کوفیان امروز را بشناسیم

کوفیان امروز را بشناسیم


کوفیان امروز را بشناسیم

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: یکی از ویژگی‌های مردم کوفه داشتن روحیه تحمیل‌گری بر امام بود. غیر از آ‌نکه زیر بار حرف امام نمی‌رفتند و نظرات خودشان را اعمال می‌کردند، تلاش هم می‌کردند تا امام جامعه را با خود همفکر یا حداقل همراه کنند // مسئولیت‌گریزی ریشه‌های پنهانی در وجود انسان دارد. انسان باید خودش را محک بزند، اگر انسان مسئولیت‌گریزی است، این فرد در آستانه الحاق به مردم کوفه قرار دارد. مسئولیت‌گریزی را باید با مسئولیت‌پذیری و شانه زیربار مسئولیت گذاشتن درمان کرد // اولین عاملی که مردم کوفه را تهدید می‌کرد و امروزه جامعه ما را هم تهدید می‌کند؛ عامل اقتصادی بود. مال حرام، بازار فاسد، اقتصاد سرمایه‌داری و... اینها چیزهایی است که وقتی سر سفره مردم بیاید، چشم باطن مردم را کور می‌کند // دومین عاملی که باعث تغییر مردم کوفه شد، عملیات‌های روانی ابن‌زیاد بود. به تعبیر امروزی عوامل دشمن کارهای رسانه‌ای می‌‌کردند. با تبلیغات با کار رسانه‌ای، شایعه‌پراکنی، فریب، مکر و دروغ دور مسلم ابن‌عقیل خالی شد. امروزه ما در جامعه‌ای هستیم که جنگ ترکیبی است؛ جنگ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی، اخلاقی و امنیتی، همه‌ با هم است. جامعه ما به شدت زیر بمباران تبلیغات رسانه‌ای دشمن قرار گرفته. مردم کوفه سرنوشت خود را باختند، ما سعی کنیم مانند اهل کوفه نباشیم

 

شناسنامه

عنوان مراسم: قرار هفتگی

موضوع سخنرانی: کوفیان امروز را بشناسیم

تاریخ: شنبه 25 فروردین 1403

مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

شعاری که نباید شعار بماند!

به مناسبت ورود حضرت مسلمبنعقیل(علیهالسلام) به شهر کوفه نکته‌ای را مورد تأمل قرار می‌دهیم و بررسی می‌کنیم که تأمل و تفکر روی آن هم جزء ضرورت‌هاست. ما خیلی نسبت به مردم کوفه اعلام انزجار می‌کنیم و می‌گوییم: «ما اهل کوفه نیستیم». شعار بسیار خوبی است، البته در صورتی که خودمان هم نسبت به این شعار مداقه کنیم و به عمق حرفی که می‌زنیم متوجه باشیم. به التزاماتش ملتزم باشیم و در حد شعار باقی نماند.

 

مردم ایران بهتر از مردم حجاز

اگرچه امام خمینی(رضوان‌الله‌علیه) در مورد مردم ایران فرمودند: «من با جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر بهتر از ملت حجاز در عهد رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و مردم کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین‌بن‌علی(علیهما‌السلام) هستند.» و اگرچه امام به عنوان نائب امام عصر(ارواحنافداه) خودشان و بیانشان ادق، اصلح و افضل کلام است و به درستی فرمودند و این حرف هم تا الان اثبات شده، اما یک قانون لایتغیر نیست و منوط به تحقق شرایطی است که اگر آن شرایط محقق باشد، این فرمایش حضرت امام(رحمت‌الله‌علیه) هم ادامه پیدا خواهد کرد. اگر آن شرایط از بین برود، آن بیان هم منقضی خواهد شد.

 

تعاریف روایات از کوفه و کوفیان

کما اینکه ما درباره کوفه و اهلش در روایات تعاریف و تمجیدات فراوانی داریم، در تفسیر آیه «وَ طُورِ سِینِینَ»، «وَهَذَا الْبَلَدِ الْأَمِینِ»[1] در تفاسیر اشاره می‌فرمایند که یکی از معانی و مصادیق «طور سینین» کوفه و «بلد الامین» مکه است! در روایات از کوفه تعریف‌های زیادی شده است. به «رمح الله» و «کنزالایمان»، «نیزه خدا» و «گنج ایمان» تعبیر شده است. «کوفه هذا مدینتنا و مقر شیعتنا» کوفه....کوفه جای خیلی مهمی بوده، هم خود کوفه، هم اهل کوفه.

خب! خود کوفه یک مکان است که توصیفات درباره آن مستقر است، اما توصیفات درباره انسان‌ها(اهالی کوفه) می‌تواند مستودع باشد! یعنی زمانی می‌تواند این توصیفات ضایع و زایل شود. همین جامعه کوفی، همین اهل کوفه که از آنها چنین تعاریفی شده، در روزگاری دست‌خوش تحولات منفی می‌شوند تا جایی که حضرت زینب‌(سلام‌الله‌علیها) در آن خطبه معروفشان به اهل کوفه خطاب می‌فرمایند: «یا أَهْلَ‌الْکُوفَةِ، یا اَهْلَ‌الْخَتْلِ وَ الْغَدْرِ وَ الْخَذْلِ وَ الْمَکْرِ»؛ ای مردم اهل فریب، اهل مکر، اهل خواری و خفت و تعابیر بعدی که دارند... خود امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در اواخر عمر شریفشان چه تعابیری در مورد مردم کوفه به کار می‌برند و چقدر مذمت می‌کنند! اینها نشان می‌دهد که باید خیلی مراقب بود.

 

تمجید قرآن از بنی‌اسرائیل

همان‌طور که خداوند در قرآن از بنی‌اسرائیل خیلی تعریف کرده است. «یا بنی‌إِسرائیل... اِنّی فَضَّلتُکُم عَلی العالَمین»[2]؛ خداوند به بنی‌اسرائیل می‌فرماید: من شما را بر همه اهل عالم فضیلت و برتری دادم. در جای دیگر می‌فرماید: من بهترین انبیا را ماسوای نبی مکرم اسلام، بر بنی‌اسرائیل فرستادم. «...وَآتَاکُمْ مَا لَمْ یُؤْتِ أَحَدًا مِنَ الْعَالَمِینَ»[3]؛ خیری را به بنی‌اسرائیل دادیم که به احدی در عالم نداده بودیم.... ولی همین بنی‌اسرائیل بر اثر اهمال‌کاری‌ها و نافرمانی‌ها، دچار چنان افتی شدند و چنان سقوط کردند که خداوند در قرآن در مورد آنها فرمود: «وَضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَباءوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ...»[4]؛ مُهر ذلت و بیچارگی بر اینها زدیم، دچار غضب الهی شدند.

 

فضایل و کرامت‌ها به مراقبت نیاز دارند

ببینید فضائل، کرائم، ارزش‌ها و... رمنده و گریزپا هستند. قرار نیست همیشه بمانند، چه در وجود آدمها، چه در وجود جامعه. برای استقرار فضائل و ارزش‌ها و تقوا در وجود فرد و جامعه مراقبت دائمی لازم است؛ لذا خیلیها باتقوا بودند ولی بعد بیتقوا شدند، خیلیها بیتقوا بودند بعد باتقوا شدند. در آن حدیث پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) که مقایسه کردند فرمودند: امت من، شبیه امت موسی هستند؛ َ«تَرْکَبُنّ سُنّةَ مَنْ الله کَانَ قَبْلَکُمْ حَذْوَ النّعْلِ بِالنّعْلِ وَ الْقُذّةِ بِالْقُذّةِ، لَاتُخْطِؤُونَ طَرِیقَهُمْ وَ لَایُخْطَی، شِبْرٌ بِشِبْرٍ وَ ذِرَاعٌ بِذِراعٍ، وَ بَاعٌ بِبَاعٍ، حَتّی أنْ لَوْ کَانَ مَنْ قَبْلَکُمْ دَخَلَ جُحْرَ ضَبّ لَدَخَلْتُمُوهُ ! قَالُوا: الْیَهُودَ وَ النّصَارَی تَعْنِی یَا رَسُولَ‏اللهِ؟! قَالَ: فَمَنْ أعْنِی؟ لَتَنْقُضُنّ عُرَی الإسْلامِ عُرْوَةً عُرْوَةً، فَیَکُونُ أوّلُ مَا تَنْقُضُونَ مِنْ دینِکُمُ الأمَانَةَ، وَ آخِرُهُ الصّلَوةَ»[5]؛ امت من قدم به قدم، وجب به وجب، پا جای پای بنی‌اسرائیل می‌گذارند، اگر آنها در یک سوراخ مارمولکی، سوسماری خزیده باشند، امت من همان سوراخ را وارد می‌شوند! همه کارهایی که بنی‌اسرائیل کرده‌اند آنها هم می‌کنند.

 خب! یعنی اینکه یک امت می‌تواند مثل بنی‌اسرائیل، فضائلش را از دست بدهد. یعنی اگر چه امت افضلی بوده باشد، می‌تواند سقوط کند و امت اسلام سقوط کرد، با اینکه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) هشدار داده بودند. ما این مبحث را در یک دهه محرم در همین آستان مقدس و تحت عنوان «از نیل تا فرات» در ده جلسه توضیح دادیم. در مورد کوفیان هم همین‌طور است و یک ده جلسه در همین آستان مقدس با عنوان «از کوفه تا کوفه» کوفه دوران صدر اسلام، کوفه زمان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و حضرت اباعبدالله(علیه‌السلام) و حضرت حجت(ارواحنافداه) را کامل توضیح دادیم. حالا ویژگی‌های اهل کوفه چه بوده است زیاد می‌شود تقسیم‌بندی کرد و جزئی گفت ولی ما به صورت کلی به بعضی از آنها اشاره می‌کنیم.

 

چه کنیم تا مثل اهل کوفه نشویم؟

خب حالا ما امروز به عنوان امت اسلام در عهد آخرالزمان چگونه مراقبت کنیم تا اهل‌کوفه نشویم؟ کوفیان امروز چه کسانی هستند؟! مسئله، مسئله خیلی ساده‌ای هم نیست، بله ما می‌توانیم در همین جامعه‌ که ولیّ خدا و نائب امام زمان(ارواحنا فداه) حاکم است، جامعه‌ای که این همه شهید داده و می‌دهد، می‌توانیم در همین جامعه، اخلاق کوفیان را داشته باشیم و به هر میزان و هر تعداد که به اخلاق اهل ‌کوفه مبتلا باشیم، این جامعه در حرکت به سمت آرمان‌هایش و هر فرد در حرکت و سیر و سلوک الی‌الله معطل می‌ماند. اگر هم این عبارت را که در زیارت امین‌الله می‌خوانیم عمل کردیم که: «مفارقةً لِاخلاق اَعدائک»؛ از اخلاق اعداء اهل‌بیت و اعداء خدا، جدا شویم، آن‌وقت است که حرکت جامعه ما به سمت آرمان‌هایش با سرعت و سلامت اتفاق می‌افتد.

 

ویژگی‌های اهل کوفه

بعضی از ویژگی‌های مردم کوفه را بررسی میکنیم. البته مردم کوفه ویژگی‌های مثبت هم داشته‌اند که الآن نمی‌خواهیم به آنها بپردازیم قبلاً مفصل گفته‌ایم؛ اما ویژگی‌های خطرناک مردم کوفه؛ تشکیلاتی نبودن، نظم‌ناپذیر بودن، روحیات فردی و قبیله‌ای داشتن بود؛ اینها بر مردم کوفه حاکم بوده است. زیر بار مقررات و احکام نمی‌رفتند، منسجم نمی‌شدند یا اگر هم منسجم می‌شدند با اندک اختلافی از هم می‌پاشیدند. کنار هم قرار دادن آنها خیلی سخت بود، نظرات شخصی، طایفه‌ای، قبیله‌ای و خانوادگی داشتند. بر اساس قدرت و شوکتی که داشتند بازی را به هم می‌زدند.

 برای پیاده کردن احکام اسلام حکومت لازم بود و برای حکومت، انسجام اجتماعی لازم بود، اما این انسجام اجتماعی به سادگی شکل نمی‌گرفت. همان روحیات بدوی صحرانشینی، طائفه‌ای و قبیله‌ای که از قبل در آنها باقی مانده ‌بود، آزادی‌های بی‌حد و حصر در آن زندگی‌ بیابان‌نشینی، زندگی‌های فردی و طائفه‌ای، حالا که اینها را می‌خواست به نظامات و انسجامات اجتماعی محدود کند و به ضوابط و قواعد اجتماعی عادت دهد، کار بسیار سختی بود.

 

اعتراف معاویه به عدم انسجام کوفیان

زمانی معاویه(لعنه‌الله‌علیه) داشت امتیازات خودش نسبت به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را می‌گفت، گفت: من در بین مطیع‌ترینِ لشکریان هستم! اهل شام را می‌گفت؛ چراکه اهل شام زندگی شهری‌ باسابقه‌تری داشتند و منسجم‌تر می‌شدند؛ درحالی‌که علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه‌السلام) در بین نافرمان‌ترین سپاهیان زندگی می‌کند. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) هم خودشان این مطلب را بیان کرده‌ بودند، فرمودند: من حاضرم ده نفر از شما را بدهم و یکی از یاران معاویه را بگیرم.

 ببینید، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در چه شرایطی حکومت می‌کردند! در میان مردمی نظم‌ناپذیر، ساختارشکن، غیرتشکیلاتی، دارای روحیات فردی که تشخیص‌های فردی را بر تشخیص‌های حاکمیتی و تشخیص‌های حجت خدا و امام و ولی جامعه غلبه می‌دادند. این یکی از مشکلات اساسی هر جامعه است.

 

روحیه تشکیلاتی، سنگ بنای حکومت دینی/ چرا برخی اهالی مسجد باهم اختلاف دارند؟

ما اگر در جامعه اهل فهم امورات اجتماعی نباشیم و دارای روحیه تشکیلاتی نباشیم، در جامعه تک‌پری و تک‌روی غلبه داشته ‌باشد، اگر به فرموده مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) ما در یک تشکیلات و در یک جامعه توحیدی مانند حبه قندی که در آب حل می‌شود حل نشویم و زمخت باشیم، این جامعه به انسجام و پیوستگی نمی‌رسد. هر روز یک نفر بلند می‌شود و حرفی را بیان می‌کند و شعاری می‌دهد و عده‌ای را دور خودش جمع می‌کند. حزب و گروه و جریان درست میکند و امکانات جامعه و وقت مردم را هدر می‌دهد.

مثلاً متأسفانه گاهی اهالی یک مسجد یا حتی هیئت امنا با هم نیستند. هیئت امنا با امام جماعت اختلاف دارد، امام جماعت با بسیج مسجد و... همه‌ با هم در اختلاف‌اند‌. چرا؟ مگر هر کدام می‌خواهند یک دینی را حاکم کنند؟ مگر دین و اهل‌بیت آنها و آرمانشان فرق می‌کند؟!

بله، فرق می‌کند؛ چراکه شناخت کافی ندارند. هر کدام گوشه‌ای از دین را فهم کرده‌اند و مدعی دینداری و متولی امور دینی شده‌اند وگرنه حضرت امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) فرمودند: اگر همه انبیاء را جمع کنیم، هیچ اختلافی با هم ندارند‌. مسجدی‌هایی که با هم اختلاف دارند، منشأ آن اختلاف در مبانی و اختلاف در معرفت است.

 

قدرت تشکیلات/ نداشتن روحیه تشکیلاتی ضعف است

بنابراین نداشتن روحیه تشکیلاتی ضعف است. البته من نمی‌خواهم بگویم ما در جمهوری‌ اسلامی روحیه تشکیلاتی نداریم، به فرموده امام(رحمت‌الله‌علیه) مردم ما خیلی بالاتر از مردم تاریخ صدر اسلام هستند و همین امروز هم که ما بیش از چهل سال است در مقابل غرب ایستاده‌ایم، به‌خاطر همین روحیه انسجام ملت است؛ اما باید مراقب ضعف در این زمینه باشیم.

مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) در رابطه با ریز مباحث روحیات کار تشکیلاتی تعابیری دارند که البته بنده وارد آن نمی‌شوم و فقط اشارات ریزی می‌کنم؛ ایشان می‌فرمایند: «غرب در بعضی از این موارد از ما جلوتر است، مثلاً شما وقتی وارد مباحث ورزش می‌شوید، می‌بینید ورزش‌های گروهی در غرب بیشتر است؛ والیبال، فوتبال و‌... اینها از غرب آمده ‌است. ورزش‌های شرقی چیست؟ ورزش‌های رزمی و فردی. در موسیقی‌ که وارد می‌شویم، می‌بینیم غرب هم‌خوانی و گروه ارکستر دارد و در شرق تک‌خوانی و تک‌نوازی. غرب در روحیات اجتماعی‌اش قوی‌تر عمل کرده ‌است و ما وقتی در انقلاب ‌اسلامی به التزامات اسلام عمل کردیم و حول محور امام، اجتماع و مقاومت کردیم توانستیم یک تحول اساسی هم در کشور، هم درحاکمیت و هم در دنیا ایجاد کنیم...».

 

تفاوت مردم شام با مردم کوفه

معاویه(لعنه‌الله‌علیه) دقیقاً همین را می‌گوید. می‌گوید: من در شام با کسانی مواجهم که روحیه جمعی دارند و کار تشکیلاتی انجام می‌دهند، اما علی‌بن‌ابی‌طالب در کوفه با افرادی روبروست که روحیات فردی و قبیله‌ای دارند و کار تشکیلاتی نمی‌کنند. اگر ما شعار میدهیم که اهل کوفه نیستیم، باید توجه داشته باشیم که یکی از مسائل مهم این است.

افرادی که در کوفه ساکن بودند، صحابه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، قاری قرآن و بزرگان قبایل بودند و جایگاه اجتماعی داشتند. اجتهادهای نابه‌جا در مسائل حکومتی و جنگی داشتند. صاحب‌نظر بودند، ولی با امام جامعه مخالفت می‌کردند، مانند جنگ صفین. معاویه قرآن به نیزه زده بود و این افراد هم که همه قاری قرآن بودند و پیشانی‌هایشان پینه بسته‌ بود، در مقابل فرمان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ایستادند و اجتهاد هم می‌کردند؛ آقا می‌فرمودند: بزنید، ولی آنها می‌گفتند با قرآن که نمی‌شود جنگید. در مقابل امام حسن مجتبی(علیه‌السلام) هم همین‌گونه ایستادند و بعد در زمان امام‌ حسین(علیه‌السلام) که دیگر فردی مثل شُریح ‌قاضی به قتل امام‌ حسین‌(علیه‌السلام) هم فتوا می‌دهد و کار به اینجا می‌رسد. رفقا به این مسئله توجه کنیم.

 

روحیه تحمیل‌گری مردم کوفه

یکی دیگر از مشکلات مردم کوفه داشتن روحیه تحمیل‌گری بر امام بود. غیر از آ‌نکه زیر بار حرف امام نمی‌رفتند و نظرات خودشان را اعمال می‌کردند، تلاش هم می‌کردند تا امام جامعه را با خود همفکر یا حداقل همراه کنند. امیرالمؤمنین(عیه‌السلام) این مطلب را به صراحت در نهج‌البلاغه بیان می‌کنند، می‌فرمایند: «لَقَدْ کُنْتُ أَمْسِ أَمِیراً فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَأْمُوراً وَ کُنْتُ أَمْسِ نَاهِیا فَأَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَنْهِیّاً»[6]؛ من دیروز امیر شما بودم و امروز مأمور شما هستم، دیروز من شما را نهی می‌کردم که چه کاری انجام ندهید، اما امروز من نهی می‌شوم و شما ناهی هستید، شما به من دستور می‌دهید و می‌گویید چه کار کنم و چه کار نکنم!

این مطالب خیلی دردناک است! اینها روضه است، روضه‌های امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) این مطالب است. باید بنشینیم و زارزار گریه کنیم. روضه حضرت که شمشیر بر فرق زدن نبود، آن‌ موقع تا شمشیر به فرق مبارک حضرت(علیه‌السلام) خورد فرمودند: «فُزتُ و ربّ‌الکعبه» و تمام. روضه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) این‌هاست که دچار مردمانی شده‌اند که به ایشان تحمیل می‌کنند. فرمودند: «وَ قَدْ أَحْبَبْتُمُ الْبَقَاءَ، وَ لَیْسَ لِی أَنْ أَحْمِلَکُمْ عَلَی مَا تَکْرَهُون»[7]؛ شما می‌خواهید زنده بمانید و من نمی‌توانم شما را به کاری که نمی‌خواهید انجام دهید مجبور کنم. شما نمی‌خواهید به جنگ بروید.

داشتن روحیه تحمیل‌گری که نظر خود، نظر حزب و فرقه خودت را بر امام جامعه تحمیل کنی، از ویژگی‌های مردم کوفه است.

 

مسئولیت‌گریزی و خودرأیی مردم کوفه

یکی دیگر از ویژگیهای خطرناک مردم کوفه مسئولیت‌گریزی و خودرأیی و خودسری است. حضرت(علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: زمستان شما را به جنگ فراخواندم، می‌گویید: هوا سرد است، بگذار تا سردی هوا فرونشیند، تابستان شما را به جنگ فراخواندم، می‌گویید: هوا گرم است بگذار گرمای هوا فرونشیند، پاییز شما را به جهاد فرا خواندم، می‌گویید: فصل محصول است؛ شما که از گرما و سرما گریزانید، به خدا قسم، از شمشیرها گریزان‌ترید.

مسئولیت‌گریزی ریشه‌های پنهانی در وجود انسان دارد. انسان باید خودش را محک بزند، اگر انسان مسئولیت‌گریزی است، این فرد در آستانه الحاق به مردم کوفه است. خدا نکند به مسئولیت مهم و جایگاه مهمی برسد، در امتحان سختی قرار بگیرد! مسئولیت‌گریزی را باید با مسئولیت‌پذیری و شانه زیربار مسئولیت گذاشتن درمان کرد.

در مورد مردم کوفه کار به جایی رسیده بود که حضرت روی منبر مسجد کوفه، چشم در چشم مردم این سخنان را می‌فرمود. حضرت فرمودند: «یَا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ، حُلُومُ الْأَطْفَالِ وَ عُقُولُ رَبَّاتِ الْحِجَالِ، لَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَرَکُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْکُمْ مَعْرِفَةً»[8]؛ ای مردنماهای نامرد، شما رؤیاهای کودکانه دارید و مثل نوعروسان در حجله می‌اندیشید، ای کاش شما را ندیده ‌بودم و نمی‌شناختم. این روحیات با امام جامعه چه می‌کند؟

انسان مؤمن باید مسئولیت‌پذیر باشد و تعهد داشته ‌باشد و مسئولیتی را که خدا و ولیّ خدا از او می‌خواهند را انجام دهد. مسئولیت‌های زندگی و اجتماعی را بپذیرد. نباید فرار کند.

 

دم‌دمی مزاج و احساسی بودن مردم کوفه

یکی دیگر از ویژگی‌های مردم کوفه، دم‌دمی مزاج بودن و احساساتی عمل کردن بود. مدام بیعت می‌کردند و بیعت می‌شکستند، خطا می‌کردند و توبه می‌کردند. نمونههای آن در تاریخ زیاد است. مگر امام حسین(علیه‌السلام) را دعوت نکردند؟! درست است که همه مردم کوفه دعوت نکردند ولی همان‌هایی که امام حسین(علیه‌السلام) را قبول داشتند و می‌خواستند حکومت اسلامی به امامت امام تشکیل شود، همان‌ها امام حسین(علیه‌السلام) را دعوت کردند و اکثر آنها هم بیعت شکستند. وقتی امام حسین(علیه‌السلام) را کشتند و حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) وارد کوفه شدند و خطبه خواندند، همین‌ها زار زار گریه می‌کردند و پشیمان شده‌ بودند. حضرت می‌فرمودند: چشمتان خشک مباد، تا ابد گریه کنید...

اینها کسانی بودند که با امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) آن‌طور رفتار کردند و حضرت را به شهادت رساندند، بعد چه گریه‌هایی برای امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) کردند! وقتی امام حسن(علیه‌السلام) جانشین امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) شدند، آمدند با امام حسن(علیه‌السلام) بیعت کردند، ولی شش ماه بعد بیعت شکستند و سجاده از زیر پای امام کشیدند! به معاویه نامه نوشتند و امام(عیه‌السلام) را تحویل دادند. یکی از سرداران سپاه امام حسن(علیه‌السلام) عبیدالله‌بن‌عباس است که با یک میلیون درهم خودش را فروخت. شب با ۸هزار نفر، اردوگاه امام را خالی کرد و به طرف معاویه رفت. دم‌دمی‌مزاج بودن، احساسی بودن، یکی دیگر از ویژگی‌های مردم کوفه بود.

ما در جمهوری‌اسلامی آدم‌های دم‌دمی‌مزاج کم نداشتیم. خودمان هم گاهی بین خودمان، اقوام و اطراف‌مان نگاه می‌کنیم آدم دم‌دمی‌مزاج کم نیست. صبح از یک رسانه‌ چیزی می‌شنود، می‌شود ضد ‌انقلاب، دو ساعت با او صحبت می‌کنی خوب می‌شود. دوباره فردا یک‌جور دیگر است، پس‌فردا جور دیگر. به امام، ولایت و شهدا معتقد است، ولی در مسائل سیاسی مزاجی عمل می‌کند، مبنایی عمل نمی‌کند. در وقت رأی دادن، مزاجی  احساساتی عمل می‌کند.

 

اقدام دیرهنگام مردم کوفه

یکی دیگر از ویژگی‌های مردم کوفه اقدام دیرهنگام بود. تا می‌آمدند با خودشان کنار بیایند، منافع خودشان و قبیله‌شان را محاسبه ‌کنند، به نفع و به ضرر کنند، کار از کار می‌گذشت. انسان نباید اسیر تعلقات و منافعش باشد. انسان باید حق‌مدار و حق‌محور باشد. مثلاً در صفین، گول خوردند و بد عمل کردند. جنگ است، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌گویند: بروید جلو، باید حمله کرد. در جایی از جنگ مالک اشتر ده ضربه شمشیر کار داشت تا اسلام پیروز شود و جریان نفاق شکست بخورد، ولی این مردم بد عمل کردند. به پیشنهاد خوارج، عمل و توجه ‌کردند، نتیجه‌اش چه ‌شد؟ حکمیت؛ به حکمیت تن دادند.

در ماجرای سیدالشهدا(علیه‌السلام)، حضرت، مسلم را فرستادند. شخصی مانند سلیمانبنصُرد خزاعی یک چهره مهم جامعه اسلامی کوفه و بزرگ قبیله است، اسم و رسم و اعتبار دارد، اما به شک می‌افتد و به کمک مسلم نمی‌آید. مردد بوده‌ که این‌کار درست است یا غلط؟ اینقدر تردیدش طول می‌کشد، که سر امام حسین(علیه‌السلام) بالای نیزه وارد کوفه می‌شود! بعد به سر می‌زند و توبه می‌کند و جریان توابین را به راه می‌اندازد. حدود ۱۰۰هزار نفر بودند، همه‌شان هم شهید شدند و هیچ فایده‌ای هم نداشت. در حالی که این جمعیت اگر در کربلا بودند، مصیبت عاشورا اتفاق نمی‌افتاد!

 

اهمیت اقدام به موقع

زمانی‌که ولیّ جامعه پیام می‌دهد، آن‌موقع باید عمل کنید. خودتان باید حق را تشخیص ‌دهید و در لحظه عمل کنید. گاهی با یک ساعت تأخیر کار از دست می‌رود، گاهی یک هفته، یک ماه تأخیر، کار از دست می‌رود. حضرت آقا در مورد جهاد تبیین می‌فرمایند: جهاد تبیین، واجب عینی فوری است. اقدام به‌هنگام باید کرد، اگر ما، چه شخصی، چه تشکیلاتی و چه جمعی معطل می‌کنیم و نمی‌توانیم تشخیص بدهیم، نمی‌توانیم تحلیل و به‌هنگام اقدام کنیم، ما گرفتار ویژگی‌های مردم کوفه‌ایم. باید خودمان را اصلاح کنیم. به‌تبع این ویژگی، روحیه وفاداری زیر سؤال می‌رود. وقتی انسان این ویژگی‌ها را داشته ‌باشد نمی‌تواند به عهد خود وفا کند؛ لذا یکی از ضرب‌المثل‌هایی که بین خود عرب‌ها معروف شد، این است: «الکوفی لا یوفی»؛ کوفی، وفا ندارد.

 

دو عامل تغییردهنده روحیه مردم/ عوامل اقتصادی منحرف‌کننده جامعه

عاملی که مردم کوفه را تهدید می‌کرد و امروزه جامعه ما را هم تهدید می‌کند؛ دو عامل مهم که روحیات مردم را تغییر داد: 1. عامل اقتصادی بود. ما در ماه محرم سال گذشته مفصل در ده جلسه درباره موضوع «حسین در مقتل دنیای یزید» صحبت کردیم. عوامل اقتصادی جامعه را به انحراف کشید. عواملی چون مال حرام، بازار فاسد، اقتصاد سرمایه‌داری و... اینها چیزهایی است که وقتی سر سفره مردم بیاید، چشم باطن مردم را کور می‌کند. امام حسین(علیه‌السلام) فرمودند: «قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِیّاتُکُمْ مِنَ الْحَرامِ»، این حقوق‌هایی که می‌گیرید، از حرام است. آن‌ موقع حکومت، حکومت طاغوت بود، پولی که آنها از حکومت می‌گرفتند تأیید آن حکومت بود. عمله و اَکَله حکومت جریان نفاق بودند. اصلاً کار‌کردن با یزید و عمله او شدن حرام بود. امام فرمودند: «قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِیّاتُکُمْ مِنَ الْحَرامِ»[9]؛ حقوق‌هایی که دارید می‌گیرید، حرام است.

 

افتادن در دام مال حرام

وقتی حکومت، حکومت حق است، چگونه حقوقت حرام می‌شود؟ کم‌کاری می‌کنید، در مسئله شغل و کار وفای به عهد نمی‌کنید، مثلاً بیست دقیقه وقت نماز است چهل دقیقه، دعا، نماز و... می‌خوانید. باید کار مشتری را راه بیندازید. فقط هم مدت نماز نیست، خیلی چیزهای دیگر هست. می‌روند فاکتورسازی می‌کنند و وام می‌گیرند. محل مصرف وام چیز دیگری است در جای دیگر مصرف می‌کنند و این حرام است. افتادن در دام مال حرام خیلی خطرناک است.

 

حرام‌خواری و پیامد‌های آن

می‌فرماید: «وَ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرامِ فَطَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِکُمْ وَیْلُکُمْ أَلا تَنْصِتُونَ أَلا تَسْمَعُونَ»[10]؛ شکم‌هایتان از حرام پر شده. خداوند به دل‌هایتان مهر زده؛ وای بر شما! چرا نمی‌گذارید حرف بزنم چرا گوش نمی‌کنید؟

آدمی که مال حرام خورد دیگر نمی‌خواهد حرف حق را بشنود. یکی از ویژگی‌های حرام‌خوار این است که نمیتواند حرف حق بشوند. کوفیان حرف امام را گوش نمی‌دادند. گمان می‌کنید اینها ویژگی‌های فقط برای مردم کوفه است که آن زمان می‌خواستند امام حسین(علیه‌السلام) را بکشند؟! اگر گوش شنیدن حرف حق را ندارید، حتماً یا مال حرام در شکم دارید، یا رذائل دیگری مانع این مسئله شده است. نشنیدن حرف حق خیلی خطرناک است. حضرت آقا فرمودند: بعضی حیوان جلاّل شدند، یعنی وقتی مال حرام می‌خورند از انسانیت خارج می‌شوند، تجمل‌گرایی، ویژه‌خواهی، دنیا‌طلبی، رفاه‌زدگی از تبعات حرام‌خواری است. رفاه‌طلبی یک چیزی است و رفاه‌زدگی چیز دیگر. آقای قرائتی می‌فرمود: به دریا رفتن، یک چیزی است، دریا را دوست داشتن یک چیز و دریازدگی یک چیز دیگر است. شما به دریا می‌روید، دریا را دوست دارید، اما اگر دریازده شدید حالتان بد می‌شود، اگر رفاه‌زده شدید و بوی پول به مشام‌تان خورد و رفاه‌زده شدید، اگر ایمان کافی نداشته باشید غرق می‌شوید. مسئولین باید به شدت  مسائل مالی و اقتصادی را مراقبت کنند. تک‌تک مؤمنین باید روی این مسئله مراقبت کنند وگرنه این بلاها سرشان می‌آید.

 

دومین عامل منحرف‌کننده جامعه/ اهل کوفه نباشیم

دومین عاملی که باعث تغییر مردم کوفه شد، عملیات‌های روانی ابن‌زیاد بود. به تعبیر امروزی عوامل دشمن کارهای رسانه‌ای می‌‌کردند. گمان می‌کنید، ابن‌زیاد با چند نفر وارد کوفه؟ کل کسانی که در دارالحکومه بودند صد نفر نمی‌شدند. با تبلیغات شریح قاضی را آورد و هانی‌‌بنعروه که بزرگ کوفه بود را به دارالحکومه برد. افراد قبیله هانی دور دارالحکومه ریختند، شمشیر کشیده و می‌خواستند به دارالحکومه حمله کنند. شریح قاضی که مورد اعتماد مردم کوفه بود را فرستاد تا بگوید اوضاع خوب است. بعد هانی را کشت، سران قبائل را تهدید کرد، شایعه پخش کرد که لشکری از شام به سمت کوفه می‌آید، مردم ترسیدند. زنان می‌آمدند دست پسران و شوهرانشان را می‌گرفتند و به خانه می‌بردند. با کار رسانه‌ای، شایعه‌پراکنی، فریب، مکر و دروغ دور مسلم ابن‌عقیل خالی شد.

امروزه ما در جامعه‌ای هستیم که جنگ ترکیبی است؛ جنگ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، تربیتی، اخلاقی و امنیتی، همه‌ با هم است. در چنین فضایی رهبر انقلاب می‌فرمایند: جهاد تبیین لازم است تا مغلوب جنگ رسانه‌ای دشمن نشویم. یک خبر در فضای مجازی پخش می‌شود، همه باور می‌کنند. نیمی از کشور به هم می‌ریزد. باید بررسی کنید خبر راست است یا دروغ. صبر کنید. امروزه شریح قاضی‌ها همین سلبریتی‌ها هستند، چهره‌های که با یک حرف یا حرکت جامعه را به هم می‌ریزند. الان ما با چنین فضایی مواجهیم، که هم مشکلات اقتصادی داریم و هم جامعه ما به شدت زیر بمباران تبلیغات رسانه‌ای دشمن قرار گرفته. مردم کوفه سرنوشت خود را باختند، ما سعی کنیم مانند اهل کوفه نباشیم.

 

مواظب لغزشگاه اقتصادی باشید

در مسائل اقتصادی لغزش‌گاه‌هایی وجود دارد. یکی از رؤسای جمهور در دولت سازندگی می‌گفت: چرا حزب‌اللهی‌ها و متدینین نباید از مواهب و نعمت‌های الهی، ثروت و امکانات برخوردار باشند؟ چرا کنار دریا باید برای ثروتمندان باشد؟ چرا امکانات و بهترین ماشین‌ها را فقط باید متمولین داشته باشند؟ چرا شما نباید داشته باشید؟ ظاهراً حرف خوب و قشنگی است. هر کسی که این حرف را بشنود خوشش می‌آید؛ چرا نعمت‌های الهی را مؤمنین نباید داشته باشند؟ این حرف درستی است از یک جهت، که اگر تفکر شما تفکر سرمایه‌داری نباشد و تفکر توحیدی باشد، وارد ساختاری می‌شوید که ساختار نظام سرمایه‌داری نباشد. ولی اگر شما برای توسعه جامعه وارد سیستم کار اقتصادی و نظام سرمایه‌داری، بازار غیراسلامی و غیرشرعی شوید به همان سرنوشت مبتلا می‌شوید، ناگهان در لغزش‌گاه اقتصادی در دامان تجمل‌گرایی و رفاه‌طلبی می‌افتید و از ارزش‌های الهی و توحیدی دور می‌شوید. خیلی‌ از بچه مذهبی‌ها رفتند پولدار شوند و برای خدمت کردن به امام حسین(علیه‌السلام)، مسجد و دین بیایند، اما رفتند که رفتند؛ چراکه راهش را درست نرفتند. به الزامات بازار فاسد اقتصادی رایج ملتزم شدند وگرنه می‌شود آدم مؤمن باشد کار اقتصادی هم بکند و از راه حلال ثروت به دست بیاورد؛ ولی خیلی خیلی سخت است. به این سادگی‌ها که گمان می‌کنید نیست. مواظب دین و ایمان باشید. این شعاری بود که آن دولت سر می‌داد و دیدیم که جامعه را به چه سمتی برد.

 

تحمیل‌گر نباشیم!

تحمیل‌گری یک مسئله مهم است، مردم و مسئولین باید مراقبت تحمیل‌گری بر امام جامعه باشند. امام جامعه می‌گوید: مقاومت، بعضی می‌گویند: سازش! امام جامعه می‌گوید: اقتصاد مقاومتی، بعضی می‌گویند: اقتصاد سرمایه‌داری! امام جامعه می‌گوید: حکمرانی مردم، مشارکت مردم، اما در عمل کار دست دولت و سلاطین اقتصادی است، دارند اقتصاد جامعه را اداره می‌کنند. تحمیلگری نباید باشد. دولت باید بساط این بازار اقتصاد براساس دلار را بر هم بزند. وقتی مقام معظم رهبری می‌فرماید: ما باید از زیر یوغ دلار خارج شویم، باید خارج شویم. تا زمانی که دلار ارباب ارز جامعه است، پول ملی ارزشی ندارد.

 

بی‌حجابی مسئله‌ای برای نظام و انقلاب/ وظیفه مسئولین در قبال معضل بی‌حجابی

مسئله یا پدیده بدحجابی، مسئله الان کشور نبود، بلکه موضوعی بود که سالیان سال ما با آن مسئله داشتیم. در سال‌های اخیر مسئله‌ بی‌حجابی شدیدتر شده است. بعد از فتنه سال 1401 کشف حجاب‌ها شروع شد. البته با حمایت‌های دشمن مسئله بی‌حجابی تبدیل به مسئله نظام شد. رهبری فرمودند: این مسئله حجاب تا قبل از این مسئله‌ای نبود، الآن یک معضل و یک مسئله سیاسی شده است. پشتوانه پیدا کرده و دارند رسماً و علناً به کشور ضربه می‌زنند. در داخل کشور هم یک عده رسماً برای مسئله کشف حجاب عملگی می‌کنند.

از امروز قرار شد جلوی این بی‌حجابی‌ها گرفته شود. رهبری بارها فرمودند: وظیفه حکومت در قبال حرام علنی و کشف حجاب برخورد است. در سال‌های گذشته کم و بیش کشف حجاب اتفاق می‌افتاد، ولی با آن برخورد نمی‌شد. متأشفانه شاهد بودیم با آمران به معروف و ناهیان از منکر برخورد می‌شد، اما با مُکشفات برخوردی نمی‌شد!

رهبری فرمودند: برای مسئله بی‌حجاب مسئولین برنامه داشته باشند. ولی کاری انجام نشد. فرمودند: حرام شرعی و سیاسی است. آن‌قدر ترک فعل توسط مسئولین و سران سه قوه در برخورد با این مسئله با پدیده کشف‌ حجاب انجام شد، آن‌قدر از سوی دولت، مجلس و قوه قضاییه مسئولیت‌گریزی اتفاق افتاد که دوباره رهبری مجبور شدند بیایند در مورد این مسئله حرف بزنند و هزینه این مسئله را بر عهده بگیرند. درحالی‌که قانون بود، سخنرانی هم بود. مسئولین می‌ترسیدند وارد عمل شوند و کاری می‌کنند که رهبر نظام وسط میدان بیایند.

 

راه درست برخورد با مسئله بی‌حجابی

با همه احترامی که برای سران سه قوه و مسئولین نظام مقدس جمهوری اسلامی قائلم، باید بگویم: مسئولیت‌گریزی و هزینه‌تراشی برای ولیّ امر جامعه اخلاق بسیار بدی است. بعد وقتی ایشان می‌فرمایند: نیروی انتظامی سریع بیانیه بدهد از فردا این کار را انجام می‌دهیم. اگر همان سال این قانون را اعمال می‌‌کردید فتنه بی‌حجابی جمع می‌شد. الآن که کار به کشف حجاب‌های گسترده، مخالفت‌های علنی، گستاخی‌ها و ضرب‌‌ و‌ شتم آمران و ناهیان رسیده، جمع شدن این مسئله هزینه‌های سنگین‌تری هم برای مجریان طرح و هم برای نظام دارد.

 

پیش‌زمینه‌های مهم طرح نور/  دولت به هنجارشکنان خدمات ندهد/ شرط تأثیر برخورد نیروی انتظامی با بی‌حجابی

فقط مسئول این مسئله نیروی‌ انتظامی نیست. اگر دولت محترم در ادارات و سازمان‌ها به آدم‌های هنجارشکن خدمات بدهد حتی اگر کف خیابان پنجاه نفر بی‌حجاب را بگیرید مسئله حل نمی‌شود. در فرودگاه، ایستگاه راه‌آهن، ادارات و بانک‌‌ها به مکشفه‌ها خدمات می‌دادند، می‌خواهید یک‌دفعه جلویش را بگیرید؟ گمان نمی‌کنید هزینه‌های سنگین‌تری دارد؟! حداقل یکی دو هفته قبل اعلام، جرم بی‌حجابی و هزینه‌های این مسئله را تبیین می‌کردید، خلأهای قانونی را پر و مردم را آگاه می‌کردید، بار روانی در جامعه ایجاد می‌کردید بعد جلوی این را می‌گرفتید. الآن خیلی از مسئولین حدود و ثغور مسئله حجاب را نمی‌دانند، خیلی از مردم هم مسئله حد و مرز حجاب را نمی‌دانند. اخیراً رهبری در سخنرانی اسم بردند و اشاره فرمودند به وجه و ‌کفین.

جالب است که باید برای مسئولین هم مسئله شرعی بگوییم. اگر دولت در ادارات و سازمان‌ها ورود نکند، از نیروهای خودش شروع نکند، از منع خدمات برای کسانی که هنجارشکن‌اند آغاز نکند، این مسئله برخورد نیروی انتظامی با این پدیده دوامی نخواهد آورد.

 

اقدام در برابر حق و باطل

یکی دیگر از ویژگی‌های مردم کوفه این بود که در مقابل باطل و حق اقدام نمی‌کردند. امام حسین(علیه‌السلام) فرمودند: «لاَ تَرَونَ أنَّ الحَقَّ لا یُعمَلُ بهِ و أنَّ الباطِلَ لا یُتَناهی عَنهُ» [11]؛ نمی‌بینید به حق عمل نمی‌شود و از باطل نهی نمی‌شود؟ مواظب باشیم از خودمان شروع کنیم، نسبت به باطل و حق خودمان را بسازیم. اولاً: خودمان اگر به باطل عمل می‌کنیم، کنار بگذاریم و به حق عمل کنیم. ثانیاً: در جامعه اگر مصاف حق و باطل را می‌بینیم به کمک حق برویم و از باطل نهی کنیم. هم به کمک حق برویم هم از باطل نهی کنیم. امام حسین(علیه‌السلام) فرمودند: از باطل نهی نمی‌شود.

فرد معمم، متحجّر، خودباخته و مدعی مدتی است حرف‌های مزخرفی در مورد نظام و مقام ‌معظم ‌رهبری(حفظه‌الله) به زبان می‌آورد. حضرت امام(رحمت‌الله‌علیه) در منشور روحانیت این آدم‌ها را مارهای خوش خط‌ و‌ خال می‌‌نامند و می‌فرمایند: طلبه‌ها از اینها غافل نشوید. متأسفانه پسوند اسم این فرد یزدی است و به همین دلیل در مورد آن صحبت می‌کنم. ما از این لکه ننگ که به نام یزد می‌خواهد منتشر شود اعلام برائت کنیم. این فرد متحجر خود را از علما و از شاگردان یکی از مراجع می‌داند و توهین‌هایی به مقام‌معظم‌رهبری(حفظه‌الله) می‌کند. مسئله غزه برای این آقا هنوز حل نشده است. باید به این فرد بگوییم: تو و امثال تو عددی نیستید که بخواهید درباره شخصیتی که مراجع عظام، فقها، شخصیت‌های بزرگ و حتی دشمنان در مقابل‌شان سر تعظیم فرود آورده‌اند، هتّاکی کنید.

اولاً: امیدوارم این شخص متنبّه شود؛ ثانیاً: امیدوارم مسئولین ساکت نمانند که: «السّاکِتُ عَنِ الْحَقِّ شَیْطانٌ أَخْرَسٌ»[12]. کسی به امام جامعه توهین کند، آنوقت ما ساکت باشیم و بگوییم ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند؟!

حوزه علمیّه و بزرگان باید با این شخص برخورد کنند. امروز فضای مجازی جایی برای اهمال‌کاری نگذاشته، یک فیلم که بیرون می‌آید، در تمام دنیا پخش می‌شود. شما از چه چیزی می‌ترسید! باید جواب داد و برخورد کرد. امیدوارم طلبه‌های حوزه علمیه، وعاظ و منبری‌ها به نحو احسن جواب این شخص را بدهند.

 

نائب امام را تنها نگذاریم

امام حسین(علیه‌السلام) مسلم‌بن‌عقیل را به کوفه فرستادند تا اوضاع را رصد کند. به بزرگان کوفه نامه نوشتند و به مسلم دادند تا به آنها برساند. امام فرمودند: ایشان پسر عمّ من، برادر من و مورد وثوق من است، اگر ایشان گفت که من بیایم و بر بیعت شما صحه گذاشت، می‌آیم. مشکل اول اهل کوفه با نائب امام حسین(علیه‌السلام) بود. نائب امام را تنها گذاشتند، و بعد هم ایشان را کشتند.

امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) در زمان غیبت نوّاب خود را می‌فرستند، اگر مردم با نائبان ایشان درست عمل کردند، می‌آیند. نائب ایشان باید بگوید: «یا صاحب الزمان‌عجل‌علی ظهورک». وگرنه ما هر جمعه هر چقدر دعا کنیم و هر شب بگوییم: «عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان»، نماز استغاثه بخوانیم و برای ظهور حضرت دعا کنیم، ولی در عمل نائب امام را تنها بگذاریم، در صحنه‌های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی، منویات او را نادیده بگیریم و بعد بگوییم: «عجل علی ظهورک»... فایده ندارد. او باید بگوید: «عجل علی ظهورک» تا امام بیایند، وگرنه مردم کوفه مگر به امام حسین(علیه‌السلام) نامه ننوشتند، ولی امام فرمودند: اگر نائب من این نامه را تأیید کرد، من می‌آیم. مسلم خبر را فرستاد و امام باید می‌آمدند. امام آمدند...

 

خانوادگی فدای امام حسین(علیه‌السلام) شدند!

نائب امام در شهر کوفه، کوچه‌گرد شد. اف بر این مردم! درِ خانه‌ها به روی او بسته شد!

کوچه‌گردی نکن حبیب خدا                      مهمانی تو، منزلت داری

خیلی بر حضرت مسلم گریه کنید، چون حضرت، زیاد گریه‌کن ندارد. امام حسین(علیه‌السلام) اول برای مسلم گریه کردند.

 دعوتت کردند این مردم

تو از این کوفه دست‌خط داری

ای ولی فقیه دل‌خسته

ای ابرمرد قهرمان چه خبر؟

نامه دادی حسین برگردد

از امام زمانتان چه خبر؟

چاه کندند بر سر راهت

تا که گودال را محک بزنند

ریسمان جهالت آوردند

تا به زخم دلت نمک بزنند

کوفه بال و پر شما را بست

کنح دیوار خسته افتادی

تنگی کوچه‌هاش باعث شد

یاد پهلوشکسته افتادی

دهان، لب خشکیده از زخم شمشیر، پر از خون است.

 آب در حسرت لبانت سوخت

 لب پاره، معذبی آقا

 گریه‌هایت به کوفیان فهماند

 فکر فردای زینبی آقا...

دو فرزند مسلم را در کوفه کشتند، دو پسر دیگرش هم در کربلا شهید شدند. فقط یک دختر برایش ماند که او هم عصر روز دهم، وقتی با اسب‌ به خیمه‌ها حمله کردند، زیر دست و پای اسب‌ها جان داد. تنها همسرش ماند که از غصه دق کرد. همه خانواده‌اش فدای امام حسین(علیه‌السلام) شدند.


[1] . سوره تین، آیات 2 و 3.

[2]  سوره بقره، آیه 40.

[3]  سوره مائده، آیه 20.

[4] سوره بقره، آیه 61.

[5] .تفسیر الصافی، جلد ۵، صفحه ۳۰۶

[6]. نهج البلاغه خطبه 208.

[7]. همان.

[8]. نهج البلاغه، خطبه 27.

[9] . مقتل الحسین خوارزمی، ج 1، ص 252-253.

[10] . همان.

[11]. تحف‌العقول: 245.

[12]. نهج‌البلاغه، حکمت 18.