کمال انقطاع در سبک بندگی و زندگی
کمال انقطاع در سبک بندگی و زندگی
کمال انقطاع در سبک بندگی و زندگی
حجتالاسلام مهدوینژاد: حالت اضطرار به اظهار عجز و درماندگی و فهم کاستیها منجر میشود// یکی از آثار اضطرار در رابطه بین عبد و مولا، اقرار به گناه است// در جامعه ما منافقین نفوذ دارند؛ اینها باید از بدنه جدا شوند// اضطرار، مقدمه انقطاع است، تا مضطر نشویم، منقطع نمیشویم // تا وقتی انسان از همه عالم، منقطع نشود، تا معتقد نشود «لا مؤثر فِی الوُجود إلَّا الله»، بندگی محقق نمیشود
شناسنامه
عنوان: قرار هفتگی/ محفل مناجات شعبانیه
موضوع: مفاهیم مشترک مناجات شعبانیه و انتظار فرج
زمان: 28/12/1400
مکان: حسینیه حضرت صاحبالزمان(عجلاللهتعالیفرجه) محمودآباد
سبک بندگی
ما در اسلام غیر از اینکه سبک زندگی داریم، بندگی هم سبکی دارد. اینطور نیست که هرکس به ذوق و سلیقۀ خودش بتواند عبادتی خلق کند و به عنوان مناسک دینی از چیزی کم یا به چیزی اضافه کند یا به هر شیوهای که خواست عبادت کند. عبادت هم سبک و شیوهای دارد. شیوهاش را هم خدای متعال و اهلبیت(علیهمالسلام) فرمودهاند؛ کسی از خودش نمیتواند چیزی به دین اضافه یا کم کند.
یکی از مصادیق سبک بندگی این است که کارهای دنیایی و عبادیتان را با یاد خدا شروع کنید و با یاد خدا هم تمام کنید. این سبک بندگی است. اینکه به ما میگویند اول هر کار «بسم الله» بگویید، یک سبک است. درست است که ذکر است ولی یک سبک است. اول کارتان بسم الله بگویید.کارتان که تمام میشود با یاد خدا تمام کنید. اگر کارتان را با یاد خدا شروع نکنید، میفرماید: «فَهُوَ اَبتَر»[1] کار ابتر و ناتمام میماند. این همان سنتها و قانونهای خداست. همانطور که فرمودهاند هرکاری را باید با یاد خدا و خیر شروع کرد، همانطور هم فرمودهاند با یاد خدا و با خیر تمامش کنید. همینطور سر و ته کار را رها نکنید؛ معلوم نیست به یاد چه کسی! اول که شروع کردیم به یاد خدا بود، ولی آخرش را نمیدانیم به یاد و به کام چه کسی تمام شد! خیلی مراقب اعمالمان باشیم که ختم به خیر شود؛ عمل، عمر وکلام ختم به خیر شود. این یک سبک در بندگی است.
مواظب باش مؤمن بمیری!
حضرت سیدالساجدین(علیهالسلام) در دعای ابوحمزه ثمالی میفرمایند: «وَاختِم لِی بِخَیر»؛ عاقبتم را ختم به خیر کن. اصلاً هر کاری انجام میدهم برای من ختم به خیر کن. قرآن میفرماید: «وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»[2]؛ نمیرید مگر اینکه مسلمان بمیرید؛ یعنی مواظب باش آخر کار تسلیم بمیری، مسلمان و مؤمن بمیری. اگر مواظب نباشی، مؤمن نمیمیری! اگر برنامهریزی نداشته باشی برای اینکه ختم کارت درست از آب دربیاید، درست از آب درنمیآید. پس برنامهریزی کن! جای دیگر میفرماید: «وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ»[3]؛ اصلاً عاقبت خیر برای اهل تقواست. حتی میفرمایند شما نماز که میخوانی [از نماز بالاتر که نداریم، ذکرالله الاکبر است] سلام را که دادی بلند نشو برو؛ نمازت را ختم به یک خیر کن و برو. آن خیر، تعقیبات است. بعضی همینطور سلام میدهند، سریع دنبال کارهایشان میروند. مگر اینکه کار خیلی مهم باشد، وجوب عقلی و شرعی داشته باشد، وگرنه شما نماز را که سلام دادی، درست است که مستحب است، زور بالای سرت نیست ولی کار خیرت، مثل نماز هم با یک خیر تمام کن و برو! چقدر در مورد تعقیبات روایت داریم که تشویق میکند. مثلاً قبل نماز اذان و اقامه بگو بعد نماز بخوان. با خیر شروع کن بعد با تعقیبات تمام کن. میفرماید عملت حفظ میشود.
فلسفه بندگی چیست؟/ کارهایمان را ختم به خیر کنیم
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در نامهای که به مالک اشتر مینویسند، آخرین جمله این است: «وَ أنیَختِمَ لِی وَ لَکَ بِالسَّعادَةِ و الشَّهادَة»[4]؛ مالک! خدا انشاءالله عاقبت من و تو را ختم به سعادت و شهادت کند. آخرین حرفی که میزنی حرفت را با یک خیر ختم کن. مثلاً میخواهی خداحافظی کنی با یک جملۀ خوب خداحافظی کن. لذا دعا هم که میکنیم میفرماید اول دعا صلوات بفرست، آخر دعا هم صلوات بفرست؛ یک وجهش این است که چون صلوات دعای مستجاب است، خدا دعای وسطش را هم قبول میکند. فرمودهاند قبل و بعد دعا صلوات بفرست. یک وجهش این است که عمل و دعایت را با خیری شروع و با خیری دیگر تمام کنی. رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند: «إذا أرادَ اللّه ُ بعَبدٍ خَیرا طَهَّرهُ قَبلَ مَوتِه. قیلَ: و ما طَهورُ العَبدِ؟ قالَ: عَملٌ صالِحٌ یُلْهِمُهُ إیّاهُ حتّی یَقْبِضَهُ علَیهِ»[5]؛ اگر خدا اراده کند به بندهای خیر برساند، قبل از اینکه بمیرد او را پاک میکند. یک نفر گفت: خدا چطور بنده را پاک میکند؟ خدا عمل صالحی را به او الهام میکند، مشغول به کار خیری میشود در آن حال قبض روح میشود. ولی خدا نکند انسان در حال گناه قبض روح شود!
در سبک بندگی به ما فرمودهاند که با خیر شروع و با خیر تمام کنید. با یاد خدا شروع کن و با یاد خدا تمام کن. مثلاً لحظۀ تحویل دعای وارد شده را بخوانید، بعضی حافظ میخوانند و کف میزنند، من نمیگویم حافظ خوب نیست ولی لحظه تحویل سال را دعا بخوانید. به بهترین حال تمام و شروع کنید. تأثیر دارد.
مفاهیم مشترک مناجات شعبانیه و ظهور امام عصر// دو مفهوم کلیدی در مناجات شعبانیه/ مقدمه انقطاع
بحثمان در مورد مفاهیم مشترک مناجات شعبانیه و ظهور امام عصر(عجلاللهنعالیفرجه) است، روی دو مفهوم بسیار کلی اقتباض از مناجات شریف شعبانیه، تأمل میکنیم: 1. مفهوم اضطرار و تضرع ۲. مفهوم انقطاع. در تمام فرازهای مناجات شعبانیه با تمام مفاهیم و دریای معارفی که دارد، این دو مفهوم خیلی خاص است. نیمی از دعا مربوط به حالات بنده به اضطرارش است؛ مدام با خدا حرف میزند، من حالم اینگونه است و ذیل اضطرار حال و هوای بندگی را ذکر میکند و از اضطرار که مقدمه است میرسد به انقطاع و میگوید من دنبال کمال آن انقطاعم، دنبال نهایت انقطاع ما سِوی الله هستم. یعنی میخواهم امیدم را از همه عوالم و اسباب در این عالم قطع کنم و فقط و فقط تو را مؤثر در عالم بدانم. این یک مطلب اساسی است که مقدمهاش اضطرار است.
معنا و اهمیت اضطرار
معنای اضطرار؛ عجز، درماندگی، حالت ناچاری و ناگریزی است، احساس نیاز شدید را اضطرار میگویند. شما وقتی یک احساس نیاز شدید پیدا میکنی دچار اضطرار میشوی، به اصطلاح مثل اسپند روی آتش میشوی. اضطرار منجر به اظهار عجز و درماندگی و فهم کاستیها میشود. یکوقت به جایی میرسی که دیگر کاری از دستت برنمیآید، دیگر تیغت نمیبرد؛ عجز خودت را میفهمی، منجر به حرکت میشود. گاهی همین عجز تو را به حرکت وامیدارد. گاهی انسان حرکت نمیکند چون احساس میکند کار درست میشود و عجز خودش را نفهمیده است. تو باید بدوی تا خیلی از مشکلات حل شود. تا وقتی به عجز و درماندگی نرسیدهای، حرکت نمیکنی. نمیشود بخوابند و انقلاب و اسلامی ایجاد شود. در خانه بخوابی و مراحل سیر و سلوک را طی کنی؟! نمیشود؛ باید حقایق، ناتوانیها و عجز خودت را بفهمی. باید خیلی بدوی تا خلأها را پر کنی و نتیجه دهد.
ایجاد روح بندگی، ثمره و نتیجه اضطرار
نسبت مفهوم اضطرار در رابطه عبد و مولا در مناجات شریف شعبانیه دیده میشود. فراز اول میفرماید: «فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَیْکَ وَ وَقَفْتُ بَیْنَ یَدَیْکَ» من به سمت تو گریختم، حالت اضطرار را ببین. من از همه فرار کردم و به سمت تو آمدم، کارِ من از دست بندگان تو خارج است. «وَقَفتُ»؛ من در محضر تو ایستادهام، «مُسْتَکِیناً لَکَ، مُتَضَرِّعاً إِلَیْکَ» مثل مُستکینها دستم را دراز کردهام، دارم تضرع میکنم به درگاهت. «تَعلَمُ ما فی نَفسی و تَخبُرُ حاجَتی»؛ تو از درون من خبر داری. انسان در این فرازها دارد حالت اضطرار خودش را تعریف میکند.
نسبت مفهوم اضطرار که تضرع هم دنبالش میآید، با رابطه عبد و مولا، فهم ناتوانیهای خود و قدرت خداست. وقتی اضطرار پیدا کنیم، روح بندگی و اطاعت در ما ایجاد میشود. تا مضطر نشوی، گوش به حرف خدا نمیدهی. در شرایط عادی میگوییم دعا کن، خیلی خوب است، هر روز مناجات بخوان، نمیخواند، ولی اگر به او بگویند سرطان داری، مدام نماز، قرآن و دعا میخواند؛ مضطر میشود، چراکه فهمیده جای دیگر خبری نیست. گاهی حتی در مشکلات ساده زندگی به مشکل برمیخورد و آن موقع دست به دامن خدا میشود. حالات خوب و خوش معنویت را برسی کن، زمانی که سیمت وصل شده یا در اوج گرفتاریها که ناله کردهای و اضطرار پیدا کردهای، سیمت وصل شده است؛ اضطرار روح بندگی در انسان ایجاد میکند.
کارکرد اضطرار در رابطه عبد و مولا
وقتی اضطرار داری و مناجات میکنی گناه نمیکنی. تا چند وقت مواظب خودت هستی گناه نکنی. اضطرار، رفع موانع میکند. تکبرِ انسان را میریزد، متواضع میشود، اشکش درمیآید. مضطر شده است! دیگر قیافه نمیگیرد، برگهایش ریخته، به اصل خودش میرسد، میفهمد که همین است، قیافه میگرفته! امیرالمؤمنین(علیهالسلام) وقتی میخواهد آدم را به سر جای خودش برگرداند تا از این تکبرها و دغلکاریها دست بردارد، میفرماید: ای بچه آدم! تو قبلش نطفه گندیدهای بودی، بعدش هم یک مُردار میشوی و این وسط هم حمّال نجاسات هستی، پس برای چه قیافه میگیری؟! یک لحظه به این توجه کن. آدم همین است.
اضطرار، صدق ایجاد میکند. «یَرفَعُ اِلَیکَ صِدقُهُ»[6] وقتی آدم به اضطرار بیفتد دیگر راست میگوید و دغلکاریها تمام میشود، دیگر ریاکاریها تمام میشود. اضطرار، ایجاد رابطه قلبی و واقعی با خدا میکند، اضطرار توبه واقعی و توجه حقیقی ایجاد میکند. در اضطرار توبه واقعی رخ میدهد. رابطه حقیقی و توجه حقیقی که باید دنبالش باشیم گمشده ماست. در نماز و دعاها، به خدا توجه نداریم، گاهی در مجلس دعا هم نشستهایم یا به نماز ایستادهایم ولی به خدا توجه نداریم، چرا که مضطر نیستیم. لذا حضرت میفرماید: میخواهی مضطر شوی و حواست در نماز جمع شود؟ فکر کن که داری آخرین نمازت را میخوانی، کمی مضطر شو، این نماز جواب میدهد. گاهی همینطور که دارد با یکی حرف میزند، اللهاکبر میگوید و نماز میخواند. نماز که تمام که میشود، موبایلش را چک میکند، با این حرف میزند... تو مضطر نیستی، خب معلوم است دیگر نمیتوانی توجه پیدا کنی.
توبه نصوح/ اضطرار، شرط توبه
آنهایی که توبههای حقیقی کردند، ابتدا مضطر شدند. داستان توبه نصوح معروف است. شخصی بود بنام «نصوح» که مرد بود ولی قیافهاش، قیافه زنانه بود. این شخص به حمام زنانه میرفت و آنجا کار میکرد، کیسهکشی میکرد و... مرد بود ولی گناه میکرد، کسی هم نمیفهمید به کارش ادامه میداد. یک بار دختر پادشاه به حمام آمده بود و اینها حمام را قرق کردند. یک دفعه گفتند گردنبندش گم شده است. گفتند حمام قرق است و هیچکس بیرون نرود تا همه را بازرسی کنیم که ببینیم چه کسی گردنبند را برداشته است. همانجا نصوح افتاد به اضطرار، گفت: خدایا! غلط کردم، خدایا اینها الآن من را بازرسی بدنی کنند میفهمند من مردم، آبرویم میرود. افتاد به ضجه زدن؛ خدایا! من غلط کردم، خدایا! اگر این دفعه نجاتم دهی از این کار دست برمیدارم و توبه میکنم، تمام! تا رسیدند به او یکدفعه یکی فریاد زد آقا پیدا شد، یعنی به او هم رسیدند! خدا میگذارد به مو برسد، تا رسید به او، خدا گفت بگویید پیدا شد. نجات پیدا کرد، توبه کرد، بیرون آمد. این را توبه نصوح گفتهاند.
تا آدم مضطر نشود که توبه نمیکند، شوخی نکن! توبههای ما شوخی است. تا مضطر نشویم عبادت نمیکنیم، مناجات نمیخوانیم. اینها، حرفهای جدی است.
اقرار به گناه بر اثر اضطرار در بندگی
یکی از آثار اضطرار در بندگی و رابطه بین عبد و مولا، اقرار به گناه است. البته اقرار پیش خدا، نه پیش بنده؛ حرام است انسان پیش بنده خدا به گناهش اقرار کند. میفرماید: «وَ إِنْ کانَ قَدْ دَنا أَجَلِی وَلَمْ یُدْنِنِی مِنْکَ عَمَلِی فَقَدْ جَعَلْتُ الْإِقْرارَ بِالذَّنْبِ إِلَیْکَ وَسِیلَتِی»[7]؛ خدایا، اگر مرگ من نزدیک شده و عملی هم ندارم که مرا به تو نزدیک کند، فقط یک وسیله دارم که خودم را نجات دهم، آن هم اقرار است. اضطرار! ببین میگوید مرگم نزدیک شده، کیسهام و حسابم خالی است، یکی از آثار اضطرار، اقرار است. خدا تو را مضطرب میکند تا اقرار کنی، همه مشکل ما این است که اقرار نمیکنیم، گردنمان کلفت است. نه! من این کار را نکردم، این کارم درست بود. برای همین خدا تو را مضطرب میکند تا بگویی من غلط کردم، خدا مگر آزار دارد؟! نه، اتفاقاً تو خودت را داری اذیت میکنی، اقرار کن، راحتباش، صادق باش، آنوقت اصلاح میشوی و رشد میکنی. این از آثار اضطرار است. اقرار یعنی دست از لجاجت برداشتن، اقرار یعنی تکبر را دور ریختن، دروغ را کنار زدن.
اضطرار، لازمه و مقدمه ظهور
در نسبت مفهوم اضطرار با مفهوم انتظار و امام عصر(عجلاللهتعالیفرجه)، باید بگوییم بشریت تا وقتی به اضطرار نرسد، احساس نیاز به منجی پیدا نمیکند. بشریت تا از ظلم خسته نشود، از زیر بار ظلم بیرون نمیآید. دنبال مصلح نمیگردد. ارتباط اضطرار با ظهور این است. یک دسته روایات هست که میفرماید دنیا بعد از اینکه پر از ظلم و جور شود، حضرت میآیند و دنیا را پر از عدل و داد میکنند. در روایاتی که در مورد مردم دنیا در زمان قبل از ظهور (دوران غیبت) است، میبینید مردم چطور بر اثر شدت فتنهها و امتحانها و آزمایشهای مختلف دادشان بلند میشود، ریزشهایی که اتفاق میافتد، اینها باعث میشود که حال اضطرار ایجاد شود.
هیچ کدام از حکومتهای عالم نتیجه ندادند
امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند هیچ گروه و صنفی از مردم نمیماند مگر اینکه قبل از ظهور به حکومت میرسند و نمیتوانند عدالت را محقق کنند؛ حتی آنها که شعار عدالت سرمیدهند، نمیتوانند. مردم میفهمند آنهایی که سر کار آمدند اینکاره نیستند. در دنیا خیلیها، مکاتب مختلف غیراسلامی، سرکار آمدند، اینهمه «ئیسمهای» مختلف که آمد حکومت کرد، به بنبست رسید، فروپاشید. روزی شوروی خدایی میکرد، فروپاشید، غرب خدایی میکرد دارد فرومیپاشد. کلاً در دنیا مردم میگفتند باید تفکرت، تفکر لیبرالیستی یا سوسیالیستی باشد، از آن دو خارج نبودند، نمیتوانستند به چیزی غیر از این فکر کنند. طبقه کارگر آمد، طبقه نظامیها حکومت کردند، طبقه دانشمندان هم حکومت کردند، همه در عالَم حکومت کردند، ولی نتیجه نداد. چیری که باید محقق میشد، نشد.
ابرقدرت شدن اسلام در سایه انقلاب اسلامی
ممکن است بگویید جمهوری اسلامی هم همین است دیگر؛ بعضیها میگویند که روایت داریم هر عَلمی قبلاز ظهور حجت بلند شو،د ضلالت و گمراهی است. گروههایی مثل حجتیه و... هم از اینها سوءاستفاده میکنند. حضرت امام خمینی(رحمتاللهعلیه) جواب این را هم دادند که منظور این است که هرکس بیاد عَلمی را به نام قیام امامزمان(عجلاللهتعالیفرجه) بلند کند، آن حکومت باطل است، نه هر کس بهعنوان اسلام!
حالا باید ببینید جمهوری اسلامی چه کار کرد. جمهوری اسلامی که در روایات هم از آن یاد شده و این همه هم مؤیدات دارد، این همه اولیاء الهی، بزرگان و صلحا، شهدا بر این نظام و انقلاب صحّه گذاشتهاند، چه کرد؟ تا قبل از انقلاب اسلامی هیچکس به فکر حکومت اسلامی به معنای واقعی نبود. میگفتند اصلاً نمیشود اسلام حاکم باشد. کسی به مخیلهاش هم نمیآمد؛ بازی فقط بین لیبرالیسم و سوسیالیسم بود و این نظامات غربی؛ انقلاب اسلامی زمین بازی را عوض کرد. میدان را به اسلام داد، اسلام قدرتمند شد و دارد ابرقدرت میشود! شوروی در زمان جمهوری اسلامی ساقط شد، غرب هم دارد در زمان جمهوری اسلامی ساقط میشود، فقط اسلام میماند. حالا امتحان بین مدعیان اسلام آغاز شده، عربستانسعودی ادعای اسلام میکند، پاکستان، عراق، ایران، کشورهای اسلامی دیگر ادعای اسلام میکنند، این آزمون و امتحان بین امتهای اسلامی و کشورهای اسلامی و مدعیان اسلام شروع شده و غربالگری آغاز شده است.
جمهوری اسلامی میدان بازی را عوض کرد و معادله قدرت را تغییر داد. حکومت جمهوری اسلامی، اسلام را محور قرار داد. البته ضعف داریم، دروغگو و منافق داریم، ولی خدا دارد در این زمین بازی مؤمنین را امتحان میکند که از کمند منافقین هم رها شوند. از کمند کفار رها شدند، آمدند در امت اسلامی، امت اسلامی دارد کار میکند، این حکومت دارد ادامه پیدا میکند. شما باید در این حکومت با نائب امامزمان(عجلاللهتعالیفرجه) تمرین کنید و بر منافقین غلبه کنید. منافقین با نفوذ، آخرین تیر خلاص جریان استکبار برای منهدم کردن نظام و امت اسلامی زدند. ناراحت نباشید که به این رأی دادیم به آن رأی دادیم، او هم توزرد از آب درآمد، بدانید اینها امتحان است.
کشتی امن آخرالزمان
در روایتی امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند که شیعیان و دوستان ما در آخرالزمان مثل دستههای گندمی هستند که ایشان را به انبار میبَرند. آفت میزنند، آنها را بیرن میآورند. آفتها را بیرون میریزند و تنها یک دسته میماند. آن دسته را به انبار میفرستند، دوباره آفت میزند، دوباره بیرون میریزند. با کوبه میزنند تا مقداری میماند. اینقدر اینها را میبرند و میآورند و با کوبهها میزنند که سره از ناسره و سالمها از ناسالمها جدا شود آن چیزی که باقی میماند دیگر آفت نمیزند. باید در آزمایش شناخت منافقین و همراهی با ولی، سربلند باشیم و إلا ریزش میکنیم. هر کدام از ما سر یک پیچ هستیم، آنهایی که در کشتی امام حسین(علیهالسلام) بمانند و ملتزم به این التزام باشند، وعده دادهاند که مؤمنند، منافقین ریزش میکنند. این حس، اضطرار ایجاد میکند؛ این خوب است.
راههای کسب اضطرار
از دو راه میتوانیم مضطر شویم: 1. با علم حصولی؛ با کسب اطلاعات، بررسی و مطالعه. برویم مطالعه کنیم و حقیقت را بفهمیم تا مضطر شویم و حرکت کنیم. الآن راحت میخوابیم! مقام معظم رهبری میفرمایند: مشکلات فرهنگی خواب را از چشم من میگیرد. ما چون مضطر نیستیم راحت و بیخیال هستیم. 2 با علم حضوری؛ به این شکل که میآییم وارد معرکه و میدان آزمون میشویم و خداوند ما را امتحان میکند.
اضطرار امت
بعضی تصور میکنند خیلی خوباند در حالی که خلافش ثابت است و بعضی فکر میکنند خیلی ضعیفاند و کاری از دستشان برنمیآید، ولی در وسط معرکه آزمون متوجه میشوند که تواناییهایی هم دارند. در روایت چنین آمده: «لتُبَلبَلُنَّ بَلبَلَةً وَ لتُغَربَلُنَّ غَربَلَةً»[8]؛ اینقدر غربال میشوید که پایینیها بالا میآیند بالاییها پایین میروند، مابقی بالا میآیند. و اضطرار در امت اینطوری ایجاد میشود.
باید به این فهم برسیم و بدانیم این مقدمه ولایت است. تمرین کنید تا به امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) برسید. البته این مقدمه است. تمرین کنید قبول شوید وگرنه در زمان ظهور نمره نمیآورید. اگر خودتان فهمیدید، فهمیدید، اگر نفهمیدید اینقدر این امتحانات سخت میشود تا بفهمید.
اضطرار امام
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند آیه «أمَّن یُّجیبُ المُضطَرَّ إذا دَعاهُ وَ یَکشِفُ السّوء وَ یَجعَلُکُم خُلفاءَ الارضِ أءِلهٌ مَعَ الله قَلیلاً ما تَذکَّرون»[9] در شأن امام زمان(عجل الله تعالی فرجه) نازل شده است. میفرماید که شب قبل از ظهور حضرت به مسجد کوفه میروند در محراب امیرالمؤمنین(علیهالسلام) سر را به سجده میگذارند تا اذان صبح این آیه را تکرار میکنند: «أمَن یُجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ و یَکشِف السّوء»، امام، مضطر تا صبح تکرار میکنند. امام صادق(علیهالسلام) در روایت میفرماید: «إنّ القائم اِذا الخَرَجَ دَخَلَ فَیَستَقبِلَ الکعبه المَسجدالحرام»؛ وقتی قائم خروج کرد، داخل مسجدالحرام میشود رو به سمت قبله میکند، «فَصَلَّ صلاتین رَکعتَین»[10] دو رکعت نماز میخواند، در یک خطبه کوتاه خود را معرفی میکنند و بعد میفرمایند: «أمن یُّجیبُ المُضطر اذا دعاهُ و یکشِفُ السّوء» این نشانه است. امام مضطر، امت مضطر، این جامعه باید امامش را پیدا کند، باید به امامش برسد، یعنی به اضطرار برسد.
امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند که آیه «فَاستَبِقُوا الخَیرات إلَی اللهِ مَرجِعُکُم جَمیعاً»[11] در مورد یاران حضرت حجت(عجلاللهتعالیفرجه) است. یعنی راه بیفتید بروید. یاران حضرت قبل از اینکه حضرت فریاد قیام را در مکه بزنند، کنار کعبه جمع میشوند.
نسبت انقطاع با بندگی // اضطرار، مقدمه انقطاع
نسبت مفهوم اضطرار در بندگی و نسبت آن با انتظار امام عصر(عجلالله تعالیفرجه) در مفهوم انقطاع است. انقطاع یعنی جدا شدن، جدا شدن از ماسوی الله! اضطرار، مقدمه انقطاع است، تا اضطرار اتفاق نیفتد انقطاع اتفاق نمیافتد، تا وقتی انسان از همه عالم، منقطع نشود، تا معتقد نشود «لا مؤثر فِی الوُجود إلَّا الله»، تا چنین انقطاعی اتفاق نیفتد، بندگی محقق نمیشود. انسان اگر واقعاً خدا را رازق میداند، چرا دریوزگی میکند؟ چرا به خاطر دو لقمه نان دینش را زیر پا میگذارد؟ چرا خدا را میفروشد؟ چرا به خاطر امور دنیایی دین را کنار میگذارد؟ چون انقطاع اتفاق نیفتاده است، چون خدا را به معنای حقیقی همهکاره نمیداند.
انقطاع از کفار در آیات قرآن/ راز توانایی و قدرتمندی
«هُو علی کُلِّ شیءٍ قَدیر»[12] را انسان باور کند، مثلاً یک رئیس جمهور بگوید باید برویم با کشورهای چند به علاوه چند، ببندیم، چراکه مثلاً اینها کدخدای دنیا هستند، کار دست اینهاست، اقتصاد دنیا را اینها میچرخانند، ما نمیتوانیم بدون حرف زدن با ادبیات اینها پیشرفت کنیم و... مردم هم قبول میکنند و میروند و به اینها رأی میدهند. هشت سال امکانات کشور و دین و دنیای مردم را معطل میکنند؛ به خاطر این است که انقطاع از کفار حاصل نشده است. قرآن میفرماید با کفاری که با شما درگیر نیستند و فتنه نمیکنند، رابطه داشته باشید، ولی «لَا تَتَّخِذُوا الْیَهُودَ وَالنَّصَارَیٰ أَوْلِیَاءَ»[13] و ادامه آیاتش و اینکه شما سرپرستی آنها را بپذیرید، از دین خارج میشوید چراکه آنها بر شما مسلط میشوند. امام هم اگر میخواست همین حرفها را بزند اصلاً انقلاب نباید اتفاق میافتاد.
اگر در کارهای کوچک در زندگی روزمره هم انقطاع از ماسوی الله داشتیم و خدا برایمان اصل بود و باور داشتیم رازق و قادر خداست، همه چیز دست خداست، دروغ نمیگفتیم، ریاکاری نمیکردیم، انقطاع مهم است. تا وقتی وصل نشوید، دارا و توانا نمیشوید. تا وقتی انقطاع اتفاق نیفتد، قدرتمند نمیشوید.
فلسفه ناامید کردن مؤمنین
تا وقتی خداوند شما را از همه ناامید نکند، به او امیدوار نمیشوید. لذا اگر خدا خیلی دوستتان داشته باشد، سعی میکند مرتب ناامیدتان کند تا امیدوارتان کند. خدا میخواهد شما را از امید بستن به غیرخودش نجات دهد، میخواهد رشدتان بدهد. مثلاً میگویید بنده خدا آدم بدی نیست، نمیدانم چطور شد که این دفعه بدقولی کرد؟! خدا خواست بدقولی کند، تا شما از او هم دل ببُرید. خدا شما را برای بندگی خودش انتخاب کرده که مرتب از شما امتحان میگیرد. لذا امتحانات الهی در راستای ناامیدکردن انسان از غیرخدا و امیدوار کردن به خودش است؛ میفرماید شما از بقیه ناامید شوید، کسی را مؤثر ندانید، من را همهکاره و مؤثر بدانید، سراغ کسی هم اگر میروید، بدانید من مؤثرم.
کمال انقطاع و رفع حجابهای نورانی/ ثمرات انقطاع
وقتی انسان کمال انقطاع پیدا کرد، حجاب های نورانی هم برطرف میشود. «إِلَهِی هَبْ لِی کَمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیْکَ وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیَاءِ نَظَرِهَا إِلَیْکَ حَتَّی تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَی مَعْدِنِ الْعَظَمَهِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَهً بِعِزِّ قُدْسِکَ»[14]. انسانی که به انقطاع میرسد، نماز و روزه و نورانیتها هم او را نمیگیرد؛ عبادت میکند، هرچه بیشتر نماز میخواند، بدهکارتر است. هرچه بیشتر عبادت میکند، خودش را بدهکارتر میداند. آدم غیرمؤمنی که انقطاع پیدا نکرده، تعلقاتش زیاد است. هرچه بیشتر عبادت میکند، طلبش بیشتر میشود. خیال میکند کسی هست، ولی مؤمنی که انقطاع پیدا کرده، تواضع میکند، خودش را چیزی نمیبیند. حتی شیطان هم دیگر نمیتواند، سر عباداتش او فریب دهد. انقطاع، اینقدر ثمره دارد.
نسبت مفهوم انقطاع با مفهوم ظهور
نسبت مفهوم انقطاع با مفهوم ظهور و امام عصر(عجلاللهتعالیفرجه) این است که تا مردم از طواغیت عالم منقطع نشوند، ظهور محقق نمیشود. در امت اسلامی کفار را کنار زدند، اما کسانی را رأس کار گذاشتند، گفتند اینها را بگذارید، نه اینقدر حزباللهی هستند، نه ضد دین، چیزی میان آن دو هستند. حرفهایی میزنند، که هم ما قبول داریم، هم حزباللهیها، هم به حرفهای امام میخورد، هم به حرفهای روز میخورد. اینها بیایند. بعد میگویند این بیاید! اینقدر این ماجرا تکرار میشود تا مردم از این جریان ناامید شوند، طواغیت را کنار زدند، ولی طواغیت درون هنوز هستند. وقتی طواغیت درون هم کنار بریزند. آن موقع، انقطاع کامل محقق میشود.
در روایات وارد شده در آخرالزمان، دوستان خدا(مؤمنین) ذلیل و منافقین و دشمنان عزیز میشوند. از طرفی در مورد امام عصر(عجلاللهتعالیفرجه) در دعای افتتاح میخوانیم: «تُعِزُّ بِهَا الْإِسْلامَ وَ أَهْلَهُ وَ تُذِلُّ بِهَا النِّفَاقَ وَ أَهْلَهُ»[15] ویژگی حکومت امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) این است که اهل ایمان را عزیز میکند، نفاق و اهلشان را ذلیل میکند. درگیری ما با نفاق است.
انقطاع از طواغیت درون و بیرون
در جامعه ما الآن منافقین، نفوذ کردهاند. اینها باید بریزند، تا وقتی ما از این بدنه جدا نشویم، مردم ما فهم پیدا نکنند و به انقطاع نرسند و به مغز مسئله که ولایت و اطاعت کامل از ولایت هست نرسند و از همه طواغیت بیرون و درون منقطع نشوند، ظهور محقق نمیشود. «وَ نُرِیدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَی الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا فِی الْأَرْضِ وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّهً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِینَ»[16]. مسئله ظهور حضرت را در بیانیه گام دوم ببینید. مقام معظم رهبری(حفظهالله) اشاره میفرمایند مبارزه با جریان نفاق، عبودیت روی زمین، حکومت صالحان روی زمین، چطور محقق میشود. لذا خدا نعمت جمهوری اسلامی به ما داده است. در این چرخه تمریناتی که ما مردم میکنیم، زمین میخوریم، بلند میشویم، اشتباه میکنیم، بالاخره فرصت در یک مقاطعی دست صالحان میرسد. آن موقع وقتی به قدرت رسیدند، نباید اشتباه کنند، رئیس جمهور، وزیر، وکیل، شورای شهر، شهردار، استاندار و... شدند، نباید اشتباه کنند.
ویژگیهای مسئولین مؤمن
خداوند تعالی میفرماید: «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ»[17] ویژگیهایشان این است: اول این است که اقامه نماز کنند. اقامه صلوه با همه بسط مفهومش، برنامهریزی میخواهد. زکات، امربهمعروف و نهیازمنکر؛ نباید بگوییم ما الآن سرکار آمدیم، فلان جا، فلان مشکلی پیش آمد، فلان فسادی شد، چرا اعتراض میکنید، تضعیفمان نکنید. نه، ما باید از همدیگر حمایت کنیم. الآن که شما که صالحید، سر کار آمدید، هم باید از شما حمایت کنند، هم باید انتقاد کنند! این خیلی مهم است. باید کمک کرد. ما نباید اشتباهات گذشته را تکرار کنیم. در کار فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، نباید به منافقین و آدمهای مریض تریبون بدهیم، پررنگ و امیرشان کنیم، بر سر امت مسلطشان کنیم؛ حالا چه هنرپیشه باشند، چه به اسم هنرپیشه، چه سلبریتی ورزشی باشند، هرچه باشند. آدمی که درست نیست، منافق است، برای منافقین فیلم میسازد، کسی که میگوید: «نظر همه محترم است؛ یک هنرپیشه میخواست، چادر سر کند، رفت چادری شد و رفت، یک هنرپیشه هم میخواست لخت شود رفت فلان! باید به نظر همه احترام بگذاریم»، این آدم خطرناک است؛ او را امیر نکنید، تبلیغ و ترویج نکنید. این خطرناک است. ولی آن یکی بازیگر یا سلبریتی که ممکن است، پنجاه تا از این فیلمهایی که مناسب هم نیست، بازی کرده، ولی راستش را میگوید؛ میگوید من از این وضعیت خستهام..، این خیلی بهتر از او است.
لزوم توجه به مفهوم انقطاع
ما باید بفهمیم، در حکومت اسلامی آن رشتههایی که باید قطع کنیم کدام است. امام صادق(علیهالسلام) در دعای ندبه فرمودند: «أَیْنَ قاطِعُ حَبائِلِ الْکِذْبِ وَالْاِفْتِراءِ»[18]؛ کجاست آن آقایی که میآید تا رشتههای کذب و دروغ و افترا و تهمت را قطع میکند؟ انقطاع در همه سطوحش لازم است به آن توجه شود؛ هم در بندگی، هم در زندگی. ما باید به مفهوم انقطاع توجه کنیم، اضطرار، مقدمه انقطاع است، تا مضطر نشویم، منقطع نمیشویم. برای اینکه مضطر شویم، اسبابی دارد. تا مضطر نشویم، کار درست نمیشود.
[1] . وسائلالشیعه، ج7، ص170.
[2] . سوره آلعمران، آیه 102.
[3] . سوره قصص، آیه 83.
[4] . نهجالبلاغه، نامه 53.
[5] . نهجالفصاحه، ص183.
[6] . مناجات شعبانیه..
[7] . مناجات شعبانیه..
[8] . نهجالبلاغه، خطبه16.
[9] . سوره نمل، آیه62.
[10] . اثباتالهداه، جلد5، ص189.
[11] . سوره مائده، آیه 48.
[12] . سوره هود، آیه 4.
[13] . سوره مائده، آیه 51.
[14] . مناجات شعبانیه.
[15] . دعای افتتاح.
[16] . سوره قصص، آیه 5.
[17] . سوره حج، آیه 41.
[18] . دعای ندبه.