وظیفه ما و مسئولین برای تحقق جامعه ظهور
وظیفه ما و مسئولین برای تحقق جامعه ظهور
وظیفه ما و مسئولین برای تحقق جامعه ظهور
حجتالاسلام مهدوینژاد: اصل و ریشه تربیت و رشد، نصرت ولی خداست. تمام برنامههای تربیتی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی باید در جهت نصرت ولی خدا باشد // باید بصیرت به همۀ اقشار جامعه تسری داده و همۀ اقشار جامعه آگاه شوند، عموم مردم باید با مفاهیم متعالی اسلام و انقلاب آشنا شوند// در آستانه ظهور، دشمنان همه تلاششان را میکنند تا نسلی که مقدمهساز ظهور است به صحنه نیاید و ما رسالت اصلیمان مهندسی همین نسل است// شیعیان باید فرزندآوری را در دستور کار خود قرار دهند وگرنه بزرگترین آسیب به تشیع و اسلام ناب وارد خواهد شد. نباید گرفتار مشکلات و اسیر شرایط شوند.
عنوان: مراسم ویژه دهه اول محرم، شب دهم
موضوع: مهندسی نسل؛ کدام نسل، ظهور را محقق میکند؟
زمان: 16 مرداد 1401
مکان: امامزاده سید جعفر محمد(علیهالسلام)
رسالت اصلی مؤمنین
موضوع محوری که در مورد آن صحبت کردیم، مسئله مهندسی نسل بود و آشنایی با این مفهوم که شاید بحث جدیدی باشد و کمتر در مورد آن گفتگو شده باشد. مهندسی نسل به عنوان یک حقیقت و ضرورت باید مدنظر باشد و مؤمنینی که در جامعۀ اسلامی زندگی میکنند تراز فکری و افق دیدشان باید بر این مدار تنظیم شود. مسئولان جامعۀ اسلامی هم باید نگاهشان به مهندسی نسل مقدمهساز ظهور باشد. رسالت اصلی ما مؤمنین، تربیت نسلی است که میخواهد مقدمهساز ظهور باشد.
در جمعیت، کیفیت مهمتر است یا کمیت؟
مسئله این است که ما هم به کمیت نیاز داریم و هم به کیفیت، هم به ظاهر نیاز داریم و هم به باطن؛ بعضی میگویند ظاهر مهم است، باطن مهم نیست. بعضی میگویند باطن مهم است، ظاهر مهم نیست. در حالی که از نظر اسلام هم ظاهر و هم باطن مهم است، هم کمیت و هم کیفیت مهم است. ما در مسئولیتی که به عهده داریم، موظفیم مردم جهان را به سمت حق و حقیقت هدایت کنیم؛ لذا به کمیت هم باید توجه کنیم.
اینکه متدینین، جمعیت کمی باشند، مثلاً چهار پنج میلیون حزباللهی که بصیرت دارند و در همۀ امور پیشتازند، فکر کنیم کافی است، مسئله را حل نمیکند. باید بصیرت به همۀ اقشار جامعه تسرّی داده شود و همۀ اقشار جامعه آگاه شوند. همه باید مذهبی و متدین شوند، عموم مردم باید با مفاهیم متعالی اسلام و انقلاب آشنا شوند.
پس کمیت جمعیت هم مهم است و ما وظیفه داریم همه را امام حسینی و انقلابی و مسجدی و نمازخوان کنیم. رسالتی است که خدا به عهدۀ مؤمنین گذاشته؛ مخصوصاً اگر درجامعه مسئولیتی به عهدهشان باشد. «إن مَکَّنّاهُم فِی الأرضِ أقامُوا الصَّلوة»[1]؛ اگر مؤمنین حکومتی را در دست گرفتند، وظیفه دارند که نماز را در جامعه اقامه کنند، زکات، امربهمعروف و نهی از منکر و دین را در جامعه اقامه کنند.
در ظواهر متوقف نشویم!// کارکرد ظواهر
نباید گرفتار قشرینگری و دچار ظاهربینی شویم. نباید ظاهر دین را بگیریم و باطنش را رها کنیم. ظاهر دین را باید توجه کنیم؛ نماز را باید اول وقت بخوانیم، جلسات عزاداری باید برای امامحسین(علیهالسلام) باشد، ده برابر اینها مجالس عزاداری باید برگزار شود! اما نباید در پوستۀ کار و ظواهر این مناسک دینی بمانیم؛ باید ببینیم هدف از دستورات دینی چیست و در راستای رسیدن به آن هدف برنامهریزی کنیم. در ظواهر متوقف نشویم، ظواهر مقدماتی است که ما را به باطن دین برساند.
تحقق جامعه زمینهساز ظهور
ما برای تحقق ظهور و زمینهسازی ظهور فقط به انسانهای خوب نیاز نداریم، بلکه به جامعۀ خوب نیاز داریم. اگر قرار بود حضرت با وجود انسانهای خوب و خودساخته و اجتماع آنها فقط در یک عصر و دوران ظهور کنند، دورانی داشتیم که صدها مجتهد، عارف و بزرگ در یک عصر زندگی میکردند و همدیگر را درک کرده بودند، پس اگر صرفاً وجود آنها قرار بود حضرت را بیاورد، حضرت همان موقع میآمدند. حضرت نیامدند؛ چراکه جامعه باید جامعه باکیفیتی شود تا حضرت بیایند. قرار نیست حضرت برای گرفتن دنیا معجزه کنند. اگر میخواستند معجزه کنند که اصلاً وقتی میآمدند جنگ درنمیگرفت. اگر قرار بود معجزه کنند که اصلاً خیلی قبلتر از اینها میتوانستند بیایند و با معجزه همه عالم را اصلاح کنند. حضرت الآن هزار و اندی سال است که در پشت پرده غیبت به سر میبرند تا اتفاقی بیفتد. آن اتفاق، جامعه تراز و خوبی است که باید محقق شود و برای جامعه بشریت الگو شود و زمینه را فراهم کند.
برداشت درست از انتظار داشته باشیم!
کسانی که دربارۀ انتظار و ظهور حضرت، مردم را به گوشهگیری تشویق میکنند و میگویند در مسائل دخالت نکنید، باید ظلم و جور دنیا را فراگیرد تا حضرت بیایند پس اجازه دهید ظلم و جور دنیا را فرا گیرد، شما به این مسائل چکار دارید، هرکسی را در قبر خودش میخوابانند و... اشتباه است. اتفاقاً وقتی به توقیع حضرت و نامه ایشان به شیخ مفید(رحمتاللهعلیه) مراجعه میکنیم، میبینیم حضرت شیخ مفید را به خاطر مبارزاتی که با ظالمین دارد، تشویق میکنند. بعد هم به ایشان دستور میدهند شما باید ظالمین را سرکوب کنید و جلوی معاندین را بگیرید. وقتی حضرت در دوران غیبت دارند دستور مبارزه با ظالمین میدهند، چطور یک عده برداشتشان از انتظار، سکوت و توقف در مقابل گناهان و معصیتها است؟!
امتحان جامعه مؤمنین برای آمادگی ظهور
جامعه پشتیبان ظهور، جامعهای است که حقپذیر و عدالتپذیر است. جامعهای که دنبال موعود و منجی عدالتگستر است، خودش عدلجو، عدلپذیر، حقپذیر و عدالتخواه است. منتهی برای اینکه جامعه به سرنوشت جامعه زمان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) مبتلا نشود، باید امتحان شود. چراکه مردم آن زمان هم بعد از دوران خلفا به سمت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) هجوم آوردند که ما از ظلم خسته شدهایم، به عدل تو پناه میآوریم، ولی بعد از یک مدت کوتاه معلوم شد نه تاب ظلم را داشتند و نه تاب عدل امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را. این خطری است که جامعه را تهدید میکند. جامعه باید امتحان خودش را پس دهد که آیا واقعاً عدالتخواه است یا اگر امام عادل بیاید او را هم قربانی میکند؟ لذا خداوند متعال جامعه را امتحان میکند. مردم چنین جامعهای باید به آن مقام و موقعیت از شناخت و عدالتخواهی برسند که اگر لازم شد جایی علیه خودشان شهادت دهند و علیه خودشان کاری انجام دهند چون مطابق با حق است، علیه خودشان هم اقدام کنند، چراکه این عین عدالت است. تا زمانی که مؤمنینی که «یابنالحسن» میگویند ولی حاضرند دروغ بگویند، حاضرند به نفع خودشان علیه دیگران ولو حق و ناحق و بیعدالتی شود شهادت دهند و رفتارهای غیرعادلانه از خود نشان دهند، هنوز جامعه آماده پذیرش امام عادل نیست. لذا ما در امتحانات مختلفی داریم طی طریق میکنیم تا به پختگی لازم برسیم.
اثر دعای امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه)
حضرت در تربیت نسل ظهور نقش دارند و فرموند: مثال و انتفاع من برای شما شیعیان در دوران غیبت، مثل انتفاع خورشید پشت ابر است؛ درست است که من پشت پرده غیبتم، ولی نور و هدایت من به شما میرسد. در جلسات قبل عرض کردم حضرت چطور جامعه دوران غیبت را مدیریت میکنند. اشارهای به توقیع شریف که آنجا در نامه مینویسند که ما شما را فراموش نکردیم، ما شما را دعا میکنیم، ما امدادهای غیبیمان را به سراغ شما می فرستیم، وگرنه دشمنان، شما را نابود میکردند. این یک حقیقت است که اگر دعای امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) نبود و حضرت نالههای نیمهشب برای شیعیان نداشتند، با جمعیت کم، ایرادها و گناهانی که داریم، اثری از آثار شیعه باقی نمانده بود و دشمنان، ما را نابود کرده بودند.
مدیریت دوران غیبت با سیستم نواب امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه)
سیستم دیگری که حضرت با آن دوران غیبت و شیعیان را مدیریت میکنند، سیستم نُواب ایشان است. حضرت به شیعیان توصیه میکنند در دوران غیبت، فقهایی که چنین شرایطی دارند را پیروی کنید و حرف آنها را رد نکنید. ردّ حرف کسی که از طرف امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) نائب بر شیعیان شده، ردّ حرف خدای متعال و امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) است. این شاکلهای است که حضرت طراحی کردهاند تا دوران پُر پیچوخم و خطرناک غیبت را مدیریت کنند و به ظهور برسیم. خود حضرت در تربیت این نسل نقش دارند و در دوران غیبت شیعیان را رها نکردهاند.
نصرت ولیّ خدا، اصل و ریشه تربیت// حرکت بر مدار نصرت ولی خدا
نکته محوری بعد این است که، اصل و ریشه تربیت و رشد، نصرت ولی خداست. تمام برنامههای تربیتی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی باید در جهت نصرت ولی خدا باشد؛ چرا که در روایات متعدد فرمودهاند نماز، روزه، حج و...، پایههای دیناند ولی هیچچیز مثل ولایت نیست. یعنی شما اگر همه عبادات را داشته باشید، ولی ولایت نداشته باشید، اعمال عبادی نتیجه نمیدهد، مثل تسبیحی که نخ ندارد. سلسله ولایت، از ولایتالرسول(صلیاللهعلیهوآله) تا دوران غیبت که بر عهده ولایت فقیه است، ادامه دارد. در همه دورانهای گذشته تا امروز، یعنی از زمان پیامبر(صلیالله علیهوآله) و ائمه هدی(علیهمالسلام) تا امروز اصل موفقیت، سعادت و پیروزی بر مدار نصرت ولی خداست و ما باید همه جهات زندگی را بر این مدار تنظیم کنیم. به این معنی که باید ببینیم ولی خدا در هر عصری که قرار گرفته، چه موضوعاتی را موضوعات اصلی قرار میدهد، چه دستورالعملهایی نسبت به آن میدهد و چه خواستههایی از جامعه دارد. جامعه و مسئولین باید به این خواستهها عمل کنند. تربیت اینگونه است. جامعه وقتی تربیت میشود که بر مدار نصرت ولی خدا حرکت کند.
نمونهای از تربیت و عاقبت به خیری با نصرت ولی خدا
بسیاری از آدمها بودهاند که به اصطلاح بیتربیت بودهاند، یعنی خودساخته نبودهاند، مُهذّب هم نبودهاند، ولی با اطاعت از ولی خدا تربیت شدند. مثلاً به افراد دوران قبل از انقلاب نگاه کنید؛ ناگهان این افراد به امر امام(رحمتاللهعلیه) به جبهه میروند و برای نصرت ولی خدا در صحنه میآیند، یک دفعه تربیت میشوند. داستانهای زیادی مثل داستان حاج طیب رضایی را شنیدهاید که زمان طاغوت از جمله لاتها و چاقوکشها بود و کلی نوچه داشت. وضعیت این آدم معلوم است. ساواک او را دستگیر میکند؛ چراکه ارادتی به سادات و دستگاه امام حسین(علیهالسلام) دارد. کارهای خلاف هم انجام میدهد، مشروب هم میخورد و به اصطلاح ما بیتربیت است. به او میگویند در خیابان بریزید، شلوغکاری کنید و بگویید خمینی به ما دستور داده است. او را دستگیر میکنند، چون این کار را نمیکند. میگویند تو این را بگو، ما آزادت میکنیم، تو آقایی خودت را بکن. ایشان میگوید من از مادر این آقا در قیامت خجالت میکشم که بخواهم به فرزندشان دروغ ببندم. این ذرهای از نصرت ولی خداست. به ولی خدا دروغ نمیبندد. به همین دلیل ایشان را شهید میکنند. تمام پروندهاش سفید میشود، آدمی که نماز، روزه و عبادت نداشته است. امام خمینی(رحمتاللهعلیه) دستور میدهند تمام کسانی که در تشییع جنازه ایشان آمدهاند، برای ایشان نماز بخوانند و روزه بگیرند. تمام نماز و روزهها تسویه میشود. نصرت ولی خدا، تربیت و عاقبت به خیری میآورد.
تربیت نسل و برنامهریزی بر مبنای طراحی و گفتمان ولیّ خدا
ما باید فرزندان خود را بر مدار نصرت ولیّ خدا و انجام اوامر ولی خدا تربیت کنیم. باید ببینیم ولی خدا در زمینههای مختلف مانند زندگی، معاشرت، ازدواج و... چه خواستهای دارد و چه طراحی کرده تا نسل خود را بر اساس طراحی ولیّ خدا تربیت کنیم. این به معنی مهندسی نسل و تربیت است. نایب امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) قرار است ما را به ایشان برساند. ولیّ خدا راههای رسیدن به امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) را در همه امور مانند معیشت، اقتصاد، فرهنگ و سیاست، طراحی میکند و مسؤلین جامعه اسلامی باید طراحیها و گفتمان او را مبنای برنامهریزیهای خود قرار دهند. ما در اصل برای همین انقلاب کردهایم.
ویژگیهای قوم موعود در قرآن// ویژگیهای نسل ظهور
خدای متعال ویژگیهای قوم موعود را برای ظهور معرفی میکند که به تکمله و سند روایات، قوم سلماناند. میفرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقومٍ یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ أذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ َأعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ»[2]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، هرکس از شما از دین خود مرتد شود و دین و راه ما را کنار گذارد، خدا به زودی قومی را میآورد که اینها را دوست دارد و آنها هم خدا را دوست دارند. ویژگی بعدی؛ «أذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ»؛ این قوم نسبت به مؤمنین بسیار خاکسار، افتاده وخادماند و خودشان را در مقابل مؤمنین کوچک میبینند؛ در مقابل مؤمنین استکبار ندارند. و «أعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ»؛ نسبت به کفار سخت و نفوذ ناپذیرند، «یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»؛ در راه خدا مجاهدت میکنند، «و لَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِم »؛ و از ملامت هیچ ملامتکنندهای در راه خدا باک ندارند و خسته نمیشوند. این ویژگیهایی است که مهندسی نسل باید بر اساس آن انجام شود.
وظیفه ما و فرزندانمان و مسئولین برای تحقق جامعه ظهور
ما در دوران غیبت امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) و در آستانه ظهور قرار داریم. این ویژگیها، ویژگی قومی است که ما و فرزندان ما باید این ویژگیها را پیدا کنیم، مسئولین، ما و خانوادهها موظفیم که طراحی کنیم و مصادیق را دربیاوریم و برای چنین اخلاقی برنامهریزی کنیم.
«یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَه» مؤونههایی دارد؛ اگر بخواهیم خدا را دوست داشته باشیم و خدا هم ما را دوست داشته باشد، باید زندگی خود را بر مدار حُب الهی طراحی کنیم و سبک زندگی بر مدار الهی باشد. نمیشود زندگی ما مثل کفار باشد و مانند مسلمانان نماز بخوانیم. در روایتی فرمود: «اَوحَیاللهُ إلَی نَبیٍّ مِن اَنبیائِهِ قُل لِلمُؤمِنینَ لا تَلبَسوا لِباسَ اعدائی وَ لا تَطعَموا مَطاعِمَ اعدائی وَ لا تَسلُکوا مَسالِکَ اَعدائی فَتَکونوا اَعدائی»[3]؛ خداوند متعال به یکی از پیامبران خود وحی کرد به مؤمنین بگو لباس دشمنان مرا نپوشند، غذای دشمنان مرا نخورند، سبک زندگی دشمنان مرا پیشه خودشان نکنند وگرنه آنها هم دشمن من میشوند.
وقتی تغذیه مؤمنین، غذاهای کفار شد که حلال و حرام و طیب و غیر طیب آن با هم است، وقتی پوشش مؤمنین لباسهای مبتنی بر ایدئولوژی غربی و سبک دشمنان امام حسین(علیهالسلام) شد که معاند با توحید است، آماده ظهور نیستیم. لباس و پوشش اخلاق انسان را عوض میکند. سبک زندگی و ازدواج ما مدل کفار است و مدل اسلامی نیست. در دانشگاه تهران پسر جلوی دختر زانو میزند مانند اروپاییها و کفار، یکدفعه هدیه میدهد. این خواستگاری اسلامی است؟! همه هم فیلم میگیرند و کف میزنند! سبک زندگی ما، سبک زندگی یزید است، آنوقت برای امام حسین(علیهالسلام) گریه میکنیم!
مرگ حسینی با زندگی حسینی
امام حسین(علیهالسلام) فرمودند: «خَرَجتُ لِطَلبِ الاِصلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی... وَ اَسیرُ بِسیرَةِ جَدّی وَ اَبی»[4]، من به سیره جدم و پدرم هستم. سیره یعنی سبک و سیاق حکومتداری، زندگی، بندگی و.... در زیارت عاشورا میخوانیم: «اللهمَّ اجعَل مَحیایَ مَحیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتی مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ محمد»، وقتی سبک زندگی ما سبک زندگی اهلبیت(علیهمالسلام) نشد، مرگ ما هم مرگ اهل بیت(علیهمالسلام) نخواهد شد. نمیتوانیم به سبک دشمنان اهل بیت(علیهمالسلام) زندگی کنیم و مرگی مانند مرگ اهلبیت(علیهمالسلام) داشته باشیم.
نکته مهم و کلیدی آیه 54 سوره مائده این است که ما باید زندگی را بر مدار حب الهی و اوامر الهی تنظیم کنیم. «اِن کُنتُم تُحِبُّونَ اللهَ فَاتَّبِعونی یُحبِبکُمُ اللهُ»[5]؛ اگر حب خدا در وجود ما هست، تبعیت لازم است و تبعیت باید در همه شئون زندگی باشد. در روایت آمده وقتی یاران حضرت مهدی(عجلاللهتعالیفرجه) کنار هم جمع میشوند؛ همه یک شکل و یک جورند، وقتی کسی به رفتار آنها دقت کند، انگار یک جور رفتار میکنند، انگار همه از یک مدرسه فارغالتحصیل شدهاند.
معنای اصلی توحید// ویژگی نسل مقدمهساز ظهور
در مکتب توحید دوگانگی و چندگانگی نداریم. کسانی که در ولایت ذوب میشوند، به وحدت میرسند. به وحدت رویه و وحدت ظاهر میرسند، توحید یعنی همین. لذا در روایات داریم وقتی به یاران امام عصر نگاه میکنید، همه یک شکلاند: «أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ»؛ دربرابر مؤمنین ذلیلاند، «َأعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ»؛ در برابر کافرین عزیزند، «یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّه»؛ و برای تحقق این امور تلاش میکنند. قسمت آخر آیه هم ضمانت بقیه نکات آیه است: «وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِم»؛ از ملامت هیچ ملامتکنندهای نمیترسند. اگر بخواهند «یُحِبُّهُمْ وَیُحِبُّونَهُ» و «أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ» و «َأعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِینَ» و «یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّه»؛ باقی بمانند، شرطش این است: «لَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِم»؛ از ملامت هیچکس نترسند؛ از فشار بینالمللی و طعنههای فامیل و دوست و همسایه نترسند؛ خواهر! حجابت را به خاطر فشارهای روانی اطرافیان کنار نگذار. آقای محترم شما هم به خاطر همکارهایی که با آنها کار میکنی و اهل نیستند، دست به حرامخواری نزن؛ «َلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِم».
فرمان امام خمینی به مسؤلان/ انقلاب ایران زمینهساز ظهور
یکی از جملات نورانی حضرت امام خمینی(رحمتاللهعلیه) که دقیقا ً«لَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِم» را معنا میکند، این است:
میفرمایند: «مسؤلان ما باید بدانند که انقلاب ما محدود به ایران نیست. انقلاب مردم ایران شروع بزرگ انقلاب جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت(ارواحنا له فداه) است که خداوند بر همه مسلمان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد. مسائل اقتصادی و مادی اگر لحظهای مسئولین را از وظیفهای که بر عهده دارند منصرف کند، خطری بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. دولت جمهوری اسلامی باید تمام سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم نماید، ولی این بدان معنا نیست که آنان را از هدف اصلی انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است، منصرف کند. مردم عزیز ایران که حقاً چهره مُنَور تاریخ بزرگ اسلام در زمان معاصرند، باید سعی کنند سختیها و فشارها را برای خدا پذیرا گردند، تا مسئولان بالای کشور به وظیفه اساسی آنها که نشر اسلام به جهان است برسند و از آنان بخواهند که تنها برادری و صمیمیت را در چهارچوب مصلحت اسلام و مسلمین در نظر بگیرند. چه کسی است که نداند که مردم عزیز ما در سختی هستند و گرانی و کمبود بر طبقه مستضعف فشار میآورد، هیچکس هم نیست که نداند پشت کردن به فرهنگ دول دنیای امروز و پایه ریزی فرهنگی جدید بر مبنای اسلام در جهان و برخورد قاطع اسلام با آمریکا و شوروی، فشار، سختی و شهادت و گرسنگی را به دنبال دارد و مردم ما خود، این راه را انتخاب کردهاند و بهای آن را هم خواهند پرداخت و بر این امر هم افتخار میکنند. این روشن است که شکستن فرهنگ شرق و غرب بیشهادت مُیَسر نیست. من بار دیگر از مسئولین بالای نظام جمهوری اسلامی میخواهم که از هیچکس و هیچچیز جز خدای بزرگ نترسند و کمرها را ببندند و دست از مبارزه و جهاد با فساد، فحشا و سرمایهداری غرب، کمونیست و پوچی نکشند. ما هنوز در قدمهای اول خود برای مبارزه با غرب و شرق هستیم. مگر بیش از این است که ما ظاهراً از جهانخواران شکست میخوریم و نابود میشویم؟ مگر بیش از این است که ما را در دنیا به خشونت و تحجّر معرفی میکنند؟ مگر بیش از این است که با نفوذ ایادی قاتل و منحرف خود در منازل، عزت مسلمین را پایکوب میکنند؟ مگر بیش از این است که فرزندان عزیز اسلام ناب محمدی(صلیاللهعلیهوآله) در سراسر جهان بر چوبه دار میروند؟ زنان و فرزندان خردسال در جهان به اسارت گرفته میشوند؟! بگذار دنیای پست مادی با ما چنین کند ولی ما به وظیفه اسلامی خود عمل کنیم...»[6]
از شرایط نترسید و دین خدا را یاری کنید
«لا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِم» یعنی ما سر حق با هیچچیز و هیچکس معامله نکنیم. در آستانه ظهور، دشمنان همه تلاششان را میکنند تا نسل مقدمهساز ظهور به صحنه نیاید و ما رسالت اصلیمان مهندسی همین نسل است. اولاً فرزندآوری را شیعیان باید در دستور کار خود قرار دهند، وگرنه بزرگترین لطمه، ضربه و آسیب به تشیع و اسلام ناب وارد خواهد شد. نباید گرفتار مشکلات و اسیر شرایط شوند. معتقد باشند که دست حضرت حجت در اداره امور یاریگر آنها خواهد بود. از مشکلات اقتصادی و شرایط سخت نترسند، حضرت و دین خدا را یاری کنند.
مطالبهگری یکی از وظایف امت// معنای عاشورایی بودن
مردم باید از مسئولین مطالبه داشته باشند. مسئولینی را در رأس کار قرار دهند که این تفکر را دارند؛ دنبال طراحی نسل ظهورند و تمام کسانی که امام حسینیاند باید بدانند که سیره امام حسین(علیهالسلام) سکوت نبوده است. راه و روش امام حسین(علیهالسلام) گوشهگیری و عُزلت از جامعه نبوده است. امام حسین(علیهالسلام) در متن است، عاشورایی بودن یعنی همین.
دیگر وقت برای خطای مسئولین نیست
مسئولین ما امروز الحمدلله، مسئولینی دلسوزند، نباید خطا و اشتباه کنند. باید رفتارشان براساس معیار آیه 54 سوره مائده باشد. باید «أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ» و «َأَعِزَّةٍ عَلَی الْکَافِرِین» و «یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّه» باشند؛ مجاهدت دائم داشته باشند و نکته آخرش اینکه «لا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِم».
مردم هم اینگونه باشند تا آن نسل، طراحی شود و مقدمهسازی ظهور رخ دهد. اگر ما اراده کنیم اتفاق بیفتد، خدای متعال موانع را به سرعت از پیش روی ما برمیدارد و کاری که باید در دهها سال اتفاق بیفتد در مدت کمتری اتفاق میافتد.
شب عاشورا برای امام زمان صدقه کنار بگذارید// امام همه زمانها
شب عاشورا، شب مصیبت و غم و اندوه امام عصر(أرواحنا فداه) است. علامه امینی(رضواناللهعلیه) توصیه فرموده بودند شیعیان در شب عاشورا برای وجود مبارک امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) صدقه کنار بگذارید. برای اینکه قلب امام زمان در شب عاشورا در فشار است. ما نمیفهمیم عاشورا یعنی چه! حضرت، امام زمان است. یعنی بر زمان امامت میکند، روز عاشورا را میبیند. ما روضه میخوانیم و میشنویم، اما امام زمان آن را میبیند.
کسانی که امام را تنها گذاشتند تنهایند/ غم سیدالشهدا در شب عاشورا
حضرت سکینه(سلاماللهعلیها) نقل میکنند: در شب عاشورا امام همه آنهایی که در طول مسیر با کاروان ما آمده بودند، جمع کردند و فرمودند ما خانواده مکر و غدر نیستیم، کسی را برای اینکه همراهان باشد فریب نمیدهیم. دوستان اهلبیت هم همیناند، برای اینکه کار خیری انجام دهند، کسی را فریب نمیدهند.
امام فرمود: حقیقت این است که اینها دنبال من هستند و مرا میکُشند. شما شب را شتر راهوار قرار دهید و از اینجا بروید. بیبی فرمودند: وقتی پدرم این حرف را زدند، سرشان را پایین انداختند و خیمه را تاریک کردند. من دیدم که دستههای ده تا ده تا و بیست تا بیست تا از خیمه خارج شدند و پدرم را تنها گذاشتند. من بغض و گریه کردم. عمه جانم زینب آمدند و فرمودند: چه شده؟ گفتم: همه رفتند. دوتایی شروع کردیم به گریه کردن «واغربتا، وا قلة ناصرنا» سر دادیم و صدای زنها بلند شد. وقتی صدای زنها بلند شد اباعبدالله آمدند ببیند چه شده، در حالی که از شدت ناراحتی عبایشان بر زمین کشیده میشد.
امام از تنها شدن ناراحت نیستند، امام دلشان برای آن مردم میسوخت. به خدا اگر تمام عالم یک طرف باشند و حسین یک طرف دیگر، همه عالم تنهایند؛ حسین تنها نیست. همه عالم تنهایند. حسین از تنها شدن ناراحت نیست، حسین از اینکه اینها خودشان را عاقبت به شر کردند ناراحت است. شاید یک ناراحتی دیگرش این باشد که زن و بچهاش به اسارت میروند.
علت خوشحالی اصحاب در شب عاشورا// شب امتحان بزرگ
میفرمایند: ما به آقا گفتیم شاید اینها شما را نمیشناسند، فرمودند: همه مرا میشناسند. آنهایی که ماندند امتحان پس دادند. وقتی اصحاب یکی یکی اعلام وفاداری کردند و دیگر قطعی شد که اینها ماندنیاند، حضرت عنایت کردند و همه آنها در مکاشفهای فردای خودشان را دیدند. یعنی جایگاهشان در بهشت، مقامی که خدا برای آنها گذاشته است، شوق پیامبر(صلیاللهوعلیهوآله) و فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) به خودشان را دیدند. صحنه به گونهای شد که در شب عاشورا بعضی از اصحاب مثل بُریر و عابِس که اهل شوخی هم نبودند، شوخی میکردند، قهقهه میزدند. بعضیها میگفتند مگر امشب شب شوخی و خنده است، میگفتند بین آن چیزی که امام حسین(علیهالسلام) به من نشان داد تا رسیدنش یک ضربه شمشیر فاصله است، چرا ما خوشحال نباشم؟!
چرا امام حسین(علیهالسلام) یار میطلبیدند؟
در شب عاشورا امام حسین(علیهالسلام) با اصحاب مشغول مناجات شدند. در تاریخ آمده که فقط به واسطه همین قرآن خواندن اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) در شب عاشورا دو نفر از لشکر عمر سعد به لشکر امام حسین پیوستند. نقل است تا ۳۲ نفر به خاطر مناجات و ضجه اصحاب امام حسین، از لشکر عمر سعد برگشتند.
چقدر حرف قشنگی است که امام حسین روز عاشورا میفرمود: «هل من ناصراً ینصرنی»؛ آیا کسی هست مرا یاری کند؟ امام که میدانستند شهید میشودند، دیگر برای چه یار میطلبیدند؟! قرار نبود چیزی عوض شود، برای چه کمک میخواستند؟ برخی گفتند برای اینکه شاید هنوز یک نفر آن طرف مانده، بلکه بیاید و خون او آمیخته به خون امام حسین شود. امام میفرمود: «هل من ناصراً ینصرنی» همین هم شد تا لحظهای هم که در گودال افتاده بودند از سپاه عمرسعد عدهای آمدند و به امام پیوستند، اما حتی یک نفر از سپاه امام به سمت لشکر عمرسعد نرفت.
عطش روز تاسوعا// کودکان تشنه
بیبی سکینه(سلاماللهعلیها) میفرماید: آب تمام شد. روز تاسوعا خیلی سخت بود و مشکها خشکیده بود، ایشان میگوید من رفتم عمه جانم زینب را قسم بدهم که اگر قطرۀ آبی جایی هست لااقل به این بچهها برسانم. میفرماید وقتی که آمدم کنار خیمۀ عمهام زینب دیدم صدای نالۀ عمهام بلند است. نگاه کردم داخل خیمه را دیدم علیاصغر را روی دست گرفته، این بچه مثل ماهیای که از آب بیرون افتاده باشد بالا و پایین میپرد و خودش را تکان میدهد و و عمهام میفرماید: «صبراً صبراً یابن اخی»؛ صبر کن پسر برادرم. میگوید به عمه جان گفتم برویم به خیمههای دیگر سر بزنیم شاید آب پیدا کنیم. با هم بچه به بغل خیمه به خیمه رفتیم اما هر خیمهای را رفتیم یک قطره آب هم پیدا نکردیم. ایشان میفرماید: ما در حالی که میرفتیم یک دفعه احساس کردیم از پشت سر ما صدایی میآید، برگشتم دیدم چند نفر از بچهها، پشت سر ما همینطور چون فهمیدند ما دنبال آبیم دارند میآیند، بلکه آنها هم به آب برسند. میگوید این صحنه صحنۀ جانسوزی بود.
آخرین مشک آب// امیدِ ناامید
«بُرِیر» از خیمهاش بیرون آمد، نگاه کرد این صحنه را دید که عمه زینب اینطور بچه در بغلش است و بچهها دنبالش همه پریشان و تشنه، عمامهاش را به زمین زد نشست و خاک به سر ریخت و شروع کرد به داد و بیداد کردن که ای شیران دلاور میدان جهاد کجایید که بچههای پیغمبر اینطور در این وضعیت تشنهاند؟ میگوید همه بیرون ریختند، مشورتی کردند، بنا شد همه بروند آب بیاورند. چند نفری به دل شریعه زدند و مشک آبی پر کردند و سر راهشان را گرفتند. مفصل است. تا آنجا که مشک آب را گذاشته بودند وسط فقط دور این مشک میجنگیدند که بتوانند این مشک را به سمت خیمهها ببرند. دوستان بریر دشمن را مشغول کردند. بریر مشک را برداشت و به گردنش انداخت و آمد حرکت کند به سمت خیمهها برود که یک تیر از طرف دشمن آمد به بند مشک خورد و گردن بریر مجروح شد، روی زمین افتاد آنقدر ناراحت شد. اصلاً به فکر گردنش و رگی که از آن مجروح شده بود نبود، ناراحت مشک بود که به مشک نگاه کرد دید مشک سالم است، فقط بند مشک پاره شده. همان جا سجدۀ شکر کرد گفت: خدا را شکر، مشک را برداشت و رفت به سمت خیمهها.
بیبی سکینه میفرماید: وقتی بریر رسید دم خیمه این مشک را وسط گذاشت، عقب ایستاد. گفت: دختران پیغمبر، دخترها بیایید آب آوردهام. میگوید اینقدر تشنگی به این بچهها غلبه کرده بود روی این مشک ریختند، یکوقت مشک پاره شد آبها ریخت نتوانستند آب بخورند.