میخواهی امامت را یاری کنی یا نه؟
میخواهی امامت را یاری کنی یا نه؟
میخواهی امامت را یاری کنی یا نه؟
حجتالاسلام مهدوینژاد: اربعین، هجرتی است که مؤمنین عالم را برای هجرت به سمت امام قیامکننده، آماده میکند./ معنی عمیق «هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی» این است که بیایید مرام حسین(ع) را یاری کنید. بیایید مشی و راه حسین(ع) را ادامه دهید. / اولین هجرت تاریخ اسلام، هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه، بود که هجرت از کفر به اسلام و از شرک به توحید به شمار میرود. اما هجرتی که در اربعین اتفاق میافتد، هجرت از اسلام به حقیقت ایمان (ولایت) است و این گوهری است که همه اهل اربعین باید به آن توجه کنند./ اربعین، محصول «هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی» امام حسین(ع) است./ در قدیم قطاع الطریق غیرقانونی بودند، الان بعضی ها قطاع الطریق به ظاهر قانونی هستند. 35 میلیون تومان از زائر امام حسین(ع) بگیرند که میخواهد برود کربلا به ندای امام حسین(ع) لبیک بگوید؟! این طور اشخاص هر که هستند چقدر کثیف و رجیم و پست هستند. این پولها خوردن ندارد.
اهالی هیئت انصار ولایت دارالعباده، امسال درد فراق و دوری از کربلا را با برپایی مراسمات ویژه اربعین و مواکب حسینی تسکین دادند. مراسم شب اربعین حسینی یکشنیه چهارم مهرماه در آرامستان جوی هرهر، در جوار آرامگاه همسر استاد اشرف آهنگر و با حضور پرشور ارادتمندان اباعبداللهالحسین(ع) برگزار شد.
حجتالاسلام مهدوینژاد در این مراسم در خصوص اهمیت اربعین و تبیین معنای «هل من ناصر ینصرنی» نکاتی را بیان داشت. متن این سخنرانی به شرح زیر است:
اربعین، هجرت دوم تاریخ اسلام
اربعین به حسب نقل تاریخ، حادثه ورود اهلبیت(ع) به کربلا در برگشت از شهر شام اتفاق میافتد و مبدأ هجرت دوم در تاریخ اسلام را پایهگذاری میکند. این عظمتی که امروز پس از چهارده قرن در اربعین مشاهده میکنید و منشاء هجرت شیعیان و حتی غیر شیعیان و غیرمسلمانان شده، همان هجرت دوم است. اولین هجرت تاریخ اسلام، هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه، بود که هجرت از کفر به اسلام و از شرک به توحید به شمار میرود. اما هجرتی که در اربعین اتفاق میافتد، هجرت از اسلام به حقیقت ایمان (ولایت) است و این گوهری است که همه اهل اربعین باید به آن توجه کنند.
پس اربعین چنین اهمیتی دارد؛ هجرت دومی است که مؤمنین عالم را برای هجرت آخر آماده میکند که هجرت به سمت امام قیامکننده، امام عصر(عج) است.
مصیبت تأمل برانگیز!
امام حسین (ع) یک جمله معروف در روز عاشورا دارند که از آن جمله بیشتر برای ذکر مصیبت و هیجانات عاطفی ما استفاده میشود که بجاست و باید هم استفاده شود. آن جمله این هست که حضرت در روز عاشورا فرمودند: «هل من ناصر ینصرنی؟»؛ آیا کسی هست که من را یاری کند؟ ظاهر جمله این است که در بعدازظهر عاشورا که امام حسین(ع) همه یارانشان، حتی بنیهاشم را از دست دادهاند، طبیعی است که دنبال یار بگردند. این جمله به عنوان جمله ذکر مصیبت ما را به این نکته معطوف میکند که حضرت تنها شدند و در تنهایی طلب یار میکننند، اما این مسئله یک بعد معرفتی دیگری هم دارد که اگر بخواهیم به آن بپردازیم و دقیق به آن نگاه کنیم، خیلی جای بحث دارد.
سیدالشهداء(ع) زمانی جمله «هل من ناصر ینصرنی» و عباراتی مثل: آیا کسی هست که از حرم پیغمبر(ص) محافظت کند و... را فرمودند که دیگر علیالظاهر کسی از یارانشان زنده نبوده. از بین دشمنان هم که ظاهراً کسی با این جمله حضرت را یاری نمیکرد، یا اگر هم اتفاق میافتاده اتفاق پررنگی نبوده که بتوان از آن به عنوان مصداق یاری و کمک تعیینکننده به امام حسین(ع) یاد کرد. پس به غیر از بُعد عاطفی و طبیعی آن چرا امام حسین(ع) این جمله: «هل من ناصر ینصرنی»را فرمودند؟
چرا امام حسین(ع) یاری ملائکه و جنیان را نپذیرفتند؟
ما دستهای از روایات داریم که شهادت میدهند وقتی امام حسین(ع) میخواستند از مدینه به سمت مکه حرکت کنند، جمعی از ملائکهالله به محضر حضرت آمدند و خواستند ایشان را همراهی کنند. امام در هر عصری ولی و حجت خداست. «تَنَزَّلُ الْمَلَائِکَةُ وَالرُّوحُ فِیهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ»[1]؛ ملائکه بر ایشان نازل میشوند، عالم ملکوت در دست امام معصوم است و ملائکه سربازان امام معصوماند. اینها جزء اعتقادات تشیع است. در آن زمان هم ملائکه به محضر امام حسین(ع) رسیدند و گفتند: یابن رسولالله، اجازه بدهید ما شما را یاری کنیم. طبق نقل حضرت اجازه ندادند. در یک روایت شیخ مفید(رض) از امام صادق(ع) نقل میکند که وقتی حضرت حرکت کردند، گروهی از ملائکه به همراه گروهی از جنیان که شامل اجنه شیعه بودند[2]، به محضر حضرت رسیدند و خواستند حضرت را یاری کنند، ملائکهالله هم نازل شدند. حضرت در جواب آنها فرمودند: «خدا به شما جزای خیر بدهد. من مسؤل کار خود هستم و محل و زمان قتل من نیز مشخص است». جنیان گفتند: اگر امر شما نبود همه دشمنان شما را میکشتیم. حضرت در جواب فرمودند: «ما در این کار از شما تواناتریم...». امام است اگر اشاره کند، همه دشمنانش از بین میروند. بعد فرمودند: «...اما چنین نمیکنیم تا آنها که گمراه میشوند با اتمام حجت باشد و آنها که راه حق را میپذیرند، با آگاهی و دلیل آشکار باشد». اینکه ملائکه و جنیان بیایند، با قدرتهای ماورائی امام حسین(ع) را یاری کنند، حق از باطل جدا نمیشود.
در زمان انبیاء گذشته هم اتفاق میافتاد. حتی گاهی مشرکین به پیغمبران میگفتند: ملائکهالله را به ما نشان بده. خداوند متعال در جواب میفرمود: اگر شما میخواهید ایمان بیاورید، بر اساس عقل ایمان بیاورید. ایمانی که از سر ترس و دیدن معجزه باشد، ایمان ارزشمندی نیست؛ ایمان باید از روی عقل، برهان و فهم قلبی بشری باشد والا اگر شما چیزهای عجیب و غریب ببینید که همه تعظیم میکنید و آن را میپذیرید. گرچه مستکبرین و افرادی که «فی قلوبِهیم مَرَض» بودند با دیدن معجزه هم ایمان نمیآوردند و اتهام سحر و جادو به انبیای الهی میزدند. پس یک محک دقیقتری لازم است.
قرار نیست معجزه شود...
امام(ره) میفرمایند: دوران و شرایط به گونهای است که قرار نیست با زور غیبی و قدرتهای ماورایی بخواهیم کاری انجام بدهیم، حتی در زمان ظهور حضرت مهدی(ع)، حضرت با امور غیبی غلبه نمیکنند، حضرت یارانی دارند که مثل پارههای آهن محکم و قدرتمند هستند و با ایشان عهد و پیمان میبندند. حضرت با کمک همین یاران و مظلومین و مستضعفین عالم که به ایشان میپیوندند، طواغیت عالم را سرنگون میکنند و دنیا پر از عدل و داد خواهد شد. آن موقع هم امداد و نصرت الهی هست، اما روی قواعد خودش؛ قرار نیست معجزه اتفاق بیفتد. حضرت امام(ره) در آخر وصیتنامه خود می فرمایند: «و اینگونه نیست که اگر حضرت مهدی ارواحنا فداه ظهور نماید، یک شبه معجزه شود و امور اصلاح گردد، بلکه با فداکاریهای مؤمنین...». در روایات آمده است که نه ماه تمام سلاحها از روی شانههای رزمندگان پایین نمیآید؛ شبانهروز جنگ است.
امام حسین(ع) نمیخواهند با قدرت غیبی، خودشان را بر مردم تحمیل کنند. بشریت باید به غفلت خود واقف شود و به این رشد برسد که بتواند خودش حق و باطل را بشناسد. خدا برای رسیدن به این رشد قرنها به انسان فرصت داده، اولیا و انبیاء را فرستاده تا جامعه بشری به رشد و به حدی از بلوغ برسد که بفهمد باید ولی خدا را یاری کند. این بلوغ، فهم و رشد مد نظر خدا و ائمه(ع) است وگرنه با زور، ترس، تهدید و حتی معجز اگر اتفاقی بیافتد که ارزش چندانی ندارد. خداوند هم فرموده برای رسیدن به بهشت و جهنم، در دنیا این وعده و وعیدها و دستورات و نواهی الهی را عمل کن. بد یا خوب، وعده ما در قیامت. قرار نیست یک دفعه خدا معجزه کند و همه را بترساند که هدایت شوند.
پس سنت خدا این است که با همین اسباب ظاهری کارش را جلو ببرد، گاهی هم اگر میبینید اتفاق خارقالعادهای میافتد بر اساس حکمت و مصلحت است که عقل و ایمان بشر را تقویت کند.
هدف، بیداری بشریت است
امام صادق(س) فرمودند از پدرم شنیدم که میفرمودند چون امام حسین(ع) با عمربنسعد تلاقی نمودند و جنگ برپا شد، خداوند نصرت خود را فروفرستاد تا آنجا که بر سر حسین(ع) سایه گسترد و امام مخیر شد بین پیروزی بر دشمنانش یا ملاقات و لقای پروردگارش. ایشان لقای پروردگارش را برگزید. حتی کار به جایی رسید که امام حسین(ع) اختیار پیدا کرد که از امدادهای الهی استفاده کند و همه آنها را نابود کند، پیروز شود یا اینکه لقای الهی یا شهادت را قبول کند و امام حسین(ع) لقای الهی و شهادت را پذیرفت.
معنای این حرف این نیست که امام حسین(ع) صرفا دنبال شهادت و کشته شدن و رسیدن به خدا بودند، نکتهاش این است که امام حسین(ع) مخیر شدند که از طریق امدادهای غیبی پیروز شوند و احیانا حکومتی شبیه حکومت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) تشکیل دهند، یا به شهادت برسند، ولی مردم بیدار شوند.
در مورد ولایت امیرالمؤمنین(ع) هم معجزه رخ داد. وقتی حضرت به عنوان امام و ولی از طرف خدا معرفی شدند، شخصی همانجا از پیامبر(ص) پرسید واقعاً علی(ع) قرار است جانشین تو شود؟ این را خدا گفته است؟ پیامبر(ص) فرمودند: بله، خدا فرموده. «سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ»[3] گفت اگر اینگونه است عذابی بیاید و همین الآن بمیرم، من با علی(ع) کنار نمیآیم. همان جا جلوی مردم سنگی از آسمان آمد، به سرش خورد و به درک واصل شد. همه دیدند ولی بعد چه شد؟! آیا همه به ولایت امیرالمؤمنین(ع) ایمان آوردند؟!
امام حسین(ع) مخیر شد بین اینکه با قدرت غیبی بر مردم غلبه کند ولی حق واقعاً روشن نشود، یا اینکه کشته شود و بدترین و فجیعترین حادثه تاریخ اتفاق بیفتد ولی به مدد این مظلومیت و خون به ناحق ریخته شده، کم کم در طول تاریخ مردم بیدار شوند و آرامآرام خودشان قیام کنند و از عاشورا درس بگیرند و زمینهساز تحقق حکومت عدل وداد شوند.
امام حسین(ع) که مقامشان افضل از موسی(ع) است؛ اگر اشاره میکردند به زمین که ببلعد این دشمنان را، میبلعید. مثل موسی(ع) که به زمین اشاره کرد و زمین قارون را بلعید. امام حسین(ع) که افضل از موسی(ع) است. همانطور که موسی(ع) عصایش را به نیل زد، نیل شکافت و دشمنان را با همان عصا در نیل غرق کرد، امام حسین(ع) نمیتوانست در فرات همه آنها را غرق کند، نمیتوانست برای خودش آب بیاورد؟! میتوانست. هدف، بیداری بشریت است.
خون قلب امام حسین(ع)، ناجی بشریت
در زیارت اربعین میفرماید: «بَذَلَ مُهجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وحَیرَةِ الضَّلالَةِ»، امام حسین(ع) خونش را در راه خدا داد چرا؟ دو دلیل داشت: 1. برای استنقاذ بندگان خدا از جهالت؛ کلمه «استنقاذ» یعنی نجات غریق بودن. وقتی کسی در دریا دارد غرق میشود، شخصی که او را نجات میدهد، ناجی او (نجات غریق) در حقیقت او را از غرق شدن استنقاذ کرده است. امام حسین(ع) با خونش مردمی که در جهالت غرق شده بودند را از جهالت بیرون آورد، «وحَیرَةِ الضَّلالَةِ»؛ و سردرگمیهای گمراهی. انسان باید بیاید در مسیر هدایت و وقتی آمد در مسیر هدایت، دوباره ضلالت او را تهدید میکند یعنی اینقدر مسائل پیچیدهای وجود دارد که ممکن است انسان دوباره دین و ایمانش را از دست بدهد. خون امام حسین(ع) مردم را از حیرت ضلالت نجات داد و دارد نجات میدهد.
دو معنی از یک جمله...
وقتی تصمیم امام حسین(ع) شهادت است و هیچ کمکی هم نمیپذیرد، «هل من ناصرینصرنی» برای چیست؟ البته این «هل من ناصر ینصرنی» از باب اتمام حجت است. از این جهت اتمام حجت است به فرموده بعضی از اهل دل، حضرت میخواستند اگر کسی هنوز در لشکر دشمن باقی مانده که امکان نجات دارد، با این «هل من ناصر» طرف امام حسین(ع) بیاید و نجات پیدا کند. و این اتفاق افتاد؛ وقتی حضرت «هل مِن ناصر» را گفتند، چند نفری از سپاه دشمن دلشان لرزید، طرف امام حسین(ع) آمدند و عاقبت به خیر شدند. عدهای بودند یار امام حسین(ع) بودند ولی در لشگر مقابل بودند، روزگار فریبشان داده بود. امام حسین(ع) با هل من ناصرشان راه آنهارا باز کرد.
دومین جهت؛ با توجه به اینکه حضرت نصرت قابل توجهی که به سمتشان آمده بود را رد کرده بودند، «هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی» گویا معنی دیگری هم میدهد؛ معنی دیگر این است که بیایید مرام حسین(ع) را یاری کنید، بیایید مشی و راه حسین(ع) را ادامه دهید. کمک کنید این علم، این فرهنگ، این گفتمانی که حسین(ع) دارد به راه میاندازد ادامه پیدا کند.
ثمرات «هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی»
شما ببینید این همه اتفاقاتی که در عالم افتاده و میافتد، نمونهاش اربعین، محصول «هَل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی» امام حسین(ع) است. 1400 سال است همین طور ندای امام حسین(ع) پاسخ داده میشود. چه آدمهای تک نفرهای که ندای «هل من ناصر ینصرنی» امام حسین(ع) به آنها رسید، توبه کردند منقلب شدند، اصلاح شدند و از خوبان روزگار گردیدند. چه سرزمینها و مردمی که ندای امام حسین(ع) را شنیدند و لبیک گفتند و نجات پیدا کردند؛ مثلاً جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی. حضرت امام (ره) فرمودند: اگر یک قطره از خون امام حسین(ع) باشد، از خون جدم در رگ من هم هست. همان شعارهای عاشورا را سرمیدادند. فرمودند محرم و صفر است که ما را زنده نگه داشته است. روضهها ما را نگه داشت. ما با پانزده خرداد قیام کردیم. ما با امام حسین(ع) و فرهنگ عاشورا طاغوت را سرنگون کردیم، هشت سال با دشمن جنگیدیم. هنوز هم با امام حسین(ع) با هرچه فتنه حیرت و ضلالت و جهالت هست، در همین مملکت و همین شرایط داریم میجنگیم. فتنهها و منافقین داخلی را با امام حسین(ع) و حماسه عاشورا رسوا کرده و میکنیم.
قطاع الطریق قانونی!/ این پولها خوردن ندارد.
بنده درباره اربعین و سفر اربعین نمیخواهم اظهار نظر کنم. هرچه دستور حاکمیت است، مُطاع است. اگر باز شد بروید، اگر ممنوع شد، ممنوع؛ تبعیت از حکومت اسلامی از اوجب واجبات است. در آن حرفی نیست. اما حرفم ناظر به این قسمت کار است: بالاخره به یک عده مجوز داده شد در یک سطح بروند، آنوقت شما ببینید بلیط پرواز از تهران به نجف 35 میلیون تومان! (بنده تصویرش را دیدم یکی دوستان برایم فرستاد) از پنج میلیون و دو میلیون تومان شروع شده، رسیده تا سی و پنج میلیون تومان! قدیم عدهای قطاع الطریق(دزد) بودند، سدّ راه میکردند، سر گردنه راه زوار را میگرفتند. چون زائرها معمولاً به مکه یا عتبات میرفتند، پول زیادی با آنها بود. سر راه زوار را میگرفتند، دار و ندارشان را میگرفتند و رهایشان میکردند. قدیم قطاع الطریق غیرقانونی بودند، الان قطاع الطریق به ظاهر قانونی هستند. 35 میلیون تومان از زائر امام حسین(ع) بگیرند که میخواهد برود کربلا به ندای امام حسین(ع) لبیک بگوید؟! این طور اشخاص هر که هستند چقدر کثیف و رجیم و پست هستند. این پولها خوردن ندارد.
تو با متوکل چه فرقی داری؟
در زمان حکومت متوکل عباسی، متوکل راه کربلا را میبست، تا مردم نروند، ولی مردم میرفتند. اول مالیات سنگین برای رفتن به کربلا مشخص کرد، مردم میدادند و میرفتند. هرچه میتوانستند میدادند. نقل است، پیرمردی را گرفتند یک خورجین و مقداری پول داشت در آن مبلغ سفرش بود، گفت: همه دارایی من همین است، یک سال در خانههای مردم کار کردم، پول جمع کردم که بتوانم به زیارت امام حسین(ع) بروم. بعدها دست زوار را قطع میکردند، مردم دست میدادند و به کربلا میرفتند. آقای رئیس شرکت یا کسی که مسبب این ماجرا هستی که 35 میلیون پول از زائر امام حسین(ع) میگیری که به کربلا برود تو با متوکل چه فرقی داری؟!
آنوقت در شرایط الان پروازهای ترکیه و اقامت در هتلهای چهار ستاره، شش تا نه میلیون است! واقعاً چه خیانتی! از این طرف مردم عراق خانهها و وسیلههایشان را میفروشند تا برای زائر امام حسین(ع) موکب بزنند و خدمات بدهند. آنوقت بعضیها چه میکنند؟ خدا لعنتشان کند که عدهای اسم شهدا، ولایت و انقلاب را نزد مردم امام حسینی خراب میکنند. اربعین لبیک به امام حسین(ع) است. امام حسین(ع) فرمود: من را کمک کنید. اینطور به امام حسین(ع) کمک میکنند؟!
به قدر یک آه...
«هل مِن ناصرٍ یَنصُرُنی» یعنی هرکس هرطور میتواند باید امام حسین(ع) را یاری کند، مرام و راه امام حسین(ع) را مدد کند. خیلی از شماها نتوانستید کربلا بروید و اوضاعتان مساعد نبود این همه موکب مردم در شهر زدند، این یعنی نصرت امام حسین(ع). این پرچمهای امام حسین(ع) که باد میخورد و بلند میشود یعنی نصرت امام حسین(ع). پس معنای «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی» امام این است. گریه بر امام حسین(ع)، نصرت امام حسین(ع) است.
فرمود: «إِنَّمَا خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإِصْلَاحِ فِی أُمَّةِ جَدِّی»[4]. امام حسین(ع) را کمک کنیم برای اصلاح امور، اصلاح مملکت و زندگی مردم و هرکاری که از دستمان بر میآید. «هل من ناصر» امام حسین(ع) اینگونه ادامه دارد. ما که امسال نتوانستیم برویم، اما راه بسته نیست؛ امام حسین(ع) علیرغم بسته بودن راه، ما را به حال خودمان رها نکردند.
کشتی امام حسین(ع) هم سریعتر است و هم وسیعتر. اگر کسی خودش را از این کشتی به بیرون نیندازد به او اجازه میدهند که جایی در کشتی داشته باشد. شما اگر میخواهید عزاداری کنید، کمترین عزاداری آه کشیدن است. برای یک آه کشیدن در عزای امام حسین(ع) هم ثواب مینویسند.
داخل کشتی جا برای همه هست. امام حسین(ع) همه را راه میدهد؛ امام حسین(ع) دانهدانه اصلاح نمیکند؛ بعضی از ماهیگیرها لب رودخانه مینشینند قلاب میاندازند و دانهدانه ماهی میگیرند، بعضیها تور میاندازند، صدها ماهی میگیرند. امام حسین(ع) تور میاندازد. از عشق امام حسین(ع) مردم فوجفوج به مجلس عزای حضرت میآیند، دینشان را در مجالس عزا یاد میگیرند، دنیا و آخرتشان را اصلاح میکنند.
نسخه امام صادق(ع) برای جاماندگان از کربلا
شخصی به نام سدیر از یاران امام صادق(ع) به محضر ایشان میآید. حضرت میفرمایند: سدیر آیا هر روز قبر جدم حسین(ع) را زیارت میکنی؟ (سدیر در مدینه و قبر امام حسین(ع) در کربلاست). گفت: هرروز که نه آقا. حضرت فرمودند: هر هفته یا هر جمعه زیارت میکنی؟ گفت نه. حضرت فرمودند: هرماه چطور؟ گفت: نه یابن رسولالله. فرمودند: هر سال چطور؟ گفت: برخی سالها برای زیارت میرویم. فرمودند خیلی در حق جدّ ما حسین(ع) جفا میکنی. گفت: آقا راه دور است و خطراتی توسط حکام بنیالعباس در مسیر هست.
امام صادق(ع) فرمودند: آیا نمیدانی که خداوند دو میلیون فرشته ژولیدهمو و خاکآلود دارد که به طور مداوم بر امام حسین(ع) گریه میکنند و قبر او را زیارت میکنند و خسته نمیشوند. ای سدیر، چرا خود را مقید نمیسازی که هرجمعه پنج بار و هر روز یک بار جد ما را زیارت کنی؟ گفت: آقا فرسنگها فاصله است! فرمودند: برو بالای پشتبام خانه یا بالای بلندی و رو به قبر امام حسین(ع) و کربلا بایست، یک نگاه به سمت راست کن و بعد یک نگاه به سمت چپ، بعد به سمت آسمان نگاه کن و بعد رو به سمت قبر امام حسین(ع) با توجّه بگو: «السلام علیک یا اباعبدالله السلام علیک و رحمهالله و برکاته». حضرت فرمودند اگر این کار را کردی برای تو یک زیارت نوشته میشود که این زیارت معادل یک حج و یک عمره است. سدیر میگوید از آن پس من گاهی در یک ماه، بیست بار این کار را انجام میدادم.[5]
بُعد منزل نبُوَد در سفر روحانی
حالا که ما جاماندهایم همین مجلس روضه که میرویم ماشین یا وسیله را جایی پارک کنیم، پیادهرویهایی که میرویم، این قدمقدمهایی که برمیداریم، به نیت اربعین برداریم. به خدا کار را برای ما سخت نکردهاند، یک جمله بگوییم: «السلام علیک یا اباعبدالله» یک حج عمره و زیارت امام حسین(ع) برای ما مینویسند. رفقا، آن آنقدر قیمت خون سیدالشهداء(ع) بالا بوده که خدا اینجور ریختوپاش کرده است. با یک کار ساده و یک سلام، میگویند بیا بالا، سوار بر این کشتی شو، برویم.
مزاری که قدمگاه امام حسین(ع) شد
گاهی مادر بزرگها و پدربزرگها پای تلویزیون و با اسم و تصویر کربلا به گریه میافتادند، میگفتند ما که نتوانستیم برویم. هشتاد سالمان شده، ولی هنوز نتوانستهایم زیارت برویم. با اسم کربلا گریه میکردند، با آرزوی کربلا هم مُردند.
خانم فاطمه کربلایی، همسر استاد اشرف آهنگر هم اصلاً کربلا نرفته بود. وقتی از دنیا رفت، عالِمی بود که همسایه بدکاری داشت. در قبرستان جوی هرهر دفنش کرده بودند. در عالم خواب دید حال همسایه خوب است. گفت چرا حالت خوب است، تو که آدم خوبی نبودی؟ گفت من را در این قبرستان دفن کردند، در حال عذاب بودم، یکدفعه یک شب دیدیم که وجود مبارک اباعبداللهالحسین(ع) به این مکان تشریففرما شدند. گفتیم چه خبر است؟ گفتند: خانمی از دنیا رفته، امشب شب اول قبر اوست و امام حسین(ع) به دیدنش آمدهاند. عجب! گفت: تا صبح سه مرتبه امام حسین(ع) به اینجا آمدند. امام حسین(ع) وقت گذاشتهاند سه مرتبه به همین جا آمدهاند، به واسطه وجود مبارک ابیعبدالله(ع) عذاب را از همه اهل قبرستان برداشتند. همه را آمرزیدند، به خاطر یک خانم.
این عالِم وقتی از خواب بیدار میشود، دنبال این ماجرا میرود. البته در خواب میپرسد که این خانم کیست؟ آن میت در خواب به او میگوید: همسر استاد اشرف آهنگر. بیدار میشود و اینطرف و آنطرف میچرخد و اشرف آهنگر را پیدا میکند. میگوید: آقا، خانم شما چهکاره بوده است؟ چند سفر کربلا رفته است؟ میگوید: خانهدار بوده، به خدا ما وضعمان خوب نبوده و اصلاً به کربلا نرفتهایم. میگوید: پس رابطهاش با امام حسین(ع) چهجور بوده است؟ میگوید: خانمِ ما هر روز زیارت عاشورا میخواند و هر روز به امام حسین(ع) سلام میداد. خب آدم عفیفه و مؤمنه باشد، اینجوری هم عاشق امام حسین(ع) میشود. آنوقت امام حسین (ع) در شب اول قبر، سه مرتبه به او سر میزنند.
تمرین آوارگی در راه امام حسین(ع)
شب اربعین است. یا اباعبدالله! ما نتوانستیم به کربلا بیاییم. سالهای قبل، الآن نزدیکیهای کربلا بودیم. امسال نتوانستیم کربلا بیاییم، ولی در خانه هم ننشستیم. مردم دست زن و بچهشان را گرفتند و آمدند در مجلس عزای سیدالشهداء(ع). شب اربعین که نمیشود در خانه نشست.
رفقا! امام حسین(ع) را آواره کردند. نمیشود جلو تلویزیون نشست و برای امام حسین(ع) گریه کرد. تا آوارگی نکشی، گریه بر امام حسین(ع) مزه نمیدهد. از خانه بیرون بیا و آواره کوچه و خیابان باش. اصلاً همه این خانواده اینطور بودند: امیرالمؤمنین(ع)، امام حسن(ع)، امام حسین(ع) اینطور بودند؛ در هوای گرم به کوچهها میآمدند و قدم میزدند. به آقا میگفتند: چرا به کوچه آمدید؟ میگفتند: شاید کسی مظلوم واقع شده باشد و هیچکسی نباشد که به دادش برسد. اصلاً عادتشان بود. اینها که نمینشستند تا گدا به در خانهشان بیاید، شب همیان به پشت میانداختند به کوچهها و محلهها میآمدند و دنبال گدا میگشتند.
ای آقایی که قبل از آنکه گدا بیاید، خودتان کنارش میرفتید، مظلوم پیدا میکردید و دادش را میگرفتید. ای آقا، به ما هم نگاه کنید... «فقیرک ببابک»، «مسکینک ببابک»؛ ما آمدهایم، امشب دست ما را بگیرید. کمکمان کنید.
افرادی که کربلا نرفتهاند، یک غصه دارند، به امام حسین(ع) میگویند: یکبار هم که شده ما را کربلا ببرید. آرزوی کربلا دارند. دعا میکنند، گریه میکنند، ولی کسانی که به کربلا رفتهاند، هزار غصه دارند. رفتهاند کربلا و نجف و سامرا و کاظمین را دیدهاند. حالا دائم امسال به خودشان میگویند: نکند دیگر نتوانم بروم! هزار غصه آنها را میکُشد...
السلام علیک یا اباعبدالله...
[1] . سوره قدر، آیه 4.
[2] . در میان جنیان ما دو دسته بیشتر نداریم: شیعه یا کافر، ما جنیان سنّی نداریم. آیتالله العظمی بهجت میفرمودند که ما جنیان سنی نداریم. به این دلیل که بزرگ جنیان به نام «زعفر جنی» در زمان غدیرخم در قید حیات بود، ماجرای غدیرخم را دید و با امیرالمؤمنین(ع) بیعت کرد و خودش در میان اقوام جنیان بود و مسئله ولایت را حل کرد. و بنابراین درمیان جنیان، سنی نداریم. جنیان یا شیعه هستند یا کافر.
[3] . سوره معارج، آیه 1.
[4] . بحارالأنوار، علامه مجلسی، ج۴۴، ص ۳۲۹.
[5] . وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۴۹۳.