مسئله شفاعت در بزرخ

مسئله شفاعت در بزرخ


مسئله شفاعت در بزرخ

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: یکی از وجوه تمایز شیعه با غیرشیعه اعتقاد به معراج، سؤال در قبر و شفاعت است. // شفاعت بروز و ظهور رابطه قلبی و محبت بین انسان و اولیای خداست. رابطه‌ای قلبی بین شیعیان و امام‌شان وجود دارد که در نهاد شیعیان محبت به اولیای خدا نهفته است و متقابلاً اولیای الهی هم به شیعیانشان محبت دارند. // شفاعت به تعبیر ساده، میانجی‌گری اولیای خدا برای مؤمنین است تا گناهانشان بخشیده شود. // اینکه کی، کجا و چگونه به شفاعت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در قیامت و برزخ نائل می‌شویم، به نسبت ما با اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در دنیا و مراتب تشیع ما برمی‌گردد. چقدر پیروی اهل بیتیم؟ // مراحل رسیدن مؤمنین به شفاعت اهل بیت(علیهمالسلام)....

 

شناسنامه:

عنوان: بفرمایید مهمانی خدا

موضوع: ابد در پیش داریم 2

زمان:140312/20 شب دهم مراسم ماه رمضان

مکان: مدینه‌العلم کاظمیه

 

برزخ، تنزل یافته قیامت

بعد از ورود انسان به عالم برزخ و اتمام حوادث شب اول قبر، انسان آرام‌آرام وارد حیات برزخی خودش می‌شود، یعنی دوران زندگی‌ در عالم برزخ شروع می‌شود. به این صورت که اگر مؤمن باشد یک در به سمت بهشت از قبر به برزخ او باز می‌شود. به عبارتی یک بهشت وجود دارد که خداوند برای او آفریده است این بهشت با اعمال خودش خلق شده، این بهشت را در قیامت به او می‌دهند. اگر مؤمن بود و مستحق بهشت شد، چون هنوز تا قیامت راه دارد، در عالم برزخ آن بهشت را به او نشان می‌دهند، نسیم و روح و ریحانی از آن بهشت در عالم برزخ به او می‌رسد. اینطور متنعم است و آن بهشت اصلی هنوز مانده است که بعداً به آن خواهد رسید.

بهشت هر کسی فرق می‌کند. همه آنهایی که مؤمن و اهل نجات‌اند وارد یک بهشت نمی‌شوند، چراکه بهشت هر کسی بر اساس مراتب ایمانی اوست. لذا در قیامت که حساب و کتاب‌ها تمام شد هر کس جنّت مشخصی دارد و معلوم است به چه بهشتی باید وارد شود. در روایات آمده که بهشت طبقاتی دارد هر کس در طبقه‌ یا مرتبه‌‌ای از بهشت که نعمت‌هایش متفاوت‌تر و حالاتش از طبقات قبل متفاوت‌تر است قرار می‌گیرد.

 اگر میت کافر باشد، از قبر او دری به سمت جهنم گشوده می‌شود. جهنم خود را می‌بیند و بادهای سوزان بر او دمیده می‌شود و این حرارت و عذاب‌هایی که قرار است قیامت به آن برسد، در برزخ گرفتار اینهاست تا به آن برسد.

تعبیر علما درباره برزخ، ظهور مرتبه نازله قیامت است. برزخ تنزل‌یافته قیامت است؛ هر چه را قرار است ما در عالم قیامت به آن برسیم، در عالم برزخ اجمالاً آن را درک می‌کنیم.

 

آیا شفاعت در بزرخ وجود دارد؟/ از برزخ شما می‌ترسم!!

شفاعت در برزخ چطور است؟ آیا ما در عالم برزخ شفاعت نصیبمان می‌شود؟ ما شنیده‌ایم شفاعت برای قیامت است و در برزخ شفاعتی در کار نیست. شخصی به نام عمر‌‌بن‌یزید از امام صادق(علیه‌السلام) سؤال می‌کند: شما فرمودید: «کُلُّ شِیعَتِنَا فِی الْجَنَّةِ»[1]؛ همه شیعیانی که به ما معتقدند، به بهشت می‌روند. حضرت فرمودند: «کلّهم والله فی الجنّة»؛ به خدا قسم همه‌ شیعیان ما به بهشت می‌روند. شیعیان در نهایت به بهشت می‌روند. شیعه شاید به جهنم وارد شود، ولی خالد نیست و در جهنم باقی نمی‌ماند. سؤال کرد: شیعیانی که گناه می‌کنند، گاهی گناهان زیاد و بزرگ مرتکب می‌شوند، آیا همه به بهشت می‌روند؟ حضرت فرمودند: «أمّا فی القیامة کلّکم فی الجنّة» این برای قیامت است «بشفاعة النبیّ المطاع أو وصیّ النبیّ» شما با شفاعت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) وارد بهشت می‌شوید. «ولکنّی واللَّه أتخوّف علیکم فی البرزخ»؛ اما به خدا قسم، من از برزخ شما می‌ترسم. گفتم برزخ چیست؟ حضرت فرمودند: فاصله قبر تا قیامت است. من از آن لحظه شما می‌ترسم.

این روایت در کافی شریف آمده و بعضی از آن برداشت کرده‌اند که در برزخ شفاعت وجود ندارد درحالی‌که از این روایت، نفی شفاعت در برزخ استنباط نمی‌شود، بلکه می‌فرمایند: شما نهایتاً در قیامت نجات پیدا می‌کنید و با شفاعت وارد بهشت می‌شوید. نفرمودند شما در برزخ شفاعت نمی‌شوید، اثبات شئ و نفی ماعدا نکردند؛ یعنی اثبات کردند در قیامت شفاعت وجود دارد اما نفی نکردند که در برزخ شفاعت نیست.

 شفاعت کلی در قیامت است که کار تمام می‌شود و دیگر با آن شفاعت به طور کامل مشکلات برای مؤمن حل می‌شود. مراتبی از شفاعت، حتی در حال احتضار و در برزخ اتفاق می‌افتد. این شفاعت که در برزخ وجود دارد چیست؟ چرا حضرت می‌فرمایند: من بر برزخ شما می‌ترسم؟

 

تعریف و چگونگی شفاعت

متوفی در عالم برزخ، فرشتگان را با حال درونی خود یعنی با مرتبه ایمانی یا مرتبه کفر خویش می‌بیند. در هر مرتبه‌ای از ایمان یا کفر قرار داشته باشد، فرشتگان را در همان حال می‌بیند، در واقع خودش را در وجود آنها می‌بیند. شفاعت هم چیزی شبیه به این است، شبیه ثواب و عقاب در عالم قبر و برزخ که به مراتب ایمانی و مراتب کفر متوفی مرتبط می‌شود. شفاعت در عالم برزخ چنین حالی دارد؛ اینطور نیست که شخص یا شفاعت می‌شود، یا نمی‌شود!

شفاعت به تعبیر ساده، میانجی‌گری اولیای خدا برای مؤمنین است تا گناهانشان بخشیده شود. مسئله شفاعت از عقاید مهم شیعه است. در روایتی امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «من انکر ثلاثه اشیاء فلیس من شیعتنا»[2]؛ هر کس سه چیز را انکار کند، شیعه ما نیست: «المعراج»؛ معراج پیغمبر(صلی‌الله‌‌علیه‌وآله) «و المسأله فی القبر»؛ سؤال‌هایی که در قبر می‌شود و «و الشفاعه» و شفاعت.

 

اعتقادات متمایز شیعه

یکی از وجوه تمایز شیعه با غیرشیعه اعتقاد به معراج، سؤال در قبر و شفاعت است. موارد دیگری هم جزء عقاید شیعه است که در روایات دیگری آمده مانند رجعت. در زمان حضرت حجت(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌) رجعت اتفاق می‌افتد، امیرالمؤمنین، امام حسین و ائمه(علیهم‌السلام) یک‌به‌یک به عالم دنیا برمی‌گردند و در این زمین حکومت می‌کنند تا قیامت شود. رجعت یکی از عقاید بسیار مهم شیعه است.

 شفاعت چیست؟ یک مقدار با تأمل، تعمق و دقت بیشتر به این بحث توجه کنیم. شفاعت بروز و ظهور رابطه قلبی و محبت بین انسان و اولیای خداست. رابطه‌ای قلبی بین شیعیان و امام‌شان وجود دارد که در نهاد شیعیان محبت به اولیای خدا نهفته است و متقابلاً اولیای الهی هم به شیعیانشان محبت دارند.

 

محبت، مرتبه اول ولایت

مرتبه اول ولایت، محبت است که باید محقق شود. این اصل و گوهر در قلب انسان باید نهاده شده باشد. پدر و مادر محبت فرزند در قلب‌شان است، هر اتفاقی بیفتد هرچقدر این فرزند بد باشد و آنها را آزار و شکنجه دهد محبت فرزند در قلب پدر و مادر هست. گاهی از فرزند ناراضی می‌شوند، حتی نفرینش می‌کنند و واکنش‌های تند نسبت به او نشان می‌دهند، ممکن است حتی از شدت عصبانیت او را از خانه بیرون کنند، اما اگر یک ذره پرده‌ها کنار رود و اوضاع دوباره عادی شود می‌بینید این محبت از قلب‌شان بیرون نرفته بود. به واسطه یکسری رفتارهای این فرزند روی این محبت را غبار غلیظی گرفته بود که شاید دیگر خیلی بروز و ظهور پیدا نمی‌کرد ولی این محبت بود.

 

علاوه بر محبت، مودت هم لازم است

بعد از محبت در قلب، مرتبه مودت است که انسان ابراز محبت کند. به ما دستور داده‌اند نسبت به ائمه(علیهم‌السلام) محبت‌مان را ابراز کنیم. فرمود: «إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَی»[3] نفرمود: «محبت فی القربی» چون محبت در قلب است ابراز هم نکردید اشکالی ندارد ولی از ما خواسته‌اند که به دلایلی محبت را ابراز کنیم. ابراز محبت کنید تا شما را دوست‌ بدارند. جلوه‌های دوست داشتن هم مشخص است. مرتبه اعلای رابطه قلبی و محبت، ولایت است، یعنی پذیرش سرپرستی و اقامه امر دین و امر اهل‌بیت(علیهم‌السلام). این بالاترین مرتبه است.

 پس یک محبت قلبی نسبت به اهل بیت داریم، این محبت با ابراز کردن به مرحله مودت می‌رسد. شدت این مودت به ولایت منتهی می‌شود، یعنی اعلا مرتبه این ولایت اقامه و احیای امر اهل‌بیت است که منتهی به حکومت اهل بیت می‌شود، تا شما به عنوان شیعه، مطیع محض امام شوید و امر او را احیا کنید.

 

عقائد، اعمال و اخلاق، مراحل تحقق ولایت

ارتباط ما با اهل‌بیت(علیهم‌السلام) اگر به محبت صرف خلاصه شود فقط در دل ماست، دوست‌شان داریم ولی مودت نداریم؛ یعنی دستوراتشان را عمل نمی‌کنیم. نماز، روزه و عبادات ما خیلی ناقص است، حساب و کتابی نداریم. در اعمال ضعیف هستیم. این مرتبه محبت است. مرتبه دیگر مودت است؛ یعنی ابراز می‌کنیم جلسه و مراسم می‌گیریم، خمس می‌دهیم، سهم امام می‌دهیم و به دستورات‌شان عمل می‌کنیم، این مودت است. در مرحله بعد، همه اینها را که انجام می‌دهیم باید برای اقامه حکومت‌شان تلاش می‌کنیم، می‌جنگیم، مبارزه و جهاد می‌کنیم.

 بنابراین سه مرحله وجود دارد: مرحله اول عقائد و باورهاست؛ مرحله دوم عملیات و اعمال ما و مرحله سوم اخلاقیات ماست. این سه را اگر در وجود خود پیاده کنیم ارتباط ولایی‌ ما با ائمه(علیهم‌السلام) و با خداوند متعال کامل می‌شود. برای اینکه سه مرحله ولایت محقق شود این سه یعنی عقائد، اعمال و اخلاق باید محقق شود.

 

قُرب و بُعد شفاعت نسبت به ما...

اینکه تا چه حد اعتقادات ما درست و کامل است، نسبت آن را با اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تعیین می‌کند؛ یعنی چقدر به عقاید و باورهای درست، عمل کرده، تا چه حد به دستورات عمل کرده است، نسبتش را با امام و حجت خدا میزان نسبتش با امام و میزان ولایتش مشخص می‌کند. تا چه حد در خلقیات شبیه اهل‌‌بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) بوده و اخلاق‌الله را چقدر در وجود خودش پیاده کرده، میزان ولایت و نسبتش با ائمه (علیهم‌السلام) را مشخص می‌کند، اصلاً شیعه بودن این است؛ یعنی ما اگر می‌خواهیم بدانیم کی، کجا و چگونه به شفاعت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در قیامت و برزخ نائل می‌شویم، به نسبت ما با اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در دنیا و مراتب تشیع ما برمی‌گردد. چقدر پیرویم؟ این اگر مشخص شود محدوده شفاعت ما هم مشخص می‌شود. چه زمانی مشخص می‌شود؟ وقتی درباره این سه مورد بحث و کار شود قُرب و بُعد شفاعت نسبت به ما از این طریق مشخص می‌شود و هر کس بر این اساس در برزخ یا قیامت، شفاعت نصیبش می‌شود.

زمان رسیدن شفاعت ائمه به ما بستگی دارد که ما در چه مرتبه‌ای از ایمان و تشیع باشیم. گاهی فرد دچار بیماری سطحی می‌شود دارویی را یک روز می‌خورد و خوب می‌شود. چون بیماری سطحی است یک روز دوا و درمان کند خوب می‌شود. اما گاهی بیماری شدت و مدت دارد، به قول ما کهنه شده، یک هفته، یک ماه یا گاهی سه ماه طول می‌کشد تا داروها اثر کند و این بیماری از بین برود. پس مقدار دارو به شدت بیماری و اینکه بدن بیمار در چه شرایطی قرار داشته بستگی دارد تا بگوییم چه زمانی داروها تأثیر می‌گذارد. ایمان و تشیع ما چقدر است، ولایت ما چقدر است، با این تأمل و دقت چه زمانی ما به شفاعت ائمه(علیهم‌السلام) می‌رسیم؟ دقیق‌تر بگویم چه زمانی شفاعت آنها به ما می‌رسد؟ بستگی دارد ما در چه مرحله و مرتبه‌ای از تشیع و ایمان باشیم.

 

نقطه ذوب ما کجاست؟!

یک مثال دیگر، می‌دانید اشیاء نقطه ذوب متفاوت دارند. به اصطلاح هر کدام در یک درجه‌ای از حرارت ذوب می‌شوند یا به جوش می‌آیند، مثلاً جیوه در 39 درجه و آب در صد درجه. این دما در فلزات متفاوت است، مثلاً آهن بالای 1500 درجه، مس بالای 1900 درجه. بعضی فلزات تا هفت‌هزار درجه باید حرارت ببیند تا ذوب شود. ذوب شدن یعنی چه؟ یعنی اینها ترکیب و عناصری دارند که در این نقطه ذوب، عناصرشان از هم جدا و آزاد می‌شوند. فلز گداخته می‌شود یعنی از حالت جامد تبدیل به مایع و از مایع تبدیل به بخار می‌شوند.

ما چه زمانی دردمان درمان می‌شود؟ چگونه؟ چه زمانی وکجای عالم برزخ به شفاعت می‌رسیم؟ آیا شفاعت آنها به ما می‌رسد؟ بستگی به این دارد که چقدر گناه کرده‌ایم، نقطه ذوب و جوش ما کجاست؟ کجا و در چه حد و اندازه‌ای گناهان از وجود ما جدا می‌شوند و به اصل محبت و ولایت در وجودمان می‌رسد. یعنی این کلنگ‌هایی که به حساب عذاب به ما می‌زنند چه زمانی به آن گنج درون می‌رسد؟ همانجا کار تمام می‌شود و مرحله شفاعت است. گناهان زیادی کردیم و رسوبات زیادی روی فطرت و روح ما را گرفته این در مراحل مختلف مشخص می‌شود که کجا آزاد و کجا ذوب می‌شود، کجا مسئله‌ حل می‌شود.

 

نظام‌واره‌ دین

دینداری یک نظام‌واره‌ دارد که این نظام‌واره را هرکسی بداند متوجه شود دین چیست و برای مدیریت و اداره و رشد انسان که می‌خواهد به مقام خلیفه‌اللهی برسد چه برنامه‌ای دارد.

دین در یک نگاه ساده سه بخش دارد: 1. عقاید 2. احکام  3. اخلاق. عقاید: مبانی جهان‌بینی انسان، جهان‌بینی توحیدی، باورهای اصلی که تجلی پیدا می‌کند، به عبارت دیگر، همان اصول دین است. منشأ همه مشکلات ما این است که توحیدمان درست نیست. نبوت، عدل، امامت و معاد را باید درست کنیم؛ یعنی باید باورمان را نسبت به اینها درست کنیم. عقاید، اصلاح انگیزه‌ها، نیت‌ها، باورها واستدلال‌هاست.

بخش دوم احکام است؛ احکام فروع دین است: نماز، روزه، حج، زکات و امثال اینها. هر کدام دستورالعمل زیادی دارد، مثلاً نماز، دستورالعمل‌هایی دارد که شما باید یاد بگیرید. احکام، عملیات دین است، بخش عملیاتی زندگی توحیدی است، حلال‌ها و حرام‌ها و اینکه چه ‌چیزی حلال، حرام، مکروه، مستحب و مباح است. این موارد را هم باید یاد بگیریم و با انجام دادن آن سعی کنیم سبک زندگی‌مان درست شود.

سومین بخش دین اخلاق است. اخلاق به رفتار و گفتار ما برمی‌گردد که باید آن را اصلاح و توحیدی کنیم.

پس عقاید به ایدئولوژی و مبانی جهان‌بینی ما، به اصول دین برمی‌گردد، احکام که سبک و روش زندگی توحیدی است فروع دین ماست و اخلاق مدیریت رفتارها و گفتارهای ماست.

 

سه بُعد وجودی انسان

وجود انسان تشکیل شده از روح که خدا در آن دمیده است «نَفَختُ فِیهِ مِن رُّوحِی»[4]، جسم که همین تن خاکی است و نفس. جسم در دنیا از بین می‌رود اما نفس و روح باقی می‌مانند. عالی‌ترین مرتبه وجود انسان، روح است که فطرت و عقل همان روح‌اند. در حقیقت این فطرت و عقل از همین روح نشأت می‌گیرد برای اینکه انسان عقل، فطرت و روحش را پاک و زلال نگاه ‌دارد، این امانتی را که خدا به او داده، پاک و زلال  نگاه ‌دارد و بعد در این سیر تعالی و تکامل به سمت خدا برگردد و به درستی رشد کند و خلیفه‌الله شود، برای این یک علمی لازم است که روح و عقل و فطرت را نگاه ‌دارد و مراقبت کند و آن علم عقاید (اعتقادات) است.

 

اهمیت فراگرفتن عقاید، احکام و اخلاق

اعتقادات را به درستی یاد بگیرید تا جنبه انگیزشی، فکری، عقلی و روحی شما در سلامت ‌باشد. آن را کنار جسم آدم بگذارید، انسان یک جسم دارد، توحید روح را اینگونه حفظ می‌کنید، توحید و عبودیت جسم را با علم احکام حفظ می‌کنید، با احکام جسمتان را مراقبت می‌کنید؛ حلال و حرام و سایر امور آن را مراقبت می‌کنید. جسم غریزه خوردن، آشامیدن، جنسی و ده‌ها غریزه دیگر دارد، احکام می‌گوید همه اینها را خدا به شما داده، فقط حد آن را برای شما مشخص می‌کند که خیلی هم معقول است. شما غریزه جنسی را باید با ازدواج حلال تأمین کنید. چراکه حرام آن، دنیا و آخرتتان را خراب می‌کند. نشانه آن این است که یک پزشک به شما می‌گوید: شیرینی خوب است چون آدم نیاز دارد، ولی اگر زیاد بخورید، دیابت می‌گیرید، اگر هم کمتر بخورید نیاز بدن را تأمین نکرده‌اید. کل دستورات و احکام الهی هم همین است که می‌گوید در همه امور حدش این است و این کار را که انجام دادید غرایزتان را کنترل می‌کنید.

 نفس؛ منشأ رذائل در وجود انسان است و نفس به طبع انسان برمی‌گردد. طبع انسان هم پست است و از خاک آفریده شده و به بدی‌ها میل دارد، این نفس را با علم اخلاق مدیریت کنید. حسادت، میل به بدی‌ها و آلودگی‌ها دارید، اخلاق می‌گوید: در مقابل غرور تواضع، در مقابل فلان صفت فلان صفت، اینها را کار کنید و خودتان مدیریت کنید.

 

نفس را به تبعیت از روح وادار کنید تا در امان بمانید!

روح محل فضائل، نفس محل رذائل و جسم محل غرائز است. اگر کسی موفق شود جسمش را تحت فرمان روحش قرار بدهد، بر نفس غلبه می‌کند. ولی اگر کسی جسم را تابع نفس کرد، نفس به اضافه جسم سر فطرت و روح مسلط می‌شوند و آنوقت انسان از حیوان پست‌تر می‌شود.

اگر نفس تابع روح شد، انسان از فرشته بالاتر می‌رود و این نظام‌واره عبودیت و بندگی در وجود انسان است. اینکه ما می‌گوییم در عالم برزخ ما کجا به شفاعت می‌رسیم و  تشیع ما چقدر است، بستگی به این دارد که ما این نظام‌واره را چقدر در وجود خودمان عملیاتی کرده باشیم. هرقدر درست‌تر و کامل‌تر به آن عمل کرده باشیم، اتحاد و تقرب و یگانگی ما با حجت خدا و خدای متعال بالا می‌رود و اشکالات وجود انسان کمتر می‌شود. آن‌وقت نیاز و استحقاق شفاعت از همین‌جا مشخص می‌شود.

شما چقدر روی نفس و جسم و روحتان کار کرده‌اید، در چه مرحله‌ای از عبودیت قرار دارید، کلاس چندم هستید، چقدر ولایت را در وجود خودتان محقق کرده‌اید، در محبت، مودت یا ولایت هستید، در کدام مرحله‌اید؟

 

مراحل رسیدن به شفاعت

حضرات معصومین و انبیای الهی(علیهم‌السلام) که از این مراحل عبور کرده‌اند، اما بعضی افرادند غیر از این حضرات که خودشان به مقام شفاعت می‌رسند، یعنی شفاعت می‌کنند، مانند علمای ربانی، شهدا و امثال این افراد که در روایات هست. اینها خودشان به مقام شفاعت می‌رسند و می‌توانند شفاعت کنند.

دسته بعد سنخیت بالایی دارند، این مراحل را خوب طی کرده‌اند ولی نواقص و اشکالاتی دارند که با اندک سختی در هنگام مرگ، شفاعت شامل حالشان می‌شود، مثل کسی‌که بیماری‌اش به حدی سطحی ا‌ست که همان روز اول با دارو خوب می‌شود. حضرات معصومین(علیهم‌السلام) لحظه مرگ تجلی می‌کنند و او هم حالش خوب می‌شود و اصلاً بلایش به قبر و برزخ نمی‌رسد و تکلیفش روشن می‌شود.

برخی گناهانشان بیش از این حرف‌هاست و باعث می‌شود لحظه مرگ مسئله‌شان حل نشود و باید سکرات موت را تحمل کنند تا تطهیر شوند. در آنجا شفاعت شامل حالشان می‌شود. بعضی دیگر باید در عالم قبر با فشارها تطهیر شوند؛ چراکه گناهانشان خیلی زیاد است و این عناصر زائد به روحشان چسبیده است، پس باید با فشارهای قبر تطهیر شوند و سپس شفاعت شامل حالشان می‌شود و تا قیامت راحت می‌شوند. دسته دیگر مراحل قبر و عالم برزخ هم پاکشان نمی‌کند! این افراد گناهانشان به قدری زیاد است که کارشان به احوال شدید قیامت می‌رسد و تا این‌ احوالات بر آنها عارض شود در مرحله آخر مورد شفاعت واقع می‌شوند. روایاتی هست دال بر اینکه بعضی هستند که پاک نمی‌شوند و وارد جهنم می‌شوند، نقطه‌ ذوب گناهان این افراد جهنم است، تا همه این گناهان بسوزد و چیزی جز ولایت ائمه(علیهم‌السلام) باقی نماند. اگر کسی شیعه باشد داخل جهنم می‌شود ولی خالد (همیشگی) در جهنم نمی‌شود، اما داخل شدن به جهنم یعنی عذاب می‌بیند و در آخر بخشیده می‌شود و به بهشت می‌رود.

این مصیبت بزرگی ا‌ست که حسابرسی، بخشش و شفاعت بنده‌ای از هنگام مرگ تا قیامت طول بکشد، باید در این دنیا کارمان را اصلاح کنیم، روی نفس خود کار کنیم و جسم خود را با احکام الهی و روح خود را با عقاید اسلامی تطبیق دهیم.

 

اهمیت مطالعه و یادگرفتن رساله مرجع تقلید

گاهی با اهل منزل یا دوستان برنامه بگذارید و یک دور رساله مرجع تقلیدتان را بخوانید. شغل انتخاب می‌کنید و وارد معاملات می‌شوید ولی احکامش را بلد نیستید، مال شبهه‌ناک و حرام به زندگی می‌آورید و بیچاره می‌شوید. اخلاقیات منطبق بر دستورات تنظیم نمی‌شود و آدم را بیچاره می‌کند. روزی چند مسئله شرعی را از رساله مرجع تقلیدتان بخوانید و امور خود را اصلاح کنید. استاد داشته باشید، عالمی را مد نظر بگیرید، مطالعه داشته باشید و اخلاقیات را از ایشان یاد بگیرید. اگر سه رکن عقاید اسلامی، احکام و اخلاق را در برنامه زندگی‌تان گذاشتید و به هر میزان در این مسئله پیشرفت کردید در سکرات موت، برزخ و قیامت راحت‌ترید و کمتر گرفتار می شوید. هرقدر کمبود و نقص بیشتر داشته باشید، شفاعتتان بیشتر طول می‌کشد. طبق مثال نقطه ذوب اجسام فرق دارد؛ یکی گناهانش سریع ذوب می‌شود ولی یکی باید داخل جهنم شود تا گناهانش ذوب شود! باید تا می‌توانید خودتان را تطهیر کنید که نهایتاً هنگام مرگ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) با کرشمه‌ای بتوانند شما را شفاعت کنند. این خودمان هستیم که شفاعت خود را به تعویق می‌اندازیم، واِلا شفاعت هست.

 

عالم ربانی شفاعت می‌کند

مرحوم آیت‌الله سیدجمال‌الدین گلپایگانی(أعلی‌الله‌مقامه) شخصیت عجیبی بودند. داستان‌های کرامات ایشان بسیار است و داستان‌های عجیبی از وادی‌السلام نجف و تخت فولاد اصفهان در موردشان نقل شده‌ است. ایشان می‌فرماید در یک روز گرم در وادی السلام بودم. هوا داغ بود و من زیر طاق یکی از مقبره‌ها رفتم، عمامه و عبایم را برداشتم تا استراحت کنم. دیدم تعدادی از مردگانی که در این قبرستان بودند دارند به سمت من می‌آیند، با لباس‌هایی پاره و وضعیت خیلی کثیف و مدام به من التماس می‌کردند که شما نزد خدا شفاعت کنید تا ما را ببخشد؛ چراکه عالم ربانی می‌تواند شفاعت کند. ایشان می‌گوید من به آنها پرخاش کردم که شما در دنیا مستکبر و متکبر بودید و هرچه به شما گفتند گوش ندادید حال که کار از کار گذشته شفاعت می‌خواهید؟ آنها هم که از شیوخ عرب و خان بودند و ظلم می‌کردند، همین‌طور پریشان و بدحال رفتند. این افراد قبرشان اطراف قبری بود که من بر سر آن نشسته بودم و اینها مرا دیده بودند و آمدند تا شفاعت بگیرند. مهم است که کارمان در همین دنیا اصلاح شود و به آخرت موکول نشود. ابزار شفاعت در دسترس‌مان هست.

 

مقام حضرت خدیجه(علیهالسلام)

شب حضرت خدیجه(‌علیهالسلام) است؛ بانویی که خدای متعال در هر وعده‌ای که بر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) وحی نازل می‌شد، به ایشان سلام می‌رساند. جبرئیل در معراج به پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) عرض کرد: سلام مرا به خدیجه برسان.

ایشان بر اثر صدمات و لطمات جسمی و روحی در دوران تحریم شعب ابی‌طالب به شهادت رسید. لحظات آخر احتضار ایشان فرارسید. بانویی که بانوی اول حجاز بود و تمام دارایی خود را برای اسلام داده، لحظه آخر رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بالای سر ایشان آمدند، بی بی عرض کردند یا رسول الله! هرچه خدیجه کوتاهی کرده ببخشید، حلال کنید. با همه وجود این حرف را زدند، تعارف که نکردند. کسی نمی‌تواند حق پیامبر را ادا کند. حضرت گریه کردند و فرمودند: تو هیچ کوتاهی‌ در حق من نکردی. بعد عرض کرد خواهشی هم دارم، شرم دارم مستقیماً از خودتان بخواهم، به دخترم می‌گویم تا با شما در میان بگذارد. رسولالله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از اتاق بیرون رفتند. بی‌بی دخترشان فاطمه زهرا(‌علیهالسلام) را صدا زدند و گفتند: دخترم نزد پدرت برو و بگو من از شب اول قبر می‌ترسم، اگر ممکن است پیراهنی که زمانی که وحی بر شما نازل می‌شد بر بدنتان بود را بدهید تا کفنم کنم. حضرت فاطمه نزد رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمدند و مسئله را گفتند، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) گریه کردند و پیراهن را به دست دخترشان دادند. در همین لحظات جبرئیل نازل شد و گفت: یا رسول الله! «إن کفنَ خدیجةَ عِندَنا»؛ کفن خدیجه پیش ماست «فإنها بذلت مالها فی سبیلنا»؛ او همه دارایی‌اش را در راه ما داده است. بعد جبرئیل با کفنی آمد و گفت: «یا رسول اللّه! هذا کفن خدیجة و هو من أکفان الجنة، أهداه اللّه إلیها»[5]؛ این از بهشت آمده و خدا آن را به خدیجه هدیه کرده است.

در مکه خانمی دخترش را صدا زد و پیراهنی خواست برای کفن، در مدینه هم مادری دخترش را صدا زد و پیراهنی را به دست دخترش داد و گفت: این کفن برای حسین است. روز عاشورا آن را به او بده تا بدن فرزندم برهنه نماند اما وقتی زینب وارد گودال قتلگاه شد، دید:

کفنی داشت ز خاک و کفنی داشت ز خون     تا نگویند تن سبط نبی بی‌کفن است

 


[1]. بحارالأنوار، ج 6، ص 267

[2]. بحارالانوار 18: 34 ح 44.

[3]. سوره شوری، آیه 23.

[4] سوره حجر، آیه۲9.

[5]. شجره طوبی، ج 2، ص 22.