مردم همه‌کاره هستند

مردم همه‌کاره هستند


مردم همه‌کاره هستند

 

حجتالاسلام مهدوینژاد: چرا امام خمینی فرمودند: مردم ما بهتر از مردم صدر اسلام هستند؟ // شرکت در انتخابات واجب عینی است // راه گرفتار نشدن در شبهات چیست؟ // آدمِ مذهبیِ هیئتیِ ولایتیِ مسجدیِ کاردرست که دم از انقلاب و ولایت می‌زنید، شما چرا می‌گویید رأی نمی‌دهم! شما که می‌گویید ولایت‌فقیه را قبول دارم، چرا می‌خواهید رأی سفید بدهید؟! رهبری می‌فرمایند: رأی سفید حرام است! // اگر کسی ادعا می‌کند و یا صاحب‌الزمان، یابن‌الحسن عجل علی ظهورک میگوید ولی با نائب امام زمان سر سازکاری ندارد و حرف‌های او را حرف‌های امام زمان نمی‌داند، حتماً تجدید نظر کند، حتماً مطالعه کند // شرکت در انتخابات، چون امر نائب امام زمان است، امر امام زمان است... // امروز رمز ظهور امام عصر تنها صدقه دادن و دعا برای فرج نیست، بلکه اطاعت مطلقه از ولایت مطلقه است

 

شناسنامه:

عنوان: قرار هفتگی

موضوع: معنا و هدف انقلاب، عید پیروزی انقلاب و انتخابات

زمان: 14/11/1402

مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

بعضی از حرف‌ها مخاطب خاص دارد

اول در باب مقدمه عرض کنم که شاید این مطلب برای عموم کارایی نداشته باشد. برای عموم عرض می‌کنم برای این که بعضی از مطالب درجات عمیقی از شناخت، معرفت، ایمان و... را لازم دارد که باید به اهلش این‌ مطالب را گفت. بعضی از حرف‌ها برای خواص است، بعضی حرف‌ها برای عموم است.

این حرف از جنس حرف‌هایی است که برای خواص است. به این معنا که مثلاً شما گاهی برای عموم جامعه درباره‌ خدا و دین، مسائل ساده و معمولی را می‌گویید که در توان همه است. به اندازه طاقت و توان انجام می‌دهند و آن را متوجه می‌شوند. دستورات دینی واجباتی است که همه باید انجام دهند.

اما گاهی کسی مقابل شما قرار گرفته است که توانایی معنوی و استطاعت فکری‌اش بالاتر است. شما حرف‌های خاص‌تری به او می‌زنید و متوجه می‌شود. در روایت میفرمایند: «کَلَّمَ النّاس عَلی قَدرِ عُقولِهِم»[1]؛ به اندازه‌ قدرت عقلانیت و درک افراد باید با آن‌ها صحبت کرد. بعضی از این حرف‌ها، حرف‌های این چنینی است. این حرف‌ها برای کسانی است که عمیقاً مسئله‌ انقلاب اسلامی را فهمیده‌اند. حالا اینکه انقلاب اسلامی را قبول داریم، یک حرفی است.

 اینکه انقلاب اسلامی مرکب از دو لفظ انقلاب و اسلام است، به چه معناست و ما دقیقاً چه چیزی را دنبال می‌کردیم؟ امام و بزرگان انقلاب چه چیزی را از این لفظ انقلاب و جمهوری اسلامی دنبال می‌کردند؟ امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) می‌فرمودند: «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد». چرا امام متعصبانه روی این جمله تأکید می‌کنند؟ اگر یک کلمه کم یا زیاد شود چه اتفاقی می‌افتد؟ حتما مسئله‌ مهمی بوده است.

این حرف‌ها برای کسانی است که مقداری این‌ها را بررسی کرده‌اند، فهم کرده‌اند، مسئله‌ انقلاب اسلامی را متوجه شده‌اند، شعار، اصول، ارکان، ضرورت، جایگاه و اثرات انقلاب اسلامی و... را فهم کرده‌اند. این حرف برای کسانی است که عمیقاً به مسئله ولایت فقیه معتقدند، ولایت فقیه را به معنای درست فهم کردند، معتقد هستند، ولی فقیه را نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می‌دانند، او را حجت خدا می‌دانند، ولایت او را ولایت مطلقه می‌دانند، اطاعت از او را اطاعت مطلقه و واجب می‌دانند و حرف او را حرف امام معصوم می‌دانند؛ این حرف مخصوص آنهاست.

 

بعضی افراد نیاز به مقدمه‌چینی دارند

نه اینکه این حرف برای بقیه خوب نیست، بلکه بعضی از حرف‌ها را به کسانی که این‌ موارد را در این سطح پذیرفته‌اند و فهم کرده‌اند، راحت‌تر می‌توان گفت ولی بعضی دیگر را نه. باید برای آن‌ها استدلال آورد. اول ولایت فقیه را اثبات کرد و انقلاب اسلامی را کامل توضیح داد. البته همه باید با استدلال و توضیح این‌ها را بلد باشند اما این حرف‌ها برای کسانی است که این‌ها را قبول دارند.

 

راه گرفتار نشدن در شبهات چیست؟

یک توضیح دیگر راجع به همین نکته مقدماتی: چرا این مسئله اینقدر مهم است و من روی آن تأکید می‌کنم. مثلاً انقلاب اسلامی چیست؟ ولی فقیه کیست؟ استمرار ولایت امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) به چه معناست؟ این در بعضی مواقع خودش را خوب نشان می‌دهد. این حرف‌ها، حرف‌های زیرساختی است. وقتی شما این حرف‌ها را پذیرفته باشید و با جان، دل و عقل فهم کرده باشید، فهم بسیاری از مسائل دیگر شما سهل است و در دام بسیاری از شبهات اسیر نمی‌شوید. اگر این مسائل برای شما حل نشده باشد یعنی پیش‌نیازها حل نشده باشد؛ در دام هزار شبهه گرفتار می‌شوید. این مسئله مهمی است.

 

ثمره فهم عدل خدا

مثالی بالاتر و اعلی‌تر؛ مثلاً توحید. وقتی کسی مطالعه کرده باشد و عمیقاً و عقلاً مسئله توحید را متوجه شده باشد، براهین اثبات خدای متعال را مطالعه کرده باشد، عادل بودن خدا را فهمیده باشد؛ چنین کسی در بحران‌ها و شدائد زندگی به عدل خدا شک نمی‌کند. ثمره فهم عدل خدا، اینجاست. در امتحانات سختی که قرار می‌گیرد، آنجا به حکمت خدا شک نمی‌کند.

ائمه‌ معصومین(علیهم‌السلام) و بزرگان را ببینید. گاهی امتحانات سخت و مشکلات عجیب برایشان پیش می‌آید اما ذره‌ای از ایمان آن‌ها به خدا کم نمی‌شود و همچنان خدا را شکر می‌کنند. چرا اینگونه است؟ چون توحیدشان درست است.

 

تفاوت اعتقاد به مرگ و معاد

یک ذره از این حرف‌ها کسی را که به معاد و مرگ معتقد است روشن می‌کند. بعضی‌ها به مرگ معتقدند ولی به معاد معتقد نیستند. کسی که به مرگ معتقد است ولی به معاد معتقد نیست (معاد جزء اصول دین است ولی مرگ جزء اصول دین نیست) در زندگی چه کار می‌کند؟ می‌گوید تا زنده‌ایم از کل دنیا لذت ببریم، هر کاری که می‌توانیم بکنیم؛ درست یا غلط. مگر چقدر زنده هستیم؟! باید لذت ببریم. از هر راهی می‌توانیم لذت ببریم! از هر راهی می‌توانیم پول در بیاوریم!

اگر همین مرگ با معاد همراه شود، با فهمیدن اینکه زنده می‌شویم و حساب و کتابی و خدایی است، قضیه فرق می‌کند. ثمره عینی‌اش آنجاست که رفتارها در زندگی‌ تغییر می‌کند.

 

ثمره وجود امام پس از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)

در بحث امامت هم همینطور است. در بحث امامت از اصول دین و مذهب می‌گویند. ثمره وجود امام پس از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) کجا آشکار می‌شود؟ وقتی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از دنیا رفتند خود را مطلقاً به امام می‌سپارید. همانطور که از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) اطاعت می‌کردید از امام اطاعت می‌کنید. دیگر شک نمی‌کنید. بعد امام پشت پرده‌ غیبت می‌رود، یک مقدار کار سخت می‌شود. ولایت فقها در دوران غیبت می‌آید.

اگر فهمیده باشید که امام معصوم با رفتن خود، به جای خود کسی را گذاشته است و شما باید عیناً از او اطاعت کنید کما اینکه از امام معصوم اطاعت می‌کردید، از او نیز اطاعت می‌کنید؛ دیگر شبهه برایتان پیش نمی‌آید و اگر کسی شایعه کند، شایعه را قبول نمی‌کنید. چون می‌بینید این مرتبط با امام معصوم است. مسئله برایتان حل می‌شود.

چرا این همه شایعه در جامعه اثر می‌کند؟ چرا در صدر اسلام اینقدر شایعات در جامعه اثر می‌کرد؟ مثلاً مردم می‌گفتند امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نماز نمی‌خواند. چرا؟ چون مسئله‌ ولایت و امامت برایشان حل نشده بود. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از دنیا رفته بودند. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در طول زندگی مبارکشان «من کنت مولاه...» گفتند و حرف‌های زیادی درباره امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) زدند اما این‌ها درک و فهم نشد. بعد از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مردم به ولایت و امامت نرسیدند. همینطور این مسئله را تا امام دوازدهم ادامه بدهید.

 

ولایت فقیه در دوران غیبت

امام دوازدهم پشت پرده‌ غیبت می‌روند اما امت را رها نمی‌کنند بلکه می‌گویند به سراغ فقها بروید. بعد آدرس می‌دهند که به سراغ چه فقهایی بروید. بحث ولایت فقیه یعنی استمرار ولایت معصوم که به فقیه رسیده است. بعضی ولایت فقیه را در دوران غیبت فهم نمی‌کنند. اگر برای آن‌ها حل نشود، چه اتفاقی می‌افتد؟! هر شایعه‌ای دشمن پخش می‌کند و هر مشکلی پیش می‌آید، سریع در ذهن مسئله را با ولی جامعه مرتبط می‌کنند؛ ولی اگر از نظر اعتقادی درست باشد، مسئله برایش فهم می‌شود.

 

اثر اعتقاد

الآن که اعتقاد کامل به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) داریم، حوادث دوران امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را چگونه تحلیل می‌کنیم؟ می‌گوییم این‌ها که تقصیر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نبود. امام که معصوم بود، اشتباه نمی‌کرد. هر چه اشتباه، خطا و مشکل بود از جامعه بود. ساحت امام از این اشتباهات مبراست. استدلال‌ها و شواهد تجربی تاریخی هم موجود است.

اگر کسی در دوران غیبت چنین اعتقادی به ولی فقیه پیدا کرد؛ در حوادث و مسائل فریب نمی‌خورد، شایعات او را سست نمی‌کند و پای کار می‌ماند. جامعه ما چنین جامعه‌ای است. مردم ما چنین اعتقادی به حضرت امام(رحمت‌الله‌علیه) داشتند. مگر می‌شود کسی حضرت امام(رحمت‌الله‌علیه) را جانشین امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) بداند، امر او را متاع بداند ولی جان و مال خود را فدا نکند؟

همانطور که به امام معصوم می‌گویند: «بِأبی أَنْتُمْ وَ اُمّی وَ أهْلی وَ مالی وَ اُسْرَتی»، به نائب او هم همین را می‌گویند. مردم همین کار را کردند. به ساواک رفتند، شکنجه شدند و کشته شدند. تعداد زیادی از مردم در جریان انقلاب به شهادت رسیدند تا انقلاب پیروز شد.

 

حرف، حرف امام است و بس!

مصاحبه‌های زمان دفاع مقدس را ببینید. کوچک و بزرگ در مورد امام(رحمت‌الله‌علیه) می‌گفتند: حرف، حرف امام است، هر چه امام بگویند. ببینید به چه بلوغی رسیده‌اند که فهم کرده‌اند مسئله احساسی نیست. باید عقیده راسخ داشته باشید. با احساس نمی‌شود مسیر را ادامه داد.

یک نوجوان در دست عراقی‌ها اسیر است. خبرنگار به او می‌گوید: رهبر ایران گفته بچه‌هایی که به جنگ رفته‌اند را مبادله نمی‌کنیم؛ به ما ربطی ندارد، اگر می‌خواهند این‌ها را بکشند. می‌خواست اختلاف ایجاد کند. نوجوان به خبرنگار می‌گوید: هر چه امام تصمیم بگیرند، ما تابع امامیم.

 

فقیه حاکم از نظر امام صادق(علیه‌‌السلام)

امام صادق(علیه‌‌السلام) در مقبوله عمربن‌حنظله، در مورد فقها و فقیه حاکم می‌فرمایند: «فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُه عَلَیکمْ حَاکماً»[2]؛ من فقیهی که حلال و حرام را می‌شناسد و این ویژگی‌ها را دارد بر شما حاکم کرده‌ام. «فَإِذَا حَکمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یقْبَلْه مِنْه فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکمِ اللَّه و عَلَینَا رَدَّ»؛ اگر چنین فقیهی به حکم ما حکم کرد، کسی که این حکم را از او قبول نکرد، حکم خداوند متعال را خفیف شمرده و ما را رد کرده است. «و الرَّادُّ عَلَینَا الرَّادُّ عَلَی اللَّه و هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْک بِاللَّه»؛ کسی که ما را رد کند خداوند متعال را رد کرده و این در حد شرک است و شرک گناهی است که خداوند متعال نمی‌بخشد.

 

استناد روایت در بحث ولایت

همین روایت را حضرت امام(رحمت‌الله‌علیه) در بحث ولایت فقیه به طور مفصل استناد می‌کنند. کسی حکم او را رد کرد، «فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ اللَّه ِ و عَلَینَا رَدَّ»؛ حکم خداوند متعال را خفیف شمرده و ما را رد کرده است. «و عَلَینَا رَدَّ و الرَّادُّ عَلَینَا»؛ کسی که ما را رد کند، خداوند متعال را رد کرده و این در حد شرک به الله است. این جایگاه فقیهی است که با شرایطی، معصوم او را معین و مشخص می‌کند. می‌گوید هر کس این شرایط را دارد، فقیهی است که بر شما حاکم است. اگر حرف او را رد کردید، حرف ما و خداوند متعال را رد کرده‌اید.

 

اولین سلسله ولایت فقیه

در دوران غیبت امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، شیخ مفید از اولین فقهایی است که ولایت شیعه را به عهده دارد و از اولین سلسله ولایت فقیه است. امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) نامه‌هایی به شیخ مفید(رحمت‌الله‌علیه) دارند. حضرت در نامه‌ها، خطاب‌های زیبایی به شیخ مفید(رحمت‌الله‌علیه) دارند. ای کاش امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) یکی از این حرف‌ها را در آخرین لحظه عمر ما به ما بگویند.

شخصی از روستا خدمت شیخ مفید(رحمت‌الله‌علیه) می‌آید و مسئله‌ای را مطرح می‌کند. می‌گوید زن بارداری از دنیا رفته و داخل رحم او یک جنین زنده است. ما این مادر و بچه را دفن کنیم یا شکم را باز کنیم، بچه را خارج کنیم و بعد دفن کنیم؟! شیخ طبق فتوای خودش نظر می‌فرماید که مادر را با بچه دفن کنند. این مرد از محضر شیخ خارج می‌شود. بین راه یک سوار خودش را به این مرد می‌رساند و می‌گوید: نظر شیخ عوض شده و می‌فرماید بچه را خارج کنید بعد مادر را دفن کنید. این مرد می‌رود و همین کار را می کند.

مدت‌ها بعد خبر به شیخ مفید(رحمت‌الله‌علیه) می‌رسد. شیخ تعجب می‌کند و می‌گوید من کسی نفرستادم. تأمل می‌کند. متوجه می‌شود که از طرف حضرت ولیعصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) این اتفاق افتاده است. سپس می‌گوید چون من فتوای اشتباه می‌دهم، دیگر صلاحیت فتوا دادن ندارم. دیگر فتوا نمی‌دهد و به منزل می‌رود. یک نفر به منزل ایشان می‌آید، در می‌زند و وارد می‌شود. از طرف حضرت حجت(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) نامه‌ای به شیخ می‌دهد. ایشان با دست‌خط حضرت آشنا بوده‌اند. حضرت می‌فرمایند: «بر شماست فتوا دادن و بر ماست که نگذاریم شما در خطا واقع شوید».

شیخ مفید(رحمت‌الله‌علیه) یک ولی فقیه است. ما نگفتیم ولی فقیه، معصوم است، ولی امام معصوم در دوران غیبت ما را به ولی فقیه ارجاع داده است. وقتی ارجاع داده، خود او را از خطا حفظ می‌کند. ولی فقیهی مثل شیخ مفید(رحمت‌الله‌علیه) که حاکم نیست و حکومت در اختیار او نیست؛ در یک مسئله شرعی خطا می‌کند. امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) اصلاح می‌کنند. آنوقت امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، فقیهی که حکومت در اختیارش باشد و بخواهد عالم اسلام را مدیریت کند را هدایت نمی‌کند؟! مسئله‌ ولایت فقیه کاملاً اعتقادی است.

 

وجوب اطاعت از کلام ولی فقیه

این مسئله اصلی است که اطاعت کلام ولی فقیه در دوران غیبت مثل امر امام معصوم در دوران حضور امام بر مسلمین، واجب است. حرف، اوامر و جملات او ادامه‌ احادیث و روایات است چون ولایت او ادامه‌ ولایت امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) است. امروز اگر او حرفی می‌زند و دستوری می‌دهد یعنی جانشین امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) حرف می‌زند. نسل‌های بعدی که روی کار آمده‌اند (نسل‌های سوم و چهارم)، در دو دهه گذشته بر اثر کم کاری و کوتاهی مبلغین و رسانه‌ها در مسأله رهبری و فقاهت دچار شبهه و مسئله شده‌اند. لذا امروز این همه شبهه گریبان‌گیر ما شده است. خیلی استدلال عقلی و نقلی وجود دارد و راحت می‌توانیم این مسأله را اثبات کنیم.

 

بیانات ولی فقیه، ادامه بیانات امام معصوم

حرف‌هایی که امشب می‌خواهیم بزنیم، برای خواص است. برای آن‌هایی است که به این حرف‌ها عمیقاً اعتقاد دارند و آن‌هایی که عمیقاً اعتقاد ندارند، خیلی از این حرف‌ها را نمی‌پذیرند. مثلاً بنده عرض می‌کنم گفتگوها و بیانات ولی فقیه، ادامه بیانات امام معصوم است. امر او مطاع است و اطاعت کلام و امر او بر ما واجب است. جملاتی که ولی فقیه می‌گوید، حوادث را توصیف می‌کند. امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) فرمودند: «وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیْکُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَیْهِم»[3]. او مسائل را تحلیل و مطرح می‌کند، این حرف‌ها مثل همان احادیث و روایات است. الآن در دوران غیبت، اگر می‌خواهید بدانید امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) چه می‌گویند، از شما چه می‌خواهند و اگر می‌خواهید بدانید در مسائل سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی چه کار باید کنید؛ پناه شما اوست. مرجع فرهنگی‌، فکری‌ و سیاسی شما اوست. باید به حرف‌های او مراجعه کنید.

اصلاً پیچیده نیست، خیلی هم ساده است. وقتی کسی این‌ها را بداند، هیچ سخنرانی از سخنرانی‌های مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) از او فوت نمی‌شود. مگر شما نمی‌گویید الان اگر امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) ظهور کرده بودند، حضرت در مدینه یا کوفه یا یک جای دیگری سخنرانی می‌کردند و پخش می‌شد، آیا مقید نبودید گوش بدهید؟ حضرت امروز سخنرانی دارد، همین را به یکدیگر می‌گفتید، پیامک می‌دادید که امروز سخنرانی امام است.

 

اساس رفتار در میدان عمل

فرقی نمی‌کند، امروز نائب امام صحبت می‌کند. مگر نمی‌خواهید بدانید او چه می‌گوید؟ حرف او، حرف نائبش است. این خیلی چیز پیچیده‌ای نیست. ایشان در همه زمینه‌ها و حوزه‌ها، حرف و نکته دارند. ما این‌ها را گوش نمی‌دهیم. بعد بر چه اساسی رفتارهای سیاسی‌مان را تنظیم می‌کنیم؟ بر چه اساسی رفتارهای اقتصادی، اجتماعی‌ و فرهنگی‌مان را تنظیم می‌کنیم؟ بر اساس نظریات خودمان. کسانی که فرهنگی و فرهیخته هستند؛ بر اساس نظریات دکتر، مهندس، آیت‌الله و... عیبی ندارد انسان مطالعه کند، نظرات را بداند، ولی در میدان عمل، وقتی شما می‌خواهید وارد میدان عمل شوید، با سر خط چه کسی وارد میدان عمل می‌شوید؟ خیلی مسئله مهمی است.

 

ولایت پذیری مسئولین

الان همه مسئولان ما رهبر و ولی‌فقیه جامعه‌ را نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) نمی‌دانند، بعضی از رؤسای جمهور ما این‌گونه نبودند که وقتی نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) یک حرفی می‌زند، حرف ضد حرف او را بزنند. این‌ها اگر زمان امام عصر هم بودند، همین کار را می‌کردند کما اینکه رسماً هم گفتند اگر امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) هم بیاید قابل انتقاد و نقد است.

وقتی امام عصر قابل نقد باشد، معلوم است دیگر به طریق اولی نائبش، قابل نقد است. امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) ما را ارجاع می‌دهند، بعد می‌فرمایند من خودم کنترل و هدایت می‌کنم. این‌ها مسائل مهمی است. یعنی حرف‌های نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، امروز بر ما حجت است. دقیق‌ترین و صحیح‌ترین حرف‌هاست.

 

بیست و دو بهمن در حکم عید غدیر است

دهه فجر چیست؟ می‌خواهید بدانید نظر امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) درباره دهه فجر و 22بهمن چیست؟ از اینجا به بعد خیلی‌ها می‌گویند این چه می‌گوید؟ حالا من در مورد همین 22بهمنی که در پیش است و دهه فجری که الآن در آن هستیم، چند نکته بگویم. شما چقدر عید غدیر را قبول دارید؟ میگویید بزرگترین عید است. مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) جمله‌ای دارند، که من می‌گویم نظر امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) همین است. مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) در مورد دهه فجر و 22بهمن می‌فرمایند: «بیست‌ودو بهمن در حکم عید غدیر است زیرا در آن روز بود که نعمت ولایت، اتمام نعمت و تکمیل نعمت الهی برای ملت ایران صورت عملی و تحقق خارجی گرفت». نتیجه عید غدیر، انقلاب اسلامی و 22بهمن است که اتمام نعمت شد. آن موقع چه اتفاقی افتاد؟ نگذاشتند امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) حاکم شود. 1400سال بعد، به اسم و نام امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فقیهی در سلسله ولایت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) که به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌رسد، حاکم شد. یعنی غدیر محقق شد. در حکم عید غدیر است.

 

عید غدیر، عید دخالت مردم در حکومت

آیا تا حالا به عید غدیر این‌گونه نگاه کرده بودید؟! رهبر می‌فرمایند: عید غدیر، عید دخالت مردم در سیاست و در امر حکومت بود، عید ولایت و سیاست بود. سیاست اینجا یعنی حکومت. مردم آمدند بیعت کردند، یعنی رأی دادند، تأیید و حمایت کردند.

امیرالمؤمنین علی(علیه‌السلام) به‌ عنوان ولی و حاکم معرفی شدند. یعنی مردم در مسئله حکومت دخالت کردند. همین مردم که بیعت کردند، همین مردم روزی خیانت کردند، یعنی بیعت‌شان را شکستند و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) 25 سال خانه‌نشین شدند. اگر بیعت‌شان را ادامه داده بودند و پای بیعت با امیرالمؤمنین ایستاده بودند، امیرالمؤمنین حاکم شده بود. ولی حضرت را 25 سال از مسند حکومت کنار گذاشتند. «و َاَزالَتْکُمْ عَنْ مَراتِبِکُمُ الَّتی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فیها»، حضرت کاری نمی‌توانستند انجام دهد، وقتی مردم نبودند. حضرت با چه کسی درگیر شوند! با مردم؟!!

همین مردم 25 سال بعد برای بیعت به در خانه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) رفتند. حضرت قبول نکردند، مردم گفتند باید بیایید. حضرت فرمودند: «لَولا حُضُورُ الحاضِرِ...»؛ اگر مردم نیامده بودند، من حکومت را نمیپذیرفتم. اما مردم آمدند بیعت کردند و حضرت حاکم شدند. اینها را کنار یکدیگر بگذارید.

 

چهل سال پرافتخار / یک چله بدون خیانت به آرمانها

حضرت آقا چقدر تأکید کردند: بیانیه گام دوم را بخوانید، و روی آن کار کنید. مثل این است که امام عصر(عج‌الله‌تعالی‌فرجه) در تلویزیون پیام دهند: یک بیانیه داده‌ام بروید بخوانید، این حرف‌های من خیلی مهم است؛ ما فقط می‌گوییم شما را دوستت داریم، چکار داریم که چه می‌گویید! نهایتاً قربانت برویم، نهایتاً عکس شما را روی پروفایلمان می‌گذاریم.

دارم می‌گویم 22 بهمن چیست؟ دهه فجر چیست؟ در بیانیه گام دوم آقا یک جمله عجیبی دارند، می‌فرمایند: تنها انقلابی که یک چله پر افتخار را بدون خیانت به آرمان‌هایش پشت سر گذاشته است و در برابر همه وسوسه‌هایی که غیرقابل مقاومت به نظر می‌رسیدند، از کرامت خود و اصالت شعارهایش، صیانت کرده است، انقلاب اسلامی ایران است. این جمله را نائب امام زمان دارند می‌گویند. یک چله بدون خیانت به آرمان‌های انقلاب، یعنی ما ابتدای انقلاب می‌گفتیم: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، سر این حرف هم ایستاده‌ایم. ما ابتدای انقلاب می‌گفتیم: رأی مردم ملاک است و مردم همه‌کاره هستند. در سال 88، چهل میلیون مردم می‌آیند رأی می‌دهند، که در طول انقلاب سابقه نداشته است. یک عده می‌آیند فتنه می‌کنند، می‌گویند: انتخابات را باطل کنید، رأی مردم را می‌خواهند مخدوش کنند. رهبر انقلاب محکم می‌ایستند و می‌گوید: ما بدعت‌های غیرقانونی را قبول نداریم. مردم آمدند رأی دادند به رأی مردم احترام می‌گذارند. نتیجه همان است که مردم رأی داده‌اند.

 

مردم همه کاره هستند/حفظ رأی و احترام به انتخاب مردم

در خردادماه سال 1376، 30 میلیون نفر از مردم می‌آیند رأی می‌دهند. نتیجه انتخابات کسی بود که ظاهراً با جریان انقلاب زاویه داشت. اما آقا می‌فرمایند: هر چه رأی و نظر مردم باشد. در سال 1388 هم نتیجه انتخابات و رأی مردم فردی بود متفاوت از سال 1376 آن زمان هم آقا می‌ایستند و از رأی مردم دفاع می‌کنند. ما گفتیم مردم همه‌کاره هستند. 98 درصد مردم به جمهوری اسلامی رأی دادند، نه یک کلمه کم، نه یک کلمه زیاد. پای آرمان‌های انقلاب ایستادند، خون دادند، شهید دادند. ما هم پای انتخابات می‌ایستیم و نمی‌گذاریم خیانت شود. البته خیانت را باید تفسیر کنیم. اگر یک جا مسئولی یک کاری کرد، خیانت‌های اقتصادی کرد، خیانت‌های فرهنگی کرد و یا خیانت‌های سیاسی و اجتماعی کرد به معنای خیانت به آرمان‌های انقلاب نیست. این حرف نائب امام زمان است. فقیهِ، عادلِ، مدیرِ، مدبّرِ و شجاع، این ویژگی‌هایی است که در قانون اساسی برای نائب امام زمان آمده است.

این حرف‌ها برای کسانی است که عمیقاً این مسائل را قبول دارند. من اگر بخواهم جای دیگری صحبت کنم مدل دیگری استدلال می‌کنم، شاید عقلی‌تر استدلال کنم. چه کسی این حرف‌ها را قبول می‌کند؟ کسی که عمیقاً و قلباً این حرف‌ها را پذیرفته باشد، یعنی اعتقادش این باشد که حرف نائب امام زمان، حرف امام زمان است. البته این حرف، حرف من نیست، بلکه حرف حضرت آیت‌الله‌العظمی، عارف الی‌الله، فیلسوف، مرد کم‌نظیر حضرت آیت‌الله حسن‌زاده آملی(اعلی‌الله‌مقامه) است. ایشان می‌گویند: گوش شما به دهان مقام معظم رهبری باشد چراکه گوش ایشان به دهان امام زمان است! آیت‌الله حسن‌زاده جایگاه و شأن ولی‌فقیه و امام زمان را می‌فهمد.

 

چرا امام خمینی فرمودند: مردم ما بهتر از مردم صدر اسلام هستند؟

وقتی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از دنیا رفتند چهار معصوم بین مردم بودند: حضرت زهرا، امیرالمؤمنین و حسنین(علیهم‌السلام). هنوز 100 روز نشده که پیغمبر از دنیا رفته بودند، به آرمان‌های ولایت خیانت کردند. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را کنار گذاشتند و آن فجایع را درست کردند. این است که امام خمینی(رحمه‌الله‌علیه) که نائب امام زمان است، می‌فرماید: مردم عصر ما، بهتر از مردم عصر رسول‌الله و امیرالمؤمنین(علیهم‌السلام) هستند. مردم آن زمان صد روز از رحلت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نگذشت که خیانت کردند، با اینکه چهار معصوم در بین‌شان بود. ولی در کشور ایران چهل‌ و چند سال است که مردم پای نائب امام زمان در کوران حوادث مختلف ایستاده‌اند و هر فشاری به سرشان آمده، این مردم هنوز هستند. هنوز داریم شهید می‌دهیم، یعنی در صراط مستقیم هستیم. خیلی مهم است، اینکه رهبری می‌فرمایند: 22 بهمن غدیر ماست. چگونه غدیر را گرامی‌ می‌دارید! پس چرا 22 بهمن را این‌گونه گرامی نمی‌دارید؟! بعد ایشان اشاره می‌کنند و می‌گویند: مثل جشن‌های نیمه شعبان، دهه فجر و 22 بهمن را جشن بگیرید.

با مقدماتی که عرض کردم آیا این حرف، حرف امام زمان هست یا نیست؟! برای اینکه در جشن انقلاب شرکت کنیم، باید حتماً سازمان تبلیغات اعلام کند، مسئولین بگویند، هزار برنامه فرهنگی و...، خیابان‌ها را آذین ببندند وگرنه ما در خانه‌مان یک پرچم هم نمی‌زنیم. درباره پرچم زدن بر سر در منازل، مقام معظم رهبری فرمودند: دهه فجر بر سر در خانه‌ها، پرچم جمهوری اسلامی بزنید. این یعنی امر امام زمان. الآن چه شکی به این مسئله ‌دارید؟! این حرف‌ها حرف‌های اهل ولایت است، آنهایی که عمیقاً به مسئله ولایت ‌فقیه معتقد هستند. کسی که این‌گونه به ولایت ‌فقیه معتقد است، به امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) هم همین‌گونه نگاه می‌کند. اگر امام معصوم هم بیاید، حرف او را گوش می‌دهد.

 

شرکت در انتخابات واجب عینی است / شرکت در انتخابات امر امام زمان است

این مطلب، از آن مطالب فوق‌العاده است. وقتی حرف‌ آقا حرف امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) است و می‌فرماید «انتخابات»، چرا باز چرتکه می‌اندازید؟! آدمِ مذهبیِ هیئتیِ ولایتیِ مسجدیِ کاردرست که دم از انقلاب و ولایت می‌زنید، شما چرا می‌گویید رأی نمی‌دهم! شما که می‌گویید ولایت‌فقیه را قبول دارم، چرا می‌خواهید رأی سفید بدهید؟! رهبر می‌فرمایند: رأی سفید حرام است! شرکت در انتخابات واجب عینی است. می‌فرماید زن، اگر شوهرش اجازه نداد که در انتخابات شرکت کند، بر او واجب است که در انتخابات شرکت کند. رضایت شوهر شرط نیست، چون واجب عینی است. مردم باید به صحنه بیایند. چرا در انتخابات فعلی، مقام معظم رهبری بارها و بارها خطاب به جریانات، افراد و کسانی که تریبون دارند، حتی به خانم‌های خانه‌دار، می‌فرمایند شما هم باید مردم را برای آمدن به صحنه تشویق کنید؟! برای اینکه دشمن خارجی و داخلی کاری کرده که الآن خیلی‌ها رغبت به حضور در انتخابات ندارند. مقام معظم رهبری مرتب می‌گویند: جهاد تبیین، چرا شما کاری نمی‌کنید؟ در بعضی بحث‌های بی‌خودی ساعت‌ها در فضای مجازی هستیم، اما نمی‌رویم چهار نفر را هدایت کنیم، نمی‌رویم در عرصه‌هایی که باید و لازم است، کار کنیم. در خانواده‌ها، اقوام، آشنایان، بازار، چهره به چهره و...تبلیغ کنید، چون امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) گفته‌اند. دیگر چه می‌خواهید؟! بروید جهاد تبیین کنید، همه را به صحنه انتخابات بکشانید.

 

جهاد حضرت زهرا(‌علیها‌السلام) برای حکومت حق

حضرت زهرا (‌علیهاالسلام) شبانه تک‌ به ‌تک، درب خانه‌ مهاجرین و انصار را می‌زدند و صحبت میکردند تا به ادبیات امروز، برای امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) رأی جمع کنند. شما رأی چند نفر را برای حکومت امیرالمؤمنین، برای غدیر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) جمع کردید؟!

این نگاه، این زاویه دید را خدمت شما بزرگواران عرض کردم تا در انتخابات که مهم‌ترین مسئله است، ورود کنید. وظیفه ماست در این عرصه ورود کرده و جهاد تبیین کنیم. هر کسی را می‌توانیم با هر زبانی، وارد این میدان کنیم. از زاویه‌ای بحث را عرض کردم تا همه‌ که مؤمن و معتقدیم به ولایت‌فقیه، معتقدیم به اینکه ولایت‌فقیه، نائب امام زمان است، حرف او، حرف امام زمان است. یک مقدار جدی‌تر به مسئله اوامر رهبر توجه کنیم. بهانه نیاوریم که این‌طوری و آن طوری است! رهبر همه اینها را می‌داند ولی می‌فرمایند: بیایید کار کنید و حرف بزنید.

اگر مردم پای جمهوری اسلامی نیایند و تعداد آراء پایین باشد، مثل این است که شما در جامعه‌ای زندگی می‌کنید که تعداد بیعت با امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) پایین است. این حکومت چه ‌کار می‌تواند بکند! اگر بخواهید اقتصادش را درست کنید، فرهنگش را درست کنید، سیاستش، دینش‌ را بخواهید درست کنید باید حمایت شود. باید پشت حکومت محکم باشد. باید آدمِ درست هم انتخاب کنید که برود درست کار انجام دهد.

رهبر همه مباحث را فرموده‌اند، اینکه اصلح کیست؟ لازم نیست شترسوار شوید بروید آن ‌طرف دنیا بپرسید، همین‌ جا با یک جستجوی ساده می‌توانید بخوانید و بروید طبق همان عمل کنید. دستورالعمل این است.

 

علت عدم تشکیل حکومت توسط ائمه

ما برای رسیدن به نتیجه سه سرفصل داریم: امام جامعه، خواص جامعه و عموم مردم؛ بعد هم رسیدن به نتیجه. در زمان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، امام امت یعنی پیامبر، فریاد می‌زدند، مردم اطراف ایشان جمع می‌شدند تا اینکه به تشکیل حکومت در مدینه می‌رسند. خواص همراهی می‌کنند، مردم هم همراهی می‌کنند و نتیجه می‌دهد، لذا حکومت در مدینه تشکیل می‌شود.

در زمان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، خواص خیانت می‌کنند، مردم هم خیانت می‌کنند، برای همین نتیجه نمی‌دهد. بعد از آن حوادث، غصب حکومت و خانه‌نشینی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) رخ می‌دهد و حکومت تشکیل نمی‌شود.

در زمان امام مجتبی(علیه‌السلام) مردم می‌آیند، خواص هم می‌آیند و بیعت می‌کنند. دو ماه که می‌گذرد دست از بیعت برمی‌دارند و پشت امام حسن‌(علیه‌السلام) را خالی می‌کنند. شایعات معاویه اثر می‌کند. مردم از دور و بر امام مجتبی(علیه‌السلام) پراکنده می‌شوند و حضرت مجبور می‌شوند با معاویه صلح‌نامه امضاء کنند. معاویه می‌آید روی منبر مسجد کوفه می‌نشیند و صلح‌نامه را زیر پا می‌اندازد.

 

قبل و بعد از واقعه عاشورا

در زمان امامت امام حسین(علیه‌السلام)، غلبه با خواص ناموافق و عموم مردم هم ناموافق هستند. یک عده کمی هستند که موافق هستند. امام حسین(علیه‌السلام) می‌بینند اگر الان این وضع ادامه پیدا کند، کلاً اسلام زیر و رو می‌شود، منحرف می‌شود، وارونه و منهدم می‌شود. با همین خواص که هفتاد، هشتاد نفر بودند به خط می‌زند، به شهادت می‌رسد، فاجعه کربلا اتفاق می‌افتد، بنی‌امیه ساقط می‌شود و بعد حوادثی اتفاق می‌افتد.

بعد از عاشورا، مردم و خواص به طرف ائمه نیامدند و جنگ‌های نرم و خاموش، جنگ‌های علمی، فرهنگی و سیاسی رخ داد تا زمان امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) که به غیبت رسید. فقها، در دوران غیبت زمام امور را به دست گرفتند تا به انقلاب ایران رسید. بعد از غیبت امام عصر، اولین حکومت شیعی و ناب که بر مبنای فقاهت و ولایت استوار شده، حکومت جمهوری اسلامی ایران است.

مردم جامعه، باید تراز ولایت فقیه را درک کنند و نسبت‌شان را با ولایت امام معصوم بفهمند و حرف‌هایش را مثل حرف‌های امام معصوم گوش کنند. لذا اگر کسی ادعا می‌کند و یا صاحب‌الزمان، یابن‌الحسن عجل علی ظهورک میگوید ولی با نائب امام زمان سر سازکاری ندارد و حرف‌های او را حرف‌های امام زمان نمی‌داند، حتماً تجدید نظر کند، حتماً مطالعه کند. بداند که بیراهه می‌رود. حضرت، یابن‌الحسن‌های او را جواب نمی‌دهد.

 

رمز ظهور امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) چیست؟

امام هفتم مظلوم ما امام موسی‌ابن‌جعفر(علیه‌السلام) چهارده سال به نقل اکثر مورخین، در زندان‌ بودند‌. «لا یَزالُ یَنْتَقِلُ مِنْ سِجْنٍ إلی سِجن»[4]؛ حضرت را مرتب از زندانی به زندان دیگری می‌بردند. در همان ایام هارون‌الرشید آیا شیعیان دسته‌دسته به حج نمی‌رفتند؟ به زیارت کربلا نمی‌رفتند؟ امام آنها هم در زندان بود. همین جمعیتی که به حج و کربلا می‌رفتند، اگر پای‌شان را به طرف بغداد کج می‌کردند، امام‌شان را از زندان بیرون می‌آوردند. مردم خیلی مهم هستند. درک و سطح فکر خیلی مهم است. امروز هم رمز ظهور امام عصر فقط صدقه دادن و دعا برای فرج نیست، بلکه اطاعت مطلقه از ولایت مطلقه است. این اطاعت، امام زمان را زود می‌آورد.

امام کاظم(علیه‌السلام) در گوشه زندان بودند‌. حضرت در گوشه زندان به خاطر نفوذی که در جامعه داشتند و جامعه را متحول می‌کردند، تحت شکنجه‌های زیادی بودند. برای چه امامی که فقط نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد را زندان می‌کنند؟ اگر فقط امام نماز می‌خواند و روزه می‌گرفت که کاری با ایشان نداشتند. قطعاً امام کارها و اقداماتی داشتند که دستگاه حکومت با ایشان کار داشت. نمی‌توانستند سندی پیدا کنند که امام چکار می‌کند. امام هفتم(علیه‌السلام) بسیار امنیتی رفتار می‌کردند. حکومت از طرفی می‌دید حوادثی شکل می‌گیرد، از طرفی سند نداشت. امام را شکنجه می‌کردند‌. در این اواخر زندان بغداد و سندی ابن شاحک یهودی را گذاشتند که هم امام را بزند و هم اعتراف بگیرد.

 

امام هفتم و روزهای سخت در زندان

امام حجت خداست. امام یک مناجاتی دارند، از امام درباره گوشه زندان و سختی‌های زندان پرسیده بودند. حضرت فرمودند: من از خداوند جایی را خواسته بودم که مناجات کنم، الآن فراهم شده با خدا مناجات می‌کنم. گاهی مناجات‌ها برای حل مسائل است. انسان دعا می‌کند. گاهی هم مناجاتها حالت انقطاع دارد‌.‌ مناجات‌های امام حالت انقطاع داشت. حالت انقطاع مثل حالت روزهای آخر مادرش حضرت زهرا(علیها‌السلام) است که وقتی می‌خواست دعا کند، می‌گفت: «اللهم عَجِّل وَفاتی سَریعاً.»[5]؛ خدایا دیگر من را ببر. این جملات، جملات امام کاظم در زندان است. «یَا مُخَلِّصَ الشَّجَرِ مِنْ بَیْنِ رَمْلٍ وَ طِینٍ وَ مَاءٍ وَ یَا مُخَلِّصَ اللَّبَنِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ الْوَلَدِ مِنْ بَیْنِ مَشِیمَةٍ وَ رَحِمٍ وَ یَا مُخَلِّصَ النَّارِ مِنْ بَیْنِ الْحَدِیدِ وَ الْحَجَرِ وَ یَا مُخَلِّصَ الرُّوحِ مِنْ بَیْنِ الْأَحْشَاءِ وَ الْأَمْعَاءِ خَلِّصْنِی مِنْ یَدَیْ هارون»[6]؛ ای خدایی که درخت را از بین ریگ‌ها، آب‌ها و خاک‌ها بیرون می‌کشی. چقدر این عبارات عجیب است. کلنگ را وقتی به سنگ می‌زنند جرقه می‌زند، می‌فرمایند: چقدر شدید این برق بیرون می‌جهد. من هم همین طور در شداید هستم. من را مثل این آتش از بین این حدید و سنگ نجات بده. ای خدایی که شیر را از بین خون و رگها نجات می‌دهی. ای خدایی که جنین طفل را از میان رحم مادر بیرون می‌آوری. همه اینها اشارات است، جنین چقدر محصور است. چقدر حرکت می‌کند‌. ای خدایی که جان آدمی را از بین بدنش بیرون می‌کشی، من را از دست هارون نجات بده.

آقا را با زهر به شهادت رساندند، بعد از آن همه جراحات، زخم‌ها، غل و زنجیر‌ها. یک دفعه در زندان باز شد. روزهای آخر هارون ملعون آقا را از زندان به یک خانه مناسبی برده بود. به شیعیان گفته بود بیایید امام‌تان را ببینید که در خانه‌ای زندگی می‌کند.‌ ظاهرسازی کرده بود و عده‌ای فریب خورده بودند. یک روز هم زهر اثر کرد. حضرت به شهادت رسید. گفت ببرید جنازه امام شیعیان را دفن کنید. جنازه را از خانه بیرون آوردند.

درب خانه باز شد چهار غلام سیاه باربر، جنازه حضرت را روی تخته دری گذاشته بودند و از خانه بیرون آمدند. یک نفر جلو صدا می‌زد، این امام شیعیان است. همه شیعیان آمدند، جنازه را تحویل گرفتند. کفن فاخر به امام پوشاندند. تابوت آوردند. اینقدر روی بدن امام گل ریختند که بازار مسیر به «سوق الریاحین» یعنی بازار گلها شهرت یافت. جنازه را با اکرام و اعزاز دفن کردند.

«لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ» من بمیرم برای آن آقایی که به جای تشییع ده نفر اسب‌ها را نعل تازه زدند و بر بدن پاره پاره او تاختند...

 


[1]. کافی، ج 1 ص، 23: «...إِنَّا مَعَاشِرَ اَلْأَنْبِیَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُکَلِّمَ اَلنَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ».

.[2]  کافی، ج 1، ص 67.

[3]. اکمال الدین صدوق، ج ٢، ص ٤٨٣.

[4]. أنوارالبهیّه محدّث قمّی: 194

[5]. احقاق الحق، ج 19، ص 160.

[6]. عیون اخبارالرضا، صدوق، ج 1، ص 94.