عدالت اجتماعی و جودِ فردی
عدالت اجتماعی و جودِ فردی
عدالت اجتماعی و جودِ فردی
حجتالاسلام مروستیزاده: جود بهتر است یا عدل؟ // القاب و اسامی اهلبیت(علیهمالسلام) در واقع بر اساس شرایط اجتماعی دوران زندگی حضرات معصومین در مورد ایشان مشهور میشده است// چرا امامرضا(علیهالسلام)، امامجواد(علیهالسلام) را توصیه به جود میکنند؟ // حاکم جامعه اگر مخیر شد که جود کند یا عدل به خرج بدهد، باید عدل را سرلوحه کار خود قرار بدهد. اما یک شهروند جامعه اسلامی، اگر مخیر شد بین عدل و جود، باید جود به خرج دهد // بخشش، یک اپیدمی مثبت است // اهمیت ترویج فرهنگ جود در جامعه // بستر اجتماعی نامه امام رضا(علیهالسلام) به فرزندشان // تفاوت جود و بخشش در مورد مسئولین و عامه مردم
شناسنامه:
عنوان: قرار هفتگی
موضوع: زندگی کوتاه اما بابرکت امام جواد(علیهالسلام) / عدالت اجتماعی و جود فردی
زمان: شنبه، 27 خرداد 1402
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
زندگی کوتاه، اما بابرکت امام جواد(علیهالسلام)
روایاتی که از امام جواد(علیهالسلام) نقل شده، بسیار محدود است. بخشی به خاطر عمر کوتاه حضرت و بخشی هم به خاطر شرایط خفقانی است که در آن دوران برای حضرت به وجود آورده بودند. ایشان تقریباً در یک حصر تشریفاتی زندگی میکردند، دائماً رفتوآمد، گفتوشنود، ملاقاتها و ارتباطات حضرت تحت نظر بود و دستگاه جاسوسی بنیعباس حتی در منزل ایشان هم مهره جاسوسی داشت. همسر حضرت، ام فضل دختر مأمون ملعون جاسوسی میکرد و خبرها را انتقال میداد.
سّر نامگذاری امام جواد(علیهالسلام)
القاب و اسامی اهلبیت(علیهمالسلام) در واقع بر اساس شرایط اجتماعی دوران حضرات معصومین در مورد ایشان مشهور میشده است. مثل امام رضا(علیهالسلام)، که لقب عالم آل محمد(صلیاللهعلیهوآله) دارند. همه اهلبیت(علیهمالسلام) در قله علم هستند و صاحب علم لدنی، حتی امیرالمؤمنین و پیامبر(علیهماالسلام) علمشان افضل از سایر اهلبیت هست، ولکن از این جهت به امام رضا(علیهالسلام) عالم آل محمد میگویند؛ که در دوران امام هشتم بستری فراهم شد تا این صفت برای این امام ظهور و بروز پیدا کند. همچنین سایر القابی که برای ائمه(علیهمالسلام) هست، هر کدام پرده از یک وضعیتی در همان دوران بر میدارد.
در مورد امام جواد(علیهالسلام) نیز دو صفت برجسته است: «تقی» و «جواد». در مورد صفت تقی این سؤال به وجود میآید که همه اهلبیت(علیهمالسلام) اهل تقوا بودند، چه شده است که امام جواد(علیهالسلام) را این نام نهادهاند؟ امام جواد(علیهالسلام) در کدام بستر اهل جود و بخشش بودند که امروز ایشان را به نام جوادالائمه میشناسیم؟!
امام رضا(علیهالسلام) نامهای به حضرت جوادالائمه(علیهالسلام) در دوران کودکی دارند. حضرت جواد(علیهالسلام) نه ساله بودند که امام رضا(علیهالسلام) توسط مأمون به شهادت رسیدند. امام رضا(علیهالسلام) در خراسان بودند. به فرزندشان حضرت جوادالائمه(علیهالسلام) که در مدینه بودند، نامه نوشتند.
به واسطه مقام امام رضا(علیهالسلام) که ولیعهد دربار مأمون بودند. محدودیتهایی هم برای امام جواد(علیهالسلام) ایجاد شده بود و به هرحال یک اطرافیانی پیدا کرده بودند. بزنطی این نامه را در عیون اخبارالرضا نقل کرده است. صحت روایت هم توسط علمای ما تأیید شده است.
نامه امام رضا(علیهالسلام) به جوادالائمه(علیهالسلام)
«به من خبر رسیده که غلامان و خادمان بیت هرگاه سوار بر مرکب میشوی تا از خانه بیرون بروی، تو را از درب کوچک خانه بیرون میبرند. این عمل ریشه در بخل آنان دارد تا از جانب تو به احدی خیر نرسد. از تو میخواهم به حقی که به عنوان پدر و امام بر تو دارم، رفت و آمدت جز از درب بزرگ خانه نباشد. وقتی سوار میشوی، درهم و دینار همراهت باشد. احدی از تو عرض حاجت نکند، جز اینکه به او عطا کنی. اگر عموهایت از تو درخواست کردند، به آنان ببخشی و این مبلغ کمتر از پنجاه دینار نباشد. (پنجاه دینار یعنی پنجاه سکه طلا)، اگر خواستی بیشتر بپردازی، اختیارش با توست. اگر عمههایت از تو درخواست کردند، کمتر از بیست و پنج دینار نپرداز. بیشتر خواستی پرداخت کنی، حق با توست. من میخواهم که خداوند به تو مقام و مرتبت بدهد. انفاق کن و وحشت از تنگدستی و نداری نداشته باش که عنایت کننده به تو صاحب عرش است.»
بنابراین جود امام جواد(علیهالسلام) ریشه در امر امام رضا(علیهالسلام) دارد.
بستر اجتماعی نامه امام رضا(علیهالسلام) به فرزندشان
۱- فقر و تنگدستی مفرط در مدینه
در زمان خلفای بنیامیه پایتخت از مدینه به شام منتقل شد. بعد در زمان عباسی به بغداد آمد و در زمان مأمون به سمت خراسان. بعدها دوباره به بغداد برگشت و عراق خیلی آباد شد. ایران هم از این جهت زمینه آبادانی داشت و آباد شد. خراجی که میرسید برای این شهرها هزینه میشد. بیمارستانها، کتابخانهها، رصدخانههای مجهز و امکانات رفاهی بسیار مطلوب که تا آن زمان در نوع خودش بینظیر بود. یک شهر رؤیایی توسعهیافته در بغداد و اطراف بغداد ایجاد کرده بودند. خراسان هم چون مقر حکومت بود، آباد شده بود. بعضی دیگر از شهرها هم توسعه و رشد پیدا کرده بودند و مردمش در رشد و رفاه نسبی به سر میبردند.
اما مدینهای که روزگاری مقر حکمرانی رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) بود، به یک منطقه محروم تبدیل شده بود. بسیاری از نوادگان صحابه در مدینه در رنج مفرط به سر میبردند. روزی مأمون خیلی خوشحال و خندان به محضر امام هشتم آمد. حضرت فرموند: چه شده است؟ گفت: «یک قریهای در طبرستان ایران که هشتاد سال اجداد ما تلاش کرده بودند تا این قریه را فتح کنند ولی نتوانسته بودند. امروز این قریه و قریههای اطرافش فتح شده است و این افتخار در دوره ما رقم خورده است». حضرت به او نهیب زدند؛ «تو خوشحال هستی؟! که قریه اهل شرک را فتح کردی؟ در حالی که مردم مدینه در محرومیت به سر میبرند». کاملاً مشهود است که در دوره مأمون و امام جواد(علیهالسلام) مدینه به منطقهای محروم تبدیل شده بود.
مدینه پیامبر را به چنین فضایی تبدیل کرده بودند. اولین دلیل اینکه امام رضا(علیهالسلام) امر میکنند به جوادالائمه(علیهالسلام) که اهل جود باش و ببخش، همین است. بالآخره فقیر زیاد است. میفرمایند هر کس هم درخواست کرد، به او بده.
2- روابط نامطلوب برخی از امامزادگان با اهلبیت(علیهمالسلام) در زمان امام رضا(علیهالسلام)
شخصی به امام رضا(علیهالسلام) عرض میکند: اگر امکان دارد، خویشاوندان خودتان را احیاناً اگر معصیتی انجام میدهند و کاری میکنند که در شأن خاندان اهل بیت نیست، آنها را نهی از منکر بفرمائید. آنها را نصیحت کنید. حضرت میفرمایند: «النصیحه خشنه»؛ نصیحت خشن است. نصیحت پائینترین مرحله امر به معروف و نهی از منکر است. آنچه باعث شده است که امام رضا(علیهالسلام) نصیحت را برای خویشاوندان خود یعنی عموها و عمهها و پسرعموها امثال ذلک خشن بشمارند؛ گسسته شدن پیوند خویشاوندی بین بزرگواران است. یعنی بعضی از امامزادههای دوران امام کاظم و امام رضا و امام جواد(علیهمالسلام)، ارتباطشان را با حضرات معصومین قطع کرده بودند.
گاهی برخی از امامزادگان نسبت به ائمه شورش کردند، گاهی منتقد آنها شده و حتی دسیسه چینی کردند. امامرضا(علیهالسلام) میفرمایند: در چنین شرایطی که ما ولایتی بر آنها نداریم - منظور از ولایت، حکومت و قدرت نیست، بلکه منظور ارتباط قلبی بین آنها است - این نصیحت بر آنها گران میآید و باعث میشود آنها لج کنند. گمان میکنند ما میخواهیم قدرت، علم و بزرگواری خود را به رخ آنها بکشیم.
امامزادههای ضد امام!
بعد از شهادت امامکاظم(علیهالسلام)، عباس برادر امامرضا(علیهالسلام) از ایشان به دادگاه بنیعباس شکایت کرد و حضرت را به دادگاه کشاند! یکی دیگر از برادران امامرضا(علیهالسلام) معروف به ذوالنار؛ خانههای بنیعباس را پیدا میکرد و آتش میزد. خود بنیعباس را میگرفت و میکُشت. به اصطلاح گروهک چریکی درست کرده بود. امامرضا(علیهالسلام) به خاطر این فرد خیلی سرخورده شدند. بارها حضرت او را نهی کردند، اما توجه نمیکرد. امامکاظم(علیهالسلام)، تشکیلات، کادرسازی و مبارزه داشتند، ولی مخفیگاه حضرت را پسرعموی ایشان افشا کرد. در چنین شرایطی امامرضا(علیهالسلام) به امامجواد(علیهالسلام) امر میفرمایند: به عموها و عمههایت یعنی برادر و خواهرهای من و فرزندان موسیبنجعفر هدیه بده و به آنها ببخش. این دلها را نرم میکند، امر شما را مستقر میکند و البته باعث میشود که بنیهاشم برای پولی اندک نزد بنیعباس نروند، برای بنیعباس جاسوسی نکنند و به امر مبارزاتی ما خدشهای وارد نشود. البته این منافاتی با بخشش در راه خدا ندارد.
سیستم اقتصادی امام جواد(علیهالسلام)
این امر امامرضا(علیهالسلام) باعث بخششهای زیادی از طرف امام جواد(علیهالسلام) شد. بخششهای متعددی از امامجواد(علیهالسلام) در همین عمر کوتاه نقل شده است. امامجواد(علیهالسلام) سیستم اقتصادی ایجاد کرده بودند که مجموعهای از اموال مربوط به خمس، هدایا و نذورات، موقوفات، اموالی که دستگاه بنیعباس به امامرضا(علیهالسلام) و بعد از آن به امامجواد(علیهالسلام) میبخشید؛ به آن سیستم تعلق میگرفت. مأمون عباسی از بیتالمال برای امامجواد(علیهالسلام) مقرری یک میلیون درهمی تعیین کرده بود که در زمان متعصم هم ادامه پیدا کرد. حضرت اینها را سامان میدادند و فعالیت اقتصادی انجام میدادند. به صورت نظاممند فقرا مخصوصاً فقرای سادات و بنیهاشم و بعد از آن فقرای مدینه و سایر نقاط را بینیاز میکردند. نقل شده است وقتی حضرت در مدینه بودند اهل زراعت و کشت و کار بودند، زمین یا باغ داشتند و به آن سرکشی میکردند. روایتی است؛ ظاهراً در یک سفر تجاری، یک بارِ گرانقیمت پارچه از حضرت گم شد. میگویند باید صبر و بردباری پیشه کرد و اطرافیان را نصحیت میکنند. از این روایت هم میشود برداشت کرد که حضرت یک تجارتی هم داشتهاند. امامجوادِ جوان تجارتی ایجاد کرده بودند و سودِ آن را به نیازمندان میبخشیدند.
عدل بهتر است یا جود؟
از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) سؤال شد: «أَیُّهُمَا أَفْضَلُ، الْعَدْلُ أَوِ الْجُودُ»؛ عدل بهتر است یا جود؟ حضرت در جواب میفرمایند: «الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ، وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ؛ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا»[1]؛ عدل سائس عام است، راهبرد عمومی برای یک ملک و مملکت است، همه پای سفره عدل مینشینند. اما جود «عَارِضٌ خَاصٌّ» است و بر افراد خاصی عرضه میشود. اگر شما به همه جود کنید، دیگر جود نیست، بلکه عدل است. شما به همه جود نمیکنید بلکه به یک عده خاصی، به فامیلهای خود، به بچههای هیئت یا محله خود یا به فلان محله، هیئت، کلاس؛ جود میکنید. عدل سائس عام است و جود عارض خاص. به همین دلیل عدل از جود بهتر است.
عدالت اجتماعی و جود فردی
چرا امامرضا(علیهالسلام)، امامجواد(علیهالسلام) را توصیه به جود میکنند؟ جود بهتر است یا عدل؟
باید اینطور بگوییم که عدل برای حاکمان بهتر است و جود برای مردم. یعنی حاکم جامعه اسلامی یا غیراسلامی اگر مخیر شد که جود کند یا عدل به خرج بدهد، باید عدل را سرلوحه کار خود قرار بدهد. اما یک شهروند جامعه اسلامی، اگر مخیر شد بین عدل و جود، باید جود به خرج دهد. اگر شخصی کارخانه، کارگاه، مغازه یا شاگرد دارد؛ عدل حکم میکند این شاگرد یا کارگر چند ساعت کار کرده است تا بر اساس آن به او دستمزد بدهید. اما جود میگوید که بالاخره کارگر شما است؛ جوانیاش را گذاشته، ده سال نزد شما آمده و زن و بچه دارد. شاید این مبلغ مکفی او نباشد. مقدار بیشتری به او بدهید، بنخرید، کارت اعتباری یا حواله لباس روی حقوق او بگذارید و به او بدهید.
برای اشخاص و شهروندان، جود بهتر از عدل است، اما برای حاکم عدل بهتر از جود است. حاکم حق ندارد ریختوپاش و پولپاشی کند.
تفاوت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) با دیگر خلفا
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بخشندهترین، جوادترین و کریمترین مردم؛ وقتی در مسند قدرت مینشیند، آب از دست ایشان چکه نمیکند. همان آقایی که هکتار هکتار زمین میبخشد، حلقه حلقه چاه وقف میکند، سکه سکه دینار توزیع میکند. در بُعد شهروندی اهل جود، سخاوت و بخشش است؛ بی حساب و کتاب میبخشد اما جایی که پای حکومت و حکمرانی در میان است، نمیگذارد شمع بیتالمال هم بیهوده بسوزد! در حالی که همه یا بسیاری از مشکلات دوران امیرالمؤمنین(علیهالسلام) حل میشد اگر ایشان جود خود را در دروان حکومت به منصه ظهور میگذاشتند. امام مانند خلفای قبل از حضرت تنها به خواص میبخشیدند. خلیفه سوم، آدم بخشندهای بود منتهی فقط به بنیامیه میبخشید! و بقیه مردم در فقر و فلاکت بودند. ثروت را دینار دینار به صحابه خاص بنیامیه میبخشید، زمینهای زراعی میبخشید. خمس غنایم آفریقا را به یک نفر داده بود! ریخت و پاشهای او عجیب بود. از خزانه مسلمین پول قرض میگرفت و بین اقوام خود بذل و بخشش میکرد. وقتی به او اعتراض میکردند، میگفت من دارم صله رحم انجام میدهم و صله رحم واجب است. یا میگفت این پول مالالله است و من نیز خلیفهالله هستم و هرطور که بخواهم خرج میکنم.
دعوای امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و اصحاب ایشان این بود که معتقد بودند این پول مالالمسلمین است و ما نیز خلیفه مسلمین هستیم و باید بین مسلمین به عدل توزیع کنیم.
مسئولین نسبت به جود و بخشش حساس باشند!
گاهی میبینیم که برخی از مسئولین یکدفعه هوای جود برمیدارند! اگر شما مسئول هستی؛ خودت آدم بخشندهای هستی، سفرهدار هستی و هوای مردم را داری این اشکالی ندارد، حتی پسندیده هم هست، اما گاهی خبر میرسد که یک نماینده مجلس، حق مسئولیت کارخانهای را در شهرستانی گرفته است و به جای اینکه برای عموم مردم آن شهرستان خرج کند، برای گروههای خاصی این پول را خرج میکند. گروههایی که خیرشان به عامه مردم نمیرسد.
گاهی مخاطبین یک مجموعه فرهنگی، عموم مردم هستند و برای عموم مردم خدمات انجام میدهد؛ مسئولین به امر ولیامر مسلمین موظفند از این مجموعهها حمایت کنند. حتی در مورد مجموعههای کوچکتر هم همینطور است. البته اگر همان پول هم در جای دیگری تجمیع شود و خیر بزرگتری را به مردم برساند، باید تجمیع شود ولی گاهی به فلان گروه یا شخص وام و امتیاز آنچنانی میدهند. اگر مسئولی از بیتالمال، بخشندگی نشان بدهد که بگویند فلان شخص چقدر بخشنده است؛ این خلاف سیره امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است.
امام جواد(علیهالسلام) اگر در مسند قدرت قرار میگرفت، طور دیگری عمل میکرد. پدر بزرگوارشان امام رضا(علیهالسلام) فرمودند: اگر من در مسند قدرت قرار بگیرم لباس پدرم امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را میپوشم. گاهی میبینیم بعضی سیره امام جواد(علیهالسلام) را برای توجیه اشرافیگری، ریختوپاشها و بذل و بخششهایشان، مثال میزنند. به خوشپوشی امام رضا(علیهالسلام) استناد میکنند. درست است امام رضا(علیهالسلام) خیلی خوشپوش بودند و حتی لباسهای ایشان گرانقیمت بوده است. اما حضرت، حاکم جامعه اسلامی نبودند! همه چیز را با هم قاطی نکنیم.
تفاوت جود و بخشش در مورد مسئولین و عامه مردم
شما اگر حاکم هستید، باید سیره امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را در دوران حکومتشان مورد توجه قرار دهید. اما اگر شهروند و جزء عامه مردم هستید باید جود امامجواد(علیهالسلام) را سرلوحه خود قرار دهید. مسئولی برای بازدید به یکی از کارخانههایی رفته که کارگران آنجا شکایتی داشتند. بعد مبلغ بسیار قابلتوجهی به درآمد کارگران آن کارخانه اضافه کرده است! البته کارگران زحمت میکشند و کار میکنند و گاهی جانشان را به خطر میاندازند و حق کارگرها بیش از اینها است ولی باید حقوق همه کارگران زیاد شود نه یک عده خاص!
دیروز آقایی با مدرک فوقلیسانس از دانشگاه تهران که کارمند دولت است میگفت: برادر ما که نگهبان آن کارخانه است، الآن حقوقش دو برابر من شده است، خانمم به من اصرار میکند که باید استعفا بدهی و بروی آنجا کار کنی!
چون فلان مسئول میخواهد خودش را قهرمان جلوه دهد و این کار را به اسم خود تمام کند. این اشتباه است حتی اگر حق این کارگران هم بوده باشد. در جایی مزمت مسئولی را میکردند که چقدر بخیل است و... ما گفتیم اگر این آقا بیحد و اندازه و بیحسابوکتاب بذل و بخشش نمیکند این خوب است این آدم حسابی است. برای انتخابات مجلس این چنین آدمهایی را پیدا کنیم. آدمهایی که اول به خودشان، بعد به اطرافیان و بعد به مردم و دیگران سخت میگیرند.
جایگاه جود و عدل
مردم نیز وظایفی دارند. بعضی میخواهند از اینطرف بام بیفتند و اصلاً عدل را کنار میگذارند و جود را سرلوحه کار قرار میدهند؛ حق هم دارند چون آنقدر مسئول در این کشور در دولتهای مختلف بوده است که با همین سیاست کار خودش را پیش برده است! بعضی نیز از آنطرف بام میفتند؛ میگویند: جود یعنی چه؟! فقط عدل! حتی اگر مردم هم بخواهند جود و بخششی بکنند، اینها مخالف هستند.
وقتی یکی از مناطق جنوبی کشور دچار سیل شده بود، بعضی از رفقایی که خودشان را عدالتخواه نیز مینامند که البته دامن عدالتخواهان حقیقی از این جریان مزکی است، توئیت میزدند که نروید. کمک نکنید. وقتی شما گروههای جهادی میروید دولت احساس وظیفه نمیکند و دیگر نمیرود زیرساختهای آنجا را درست کند!
این چه حرفی است؟! اصلاً مگر کارها سامان پیدا میکند اگر بخواهید با عدل خشک همه امور را به جایی برسانید؟!
بخشش، یک اپیدمی مثبت است
شهروند جمهوریاسلامی و مردم وظیفه دارند که جود به خرج دهند. و این جود، مانند دومینو در جامعه تکثر پیدا میکند. یعنی شما فرض کنید من صبح در تاکسی بنشینم و راننده بگوید به خاطر مثلاً میلاد امام رضا(علیهالسلام)، مبلغی از کرایه را نمیخواهد بدهید. بعد چون او من را شارژ کرده، من نیز در محل کارم بخششی انجام میدهم و تسهیلی در کار مراجعم ایجاد میکنم؛ دوباره فرد مقابلم هم شاد میشود و او نیز بخششی انجام میدهد. جود یک اپیدمی مثبت است. اگر فرهنگ جود در جامعه، راه بیافتد بسیار عالی است.
در دوران کرونا، چطور کمکرسانی و جود فراگیر شد؟! کمتر خانهای بود که درگیر امدادرسانی به مردم نشده باشد. همه درگیر شده بودند و همه داشتند کار میکردند. همینطور دومینووار جود و بخشش و کرم و سخاوت تکثیر میشود و خلأها را پر میکند. خلأهای عدالت را نیز پر میکند. البته عدالت نباید منتظر جود بنشیند. عدالت نباید دست روی دست بگذارد تا جود کار آن را انجام دهد. حکمرانان، مسئولان و مدیران، کار خودشان را در عدالتورزی باید کامل انجام دهند ولی مردم نیز وظیفهای دارند.
ترویج فرهنگ جود در جامعه
امام جواد(علیهالسلام) نمیفرمایند که اگر من به این فقرا کمک کنم، اینها شکمشان سیر میشود و به خانه میروند و میخوابند و اگر کمک نکنم اینها گرسنه و عصبانی میشوند و علیه دولت عباسی قیام میکنند. منطق امام جواد(علیهالسلام) این نیست. با اینکه اگر واقعاً ظلم بنیعباس توسط حضرات معصومین(علیهمالسلام) تعدیل نمیشد، ماجرای قیامها علیه بنیعباس تسریع میشد.
امام سجاد(علیهالسلام) صد خانواده پر جمعیت آن زمان را تحت پوشش خود قرار داده بودند. سایر ائمه هم همینطور بودند؛ نمیفرمایند حالا که ما بر قدرت نیستیم، کار خیر نکنیم. باید جود ورزید و اهل بخشش بود. باید فرهنگ ایثار را در جامعه، توسعه داد و امامجواد(علیهالسلام) در این مقام قرار دارند.
کارفرمای خصوصی میخواهد حقوق بدهد میگوید عقیل محضر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) رفت و بیشتر از سهم خودش خواست و حضرت میل داغ آوردند! تو نباید الآن این حرف را بزنی تو الآن در مقام جود هستی. وقتی مسئول و مدیر کشور میخواهد بذل و بخشش کند، سیره امام جواد(علیهالسلام) را مثال میزند! درصورتیکه او در مقام امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است. اینها را باید از هم تفکیک کرد و درست به آن پرداخت.
غربت و مظلومیت امام رضا(علیهالسلام) و امام جواد(علیهالسلام)
یکی از بسترهایی که باعث شد جود امام جواد(علیهالسلام) خیلی به ظهور برسد، همین اختلافهای خانوادگی بود که بوجود آمده بود. امام رضا(علیهالسلام) چنان در بین بنیهاشم مظلوم بودند که به فرزند ایشان امام جواد(علیهالسلام) تهمتهای ناروایی زدند. امام ابتدا چند سال فرزنددار نشدند بعد هم که فرزندشان به دنیا آمدند، رنگ پوست امام جواد(علیهالسلام) خیلی شبیه به امام رضا(علیهالسلام) نبود، شبیه به مادر بزرگوارشان هم نبود، رنگ گندمگون داشتند، خدا گاهی از این کارها میکند تا امتحان کند.
خواهرها و برادرها و عموها گفتند: این بچه خود شما نیست، به امام جواد(علیهالسلام) و به امام رضا(علیهالسلام) چنین اتهامی زدند! چون فرزند داشتن هم از دلایل امامت بود و اینها میخواستند با بدگویی کردن، امامت ایشان را زیر سؤال ببرند، بگویند شما جانشین نداری، پس امام نیستی. آن زمان فرقه واقفیه هم خیلی مشکلساز شده بود. گفتند قیافهشناس بیاورید. امام(علیهالسلام) فرمودند قیافهشناسی از مکاسب محرمه است و ابتدا راضی به این کار نشدند. ولی به هر حال چون حضرت، امامت را در خطر دیدند، گفتند چارهای نیست، قیافهشناس بیاورید.
مظلومیت امام رضا(علیهالسلام) را ببینید! عمامه از سر ایشان برداشتند، عبا و قبای ایشان را بیرون آوردند، یک پوستین گوسفند بر تنشان کردند، یک کلاه نمدی سرشان گذاشتند، یک بیل هم بر شانه ایشان گذاشتند، گفتند شما برو ته باغ مشغول کار بشو که قیافهشناس نتواند تشخیص بدهد. محفلی ترتیب دادند و شخصی که قیافهشناس بود آمد و پدر و فرزندی ایشان را تأیید کرد.
این مظلومیت امام رضا(علیهالسلام) است، لقب «غریبالغربا» فقط برای این نیست که حضرت را از مدینه به طوس آوردند، حتی مدینه هم حضرت غریب بودند، معارضین و رُقبایی داشتند. در مورد فرزند بزرگوارشان امام جواد(علیهالسلام) این غربت به حد اعلای خودش رسید.
تقوای حضرت جوادالائمه(علیهالسلام)
شما عروسی حضرت را که ملاحضه میکنید، میبینید که یک نوجوانی به اجبار و اکراه به عقد دختر به اصطلاح خلیفه مسلمین درآمده، از خودش خیلی اختیاری ندارد، یعنی اصل ازدواج ایشان هم اجباری است.
مأمون پس از ناکامی از خدشهدار کردن چهره معصوم پدر بزرگوارشان برای اینکه چهره معصوم امام جواد(علیهالسلام) را خدشهدار کند، دستور داد در مجلس عروسی صد کنیز خودشان را بسیار زیاد آراستند و شروع به نوازندگی کردند.
اینکه ما به امام جواد(علیهالسلام) «تقی» میگوییم به خاطر این است که برای هیچ امامی بیشتر از ایشان بستر گناه فراهم نبود. اتفاقاً بستر گناه را فراهم میکردند تا امام جواد(علیهالسلام) را به دام بیاندازند و چهره معصوم ایشان را خدشهدار کنند و عصمت و امامت را زیر سؤال ببرند.
حتی قاضیالقضات مأمون مجلس شرابی تدارک دیده بود برای اینکه حضرت را به این معصیت کبیره متهم کند و موفق نشد. امام در اوج تقوا، پارسایی و پاکیزگی خودشان را نگه داشتند.
جوانترین امام شیعه در منزل خود هم مظلوم بود
مأمون خانه حضرت را به زندان تبدیل کرد و زندانبان را همسر امام(علیهالسلام) قرار داد.
آقایان میدانند زن اگر یک درجه ناملایمتی کند و سر ناسازگاری داشته باشد، زندگی از زهر هلاهل برای مرد تلختر میشود. آن وقت این امام جوانِ معصوم را در خانه امفضل حبس کردند، امفضل همسر حضرت است و دائم نظارت دارد، دائم سر ناسازگاری دارد و امام جواد(علیهالسلام) میدانند این آدم قرار است یک روزی ایشان را به قتل برساند.
چه بر امام جواد(علیهالسلام) گذشته است؟! تمام راههای ارتباطی ایشان را مسدود و محدود کردند، حضرت را در خانه حبس کردند، در خانه هم همدم و مونسی برای امام جواد(علیهالسلام) نیست. نه تنها مونسی نیست، بلکه یک عفریته قاتل همنشین و همبستر ایشان است. این یک شهادت تدریجی بود.
ما فقط برای لحظه شهادت حضرت، برای لحظه تأثیر زهر در وجود ایشان، برای لحظه عطش حضرت، برای آن لحظاتی که بدن مبارک حضرت بالای پشتبام زیر آفتاب بود، گریه نمیکنیم؛ ما برای لحظههای یتیمی حضرت هم گریه میکنیم. این کودک ۹ساله با وجود اینهمه حسود و رقیب بار امامت را به دوش بگیرد، چند سال بعد به محض اینکه حضرت به بلوغ میرسند دست یک زن کثیف را در دست ایشان بگذارند، هر روز فتنه، توطئه و برنامهای برای ایشان ایجاد کنند. ما برای این مظلومیت امام جواد(علیهالسلام) گریه میکنیم.
بدنهای زیر آفتاب!
مردم دیدند چند روز پرندگانی بالای پشتبام خانه محمدبنعلیالجواد جمع شدند، متراکم بال میزنند. همه برایشان سؤال پیش آمد چه اتفاقی افتاده؟ اول اهل خانه امتناع میکردند بعد دیدند نمیشود ماجرا را مخفی کرد، مردم بالای خانه جوادالائمه(علیهالسلام) رفتند بالای خانهای که تا دیروز از دستان او رزق میگرفتند. دیدند این بدن بیجان بالای پشتبام افتاده، اما این پرندهها اجازه ندادند آفتابِ داغِ عراق بر این بدن بتابد. همان آفتاب چندین روز بر بدن عریان حسین(علیهالسلام) تابید، این بدنها عریان، زیر آفتاب، هیچ پرندهای هم نیامد!
امان از دل زینب کبری آن لحظهای که میخواست از این بدنها دل بکند، خبر داشت این بدنها قرار است زیر آفتاب بماند، خبر داشت قرار است وحوش بیابان سراغ این بدنها بیایند، خبر داشت این بدنها قرار است غارت بشوند.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک...
[1]. نهجالبلاغه، حکمت 437.