زنانِ مردواره در جامعه مدرن
زنانِ مردواره در جامعه مدرن
زنانِ مردواره در جامعه مدرن
حجتالاسلام مهدوینژاد: در طول تاریخ بشر نقش و هویت زن دستکاری شده و در حق زن خیلی ظلم شد، البته نه فقط در حق زن بلکه در حق همه بشریت؛ چرا که وقتی زن را از جایگاه خودش خارج کردند، همه بشریت ضرر کرد// عاطفه بالغه زنهای ما در دوران انقلاب و دفاع مقدس باعث شد تا مادران فرزندانشان را در راه خدا بدهند // ارزش زن در ادیان و عقاید مختلف چگونه است؟ // دشمنان در هر جایی خواستند یک کشور را ساقط کنند، چند ماه قبل از آن، انقلاب جنسی به راه انداختند...
شناسنامه:
عنوان: مراسم ویژه فاطمیه اول؛ حکایت همچنان باقیست...
موضوع: الگوی سوم زن مسلمان؛ نقش عواطف زن در رهبری جامعه
شعار: دوباره زن، دوباره زندگی
زمان: 18 آذر، شب سوم فاطمیه 1401
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
مهمترین عنصر وجودی زن
طبق آفرینشی که خدا برای زن قرار داده، زن مظهر سکونت، آرامشگری و لطافت است. برای ایفای این نقش مهمترین عنصر، فراوانی عاطفه است که خدای متعال فروانی عاطفه را به زن عنایت کرده است. فراوانی عاطفه باعث صبر، گذشت زیاد و عمق محبت میشود و برکات زیادی که از این فراوانی محبت ناشی میشود، باعث میشود زن بتواند ویژگیهای تکوینی خود را به درستی اجرا کند.
مدیریت به وسیله عاطفه
بر اساس ساختار وجودی که بیان شد، نقشهایی در زندگی خانوادگی و اجتماعی بر عهده زن است. حکم زن در خانواده و اجتماع بشری در مثالی که حضرت آیتالله جوادی آملی فرمودند، خیلی زیبا تصویر شده است. شاید شما به مسجد اعظم در قم مشرف شده و دیدهاید که مسجد اعظم یک ساختمان و گنبد بزرگ دارد و مسجد مُعظَمی است. کلاسهای تفسیر آیتالله جوادی آملی در آن مسجد برگزار میشود. ایشان فرمودند: این ساختمان و گنبد با این عظمت و بنایی که شما میبینید، با مصالحی از قبیل آجر، گِل، گچ و سیمان ساخته شده است. در ساختمان ملاتی وجود دارد که این آجرها و خشتها را به هم میچسباند. آجرِ تنها کافی نیست، حتماً باید ملاتی باشد تا در این ساختمان باعظمت، آجرها و خشتها به هم پیوند بخورد. ملاتی هم که نگهدارنده این ساختمان عظیم است، خودش را که یا گل است یا گچ یا سیمان، آب به هم چسبانده است؛ به سیمان یا گچ آب میزنند تا ملات درست شود. یعنی اگر آب نباشد، این ساختمان روی هم بند نمیشود. نقش زن و عاطفه زن در زندگی اینطور است! عاطفه او، مرد و فرزندان و حتی اقوام و جامعه را کنار هم چیده و محکم نگه داشته است. به عبارتی عاطفه زن است که دارد همه را مدیریت میکند و در کنار هم قرار میدهد. در یک خانه اگر زنی از دنیا برود، همه آن زندگی به هم میریزد. مرد نمیتواند به راحتی این زندگی را جمع کند و بچهها را کنار هم قرار دهد. زن است که عامل انسجام و پیوند آن خانواده است. جمع کردن زندگی به تنهایی، خیلی برای مرد سخت است. اما اگر مردی از دنیا برود و مادر خانواده در قید حیات باشد، بچهها و خانواده را جمع میکند، با زحمت و کار -هر کاری باشد- این بچهها را سروسامان میدهد. اما اگر مرد باشد، از عهده خیلی از کارها برنمیآید.
رابطه فداکاری و عاطفه بالغه زنان
عاطفه زن، عامل ماندگاری و علقه است. انقلاب را هم به تعبیری خانمها به پیروزی رساندند. حضرت امام(رحمهاللهعلیه) جملهای دارند که میفرمایند: نقش زنها در نهضت تنباکو و مشروطه و در قیام ۱۵خرداد اگر بالاتر از مردها نبود، کمتر هم نبود. فرمودند: به واسطه حضور آنها در میدانها، مردها اگر قوتشان کم بود، زیاد شد، اگر قوی بودند، دو چندان شد. عاطفه زن همان ملات نگهدارنده حیات بشری، زندگی خانوادگی و اجتماعی است.
عاطفه بالغه زنهای ما در دوران انقلاب و دفاع مقدس باعث میشد تا یک مادر، چهار فرزندش را در راه خدا بدهد! او مگر مادر نیست و عاطفه مادری ندارد؟! چرا! ولی عاطفه بالغه، باعث شده زنها چه فداکاریهایی انجام دهند! عواطف سرشار و فراتر از انتظار از خودشان نشان دهند. وقتی جامعه این عواطف را میبیند، دنبالهروی میکند. این نوع کارها از مرد برنمیآید، از زن برمیآید. این نقش زن است، در صورتی که در جای خودش قرار بگیرد! در طول تاریخ بشر نقش و هویت زن دستکاری شده و در حق زن خیلی ظلم شده! البته نه فقط در حق زن، بلکه در حق همه بشریت ظلم شده؛ چرا که وقتی زن را از جایگاه خودش خارج کردند، همه بشریت ضرر کرده است.
روحیات و ویژگیهای زن، نقطه ضعف اوست یا قوت؟!
زن کیست؟ زن انسان است به اضافه جنسیتش که مؤنث است. مثل مرد که انسان و جنسیتش مذکر است. در انسانیت با هم مشترکاند، در جنسیت با یکدیگر تفاوت دارند و به خاطر تفاوت در جنسیت، تفاوتهایی در جسم، روحیات و اخلاقیات دارند. در نظر بگیرید که اشتراک و تفاوتها کجاست و آن تفاوتها برای چیست؟ تفاوتها اتفاقاً برای تکامل است، یعنی زن و مرد با همدیگر کامل میشوند. یکی با روحیات زنانه و دیگری با روحیات مردانه، کنار هم قرار میگیرند و خانواده شکل میگیرد. زن ضعفهای مرد و مرد ضعفهای زن را میپوشاند، اتفاقاً ضعفهایی که در مرد هست، در زن نیست و نقطه قوت اوست، این نقاط باعث علقه میشود و برعکس. البته ما میگوییم نقطه ضعف، هم برای زن و هم برای مرد نقطه قوت است. وقتی نسبت به هم میسنجیم، میبینیم یکی خصوصیاتی دارد که دیگری ندارد. بنابراین زن و مرد کنار هم قرار میگیرند و مکمل هم میشوند تا زندگی خانوادگی شکل بگیرد.
نادیده گرفتن انسانیت و جنسیت بشر
برای اینکه مرد و زن را از هویت و نقش خودشان جدا کنند، کافی است که انسانیت یا جنسیتش، یکی را نادیده بگیرند؛ آنوقت کارکردش از دست میرود و از جای خود خارج میشود. چراکه انسان به حسب جنسیتش کارکرد متفاوتی هم دارد. اگر انسانیت یا جنسیت را نادیده گرفتند، مرد از مسیر خودش خارج شده به زن تبدیل میشود، زن هم از مسیر خودش خارج شده و به مرد تبدیل میشود. آرایش مردانه میکند، رحِمَش را درمیآورد تا باردار نشود، مشاغل و رفتارهای مردانه انتخاب میکند و... بعد همجنسگرایی زیاد میشود، هزار بلا سر انسان میآید. فرهنگ غرب، هر دو مورد این بلا (نادیده گرفتن انسانیت یا جنسیت زن و مرد) را سر بشر آورده است.
اسلام و آغاز ارزشگذاری برای زن
انسانیتِ زن در دورهای از تاریخ، نادیده گرفته و فقط به بُعد جنسی او توجه شد و اینگونه زن را تعریف کردند. به زن به چشم انسان نگاه نمیکردند، به بعد جنسیتش نگاه میکردند. تا اینکه اسلام آمد و جایگاه انسان را روشن کرد و زن را به جایگاه خودش برگرداند. در غرب هم سالهای سال این نگاه حاکم بود؛ یعنی انسانیت زن را به رسمیت نمیشناختند.
نگاه دین زرتشت به زن
در یکی از کتابهای پنجگانه زرتشتیان به نام «وندیداد» که قوانین زرتشت در این کتاب نوشته شده، آمده است اگر زنی کودک مردهای بزاید، باید ادرار گاو را با خاکستر مخلوط کند و بخورد. در جای دیگری از دین زرتشت آمده: زن حائض، مظهر پلیدی است و... موارد متعددی که در دین زرتشت هست.
جایگاه زن در توراتِ تحریفشده
در توراتِ تحریفشده -نه توراتی که خداوند نازل کرده- میگویند: خلقت زن، ناقص است. زن موجود پستی است، نمیتواند کمالات روحی و معنوی بهدست بیاورد. زن جُرثومه شر یعنی جهالت، حماقت و جنون است. زن از مرگ بدتر و تلختر است. در میان هزار مرد یک انسان پیدا میشود، ولی در میان هزار زن یک انسان پیدا نمیشود. حتی یهودیها بر این عقیده بودهاند که شیطان وقتی خواست آدم و حوا را در بهشت فریب دهد، اول سراغ حوا رفت، او را فریب داد و آنوقت حوا رفت و آدم را گمراه کرد. میگویند آن زن بود که مایه بدبختیها شد. اگر فریب نخورده بود، ما الآن در بهشت بودیم. در حالی که واقعیت ندارد، قرآن میفرماید: شیطان سراغ هر دو رفت، آنها را فریب داد. مثلاً معتقدند در تورات آمده که زن از دنده چپ مرد یعنی دنده چپ حضرت آدم(علیهالسلام) خلق شده. در حالی که اسلام به چنین چیزی اعتقاد ندارد. از نظر اسلام حوا از همان گِلی خلق شد که حضرت آدم(علیهالسلام) خلق شده است.
زن در سرزمین عجائب!/ سرزمینی که در آن زنها باید مردها را میپرستیدند!
علامه طباطبایی(رحمةاللهعلیه) درباره دیدگاه قبائل و ملل در مورد زن میفرمایند: قبائل وحشی ساکن آفریقا، استرالیا، جزایر اقیانوسیه، آمریکای قدیم و... نگاهشان به زن، نگاه حیوانات اهلی بود. همانگونه که با گوسفند و بز، اسب و... رفتار میکردند، با زن هم رفتار میکردند. دقیقاً نگاهشان به زن و رفتارشان با وی اینگونه بود. میگفتند زنها استقلالی از خودشان ندارند، عیناً مانند حیواناتاند. مردها مالک بیقید و شرط زنها بودهاند. در هند، زن پیرو مرد و یکی از اعضای بدن او محسوب میشد. لذا اگر مردی از دنیا میرفت و زن او زنده بود، زنش را هم همراه با او میسوزانند و اگر زنی احیاناً فرار میکرد یا به هر شکلی زنده میماند، تا آخر عمرش در اوج ذلت و پستی زندگی میکرد و تحقیرش میکردند. در هند و چین معتقد بودند زنها نه حیواناند نه انسان؛ بلکه در برزخی بین حیوانیت و انسانیت قرار دارند. قوانینی داشتند به نام «حَمورابی» که طبق آن قانون، زن نه استقلال اراده داشت و نه استقلال عمل، کاری بدون اجازه مرد نمیتوانست انجام دهد. حتی نمیتوانست بدون اجازه مرد فکر کند، بهگونهای باید فکر میکرد که مردان میاندیشند، حتی ارادهای هم نمیتوانست از خودش داشته باشد.
جایگاه زن در کشورهایی که مدعی حقوق زن هستند!
در روم قدیم، زنها باید مردها را میپرستیدند! ببینید چه ظلمی در تاریخ به زن شده است! در یونان قدیم زن را پلید و دستپرورده شیطان میدانستند. در سال 586 میلادی در فرانسه، (همین فرانسهای که امروزه مهد تمدن است و اینقدر پیشرفت کرده)، کنگرهای برگزار شد تا بررسی کنند زن انسان است یا نه! بعد از بحثهای زیاد به این نتیجه رسیدند که بله، زن هم انسان است، ولی نه مثل مرد، بلکه برای خدمت به مرد به وجود آمده است! تا نزدیک صد سال پیش، در انگلستان زن جزء مجتمع انسانی شمرده نمیشده است.
رفتار عرب جاهلی با زن
علامه میفرمایند: رفتار عربها در جاهلیت با زنها هم کمتر از اینها نبود. در جاهلیت قبل از اسلام که میدانید یک مورد آن زنده به گور کردن دختران بود؛ دختر را ننگ میدانستند. در فرهنگ جاهلیت قبل از اسلام، زن جزء اموال و املاک مرد محسوب میشد و قابل خریدوفروش و قابل انتقال بود. یعنی اگر کسی از دنیا میرفت، زن جزء املاکش بود به پسرش به ارث میرسید؛ زن مثل کالا، مثل اموال به ارث میرسید.
ظلم به زن در دوران ایران باستان
در ایران باستان، امپراطوری ساسانی قوانین متعارفی داشتند؛ زن در دوران ساسانیان شخصیت حقوقی نداشته، یعنی زن شخص فرض نمیشد، بلکه حالت شیء داشت. میگفتند: زن مثل اشیاست، پدر، همسر یا جانشینش، وکیلی پیدا میکردند که همهکاره این زن بودند و هر بلایی که میخواستند سر این زن بیاورند هیچ محدودیتی نداشتند. اگر در همین حکومت ساسانیان، کودک یا زنی هدیهای دریافت میکرد یا کار میکرد و اجرتی میگرفت، تماماً مال کسی بود که سرپرست او بوده باشد. هیچ حقی در تصرف نداشت. این یعنی زن را به عنوان یک وسیله برای لذتجویی، فقط برای تولید مثل و جزء وسائل زندگیشان میدانستند.
حتی در تاریخ گذشته باستان در هند و چین، عربستان قبل از اسلام و... هم بود که زنها چند شوهر داشتند؛ چرا که نگاه مردها به زن، نگاه یک ابزار برای کارکردن یا تولید مثل بود. چنین شأنیتی در مورد زنها وجود داشت! این برای نادیده گرفتن بخش انسانی زن است، زن به چنین موجودی تبدیل میشد!
زن در جهان مدرنیته
دومین نگاه که باز ظلم عجیبی در حق زن کرد، نگاه به انسانیت زن است. اینبار گفتند: زن هم انسان است، یعنی چه که به جنسیت او توجه میکنید؟! این حرف ظاهراً کلام زیبایی است؛ «زن انسان است، اصلاً جنسیت مهم نیست». این اتفاق در عصر مدرنیته و تمدن جدید غرب افتاد؛ چرا که وقتی غایت آمال بشر همین دنیا شد، وقتی آخرت، خدا و معنویت را ندید، انسان را در جسم و همین دنیا خلاصه کرد، همه لذتها، قدرتها و فرصتها در همین دنیا تعریف میشود و قانون و اخلاق هم تغییر میکند. اینجا هرقدر شما بیشتر به چنگ بیاورید، موفقتر، آدم زرنگتر و کاملتری هستید. این تعریف انسان غربی، مادی و دارای عقل معاش صِرف است.
زنانِ مردواره در جامعه مدرن
در این نگاه که همه چیز در ثروت و اقتصاد خلاصه میشود، برای رسیدن به پول و لذت و قدرت بیشتر اگر باید شب را هم به روز تبدیل کنند، میکنند؛ چرا که شب هم فرصتی برای درآمد بیشتر است، شب را هم به روز تبدیل میکنند. در شب هم فرصتهای زیادی ایجاد میکنند تا پول بیشتری بهدست بیاورند و لذت بیشتری ببرند. میگویند: شب هم یک فرصت است، چرا شب را بخوابیم، برویم دنبال کسب درآمد. برای رسیدن به این غایت و دیدگاه اگر باید زن را هم به مرد تبدیل کنیم، میکنیم. درحالیکه زن کارکردهای خودش را دارد، زن مرد نیست؛ ولی تفکر سرمایهداری میگوید: نیمی از نیروی کار در جامعه بشری زن است، زن هم حیف است که به درآمدزایی بیشتر کمک نکند! برای کسب بیشتر ثروت، قدرت و زور بازو و ویژگیهای مردانه لازم است، محدودیتهای زنانه مانع آن است، جنسیت زن را نادیده بگیریم، به مرد تبدیلش کنیم، وقتی مرد شد، فرصت بیشتری برای درآمد هست و هم نیروی کار بهصرفهای است؛ چراکه زن کار بیشتری میکند، پول کمتری میگیرد. این هم یک نوع استثمار است که حضرت آقا(حفظهالله) در سخنرانیشان میفرمایند: غرب، زنها را مردواره کرده است؛ ظاهرشان زن است، ولی مردواره شدهاند.
واقعیت فمنیست چیست؟
نهضت راه میاندازند به نام فمنیست؛ یعنی طرفداری از حقوق زنان، (خودشان راه انداختهاند، خود همان غرب؛ تازه مردها راه انداختهاند!) زنان را جلو انداختند که آقا شما چه از مردها کمتر دارید، بروید حقتان را از مردها بگیرید. غرب برای زنها حقوق اجتماعی در تمدن جدیدشان تعریف کرد؛ اشتغال، تحصیل، مسئولیت، مدیریت. اینها چیزهای خیلی خوب و جذابی برای زنهای سرکوبشده در طول تاریخ است که فقط جنسیتشان دیده میشد و انسانیتشان دیده نمیشد. این نقش را آنها برای زن در جامعه تعریف کردند، اما به صورت آزاد، عین مردها، بدون در نظر گرفتن جنسیت زن! ببینید نکتهاش اینجاست: مرزهای جنسیتی را برداشتند تا زنها بتوانند پولساز باشند؛ ظاهرش حقوق و آزادی زن و... بوده است.
دین و زن از نگاه فمنیست
گفتند: دو چیز مانع پیشرفت جوامع بشری است: 1. دین؛ 2. زن بودن. دین محدودیت میآورد، حلال و حرام میآورد، شما را محدود میکند. ما در این دنیا میخواهیم بیشتر به دست بیاوریم، پس دین مزاحم است. ما در این دنیا به دنبال آزادیهایی هستیم که دین مزاحم این آزادیهاست. تعریفشان از آزادی، ثروت و همه مفاهیم اخلاقی هم یک تعریف متفاوت است؛ لذا میگویند: دین و زن مزاحماند؛ چرا که زن ویژگیهای زنانهای دارد و اگر بخواهد به آن ویژگیهای زنانهاش توجه کند نمیتواند پول دربیاورد و ثروتآفرین باشد؛ برای همین گفتند: کمال زن این است که زنها هم مثل مرد شوند؛ بتوانند رئیسجمهور و مدیرکل و... شوند.
زن در اسلام
البته اسلام هم میگوید: زن خیلی از این فرصتها در اختیارش هست، البته بعضی هم نیست که به دلیل ویژگیهای تکوینی زن (ویژگیهایی که خدا در زن قرار داده) است. بعضی از کارها را نباید انجام دهد، برایش خوب نیست. فیزیک و روحیه زن طوری است که بعضی از کارها را نباید انجام دهد. مثل اینکه مرد از نظر جسمی و روحی طوری است که بعضی از کارها از او برنمیآید و فقط زنها از پس آنها برمیآیند. ما هم میگوییم پلیس زن، پزشک، معلم و آتشنشان زن میخواهیم. برای زن در عرصه اجتماع نقش تعیین میکنیم اما با لحاظ جنسیتش؛ جنسیت زن خودبهخود نقشهایش را تعیین میکند، چراکه بعضی از نقشهایی که مختص مردهاست، برای زن مفسدهآور است؛ یعنی زن را تباه میکند، جسم و روحیهاش را تباه میکند. اصلاً شما اگر منهای دین هم به مسئله نگاه کنید، برای زن ضرر دارد. الآن در غرب هم به این نتیجه رسیدهاند.
سوءاستفاده غرب از ویژگیهای زنانه
در تمدن جدید غرب از دو راه زن را از نقش و هویت اصلی خود دور کردهاند: 1ـ برجسته کردن ویژگیهای زنانه در وجود زن، خارج کردن او از مسیر سالم و سوءاستفاده از ویژگیهای زنانه، مثلاً زیبایی، اندام، صدا و هر ویژگی که اختصاصی زن است را از راه سالم خود خارج و از آن سوءاستفاده کردهاند و این ویژگیها را در جامعه بشری برجسته کردهاند. این ویژگیها پولساز و مشتریساز است و به درآمد بیشتر کمک میکند. گفتند تکامل تو در زیبایی توست. برای اینکه زیبایی پولساز بود، لذتها را تأمین میکرد، این را به زن گفتند و او را گمراه کردند. سپس گفتند تو اگر باردار و مادر شوی، زیبایی خود را از دست میدهی، اگر به بچه شیر دهی پوکی استخوان میگیری. وقتی در این نظام فکری اوج موفقیت و تکامل همین دنیا، مادیات و ظواهر است، زن میگوید: برای چه من اینقدر زحمت بکشم و خودم را به سختی بیاندازم؛ لذا خانواده، ازدواج و فرزندآوری محدود میشود.
دومین راه که زن را از هویت و نقش خود دور کردند
2ـ راه دوم این است که به زنها میگویند: باید ویژگیهای مردها را پیدا کنید تا موفق شوید؛ زور بازو، کسب ثروت بیشتر، پرداختن به ورزشهای قدرتی، مشهور شدن و... لذتها را بدون مرز تأمین میکنند. جنسیت و محدودیتهای جنسیتی را برداشتهاند. میگویند: طبق این نظام فکری اگر آسایش، خانه، امکانات و مسئولیتهای اجتماعی میخواهی، اگر میخواهی رئیس، وزیر و وکیل شوی، باید از خانه بیرون بیایی. زن در آن فرهنگ میگوید: اینها برای من و جامعه ارزش است و ما اینها را میخواهیم، پس زن باید از خانه بیرون بیاید. یک زیست اجتماعی منهای خانواده برای زن تعریف میکنند؛ لذا میبینید کل زندگی زن در زیست اجتماعی او خلاصه شده، دیگر خانواده متلاشی میشود و خانه از بین میرود، تا جایی که خیلی از زنان رحمهای خود را بیرون میآورند تا دیگر خیالشان راحت شود. میگویند: اگر لذتها را در اوج آن میخواهید، اگر میخواهید مثل مردها راحت و آزاد باشید و کیف کنید روابط آزاد را انتخاب کنید، سپس سقط جنین قانونی میشود؛ چراکه روابط آزاد جای روابط منطقی و قانونی را گرفته است، برگشتی هم به جاهلیت دارند؛ میگویند: چطور مردها میتوانند چند همسر داشته باشند، ولی زنها نمیتوانند؟! زنها میگویند: ما هم میتوانیم. در تلویزیون آلمان رسماً نشان داد یک زن با سه همسر با هم زندگی میکنند. اینها اصلاً با روحیات زن سازگاری ندارد.
انقلاب جنسی، انقلابی برای سقوط کشورها!
وقتی زن را از زن بودن خارج کرده و او را تبدیل به مرد کردند، دیگر نه زن است و نه مرد. کارکرد خود را از دست میدهد. آنوقت جامعه دستخوش تغییر و تحول میشود. آنوقت انقلاب جنسی طراحی میشود که الآن ما در متن جامعه دچار انقلاب جنسی هستیم. انقلاب جنسی در آمریکا و اروپا اتفاق افتاد. پژوهشگران میگویند دشمنان در هر جایی خواستند یک کشور را ساقط کنند، چند ماه قبل از آن انقلاب جنسی به راه انداختند. در کشورهای مختلف عیناً اجرا شده است. از آزادیهای یواشکی شروع میشود تا ازدواج سفید و چیزهایی که الآن در کشور ما هم گامبهگام به جلو میرود. آخرِ ماجرای انقلاب جنسی، فروپاشی است. یعنی وقتی این اتفاق افتاد، از اندلس قدیم که حمله کردند و اندلس را گرفتند تا کشورهای بعدی که ساقط شدند و آمریکا به آنها حمله کرد، در همه این کشورها یک مدت قبل از سقوط، انقلاب جنسی اتفاق افتاده بود.
تغییر فکر، نظر و باور زن
با زن کاری کردند که زن تواناییهای خود را ضعف ببیند. به زن میگوییم زن مظهر عاطفه است، ناراحت میشود. از آن به بعد مردانه حرف میزند، مردانه راه میرود و کار میکند، فقط ظاهرش زن است. به او میگوییم شما ظریف و ضعیف هستی، ناراحت میشود، میگوید: خودت، پدرت، جد و آبایت ضعیفید، چه کسی گفته که من ضعیفم؟!
قدرت را برای زنان، در زور بازو و مرد بودن تعریف کردهاند. قدرت را در ظاهر و مادیات نشان دادهاند. وقتی میگویند، زن ضعیف است، منظور جسم زن است. چون ظریف است پس ضعیف است. به نظر شما آیا گل ضعیف است یا قوی؟ گل ضعیف است، اصلاً چون گل است، ضعیف است. آیا این گل قدرت ندارد؟ قدرت گل باید در ظاهرش باشد یا باید مثل تنه درخت باشد؟ گل، گل است و کارکرد خود را دارد. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «إنَّ المَرأَةَ رَیحانَةٌ»[1]؛ زن گل است، بعد زن میگوید: نه من گل نیستم، چه کسی گفته که من گلم، چه کسی گفته من ظریف و ضعیفم؟ او خود و کارکرد خود را نشناخته است.
طلا و گردنبند ظریف درست میکنند، میگویند ظریف است. حال تصور کنید طرف ناراحت شود چرا میگویید ظریف است! باید به او گفت: ارزش شما به این نیست که زمخت باشی، ارزش شما به ظرافت شماست، کارکرد شما ظریف بودن است، همه شما را پنهان میکنند که دست دزد به شما نرسد، از بس که شما مهم هستید. شما میخواهید مثل چدن باشید؟! ارزشها که جابجا شود، اینگونه میشود.
در نگاه خدا تفاوتی بین زن و مرد نیست
قرآن کریم میفرماید:
ـ «وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاةَ وَیُؤْتُونَ الزَّکَاةَ وَیُطِیعُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ»[2]؛ و مردان و زنان مؤمن بر اساس ولایتی که خدا به خاطر ایمان به آنها داده، سرپرست و اولیای یکدیگرند. نسبت به هم در جامعه احساس مسئولیت و وابستگی ایمانی دارند. مسئولیتهای اجتماعی یکسان دارند. زنان و مردان در امربهمعروفونهیازمنکر یکساناند چه لسانی و چه غیرلسانی. زنان و مردان مؤمن موظفاند که نماز را اقامه کنند، در جامعه نماز را احیا و اقامه کنند (اقامه نماز با نماز خواندن فرق دارد و اقامه نماز چیز دیگری است.) و زنان و مردان زکات دهند؛ منظور این است که اینها مالکیت دارند و حکم خدا و رسول او را اطاعت میکنند.
ـ «مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً وَلَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»[3]؛ هر کسی از روی ایمان عمل صالح انجام دهد، چه مرد و چه زن، ما به او حیات طیبه خواهیم داد. این دستاوردهای معنوی را که یک عده میگفتند زنان نمیتوانند به دست بیاورند خداوند میفرماید ابداً، زن و مرد یکساناند. هر کس، چه مرد و چه زن عمل صالح انجام دهد، اجرش را به او میدهیم. در اینجا خداوند همانطور که عبارات مردانه را ذکر میکند، عبارات زنانه را هم ذکر میکند، عین و عِدل هم.
ـ «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا»[4]، در اینجا هم خداوند بین زن و مرد تفاوتی قائل نشده است. اسلام این نگاهها را دور ریخت، تا جایی که وقتی در نگاه اسلام به زن دقیق میشوید، میبینید نقشهایی که زن در جامعه دارد تعیینکنندهتر از مرد است؛ چراکه در طول تاریخ، مردان سرنوشتساز را زنها ساختهاند. کلید آن در دست زنان است.
راه نجات، بازگشت زن به جایگاه اصلی خود
لذا شیطان و تمدن شیطانی غرب، سرمایهگذاری جدی برای خارج کردن نقش و هویت زن از جایگاه اصلی خود کرده و هر چه بلا بر سر بشر و جامعه میآید برای این است که به پیروی از غرب، بشر این نقشها را جابجا کرده است. بنابراین تنها راه نجات، برگشت به جایگاه اصلی است.
یک آیه دیگر هم میفرماید: «فَاسْتَجَابَ لَهُمْ رَبُّهُمْ أَنِّی لَا أُضِیعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْکُمْ مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَی بَعْضُکُمْ مِنْ بَعْضٍ فَالَّذِینَ هَاجَرُوا وَأُخْرِجُوا مِنْ دِیَارِهِمْ وَأُوذُوا فِی سَبِیلِی وَقَاتَلُوا وَقُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئَاتِهِمْ وَلَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ ثَوَابًا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَاللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّوَابِ»[5]. «إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِینَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِینَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِینَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِینَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِینَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِینَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاکِرِینَ اللَّهَ کَثِیرًا وَالذَّاکِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا»[6]. خداوند فرمود اگر زن و مردی عملی را انجام دهند، من ضایع نمیکنم. پیش من شماها یکسانید. کسانی که از شهر و خانهشان هجرت کردند و در راه من اذیت شدند، زنهایی که هجرت کردند و آنها را اخراج کردند، از قبل از اسلام تا صدر اسلام تاکنون، کشتند و کشته شدند، زنانی که به میدان رفتند و کشته شدند، گناهان آنها را خواهم بخشید.
داغی جانکاه
نقش زن در خانه چگونه است؟ اگر زنی از دنیا برود وضعیت خانه او به چه شکل است؟ جمع کردن خانه واقعاً سخت میشود. درست است که در خانه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) همه این عزیزان معصوم یا تالیتلو معصوم بودند و انسان معصوم ظرفیت بالاتری از انسانهای معمولی دارد، اصلاً قابل مقایسه نیست... (این روضههایی که میخوانیم مقدمه میکنیم برای درک و شبیهسازی که احساسات مشترک پیدا کنیم وگرنه هیچوقت خودمان را با اهلبیت مقایسه نمیکنیم.) ولی آن کسی هم که از دست رفت، معصومه بود، کم انسانی نبود، داغش به اندازه خودش بزرگ است؛ لذا این داغ، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را از پا انداخت. اغراق نمیکنم. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) سر قبر فاطمهزهرا(علیهاالسلام) فرمودند: دیگر روزهای من شب شد، تاریکی برای من ابدی شد. قوت از زانوان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) رفت.
خانه غمگرفته
فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها)، معصومهای است که عاطفه و وجود او، همه وجود علی(علیهالسلام) را فراگرفته است. فاطمه، عِدل علی است. این داغ وقتی علی(علیهالسلام) که کوه صبر است را از پا انداخته، دیگر با بچهها چه کرده است؟!! ابنعباس میگوید: چند روزی از شهادت فاطمهزهرا(علیهاالسلام) گذشته بود، به خانه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) رفتم، دربِ خانه را زدم. گویا گفته شد دیگر کسی درِ خانه ما را نمیزند، بلکه به درِ خانه ما لگد میزنند! داخل خانه رفتم، عرض ادب کردم. دیدم حضرت یک گوشه، زانوی غم بغل گرفته و دخترش زینب، دست به گردن بابا، امام حسن و امام حسین یک گوشه دیگر عزا گرفتهاند.
هر خانه را مرغ اجل بر سر نشیند گرد غم اول بر سر دختر نشیند
باشد تماشایی که زینب امشب زار و خسته بر سر سجاده مادر نشیند
وصیت زهرا(علیهاالسلام) به همسر
حضرت زهرا(علیهاالسلام) سفارش فرزندانش را به علی(علیهالسلام) کردند، فرمودند: «اُوصیِکَ فِی وَلَدیِ خَیْراً»[7]؛ علی جان هوای بچههایم را داشته باش. به نقلی حسینن(علیهماالسلام) هرکدام حال و هوایی دارند. میگویند: بیبی منظورش این بوده که حسن با من داخل کوچه صحنهها را دیده. او دیده پیغمبر دست مادرش را میبوسید، بعد دیده که اینها دست مادرش را شکستند. او دیده پیغمبر پیشانی و صورت و سینه مادرش را میبوسید، بعد سینه و پهلوی شکسته و مادر کتکخورده را دید. خود حضرت زهرا(علیهاالسلام) میدانند که این خانه زن میخواهد. زن اگر نباشد این اوضاع جمع نمیشود. حضرت زهرا(علیهاالسلام) وصیت میکنند: «تَتَزَوَّجَ بَعّدِی»؛ علی جان، بعد از من یک مادر برای بچههایم بیاور. میفرمایند: «بِاِبْنَةِ اُخْتِی اَمَامَةَ فَاِنَّها تَکونُ لِوَلِدِی مِثْلِی فَاِنَّ الرَّجالَ لابُدَّ لَهُمْ مِنَ النِّساءِ»[8]؛ امامه، دختر خواهرم برای فرزندانم مثل من مادری میکند. چارهای نیست جز اینکه زن در کنار مرد باید در هر خانه باشد.
مادر، پناهِ فرزند
بچهها مادر میخواهند. زینب، امکلثوم، امام حسن، امام حسین(علیهمالسلام) صحنهها را مستقیم دیدهاند که مادر را میزدند، برای بچه خیلی سخت است. چراکه مادر پناهش است؛ «أُم» یعنی پناه. وقتی ببیند پناهگاهش را خراب کردهاند، بیپناه شدن این بچهها مخصوصاً وقتی که دیدند بابا هم دستش بسته...
هر دفعه که به پشت در میروند آن درِ نیمسوخته، مادر بین در و دیوار بوده است، داخل کوچه میروند، ای وای! اینجا بوده که مادر ما را زدند. کنار بستر مادرشان که بودند زخم مادر را میدیدند، حال مادر را میدیدند، حالات فضه و حالات پدر را میدیدند، بالاخره نمیشود که ۷۵ یا ۹۵ روز اینها را مخفی کرد! این مادر نمیتوانست بچههایش را به سینه فشار دهد. خب این بچهها مراعات مادرشان را میکردند.