حقوق و وظایف زن در خانواده
حقوق و وظایف زن در خانواده
حقوق و وظایف زن در خانواده
حجتالاسلام مهدوینژاد: خدای متعال نقشهایی را برای مؤمن در زندگی تعریف کرده، از جمله در زندگی خانوادگی،که این نقشها را اگر به خوبی و براساس ایمان به خدا ایفا کند، هم خودسازی او تکمیل میشود و هم به کمال جامعه کمک میکند// در حقیقت پایههای اصلی تمدن بزرگ، در خانواده طراحی میشود// حق شوهر بر زن، مقدم بر حق پدر و مادر است// جهاد برای زن در میدان جنگ برداشته شده ولی به جای آن جهاد او خوب همسرداریکردن است// خانواده نظامی دارد، قوام نظام خانواده به دستورات دین است
شناسنامه:
عنوان: جلسه هفتگی
موضوع: نقش ایمان در خودسازی و جامعه پردازی-رابطه انسان در خانواده( وظایف زن نسبت به شوهر)
زمان: 17/2/ 1401
مکان: مسجد جامع کبیر یزد
نسبت انسان با لایههای عالم هستی
بحث ما در مورد نقش ایمان در خودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی بود. اینکه ایمان چگونه میتواند یک انسان را تربیت کند تا در ارتباط با همه لایههای عالم هستی، موفق عمل کند و به کمال برسد.
انسان در برقراری ارتباط با خداوند، با خودش، با سایر انسانها و با سایر موجودات در عالَم، نسبتهایی دارد. خداوند برای موفقیت ما در ارتباطاتمان دستوراتی داده که باید عمل کنیم تا به آن قلهای که باید، برسیم. کار اصلی ما در دنیا همین است. ما به این دنیا آمدیم تا سیر و سلوک داشته باشیم و به سعادت برسیم.
نقش ما در زندگی خانوادگی
به بحث نقش انسان در خانواده رسیدیم. اینکه خدای متعال نقشهایی را برای مؤمن در زندگی تعریف کرده، از جمله در زندگی خانوادگی، که این نقشها را اگر به خوبی و بر اساس ایمان به خدا ایفا کند، هم خودسازی او تکمیل میشود و هم به کمال جامعه کمک میکند. هر فرد در این واحد کوچک اجتماعی(خانواده) جایگاهی دارد؛ زن جایگاه و نقشِ اختصاصی و منحصر به فردی دارد، مرد هم جایگاه و نقشِ اختصاصی و منحصر به فردی دارد.
خانوادهسازی علاوه بر خودسازی
انسان در مسیر خودسازی باید خانوادهسازی هم انجام دهد. خانواده ساختن خیلی مهم است. این طور نیست که شما فقط خود را بسازید، خانواده ساختن قدم اول گذشتن از نفسانیت بیرونی است. اولین قدم در سیر و سلوک و کمال این است که شما ازدواج میکنید. بدون خانواده و با سیر و سلوک شخصی، به کمال نمیرسید، و این خانواده ساختن و خانواده پرداختن، مقدمه جامعه ایمانی میشود. تک تک ما موظف و مکلف به ساختن خانواده ایمانی هستیم. خدا اینها را در قرآن به صراحت فرموده: «...قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِیکُمْ نَارًا...»[1]؛ خودتان و اهلتان را از آتش حفظ کنید. نه فقط خودتان، بلکه وظیفه دارید خانواده و اهلتان را هم از آتش جهنم حفظ کنید.
پایههای اصلی تمدن در خانواده است
جامعه ایمانی با خانواده ایمانی ایجاد میشود و تمدن بزرگی که ما دنبال آن هستیم، در حقیقت پایههای اصلی آن در خانواده طراحی میشود. اینها نقشهایی است که خداوند متعال برای ما طراحی کرده است و ما باید در آن نقشها درست عمل کنیم.
اولین شأن از شئون خانوادگی و اولین جایگاه در زندگی مشترک، همسری است. با زوجیت است که شأن همسری اتفاق میافتد. خداوند برای زن به عنوان انسان مؤنث و مرد به عنوان انسان مذکر، هر کدام نقشهایی در خانواده قرار داده است.
انسان با زوجیت به تکامل میرسد
تکامل انسان از طریق زوجیت، هم در دستورات دینی مشخص است، هم امروزه دانشمندان علوم روانشناسی به صراحت به آن اشاره میکنند؛ هم مطلب عقلی هست و هم اینکه با تجربه مشخص شده است. انسان به تنهایی ناقص است؛ زن بدون مرد ناقص است، و مرد بدون زن. به خاطر نوع آفرینش زن و ویژگیهایش و نوع آفرینش مرد و ویژگیهایش از نظر روحی و جسمی که تفاوتهایی دارند، هر کدام با ازدواج با هم میتوانند نقصهای وجود هم را کامل کنند. حتی محبت مادری هم هرگز نمیتواند نقش محبت همسری را در زندگی برای مرد ایفا کند. هر کس نقشی دارد و باید آن نقش را ایفا کند. بر همین اساس یعنی تفاوتهایی که خدا برای مرد و زن ایجاد کرده، نیازهای وجودی او را با دیگری تأمین میکند. خدا یک حقوقی و تکالیفی قرار داده است تا ما با انجام این دستورالعملها به هدف زوجیت و ازدواج برسیم. خدا نقشه راه را برای ما طراحی و ارائه کرده است.
اهداف ازدواج
هدف از ازدواج چیست؟ به طور کلی سه هدف برای ازدواج ترسیم میشود:
هدف اولیه و مقدماتی سکونت و آرامش است. خدا میفرماید: «...أَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا...»[2]؛ برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در کنار او آرامش یافته و با هم انس گیرید، «...وَ جَعَلَ بَیْنَکُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً...»؛ و میان شما مودت و رحمت برقرار نمود. هر انسانی با زوج خودش به آرامش میرسد. این آرامش اولین مرتبهای است که انسان نیاز دارد تا بتواند زندگی کند.
هدف دوم ازدیاد نسل است که ادامه حیات بشری با ازدواج است. ازدواج به معنای زوجیت که توضیح آن و آیاتی که بر این مسئله دلالت میکند، در ماه مبارک رمضان گفته شد.
سومین هدف و هدف نهایی ازدواج، تکامل انسان است. تکامل شخصیتی انسان و تکامل تشریعی. انسانی که ازدواج نکند، طبق روایت نصف دینش ناقص است. ممکن است کسانی باشند که به دلایل عقلی و شرعی نتوانند ازدواج کنند. اینها محکوم به فنا و سقوط معنوی نیستند. اگر کسی با دلائل عقلی و شرعی نتوانست ازدواج کند، دلیل نیست که او حتماً از این مرحله سقوط کند. حضرت عیسی ازدواج نکردند، حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) ازدواج نکردند، حضرت مریم(علیهاالسلام) ازدواج نکردند. اینها نمونههای استثنائی در تاریخ هست، که خدا میخواهد به ما نشان دهد اگر کسی واقعاً نتوانست ازدواج کند، اینطور نیست که راه سیر و سلوک بسته باشد.
اهمیت جایگاه زن در خانواده
ما باید با نقشی که خدای متعال به عنوان همسر در خانواده به ما داده است، آشنا شویم. اینها هر کدام جایگاهی دارند که خانواده با این جایگاهها باید شکل بگیرد، دقیقاً در آن شئونی که ما نسبت به آن وظیفه داریم.
اولین مسئلهای که باید به آن توجه کنیم جایگاه زن است که خیلی جایگاه والایی است. زن به عنوان یک انسان، خدای متعال نقش مهمی را به او داده است. مقام معظم رهبری میفرمایند: زندگی بدون مرد امکان دارد، اما بدون زن امکان ندارد.
خانوادهای که مرد آن فوت کرده باشد، زن اگر با تدبیر و قابل باشد، زندگی را اداره میکند و بچهها را درست بزرگ میکند. اما یک مرد تقریباً محال است بتواند بچهها را بدون همسر مدیریت کند، حتی خودش را نمیتواند بدون همسر اداره کند. این نشان میدهد زن قدرت فوقالعادهای دارد و خدا قدرت و جایگاه فوقالعادهای به او داده است.
جایگاه والای زن در اسلام
احترامی که در معارف دینی ما به زن و مادر گذاشته شده، مقدم بر احترامی است که حتی به پدر و مرد گذاشته شده است. از نظر انسانی زن و مرد مساوی هستند. اما در سلسله دستورات رفتاری به مؤمنین، میگوید زن را مقدم بدارید. یکی از نشانههای ایمان، دوست داشتن همسر است. پیامبر اعظم(صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند یکی از چیزهایی که من از این دنیا دوست دارم، همسر است. محبت همسر از نشانههای ایمان است. هر کس نسبت به همسرش مهربانتر باشد، به من نزدیکتر است.
در جای دیگر میفرمایند اگر دختر و پسر داشتید و میوه نوبر خریدید و وارد خانه شدید، اول به دختر بدهید. رفتارتان نسبت به دخترها باید مقدم باشد تا نسبت به پسرها. از این دست روایات زیاد داریم. چه در تربیت فرزند و چه در مسئله خانواده و زن و شوهر. حتی در حقوق اجتماعی نیز علیرغم اینکه دشمنان میخواهند بگویند احکام اسلام زن را درجه دو حساب کرده است، با یک محاسبه کاملاً مشخص میشود که اینگونه نیست. اسلام حتی زن را بر مرد مقدم قرار داده. در کل جایگاه زن در اسلام جایگاه والایی است.
دستورات دین در جهت آرامش زن و مرد
خدا با توجه به شخصیت زن از نظر روحی و جسمی که یک نیازها و یک ضعف و قوتهایی دارد و مرد نیز از نظر روحی و جسمی که یک نیازها و ضعف و قوتهایی دارد، قوانینی معین کرده است. اگر آن قوانین را خانمها و آقایان عمل کنند، به آرامش میرسند. خدا ما را آفریده است و بهتر میداند چه نیازی داریم. آن دستورات را هم در قالب دین به ما داده است. اگر ما، چه زن و چه مرد، در مقابل خدا تسلیم باشیم و به دستورات عمل کنیم و اطاعت کنیم، نتیجه خوبی میبینیم.
تأثیر رعایت حق و وظیفه
برای مرد و زن هم حقوق و هم وظایفی وجود دارد. زن نسبت به همسر خود وظایفی دارد، حقوقی هم دارد که همسرش باید ادا کند. مرد نیز نسبت به همسر خود وظایفی دارد، حقوقی هم دارد که همسرش باید نسبت به او ادا کند. این حقوق و وظایف چیزهایی است که خدا فرمود است و رعایت اینها باعث سعادت زندگی میشود. در هیچ جای دنیا قوانین به زیبایی، تکامل و جامعیت احکام اسلامی نیست.
مقدم بودن حق همسر بر حق پدر و مادر
حقوق و وظایف در اسلام، از سه منظر بررسی شده است: فقه، اخلاق و حقوق. در اسلام دستورات فقهی، دستورات اخلاقی و دستورات حقوقی داریم. زن به عنوان همسر وظایف اخلاقی نسبت به شوهرش دارد که در روایات آمده است. در این جلسه وظایف زنان را بیان میکنیم و در جلسه آینده وظایف مردان را بیان خواهیم کرد.
اولین وظیفه، ارزش و اهمیت دادن به شوهر است. رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند اگر سجده کردن برای غیرخدا جایز بود، هر آینه به زن دستور میدادم که به شوهرش سجده کند. سند این روایت در اصول کافی هست، سندش محکم است. منظور فقط شوهران خوب نیست. خدا یک دستورالعملهایی برای اصلاح زندگی، میدهد. سپس میفرماید حق شوهر بر زن از هر حق دیگری بیشتر و بزرگتر است، حتی حق همسر از حق پدر و مادرش مقدم است. حق مرد بر زن از حق پدر و مادر آن زن بر او بیشتر است.
جهاد زن
پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند جهاد زن تحمل او بر آزارهای شوهر است. در روایت دیگری آمده است: اگر مردی همسرش را اذیت کند و آن زن تحمل کند، این جهاد است و آن زن مجاهد فی سبیلالله است. آزارها هم دو نوع است: 1ـ آزارهای طبیعیِ ساختن با مردها؛ واقعاً ساختن و زندگی کردن با مردها سخت است، با اغلب مردها زندگیکردن سخت است. چون یک لحظه بچهاند، یک لحظه مسناند، یک لحظه خیلی عاقلاند. البته خانمها هم اینطور هستند. منتهی ساختن با آقایان یک مقدار مشکلتر است. خودِ همین آزاری دارد، که جهاد است. بعضی مردها قلباً مریضند و به همسرشان آزار میرسانند، آن صبر هم مجاهدت مضاعفی است. در روایت دیگری میفرمایند: «جِهَادُ اَلْمَرْأَةِ حُسْنُ اَلتَّبَعُّلِ»[3]؛ جهاد زن، خوب شوهرداری کردن است. جهاد برای زن در میدان جنگ برداشته شده، ولی جهاد او، خوب همسرداریکردن است.
وظایف اخلاقی زن نسبت به شوهر
زن نباید شوهرش را غضبناک کند، ولو شوهرش او را آزرده باشد. مرد با یک حرف، حرکت یا کار دل همسرش را شکسته است خانم میتواند انتقام بگیرد، تلافی کند، میتواند تا چند روز حرف نزند، گروکشی کند. ولی پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) میفرمایند این کار را نکند حتی اگر مرد، زن را آزرده باشد زن نباید همسرش را غضبناک کند. این در مجموع به نفع زندگی است و زندگی را اصلاح میکند و اگر خلاف این رفتار اتفاق بیفتد، یعنی زن بخواهد همسرش را غضبناک کند، آتشی در این زندگی شعلهور میشود که محبتی که خدا سرمایۀ این زندگی قرار داده است را میسوزاند. اتفاقاً کوتاه آمدن زن در زندگی اثر مؤثرتری در اصلاح مرد دارد.
اهمیّت رضایت همسر
در روایت آمده است زنی که شوهرش از او ناراضی باشد، اعمال او مورد قبول واقع نمیشود. این روایات همه در من لایحضرهالفقیه یا اصول کافی و یا کتب روایی معتبر دیگر هست.
در روایت آمده اگر زن نماز واجب خود را بخواند، روزۀ واجب را بگیرد، دیگر واجبات را انجام دهد و همسرش از او راضی باشد، به بهشت میرود. این مسئله خیلی مهم است. اگر همسر ناراضی باشد، این اعمال مورد قبول نیست. فقط یک نکته در مورد راضی بودن یا نبودن بگویم. یک وقت خانمی اعمال شرعی و واجبات خود را انجام میدهد، امّا مرد از او راضی نیست؛ این رضایت شرط نیست. اما یک وقت زنی کارهای غیرواجب انجام میدهد که همسرش آزرده میشود. این جایز نیست و اعمالش هم مورد قبول نیست.
احیاء مرد در زندگی
زنی که قدردان شوهرش نباشد، ثوابی برای اعمال او نیست. زن به شوهرش میگوید ما از تو خیر ندیدهایم! مرد ده کار خوب میکند، نمیبیند امّا یک عیب او را میبیند و مدام میگوید، چنین زنی قدردان نیست. میفرمایند برای اعمال خیری هم که این خانم انجام میدهد، خدا ثوابی نمیگذارد. اتفاقاً باید برعکس باشد. این رفتارها مرد خانه را احیاء میکند. این رفتارها به خانواده و زندگی، حیات طیبه میدهد.
ثواب رسیدگی به همسر
نمونههای وظایف اخلاقی خیلی زیاد است. مثلاً در روایت آمده که اگر زن در زمان عصبانیت مرد به سمت او برود، دست او را بگیرد و بگوید بد نبینی، چه شده، من کنارت هستم و در لحظاتی که او عصبانی است او را آرام کند، یا زمانی که همسرش وارد منزل میشود، یک ظرف آب به همسرش بدهد، خدا ثوابهای غیرقابل احصاء به این خانم میدهد. ثواب این کار از ثواب حج و از ثواب اعتکاف در بیتالله الحرام بیشتر است. بعضی خانمها تمام تلاش خود را میکنند تا به حج بروند یا عبادات سنگین انجام دهند، در حالی که اگر به شوهر خود کمک کنند، دهها برابر این ثوابها را خدا به آنها میدهد.
پاسخ به نیاز همسر
نظام زندگیهای ما متغیر است. البته باز تأکید میکنم در این جلسه حقوق زن نسبت به مرد را عرض میکنم و در جلسۀ بعد حقوق مرد نسبت به زن را خواهیم گفت. باید آرام آرام مباحث را جلو ببریم. اتفاقاً این یک امتحان است. ببینیم چقدر ما نسبت به دستورات خدا مطیع هستیم. با خدا که دعوا نداریم.
یک مورد دیگر از وظایف اخلاقی در شوهرداری این است که زن نباید میل و نظر به غیر شوهرش داشته باشد، وگرنه نزد خدا زناکار محسوب میشود. زن باید پاسخگوی نیازهای مرد خود باشد، هر نیازی که داشته باشد. الان درصد بالایی از اختلافات خانوادگی و طلاقهایی که اتفاق میافتد، بخاطر نادرست بودن روابط زناشویی است. در این جامعۀ پر از فساد و انحراف، درصد زیادی پاسخگو نیستند، جواب همدیگر را نمیدهند و گروکشی میکنند.
علت اکثر اختلافات خانوادگی
اسلام میگوید مرد و زن باید خودشان را در اختیار هم بگذارند، هزینه ایجاد نکنند. منشأ بسیاری از بداخلاقیها و ناهنجاریهای رفتاری در خانواده همین است و اسلام بسیار در این مسئله سهل گرفته است. در اسلام آمده است که در هر شرایطی مرد اظهار تمایل کرد، زن نباید دریغ کند و اسم این را تمکین گذاشته است و این مسئله بسیار مهم است. زمانی که بعضی از آسیبهای سنگین خانوادگی که در جلسات مشاورهای با بعضی خانوادهها که کارشان به ضرب و جرح و درگیریهای خیلی بدی هم کشیده بود، بررسی کردیم، متوجه شدیم علتش همین است. وقتی نسخه میدادیم که رفتارتان را عوض کنید، این کارها را بکنید، اینطور لباس بپوشید، اینطور حرف بزنید؛ دو هفته بیشتر طول نمیکشید تا زندگی که سالیانی در آن درگیری بود، تغییر میکرد.
دستورات حیاتبخش اسلام برای خانواده
دستورات اسلام، دستورات حیاتبخش است. فرمود اگر مرد هر بامداد و شامگاه درخواستی داشت، زن باید خودش را بر مردش عرضه کند والّا مورد لعن فرشتگان خواهد بود. زن بدون اجازۀ شوهرش روزۀ مستحبی نگیرد. روزۀ مستحبی یک مثال است. خانمها مستحباتی انجام میدهند که نباید بدون رضایت همسرشان باشد. یک وقت است کلاً همسر اذن عام داده روزههای مستحبی بگیرند کارهای خیر انجام دهند، انفاق کنند و... این اشکالی ندارد. ولی اگر نمیداند همسرش راضی است یا نه، همین که از همسرش میپرسد آقا شما اجازه میدهید من فردا روزه بگیرم؟ من میخواهم پولی نذر بدهم، این کار را انجام دهم؟ (البته خانمهایی که پول از خودشان باشد اشکال ندارد، میتوانند بدهند. ولی اگر پول همسرشان است باید همسر این اجازه را بدهد). میدانید چه استحکامی به روابط عاطفی زندگی میدهد! اصلاً معنای این کنیزی و بردگی و... نیست، بلکه عاطفه ایجاد میکند. اگر شما روزۀ مستحبی گرفتید و این روزۀ مستحبی شما با حقوق و نیازهای شوهر منافاتی پیدا کرد، نباید این مستحب را انجام دهید، یا باید در میانه راه، این مستحب را ترک کنید. ثواب انجام دادن رضایت و میل همسر بر آن روزۀ مستحبی که در روز عرفه گرفته شود، بیشتر است و ارجحیت دارد.
زنی که مورد لعن فرشتگان آسمان و زمین است
حتی در روایت است اگر مردی منتظر همسرش هست و به هر دلیلی با او کار دارد، زن میخواهد نماز بخواند میفرماید نماز را طولانی نکنید، زود نماز را بخوانید و ببینید شوهر چه میگوید. میفرماید زن بدون اجازۀ شوهرش چیزی ولو صدقه به کسی ندهد. زن نباید بدون اجازۀ شوهرش از خانه بیرون رود.
این دستور یکی از دستورات جدی اسلام است، زن نباید بدون اجازه شوهرش از خانه بیرون برود والّا مورد لعن فرشتگان آسمان و زمین و فرشتگان رحمت و غضب خواهد بود. توضیح این روایت را بزرگان و علما دادهاند، این به این معنا نیست که زن در خانه محبوس است و اجازه بیرون رفتن ندارد. بلکه این دستور، برای قوام نظام خانواده است.
قوام نظام خانواده
خانواده نظامی دارد. قوام نظام خانواده به این دستورات است. یکی از آن دستورات این است که اگر زن برای بیرون رفتن از خانه، برای رفتن به خانه مادر یا همسایه و... از همسر خود اجازه بگیرد، این مسئله به مقدار زیادی زندگی را محکم میکند. ممکن است بعضی مردها بنا بر مصلحتی، مصلحت عقلایی اجازه ندهند، شما نباید بروید. ممکن است مردی مریض باشد، بهانهگیر باشد و اجازه ندهد. در بعضی موارد استثنائاتی وارد شده که عرض خواهیم کرد. اگر مرد به خاطر یک حرف اجازه ندهد خانم چند سال مادرش را ببیند، این مرد مشکل دارد و تمکین در این مسئله از این مرد جایز نیست. منتها مسئله دارد. عرض اصلی ما این است که زن از شوهرش اجازه بگیرد. این اجازه به زندگی استحکام میدهد. البته مرد نباید مدام بگوید شما اجازه ندارید بیرون بروید، شما اجازه ندارید این کار را بکنید. زندگی دارای مصلحتهایی است. زن و مرد عاقل هستند. یک سری رفتارها عرف جامعه است. اما خانمها بدانند اینکه خدا فرموده بدون اجازه همسرتان بیرون نروید، اسراری در آن نهفته است. به این دستور عمل کنیم تا به اسرارش پی ببریم. با هوای نفس با این مسائل و احکام مواجه نشویم.
شرط قبولی عبادت
میفرمایند زن در خانه باید با ظاهری مناسب باشد. برای همسر خود آرایش کند، برای غیر همسر حرام است. حتی در روایات فرمودهاند اگر زن از بوی خوش برای نامحرم استفاده کند، یا جایی برود که میداند نامحرمها بوی خوش او را استشمام میکنند، چون برای نامحرم جذابیت دارد، از آن لحظهای که از این عطر استفاده میکند تا وقتی به خانه برمیگردد، دائماً مورد لعن فرشتگان خداست. گاهی عطر استفاده میکند، داخل ماشین مینشیند، به عروسی میرود، مردها نمیبینند و مجلس زنانه است، اشکال ندارد. بعضی بوی خوش استفاده میکنند و میان مردها در بازار یا مهمانی میروند. همه میگویند این چه ادکلنی است استفاده کردهای خیلیخوب بود، همه را جذب میکند. یا بعضیها از کِرِمهایی استفاده میکنند که عطر و بوی خیلی خاصی دارد و برای نامحرم جذابیت دارد. در روایت فرمودهاند در این موارد نباید بوی خوش استفاده کرد و اگر این کار را بکند نمازش قبول نیست. میگوید آرایش میکند و نامحرم میبیند، ولی نماز او قبول نیست، یعنی خدا عبادت اصلی او را نمیپذیرد.
وظایف مشترک زن و مرد
وظایف مشترک بین زن و مرد وجود دارد. مثلاً حسن معاشرت، با هم خوشرفتار، خوشگو و خوشرو باشند. بدرفتاری، بداخلاقی و ترشرویی نکنند. مگر موارد خاصی که شرع اجازه داده است، مثلاً مرد میتواند در چنین مواردی با همسر خود اینگونه برخورد کند یا زن در مواردی میتواند استنکاف کند. باید طبق موارد شرعی باشد والّا اصل زندگی باید به حُسن معاشرت باشد. سلیقه شخصی هم نیست که مثلاً آقایان یا خانمها فکر کنند که خدا این حق را به ما داده است، پس دیگر به هر شکلی اِعمال کنیم. نه، باید بُعد عقلائی و شرعی داشته باشد. مثلاً اینکه اسلام میگوید زن نباید بدون اجازه از خانه بیرون برود، مرد مدام بگوید حق نداری به هیچ کجا بروی. این فرد از حق خود از سر قلدری و هوای نفس استفاده میکند و نظام خانواده را خراب میکند. همینطور زن نباید از سر هوای نفس با وظایف و حقوق خود برخورد کند.
همکاری در زندگی
دومین وظیفه مشترک همکاری در زندگی است. در امور زندگی باید زن و شوهر همکاری کنند، جزء وظایف مشترک حقوقی خانواده است. منتها عُرف یک معیار است، مثلاً در شهری خانمها در خانه هستند، کارهای خانه را باید انجام دهند، آقایان باید کارهای بیرون را انجام دهند. در شهری دیگر میبینید که زنها کار بیرون انجام میدهند، مردها بیشتر در خانه هستند. بعضی از شهرها در کشور اینطور هست، زنان گوسفندها را چَرا میبَرند، زنان هیزم میآورند و کشاورزی میکنند. مردها کارهای دیگر میکنند. در هر جا عرفشان متفاوت است. اسلام میفرماید که به هم مُعاضدت کنند یعنی عَضُد هم باشند، کمک دست هم باشند، اینطور نباشد که بگویند تو برو این کارها را مطلق انجام بده و تو هم برو این کار را مطلق انجام بده، به همدیگر امداد برسانند.
تربیت فرزند از حقوق مشترک بین همسران است
سومین مسئله و حقوق مشترک، تربیت فرزند است. بعضی آقایان فکر میکنند تربیت فرزند فقط برای خانمهاست. میگویند «بچهات را اینطور تربیت کردی، بچهات آنطور تربیت کردی»، درست نیست. تربیت دو طرفه است، هم مادر و هم پدر نقش دارند. هر کدام هم نقششان را بد ایفا کنند، مستقیماً در عاقبت فرزند تأثیر میگذارد. اصلاً در مسئله وراثت ژنتیکی، علما و دانشمندان علم ژنتیک میگویند مادر هفتاد درصد در شکلگیری شخصیت بچه مؤثر است. ولی به طور کلی تربیت فرزند به عهده پدر و مادر با هم است، هر کدام نقشی دارند.
وفاداری به زندگی
زن و شوهر در زندگی یک حق مشترک با هم دارند، باید وفادار به هم باشند. یعنی وقتی ازدواج کردند، دیگر رابطه نامشروع با کسی نداشته باشند. این بنیان خانواده را از بین میبرد. گاهی خدا یک همسر خوبی به این آقا داده یا یک شوهر خوبی به این خانم داده که مؤمن، متدین و پاکدامن است، ولی این آقا یا این خانم هرزه است. این نعمت را ضایع میکند. بیوفایی، زندگی را از دست انسان خارج خواهد کرد.
وظایف مختص به خانمها
یکی از وظایف اختصاصی زن نسبت به مرد از نظر حقوقی، پذیرش مدیریت شوهر در زندگی است. مدیریت کلان زندگی باید با تعامل با هم باشد، ولی زن بپذیرد که مرد تصمیم نهایی را بگیرد. حالا این تصمیم نهایی مقدماتی دارد، ممکن است با مشورت اتفاق بیفتد که خیلی هم خوب است و مشورت در کارهای زندگی اتفاق میافتد. ممکن است با مشورت زن و شوهر اتفاق نیفتد. مثلاً مسئلهای باشد که مرد رأساً تصمیم بگیرد، این را زن باید بپذیرد، مدیریت کلان مرد را در زندگی بپذیرد. این در مجموع برای زندگی خیر دارد و زن حرفهای خودش را در مدیریت مرد در زندگی به او برساند، ولی با او درگیر نشود و تقابل ایجاد نکند.
تمکین زن از مرد
نکته دوم، تمکین زن نسبت به مرد است که عرض کردیم، آمادگی و پذیرش و همراهی کامل در حد توان جسمی و روحی نسبت به همسرش، مگر عذری داشته باشد. در ایام خاصی است یا مریضی خاصی دارد، خب زن توان ندارد. گاهی بعضی خانمها میگویند ما از نظر جسمی مریضیم، توانایی جسمی نداریم، ولی همسر ما چه در کارهای خانه، چه در مسائل دیگر از ما توقعات خارج از توان دارد. اینها هم باید ملاحظه شود، مرد هم باید ملاحظه کند، خودداری کند، باید کمک کند، یک جایی باید امساک کند. کانون خانواده را به خاطر اینکه یک نیازش برآورده نشد، از هم نپاشد. ده روز زندگی را بخاطر یک لحظه خراب نکند. چنین درکی خیلی مهم است. البته وجوهات مختلفی دارد؛ یعنی ممکن است که یک جایی حق مرد باشد، در جایی حق با زن باشد. در مجموع کانون زندگی نباید متلاطم شود.
تبعیت در حق مسکن با همسر
سوم تبعیت از مرد در محل اقامت و مسکن است. وقتی زنی ازدواج کرد، در مسئله خانه و محل اسکان تابع مرد است. در محل اقامت زن تابع مرد است، مگر اینکه مرد اختیار را به زن بدهد و بگوید هر کجا شما گفتید ما زندگی میکنیم. یا حتی تا آنجایی که ممکن است ازدواجی صورت بگیرد، ولی تا مدتی زن در یک محل دیگری زندگی کند، مرد هم در محل دیگری، یعنی تا این حد وسعت مسئله وجود دارد. یا خلاف شأن اجتماعی زن باشد که بخواهد برود جاییکه مردش میگوید زندگی کند. این را باید توافق کنند و مرد هم بپذیرد. واقعاً ممکن است خلاف شأن اجتماعی زن باشد. یا رفتن در محلی که مرد میگوید، ضررهای جانی و جسمی برای زن داشته باشد، محلی است که برای زن ضرر جسمی یا روحی دارد. گاهی مرد جایی را برای زندگی انتخاب میکند که زن شبها میترسد یا مثلاً محله ناامن است، این زن آرامش روانی ندارد، به هم میریزد، اینها را باید ملاحظه کرد.
میهمانی و میزبانی با اجازه مرد
تبعیت از مرد در خروج از منزل و ورود دیگران به منزل در حد عرف. اینطور نباشد که مدام دوستان و اقوامش را به منزل دعوت کند و همسرش هم خبر نداشته باشد یا راضی نباشد. باید اجازه بگیرد، البته میفرمایند در حد عرف. ممکن است عرف در جایی این باشد که همسایهها گاهی به خانه یکدیگر میروند، اشکالی ندارد. ولی گاهی زن مهمانهایی بدون اذن شوهرش دعوت میکند، که نباید این اتفاق بیفتد.
وقتی هم زن میخواهد از منزل خارج شود، باید اجازه بگیرد که نکاتش را عرض کردیم، مگر برای تکالیف واجب شرعی مثل حج واجب؛ یا مداوا و درمان که باید حتماً انجام دهد، این دیگر اذن نمیخواهد، یا اینکه در خانه ضرر جانی داشته باشد. مثلاً خانه یک شرایطی دارد که نگران است در این خانه برایش اتفاقی بیافتد، در خانه نمیتواند بماند، میترسد یک دفعه یک شوک سنگینی وارد شود، یک شرایطی است که خطر برایش دارد، از این خانه بیرون میرود. حالا هر اتفاقی ممکن است باشد یا ضرر بدنی یا شرافتی برای او داشته باشد. مثلاً الآن در این خانه اگر بماند، یک تهدید شَرفی برای او خواهد داشت یا اتفاق بدی خواهد افتاد، میتواند از خانه بیرون برود.
تبعیت زن از همسرش در اصل شاغل بودن یا نوع شغل
پنجم، تبعیت از مرد در اصل شاغل بودن و نوع شغل. مرد اگر به همسرش گفت شما نباید شاغل باشید، میتواند قبول نکند که با چنین مردی ازدواج کند، ولی در اصل وقتی ازدواج کرد و مردش گفت شما شغل را کنار بگذارید، باید اطاعت کند یا اگر از نوع شغلش راضی نبود و گفت شغل را عوض کنید، باید عوض کند. اطاعت از همسر در این مسأله واجب است. البته در این مورد، مسائل عرفی هم دخالت دارد؛ یعنی آن جنسیت مرد و زن و آن شأنیت در جامعه رعایت شود. ممکن است مردی بگوید من دوست ندارم با مردها در محیطی نشست و برخاست داشته باشید، شغل را عوض کنید؛ این امر مرد مُطاع است، باید انجام شود.
یک وقتی مثلاً شغلی مثل معلمی دارد، محیط هم زنانه است، دخترانه است، یک خانمی آنجا کار میکند، محیط علمی است. مرد از روی لجاجت مدام میگوید این شغل را عوض کن، این مرد که البته به خاطر لجاجت مُعاقب هست، اگر همسرش اطاعت کند، به نفع زندگیشان است. چراکه حفظ زندگی مهمتر است. با میل این کار را هم انجام دهد، اگر نخواست انجام دهد باید رضایت شوهرش را جلب کند. زندگی از همه چیز مهمتر است. ولی بعضی خانمها میگویند ما شغلمان از زندگیمان مهمتر است، کارمان را دوست داریم. کارشان را بیشتر از زندگیشان دوست دارند، در حالی که اینها خوب نیست، اصل زندگی است.
ماجرای تخریب قبور ائمه بقیع
ایام مصیبت تخریب قبور ائمه بقیع(سلاماللهعلیهماجمعین) به دست وهابیهای ملعون است که بیش از شصت، هفتاد سال پیش این اتفاق افتاد.
مرحوم آیتالله شیخالامری بزرگ شیعیان مدینه نقل کرده که ماجرا این است وقتی وهابیها برای تخریب قبور ائمه بقیع(علیهالسلام) میآیند، اول میخواستند گنبد پیغمبر را تخریب کنند که زنجیرها و طنابهای بزرگی دور گنبد میاندازند و با وسایلی میکِشند، گنبد تخریب نمیشود و رها میکنند.
بقیع را میآیند خراب کنند، برای اینکه شیعیان را آزار دهند و جنایتشان را کامل کنند. دستور میدهند که شیعیان باید بیایند و با دست خودشان بقیع را خراب کنند! شیعیان را به صف میکنند. این آقای شیخالامری که آن موقع 19 سالش بوده، نقل میکند که من در صف بودم، نفر اولی که در صف بود. جلاد آورده بودند. گفته بودند اگر نروید تخریب کنید، یکی یکی گردنتان را میزنیم. شیعیان گفتند گردن ما را بزنید ما این کار را نمیکنیم و تخریب نمیکنیم.
نفر اول را جلو بردند گردن بزنند، این جلاد دستش لرزید، بیهوش شد، روی زمین افتاد، جَو به هم ریخت. رفتند. فردا همین صحنه اتفاق افتاد، پس فردا همین صحنه اتفاق افتاد، اینها فهمیدند سِرّی هست، دیگر آبرویشان دارد میرود، ولی باز از این مسئله دست نکشیدند. گفتند شما اگر تخریب نکنید، ما شما را میکُشیم!
شب در عالم رؤیا شیخالامری امام مجتبی(علیهالسلام) را میبیند حضرت به ایشان میفرمایند به شیعیان بگویید خودشان تخریب کنند. ایشان در خواب میگوید آقا ما جانمان را فدا میکنیم، امکان ندارد ما همچنین کاری کنیم! آقا فرمودند نه، اگر شما این کار را نکنید، اینها هم شما را میکُشند، هم به قبور ما جسارت میکنند.
بعد ایشان میفرماید که فردا شیعیان همه رفتند، غسل کردند و آمدند وارد بقیع شدند و یکییکی آجرها را با اشک برداشتند، با احترام کنار گذاشتند.
صحنههایی که بقیع دیده
بقیع صحنههایی به خودش دیده است. یکی از صحنههایی که بقیع به خودش دیده، این است که آمدند صورت قبرهایی که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ساخته بود را بشکافند، قبر فاطمه را پیدا کنند و جنازه فاطمه را از خاک دربیاورند، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) آمد وارد بقیع شد، اجازه نداد، غربت را ببیند.
یک صحنه دیگری که بقیع به خودش دیده، یک مادری، یک خانمی، بعد از این که خبر شهادت بچههایش را به او دادند که در کربلا چطور عباسش شهید شد، میآمد در بقیع چهار صورت قبر میکشید، کنار این قبرها مینشست، زیر آفتاب ضجه میزد و گریه میکرد. نوشتند، مروان با آن قساوت قلب یک روز از بقیع رد میشد، به امالبنین(سلاماللهعلیها) نگاه کرد، از نالههای این مادر گریهاش گرفت.
السلام علیکم یا ائمه البقیع.