آیا یاد مرگ سبب افسردگی میشود؟
آیا یاد مرگ سبب افسردگی میشود؟
آیا یاد مرگ سبب افسردگی میشود؟
حجتالاسلام مهدوینژاد: اینکه انسانها از مرگ میترسند و از یاد مرگ کراهت دارند، یکی از دلایل آن این است که مرگ برایشان شناخته شده نیست و معمولاً انسان در شرایط مبهم که قرار میگیرد، نگرانی و ترس بر او مسلط میشود // چگونه مشتاق آخرت شویم؟ // راهکار امیرالمؤمنین(علیهالسلام) برای مرگهراسی... // یاد مرگ، قلب انسان را نسبت به وعدههای الهی قوی میکند // اگر مرگ پایان انسان باشد آدمی حق دارد که ناامید و افسرده شده یا از آن طرف عیاش شود، ولی مرگ، تازه اول زندگی است // ماجرای برداشته شدن عذاب از قوم بنیاسرائیل چیست؟
شناسنامه:
عنوان مراسم: بفرمایید مهمانی خدا
موضوع سخنرانی: ابد در پیش داریم 4
تاریخ: جمعه 25 اسفند 1402، چهارمین شب از مراسم
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
چرا انسانها از مرگ میترسند؟
چرا انسانها از مرگ میترسند و از یاد مرگ کراهت دارند؟ یکی از دلایل آن این است که مرگ برای انسانها شناخته شده نیست و معمولاً انسان در شرایط مبهمی که قرار میگیرد درآن شرایط و فضا، نگرانی و ترس به خود میگیرد. سربازهایی که در یک موقعیت در میدان جنگی قرار گرفتهاند و میدانند دشمن در مقابل است هرچند این دشمن قوی است، تکلیف خودشان را میدانند و برای مبارزه با دشمن مقابل خودشان برنامهای دارند، اما اگر شرایط مبهم باشد، طوری باشد که معلوم نباشد دشمن کدام طرف است، معلوم نباشد از کدام طرف قصد حمله دارند، این نگرانی و ابهام دارد و به شدت انسان را آزار میدهد. هراس و ترسی که شرایط نامشخص در انسان ایجاد میکند خیلی بیشتر از هراسی است که در یک شرایط مشخص خطر، برای انسان به وجود میآید. امام علی(علیهالسلام) فرمودند: «النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا»[1]؛ مردم دشمن آن چیزی هستند که نمیدانند. شاید یکی از دلایلی که انسانها از مرگ میترسند و از آن یاد نمیکنند این است که اطلاعاتشان در مورد مرگ، کم است، آن را به خوبی نمیشناسند. اگر انسان مرگآگاه شود، ترس مبهم و کور و هراس جاهلانه او از بین میرود و جای آن را یک ترس معقول و عاقلانه میگیرد و انسان به وسیله آن ترس عاقلانه مرگ خودش را مدیریت میکند، برای مرگ خودش برنامهریزی میکند.
راهکار امیرالمؤمنین(علیهالسلام) برای مرگهراسی
لذا یکی از راهکارها این است که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِیهِ فَإِنَّ شِدَّهَ تَوَقِّیهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنْهُ»[2]؛ اگر از چیزی ترسیدید خودتان را داخل آن بیندازید؛ چراکه ترسی که از آن امر در دل و ذهن شماست، بزرگتر و آزاردهندهتر و کشندهتر از خود آن امر است. اگر از تاریکی میترسید بروید و چند ساعتی در تاریکی بنشینید، خودتان را در این صحنه بیندازید، ترستان از بین میرود. اگر از تنهایی میترسید خودتان را در مواقعی تنها کنید، ببینید خبری نیست.
بعضی افراد از مرگ و مرده خیلی میترسند، از کنار غسالخانه نمیگذرند، خیال میکنند الان مردهها بلند میشوند! ولی کسی که در غسالخانه کار میکند، اصلاً ترسی ندارد، مرده را غسل میدهد و شب هم راحت میخوابد؛ چراکه یقین دارد خبری نیست و اتفاقی نمیافتد. لذا در اسلام مستحب است که هر مؤمنی هفت میت را غسل دهد؛ اول اینکه ترس موهومی دارید و از بین میرود؛ دوم این انسی که با یاد مرگ پیدا میکنید، سازنده است. لذا اولیای خدا، با اموات انس داشتند. وادی السلام نجف، محل بیتوته اولیای خدا و بزرگان مکتب تشیع مثل آقای قاضی و شاگردانش بوده است. آقا جمال گلپایگانی، مرحوم نخودکی اصفهانی در تخت فولاد اصفهان بیتوته داشتند.
بعضی افراد از بیپولی خیلی میترسند، بله واقعاً بیپولی خیلی بد و سخت است، ولی آنقدر که بعضی خوف میکنند، اینطور نیست. گرسنگی سخت است، ولی خوف گرسنگی بیشتر و زودتر از خود گرسنگی شما را میکشد. یکی از فواید روزه هم همین است. اوایل میگویند ای وای از صبح تا شب نباید چیزی خورد ولی بعد میبینند خبری نیست و طوری نشده است، بعد میفرمایند: از این گرسنگی به درد فقرا برسید.
پس یکی از دلایلی که انسانها مرگهراساند این است که نسبت به مرگ ترس موهوم دارند. اگر این ترس موهوم بریزد، یک ترس معقول جای آن را میگیرد و نسبتشان با مرگ به درستی ایجاد میشود. اما عده دیگری هستند که آنها مرگ را میشناسند، معاد و قیامت را هم میشناسند، باور هم دارند که هست، ولی باز هم مرگهراس و مرگگریز هستند.
آخرت خراب موجب مرگهراسی
شخصی از امام مجتبی(علیهالسلام) سؤال کرد: «ما بالُنا نَکرَهُ المَوت وَ لا نُحِبّه؟»[3]؛ یابن رسولالله، چرا ما از مرگ میترسیم و آن را دوست نداریم؟ چرا ما مرگهراس و مرگگریز هستیم؟ امام حسن(علیهالسلام) فرمودند: «إنّکُم أخرَبتُم آخِرَتکُم وَ عَمَّرتُم دنیاکُم فَأنتُم تُکرِهونَ النقلة مِن العُمرانِ إلی الخَراب»[4]؛ شما آخرتتان را خراب کردید، دنیایتان را آباد کردید؛ معلوم است که دوست ندارید از یک جای آباد به یک جای خراب بروید. فکر خانه دنیا را کردید، فکر خانه آخرت را نکردید، فکر غذای روزانه بودید، فکر توشه آخرت را نکردید. مراقب بودید امکاناتی که در دنیا برای زندگی ضروری است، از بین نرود، ولی مراقب نبودید که کارهایی که برای آخرت فرستادید، آنها از دست نرود، ضایع نشود.
رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) در مسجد نشسته بودند و داشتند در فضائل اذکار میفرمودند؛ هر کس که ذکر شریف «لا إله إلا الله» را بگوید، به عدد هر ذکر خداوند یک درخت برای او در بهشت میرویاند؛ ناگهان یکی از اصحاب گفت: الحمدلله من الآن یک باغ سرسبز در بهشت دارم. از بس «لا إله إلا الله» گفتهام. حضرت فرمودند: بله داری، به شرط آنکه آتشی نفرستی و همه آنها را نسوزانی. پرسید: منظورتان چیست؟ حضرت فرمودند: وقتی گناهی میکنی بهخصوص گناهان کبیره، همه آنها میسوزد و از بین میرود.
به اندازهای که مراقب باغچه و گلدان در منزلمان هستیم، مراقب کارهای خیری که انجام میدهیم، نیستیم! کار خیری انجام دادیم و زود منت گذاشتیم، درحالیکه خداوند در قرآن فرمود: «لا تُبطِلوا صَدَقاتکُم بالمنّ و الاذی»[5]؛ کارهای خوبتان را با منت و اذیت کردن باطل نکنید. اگر بیمورد غر زدید، منت حساب شد، اذیت حساب شد؛ باطل شد و از بین رفت. فرمود: «إنَّکُمْ أَخْرَبْتُمْ آخِرَتَکُمْ وَعَمَّرْتُمْ دُنْیاکُمْ» مراقب زبان، چشم، گوش و خودتان باشید تا کارهای خوبی که کردید آنطرف خراب نشود. چرا انسان از یاد مرگ کراهت دارد؟ مؤمنین چرا یاد مرگ نیستند؟ برای آنکه آخرتشان آباد نیست. چرا از مرگ کراهت داریم، میترسیم، خوشمان نمیآید؟ چون دنیای ما آبادتر از آخرتمان است، برای آنکه آخرتمان خرابتر از دنیای ماست. مشخص است که انسان میترسد به جای خراب برود.
چگونه مشتاق آخرت شویم؟
چه کار کنیم که شوق و ذوق آخرت پیدا کنیم؟ همانطور که مثلاً اگر ثروتمند هستید و میخواهید یک ویلا در منطقه خوشآبوهوا بسازید، لحظهشماری میکنید که چه زمانی ساخت این ویلا تکمیل میشود تا با خانواده بروید آنجا و آبوهوایی عوض کنید و لذت ببرید، چقدر مشتاقید؟ اگر برزخ ما همین قدر آباد باشد ما هم برای رفتن مشتاق هستیم.
فضایل ذکر موت/ بافضیلتترین عبادات/ اکسیر اخلاص
«أفضَلُ العِبادَةِ ذِکرُ المَوتِ»[6]؛ بافضیلتترین عبادات، یاد مرگ است. یاد مرگ یک اکسیر، انرژی و رنگی است که به هر عبادتی بزنیم اخلاص و عیار و کیفیت آن را بالا میبرد. شما ذکرالموت را به نماز بزنید، چه نمازی میشود! یاد مرگ را به جلسهای که امشب آمدهاید و نشستهاید بزنید با ذکر موت و توجه به آنکه میمیرید. وقتی با حالت یاد مرگ در جلسه بنشینید و با یاد مرگ به خانه بروید، اخلاقتان عوض میشود. «أفضَلُ التَّفکُّرِ ذِکرُ المَوتِ»[7]؛ با فضیلتترین اندیشهها و باورها و فکرها ذکر موت است. ساعتی یا دقایقی یاد مرگ باشیم، همانطور که در خانه، سرِ کار و... در سجاده نشستهایم؛ یک لحظه به مرگ فکر کنیم.
بعضی از اولیاء خدا گفتهاند؛ مؤمن باید شبانهروز ده بار یاد مرگ کند. اگر در طول شبانهروز ده بار یاد مرگ کند، این انسان را کنترل میکند. فرمود: «أفضَلُ الزُّهدِ فی الدّنیا ذِکرُ المَوتِ»[8]؛ بالاترین زهد در دنیا ذکر موت است؛ چراکه اگر ذکر موت داشته باشید دلبستگیهای بیهوده به دنیا پیدا نمیکنید، چراکه زهد، نداشتن دنیا نیست، بلکه دل نبستن به دنیاست. بعضی مال و ثروت ندارند اما آنقدر دلشان به دنیا بسته است و آنقدر میخواهند که اندازه بعضی که همه دنیا را دارند و دلبستگی ندارند، اندازه همه دارایی آنها دلبستگی دارند.
زهد از شرایط نبوت است که در دعای ندبه میخوانید: «أن شَرَطتَ عَلَیهِمُ الزُّهدَ فی دَرَجاتِ هذِهِ الدُّنیَا الدَّنِیَّةِ».
جلادهنده دل
وجود مبارک پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: دلهای شما مانند آهن است که بر اثر گناهان زنگ میزند، با یاد مرگ و تلاوت قرآن آن را صیقل دهید. شعری است منسوب به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) که:
یا مَن بِدُنیاهُ اشتَغَل قَد غَرَّهُ طُولُ الاَمَل
المُوتُ یَأتی بَغتَةً وَ القَبرُ صُندُوقُ العَمَل[9]
ای کسی که به دنیا مشغول شدهای و طول آرزوها تو را فریب داده است، مرگ ناگهان میآید، و قبر تو صندوق اعمال توست.
آثار تربیتی یاد مرگ
یاد مرگ خیلی فضیلت دارد، یاد مرگ آثار تربیتی دارد: انسان را میسازد و او را با ادب و متواضع میکند. یاد مرگ انسان را مهربان و شجاع میکند. امام صادق(علیهالسلام) در مورد آثار تربیتی مرگ میفرمایند: «ذِکرُ المَوت یُمیتُ الشّهَوات فِی النّفس»[10]؛ یاد مرگ شهوتهای درون نفس انسان را میمیراند؛ هر نوع شهوتی؛ شهوت به خوردن، شهوت جنسی، شهوتهایی که انسان را به خودش مشغول میکند و از حد میگذرد و به نامشروع آن مبتلا میکند. منظور از مردن شهوتها در نفس، شهوات نامشروع است، یاد مرگ امیال نامشروع انسان را خفه میکند، شهوتها را کنترل میکند. فرمود: «أکثِروا مِن ذِکرِ هادِمِ اللّذات»[11]؛ زیاد یاد کنید از آن چیزی که لذتها را منهدم میکند و آن یاد مرگ است. لذتهای حرام را منهدم میکند. یاد مرگ لذتهای شما را تغییر و ارتقا میدهد، از لذتهای خاکی و زمینی به لذتهای ملکوتی و لذتهایی بالاتر از لذتهای مادی میبرد. یاد مرگ شهوتها را کنترل میکند، مثلاً از خوردن لذت میبرید، در ماه رمضان میفرماید دعا کنید: «اللّهم أشبِع کُلَّ جائِع»[12]، برای سیر شدن گرسنهها دعا کنید. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند؛ بروید و گرسنهها را سیر کنید، میخواهند بفرمایند که لذتی بالاتر از لذت خوردن هست و آن لذت خوراندن است که باید به آن برسید.
یکی از کارهایی که یاد مرگ میکند همین است، اگر یاد مرگ کنید این یادآوری، ما را از لذت پوشیدن لباسهای فاخر و زیبا و تفاخر کردن، به سمت لذت پوشاندن میبرد؛ «اللّهُم اکسُ کُلَّ عُریان»؛[13] لذتهایمان را ارتقا میدهد.
یاد مرگ ریشه غفلتها را میزند/ تلنگر بهلول به هارون
یاد مرگ ریشه غفلتها را میزند، «یَقْطَعُ مَنَابِتَ اَلْغَفْالَةِ»[14]؛ رویشگاههای غفلت انسان را نابود و قلع و قمع میکند. بهلول که در زمان امام موسیبنجعفر(علیهالسلام) بود کارهای عجیبی میکرد. یک روز هارون با خدم و حشم از قبرستان عبور میکردند، دید بهلول نشسته و استخوانهای مردگان را بالا و پایین و جابجا میکند، یک جمجمه برمیدارد، کنار میگذارد. هارون جلو رفت گفت: چه میکنی؟ استخوان مردهها را برداشتهای؟ گفت چند ساعت اینجا هستم، استخوانها را بالا پایین میکنم ببینم کدام شاه و کدام گدا بودهاند، کدام زیبا یا زشت بودهاند نمیفهمم، معلوم نمیشود.. آخر کار همین است.
یاد مرگ، قلب انسان را نسبت به وعدههای الهی قوی میکند
«ذِکرُ المَوتِ یُمیتُ الشَّهَواتِ فی النَّفسِ، و یَقلَعُ مَنابِتَ الغَفلَةِ، و یُقَوّی القلبَ بمَواعِدِ اللّه ِ، و یُرِقُّ الطَّبعَ، و یَکسِرُ أعلامَ الهَوی و یُطفِئُ نارَ الحِرصِ، و یُحَقِّرُ الدُّنی»[15]؛ یاد مرگ، قلب انسان را نسبت به وعدههای الهی قوی میکند. چرا ما به خدا و به وعدههای خدا شک داریم؟ (ما مؤمنین هم شک داریم) وقتی خدا حرفی میزند، چرا شک داریم؟ خداوند میفرماید: من یاریتان میکنم، بروید خدا و دین خدا را یاری کنید، چرا باز شک داریم؟ چون مرگآگاه و مرگاندیش نیستیم، اگر واقعا به یاد مرگ بودیم، در اطاعت از اوامر الهی جرأتمان بیشتر میشد.
یاد مرگ باعث رقیق شدن قلب میشود
یکی دیگر از آثار تربیتی ذکر موت این است که میفرماید: «و یُرِقُّ اَلطَّبْعَ» دل انسان را رقیق و مهربان میکند، انسان زود اشکش جاری میشود، لطیف میشود، این خاصیت یاد مرگ است. علت اینکه بعضی انسانها قصیالقلباند، این است که خیلی از یاد مرگ فاصله دارند و بین مرگ و خودشان فاصله میبینند. زیاد یاد مرگ کنید، لطیف میشوید. چرا ما سنگدل شدیم؟ چرا حالمان بد است؟ چرا اشکمان جاری نمیشود؟ بیشتر یاد مرگ کن، حالت خوب میشود. اگر گفته میشود ما یاد مرگ میکنیم حالمان بد میشود، پس یک سوءتفاهمی پیش آمده است.
یاد مرگ هوای نفس را سرنگون میکند
«ویَکْسِرُ أَعْلاَمَ اَلْهَوَی»؛ پرچمهای هوای نفس را سرنگون میکند. اگر زمانی آدم خودرأی میشود، هوای نفسش گل میکند، روی یک موضوع پرچمش بالا میرود و شروع به داد و فریاد زدن و انجام کارهای بد میکند، باید همانجا یاد مرگ کند، پرچم هوای نفس میافتد.
راهکاری برای کنترل عصبانیت
تا آمدی عصبانی شوی یاد مرگ کن. «و یُطْفِئُ نار اَلْحِرْصِ»؛ آتش حرصهای بیخودی دنیایی را در انسان خاموش میکند، دنیا را پیش چشم انسان حقیر میکند. بعضی دنیا را خیلی جدی گرفته و بزرگ و مهم میدانند؛ تا زندگی بالا و پایین میشود چنان به هم میریزند و عصبانی میشوند و با هر حرفی به آنها برمیخورد و برآشفته میشوند که الان حیثیت ما رفت و خراب شدیم. اصلا هم این خبرها نیست. دنیا اینقدر جدی نیست که تا تلاطمی افتاد اینقدر ناراحت شوی که چرا اینطور شد، چرا فلانی اینطور کرد و خودت را ناراحت کنی و حرص بخوری.
نمیگویم انسان باید بیتفاوت باشد. ولی اگر انسان در این دنیا بیش از حد نسبت به امور دنیایی حساسیت داشت، این آدم دنیا را بیش از حد بزرگ میبیند و مهمترین دلیلش هم این است که خودش را دست کم گرفته، انسان موجود بسیار بزرگی است.
چرا بازار خراب است؟
میفرماید: «مَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ فی الخَیراتِ»[16]؛ هر کس حواسش به مرگ باشد، در کارهای خیر عجله میکند، سرعت پیدا میکند. چرا دست به خیر نیستیم؟ چرا دست به خیرهایمان کم شده است؟ میگوید: حاج آقا، بازار خراب شده. بسیارخب، قبول، اما چرا بازار خراب است؟ چون یاد مرگ نیست. واقعاً همین است. فکر نکنید من خبر ندارم و از پشت کوه قاف آمدهام. اگر یاد مرگ بود، مردم با هم مهربانتر بودند و در امور اقتصادی کلاه سر هم نمیگذاشتند، بازار هم خراب نمیشد.
ماجرای برداشته شدن عذاب از قوم بنیاسرائیل
به دلیلی قرار شد در قوم بنیاسرائیل عذاب نازل شود، به مردم خبر دادند که قرار است قحطی بزرگی اتفاق بیفتد و بلا نازل شود. موعدی برای این عذاب مشخص شد، آن موعد رسید و عذاب نازل نشد. مردم سراغ حضرت موسی(علیهالسلام) رفتند و پرسیدند: یا نبیالله، چرا عذاب نازل نشد؟ حضرت فرمود: خدایا چطور شد؟ جبرئیل نازل شد و گفت: وقتی وعده عذاب و قحطی آمد، مردم خانههایی که به هم وصل بودند، دیوارها را سوراخ کردند و از طریق آن منفذها به هم کمک میکردند و به کسی که مواد غذایی نداشت، میرساندند. وقتی اینها به خودشان رحم میکنند، خدا رحم نکند!؟
چرا بازار خراب است و چرا خیلی چیزهای دیگر؟ «مَنِ ارتَقَبَ المَوتَ سارَعَ فی الخَیراتِ»
آیا یاد مرگ سبب افسردگی است؟
بعضی شبهه مطرح میکنند که «یاد مرگ موجب آزرده کردن خاطر است، عیش آدم را کور و آدم را ناامید میکند. چرا اینقدر اسلام سفارش به یاد مرگ کرده است؟ مدام شلوغش میکنید، یکی میمیرد، ختم و سوم و هفتم و چهلم برایش میگیرید دوباره هر سال برایش سالگرد میگیرید. رها کنید، مدام یاد مرگ، یاد مرگ، یاد مرگ. اینکه همهمان افسردهایم به خاطر همین است، اینکه پیشرفت نمیکنیم، برای این است که همهاش فکر مرگ و مردن هستیم. دنیا برای اهل دنیا باشد که به دنیا برسند، در تکنولوژی، صنعت، اقتصاد و... آنها پیشرفت کنند و ما برویم گوشهای یک قبر پیدا کنیم و بمیریم»!! اینطور میگویند. یکوقت هم آدم فکر میکند راست میگویند، زیاد بیراه هم نمیگویند.
بگذار خوش باشیم!
یک عده دیگر از آن طرف بام میافتند، افسرده نمیشوند بلکه عیاش میشوند. میگویند: مگر نمیگویید میمیریم؟ پس چهار روزی که زندهایم خوش باشیم، از هر لذتی استفاده ببریم که لااقل این چند صباحی که در دنیا بودیم، دنیا به دلمان نمانده باشد. آخرِ فکر کردن به حرام و حلال و... چه شد؟ بگذار خوش باشیم!
یکی از همین آقایانی که نمیخواهم اسمش را ببرم که الان هم در قید حیات است و به نوعی سلبریتی محسوب میشود (بدبختی این است که متأسفانه لیدر فکری- فرهنگی جامعه و جوانهای ما اینها شدهاند.)، میگوید: من از مرگ نمیترسم. چقدر تو شجاعی؟ میگوید: تا زندهام که زندهام، وقتی هم که مردم دیگر هیچ چیز نمیفهمم! همه هم برایش کف میزنند و میگویند: چه منطق خوبی؟!
مرگ پایان کبوتر نیست
اگر مرگ پایان انسان باشد، این حرف درست است، آدم حق دارد که ناامید وافسرده شود یا از آن طرف عیاش شود، برود گوشهای بمیرد یا خودش را رها کند، ولی مرگ اول زندگی است. بله، مرگ منهای معاد و حیات اخروی همین است که میگویید ولی مرگ به اضافه معاد و حیات اخروی اصلا ًاینطور که شما میگویید نیست، به جای اینکه آدم را افسرده کند، آدم را از جا بلند میکند، انرژی میدهد. شما اینجا هرچه عمل داشته باشید آنطرف میبینید «اَلدُّنْیَا مَزْرَعَةُ اَلْآخِرَه»[17]، اینجا بکار، آنطرف درو میکنی. کار تمام نمیشود، مرگ پایان کبوتر نیست. بعد از مرگ تازه قفس باز میشود و کبوتر پرواز میکند.
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساختهاند از بدنم
هدف خلقت: انجام احسنالعمل
خدا در قرآن چه فرموده است؟ فرمود: «تَبارَکَ الَّذِی بِیَدِهِ الْمُلْکُ وَ هُوَ عَلی کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ»، «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْغَفُورُ»[18]؛ ما مرگ و حیات را آفریدیم، چشمانتظار احسن عمل هستیم. مرگ اگر عدم و نیستی بود دیگر انتظار احسن عمل چیست؟ ما مرگ را آفریدیم تا شما با همین یاد مرگ جان بگیرید، با همین یاد مرگ تلاش کنید، احسن عمل انجام دهید، شوق به احسنعمل پیدا کنید. اگر تمام میشد، دیگر شوقی نبود. اگر مرگ پایان بود، دیگر رغبتی برای کارهای خوب وجود نداشت. پس مرگ و حیات یک زنجیره به هم پیوسته هستند.
فرمودند: انسان دو بار میمیرد و دو حیات دارد، هرکدام از ما دو مرگ و دو حیات داریم. به قدری مراحل زندگی انسان زیباست که اصلاً نگاه انسان را نسبت به مرگ عوض میکند. شاید از امشب زندگی بعضی به دو بخش تقسیم شود؛ بعد از اینکه بدانند نگاهشان به مرگ باید چگونه باشد، به یک مرگآگاهی خیلی ظریف و دقیق برسند.
ارادت امام عصر(عجلاللهتعالیفرجه) به قمربنیهاشم(علیهالسلام)
معمولا سنت ما در شبهای جمعه خواندن روضه قمربنیهاشم، ابالفضلالعباس(علیهالسلام) بوده که حالا هم میخوانیم. از آنجا که جمعهها متعلق به امام زمان(ارواحنافداه) است و ایشان هم علاقه زیادی به عمویشان حضرت عباس(علیهالسلام) و روضههای ایشان داشتند و این را در تشرفاتی که بعضی داشتند، اذعان کردهاند. یکی از بزرگان در عالم رؤیا وجود نازنین صاحبالعصر(أرواحنافداه) را دیدند که برگههایی را برای ایشان میآورند و ایشان آنها را تأیید میکردند، سپس دیدند که حضرت بعضی از برگههایی را که به دستشان میرسید را میبوسیدند و کنار میگذاشتند. از آقا سؤال میکنند و ایشان میفرمایند: اینها حاجات مردم است که به محضر امامزادهها رفتند و حاجاتشان را گفتند. امامزادهها هم برای ما فرستادند.
میدانید که امام عصر(أرواحنا فداه) همه توسلات ما به ائمه و امامزادگان و شهدا را باید امضا کنند. چرا؟ چون امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) حجت حیّ و حجت زمان ما هستند و این یعنی وقتی شما به وجود مبارک امام رضا(علیهالسلام) مراجعه میکنید و حاجتتان را میگویید، امام رضا(علیهالسلام) هم حاجتت را به وجود مبارک امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) ارجاع میدهند. منتها بدانید که امام عصر(ارواحنالهالفداه) از پیش به محضر اجداد طاهرینشان اذن براورده کردن حاجات ما را دادهاند.
آن عالم پرسید: پس آقا آن برگههایی که میبوسیدید و روی چشمتان میگذاشتید چه بود؟ فرمود: آنها حاجتهایی بود که با توسل به عموی ما، قمربنیهاشم(علیهالسلام) برای ما فرستادند و بسیار ویژهاند. اصلاً ابالفضل العباس(علیهالسلام) و مادر مکرمه ایشان، خانم امالبنین(سلاماللهعلیها)، بسیار ویژه هستند. وقتی سفارش کنند، کار درست میشود، چراکه بابالحوائج الیالله هستند. روضهخوانها میگویند: چون خودش ناامید شد، نمیگذارد کسی ناامید شود.
نمازی که معجزه میکند!
یکی از بزرگان این سفارش را کردند، اگر حاجت مهمی دارید و گرههای کور به کارتان میافتد، نماز امالبنین(علیهاالسلام) بخوانید؛ مانند نماز صبح، دو رکعت به نیت هدیه به حضرت امالبنین(سلاماللهعلیها) بخوانید و سلام نماز را که دادید، ۱۰۰ صلوات هدیه به ایشان و حضرت ابوالفضل(علیهماالسلام) بفرستید. سپس با تضرع، حاجتتان را بخواهید. ما از این نماز معجزهها دیدیم! کسانی که کارد به استخوانتان رسیده و مضطر شدهاید، این نماز را بخوانید و نتیجهاش را ببینید. آنقدر بیبی امالبنین(سلاماللهعلیها) مادری میکنند که خدا میداند. وقتی گیر افتادی بگو بیبی جان، در حق ما مادری کن. به آقا ابوالفضل(علیهالسلام) بگو، در حق ما آقایی کنند. نباید کم بیاریم، شیعه نباید کم بیاورد، عاشق ابالفضل العباس(علیهالسلام) نباید کم بیاورد...
روضه علقمه
«السلامُ عَلیک أیهَا الْعَبْدُ الصّالِحُ الْمُطِیعُ للّه وَلِرَسُولِهِ وَلاِمِیرِالْمُؤمِنِینَ وَالْحَسَنِ وَالْحُسَینِ، السلام علیک و علی اخیک الحسین». خدا لعنت کند کسانی را که بین شما و آب فرات قرار گرفتند. مرحوم شیخ جعفر شوشتری(رحمتاللهعلیه) مینویسد، قمربنیهاشم(سلاماللهعلیه) وقتی متوجه شد که خیمه مشک شلوغ شده، پرده را کنار زد، بچهها را دید که به خیمه آمدهاند و از شدت عطش پیراهنهایشان را بالا زدهاند و روی خاک افتادهاند. زمین زیر مشکها که قبلا آویزان بودند و زیرشان آب ریخته بود، نمناک بود. بچهها با دست خاکها را کنار زده بودند و شکمشان را به خاک چسبانده بودند تا شاید از حرارت بدنشان کم شود. آدم وقتی خیلی تشنه است، بدنش داغ میشود. الان که زمستان است روزه که میشوید، تشنه میشوید ولی کمی صبر میکنید و افطار میشود سبک میشوید، خستگی درمیکنید، با خود میگویید روزه بودم. بمیرم برای اباعبدالله(علیهالسلام) که با آن تشنگی به یمین و یسار حمله میکردند. آنقدر تشنگی به عباس(علیهالسلام) غلبه کرده بود، همین که به شریعه رسید، ناخودآگاه دستش را بالا برد، به خدا هیچ منعی نداشت، بچهها میفهمیدند، میگفتند نوش جانت عمو جان، زینب اگر میفهمید، میگفت نوش جانت داداش، اما تا این آب را بالا آورد «فذکر العطش الحسین و اهل بیته» پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: آخرین نفری که باید آب بنوشد، ساقی قوم است. اگر جایی ساقی شدید، خودتان آخر سر آب بخورید.
مشک آب را به دوش گرفت و به سمت خیمهها حمله کرد. چرا میگویم حمله کرد؟ چون حالت برگشتن نداشت، مقابلش دشمن بود و عباس(علیهالسلام) گارد حمله داشت. نوشتهاند بعضی را با نیزه و بعضی را با شمشیر میزد. راوی میگوید وقتی دستانش را جدا کردند، دیدم هرکس میآمد، با پا او را میزد، ولی مشک را هنوز به دندان گرفته بود؛ تا آن لحظه که تیر به مشک نشست، تیر سه شعبه به چشم نشست. آه «فسقط العباس و بان الانکسار فی وجهالحسین»؛ وقتی که عباس بر زمین افتاد، حسین(علیهالسلام) شکسته شد. صدا زد: «یا اخا، ادرک اخاک».
[1]. نهجالبلاغه؛ حکمت 172.
[2]. نهج البلاغه؛ حکمت 166.
[3]. معانیالاخبار؛ ج 29، ص390.
[4]. همان.
[5]. سوره بقره، آیه 264.
[6]. جامع الاخبار، ص473.
[7]. همان.
[8]. همان.
[9]. دیوان امام علی(علیهالسلام)، ج 1، ص 312.
[10]. بحارالانوار، ج 32، ص 133.
[11]. بحارالانوار؛ ج3، ص167.
[12]. مفاتیح الجنان، اعمال ماه رمضان المبارک.
[13]. همان.
[14]. بحالانوار؛ ج32، ص133.
[15]. بحارالانوار، 32، 133، 6.
[16]. بحارالأنوار: 77/171/7.
[17]. تنبیهالخواطر و نزهةالنواظر (مجموعة ورّام)، ج۱، ص۱۸۳.
[18]. سوره ملک، آیههای 1و 2.