انقلابی که نباید میشد... / حکم جاهلیت
انقلابی که نباید میشد... / حکم جاهلیت
انقلابی که نباید میشد... / حکم جاهلیت
حجتالاسلام مهدوینژاد:/ کدام شِرک بالاتر از این که حُکم الهی را دستکاری کنند؟// حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) برای حکم عدالت قیام کرد // غصب فدک، یک ظلم فاحش در امت اسلامی بود // نتیجه بازگشت به دوران جاهلیت بعد از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) این شد که پوستهای از شریعت باقی ماند // حضرت فاطمه( سلاماللهعلیها) برای حکم عدالت قیام کردند، چراکه حکمِ عدالت داشت قربانی منفعت(شخصی و گروهی) و حُکم ولایت، قربانی ریاست میشد.
شناسنامه:
عنوان: انقلابی که نباید میشد...
بررسی روایتی تطبیقی از مهمترین دلیل نگرانیهای دختر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) برگرفته از خطبه فدکیه
موضوع: سلسله مباحث جاهلیت و عقلانیت
زمان: 4دیماه ـ فاطمیه 1400
مکان: حسینیه حضرت صاحبالزمان(عجلاللهتعالیفرجه) محمودآباد یزد
جلسه هفتم: حکم جاهلیت
حجتالاسلام مهدوینژاد در مراسم هفتگی هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد، در ادامه سلسله مباحث «جاهلیت و عقلانیت»، موضوع حکم جاهلیت را مورد بحث قرار داد که در ادامه آمده است.
اصل حقیقت، اتصال به خداست
در جلسات قبل گفتیم طبق آیات قرآن، چهار نوع جاهلیت وجود دارد: ظّنالجاهلیه[1]، حمیتالجاهلیه[2]، تبرّجالجاهلیه[3] و حُکمالجاهلیه[4].
نگرانی حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) انقلاب شوم و خطرناکِ بازگشت به جاهلیت بود، قرآن هم همین را ابراز میکند. «أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ»[5]؛ اگر (رهبرتان) از دنیا رفت، آیا شما به گذشته برمیگردید و آرمانها و اهداف را رها میکنید؟! انسان اگر پای حقیقتی ایستاد، باید بداند که اصل آن حقیقت متصل به خداست، نباید از حقیقت برگردد به این دلیل که علمدار آن جریان به زمین افتاده. خدا حجت خودش را در هر زمانی به اهل حق نشان خواهد داد. زمین هیچ گاه خالی از حجت نخواهد بود، این مؤمنین هستند که امتحان میشوند.
بهترین حکم، حکم خداست
حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) در خطبه فدکیه به صراحت در مورد «انْقَلَبْتُمْ عَلَیٰ أَعْقَابِکُمْ»[6]؛ یعنی بازگشت به دوران جاهلیت سخن گفتهاند. «أَفَحُکْمَ الْجَاهِلِیَّةِ یَبْغُونَ»؛ آیا میخواهید به دوران جاهلیت برگردید؟ «و مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ حُکْماً لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ»[7]؛ اهل یقین میدانند که بهترین حُکم، حُکم خداست. اینجا حضرت حکم جاهلیت را در مقابل حکم الهی قرار میدهند. به عبارتی میفرمایند: آیا پیغمبر(صلواتاللهعلیهوآله) احکام الهی را جایگزین احکام جاهلی نکرد؟! آیا میخواهید به دوران جاهلیت برگردید؟ دغدغه حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) جایگزین شدن احکام جاهلی با احکام الهی بود.
چند نمونه از احکام دوران جاهلیت
در دوران جاهلیت وقتی کسی از دنیا میرفت، همسر و ماترک آن میت جزء ارثیه محسوب میشدند و به ورثه میرسیدند. هر کدام از ورثه که میخواستند آن زن را در اختیار خود بگیرند، یک پارچه روی سرش میانداختند و بدون عقد و مهریه او را به همسری خود میگرفتند؛ زن هم مانند وسایل زندگی به ارث میرسید. اگر کسی رغبتی برای ازدواج با آن زن نداشت، از او به عنوان کنیز استفاده میشد تا از دنیا برود.
یکی دیگر از احکام جاهلیت این بود که یتیمهای میت از او ارث نمیبردند. بعد از ظهور اسلام خداوند متعال آیاتی را نازل کرد و احکام ارث را در مورد زنهایی که همسرانشان متوفی شدند و یتیمان و... بیان فرمود و حقوق آنها را استیفا کرد؛ «وآتُوا الْیَتامی أَمْوالَهُمْ»[8]، «الَّذینَ یَأکُلونَ أَموالَ الیَتامی ظُلمًا»[9] ، «وَ لِلنِّساءِ نَصِیبٌ مِمَّا تَرَکَ الْوالِدانِ وَاَلْأَقْرَبُونَ»[10] و... آیاتی است که خداوند درباره زنان و یتیمان میفرماید که ماترک محسوب نمیشوند، بلکه حق آنها در ارث هم محفوظ است.
ماجرای فدک
شیعه و سنی نقل میکنند که مِلک فدک، روستایی بود که مقداری با مدینه فاصله داشت، بعد از پیروزی اسلام در جنگ خیبر، یهودیهای منطقه فدک ترسیدند و نزد پیغمبر(صلواتاللهعلیهواله) آمدند و خود را تسلیم کردند. یهودیان اعلام صلح کرده و روستای را به شخص پیغمبر(صلواتاللهعلیهوآله) بخشیدند. یعنی روستای فدک مِلک شخص پیغمبر(صلواتاللهعلیهوآله) شد. بعد از مدتی این آیه نازل شد: «وَآتِ ذَا الْقُرْبَیٰ حَقَّهُ»[11]؛ حق ذیالقربای خود را بده. همه دیدند که پیغمبر(صلواتاللهعلیهوآله) مِلک فدک را به حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) بخشیدند. این مِلک، مِلک خوبی بود. حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) در این زمین کارگرانی گذاشتند و درآمد سالیانه آن را به فقرای مدینه و بنیهاشم میدادند؛ خود حضرت از درآمد و سود حاصل از آن استفاده نمیکردند. از سود حاصل از فدک هزینههای جاری را به کارگران میدادند و مابقی درآمد را به فقرای مدینه و بنیهاشم اختصاص داده بودند تا بنیهاشم و اولاد پیغمبر(صلواتاللهعلیهوآله) آّرومندانه زندگی کنند و محتاج کمک دیگران نباشند.
علت اصلی غصب فدک
حکومت و کسانی که در رأس کار آمدند، متوجه جایگاه مهّم فدک شدند. فدک با جنگ فتح نشده بود که به عنوان غنیمت بین مسلمین تقسیم شود، از اینرو آنها به دنبال راهی بودند تا فدک را از حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) بگیرند، چون فدک یک قدرت مالی بود. اگر فدک در اختیار حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) و امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میماند، برای حکومت مزاحمت ایجاد میکرد، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به آدمها رسیدگی میکردند. به واسطه این رسیدگی قدرت پیدا میکردند که قبول این قدرت اقتصادی برای غاصبان سخت بود.
غاصبان فدک حدیثی جعل کرده و گفتند ما از پیغمبر(صلواتاللهعلیهوآله) شنیدهایم: «نَحنُ معاشِرَ الانبیاء لا نُوَرّثْ و ما تَرَکناه صَدَقه»؛ ما گروه انبیاء ارث بر جا نمیگذاریم و اگر مالی هم از ما به جا بماند، صدقه است. حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) در مسجد محاجّه کردند که چه کسی این حدیث را شنیده است؟ یکی، دو نفر با همدیگر هماهنگ کرده بودند، گفتند ما شنیدهایم و به واسطه همین، کارگرها را از فدک بیرون و آن را مصادره کردند.
دلایل حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) برای بازپسگیری فدک
آنها مدعی شدند که پیامبر(صلواتاللهعلیهوآله) فرمودهاند ما ارث به جا نمیگذاریم، امّا همه دیده بودند که پیامبر(صلواتاللهعلیهوآله) فدک را به حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) بخشیدند و مدتهاست که در تَملک ایشان است. خداوند در قرآن میفرماید: «وَآتِ ذَا الْقُرْبَی حَقَّهُ»[12]. بعد از این آیه، پیغمیر(صلواتاللهعلیهوآله) فدک را به فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) دادند. از طرفیخداوند متعال در مورد پیامبر(صلواتاللهعلیهوآله) میفرماید: «ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی، إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْیٌ یُوحی»[13]؛ او هیچ کاری انجام نمیدهد مگر آنکه وحی باشد؛ انتقال مالکیت فدک هم وحی الهی بوده که این مِلک به حضرت داده شود.
با همه این دلایل، باز حضرت به مسجد میآیند و اقامه دلیل میکنند. حضرت میگویند آیا پیغمیر(صلواتاللهعلیهوآله) خلاف قرآن حرف میزنند که گفتهاند انبیاء ارث به جا نمیگذارند؟! سپس آیاتی را میخوانند: «وَ وَرَثَ داوود»[14]؛ حضرت سلیمان از حضرت داوود ارث بُرد، «فَهَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا»، «یَرِثُنِی وَیَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ»[15]. در مورد حضرت یعقوب، زکریا و سایر انبیاء آمده است که ارث داشتهاند. چطور ممکن است پیغمبر(صلواتاللهعلیهوآله) خلاف قرآن فرموده باشد؟!
پایهگذاری ظلم در حکومت اسلامی
بعد از دلایلی که حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) ذکر کردند، «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَر»[16]، کافران دیگر نتوانستند حرفی بزنند. گفتند حالا تو شاهدی هم داری؟ (به فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) که صدیقه است و رسول خدا چنان حرفهایی در مورد او فرموده، میگویند شاهد بیاور!) حضرت فرمودند: علیبنابیطالب(علیهالسلام). کافران (غاصبان) گفتند: علی ذی نفع است و شهادت او پذیرفته نیست. حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) امسلمه همسر پیامبر را به عنوان شاهد معرفی کردند. که اینجا غاصبان یک تعبیر زشتی برای بیبیفاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) به کار بردند. یعنی برگشت به دوران جاهلیت. مسئله فدک، حُکم ارث بود، ولی در همین مسئله حکم جاهلیت بار شد. حکم الهی کنار رفت و حکم جاهلیت جای آن را گرفت. غصب فدک، یک ظلم فاحش در امت اسلامی بود.
محاجّه حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) با غاصبان فدک
کار به کجا رسید که بیبی فرمودند: اگر شما میخواهید من را از حق خودم محروم کنید، باید بگویید من دختر پدرم نیستم که از او ارث نمیبَرم. شاید به همین دلیل ابتدای خطبه فدکیه که بیبی حرفشان را بعد از حمد الهی میفرمایند: «اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَ اَبیمُحَمَّدٌ». مگر چند روز از شهادت پیغمبر(صلواتاللهعلیهوآله) گذشته که تنها دختر ایشان باید بیاید در مسجد ثابت کند که من دختر پیامبر هستم؟!
پدرش پیغمبر(صلواتاللهعلیهوآله)، خودش صدیقه، همسرش صدیق، چند روز گذشته که باید اقامه دلیل کند، که این مِلک برای من است. شاهد بیاورد و شهودش را نپذیرند، وقتی میخواهد خطبه بخواند خودش را معرفی کند؟!
اثبات دروغگویی غاصبان فدک
حضرت میفرماید: آیهای در قرآن هست که من و پدرم را استثنا کرده باشد یا بتوانید بگویید که من و پدرم در یک دین نبودهایم؟! (چون بر اساس یک قاعده فقهی «لا یَرِث الکافر مَن المُسلم»[17]. کافر از مسلمان ارث نمیبرد؛ اگر پدری مسلمان و فرزندش کافر شد این فرزند از پدر چیزی به ارث نمیبرد.) حضرت دارد احکام را دوباره تبیین میکند، یعنی دوباره دارد جهاد میکند. چه کسی میتواند بگوید من مسلمان نیستم؟ «أَوَ لَسْتُ أَنَا وَ أَبِی مِنْ أَهْلِ مِلَّةٍ وَاحِدَةٍ؟»[18] آیا من و پدرم بر یک دین و آیین نیستیم؟ فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) مجبور شد این حرفهای به این سادگی و وضوح را در آن جمع بزند.
بعد بیبی میفرمایند یا اینکه شما نسبت به عام و خاص قرآن عالِمتر از پدرم و پسرعمویم هستید. (خود آنها میدانستند که اینطور نیست. اول مردی که اسلام آورد امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بود و کسی نمیتواند بگوید که از این دو بزرگوار عالمتر است.) بعد حضرت فرمودند: حالا فدک را غصب کن که دیدار من و تو به قیامت است. «فَنِعْمَ الْحَکَمُ اللَّـهُ، وَ الزَّعیمُ مُحَمَّدٌ و الموعد القیامه»؛ آنجا حَکَم خداست، بزرگتر و مُدعی و مطالبهگر رسول خداست و موعد ما قیامت. هیچ چیز را از حضرت قبول نکردند، نه استدلال را و نه شاهد را.
چرا فدک برای حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) مهم بود؟
حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) به دو دلیل وارد عرصه پسگیری فدک شدند: 1. عدالتی که داشت از بین میرفت و ظلمی که داشت پایهگذاری میشد. مسیر از عدالت نبوی داشت منحرف میشد اینجا بود که زهرا(سلاماللهعلیها) محکم ایستاد. 2. یک قدرت اقتصادی مهمی بود در دست امیرالمؤمنین(علیهالسلام).
بنابراین فدک را گرفتند و حقوق بیتالمال بنیهاشم و اصحاب نزدیک امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را قطع یا کم کردند و طرفداران حضرت را به مرور تبعید کرده یا موجبات هجرت آنها را فراهم کردند.
بالاترین شرک
یکی از نکاتی که حضرت در خطبه خود اشاره میکنند این است: میفرمایند: «فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ»؛ خدا ایمان را برای تطهیر شما از شرک قرار داد. منظور این است که کدام شرک بالاتر از اینکه در احکام الهی تغییر و تبدیل ایجاد کنید؟ «الحکمُ لِللّه» حکم برای خدا است، کدام شِرک بالاتر از این که حُکم الهی را دستکاری کنید؟!
جانشینی امیرالمومنین(سلاماللهعلیه) حکم خدا بود در روز غدیر و آیاتش در قرآن هست. «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»[19]، «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلَامَ دِینًا»[20]، آیا این آیات، را خدا نفرمود؟! آیا جانشینی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بزرگترین حکم خدا نبود؟! دستکاری کردن حکم الهی شِرک است. وقتی حضرت میفرماید: «فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ» میخواهند بفرمایند ایمان حقیقی برای این است که شما شِرک را کنار بگذارید؛ شما با دستکاری حکم الهی مُشرک شدید.
نماز کبر را از بین میبَرد
در ادامه حضرت میفرمایند: «وَ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ»؛ و خداوند نماز را واجب کرد برای اینکه شما را از کِبر پاک کند. نماز یعنی سراسر کُرنش در برابر حق؛ کرنش در برابر حق انسان را از کِبر دور میکند. به عبارتی حضرت میفرمایند شما در برابر حق تکبر کردید. بزرگترین کبر ،کبر در برابر حکومت الله و کبریایی خداست. خدا حکومت مشخص کرده، ولی شما رفتید حکومت خدا را غصب کردید؛ این بزرگترین کبر است. منظور این است که اگر نمازتان «تنزیه عن الکبر» بود، جلوی علی(سلاماللهعلیه) تکبر نمیکردید، چراکه حکومت علی حُکم خدا بود.
نماز بی ولای او عبادتی است بیوضو به منکر علی بگو نماز خود قضا کند
بالاترین کبر در پیشگاه خدا چیست؟
روایت از امام صادق(سلاماللهعلیه) است که در اصول کافی به نقل از رسول خدا(صلواتاللهعلیهوآله) آمده، میفرمایند: « إنَّ أَعْظَمَ اَلْکِبْرِ غَمْصُ اَلْخَلْقِ وَ سَفَهُ اَلْحَقِّ قَالَ قُلْتُ وَ مَا غَمْصُ اَلْخَلْقِ وَ سَفَهُ اَلْحَقِّ قَالَ یَجْهَلُ اَلْحَقَّ وَ یَطْعُنُ عَلَی أَهْلِهِ فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَقَدْ نَازَعَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رِدَاءَه»؛[21] بالاترین کبر این است که کسی خَلق خدا را پست و نادیده بگیرد و حق را خوار کند. از امام سؤال کرد که چگونه میشود خلق را نادیده گرفت و حق را خار کرد؟ حضرت فرمودند: وقتی در مقابل حق خود را به نادانی بزنید و در مقابل حُکم حق بخواهید حکم ناحق و جاهلیت بار کنید؛ خود را به نادانی بزنید و به نشنیدن بزنید. به اهل حق طعنه بزنید و تحقیر کنید و خوار و کوچک کنید.
کدام طعنه بدتر از بلایی که سر فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) و اهل حق بعد از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) آوردند؟ کدام «صفح الحق» (خوار و خفیف کردن حق) بالاتر از حق ولایت و خلافت امیرالمؤمنین(علیهالسلام)؟! امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: «فَمَنْ فَعَلَ ذَلِکَ فَقَدْ نَازَعَ اَللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ رِدَاءَهُ»؛ کسی که چنین کاری کند با خدا درگیر شده و کسی که با خدا درگیر شود نابود میگردد.
نظام دین با ولایت است
حضرت در ادامه میفرمایند: «و طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ»؛ اطاعت از ما به دین و امت نظم و نظام(کارآمدی) میدهد، اطاعت از ماست که دین را کارآمدی میدهد نه اطاعت از دیگران. «وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ»؛ امامت ماست که جلوی تفرقه را میگیرد. پیغمبر(صلواتاللهعلیهوآله) 23 سال زحمت کشیدند، اواخر عمر هم همه را جمع و یکپارچه کردند. سر ولایت امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، یعنی حاصل همه زحمتهای پیغمبر(صلواتاللهعلیهوآله) و همه انبیا، همه را یکپارچه کرد بر سر ولایت و بیعت گرفت.
اهمیت غدیر و بیعت گرفتن نفر به نفر
پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بر سر مسئله جانشینی خود، سه روز در بیابان توقف کرد، گفت: همه باید بیعت کنید. برخی گفتند: یارسولالله! کار را سخت نکنید، قبیلهای بیعت بگیرید. قبلاً هم اینطور بوده که رئیس قبیله میآمده حرفی میزده، انگار همه قبیله قبول کردند. رئیس قبیله بیاید بیعت کند و... پیامبر(صلواتاللهعلیهوآله) فرمودند: خیر، نفر به نفر باید بیایند. دوباره گفتند یارسولالله! اینقدر سخت نگیرید، اگر قبیلهای نمیخواهید بیعت بگیرید، پس لااقل خانوادگی بیعت بگیرید؛ مرد خانواده بیاید از طرف خانواده بیعت کند، زمان کمتری هم میگیرد. حضرت میفرمایند: نه، مردها جدا و زنها هم جدا. خیمه زدند، وسط خیمه را پرده کشیدند، یک تشت آب گذاشتند بین پرده امیرالمؤمنین(علیهالسلام) دستش را گذاشته وسط تشت، آن طرف پرده هم زنها دستشان را بگذارند داخل تشت که این طرفش دست امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است و بیعت کنند. حضرت نفر به نفر برای یکپارچه کردن امت اسلام بیعت گرفت. ولی باز فتنه درست کردند و خلافت را غصب کردند و اسلام 72 ملت شد. فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) برای جلوگیری از این انقلاب گریبان چاک میکند تا اتفاق نیفتد و ائمه کفر حاکم نشوند و طاعت از ظالم رایج نشود.
فلسفه حکم جهاد
در ادامه حضرت میفرمایند: «جعلَ اللهُ الجهادَ عزّاً للإسلام، و ذلّا لأهل الکفر و النفاق»[22]؛ عزت اسلام و ذلت اهل کفر و نفاق.
بعد از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) جنگهای زیادی اتفاق افتاد و کشور گشایی شد، سرزمینهای زیادی به تصرف مسلمین درآمد. حضرت زهرا میفرمایند: «و الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ». اولاً جهاد باید فیسبیلالله باشد، ثانیاً جهاد باید به اذن امام و حجت حق باشد؛ وقتی حجت حق را کنار زدند، یکی از مهمترین معیارها که اذن ولیخداست از دست رفت، به تبعش جهاد هم فیسبیلالله نبود.
نتایج کشورگشاییهای خلفا
کشورگشاییهای بعد از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) چه عزتی برای اسلام و چه ذلتی برای منافقین داشت؟! اولاً یکی از نتایج آن کشورگشاییها این بود که جغرافیای مناطق اسلامی وسیع شد. برای توسعه و توزیع نرمافزار و تفکر اسلامی به قدر کافی زیرساخت وجود نداشت، مبلغینی که بروند اسلام ناب را تبلیغ کنند وجود نداشت، در این کشورگشاییها نتوانستند به امت اسلامی خدمات دهند. بنابراین بهجای اسلام ناب، اسلام تحریفشده، اسلام منهای روایات اهلبیت(علیهمالسلام) ترویج شد.
ثانیاً در ان توسعه و کشورگشاییها صحابه درجه یک، مثل سلمان، ابوذر، مقداد، عمار، حذیفه و امثال اینها کنار زده شدند و در عوض کسانی مثل سعدابیوقاص، خالدبنولید و... سردار اسلام شدند؛ صحابه درجه دو و تابعین را روی کار آوردند که آنها تابع حکومت وقت بودند، تقریباً با کسانی که حاکم شده بودند همرده بودند و میتوانستند مدیریتشان کنند.
عزت اهل کفر و نفاق، نتیجه بازگشت به جاهلیت
نهایت سنگ بنا و حکومتی که غاصبان بنا کردند، غصب ولایت و حکومتی که از طرف «الله» بود اتفاق افتاد، نتیجهاش حاکم شدن معاویه و بعد یزید بود. وقتی بنیامیه سرکار آمدند؛ خلافت و ولایت به سلطنت و پادشاهی تبدیل شد و بعد هم بنیعباس و تا زمان حاضر ببینید چه اتفاقی در اسلام افتاده است. نتیجه آن کشورگشاییها عزت اسلام نبود، بلکه اهل کفار و نفاق عزیز یا سردمدار شدند، خالدبنولیدها و سعدبنابیوقاصها و بعد معاویهها حاکم شدند، این مسیر اگر درست بود به حکومت یزید نمیرسید.
هدف از جهاد و کشورگشایی در زمان خلفا
نتیجه بازگشت به دوران جاهلیت بعد از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) این شد که پوستهای از شریعت باقی ماند. مثلاً جهاد بود، میگفتند برویم جهاد، ولی جهاد فیسبیلالله انجام نمیشد؛ این جهاد برای غنائم بود. یکی از منابع درآمد پایدار صدر اسلام بعد از پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) غنائم جنگی بود؛ یعنی میجنگیدند که درآمد داشته باشند، به بلادی که فتح میکردند خراجهای سنگین میبستند، درآمدهای کلان و غنائم فوقالعاده به دست میآوردند. بعد خودشان بین یکدیگر تقسیم میکردند. جنگها ظاهراً اسلامی بود، ولی در باطن داشت به منافقین عزت میداد.
عدالت، قربانی منفعت
حضرت فاطمه( سلاماللهعلیها) برای حکم عدالت قیام کردند، چراکه حکمِ عدالت داشت قربانی منفعت(شخصی و گروهی) و حُکم ولایت، قربانی ریاست میشد. این دو اتفاق هولناک در صدر اسلام افتاد که موجب شد حضرت فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) قیام کنند.
آغاز هتک حُرمت اهلبیت رسولالله(صلواتاللهعلیهوآله)
هیچزنی مثل فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) وضع حمل نکرد؛ کسی به کمک ایشان نیامد، بیبی را طرد کردند، کاری کردند که بیبی بیرون برود، هیچ مادری موقع وضع حمل با کتک وضع حمل نکرده، الاّ حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها). اینقدر حضرت در این چند روز غصه خورده و ضعیف و لاغر شده بودند. کدام مادر باردار بین در و دیوار بچهاش را به دنیا آورده است؟! چه کسانی حضرت فاطمه(سلاماللهعلیها) را زدند؟ در مقتل نوشته «و ضَربَ فلانٌ بِبَطنِ فاطمه»؛ چنان به شکم فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) ضربه زدند. فاطمه زهرا(سلاماللهعلیها) جنینش را با سیلی و تازیانه و لگد، بین در و دیوار به دنیا آورد.
اینقدر بر سر مِلک فدک، فاطمه(سلاماللهعلیها) را کتک زدند! در کوچه به ایشان سیلی زدند! عبارت عین مقتل است. «رَفَثها بِرِجله»؛ یعنی رفت عقب، بعد پا را بلند کرد و زد. اینطوری فاطمه(سلاماللهعلیها) را زدند که بیبی به دیوار خوردند. این در روایت است. آنقدر سر فدک، آن نامرد فاطمه(سلاماللهعلیها) را کتک زد. در کربلا آنقدر سر مُلک ری، بچههای فاطمه(سلاماللهعلیها) را تازیانه زدند، اینقدر سر ملک ری به زینب(سلاماللهعلیها) سیلی و کعب نی زدند، چقدر سرها را به خاطر ملک ری بریدند. ابیعبدالله(علیهالسلام) به عمر سعد گفتند: این کار را نکن، من خودم به تو ملک میدهم. آقا فرمودند: از گندم ری نمیخوری، گفت: جو آن را هم به من بدهند، برای من کافی است. ابیعبدالله(علیهالسلام) ناراحت شدند و بیرون آمدند. شمر نامرد در لحظههای آخر به عمر سعد گفت عمر سعد مردد شدی که سر حسین(علیهالسلام) را ببری؟ اگر تو نمیکنی من خودم بروم اینکار را انجام دهم. دستور حمله را بده. عمرسعد بین مُلک ری و سر اباعبداللهالحسین(علیهالسلام)، انتخابی کرد. اینجا دستور داد که از همه طرف به اباعبدالله(علیهالسلام) حمله کردند. «وَ حَملوا علیهم بِکُل جانب» راوی میگوید: دیدم حسین(علیهالسلام) مثل نگین یک انگشتر این وسط است و این جماعت به دور او حلقه زدهاند، اینقدر حسین(علیهالسلام) را میزنند. زینب(سلاماللهعلیها) ناگهان دید حسین(علیهالسلام) بر روی اسب نیست، غباری بلند شد، دستانش را روی سرش گذاشت رو به سمت مدینه فرمود: «یا رسولالله...»
[1]. سوره آل عمران، آیه 154.
[2]. سوره فتح، آیه 26.
[3]. سوره احزاب، آیه 33.
[4]. سوره مائده، آیه 50.
[5]. سوره آل عمران، آیه 144.
[6] . سوره آلعمران، آیه 144.
[7] . سوره مائده، آیه 50.
[8] . سوره نساء آیه 2.
[9] . سوره نساء، آیه 10.
[10] . .سوره نساء، آیه 7.
[11] . سوره إسراء، آیه 26.
[12]. سوره إسراء، آیه 26.
[13] . سوره نجم آیه 3 و 4.
[14] . سوره نمل، آیه 16.
[15] . سوره مریم، آیات 5 و 6.
[16] . سوره بقره آیه، 258.
[17] . وسائل الشیعه، ج375، ص 17.
[18] . خطبه فدکیه.
[19] . سوره مائده، آیه67.
[20] . سوره مائده، آیه3.
[21]. اصول کافی، ج 2، ص 310.
[22] . اعیان الشیعه، ج 1، ص 316.