امام، روح جامعه است

امام، روح جامعه است


امام، روح جامعه است

 

حجتالاسلام مهدوی‌نژاد: وجود مبارک نبی مکرم اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «مَن مَاتَ وَ لَم یَعرِف إمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه»[1]؛ هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. این نهایت و غایت مسئله را ذکر کرده که کسی دیگر مرگش فرارسید، دوران زندگی او تمام شد و امام زمانش را نشناخت، به مرگ جاهلیت مرده است والا همین آدم در دوران حیاتش هم که امام زمان خود را نشناخته حیات و زندگی او، زندگی جاهلانه بوده نه فقط مرگ او! // در حقیقت آن حیاتی که منهای معرفت امام باشد، حیات نیست بلکه ممات است. کسی که روحش به روح امام و عقلش به عقل امام پیوند نخورده باشد، متصل به امام نیست، فقط مرده‌ای است که حرکت می‌کند، روح او مرده است. // شخصی بسیار زیبا، جوان و خوش‌قامت را در نظر بگیرید که مرده و روح ندارد، او را باید دفن کرد. در مقابل یک انسان دیگری تصادف کرده، استخوان‌ها و دنده‌هایش خرد شده، سر و دست و پایش شکسته، سر و صورتش زخمی و خونآلود ولی زنده است! چنین کسی را باید مراقبت و درمان کرد، چراکه زنده است و روح دارد. جامعه‌ای که خیلی مشکل دارد اما روح دارد، زنده است، می‌شود آن را درمان کرد، جامعه‌ای که روح ندارد، امام و ولایت و حیات ندارد، حیات معنوی ندارد، فقط حیات حیوانی دارد، این جامعه مرده است. جامعه‌ای که انسانیت ندارد مرده است.

 

شناسنامه:

عنوان: قرار هفتگی، مراسم جشن میلاد امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)

موضوع سخنرانی: اثبات ضرورت وجود امام در همه اعصار

زمان: 27/11/403

مکان: مدینه االعلم کاظمیه

 

ضرورت معرفت امام/ زندگی جاهلانه، مرگ جاهلانه

وجود مبارک نبی مکرم اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «مَن مَاتَ وَ لَم یَعرِف إمامَ زَمانِهِ ماتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه»[2]؛ هر کس بمیرد و امام زمان خویش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. کسی ممکن است در طول حیاتش، امام زمانش را نشناسد، این روایت فرموده که هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. این نهایت و غایت مسئله را ذکر کرده که کسی دیگر مرگش فرارسید، دوران زندگی او تمام شد و امام زمانش را نشناخت، به مرگ جاهلیت مرده است والا همین آدم در دوران حیاتش هم که امام زمانش را نشناخته حیات و زندگی او، زندگی جاهلانه بوده نه فقط مرگ او.

 

فرود مهم است!

 مرگ جاهلیت یعنی تا آخرین لحظه زندگی کرد، هفتاد، هشتاد سال زندگی کرد، نه تنها در دوران حیاتش امام زمانش را نشناخت بلکه لحظه جان دادن هم هدایت نشد آخرین لحظه هم به حقیقت پی نبرد. البته ممکن است کسانی هم باشند که دوران حیاتشان پیرو امام زمان خود باشند، اما هنگام مرگ امامشان را گم کنند یا از امام حق به امام باطلی عدول کنند، اینها اتفاق افتاده است. لذا حضرت غایتش را ذکر کردهاند. مهم به اصطلاح فرودگاهش است، درحالی‌که فرودگاه جایی است که هواپیما فقط در آن فرود نمی‌آید بلکه پروازگاه هم هست. عربها به فرودگاه «مَطار» می‌گویند، مطار یعنی محل پرواز. ولی ما می‌گوییم فرودگاه، چون فرود مهم است. مرگ و چگونه مردن مهم است!

 

گمراهان

 ابن ابی یعفور از امام صادق(علیه‌‌السلام) سؤال کرد آیا منظور این است که کسی اگر امام زمانش را نشناسد، کافر از دنیا میرود؟ حضرت فرمودند: گمراه از دنیا می‌رود و جایگاه او در آتش است. او خدا و پیغمبر را قبول دارد، امام زمانش را نشناخته است. حالا در زمان هر مأمومی، امامش را نشناخت «ماتَ مِیتَهً جَاهِلِیَّه». در دوران حیاتش امام زمان خودش را نشناخته، حیاتش حیات جاهلیت است، در حقیقت آن حیاتی که منهای معرفت امام باشد، حیات نیست بلکه ممات است. کسی که روحش به روح امام و عقلش به عقل امام پیوند نخورده باشد، متصل به امام نیست، فقط مرده‌ای است که حرکت می‌کند، روح او مرده است.

حضرت فرمودند؛ این گمراه است. گمراه یعنی راه را گم کرده است. ما هر روز در نماز این خواسته را تکرار می‌کنیم: «اِهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِیمَ»[3]؛ خدایا، ما را به راه راست، به صراط مستقیم هدایت کن. به دنبال آن می‌گوییم: «صِرَاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَلَا الضَّالِّینَ»[4]؛ «ضَّالِّین» یعنی گمراهان. صراط مستقیم، قطعاً راه آنهایی که مورد غضب الهی واقع شدند یا گمراهند، نیست. پس کسی که راه را گم کرده، یعنی صراط مستقیم را گم کرده است.

 

صراط مستقیم کیست؟

 امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «وَالله نَحْنُ اَلصِّرَاطُ اَلْمُسْتَقِیم»[5]، به خدا قسم ما صراط مستقیم هستیم. یعنی ولیّ خدا، امام. پس کسی گمراه است که امامش را نشناخته باشد. طبق این حدیث علمای شیعه می‌فرمایند: کسی که بمیرد در حالی که امام زمانش را نشناخته، مرده به مرگ جاهلیت در همه اعصار و قرون است. این حدیث مطلق است، الی یوم القیامه است، پس یعنی الی یوم القیامه امام وجود دارد. هیچ‌وقت نیست که زمین خالی از حجت خدا باشد؛ چراکه اگر خالی از حجت باشد این حرف پیامبر معنا ندارد. زمانی هست که حجت نیست، آیا اجباراً باید به مرگ جاهلیت بمیریم؟! پس امکان ندارد. البته نه به این دلیل بلکه به ده‌ها دلیل دیگر زمین خالی از حجت خدا نمیماند. این حدیث، حدیثی است که هم شیعه و هم سنی همه قبول دارند. از این حدیث شریف استنباط می‌شود که امام همیشه هست؛ لذا بخشی از اهل سنت که به وجود شخصی به نام مهدی از آل محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مشخصاً فرزند امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا(علیهماالسلام) با همین خصوصیات معتقدند و میگویند که هنوز به دنیا نیامده است. معتقدند که ما در دورانی به سر می‌بریم که امام زمان نداریم، پس الآن حیاتمان، حیات جاهلیت و مرگمان، مرگ جاهلیت می‌شود؟

این حدیث را اینگونه تفسیر کردند که در این حدیث منظور از «إمامَ زَمانِهِ» حاکمان جامعه اسلامی هستند؛ هر کس که بر جامعه اسلامی حاکم شد، امام زمان می‌شود و شما باید با او بیعت کنید و احیاناً ظلم کردن یا گناهکار بودنش هم خللی در این تبعیت ایجاد نمی‌کند. امام، ظالم است، حاکم جامعه، ظالم است، چون حاکم جامعه اسلامی است، باید تبعیت کنید. چراکه پیامبر فرمودند؛ شما باید امام زمان را بشناسید و تبعیت کنید!

این نکته اختلاف بین شیعه و سنی است. در قرآن ائمه نار و ائمه نور داریم، امامانی که «یَهْدِی بِهِ اللَّهُ»[6]؛ به سمت خدای متعال هدایت می‌کنند، امت را به سمت خداوند و به نور هدایت می‌کنند و ائمهای که «یَدْعُونَ إِلَی النَّارِ»[7]؛ به سمت آتش دعوت می‌کنند، در قرآن اولیای طاغوت و اولیای الهی داریم. پس صف امامان هم جدا و دو تاست: امام حق، امام جائر. بنابراین هر امامی نمی‌تواند مورد تبعیت ما قرار گیرد؛ لذا بعضی از علمای اهل سنت مثل ابن تیمیه که نقل کرده است: به دلیل این حدیث، صحابه و تابعین پیامبر لازم بوده از یزیدبن‌معاویه اطاعت کنند، چون او امام زمانشان بوده است.

 

سبب خلقت ائمه هدی(علیهم‌السلام)

آنچه که از قرآن و روایات استنباط و تصریح می‌شود این است که ما حجج الهی داریم، ولی این حجج الهی با ویژگی‌ها و شرایطی امام هستند. ائمه هدی(علیهم‌السلام) و در رأس آنها چهارده نور پاک، بر اساس ادله مختلف از منابع، انسان‌های کامل، معصوم و علی‌الاطلاق هستند. اینان وجودی از نور بودند و سپس در بالاترین مراتب کمال که فوق آن نمی‌توان متصور شد خلق شدند تا در این عالم، بین خدا و انسان‌ها و تمام موجودات عالم، واسطه فیض شوند.

دقیقاً همانطور که حیات جسمی انسان به روحش وابسته است، گیاهان هم یک حیات و روح گیاهی دارند، حیوانات نیز یک حیات و روح حیوانی دارند و جمادات و سایر موجودات نیز همین‌گونه‌اند. جسم و روح انسان که اشرف مخلوقات است، ارواح تمام موجودات دارای روح و حتی جسم همه موجودات و جماداتی که در این عالم شیء محسوب می‌شوند و دارای روح نیستند، بقا و اقامه حیاتشان وابسته به یک روح برتر و انسان کامل به نام ولی خداست. که اگر او نباشد «...لَساخَتِ الأرضُ بِأهلِها»[8]؛ زمین اهل خود را فرو می‌برد! تصور کنید که در چشم بر هم زدنی امام روی کره زمین نباشد، زمین اهلش را فرومی‌برد و همه خلقت متلاشی می‌شود؛ چراکه علت محدثه (علتی که خدا آفریده است) و علت مبقیه ‌(علتی که این بقا را حفظ می‌کند) وجود آن چهارده نور پاک و مبارک است که همگی یک نور واحدند. خداوند به‌خاطر آنها عالم را آفریده و به‌خاطر آنها هم این عالم را حفظ می‌کند. حیات جسمانی، روحانی، مادی و معنوی کل زمین و زمان، آنچه درون و روی آن است، در هر عصر و زمانی به وجود امام متکی است.

بنابراین امام باید شأنیت این مقام را داشته باشد. امکان ندارد خداوند چنین شأن و جایگاهی به امام نار بدهد. امکان ندارد امام جائر و باطل در این عالم خلیفه‌الله باشد، باید بین خلیفه‌الله و الله، سنخیتی وجود داشته باشد.

 

اگر امام نباشد..../ امام، روح عالم هستی

تکامل مادی و معنوی انسان‌ها، حتی تکامل مادی سایر موجودات به امام نور، امام هدایت و امام زمان هر عصر وابسته است که ما به آن حجت خدا می‌گوییم. «لَولا الحُجة لَساخَتِ الأرضُ بِأهلِها»[9]؛ اگر حجت نباشد، زمین اهلش را فرو می‌برد.

پس دین، اهل دین، دنیا، اهل دنیا، حیات و دوام‌شان به امام و وجود امام وابسته است، در زیارت جامعه کبیره آمده است: ابر و باد و مه و خورشید و فلک، کل موجودات، نظام هستی و نظام کیهانی در تسخیر و ید قدرت امام هستند. «بِکُم فَتَحَ الله…»[10] خداوند با شما آغاز کرد، عالم با امام و حجت خدا شروع شد، «...وَ بِکُم یَختِم» با امام و حجت، عالم را تمام می‌کند. هم اتمام ظاهری هم اتمام باطنی؛ چون حجت خدا علت محدثه و علت مبقیه است، پس باید هم قبل از همه باشد و هم بعد از همه، در غیر این‌ صورت بقای سایر موجودات معنا و مفهومی ندارد.

«بِکُم یُنَزّلُ الغَیث…»؛ باران اگر می‌آید به واسطه اوست، «وَ بِکُم یُمسکُ السَّماءَ أن تَقَعَ عَلی الأرض إلّا باذنِهِ…»؛ اینکه همه چیز، آسمان و زمین و فصول در سر جای خود است، «بکُم یُنَفِّسُ الهَمَّ وَ یَکشِفُ الضُّرَ» اگر که غم‌ها و گرفتاری‌ها  برطرف می‌شود، «وَ ذَلَّ کُلُّ شَیْ‏ءٍ لَکُمْ» همه چیز در برابر اراده امام و در محضر امام خاکسار است. لذا گاهی حضرات در رفتارشان نشان می دادند؛ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و سایر ائمه(علیهم‌السلام) در قالب معجزات این را تفهیم می‌کردند. آتش می‌سوزاند، وقتی چوب را در آتش بیندازید بلافاصله می‌سوزد، آدم در وسط آتش نشسته و به اذن امام نمی‌سوزد! خورشید به سمت مغرب رفته است، باذن امام ردالشمس می‌کند؛ به اذن الله خورشید برمی‌گردد و همه چیز در اختیار اینهاست. ماه وسط آسمان، شق القمر می‌کند و دو نیم می‌شود. همه چیز در اختیار حجت خداست که یک عصا می‌زند و رود نیل شکافته می‌شود. هر چیزی که در طبیعت تصور کنید در ید قدرت امام معصوم و البته به اذن الله است. این روح در وجود عالم هستی است؛ یعنی امام مانند روح در عالم هستی است؛ اگر این روح نباشد، جسم فرو می‌افتد.

 

نسبت امام با خداوند متعال

نسبت این نور و روح، این امام که روح در عالم و نور عالم هستی است، ولایت است. همه اینها که یکی هستند، نسبتشان با خدای متعال چیست؟ به عبارت دیگر نسبت امام زمان(ارواحنافداه) با خدا چگونه است؟ نسبت ایشان با ما چگونه است؟ از آنجا که اصل روح، اصل نور و اصل حیات خداوند است «الله نورُ السَّموات»[11] می‌فرماید: «...نَفَختُ فیه مِن روحی...»[12] سپس فرمود: بگو نپرسند که روح چیست، چراکه نمی‌فهمند. منشأ و اصل آن خداست. امام زمان آیینه منعکس‌کننده این روح هستند. بازتاب رزاقیت، ستاریت، رحمانیت و هر صفتی خداوند دارد هستند. از مجرای وجود اینها و به‌خاطر این ذوات مقدسه «بِیُمنِهِ رُزِقَ الوری وَ بِوجودِهِ ثَبَتَتِ الارضُ وَ السّماء».

 

نسبت خداوند، امام و امت

نسبت امام با خدا مثل ماه به خورشید است، امام رضا(علیه‌السلام) فرمودند: «الامام القمر المنیر»[13] امام ماه نورانی است. ماه از کجا نور می‌گیرد؟ از خورشید؛ از خودش که نوری ندارد. شب که خورشید دیده نمی‌شود، تاریکی مطلق نیست، ماه، نور خورشید را منعکس می‌کند. این نسبت امام معصوم با خداوند متعال است، نور الهی را می‌گیرد تا عالم در ظلمت مطلق فرو نرود. اما نسبت خود امام با سایر موجودات چیست؟ نسبت امام با سایر موجودات، مثل نسبت خورشید به ماه، ستارگان و سایر موجودات است. خود امام نقشی مثل خورشید ایفا می‌کند. درست است نسبت او با خدا، نسبت ماه است، اما نسبت او با بقیه موجودات نسبت خورشید است.

امام رضا(علیه‌السلام) فرمودند: «الْإِمَامُ کَالشَّمْسِ الطَّالِعَةِ الْمُجَلِّلَةِ بِنُورِهَا لِلْعَالَمِ»[14] چرا در اینجا می‌گوید خورشید است؟ اول که فرمودند ماه است چرا الان خورشید است؟ برای اینکه نسبت و جهت آن متفاوت است، از یک طرف نگاه می‌کنید ماه است، از طرف دیگر نگاه می‌کنید خورشید است. امام اینگونه است.

 

منعکس‌کنندگان نور خداوند متعال/ نقش امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) در عالم

خداوند می‌فرماید: «وَاللَّیْلِ إِذَا یَغْشَی»[15] شب که همه جا را غشا می‌کند و می‌پوشاند. این به دوران غیبت حضرت حجت (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) تعبیر شده است. ما در دوران ظلمت و در عصر تاریک، در شب به سر می‌بریم. بعد می‌فرماید: «وَالنَّهَارِ إِذَا تَجَلَّی»[16] ؛ وقتی ظهور اتفاق بیافتد، روز آشکار می‌شود. ظهور امام از این آیه شریفه اینطور تعبیر شده است: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِ رَبِّها»[17]. در زیارت جامعه کبیره یکی از توصیفاتی که از امام می‌خوانید این است: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکم»؛ زمین به نور شما روشن است. تفسیر این آیه را وقتی در جامعه کبیره می‌خوانید می‌فرماید: «وَ أَشْرَقَتِ الْأَرْضُ بِنُورِکم»؛ زمین به نور شما روشن می‌شود. منظور این است که ائمه در این عالم انعکاس دهنده نور خدای متعال هستید. نور حقیقی و اصلی برای خداوند است، که همه عالم به نور او روشن است. منتها از آینه وجود و از ماه وجود امام، خداوند متعال این نور را به همه عالم تابانده است. نقش امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) در این عالم این است.

 

امام غائب، خورشید پشت ابر

جابربن‌جعفی از جابربن عبدالله‌انصاری، از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سؤال کرد: «هل ینتفع الشیعه باالقائم فی غیبه؟»[18]؛ آیا در دوران غیبت، واقعاً حضور امام فایده و منفعت برای شیعیان دارد؟ «إی وَالله بَعَثَنی بالنّبوّةِ»؛ به خدا قسم، آری. به خدایی که مرا به نبوت برانگیخت «إنّهم لَینتَفِعونَ بهِ، و یَستَضیؤونَ بنورِ وَلایتِهِ فی غَیبتهِ کانْتِفاعِ النّاسِ بالشَّمسِ و إنْ جَلّلَها السَّحابُ»؛ همان‌طور که خورشید پشت ابر، نورش به اهل زمین می‌تابد، شیعیان از وجود امام در دوران غیبت نفع می‌برند. امام صادق‌(علیه‌السلام) نیز در روایات متعدد فرمودند امام در دوران غیبت مانند خورشید پشت ابر است. پس تعبیر خورشید نسبت به سایر موجودات، تعبیر ماه، نسبت به خدای متعال، آن نوری که امام از خدا می‌گیرد، آن منبع عظیمِ نور، وقتی به ما می‌تابد، باز برای ما و این عالم مانند خورشید است، اگر چه پشت ابر باشد.

 

خورشید، ماه و ستارگان هدایت

یک نکته ظریف این است که در دوران غیبت، امام ظاهر نیستند، انتفاع ایشان مانند انتفاع از خورشید پشت ابر است. امام مثل ماه یا مثل خورشید است. در دوران غیبت که مستقیماً امام با مردم در ارتباط نیستد، به معنای ظاهر بودن و مردم با ایشان در ارتباط نیستند، شاید این عبارت خورشید پشت ابر بهتر باشد.

علما و فقها توسط خدای متعال واسطه بین مردم و نبی مکرم، ائمه هدی و امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) شدند. امام فرمودند: «فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاةِ حَدِیثِنَا»، ما را به فقها ارجاع داده‌اند؛ یعنی نور هدایت در دوران غیبت از طریق ولات امر و فقها به امت و این عالم می‌تابد. گفتیم: امام مانند خورشید نسبت به ماست. این خورشید می‌خواهد در دوران غیبت نور خود را به ما برساند، نور امام از طریق فقها به ما می‌رسد. در روایات، فقها را گاهی به ماه و گاهی به نجم تشبیه کرده‌اند و فرموده‌اند: «إنّما العُلَماءِ فی الأرضِ کمَثَلِ النُّجومِ فی السَّماءِ یُهتَدی بِها فی ظُلُمات البَرِّ و البَحرِ»[19]؛ مَثل علما، مَثل ستاره در ظلمات دریا و خشکی است. اینجا نجوم و مَثَل آن ستاره است. در روایت دیگر می‌فرماید: «کَفَضلِ القَمَرِ عَلی سائرِ الکواکب»[20] مَثل علما، مانند ماه بر سایر ستاره‌ها است. ولی شما انسان‌های عابد، عارف را ببنید. اینها چقدر خوب هستند. اینها مثل ستاره هستند و عاِلم مثل ماه که نور خودش را از مبداء و منشاء امام می‌گیرد. آسمان اول نور الهی است، آسمان دوم نور حجت خدا و امام معصوم و آسمان سوم دوران غیبت است و خورشید آن امام غائب است. ما در دوران ظلمانی و گویا شب تاریخ قرار گرفتیم. اینجا ماه و ستاره می‌خواهد. ماه و ستاره آن علما هستند.

 

تنها عصر حاکم شدن فقها و علما

ما در هر عصری در دوران غیبت علمای زیادی داشتیم، شخصیت‌های برجسته‌ای بودند اما همه به عنوان زعیم امت اسلام مطرح نبودند. در هر عصری یک فقیه زعیم امت محسوب می‌شده یا در بلادی زعیم محسوب می‌شده است‌، در زمان‌هایی بعضی از علما زعیم کل امت اسلام محسوب می‌شدند، در بعضی دوره‌ها زعمایی در سرزمین‌های مختلف اسلامی شیعی وجود داشتند، آنهایی که زعیم، فقیه و حاکم بودند. حکومت مثلاً دست سلسله فلان بوده ولی یک عالم، حکومت فقهی، حکومت اخلاقی و معنوی بر جامعه داشته، حکومت سیاسی نداشته‌ است. اینها در اعصار مختلف در دوران غیبت برجسته می‌شدند، مثل مرحوم آیت‌الله العظمی‌بروجردی(رحمت‌لله‌علیه) که در زمان خودشان برجسته بودند، فقهای دیگر در مقابل شخصیت و شأن آنها کرنش می‌کردند، متوجه می‌شدند اینها قمر و خودشان ستاره این آسمان‌اند. نسبت خود را با تقوایی که بر قلوبشان حاکم بوده تنظیم میکردند.

تنها دوره‌ای که به صورت جدی شیعه حکومت پیدا کرد، زعیم و فقیه حاکم شد، این عصر و زمان است. تنها زمانی که ولی فقیه هم در زمینه فقهی، هم در زمینه سیاسی، هم در زمینه اجتماعی و هم در زمینه اخلاقی زعیم امت است، عصر ماست. امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) و مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) در این عصر حکومت پیدا کردند. یعنی هم در حوزه سیاسی، هم در حوزه فرهنگی، اجتماعی، معنوی، اقتصادی در همه حوزه‌ها حاکم شدند، به این معنا که حکومت به صورت جامع در اختیارشان قرار گرفت.

 

جایگاه حکومت ایران با سایر کشورها

افق حرفی که می‌زنم را کف اجرای جامعه نیاورید، این افق طرح مسئله است. اگر شما وارد مقام اجرا شوید سؤال پیش می‌آید که اگر اقتصاد دست ولی فقیه است پس چرا به این شکل است؟ می‌گویند: زمانی که حکومت دست امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بود، مشکلات زیادی در جامعه وجود داشت. البته الان کشور جمهوری اسلامی ایران نسبت به اکثر قریب به اتفاق کشورهای جهان وضعیت اقتصادی و معنوی بهتری دارد، ممکن است کشوری پیدا کنید که وضعیت اقتصادی آن خوب باشد، ولی در لجن‌زار انحرافات دست و پا می‌زند. در مجموع شما کنار هم بگذارید و مقایسه کنید مسئله جور دیگری می‌شود. آن عالمی که زعیم و فقیه حاکم در هر عصری می‌شود، او ماه آن عصر است که نورش را از خورشید ولایت عظمای امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می‌گیرد و به جامعه می‌تاباند. نقش سایر علما نقش نجوم است، ستارگانی که در دل شب غیبت می‌درخشند و امت را هدایت می‌کنند.

بعضی می‌گویند حالا که حکومت، اسلامی شده و یک فقیه در رأس جامعه آمده با زمان شاه چه فرقی دارد؟ خیلی مهم است که ما از چه زاویه‌ای به دنیا نگاه می‌کنیم، با چه ایدئولوژی و جهان‌بینی‌ای فکر می‌کنیم. البته اگر با ایدئولوژی و جهان‌بینی غیرتوحیدی هم به مسئله نگاه کنید، الان وضعیت اسلام و جمهوری اسلامی در تناسب با بقیه کشورها رتبه بالاتری دارد. نسبت به فشارهایی که دیده و تحریم‌هایی که متحمل شده است. اگر نفوذ‌ی‌های درون نظام، جنگ‌های مختلف ترکیبی که اتفاق می‌افتد و خیلی چیزهای دیگر را کنار هم بگذاریم، متوجه می‌شویم که این کشور جایگاه برتری نسبت به سایر کشورهای جهان دارد.

 

مقایسه جامعه زنده و جامعه مرده

در بحث ولایت گفتیم: امام روح است، امام حق، امام عدل در جامعه اسلامی روح است. یک سؤال از شما می‌پرسم: شخصی بسیار زیبا، جوان و خوش‌قامت را در نظر بگیرید که مرده و روح ندارد، باید با او چهکار کرد؟! او را باید دفن کرد. در مقابل یک انسان دیگری تصادف کرده، استخوان‌ها و دنده‌هایش خرد شده، سر و دست و پایش شکسته، سر و صورتش زخمی و خونآلود ولی زنده است! چنین کسی را باید مراقبت و درمان کرد، چراکه زنده است و روح دارد. جامعه‌ای که خیلی مشکل دارد اما روح دارد، زنده است، می‌شود آن را درمان کرد، جامعه‌ای که روح ندارد، امام و ولایت و حیات ندارد، حیات معنوی ندارد، فقط حیات حیوانی دارد، این جامعه مرده است. جامعه‌ای که انسانیت ندارد مرده است.

الان به نظر شما آیا نتانیاهو زنده است؟ دشمنان بشریت زنده‌اند؟ پس چرا در جهان، مرگ از آنها منتشر می‌شود نه حیات؟! بعد عده‌ای می‌گویند: چه فرقی می‌کند که نوع جهان‌بینی چه باشد؟ فرقی نمی‌کند که با چه عینکی به عالم نگاه می‌کنید؟ نائب امام زمان در بین شما حکومت می‌کند. آنهایی که می‌گویند فرقی نمی‌کند حداقل یک دور تاریخ را بخوانند. اگر اهل خواندن نیستند، تاریخ را ببینند، الآن که فیلم‌هایش منتشر می‌شود. سردمداران حکومت پهلوی خودشان با زبان خود اعتراف کردند ما چه کردیم که باعث شد مردم، انقلاب کنند. حداقل نگوییم آن زمان خوب بوده است، خودشان می‌گویند خوب نبوده، وحشتناک بوده است. یک عده از کسانی دفاع می‌کنند که خود این افراد اعتراف کردند که زمان طاغوت وضعیت بد و نامناسب بوده است.

 

اراده خداوند در کلام نائب امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)

نائب امام زمان در دوران غیبت مثل ماه است، برای سایر علما که آنها ستارگانی در این عالم‌اند، ایشان نسبت به خورشید وجود امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) ماه است، خورشید وجود امام، نسبت به نور مطلق خداوند ماه است. این آسمان‌هایی که خدا طراحی کرده تا با نور خود مردم را هدایت کند.

جامعه ای که درآن ولایت حاکم باشد، اگر مردم قدر این جامعه را بدانند و با ولایت بمانند این جامعه اصلاح خواهد شد؛ لذا می‌بینید رهبر می‌فرمایند: «بنده می‌دانم که خداوند اراده کرده این ملت را به بالاترین مراتبی که یک ملت می‌تواند برسد، نائل کند»[21]. این با ولایت محقق می‌شود و به معنای آن است که این مردم قدر این ولایت را می‌دانند، یک عده شبانه‌روز تلاش می‌کنند تا این ماه را از ماه بودن بیندازند و نورش را خاموش کنند، ذهن مردم و جامعه و جوان‌ها را نسبت به این مرکز پرتوافشانی و هدایت و سعادت خراب کنند.

 

نسبت ما با ولی‌فقیه و امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)

معاویه گوسفندهای مردم را می‌دزدید و وانمود میکرد که علی(العیاذ بالله) دزدیده، مردم هم به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فحش می‌دادند. شرایط خیلی پیچیده‌ است باید حواسمان جمع باشد. تبعیت از امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، خوشحالی برای نیمه شعبان و جشن گرفتن لوازمی دارد. وقتی یک عده بگویند: «یا ابن‌الحسن عجل علی ظهورک»، «یا صاحب الزمان العجل» اما نسبت‌شان را در این دوران تاریک غیبت با وجود ولی فقیه مشخص نکنند، قطعاً فیض و انتفاعی از این خورشید ولایت نمی‌برند. هر چند صبح و شب نام امام زمان(عحل‌الله‌تعالی‌فرجه) لق‌لقه زبانشان باشد. هر کس از امام حرف می‌زند، اما ولی زمان و نائب حجت حی ظاهر را قبول ندارد، این شخص یا فریبکار و دروغگوست یا جاهل است که «مات میتة جاهلیه»[22] البته باید به داد این فرد رسید، باید کمکش کرد، نگذارید آنهایی که جاهل‌اند در جاهلیت بمیرند؛ یعنی باید اعتقادها را نسبت به مبانی دینی‌ درست کنیم.


[1]. کمال‌الدین شیخ صدوق، ج 2، ص 409.

[2]. کمال‌الدین شیخ صدوق، ج 2، ص 409.

[3] . سوره فاتحه، آیه 6.

.[4]  سوره فاتحه، آیه 7.

[5]. تفسیر نورالثقلین، ج 1، ص 21.

.[6] سوره مائده، آیه 16.

[7] . سوره قصص، آیه 41.

[8]. بحارالانوار، ج 13، ص 338. ج 23، ص 24.

[9]. همان.

[10]. مفایتح الجنان، زیارت جامعه کبیره.

[11]. سوره نور، آیه 35.

[12]. سوره ص، آیه 72.

[13]. عیون اخبارالرضا ج1 ص 194.

[14]. تحف العقول، ص۵۱۶.

[15]. سوره لیل، آیه1.

[16]. سوره لیل، آیه2.

[17]. سوره زمر، آیه 69.

[18]. بحار الأنوار، 52/ 93/ 8.

[19]. بحار الأنوار: 2/25/85.

[20]. بحار الأنوار: 2/19/49.

[21]. سخنرانی9 دی ماه 1396.

[22]. کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۴۰۹، ح۹.