ولایت مطلقه، اطاعت مطلقه
ولایت مطلقه، اطاعت مطلقه
ولایت مطلقه، اطاعت مطلقه
حجتالاسلام مهدوینژاد: عدالت اسلامی کاملاً مبتنی بر عقلانیت است.// مساوات، همة عدالت نیست // نتیجه حضور مدیران غربزده در جامعه اسلامی چه بود؟! //عدالت هدف غایی حکومت الهی نیست، بلکه هدف غایی، تربیت انسانها و سعادت آنهاست// وقتی جامعۀ طبقاتی شکل میگیرد، حقیقت فدا میشود // مطالبهگری عمومی در همه زمینهها لازم است
عنوان برنامه: قرار هفتگی
زمان: 30 بهمن ماه 1400
موضوع: انقلابی که نباید میشد 10، برگرفته از خطبه فدکیه حضرت زهرا(علیهاالسلام)
مکان: حسینیه صاحبالزمان(عجلاللهتعالیفرجه) محمودآباد یزد
منفعت؛ محور حکم جاهلیت
در حکومت ولایی، حکم مبتنی بر عدالت، سیره نبوی و علوی است. عدالتی که مبتنی بر جهانبینی توحیدی است. اما حکم جاهلیت و حکومت طاغوت، بر مدار منفعت فردی و گروهی دور میزند. حکم جاهلیت به جای عدالت، منفعت محور است. در بحث ظن جاهلیت این آیه شریفه ذکر شد: «وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ یَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَیْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِیَّةِ»[1]. وجه مشترک ظن جاهلیت و حکم جاهلیت، خودمحوری و منفعتطلبی است. «أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ». برای این گروه عدالت فقط شعار است، ولی مَرام و مسلک و مشی آنها براساس عدالت نیست. این گروه نگاه منفعتطلبانه به گروه و باند خودشان دارند و نمیتوانند عدالت را برای عموم مردم محقق کنند.
عدالت در نظر فلاسفه غربی
یکی از فلاسفه غربی تلاش میکرد تا ثابت کند خیلی از نظریات فلسفه غرب که برای عدالت اجتماعی مطرح شده، عدالت نیست و واقعا هم خودشان به این مسئله اعتقاد دارند. بعضی از فلاسفه گفتهاند: ما برای این که گرفتار انتفاع - منفعتطلبی فردی و گروهی- نشویم و عدالت را محقق کنیم، باید محضِ انسان را در نظر بگیریم؛ انسان مطلق، انسانِ منهای پول و منهای امتیازات اجتماعی. انسان محض را در نظر بگیریم و منافع او را تأمین کنیم. از نظر آنها با این روش عدالت محقق میشود. ظاهر این حرف، حرف درستی است، ولی غربیها در ایدئولوژی حتماً کاستیهایی داشته و دارند، بنابراین نتوانستهاند عدالت را به معنای واقعی درک کنند و میگویند همه انسانها با هم برابرند. آنها مساوات را عدالت تعریف میکنند. نهایتاً به مساوات میرسند که به آن هم نرسیده و نخواهند رسید.
مساوات، همة عدالت نیست // ریشه افکار افراطی فِمنیستی کجاست؟
کسانی که معتقدند باید محض انسان را در نظر گرفت، تا بتوان عدالت را برقرارکرد، میگویند همه انسانها با هم برابرند. پس حقوق همه را تأمین کنید تا عدالت تأمین شود. در اینجا چالشهای زیادی وجود دارد که به آنها نمیپردازیم، ولی به عنوان مثال میگویند زن با مرد برابر است، در حالی که زن ومرد در همه حقوق با هم برابر نیستند چراکه در همه شئون با هم برابر نیستند. اساساً مساوات همة عدالت نیست، بلکه بخشی از آن است. گاهی به دلیل تفاوت زن و مرد، نمیتوان بین آنها مساوات را رعایت کرد. این تفکر که زن مثل مرد است و زن میتواند در همه مشاغل و مناصب حضور پیدا کند، به صورت عقلی هم مردود است.
فیزیک زن و مرد با هم متفاوت است، به همین دلیل نمیتوانند در همه عرصهها مثل هم باشند، ولی تفکر فمنیستی میگوید: زن و مرد در همه عرصهها میتوانند با هم برابر باشند؛ زن میتواند کارهای بسیار سخت را انجام دهد تا اثبات کند که جنس دوم نیست! این تفکر به جایی میرسد که میگوید زن میتواند مرد و مرد میتواند زن باشد! کار به جایی میرسد که میگوید، این آزادی برای زن هم هست که اگر خواست، چند مرد را به عنوان همسر خودش انتخاب کند. یا مرد هم میتواند باردار شود و در جامعه غربی برای مرد رحِم ایجاد میکنند. این انحرافات، ریشه در تفکر برابری زن و مرد دارد. لذا آنان هم نتوانستهاند به عدالت به معنای واقعی برسند و به خطا رفته اند و در زندگی دچار پارادوکسهای جدی شدهاند.
معیار در حکومت توحیدی و حکومت جاهلیت
شعار و شاخص جاهلیت هم در جاهلیت اولی یعنی قبل از اسلام و هم در جاهلیت مدرن امروزه پول، قدرت، آزادی و دموکراسی است. معیار جاهلیت؛ رسیدن به قدرت، ثروت، موقعیت اجتماعی، آزادی و دموکراسی با تعریف غربی آن است. هیچ کدام از این مفاهیم در غرب تعاریف جامع، کامل و صحیحی ندارد، چراکه ایدئولوژی غرب اشکالات زیادی دارد.
در اسلام معیار، عقلانیت، ایمان، تقوا و عبودیت خداست؛ اصل این است که بفهمیم خدا آفریننده اصلی همه هستی است و همه قدرتها به دست اوست. بفهمیم که با بندگی خدا میتوانیم به شکل درست و بدون آسیب به خواستهها برسیم. خداوند بهترین قانونگذار است، ما باید با عبودیت خداوند حرکت کنیم. این تفکر اسلام و عقلانیت اسلام است. در ایدئولوژی اسلام معنای عدالت نیز متفاوت است. تقسیمبندیهای جامعه، مفاهیم اجتماعی و سیاسیای که در جامعه به وجود میآید؛ از نظر اسلام معنای متفاوتی دارد. در نظامات غربی هم طبق ایدئولوژی خودشان، تقسیمبندیهایی دارند تا به تعاریف خودشان برسند. البته غرب به تعاریفی که مدنظر داشته است، هم نرسیده و دچار چالش جدی و فروپاشی جدی است.
حقوق انسانها در جامعه اسلامی
در اسلام انسانها اعم از مسلمان و غیرمسلمان حقوقی دارند، در اسلام تقسیمبندی به صورت مسلمان، غیرمسلمان، مؤمن، منافق و کافر هست که براساس ایدئولوژی توحیدی در جامعه به وجود میآیند و هرکدام حقوق مشخصی دارند، اسلام به هیچکس ظلم نمیکند. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) حتی با خوارج تا زمانی که علیه حکومت دست به شمشیر نبرده بودند، درگیر نشدند و حقوق آنها را از بیتالمال قطع نکردند. خوارج بسیار جوسازی منفی میکردند ولی تا زمانی که مُحاربه نکردند، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) حقوق آنها را از بیتالمال قطع نکردند.
عدالت اسلامی، مبتنی بر عقلانیت/ راه مقابله با منافقین
عدالت اسلامی کاملاً مبتنی بر عقلانیت است، دقیق و ظریف است. به منافق سخت نمیگیرد؛ چرا که منافق علناً کفر خود را اظهار نمیکند، منافق در لباس ایمان، کفر میورزد. لذا منافق در جامعه اسلامی زندگی میکند، مثل بقیه، از حقوقِ برابر هم برخوردار است. البته منظور از منافق، سازمان مجاهدین و منافقین نیست؛ چرا که آنها مُحارب بودند. منظور منافقینی است که نفوذیاند و در دل جامعه زندگی میکنند یا منافقینی که نان انقلاب را میخورند امّا افکارشان، غیرانقلابی و ضّدانقلابی است و طور دیگری رفتار میکنند تا از همین فرصتها استفاده کنند. ما در جامعه اسلامی کم نداشتیم از آدمهایی که به اسم انقلاب، اسلام و ارزشها از مردم رأی گرفتند و در مسند قدرت قرار گرفتند، ولی ضد انقلاب ولایت و شهدا اقدام کردند. جامعه باید بصیرت پیدا کند و منافقین را اعتقاداً و رفتاراً از جامعه دفع کند. با منافقین نمیتوان مثل کافر حَربی رفتار کرد، بلکه باید بصیرت را بالا برد.
عدالت باندی و گروهی
مفهوم عدالت مفهومی بسیط، ظریف و دقیق است. یک نوع عدالت باندی و گروهی وجود دارد که در دنیا عدهای به اسم حقوق بشر و عدالت بر سر کار میآیند، وقتی با این شعارهای خوب در مسند قدرت قرار گرفتند، برای باند خودشان جریان درست میکنند. این مسئله ممکن است در غرب اتفاق بیفتد، ممکن است توسط برخی مسئولین داخل کشور اسلامی خودمان؛ منهای ولایت، در ردههای رؤسای جمهور و غیره اتفاق بیفتد. عدالتِ باندی و گروهی فایدهای برای عموم مردم ندارد. چراکه برای جریان، حزب و گروه خود به دنبال منفعت هستند، بنابراین اصلاً عدالتی اتفاق نیفتاده.
طبقهبندی جامعه در نظام جاهلی و اسلامی
خداوند در قرآن کریم میفرماید: «فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِینَ کَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَیکَ إِلَّا بَشَراً مِّثْلَنَا وَمَا نَرَیکَ اتَّبَعَکَ إِلَّا الَّذِینَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِیَ الرَّأْیِ»[2]؛ در این آیه اشاره میکند به اینکه گروه «ملاء»؛ یعنی بزرگان و سران قوم حضرت نوح(علیهالسلام)، حضرت نوح و کسانی که به ایشان ایمان آورده بودند را اراذل مینامیدند. اراذل یعنی آدمهای پست و فرومایه که جایگاه اجتماعی و ثروت ندارند. در این آیه یک قوم «ملأ» و یک قوم «اراذل» وجود دارد. بعضی از این آیه استفاده کردهاند که جامعه طبقاتی از زمان حضرت نوح(علیهالسلام) شکل گرفته است.
مسئله اصلی که جامعه اسلامی میخواهد با آن مبارزه کند این است: شکل گرفتن طبقات برتر. از نظر اسلام همه برابرند. به خاطر ژن خوب یا مثلاً یک امتیاز اجتماعی یا خانوادگی، نباید برتریهایی در اختیار افراد قرار بگیرد که دیگران نتوانند به آن برسند، مثلاً طوری شود که هرکس تحصیلات عالیه دارد، فرزندش هم بتواند به مدارج علمی برسد و دیگران نتوانند! این یعنی ظلم، در این صورت عدالت در جامعه نیست.
با انقلاب اسلامی چنین بیعدالتیهایی در کشور جمع شد، اما بعد از دوران دفاع مقدس دوباره توسط برخی غرب زدهها اتفاق افتاد.
راه درمان مشکلات اقتصادی/ نتیجه حضور مدیران غربزده در جامعه اسلامی
متأسفانه نوعی از جامعه طبقاتی در جامعه ما هم شکل گرفته است. علیرغم اینکه نظام ایدئولوژی و قوانین ما با شکلگیری نظام طبقاتی مخالف است و رهبران دینی ما و ولیفقیه در جامعه مخالف هستند، ولی مدیرانی که در ردههای مختلف به قدرت میرسند اگر معتقد نباشند و غربزده باشند، تفکر و حکم جاهلی را در جامعه پیاده میکنند. طبقهای در جامعه درست میشود که وقتی گرانی میشود سود میبرد و وقتی هم ارزانی میشود به نفعش هست. در این جامعه، وقتی گرانی شود، قشر مستضعف ضرر میکند، وقتی ارزان هم شود، قشر مستضعف در فشار است. چنین جامعهای باید اصلاح شود. مشکلات اقتصادی در کشور ما توسط طبقهای که غربزده بودند، نهادینه شد، باید ریشه اینها کنده شود. راهی هم ندارد جز اینکه کسانی سردمدار شوند که واقعا معتقد به آرمانهای انقلاب و اسلام باشند.
نمونهای از نفع طبقات مرفه در جامعه
مثلاً میگویند کنکور را میخواهیم برداریم. باید پول بدهند و به دانشگاه بیایند. دوباره کسانی که پول دارند، میتوانند وارد دانشگاه شوند. اگر هم کنکور باشد، مشکل برای قشر مستضعف است. این همه کلاسهای آموزشی و موسسأت آموزشی که صداوسیما هم مفصل تبلیغ میکند. هر کس پول دارد، میتواند اینها را تهیه کند. هر کس پول دارد، میتواند معلم خصوصی بگیرد. جامعه طبقاتی یعنی اینکه دانشگاه دولتی و دانشگاه آزاد داشته باشیم، مدارس دولتی و مدارس غیرانتفاعی داشته باشیم. مدارسی که معلمهای خوب و امکانات مناسب دارند، پول زیاد هم میگیرند. مدارسی که ضعیفترند، برای قشر مستضعف، کیفیت تدریس پایین و امکاناتش هم کم است. چنین جامعهای، جامعه طبقاتی است.
دغدغه حضرت زهرا(علیهاالسلام) چه بود؟/ انحراف قطار اقتصاد کشور از مسیر
حضرت صدیقه(علیهاالسلام) از صدر اسلام فریاد میزدند، برای اینکه جامعه طبقاتی، اگر ایجاد شد، آنوقت همه اهداف اسلام زیر سؤال است. ما انقلاب کردیم اما حرف امام(رحمتاللهعلیه)، بزرگان انقلاب، امثال شهید بهشتی و شهید مطهری این نبود. قرار بود اتفاق دیگری بیفتد. کسانی که آمدند در رأس کار، به عنوان رؤسای جمهور، در بعضی از مقاطع انقلاب مخصوصاً بعد از امام، فرمان قطار اقتصاد کشور را در دست گرفتند و به بیراهه بردند. البته این بدین معنا نیست که ما در انقلاب به نتیجه نرسیدیم و همه چیز تمام شد.
هنوز فرصت برای جبران باقی است/ نتایج رضایتبخش انقلاب
البته در همین فضا هم علیرغم وجود مشکلات اقتصادی و شخصیتهایی که انحراف ایجاد کردند، ولی فقیه جلوی فساد مطلق و انحرافات مطلق را گرفت. امروزه هم ظرفیت برای رشد فراهم است، ولی به سختی؛ چرا که خیلی از فرصتها در نظام اقتصادی یا حتی نظام سیاسی کشور سوخته است. ولی در عین حال هنوز که هنوز است فرصت برای تحول باقی است. مردم خودشان دارند، انتخاب میکنند، خودشان واقعا میآیند انتخابات برگزار میکنند، خودشان واقعا میتوانند سرنوشت را تغییر دهند. این تبیین مهم است. ولی نظام سرمایهداری خودش را در این بدنه جا داده و باید ریشهکن شود، باید الان دولت انقلابی که سرکار آمده، تبعیضها را ریشهکن کند وگرنه وقتی قرار باشد تبعیضها باز هم باقی بماند، کار دشوار میشود. البته میدانیم یک شبه امکان این نیست که نظام آموزش و پرورش، ادارات و سایر نظامات داخل کشور اصلاح شود.
عدالت در مطالبهگری/ مطالبهگری باید جامع و کامل باشد
نکتهای در موضوعات مربوط به عدالت، عرض کنم. عدالت در مطالبهگری مهم است. ما میخواهیم از مسئولین، و نهادها مطالبه کنیم. مطالبهگری حق مردم است و باید مطالبه کنند، اما در مطالبهگری هم باید ما عدالت را رعایت کنیم. ما گاهی مطالباتمان معتدل و عادلانه نیست؛ در یک بُعد، مثلاً مسائل اخلاقی یا مسائل فرهنگی معترضیم، در مسائل سیاسی و مسائل اقتصادی کلاً موضعی نداریم و مهم نمیدانیم یا بعضیها در مسائل سیاسی خیلی داغاند به مسائل فرهنگی و اقتصادی اصلاً توجه ندارند و یا مسائل اقتصادی را خیلی مهم میدانند، ولی بخشهای دیگر را اصلاً مهم نمیدانند! اینطور نباید باشد، مؤمن باید جامع باشد. اگر مطالبهگر هستیم باید مطالبهگر جامع و کامل باشیم.
فرض بگیرید در جشنواره فیلم فجر یک اتقافی افتاد. یک نفر آمد یک حرف مزخرفی زد. واقعاً هم حرفش هتک حرمت شرایع اسلام بود، حرف خیلی بدی بود، باید به دهنش زد، با او باید برخورد کرد، باید قوه قضاییه برخورد کند. مسئله، مسئله مهمی است. هرکسی نباید به خودش اجازه دهد در هر مسئلهای ورود کند و نظر بدهد، آن هم در جایگاه اثرگذاری روی اجتماع، که قطعاً باید این اتفاق بیفتد. اما نسبت به مفاسد اقتصادی هم باید حساس باشیم، نسبت به مفاسد سیاسی هم باید حساس باشیم. این هم اشتباه است که یک عده به اسم عدالتخواهی فقط روی مسائل اقتصادی زوم کردهاند، میگویند: فقط شما گیر میدهید به زنها و حجابشان، اگر راست میگویید بیایید در مفاسد اقتصادی درگیر شوید. این ایجاد دوگانه یا چندگانه در حوزه مطالبهگری هم چیز خطرناکی است. مردم در همه زمینهها باید مطالبه داشته باشند.
مطالبهگری عمومی در همه زمینهها / تشخیص ولی فقیه مقدم است
باید حساس به مسائل اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی باشیم و مطالباتمان جامع و کامل باشد. باید بین نخبگان جامعه تقسیم وظیفه شود تا عدهای مسائل سیاسی، عدهای مسائل اقتصادی و عدهای دیگر هم به مسائل فرهنگی واکنش نشان دهند؛ هدفمند و شبکهای رفتار کنند. اگر چنین تقسیمبندیای امکان ندارد، پس همه مردم باید نسبت به همه موضوعات، حساس باشند و واکنش نشان دهند و مطالبهگر باشند.
البتّه مطالبهگری به حقّ خیلی مهم است. اگر جایی تشخیص ما با تشخیص «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ»[3] در تضاد بود ما باید نظر ولی را بر نظر خودمان مقدّم بداریم. این مسئله که ولایت مقدّم است بر عدالت، یا عدالت بر ولایت مقدّم است مسئله واقعاً جدّی و مهمّی است.
هدف نهایی حکومت الهی/ مهمترین مسئله در اسلام
عدالت، هدف غایی حکومت الهی نیست، بلکه هدف غایی، تربیت و سعادت انسانهاست و اولیاء الهی ضامن این سعادتاند. آیات و روایات متعددی دال بر این است که هیچ مسئلهای در اسلام مهمتر از مسئلۀ ولایت نیست. «و ما نودی بشیٍ کما نودی بولایه»[4]؛ هیچ چیزی مثل ولایت نیست. و اصلاً عدالت در خود ولایت متبلور است. ضامن و بقاء عدالت در جامعه ولی خدا است و گفتمان او در مسئلۀ عدالت باید غالب باشد وگرنه هر کسی از راه میرسد مسئلهای را به عنوان عدالت مطرح میکند. اگر در مسئلهای موضع ولی و امام جامعه نسبت به آن مسئله، خلاف موضع شماست، شما باید موضع خود را عوض کنید، نباید بگویید ولی فقیه دارد اشتباه میکند. پس شما از چه کسی تبعیّت میکنید؟! چه معیاری برای تشخیص حقّ و باطل دارید؟! جامعه را بر چه مداری میخواهید استوار کنید؟!
فرار از عدالت و حکم تورات
نکتهای را از آیات قرآن عرض میکنم تا ببینید در مسئلۀ عدالت چه بلایی سر اقوامِ مختلف در طول تاریخ آمده. در تفسیر مجمعالبیان، ذیل آیۀ «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ لاَ یَحْزُنکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ»[5] در روایتی از امام باقر(علیهالسلام) آمده که زنی از اشراف خیبر، با مردی از اشراف مدینه زنا میکنند؛ زنا هم زنای محصنه بوده؛ یعنی هر دو همسر داشتند. طبق حکم تورات باید سنگسار میشدند، اما چون از اشراف و بزرگان یهود بودند، اینها نخواستند سنگسارشان کنند. چند نفر را محضر رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فرستادند و گفتند حالا که حکم تورات سنگسار است. نزد پیغمبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) میرویم شاید حکم حکومتی اسلام و نظر مسلمانها حکمی راحتتر باشد. آنوقت میتوانیم بگوییم ما اهل ذمّه بودیم و طبق قانون حکومت اسلام عمل کردیم. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند اگر من حکم بدهم آن را قبول میکنید؟! گفتند: بله. جبرئیل نازل شد و حکم سنگسار زنای محصنه را آورد. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند باید سنگسار شوند ولی قبول نکردند.
جبرئیل نازل شد و اسم شخصی را آورد به نام«سوریا» و گفت: یا رسولالله، بگویید او را بیاورند. پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمود شما سوریا، یک جوان اَمرَد (یعنی ازدواج نکرده) و لوچ میشناسید؟ اینها گفتند بله از علمای بزرگ یهود است. فرمودند او را بگویید بیاید. آنها هم او را احضار کردند. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) او را قسم دادند که بگو در تورات حکم چنین زنایی چیست؟ او هم گفت حکم سنگسار است. ولی اگر ترس آن نبود که پروردگار تورات، مرا به جرم دروغ بستن به تورات و تحریف آن آتش بزند، هرگز این اعتراف را نزد تو نمیکردم؛ چراکه یهودیان نمیخواستند کسی متوجه شود که حکم خدا را زیرپا میگذارند. آمده بودند تا حکم اسلام را بدانند و اگر تخفیف دارد، آن را عمل کنند، به این صورت میخواستند از زیر بار حکم تورات شانه خالی کنند.
در ادامه گفت: امّا از شما سؤالی دارم. حکم زنای محصنه در کتاب شما چیست؟ حضرت(صلیاللهعلیهوآله) فرمود: حکم زنا در قرآن این است که اگر چهار نفر شاهد شهادت دهند که به صورت دقیق دیدهاند که زنا دارد اتّفاق میافتد بر حاکم واجب است که آن زن و مرد را رَجم کند. «ابنسوریا» گفت: خدای تعالی در تورات نیز همین حکم را نازل کرده.
نتیجه نادیده گرفتن حکم خدا برای طبقه اشراف/ نادیده گرفتن حقیقت در جامعه طبقاتی
رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) از سوریا سؤال کردند: اوّلین باری که در این موضوع، حکم خدا را نادیده گرفتید چه زمانی بود؟ گفت: هر وقت زنی از اشراف زنا میکرد رهایش میکردیم و چون زنی از طبقۀ ضعیف جامعه زنا میکرد حدّ سنگسار را بر او جاری میساختیم و همین باعث شد که زنا در میان اشراف شایع شد. این وضع به همین صورت بود تا اینکه پسرعموی یکی از پادشاهان زنا کرد و ما سنگسارش نکردیم، چیزی نگذشت مردی دیگر از طبقۀ پایین جامعه زنا کرد همین که خواستیم سنگسارش کنیم گفت به هیچ وجه نمیگذارم سنگسارم کنید، مگر بعد از آنکه پسرعموی شاه را سنگسار کنید؛ چون مدرک داشت. برای حفظ آبروی علمای یهود را در خطر دیدیم. جمع شدیم و از پیش خود حدّی برای زنای محصنه معین کردیم که آسانتر از سنگسار باشد و در اشراف و غیراشراف یکسان اجرا گردد. از آن پس، حکم زنای محصنه به جای رجم چنین شکنجهای شد.
وقتی جامعۀ طبقاتی شکل میگیرد، حقیقت فدا میشود؛ یعنی برای ثروتمندان و طبقه دارای عنوان و ژن خوب قوانین جابجا میشود. حال اگر جامعه طبقاتی شده و قوانین خدا نادیده گرفته شود، مردم به انواع بلایا گرفتار میشوند. نباید اجازه داد جامعه طبقاتی شود.
لزوم عدالت توسط مسئولین در تقسیم خدمات شهری
عدالت مانع ایجاد جامعۀ طبقاتی را میگیرد. ولایت در جامعه یکپارچگی و موالات ایجاد کرده و عدالت را محقق میکند. عدالت «تنسیقاً للقلوب»[6] است و موالات ایجاد میکند، بنابراین احکام الهی و حکم عقلانیّت حاکم میشود؛ ولی اگر در جامعهای حاکمان، موحّد و عادل نباشند، سراغ ایجاد باند و گروه و جامعۀ طبقاتی میروند تا بتوانند بیشتر از امکانات برخوردار شوند. اینکه در مناطق بالای شهر میوههایی هست که در مناطق دیگر شهر نیست یا یکسری امکانات هست که جاهای دیگر نیست؛ بیعدالتی است. اینکه خدمات شهری جایی ارائه شود که مردم آن ثروتمندترند، چنین حکومتی اسلامی نیست. شورای شهر، شهردار، استاندار و... باید فکری کنند. نمیشود که فقرا به خاطر فقرشان فقیر بمانند و پولدارها به خاطر پولشان پولدارتر شوند، چنین جامعهای توحیدی نیست. لذا انتظار ما از مسئولین این است که خدمات شهری را در کل شهر به طور مساوی تقسیم کنند.
درخواست عدالت در تصمیمات ستاد کرونا
باید در تصمیم گیریها هم عدالت رعایت شود؛ حتی در مورد کرونا. با اینکه میدانیم ستاد کرونا دغدغه دارد، ولی تعطیلی هیئتهای مذهبی به خاطر رعایت نکردن قوانین توسط بعضی از هیئات، عادلانه نیست؛ چرا که به مغازهها مجوز داده میشود و با چند درصد جمعیت کار میکنند. درحالیکه خیلی از مغازهدارها هم رعایت نمیکنند. البته ما خودمان را موظف میدانیم که مصوبات ستاد کرونا را اجرا کنیم، چون فرمان رهبری است. هر تصمیمی گرفتند ما اجرا میکنیم، اما حق اعتراض داریم و میپرسیم چرا اینگونه رفتار میکنند. اگر سرکشی کنند، کم نیستند هیئتهایی که با فاصلهگذاری و رعایت ضوابط بهداشتی، جلساتشان را برگزار کردهاند. نباید همه چوب چند هئیت که رعایت نمیکنند را بخورند. اگر این چنین باشد، باید به خاطر چند مغازهدار که رعایت نمیکنند همه بازار تعطیل شود. عدالت در این تصمیمگیری هم لازم است.
ولایت مطلقه، اطاعت مطلقه
وقتی ولایت فقیه، ولایت مطلقه است اطاعت از ولی فقیه هم اطاعت مطلقه است. مقام معظم رهبری تصمیمگیری در مورد کرونا را به ستاد کرونا ارجاع دادهاند، پس تخلف از ستاد کرونا اشکال شرعی دارد. ولیّ فرمود ستاد کرونا تصمیمگیرنده است و این ستاد، اعتکاف را تعطیل کرد، اگر کسی اعتکاف را برگزار کند اشکال شرعی دارد. نمیتوان گفت ستاد اشتباه کرده؛ اگر بخواهیم اینطور به مسائل نگاه کنیم سنگ روی سنگ بند نمیشود. جامعه باید درست اداره شود.
اگر ما شبها تا صبح در هیئات سینه بزنیم و عزاداری کنیم، ولی مطیع نباشیم ارزشی ندارد؛ چرا که از ما عبادت نخواستهاند، بلکه از ما اطاعت خواستهاند. ابلیس هم شش هزار سال عبادت کرد؛ ولی چون اطاعت نکرد مَطرود شد. امر ولی فقیه، امر امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) است، وقتی میفرماید باید دستورات ستاد کرونا اجرا شود، بر همه واجب میشود. اگر امکان کسب مجوز هست، میتوانیم با مجوز فعالیت کنیم وگرنه باید طبق دستور عمل کنیم. البته ما از ستاد کرونا درخواست تصحیح قوانین را داریم، ولی جز به قوانین عمل نمیکنیم، چون امر ولی است و ما به دنبال تفریح نیستیم بلکه دنبال عمل به تکلیف هستیم. اطاعت برای ما عزت، عاقبت به خیری و رضایت خداوند را به دنبال دارد.
سلام بر صبر زینب(علیهاالسلام)
حضرت زینب(علیهاالسلام) در یک شرایط کاملاً ناعادلانه و نابرابر رسالت خودش را انجام داد. خطاب به یزید فرمود: «أمِنَ العَدْلِ یَابن الطُّلَقَاءِ»؛ ای فرزند آزاد شده به دست جد من! آیا این عدالت است که «تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إمَاءَکَ»؛ زنها و نوامیس خودت را پشت پرده بردهای «وَ سَوقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللهِ سَبایا»؛ و دختران رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) را اسیر گرفتهای؟ «قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ»؛ حجابهای آنها را هتک کرده و صورتهای آنها را باز کردهای... «تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَی بَلَدٍ»؛ نقابهای صورت آنها را کشیده و آنها را از کوچه و خیابانها بین دشمنان عبور دادی؟ «و یَسْتَشْرِفُهُنَّ أَهْلُ الْمَناهِلِ وَ الْمَناقِلِ»؛ اسمشان را سرِ زبانها انداختی و نقل محافل و مجالس کردی؟ «وَ یَتَصَفَّحُ وُجُوهَهُنَّ الْقَرِیبُ وَ الْبَعِیدُ، وَ الدَّنِیُّ وَ الشَّرِیفُ»؛ هر کس و ناکسی به اینها نگاه انداخت. «لَیْسَ مَعَهُنَّ مِنْ رِجالِهِنَّ وَلِیُّ» از مردانشان هیچکس با آنها و سرپرست آنها نبود « وَ لا مِنْ حُماتِهِنَّ حَمِیٌّ» از آن افرادی که حامی آنها بودند، هیچکس نبود.
«سلام علی قلب زینب الصبور» سلام بر خانمی که بدنش جای تازیانهها را با خود به مدینه بُرد، سلام بر خانمی که نشسته نماز شب میخواند؛ حتی تا مدینه. سؤال کردند که بیبی جان، چرا نشسته نماز میخوانید؟ فرمود: در طول اسارت، غذایی که میدادند کافی نبود و گاهی آب و غذای خودم را بین بچهها تقسیم میکردم، قوتی در پاهایم نیست که بایستم.
[1] . سوره آلعمران، آیه 154.
[2]. سوره هود، آیه27.
[3] . سوره مائده، آیه 14.
[4] . کافی، 2/18.
[5] . سوره مائده، آیه 14.
[6]. خطبه فدکیه.