نواقص ایمان کدام است؟

نواقص ایمان کدام است؟


نواقص ایمان کدام است؟

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: نگاه اصلی حضرت به زن در نامه 31 اشاره شده که فرمودند: «اِنَّ ‌المَرأةُ‌ الرَّیحانَه و لَیسَت بِقَهرمانة»// نواقص الایمان یا نقائص الایمان؟! تفاوت این دو کلمه در چیست؟ // بانوان در باور، عقیده و در ایمان لسانی کاستی ندارند. به همان اندازه که مردها می‌توانند مراتب بالای معرفت را داشته باشند، زن‌ها هم می‌توانند به مراتب بالای معرفت برسند. این مسئله‌ای است که به فکر، عقل، انسانیت و بُعد جوانحی انسان برمی‌گردد

 

شناسنامه:

عنوان: قرار هفتگی

موضوع: اِنَّ النِّساءَ نواقِصُ الایمان، آیا زنان ناقص‌الایمانند؟!

زمان: 3 دی‌ماه 1401

مکان: امامزاده سید جعفر محمد(علیه‌السلام)

 

زن، گل است!// نگاه اصلی امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) به زن

در جلسۀ گذشته مقدماتی را پیرامون فهم کلام امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) درباره زنان در نهج‌البلاغه بیان کردیم. وقتی می‌خواهیم در مورد بیانات امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) درباره زن‌ها که ظاهرش هم توصیفات نامطلوبی به نظر می‌رسد قضاوت کنیم، اول باید ببینیم مبنا و نگاه اصلی حضرت به زن چه بوده است، بعد بقیۀ مطالب را بر اساس آن نگاه زیر‌ساختی و اصلی تحلیل کنیم.

 نگاه اصلی حضرت به زن در نامه 31 اشاره شده که فرمودند: «اِنَّ ‌المَرأةُ‌ الرَّیحانَه و لَیسَت بِقَهرمانة»[1]؛ زن مانند گل است و قهرمان نیست. قهرمان در اینجا به معنی پیشکار، شخص پادو و زیردست است. حضرت می‌فرمایند زن اینها نیست، بلکه زن یک گل است! این نگاه اصلی امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) به زن است. اگر در نهج‌البلاغه یا جا‌ها‌ی دیگر تعابیر دیگر‌ی دیدید، بدانید آنها توصیفات جانبی از زن است. توصیف اصلی همین است که حضرت فرمود‌ند: زن گل است و باید با او مثل گل رفتار شود.

 

روش امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) در بیان ویژگی‌های زن

حالا که فهمیدیم نگاه اولیۀ حضرت به زن چنین است، به سایر توصیفاتی که در مورد زن‌ها فرموده‌اند می‌پردازیم که منظور حضرت را واضح‌تر بفهمیم. روش امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) در بیان ویژگی‌های زن، یک روش بسیار فوق‌العاده‌ است؛ وقتی می‌خواهند شخصیت، شرایط و ویژگی‌ها‌ی زن را توصیف کنند، بیشتر نگاه‌های سلبی دارند و منهیات را مطرح می‌کنند. مثلاً شما به چند نفر بگویید سر یک شیشۀ بزرگ را بگیرند ببرند در یک پنجره‌ نصب کنند، این شیشه را چقدر مراقبت می‌کنید؟ مدام می‌گویید این طرف نرو، از آن طرف نرو، گوشه‌اش تیز است، دستت را نبرد... مرتب شروع می‌کنید به تذکر و نهی کردن نسبت به آن بخش‌ها‌ی سلبی کار. اول و بیشتر دارید مراقبت را تذکر می‌دهید؛ چراکه شیشه حساس است و اگر به یک جا اصابت کند، می‌شکند. لذا مدام به مراقبت توصیه می‌کنید. بنابراین وقتی می‌گویید مراقب باشید نشکند، عیبش را نمی‌گویید، بلکه ویژگی آن را می‌گویید، چراکه اگر مراقبت نکنند، می‌شکند.

 هر چقدر آدم در چنین شرایط حساسی قرار می‌گیرد بیشتر تذکر می‌دهد. نهی می‌کند، می‌گوید آسیب نبیند، مرتب ویژگی‌هایی را می‌گوید تا از آسیب جلو‌گیر‌ی کند. بعد انسان، شرایط ایجابی را می‌گوید که حالا این کار را انجام بده. اول حرف‌ها‌ی سلبی را می‌زند و مراقبت‌ها را می‌گوید. لذا حضرت که می‌فرمایند: «إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ»[2] مراقبت‌ها را می‌فرمایند. وگرنه اینها توصیف اصلی ایشان از زن نیست. می‌فرماید مواظب باش شرایط زن اینگونه است.

 یا اینکه می‌فرمایند: «المَرأةُ عَقرَبُ حُلوةُ ‌اللَّبسَه»[3]؛ زن مثل عقرب است، نیش او شیرین است. بعد یکی نگوید آقا بالاخره زن گل است یا عقرب؟ تکلیف را روشن کن! آنجا حضرت، اصل توصیف از زن را می‌فرمایند که زن مانند گل است. بعد در توصیف جانبی از رفتار‌ها و حواشی وجود‌ی زن چیز‌هایی را می‌فرمایند.

 می‌فرمایند شما باید مراقبت‌هایی داشته باشید یا توجه‌ها‌ و پرهیز‌ها‌یی باید نسبت به شخصیت آن زن داشته باشید.

 

لزوم توجه به اصول در خطبه 80 نهج‌البلاغه

مطلبی که خیلی جنجال برپا کرده، نکته‌ای در خطبۀ80 نهج‌البلا‌غه است. بعد از جنگ جمل، حضرت، همسر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) را با عزت و احترام به مدینه فرستادند. سپس برای لشکریان‌شان سخنرانی کردند و فرمودند: «مَعاشِراً‌النّاسِ، اِنَّ النِّساءَ نَواقِصُ‌الا‌یمانِ، نَواقِصُ‌الحُظوظِ، نَواقِص‌ُالعُقولِ»[4]؛ همانا زن‌ها ناقص‌الایمان، ناقص‌البهره(اشاره به ارث دارد)، ناقص‌العقول‌اند. خب به ظاهر که توصیف خوبی نیست، چرا امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) اینطور‌ فرمودند؟ باز مرتب هر کلمه‌ای را می‌گوییم، می‌گوییم امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) اول فرمودند: «المَرأةُ‌الریحانَه»، ذیل آن ریحانه، حالا می‌خواهیم همۀ اینها را تحلیل و تفسیر کنیم.

اولین نکته‌ای که باید در این بحث مورد توجه قرار بگیرد، این است که اولاً بعضی‌ها شروع کردند به توجیه کردن که امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) منظور‌شان همۀ زن‌ها نبوده، منظور‌شان مثلاً همان خانمی بوده که در جمل به جنگ ایشان آمده و نهایتاً امثال آن خانم؛ می‌گویند اینها ناقص‌العقل‌اند و...

جلسات قبل اصولی را عرض کردیم؛ اگر می‌خواهید در مورد کلام شخصی قضاوتی کنید، اولاً به یک‌سری اصول موضوعه و مبنا‌ها‌یی که از طرف مقابل دریافت کرده‌اید، برگردید و بر اساس مبنا‌ها‌ی او قضاوت کنید. یکی از نکات این بود که وقتی شخصی حرف می‌زند، بگذارید حرفش تمام شود. کلامش را کامل بشنوید بعد در مورد حرف‌هایش قضاوت کنید.

آنهایی که گفتند: منظور امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) همۀ زن‌ها نبوده و آن زن یا عدۀ خاصی بود‌ه، اصلاً نگذاشتند حرف امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) تمام شود. احتما‌لاً بقیۀ حرف‌های امیر‌المؤمنین (علیه‌السلام) را نخوانده‌اند؛ چراکه حضرت در همان خطبه دلایلش را ذکر کرده‌اند که منظور‌شان از «نواقص‌الایمان، نواقص‌الحظوظ، نواقص‌العقول» چیست. ولی یک عده همین‌طور شروع کردند به توجیه کردن! این مسئلۀ اصلی است که باید به آن توجه کرد. ما طلبه‌ها می‌گوییم «اَلعِلتُ یُعَمِمُ و یُخَصِّص» گاهی یک علت عمومی ذکر می‌کنند، علت وقتی عام شد، حُکم آن هم عام است. حضرت علت را عمومی برای همۀ زن‌ها می‌فرمایند حکم آن هم شامل همه زن‌ها می‌شود، «اِنَّ‌النِّساء» یعنی همۀ زن‌ها. وقتی به دلایلی که حضرت ذکر می‌کنند، نگاه کنید، می‌بینید شامل همه زن‌ها می‌شود. چطور می‌گویید منظور یک زن بوده است؟! لذا باید تأمل کرد.

 

تفاوت نواقص و نقائص

به چند نکته توجه کنید، یکی از آنها ترجمۀ درست کلمه «نواقص الایمان» است. نواقص یعنی چه؟ در لغت‌نامۀ دهخدا، نواقص جمع کلمۀ «نقص» است. «نواقص» داریم و «نقائص»، حضرت نفرمودند: زن‌ها «نقائص‌العقول و نقائص‌الایمان» هستند! نواقص با نقائص فرق می‌کند. نواقص جمع کلمۀ «نقص» و نقائص جمع کلمۀ «نقیصه» است. فرقش این است که نقص؛ کمبود، کمی یا کاستی‌ای است که در وجود کسی است و قابل جبران و کامل‌کردن است.

 

نمونه‌هایی برای نواقص

مثلاً وقتی می‌خواهم معامله‌ای انجام دهم یا چیزی بخرم فکر و محاسبه کرده‌ و خریده‌ام. فرض بگیرید من هشتصد میلیون پول لازم دارم، ولی هفتصد میلیون دارم، صد میلیون کم دارم. این صد میلیون کمی و کاستی من، عیب نیست، نقص است. می‌روم قرض می‌کنم، از جایی وام می‌گیرم و روی این پول می‌گذارم تا خانه‌ای که می‌خواهم را تهیه کنم؛ به این نقص می‌گویند که قابل جبران و تکمیل است، عیب هم نیست، مثلاً در وزنه‌برداری می‌خواهم وزنۀ چندصد کیلویی را بلند کنم، ولی الآن قدرتش را ندارم. قدرت بدنی‌اش فی‌نفسه در من هست که تمرین کنم تا به آنجا برسم، عیبی ندارم که نتوانم به تمرین بروم تا به آن قدرت برسم، می‌توانم. منتهی الآن قدرت بدنی کمی دارم؛ به این نقص می‌گویند. ما از این نواقص در زندگی زیاد داریم، قدرت خیلی چیزها را داریم، خیلی کارها را می‌توانیم انجام دهیم، باید کمبودهای خود را جبران کنیم، کامل کنیم و سپس آن کار را انجام دهیم. به این نواقص می‌گویند امّا نقائص اینطور نیست.

 

معنای نقائص

نقیصه که جمع آن «نقائص» می‌شود، عیب است. در لغت می‌گوید: نقیصه: بیماری، وقیعه، خوی زشت (خطیئة دنیة)، عیب و ایرادی در وجود انسان است. نقیصه را باید از بین برد، خوی زشتی در وجود انسان هست، مانند آدمی که دروغ می گوید، به این خوی زشت، نقیصه می‌گویند. نمی‌گویند این را کامل کن، می‌گویند این را رفع کن. شما باید کلاً آن را ریشه‌کن کنید؛ به این نقیصه می‌گویند که جمع آن نقائص است.

 پس نقائص با نواقص فرق می‌کند؛ نقائص عیب است باید آن را ریشه‌کن کرد، ولی نواقص که از نقص می‌آید کمبودها و کاستی‌های آدم است که قابل تکمیل‌شدن است.

 

عیب یا کاستی؟

حضرت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نفرمودند: «إنّ النساء نَقائص الا‌یمانِ، نَقائص ‌الحُظوظِ، نَقائص ‌ُالعُقولِ» بلکه فرمودند: «نَواقِصُ الإیمان». این را به عبارات حضرت تطبیق می‌دهیم که وقتی می‌فرمایند نواقص، منظور این نیست که در زن‌ها عیبی هست و باید این عیب را رفع یا ریشه‌کن کنند؛ نه، می‌فرمایند این عیب نیست، یک کاستی است که به دلیل یک‌سری شرایط به وجود آمده است.

 

مراحل ایمان

حضرت در نهج‌البلاغه در مورد ایمان توصیفی دارند، می‌فرمایند: «مَعرفةٌ بِالقَلب، اِقرارٌ بِالِّسان، عَمَلٌ بِالأرکان»[5]؛ ایمان سه مرحله دارد: اولین آن معرفتی است برای قلب، عقل و باور انسان؛ این یک مرحلۀ ایمان است که شما در قلب خود ایمان و باور داشته باشید؛ دومین مرحله، اقرار به لسان است؛ به زبان هم اقرار کنید شهادات را بگویید. نماز هم جزئی از آن است. تمام کارهای زبانی که شما انجام می‌دهید، نشان‌دهندۀ ایمان شماست: حرف حق می‌زنید، از حق دفاع می‌کنید، امربه‌معروف و نهی‌‌ازمنکر می‌کنید و یا هرچیز دیگری که نشان‌دهندۀ ایمان شما و اقرار به زبان است. سومین مرحله، عمل به ارکان است، نماز می‌خوانید، روزه می‌گیرید، بدن درگیر می‌شود، افعالی را انجام می‌دهید؛ آنها هم یک رکن از ایمان است. پس ایمان سه مرحله دارد.

 

شناخت بخش‌ها، مراتب و ابعاد ایمان

ایمان در یک تقسیم‌بندی به دو بخش تقسیم می‌شود: 1. جوانحی 2. جوارحی. در دعای کمیل هم خوانده‌اید. جوانحی یعنی سینه، باور، عقل، قلب. جوارحی یعنی اعضا و جوارح بدن. ایمان در این دو ساحت است که زبان را هم جزء ایمان جوارحی به حساب می‌آوریم.

ایمان دو وجه دارد، ایمان دارای مراتب و دارای ابعاد است؛ ما در مراتب ایمان با هم متفاوتیم. یک نفر دارای ایمان خیلی قوی و یک نفر دارای ایمان ضعیف است. امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) به خدا و به پیامبر خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) معتقدند، ما هم معتقدیم. اما آیا مرتبۀ اعتقاد ما به یک اندازه است؟!! خیر.

یکی هم ابعاد ایمان است، مثلاً امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) صبح‌ها دو رکعت نماز می‌خوانند، ما هم صبح‌ها دو رکعت می‌خوانیم. امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) که چون امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) هستند چهار رکعت نمی‌خوانند، ایشان هم دو رکعت نماز می‌خوانند. در ابعاد مثل همیم، اما در کیفیت و مراتب ایمان متفاوتیم، این روشن است.

 

برابری زن و مرد در بُعد جوانحی

بانوان در فهم، باور، عقیده و در ایمان لسانی کاستی ندارند. مرد و زن در این مرتبه با هم برابرند. به همان اندازه که مردها می‌توانند مراتب بالای معرفت را داشته باشند، زن‌ها هم می‌توانند به مراتب بالای معرفت برسند. مراتب معرفتی بعضی زن‌ها از مردها هم بیشتر است، مراتب معرفتی بعضی از مردها هم از زن‌ها بیشتر است، مراتب معرفتی بعضی از مردها از مردهای دیگر یا بعضی از زن‌ها از زن‌های دیگر بیشتر است؛ این مسئله‌ای است که به فکر، عقل، انسانیت و بُعد جوانحی انسان برمی‌گردد.

 بنابراین نقص برای اینجا نیست و در این مورد زن و مرد با هم برابرند.

 

نقص‌های زنان در مرحله عمل به ارکان// دلیل نقص ایمان بانوان

در مرحله عمل به ارکان، نقص‌هایی به زنان وارد می‌شود. حضرت می‌فرمایند: «فَأَمَّا نُقْصَانُ إِیمَانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلَاةِ وَ الصِّیَامِ فِی أَیَّامِ حَیْضِهِنَّ»[6] علت اینکه ما می‌گوییم زنان ناقص‌الایمان‌اند، برای نماز و روزه در ایام خاص آنهاست که نمی‌توانند نماز بخوانند. نماز و روزه چیست؟ در شهر خودمان نماز را کامل می‌خوانیم، وقتی به مسافرت می‌رویم نماز شکسته می‌شود، بین زن و مرد هم تفاوتی نیست. شکسته بودن نماز در مسافرت عمل به ارکان است، پس ما هم ناقص‌الایمان شدیم! منتها خداوند فرموده نماز کاملتان به دلیل مسافرت شکسته است، خدا به دلیل مسافرت تخفیف داده، حکمی است که مقرر کرده و تخفیف قائل شده است؛ یعنی عمل به ارکان ناقص می‌شود؛ عرب‌ها به آن قَصِر می‌گویند؛ یعنی شکسته شد. خداوند مانند افرادی که در مسافرت‌اند، در ایامی به دلیل شرایط خاص بانوان به آنها تخفیف داده‌ و نماز و روزه تعطیل است. نقص ایمانی که حضرت از آن یاد کردند، مربوط به این موضوع است. خداوند در قرآن می‌فرماید: «وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذًی فَاعْتَزِلُوا النِّسَاءَ فِی الْمَحِیضِ»[7] خانم‌ها درباره ایام خاص از تو سؤال می‌کنند. بگو اینها در اذیتاند. در این شرایط شما اذیتشان نکنید و فاصله بگیرید؛ یعنی نقصی در ایمان عملی اتفاق می‌افتد که گفتیم اصلاً عیب نیست. مانند نماز مسافر که شکسته‌ است، ترک نماز و روزه در این ایام برای بانوان هم نقص عمل به ارکان است و خداوند مجوز و دلیل دارد.

پس بانوان می‌توانند در ایمان قلبی و فکری مانند آقایان به مراتب بالای معرفت برسند و هیچ مانعی ندارند. در ایمان لسانی هم می‌توانند همه مراتب ایمان را طی کنند. فقط در ایمان عمل به ارکان نقص‌هایی بر آنها وارد شده که به دلیل شرایط فیزیکی‌ آنهاست. خداوند خودش آفریده، خودش حکم داده و خودش هم حکمش را برای آن زمان خاص برداشته است.

بنابراین بخش اول کلام «انَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ» روشن شد.

 

تبریک میلاد حضرت مسیح(علیه‌السلام) به مسلمانان و مسیحیان

ایام تولد نبی بزرگ خدا از انبیای اولوالعزم، حضرت عیسی مسیح(علیه‌السلام) است که خداوند طبق این آیه از قرآن فرمود: «لَا نُفَرِّقُ بَیْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ»[8]، مؤمن کسی است که بین هیچ کدام از انبیا از جهت رسالت فرقی قائل نشود، همان‌طور که رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌‌وآله) را قبول دارد، باید حضرت عیسی(علیه‌السلام) را هم قبول داشته باشد، چراکه ایشان‌ هم پیغمبر خدایند. ما مسلمانان به دلیل همین آیه باید این عید را هم به مسیحیان عالَم و هم به مسلمانان تبریک بگوییم. این نکته‌ بسیار مهمی است.

 

ما با مسیحیان در روضه‌هایی شریکیم!

 ما با مسیحیان در روضه‌هایی شریکیم. یک روضه‌ برمی‌گردد به بانوی مطهره‌ حضرت مریم(علیهاالسلام) که برای یک رسالت بزرگ مأمور شد؛ بدون ازدواج و داشتن همسر، با معجزه‌ و امر الهی مادر شد و خیلی ایشان را اذیت کردند، تهمت زدند و مریم را از بیت‌المقدس بیرون کردند. این بانوی پاکدامن، عفیفه و عبد صالحه خدا تنها و غریب از شهر بیرون رفت، از جانب پروردگار ندا آمد: «وَهُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُسَاقِطْ عَلَیْکِ رُطَبًا جَنِیًّا»[9]؛ این درخت را تکان بده تا خرمای تازه به تو بدهد. حضرت به درخت نگاه کرد، دید خشک است، دستش را به آن گذاشت، در یک لحظه درخت سبز شد، خرمای تازه داد. خرماها ریخت، مریم(علیها‌السلام) خورد. برای وضع حمل یک خانم تنها، به امر الهی فرشتگان آمدند. الحمدلله این وضع حمل به سلامت طی شد و حضرت عیسی(علیه‌السلام) به دنیا آمدند، حضرت فرزندش را در آغوش گرفت و به شهر رفت و به اذن خداوند متعال سه روز روزه سکوت گرفت و سخن نگفت. این طفل به زبان آمد و همه متحیر شدند و حضرت عیسی(علیه‌السلام) به آن مقامات رسید که شما می‌دانید.

 

ماجرای به دنیا آمدن حضرت زهرا(علیها‌السلام)// بانوان بهشتی برای به دنیا آوردن بانوی بهشت

حضرت خدیجه(علیهاالسلام) هم به دلیل ازدواج با پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) مطرود جامعه کفار‌ شدند. همسایه‌ها دیگر به او سلام نمی‌کردند و جواب سلامش را نمی‌دادند؛ چراکه نهی‌ کرده بودند که با این جوان یتیم ازدواج کند، الان از مال دنیا هیچ چیز ندارد. بانوی تاجر جزیره‌العرب! تنها و غریب بود، ایشان هم به امر الهی مادر شد، زمان وضع حمل فرارسید. هرچه‌‌ دنبال همسایه‌ها فرستاد که ‌در چنین شرایطی کمک کنید، نیامدند. گفتند: شما گوش به حرف ما ندادی، ما هم کاری به شما نداریم، نیامدند. در بستر شروع به گریه‌ و مناجات با خدا کرد. همان موقع سقف خانه شکافته شد، چهار بانو از سقف پایین آمدند، به بی‌بی تَسلّی دادند که همسایه‌ها اصلاً لیاقت ندارند که قابله فاطمه(علیها‌السلام) باشند، ما بانوان بهشتی هستیم. ساره، مریم و آسیه آمدند، این وضع‌ حمل هم به سلامت انجام شد. خانم فاطمه(علیهاالاسلام) به دنیا آمدند. پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) دخترشان را در آغوش گرفتند، می‌بوسیدند و می‌فرمودند: بوی بهشت از او می‌آید. این دختر بزرگ شد و همسر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) شد.

 

تنها وضع حمل بین در و دیوار

فاطمه(علیها‌السلام) آخرین فرزندی که در رحم داشت حضرت محسن(علیهالسلام) بود. چهار فرزند را قبلاً با مشکلاتی به دنیا آورده بود، پای هرکدام وقتی به دنیا آمدند گریه کرد. امام حسن(علیه‌السلام) به دنیا آمد، پیغمبر گریه کردند. عرضه داشت: پدر جان، چرا گریه می‌کنید؟ فرمود حسنم را با زهر می‌کشند. حسین به دنیا آمد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) گریه کردند، پرسیدند چرا گریه می‌کنید؟ جبریل خبر داد: بین دو نهر آب با لب تشنه سر از بدنش جدا می‌کنند. برای همه بچه‌ها گریه کردند. زینب(علیها‌السلام) ام‌المصایب، کعبه‌الرزایا، ام‌کلثوم(علیها‌السلام) مصاحب زینب است، او هم همین است.

این فرزند در رحم با مادرش حرف نزده و «انا العطشان» نگفته است. گمان کردند این فرزند به دنیا می‌آید و ظاهراً مصیبتی این‌چنین نمی‌بیند. آن لحظات حساس شد. وقتی یک بچه‌ در بیمارستان سقط می‌شود، دکترها علت سقط جنین را می‌نویسند، می‌گویند: سقط به علت استرس بوده یا فشاری آمده یا به سبب بیماری بچه سقط شده. آنهایی که این تجربه‌ را دارند، می‌دانند. در مورد سقط محسن(علیه‌السلام)، فاطمه چرا بچه‌اش را سقط کرد، چه شد؟ هیچ‌کس مثل فاطمه(علیهاالسلام) بین در و دیوار وضع حمل نکرده است! السلام علیک ایتها المظلومه.

دود بود و آتش و دیوار و در              بهر محسن کردی احساس خطر

هرچه نیرو داشتی بُردی به کار             تا نبیند غنچه‌ات آسیب خار

 

 


[1] . نهج‌البلاغه، نامه 31.

[2]. نهج‌البلاغه، خطبه 80.

[3] . نهج‌البلاغه، حکمت 61.

[4] . نهج‌البلاغه، خطبه 80.

[5]. نهج‌البلاغه، حکمت 218.

[6] . نهج‌البلاغه، خطبه 80.

[7] . سوره بقره، آیه 222.

[8] . سوره بقره، آیه 285.

[9] . سوره مریم، آیه 25.