نقش حاکمیت در سبک زندگی مردم
نقش حاکمیت در سبک زندگی مردم
نقش حاکمیت در سبک زندگی مردم
حجتالاسلام مهدوینژاد: بعضی از سلبریتیهای ما افتخارشان این است که سگ دارند، ازدواج نکردهاند و بچه ندارند!// یکی از کارهایی که دشمن میکند تا مزدور برای خودش تربیت کند، این است که خواص جامعه را مبتلا به حرامخواری میکند. وقتی حرامخوار شدند، مردم را هم به سمت حرامخواری سوق میدهند// مشکل فعلی ما کنسرت و موسیقی و ... نیست، اینها همیشه بوده، مشکل این هست که الآن کانونهای معنویت و اخلاق مانند مسجد جامع و مراکز مهم دینی به مراکز فساد تبدیل شده است.
عنوان: مراسم دهه اول محرم؛ شب نهم
موضوع: مهندسی نسل؛ کدام نسل ظهور را محقق میکند؟
زمان: 15 مرداد ماه 1401
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
اهمیت تربیت فرزند در هفت سال اول
عوامل تربیت به دو دسته تقسیم میشود: 1ـ عوامل عینی؛ 2ـ عوامل غیبی. عوامل عینی همان ظواهر تربیت و آموزش است که به منظور تربیت خود و دیگران انجام میدهیم. آموزشها و کلاسهایی که برگزار میکنیم، مطالعاتی که انجام میدهیم، الگوسازی و… همه روشهای عینی و قابل مشاهده است. روش غیبی به امور معنوی برمیگردد.
تربیت فرزند در سه مرحله انجام میشود. در روایت فرمودند: «الوَلَدُ سَیدٌ سَبعَ سِنینَ»[1]؛ فرزند در هفت سال اول، سیّد و آقاست. در تربیت عینی، مهم آن است، که بتوانیم آقایی فرزند را در هفت سال اول زندگی حفظ کنیم. اگر تربیت به درستی انجام نگیرد و به معنای واقعی در هفت سال اول اتفاق نیفتد، تربیت در هفت سال دوم با مشکلاتی مواجه میشود.
تأثیر تربیت در سیاست/ تربیت ذلیلانه
تربیت خیلی مهم است. مشاور امنیتی دولت کارتر در آمریکا، شخصی است به نام برژینسکی که میگوید: نفت بزرگتر از آن است که کشورهای اسلامی مسئولیت آن را به عهده داشته باشند، اسرائیل و کشورهای یهودی باید نفت را اداره کنند. مهمترین منابع کشورهای اسلامی نفت است و این آقا میگوید مسلمانان صلاحیت اداره نفت را ندارند. چراکه به خوبی پی برده که مسلمانان در تربیت فرزندانشان اشتباهات زیادی کردهاند. فرزندان خود را مغلوب و ظلمپذیر تربیت کردهاند، بنابراین میداند اگر اینگونه صحبت کند، میتواند سواری بگیرد. ترامپ در مورد سران کشور عربستان میگوید: اینها گاو شیردهاند و هیچ عکسالعملی نمیبیند! این برمیگردد به تربیت ذلیلانه. اسلام در تربیت به دنبال حرّیت است. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «لَا تَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً»[2]؛ بنده غیر خودت نباش، خدا تو را حرّ و آزاد آفریده است. تربیت باید تربیت آقامنشانه، با حریت و آزادی باشد.
قصههای قدیمی پندآموز
قصههایی که در قدیم برای بچهها گفته میشد، خیلی آموزنده بود. یکی از داستانهایی که بزرگترها به یادشان است، داستان سه بزغاله است که مادرشان میرفت و گرگ میآمد. بچهها یاد میگرفتند که نباید به گرگ اعتماد کنند، گرگ و گوسفند هیچوقت آبشان در یک جوی نمیرود، حتی اگر گرگ پنجههایش را تزئین کند و صدایش را تغییر دهد، باز همان گرگ است. اگر گفتند که درِ خانه را تا برگشتن مادر باز نکنید، نباید باز کنند. این داستان خیلی نکته و مطلب آموزنده دارد. بچهها میفهمیدند که رابطه گرگ و میش، رابطه دوست و دشمن است. وقتی امام خمینی(رحمتاللهعلیه) میفرمودند که رابطه ما با آمریکا رابطه گرگ و میش است، بچهها منظور امام را میفهمیدند. الان در فیلم، کارتونها و انیمشینها گرگ با گوسفند رفیق است، موش و گربه با هم رفیقاند، همهچیز به هم ریخته است. بیجهت اینطور نشده، فرهنگسازی صورت گرفته است. قدیم قصههای خوب و با محتوای غنی برای بچهها میگفتند. امروزه دیگر کسی این قصهها را نمیگوید. کسی شاهنامه و بوستان و گلستان سعدی نمیخواند، به جای آن، انیمیشنها و بازیهایی آمده که جای معارف و مفاهیم را برای بچههای ما گرفته و دارد فرهنگ ما را عوض میکند.
تربیت ظریف پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)/ حفظ آقایی کودکان
پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بچهها را روی دوش خود سوار میکردند، بچهها پای خود را به ایشان میزدند و میگفتند: «جَمَلُنا، جَمَلُنا»؛ شتر ما، شتر ما، پیامبر هم میفرمودند: «چه شتر خوب! و چه شترسواران خوبی!» آنقدر آزاد و آنقدر لطیف و ظریف! روزی موقع اذان پیامبر(صلیاللهوعلیهوآله) داشتند به مسجد میرفتند. مردم هم در مسجد منتظر ایشان بودند. بچههایی که در کوچه بازی میکردند، دور پیامبر(صلیاللهوعلیهوآله) را گرفتند. حضرت مهربان بودند و همه ایشان را دوست داشتند. بچهها هم میدانستند که میتوانند پیش پیامبر(صلیاللهوعلیهوآله) بروند. بلال در مسجد متوجه شد که پیامبر موقع نماز اول وقت وارد مسجد نشدهاند، نگران شد و به دنبال پیامبر آمد. دید پیامبر(صلیاللهوعلیهوآله) نشستهاند و بچهها دور ایشاناند. بلال خواست که بچهها را از دور ایشان دور کند که حضرت فرمودند: نه، برو داخل خانه چیزی پیدا کن تا من به بچهها بدهم. بلال به داخل خانه رفت و سیزده عدد گردو پیدا کرد. بچهها هم به همین تعداد بودند. این سیزده عدد گردو را به پیامبر(صلیاللهوعلیهوآله) داد و پیامبر به بچهها گفت: بچهها، من را به سیزده عدد گردو میفروشید تا من آزاد شوم و بروم.؟ پیامبر(صلیاللهوعلیهوآله) خودش را به سیزده عدد گردو فروخت. بچهها با گردو بازی کردند و پیامبر(صلیاللهوعلیهوآله) به مسجد رفتند. چقدر در این تربیت ظرافت وجود دارد. حالا ما به بچهها میگوییم نماز داریم، میخواهیم به مسجد برویم، برو دنبال کارت! پیامبر(صلیاللهوعلیه) اینگونه نبودند، آقایی بچهها را در تربیت حفظ میکردند.
سه دوره مهم تربیتی فرزندان
حکیم آیتالله حائری شیرازی میفرمودند: اگر دوره هفت سال اول خوب طی شود و آقایی بچه خوب رعایت شود، تکویناً ندایی در درون او میگوید که بزرگتر و سید تو، پدر و مادر تو هستند. بعد خود به خود در هفت سال دوم مطیع پدر و مادر میشود. ولی اگر این اتفاق نیفتد و بچه بد تربیت شود، در هفت سال دوم یاغی میشود.
هفت سال دوم «وَ عَبدٌ سَبعَ سِنینَ» است؛ از هفت تا چهارده سالگی بچه عبد؛ یعنی بسیار اثرپذیر است، دوران تربیتپذیری و اطاعت کردن اوست. هر چقدر قصد دارید او را آموزش بدهید و تربیت کنید، زمانش در هفت سال دوم است.
هفت سال سوم «وَ وَزیرٌ سَبعَ سِنینَ.»، از چهارده تا 21 سالگی بچه وزیر است؛ یعنی در مسافرت، معاشرت و در خرید با او مشورت کنید و نظر بخواهید، کمکم یک کارگاه حل مشکلات زندگی برایش در نظر بگیرید تا کمکم شخصیت او به عنوان وزیر شکل بگیرد و دغدغهمند وارد زندگی شود. در روایت داریم اگر شما درست عمل کردید و او تربیت نشد، شما پیش خدا معذورید. اگر بچه به سن 21 سالگی رسید و دیگر تربیت نپذیرفت، دیگر در او خیر چندانی نیست. دیگر تربیتپذیر نیست؛ نه اینکه امکانش نباشد، بلکه کار بسیار سخت میشود.
این سه دوره هفت ساله، دوران حساس و مهمی است که باید پدر و مادر به آن توجه کنند.
تأثیر دعای پدر و مادر برتربیت فرزند
در نقش تربیتی خانواده، امور غیبی هم مسئله مهمی است. ما ادعیه قرآنی داریم مثل «رَبَّنَا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوَادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِیُقِیمُوا الصَّلَاةَ فَاجْعَلْ أَفْئِدَةً مِنَ النَّاسِ تَهْوِی إِلَیْهِمْ»[3]؛ جمله دعایی حضرت ابراهیم در زمانی که هاجر و اسماعیل را در بیابان بی آب و علف میگذارد و میرود. دعا کردن برای بچهها خیلی مهم است. آیاتی که دعا دارد را بخوانید، دعای پدر و مادر بسیار اثر دارد. ترجمه دعای 25 صحیفه سجادیه را حتماً بخوانید، این دعا در مورد پدر و مادر است. در روایت داریم دعای مادر از موانع اجابت عبور میکند. مدیریت کردن و تربیت فرزند با دعا خیلی مهم است. دعای پدر و مادر در حق فرزند مستجاب است.
تربیت با چاشنی حب اهلبیت(علیهمالسلام)
درباره حب اهلبیت، پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «أدِّبوا أولادَکُم علی ثَلاثِ خِصالٍ حُبِّ نَبیِّکُم و حُبِّ أهلِ بَیتِهِ و قِراءةِ القرآنِ»[4]؛ بچههای خود را با این سه خصلت تربیت کنید: محبت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، محبت اهلبیت(علیهالسلام) و قرائت قرآن. عامل اساسی تربیت صحیح این موارد است. محبت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و اهلبیت(علیهالسلام) را به هر شکل در دل بچههای خود جا دهید. محبت اهلبیت و قرائت قرآن؛ عامل اساسی تربیت صحیح است. اگر بچههای خود را عاشق پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و آل الله بارآوردید، تربیت بسیار آسان میشود. هر کسی را که میخواهید شبیه کسی کنید، عاشق آن کَس کنید، تربیت میشود. شما بچههای خود را عاشق پیامبر و اهلبیت کنید، تربیت میشوند. بسیاری از مراحل تربیت با محبت ممکن است.
جایگاه نواهای معنوی در تربیت
فرزندان خود را به کلاس حفظ، قرائت قرآن و آموزش تجوید بفرستید. زشت است بچه مذهبیِ هیئتیِ مؤمن، روانخوانی قرآن را بلد نباشد. در روایت داریم محیط معنوی برای بچههای خود فراهم کنید تا ملائکةالله در آن محیط بیایند. در خانههایی که معمولاً صدای موسیقی بلند میشود، ملائکةالله وارد چنین خانههایی نمیشوند. وقتی بچه به دنیا میآید در گوش نوزاد اذان و اقامه میخوانیم، در روایت است که شیطان از نوزاد دور میشود. اینکه صدای قرآن اطراف بچه باشد، اذان و اقامه گفته شود، نواهای معنوی در خانه منتشر شود، سبب حضور و نزول ملائکه است، اینها باعث آرامش فرزند میشود و در تربیت فرزند نقش دارد. از آن طرف کارهایی که شیاطین را به منزل میکشاند، به روح و روان آسیب میزند. مخصوصاً برای بچههای کوچک، نوا و صدای معنوی بسیار مهم است، باید به آن توجه کنیم.
نقش حاکمیت در تربیت نسل
نقش حاکمیت و حکومتها در تربیت بسیار نقش مهمی است، در صلاح و فساد جامعه تأثیر دارد. قرآن کریم میفرماید: «یَقُولُ الَّذِینَ اسْتُضْعِفُوا لِلَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا لَوْلَا أَنْتُمْ لَکُنَّا مُؤْمِنِینَ»[5]؛ مستضعفین به آنها که مستکبر و سردمدار کفر بودند، میگفتند: اگر شما مستکبران بر ما حاکم نبودید، ما مؤمن بودیم. اگر انسانهای مستکبر جایی حاکم شوند، مانع ایمان جامعه میشوند. فهمیدن این مسئله خیلی نباید سخت باشد. بالاخره فرق است بین اینکه سردمداران یک کشور به فکر دنیا و آخرت مردم باشند یا به فکر حکومت خود. حاکمیت باید مردم را به سمت صلاح، عاقبت به خیری و بهشت خدا سوق دهد. زمانی در مملکت ما رئیسجمهور گفت: ما کار به بهشت و جهنم مردم نداریم! باید میگفتیم خب پس شما با حکومت شوروی یا روسیه چه فرقی دارید؟ مشکل ما این است، گاهی میگویند: ما کار به بهشت و جهنم مردم نداریم، ولی مردم را عملاً به سمت جهنم سوق میدهند.
سردمداران در تربیت اخلاقی جامعه چه نقشی دارند؟
«وَأَضَلَّ فِرْعَوْنُ قَوْمَهُ وَمَا هَدَی»[6]؛ فرعون قومش را ذلیل کرد و اجازه فهم به آنها نداد، «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطَاعُوهُ»[7]؛ قومش را خفیف و خوار کرد تا از او اطاعت کنند، تحقیرشان کرد تا اطاعت کنند.
اینها آیاتی است که نشان میدهد سردمداران چقدر در تربیت اخلاقی جامعه نقش دارند. وقتی یک حاکم مردمش را خفیف و خوار و بیآبرو میکند، همه احساس حقارت میکنند، این احساس حقارت در زندگی تأثیر میگذارد. یک حاکم مردم را به سمت فساد و فحشاء میبرد، در اخلاق اجتماعی مردم اثر میگذارد و برعکس اگر به سمت صلاح و سداد ببرد، اخلاق مردم هم به همان سمت میرود.
نابودکنندگان سرمایههای انسانی و اقتصادی
در مورد منافقین چنین آیهای هست: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلی ما فی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ»[8]؛ ای رسول ما، بعضیها میآیند نزد شما به گونهای سخن میگویند از دین و اعتقادات که انگار از شما هم مؤمنترند! شما تعجب میکنید و خدا خودش شاهد است که چه چیزی در قلب اینهاست و اینها سرسختترین دشمن شما هستند. «إِذا تَوَلَّی سَعی فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ»[9]؛ اینها وقتی که از پیش شما میروند، روی زمین فساد میکنند و برای هلاکت حرث و نسل تلاش میکنند. «حرث» یعنی سرمایههای اقتصادی و نسل یعنی سرمایههای انسانی. چقدر عجیب است!
بعضی از مفسرین درباره «إِذا تَوَلَّی» میگویند: وقتی از مجلس شما بیرون میروند، برای اینها برنامهریزی میکنند. بعضی از مفسرین گفتهاند: «إِذا تَوَلَّی» یعنی ولایت پیدا کنند، مسئولیت پیدا کنند، سردمدار و زمامدار شوند. «سَعی فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ»، یکی از ویژگیهای منافقین این است که اگر جایی به حکومت برسند، به دنبال تباه کردن سرمایههای اقتصادی و سرمایههای انسانی آن جامعهاند. این ویژگی منافقین است، دقت کنید!
ارتباط اخلاق مردم با حاکمیت
در روایت دیگری امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «إِذَا تَغَیَّرَ السُّلْطَانُ تَغَیَّرَ الزَّمَانُ»[10]؛ وقتی زمامدار تغییر کند، زمان هم تغییر میکند. بستگی دارد او چه مرامی داشته باشد و چه سیاستی را دنبال کند، جامعه هم سبک و سیاق آن را دنبال میکند. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ»[11]؛ رعیت و مردم، اوضاعشان درست نمیشود، مگر آنکه زمامداران و سردمداران جامعه، آدمهای صالحی باشند. جامعه درست نمیشود، مگر اینکه مسئولین درست شوند. اوضاع رعیت درست نمیشود، مگر اینکه سردمداران خوبی داشته باشند.
بعد میفرمایند: «وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ إِلَّا بِاسْتِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ»؛ و سردمداران و زمامداران هم اصلاح نمیشوند، مگر با مقاومت و استقامت مردم. مردم زمامداران را روی کار میآورند، پس مردم باید مقاومت و مطالبهگری کنند، از مسئولین بخواهند، آنها را به راه راست هدایت کنند. اگر مسئولی دارد خیانت میکند، باید به او تذکر دهند، باید اعتراض کنند. اگر مسئولی دارد فساد را در جامعه ترویج میکند، باید به او اعتراض کنند. اگر مسئولی دارد ظلم اقتصادی میکند، باید به او تذکر دهند، باید اعتراض کنند. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلَّا بِصَلَاحِ الْوُلَاةِ» نمیشود انتخاب کنید و بروید کنار بنشینید. باید مسئولین را حمایت کنید، باید هدایت کنید، مردم باید مطالبهگر باشد. اگر اینگونه شد که حاکم، حق مردم را داد، مردم هم دنبال مطالبه حق خودشان بودند و حق حاکم را ادا کردند، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند در این جامعه عزت پایدار میشود و دین خودش را نشان میدهد و عدالت در چنین جامعهای رخ نشان میدهد. این تأثیرات حاکمان و حاکمیت است.
بخشی از تربیت به عهده آموزش و پرورش است
بخشی از تربیت از عهده خانواده خارج است، اصلاً خانواده نمیتواند کاری کند. مثلاً مهدهای کودک و مدارس، روزی هفت، هشت ساعت فرزند شما در اختیار مربیان و معلمان است. این بخش تربیت به عهده آموزش و پرورش است. باید دقت کنید چه چیز دارند به بچههای شما یاد میدهند، چه حرفهایی سر کلاسها میزنند. نمیخواهم بگویم همه اینگونهاند ولی خب فیلمهایش منتشر شده و همه دیدهایم که در مهدکودکها که بعضاً هم بهائیها در تهران و بعضی دیگر از استانها دستاندرکار شدهاند و مردم هم نمیدانند، ترویج فساد، رقص و اختلاط را به بچهها آموزش میدهند. خب روزی چند ساعت بچه ما در اختیار این نهادها است، این مسئله خیلی قابل توجه است.
در مدارس ما فقط سواد خواندن و نوشتن به بچهها آموزش داده میشود، سواد زندگی کردن یا اخلاق زندگی کردن را به آنها آموزش نمیدهند. خب این در تربیت تأثیر میگذارد، دیگر دست من و شما نیست. باید آموزش و پرورش برنامهها، ساختار و محتوای خودش را اصلاح کند. باید دغدغه آموزش اخلاق پیدا کند و باید در مدارس در کنار متون علمی، اعتقادات دینی و اخلاقیات فرزندان نیز درست شود. این به عهده حاکمیت است.
ازدواج آسان راه حل بسیاری از فسادها و انحرافات
یکی دیگر از چیزهایی که از خانوادهها خارج است و مربوط به زندگی بیرون است، مسئله ازدواج است. ازدواج امروزه واقعاً سخت است. اگر حکومت، اسباب ازدواج را تسهیل کند، جلوی بسیاری از فسادها، افسردگیها و خودکشیها گرفته میشود. جلوی بسیاری از بزهکاریها و آسیبها اجتماعی با راحت و آسان شدن ازدواج گرفته میشود. اینها را حاکمیت باید اصلاح کند.
خطر ازدواجهای ناسالم و خطرناک
ازدواجهای سالم باید ترویج شود. ما یکسری ازدواجها ناسالم و خطرناک هم داریم. به عنوان مثال، ازدواج سفید؛ یعنی دختر و پسر با یکدیگر ارتباط دارند و پدر و مادر آنها نیز باخبرند. این دو جوان بدون آنکه عقد و ازدواجی کنند، یک خانه میگیرند و زیر یک سقف با هم زندگی میکنند. و بعد از مدتی هم یکدیگر را رها میکنند. این ازدواج سفید، چقدر آسیبهای اخلاقی به دنبال دارد. یا ازدواجهای غیرمولد که در دنیا خیلی زیاد شده است؛ یعنی ازدواجهایی که منجر به تولد فرزند نمیشود. مثل همجنسگرایی(ازدواج مرد با مرد یا ازدواج زن با زن) که امروزه در دنیا قانونی است. ازدواج با حیوانات امروزه قانونی است! حتی ازدواج با اشیا که اینها در دنیا قانونی شده است. اینها ازدواجهای غیرمولد است، آسیبهای شدید روحی، روانی و جسمی به دنبال دارد.
قرآن کریم میفرماید: ما از جنس خودتان برای خودتان همسر قرار دادهایم، «خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا»[12]. «مِنْ أَنْفُسِکُمْ» یعنی با انسان باید ازدواج کنید تا سکونت و آرامش پیدا کنید، ازدواج با حیوان، حتی با همجنس، آدم را آرام نمیکند. اینها آسیبهایی است که فرهنگ و تمدن غرب دارد به خودش و دنیا میزند.
سقط جنین در دنیا، قانونی شده است. یکی از بازدارندههای روابط نامشروع، سقط جنین بوده که قانونی نبود وقتی قانونی شد، دیگر راحت، روابط نامشروع زیاد میشود. حالا خدا را شکر در کشور ما هنوز به این شکل نشده است. وقتی که ازدواج آسان نیست و با چنین مشکلاتی مواجه است، غرب و نظام شیطانی جایگزین معرفی میکند.
فرهنگسازی سلبریتیها در کشور
فرهنگ فرزندآوری، در قدیم چندفرزندی بود، کمکم تک فرزندی شد. در کشور خودمان نیز متأسفانه به همین شکل شده است. بعد هم شد سگ فرزندی! سگ را به فرزندی قبول میکنند و به خانه میآورند و بعنوان فرزندشان است. انسان اینقدر از نظر تربیتی و اخلاقی سقوط میکنند! سلیبریتیهایی که امروز در کشور بر فرهنگ مردم ما مسلط شدهاند؛ متأسفانه بعضی از هنرپیشهها، بازیگرها و بازیکنها، زندگیهایشان را که نگاه کنید مملوّ از فساد هست. هرکدام چهار، پنج دفعه ازدواج کردند و جدا شدهاند. رسماً آن خانم میآید مصاحبه میکند و میگوید: من نمیخواهم ازدواج کنم؛ میخواهم راحت باشم. اینها رسماً دارند در جامعه فرهنگسازی میکنند. بازیگر درجه یک سینما که محبوبیت نیز دارد، سگش را بغل میکند، میبوسد و میگوید تو از خیلیها بهتر هستی! این نوع تربیت، که بچههای ما اینها را میبینند، باعث سقوط اخلاقی جامعه خواهد شد. سگ در اسلام قوانینی و احکامی دارد. احکام را باید رعایت کرد.
سبک فرهنگ ازدواج تغییرکرده. جالب است در آمریکا و اروپا هم، سلبریتیهای معروفشان هرکدام همسر و چند فرزند دارند. رونالدو که آنقدر محبوبیت دارد و بازیکن مشهور جهانی است، مُرتب دارد از خانواده و فرزندانش عکس میگذارد. آنوقت در ایران، سلبریتیهای ما افتخارشان به این است که سگ دارند، ازدواج نکردهاند و بچه ندارند. فرزند نداشتن کلاس است! سگ داشتن نیز کلاس است! ببینید این چیزها را چه کسی در جامعه بزرگ میکند و بر سر مردم مسلط میکند؟ اینها فرهنگسازی میکنند و به ما سبک زندگی میدهند!
نقش حاکمیت فاسد در سبک زندگی مردم
حضرت سیدالشهداء(علیهالسلام) بارها نامه مینوشتند و در نامهها به افراد مختلف، علیه یزید حرف میزدند. یکی از محوریترین حرفهای حضرت این بود که یزید سگباز است، شرابخوار و میمونباز است؛ یزید حیوانات شکاری را در خانهاش نگه میداشت. یک میمون داشت به نام ابوقیس! این میمون در حادثهای از اسب افتاد و مرد. اعلام کردند که میخواهند برای ابوقیس تشیع جنازه برگزار کنند. هفتاد هزار نفر به تشیع جنازه این میمون آمدند! یزید(لعنتاللهعلیه) دستور داد که پنجاه نفر از صحابه پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در تشیع جنازه این حیوان بیایند و زیر تابوت ابوقیس را بگیرند! اینطور میشود که مردم جامعه آن زمان، مخصوصاً جوانها به سگبازی و میمون بازی میپردازند. در تاریخ دارد که زمان یزید، شرابخواری در متن جامعه، حتی در کنار قبر پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) یعنی در مدینه علنی بود. مردم شرابخواری، میمونبازی و سگبازی میکردند. نقش حاکمیت، تا این اندازه مهم است.
وقتی پسر فلان وزیر، دختر فلان وکیل، سبک زندگیاش به این شکل هست. لاکچریبازی درمیآورد و مرتب هم از کارهایش استوری میگذارد. مردم وقتی اینها را میبینند، جوانها گرایش پیدا میکنند. اینها چیزهایی است که متأسفانه وجود دارد. سال 91، آقای اُباما از همجنسبازها حمایت کرد. بعد از حمایت او، 17 درصد طرفداران همجنسگرایی افزایش پیدا کرد و 36 درصد از مخالفینش کم شد. این نقش حاکمیت است. یک سند بینالمللی به نام نقشه خانواده جهان وجود دارد که میگوید: 54 درصد مردم فرانسه ولد نامشروع هستند. یعنی خارج از ازدواج به دنیا آمدهاند. اینها اسناد معتبر جهانی است. 40 درصد مردم آمریکا ولد نامشروعند. کلمبیا 82 درصد! این آمار در خاورمیانه بین کشورهای اسلامی پایینتر است.
ملائکه در خانهای که سگ هست وارد نمیشوند، دعا مستجاب نمیشود، به غیر از بیماریهایی که سگ دارد و نجسالعین بودن آن؛ متأسفانه الآن با تغییر ژنتیک و دستکاری کردن بعضی از سگها اینقدر سگ را خوشگل میکنند که نمیشود بین مفهوم نجاست و این سگ رابطهای برقرار کنی!
رابطه اقتصاد و تربیت نسل
ارتباط تنگاتنگی بین اقتصاد و تربیت نسل هست. آیات و روایات مرتب میگوید: «فی اَموالِهِم وَ اولادِهِم» که اموال و اولاد را کنار هم ذکر میکند. گویا در بحث اقتصاد و تربیت فرزند یک مسئله بسیار مهم و رابطه نزدیکی برقرار است. قراردادهای ظالمانهای که گاهی نوشته میشود و حقوق کارگر و کارمند را کمتر از حقشان به آنها میدهند، یا حقوقهای نجومی و زیادتر از حد به بعضی میدهند. اینها مالها را شبههناک و حرام میکند و وقتی مال حرام استفاده شد، بر روی نسل تأثیر دارد.
یک تعبیری مقام معظم رهبری داشتند چند وقت پیش صحبت میکردند، فرمودند: یکی از کارهایی که دشمن میکند تا مزدور برای خودش تربیت کند، این است که خواص جامعه را مبتلا به حرامخواری میکند. وقتی حرامخوار شدند، مردم را هم به سمت حرامخواری سوق میدهند، بعد حرامخوارسازی میکنند و طرف مثل حیوان جلاد میشود.
اهمیت روزی حلال // تأثیر حاکمیت در کسب روزی حلال
در روایت دارد اگر عبادت ده جزء باشد، نُه جزء آن کسب روزی حلال است. اگر ۷۰ جزء باشد، «أفضَلُها جُزءاً طَلبُ الحَلالِ»[13]؛ برترین جزء آن طلب روزی حلال است. اگر انسان روزی حلال بخورد، حال عبادت هم دارد و نماز اول وقت هم میخواند. ولی وقتی مال شبههناک خورد، حال عبادت و بندگی، نماز، دین و همه چیز کنار میرود. روزی حلال از همه چیز مهمتر است. تأثیر اینها را حاکمیت درست میکند. بانک ربوی، اقتصاد ربوی و آلوده، اینها در جامعه تأثیر میگذارد. اگر شما هم نخواهید مالتان را شبههناک و حرام کنید، متأسفانه در وام یا بعضی از درآمدها مبتلا میشوید. اینها را مسئولین باید اصلاح کنند.
چه کسانی الگوی نسل جوان ما هستند؟
در حوزه فرهنگ، هنر، فیلم و رسانه، الگوهای اجتماعی، سلبریتیها و... در اختیار حاکمیت هست. اگر الگوهای خوب برای جامعه بسازند، اخلاق جامعه اصلاح میشود. ولی وقتی این سلبریتیها همه کاره مملکت ما هستند، آن اقایی که عکسهایش بیرون میآید با ده تا خانم دارد میرقصد و در فلان برنامه پرمخاطب تلویزیون هم به عنوان داور یا... هست، تا وقتی اینطور باشد، ما آب در هاون میکوبیم!
من به صراحت به شما بگویم، الآن همین سلبریتیها الگوی فرزندان ما هستند. هیچ مرجع تقلیدی الگوی جوان ما نیست! یک نفر حاج قاسم سلیمانی؛ که آن هم فقط گفتیم حاج قاسم سلیمانی! کسی نرفت زندگینامهاش را بخواند، یاد دهد و الگویش را برنامهریزی کند. شما خودتان در خانههایتان برای بچههایتان الگوسازی و شخصیتسازی کنید و اگر اینکار را نکنید، با این وضعی که در جامعه ما وجود دارد بچههایتان فردا به سلبریتیها گرایش پیدا میکنند و هیچ چیز برای شما از اخلاق و فرهنگ و تربیت باقی نخواهد ماند. مگر اینکه خودتان به داد خانوادهتان برسید! متأسفانه جامعه الآن به اینها مبتلا شده و خیلی هم کار تربیت را سخت میکند. ولی شما میتوانید خانوادهتان را تربیت کنید؛ به بچههایتان کتابهای خوب بدهید بخوانند، جایزه برایشان بگذارید، دیدارهایی ترتیب دهید با آدمهای خوب و الگو و بچههایتان را ببرید اینها را ببینند.
وظیفه حاکمیت در حوزه تغذیه و سلامت
یکی از وظایف حاکمیت، نظارت بر بحث تغذیه، بهداشت و سلامت است. تغدیه بر روی نسل و جمعیت خیلی تأثیر دارد. میدانید خیلی از چیزهایی که ما میخوریم، اینها عمر انسان را کوتاه میکند. روغنها، مواد غذایی شیمیایی، فست فودهایی که مردم میخورند، باعث بیماریهای عدیدهای شده و بچههای ما و خود ما را مریض کرده است. مواد تراریخته باعث عقیم شدن بسیاری از مردم شده. اینها چیزهایی است که به عهده حاکمیت است. یعنی حاکمیت باید اینها را اصلاح کند. دشمن در طب و سلامت و تغذیه و اینها در طول شش الی هفت دهه در ایران سرمایهگذاری کرده تا همه چیز تغییر کند.
لزوم رعایت قوانین حجاب// اِعمال قانون حجاب در ادارات و سازمانها
اگر جامعه، حاکمیت و مسئولین از اخلاق، معنویت و تربیت حمایت کنند، جامعه به این سمت سوق پیدا میکند. ماجرای اخیر دختر یکی از شهدای بزرگوار، در قطار تهران_یزد را شنیدهاید. خانمها کشف حجاب میکنند، این خانم به مسئولین و سر مهماندار قطار میگوید شما تذکر دهید، شما مسئول هستید و باید قانون را رعایت کنید. مسئولین به او توجه نمیکنند و میگویند فکر شما خراب است، چه اشکال دارد! شما خشک و مقدس هستید. سپس خانم بدحجاب به خانمی که به رئیس قطار تذکر داده، حمله و چادر او را پاره میکند و او را کتک میزند. مسئولین قطار به این خانم میگویند شما به جرم اختلال در نظم قطار باید در ایستگاه بعدی پیاده شوی و... البته میگویند رئیس قطار از کار اخراج شده است. ولی باید برخورد قاطعانه انجام شود! در پرواز، کشف حجاب میکنند. بنده نشسته بودم چند خانم کشف حجاب کردند. تذکر دادم و گفتم رعایت کنید. فحاشی کردند. به مهماندار پرواز گفتم شما قانوناً باید این مسائل را رعایت کنید و تذکر دهید. گفتند: وقتی پیاده شدید، به حراست فرودگاه شکایت کنید تا بررسی و پیگیری کنند. این خانم الآن کشف حجاب کرده، خودتان را مسخره کردهاید؟! در پیج اعلام میکنید حجاب اسلامی را رعایت کنید، مهمانداران شما حجاب اسلامی را رعایت نمیکنند! وقتی حاکمیت پشت این مسائل نیاید، نهادینه میشود. باید برخورد کنند. قانون است، باید اعلام کنند. وقتی رعایت نمیکنند نتیجه این میشود که چند وقت پیش در اتوبوس خانمی را زدند، الآن در قطار زدند و پس فردا در خیابان به خانمهای چادری، کشیده میزنند. اگر مسئولین قاطعانه پشتیبانی نکنند، معلوم نیست ماجرا به کجاها کشیده خواهد شد. البته نمیگوییم با بدحجابها برخورد بد شود. میگوییم قانون اعمال شود. دولت در ادارات و سازمانهای خود رعایت کند و به قانون عمل کند. در جامعه هم همه عمل کنند.
آزادی بیش از حد توریستها با هدف درآمدزایی!
زن و شوهر توریست در خیابانهای مسجد جامع، دست یکدیگر را میگیرند و رقص عشق میکنند و فیلم آن در دنیا منتشر میشود. زنهای خارجی در مسجد جامع ما شوی لباس راه میاندازند و فیلم آن را پخش میکنند.(در شهرهای دیگر هم هست.) زن در مسجد جامع آواز میخواند و فیلم آن را پخش میکنند. با سگ داخل مسجد جامع میروند. بافت سنتی را به مرکزی برای تجارت تبدیل کردند و این همه فحشا و فساد به خاطر درآمدزایی اتفاق میافتد. دولت باید رسیدگی کند.
حل مسائل فرهنگی با کمک مسئولین انقلابی
ما اصلاً از مسئولین دولت قبل انتظار نداشتیم که کاری انجام دهند. ولی از این دولت و مسئولین انتظار داریم، چراکه مذهبی و انقلابی هستند. مسئولین مذهبی و انقلابی هستند. اگر چنین چیزهایی اتفاق بیفتد، دیگر توجیهی ندارد. اگر عزیزان نمیتوانند مشکلات را حل کنند؛ کمک کنند، ما خودمان حل میکنیم. اگر توان جمع کردن فسادها را ندارند، همین بچههای هیئتی، بسیجی و کف میدان حاضرند بیایند و با روش خیلی خوب مسائل را حل کنند. همان افرادی که در سیل( به خصوص سیل اخیر)؛ در خانههای مردم کار میکنند، گل و لای بیرون میآورند و فرشها را میشورند، حاضرند مشکلات این شهر را هم حل میکنند. زشت است حاکمیت پشت این ماجرا نیاید. کسانی که در این دولت هستند، شبانهروز (از استاندار تا فرماندار و دیگر مسئولین) تلاش میکنند و ما از آنها انتظار داریم در مسائل فرهنگی درست عمل کنند.
نترسیدن از ملامت ملاکتکنندگان در راه احقاق حق// حمایت حاکمیت از دستورات الهی
مشکل فعلی ما کنسرت و موسیقی و ... نیست. مشکل ما این هست که الآن کانونهای معنویت و اخلاق مانند مسجد جامع و مراکز مهم دینی ما به مراکز فساد تبدیل شده است. قانون بگذارید! اگر بخواهید به یک کنیسه(محل عبادت یهودیها) بروید، باید لباس آنها را بپوشید و قانون آنها را رعایت کنید. چرا ما در مسجد خودمان، قانون خودمان را زیر پا میگذاریم؟ اگر بخواهیم نسلی تربیت کنیم که مقدمهساز ظهور باشد، باید حاکمیت، پشت دستورات الهی را محکم بگیرد، حمایت کند و دستورات دینی را پیاده کند. بر اساس آیه «یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَه أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْکافِرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ»[14] حاکمیت نباید از ملامت ملاکتکنندگان در راه احقاق حق بترسد.
ایمان نفوذناپذیر حضرت ابالفضل(علیهالسلام)
حضرت ابالفضلالعباس(علیهالسلام) صلبالایمان هستند و ایمان نفوذناپذیر دارند. اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) وقتی میخواهند برای مذاکره و یا صحبت کسی را به لشکر دشمن بفرستند، عباس(علیهالسلام) را میفرستند.
حضرت ابالفضل عباس(علیهالسلام) در روز عاشورا محضر اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) آمدند و گفتند اجازه دهید من به میدان بروم. چندمین بار بود که میآمدند. حضرت ابالفضل عباس(علیهالسلام) فرمودند: «ضَاقَ صَدْرِی وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاةِ وَ أُرِیدُ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِی مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِینَ»[15]؛ سینهام از دست این منافقین تنگ شده است و از زندگی سیر شدهام. تا این جملات را گفتند، «فَبَکی الحُسَین بُکاءً شَدیدا»؛ امام حسین(علیهالسلام) گریه سختی کردند، فرمودند: عباسم اگر تو بروی، همه لشکر به هم میپاشد. لشکر من تویی، اگر تو بروی ما شکست میخوریم. امام چنین تعبیری در مورد حضرت دارند. سپس میفرمایند: «بِنَفسی اَنتَ»؛ عباسم! جان من فدای تو... امام به کسی بگوید جان من فدای تو!؟ عباس کیست؟ «إرکَبْ، بِنَفسی أنتَ»؛ سوار شو عباسم، برو آب بیاور! نمیخواهم بجنگی، برو آب بیاور. حضرت عباس(علیهالسلام) سوار بر اسب شدند. از خیمهها مشک برداشتند و به سمت شریعه رفتند.
ازخودگذشتگی حضرت عباس(علیهالسلام)
وقتی حضرت عباس(علیهالسلام) به سمت شریعه میرفتند، نزدیکترین راه را انتخاب کردند تا زودتر به شریعه برسند. آن راه نزدیک، امن نبود و در معرض تیر بود. اما وقتی مشکها را به آب زدند و میخواستند برگردند، یک راه امن پیدا کردند تا بتوانند آب را به خیمهها برسانند. یعنی اصلاً به فکر خودشان نیستند. اگر به فکر خود بودند هنگام رفتن به سمت شریعه هم از یک راه امن میرفتند. از راه نخلستان برگشتند تا وقتی تیرباران میکنند، درختها مقداری جلوی تیرها را بگیرد و تیرها به مشک نخورد تا بتوانند مشک را به خیمهها برسانند. چهار هزار نفر اطراف شریعه را محاصره کرده بودند تا آب به خیمههای امام حسین(علیهالسلام) نرسد. ناجوانمردانه جنگیدند. به سمت خیمهها رفتند. در مسیر چهارهزار نفر بودند که اگر هر نفر چهار تیر پرتاپ کرده باشد، هر چقدر هم تیرها به درخت خورده باشد، ببیند چه اتفاقی میافتد! مقتل تعبیری درباره اباالفضل(علیهالسلام) دارد که میگوید: «فَصارَ کَالقُنفُذ»؛ عباس(علیهالسلام) مثل خارپشت شده بود. یعنی تمام پشت حضرت، پر از تیر بود. چرا پشت ایشان پر از تیر بود و در سینه تیر نبود؟ برای اینکه روی مشک خم شده بود که مشک تیر نخورد.
حضرت عباس(علیهالسلام) غم از دل امام حسین(علیهالسلام) میبرد// مظلومیت علمدار کربلا
استاد ما میفرمودند: دستان حضرت عباس(علیهالسلام) را قطع کرده بودند اما تا زمانی که عمود به فرق حضرت عباس(علیهالسلام) نزده بودند، تقلا میکردند تا بدون دست آب را به خیمهها برسانند. حضرت را محاصره میکردند تا ایشان را بگیرند، اما مشک را به دندان گرفته بودند، با پا دشمنان را میزدند و سعی میکردند به سمت خیمهها بروند.
در تیرباران مرحله بعد، تیری به مشک خورد و مشک سوراخ شد. «فَوَقَفَ العَباسُ مُتَحَیِّرا»؛ عباس متحیّر ایستاد. حضرت فاصله میان میدان مشک و مکانی که قبرشان هست را آمده بودند. وقتی مشک را میزنند، به طرف دشمن برمیگردند و به طرف خیمهها نمیروند. نانجیبی جلوی حضرت عباس(علیهالسلام) میآید و عباس(علیهالسلام) را با عمود آهنین از روی اسب به زمین میاندازد. به تعبیر روضهخوانها، اینجا عباس(علیهالسلام) صدا زد: ای نانجیب، ای نامرد! وقتی آمدی که دست ندارم. گفت: اگر تو دست نداری، من دارم. چنان با عمود به فرق مبارک عباس(علیهالسلام) زد. «فَسَقطَ العَباس».
عباس(علیهالسلام) همیشه غم از صورت ابیعبدالله(علیهالسلام) میبرد، "کاشِفَ الکَرب عَن وَجهِالحُسین" بود؛ یعنی هر وقت امام حسین(علیهالسلام) در دل غمی داشتند، به صورت عباس(علیهالسلام) نگاه میکردند و غم رفع میشد. اما لحظه آخر کاری کردند، همان صورتی که به خاطر آن، غم زدوده میشد باعث شکستگی ابیعبدالله(علیهالسلام)شد. «لمّا قُتل العبّاسُ بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیهالسلام»[16]؛ تا عباس(علیهالسلام) روی زمین افتاد، صورت حسین(علیهالسلام) شکست...
[1]. بحار الانوار، ج101، ص95،
[2]. نهجالبلاغه، نامه۳۱.
[3]. سوره ابراهیم، آیه 37.
[4]. کنز العمّال، 45409.
[5]. سوره سبا، آیه ٣١.
[6]. سوره طه، آیه 79.
[7]. سوره زخرف، آیه 54.
[8]. سوره بقره، آیه 204.
[9]. سوره بقره، آیه 205.
[10]. نهجالبلاغه، نامه 31.
[11]. نهجالبلاغه، خطبه 216.
[12]. سوره روم، آیه 21.
[13]. الکافی، ج5، ص78.
[14]. سوره مائده، آیه 54.
[15]. بحارالانوار، ج45، ص41.
[16] . مجموعه آثار شهید مطهری، ج17، ص97/260/360.