منتظران مُصلِح باید خودشان نیز مُصلِح باشند
منتظران مُصلِح باید خودشان نیز مُصلِح باشند
منتظران مُصلِح باید خودشان نیز مُصلِح باشند
حجتالاسلام مهدوینژاد: قشرینگری اجازه نمیدهد ما امام حسینی شویم؛ در عَلَم و عَلَمکشی و در هیئتِ من و تو گیر میافتیم // با نگاه فردی به زندگی، ظهور محقق نمیشود. نگاه مومن نگاه جهانی و فراگیر است. امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) برای تمام دنیا میآیند، همانگونه که امام حسین(علیهالسلام) برای اصلاح امت آمدند // اگر برنامهریزیهای ما در راستای اصلاح جامعه نباشد، عبادت، نماز و تمام زندگی ما خودخواهانه میشود
عنوان: مراسم ویژه دهه اول محرم، شب چهارم
موضوع: مهندسی نسل؛ کدام نسل، ظهور را محقق میکند؟
زمان: 10 مردادماه 1401
مکان: امامزاده سید جعفر محمد(علیهالسلام)
آفت بزرگ سطحینگری
یکی از دلایلی که ما نمیتوانیم از این فرصتهای فوقالعاده معنوی مخصوصاً محرم و عاشورا -با اینکه ظرفیتهای بیبدیلیاند- یا از وجود مبارک اهلبیت(علیهمالسلام) خاصتاً حضرت سیدالشهداء(علیهالسلام) نهایت استفاده را ببریم این است که ما نسبت به دین و معارف، قشرینگر و سطحینگر هستیم و نمیتوانیم استفادهای را که باید ببریم. پوسته را میبینیم، هسته را نمیبینیم، فقط ظاهر را میبینیم، باطن را نمیبینیم، هدف از دین، مناسک دینی، عزاداری، نماز و همه عبادتها را نمیفهمیم، همینطور عادت کردیم به یک سلسله ضوابط که انجام دهیم، بعد میگوییم چرا هیچ تحولی در ما اتفاق نمیافتد، چرا ما خوب نمیشویم، چرا مثل اولیای خدا نمیشویم، آنها برای امام حسین(علیهالسلام) گریه میکردند، ما هم که برای امام حسین(علیهالسلام) گریه میکنیم! پس چرا ما به جایی نمیرسیم؟!
چرا عَلَم و عَلَمکشی، چرا هیئت من و تو؟!
باید ببینیم هدف چیست، دستوراتی که دادهاند برای چه دادهاند. مثلاً در مورد نماز فرمودهاند: «فَرَضَ اللَّهُ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ»[1]؛ نماز برای این است که تکبر از بین برود. ما هر روز داریم نماز میخوانیم، ولی با کوچکترین حرفی زود به ما برمیخورد، دعوا راه میاندازیم، پس چرا خوب نمیشویم؟! برای اینکه ما ظاهر نماز را انجام میدهیم، عمیقاً هدف نماز را نمیفهمیم و برای تحقق هدف نماز، نماز نمیخوانیم، فقط برای اینکه تکلیفی از گردن ما رفع شود و نمازمان را خوانده باشیم، نماز میخوانیم، بنابراین به هدف نماز نمیرسیم. سایر عبادات هم همینطور است، اصلاً هر کاری را که شما بخواهید با بیتوجهی و سَرسَری انجام دهید، به هدف و نتیجهاش نمیرسید. حتی یک بازی را هم اگر بخواهید بدون توجه به نتیجه آن، بدون برنامهریزی برای رسیدن به نتیجه و امتیاز آن انجام دهید، میبازید. اینکه بازی است، آنوقت شما ببینید اگر آدم به بندگی خدا همینطور سطحی و قشری نگاه کند و دستورات دینی و خود دین را عمیقاً نشناسد و رفتارهای او برای رسیدن به هسته و هدف دستورالعملها، تنظیم نشده باشد، گرفتار ظواهر میشود و در ظواهر گیر میافتد.
قشرینگری اجازه نمیدهد ما امام حسینی شویم؛ در عَلَم و عَلَمکشی و در هیئت من و تو گیر میافتیم، سر غذا، سر نوبت و... دعوا میشود. گاهی در هیئت امام حسین(علیهالسلام) کتککاری و فحاشی میشود. اینها کاملاً مخالف سیره امام حسین(علیهالسلام) است.
اسیر امام حسین شویم، نه اسیر ظواهر هیئت
یکی از کارهایی که شیطان میکند این است که ما را در ظواهر گیر میاندازد. ظواهر را برای ما از همه چیز مهمتر جلوه میدهد. البته مجالس و محافل باید ظاهر درست داشته باشد؛ از تزئیناتی که میشود، تا امکاناتی که برای عزاداران فراهم میشود و... باید درست باشد، ولی اگر در مقدمات گیر افتادیم و اسیر شدیم، دیگر به مغز و محتوا نمیرسیم.
مجلس را قشنگ به پا کنیم، امکانات را فراهم کنیم، با این هدف که میخواهیم به محتوا برسیم، ما میخواهیم در فضای خیلی آماده و خوبی معارف را کسب کنیم و امام حسینی شویم، نه اینکه فقط سینهزن شویم! باید سینهزن شویم تا امام حسینی شویم. باید روضهخوان و گریهکن شویم تا امام حسینی شویم. هدف این نیست که یک نفر روضهخوان شود و بقیه مردم هم گریهکن شوند. این جریان هدفی دارد. مثلاً بعضی هیئتیها گیر میافتند در سبک، میگویند سبک امسال خیلی بد بود، سبک دو سال پیش خیلی خوب بود... بعد دعوا میکنند، غیبت میکنند، بد و بیراه میگویند، به مداح فحش میدهند! اینها یعنی ما امام حسینی نشدهایم، در ظواهر گیر افتادهایم.
قشرینگری ممنوع!// آسیبهای گیر افتادن در ظواهر
وقتی مستمع در ظواهر گیر میکند، صاحبسخن هم پیاز داغ آن را زیاد میکند. میبیند شما با ظواهر لذت میبرید او هم در ظواهر روغنش را زیاد میکند. مثلاً میگوید: امیرالمؤمنین(علیهالسلام) یک ضربت به عمربنعبدود زد، عَمرو گفت: همین بود؟! حضرت میفرماید: یک تکان بده به خودت، این هم خودش را تکان داد، دو نیم شد! انگار مثلاً فیلمهای سینمایی هالیوودی است. وقتی قرار باشد شما در ظواهر گیر کنید، مدام غلو میکنید. میخواهید بگویید امیرالمؤمنین(علیهالسلام) خیلی قدرت داشتند، دروغ میگویید! نه اینکه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نمیتوانستند چنین کاری انجام دهند، میتوانستند؛ ولی واقعاً قصهاش این نبوده است.
نباید در ظواهر گیر بیفتیم. نباید گمان کنیم با زیارت رفتن بدون تعمق، با شرکت در مجالس بدون توجه به اهداف آن؛ همین که فقط عملی انجام دهیم، نماز را هر وقت شد بخوانیم و یکسری ظواهر رفتارهای دینی را هم رعایت کنیم، کار تمام است، نه؛ این قشرینگری و سطحینگری است. شما قرار بود بیایید اینجا مهذّب، متخلّق و مؤمن شوید، هدایت گردید. اگر هم فکر کنیم ظواهر لازم نیست، اشتباه است، کوتهنظری است. اتفاقاً شکل نماز مهم است، رسیدگی به ظاهر مجالس و محافل لازم است، منتها نباید انسان را اسیر خود کند و از هدف باز بدارد.
در هدایت دیگران سهیم باشید
غذای محرم را بدهید، اگر پول دارید اطعام هم بکنید، امکانات هم در حد توان خود فراهم کنید، برای امام حسین(علیهالسلام) کم نگذارید. همۀ ظواهر لازم است، ولی در ظواهر گیر نکنید. بدانید ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند، تا یک اتفاق مهمتری بیفتد.
نکته دیگر اینکه اتفاقاً تلاش کنید جمعیت زیاد شود، مؤمنین و عاشقان اباعبدالله(علیهالسلام) زیاد شوند، تبلیغات کنید، پیامک دهید. سفرۀ امام حسین(علیهالسلام) را شلوغ کنید، شما هم در هدایت دیگران سهیم باشید، اینها را وظیفۀ خود بدانید. اگر فکر کنید بس است دیگر، به من چه، هرکس خودش میداند، این هم سطحینگری است. عمیقتر نگاه کنید. شما باید برای امام حسین(علیهالسلام) یار جمع کنید. مثال معروفی است که اساتید میگویند: یک معتاد به خاطر مواد خود هم که شده، ده نفر را تا آخر سال معتاد میکند، اما یک هیئتی چند نفر را تا آخر سال هیئتی و امام حسینی و نمازخوان میکند؟! ببینید به خاطر همین است که معتاد زیاد میشود و نمازخوان کم! ما آنطور که باید تلاش نمیکنیم.
معضل روحیه فردی در دینداری// از خودت بیرون بیا!
نکته دیگر که باعث میشود ما نتوانیم استفادهای را که باید، ببریم این است که در دینداری، روحیه و اخلاق فردی داریم. اخلاق فردی، دین فردی؛ میگوییم خودمان حالمان خوب باشد، خانوادهمان حالشان خوب باشد، معنویت خودمان، یک مدرسه خوب برای بچهمان پیدا کنیم، دنبال جاهای خوب در جامعه برای خودمان میگردیم، به فکر خودمان هستیم، هرکسی به فکر خودش هست. تا وقتی همه به فکر خودشان باشند، هیچ مشکلی حل نمیشود. دین به ما دستور میدهد از خودت بیرون بیا، باز هم میگویی خودم؟! من خیلی آدم خوبی هستم، نمازهایم را به وقت میخوانم، روزههایم را میگیرم، زن و دخترم محجبهاند. دیگران چطور؟! به فکر دیگران هستی؟! برای اصلاح جامعه و نمازخوان کردن و امام حسینیکردن بقیه کاری میکنی؟! برای حجاب جامعه کاری میکنی؟!
منتظران مُصلِح باید خودشان هم مصلح باشند// امام حسینیها مصلحاند
دغدغۀ امام حسین(علیهالسلام) این بود که یزید حاکم جامعه نشود. آیا دغدغۀ تو این هست که یزیدیان در جامعۀ اسلامی رئیس جمهور و وزیر و وکیل نشوند و مسئولیتهای اجتماعی نگیرند؟! اگر دغدغهات این نیست! یعنی امام حسینی نیستی! عدهای جمله «منتظران مصلح باید خود صالح باشند» را ترویج کردند که جمله بسیار زیبایی است ولی اشتباه است؛ چراکه منتظران مصلح، باید خود مصلح باشند، آدمهای صالحی که مصلح نیستند، به درد جامعهشان نمیخورند و نمیتوانند جامعهشان را اصلاح کنند؛ چراکه باید به فکر مسئولین جامعهمان هم باشیم.
بعضی میگویند من در انتخابات فقط یک رأی دارم و تأثیر زیادی ندارد. درحالیکه عملاً هر نفر، صدها رأی دارد. اطراف ما افرادی هستند که وظیفه داریم آنها را هدایت کنیم. از طرفی کسانی را در مسند قدرت بنشانیم که در طریق هدایتاند، در راه سیدالشهداء(علیهالسلام)، امام(رحمتاللهعلیه)، شهدا و انقلاب هستند و دلشان برای مردم میسوزد. اگر مردمی به شورای شهری رأی دادند که مؤمن و پایبند به انقلاب نیستند، نباید انتظار اصلاح امورشان را داشته باشند، ولی اگر به کسانی رأی دادند که مؤمن به اسلام و انقلاباند، باید انتظار داشته باشند و مطالبه هم داشته باشند.
مقصود این است که نباید فقط به فکر خود باشیم. ما باید گروه داشته باشیم. هر مؤمنی باید اهل مسجد باشد، باید در انجمن خیریه، پایگاه و هیئت فعال باشد. اگر مؤمنی دیدید که فرصت اجتماعی برای خود فراهم نکرده و فقط به فکر خودش هست، او را کنار بگذارید. این فردیت یعنی هنوز امام حسینی نشده است؛ چراکه امکان ندارد امام حسینیها مصلح نباشند.
آدم خوب یا جامعه خوب؟// تحقق ظهور با جامعه حقپذیر
سؤال دیگری مطرح میشود، شما آدم خوبی هستید، همسر و فرزند خوب و مؤمنی هم دارید و فرزندتان را به مدرسه خوبی بردهاید تا مراقبش باشند، اما برای آمدن امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) آدمهای خوب لازم هست یا جامعه خوب؟ اگر تعداد آدمهای خوب، حقپذیر و فوق العاده، کافی یا حتی بیشتر از ٣١٣ نفر باشد، باز هم لازم است جامعه حقپذیر شود تا ظهور اتفاق بیفتد. از آیتالله بهجت(رحمتاللهعلیه) سؤال کرده بودند: میگویند شما طیالأرض دارید یعنی از اینجا اراده میکنید و در یک چشم به هم زدن به نجف یا کربلا میروید، درست است؟ ایشان فرموده بودند: زمان ما در نجف بقالها هم طیالأرض داشتند. یا در زمانی اکثر علما به محضر حضرت ولیعصر(عجلاللهتعالیفرجه) مشرف شدند، مثل مرحوم آیتالله حائری یزدی، محمدتقی بافقی(اعلیالله مقامهم)، حضرت امام(رحمتاللهعلیه)، مرحوم شهید مدرس، مرحوم میرزا علیآقای قاضی(سیدالعرفا، خاتم العرفا)، مرحوم آسیدهاشم حداد، علامه طباطبایی، مرحوم نخودکی اصفهانی، آیتالله بهجت، غروی اصفهانی، آشیخ عباس قوچانی، آشیخ عباس قمی، مرعشی نجفی، کشمیری، علامۀ امینی، سید حسن الهی(برادر علامه)، مرحوم شاهآبادی که فحول از عرفا، فقها و بزرگان بودند در یک عصر همدیگر را درک کردند. یا در دورهای در حوزه علمیه سامرا ۷۰۰ مجتهد وجود داشت و شخصیتهای مهمی هم بودند، چرا امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) نیامدند؟! آنموقع که بیشتر از ۳۱۳ نفر هم بودند؟ آنها که آدمهای خیلی خوبی بودند پس چرا امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) در زمان آنها نیامدند؟ مگر آقا یار و جانبرکف نمیخواهند؟ مگر ما ۲۴۰هزار شهید تقدیم نکردیم و این شهدا با خونشان امضا نکردند که ما پای دین هستیم؟! شهدا امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) را ندیده، برایش جان دادند، پای کار ایشان چهها میکردند! پس با این همه، چرا امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) تا به حال ظهور نکردند؟ دلیل این موضوع این است که حتی با انبوهی از تک درختان، جنگل ساخته نمیشود. با وجود همه آن انسانهای فوق عالی، اگر جامعه و مردم حقپذیر نباشند، حضرت ظهور نمیکند. قرآن در این آیه روشن کرده است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً»[2]؛ خداوند به دنبال این است که تمام مردم فوج فوج وارد مسیر حق شوند.
امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) برای تمام دنیا میآید// با نگاه فردی جامعه اصلاح نمیشود
نکته بعدی این است که آیتالله بهجت(رحمتاللهعلیه) و بقیه علما و بزرگان برای جامعه مفید بودند و حضور و وجودشان اثر داشت. منتهی همه جامعه باید به سمت مسیری که علامه طباطباییها، بهجتها، حائریها، امام خمینیها رفتند، به سمت حقپذیری، سلم و تسلیم بروند. آقای بهجت(رحمتاللهعلیه) در امضاهایش یک کد داده که روی قبرشان هم نوشتند و آن این است: «العبد»؛ من یک بندهام. اگر جامعه به سمت عبودیت حرکت کند، مقدمات ظهور فراهم میشود. باید چنین الگوها و قلههایی باشند تا بتوان از این قلهها بالا رفت و به ظهور و قله اصلی که امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) است دست پیدا کرد. تا وقتی جامعه به سمت این قلهها حرکت نکند، ظهور محقق نمیشود و جامعه اصلاح نمیگردد.
با نگاه فردی به زندگی، ظهور محقق نمیشود. نگاه مومن نگاه جهانی و فراگیر است. امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) برای تمام دنیا میآیند، همانگونه که امام حسین(علیهالسلام) برای اصلاح امت آمدند. اگر برنامهریزیهای ما در راستای اصلاح جامعه نباشد، عبادت، نماز و تمام زندگی ما خودخواهانه میشود. مثلاً وارد مسجدی میشوید که یک عده نمازخوان خودخواه طوری برخورد میکنند که هیچ جوانی جرئت نمیکند وارد این مسجد شود!
اصلاح جامعه، وقوع انقلاب و نابودی طاغوت
وقتی در میان علما با آن نفسهای قدسی، شاگردانی تربیت شوند و این شاگردان، نفوسی در جامعه تربیت کنند، از میان این شاگردان، یکی روح الله موسوی خمینی(رحمتاللهعلیه) تربیت میشود و انقلاب اسلامی را به پیروزی میرساند. خداوند به او توان و قدرت داد تا در سال ۴۲ فریاد زد، بعد تبعید ایشان 15 سال طول کشید و در این ۱۵ سال «تحریرالوسیله» نوشت، درس ولایت فقیه گفت و جنبش نرمافزاری و فکری داشت. از ایشان پرسیدند: شما با کمک چه کسانی میخواهید به جنگ با طاغوت بروید؟ فرمود: سربازان من هنوز در گهوارهها هستند. در این ۱۵ سال شاگردانی تربیت کرد که امثال شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید مفتح(رحمتاللهعلیهم) و آیتالله خامنهای(حفظهالله) ثمره آن بودند، نفوسی که در گهوارهها بودند، رشد کردند و نوجوان و جوان شدند. با آنها صحبت کردند و پیامشان را به گوش آنها رساندند. آنوقت جامعه، مستعد قیام شد و حکومت را از طاغوت پس گرفتند و در اختیار حکومت «الله» قرار دادند تا جامعه به سمت «الله» حرکت کند. جامعه باید اصلاح شود؛ (در جلسه قبل عرض کردم ما چه دستاوردهایی در این مسیر داشتیم.) جامعه باید حقپذیر باشد و فوجفوج به سمت دین خدا، اطاعت و عبد شدن حرکت کند.
مسئولین جامعه باید دغدغه دین داشته باشند
نکته مهم این است که وقتی قدرت، حکومت، ثروت و قانون در دست امثال پادشاهان گذشته، رضا خان و فرزندش باشد، در جامعه برای شلوغی مساجد و هیئتها، پیشرفت دین و علم، بالا رفتن عَلَم عاشورا و عرفه، رزمایش همدلی، همبستگی مردم و ایثارگری برنامهریزی نمیشود. «الَّذینَ إِن مَکَّنّاهُم فِی الأَرضِ»[3]، کسانی که تفکر توحیدی دارند، وقتی خدا به آنها قدرت میدهد، برای نماز، بندگی، جهاد و ایثارگری برنامهریزی میکنند. باید برای جامعه برنامهریزی کرد تا به این سمت برود.
پیش نیازهای ظهور/ قبل از ظهور، نظام و دولت باید اسلامی شود
با حکومت طاغوت ممکن نبود ظهور نزدیک شود و زمینهسازی ظهور اتفاق بیفتد. امام انقلاب کرد تا جامعه به این سمت برود و جامعه را حقپذیر کند. جامعه پذیرفت و پای امام و اسلام آمد، جامعه شهید داد و انقلاب برپا شد و حفظ شد. مرحله بعد از انقلاب، نظامسازی است، باید نظام اسلامی ساخته شود. نظام اسلامی همان ساختار حکومت اسلامی است. حاکمیت جانشین امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه)، قوا، نهادها و هندسهای که در جامعه وجود دارد و فقها و حقوقدانها آن را نوشتهاند. ساختار این حکومت، اسلامی است. بعد از این مرحله که نظام اسلامی است، دولت اسلامی باید محقق شود. دولت اسلامی منظور فقط قوه مجریه نیست، بلکه سه قوه و همه نهادها و سازمانهایی که در کشورند، همه باید متشکل از آدمهایی باشد که برای تحقق مُرّ قانونِ منطبق با اسلام تلاش کنند و در راستای منویات اهلبیت(علیهمالسلام) و جانشین امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) حرکت کنند تا جامعه به سمت تحقق آرمانها برود. دولت، قوا، حاکمیت چنین انسانهایی میخواهد. آدمهای صالح و مصلح باید در رأس قدرت قرار بگیرند؛ چه در ریاست جمهوری، چه در بدنه دولت، چه در شورای شهرها و مجلس اسلامی، اینها اگر همه با هم مؤمن و مُصلح شدند، مسیر برای تحقق ظهور و تربیت اجتماعی فراهم میشود.
جامعه اسلامی یعنی چه؟
بعد از اینکه انسانهای مُصلح در رأس کار قرار گرفتند(که این هم با اختیار و انتخاب مردم است و مردم خودشان باید بهترینها را گزینش کنند)، بعد باید جامعه، اسلامی شود. اینکه ما الآن داریم میگوییم جامعه باید حقپذیر باشد، جامعه یعنی چه؟ جامعه یعنی بازار، دانشگاهها، مساجد، فرهنگسراها، ورزشگاهها، بیمارستانها و... یعنی معلمها، اساتید، نخبگان، همه اقشار و اصناف؛ جامعه اینها هستند، رفتارهای اینها باید اسلامی شود. بازار و تحصیل و علوم این جامعه باید اسلامی باشد، سیاست و اقتصادش باید اسلامی باشد و... همه اینها را حاکمیت، دولت و قوا باید فراهم کنند تا جامعه به سمت اسلامی شدن برود. مردم هم باید از این طرف مطالبه کنند و کمک کنند تا مسئولان جامعه راهی جز هدایت و صراط مستقیم نروند.
گام اولِ تحقق تمدن بزرگ اسلامی
در چنین جامعهای، فضایل اخلاقی نمود پیدا میکند، ازدواجها، معاملات، معاشرات و مهمانیها و اجتماعات دینی را وقتی نگاه میکنید، انتخابهای سیاسی را نگاه میکنید، هرچه را نگاه میکنید، میبینید منطبق بر دستورات اسلامی است؛ این یعنی آغاز تحقق تمدن بزرگ اسلامی که حضرت آقا، در بیانیه گام دوم هم فرمودند.
بعد از طی این مراحل، تحقق تمدن بزرگ اسلامی وقتی آغاز شد، ظهور حجت عظمی اتفاق خواهد افتاد. اینها مراحلی است که باید طی شود. البته خیال نکنید باید پنجاه سال دیگر این راه را برویم! به خدا قسم، اگر تکتک ملت ایران عزم کنند که از خودشان بیرون بیایند و برای منویّات امام عصر و حجّت خدا کار کنند و این انقلاب و ولایت و نظام را با چنگ و دندان به آن مسیر ببرند و جامعه اسلامی را از وجود منافقین و کسانی که با اسلام و انقلاب زاویه دارند و خودشان را بین مؤمنین جا زدهاند و مردم را از انقلاب و اسلام خسته میکنند، تطهیر کنند، آن مقدمات به سرعت فراهم میشود.
به قله ظهور بسیار نزدیکیم// شهدا، قلهنما هستند
ما از وقتی انقلاب اسلامی را آغاز کردیم، زمینه تحقق تمدن اسلامی را فراهم کردیم. همه اقشار ما باید امام زمانی شوند، چنین درکی از جامعه پیدا کنند، چنین درکی از اصلاح و مُصلح بودن پیدا کنند. الان خیلی به آن قلّه نزدیک شدهایم. از کجا میگوییم! در عرصه علمی، تکنولوژی، فناوری، شهید دادیم، ما در هستهای شهید دادیم، ما در امنیت در عرصههای مختلف شهید دادیم، این یعنی چه؟ شهید یعنی کسی که نظر به «وجه اللّه» میکند. شهید یعنی کسی که صراط مستقیم را فهم کرده، راه را پیدا کرده، قلهنما و قبلهنماست. بروید وصیتنامه شهدا را بخوانید دیدتان در مورد جامعه درست میشود. اصلاً کسی که وصیتنامه شهدا را بخواند و با شهدا محشور شود، دیگر نمیتواند خودخواه باشد؛ شهید یعنی کسی که خودخواه نبود، بلکه دیگرخواه بود.
نگاه باید نگاه ظهور باشد
تربیت نسل جدید باید در راستای تحقق آن تمدن بزرگ و ظهور حجّت عظمی طراحی شود. این با نگاه انفرادی محقق نمیشود، اینطور امام زمان نمیآیند. کسی که در این مسیر دنبال تحقق نگاه مصلحانه و متعالی است، حتی برای تحقق آن جامعه، زندگیاش را بر این مدار تنظیم میکند، حتی در ازدواج، فرزندآوری، انتخاب رشته تحصیلی و شغل نگاه میکند ببیند این جامعه برای رسیدن به آن قله به چه نیاز دارد. از جوانی میپرسیم برای چه این رشته را انتخاب کردی؟ میگوید: درآمد خوبی دارد! پس تو عبدالبطن هستی، عبدالله نیستی! اگر عبد هستی، برای تحقق ظهور امام زمان چه کار کردی، چه رشتهای را انتخاب کردی، مسیر زندگی را بر چه مداری تنظیم میکنی؟ بر مدار شکمت؟!
عصای دست امام زمان تربیت کنیم//خواسته امام زمان از ما چیست؟
به مادری میگوییم مادر، این بچه را چقدر تر و خشک میکنی؟ میگوید: بالأخره بچه است دیگر، عزیز و عصای کوری و پیری آدم است. تو دنبال یک عصای کوری و پیری هستی؟ الآن باید عصای دست امام زمان تربیت کنید، نه عصای کوری و پیری خودتان. آدمی که در این مسیر، نگاهش به سمت اصلاح و تحقق جامعه ظهور است؛ حتی بچههایش را بر آن مدار تربیت میکند.
خواسته امام زمان الان از من و شما چیست؟ الان جامعه ما در آستانه حوادث بزرگی است، نائب امام زمان میگوید، فرزندآوری، الآن فرزندآوری مهم است. این یعنی امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) دارند میگویند فرزندآوری مهم است. برای تحقق ظهور جمعیت زیاد شیعه لازم است.
خدا را یاری کنیم تا خدا ما را یاری کند// به خدا اعتماد کنیم
زمان جنگ وقتی صدام به ایران حمله کرد، امام فرمودند: «خرمشهر باید آزاد شود» طبیعتاً باید به امام میگفتند: ما الان تسلیحات نداریم، تحریم هستیم، سیم خاردار به ما نمیفروشند، چطور برویم جلوی چند لشکر زرهی عراق، با چهار تا کلاشینکف و آرپیجی و خمپاره، خرمشهر را آزاد کنیم؟! ولی رزمندهها اینطور نگفتند، رفتند، خرمشهر هم آزاد شد. وقتی به سمت حجت خدا و به سمت تحقق آرمانهای ولیّ خدا حرکت کردند، نوزدههزار اسیر در آن جنگ میگیرند و تمام تسلیحاتی که عراقیها آورده بودند در اختیار رزمندگان ما قرار میگیرد. شما باید به خدا اعتماد کنید، از راهی که دلتان میخواهد، نروید، از آن راهی که خدا میگوید بروید.
نسل نورانی
فرزندانتان را برای امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) تربیت کنید. این امری که آقا برای فرزندآوری کردند، مهم است. بچههای دهه نودی را نگاه کنید، خدا چه نوری در وجودشان گذاشته، هزاران سرود مذهبی در این بیست سال خوانده شد، یک دفعه سرود «سلام فرمانده» را با چه عشقی میخوانند! انگار اینها امام خمینی(رحمتاللهعلیه) را دیدهاند، انگار اینها در آغوش حاج قاسم بزرگ شدهاند. اشک میریزد، چه فهمی از این مفاهیم دارد؟ اینها چون در مدار امر ولی خدا متولد شدند. در دورانی که ولی خدا امر کرده که جامعه به این نسل نیاز دارد، به دنیا آمدهاند، نور این نسل بیشتر است. این نسل کار میکند. امام سربازانش که در گهواره بودند را تربیت کرد. مادرانی بودند که بچههایشان را با حب و عشق و معرفت امام تربیت میکردند، بچههایشان را برای سربازی و جانبازی امام و انقلاب تربیت میکردند! و شدند مادر پنج شهید!
تربیت فرزند بر مدار عاشورا
خانمی در کربلاست به نام زینب کبری(علیهاالسلام)، همه از او یاد گرفتند. در آن نظام در آن افق برای تحقق عاشورایی که قرار است قرنها برای بشریت کار کند و ظهور حجت خدا را نزدیک کند، برای محرم برای چنین حادثهای بچههایش را تربیت کرده است. زینب کبری(علیهاالسلام) اگر بچهدار شد و بزرگ کرد، برای آن اندیشه و افق بود.
امیرالمؤمنین(علیهالسلام) درخت نخل کوچکی را به میثم تمار نشان دادند و فرمودند: تو را روزی بالای این درخت دار میزنند. درخت خرما کوچک بود، او در تمام دوران زندگیاش به این درخت آب میداد درخت را خودش بزرگ میکرد. گفت: روزی این درخت من را به محبوبم میرساند. با دست خودش معراج سعادتش را بزرگ و درست کرد.
زینبی که از بچگی به او گفتند: حسین(علیهالسلام) به کربلا میرود. شما هم با او هستید و او هم عاشق امام حسین(علیهالسلام) است، آیا زندگیاش را بر مدار کربلا تنظیم نمیکند؟ بچهدار شده به عشق امام حسین(علیهالسلام)، بچههایش را به عشق امام حسین(علیهالسلام) بزرگ کرده، تا روزی در رکاب اباعبدالله(علیهالسلام) در آن حرکت عظمی شریک باشد. زینب(علیهاالسلام) اینطور است!
روز عاشورا روز کمی نبود. زینب(علیهاالسلام) بچههایش را زینت کرد. غیر از این که لباس رزم پوشاند، زینت هم کرد، میگویند: وقتی میخواهید چیزی را هدیه کنید، هدیهتان را زینت کنید. زینب(علیهاالسلام) هدیههایش را زینت کرد و به محضر ابیعبدالله(علیهالسلام) برد. زینب زندگیاش را بر مدار عاشورا تنظیم کرد. وقتی بچههایش را به محضر ابیعبدالله برد التماس میکرد که اجازه دهید اینها بروند. آقا نمیگذاشتند. فرمودند: آنها باید باشند پدرشان ممکن است راضی نباشد. بیبی فرمود: پدرشان آنها را فرستاده و گفته: اگر کار به درگیری کشیده شد، اول بچههای ما را بفرست! بالاخره آقا اجازه دادند، به میدان رفتند، این بچهها جنگ نمایانی کردند تا کشته شدند. ابیعبدالله(علیهالسلام) آنها را بغل گرفت و به خیمه دارالحرب که شهدا را میگذاشتند آورد.
تنها مرتبهای که زینب(سلاماللهعلیها) از خیمه بیرون نیامد!
امام حسین(علیهالسلام) دایی این بچههاست. امامشان هم هست، خیلی هم دوستشان دارد. هر کسی روی زمین میافتاد، زینب میدوید ابیعبدالله را تسلی میداد، چراکه بر امام سخت بود. زینب(علیهاالسلام) سر هر شهیدی میدوید سر علی اکبر زینب چه کرد تا ابیعبدالله را آرام کند! حالا همه منتظرند، دوست و دشمن منتظرند تا این خواهر بیرون بیاید. اما هرچه منتظر ماندند دیدند کسی از خیمه بیرون نیامد. وقتی به مدینه آمدند، عبدالله جعفر از بیبی سؤال کرد: شنیدهام برای همه شهدا بیرون آمدی، اما برای بچههای خودمان بیرون نیامدی؟! چرا؟ حضرت فرمودند: اگر من بیرون میآمدم، حسینم خجالت میکشید. حسینم وقتی من مادر را میدید متأثر میشد، شاید من بیقراری و بیتابی میکردم، این بود که از خیمه اصلاً بیرون نیامدم.
وقتی که کنار قبر ابیعبدالله آمد، کنار قبر برادرش صدا زد: برادر، من تو را سر بچههایم خجالت ندادم، تو هم سر رقیهات مرا خجالت نده، حرفی نزن! از بچههایی که در بیابان مردند و نتوانستم آنها را با خودم بیاورم، چیزی نپرس...