مجالس اثرگذار و احیا کننده
مجالس اثرگذار و احیا کننده
مجالس اثرگذار و احیا کننده
حجتالاسلام مهدوینژاد: بعضی غمها، غم دنیایی نیست، غمهای مقدس است، غمهای اثرگذار و کارراهانداز است، از جنس همان غم و مصیبت امام حسین(علیهالسلام) که فرمودند این غم و مصیبت احیاکننده است. آدمها را زنده میکند، از جا بلند میکند. با غمهای دنیایی که آدمها را افسرده، زمینگیر و خسته میکند و از کار میاندازد، فرق دارد. // برادران و خواهران، نسبت ما با حوادث واقعه با مراجعه به ولی فقیه و امام جامعه و نائب امام زمان روشن میشود. تکلیف را ایشان روشن کردند و حرفهایشان را زدند. الآن میدان عمل است و هر جلسه و برنامهای اگر رنگ و بویی از آن نداشته باشد و فارغ از این مسائل باشد، در طریق اهلبیت(علیهمالسلام) نیست. // همین امروز، همین حالا، همین ساعت در غزه و لبنان کودکان و زنان کشته میشوند. اهل سنت غزه، به واسطه دفاع جمهوری اسلامی از مظلومیت آنها «أشهد أن علیاً ولی الله» از عمق جان و فطرتشان بلند شده، آنوقت ما دور هم بنشینیم و به یاد آنها نباشیم؟! همین مجالسی که برای اهل بیت میگیریم باید کانون تقسیم داراییها و محبتها برای مؤمنین باشد؛ مؤمنینی که زیر بمب و موشکاند.
شناسنامه:
عنوان مراسم: قرار هفتگی
موضوع سخنرانی: غم و شادی اثرگذار
تاریخ: شنبه 21 مهرماه 1403
مکان: مدینهالعلمکاظمیه
در این روزهای سخت و پرحادثه به چه کسی رجوع کنیم؟
حوادث این روزها برای ما عیدی باقی نگذاشته که بخواهیم جشن و سرور برپا کنیم، حتی اگر جشن و سرور ولادت ائمه معصومین(علیهمالسلام) باشد. یک نگاه و زاویهای در این مسئله وجود دارد که باید توجه کنیم، در این حوادثی که پشت سر هم اتفاق میافتد، حوادث تلخ، سنگین، مصائب و مشکلاتی که بر امت اسلام وارد میشود، امام عصر در این دوران ما را به چه کسانی ارجاع دادهاند؟ «فارْجِعوا فیها إلی رُواةِ حَدیثِنا»[1]، در این حوادث باید ببینیم فقیه جامعالشرایط که «فَأمّا مَن کانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا علی هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ»[2] میباشد، چه میگویند. ما در دورانی به سر میبریم که خدا این توفیق را شفاف و واضح به ما داده است، در مورد کلام نورانی امامزمان(عجلاللهتعالیفرجه)، نباید دنبال مصداق بگردیم. به واسطه خونهایی که ریخته شد و شهدایی که در این مسیر جانبازی کردند، حکومتی به وجود آمد که در رأس آن یک فقیه جامعالشرایط، مدیر، مدبر و بصیر قرار دارد تا ما را از سرگردانی نجات دهد. هنگامی که به ایشان مراجعه میکنیم میبینیم که در مورد حوادث اخیر جملاتی دارند؛ میگویند: من به جد عزادار هستم. با توجه به مصائبی که به وجود آمده در کلام و چهره ایشان نگرانی و ناراحتی مشاهده میشود.
شادی و غم با اهلبیت(علیهالسلام)
اگر در شهادت سیدحسن نصرالله پنج روز عزای عمومی اعلام کنند، مسئله تمام نمیشود، مسئله چیزی فراتر از اینهاست. یک رفتار رسمی حاکمیتی انجام میدهیم، به این شکل که پنج روز عزای عمومی اعلام میکنیم، ولی مگر عزای این ماجرا به این سادگیها تمام میشود؟! مگر مصیبت شهادت سیدحسن نصرالله به این سادگیها جبران میشود؟! اصلاً مگر این مصیبت الان تمام شده که شما از عزا بیرون آمدهاید؟! عزا موضوعیت ندارد.
عزا برای این است که انسان، مسئله را فراموش نکند. در سیره اهل بیت(علیهمالسلام) به روایتی برمیخوریم، البته این روایت را زیاد گفته و شنیدهایم. قال الصادق(علیهالسلام): «شِیعَتُنا خُلِقُوا مِنْ فاضِلِ طِینِتِنا وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا یَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا ویَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا»[3]. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میفرمایند: «و اختارَ لَنا شِیعَةً یَنصُرُونَنا و یَفرَحُونَ لِفَرَحِنا و یَحزَنُونَ لِحُزنِنا»[4]؛ خدا برای ما پیروانی قرار داده که اینها ما را کمک میکنند، با شادی ما شادند و با غم ما هم غمگیناند.
غمهای اثرگذار و احیاکننده
وقتی ما این روایت را میخوانیم و ترجمه میکنیم، به این سمت میرویم که در ولادت ائمه باید شاد و در شهادت آنها باید غمگین باشیم. اما آیا آن چیزی که اهلبیت(علیهمالسلام) و امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) را شاد یا محزون میکند فقط ولادت و شهادت است؟! دوستان اهلبیت باید روی این موضوع دقیق فکر کنند. وقتی ما وارد مقولهای از روایات میشویم، میبینیم اینطور نیست. بعضی غمها، غم دنیایی نیست، غمهای مقدس است، غمهای اثرگذار و کارراهانداز است، از جنس همان غم و مصیبت امام حسین(علیهالسلام) که فرمودند این غم و مصیبت احیاکننده است. آدمها را زنده میکند، از جا بلند میکند. با غمهای دنیایی که آدمها را افسرده، زمینگیر و خسته میکند و از کار میاندازد فرق دارد.
شما نگاه کنید، شلوغترین، پرکارترین و پرهیجانترین ماه، ماه محرم است؛ مردم در محرم و صفر به خاطر امام حسین(علیهالسلام) شور و حالی بیشتری دارند. باید دقت کنید که این «یَفرَحُونَ لِفَرَحِنا و یَحزَنُونَ لِحُزنِنا» کجا تعریف میشود. چیزهایی که امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) را خوشحال میکند، ما هم باید با آنچیزها خوشحال شویم و چیزهایی که امام را غمگین میکند، ما هم باید با آن چیزها غمگین شویم. ممکن است خودمان غمهای زیادی داشته باشیم، ولی چیزی که حجت خدا را خوشحال کرده، امامزمان(عجلاللهتعالیفرجه) و نائب امام را خوشحال کرده، ما باید با آن خوشحال شویم. دستورالعمل و آییننامه نیست، بلکه دلی است، از دل و گِل ما برمیخیزد. فردی به امام صادق(علیهالسلام) گفت: من گاهی بیدلیل دلم میگیرد و محزون میشوم. حضرت فرمودند: گِل شما از زیادی گِل ماست؛ یعنی از ما چیزی به شما میرسد. گاهی هم و غم به دل ما وارد شده است از ما به دل شما میرسد. حالا هر کسی گل وجودش پاکتر باشد «وَ عُجِنُوا بِماءِ وَلایَتِنا»[5]؛ گل وجودش را خراب نکرده باشد، زودتر به آن غم واکنش نشان میدهد و دلش میسوزد. در نتیجه با غم و شادی ما شاد یا غمگین میشود.
غم و شادی امام و امت/ اجر غمگین بودن در غم دوستان اهلبیت
شخصی به نام «رمیله» از یاران امیرالمؤمنین(علیهالسلام) مریض شده بود. حضرت این جمله را به او فرمودند: اگر شما بیمار شوید ما هم بیمار میشویم. اگر مؤمنی محزون شود، به خاطر اندوه و حزن او، ما هم محزون میشویم. این مسئله را جدی بگیرید. البته ممکن است گل وجود ما دستکاری شده باشد و ما با غم امام زمان غمگین نشویم. ولی حتماً امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) از غم ما غمگین میشوند؛ مثل مادر، وقتی بچه غمگین است، مادر چقدر ناراحتی و بیقراری میکند. اما بچه گاهی غمهای مادرش را اصلاً نمیفهمد.
باید ببینیم اهلبیت(علیهمالسلام) و امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) از چه کسانی ناراحت میشوند؟ امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: «مَن دَمَعَت عَینُهُ دَمعَةً لِدَمٍ سُفِکَ لَنا أو حَقٍّ لَنا اُنقِصناهُ أو عِرضٍ اُنتُهِکَ لَنا أو لِأَحَدٍ مِن شیعَتِنا بَوَّأَهُ اللّه ُ تَعالی بِها فِی الجَنَّةِ حُقبًا»[6]؛ اگر کسی بهخاطر خونی که از ما ریخته شده یا حقی که برای ما بوده و ضایع و کاسته شده یا آبرویی که از ما اهلبیت برده شده، از چشمش اشک بیاید؛ یا بهخاطر خونی که از شیعیان ما ریخته شده یا حقی که از شیعیان و دوستان و پیروان ما ضایع شده یا آبرویی که از آنها رفته، از چشمش اشک بیاید، خداوند به او در بهشت یک مکان جاودان، ویژه و خاص میدهد. اهلبیت(علیهمالسلام) میگویند: نه تنها برای امام حسین گریه کن، بلکه بر کسی که دوست و پیرو ماست و مصیبتی به او وارد شده گریه کن؛ این اشک امتداد اشک بر ماست. بهخاطر غصۀ دوستان ما، شیعیان و پیروان ما، شما بهخاطر غصۀ آنها غصهدار باش.
فرزندان خود را خودخواه تربیت نکنید!
سیرۀ اهلبیت(علیهمالسلام) این بوده کسانی که معتقد به ولایت و امامت ائمۀ اثنی عشریه هستند آنکه به جای خود، این روایت شامل حال کسانی که دوستدار اهلبیت(علیهمالسلام) هستند، هم میشود.
در این حوادث اخیر وقتی به رهبر(مدظلهالعالی) رجوع میکنید، حرفهای ایشان روشن است، این همان سیرۀ امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) و اهلبیت(علیهمالسلام) است. ایشان غصهدارند، فتوا و حکم جهاد دادهاند، خودشان هم به میدان آمدهاند. ما الان میخواهیم با این قضیه چکار کنیم؟ در این شرایط و اوضاع و احوال شما جشن تولد برای فرزندتان میگیرید، حرفی ندارم جشن تولد را بگیرید، ولی چرا به فرزندتان یاد نمیدهید که بچههای غمگین غزه و لبنان را در این شادی شریک کند؟ چرا به او نمیگویید عزیزم الان در خانۀ ما شادی و جشن است، بیا امشب کاری کنیم و هدیهای به بچههای لبنان و غزه بدهیم تا آنها هم شاد شوند؟ چرا این حرف را به او نمیزنید، چرا او را تربیت نمیکنید؟ چرا حساسش نمیکنید؟ چرا او را خودخواه تربیت میکنید؟ ما الان در این روزها و شبها شادی واقعی نداریم. حقیقت ماجرا این است.
تحریم جشن نیمه شعبان
در تیرماه سال 1357 هفت ماه به پیروزی انقلاب اسلامی مانده بود، امامخمینی(رحمتاللهعلیه) یک دستور عجیب صادر کردند؛ دستور دادند و چراغانی و جشنهای نیمۀ شعبان را تحریم کردند. واژهها و رویکرد این نامه بسیار خواندنی است. خلاصه این نامه این است: امام میفرمایند: «بعضی از من سؤال کردند نیمۀ شعبان جشن بگیریم یا نگیریم؟ عجب سؤال عجیبی است! چطور میشود جشن گرفت، وقتی عزیزان ما توسط رژیم شاه به شهادت میرسند و در خون خودشان دست و پا میزنند؟! این رژیم دستش به خون مردم آلوده است.»
در ادامه میفرمایند: «رژیم شاه دوست دارد شما جشن نیمه شعبان برگزار کنید تا از حرارت جنگ و دعوای شما با رژیم کاسته شود. وقتی شما در اوج مصیبت و گرفتاری و در جنگ هستید اگر در وسط جنگ چراغانی کنید و جشن بگیرید، از حس مبارزه خارج میشوید». امام میفرمایند: این جشن نیمۀ شعبان که شما بهخاطر ولادت امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) میگیرید، سرعت شما را احیاناً در مبارزه با طاغوت کم میکند، پس حرام است.
نتیجه و اثر جشن و عزا برای اهلبیت
همین امروز، همین حالا، همین ساعت در غزه و لبنان کودکان و زنان کشته میشوند. اهل سنت غزه، به واسطه دفاع جمهوری اسلامی از مظلومیت آنها «أشهد أن علیاً ولی الله» از عمق جان و فطرتشان بلند شده، آنوقت ما جشن بگیریم دور هم بنشینیم و به یاد آنها نباشیم؟! حتی اگر عزاداری کنیم، ولی هیچ نسبتی بین ما و غمهای آنها برقرار نباشد، عزا و جشن فرقی نمیکند. جشن خودخواهانه بگیریم و به هیئت بیاییم، شیرینی و شربت بخوریم، بعد گمان کنیم چون گفتیم یا امام حسن عسکری تولدت مبارک! یا به مجلس عزا رفتیم، برای امام حسین(علیهالسلام) عزاداری کردیم، احیاناً تکلیفمان را نسبت به مسئله انجام دادهایم و امام حسین(علیهالسلام) از ما راضی هستند؟! اصلاً اینطور نیست. گاهی باید جشن تعطیل شود، گاهی باید مجلس روضه هم تعطیل شود. باید کاری انجام دهیم. همین مجالس جشن یا روضهای که برای اهل بیت میگیریم باید کانون تقسیم داراییها و محبتها برای مؤمنین باشد؛ مؤمنینی که زیر بمب و موشکاند. اگر این نباشد عزا و جشن اصلاً معنی ندارد، چون وقتی به سیرۀ اهلبیت(علیهمالسلام) نگاه میکنیم میبینیم اصلاً اینطور نبودند. امیرالمؤمین(علیهالسلام) وقتی ناله یتیمی را می شنیدند، زانویشان سست میشد. شما گمان میکنید آن یتیمها و خانوادههایی که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به بچههایشان رسیدگی میکرده شیعۀ امیرالمؤمنین بودهاند؟! نه. در کدام جنگها کشته شده بودند و بچههایشان یتیم شده بودند؟! گمان کردید امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در دوران حکومت خود نان و خرما را درِ خانۀ آنها میبردند و قبل از آن این کار را نمیکردند؟!
لزوم اقدام جدی و سریع برای کمک به مردم لبنان و غزه
برادران و خواهران، نسبت ما با حوادث واقعه با مراجعه به ولی فقیه و امام جامعه و نائب امام زمان روشن میشود. تکلیف را ایشان روشن کردند و حرفهایشان را زدند. الآن میدان عمل است و هر جلسه و برنامهای اگر رنگ و بویی از آن نداشته باشد و فارغ از این مسائل باشد، در طریق اهلبیت(علیهمالسلام) نیست.
در این مجالس کمکها را جمع آوری میکنند، همه باید احساس تکلیف سنگینی کنیم. همینکه یک نفر میآید سؤال میکند، مسأله حل است یا نه؟ من باید چکار کنم؟ و... همین خوب است. اگر کسی سؤال به ذهنش نمیآید، امشب بنشیند با خود خلوت کند و ببیند چه برنامهای دارد.
دوستان عزیز، الآن وضعیت بسیار اسفناکی بر لبنان و غزه حاکم است. همین الآن که ما زیر نور چراغ و باد کولر نشستهایم، عده زیادی زیر آوارها دارند فریاد میزنند، کسی نیست آنها را نجات دهد. تمام بیمارستانهای غزه تخریب شده، آب آشامیدنی و غذا برای خوردن ندارند. این گروههایی از حزبالله و غیرحزبالله هم که راه افتاده و دارند این کارها را میکنند گمان میکنید چقدر از جمعیت آوارگان را میتوانند پوشش دهند؟ در این دنیای پر از ظلمت و ظلم کسی کاری برای مظلومان نمیکند جز دوستان اهلبیت(علیهالسلام) و اگر آنها هم کاری نکنند، نباید ادعایی داشته باشند.
دوران سخت امامت امام عسکری(علیهالسلام)/ دوران شک و تردید
در مورد امام حسن عسکری(علیهالسلام) خیلی میتوانیم صحبت کنیم. من یک بخشی از تاریخ را به صورت خیلی خلاصه بیان میکنم. باید دقت کنیم دوستان عزیز، ویژگی دوران امام عسکری(علیهالسلام) این است که خودِ حضرت میفرمایند: «مَا مُنِیَ أَحدٌ مِنْ آبَائِی بِمِثْلِ ما منِیتُ بِهِ مِنْ شَکِّ هَذِهِ الْعِصَابَةِ فِیَّ فَإِنْ کَانَ هَذَا الْأَمْرُ أَمْراً اعْتَقَدْتُمُوهُ وَ دِنْتُمْ بِهِ إِلَی وَقْتٍ ثُمَّ یَنْقَطِعُ فَلِلشَّکِّ مَوْضِعٌ»[7]؛ هیچکدام از پدران من شرایطشان مثل من نبود، هیچکدام، حتی امام حسین! هیچکدام از پدران من مثل شرایطی که من در آن قرار گرفتم، قرار نگرفتند. تردید در امامت و ولایت؛ دوران امام حسن عسکری(علیهالسلام) دوران تردید در امامت و ولایت بوده است. دوستان تردید میکردند، دشمنان که دیگر هیچ. چون شک و شبهه زیاد شده بود. آدمهایی که حزباللهی و پای کار بودند، شک میکردند، بعد همراه آن فرد حزباللهی، خیلی افراد دیگر هم شک میکردند.
در هر زمان باید حق را شناخت و موضع درست گرفت
حالا در چه چیزی شک کردند؟ در امامت، امامت که یک مسئله منقطع و موضعی نیست، امامت یک امر جاری و متصل به ولایت «الله» است. تا خدا هست و ولایت خدا برپاست، مسئله امامت هم باید باشد. اصلاً نمیشود که امامت نباشد؛ چراکه ولایت خدا به پیامبر، بعد به امام میرسد. اصلاً نمیشود شما ولایت الله را بدون امام تصور کنید. عجیب است چرا امام این حرف را میزنند؟ میفرمایند: مسئله ولایت برای خیلیها حل نشده، برای برخی بزرگان و برخی مدعیان حل نشده است.
مراقب باشید! عزیزان، برادران و خواهران، ما جزء مرتابین و شکاکها قرار نگیریم. دوران، دوران تردید است. شبهات آنقدر سنگین است که حزباللهی را هم از پا میاندازد. یک دفعه میبینید شخصی دین و اعتقادش را کنار گذاشت؛ آدم خوبی هم بود اما فشارها خستهاش کرد. فتنهها سنگین است.
این اتفاقهایی که رخ میدهد، تازه آغاز یک فوران و آتشفشانی است که پیش روست. به افراد بیخیال توصیه میکنم که از بیخیالی بیرون بیایید. به آنهایی که سعی میکنند از حوادث و مسائل فرار کنند تا آرام شوند، توصیه میکنم تجدید نظر کنید. باید موشکافانه حق را شناخت و فهمید. هرکسی، هر مؤمن و حزباللهی باید در هر مسئله از مسائل جامعه، موضع درست داشته باشد و اقدام درست انجام دهد. تاریخ سند کرده و نشان داده که بیخیالها و بیتفاوتها در صف دشمنان توحیدند. زمان امام حسین(علیهالسلام) تعداد آنهایی که بیتفاوت بودند که حضرت را به مقتل بردند، خیلی بیشتر از کشندگان امام حسین(علیهالسلام) بود. بنیامیه با تکیه بر بیتفاوتها امام حسین(علیهالسلام) را کشت.
دوران بحرانها و تردیدها و سست شدنهاست، کسانی که به ورطه شک میافتند، مردم را هم به ورطه شک میاندازند. بار خودتان را ببندید. «مَن ماتَ وَ لَم یَعرِف امامَ زَمانِه ماتَ میتَة جاهِلیة»[8]؛ هرکس بمیرد و امام زمانش را نشناسد، به مرگ جاهلیت مرده است. در دوران آخرالزمان اینطور است که هرکس ولیفقیه زمانش را نشناسد و بمیرد، امام زمانش را هم نشناخته است. هرکس از نائب امام زمانش تبعیت نکند و بمیرد، از امام زمانش تبعیت نکرده است. حالا مرجع تقلید، پروفسور، استاد دانشگاه، روحانی، مبلغ یا بازاری باشد، اگر میخواهد که هدایت بشود باید بار را ببندد و راه را با ولیفقیه تا آخر کار برود.
شرایط سیاسی دوران امام حسن عسکری(علیهالسلام)
امام عسکری(علیهالسلام) وکلایی داشتند، کسانی که کارهای حضرت را انجام میدادند. حضرت معتمدترین کسانی که در آن زمان بودند را به عنوان وکیل انتخاب کرده بودند تا کارهای ایشان را انجام دهند، شبکه عظیم وکلا شکل گرفته بود، حضرت آقا(حفظهالله) در فصلی از کتاب «انسان ۲۵۰ ساله» میفرماید: «توفیقاتی که زمان امام هادی و امام عسکری و امام جواد(علیهمالسلام) که ائمه ابناء الرضا(علیهمالسلام) بودند، پیدا کرده بود حتی زمان سیدالشهدا(علیهالسلام) بدست نیامد، یعنی خفقان بوده است. تازه امام حسین(علیهالسام) علم را روی زمین کوبید، آنقدر شبکه شیعه گسترده شده بود در زمان این سه امام بزرگوار، مخصوصاً در زمان امام عسکری(علیهالسلام)، مرتب امامان را در سنین پایین به شهادت میرساندند، اجازه ارتباط نمیدادند».
امامان را در عسکریه محبوس کرده بودند. ولی آنقدر شبکه گسترده شده بود که در تاریخ آمده بنیعباس نمیدانستند چکار کنند. در احوالات جعفر کذاب برادر امام عسکری(علیهالسلام) آمده است؛ جعفر کذاب پیش عبدالله وزیر حاکم وقت میرود و به او پیشنهاد میدهد که من ماهیانه چند هزار درهم به شما میدهم، شما طوری زمینه را فراهم کنید که امامت از سمت برادرم امام حسن عسکری(علیهالسلام) به سمت من بیاید. شما قدرت و پول دارید و بزرگان را میشناسید کاری کنید تا همه بعد از او با من بیعت کنند. من هم ماهیانه اینقدر به شما پول میدهم، یعنی اینقدر مسئله امامت جا افتاده و مسئله تشیع به قدرت رسیده که کسی مانند جعفر کذاب که جزء خاندان امامت بوده جرأت میکند به جای مخفی شدن، به وزیر وقت چنین پیشنهادی دهد. یعنی شیعه در این شرایط قدرت دارد که وضعیت اینچنین بوده است. دوران تردید بوده، یعنی خیلی شبههافکنی میشده است. به عبارتی شیعه به قله نزدیک شده بود، شرایط طوری شده بود که اگر شیعه چند قدم دیگر بر میداشت، حکومت را میگرفت. ولی در این شرایط چه اتفاقی افتاد؟ شبهههای سنگین افتاد، تردید ایجاد شد، شیطان هم کمک کرد؛ مثلاً یکی از وکلای مطرح امام حسن عسکری(علیهالسلام) خیانت کرد، کل اموال را برداشت و شروع به سندسازی کرد. به امام هادی و امام حسن عسکری(علیهماالسلام) تهمت زد. مردم گفتند این تا دیروز در دستگاه خودشان بوده حتماً یک خبری است که اینطور میگوید. دلها را مردد کرد.
خیلی مراقب فتنه تردید در این ایام باشید. خیلی علیه ارکان نظام و ولایت، علیه شخص رهبری، کسانی که خدمت میکنند، حرف میزنند و علیه اصل نظام، شبهاتی ایجاد میکنند تا شما دچار تردید شوید، مثلاً میگویند: قرار بوده انقلاب بشود که اینطور گرانی بشود؟!! و...
حرف نایب امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) در بیانیه دوم
نائب امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) در بیانیه گام دوم میفرمایند: «این انقلاب بدون هیچ خیانتی به آرمانهایش چهل سال اول را پشت سر گذاشته و چهل سال دوم را شروع کرده است» قبول دارید یا ندارید؟ به عقل و چشم خودتان اعتماد دارید یا نائب امام زمان؟ چقدر مطالعه دارید؟ چقدر اهل تحلیل هستید؟ اگر افق دیدتان را باز نکنید، مطالعه نکنید، تحلیلهایتان را بالا نبرید در این دامها خواهیم افتاد. یک سال دوسال مرگ بر ضد ولایت فقیه، درود بر فلان میگویید، از ده سال گذشت، فشارها سنگینتر شد، سکوت میکنید، بعد از سکوت هم برعکس اعتقاد قبلی خود حرف میزنید.
ائمه چگونه یارانی داشتند؟/ ریزش خواص
ائمه(علیهمالسلام) همگی گرفتار یاران اینچنینی بودند، ولی در زمان امام حسن عسکری(علیهالسلام) سنگینتر بود. امام صادق(علیه السلام) درباره ابوحمزه میفرمایند: هر وقت تو را میبینم احساس آرامش میکنم، با تو راحتم، یعنی صبغه ما شدهای! همه کارهایت به گونهای است که وقتی پیش ما میآیی هیچ رفتاری که ما را اذیت کند انجام نمیدهی.
مثال دیگر: یکی از وکلای امام عروة ابن یحیی، معروف به دهقان است. در بغداد وکیل امام بوده امام نامه نوشتهاند این شخص مورد وثوق من است. ولی بعدها منحرف میشود و به امام دروغ میبندد و پولهای بیتالمال را برمیدارد، آتش میزند. کارش به جایی میرسد که به امام توهین میکند. امام زمانش در عبارتی او را لعنت میکنند.
زبیر شاهد وصیت حضرت زهرا(علیهاالسلام) است، حضرت زهرا(علیهاالسلام) بعضی کارها را به زبیر سپردند، ولی بعد جلو امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ایستاد!
یکی از یاران امام عسکری(علیهالسلام) آدم توانایی بود، حضرت خیلی تأیید و حمایتش کردند. آثاری داشت که حضرت توصیه کردند آثارش را بخوانید، ولی بعد از مدتی علیه امام قیام کرد، حضرت دستور دادند تمام کتابهای او را جمع کنند، کسی دیگر حق خواندن کتابهایش را ندارد، با او مبارزه کردند، همان آدمی که حضرت او را بالا برده بودند پایین آوردند. اینها برای جامعه ما درس است!
مراقب باشید سقوط در کمین است!
مراقب باشید. خیلیها سقوط کردند، اگر کف میدان هستید، یک موقع اشتباه نگیرید. جمعیت، احترام، موقعیت، شما را فریب ندهد، آدم میخواهد تا در این شرایط خوب بماند، به اعتبار اجتماعی برسد و خوب بماند. به شما دو روز جایی مسئولیت میدهند خودتان را گم میکنید. کنار عده و عده قرار گرفتن و بر صراط باقی ماندن، تقوای عظیمی میخواهد! اگر بعضی دویدنها بعضی حرف زدنها و کارکردنها هم هست همه برای خدا نیست. گاهی همین کارهایی که در جبهه خوب هم انجام میدهید، مراقبت ندارید به سلامت رفتارتان دقت نمیکنید. کار خوب را باید درست انجام داد.
وقتی افقه فقها جلو ولیّ زمان ایستاد چه ضمانتی است ما نایستیم؟ آقای منتظری در این کشور، قائم مقام رهبری شد. وقتی آمدند به ایشان گفتند که میخواهند شما را برای قائم مقام رهبری انتخاب کنند، ایشان نشست زارزار گریه کرد که من چگونه باید این مسئولیت را به عهده بگیرم؟ گفتند امام هم قبول کردند، دستش میلرزید، امضا کرد. جزء افقه فقهای زمان بود. هفتصد صفحه کتاب در مورد ولایت فقیه نوشته بود، آن هم زمانی که کسی در مورد ولایت فقیه حرف نمیزد. ولی همین آدم وقتی امتحانش فرارسید جلوی امام ایستاد. هوای نفسها، ضعفها جاهایی خودش را بروز میدهد.
بیخیال نباشید!
اینقدر بیخیال نباشید، بیخیال زندگی نکنید، روی ریاکاریتان کار کنید. مخصوصاً مخصوصاً مخصوصاً روی تکبرتان کار کنید، تکبر زمینتان میزند. تکبر ششهزار سال عبادت شیطان را پودر کرد، روی شرکتان کارکنید، معصوم فرمود؛ شرک از راه رفتن مورچه سیاهی، در دل شب سیاهی، روی سنگ سیاهی نامحسوستر است.
مجاهد جنگ جمل، فرماندار یزید شد
منظربنجاروت فرمانده سپاه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در جنگ جمل بود، در جنگ بود، مجاهد بود، او را فرماندار جایی گذاشت، این شخص رئیس شد، جایی قدرت فریبش داد، رذایل درونش باعث شد به امیرالمؤمنین(علیهالسلام) خیانت کند، اموال بیتالمال برداشت و اختلاس کرد، حضرت عزلش کردند. پیش معاویه رفت و همراه معاویه شد. بعد از مدتی دخترش را هم به عقد عبیداللهبنزیاد درآورد. بعد از معاویه که یزید روی کار آمد، او جزء کسانی بود که مسلم(علیهالسلام) را فروخت و به امام حسین(علیهالسلام) خیانت کرد و بعد او را برای حکومت و عمارت هند حکم دادند، تا آخر عمرش آنجا حاکم بود. امیرالمؤمنین علی(علیهالسلام) به کارگزارشان در آذربایجان فرمودند: چرا همه از تو خوب میگویند تو چرا دشمن نداری؟ عزلش کردند دشمن حضرت شد.
یاران بامعرفت امیرالمؤمنین(علیهالسلام)
قنبر به فرمان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) به یک نفر حد جاری میکرد، شلاق میزد، هفتاد یا صد شلاق باید میزد دو شلاق اضافه زد. حضرت فرمودند: بخواب قنبر. قنبر را خواباندند دو شلاق اضافی را به او زدند. قنبر بلند شد دست امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را بوسید. نجاشی شاعر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بود، ماه رمضان شراب خورد، حضرت حدش زدند، رسانه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بود. آن موقع شعر رسانه بود. یعنی با شعرهایش دشمن را به هم میریخت. رسانه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در ماه رمضان شراب خورد، حضرت خواباندند حدش زدند، قهر کرد و پیش معاویه رفت. از آن طرف دزدی را پیش امیرالمؤمنین(علیهالسلام) آوردند اثبات شد دزدی کرده. حضرت فرمودند: انگشتانش را قطع کنید. انگشتانش را قطع کردند. این فرد هم انگشتان را در دست گرفته بود، در خیابان و کوچهها راه میرفت و مدح امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میگفت. یکی از خوارج او را دید گفت؛ خاک بر سرت! علی(علیهالسلام) دستت را قطع کرده، تو مدحش میگویی؟! گفت: دست خدا دست مرا قطع کرده، مرا پاک کرد، نگذاشت به قیامت بیفتد.
معیت جسمانی، اعتقادی و روحانی با ولی
امام جامعه چنین معیتی میخواهد: معیت جسمانی؛ حضرت آقا دستور جهاد دادند، ولی طلبهها و دانشجوها طبق معمول سر کلاسشان میروند، بازاریان مشغول کاسبی هستند. راحت مشغول زندگی هستیم.
معیت اعتقادی و فکری؛ فکرمان را در تراز فکر ولی ببریم. باید همراه و همفکر ولی خدا باشیم.
معیت معنوی و روحانی؛ اینطور راحت و بیخیال زندگی نکنیم، ما ناراحت نیستیم. گریه نمیکنیم، برای دردهای مظلومان قیام نمیکنیم.
رهبر انقلاب(حفظهالله) حکم جهاد داده است، جامعه چرا تکان نمیخورد؟ چرا اطرافیان را تکان نمیدهید؟ چرا کاری نمیکنید؟