قدرت‌های شیطان

قدرت‌های شیطان


قدرت‌های شیطان

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: یکی از قدرت‌های شیطان، ماهیت اوست. چراکه خواص ماده را دارد، ولی ماده نیست و دیده نمی‌شود // ذهن و فکر انسان مبدأ حرکت و عمل انسان است. یعنی کاری که می‌خواهد انجام دهد ابتدا در قوه فکری او اتفاق می‌افتد بعد ذهن در مورد آن تصویر می‌کند و بعد حرکت اتفاق می‌افتد. شیطان در مبدأ حرکت انسان تصرف می‌کند که خیلی مهم است // افراط و تفریط، هر دو دسیسه شیطان است // مؤمن باید همیشه حال تقصیر داشته باشد

 

شناسنامه

عنوان: بفرمایید مهمانی خدا

موضوع: آخرین فراخوان شیطان

زمان: پنجشنبه دهم فروردین 1402، هشتمین شب از مراسم ویژه رمضان

مکان:امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

قدرت شیطان

در آیات و روایات دو مطلب ظاهراً متضاد به چشم می‌خورد. یکی اینکه شیطان خیلی قوی و دشمن خطرناکی است. خداوند تعابیری مانند «عَدُوٌ مُضِلّ مبین»[1]؛ و... به کار برده است. «فَاتَّخِذوه عَدواً»[2]؛ شیطان را به عنوان دشمن واقعی به حساب بیاورید. از طرف دیگری در آیات و روایات می‌بینیم؛ فرمودند شیطان ضعیف است. «إنّ کَیدَ الشّیطانِ کانَ ضَعیفاً»[3]؛ و در آیات می‌فرمایند، شیطان تسلطی بر شما ندارد.

به دو سوره «ناس» و «فلق» که با «أعوذ» به معنی تعویذ و پناه بردن به خدا شروع می‌شود، معوذتین می‌گویند. سوره فلق یک تعویذ و پناه بردن به خدا دارد، از شر چهار چیز. «قُل أعوذُ بِربّ الفَلَق مِن شَرّ ما خَلَق و مِن شَرّ غاسِقٍ إذا وَقب وَ مِن شَرّ النّفاثاتِ فِی العُقد وَ مِن شَرّ حاسِدٍ إذا حَسَد»[4]. از شر مخلوقات خدا و از زیان شب هنگامی که با تاریکی‌اش درآید [که در آن تاریکی انواع حیوانات موذی و انسان‌های فاسق و فاجر برای ضربه زدن به انسان در کمین‌اند] از شر آن پیرزن‌هایی که در ابزار خودشان برای سحر و جادو کردن می‌دمند و از شر حسد ورزان به خدا پناه می‌برد. یعنی یک تعویذ برای چهار چیز آمده است.

 

پناه به خدا از شر شیطان

در سوره ناس سه تعویذ برای یک چیز آمده؛ یعنی سه پناهندگی و پناه بردن از یک چیز را ذکر می‌کند. این موضوع خیلی مهم باید باشد، که از شر یک چیز، سه بار پناه می‌برد. آن یک چیز هم شیطان است. «قُل أعوذُ بِرَبّ النّاس مَلِکِ النّاس اله النّاس مِن شَر الوَسواسِ الخَنّاس»[5]؛ به عبارت دیگر سه بار پناه می‌برد به خدا (یعنی خدا را در سه شأن و صفت به پناهندگی می‌گیرد و به این صفات خدا پناه می‌برد از شر شیطان).

«قُل أعوذُ بِربّ النّاس»، خدا ربّ ناس است. «مَلِکِ النّاس»؛ پادشاهی در اختیار اوست. «اله النّاس»، پروردگار و خدای عالَم است. از شرّ شیطان با سه ویژگی و این سه ویژگی را توضیح می‌دهد:‌ «مِن شَر الوَسواسِ الخنّاس»؛ کسانی که وسوسه می‌کنند و فریب می‌دهند. «الذی یُوَسوِس فی صُدورِ النّاس»؛ آنهایی که در سینه‌های مردم ایجاد اضطراب و وسوسه و تشویش می‌کنند. «مِنَ الجِنّة وَ النّاس»؛ از شیاطین جن و شیاطین انس. اینجا خداوند متعال سه بار تعویذ را در شئون خودش تکرار می‌کند. وقتی می‌گوید: «قُل أعوذُ بِرَب النّاس» ادامه آن می‌شود: «قُل أعوذُ بِربّ مَلِکِ النّاس قَل أعوذُ برب إله النّاس» یعنی از شر شیطان که این ویژگی‌ها را دارد. پس شیطان موجود خطرناک و دشمن مهمی است.

 

ماهیت و خلقت شیطان

علامه طباطبایی(رحمت‌الله‌علیه) در کتاب «نهایت الحکمه» فرمودند: ماهیت شیطان را از قدرت‌های خود شیطان بدانید. یکی از قدرت‌های شیطان، ماهیت اوست. می‌فرمایند؛ شیطان دارای ابعاد ثلاثه است: یعنی طول و عرض و ارتفاع (مثل انسانها). وجودش برزخی و مجرد ناقص است، یعنی ماده نیست، اما خواص ماده را دارد. جن این‌طوری است. ماده نیست اما خواص ماده را دارد. یعنی هم زمان و مکان دارد، هم حرکت می‌کند. فقط جرم ندارد. وجه تفاوت او با انسان، جرم است. جسم ما جرم دارد، ولی جن جرم ندارد. وجود او برزخی است، دیده نمی‌شود. وقتی یک شیشه خیلی تمیز باشد، به شیشه برخورد می‌کنید. چون شیشه را نمی‌بینید پشت آن را می‌بینید. گویا جرم ندارد. جن اینگونه است. نور از آن عبور می‌کند. جن هم می‌تواند از اجرام و اجسام عبور کند، یعنی یک جن از دیوار و در عبور می‌کند. جرم ندارد یعنی جسم مادی ندارد. گویا قالب برزخی دارد مثل عالم برزخ. این حالت یک قدرت مهم برای شیطان است که انسان ندارد. همه ‌جا می‌تواند حاضر و ظاهر باشد.

 

ماهیت عالم برزخ و دنیا

علامه می‌فرمایند: عالم برزخ کامل‌تر و پیشرفته‌تر از این دنیاست. مثل تفاوت عالم رحم و دنیاست. بچه وقتی به دنیا می‌آید، وارد دنیای بزرگتر و کامل‌تری نسبت به رحم مادرش می‌شود؛ همینطور این دنیا نسبت به آخرت؛ آخرت وسیع‌تر، کامل‌تر و با قدرت‌های بیشتر است. لذا وقتی ما از دنیا می‌رویم، می‌میریم یعنی جسم ما از بین می‌رود و روح ما آزاد می‌شود و به عالم برزخ می‌رود، شبیه جنیان می‌شویم؛ یعنی یک قالب مثالی و یک جسم برزخی پیدا می‌کنیم که لطیف است و اسیر ماده نیست. می‌تواند از دیوار عبور کند، ارتفاع بگیرد، در محیط‌های مادی از موانع عبور کند. آن روح هم در قالبی مثل انسان می‌آید که شفاف است، وجودش جرم ندارد. شیطان یعنی جنیان همین قدرت را در این دنیا دارند، وجودشان اینطور است.

برای اطلاعات بیشتر کتاب «آن سوی مرگ» را مطالعه کنید. در برنامۀ «زندگی پس از زندگی» دقت کنید، می‌بینید که بعضی‌ از افراد به همین موارد اشاره می‌کنند که این انسانی که از دنیا رفته، یک قالب برزخی دارد و دیگر دیواری مانعش نیست و از آن عبور می‌کند. بنابراین ماهیت خلقت، برای شیطان یک قدرت است.

 

قدرت متافیزیکی شیطان

نکته دیگری که چرا شیطان یا همان جن نمی‌تواند به این در دست بزند و آن را باز کند، این است که جرم ندارد. نمی‌تواند اشیا را با دستان خودش جا‌به‌‌جا کند، ولی قدرت جا‌به‌جا‌ کردنش را دارد و می‌تواند همان در را باز کند. یک قدرت متافیزیکی دارد که با آن قدرت بالاتر می‌تواند در اشیا تصرف کند. مثلاً گاهی حتی صد نفر، نمی‌توانند سازه‌های سنگین، آهنی یا بتنی را جابه‌جا کنند ولی یک نفر پشت جرثقیل می‌نشیند و با زدن یک دکمه و حرکت دادن دسته، چندین تُن سازه‌ را جابه‌جا می‌کند. او دارد جابه‌جا می‌کند ولی نه با دست خودش، بلکه دارد با قدرت بالاتر این کار را انجام می‌دهد. جن یا شیطان هم این قدرت را دارد و اشیاء بسیار بزرگ و کوچک را می‌تواند جابجا کند، ولی نه با قدرت جسمی و جرمی خودش، بلکه با یک قدرت بالاتر متافیزیکی که در وجودش هست.

افرادی که در دوره‌های «تمرکز» شرکت می‌کنند، با تمرکز و قدرت روح، یک شئ را از روی دیوار یا میز جابجا می‌کنند بدون آنکه به آن شئ دست زده باشند. قدرت روحی و تمرکزش بالا رفته و به این وسیله در اشیاء تصرف می‌کند. انسان هم می‌تواند به این قدرت‌ها برسد. این قدرت‌ها در درون انسان هم گذاشته شده ولی خیلی زحمت دارد و باید کار کند تا به آن قدرت‌ها برسد. اما جن به راحتی از این قدرتش استفاده می‌کند.

 

قدرت متافیزیکی اجنه

در ماجرای حضرت سلیمان و ملکه سرزمین سباء که در قرآن آمده است، از بلقیس دعوت می‌شود. حضرت سلیمان می‌گوید: می‌خواهم قبل از اینکه ملکه برسد، تختش را حاضر کنید. چه کسی می‌تواند؟ «قالَ عِفْرِیتٌ مِنَ الْجِنِّ»[6] می‌گویند عفریت به معنای یک جن قوی است. «أَنَا آتِیکَ بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقامِکَ»؛ عفریت می‌گوید: قبل از آنکه از جای خود برخیزی و بایستی، آن را می‌آورم. آنچنان قدرتی دارم که این تاج و تخت که هزاران کیلومتر آن‌ طرف‌تر است را در یک لحظه حاضر می‌کنم. «وَ إِنِّی عَلَیْهِ لَقَوِیٌّ أَمِینٌ» من قدرتش را دارم و قابل اعتماد هم هستم. پس اجنه می‌توانند در اشیاء تصرف کنند و اشیاء را جابجا کنند ولی نه ‌اینکه گمان کنید مثل ما با دست سنگ را برمی‌دارند و پرت می‌کنند. نه! با آن قدرت متافیزیکی خودشان این کار را انجام می‌دهند.

خدا رحمت کند حضرت آیت‌الله ابوترابی می‌گفتند: من یک زمانی امام جمعه بودم، آنجا یک خانه‌ای داشتیم و شب‌ها در معرض جنیان بود. می‌گفتند: شب در خانه بودیم، مدام به دربِ خانه‌مان سنگ پرتاب می‌کردند. ایشان می‌فرمودند که من ملتفت بودم که اینها از اجنه هستند و دارند اذیت می‌کنند. قرآن را برداشتم و به حیاط آمدم و بلند داد زدم و آنها را قسم دادم، گفتم اگر قرآن را قبول دارید که از جانب خداست، بروید وگرنه شما را نفرین می‌کنم! از آن‌ موقع به بعد دیگر کسی سنگ نزد. اینها هستند و قدرت دارند و اشیاء را جابجا می‌کنند. یک تأثیراتی در ذهن می‌گذارند، یک تأثیراتی هم در اجسام.

 

قدرت ذهن خوانی و جابجایی افکار

اگر کسی بتواند ذهن شما و فکر شما را بخواند یا از اتفاقی که در جایی دیگر دارد به وقوع می‌پیوندد خبر بدهد [شیفته او می‌شدید]. مثلاً بگوید برق می‌رود، یک لحظه برق برود. اگر انسان‌هایی چنین توانایی‌هایی داشتند، تشخیص می‌دادند یا خبرهای غیبی را می‌دادند، مرید و شیفته آنها می‌شدید یا برای شما معتمد می‌شدند، چون آن چیزی را که در ذهن شما هست را می‌فهمند و به شما می‌گویند.

یکی از پاسداران بیت امام خمینی(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه) می‌گویند: من بالای پشت بام نگهبانی می‌دادم. یک شب موقع نگهبانی دیدم امام آمدند پشت بام، رفتم عرض ادب کردم. امام داشتند قدم می‌زدند. رفتند لب پشت بام و من پشت سر امام بودم. یک لحظه به ذهنم آمد، الآن اگر اسلحه را طرف امام بگیرم و بزنم، هیچ کس هیچ کاری نمی‌تواند بکند، الآن قدرت من از آمریکا هم بیشتر است. آمریکا می‌خواهد این سید را بزند نمی‌تواند، الآن من یک گلوله بزنم کار تمام است. این افکار آمد به ذهنم. امام دور زدند برگشتند. آمدند طرف من و گفتند: اسلحه را به من بده، اسلحه را دادم به امام، امام گفتند: می‌خواهم چند دقیقه نگهبانی بدهم، ثواب این کاری که شما می‌کنید، به من هم برسد و در ثواب شما شریک شوم. امام اسلحه را انداختند روی دوش و رفتند چند قدم زدند و بعد آمدند. اسلحه را به من دادند و گفتند: از این فکرها نکنید اینها افکار شیطانی است! من خیلی خجالت کشیدم. ببینید! چقدر اعتقاد این شخص به امام زیاد می‌شود!

البته این کارها، کارهای دم دستی برای اولیا ‌الهی است. اگر کسی بتواند کار بزرگتر از این انجام بدهد یعنی یک فکری را از ذهن شما خارج کند و یک فکری که خودش می‌خواهد، در ذهن شما بیاورد، این کار قدرتش خیلی زیادتر است. شیطان یک چنین قدرتی دارد نه برای افراد معمولی بلکه در ذهن اولیا خدا هم می‌تواند تصرف کند.

 

تصرف شیطان در ذهن اولیاء خدا

در ماجرای حضرت موسی و یوشع(علیه‌السلام) که با هم سفر می‌کردند، ابتدا رفتند لب دریا و بعد هم رفتند جایی دیگر. حضرت موسی(علیه‌السلام) گفت: ماهی را بیاور بخوریم. یوشع گفت: یادم رفت بگویم، ماهی زنده شد و به دریا رفت. می‌گوید: «نَسِیتُ الْحُوتَ». «وَ ما أَنْسانِیهُ إِلاَّ الشَّیْطانُ أَنْ أَذْکُرَهُ[7]»، از یاد من نبرد مگر شیطان. شیطان از ذهن یوشع(علیه‌السلام) برد، ولیّ خدا، حجت خدا، پیغمبر است اما شیطان در ذهنش تصرف می‌کند. شیطان این ‌قدرت را دارد. داستان حضرت یوسف(علیه‌السلام) که در زندان تعبیر خواب می‌کرد آن شخص گفت: من خوابی دیدم، حضرت تعبیر کردند که تو آزاد می‌شوی و خادم و ساقی پادشاه مصر می‌شوی. بعد حضرت یوسف(علیه‌السلام) به این جوان گفت: وقتی نزد پادشاه رفتی، از من یاد کن و بگو: یوسف در زندان است. ولی همین که از زندان رفت، چندین سال یوسف را فراموش کرد (بعضی می‌گویند هفت سال). بعدها این فرد گفت: شیطان از ذهن من برد.

 توجه کنید ذهن و فکر چیز کمی نیست. ذهن و فکر انسان مبدأ حرکت و عمل انسان است. یعنی کاری که می‌خواهد انجام دهد ابتدا در قوه فکری او اتفاق می‌افتد بعد ذهن در مورد آن تصویر می‌کند و بعد حرکت اتفاق می‌افتد. شیطان در مبدأ حرکت انسان تصرف می‌کند که خیلی مهم است.

در روایتی از امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است که می‌فرمایند: «مَنْ کَثُرَ فِکْرُهُ فِی اَلْمَعَاصِی دَعَتْهُ إِلَیْهَا»[8]؛ هر کس که زیاد فکرش را درگیر معصیت‌ها کند، به سمت معصیت‌ها کشیده می‌شود. شیطان برای اینکه انسان را به سمت گناهان بکشد، ابتدا فکرش را در‌گیر گناهان می‌کند. بنابراین انسان اگر بخواهد نجات پیدا کند، باید فکرش را از هر چیزی که دغدغه است آزاد کنند. این هم یکی از قدرت‌های شیطان است.

 

شیطان، باطن انسان را می‌بیند // تسلط شیطان در شناخت نقاط قوت و ضعف انسان‌ها

اگر کسی بخواهد مرد یا زنی را به فساد بکشد باید خیلی زحمت بکشد؛ چراکه نمی‌داند زمینه‌ گناه در او هست یا نه، چگونه باید با او حرف بزند، چگونه مقدمه‌اش را فراهم کند، نقطه ضعف‌ها و قوت‌های این آدم چیست. بالاخره خیلی باید تلاش کند تا فرد را به انحراف بکشاند. ممکن است یک روانشناس، چهره­شناس یا یک آدم زبردستی باشد که وقتی به چهره فرد نگاه می‌کند یا چند سؤال از او می‌پرسد، نقطه­ضعف­های شخصیتی او را بدست آورد. سپس می­تواند سوار شخصیت این آدم شود؛ خوب یا بد، یا او را به انحراف بکشد یا بخواهد به او مشاوره ­دهد و به او کمک کند. با بعضی از سؤالات می­فهمد ولی باز نمی­تواند همه شخصیت و زوایای پنهان شخصیت این آدم را کشف کند. اما شیطان، باطن انسان را می‌بیند. نفس امّاره انسان را می­بیند. خوب می­داند چه ویژگی­هایی در نفس این آدم شعله می­کشد. کدام صفت زشت یا صفت پسندیده در وجود این آدم برجسته­تر است. همه صفات او را می­بیند؛ صفات خوب­ و بد را می‌بیند و خوب نقطه ضعف طرف را مشاهده می­کند که مثلاً مشکل این آدم حسادت است. ما صفات برجسته خوب و صفات برجسته بد داریم. شیطان به نفس ما نگاه می‌کند و ریز و درشت صفات ما را می­بیند. یعنی می­داند چند درصد حسود هستیم، چند درصد ریاکار هستیم و.... همه صفات و درصدهای آن را خوب می­بیند و می‌داند نقطه‌ ضعف اصلی‌ فرد کدام است. همه اینها را می­بیند. نقاط قوت، ویژگی­های خوب و درصدها را هم می­بیند.

 

وسوسه و فریب گام به گام شیطان //  افراط و تفریط، هر دو دسیسه شیطان است

مثلاً طرف روحیه احتیاط دارد. از خود و عبادات خود مراقبت می­کند. به وقت نماز حساسیت دارد. به حلال و حرام توجه دارد. این خیلی خوب است که آدم محتاط باشد یعنی احتیاط عقلایی داشته باشد. روی عبادات، حلال و حرام حساسیت عقلایی داشته باشد. شیطان برای اینکه این آدم را در این صفت خوب، خراب کند، ابتدا کم­کم او را وسوسه­ می­کند که حالا خسته‌ای، باشد برای چند دقیقه دیگر! اینگونه شروع می­کند و نماز را به تأخیر می­اندازد. بهانه‌های منطقی معقولی برای آن می­آورد. می­گوید الآن این کار اولویت دارد. اگر موفق شد کم­کم این آدم را فاصله می­دهد. ابتدا او را از مستحبات دور می‌کند. مثلاً نماز اول وقت مستحب است. او را از نماز اول وقت دور می‌کند. سپس او را مبتلا و آلوده به مکروهات می­کند. بعد کم­کم او را به سمت محرمات می­برد. اگر موفق شد که شد، اگر موفق نشد این کار را انجام دهد و فرد خیلی مقاوم بود، از آن­طرف او را هُل می­دهد. یعنی حساسیت او را بالا می­برد. یک­دفعه می­بینی فرد در طهارت و نجاست یک حساسیت معقول شرعی داشته، ولی الآن گرفتار وسواس شده است. او را از آن­طرف می­اندازد. در نماز به صحیح خواندن حروف دقت داشته، ولی الآن در قرائت نماز گرفتار وسواس شده است. برای ادا­کردن حروفی مثل «ح، عین و غین و...» سه دفعه نماز خود را می­شکند. می­گوید نه نشد!

کار شیطان این است که در ویژگی‌های خوب یا انسان را کم­کم دچار تفریط می­کند و تقید او را می­گیرد یا اگر نتوانست، او را دچار افراط می­کند.

 

فریب انسان نسبت به کرم و رحمت خدا

مثلاً  فردی توکل و اعتقادش به فضل و کرم خداوند متعال خوب است. ابتدا او را در گرفتاری می‌اندازد. بعد فرد ‌می‌گوید پس خدای متعال کجاست؟ برای او مشکلات پیش می‌آید، پس چه شد؟ گاهی هر کار می­کند نمی‌تواند اعتقاد او را از بین ببرد و فرد می­گوید: «تَوَکَّلتُ عَلَی الحَیِّ الَّذی لایَموتُ»[9]. حکمت خداست و صبر می­کند. می­بیند نمی­تواند کاری کند. می­آید او را غره به رحمت و کرم خداوند متعال می­کند. خداوند متعال در سوره فاطر می­فرماید: «یا ایهاالناس ان وعدالله حق...»[10]. وعده­های خدا حق است. به آن شک نکنید. این زندگی دنیا شما را فریب ندهد و وعده‌های الهی را زیرپا بگذارید چرا که دنیا زرق و برق دارد، آدم را فریب می­دهد. دنیا پستی و بلندی دارد، آدم را زمین می­زند. به وعده­های الهی شک می­کند. یک خطاب به من و شما می­کند، می­گوید: «فَلا تَغُرَّنَّکُمُ الحَیاةُ الدُّنیَا وَلَا یَغُرَّنَّکُم بِاللهِ الغَرُورُ»[11]؛ مواظب باشید این زندگی دنیا شما را بی­اعتماد به وعده­های الهی نکند. شیطان شما را نسبت به کرم و رحمت خداوند متعال فریب ندهد.

وقتی می­گویی: این کار را نکن، می­گوید: من با خداوند متعال بسته‌ام، شما نگران نباش، خداوند متعال با من کنار آمده است. می­گویی: آقا این گناه را نکن، می­گوید: تو ناراحت نباش خداوند مهربان‌تر از این حرف­هاست. می­گویی: حجابت را رعایت کن، این بی­حجابی عذاب دارد. می­گوید: حالا تو فکر کرده‌ای خدا می‌خواهد به خاطر دو تار مو، من را عذاب کند؟! مگر خداوند متعال داعش است که این بلاها را بر سر من بیاورد! از این حرف‌ها می­زنند. خداوند متعال ارحم‌الراحمین است. دلت پاک باشد. برو کار خوب انجام بده. برو کارهای دیگر را درست کن. به کارهای دیگر چه ربطی دارد! کارهای دیگر را درست کن، این مورد را هم درست کن. یا توجیه می­کنند یا واقعاً به رحمت و کرم خداوند متعال مغرور هستند. بعد مراعات نمی­کنند و مبتلا می­شوند. تقید خود را از دست می­دهند. چون می­گویند خداوند متعال می‌بخشد.

 

اعتدال؛ راه نجات انسان‌ها

بعضی­ها محبت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را در دل دارند، شیطان اینها را فریب می­دهد، مخصوصاً هیئتی­ها. فریبی که به آنها می‌دهد این‌ است که آنها را مغرور می‌کند. مغرور به معنای فریب دادن است. آنها را فریب‌ می‌دهد. می‌گوید: امام‌حسین(علیه‌السلام) هست. غرق گناهی و یک حسین(علیه‌السلام) داری! نمی‌فهمد این حرف یعنی چه. گناهان را انجام می‌دهد و می‌گوید امام‌حسین(علیه‌السلام) درست می‌کند. چند روایت هم یاد گرفته اما آن را نفهمیده، می‌خواند و می‌گوید: امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) آن را حل می‌کند. در حالی که اهل‌بیت(علیهم‌السلام) فرمودند: ما با کسی خویش و قومی نداریم و روی حساب محبت ما گناه نکنید.

فردی از امام‌صادق‌(علیه‌السلام) سؤال کرد: آقا در قیامت ما را شفاعت می‌کنید؟ فرمود: اگر خودتان را به ما برسانید،  بله شفاعت می‌کنیم. منتها باید خودتان را به ما برسانید.

شیطان، انسان را به افراط یا تفریط می‌کشاند. راه نجات اعتدال است. انسان باید بر اساس احکام ‌شرعی عمل کند.

 

تحریک صفات بد انسان توسط شیطان

حسادت و غرور نمونه‌هایی از صفات بد هستند. مثلاً فردی بسیار حسود است. شیطان این صفات را تحریک می‌کند. دارایی‌ها و توانایی‌های دیگران را در چشم این فرد بزرگ می‌کند. بعد در ذهن او شروع به مقایسه کردن می‌کند. فرد با خود می‌گوید: من چه چیزی از او کمتر دارم؟ او از من زشت‌تر است، من زرنگ‌تر هستم و... پس چرا او این نعمت، دارایی و اعتبار را دارد؟ آتش حسد در وجود او با این وسوسه‌ها شعله می‌کشد.

 

راه مبارزه با صفات بد چیست؟

اگر حسود هستی، مواظب باش! اگر مغرور هستی که یک حرف به تو زدند چند روز به هم ریخته‌ای که چرا به تو توهین شده و... راه مبارزه با آن، خیرخواهی برای طرف مقابل است. بگو: خدا خواسته که این بنده اینطور باشد، خدا بیشترش را به او بدهد. سخت هست، اما بگو! با این حالت درونی‌ات مبارزه کن! رهایش نکن. خدا را به‌خاطر داشته‌ها و عدم بلاها شکر کن و به مقام رضا برس و برای طرفت دعا کن.

مالک اشتر داشت از بازار عبور می‌کرد که شخصی آشغال به صورتش پاشید. بقیه گفتند: این فرد مالک اشتر بود! دنبالش دوید، دید وارد مسجد شده، گفت: ببخشید نشناختم! گفت: به خدا نیامدم مسجد مگر اینکه برای تو دعا کنم که خداوند متعال به تو کمک کند! ببینید نفسش را کشته است.

 

چگونه در دام شیطان نیفتیم؟ // هرگز مقایسه نکنیم!

شیطان تلاش می‌کند و انسان مؤمن باید از خودش مراقبت کند تا در دام شیطان نیفتد. برای اینکه در دام شیطان نیفتیم سعی کنیم هیچ‌وقت مقایسه نکنیم. می‌فرماید: شما با افرادی که مواجه می‌شوید سه حالت دارند؛ یا از شما بزرگتر هستند، یا از شما کوچکتر هستند، یا هم‌‌سن شما هستند. بگوییم همه اینها از من بهتر هستند. بگوییم او که از من بزرگتر است بیشتر از من عبادت کرده، پس از من بهتر است. دیگری هم‌سن من است، من خبر از گناه خودم دارم از او که خبر ندارم پس او بهتر از من است. فلانی از من کوچک‌تر است از ما کمتر گناه کرده، من از او بیشتر گناه کردم پس بهتر از من است. اگر اینطوری به همه نگاه کنیم، آن‌وقت نفس‌مان را کنترل می‌کنیم.

 

مؤمن باید همواره حال تقصیر داشته باشد

می‌فرماید: در هر حال، مؤمن حال تقصیر دارد. یعنی تا یک چیزی می‌بیند، بر نفس ‌اماره‌اش مسلط می‌شود، حال خودش را می‌گیرد. حال تقصیر؛ یعنی خودش را به گونه‌ای مقصر می‌داند، تقصیر خودش را در قضیه پیدا می‌کند. نفس خیلی خطرناک است، شیطان خیلی خطرناک است، همین‌طوری هم در معرض نابودی و سقوط هستیم، وای به حال اینکه خودمان را هم خیلی تحویل بگیریم! باید در درون خودمان شروع به مبارزه کنیم. گاهی یک لبخند می‌زنیم. این لبخند از تکبر است، گاهی سکوت می‌کنیم این سکوت برای تحمیق طرف مقابل است. اینها نفس و شیطان است، مبازرات از همین‌جا شروع می‌شود. انسان باید خودش را کنترل کند.

 

دعوای مُلکی و ملکوتی در کربلا // انتقام شیطان از آدم در کربلا

 در کربلا دعوای مُلکی و ملکوتی هر دو بود. از نظر مُلکی و ظاهری دو سپاه امام‌حسین(علیه‌السلام) و عمر سعد در مقابل هم بودند که پیدا بوده‌اند؛ این طرف زهیر و... ، اباالفضل العباس، علی‌بن‌اکبر‌(‌علیهم‌السلام)، أباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) و آن طرف هم که مشخص بود عمربن‌سعد، شمر و جماعت کوفی(لعنت‌الله‌علیهم). در دعوای مُلکی صف‌آرایی مشخص بود.

اما یک دعوای ملکوتی هم بود. روایت می‌فرماید: شیطان با همه لشکریانش این جماعت را به سقوط کشاند که امامِ خودشان را بکشند و بعد از اینکه امام حسین(علیه‌السلام) به شهادت رسید، فریاد خوشحالی زد و به جمع یاران خودش خطاب کرد: امروز انتقامم را از آدم گرفتم و برای همیشه بشریت را مبتلا کردم. اینها امام خودشان را کشتند. همه به سقوط کشیده خواهند شد مگر کسانی که از این خاندان پیروی کنند و ادامه داستان.....

 

عزاداری جنیان شیعه برای مصیبت اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) // لبیک جنیان به ندای «هَل مِن ناصِر» امام

در روایت دارد که أباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) وقتی رسیدند به کربلا و بعد روز عاشورا شد و صدای «هَل مِن ناصِر یَنصُرُنی» امام‌حسین(علیه‌السلام) بلند شد و دیگر کسی از یاران حضرت نمانده بود که به کمک حضرت بیاید، آنجا نقل هست که زعفر جنی(رحمت‌الله‌علیه) که بزرگ جنیان بود، [شیعه بود و پیروان او هم شیعه بودند چون می‌دانید جنیان سنت ندارند، جن شیعه داریم و جن کافر، سنی نداریم چون اینها زنده بودند و غدیر را دیدند، بر صراط مستقیم هستند.] محضر حضرت اذن می‌گیرد، آقا شما اجازه دهید ما همه اینها را نابود می‌کنیم. حضرت می‌گویند: نه، شما دیده نمی‌‌شوید. حالا به تعبیر جلسه امشب ما، شما قدرت‌تان برتر از اینهاست، ما که با هم می‌جنگیم، برابر هستیم. اگر حضرت فقط یک اشاره می‌کرد، لشکر عمر سعد را سنگ‌باران می‌کردند و همه‌شان نابود می‌شدند ولی حضرت اجازه نداد و زعفر جنی در کربلا شاهد شهادت اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) بود.

چه روضه‌هایی که جنیان شیعه برای سیدالشهداء(علیه‌السلام) بر‌پا کردند. جناب زعفر در زمان حضرت آیت‌الله‌العظمی بروجردی(رحمة‌الله‌علیه) از دنیا رفت و ایشان در مسجد اعظم قم مجلس ختم برای زعفر جنی گرفتند.

 


[1]. سوره قصص، آیه 15.

[2]. سوره فاطر، آیه 5.

[3]. سوره نساء آیه 76.

[4]. سوره فلق، آیات 1 تا 5.

[5] . سوره ناس، آیات 1 تا 4.

[6]- سوره نمل آیه 39.

[7]. سوره کهف، آیه 63.

[8]. غررالحکم، ج1، ص623.

[9]. سوره اسرا، آیه111.

[10]. سوره فاطر، آیه5.

[11]. همان.