فرزندآوری، امروز یک تکلیف شرعی است

فرزندآوری، امروز یک تکلیف شرعی است


فرزندآوری، امروز یک تکلیف شرعی است

 

حجت‌الاسلام مهدوی نژاد: جمعیتی که معنویت و ایمان در وجودش باشد، تضمینکننده بقای معنویت در جامعه است. وقتی جمعیت ایمانی کم شود، معنویت در جامعه کاهش پیدا میکند// اگر به مسئلهازدیاد جمعیت توجه نکنیم، کشور در ۲۰ سال آینده سقوط خواهد کرد. آسیب‌های بسیار وحشتناکی در انتظار کشور ماست // فرزند بیشتر، زندگی بهتر، تربیت راحتتر

 

شناسنامه:

عنوان: جلسه هفتگی

موضوع: نقش ایمان در خودسازی و جامعه‌پردازی- رابطه انسان در خانواده(فرزندآوری و فرزندپروری)

زمان: 28 خرداد 1401

مکان: آستان مطهر امامزاده سید جعفرمحمد(علیه‌السلام)                                                                                      

 

اهمیت و جایگاه توجه به غیر خود

در ادامه مطالب درباره مسئلهخودسازی، جامعهپردازی و تمدنسازی وارد بحث مرحله دیگری از خودسازی شدیم که آن توجه به اطرافیان و وظایفی که خداوند متعال به حسب ایمان یک مؤمن برعهده او گذاشته است، می‌باشد. انسان مؤمن، مؤمن نیست و خودساخته نمیشود، مگر اینکه به غیر از خودش هم توجه کند. پیرامون انسان؛ کسانی هستند که انسان نسبت به آنها مکلف است. یکی از نزدیکترین بخشهای وجودی جامعه که به انسان نزدیک است و نسبت به آن تکلیف دارد، خانواده است.

عرض کردیم خودسازی و توجه به تهذیب نفس، بدون رعایت دستورالعمل‌های الهی و بدون توجه به تکالیف‌مان در راستای دیگران محقق نمیشود. مؤمن نمی‌تواند بگوید من فقط به فکر ذکر گفتن خودم هستم، نمازی می‌خوانم و روزه‌ای میگیرم، به بقیهامور هم کاری ندارم، من خودم آدم خوبی هستم! چراکه اصلاً معنای «خود» این نیست، «خود» خیلی وسیعتر از این است که بعضیها فکر میکنند. ما هستیم و خانوادهمان، ما هستیم و همسایههایمان، ما هستیم و دوستان‌مان و... «خود» به اضافهمحیط پیرامون تعریف میشود. خدای متعال برای ما تکلیف قرار داده و ما به خودسازی و تهذیب نفس نمیرسیم، مگر اینکه این مسیر را به آن معنا که خدای متعال از ما خواسته است، طی کنیم.

 

مسئله مهم فرزندآوری

در بحث خانواده مسائلی را اشاره کردیم، یکی از معضلاتی که نزدیک سه دهه است گرفتار آن هستیم و متأسفانه عواقب بسیار خطرناکی هم داشته و دارد، مربوط به مسئلهفرزندآوری است .ما شئون خانواده را مطرح کردیم؛ بحث زوجیت، همسری و شأن آن را مطرح کردیم، بحث مرد و زن و اینکه هر یک از مرد و زن نسبت به همسرش چگونه باید باشد، را بررسی کردیم. اکنون شأن دیگری از شئون خانواده که شأن فرزند بودن است را می‌خواهیم مطرح کنیم و ببینیم تکلیف ما نسبت به این مسئله چیست.

 جایگاه فرزند و فرزندآوری جایگاه فوقالعادهای است. در دو سه، دهه گذشته با یکسری شعارهایی که مطرح شد و سیاستهای غلطی که بعضی از مسئولین دنبال کردند، به مسئله فرزندآوری و ازدیاد نسل به شدت لطمه وارد شد. بخش مُعظمی از معارف دین و روایات که به صراحت به ازدیاد نسل و جمعیت دستور داده بود، تعطیل شد.

با همه شبهاتی که ممکن است در ذهن شما باشد، درباره معیشت، تربیت و همه مسائلی که ممکن است سؤال داشته باشید، باز مسئلهازدیاد نسل اصلاً لطمهای به این بحث نمی‌زند یا میتوانیم بگوییم ارتباطی به این مسائل ندارد. کارشناسان درباره آن بحث کردهاند و صحبتهای زیادی شده. روایات زیادی دربارهفرزندآوری هست، نسبتِ فرزندآوری با برکت در رزق و روزی، نسبت آن با اصل مسئله تربیت بچه‌ها در خانواده، نسبتِ فرزندآوری با برکات اجتماعی و... اینها چیزهایی است که مفصل هم کارشناسها گفتهاند، هم در روایات ما آمده، منابعش هم موجود است. مسئلهفرزندآوری یک مسئلهبسیار مهم است، اینکه نسل بشر ادامه پیدا کند، مخصوصاً اینکه نسل مؤمن ادامه پیدا کند، گوینده «لاالهالاالله» و تسبیحگوی خداوند متعال زیاد شود، اینها تعابیر روایات است که زمین را از تسبیحکننده خداوند متعال سنگین کنید.

 

آسیب‌های کاهش جمعیت/ بیتوجهی به مسئله جمعیت و سقوط کشور

 آثار شوم معنوی که کاهش نسل ایمانی در جامعه دارد، مشخص است. جمعیتی که معنویت و ایمان در وجودش باشد تضمینکننده بقای معنویت در جامعه است. وقتی جمعیت کم شود، معنویت در جامعه کاهش پیدا میکند.

 کاهش جمعیت در یک کشور، باعث کاهش نیروی کار در جامعه است؛ وقتی که یک کشور پیر شد، نیروی کارش را باید از بیرون کشور تأمین کند. الآن بعضی از کشورها که دچار پیری جمعیت هستند، از سایر کشورها نیروی کار گرفته‌اند. وقتی نیروی کار از خارج کشور وارد شود، فرهنگش را هم با خودش میآورد، به فرهنگ جامعه آسیب می‌زند. وقتی جمعیت پیر شد، استاد و معلم باید از خارج کشور آورد. پزشکان جامعه از خارج کشور می‌آیند. ما این وضعیت را قبل از انقلاب داشتیم، پزشک‌های هندی، انگلیسی و... به کشور ما می‌آمدند و ایران عملاً مستعمرهفرهنگی، علمی، اجتماعی و... کشورهای دیگر بود.

 کشوری که پیر است، باید نیروی امنیتی و نظامی خود را از خارج کشور تأمین کند، باید نیروهای نیابتی بگیرد، هزینه‌های سنگین بدهد، کشورهای دیگر باید امنیت کشورش را تأمین کنند. سرباز ندارد، با کوچکترین اتفاقی کشورش تهدید می‌شود. علاوه بر آن با هزاران معضلی که مرتبط با کاهش جمعیت است، روبه‌رو هست.

 اگر ما حتی دین و معنویت را هم در نظر نگیریم، حیات مادی یک جامعه با کاهش جمعیت به خطر میافتد. لذا توجه به فرزندآوری یک اصل اجتناب‌ناپذیر است. چندین سال هم هست مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) اشاره فرمودند به یک مسئله دِهشَتناک؛ دربارههیچ مسئلهای این تعبیر را به کار نبردند. مسئولین باید در این زمینه کار و فعالیت کنند تا مردم بتوانند استقبال کنند. هم خود ما مردم باید بدانیم، هم مسئولین باید بدانند، چه بخواهند، چه نخواهند، چه بخواهیم، چه نخواهیم، اگر به مسئلهازدیاد جمعیت توجه نکنیم، کشور در ۲۰ سال آینده سقوط خواهد کرد. آسیب‌های بسیار وحشتناکی در انتظار کشور ماست، طبق آماری که مسئولین و کسانی که در این زمینه کار میکنند میدهند، اگر همین الآن اقدام شود و جمعیت مورد نیاز تأمین شود، ما از این تهدید عبور می‌کنیم.

 

فرزندآوری، یک تکلیف شرعی

 در آیات و روایات به مسئله فرزندآوری خیلی اهمیت داده شده، چراکه یک امر فطری، پسندیده و مسلم است. اصلاً زیادیِ فرزند در میان بزرگان دینی ما فضیلت بوده. اهل‌بیت(علیهم‌السلام) صاحب فرزندان متعدد بودند. نمونه بارزش امام کاظم(علیه‌السلام)، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) و... که فرزندان زیادی داشتند و اصلاً گاهی فرزندآوری جنبه تکلیف پیدا میکرده از این باب که جنبه مبارزه با جریان معارض، بوده است. تکثیر نسل نوعی مبارزه است. درباره تهدید نسلی که دشمنان اسلام داشتند، کشتارهای فجیعی که در طول تاریخ اسلام  بوده، سادات و شیعیان را به قتل میرساندند، سعی در نابودی جریان حق داشتند، تنها راه مبارزه ازدیاد نسل بوده و الآن هم همین است! شرایط جامعه ما به جایی رسیده که فرزندآوری یک تکلیف شرعی شده است.

 

فرزندآوری درکلام رسول خدا(صلیاللهعلیه‌و‌آله)

یک سلسله از این روایات، ناظر به مسئله فرزند‌آوری و بُعد اجتماعی آن است. پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) با نگاه به جامعه اسلامی، نسبت‌ به تنظیم جمعیت جامعه، یک‌سری روایات را فرموده‌اند. مثلاً فرمودند: «تَزَوَّجُوا بِکْراً وَلُوداً وَ لاَ تَزَوَّجُوا حَسْنَاءَ جَمِیلَةً عَاقِراً فَإِنِّی أُبَاهِی بِکُمُ اَلْأُمَمَ یَوْمَ اَلْقِیَامَةِ»[1]؛ با زن‌هایی که فرزند‌آورند ازدواج کنید، با زن‌هایی که زیبا هستند ولی عاقرند(فرزند‌آور نیستند) ازدواج نکنید. الزاماً این‌طور نیست که شما به‌خاطر زیبایی جذب کسی شوید.

 در روایات بعدی می‌فرمایند: اگر امر دائر مدار شد که مثلاً  با یک زن نازیبا ولی فرزند‌آور ازدواج کنی، ازدواج کن، ولی با زنی که خیلی زیباست اما فرزند‌آور نیست ازدواج نکن! اینجا مسئله‌ مقایسه زنان نیست، بلکه مسئله فرزندآوری است! و إلا عقیم بودن جرم نیست؛ روایت نمی‌خواهد بگوید که احیاناً این زنان که فرزندآورنیستند، اینها مجرم‌اند. پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) ناظر به جامعه اسلامی این مطلب را می‌فرماید، چراکه باید جمعیت مؤمنین زیاد شود.

 شخصی محضر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آمد و گفت: یا رسول‌الله! در قوم ما، خانمی است بسیار باکمال و جمال و با اخلاق خوب، اما عقیم است و فرزند نمی‌آورد. پیغمبر(صلی‌الله‌‌وعلیه‌وآله) فرمودند: با کسی ازدواج کن که فرزند می‌آورد. این ناظر به اهمیت مسئله‌ فرزند‌آوری است، ناظر به این نیست که زن نازا، باید بی‌همسر بماند. روایت دیگری هم داریم که ناظر به کسانی است که فرزند نمی‌آورند و خدا به آنها فرزند نمی‌دهد. نمی‌خواهیم سوءبرداشت شود!

 پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند: «تَنَاکَحوا تَناسَلوا تَکثُروا فَاِنّی اُباهی بِکُمُ الاُمَمَ یَومَ القِیامَة»[2]؛ من در روز قیامت در مقابل سایر امت‌ها به جمعیت زیاد امتم مباهات می‌کنم. فرمودند: «اَکثِرُوا اَلوَلَدَ اَکاثِر بِکُمُ الاُمَمَ غَداً»[3]؛ زیاد فرزند بیاورید، من در قیامت به زیادی امتم، در مقابل امت‌های دیگر مباهات می‌کنم. در روایات متعددی از باب فرزندآوری و اهمیت فرزند‌دار شدن و تعداد بالای فرزند، توصیه‌های خیلی مهمی کردند.

 

معایب تک‌فرزندی

 بعضی می‌گویند تربیت چند فرزند مشکل است، نمی‌شود تربیت کرد، سخت است و... اتفاقاً این‌طور نیست؛ یعنی تعداد فرزندان که زیاد شود، فضای تربیت آنها خودبه‌خود، توسط فرزندان دیگر، اتفاق می‌افتد. وقتی فرزندی طعم خواهر و برادرهای زیاد را نچشید، در رقابت با آنها قرار نمی‌گیرد و تربیت هم نمی‌شود. بچه‌ تک‌فرزندی که پدر و مادر همه‌ امکانات را برایش فراهم کنند، شخصیت کاملاً تک‌بعدی دارد. محرومیت نچشیده، تجربه‌ مبارزه و قهر و آشتی و‌ رقابت ندارد، بسیاری از ویژگی‌های اخلاقی را تجربه نکرده، این بچه اصلاً تربیت نمی‌شود! کارشناسان در این مورد مفصل بحث کرده‌اند. بخشی از تربیت به‌ تعداد زیاد فرزند است.

 

فواید و برکات فرزند زیاد

گاهی یک عده از هزینه فرزندآوری می‌ترسند که هزینه زیاد می‌شود، بچه هزینه‌اش زیاد است و... بله بخشی از هزینه‌ها طبیعتاً تعداد که زیاد می‌شود زیاد می‌شود، ولی معادلات دیگری هم وجود دارد به این معادلات توجه کنید! یکی از آنها این است: بخشی از هزینه‌ها مسائل فرهنگی و تحصیلی است، وقتی بچه‌ها تعدادشان متناسب باشد، به همدیگر‌ از نظر ارتقای علمی و فرهنگی کمک می‌کنند، شما یک فرزند که دارید برایش کلاس خصوصی می‌گذارید، مربی می‌گیرید و خیلی هزینه‌های اضافی دیگر که به شما تحمیل می‌شود، ولی وقتی فرزندان زیاد شدند -البته به شرط اینکه خانواده متعارف باشد و فضای خانواده فضای تربیتی باشد- بچه‌ها به هم کمک می‌کنند.

نمونه‌ها و الگوهایی هم در جامعه وجود دارد از خانواده‌های پر جمعیتی که امروز می‌بینید. بروید بررسی کنید که این خانواده‌ها چگونه زندگی می‌کنند و نوعاً هم خانواده‌های موفقی هستند. پس شدنی است.

 

دشمنان منتظر پیر شدن کشور هستند!

به هر حال جامعه ما در آستانه خطر هست و اگر جمعیت به همین منوال باشد، بی‌تردید کشور سقوط خواهد کرد. از طرف دیگر هم دشمنان منتظرند تا کشور پیر شود و توان دفاع نداشته باشد تا به ما حمله کنند.

آسیب‌های کشورهای پیر مثل آلمان را بررسی کنید. می‌بینید مجبور هستند تسهیلات بسیار زیادی در اختیار جمعیت پیر و از کار افتاده بگذارند. هزینه‌های کشور چندین برابر است و بازدهی صفر!

 

وظایف والدین در برابر فرزندان

مؤمنین باید نسبت به این مسئله توجه داشته باشند. وقتی خداوند به انسان فرزند عنایت می‌کند، طبق روایات فرزندان امانت‌ها و نعمت‌های خدا هستند. منظور این است که پدر و مادر نسبت به فرزندان وظایفی دارند.

یکی از وظایف والدین طبق روایات، انتخاب اسم خوب است. اسم بر روی شخصیت و تربیت فرزند اثرگذار است. اسامی اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، اسامی قرآنی و اسلامی که نشان دهنده عقاید و باورهای ما هست، باید روی فرزندان‌مان باشد، نه اسامی که اصلاً مشخص نیست طرف مسلمان است، مسیحی است یا.... اسم باید نشانگر هویت ایمانی شخص باشد.

 

نقش اکرام مادر و حفظ نسبت‌ها در تربیت فرزندان

یکی دیگر از وظایف والدین در برابر فرزندان، مربوط به پدر است که آن عبارت است از سرزنده نگه‌داشتن مادر فرزندان؛ پدر وظیفه دارد در مقابل بچه‌ها، مادر را اکرام کند، شخصیت مادر را جلوی فرزندان حفظ کند. این حداقل پنجاه درصد بحث‌های تربیتی است.

توجه به انتساب فرزند به والدین! قدیم‌ها انتساب‌ها را حفظ می‌کردند. فلانی پسر فلانی! الآن عوض شده! معلوم نمی‌شود که این، فرزند این پدر است، فامیلی‌ها را هم، که بعضاً عوض می‌‌کنند! اصلاً معلوم نمی‌شود که چه کسی هستند. نسبت‌ها را باید حفظ کرد! لذا در معرفی‌ها باید دقت کنیم در جای انتساب خودمان به خانواده‌ و پدر و مادرمان باید اهمیت قائل شویم. پدر و مادرها حواسشان باشد، همین‌که در جمعی نشسته می‌گوید محمدآقا یا مثلاً این فاطمه‌ خانم عزیزدل ماست، اصطلاحاتی که به‌کار می‌بریم، حفظ حس نسبت پدر و مادر و والدین و فرزندی، یک حس تربیت‌کننده است که ما از آن غافلیم. در مورد اینها بحث مفصل می‌توان داشت. من فقط دارم سرفصل‌های مباحث را عرض می‌کنم، شاید لازم باشد جلساتی به صورت کارگاهی یا مهارتی در مورد جزئیات این مباحث داشته باشیم.

 

توجه به بهداشت و سلامت جسمی و روحی فرزند

توجه به بهداشت و سلامت فرزند حتی قبل از انعقاد نطفه؛ روایت هست که مثلاً شرایط انعقاد نطفه چگونه است، اول ماه، وسط ماه و آخر ماه نباشد، اگر باشد بچه چطور می‌شود، در هنگام انعقاد نطفه مثلاً اگر حرف بزنی بچه لال می‌شود، اگر فلان کار را انجام دهی بچه دیوانه می‌شود و... اینها برای سلامت جسمی، روحی و روانی فرزند قبل از تولد است. به دنیا که می‌آید، چکار باید انجام داد. مثلاً پسر باشد باید برایش ختنه انجام دهی، دختر باشد باید چه‌کار کنی. موی سرش را مثلا چکار کنی، این مستحبات بعضی از وقت‌ها ما فکر می‌کنیم آدابی است که صرفاً گفته‌اند ما مسلمانیم این کار را انجام دهیم که بگویند ما مسلمانیم! نه، اصلا ً این‌گونه نیست. واقعا در تربیت، در جسم و روح فرزند آثاری دارد که اینها انجام شود. تغذیه مناسب؛ تغذیه باید هم طیب و هم حلال باشد.

 

مدیریت تربیت جنسی بچه‌ها

تعلیم و تربیت، مهرورزی به فرزند، اکرام فرزند، یاری کردنش در کار نیک و... قیامت، درباره فرزندان از پدر و مادر سؤال می‌شود که چکار کردید با اینها، ثواب و عقاب دارد. فرمود: مثلاً اگر فرزند، پسر است قرآن به او یاد دهید، اگر دختر است سوره نور را حتماً به او یاد دهید، در این سن کم سوره یوسف را به دختر یاد ندهید؛ یعنی توجه به تربیت جنسی فرزند دارد. حالا شاید بگویید الآن که اصلاً بچه‌های ما از همان زمانی که به دنیا می‌آیند ممیزند، چکار کنیم؟ بحث سر این است که شما فتح باب نکنید، مراقبت کنید بی‌جهت آموزش‌های جنسی سمت بچه‌ها نیاید، مسئله‌ این است. در سوره قرآن که خدا با آن حیا در مورد داستان زلیخا و یوسف آیات را می‌فرماید، می‌گوید که اینها را به دخترت یاد نده! مسلماً شما باید تا جایی که امکان دارد حریمی ایجاد کنید. در حد ممکن تربیت جنسی بچه‌ها مدیریت شود.

 

دستورالعمل‌هایی برای حفظ فرزند از شیاطین

 مثلاً بچه کوچک را حتماً بشویید، تمیزش کنید، خودش را کثیف می‌کند یا دست و صورتش را و.. اینها را بشویید، چون در روایات می‌فرماید: شیاطین در اطراف بچه‌ها هستند، بچه‌هایی که زیاد کثیف‌اند، شب در خواب می‌ترسند، شیطان به سمت بچه‌هایی که آلوده‌اند می‌آید و موجب ترسشان در خواب می‌شود. بچه‌ها، تمیز باشند. حالا عوامل دیگری هم هست. اینکه می‌گوید در گوش بچه‌هایی که به دنیا می‌آیند اذان و اقامه بگو، در روایت آمده به خاطر این است که شیاطین را از بچه‌هایتان دور کنید، اذان و اقامه بچه‌ها را از هجمه جنیان و شیاطین در خواب و بیداری حفظ می‌کند.

 

تشویق‌های خدای متعال برای زنان باردار

تشویق‌هایی که خداوند متعال در مورد زن باردار گذاشته است: در روایت می‌فرماید: مادامی که باردار است، نمازگزار محسوب می‌شود؛ یعنی تمام لحظاتش نمازگزار و روزه‌دار محسوب می‌شود، تمام روزهایی که باردار است و نمی‌تواند حتی روزه بگیرد به خاطر بارداری‌اش، خداوند متعال برای او روزه می‌نویسد، البته یک‌وقت سوءتفاهم نشود که واجبات را باید ترک کند. می‌فرماید خدای متعال به زن باردار ثواب مجاهدی می‌دهد که دارد با جان و مالش در راه خدا می‌جنگد. وقتی که زایمان کرد، خدا پاداشی به او می‌دهد که اندازه‌اش را کسی نمی‌تواند بفهمد. بعد می‌فرماید وقتی که به بچه‌اش شیر می‌دهد، به هربار مکیدنی که بچه از سینه مادرش شیر می‌خورد، خدای تعالی برابر آزاد کردن فرزندی از فرزندان اسماعیل به او ثواب می‌دهد. ببیند چه حجمی از تشویق را خداوند متعال برای این مسئله گذاشته است! وقتی که هربار که بچه‌اش را شیر می‌دهد و از شیر دادن فارغ می‌شود، فرشته‌ای کنار او به او می‌گوید که خدا تو را آمرزید از نو کارهایت را شروع کن، این‌قدر بها برای مسئله فرزندآوری گذاشته‌اند.

 

آموزش‌های مورد نیاز فرزندان

اسلام به پدر و مادرها می‌فرمایند: بچه‌هایتان را باید آموزش دهید، سه دسته آموزش در روایات آمده است: 1. معارف دینی؛ احکام، عقاید، قرائت صحیح نماز و قرآن. اینها را باید به بچه‌ها یاد داد، وظیفه پدر و مادر است که به فرزندان یاد دهند. 2. آداب و مهارت‌های اجتماعی؛ باید ادب اجتماعی به بچه یاد داد: احترام به پدر و مادر، احترام به بزرگتر، آداب مواجهه با دیگران، نشست و برخاست‌های درست، دوستی‌ها و هرچیزی که مسئله‌ اجتماعی محسوب می‌شود. 3. ادب و مهارت‌های دفاعی؛ یک‌سری چیزها هست مثلاً در روایات فرموده‌اند: شنا، تیراندازی و سوارکاری به بچه‌هایتان یاد دهید، این هم تاریخ مصرف ندارد که بگوییم حالا هزار و چهارصد سال پیش بوده است. شنا لازم است، تیراندازی هم لازم است، فرمودند: اسب‌سواری یاد دهید، اسب‌سواری معادل امروزی‌اش می‌شود رانندگی. اینها چیزهایی است که ضروری است، حداقل چیزهایی است که باید به بچه‌هایمان یاد دهیم.

 وجود مبارک پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) اعلان بیزاری کرده‌اند از والدینی که مسائل دینی را به بچه‌هایشان یاد نمی‌دهند و اگر خودشان هم بخواهند بروند یاد بگیرند مانعشان می‌شوند. پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) فرمودند من از این پدر و مادرها بیزارم، آن‌ها هم از من بیزارند. برای مسائل مادی بچه‌هایشان دل می‌سوزانند، ولی برای امور دینی‌شان مانع می‌شوند.

 

لزوم تأمین محبت فرزندان// رعایت مرز افراط و تفریط در محبت

یکی دیگر از وظایف والدین، مهرورزی و محبت است. در جامعه ما کمبود محبت شدید است. در خانواده‌های ما، به بچه‌ها محبت لازم نمی‌شود. یا محبت‌های افراطی و زیادی می‌شود، یا محبت کمتر از حد لازم می‌شود، همه‌اش هم آسیب است. لذا دختر بزرگ می‌شود، کمبود محبت دارد. پدر و مادر توجه لازم را به او نکرده‌اند، او هم محبتش را با ارتباط با نامحرم تأمین می‌کند، پسر در خانواده کمبود محبت دارد بزرگ می‌شود کمبود محبتش را می‌خواهد با یک جنس مخالف تأمین کند. همه آسیب‌های روابطی که شما می‌بینید، برنمی‌گردد به نیازهای جنسی، یک بخش آن به‌خاطر کمبودهایی است که از خانواده نشأت گرفته است. اگر پدر، دخترش را و مادر، پسرش را از محبت سیراب کند، والدین بچه‌هایشان را از نظر محبت تأمین کنند و شخصیت بچه شکل بگیرد، به سادگی بند خودش را آب نمی‌دهد.

 در روایت فرمودند: اگر کسی بچه خودش را ببوسد، به هربار بوسیدنی که انجام می‌دهد، خدا درجه‌ای در بهشت به او می‌دهد که بین هر درجه پانصد سال مسافت بهشتی فاصله است. خدا می‌فهمد چقدر این محبت به بچه‌ها مهم است. پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) فرمودند: کسانی که به فرزندشان، به بچه‌های خردسال محبت نکنند و به بزرگترها هم احترام نگذارند، مسلمان نیستند! بچه می‌بینند، بچه را می‌زنند، تا بچه می‌بینند دست‌شان تکان می‌خورد و توهینی می‌کنند، از آن طرف به بزرگترها، پیرمردها، پیرزن‌ها بی‌احترامی می‌کنند، کسانی که این‌گونه‌اند خدا رحم و مروت را از دلشان کنده و مسلمان نیستند. فرمود: شخصیت فرزندان‌تان را حفظ کنید، روح کرامت و آقایی و بزرگواری را در آنها بدمید. در روایت دیگری فرمود: علت اینکه انسان‌ها گناه می‌کنند، کمبود شخصیت است. شخصیت را بالا ببرید، البته مهارت‌هایی لازم دارد که اگر بعضی‌ها می‌خواهند بچه‌هایشان را مثلاً باشخصیت بار بیاورند، مغرور و متکبر تربیت‌شان نکنند. بعضی به اسم آزاد گذاشتن بچه‌ها، آنها را هتاک و حریم‌شکن تربیت می‌کنند. همه اینها مرزهایی دارد و بحث‌های خودش را می‌طلبد.

 

تکریم اسامی مقدس

عرض کردیم وظیفه والدین انتخاب اسم خوب بود که فرمودند: اگر اسم بچه‌تان از اسامی مقدس مثل محمد یا فاطمه گذاشتید حتماً اکرامش کنید، مثلاً در روایت داریم برایش جا باز کنید، به‌خاطر اینکه اسمش این است احترامش کنید، به قول بازاری‌ها بگذارید نان اسمش را بخورد! به‌خاطر اسمش، به او شخصیت دهید.

ازدواج به‌هنگام «یزوجهُ إذا بلغه»؛ وقتی بالغ شد و نیاز ازدواج پیدا کرد، او را ازدواج دهید معطلش نکنید. اینها از آن چیزهایی است که منسوخ شده، متأسفانه آسیب‌هایش هم در جامعه به چشم می‌خورد.

 

از بچه به اندازه توانش بپذیر!

فرمود: بچه‌هایتان را بر خوبی‌هایشان یاری کنید. یعنی آنچه را که دارد در توانش انجام می‌دهد از او بپذیرید و آنچه که در توانش نیست سخت نگیرید، از او بگذرید. بعضی پدر و مادر‌‌ها در مسائل دینی به بچه‌هایشان سخت‌گیری عجیب و غریب می‌کنند، از بچه سن کم یک چیزی می‌خواهند که از یک آدم چهل‌ساله می‌خواهند و بچه باید این‌طور باشد! بچه، بچه است به اندازه توانش؛ می‌فرماید کمک‌شان کنید به این روش که کاری که می‌توانند انجام دهند تشویقشان کنید، کاری که نمی‌توانند را فشار نیاورید مگر جاهایی را که اتفاق بدی خواهد افتاد که عقلاً قابل فهم است.

 

مساوات و عدالت بین بچه‌ها را رعایت کنید

مساوات؛ یعنی به طور مساوی محبت‌تان را تقسیم کنید. به همه بچه‌ها باید توجه یکسان شود. باز در روایت دارد که عدالت هم را رعایت کنید؛ عدالت یعنی به هر کسی توجهی که لازم است را بکنید. وقتی به مسافرت می‌روید و هدیه می‌آورید، برای همه بیاورید. برای دخترتان مثلاً روسری می‌آورید، برای پسرتان یک چیز دیگری می‌آورید این یعنی مساوات، یعنی برای همه بیاورید، ولی عدالت یعنی برای هر کسی به نسبت خودش و طبق نیاز‌ش انجام دهید. در شرایط ازدواج و نیاز‌های زندگی‌اش، در ارث و میراث و... عدالت و مساوات را رعایت کنید. با این حال فرمودند: در مساوات و عدالت، اولویت با دختر است؛ اگر هدیه می‌خرید، اول به دختر بعد به پسر بدهید. پیامبر اعظم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: اول به دختر‌ها بدهید. میوه نوبر می‌آوردند، پیامبر نوه‌ها را صدا می‌زدند اول به دختر می‌دادند، بعد به پسر می‌دادند. این توجه به جنبه‌های ‌روانی و عاطفی بچه‌ها است.

 

تأثیر شگفت دعای پدر و مادر برای فرزندان

 دعا برای فرزندانتان خیلی مهم است. در روایت داریم که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: دعای مادر از موانع اجابت عبور می‌کند. موانع اجابت؛ گناه، ظلم، موانع ‌اجتماعی که گاهی باعث می‌شود دعا مستجاب نشود. بروید پیش مادرتان بگویید برایتان دعا کند، دعای مادر از موانع اجابت عبور می‌کند، دعای پدر برای فرزند، مثل آبی که می‌رود پای مرزعه خشک، جان می‌دهد. دعای پدر برای بچه اینطور است. پدرها دعا و مادرها دعا کنند. حتی دعای پدر و مادر بعد از مرگ هم اثر دارد. لذا می‌توانید بروید سر قبر پدر و مادرتان بخواهید برایتان دعا کنند دعا‌های آن‌ها باعث گشایش شما می‌شود.

 کتاب شریف «مفاتیح الحیات» واقعاً روش زندگی اسلامی را به ما یاد می‌دهد. اگر ما خودمان را با آنچه در این کتاب آورده تنظیم کنیم، زندگی‌مان رنگ و بوی اسلامی می‌گیرد. ما الآن فقط ادعای مسلمان بودن داریم، کمی از ظواهر اسلامی را داریم، ولی بسیاری از دستورات اسلامی تعطیل است. این کتاب را مطالعه بفرمایید. «مفاتیح‌ الجنان» شیخ عباس قمی، کتاب ادعیه است. برای بندگی و امور معنوی و دعاهاست، کتاب «مفاتیح الحیاة» برای زندگی است؛ دستورات و کار‌هایی را که باید در زندگی‌ انجام دهیم، را جمع‌آوری کرده‌اند.

 

به خودمان بیاییم!/ فاصله مقامی ما تا محرم چقدر است؟

چهل روز تا محرم داریم. این یک فاصله زمانی است که ما داریم تا موقعیتی مثل محرم. فاصله‌های زمانی و مکانی به خودی ‌خود اصالتی ندارند، اصل و مهم، فاصله‌های مقامی و معنوی تا مراکز نور است؛ یعنی فاصله معنوی‌ و ‌مقامی، شأنی و قلبی ما تا محرم چقدر است، این مهم و اصل است. چشم به هم بزنید چهل روز می‌گذرد می‌بینید، محرم شد اما آیا روز به روز از نظر معنوی هم به محرم نزدیک می‌شویم؟! از نظر مقامی و دلی هم به أبی‌عبدالله(علیه‌السلام) نزدیک می‌شویم یا مثلاً از محرم امام‌حسین(علیه‌السلام) دور می‌شویم؟

زمانی با عده‌ای از دانشجو‌ها مشهد کنار مضجع شریف امام‌رضا(علیه‌السلام) بودیم جلسه‌ای بود که یکی از آقایان یک دفعه یک نکته نغز گفت، آن عالمی که داشت صحبت می‌کرد دید اینهایی که نشسته‌اند مشغول لهو و لعب‌اند، به یکی از خادم‌ها حالا با شرایطی اشاره کرد شما خادم هارون‌الرشیدید یا خادم امام‌رضا(علیه‌السلام)؟ عمق ماجرا به شخصیت و مقام خودش نگاه می‌کند می‌بیند مقامش، مقام زائر امام‌رضا(علیه‌السلام) نیست، سنخیت با هارون بیشتر می‌خورد تا به امام‌رضا(علیه‌السلام). مسخره‌بازی درمی‌آورند گفت: شما آمدید زیارت امام‌رضا(علیه‌السلام) یا زیارت هارون؟! (می‌دانید که این دو کنار هم دفن‌اند.) اگر یک لحظه آدم به خودش توجه کند در آن إذن دخول می‌خوانیم: «یَرَونَ مَقامی وَ یَسمَعون کَلامی»[4]؛ آقا شما مقام مرا می‌بینید. «یرون مقامی» نه «یرون مکانی»، شما الآن مقام مرا می‌بینید. من میلیون‌ها کیلومتر از شما دورم گرچه چند متری ضریح‌تان هستم. «یرون مقامی» مهم آن فاصله مقامی است. کربلا می‌رویم، زائر امام حسین(علیه‌السلام) هستیم یا زائر عمر سعد؟ کشته‌های لشکر عمرسعد هم همان‌جا دفن‌اند. ظاهراً ما می‌رویم زیارت اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) و اصحاب حضرت و قمربنی‌هاشم(علیه‌السلام)، اما یک لحظه به خودمان بیاییم. اگر یک دفعه این نفس ما را از این کالبدمان آزاد کنند عمروعاص از آن بیرون می‌آید، عمر سعد از وجود ما بیرون می‌ریزد.

 در زیارت امین‌الله ‌می‌خوانیم «مُفارِقةً لِاَخلاقِ اَعدائِک»[5]؛ مرا از اخلاق دشمنانت جدا کن؛ اخلاق دشمنانت در من است. یکی از سختی‌های زیارت این است که آدم وقتی می‌رود کنار مضجع شریف، یک دفعه به خودش توجه کند من که هستم؟! من می‌روم چه کسی را زیارت کنم؟! امام رضا(علیه‌السلام) را زیارت کنم یا هارون را؟! نکند امام رضا(علیه‌السلام) بگویند: نه تو اصلاً این طرف نیا، تو هیچ سنخیتی با من نداری تو برو آن‌طرف! جسمت آمده مرا زیارت کند، ولی روحت فعلاً زائر هارون الرشید است!

 

راه تقرب به امام معصوم(علیه‌السلام)

راه تقرب را باید پیدا کرد که ما چطور فاصله معنوی خودمان را کم کنیم. حافظ می‌گوید: «در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد»

راه تقرب و نزدیک شدن به محرم چیست؟ 1. یاد امام حسین(علیه‌السلام) 2. موالات دوستان امام حسین(علیه‌السلام). «اَللّهُمَّ إنّی اَتَقَرَّبُ إلَیکَ بِذِکرِک»[6]. یاد امام حسین(علیه‌السلام) در خانه،  زندگی و در کلام ما را کنترل کند، تقرب می‌آورد. یاد امام حسین(علیه‌السلام) تقرب می‌آورد. اگر یاد امام حسین(علیه‌السلام) همه جا با ما باشد، نه فقط در هیئت، پای منبر؛ تمام که شد باز می‌بینید لهجه‌ها، کلام‌ها، رفتارها همه اینها دیگر بوی امام حسین(علیه‌السلام) نمی‌دهد. «اَتَقَرَّبُ إلَیکَ بِمُوالاتِکَ و بِالبَرائَةِ مِن اَعدائِک» راه تقرب و کم کردن فاصله، موالات امام حسین(علیه‌السلام) است. پذیرفتن ولایت امام حسین(علیه‌السلام)، دوستی امام حسین(علیه‌السلام) و جاری کردنش در رگ‌های زندگی‌مان. این است تقرب و برائت از اعدائش (بیزاری جستن از دشمنانش) از شمرهای زمان و از شمر درونمان.

«وَ أتَقَرَّبُ اِلَی‌اللهِ ثُمَّ إلَیکُم بِمُوالاتِکُم و مُوالاةِ وَلیِّکُم»، موالات اهل‌بیت و دوستان اهل‌بیت هم باید داشته باشیم، ما فکر می‌کنیم فقط به امام حسین(علیه‌السلام) عشق بورزیم مهم است، به دوستان امام حسین(علیه‌السلام)، به مردمی که یا حسین می‌گویند، به هر کس از این آستان امام حسین(علیه‌السلام) پیرایه‌ای بر او بسته‌اند، باید موالات داشته باشیم؛ موالات بین مؤمنین و محبین اهل بیت(علیهم‌السلام)  باعث تقرب می‌شود. هر روز در زیارت عاشورا می‌خوانیم «بِمَعرِفَتِکُم وَ مَعرِفَةِ اَولیائِکُم» معرفت خودتان و معرفت دوستان‌تان، آن‌وقت دوستان اهل بیت(علیهم‌السلام) برای همدیگر می‌زنند، آبروی همدیگر را می‌برند، به هم توهین می‌کنند، غیبت می‌کنند، بعد هم می‌نشینند برای امام حسین(علیه‌السلام) سینه می‌زنند، چون موالات و معرفت نیست، جواب نمی‌دهد و تقرب نمی‌آورد. پدر مادرها به بچه‌ها رحم کنند، جوان‌ترها به بزرگترها رحم کنند، همه به هم رحم کنند. وقتی موالات نیست، تقرب هم نیست. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از مسافرت به مدینه آمدند یک دفعه بو کشیدند، اصحاب تعجب کردند. رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود: «تَفُوحُ‏ رَوَائِحُ‏ الْجَنَّةِ مِنْ قِبَلِ قَرَنٍ»[7]؛ از طرف قرن بوی بهشت به مشامم خورد. اصحاب گفتند: بله یا رسول‌الله، اویس قرنی آمده بود شما را ببیند، از مادرش یک روز مرخصی بیشتر نگرفته بود، مادر گفته بود من تنها هستم، یک روزه برو و برگرد. آمده بود اینجا شما را ببیند شما نبودید، او هم چون به مادرش قول داده بود، برگشت.

 

عطر ماندگار غلام اباعبدالله(علیه‌السلام)

 امام حسین(علیه‌السلام) یک غلام سیاه دارد، آمد محضر حضرت، گفت: آقا اجازه می‌دهید بروم؟ آقا اجازه ندادند فرمودند: شما دیگر عمر خودت را کرده‌ای، درِ خانه ما پیر شدی. (غلام ابوذر بود بعد غلام امیرالمؤمنین، امام حسن مجتبی و امام حسین(علیهم‌ا‌لسلام) و آمد تا کربلا) آقا فرمودند: مرخصی برو. به التماس افتاد گفت: آقا چون رویَم سیاه است، مرا رد می‌کنید؟ چون بدنم بوی بد می‌دهد، مرا رد می‌کنید؟ نمی‌خواهید خون ما با خون شما آمیخته شود؟ آقا من غلام پدر و برادرتان بودم، غلام شما بودم، در خوشی‌ها با شما بودم، حالا به سختی‌اش که رسید مرا می‌فرستید بروم؟ امام حسین(علیه‌السلام) اجازه دادند. رفت میدان و بعد از مدتی جنگیدن، به شهادت رسید. حضرت آمدند بالای سر پیکرش و برایش دعا کردند: «اَللّهُمَّ بَیِّض وَجهَهُ وَ طیبَ ریحَه‌»[8]؛ خدایا، رویش را سفید کن و بویش را خوب کن. نوشته‌اند که یک بوی عطری در کربلا پیچیده بود، وقتی امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) آمدند در اطراف کربلا بو را استشمام ‌کردند. هر کس می‌آمد و می‌رسید به بدن این غلام می‌دید که بوی عطر اوست که فضا را گرفته است. «السلام علیک یا اباعبدالله»

 

 


[1] . الکافی، ج5، ص333.

 [2] . جامع الأخبار، تاج الدین شعیری‏، ص۱۰۱.

[3] . الکافی، ج6، ص2.

[4] . اذن دخول حرم‌های شریفه.

[5] . زیارت امین‌الله.

[6] . زیارت عاشورا.

[7] . بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج‏42 ؛ ص155.

[8] . بحارالانوار، ج45، ص23.