ظهور حقایق طی سه مرحله: ظهور، رجعت و قیامت
ظهور حقایق طی سه مرحله: ظهور، رجعت و قیامت
ظهور حقایق طی سه مرحله: ظهور، رجعت و قیامت
حجتالاسلام مهدوینژاد: قیامت اشدّ حالت ظهور حقیقت است، بعد از آن، زمان رجعت شدت کمتری در ظهور حقیقت دارد و بعد از آن ظهور حضرت حجت. // آخرالزمان مقدمهای برای ظهور است، وقتی حجت خدا ظاهر میشود بساط عبودیت روی زمین پهن میشود و تازه آن زمان است که خدا به معنای واقعی خود بندگی میشود. // مقدمه دیگر رجعت است و تمام مراحل استعدادیه که بشر در دوران ائمه(علیهمالسلام) از آن محروم شد در آن دوران شکوفا میشود. با حضور حضرات معصومین مراتب عبودیت افزایش پیدا میکند و انسانها به تعالی میرسند. جامعه بشری تزکیه شده است و آماده تهی کردن همه خرقههای مادی و تشخصات مادی میشود. انسان عبد باید از این پیله ظاهری خارج شود تا قیامت برپا شود. // قیامت مرحله نهایی تکامل است؛ یعنی جامعه در پایان رجعت به جایگاهی رسیده و اینقدر بالا رفته و به عرش نزدیک شده و رشد کرده که آماده است تا همه تعلقات را کنار بگذارد، به عالم مجرد محض برود، در عالمی که دیگر هیچ تعلق و هیچ ماده و هیچ وجودی نیست الا الله.
شناسنامه:
عنوان: بفرمایید میهمانی خدا
موضوع سخنرانی: ابد در پیش داریم(2)
تاریخ: 1404/01/08– شب 28 از مراسم ماه مبارک رمضان
مکان: مدینهالعلم کاظمیه
در ادامه مباحث مربوط به قیامت، قیامت مرحله نهایی تکامل انسان در فلسفه آفرینش است شاید از این منظر کمتر مورد بحث قرار گرفته باشد یا کمتر شنیده شده باشد.
سه اشاره مهم آیات قیامت
علامه طباطبایی(رضواناللهتعالیعلیه) در تفسیر المیزان میفرمایند: «إن الروایات الواردة من طرق اهل البیت علیهمالسلام فی تفسیر غالب آیات القیامة تفسیرها بظهور المهدی علیهالسلام تارة و بالرجعه تارة و بالقیامه أخری»؛ روایاتی که از اهلبیت(علیهمالسلام) در ذیل آیات قیامت آمده، بعضاً به ظهور حضرت مهدی(روحیفداه)، گاهی به مسئله رجعت و گاهی به قیامت تفسیر شده است.
علت نامگذاری سه مرحله (ظهور، رجعت، قیامت) بر روی آیات قیامت
برخی آیات در مورد قیامت است ولی قیام حضرت حجت را مطرح میکند و به رجعت و بازگشت ائمه(علیهمالسلام) تفسیر شده که در مورد علت آن فرمودند: «لکون هذه الایام الثلاثه مشترکة فی ظهور الحقائق و إن کانت مختلفة من حیث الشدة و الضعف فحکم أحدها جار فی الاخرین»؛ از آن جهت است که این سه روز در ظهور حقائق مشترک میباشند، اگر چه از جهت شدت و ضعف با هم مختلف هستند. پس حکم یکی از آنها در دو دیگری جاری است. وجه مشترک این سه (ظهور، رجعت، قیامت) این است که حقایق عالم هستی را روشن میکند، اگر چه از لحاظ بروز و ظهور حقایق و باطن عالم این سه مرحله شدت و ضعف دارد.
شدت ظهور حقایق در ظهور، رجعت و قیامت
قیامت اشدّ حالت ظهور حقیقت است، بعد از آن، زمان رجعت شدت کمتری در ظهور حقیقت دارد. درست است که بازگشت ائمه(علیهمالسلام) به دنیا و حکومت آنها در زمین به نام رجعت، حقیقت عجیبی است ولی ظهورش از قیامت کمتر ولی ظهورش از دوران ظهور بیشتر است. قبل از رجعت یعنی زمان ظهور حضرت، هم اتفاقات عجیبی در کشف حقایق عالم میافتد. تمام علم و معنویت آشکار میشود. حقایق زمین و آسمان بروز و ظهور پیدا میکند، عبودیت به حد کمال خود میرسد ولی مراتب ظهور متفاوت است.
این سه مرحله (ظهور، رجعت، قیامت) سه مرحلهای است که در پایان عالم (آخرالزمان) رخ میدهد و باعث تکامل انسان میشود. لذا حکم یکی از اینها در بقیه هم جاری میشود و این دوران چون دوران کشف حقایق است به نوعی به آن قیامت هم اطلاق میشود.
ویژگیهای مؤمنین در دوره آخرالزمان
آخرالزمان یک دوران عجیبی است و مقدمهای برای ظهور است، انسانها امتحانات سختی میشوند، عالم تصفیه میشود. صفها جدا میشوند، خوبها از بدها جدا میشوند. وقتی حجت خدا ظاهر میشود و میخواهد زمین را پر از عدل و داد کند یعنی میخواهد بشریت را به آن قله تعالی خودش ببرد، اتفاقاتی برای ظهور میافتد. قبل از ظهور، انسانهای فوقالعاده مؤمن، انسانهای «کالجبل الراسخ» پیدا میشوند و در امتحانات سخت پیروز میشوند. ایمانهای قوی دارند و در جبهه امام عصر(ارواحنافداه) قرار میگیرند. حضرت با این افراد جهان را پر از عدل و داد میکند، با مستکبرین عالم مبارزه میکند، عدل الهی را در زمین گسترده میکند. بساط عبودیت روی زمین پهن میشود و تازه آن زمان است که خدا به معنای واقعی خود بندگی میشود. اصحاب به درجاتی بالاتر از درجاتی که در این دورانها به آن رسیدهاند، میرسند.
زیبایی اصلی در دوران ظهور
زیباییهای دوران ظهور فقط به این نیست که باغها سرسبز و پربار شده و گرگ و میش با هم زندگی میکنند، اگر زنی از این طرف دنیا تنها با جواهرات و زیورآلات خود به آن طرف دنیا برود کسی با او کاری ندارد.... بلکه اینها همه ثمره تقواست. بندگی خدا مستقر میشود که این اتفاقات میافتد.
اصل ماجرا این است که در آن دوران خدا به معنای واقعی بندگی میشود. مردم در عالم مشغول بندگی و ترقی به مراتب عالیه هستند. این با ظهور محقق میشود، شتابی که بندگی خدا در زمان ظهور حضرت میگیرد، سیر تکاملی بشر برای دوران ظهور است که مقدمه قیامت است.
مقدمات قیامت
در مورد اینکه ظهور، مقدمه قیامت است دقت بفرمایید. شبهای گذشته به این مسئله اشاره کردیم. لبّ ماجرای قیامت این است که انسانها به خلوص حقیقی میرسند تا حقیقت عالم که خدای متعال است را درک کنند و به لقاءالله برسند. قیامت این است. قیامت وقتی است که همه چیز میریزد و حیثیتها و هویتهای ظاهری میریزد و خدا جلوه پیدا میکند. مقدمه رفتن به سمت آن، دوران ظهور است که انسانها به اوج هویت میرسند. مقدمه دیگر رجعت است و اعتقاد قطعی شیعه است که اتفاق میافتد.
رجعت، اعتقاد قطعی شیعه
حضرات معصومین(علیهمالسلام) فرمودند کسی که به رجعت معتقد نباشد شیعه نیست. یعنی وجود امیرالمؤمنین(علیهالسلام) رجعت میکنند و برمیگردند؛ بقیه ائمه هم بعد از امام عصر(ارواحنافداه) به نوبت حکومت میکنند. زمان حکومت اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) اینقدر طولانی است که عدد ندارد! اینقدر حضرت مسن میشوند که موهای ابرویشان پرپشت میشود که مقابل چشم ایشان میآید.
رجعت قطعی است و ائمه به دنیا برمیگردند و تمام مراحل استعدادیه که بشر در دوران ائمه(علیهمالسلام) از آن محروم شد در این دوران شکوفا میشود. حضرات برمیگردند و با آنها مراتب عبودیت افزایش پیدا میکند. روی این کره خاکی بندگی اوج پیدا میکند و انسانها به تعالی میرسند تا به سمت قله حقیقی که بندگی خدا و لقاءالله است، برسند. اینجا جامعه بشری تزکیه شده است و آماده تهی کردن همه خرقههای مادی و تشخصات مادی میشود. همه هویات ظاهری و مادی را تهی میکند و این با قیامت محقق میشود. انسان عبد باید از این پیله ظاهری خارج شود تا قیامت برپا شود.
حقیقت قیامت
قیامت ورود به حقیقت عالم و طلوع صفت جلال کبریایی است. سه مرحلهای که بیان کردیم مترتب بر هم است تا اولی (ظهور) محقق نشود، دومی (رجعت) محقق نمیشود و تا دومی محقق نشود، سومی (قیامت) محقق نمیشود. اینها مراحلی است که باید طی شود. اما آدمهایی که میمیرند و به برزخ میروند، رسیدنشان به قیامت اینطوری است که آنها در دنیا زندگی کردهاند، خرقه تهی کردهاند، به برزخ رفتهاند و حالا آنجا ماندهاند تا همه بمیرند و بعد در صور دمیده شود، قیامت برپا شود، دوباره در صور احیا دمیده شود، همه زنده شوند و به قیامت بروند، تا آنجا باید صبر کنند.
قیامت برای آنهایی است که روی کره زمین زندگی میکردند و مراتب سیر تکاملی انسانی را طی کردهاند. مرحله بعدی این عالم مقام خلیفهاللهی و مقام لقاالله است، («الیه راجعون» همه باید به سمت خدا برگردند). قیامت مرحله نهایی تکامل است؛ یعنی جامعه در آن عصر، در پایان رجعت به جایگاهی رسیده و اینقدر بالا رفته و به عرش نزدیک شده و رشد کرده که آماده تهی کردن خرقه است. آماده است تا همه تعلقات را کنار بگذارد، به عالم مجرد محض برود، در عالمی که دیگر هیچ تعلق و هیچ ماده و هیچ وجودی الا الله نیست. بشر و عالم هستی باید به آنجا برسد تا قدرت خدا را در آن نقطه حس کند.
علت برپایی قیامت
بعضی در عالم برزخ هنوز تعلقاتی به دنیا دارند، به خانواده، به قبر و... هنوز یک سر برزخ به دنیا وصل است. همانطور که فرد قالب تهی میکند، بدنش را از دست میدهد تا به برزخ برود. اینجا دیگر مرحله نهایی است. چرا قیامت دنیا برپا میشود؟! ستارگان و آسمان و دریاها و... همه منهدم میشوند؟ برای اینکه ریشه تعلقات انسان کاملاً منهدم شود؛ یعنی دیگر چیزی نیست که بتوانید به آن فکر کنید. جز خدا همه چیز از بین میرود. انسان از همه چیز کنده میشود.
جزا برای قیامت است
آیا قیامت برای حساب و کتاب نیست؟! چرا، همه اینها هست، ولی همان حساب و کتاب هم قدرتنمایی خداست، تجلی جلال و جبروت خداست؛ تجلی جمال و جلال خداست.
یکی از مسائل قیامت جزاست. به خوب و بد انسانها جزا میدهند. این جزا که جهنم و بهشت است نهایتش چیست؟! یک مثالی عرض کنم. وقتی امتحانات تمام میشود نوبت حساب و کارنامه است. در کارنامه دو چیز ثبت میشود یک نمره هر درس جدا جدا همراه با ضریبش ثبت میشود و یکی هم معدل نهایی و حاصل مجموع نمرات حساب میشود. ممکن است کسی در یکی دو درس ضعیف باشد ولی وقتی معدل نهایی را میگیرند، درسهایی که قوی بوده، جبران نقایص دیگرش را میکند و نمره قبولی میگیرد، بعضی در مجموع و معدل نمره قبولی نمیگیرند.
نیات و اعمال
انسان هم در دنیا با دو چیز مواجه است، اول نیات و اعمال اوست؛ تک تک نیات و اعمالی که در این دنیا انجام داده از صبح تا شب، روز به روز، ساعت به ساعت! اینکه با چه مسائلی مواجه بوده، نیت کرده، عمل کرده یا عبادت بوده یا عبادت نبوده، ثبت شده است. در زندگی اگر زرنگ بودید زندگیتان را تبدیل به عبادت کردید، زرنگ نبودید باختید. بالاخره اعمال به صورت تک به تک و جدا جدا همراه با نیاتش ثبت شده است.
اثر عمل بر روح انسان
دومین چیزی که انسان در دنیا با آن مواجه است، اثری است که مجموع اعمال روی روح و نفس انسان گذاشته شده. شما چکار کردید؟ سی سال، شصت یا هشتاد سال از خدا عمر گرفتید مجموع این هشتاد سال، از سن تکلیف که حساب میکنند، مجموع رفتارهای روزانه و ماهانه و سالانه، شما را تبدیل به چه وجودی کرده است؟ نفس، شما را چه کرده؟! چه کسی شدهاید؟! نتیجه این اتفاقاتی که برای خودتان رقم زدهاید چه شده است؟
پس یک بار همه آن نیات و اعمال را جدا جدا میبینند؛ این اعمال یا ظلمانی بوده یا نورانی. انسان تک به تک مشاهده میکند کدام عمل نفسش را نورانی کرد، کدام عمل نفسش را ظلمانی کرد. در سوره مبارکه اسرا میفرماید: «وَکُلَّ إِنسَانٍ أَلْزَمْنَاهُ طَائِرَهُ فِی عُنُقِه وَنُخْرِجُ لَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ کِتَابًا یَلْقَاهُ مَنشُورًا»ِ[1]؛ هر انسانی در قیامت نامه عملش را به گردنش آویختهاند. «به گردنش آویخته»، از نظر تصویری است شاید به این معناست که همه اعمالش گردن خودش است نامه عملش را میبیند و آن کتاب را به او نشان میدهند و میگویند: «اقْرَأْ کِتَابَک کَفَی بِنَفْسِکَ الْیَوْمَ عَلَیْکَ حَسِیبًا»[2]؛ نامه عملت را بخوان، خودت حساب خودت را یکی یکی ببین. اینقدر دقیق است که در سوره مبارکه کهف میفرماید: «وَ وُضِعَ الْکِتَاب فَتَرَی الْمُجْرِمِینَ مُشْفِقِین وَیَقُولُونَ یَا وَیْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْکِتَاب لَا یُغَادِرُ صَغِیرَةً وَلَا کَبِیرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَ وَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا وَ لَا یَظْلِمُ رَبُّکَ أَحَدًا»[3]؛ وقتی که نامههای اعمال قرار داده میشود، نامه اعمال به دستشان میرسد آدمهای مجرم از آنچه که در این نامه نوشته شده میترسند، میگویند وای این چه نوشتهای است، چه نامه عملی است؟! هیچ کوچک و بزرگی نیست الا اینکه همه چیز را نوشته. اصلاً هر کاری کردهاند را حاضر میبینند. آنجا اینطوری مثلًا نوشته و البته اینها فقط برای این است که ما یک ذره به ذهنمان نزدیک بشود، وگرنه منظور این است که عمل را حاضر میبینند، متوجه میشوند که خدا به کسی ظلم نمیکند.
تفسیر ذره
در جایی دیگر میفرماید: «فَمَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَه * وَ مَن یَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ»[4]. علامه طباطبایی(رحمتاللهعلیه) در مورد «ذره» میفرمایند وقتی که شعاع نوری در یک جایی که تاریک است میتابد، اگر در آن شعاع نور نگاه کنید غبارها و ذراتی در حال رفت و آمد و معلقاند، اینها را «ذره» میگویند، «مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ». اینطور است که هر کاری اعم از خیر و شر انجام دادهاید آنجا میبینید.
وجود نورانی و ظلمانی
یک بار اینها را به صورت جزء و یک بار هم اثر کلی همه نیات و اعمالی را که در طول زندگی و زمان کسب کردهاید روی خودتان میبینید. در نتیجه شما نگاه میکنید میبینید نورانی هستید و طوری زندگی کردهاید که هم خوب بوده و هم بد بوده است ولی در مجموع وقتی به نفس خودتان نگاه میکنید آنجا نشانتان که میدهند میبینید اهل بهشت شدهاید؛ یکوقت هم انسان نگاه میکند میبیند که در مجموع نمره نیاورده است، سیاه شده، وجودش ظلمتکده شده؛ بهشت و جهنم انسانها اینطوری تعیین میشود. «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ نَّاضِرَةٌ»[5]؛ بعضی چهرههایشان بشاش است، «إِلَی رَبِّهَا نَاظِرَةٌ»[6]؛ دارند به خدا نگاه میکنند. مجذوب و محو جلوات الهی هستند. قرآن در مورد عدهای دیگر میفرماید: «عَلَیْهَا غَبَرَةٌ»[7]؛ غبار روی چهرههایشان را گرفته، اینها نمیتوانند آن خوشحالی را درک کنند و گرفتار محشور میشوند و به جهنم میروند.
تقوا و توبه
در پرانتز یک مطلبی را بگویم که خیلی مهم است. کمی در مورد تقوا و توبه تأملی کنیم. میدانید تقوا و تزکیه چیست؟ تقوا و تزکیه پاکسازی اساسی نفس از تاریکیهاست. اهل تقوا آنهایی هستند که برنامه دارند، آنان که - به تعبیر امام هفتم(علیهالسلام) که میفرمایند: از ما نیست هر کس که در پایان هر روز به حساب نفس خودش نرسد- شب به شب فکر میکنند از صبح چه کردهاند، چه چیز گفتهاند، شب قبل از خواب استغفار میکنند خدا را قسم میدهند، مغفرت خدا را میگیرند و میخوابند، به حساب نفس خودشان میرسند. ما همینطوری میخوابیم، پروندهای که اصلاً نمیدانیم چه چیز در آن است، وقتی قیامت جلویمان بگذارند شوکه میشویم! خوش به حال کسی که تقوا دارد، تقوا به معنای اینکه روزانه مواظب اعمالش است و دنبال یک پاکسازی اساسی است، نمیگذارد اعمالش جمع بشود تا شب قدر «الهی العفو» بگوید!
توبه پاکسازی گام به گام عمل انسان است یعنی شما در همان پایان روز استغفار و توبه میکنید، پرونده را درست میکنید، حق الله باشد، ادا میکنید؛ نماز است باید قضایش را بخوانید؛ اگر حقالناس است، میگویید باید بروم رضایت بگیرم. لذا شهدا را میبینید که دفترچه داشتند، اعمالشان را مینوشتند. ما اگر این کار را نکنیم باختهایم؟! ما اگر چنین رسیدگی به خودمان نکنیم، در معاصی و نفسانیات غرق میشویم.
ما که نیامدهایم در دنیا فقط بخوریم و بخوابیم و کار کنیم و تفریح کنیم! اینها برای جسم است. باید انسان مراقبت کند.
مراقبه، مؤاخذه، مشارطه
علامه طباطبایی(رحمتاللهعلیه) فرمودند: مراقبه مراقبه مراقبه! مراقب خودتان باشید؛ مؤاخذه مؤاخذه مؤاخذه! در روز خودتان را از گناهانی که دارید میکنید مؤاخذه کنید؛ مشارطه مشارطه مشارطه! شرط کنید اگر فردا این کار را کردم خودم را جریمه میکنم. اگر انسان این کار را نکند که در نفسانیات و گناهانش غرق میشود و پرونده ثقیلی پیدا میکند، توبه، پاکسازی روزانه است. شب به شب برنامه بگذارید، نگذارید سختیها و خوشیهای زندگی غافلتان کند!
شب به شب پرونده عمل خودتان را مرور کنید، کار بدی که امروز کردید، تصمیم بگیرید خیلی زود از پرونده پاکش کنید. شما یادتان میرود ولی خدا یادش نمیرود،.آدم وقتی گناه میکند مثل کسی است که دست گذاشته روی آتش و دستش سوخته است وقتی توبه میکند مثل کسی که مرهم گذاشته روی این زخم تا خوب بشود، وقتی عبادت میکند و عمل صالح انجام میدهد مثل کسی است که دارد غذای مقوی میخورد تا بدنش قوی بشود.
اثر اعمال بر روی ما
اعمال روی ما اثر میگذارد. اعمال ما با نفس ما یکی شده است، دو تا نیست. دقیقاً بر روی نفس ما اثر میگذارد مثل اینکه شما در یک محیطی وقتی آتش روشن میکنید، دود همه جا را میگیرد، مستقیماً آینه دوداندود میشود، دیوار سیاه میشود، مستقیماً این عمل روی نفس اثر میگذارد. فرق آن این است که مثل آینه هم نیست که بگویید سیاه شد و پاکش کنید. اصلاً نفس شما را همین عمل ساخته یا نفس طاهره یا نفس خبیثه، خودمان داریم نفسمان را میسازیم.
نیت خالص و عمل صالح
نیتها را خالص کنید. هر کاری میکنید برای خدا انجام دهید. در خانه، اگر برای زن و فرزندتان کاری میکنید برای خدا بکنید. اگر نیت خدایی بشود، انسان خیلی زیبا میشود.
عمل صالح هم خیلی مهم است. نیت صالح و صادق و خالص، عمل صالح لازم دارد. گاهی نیت میکند، عمل نمیکند. دلش میخواهد عمل نمیکند. عمل کنید. اینها نفس انسان را میسازد. فرمود «إِنَّ اَلَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّالِحاتِ» نیتتان را درست کنید، عمل صالح هم انجام بدهید. آخرت، باطن همین دنیا و اعمال ماست.
کسانی که تجربهای داشتند، مثلاً عالم برزخ یا شبیه آن را درک کردند میگویند یکی یکی اعمال خوبم که در پرونده ورق زدم همه آنها پاک میشد. در بعضی روایات است؛ اگر علم یاد کسی داده باشید ولی برای خدا نبوده باشد، قیامت برایتان نمیماند. مثلاً در قبال این عمل خیر احترام و آبرو بین مردم میخواستید، در همین دنیا به آن رسیدید دیگر طلبی ندارید. البته اگر آدم عمل را خراب نکرده باشد. اگر مزدش را در این دنیا گرفته باشد و به این نیت کاری کرده باشد خراب میشود. آنجا دستش خالی است. لذا خداوند در قرآن از قول اهل بهشت میفرماید: «کُلَّما رُزِقوا مِن ثَمَرهٍ رِزقاً قالوا هذَا الّذی رُزِقنا مِن قَبلَ وَأتوا به مُتَشابِها»[8]؛ اینها هر روز وقتی که رزقشان به آنها میرسد، میگویند این رزقی بود که قبلاً به ما داده بودند. فلان عمل دنیا در آنجا، فلان میوه و فلان درخت و باغ شده است. همین اعمال این دنیا، در آنجا رزق است. نعمتها و عذابهایی که در بهشت و جهنم هر کسی وجود دارد، به میزان سعه وجودی است که در دنیا کسب کرده است. نمره ایمانمان هر چه باشد، رتبه ما در بهشت همانست. نمره کفرمان هر چه باشد، جهنممان همانجاست.
خلعتهای کرامت
شهید ثانی از حضرت صدیقه(علیهاالسلام) نقل میکند که رسول خدا فرمودند: «سَمِعْتُ أَبِی(ص) یَقُولُ إِنَّ عُلَمَاءَ شِیعَتِنَا یُحْشَرُونَ فَیُخْلَعُ عَلَیْهِمْ مِنْ خِلَعِ الْکَرَامَاتِ عَلَی قَدْرِ کَثْرَةِ عُلُومِهِمْ وَ جِدِّهِمْ فِی إِرْشَادِ عِبَادِ اللَّهِ حَتَّی یُخْلَعُ عَلَی الْوَاحِدِ مِنْهُمْ أَلْفُ أَلْفِ حُلَّةٍ مِنْ نُور»[9]؛ شنیدم که پدرم این سخن را همواره میگفت: علمای شیعه ما در حالی وارد محشر میشوند که خلعتهای کرامت برای هر کدام به اندازه علمهایشان و به قدر تلاش آنها در راه هدایت بندگان خدا داده میشود تا جایی که که برخی هزار، هزار خلعت از نور دربرمیکنند. که یک رشته از آن خلعتها از آنچه خورشید بر آن هزار هزار بار بتابد، افضل است.
جلوه عذاب اخروی
در مقابل در مورد جهنمیان قرآن میفرماید: «خُذوهُ فَغلّوا ثمَّ الجحیمَ صَلّوا ثُمَّ فی سلسله ذرعُها سبعون ذراعاً فاسلکوا»[10]؛ خطاب میشود اینها را بگیرید در غل و زنجیر کنید و به سمت جهنم ببرید، اینها را در آن حلقههای آتشی که هر کدام هفتاد زراع است ببندید. شیخ صدوق از امام صادق(علیهالسلام) نقل میکند جبرئیل به رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) عرض کرد: اگر آن سلسلههایی که اینجا میفرماید اگر یک حلقه از آن سلسلهای که طولش هفتاد زراع است، بر دنیا نهاده شود، همانا دنیا از حرارتش ذوب میشود.[11] اگر قطرهای از زقوم و ضریع[12] جهنم در آبهای دنیا بچکد، از تعفن آن اهل دنیا میمیرند.[13]
راه حل رفع عذابهای اخروی
یک راه عظیمی پیش رو دارید؛ اعمالتان را مراقبت کنید. نقاد کارهای خودتان باشید. فرمود: «اَخلِصِ العَمَل فإنَّ الناقد بَصیرُ البَصیر»[14]؛ عمل خود را خالص کن، چرا که ارزیاب، بینای بیناست. اعمال یعنی همان که قرار است در ترازوی بررسی بگذارید را خالص کنید چراکه آنکس که ارزیابی میکند بصیر بصیر یعنی خیلی دقیق است.
در کتاب آداب الصلوه حضرت امام(رضواناللهتعالیعلیه) میفرماید: «پس سالک الی الله را لازم است که اوصاف خبیثه و اخلاق سیئه خود را تبدیل به اوصاف کامله و فانی در بحر متلاطم بیپایان اوصاف کمالیه حق کند و ارض مظلمه طبیعیه شیطانیه را تبدیل به ارض بیضا مشرقه نماید[15]، «وَ أشرَقَتِ الارضُ بِنورِ رَبّها»[16]را در خود دریابد[17] و مقام اسمای جمال و جلال ذات مقدس را در مملکت وجود خود متحقق نماید و در این مقام در ستر جمال و جلال واقع شود و تخلق به اخلاق الله پیدا کند و مقابح (زشتیهای) تعیّنات نفسیه و ظلمات وهمیه به کلی مستور گردد و اگر بدین مقام متحقق شد مورد عنایت خاص حق واقع گردد و با لطف خفی خاص خود از او دستگیری نماید و در تحت پرده کبریایی خود او را مستور گرداند که جز خودش او را کسی نشناسد و او نیز جز حق کسی را نشناسد: اِنَّ اَوْلیائی تَحْتَ قِبابی لا یَعرِفُهُمْ غَیْری.[18] و در کتاب مقدس الهی یعنی قرآن برای اهلش اشارات بسیار در این خصوص دارد که در مورد او میفرماید: «الله وَلی الّذینَ آمَنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلماتِ إلی النّور»[19] خدا ولایت او را به دست میگیرد. و او را از ظلمتهای گناهان و نفس و شیطان و پلیدیها خارج میکند».
امام این را به عنوان یک سر مطرح میکنند که کسی که پا در این مسیر گذاشت و به سمت خدا رفت، سالک الی الله شد، برای تطهیر وجود خودش رفت. این عالمی است که پیش روی ماست. این حقیقتی است که ما در آن قرار گرفتیم.
محاسبه روزانه
از محاسبه روزانه غفلت نکنید. باید به وظیفهتان عمل کنید. انسانی که غافل نیست اینطوری است. همه این کارهایی که روزمره دیگران میکنند، او هم میکند فقط خطا نمیکند. همه اینها را برای خدا انجام میدهد. ولی آنهایی که غافل هستند، وقتی نماز هم میخوانند، غافل هستند. حساب و کتاب روزانه کنیم، توبه روزانه داشته باشیم. شب به شب از گناهانی که فهمیدیم و نفهمیدیم استغفار کنیم. شما اگر این عمل را مستمراً انجام بدهید جزء برنامه زندگیتان باشد، با مراقبتهایی که میکنید بسیار حال خوشی پیدا خواهید کرد. رقت قلب پیدا خواهید کرد. حس مراقبت به شما دست خواهد داد. زلال خواهید شد. مزه عبادت را خواهید چشید.
مقام مواسات حضرت ابالفضل العباس(علیهالسلام)
یکی از آن شخصیتهای کم نظیری که به این مقام رسیده و ائمه(علیهمالسلام) در مورد او خیلی حرف زدند وجود مبارک قمربنیهاشم(علیهالسلام) بود. ایشان شخصیت کاملی بود. فقط سقا نبود، فقیه بود، عالم، مجاهد بود. امام صادق(علیهالسلام) فرمود: «کان عمنا العباس نافذ البصیره صَلبَ الایمان»[20]؛ عموی ما عباس بصیرت عجیبی داشت. عمق حوادث را میفهمید، ایمان نفوذناپذیری داشت. در زیارت حضرت عبارات عجیب است «السَّلام عَلیک یَابنَ أولِ القَومِ اسلاماً»، جزء اولین قومی است که اسلام آورده است. «وَ أقدَمِهِم ایماناً و أقوَمِهِم بِدینِ الله وَ أحوَطِهِم عَلَی الاسلام أشهَدُ لقد نصحتَ لِللّه وَ لِرَسولِه وَ لأخیکَ فَنِعمَ الأخُ المُواسی»[21] برادری بودی که مواسات با برادرت را رعایت کردی.
مواسات یعنی اینکه شأن خودت را کنار او آوردی. از این جهت که هر سختی به او رسید، خودت هم تحمل کردی. در همه مراحل همراه او شدی. مواسات را رعایت کردی. یکی از آن موارد تشنگی بود که حضرت آب نخورد. به آب رسید، ولی آب نخورد. اگرچه آنهایی که با امام حسین(علیهالسلام) بودند، همهشان به این مقام رسیده بودند. منتها مراتبشان در این مقامات فرق داشته است. و الا بُریر هم رفت آب آورد. یک نقلی است که شب عاشورا اصحاب رفتند و آب آوردند. آنها هم هیچ کدام آب نخوردند.
نمونه مواسات ابوذر
در یکی از جنگها ابوذر از قافله پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) جا ماند. در بیابان شترش مُرد. تشنگی بر او غلبه کرد. خودش هم نزدیک بود بمیرد، داشت میرفت یک تخته سنگی دید که در آن آب جمع شده است خودش لبهایش خشک شده بود، جگرش داشت زیر آفتاب میسوخت، دست زیر آب کرد دید چه آب خنک و خوبی هست، خواست بخورد، یک دفعه یاد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) افتاد. گفت حبیبم رسول خدا تشنه است. این آب را برای حبیبم رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) ببرم. آب را داخل مشک کرد، خودش نخورد. یک دفعه عدهای گفتند که یارسولالله! یک سیاهی از دور میآید، حضرت نگاه کردند و فرمودند: دوست من ابوذر است بروید او را بیاورید. رفتند ابوذر را آوردند. همین که آمد کنار پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از شدت عطش بیحال شد. روی زمین افتاد، دیدند مشک آب همراه اوست، به او آب دادند. رسول الله(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: ابوذر چرا آب نخوردی؟ آب که همراه تو بود. ابوذر گفت: من دلم نیامد این آب گوارا را بخورم قبل از اینکه شما بنوشید.
فلَعَنَ الله اُمة قَتَلَتکَ وَ لَعَنَ اللهُ امَّة ظلَمتَک وَ لَعَنَ الله امة استَحلَّت مِنکَ المَحارِم وَ انتَهَکت فی قَتلِکَ حُرمة الاسلام فَنِعمَ الصّابِر المُجاهِدِ المَحامی الناصِر وَ الأخ الدّافع عن أخیه المُجیبُ إلی طاعَة رَبّه الراغب فیما زهد فیه غَیره مِن الثوابِ الجَزیل وَ الثّناء الجَمیل
هر چه حلال بود در مورد تو حرام کردند.
[1]. سوره اسراء، آیه13.
[2]. همان، 14.
[3]. سوره کهف، آیه49.
[4]. سوره زلزال، آیات 7 و 8.
[5]. سوره قیامت، آیه 22.
[6]. سوره زلزال، آیه 22 و23.
[7]. سوره عبس، آیه 38.
[8]. سوره بقره، آیه 25.
[9]. محمد ری شهری، میزان الحکمه، دار الحدیث، قم 1385 ش، ج14، ص98.
[10]. سوره حاقه، آیات 30تا32.
[11]. بحارالانوار، ج 8، 280.
[12]. عبارت است از چرک و خونِ در حال جوشش که به اهل جهنم به جای آب می خورانند.
[13]. بحارالانوار، ج 8، 280.
[14]. بحارالانوار، ج 13، ص 431.
[15]. زمین وجود انسان که چراگاه شیطان شده را به ارض بیضی مشرق زمین حاصلخیز نورانی تبدیل کن.
[16]. سوره زمر، آیه 69.
[17]. زمین به نور ربش روشن شد را در خود دریابد، یعنی به سمت اینکه این صفات را در خودش متجلی کند برود.
[18]. خدا فرمود که دوستان من زیر قبای من هستند، هیچ کس غیر از من او را نمیشناسد. احیاء علوم الدین؛ ج 4، ص 256؛ حدیث قدسی است و در ضبط آن «قبابی» و «قبایی» هر دو وارد شده است.
[19]. سوره بقره، آیه 257.
[20]. عمده الطالب، ص 356.
[21]. مفاتیح الجنان، زیارت حضرت عباس علیه السلام.