حقوق متقابل والدین و فرزندان
حقوق متقابل والدین و فرزندان
حقوق متقابل والدین و فرزندان
حجتالاسلام مهدوینژاد: همانطور که حق حضانت فرزندان به عهده پدر و مادر است، حضانت پدر و مادر هم در شرایطی بر عهده فرزندان قرار میگیرد؛ وقتی نیازمند شدند، لازم است فرزندان بیشتر به آنها رسیدگی کنند و شرایط زندگی آنها را بهبود بخشند// کسی که به پدر و مادر خود بیاعتناست؛ در واقع معرفت به خدا پیدا نکرده است. چراکه هیچ عبادتی انسان را به سرعتِ نیکی به پدر و مادر، به خشنودی حضرت حق نمیرساند؛ آن هم احسانی که فقط برای رضای پروردگار باشد.
عنوان: مراسم هفتگی
موضوع: نقش ایمان در خودسازی و جامعهپردازی-رابطه انسان در خانواده// حقوق متقابل فرزندان و والدین
زمان: 29 مرداد ماه 1401
مکان: آستان امامزاده سیدجعفر(علیهالسلام)
حضانت، حقی دو طرفه بین فرزند و والدین
یکی از حقوق والدین که بر عهده فرزندان است، حق حضانت است. این حق برای والدین گاه جنبه فقهی(وجوب) و گاه جنبه اخلاقی پیدا میکند و باید رعایت شود. حق حضانت به معنی در آغوش گرفتن و زیر بال و پَر گرفتن است. حِضانت فرزند پسر تا دو سالگی به عهده مادر است؛ باید به او شیر بدهد و رسیدگی کند و از دوسال به بعد اخلاقاً پدر به این حضانت بیشتر موظف است و اولویت با پدر است. حق حضانت دختر نیز تا ۷ سالگی بر عهده مادر و بعد از آن بر عهده پدر است، که هر کدام از اینها حقوق و احکامی دارد.
هدف از بیان این مباحث این است که همانطور که حق حضانت فرزندان به عهده پدر و مادر است، حضانت پدر و مادر هم در شرایطی بر عهده فرزندان قرار میگیرد؛ وقتی نیازمند شدند، لازم است فرزندان بیشتر به آنها رسیدگی کنند و شرایط زندگی آنها را بهبود بخشند.
اولویت نفقه همسر بر نفقه والدین
یکی دیگر از حقوق پدر و مادر بر عهده فرزندان، حق نَفَقه است. همانطور که نفقه و پرداخت هزینه زندگی فرزند تا زمانی بر عهده پدر و مادر است، اگر پدر و مادر هم زمانی نیازمند شدند و هرکدام از فرزندان چه پسر و چه دختر توانایی داشتند، پرداخت نفقه پدر و مادر بر آنها واجب میشود. اگر فرزند ازدواج کرده باشد، اول نفقه زوجه واجب است؛ یعنی در اولویتبندی، اول نفقه همسر باید پرداخت شود. از نظر فقهی نفقه پدر و مادر و فرزندان رتبه و شأن یکسانی دارد. اول باید نفقه همسر داده شود و هر چه زیاد آمد، صرف نفقه پدر و مادر شود. لذا میگویند: اگر وضعیت مالی شما طوری است که توانایی زیادی ندارید و بعد از نفقه همسر، به اندازه والدین و فرزندانتان باقی نمیماند، باید هزینه را بین فرزندان و والدین تقسیم کنید. اگر برای کسی مسائل اینچنینی پیش آمد باید نزد عالِم دین رفته و آنها را مطرح کند.
اگر طالب زندگی خوش هستی..../ اسراری از لسان مبارک پیامبر(صلیاللهعلیهوآله)
در روایات بعضی اسرار بیان شده، یکی از آنها این است: رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «اِنَّ اللهَ تعالی وَضَعَ اربعاً فی اربعٍ: برکةُ العلمِ فی تعظیمِ الاستاد و بقاءُ الایمانِ فی تعظیمِ الله و لذهُ العیش فی بِرّ الوالدین و النَّجاة مِنَ النار فی ترک إیذاء الخَلق»[1]؛ خداوند چهار چیز را در چهار چیز قرار داده است: «برکهُ العلمِ فِی تعظیمِ اُستاد»، اگر شاگردی درحال آموختن علم است و بخواهد علمش برکت کند، به دردش بخورد و نتایج آن را ببیند، باید تعظیم استاد کند؛ یعنی کسی که به او تعلیم داده را احترام و اکرام کند. متأسفانه یکی از دلایلی که خیلی از ما عالِم بیعملیم، تکریم نکردن و حتی تمسخر و اذیت کردن اساتید است؛ این باعث بیبرکتی علم میشود.
«و بقاءُ الایمانِ فی تعظیمِ الله»، اگر بخواهیم ایمانمان باقی بماند، عظمت خدا را در نظر خود از بین نبریم. تعظیم خدا یعنی خداوند همیشه پیش چشم ما عظمت داشته باشد و رفتارهای خود را طوری تنظیم کنیم که عظمت خدای متعال در نظر ما کم نشود.
«و لَذَّهُ العیش فی البِرِّ الوالدین»؛ لذت زندگی در نیکی به پدر و مادر است؛ اگر میخواهید در زندگی خیر و خوشی داشته باشید و لذت ببرید، به پدر و مادرتان کمک کنید، به آنها احترام بگذارید و رسیدگی کنید.
«و النَّجاه مِن النَّار فی ترکِ ایذاءِ الخلق»؛ و نجات از آتش جهنم، در ترک اذیت کردن خلق است. بعضی دوست دارند دیگران را اذیت کنند. مثلاً خانواده را با زبان اذیت میکنند یا ماشین را در نقطهای پارک میکند که بقیه اذیت شوند، این آدم از آتش نجات پیدا نمیکند. «ایذاء الخَلق» از گناهان کبیره است.
سه حق مهم والدین: تشکر، اطاعت و خیرخواهی برای والدین
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: پدر و مادر را بر فرزند سه حق است: (حق والدین زیاد است اما این سه حق مهمتر است.) «یَجِبُ لِلوالدَین علی الوَلَدِ ثلاثةُ أشیاءَ: شکرهما علی کُلّ حالٍ، و طاعَتهما فیما یأمرانه و ینهیانه عَنهُ فی غیر معصیت اللهِ و نصیحتهما فی السِّرِ و العَلانِیَة»[2]؛ تشکر از آنها در هرحال؛ (چه حالشان خوب باشد و چه بد، چه مریض باشند و چه سالم و چه اوقاتشان شیرین باشد و چه تلخ)
«و طاعتهما فیما یأمرانه و ینهیانه عنه فی غیر معصیة اللهِ»؛ اطاعت کردن از پدر و مادر در هر امر و نهی که معصیت خدا در آن نباشد. اگر چیزی گفتند که حرام یا ترک واجب نیست، باید انجام دهیم. ممکن است مکروه یا ترک مستحب باشد؛ مثلاً ممکن است بخواهند که برای اربعین به کربلا نروید و چون ترک واجب نیست، باید اطاعت کنید، مگر اینکه رضایت آنها را جلب کنیم و این یعنی دین؛ در این صورت خداوند برکتش را قرار میدهد.
«و نصیحتهما فی السّر و العلانیة»؛ خیرخواهی نهان و عیان برای آنها.
سه حق مهم فرزند بر والدین: مادر خوب، نام خوب و تربیت خوب
همچنین فرزند نیز بر پدر و مادر سه حق دارد: 1. «تَجِبُ لِلوَلَدِ علی والِدِهِ ثلاث خصال: اختیاره لوالدته، و تحسین إسمه، و المُبالغة فی تأدیبِه»[3]، مادر خوب برای فرزندمان انتخاب کنیم. هنگام ازدواج همسر خوبی انتخاب کنیم؛ چرا که فرزندمان از رحم این زن به دنیا میآید. مادر باید عفیف، بااخلاق و باکرامت باشد. ۲. «و تحسین اسمه»، اسم فرزند را از اسماء پرمعنا، مقدس، متبرکه و پرمفهوم بگذاریم. ۳. «وَ المُبالَغَةُ فی تَأدیبِهِ» در تربیت و پرورش فرزند بسیار سعی و تلاش کنیم.
تفاوت «بِرّ» با «احسان»
همچنین به این آیه دقت کنید: «وَقَضَی رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا»[4]؛ غیر از خدا را بندگی نکنید. انسان مؤمن به پدر و مادر خود احسان میکند. احسان با بِرّ تفاوت دارد؛ در آیات و روایات هم «وَبَرًّا بِوَالِدَیْهِ»[5] و هم «وَبِالْوَالِدَیْنِ إِحْسَانًا» را داریم، «بِرّ» به معنای مطلق خوبی است؛ یعنی هر کار خوبی که میتوانیم برای پدر و مادر خود انجام دهیم. «احسان» به تعبیر حضرت آیتالله جوادیآملی نوع خاصی از خوبی کردن است به این معنا که قبل از اظهار نیاز پدر و مادر نیاز آنها را تشخیص داده و آن کار را انجام دهیم؛ اجازه ندهیم نیازشان را مطرح کنند، بلکه حواسمان ضمن کار و زندگی، به آنها نیز باشد. ممکن است گاهی نیازی داشته باشند، ولی دوست ندارند برای ما مطرح کنند، قبل از ابراز نیاز، اقدام کنیم.
در زندگی اسلامی خانه سالمندان وجود ندارد
در ادامه آیه 23 إسراء فرمود: «إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِنْدَکَ الْکِبَرَ أَحَدُهُمَا أَوْ کِلَاهُمَا فَلا تَقُل لَهُما اُفٍّ»؛ اگر یکی از آنها و یا هر دو به سن پیری و شکستگی رسیدند، در احترام آنها کوتاهی نکنیم. این مسئله خیلی مهم است که در اسلام چیزی به نام خانه سالمندان وجود ندارد. خانه سالمندان، خانه خود پدر و مادر یا خانه شماست. خانه سالمندان فرهنگ غربی است. البته مهدکودک و خیلی از موارد دیگر نیز جزء فرهنگ ما نبوده و نیستند و ما اجباراً این مدل زندگی میکنیم. پدر و مادر نباید فرزند خود را جای دیگر بسپارند، آن هم در سنین پایین. کودک باید در آغوش پدر و مادر تربیت شود و تربیتهای مکمل در زمان ما قواعد خاص خودش را دارد.
الفبای مهربانی با پدر و مادر/ اهمیت احترام و تکریم والدین
در ادامه میفرماید به آنها «اُف» نگوییم. از امام صادق(علیهالسلام) پرسیدند: «اُف» چیست؟ فرمودند کمترین کلمهای که نشاندهنده ناراحتی باشد؛ مثل «اَه». قرآن میفرماید این کار را نباید انجام دهیم که گناه است. آنها را از نزد خود دور نسازیم؛ عملاً دستور داده که والدین خود را خانه سالمندان نگذاریم، بلکه با سخن نیک و پاکیزه با آنها صحبت کنیم و در پیشگاه آنها بال ذلت و انکسار و کوچکی بگسترانیم. آغوشمان باز باشد و ذلیلانه، متواضعانه و با حالت انکسار، محضر پدر و مادر خود حاضر شویم و با آنها حرف بزنیم. اگر خدمتی هم میکنیم، مثل بدهکار نسبت به طلبکار خدمت کنیم نه مثل یک طلبکار.
«و َقُلْ رَبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا»[6]، در حق آنان دعا کنیم و به خداوند عرض نماییم: پروردگارا! چنانچه آنها در حال صِغَر و کوچکی ما را نوازش کردند و در دامان محبت خود پروراندند تو هم بر آنها رحم کن و آنها را در حال پیری و شکستگی مورد عنایت قرار ده. این دعا را در قنوت نماز هم میتوانید بخوانید. میبینید خداوند چه الفبایی را در مورد پدر و مادر بر زبان فرزندان جاری کرده.
نیکی به والدین بر همه واجب و لازم است
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: بهترین اعمال به جا آوردن نماز در اول وقت آن و نیکی کردن به والدین است. همچنین فرمودند: نیکی کردن به والدین و خوشحال کردن آنها باعث زیاد شدن عمر میشود. شخصی نزد امام صادق(علیهالسلام) آمد و گفت: پدر من جزء منافقین و کفار است و به شما و پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) توهین کرده و قتل او واجب است، آیا من میتوانم او را بکشم؟ حضرت فرمودند: میتوانی این کار را انجام دهی، ولی عمرت کوتاه میشود. در روایت فرمودند: «ثَلاَثَةٌ لاَ عُذْرَ لِأَحَدٍ فِیهَا أَدَاءُ اَلْأَمَانَةِ إِلَی اَلْبَرّوَ اَلْفَاجِرِ»[7]؛ سه چیز است که خدای عزوجل ترک آنها را به هیچکس اجازه نداد: 1. امانتی اگر از کسی به دست تو رسید؛ چه از آدم فاسق، گناهکار و خلافکار و چه نیکوکار به او برگردان. امام سجاد(سلاماللهعلیه) فرمودند: اگر خنجری که با آن سر پدرم را از بدن جدا کردند نزد من به امانت بگذارند، من آن امانت را به صاحبش برمیگردانم. 2. «َواَلْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ اَلْفَاجِرِ»؛ وفای به عهد با فاجر و یا مؤمن و یا با هرکسی که عهد بستهاید یا قولی دادهاید، چه مؤمن باشد و چه کافر باید وفا کنید. 3. «بِرُّ اَلْوَالِدَیْنِ بَرَّیْنِ کَانَا أَوْ فَاجِرَیْنِ»؛ نیکی کردن به پدر و مادر چه فاجر، فاسق و کافر باشند و چه مؤمن؛ به پدر و مادر باید نیکی کرد.
همنشین حضرت موسی(علیهالسلام) در بهشت کیست؟
زمانی حضرت موسی(علیهالسلام) عرضه داشت: خدایا! در بهشت چه کسی همنشین من است؟ خداوند متعال امر کرد نزد جوانی برود. حضرت موسی(علیهالسلام) رفت او را پیدا کرد. میخواست ببیند چه عبادتهایی انجام میدهد که همنشین پیامبر اولوالعزم در بهشت است. رفت و مهمان آن خانه شد، دید یک جوان مادر پیری دارد او را در سبدی گذاشته مثل گهواره و این سبد را پایین میآورد، صبح، ظهر، شب غذا به او میدهد و رسیدگی میکند؛ شستشو و... وقتی برای انجام کاری بیرون میرود این سبد را بالا میکشد که احیاناً با آن شرایطی که داشته اذیت نشود. رسیدگی خیلی خوبی به مادر خود داشت. بعد حضرت موسی(علیهالسلام) به آن جوان میگوید: خدا به من فرمود تو همنشین من در بهشتی. میگوید: چرا؟ میفرماید: به خاطر احترامی که به مادر خود میگذاری. مادر او به دین حضرت موسی(علیهالسلام) نبود، ولی وقتی ماجرا را متوجه شد، مؤمن شد.
راهی سریع، برای رسیدن به خشنودی خدا
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ ضَرَبَ وَالِدَهُ أَوْ وَالِدَتَهُ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ عَقَّ وَالِدَیْهِ مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ قَاطِعُ رَحِمٍ»[8]؛ ملعون است کسی که قطع رحم کند و ملعون است کسی که مادر و پدر خود را کتک میزند؛ از رحمت خدا به دور است. امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: حُسن سلوک و نیکی به والدین، از حُسن شناخت و معرفت عبد به خداوند تعالی است؛ یعنی کسی که به پدر و مادر خود بیاعتناست؛ در واقع معرفت به خدا پیدا نکرده است؛ چراکه هیچ عبادتی انسان را به سرعتِ نیکی به پدر و مادر، به خشنودی حضرت حق نمیرساند؛ آن هم احسانی که فقط برای رضای پروردگار باشد.
سنگینی و عظمت ادای حق پدر و مادر/ علت یتیم شدن پیامبر(صلیاللهوعلیهوآله) قبل از رسالت
آیه شریفه «أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَی»[9] که در مورد وجود مبارک پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) است، میفرماید: آیا ما تو را یتیمی نیافتیم و تو را بلندآوازه کردیم. ذیل تفسیر و تحلیل این آیه، نکته خیلی جالبی دارد که چرا وجود مبارک پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در سن طفولیت، پدر و مادرشان را از دست دادند؛ یعنی شش ماهه در رحم مادرشان بودند که پدرشان عبدالله از دنیا رفت، دو ساله که شدند مادرشان آمنه(علیهاالسلام) از دنیا رفت. یعنی خیلی محضر پدر و مادر را درک نکردند. از امام صادق(علیهالسلام) سؤال کردند چرا این اتفاق برای پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) افتاد؟ امام صادق(علیهالسلام) فرمودند «لِئلا یَکونَ لِمَخلوقٍ عَلیه حَقٌ»[10] برای اینکه رسالت به عهده پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) به قدری سنگین بوده که دیگر حق هیچ مخلوقِ دیگری بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نباید بار میشده است. منظور از این حق مخلوق، حق پدر و مادر است. حضرت میفرمایند: حق پدر و مادر به قدری سخت و سنگین است که خدای متعال نخواسته پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) هم سنگینی بار رسالت را بکشد، هم سنگینی ادای حق والدین را. لذا پدر و مادر را در سن کودکی از او گرفت، تا او مشمول این حق سنگین نشود. پس ببینید چقدر حق پدر و مادر عظمت دارد!
حق فرعون بر گردن موسی(علیهالسلام)!
در آیه دیگری، خداوند خطاب به حضرت موسی(علیهالسلام) و هارون که میخواهند پیش فرعون بروند، میفرماید: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا»[11]؛ اگر پیش فرعون رفتید، با او با ملایمت صحبت کنید. در تفسیر گفتهاند خداوند متعال اینگونه فرمود: ای موسی! مبادا با او با درشتی روبهرو شوی که او را بر تو حق تربیت است و به جهت رعایت آن حق، با او به مدارا و رفق سخن گوی.
حق تربیت در اینجا به این معنا نیست که فرعون مثلاً مربی حضرت موسی(علیهالسلام) بوده و تربیت ایشان را بر عهده داشته، بلکه چون حضرت موسی(علیهالسلام) به هر جهت در خانه او بزرگ شده و تحت تکفل او بودند، حقی ایجاد میکند. فرعون و آسیه، پدر و مادر واقعی ایشان نبودند، ولی حقی شبیه حق پدر و مادر نسبت به آنها ایجاد شده. پس خداوند متعال میفرماید: «فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا» فرعون، مستکبر زمان است، موسی (علیهالسلام) مأمور شده تا با او بجنگد، ولی میفرماید: وقتی میروی با او حرف بزنی، ملایم با او صحبت کن، حق را رعایت کن!
توصیه امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) در نیکی به پدر/ راه باز شدن درهای معرفت و معنویت
داستان دیگری هم از وجود مبارک امام عصر(عجلاللهتعالیفرجه) درباره همین موضوع هست که سفارشی فرمودهاند. آقا سیدمحمد موسوی نجفی، معروف به «هندی» از اتقیای علما و ائمه جماعت حرم امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است، «نقل کردهاند از جناب شیخ باقر، فرزند هادی کاظمینی مجاور نجف اشرف و ایشان هم از شخص مورد اعتمادی که به دلاکی اشتغال داشت. آن شخص را پدر پیری بود که هیچگونه کوتاهی نسبت به خدمتگذاری او نمیکرد. (این آقای دلاک پدری داشت که رعایت پدرش را میکرد) حتی خودش برای او آب به مستراح میبرد و منتظر میماند تا خارج شود و او را به مکانش برساند. پیوسته ملازم خدمت او بود، مگر در شب چهارشنبه که به مسجد سهله[12] میرفت.» این شخص فقط شبهای چهارشنبه میرفت و در آن شبها به خاطر اعمال مسجد سهله و شبزندهداری در آنجا از خدمت به پدر معذور بود. بعد از مدتی دیگر به سهله نرفت. همه هم میدانستند که این مرد به سهله میرود. شخصی میگوید که از او پرسیدم چرا دیگر به مسجد سهله نرفتی؟ گفت: چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفتم. شب چهلم، رفتنم تا نزدیک غروب به تأخیر افتاد. گفت تک و تنها از خانه بیرون آمدم که سریع خودم را به مسجد سهله برسانم و با همان وضعی که میرفتم، هنوز یک سوم راه به مسجد سهله باقی مانده بود که دیگر کمکم مهتاب داشت بالا میآمد. یک دفعه شخص عربی را دیدم که سوار بر اسب دارد به طرف من میآید. با خودم گفتم حتماً راهزن است و الآن میآید ما را لخت میکند و در نهایت امشب که شب آخر است نمیتوانیم به مسجد سهله برویم. میگوید: همین که به من رسید با زبان فصیحی از لهجه عربهای بدوی آنجا شروع کرد به صحبت کردن و پرسید: داری به کجا میروی؟ گفتم: دارم به مسجد سهله میروم. گفت: چیز خوردنی همراهت هست؟ گفتم نه ،چیزی نیست. گفت: دستت را داخل جیبت کن. گفتم: آقا در جیب من چیزی نیست. با تندی گفت: دستت را بکن در جیبت! میگوید: دستم را داخل جیبم بردم، دیدم مقداری کشمش که روز قبل خریده بودم تا به پسرم بدهم، فراموش کرده بودم و ته جیبم مانده بود. بعد میگوید فرد که همانطور سوار اسب بود، یک دفعه با همان لهجه عربی بدوی یک جمله گفت: «اُوصیکَ بِالعود»، عود به عربی محلی میشود: پدر پیر؛ میگوید: به من گفت: توصیه میکنم تو را به پدر پیرت! بعد ناگهان بعد از گفتن این جمله، فرد عرب اسبسوار محو شد. من گیج شده بودم که این فرد چگونه آمد، چه کسی بود، این مکالمه ناگهانی چه بود و چطور یک دفعه جلوی چشمانم غیب شد، کجا رفت و...، تازه متوجه شدم حضرت حجت(عجلاللهتعالیفرجه) بودند. میگوید: به قلبم الهام شد که خود حضرت بودند و فهمیدم راضی نیستند که من ترک خدمت پدر کنم و به سهله بیایم. دیگر نیامدم و آن کارها را ترک کردم.
این همان شأن و جایگاهی است که اسلام برای پدر در نظر گرفته و از خدا میخواهیم که انشاءالله توفیقش را به ما بدهد؛ چرا که دینداری حقیقی اینهاست و اگر کسی ملتزم به اینها شود، خداوند درهای معرفت و معنویت و درهای سیر و سلوک را به روی او باز میکند.
اطاعت و بندگی یا هوی و هوس معنوی؟
ما گاهی به یکسری عادات معنوی خو میگیریم و اگر آن عادت به هم بخورد، خیال میکنیم مرتکب گناه شدهایم. به یاد دارم سالها پیش، شاید نزدیک به بیش از دو دهه قبل، یکی از دوستان اهل مناجات و دعا و دعای ندبه بود. در خاطرم هست که آن زمان در قم دعاهای ندبهای داشتیم که استثنایی بودند. یعنی صبح که دعای ندبه خوانده میشد، شاید تا نزدیک ظهر، بعضی از دوستانی که حضور داشتند حالشان منقلب بود. اصلاً بعضیها بعد از دعای ندبه، پیاده راه میافتادند و به جمکران میرفتند. آنقدر دعای ندبه اثرگذار بود. حتی مردم از بعضی از شهرستانها با اتوبوس به آن دعای ندبه میآمدند. مداحی که دعای ندبه را میخواند، یکی از طلبههای فاضل قم بود. خاطرم هست وقتی میخواستیم صبح جمعه به مجلس دعای ندبه برویم، آنجا با وسیله، بیوسیله در برف به هر شکل ممکن میرفتیم. آن موقع هم مثل الآن امکانات زیادی نبود، رفتن از یک محیطی به محیط دیگر در برف و... سخت بود. تاکسی و اتوبوس نبود. ولی اینقدر آن دعای ندبه کشش داشت. یکدفعه ایشان دعای ندبه را نخواند. ما عزا گرفته بودیم، آخر آقا چرا دعای ندبه نمیخوانید؟ ایشان گفتند: پدرم به من اجازه نداده و گفتهاند که دیگر دعای ندبه نخوان! آقا این همه آدم محروم میشوند! و... از این حرفهایی که ما میزنیم. هر چه گفتیم چون پدر دستور داده که دیگر نخوان -پدر ایشان هم از علما بود- دیگر نخواند. یعنی چند سالی دیگر تعطیل شد و ما داغ آن دعای ندبه به دلمان ماند. ولی خدای متعال آنچه قرار است به انسان بدهد، در برابر بندگیای که انسان در مقابل او میکند میدهد، نه هوی و هوس معنویاش. بعدها خدا به آن بزرگوار توفیقاتی داد که الآن حسرت ماهاست که کاش ما آن توفیقات را پیدا می کردیم. لذا باید دین را به معنای واقعیاش شناخت و عمل کرد.
حقوق والدین بعد از وفات در کلام امام سجاد(علیهالسلام)
یکی از حقوقی که بعد از وفات پدر و مادر نوشتهاند این است که امام سجاد(علیهالسلام) میفرمایند: اگر قبر پدر و مادر، ویران و تخریب شد، بر پسر بزرگ لازم است قبر را تعمیر کند. ما امیدواریم که انشاءالله به زودی آلسعود ریشهکن شود و قبل از اینکه حضرت، ظهور کنند ما خودمان قبور مطهر اجداد امام و پدران آقا را تعمیر کنیم. اما بازهم یک قبر میماند که مخفی است، آن هم قبر مادرش حضرت فاطمه(علیهاسلام) است، آن را باید خود حضرت بیایند، به عهده پسر بزرگ است که بیاید هم قبر را پیدا کند و هم آن را تعمیر کند. خوش به حال آنهایی که زندهاند، موقعی که امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) برای بقیع فراخوان میزنند محضر امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) میآیند کارگر بقیع میشوند! اینها واقعیتهایی است که روزی اتفاق میافتد.
یکی دیگر از حقوقی که فرمودند بعد از وفات بر عهده فرزندان این است که وقتی مجلس عزای پدر و مادر به پا می شود، بروند اگر کسی آمده خدمتی کرده، مثلاً قرآنی خوانده یا به خاطر وجهی آمده این کار را کرده لازم است که بروند وجهی پرداخت کنند. اگر هم از سر علاقه و اخلاصش آمده در مجلس عزا کاری انجام داده، میفرماید پسر و دختر باید بروند از آن کسانی که خدمت صادقانه و خالصانه کردند سپاسگزاری کنند که آمدند قرآن خواندند، آمدند زحمت کشیدند. اینها را امام سجاد(علیهالسلام) فرمودند.
مجلس عزا و کفن و دفن شهید کربلا/حال سخت و سنگین امام سجاد بعد از شهادت پدر
چه حالی داشتند امام سجاد(علیهالسلام)؟!! کسی که در مجلس عزای پدر ایشان قرآن نخواند و همه هلهله کردند. سر، بالای نیزه بود! هلهله کردند، کسی برای امام حسین(علیهالسلام) قرآن نخواند، بدتر از آن وقتی اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) قرآن خواند با چوب به لب و دندان امام حسین(علیهالسلام) میزدند، جلوی چشم بچههای داغدارشان!
فرمودند وقتی پدر و مادر از دنیا رفتند، کفن و دفن و تجهیز پدر و مادر به عهده فرزندان است و باید سریع اقدام کنند. اما بمیرم برای امام سجاد(علیهالسلام) که بالای شتری حضرت را بسته بودند. آمدند امام را از گودال قتلگاه عبور دادند. زینب (علیهاسلام) نگاه کرد دید امام سجاد(علیهالسلام) افتاده روی شتر، خیرهخیره دارد به گودال نگاه میکند. دواندوان آمد خودش را به امام سجاد(علیهالسلام) رساند، فرمود: پسر برادرم! داری با خودت چه میکنی؟! فرمود: نمیبینی عمه جان بدن حجت خدا برهنه روی زمین، روی خاکهاست!
فرمودند که وقتی پدر و مادر احتیاج دارند فرزندان باید به احتیاج پدر و مادرشان رسیدگی کنند. یکی از آن احتیاجها، لباس تن پدر و مادر است که اگر یکوقت به لباس نیاز داشتند بر فرزندان واجب است که بروند تأمین کنند. بمیرم برای آن آقایی که لباسش را غارت کردند. امام سجاد(علیهالسلام)، حضرت زینب(علیهاسلام) و بچهها مجبور شدند این بدنها را رها کنند و بروند. یک نگاه کرد به گودال قتلگاه، در حالیکه زینب(علیهاسلام) را کشانکشان میبردند. صدا زد:
چون چاره نیست میروم و می گذارمت ای پاره پاره تن، به خدا میسپارمت
تیر از بس که خورده بود حسین بر تنش مثل پیرهن شده بود
زیر انداز خانههای دهات کفن شاه بیکفن شده بود
«السَّلامُ عَلَی الرَّأسِ المَرفوع»
وقتی بدن روی خاکها افتاد کس دیگری نتوانست این حال را توصیف کند، مگر امامزمان(عجلاللهتعالیفرجه! امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) توانستند این جملات را بفرمایند:
«أَلسَّلامُ عَلَی الْبَدَنِ السَّلیبِ»؛ سلام بر آن بدنی که برهنهاش کردند. « أَلسَّلامُ عَـلَی الاْبْدانِ السَّلیبَهِ»، همه بدنها را برهنه کردند. «أَلسَّلامُ عَلَی الاْجْسامِ الْعارِیَهِ فِی الْفَلَواتِ»؛ سلام بر آن بدنهایی که برهنه در زمین کربلا رها شد. «السَّلامُ عَلَی الرَّأسِ المَرفوع»[13]؛ سلام بر سر بالای نیزه رفته.
در مقاتل نوشتهاند هلالبننافع گفت: من وارد گودال شدم تا برای ابیعبدالله(علیهالسلام) آب ببرم. «فَو اللَّهِ مَا رَأَیْتُ قَطُّ قَتِیلًا مُضَمَّخاً بِدَمِهِ أَحْسَنَ مِنْهُ وَ لَا أَنْوَرَ وَجْهاً»؛ به خدا قسم، هیچ کشتهای را اینقدر زیبا ندیده بودم که به خون خودش آغشته شده باشد و چهرهاش اینقدر نورانی باشد. «وَ لَقَدْ شَغَلَنِی نُورُ وَجْهِهِ وَ جَمَالُ هَیْئَتِهِ عَنِ الْفِکْرَةِ فِی قَتْلِه»[14] هلال میگوید: من اصلاً یادم رفت شمر(لعنتاللهعلیه) دارد سر ابیعبدالله(علیهالسلام) را جدا میکند، از بس این چهره جذاب بود!!
[1] . المواعظ العددیه، ص157.
[2] . تحفالعقول، ص 238.
[3] . عوالم العلوم، ج 20. ص754.
[4] . سوره إسراء، آیه 23.
[5] . سوره مریم، آیه 14.
[6] . سوره اسراء، آیه 24.
[7] .. الخصال، ج1 ص123.
[8] . بحارالانوار، ج 71 ص85.
[9] . سوره ضحی، آیه 6.
[10] . مجمعالبیان، ج 10 ص505.
[11]. سوره طه، آیه 44.
[12] . حتماً میدانید که شب خاص مسجد سهله، شب چهارشنبه است و هرکس چهل شب چهارشنبه در آنجا از اذان مغرب تا اذان صبح بیتوته کند، امید میرود که حضرت حجت(عجلاللهتعالیفرجه) را زیارت کند. خیلی از علما از جمله مرحوم آقای مرعشی نجفی و علمای زیاد دیگری به همین شکل رفتند و به زیارت حضرت مشرف شدند.
[13]. فرازهایی از زیارت ناحیه مقدسه.
[14]. اللهوف فی قتلی الطفوف، السیدبنطاووس، ص75.