حفظ جایگاه انسان و زن در اسلام

حفظ جایگاه انسان و زن در اسلام


حفظ جایگاه انسان و زن در اسلام

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: در تفکر غرب، هر چه زنان بیشتر به مرد‌ها شبیه شوند، موفّق‌تر هستند. ولی اسلام معتقد است که جنسیت اصالت ندارد و اصل، انسانیت است // هر کدام از زن و مرد، یک وجود مستقل مورد نیاز هستند که نباید نقش و پست خود را ترک کنند // زن و مرد مساوی هستند، اما مشابه هم نیستند // قانون تمدن مادی‌گرا، همان قانون جنگل است. چراکه هر کس پول، زور و قدرت بیشتری داشته باشد، موفقتر است. در تمدن غرب، نظام هم، نظم جنگلی و حیوانی است، نه نظم انسانی

 

 

شناسنامه:

عنوان: دورهمی شب‌های شهر خدا

موضوع: ایمان سازنده/ نگاهی بر نقش ایمان توحیدی در زیرساخت‌های انسانی ‌تمدن‌ساز (فرد، خانواده، جامعه)

تاریخ: 6 اردیبهشت ۱۴۰۱ / بیست و چهارمین شب رمضان ۱۴۴۳

مکان: مسجد جامع کبیر یزد

 

 

نگاه تمدن غرب به جنسیت

نگاه غرب و مادی‌گرا‌ها به جنس زن و مرد، یک نگاه سود‌جویانه و منفعت‌طلبانه است. در تمدن غرب، جنسیت اصالت دارد. اینکه مرد باشی یا زن فرق می‌کند، چراکه اصالت را به جنس مرد می‌دهد و معتقد هست که اگر زن می‌خواهد موجود موفّقی باشد، باید تلاش کند تا به مرد بودن نزدیک شود. در تفکر غرب، هر چه زنان بیشتر به مرد‌ها شبیه شوند، موفّق‌تر هستند. ولی اسلام معتقد است که جنسیت اصالت ندارد و اصل، انسانیت است. انسان بودن مهم هست و زن یا مرد بودن، اصل نیست.

امشب نکتۀ مهمی را عنوان می‌کنیم که در حوزۀ نگرش و بینش، خیلی تأثیر‌گذار است. در عبادت و سبک زندگی ما هم مستقیماً اثر می‌گذارد. این اصل بینش، می‌تواند یک انسان را از دایرۀ ایمان خارج ‌کند یا از او، یک انسان مؤمن بسازد. بصیرت، بینش و آگاهی بسیار مهم است.

 

اهمیت نگاه اسلام به جنسیت و تأثیر آن در دینداری و زندگی// تساوی آری، اما تشابه نه

نگاه اسلام به جنسیت، نگاه اصالت نیست، بلکه نگاه ابزاری است. اسلام می‌گوید که جنسیت ابزار است و اصل و هدف نیست. ملاک موفقیّت در این نوع بینش، این است که هر کس در نقش خود‌، مسئولیتش را درست ایفا کند. خانم‌ها لازم نیست برای موفقیّت، تبدیل به مرد شوند، یا گاهاً مرد‌ها به هر دلیلی، آرزو ‌کنند که کاش زن بودند. درصورتی که زن باید زن بماند و وظایف خود را انجام دهد و مرد هم در جایگاه خودش باقی بماند. این موضوع آنقدر اهمیت دارد که در دنیای امروزی، نظام زندگی بشر را بهم زده است.

شهید مطهری(رحمت‌الله‌‌علیه) در مبحث مقام زن نکاتی دارند، ایشان می‌فرمایند: «زن و مرد تساوی آری، اما تشابه نه!» زن و مرد مساوی هستند، اما مشابه هم نیستند. بعد ایشان تساوی و تشابه را معنی می‌کنند. با یک مثال مسئله را روشن می‌کنند. می‌فرمایند پدری اموالی دارد. زمین‌های مزروعی، تجارت‌خانه و مستقلات تجاری. سه پسر دارد و می‌خواهد دارایی‌هایش را بین این سه تقسیم کند. اگر به هر کدام از فرزندانش، سهم‌شان را بدهد، می‌شود تساوی. اما اگر به هر سه مثل همدیگر بدهد، می‌شود تشابه و این تشابه همه جا خوب نیست. مثلاً در فرزندانش استعداد‌یابی کرده و دیده یکی از بچه‌ها استعداد کار تجاری دارد، یکی استعداد کار مستقلات دارد و دیگری باید روی زمین کار کند. اگر اموالش را طبق این توانایی‌ها ببخشد، کار درست و عاقلانه‌ای کرده است. حال اگر به هر کدام از آنها، از این دارایی‌ها بصورت مشابه‌ بدهد و تشابه را رعایت کند، اموال و امکانات هرز می‌رود. بین اینها تشابه نیست، اما از نظر اینکه سهم داده شده، تساوی وجود دارد. این سه نفر حقوقی دارند و به اصل حقوقشان می‌رسند. اینطور نیست که به یکی ندهد و به دیگری بدهد. بلکه هر کدام استعدادی دارند و اموال را بر اساس استعدادهایشان به آنها داده می‌شود.

وقتی می‌خواهند طلا را وزن کنند، از ترازو استفاده می‌کنند. این در مورد چیزهای دیگری مثل هندوانه و حتی یک شئ عظیم هم حکم می‌کند. منتهی اینکه به هرکدام از اینها، ترازوی مناسب خودش را بدهیم، در حقیقت همان عدالت است. یعنی هر چیز را در جای خودش استفاده کنیم و سهم هر کس را به درستی بدهیم و تساوی را رعایت کنیم. ولی تشابه نه، چون اینها فرق می‌کنند. طلا را باید با ترازوی مخصوص خودش سنجید، اصلاً نمی‌شود آن را با باسکول اندازه گرفت و اینها قابل مقایسه نیستند. این نگاه مهم است.

 

تفاوت نگاه اسلام با غرب درباره زن و خلقت او

خداوند در قرآن درباره خلقت آدم و حوا(علیهماالسلام) می‌فرماید جفت‌شان را از گِل آفریدیم. اصلاً از یک وجود و یک عنصر آفریدیم. «هُو الَّذی خَلقَکُم مِن نَفسٍ واحِدَه وَجَعلَ مِنهُما زَوجَها لِیَسکُنَ إلیهَا...»[1]؛ ما همه شما را از یک نفس واحده آفریدیم، از هر کدام از زن و مرد، زوجش را آفریدیم تا با دیگری آرام شود. در اینجا فرقی بین زن و مرد قائل نشده است. مبدأ آفرینش یکی است. ولی در کتابهای آسمانی دیگر مثل تورات که تحریف شده، آمده که زن از دنده چپ مرد آفریده شده است. خدا اول مرد را آفریده، بعد از دنده چپ مرد (که یک عنصر پست است) زن را آفریده! در چنین نگاهی، دیگر جایگاه و ارزشی برای زن قائل نیستند. هنوز در جوامع ما، نگاه به زن، پست و حقیر است! جنسیت دست دوم است، مرد مثل ارباب با همسرش حرف می‌زند و فکر میکند زنش برده اوست. در حالی که قرآن و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) این نگاه را ندارند. از دیدگاه انسانیت، زن و مرد مثل هم هستند.

 

ظلم مردان به زنان در طول تاریخ

به تعبیر بعضی‌ها، جنس زن این همه ضعف و نقصان دارد. پس چگونه می‌خواهید با مرد برابرش کنید؟ مرد قدرت دارد و زن ندارد و خیلی موارد دیگر... همین نگاهها به زن در طول تاریخ بوده که زنها را به وسوسه انداخته که بخواهند مرد شوند. اگر مردها به زن، به چشم یک انسان کامل و جامع نگاه میکردند، زنها به این فکر نمیافتادند که خودشان را شبیه مردها کنند. این ظلمی بوده که مردها در طول تاریخ به زنان کردند و نتیجتاً، زنها فکر کردند اگر مرد شوند به حق‌شان میرسند. اسلام این نگاه را ندارد. چون اسلام، انسان را منحصر در این تن، جسم و جنس نکرده بلکه اصالت انسان را به روح داده است. اگر روح در جسم نباشد، مرداری بیش نیست.

 اسلام به دنیای مادی بسنده نکرده و فرموده دنیا و آخرت! دنیا به اضافه آخرت؛ اسلام اصالت را به جسم و جنس نمیدهد، بلکه به روح و انسانیّت انسان میدهد. لذا میگوید انسانها برابرند، مرد و زن با هم برابرند. از این نظر که هردو انساناند و روح الهی در آنها دمیده شده است.

 

اولویت ارزش‌های مادّی در تمدن امروزی

تمدن غرب، خدا را موجودی می‌داند که عالم را آفریده است و بقیه امور را به دست خود انسان‌ها سپرده است؛ البته اگر به خدا معتقد باشد. عملاً بشر امروز در این تمدن، به خدا معتقد نیست. در این تمدن اصالت با مادّه است. اصالت با مادّه باعث می‌شود که لذت، قدرت و ثروت، اصل باشد. هر چیزی که فرد را خوشحال کند، همان کِیف است. در این صورت انسان به ماده اصالت می‌دهد و به حساب و کتاب آخرت و زندگی دیگر معتقد نیست. همه چیز را در همین‌جا می‌داند. با این اعتقاد موضوع اصلی در زندگی دنیا، تن و لذت خواهد بود. وقتی خدایی وجود ندارد، بشر محور عالم و خودِ خدا می‌شود و به هرچیزی که به مادیّت او لذت ‌دهد، اهمیت می‌دهد و سعی می‌کند آن را با هر روشی به دست آورد چرا که در نظر او اصالت با ماده است و همه چیز در این دنیا هست و دنیای دیگری در کار نیست. با این اعتقاد، موفق‌تر کسی است که پول و زور بیشتری داشته باشد، لذت‌های بیشتری ببرد. پس در چنین تمدنی، ارزش‌های مادی در اولویت هست. این عقل بشر مادی است!

 

موفقیت در نگاه نظام جنگلی

قانون تمدن مادی‌گرا، همان قانون جنگل است. چراکه هر کس پول، زور و قدرت بیشتری داشته باشد، موفق‌تر است. نظام هم، نظم جنگلی و حیوانی است، نه نظم انسانی. در این تمدن، شیر، پلنگ، گرگ و حیوانات درنده، برنده و بقیه حیوانات بازنده هستند. لذا در این تمدن پول، قدرت، امکانات، تکنولوژی و تسلیحات جمع می‌کنند. به گوشه‌ای از دنیا حمله می‌کنند و مانند زالو از آن تغذیه می‌کنند. نفت و سرمایه‌هایش را می‌مِکَند و فرهنگش را به تاراج می‌برند. فرهنگ آن جامعه را تحقیر می‌کنند و مردم آن را به بردگی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی می‌کشانند. این یعنی هرکس زور بیشتری دارد، برنده و پادشاه است و طوری به بشر القا می‌کند که هرچقدر پولِ بیشتری داشته باشید، موفق‌تر هستید. هرچقدر لذت‌های مادی‌ بیشتر باشد، موفق‌تر هستید. انسان در این نظام و تمدن، جوری برنامه‌های خود را تنظیم می‌کند که به این موفقیت‌ها و لذت‌ها برسد. اصلاً موفقیت و لذتی فوق این لذات و موفقیت‌ها تصور نمی‌کند! لذا در چنین جامعه‌ای، زندگی مسابقه ثروت و قدرت است.

اصلاً و اساساً چنین فرمولی غلط است. قرار نیست بشر در چنین دنیایی به چیزی برسد. در نهایت درصدی از آدم‌ها در دنیا ثروتمند می‌شوند و بقیه مستضعف و برده‌ آنها می‌شوند. در این تمدن و نظم جنگلی، بشریت به موفقیت نمی‌رسد. هر کس درنده‌تر باشد، موفق‌تر می‌شود. لذا اگر این تفکر در ذهن مردم جامعه‌ای افتاد، برای رسیدن به ثروت و قدرت، یکدیگر را پاره پاره می‌کنند. تمدن غرب به اینجا رسیده است.

 

اصالت به مادیت، ریشه نگاه اصالت به جنسیت

در این تمدن انسان‌ها با هم مساوی نیستند و حق ندارند. حرف از حقوق بشر می‌زنند، اما برای بشر حقی قائل نیستند. چرا که همه انسان‌ها را بشر نمی‌دانند. در نظر آنها یک طیفی، بشر هستند. ریشه نگاه اصالت به جنسیت، در اصالت دادن به مادیت هست. وقتی ماده را اصل بدانید، جسم و جنسیت برایتان اصل می‌شود. اصل برایتان، یک جنس می‌شود. جنس برتر به وجود می‌آید و همه جنس‌های دیگر در عالم برده این جنس برتر می‌شوند. هر جنسی بخواهد موفق شود، باید خود را به این جنس برتر برساند.

 

نگاه اسلام به جنسیت

در حالی که از نظر اسلام، جنسیت یک ابزاری است برای اینکه آن را در راه رسیدن به هدفی مصرف کنید نه برای خودش؛ برای رسیدن به هدف!

مرد ذاتاً موجودی دارای قدرت و شدّت است. قوت و شدّت در وجود مرد هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی بیشتر است. زن در جسم و روح خود لطافت، مودت و رحمت بیشتری دارد. مرد برای کارهای سنگین‌تر و خشن‌تر خلق شده‌ و زن برای کارهای سبک‌تر و لطیف‌تر. هر کدام از اینها در زندگی مشترک بشر، نقشی را ایفا می‌کنند و یک خلأ را پر می‌کنند. هر کدام از زن و مرد، یک وجود مستقل مورد نیاز هستند که نباید نقش و پست خود را ترک کنند. زن باید زن باشد، مرد باید مرد باشد. آفرینش زن و مرد این است.

 

ورود شیطان به مسئله جنسیت

شیطان برای به هم زدم نظم آفرینش به میان می‌آید. توانایی‌های مرد را به رخ زن می‌کشد. می‌گوید ببین این چقدر قدرت و آزادی دارد. مردها چه کیفی می‌کنند، امّا شما خانم‌ها محدود هستید. چقدر فریبنده است. این وسوسه زیاد می‌شود و تبدیل به یک مکتب فکری می‌شود، در دنیا برای آن قانون تصویب می‌شود، طرفدار پیدا می‌کند. مرزهای انسانیت با تغییر نگاه به جنسیت جا‌به‌جا می‌شود. یک عدّه می‌خواهند مرد باشند. برای مرد شدن، رسیدن به آن جایگاه‌ها و قله‌های موفقیت؛ فرهنگ، اخلاق و تمدن را جابه‌جا می‌کنند، ارزش‌های انسانی را جا‌به‌جا می‌کنند. خدا تو را اینگونه آفریده چرا می‌خواهی عوض شوی؟ خدا تو را سیب آفریده، چرا می‌خواهی هویج شوی؟ چرا می‌خواهی هندوانه شوی؟ خدا هندوانه را هندوانه آفریده است. تو یک کارکردی داری، آن ‌هم کارکرد دیگری دارد. چرا مقایسه می‌کنی؟ موفقیت تو در این هست که خودت باشی. شیطان از همین راه همه را به جهنم می‌برد. وقتی نگاه به جنسیت اینگونه شد، فرد مؤمن، متدّین و مذهبی است، نماز شب می‌خواند، امّا به زن خود مثل یک کلفت نگاه می‌کند. چنین شخصی اهل آتش خواهد بود، فقط به خاطر این که نگاهش به جنس زن نگاه دسته دومی هست، نگاه انسانی به او ندارد و او را حقیرتر از خود می‌بیند. این عبادت‌ها او را به جایی نمی‌رساند، چراکه از سرِ جهالت است.

 

جنس برتر

به طور مثال اگر بخواهیم یک ساختمان بسازیم، این ساختمان یک سری ابزار سخت لازم دارد مانند چکش، بیل، دریل و... که با آن زمین را می‌کنند و دیوار را سوراخ می‌کنند. یک سری وسایل ملایم هم نیاز است مانند قلم‌مو برای رنگ. اگر بگوییم کلنگ و بیل  اصل هستند، چون خیلی محکم‌اند، قلم‌مو و وسایل دیگر اگر خودشان را به دریل رساندند، ارزش دارند وگرنه اینها بی ارزش هستند؛ مسخره نیست؟! نگاه تمدن غرب به جنسیت دقیقاً همین است. می‌گوید تو قلم‌مو هستی و باید بیل شوی تا ارزشمند باشی. این نگاه خطرناک است. لذا اگر مسئولیت‌های سنگین‌تر و سخت‌تری به یک جنسیت واگذار شد، دلیل بر این نیست که او جنس برتر است. مثل این است که بگوییم روز از شب بهتر است، چرا که در روز چقدر اتفاق می‌افتد و همه در حال کار و تلاش‌اند، امّا در شب باید خوابید پس روز مهّم‌تر است. این تفکر اشتباه است، هر کدام از روز و شب کار خود را می‌کنند.

 

نگاه متعادل به جنسیت

چه زمانی نگاه یک مؤمن نسبت به جنسیت زن و مرد متعادل می‌شود؟ زندگی اولیاء خدا را ببینید که چگونه بوده. با همسران خود(حتی همسران بداخلاق و غیر قابل تحمل‌شان) به چه شکل رفتار می‌کردند! ببینید  چه علاقه‌ای بین اهل معنا و معرفت با همسران‌شان بوده است. پیغمبر(صلی‌الله‌وعلیه‌وآله) می‌فرمایند نزدیک‌ترین شما به من و دوست داشتنی‌ترین شما نزد من، کسی است که همسرش را بیشتر دوست داشته باشد. چه زن، چه مرد. همسر حضرت آیت‌الله جوادی آملی(حفظه‌الله)، از دنیا رفتند. تصاویر را دیدید این پیرمرد نود ساله، بر سر تابوت و خاک همسر خود چگونه اشک می‌ریزد! انگار یک بچّه‌، مادر خود را از دست داده است. در سن نود سالگی این همه محبت و ارادت دارد. مرحوم حضرت آیت‌الله حسن زاده آملی(رحمت‌الله‌علیه) همسرشان را در اتاق مسکونی منزل‌شان دفن کردند، برای اینکه هر روز بتوانند بر سر این مزار دعا و نماز بخوانند، از نظر معنوی به او برسند و به برزخ‌ ایشان کمک بدهند. با نگاه انسانی داشتن، اینها ممکن می‌شوند. اسلام به قائل شدن حق برای همسر، توجه دارد. اگر زن برای مرد خود چنین حقی قائل می‌شد( یعنی حق خودش را قائل می‌شد)، مرد نیز برای زن حق خودش را قائل می‌شد. در آن صورت زندگی‌ها توازن پیدا می‌کرد.

وقتی تصاویری که از آیت‌الله جوادی آملی(حفظه‌الله) پخش شده در دنیا مخابره کنند، زن‌های تمدن غرب حیرت می‌کنند. اینها در همان اول زندگی هم چنین عاطفه‌ای نسبت به یکدیگر ندارند. فمنیست‌های دنیا که به دنبال زن‌سالاری هستند، وقتی این تصویر را از یک عالم بزرگ شیعی می‌بینند که برای از دست دادن همسر خود این چنین گریه و بی‌تابی می‌کند، حیرت می‌کنند و باید در حقیقت به اسلام و مکتب تشیع گرایش پیدا کنند، برای اینکه فمنیست‌تر‌ از همه فمنیست‌ها به معنی صحیح آن، اسلام است. اگر زن‌سالاری را می‌خواهید، بیایید و ببینید زن در خانه و اسلام چه سالاری است.

 

زن و مرد، مکمل یکدیگر هستند

خداوند مرد را به این شکل آفریده است که مرد شدت و قدرت دارد و از آن‌ طرف نیاز به لطافت دارد. چون از این طرف، شدت دارد، از آن طرف، نیاز به لطافت و محبت دارد. خداوند این لطافت و محبت را در وجود زن قرار داده. از آن طرف زن یک وجود لطیفی دارد و پر از مودت است و نیاز به یک قدرت حمایت‌گر دارد. خداوند آن قدرت و حمایت را در وجود مرد قرار داده است. خداوند این دو را جذب یکدیگر می‌کند تا این دو، خلاء‌ وجودی یکدیگر را پر کنند، در وجود یکدیگر رسوخ کنند و نیاز یکدیگر را تأمین کنند. تمدن غرب اینها را از یکدیگر جدا می‌کند. می‌گوید موفقیت برای مردان است، پس زن باید مرد شود. آنوقت، شما ببینید که چه اتفاقی در دنیا افتاده است.

 

عبور دادن انسان از جنسیت

ببینید که چه بلایی سر زن آورده‌اند که زن مؤمن شیعه و بعضاً هم چادری، برای درآمد بیشتر مدلینگ می‌شود! که لباس بپوشد و خودش را به همه نشان بدهد. بعضی‌ها که فکر می‌کنند کار مذهبی و فرهنگی می‌کنند، مدلینگ چادر می‌شوند! بیست، سی سال پیش اگر می‌گفتند از این کارها بکنیم توهین بود. چه مرد و چه زن، اجازه نبود که اینچنین کارهایی بکنیم اینکه ما برویم لباس بپوشیم که دیگران ببینند! ارزش ما بالاتر از اینها هست. خجالت می‌کشیدیم. ولی امروزه مدلینگ یک ارزش اجتماعی و به شدت درآمدزا شده است. چرا که نگاه ما رفته به سمت نگاه مادیت و جنسیت! مثلاً یک نفر دیگر که می‌رود با یک خانمی که مدلینگ است ازدواج می‌کند با افتخار تصاویرش را منتشر می‌کند که من با فلانی ازدواج کرده‌ام که همه شما او را دیده‌اید و چقدر از او خاطره دارید. نگاه منحطی که انسان به جنسیت بشر پیدا می‌کند انسان را به این جاها می‌رساند.

مسئله این است که غرب می‌خواهد انسان را از جنسیت عبور دهد. اسلام هم می‌خواهد بشر را از جنسیت عبور دهد، منتها غرب می‌خواهد به کجا برساند؟ غرب می‌خواهد جنس اصل را مرد قرار دهد و زن را به مرد برساند؛ یعنی جایگاه اصیل مستقل زن بودن را تنزل دهد و برساند به مرد، چون می‌گوید مرد اصل است در حالی که اصل انسانیت است چراکه دنبال پول است. هر چقدر بشود از بشر بهره بیشتری بکشی و پول بیشتری بکشی، آن خوب است! حالا زن بشود مرد و یا مرد بشود زن، شب روز شود یا روز شب شود! مهم این است که پول در بیاوریم و مادیت و لذت‌های ما تأمین شود، بقیه‌اش دیگر مهم نیست! این تفکر غرب است.

 

جایگاه زن در اسلام

اسلام چگونه می‌خواهد بشر را از جنسیت عبور دهد؟ اسلام می‌خواهد بشر را از اسارت جنسیت عبور دهد و برساند به آن اهدافی که جنسیت برایش ایجاد شده است. خدا زن را آفریده برای تربیت، معرفت و رشد دادن بشر؛ برای اینکه فقط رَحِم او لیاقت داشت یک انسان را در خودش پرورش دهد و خدا قدرت تربیت انسان‌های بزرگ را به مادران و زن‌ها داده است. به مادر شیخ انصاری(رحمت‌الله‌علیه)، شیخ‌الفقها تبریک گفتند که چه توفیقی داشته‌اید که اینطور پسری خدا به شما داده است! جهان تشیع دارد روی دست پسر شما می‌چرخد. ایشان یه نکته نغز گفته بودند، البته نه از باب غرور، بلکه از باب معرفت، گفتند باید به شیخ مرتضیِ من تبریک بگویید که خدا همچین مادری به او داده وگرنه شیخ مرتضی، شیخ مرتضی نمی‌شد! مادری که در تمام طول دوران بارداری بدون وضو شیر به بچه‌اش نداد و خودش می‌گفت در زمستان‌های سخت ما یخ حوض را می‌شکستیم و من وضو می‌گرفتم تا بی‌وضو به بچه‌ام شیر ندهم. جایگاه زن این است! مرد هم جایگاه خودش را دارد و محترم است. تمدن غرب دارد اینها را جابجا می‌کند. لذا شما در حوادث و وقایع تاریخی خودمان هم می‌بینید که وجود مبارک پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اولیای دین برای جنس زن چه جایگاهی و چه احترامی قائل شده‌اند. در مورد علم می‌فرماید که «طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ»[2]. در مورد هر مسئله‌ای که شما ببینید که یک ارزش الهی محسوب می‌شود، شأن زن و مرد یکسان هست.‌

 

شأن زنان در کاروان اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام)

شأن زنان در کاروان اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) یک شأن فوق‌العاده و عظیمی بود. زین‌العابدین(علیه‌السلام) می‌فرمایند که وقتی کاروان می‌خواست از مدینه به سمت مکه حرکت کند، وقتی زنان می‌خواستند سوار شتر شوند، پدرم را دیدم در حالی‌که کنار شتر زانو زد، زانویش را پله کرد و خطاب به خواهر مکرمه‌اش زینب کبری(علیها‌السلام) فرمود خواهرم پایت را روی پای من بگذار و سوار ناقه شو. این کرامت، کرامت عجیبی هست! برای کوچک و بزرگ به صورت عجیبی ارزش قائل هستند.‌

 

غیرت نوجوان سیزده ساله به اهل خیمه

شب عاشورا همه در خیمه نشسته‌اند.‌ اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) در مورد فردا صحبت می‌کنند که هر کسی جایگاهش کجاست. یک دفعه به این صحنه می‌رسند و امام حسین(علیه‌السلام) تعریف می‌کنند که فردا شش ماهه مرا هم می‌کشند. یک پسر زرنگ باهوش تیزهوش حساس به نام قاسم‌ابن‌الحسن(علیه‌السلام) آنجا نشسته است. خطاب به امام حسین(علیه‌السلام) می‌گوید عموجان، مگر اینها تا خیمه‌ها هم می‌رسند؟ ببین این نوجوان سیزده ساله چه غیرتی دارد! ببین چه حرمتی قائل هست!

اولین چیزی که از شهادت علی اصغر(علیه‌السلام) به ذهنش رسید این بود که مگر پای اینها به خیمه‌ها می‌رسد؟! قبل از اینکه برای شهادت علی‌اصغر(علیه‌السلام) بسوزد، فهمید فردا اوضاع خیلی خراب می‌شود. خطاب کرد عموجان! شما همه را گفتید شهید می‌شوند، پس من چه؟ یعنی اگر اوضاع این‌جور هست من هم باید به میدان بیایم. اگر شش ماهه شهید می‌شود، من هم دیگر باید شهید شوم. امام حسین(علیه‌السلام) فرمود: عزیز دلم تو هم فردا به بلای عظیمی گرفتار می‌شوی!

«السلام علیک یا اباعبدالله»

«السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین»

 

 


[1]. سوره اعراف، آیه 189.

[2]. بحارالانوار، ج 67، ص 68.