تشخیص حوادث در زمان غیبت کار هرکسی نیست

تشخیص حوادث در زمان غیبت کار هرکسی نیست


تشخیص حوادث در زمان غیبت کار هرکسی نیست

 

حجت‌­الاسلام مهدوی‌نژاد: حکم حضرت امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) در مورد لزوم کمک به جبهه مقاومت هنوز باقی‌ست. اینکه ما چقدر خودمان را به این امور ملزم و مکلف می­دانیم، میزان تدین و ایمان ما را نشان می‌دهد. ما نباید اسیر روزمرگی‌ها شده و از تکلیف خود غافل شویم. لذا مسئله‌ کمک به محور مقاومت، هنوز در رأس مسائل قرار دارد و هر اتفاقی بیفتد تا زمانی که صورت مسئله‌ و حکمش باقی‌ست، بر همه واجب و لازم است که نسبت به این مسئله اقدام کنند. // تحلیل مذاکره با آمریکا از دو دیدگاه متفاوت... تدبیر هوشمندانه نظام چه بود؟ // چیزی که به صورت بارز در فضای فرهنگی یزد دارد اتفاق می‌افتد، هجوم بلاگرها در فضای مجازی و اینستاگرام و تخریب و تحریف تاریخ و فرهنگ یزد است. // فرهنگ شهر یزد دارد ذبح می‌شود و از هیچ کس اعتراضی شنیده نمیشود. بانوان متدین انقلابی فرهیخته و باسواد در این شهر چه میکنند؟ بزرگان و حوزه علمیه چرا ساکت هستند که یک عده بلاگر بیفرهنگ، فرهنگ این شهر و چهره عفیف زن یزدی را تحریف ‌کنند و به ابتذال بکشند و از هیچکس صدایی در نیاید؟!

 

شناسنامه

عنوان: قرار هفتگی

زمان: 30/1/ 1404

مکان: مدینة­العلم کاظمیه

 

هیئت، کانون جهاد تبیین

همان­طور که مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) فرمودند، هیئت به عنوان کانون و پایگاه جهاد تبیین است و باید حقایق را بیان کند. گره‌های ذهنی را باز کند و ذهن مردم را نسبت به شبهه‌افکنی‌های دشمن یا خطاها و انحراف‌هایی که ممکن است در اذهان پدید بیاید، روشن کند. لذا گاهی لازم است که مباحث جاری تعطیل شود و نسبت به مسائل روز و به تعبیر روایت «حوادث واقعه» صحبت شود.

 

تکلیف همچنان باقی است... // اولویت کمک به محور مقاومت

در این ایام مجدد داریم می‌بینیم که جنایات رژیم صهیونیستی چقدر به اوج خودش رسیده است! یک منطقه‌ای را دارد می‌کوبد و می‌خواهد این سرزمین و آدم‌هایش را از صفحه روزگار محو کند. طبق وعده‌های الهی و حتی تحلیل‌های کف میدان، آنهایی که چشم حقیقت‌بین دارند، ظالم باقی نخواهد ماند و ریشه او کنده خواهد شد. مخصوصاً با تعبیری که اخیراً حضرت امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) استفاده کردند که اینها از حد گذراندند؛ وقتی از حد بگذرد قطعاً به عکس خودش تبدیل خواهد شد. گفت: «فواره چون بلند شود، سرنگون شود». هر ‌چیزی از حد بگذرد تبدیل به ضد خودش خواهد شد. رهبری فرمودند: خدای متعال در کمین اینهاست و اینها چوب خواهند خورد، منتها ما هم تکلیفی داریم که آن تکلیف را باید انجام دهیم. گاهی احساس می‌شود روزمرگی‌های ظلم و جنایت در این دنیا دیگر ما را نسبت به آنها کم‌حساسیت می‌کند. زمانی موج و پویش راه می‌افتد که همه به مردم مظلوم غزه کمک کنید و مارس زده می‌شود، سرود خوانده می‌شود، سخنرانی می‌شود و... فکر می‌کنیم فقط در این بازه زمانی یک کاری را باید انجام دهیم، احیاناً انجام هم می­دهیم، بعد فکر می­کنیم تکلیف­مان را انجام داده‌ایم. در حالی که تا صورت مسئله باقی‌ست تکلیف هم باقی‌ست.

حکم حضرت امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) در مورد لزوم کمک به جبهه مقاومت هنوز باقی‌ست. اینکه ما چقدر خودمان را به این امور ملزم و مکلف می­دانیم، میزان تدین و ایمان ما را نشان می‌دهد. ما نباید اسیر حوادث و روزمرگی‌ها شویم و از تکلیف خود غافل شویم. لذا مسئله‌ کمک به محور مقاومت، هنوز در رأس مسائل قرار دارد و هر اتفاقی بیفتد تا زمانی که صورت مسئله‌ و حکمش باقی‌ست، بر همه واجب و لازم است که نسبت به این مسئله اقدام کنند. کماکان کمک‌های مردم نسبت به این مسئله باید جمع شود. ما باید در محلات‌، هیئت‌ و مساجد‌مان تلاش کنیم، کمک کنیم و متوقف نکنیم چون این تکلیف کماکان باقی است.

 

پیشنهاد مذاکره، طرح هوشمندانه آمریکا

در بحبوحه این حوادث، که ایران و محور مقاومت به شدت درگیر این حوادث و... بودند، یک دفعه‌ رئیس‌جمهور آمریکا یک طرحی را تحت عنوان مذاکره با ایران به میان آورد. این موضوع می­توانست ابعاد مختلفی داشته باشد. در اوج غلیانات مردم دنیا علیه اسرائیل، دانشجوها دارند راهپیمایی می‌کنند، مدام در کشورهای مختلف اروپایی و آمریکایی تجمعات علیه اسرائیل افزایش پیدا می‌کند؛ این طرف در آسیا همین اتفاقات دارد می‌افتد در همه دنیا یک موج سنگینی علیه رژیم صهیونیستی جریان دارد. یک دفعه یک حرفی را مطرح میکند که کانون مبارزات در محور مقاومت که ایران است (یعنی رهبری محور مقاومت) را درگیر خودش کند و درگیری درونی پیدا کند. این ظاهراً خیلی طرح هوشمندانه‌ای است. وقتی ایران درگیر شد طبیعتاً مابقی جبهه مقاومت هم به نوعی متأثر از این ماجرا خواهند شد.

وسط این ماجراها، محور مقاومت معطل و درگیر این مسائل شود. ظاهرش این است که این اتفاق می‌توانست باعث شود که برگ باخته رژیم صهیونیستی و آمریکا به برگ برنده تبدیل شود. ایران درگیر حوادث داخلی و مسئله مذاکره شود (بالاخره مذاکره موافقان و مخالفانی دارد). در کشور مباحث زیادی مطرح می‌شود موج سیاسی تولید می‌شود، مخالفان و موافقان ممکن است با هم درگیر شوند که باعث می‌شود جمهوری‌اسلامی را از مسائل بیرونی منصرف کند یا حرارتش را پایین بیاورد. در این حین رژیم صهیونیستی نفس می‌کشد و طرح‌هایش را هم به ثمر می‌نشاند؛ یعنی می‌تواند غزه را کاملاً نابود کند. این درگیری‌هایی که اتفاق می‌افتد، بازی‌های بین‌المللی و...، آن فرصتی بود که به دنبالش بودند. ترامپ آمد و موضوع مذاکره را مطرح کرد تا ایران پای میز مذاکره بیاید!

 

تحلیل مذاکره از دو دیدگاه متفاوت

وقتی مسئله مذاکره مطرح شد دو دیدگاه قابل پیش‌بینی شکل گرفت؛ مخالفان و موافقان. مخالفان مذاکره که معتقدند به هیچ وجه نباید مذاکره کنیم. طبق فرمایشات امام(رحمت‌الله‌علیه) و فرمایشات حضرت امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) که حتی اخیراً هم گفتند که مذاکره برای کشور ثمر و فایده‌ای ندارد. ما با اصل مذاکره مخالف نیستیم ولی با چنین مذاکره‌ای مخالفیم. بالاخره یک عده بیایند تحلیل کنند این مذاکره که الآن دارد اتفاق می‌افتد پیشنهاد شده است. رئیس‌جمهور محترم هم گفتند نظرم موافق با مذاکره است. یک عده هم در بدنه دولت هستند که همیشه موافق سازش بودند و الآن دارند به طبل مذاکره می‌کوبند. فرصت مناسبی پیش آمده، اگر مذاکره اتفاق بیفتد خلاف منویات حضرت امام(رحمت­الله­علیه)، خلاف منویات حضرت امام خامنه­ای(حفظه­الله) است و یعنی عقب نشینی جمهوری اسلامی. از طرف دیگر عدهای وا اسلاما سر میدهند و میگویند کفن بپوشیم برویم جلوی وزارت امور خارجه بایستیم و اعتراض‌ خودمان را برسانیم. بعضی هم تحلیل می­کنند، تحلیل‌های سیاسی می‌کنند، تاریخ اسلام را مطرح می‌کنند... که از سر دلسوزی هم هست بسیاری از کسانی که این مباحث را مطرح می‌کنند، دلسوزند.

 

بازخوانی جریان حکمیت در جنگ صفین

از جمله حرف هایی که در این ایام مطرح شد تطبیق تاریخ و شرایط فعلی ما با حوادث صدر اسلام در جنگ صفین بود که بعضی از اعزه و محترمین مطرح کردند، که الآن چیزی که دارد اتفاق می‌افتد، شبیه جریانی است که در صفین و تحمیل مذاکره و حکمیت بر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بود؛ چراکه تا شب قبل از پذیرش حکمیت توسط امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، حضرت در بین اصحاب و لشکرشان خطبه فتح خواندند و فرمودند: ما فردا می‌رویم کار معاویه را یکسره می‌کنیم. مذاکره را رد کردند ولی چه اتفاقی افتاد که فردایش حضرت رفتند و حکمیت را پذیرفتند! یک واقعه‌ای اتفاق افتاده، بر اساس آن واقعه تطبیق می‌کنند، می‌گویند: الآن هم شرایط اینطور است.

 وقتی زمزمه‌ سازش به وجود می‌آید ترس در دل سپاه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) ایجاد شود مسلمان در مقابل مسلمان ایستاده، حضرت خودشان شبهات را جواب می‌دادند. تا وقتی عمار شهید نشده بود عمار صحبت می­کرد، شبهه‌ها و گره‌های ذهنی را در سپاه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) باز می‌کرد چون معاویه و عمروعاص مدام شبهه می­انداختند. بعد که عمار شهید شد خود حضرت بودند و گاهی هم مالک اشتر صحبت می‌کرد. ولی طوری شد که حضرت به اجبار حکمیت را پذیرفتند و شما بخش­هایی از این مسئله را می­دانید.

شب قبل از جنگ خطبه فتح خواندند و گفتند ما کار معاویه را تمام می‌کنیم، ولی آن‌قدر فشارها روی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) زیاد شد که حضرت مذاکره را پذیرفتند. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) اصلاً به این سادگی مذاکره را نمی‌­پذیرفتند، ولی معاویه موفق به ایجاد شکاف شد. این شکاف توسط خواص یا بعضی نفوذی­ها و جاسوس­هایی که در سپاه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بودند و مسائل را دامن می‌زدند، ایجاد شد. در افکار عمومی سپاه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) یک درگیری جدی ایجاد کرده بودند و این افکار عمومی در دست جریانی بود که فتنه می‌کردند و متأثر از جریان بیرونی بودند. اینها اهرم فشاری شد بر روی امیرالمؤمنین.

 امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) دیدند سپاه دارد از هم می‌پاشد، نزدیک است عده‌ای روی هم شمشیر بکشند و این فاجعه است؛ در این شرایط به این نتیجه می‌رسند که باید مذاکره را بپذیرند. وقتی مسئله مطرح شد و حضرت پذیرفتند «وَ هُوَ ساکتٌ»؛ حضرت ساکت شدند و کلمه­ای بعد از آن حرف نزدند. «مُطرقٌ اِلَی الاَرضِ»؛ چشم به زمین دوختند.

 

ممکن است حوادث تاریخ تکرار شود!

کسانی که بعداً خوارج شدند و دنبال سازش و مذاکره بودند مدام در سپاه فریاد می‌زدند که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) قبول کردند و راضی شدند. این را مدام می‌گفتند و بازتاب می‌‌‌‌‌‌‌دادند تا افکار را کاملاً آماده و همراه کردند و حضرت راضی شدند پای میز مذاکره بروند. بالاخره آن فضا و شرایط طوری بود که حضرت پای مسئله رفتند و به اجبار و اکراه پذیرفتند. چرا حضرت صلح را پذیرفتند؟ برای اینکه باید تدبیر کرد. نمی‌شود لجبازی کرد، انسان باید در میدان عمل تدبیر کند و بهترین و عاقلانه‌ترین راه را انتخاب کند. حضرت پذیرفتند بعد هم تبیین‌ کردند و فرمودند: کسانی که سر این مسأله تحمیل‌گری کردند در جهنم هستند. اما این چند ساعتی که فاصله بین طرح این مباحث و پذیرش حکمیت شد، زمانی بود که خواص می‌توانستند روشن‌گری کنند و افکار عمومی را برگردانند تا حضرت مجبور به پذیرش نشوند، ولی این اتفاق نیفتاد. خیلی‌ها ساکت و گیج بودند. آنهایی که می­فهمیدند ساکت بودند. الآن هم در جامعه ما اگر خواص به موقع حرف خود را نزنند و مردم را روشن نکنند ممکن است حوادث تاریخ تکرار شود.

 

بررسی دو تحلیل متفاوت

یک عده معتقدند که شرایط امروز کشور هم به این صورت است. یعنی الآن اگر مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) فرمودند که مذاکره غیرمستقیم را ما پذیرفته‌ایم و احیاناً رضایت داده‌اند، رضایتشان از این دست رضایت است. چراکه ایشان قبلاً رضایت نداشتند. قبلاً هم گفتند مذاکره دردی را دوا نمی‌کند. این عده می‌گویند: رهبری مظلوم است، رهبری مجبور است اینطور حرف بزند و از این تحلیل‌ها... یک عده دیگر می‌گویند: نه، اصلا ًاینطوری نیست قضیه به شکل دیگری است. نباید جوری القا کنید که یعنی رهبر و نظام ضعیف هستند و مجبور شدند پای میز مذاکره با آمریکا بروند و آمریکا دست برتر را دارد! چرا اینطوری تحلیل می‌کنید و؟! چون اگر اجازه رهبری(حفظه‌الله) نبود که این اتفاق نمی‌افتاد. خود رهبری(حفظه‌الله) در جریان امور هستند، برای مذاکره اجازه دادند و جریان تحت کنترل ایشان است. نباید نگران بود و به کسانی که به این مسأله احیاناً نقد می­کنند یا اشکال می‌گیرند یا علیه مذاکرات اجتماعات راه‌اندازی می‌کنند، می­گویند این کارها درست نیست.... بالاخره الآن کدام درست است؟

 

چگونگی تشخیص حوادث واقعه

کدام قسمت از برش‌های تاریخ بر کدام قسمت از شرایط زمان ما تطبیق می‌کند؟ این تشخیص حوادث واقعه خیلی هم ساده نیست؛[ماه محرم مفصل توضیح داده شد.] اولاً، انسان باید تحلیل و فهم درستی از تاریخ داشته باشد. یعنی داده‌ها و گزاره‌های صحیح و دقیقی از تاریخ داشته باشد. مطالعه دقیق کرده باشد، مسئله را درست فهمیده باشد. دوم، شرایط زمان خود را دقیقاً بشناسد. حوادث را به دقت بشناسد. اینها حوادث واقعه می‌شود که در این حوادث ما شخصیتی مثل مقام معظم رهبری(حفظه‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌الله) نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) را داریم. امام زمان ما، ما را به ایشان ارجاع داده­اند. ایشان امر می‌فرمایند و ما چشم می‌گوییم؛ ولی فهم اینکه ایشان چرا فرمودند، آیا مظلومانه یا مقتدرانه فرمودند، تحت فشار این حرف را زدند یا نه؟! حرف‌های مهمی است که گاهی تحلیل غلط به افراد متدین و حزب‌اللهی می‌دهد، برخورد و رفتارشان هم متفاوت می‌شود.

در دهه نود هم این حرف‌ها مطرح شده بود. عده‌ای می‌گفتند الآن ما در شرایط شعب ابی‌طالب هستیم. فشارها و تحریم‌ها زیاد شده بود. یک عده در داخل، این تحلیل غلط را داشتند و گفتند در شعب ابی‌طالب در محاصره کامل نابود می‌شویم، یا اینکه این شعب ابی‌طالب زمینه‌ای برای پذیرش برجام و مذاکرات میشود. مقام معظم‌ رهبری(حفظه‌الله) فرمودند: اشتباه می‌کنند کسانی که می‌گویند ما در شرایط شعب ابی‌طالب هستیم، ما در شرایط بدر و خیبر هستیم! در جنگ بدر و خیبر تعداد مسلمان‌ها 313 نفر بودند ولیکن غلبه با سپاه اسلام بود. تطبیق این شرایط خیلی مهم است. ما ببینیم حالا این از کدام دسته است؟

 

توطئه گفتمان جنگ یا مذاکره توسط آمریکا

رئیس‌جمهور فعلی آمریکا که روی کار آمد می‌خواست دست برتر را داشته باشد؛ حرفی را انداخت وسط. مثل مارهایی که ساحران در زمان حضرت موسی(علیه‌السلام) می‌انداختند و همه را مقهور و مسحور می‌کردند. یک دفعه چه اتفاقی افتاد؟ جبهه مقاومت که به هم ریخته است. غزه را که زدند، سوریه هم که سقوط کرده، فرماندهان مقاومت هم که شهید شدند. این مذاکره، از موضع برتر و اینکه یا شما مذاکره می‌کنید یا جنگ می‌شود، مطرح شده است. در این شرایط خاکریز ما پشت دیوارهای حائل رژیم صهیونیستی بود و ما آنجا داشتیم می‌جنگیدیم الان یکدفعه آمده پشت مرز و نقطه کانونی ما! جبهه مقاومت چطور شد؟ ما همه چیز را باختیم! ورق برگشت! یعنی این چنین سحری کرد، دل خیلی‌ها را خالی کرد. کسانی که همیشه می‌ترسیدند و مؤمن نبودند، همیشه از این چیزها در این فضاها مغلوب می‌شدند. اما حقیقت این هست که خیلی­ها تحلیل سطحی و ابتدایی کردند و گفتند کار تمام است و کشور باید درگیر جنگ شود. تورم بالا و مشکلات اقتصادی وجود دارد، حالا جنگ هم بشود چه اتفاقی می‌افتد؟ حداقل این است که در کشور دوقطبی سنگینی اتفاق می‌افتد. در دو قطبی هم بالآخره یک عده مخالف هستند می‌گویند وضع ما دیگر چقدر بدتر از این؟ دیگر چه می‌خواهید؟ می‌گویند: فرض بگیرید جریان فلان رأی آورده که ما درگیر نشویم. حالا شما می‌خواهید ما را درگیر کنید! ما نمی‌خواهیم با آمریکا درگیر شویم. ما نمی‌خواهیم استکبارستیز باشیم! البته قاطبه مردم ایران این‌طوری نیستند تحلیل این ماجرا اثبات لازم دارد. ولی یک طیفی حتماً اینطوری هستند. رسانه هم دست جریانی است که موافق با سازش هستند، وقتی این موضوع در بوق و کرنا می‌رود، افکار عمومی را درگیر می‌کند. بعد شما هم باید روشن‌گری و جهاد تبیین کنید، یا انجام نمی‌دهید یا صدایتان به جایی نمی‌‌رسد. در این فضای پرغبار ممکن است اتفاقات بدی بیفتد. این شخص آمده یک حرفی زده که این حرف ما را گیر انداخت حالا چه‌کار کنیم؟ یا جنگ یا مذاکره! مذاکره هم که ما تا الآن می‌گفتیم مذاکره نمی‌کنیم ولی یک دفعه برویم مذاکره کنیم. اگر هم ایران درگیر جنگ شود، حتی انقلابی و آرمانی هم به این موضوع نگاه کنیم جنگ پشت دیوارهای ایران یا داخل ایران یعنی عقب‌نشینی محور مقاومت! این را برای محور مقاومت شکست می‌دانند که یکدفعه جنگ به داخل ایران بیاید! این یک معنایش این است که جبهه مقاومت دچار یک ضربه و خلأ بزرگ شده. حالا چه باید کرد؟!

 

هفت شرط ترامپ در مذاکره غیرمستقیم

در این مذاکره، ترامپ هفت شرط گذاشت. همین شخص در انتخابات ریاست جمهوری دوره قبل، برجام را پاره کرد و بعد از اینکه برجام را پاره کرد وزیرخارجه آمریکا گفت: دوباره می‌توانیم با ایران مذاکره کنیم و دوازده شرط گذاشت که اتفاق نیفتاد. الآن هفت شرط گذاشت. در جریان باشید از آن دوازده شرط، چند شرط کم شده است. حالا این هفت شرط چیست؟

1- تمام مراکز غنی‌سازی و حتی تولید مواد اولیه کارخانه باید تعطیل شود.

2- نظارت مستقیم آمریکا (نه آژانس بین‌المللی) در تمام فعالیت‌های هسته‌ای ایران حتی بر روی نیروگاه اتمی بوشهر.

3- صنعت موشکی کلاً باید متوقف شود، موشک‌ها باید جمع‌آوری و بعد منهدم شود و ایران رسماً اعلام کند که نابود شده و فیلم‌هایش را پخش کند.

4- مراکز تحقیق فناوری فضایی - ماهواره‌ای باید کامل تعطیل شود.

5- محور مقاومت باید کاملاً منحل شود.

6- ایران هیچ تعارضی با رژیم صهیونیستی پیدا نکند.

7- تمام زندانی‌های آمریکا و اروپایی باید بدون قید و شرط آزاد شوند.

 

دوگانه سلت یا ذلت

گفت یا اینها را بپذیرید یا با شما می‌جنگیم. چقدر تصمیم‌گیری سخت است؟! دوگانه مذاکره - جنگ راه انداخته است. این هم که مذاکره نیست معلوم است وقتی می‌گوید یا اینها را بپذیر و امضا کن یا تو را می‌کشم؛ به عبارتی یعنی یا شما امضا کن که ذره‌ذره نابودت کنم یا اینکه یک دفعه نابودت کنم! حالا چه اتفاقی افتاد؟ دقیقاً بعضی از آن حوادث تاریخ اتفاق می‌افتد که امام حسین(علیه‌السلام) فرمود: «ألا وَ إنَّ الدَّعیَّ ابنَ الدَّعیِّ قَد رَکَّزَ بَینَ اثنَتینِ بَینَ السُلَّهِ وَالذِلَّةِ وَهَیهاتَ مِنّا الذِلَّةُ»[1]؛ این زنازاده پسر زنازاده من را بین دو چیز مجبور کرده و سر دوراهی قرار داده است یا سازش که ذلت است یا سلت که مرگ است و باید کشته بشوند. حضرت فرمودند: در این شرایط هیهات منا الذله! از ما به دور است که تن به ذلت بدهیم.

این دوگانه الان هم اتفاق افتاده است یا جنگ یا ذلت؟ کدام یک را بپذیریم؟ اینجا حضرت امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) این دوگانه را به هم زدند. ببینید اینجا خیلی می‌شود حرف زد ولی ما وقت نداریم در موردش حرف بزنیم. زمان سیدالشهداء(علیه‌السلام) امکان به هم زدن این دوگانه نبود و حضرت فرمودند من به مصاف می‌روم ولی اینجا می‌شود این دوگانه را به هم زد. عرض کردم چه اتفاقاتی ممکن بود بیفتد.

 

نتیجه عدم پذیرش مذاکره

اگر نپذیریم باید برای جنگ آماده شویم، اگر بپذیریم باید زیر بار تمام مطالبات آمریکا برویم. اگر ما نمی‌پذیرفتیم و جنگ می‌شد، حشدالشعب عراق و فاطمیون و زینبیون و انصارالله یمن و حزب‌الله لبنان و... همه وارد جنگ با آمریکا میشدند. یک جنگ تمام عیار به وجود می‌آمد. آخرش چه اتفاقی می‌افتاد؟ اینکه جبهه حق پیروز شود یا ما ضربه‌های سنگینی بخوریم و چه اتفاقی می‌افتاد نامعلوم بود.

 اگر واقعاً امکانش نبود، می‌پذیرفتیم و می‌رفتیم پای جنگ، ولی آیا الان مجبور بودیم که چنین آستانه خطرناکی را بپذیریم یا گریزگاهی وجود داشت؟ گریزگاه وجود داشت اگر این مذاکره را نمی‌پذیرفتیم، آمریکا حجت پیدا می‌کرد می‌زد. دأب مقام‌ معظم رهبری(حفظه‌الله) در تمام دوران رهبریشان این است که تا حد امکان کشور درگیر جنگ نشود. از آن طرف اگر بپذیریم باید زیر بار همه خواسته‌های آمریکا برویم. راه سوم چه بود؟

 

مذاکره غیرمستقیم

راه سوم پذیرش مذاکره غیرمستقیم بود. شما ببینید چقدر این کار هوشمندانه است! این کار شخص امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) بود. هر کس هر تحلیلی روی آن می‌گذارد اشتباه می‌کند.

ترامپ تا روزهای آخر هم می‌گفت ما با ایران مذاکره مستقیم خواهیم داشت. اما جمهوری اسلامی گفت اولاً مذاکره فقط روی مسئله هسته‌ای و دوماً مذاکره غیرمستقیم؛ علت آن هم تجربه ماست که به شما بی‌اعتماد هستیم. شما اگر اهل مذاکره بودید قبلاً در ایران حداقل سه بار و حداکثر شش بار مستقیم و غیرمستقیم در دولت‌های مختلف مذاکره شده یا حرف زده شده، اقداماتی هم انجام شده است. به جز جمهوری اسلامی، مذاکرات آمریکا با کشورهای دیگر مایه عبرت است؛ آخرین مورد آن، اوکراین است که تکلیفش روشن شد که چه وضعیتی اتفاق افتاد. ما به شما اعتماد نداریم شما اگر راست می‌گویید سر موضوع هسته‌ای مذاکره می‌کنیم اگر درست درآمد و بر عهدتان ایستادید بقیه هم مذاکره می‌کنیم.

دوم اینکه دیگر با شما مذاکره مستقیم نمی‌کنیم چراکه شما اهل سوءاستفاده هستید.

 

تحقیر آمریکا

در این شرایط آمریکا یا باید بپذیرد یا باید رد کند. اگر بپذیرد تحقیر شده چون او داشت شرط می‌گذاشت الان ما شرط گذاشتیم. اگر شرط ما را رد کند، می‌گویند شما به چه دلیل رد کردید؟ اینها که قبول کردند می‌رفتید همین مذاکره را انجام می‌دادید. بعد چه می‌شد؟ آن چیزی که ترامپ در افکار عمومی دنیا دنبالش بود از دستش خارج شد. یعنی دیگر بهانهای برای آغاز جنگ ندارد. او می‌گفت مستقیم ما گفتیم غیرمستقیم؛ خودش از اول گفته بود جایی که مذاکره می‌کنیم امارات باشد ولی جمهوری اسلامی نپذیرفت و گفت عمان باشد این هم تغییر بعدی که برای آمریکا اتفاق افتاد.

 

ابتکار عمل ایران

او در آن موضع هفت شرط گذاشته بود و گفته بود اگر نپذیرید جنگ است. ما یک دفعه چیزهایی گفتیم که او از مواضعش پایین آمد، موازی و برابر شد. این خیلی مهم است، او شرط می‌گذاشت ما شرط گذاشتیم این باعث شد او در موضع انفعال قرار بگیرد. اگر نپذیرد متهم است اگر بپذیرد باید از آن موضع تهاجمی و برتر خودش پایین بیاید و در مواضع موازی قرار بگیرد و این اتفاق افتاد و این برای تیم ترامپ کشنده بود چون اینها قبل از آن گفتند ما کاری که با لیبی کردیم الان می‌خواهیم انجام بدهیم و در رسانه‌ها منتشر شده بود. حالا ترامپ در مصاحبه‌اش چه گفت؟ گفت آمریکا به دنبال برچیدن صنعت هسته‌ای ایران یا تصرف سرزمین ایران نیست! خیلی مهم است ببینید اینها آن نکات مهم است. پس صورت مسئله تغییر کرد.

 

عقب‌نشینی آمریکا

در جریان این مذاکره سه عقب‌نشینی برای آمریکا اتاق افتاد: اول پذیرش مذاکره بر سر هسته‌ای منهای بقیه موارد. دوم پیدا کردن موضع برابر در پیشنهاد مذاکره با ایران و سوم فرسایشی شدن مذاکرات.

مذاکره وقتی غیرمستقیم است و وقتی هم که سر یک مسئله است، زمان می‌برد. ترامپ آدم بی‌حوصله‌ای است. آدمی که وقتی روی کار آمد برجام با این همه دبدبه کبکبه را پاره کرد. این آدم حوصله ندارد و ما او را در موضع انفعال انداختیم. حالا بایستیم تا کی چه نتیجه‌ای بدهد. آخر چنین مذاکره‌ای عدم مذاکره است چون او به خواسته‌هایش نمی‌رسد. می‌خواست تحمیل‌گری کند ولی اکنون نمی‌تواند. ترامپ مستقیم به حضرت آقا(حفظه‌الله) نامه نوشت و حرف‌هایش را زد. ایشان حرف‌هایشان را فرمودند مکتوب که شد آقای عراقچی امضا کرد ولی معظم‌له امضا نکردند. بعد نرفتند بدهند. آن طرفی که نامه را آورده بود، یک آدم دست سوم در سیستم مذاکرات با آمریکا پیدا کردند و نامه را از طریق آقای عراقچی به او دادند. این هم یک تحقیر دیگر است.

وقتی ترامپ رئیس‌جمهور شد گفت اولویت اول من مسئله ایران است. می‌خواست قضیه ایران را حل کند و موضوع رژیم صهونیستی و محور مقاومت و... را درست کند. امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) فرمودند این بحث مذاکرات یکی از ده‌ها کاری است که وزارت خارجه ما دارد. بروند انجام بدهند همه چیز را هم به این موضوع گره نزنند؛ یعنی نه اینکه اولویت رهبر ایران نیست، اولویت دولت هم نیست. بروید کارتان را انجام دهید، کنارش این کار را هم انجام بدهید! یک‌دفعه تمام کارکرد این پیشنهاد که ساقط کردن محور مقاومت و درگیر کردن جمهوری اسلامی با جنگ بود، و تحمیل خواسته‌های ویران‌کننده بر ایران بود، متوقف شد. ببینید این تدبیر است. سردار باقری هم این مطلب را تأیید کردند که این از طرف خود حضرت آقا(حفظه‌الله) بوده است.

 

ضرورت تحلیل درست مسائل

باید مسائل را فهمید، کسانی که می‌روند و جلو وزارت خارجه تحصن می‌کنند می‌گویند مسئولین بی‌غیرت، مدیران فلان....؛ مسئله را متوجه نشده‌اند. دقت کنیم درست است ما نگرانی داریم و نسبت به طیفی که در وزارت خارجه بودند و هنوز هم عربده‌هایی می‌کشند و اینها باعث یک‌سری بدبختی‌ها در دوران گذشته شده‌اند بدبین هستیم. نگران هستیم که در جریان مذاکرات گاهی چیزهایی اتفاق بیفتد که نباید اتفاق بیفتد. مثل دوره‌های قبل که مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) شرایط هشت‌گانه‌ای گذاشتند و آن شرایط رعایت نشد بعداً هم خود ایشان فرمودند آن شرایط ما رعایت نشد! این نگرانی‌ها بجاست ولی اگر شما تحلیل درستی از حوادث روزگار نداشته باشید حرف نادرست می‌زنید. آن‌وقت شما می‌آیید در مقابل نظام می‌ایستید. آنجایی که شما جلوی وزارت خارجه علیه وزارت خارجه شعار می‌دهید دارید پازل آمریکایی‌ها را که می‌خواستند در داخل کشور بین موافقین و مخالفین مذاکره تفرقه ایجاد کنند تکمیل می‌کنید، اینها مهم است‌!

اگر ما خودمان از داخل کشور برای مذاکره پیش‌قدم شده بودیم، حرف بعضیها درست بود که نباید دولت پیشنهاد مذاکره می‌داد مثل دولت قبل از آقای رئیسی(رحمت‌الله‌علیه)؛ یعنی پیشنهاد مذاکره داده می‌شد و می‌رفتند دنبال آن و خودشان هم پیگیری می‌کردند ما می‌گفتیم نه مذاکره درست نیست. حالا اگر فشار عمومی یا افکارعمومی یا فشار بین‌المللی یا هر چیز دیگری هم بود باز با تدبیر ما رفتیم سراغ آن مدل مذاکره و آنهایی که خبره مذاکره با آمریکا بودند و خانه‌هایشان آن طرف بود و بچه محله آن طرف محسوب می‌شوند و گاهی اوقات این طرف می‌آیند! اینها آن موقع هم نتوانستند آن سنگ را بردارند. الان اصلاً اینطور نیست. رئیس‌جمهور ما رفت با مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) صحبت کرد بعد هم در سخنرانیش گفت که من نظرم مذاکره با آمریکا بود خدمت رهبری رفتم گفتم من می‌خواهم مذاکره کنم، ایشان گفتند نه! من هم پذیرفتم. همین مطلب هم اینجوری نیست که بعضی می‌گویند. مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) برای رئیس‌جمهور استدلال کردند و دلیل آوردند که به این دلایل مذاکره با آمریکا کشور را نابود می‌کند و ایشان هم پذیرفت و بعد هم در هیئت دولت واکنش نشان داد گفت اینها آمدند و چنین چیزهایی از من می‌خواهند و اگر این‌طور است من مذاکره نمی‌کنم.

باید درست تشخیص داد وقتی رئیس‌جمهور الان در این موقعیت دارد حرف درست می‌زند باید حمایت کنید. رئیس‌جمهور الان پذیرفته، تیم دولت پای تصمیم نظام دارد کار می‌کند بعد شما الان با چه کسی و چه زمانی در صدر اسلام مقایسه‌ و فحاشی می‌کنید و به چه کسی بی‌غیرت می‌گویید؟! این‌ها را باید بفهمید. هر چیزی جای خودش را دارد و یک قاعده هم این است که شما مسئولین جمهوری اسلامی را حتی اگر بیراهه دارند می‌روند نبایستی مورد هجوم به معنای ضربه مستقیم قرار بدهید. باید نقد کنید که آن هم حضرت آقا(حفظه‌الله) روش‌هایش را فرمودند. یعنی وظایف شهروندی مردم را هم خودشان دارند به مردم یاد می‌دهند که چه باید بکنند و چه نباید بکنند. انتقاد باید کرد منتها به روش درست باید باشد.

سر بحث حجاب هم دیگر الان فرصت نیست من بخواهم توضیح بدهم که عملکردی که اتفاق افتاد و یک عده‌ای تحصن کردند آیا کار درستی بود یا کار غلطی بود؟ ما الان در چه سطحی هستیم؟ در جامعه چه اتفاقاتی دارد می‌افتد؟ چه مواضعی باید بگیریم ان‌شاءلله یک جلسه دیگری اینها را می‌گوییم چون اینها تکرار خواهد شد و ممکن است که ما با اتفاقات مشابه مواجه بشویم.

 

آندلس‌سازی ایران

نکته دیگری که از موارد واقعاً مهم است و فرصت نمی‌کنیم روی خیلی از این مسائل صحبت کنیم آن چیزی‌ است که ذیل اندلس‌سازی ایران دارد در کشور اتفاق می‌افتد و حالا من در بخش استانی خودمان دارم عرض می‌کنم. حرف‌هایش هم زیاد است بماند برای یک فرصتی که مناسب باشد.

در مورد مسائل اقتصادی، محیط‌زیست، سیاسی می‌شود حرف زد. در مسائل فرهنگی مبسوط می‌شود حرف زد. اینکه در استان چه اتفاقی دارد می‌افتد.

در بحث اتباع خیلی می‌شود حرف زد. درباره‌ گسست‌های بین‌نسلی که در استان وجود دارد می‌شود حرف زد. در باب فرق و ادیان و مذاهب می‌شود حرف زد. خیلی مسئله داریم.

 

هجوم بلاگرها به فضای فرهنگی شهر

اما یک چیزی که نقداً، بارز هم هست و دارد در فضای فرهنگی اتفاق می‌افتد، هجوم بلاگرها در استان یزد در فضای مجازی و اینستاگرام و... و تخریب و تحریف تاریخ و فرهنگ یزد است. یک عده خانم که خوشبینانه‌اش این است که برای مسائل اقتصادی‌شان آمده‌اند دارند در این عرصه کار می‌کنند منتها گاهی وقتها انسان وقتی دقت می‌کند می‌بیند اینقدر حرف‌ها هماهنگ است. یک سری چیزها هماهنگ دارد توسط یک عده بلاگر در فضای مجازی القا می‌شود که آدم شک می‌کند که اینها حساب نشده دارد اتفاق می‌افتد.

 

ترویج زرتشتی‌گری

مثلا فرض بگیرید ناگهان ترویج و تبلیغ زرتشتی‌گری باب می‌شود. یک دفعه چند بلاگر با هم می‌روند اماکنی که مربوط به زرتشتی‌هاست و بعد تحریف تاریخ رقم می‌خورد. این نقطه را انتخاب می‌کند می‌رود آنجا یک چیزی را تعریف می‌کند که صد و هشتاد درجه با واقعیت تفاوت دارد یعنی موضوعی که به نفع تاریخ اسلام است را به نفع تاریخ زرتشت و علیه تاریخ اسلام نقل می‌کند! در این آشفته‌بازار هیچ‌ کس هم نیست بگوید که خرت به چند است؟ من نمی‌دانم این شهر صاحب ندارد؟ ما همه هم که متدین هستیم الحمدلله. مسئولین شهر، مسئول ارشد دولتی، قضایی، مسئولین فرهنگی و... اینها همه که الحمدالله مذهبی و انقلابی هستند.

در شهر دارالعباده‌ یزد شما وقتی می‌خواهید حرف از هنر و فرهنگ بزنید، چه چیزی از چهره‌های هنری شهر یزد به ذهنتان می‌آید؟ این همه چهره‌های فاخر هنری داریم. ولی یک فضای لهو و لعب و خنده‌بازاری در یزد بولد شده است که همه می‌گویند می‌خواهید بخندید و شاد باشید، به یزد بروید.

چگونه یک چنین فضای مبتذلی قد می‌کشد؟ در دولت‌های مختلف بالا می‌آید و همه هم به آن کمک می‌کنند. هیچ چیز هم مانع آن نمی‌شود. هیچ کس هم هیچ توبیخی نمی‌کند و تذکری نمی‌دهد.

هنوز که هنوز است بعضی از همین مسئولین متدین و انقلابی جرأت نکرده‌اند خودشان یا زن و فرزندشان بروند در این فضای طنز بشینند چون می‌دانند مورد هجمه واقع می‌شوند یا اصلاً می‌ترسند از اتفاقی که برای خانواده‌شان ممکن است بیفتد. شرم می‌کنند ولی کسی جلوی‌ کار این‌ها را نمی‌گیرد. ما که با هنر، شادی و با طنز مخالف نیستیم، با ابتذال مخالفیم. وقتی می‌روید در این فضا کلاً حرف‌های مبتذل و جنسی ارائه می‌دهند هیچ کس هم نیست که جلوی اینها را بگیرد. در این فضای اینستاگرام این بلاگرها حرف‌های مبتذل می‌زنند، پوشش‌های مبتذلی دارند که حتی دارد به سمت برهنگی می‌رود.

 

خطر نگاه اقتصادی صرف

آن کسی که می‌خواهد نان بخورد نگاهش فقط کار اقتصادی است. حاضر است به این فرد پول بدهد، برای اینکه برای کار او تبلیغ انجام بدهد و مشتری‌اش زیادتر شود، ولو دین و حیا از بین برود. پول بیاید هر چیزی که می‌خواهد از بین برود، برود! اگر اینطور پیش برود می‌ترسم چند روز دیگر مراکز مذهبی هم برای اینکه مخاطب پیدا کنند بروند از اینها برای تبلیغ خودشان استفاده کنند!

آیا این شهر مدعی‌العموم ندارد؟ اینها یکی- دوتا بود. کنار گوش شما تبدیل شد به ده، پانزده تا. مقصر کیست؟ فرهنگ این شهر را دارند تحریف می‌کنند. فرهنگ این شهر را به ابتذال دارند می‌کشند. مگر زن یزدی این است؟ زنی که مشهور به عفاف بوده را، چهره‌ای از آن دارند در کشور و در خارج از کشور ارائه می‌دهند که انسان شرم می‌کند.

 

جابهجایی مرز فرهنگ

این واقعاً جا به جا کردن مرزهای فرهنگ در یک شهر است. دارند لباس‌سازی می‌کنند. به نام مردم یزد فرهنگ و مد لباس ارائه می‌دهند. چیزهایی که در فرهنگ یزد نبوده است. خرافات را دارند ترویج می‌کنند. اینها همه‌اش جرم قانونی دارد. هیچ کس هیچ چیز نمی‌گوید. به آقایان بزرگوار مسئولین هم تذکر داده شده. چرا کسی چیزی نمی‌گوید؟ چرا منبری‌های عزیز ما بالای منبر چیزی نمی‌گویند؟ چرا خطبا و صاحبان تریبون چیزی نمی‌گویند؟ چرا بیانیه نمی‌دهند؟ چرا ویدیو نمی‌گذارند؟ چرا مستقیم با مسئولین تماس نمی‌گیرند؟ شما چرا چیزی نمی‌گویید؟ مگر اینجا ترکیه است که ما بیاییم هیئت و چای‌مان را بخوریم و روضه‌مان را بگیریم و حسین حسین بگوییم و بعد آنها بروند به دنبال رقص‌شان؟!

 

ضرورت امر به معروف و نهی از منکر

شما وقتی می‌خواهید مسلمان شوید اولین جمله‌ای که می‌گویید «لا اله الا الله» است. اول باید «لا اله» بگویید و بعد «الا الله»‌؛ اول نفی همه‌ خدایان بعد اثبات الله. شما وقتی منکر را در جامعه نفی نمی‌کنید، کثافت را جمع نمی‌کنید هر چقدر کنارش می‌خواهید کارهای قشنگ انجام بدهید، فایده‌ای ندارد. بعضی می‌گویند: فقط کارهای مثبت، کارهای ایجابی و فقط کار فرهنگی. خدا می‌گوید امر به معروف و نهی از منکر بعد شما می‌گویید فقط امر به معروف؟ امر به معروف هم نمی‌کنید، آن وقت کار معروف می‌خواهید انجام بدهید! کار معروف اگر امر به معروف و نهی از منکر در آن نباشد، از بین می‌رود.

چرا واکنش نداریم؟ مسئولین بزرگوار و ارشد استان، مسئولین فرهنگی استان، مسئولین سیاسی استان، مسئولین قضایی استان، خواهشاً بیایند به حوزه‌ علمیه توضیح بدهند. بیایند به بزرگان استان توضیح بدهند. بیایند به هیئت‌های مذهبی توضیح بدهند که چرا جلوی این بلاگرها را نمی‌گیرند؟ چرا اینقدر فضای مجازی اینستاگرام رهاست؟ چرا دارد فرهنگ این شهر ذبح می‌شود و از هیچ کس صدایی بیرون نمی‌آید. بانوان متدین انقلابی فرهیخته و باسواد در این شهر چه میکنند؟ بزرگان ما در این شهر چه میکنند؟ چرا کسی حرفی نمی‌زند؟ ما نزد خدای متعال و خون شهدایی که جانشان را برای یک حکم اسلام داده‌اند جوابی نداریم. برای یک حکم اسلام جان داده‌اند حالا این همه احکام اسلام و شریعت دارد زیر پا گذاشته می‌شود، ما قدرت داریم و حاکمیت دستمان است و هیچ کاری نمی‌کنیم.

 

قیام برای خدا

ان‌شاءلله به تکلیفمان عمل کنیم. بزرگواران با منطق، تدبیر و سعه‌‌صدر ولی با جدیت ورود کنید. از مسئولین قضایی استان بخواهید. بزرگترها واقعاً برای احقاق این حقوق حرکت کنید. همه‌اش منتظر یکدیگر هستید. یک نفر راه بیفتد؛ یک نفر جلو بیفتد. این حرف‌ها یعنی چه؟ «...أَن تَقُومُواْ لِلَّهِ مَثنَی وَ فُرَدَی...»[2]؛ آدم متدین انقلابی بی‌ادبی هم نمی‌کند. حرف بی‌منطق هم نمی‌زند. بسیار مؤدبانه، محترمانه و مستدل می‌رود حرف می‌زند. راهش این است که بخواهید. نماینده‌ مجلستان انقلابی و بچه‌ جبهه و جنگ است. چرا نمی‌روید مطالبه کنید؟ استاندار الحمدالله حافظ قرآن و آزاده است. چرا نمی‌روید مطالبه کنید؟ مسئولین قوه‌ قضائیه در استان همه آدم‌های متدین و انقلابی هستند. چرا کسی مطالبه نمی‌کند؟ یک وظیفه‌ای آنها دارند باید انجام بدهند، اگر انجام ندادند نزد خدا معاقب هستند. ما وظیفه‌هایمان را باید انجام بدهیم و مطالبه کنیم.

خدایا به حق امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) ما را از غفلت حفظ بفرما. ما را از سستی در انجام تکلیف به دور بدار. خدایا ما را از بی‌توجهی به شریعت خودت حفظ بفرما. ما را از همراهی با ظلم و منکرات باز بدار. خدایا ما را نسبت به احکام خودت، نسبت به دین خودت، نسبت به تکالیف و وظایف عامل قرار بده. ماجرای کربلا بر سر همین موضوع اتفاق افتاد.

«السلام علیک یا اباعبدالله»

فرمودند: «اُریدُ اَن امُرَ بِالمَعروفِ وَ انهی عَنِ المُنکَر و اُسیرُ بِسیرَةِ جَدِی وَ اَبِی»[3]؛ کسی که یا حسین می‌گوید نمی‌تواند نسبت به منکر بی‌تفاوت باشد اگر بی‌تفاوت بود با امام حسین(علیه‌السلام) دارد بازی می‌کند. امام پای دین خدا ایستادند. تا آنجایی که اتفاقات سخت کربلا رخ داد.

آنجا دشمن طرف امام حسین(علیه‌السلام) اشقیا بودند، الان که وضعیت ما این‌طوری نیست. ما خیلی راحت‌تر از این می‌توانیم حق را اقامه کنیم ولی نمی‌کنیم. امام حسین(علیه‌السلام) نشان داد که برای امر به معروف و نهی از منکر تا پای جان باید ایستاد. ما الان دو کلمه حرف باید بزنیم، نمی‌زنیم. السلام علیک اباعبدالله...


[1]- لهوف، ص97.

[2]. سوره سبأ، آیه 46.

[3]- المناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 89.