نشانههای دینداری
نشانههای دینداری
نشانههای دینداری
حجتالاسلام مهدوینژاد: اسلام یک دین اجتماعی است. شعارها و علامتهای دین، آنهایی که مَیز انسان مؤمن با انسان کافر است و خط و ربط انسانهای اهل ایمان و اسلام را از غیر اسلام جدا میکند، باید شعار و پرچم شود، باید گروهی و اجتماعی اعلان شود // یکی از آثار شعائر و ملتزم بودن به شعارها و علامتهای ایمانی و اسلامی حتی علامتهای خوب ملی این است که انسان هویتش در آن موضوع تقویت میشود. آدمهایی که به شعائر ملتزم نیستند، احساس تعلق کمتری نسبت به آئین و دین و وطنشان دارند // انقلاب اسلامی شعائری دارد که اگر تعظیم نشود خط انقلاب گم خواهد شد. اگر نشانههای انقلاب و انقلابی بودن را برداریم، مانند این است که در یک جاده همه علائم و نشانهها را برداریم، در آن صورت راه گم میشود // شما دین را از کتاب و همایشها به دست نیاوردهاید، بلکه از پای منابر، محافل و مجالسِ صدها ساله دین به دست شما میرسد و شبهات رفع میشود. اگر سیدالشهداء و عاشورا نبود، از دین هم خبری نبود. عاشورا یکی از مهمترین شعائر دینی است. همه شعائر، مخصوصا شعائر امام حسین(علیهالسلام) یعنی عاشورا از آنجا اهمیتش روشن میشود که دشمن تلاش خود را میکند تا این نشانهها و علائم را از بین ببرد
شناسنامه:
عنوان: قرار هفتگی
موضوع: تعظیم شعائر
زمان: شنبه 2 دیماه 1402
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
نشانه و علامت تقوای قلب و دینداری
از آنجا که مناسبتهای زیادی پیش رو داریم، درباره مبحث شعائر صحبت میکنم. بسیار مهم است که مؤمنین نسبت به شعائر دینی و مذهبی حساسیت و دقت ویژه داشته باشند. خداوند در سوره مبارکه حج در بحث مربوط به قربانی میفرماید :«ذَلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ»[1]؛ این تعظیم شعائر الهی از تقوای قلب نشأت گرفته است. گاهی شخصی در ظاهر تقوا را رعایت کرده و دیگری قلباً و باطناً باور دارد. اگر کسی در تعظیم شعائر توحیدی و مذهبی حساس است، این از نشانههای تقوای قلب، سلامت باطن و سلامت قلب اوست.
بعضی گفتهاند شعائر در لغت از «شریعه» است، به معنای علامت و نشانهای که قابل حس باشد. شعائر باعث راهنمایی انسان میشود؛ چیزهایی که در دین علامت و نشانه دینداری و نشانه اسلام است و انسان وقتی به آنها ملتزم میشود، نشانه دینداری اوست و به سمت خدای متعال هدایت میشود. حج نیز از شعائر الهی است، مساجد، مجالس، روضهها، اجتماعات دینی، عاشورا، نماز جمعه، زیارت رفتن و حجاب همه از شعائر محسوب میشوند؛ اینها نشانه و علامت دینداری است.
شعائر، شعار، شعور
بعضی از علمای اهل سنت در ذیل تفسیر این آیه گفتند: هر چیزی که شما ببینید و شما را به یاد خدا بیندازد و به سمت خدا بکشاند، شعائر الهی است. شهید مطهری(رحمتاللهعلیه) میفرمایند: شعائر از شعار میآید. شعار از ریشه کلمهای است که شعور از آن آمده است، یعنی شعر. منظور چیزی است که به ما درک، علم و آگاهی میدهد. شعار چیزی است که نوعی اعلام وابستگی در آن وجود دارد. وابستگی انسان به قوم، ملت، مکتب و اندیشه خاص، جمعیت، گروه. بالاخره هر فرقه و ملتی شعارهایی دارد.
اصل کلمه شعار برای جنگهای قدیم است. در جنگهای قدیم وقتی رزمندهها یا سربازها میجنگیدند غرق در سلاح بودند، کلاهخود و... داشتند و شناخته نمیشدند. در جنگ تنبهتن یا حمله گروهی برای اینکه هم شناخته شوند هم دیدگاه و افکارشان تشخیص داده شود، برای یکدیگر رجزهایی میخواندند، شعارها و علامتهایی داشتند، پرچمهایی داشتند که مختلف بود، تا از جبهه مقابل تفکیک شوند. آرمانها و اهدافشان را در آن رجزها میگفتند. کلمه شعار به آن جریان معروف شده است. شعار از شعور است و در آن فهم، درک و تمایز وجود دارد. شعار در جنگ چنین کاربردی داشته. در عرصههای مختلف دیگر و در اسلام هم کاربردی دارد.
اسلام یک دین اجتماعی است
اسلام یک دین اجتماعی است، دین فردی نیست. احکام سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، قضایی، اجتماعی و اخلاقی زیادی دارد. نمیتوانیم بگوییم نماز من، روزه من، اینها باید اظهار شود، باید همگانی و اجتماعی شود. خداوند خواسته که دین، عبادات و مناسک دین به صورت اجتماعی برگزار شود، خداوند نخواسته دین فردی اقامه شود. خداوند میتوانست امر کند که سی روز روزه بر هر کس واجب است، هر وقت خواستید روزه بگیرید. اگر دین فردی بود میگفت هر وقت خواستید و هر زمان تمایل داشتید در طول سال سی روز روزه بگیرید، من از شما بندگان سی روز روزه میخواهم. اما خداوند میفرماید: در یک زمان خاص، در یک ماه همه باید با هم روزه بگیرند. گویا فردیترین عبادت که روزه است را هم خداوند میخواهد اجتماعی برگزار کند. نماز یک عبادت فردی است علیالظاهر خداوند به اجتماع و جماعت سفارش میکند، روایاتی در عقوبت ترک جماعت بدون عذر بیان شده، روایات فوقالعادهای در تشویق به جماعت و اصرار به جماعت برگزارکردن نماز وجود دارد؛ چراکه اسلام باید برملا شود، باید اعلان شود.
علت اجتماعی بودن دین و شعائر
شعارها و علامتهای دین، آنهایی که مَیّز انسان مؤمن با انسان کافر است و خط و ربط انسانهای اهل ایمان و اسلام را از غیراسلام جدا میکند، باید شعار و پرچم شود، باید گروهی و اجتماعی اعلان شود. خداوند متعال اصرار کرده که اینطور باید برگزار شود؛ لذا خداوند نماز را به جماعت سفارش میکند، ترویج و اعلان میکند، اذان و اقامه برایش میگذارد. حج را خدا میتوانست بگوید هر کس مستطیع شد هر وقت دلش خواست برود، در هر فصلی که خوشش میآید، هر زمانی که تمایل دارد، اگر شرایطش فراهم بود و مستطیع شد به حج برود، اما میفرماید در یک بازه زمانی خاص، خداوند در یک ماه خاص همه را جمع میکند؛ چراکه میخواهد کار اجتماعی کند، میخواهد توحید و عظمت توحید و دینداری را منتشر و ترویج کند. آثار خیلی از عبادات در اجتماعی برگزار شدن آنها هویدا میشود.
پرچم، رجز و شعار توحید و اسلام برای یک زن
همه عبادات حتی نماز و روزه برای اصلاح امور جامعه آمده است، «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ»[2]، فحشا و منکر یعنی چه؟ برای چه انسانها مرتکب فحشا و منکر نشوند؟ برای اینکه رشد کنند و انفرادی به خدای متعال برسند؟ اما جامعه به طهارت و به پاکی نیاز دارد. نماز، جامعه را از فحشا و منکر حفظ میکند. اگر جامعهای به فحشا و منکر مبتلا شد، یکی از مهمترین دلایلش این است که مسجدها خلوت شده است. وقتی نماز جماعت خلوت میشود، فحشا و منکر شلوغ میشود. اینها با هم نسبت دارند.
فرض کنید در یکی از کشورهای خارجیِ غیرمسلمان، باشید، کافی نیست با زبان بگویید من مسلمانم، اسلام دستور داده علامت مسلمانی داشته باشید؛ اگر خانم هستید، حجاب شما یک نشانه است. وقتی محجبهاید همه میفهمند شما مسلمان هستید، این پرچم و رجز شما و شعار توحید و اسلام است. اگر مرد هستید آرایش، پوشش، غذای حلال خوردن، وضعیت ظاهری شما را در دین توصیه کردهاند که چگونه باشد، این وجه تمایز شما با غیرمسلمانها در یک کشور غیرمسلمان است. به طور مثال وجود مبارک پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) نهی میکردند که مؤمنین محاسن را بزنند و سبیل را بگذارند، چراکه شبیه یهود میشوند. البته دلایل دیگری هم دارد ظاهر یک مؤمن این است که در روایت فرمودند: باید محاسن داشته باشد و پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) آن موقع فرمودند: مستحب است، محاسن را بلند بگذارید، سبیلها را کوتاه کنید این یک علامت است؛ علامت اهل ایمان است.
آثار و نتایج ملتزم بودن به شعائر و نشانهها
در پیادهروی اربعین گاهی میبینید پرچمهای کشورهای مختلف پشت کولهها نصب شده، از پرچمها میفهمید کربلا از چه کشورهایی زائر دارد؛ از کشورهای اروپایی، آمریکایی، آسیایی و... علامت مهم است؛ علامت دینی، علامت ملی و علائم گوناگونی که انسان از دیگران شناسایی میشود، حتی آئین و افکار هم مشخص میشود. یکی از آثار شعائر و ملتزم بودن به شعارها و علامتهای ایمانی و اسلامی حتی علامتهای خوب ملی این است که انسان هویتش در آن موضوع تقویت میشود. آدمهایی که به شعائر ملتزم نیستند، احساس تعلق کمتری نسبت به آئین و دین و وطنشان دارند. اگر شما به تعظیم شعائر ملتزم باشید، مثلاً در دهه فجر پرچم جمهوری اسلامی را درِ خانه نصب کنید. حداقل این باشد، اینکه ملتزم باشید ظاهرتان را متناسب با اهل تقوی تنظیم کنید، تعلق شما به دین افزایش مییابد. توجه به علائم ظاهری دینداری تعلق باطنی انسان را به دین، ارزشها و معنویات افزایش میدهد. لذا در خیلی از فرقهها و گروههای انحرافی، علائم و نشانههای آن فرقه را درست و تقویت میکنند و از آن استفاده میکنند. اینها چیزهای مهمی است. شیطانپرستان برای خودشان علائم و نماد دارند. گاهی میبینیم پسر جوانی صلیب جلوی ماشینش نصب کرده انتظار داریم نام این پسر جک یا فرانچسکو باشد، پسر مسلمان چرا شعائر و نماد مسیحیت را استفاده میکند! به اینها باید توجه داشته باشیم.
شعار و نشانهای مهم و طلایی/ اگر عاشورا نبود از دین هم خبری نبود
یکی از شعائر بسیار بسیار مهم، اصیل، ناب و اساسی عزاداری، محافل و مجالس عاشورای امام حسین(علیهالسلام)، است که به شعائر حسینیه مشهور است. علامت و نشانه عاشورا اگر نبود دین نبود، امام حسین(علیهالسلام) اگر نبود این حادثه نبود. شما دین را از کتاب و همایشها به دست نیاوردهاید بلکه از پای منابر، محافل و مجالس صدها ساله دین مردم به دستشان میرسد و شبهات رفع میشود. اگر سیدالشهداء و عاشورا نبود، از دین هم خبری نبود. عاشورا یکی از مهمترین شعائر دینی است. همه شعائر، مخصوصا شعائر امام حسین(علیهالسلام) یعنی عاشورا از آنجا اهمیتش روشن میشود که دشمن تلاش خود را میکند تا این نشانهها و علائم را از بین ببرد. وقتی سیدالشهداء(علیهالسلام) به شهادت رسیدند در روایت مفصل آمده که شیطان فرزندانش را جمع کرد و چقدر خوشحالی کرد. وقتی عنایت الهی آمد که به واسطه سیدالشهداء(علیهالسلام) امت نجات پیدا میکند، شیاطین فریاد زدند و همقسم شدند، برای اینکه محافل، مجالس و نام امام حسین(علیهالسلام) را نابود کنند. دشمنان توحید و دشمنان اسلام به ویژه دشمنان تشیع دنبال حذف همین مسئله هستند، چراکه یکی از شعائر فوقالعاده مهم برای رساندن انسانها به دین و خداست. تلاش میکنند اگر بتوانند عاشورا را حذف کنند و اگر نتوانستند منحرف و آلوده کنند.
چرا دشمنان با شعائر دین مخالفاند؟/ اهمیت حفظ و تعظیم شعائر
یک نمونه تاریخی این است، رضاخان ملعون در دوران مسئولیت، قبل از پادشاهی میاندار دسته عزاداری قزاقها و نوحهخوان بود، اینطور نوحه میخواندند:
اگر در کربلا قزاق بودی حسین بییار و بییاور نبودی
و دسته بعدی میگفتند:
اگر در کربلا قزاق بودی که چادر از سر زینب ربودی؟
بر سر کار که آمد، خدمت علما و مراجع زانو زد و گفت: من آمدهام اسلام و کشور را رشد دهم و اظهار بندگی و تواضع کرد. بعدها در یک مصاحبه پسرش محمدرضا میگوید: پدر من به امام رضا(علیهالسلام) خیلی علاقه داشت و اسم فرزندانش را رضا گذاشت؛ اما بعد به محض اینکه پایههای حکومتش استوار شد، اولین کاری که انجام داد، شعائر دین یعنی عزاداری و روضه خوانی را ممنوع کرد، حجاب را از سر زنها کشید و فاجعه مسجد گوهرشاد را به وجود آورد. حمله به سمت شعائر دین را آغاز کرد. وقتی ظواهر دین را بگیرید، دینی که اجتماعات آن تظاهری ندارد به گوشهای میرود و یک دین فردی میشود. مسئله بسیار مهمی است که ما تظاهرات و اظهارات دینی را قوی کنیم. شما اگر از شهر مسجدها، از منارهها اذان و از سر زنان چادر را بگیرید، آنوقت هرچند همه ماه رمضان را روزه شویم، کجا معلوم میشود این جماعت روزهدار، مسلماناند؟ اینکه بعضی روی مسئله حجاب واقعا حساساند و درست هم هست، چون اینها شعائر و پرچم دین است. شعار دین باید علنی و درست و حسابی تعظیم شود. از مساجد اگر صدای اذان نیاید، معلوم میشود چه اتفاقی میافتد.
من یک روز اذان صبح میخواستم از شهر خارج شوم، چند مسجد رفتم، تعطیل بود. در شهر دارالعباده یزد خیلی از مساجد تعطیل است، البته مساجدی هم بازند، ولی مساجد باید صبح باز باشد و در آن نماز خوانده شود. البته نماز ظهر و عصر هم همینگونه است، نهایت نماز مغرب و عشا در آن خوانده میشود. وقتی در جامعهای اقامه جماعت تحقیر شد، فساد و فحشا بزرگ میشود «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهی عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ».
لزوم حفظ و تکریم شعائر ملی و مذهبی
رضاخان ملعون زن مکشفهاش را به صحن حضرت معصومه(علیهاالسلام) آورد. مرحوم آیتالله شیخ محمدتقی بافقی این مرد بزرگ که نقل شده آیتالله بروجردی شهریه طلبهها را نداشتند و ایشان به جمکران رفتند از امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) پول گرفتند و محضر آیتالله بروجردی آوردند؛ این مرد بزرگ را در صحن حرم حضرت معصومه(علیهاالسلام) زیر باتوم زدند، چون ایشان اعتراض کرده بود که همسر رضاخان بیحجاب داخل حرم شده است.
انقلاب اسلامی هم شعائری دارد که اگر تعظیم نشود خط انقلاب گم خواهد شد. اگر نشانههای انقلاب و انقلابی بودن را برداریم، مانند این است که در یک جاده همه علائم و نشانهها را برداریم، در آن صورت راه گم میشود. نشانههای انقلاب را باید حفظ کرد.
شعائر انقلاب
شعائر انقلاب زیاد است، ولی برای نمونه پرچم جمهوری اسلامی ایران جزء شعائر است. قبل از انقلاب روی همین پرچم عکس شیر و خورشید بود، الآن لفظ مبارک «الله» است، فرق آن دو چیست؟ فرق آن دو در حکومت شاهنشاهی و حکومت جمهوری اسلامی است. خود پرچم مقدس است و باید تکریم و احترام شود. خود شهدا از شعائر انقلاب هستند؛ چراکه شهدا راه را به ما نشان میدهند و علامت هستند. زندگی شهدا و وصیتنامههای شهدا را مطالعه کنید، ببینید به چه کسی و چه چیزی میرسید. امام خامنهای(مدظله) میفرمایند: «با این شهدا میشود راه را پیدا کرد.»
ایامالله از شعائر است باید گرامی داشته شود/ هدف از گرامیداشت ایامالله
امام خامنهای(حفظهالله) فرمودند: 15خرداد از ایامالله است. 17 شهریور، 22 بهمن و 12 فروردین از شعائر انقلاب است، 8 سال دفاع مقدس و خود دفاع مقدس از شعائر انقلاب است، گنجی است که ما هنوز حیات جامعه را از آن میگیریم. یکی دیگر از این شعائر 9 دیماه است. این مناسبتهای ملی وجود دارند. ۱۲دی سالروز ورود حضرت آقا به شهر یزد است، ۱۳ دی که مناسبتهای مختلفی دارد؛ در ۱۳ دی، تولد حضرت زهرا(علیهاالسلام) واقع شده، سالروز تولد حضرت امام(رضواناللهتعالیعلیه)، سالروز اعطای نامه حضرت امام به گورباچف، روز زن و شهادت حاج قاسم سلیمانی است، که میتوانیم بگوییم شهادت حاج قاسم جزء ایامالله و جزء شعائر این انقلاب است؛ اینها را باید گرامی بداریم.
اگر شعائر را خط بزنیم و در خانههایمان ساکن و ساکت باشیم، نسبت به آنها حساسیت نداشته باشیم و بچههایمان را با آنها آشنا نکنیم و در مسجدها و هیئتها برنامه نگذاریم، مردم دغدغه آن را نداشته باشند و گمان کنند یکسری مراسمات رسمی است که مسئولین باید یک مانور ماشینی یا موتوری تنظیم کنند یا یک زنگ یا سوت قطار بزنند، ایامالله با این کارها گرامی داشته نمیشود. ما زنگ یا سوت میزنیم که بگوییم ۲۲ بهمن چه بود. اگر نگفتیم 22 بهمن و 9 دی چیست، این اقدامات لازم است ولی کافی نیست. برای نیمه شعبان شیرینی پخش میکنید، کسی از بیرون آمد و پرسید چه خبر است، میگویید: شما چه کاری به این حرفها دارید، شیرینی بخورید و بروید. دارید برای امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) شیرینی میدهید، بگویید امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) کیست، امشب چه خبر است؛ چون هدف همین است. ما باید این شعائر را تکریم و تعظیم کنیم وگرنه فراموش میشوند.
اهمیت یومالله 9 دی
در سال 1388 بعد از هشت ماه فتنه که تمام کشور را درگیر کرده بود، روز عاشورا مردم به صحنه آمدند و یک راهپیمایی عظیم انجام شد و بساط فتنهگرها و سردمداران فتنه توسط خود مردم جمع شد. این خیلی مهم است. فتنهگرها تأکید کرده و گفته بودند مردم با ما هستند. جمعیتی هم فریب خورده و به خیابان رفته بودند. خود مردم به صحنه آمدند، زمانی که در روز عاشورا دیدند طرفداران سران فتنه حسینیه و پرچم آتش زدند، در روز عاشورا کف و سوت زدند، مرگ بر اصل ولایت فقیه گفتند، مردم آن زمان متوجه شدند اینها چه کسانی هستند، جمعیت عظیمی به میدان آمدند و دشمن فهمید ماجرا چیست. دشمنان فهمیدند ملت یعنی این. البته خیلیها توبه کردند.
از این جهت مهم است که خود مردم پای کار آمدند، مردم آمدند و بساط فتنهگرها را جمع کردند، مردم آمدند و حرف رهبرشان را زمین نزدند که در نماز جمعه فرمودند: «أین عمار»؟ مردم وسط میدان آمدند و از نائب امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) حمایت و فتنهگرها را محکوم کردند و آن اجتماع عظیم ۹ دی اتفاق افتاد. واقعه ۹ دی را نباید فراموش کرد. واقعه ۹ دی در کوفه برای مسلمبنعقیل اتفاق نیفتاد، اگر اتفاق افتاده بود بساط دشمن جمع شده بود و سر مبارک امام حسین(علیهالسلام) بالای نیزه نمیرفت. مسئله اصلی این است.
واقعه 9 دیماه در 112 سال پیش/ نتیجه و محصول تعظیم شعائر
یک واقعه تاریخی در تبریز وجود دارد، دقیقا ۹ دی سال ۱۲۹۰، یعنی ۱۱۲ سال پیش. ۹دی، روز عاشورا بوده است. تبریز عالِمی داشت به نام ثقهالاسلام تبریزی که مجتهدِ مجاهد بود، روسها وارد تبریز شده بودند ایشان علیه روسها حکم جهاد داد، روسها شهر را گرفتند و این عالم بزرگوار را دستگیر کردند و چون حکم جهاد داده بود حکم اعدامش را صادر کردند، تصمیم گرفتند روز عاشورا ایشان را در یکی از میادین شهر اعدام کنند. جمعیت چندهزار نفری از شیعیان که در روز عاشورا عادت به قمهزنی داشتند، در میدان کناری مشغول قمهزنی بودند، یکی از مریدان این مرجع بزگوار دواندوان خودش را به میدان کناری رساند و گفت: مگر شما یا حسین مظلوم نمیگویید، مگر شما حامی مظلوم نیستید؟ در میدان کناری دارند همان کسی که این یاحسین را به شما یاد داده اعدام میکنند، همان کسی که پای منبرهایش نشستید. این جمعیت چندهزار نفری بیایید آنجا، من نمیگویم قمه بر سر سربازهای روس بزنید. فقط بیایید در آن میدان قمه بزنید، آنها خودشان فرار میکنند. توجه نکردند و نرفتند، آن عالم بزرگوار را روز عاشورا اعدام کردند و اینها مشغول قمهزنی بودند. ۹۸ سال بعد در روز 9 دی در ایران، ببینید چه تحولی اتفاق افتاده، مردم چگونه به صحنه آمدند! این بصیرت و فهم، محصول انقلاب اسلامی و گفتمان امامین انقلاب و محصول تعظیم صحیح شعائر دینی است.
عدهای برای چه قمه میزنند؟ برای اینکه ثواب کنند، ولی اصل ماجرا دفاع از مظلوم است. امامحسین(علیهالسلام) مظلوم و یزید ظالم بود. یزید زمان تو چه کسی بود؟ امامحسین(علیهالسلام) زمان تو چه کسی بود؟ تو همینطور داری قمهات را میزنی؟!
هدف از شعائر دین را بشناسیم
بسیاری از محافل و مجالس عزاداری داریم که اگر زمان رضاخان هم برگزار میشد کاری به آن نداشتند و لطمهای به حکومت رضاخان نمیزد. بعضی از دستهجات عزاداریای داشتیم که بعد از روضه برای شاه و فرح دعا میکردند! این با فرهنگ توحیدی و انقلابی سازگاری دارد که امامموسیبنجعفر(علیهالسلام) به صفوانجمّال که از شیعیان مخلص ایشان بود، فرمودند: صفوان شنیدهام که شترهایت را به هارونالرشید کرایه دادهای، گفت: بله یابنرسولالله. فرمودند: چرا؟! گفت: آقا میخواست به مکه برود، کرایه دادم که به حج برود. آقا فرمودند: خیلی اشتباه کردهای! گفت: چرا؟ من کار بدی نکردهام، فقط کاسبی کردهام. آقا فرمودند: دلت میخواهد هارون زنده برگردد و پول تو را بدهد؟ گفت: بله. فرمودند: به همان اندازه تو در ظلم هارون شریک هستی. مکتب، دین، شعائر دین و هدف از شعائر دین را باید شناخت؛ اینها مسائل اصلی و مهمی است که باید مد نظر ما باشد. لذا هم شعائر دینی، هم شعائر ملی و انقلابی را جدی بگیرید.
لزوم کار فرهنگی در جهت تعظیم شعائر
آخر همه جلسات خانگی و بصیرتی اینگونه است که ما تا مناسبتی میشود، زود به یاد شیرینی و شربت دادن و... میافتیم، آیا یک نفر را هم امام حسینی کردی؟ یک نفر را دینفهم و انقلابی کردی؟ من نمیگویم اینها نباشد ولی وقتی فقط این شد، از درونش محتوا بیرون نمیآید؛ لذا هرکس موکب میزند، باید یک کار فرهنگی هم انجام دهد. در کنار چایی که میدهد، یک کار فرهنگی هم انجام دهد؛ مخصوصاً در خیابانها و در محیطهایی که عموم مردم میآیند.
قومی که به اهل ایمان نزدیکترند
یکی از مهمترین شعائر، عاشورا و امام حسین(علیهالسلام) است. ایام ولادت حضرت عیسیبنمریم(علیهالسلام) است و باید آیه 82 سوره مائده را توضیح دهیم. چقدر انقلاب ما، انقلاب توحیدی و فطری بود، در این انقلاب از اقلیتهای دینی و مذهبی شهید داریم. قرآن طبق آیه 82 سوره مائده میفرماید: بین مسیحیها، نصاری و یهود؛ آن قومی که به اهل ایمان نزدیکترند، مسیحیها هستند و آن قومی که شدیداً دشمنی میکنند، یهودیها هستند. در طول تاریخ هم اینطور بوده است.
طرفداران صهیونیست در ادیان مختلف
«لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَداوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیَهُودَ وَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا»[3]؛ دشمنی اینها با اهل ایمان شدید است و کسانی که شریک آنهایند و کسانی که مشرکند. ما الآن در مسیحیت و حتی مسلمانها طرفداران صهیونیست داریم یعنی الآن مسلمان صهیونیست، مسیحی صهیونیست، بودایی صهیونیست و شیعه صهیونیست داریم که علیالظاهر طرفدار صهیونیستها هستند، اینها در جبهه کفر تعریف میشوند. از آنطرف مسیحیها، یهودیها و سایر مکاتبی هستند که با گفتمان انقلاب اسلامی همراه هستند.
آماری از شهدای اقلیتها در ایران
در بین شهدا 94 شهید، 346 جانباز و ده آزاده مسیحی، یازده شهید، 407 جانباز و دو آزاده کلیمی، 42 شهید، 244 جانباز و یک آزاده زرتشتی (آمار نسبت به اقلیتها بالاست)، 74 شهید و مفقودالاثر، 35 آزاده و پانزده جانباز ارمنی برای دوران دفاع مقدس هستند؛ اینها در جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی و در دفاع مقدس حضور پیدا کردند و پای این گفتمان و تفکر جان دادند یا جانباز شدند. حق، طرفداران خود را دارد.
گرویدن مسیحیان به اسلام با ظهور حضرت حجت(عجلاللهتعالیفرجه)
خداوند در قرآن میفرماید: «عیسی به آسمان عروج کرد». در روایت میفرمایند: حضرت عیسی(علیهالسلام) در بازگشت از آسمان چهارم در ظهور حضرت حجت(عجلاللهتعالیفرجه) برمیگردند و پشت سر امامزمان(عجلاللهتعالیفرجه) در مسجدالاقصی نماز میخوانند و همه مسیحیان عالم به واسطه وجود و اقتدار ایشان به امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه)، به اسلام مشرّف میشوند مگر آنهایی که طاغوت هستند. اکثریت مردم مسیحی، طاغوت نیستند. ببینید این روزها مردم کشورهایی که دین آنها مسیحی است، چگونه در خیابانها برای مردم غزه راهپیمایی و اقدام میکنند، وقتی حضرت بیایند به طریق اولی جمعیتهای فراوانی از مکاتب و ادیان مختلف به حضرت خواهند پیوست.
یاران مسیحی امام حسین(علیهالسلام)
خداوند در آیه 82 سوره مائده میفرماید: «وَ لَتَجِدَنَّ أَقرَبَهُم مَوَدَّةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ قالُوا إِنّا نَصاری»؛ نصاری به اهل ایمان نزدیک هستند. این نصاری مسیحیان و پیروان حضرت مسیح هستند. قبل از حادثه کربلا، در روز عاشورا و بعد از آن، آمار نصاری و مسیحیانی که به امام حسین(علیهالسلام) پیوستند، بالاست. کل یاران امام حسین(علیهالسلام) 72 نفر بودند. زمانی که امام به سمت کربلا میروند، یکی از کسانی که به امام میپیوندد، ابو وهب (معروف به وهب) است. ایشان امام را میبیند، به امام میپیوندد و به اسلام و مکتب اهلبیت(علیهمالسلام) مشرّف میشود و به شهادت میرسد.
جذبه نگاه امام حسین(علیهالسلام)/ طبیبی مسیحی که با امام حسین(علیهالسلام) عاقبت به خیر شد
نقلی است که در لشکر عمر سعد، یک طبیب نصرانی برای رسیدگی به مجروحان همراه کاروان بود، روز عاشورا وقتی میخواهند سر مبارک امام حسین(علیهالسلام) را در گودال قتلگاه از بدن جدا کنند، طبق نقل مقاتل شمر ملعون به هرکس دستور میدهد همین که لب گودال قتلگاه میایستد نگاهش به اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) میافتد، حضرت با همان حالتی که در حال احتضار بودند، نگاه تندی به آنها میکردند و دست آن فرد میلرزید و برمیگشت. حتی خولی هم رفت و فرار کرد، در آخر، خود شمر ملعون رفت. شمر قبل از اینکه برود، محاسبهای میکرد. نقل میکنند طبیبی در این لشکر بود، رفت و خنجر را به دست او داد. گفت: تو مسیحی هستی، این مسائل به تو ربطی ندارد، برو کار را تمام کن و سرش را از بدن جدا کن. ابتدا طبیب اکراه داشت و نمیخواست وارد جنگ شود، شمر به او فشار آورد و گفت باید بروی او هم رفت. تا لب گودال هم رفت، ولی همین که نگاهش که به صورت اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) افتاد، منقلب شد. نقل میکنند که گفتوگویی بین حضرت و طبیب رد و بدل شد. خیلی کوتاه گفت: تو چقدر شبیه مسیح هستی! آقا فرمودند: دیشب مسیح به تو نفرمود آبروی ما را نزد جد این فرد (پیغمبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله)) حفظ کن؟! طبیب تعجب کرد. شبِ قبل در عالم رؤیا وجود مبارک پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) و حضرت عیسی(علیهالسلام) را دیده بود، حضرت عیسی(علیهالسلام) نگاهی به او کردند و فرمودند: «مبادا فردا مرا نزد پیغمبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) سرافکنده کنی!» متوجه شد و همان موقع شهادتین را گفت و مسلمان شد.
آخرین شهید کربلا
طبیب از گودال قتلگاه برگشت و با شمشیری که قرار بود سر امام حسین(علیهالسلام) را جدا کند، با این جماعت جنگید و در چند متری گودال قتلگاه به شهادت رسید. «طُوبی لَهُمْ وَ حُسْنُ مَآبٍ»[4]، خوشا به حال کسی که اینگونه او را هدایت میکنند. دم گودال مسلمان شد و چند متری گودال شهید شد. طبیبِ تازه مسلمان، آخرین شهید کربلا است.
راهب مسیحی و سر بریده
راهب در دِیْر خود نوری را دید که از صندوقی به آسمان میرود، گفت: چیست؟ گفتند: این سر حسینبنعلی(علیهالسلام) است. پول زیادی داد و سر را گرفت. در دیر برد، سر را با گلاب شست و خونهایش را برطرف کرد. گفت من میفهمم که تو بزرگی هستی، خودت را به من معرفی کن. مقتل نوشته سر به زبان آمد و با راهب مسیحی سخن گفت. خطاب به راهب فرمود: «أنا المظلوم، أنا المهموم، أنا المغموم، أنا الذی بسیف العدوان و الظلم قتلت، أنا الذی بحرب أهل البغی ظلمت». «أنا الذی من الماء منعت»؛ من آن کسی هستم که از آب منعم کردند. «أنا الذی عن الاهل و الاوطان بعدت»؛ من کسی هستم که از وطن و خانوادهام دورم کردند.»، « انا بن محمد المصطفی و ابن علی المرتضی و ابن فاطمه الزهرا»[5].
تعجب مسیحی از کار یزید
در مجلس یزید یک مسیحی اهل روم بود، او را به آن مجلس دعوت کرده بودند، از بزرگان بود. فرد مسیحی میگوید: این سر چه کسی است که برای کشتن او اینگونه جشن گرفتهاید و شادی میکنید؟ این زن و بچه چه کسی هستند؟ یزید به او میگوید: چرا سؤال میکنی؟ میگوید: به من بگو، وقتی به کشور خود برمیگردم و از من سوال میکنند، بتوانم پاسخ دهم. یزید پاسخ میدهد: این سر پسر دختر پیغمبر ماست. تا این را گفت، مسیحی منقلب شد. مسیحی گفت: یعنی صاحب این سر با یک واسطه به پیغمبر شما برمیگردد؟! یعنی مادرش دختر پیغمبر شماست؟! گفت: بله. مسیحی گفت: لعنت بر تو، اجداد من با چند واسطه و فاصله به داود پیغمبر(علیهالسلام) میرسند مردم خاک زیر پای مرا به عنوان تبرک برمیدارند، آنوقت تو نوه پیغمبر خود را کشتهای؟!
در مجلس یزید، فرد مسیحی از مسیحیان نقل میکند: ناخنی از حیوانی که حضرت بر آن سوار میشدند، در شهر ما و در کلیساست، مردم میآیند و آن را طواف میکنند، آنوقت تو اینگونه با پسر دختر پیغمبر خود رفتار میکنی؟! سپس فریاد زد: لعنت خدا بر تو باد. یزید گفت: او را بگیرید و اعدام کنید، اگر آنطرف برود آبروی ما را میبرد. آخر هم یا حسین گویان سر از بدن او جدا کردند.