مبارزه جنود عقل و جهل
مبارزه جنود عقل و جهل
مبارزه جنود عقل و جهل
حجتالاسلام مهدوینژاد: نسبت نفس و شیطان با یکدیگر چیست؟ // شیطان و نفس اماره گزینههای منفی و انحرافی خداوند در عالم هستند. حق و باطل را مخلوط میکنند و انحراف ایجاد میکنند تا ایمان ما محک بخورد. این مسئله مهمی است که ما نفس و شیطان را خارج از قدرت و دستگاه خداوند نبینیم // خوراکِ شیطان را رها کنید تا شیطان شما را رها کند! // مسئولین با تقوا و انقلابی باید سر کار بیایند. مسئولینی که مماشات میکنند به درد جامعه انقلابی نمیخورند
شناسنامه
عنوان: بفرمایید مهمانی خدا
موضوع: آخرین فراخوان شیطان
زمان: یکشنبه ششم فروردین 1402، چهارمین شب از مراسم ویژه رمضان
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
نفوس انسان و کارکرد آنها
سؤال شد شیطان خطرناکتر است یا نفس؟ پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) در حدیثی فرمودند: «أعدی عَدوِّکَ نَفسُکَ الَّتی بَینَ جَنبَیکَ»[1]؛ نفس انسان دشمنترین دشمنهاست.
جای شیطان کجاست؟ نسبت نفس و شیطان با یکدیگر چیست؟ موضوع خیلی مهمی است! یک فوقتخصص معنویت لازم داریم که این مباحث را برای ما تشریح کند تا ما از اوضاع و احوال داخلی روح خودمان باخبر شویم. بدانیم درونمان چه خبر است و بیرون چه خبر است.
هم شیطان و هم نفس از پدیدههای عالم غیب هستند، چراکه دیده نمیشوند، ولی اثرات فوقالعاده زیادی روی زندگی انسان دارند. هر دو را خدا آفریده و دشمنان ناپیدای انسان هستند.
برای نفس سه حالت ذکر شده، نفس امّاره که همان ندای درونی است و انسان را مرتب تشویق و امر به بدیها میکند. نفس لوّامه حالت دیگری است که بر نفس عارض میشود و باعث میشود انسان از گناهی که کرده پشیمان شود، این نفس، انسان را سرزنش و ملامت میکند که چرا فلان گناهی را مرتکب شدی؟! از اینرو نفس لوامّه نام دارد. نفس دیگری داریم که انسان وقتی به مرحله عبودیت کامل دست پیدا میکند، به آن میرسد و آن نفس مطمئنه است. «یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلی رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً»[2]، که مصداق بارزش وجود مبارک اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) و ائمه معصومین(علیهمالسلام) و اولیاء الهی هستند.
رابطه نفوس انسان با شیطان
بین نفس امّاره و نفس مطمئنه، نفس لوامه وجود دارد که مرتب ملامت میکند. اگر انسان کاری انجام داد که نفس لوامهاش از کار بیفتد، یعنی مرتب به نفس امّاره بها داد، زیاد گناه کرد، دیگر نفس لوامه هر چه سرزنش میکند؛ فایده ندارد. پس کمکم میمیرد و بعد میبینید این انسان، تبدیل به انسان پستی میشود که اسیر نفس اماره خود شده است. یک موقع انسان از نفس لوامه استفاده میکند؛ به ملامت این نفس، بها میدهد؛ زود پشیمان میشود؛ مراقبت میکند، نفس لوامه قوی میشود. وقتی قوی شد، بیشتر ملامت میکند، بیشتر کنترل میکند، کمکم از طریق نفس لوامه به نفس مطمئنه میرسد.
بحث ما بر سر نفس اماره و شیطان است؛ عوامل سعادت و رشد انسان در بیرون دو مورد و در درون انسان هم دو مورد است. عوامل سعادت انسان در بیرون انبیاء و اولیاء الهی و ملائکه الله و در درون عقل و فطرت هستند، که اینها گرایشات عالی انسان هستند. این عوامل درونی و بیرونی وقتی دست به دست هم بدهند؛ یعنی انسان بر اساس عقل و فطرت درونی خود گوش به حرف انبیاء و اولیاء الهی بدهد بر شیاطین و نفس اماره غلبه میکند، و سعادتمند میگردد.
موانع سعادت و رشد هم همینطور است؛ هم بیرونی دارد و هم درونی. موانع سعادت و رشد در بیرون، شیاطین جن و انس و درون نفس اماره و هواهای نفسانی هستند. اگر شخص مراقب نباشد و به موانع درونی بها بدهد و نفس و شیطان با هم مرتب دست بدهند؛ انسان دیگر از سعادت ساقط میشود.
فریبهای نفس برخاسته از نیارهای انسان
نفس از شیطان خطرناکتر است. چراکه نفس دشمن خانگی و درونی است. حتی اگر ما وسوسههای شیطان را هم بفهمیم، مکائد نفس اماره را نخواهیم فهمید؛ چراکه فریبهای نفس برخاسته از خود ما و در راستای منافع و نیازهای درونی ماست. وقتی نفس ما به چیزی تمایل و آرزو پیدا میکند که نیاز ماست. مثلاً خوردن و آشامیدن. نفس، در خوردن و آشامیدن که نیاز طبیعی انسان است، آنقدر انسان را دچار افراط میکند، که مبتلا به حرامخواری میشود، حتی ممکن است حرام هم نباشد؛ مبتلا به خبیثخواری یا زیادخواری میکند. یا در مقابل، نفس انسان را مبتلا به تفریط میکند؛ به اسم ریاضت شرعی، غذا نمیخورد؛ گوشت نمیخورد، خود و خانوادهاش را بیچاره میکند؛ گمان میکند، دارد تهذیب نفس میکند، نمیفهمد. چون هواهای نفسانی برخاسته از امیال و نیازهای انسان است؛ نمیفهمد که این فریب است. تکبر میورزد، اسمش را عزت نفس میگذارد و میگوید مؤمن نباید خودش را خوار کند. بخل میورزد، اسمش را عدم اسراف و قناعت میگذارد!
ارزشها را فدای نظام توسعه و سرمایهداری میکند، اسمش را صلاح و صرفه میگذارد. محبت حرام به شخص نشان میدهد، اسمش را دلسوزی میگذارد. نفس بسیار خطرناک است. چون برخاسته از نیازهای درونی انسان است، میتواند به راحتی او را فریب دهد.
مرز بین حق و باطل تا کجاست؟
مرز بین حق و باطل گاهی از مو باریکتر است؛ شما به سادگی نباید اینقدر محکم روی چیزی که فهمیدید یا مسئلهای که دیدید، بایستید؛ مگر شما مطالعه و بررسی کردید؟! مگر شما با علماء نشست و برخاست کردید؟! مگر سالهاست مجاهدت نفس میکنید که این مسیر را سیر و سلوک کرده باشید و الان فهمیده باشید موضوع چیست؟! به راحتی فتوا میدهید، انتقاد میکنید، برای خودتان نظر میدهید! چه چیزی از این راه و مکائد نفس اماره و وسوسه شیطان میدانید؟!
آن وقت فرد در مرزهای باریک حق و باطل گیر میکند؛ نمیداند کدام گزینه، درست است. گزینههای غلط را انتخاب کرده و گمان میکند درست است. نفس از این جهت که درونی است، ممزوج با نیازها، غرایز و طبع انسانی ماست، خیلی خطرناک است. از همان زاویه نیاز وارد میشود، نمیفهمید که دارد شما را دچار افراط یا تفریط یا انحراف میکند.
کار شیطان چیست و مکانش کجاست؟/مبارزه جنود عقل و جهل
شیطان مکانش کجاست و چه میکند؟ شیطان دشمن بیرونی یعنی بیرون از اندرون انسان است. او فرمانده میدان دنیا برای مبارزه با خدا، خداپرستان و توحید است. کار شیطان این است که سوار بر هواهای نفسانی من و شما کار میکند، بعد جبههای بیرون از نفوس آلوده در عالم شکل میدهد، آنچه در اندرون ما از تبعیت از هواهای نفسانی میگذرد، را در بیرون بسیج میکند. بعد در بیرون از آدمهای کثیف جبهه درست میکند، صفآرایی را آنجا شکل میدهد. در لسان روایات به اینها، جنود عقل و جنود جهل میگویند.
درون انسان مدام بین اینها دعوا و کشمکش است. در کتاب شریف «اصول کافی» بابی به نام جنود عقل و جهل داریم که روایات مربوطه را جمع کردند. در آنجا 75 رذیله به عنوان جنود جهل و 75 فضیلت به عنوان جنود عقل ذکر شده است. امام خمینی(رحمهاللهعلیه) میفرمایند: «خودتان را به جنود عقل تطبیق بدهید و از جنود جهل نجات بدهید، تا از شیطان و مکایدش در امان باشید.» امام کتابی هم دارند که برای اهل مطالعه بسیار مفید است؛ «شرح حدیث جنود عقل و جهل». این کتاب برای کسانی که میخواهند درون خود را بررسی کنند، کتاب خوبی است و حتماً مطالعه کنند.
شیطان سگ درگاه خداست...
کار شیطان بسیج نفوس اماره در عالم بیرون است تا اهل هوی و هوس را در عالم، جبهه کند. در مقابل، موحدین عالم یعنی انبیاء و اولیای الهی آمدهاند تا صفآرایی اصلی و حقیقی را در فضای بیرون ایجاد کنند. ریشه این صفآراییها، جنود عقل و جهل در درون انسانهاست و شیطان از این دشمنان خانگی ما استفاده میکند. امام(رحمهاللهعلیه) از قول استاد خود، آیتالله شاهآبادی(رحمهاللهعلیه) نکتهای در مورد شیطان میفرمایند؛ به نسبت بین شیطان و نفس دقت بفرمایید! میفرمایند: «شیطان سگ درگاه خداست». حتماً سگهای نگهبان خانه را دیدهاید؛ کار این سگها این است که اجازه نمیدهند غریبه، ناآشنا یا دزد وارد خانه شود، سروصدا میکنند تا صاحبخانه بیاید و تکلیفشان را روشن کند. ایشان میفرماید: شیطان سگ درگاه خداست؛ یعنی اگر با خدا غریبه باشید و محرم این خانه نباشید، شیطان نمیگذارد به تقرب الهی برسید، شما را اذیت میکند. ولی به کسانی که مقرب درگاه خدا هستند کاری ندارد و میتوانند بدون بازرسی و راحت نزدیک شوند.
خوراکِ شیطان را رها کنید تا شیطان شما را رها کند!
برخی از علما و عرفا درباره نسبت شیطان و نفس مثال دیگری زدند که بسیار زیباست. میفرمایند: شخصی مقداری گوشت خریده بود و داشت میرفت. سگی هم به دنبالش راه افتاده بود. هر چه او میخواست سگ را دور کند، مجدداً حیوان به دنبالش میآمد و اعصابش را بهم ریخته بود. رندی ایستاده بود و این صحنه را میدید. گفت: میخواهی این سگ برود و رهایت کند؟ شخص گفت: بله بیچارهام کرده. گفت: تا وقتی این تکه گوشت همراهت است و بوی گوشت به مشام این سگ میرسد، این سگ هم دنبال توست. این حیوان بخاطر گوشت است که رهایت نمیکند. تا وقتی بوی ریا، غضب، حسد و دیگر رذائل از نفس اماره انسان میآید، شیطان او را رها نمیکند؛ چرا که خوراکش اینجاست. بنابراین اگر میخواهید شیطان شما را رها کند، رذائل را در خود ریشهکن کنید. اگر دیدید شیطان هنوز با شما کار دارد و شیطانی میشوید و هنوز محرم نشدهاید، تسلیحات شیطان درون نفس اماره شما انباشته شده است. این نسبت بین نفس و شیطان است.
همدستی شیطان با نفس
اصلاً شیطان بدون همدستی با نفس اماره نمیتواند بر انسان مسلط شود. او تنها با وسوسه نمیتواند شما را فریب دهد و زمین بزند، مخصوصاً دوستان اهلبیت(علیهمالسلام) و شیعیان را. چراکه با یک استغفار، توبه، نماز یا روضه سیدالشهدا(علیهالسلام) وسوسههایش از بین میرود، همه زحمتهایش بر باد میرود، ناامید و دور میشود. آنچه که باعث میشود انسان دوباره شیطان را به خودش جلب کند، نفس اماره و رذائل است، وگرنه شما با یک روضه، یک زیارت، یک زیارت کربلا در اربعین یا یک کار خوب تا چند وقت حال خوبی دارید و آدم خوبی میشوید. ولی بعد از مدت کوتاهی مجدداً سر جای اول برمیگردید. در این مدت شیطان و رذائل درون تحت تأثیر شدت حرارت معنویات و ولایت اهلبیت(علیهمالسلام) عقب زده شده بود، ولی چون درونتان را اصلاح نکردید، دوباره این ویروسها و میکروبها شروع به بازسازی شخصیت خبیث شما کردند. برای یک نفر این روند ده روز طول میکشد و برای یکی دو ساعت. هر کس به یک نسبت همان آدم اول میشود.
اگر میخواهید آدم خوبی شوید و حال معنوی پایدار داشته باشید، نفس را اصلاح کنید. شیطان تنها با وسوسه نمیتواند تسلط زیادی پیدا کند، پس چه میکند؟ شما قوه غضب دارید، اگر آدمی هستید که زود عصبانی میشوید، شیطان هم یک نفر را وسوسه میکند تا حرفی را بزند که باعث ناراحتی شما شود. شما هم که سریع عصبانی میشوید، مدام با این حرفها تحریک میکند میگوید: او شخصیت تو را خرد کرد، تو را له کرد، نشان بده که ضعیف نیستی، پس جوابش را بده. همین که شروع به حرف زدن میکنید، مجدداً در قلب طرف مقابل میرود و تحریک میکند که دیدی چه کرد و چطور آبرویت را جلوی بقیه برد؟ باید جبران کنی. شیطان به همین دقت طراحی میکند و نقشه میریزد و به همین روش پیش میرود. در مقابل او همان اول باید استغفار کرد. در همان ابتدای امر، باید شیطان را ناامید کرد. حل ریشهای مسئله این است که غضب را کنترل کنید، البته زحمت و کار دارد، باید مطالعه کنید، خود را بشناسید و تمرین کنید. راههایی برای مدیریت غضب وجود دارد.
آدمی بدتر از شیطان/ کار شیطان، فقط تحریک رذائل است
شاید این مثال را زیاد در منبرها گفته باشم ولی خالی از لطف نیست که باز هم همه آن را بشنویم. میگویند شیطان و پیرزنی به هم رسیدند. پیرزن هم خیلی شر بود. آن دو وعده گذاشتند بعد از یک هفته همدیگر را ببینند، که کدام بیشتر خرابکاری کردهاند. بعد از یک هفته بهم رسیدند و پیرزن به شیطان گفت چه کار کردی؟ شیطان گفت تو بگو چه کار کردی؟ پیرزن جواب داد: در یک عروسی که در قبیلهای برگزار شد، در گوش یکی از افراد گفتم داماد بدبخت نمیداند عروس چه کاره است. اینها با هم دعوا کردند، داماد عروس را کشت و دو قبیله به جان هم افتادند و سر یک هفته، چند صد نفر کشته شدند. حال تو بگو چه کردی شیطان؟ شیطان گفت: یک هفته زحمت کشیدم تا توانستم و یک رابطه نامشروع زنا شکل دادم. پیرزن گفت: خاک بر سرت! تو که شیطانی فقط همین کار را انجام دادی، ولی من که آدمیزادم، کار بزرگتری کردم. شیطان گفت: نه، من یک زنا ایجاد کردم که حرامزادهای مثل تو به وجود آید و سر هفته، چند صد نفر را به کشتن دهد. لزومی ندارد من اینقدر زحمت بکشم. کار شیطان این است؛ از رذایل درونی انسان استفاده میکند و فتنههای عظیمی ایجاد میکند.
با امتحان به درجات بالا برسید / خالق شیطان و نفس خداوند است
خداوند شیطان و نفس را آفریده است تا ما را به اشتباه بیاندازد. گمان نکنید اینها در دستگاه الهی از دست خدا در رفته و به دشمنان خدا تبدیل شدهاند و خداوند با اینها میجنگد و اینها هم با خدا سر جنگ دارند. اگر اینگونه گمان کنید، صفات قادرِ متعال بودن و مطلق بودن خداوند زیر سؤال میرود. این چه خدایی است که این اشرار از دست قدرت او در رفتهاند؟! بلکه خداوند متعال اینها را آفریده تا ما در میدان آزمایش قرار بگیریم؛ خداوند میفرماید: «أحَسِبَ النّاسُ أن یُترَکُوا أُن یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُم لَا یُفتَنُونَ»[3]؛ گمان کردید همین که گفتید ایمان آوردید، ما شما را رها میکنیم؟ نه، شما را امتحان میکنیم.
خداوند جاعل ظلمات و نور است؛ نور و ظلمات و خیر و شر (یا عدم الخیر) را آفریده است. نمیتوانیم بگوییم شیطان را کس دیگری آفرید و به جان خدا انداخت و حالا خداوند نمیداند با او چه کند! بلکه برای اینکه ایمان بندگانش را محک بزند، آن را آفرید. قانون رشد و ارتقاء، امتحان است. هر جا بخواهید رشد کنید و به مراتب بالاتر برسید، باید امتحان بدهید. در مورد بندگی هم همین است.
گزینههای انحرافی خداوند متعال// نجات اهل تقوا در تشخیص حق و باطل
استاد در امتحان گزینههای مشابه و انحرافی طرح میکند. اینها شبیه هم هستند و درسخواندهها و فهمیدهها میتوانند درست جواب دهند و رتبه بیاورند. شیطان و نفس اماره گزینههای منفی و انحرافی خداوند در عالم هستند و حق و باطل را مخلوط میکنند و انحراف ایجاد میکنند تا ایمان ما محک بخورد. این مسئله مهمی است که ما نفس و شیطان را خارج از قدرت و دستگاه خداوند نبینیم. این خیلی خطرناک است؛ بلکه اینها برای امتحان ما هستند؛ نفس اماره از درون و شیطان از بیرون ما را وسوسه میکند و برای ما حق و باطل را مخلوط میکند و گاهی ما درست و غلط را از هم تشخیص نمیدهیم. برای اینکه بفهمیم چه خبر است، باید اهل تقوا باشیم تا خداوند به ما بصیرت عنایت کند.
آیا منظور این حرفها این است که خدا و شیطان دستشان در یک کاسه بوده و شیطان مأمور خدا بوده و همه اینها نقشه بود و ما سرکاریم؟! خیر، هرگز اینطور نیست.
واقعیت ماجرای باغ دولتآباد // نقل معاون دادستان نادرست است
در این روزهای اخیر حوادثی در باغ دولتآباد رخ داد و من صحبتهایی کردم که حرف و حدیثها و تحلیلهایی شد. یک عدهای گفتند: شما زود قضاوت کردید و اطلاع کافی نداشتید. بعضی از عزیزان گفتند: شما روایت نادرست از قضیه بیان کردید و واقعیت چیز دیگری بوده است. معاون محترم دادستانی هم مصاحبه ای کرد و یک اختلافی بین جبهه انقلابیون افتاد که واقعیت ماجرا چیست؟ یکی از آقایان هم به ما پیام دادند: «وَلا تَقفُ ما لیسَ لَکَ بِهِ عِلم»[4]؛ اینکه در مورد چیزی که علم ندارید، صحبت نکنید.
ما پناه میبریم به خداوند متعال که بر روی منبر امام حسین(علیهالسلام) صحبتی کنیم که این حرف برای ما روشن نشده باشد. البته ما ادعایی نداریم، انسان ممکنالخطا هست. اما در مورد این مسئله ما بررسی کردیم. شما اگر از واسطه شنیده باشید من مستقیمأ از خود همان دو خواهر که در صحنه بودند شنیدم. معاون دادستان گفت: ضرب و شتمی برای همسر شهید نبوده و خانم دیگری که به اصطلاح آمر به معروف بوده، او اول ضربه زده و مقصر آمر به معروف بوده است و شما چرا روایت دیگری از این ماجرا گفتید؟
متأسفانه اینطور نیست و آن نقلی که از معاون محترم دادستان شنیدید و بعضی مسئولین هم گفتند، نادرست است و اینگونه نبوده. اتفاقأ به آرامی تذکر داده شده، یک عدهای هجوم آوردند طرف ایشان و درگیری لفظی شده و یک خواهری هم که آنجا مسئولیتی در بحث امر به معروف داشتند، وارد بحث میشوند تا این معرکه را تمام کنند. آن خانوادهای که فاعل به منکر بودند این خواهر شهید را کتک میزنند، چادر میکشند، مرد و زن لگد میزنند. فیلم این ماجرا هم موجود هست. جالب اینجاست مسئولین محترم باغ دولت آباد گفته بودند که دوربینهای آنجا خراب است و مبلغ سنگینی هم هزینه دارد که نتوانستیم هزینه کنیم و بعد معلوم شده که دوربین فعال بوده و فیلم گرفته. دوستان از ستاد امربهمعروف فیلم را گرفتند، دقیقاً همان چیزی بوده که خواهران گفتند و روایتی که بزرگواران دیگر بیان کردند نادرست بوده است.
از مردم عذرخواهی کنید!
حرف من این است چرا بزرگواران بدون تحقیق حرف میزنید؟ چرا فیلمها را بررسی نمیکنید؟ بر چه اساسی نظر دادید؟ این جایگاه رفیع عدلیه را بیاعتبار میکند! چرا دروغ میگویید؟ با روایت نادرست از یک ماجرا و ژست حق به جانب گرفتن، کسی عزیز نمیشود. وقتی اشتباه کردید، عذرخواهی کنید. مردم خیلی هم به شما احترام میگذارند. وقتی اشتباه کردید، عذرخواهی کنید. حداقل همین است که عذرخواهی کنند. حالا اگر ما بگوییم که استعفاء دهید، هر مسئولی یک خطایی کرد باید استعفاء دهد فکر کنم با کمبود مسئول مواجه میشویم!
چرا از فاعل منکر حمایت میکنید!
بدتر از آن اینکه حمایت از فاعل منکر حرام است و شما حمایت کردید. من در بیان قبلی عرض کردم شما معتقد نیستید که حاکمیت باید در مسأله امر به معروف و نهی از منکر ورود کند. میگویید مردم ورود کنند! خیلی هم خوب، ما که حرف شما را قبول نداریم ولی حالا سلمنا! شما میگویید: مردم ورود کنند، این نیروها هم که ورود میکنند، وقتی مورد تعرض قرار میگیرند، شما باید از آنها حمایت کنید، نه اینکه از فاعل منکر حمایت کنید!
دیشب مجلس ما که تمام شد یک آقای بزرگواری به من گفتند: شب گذشته به مغازۀ اغذیهای رفتم که غذا بخورم، دیدم آنجا خانمها کشف حجاب کردند. به صاحب مغازه که اتفاقاً عکس شهید و امام(رحمةاللهعلیه) و مقام معظم رهبری(حفظهالله) هم داخل مغازهاش بود گفتم: آقا شما رسیدگی کنید، آنها هم گفتند که به ما ربطی ندارد. با پلیس تماس گرفتم، ریختند ما را مفصل کتک زدند، هیچ کس هم از ما حمایت نکرد و بعد زنگ به پلیس هم که زدم، پلیس هم که آمد یک حرفهای ناامیدکنندهای زد. من رفتم و آنها هم نشستند و غذایشان را خوردند! فقط این یک مورد هم که نیست، موارد متعددی اتفاق میافتد، شما فقط چند تا از آنها را میشنوید!
شما مسئولین طرف چه کسی هستید؟ خانوادههای شهدا سرمایه ما هستند!
خانوادههای شهدا، همسر شهید، خواهر شهید، که عزیزانشان را در دفاع از انقلاب و اسلام دادند، حالا هم خودشان را برای حجاب و عفاف سپر کردند، در معرکه رفتند. مرد حسابی! به جای اینکه از اینها دفاع کنی، الآن در مورد آمر به معروف اینطور باید حرف بزنی؟! تو حقوق و پولش را میگیری ولی اینها به خاطر خداوند متعال وقت و زندگیشان را میگذارند و برای دین خدا کار میکنند. اینها را میفرستید جلو میگویید باید نیروهای مردمی برای امر به معروف و نهی از منکر بیایند، بعد که میآیند اینطور رفتار میکنید! الآن نگویید: ما دادگاه تشکیل دادیم، محکوم شدند و.... خیلی هم خوب، اگر این کار را هم نکنید که دیگر حکومت اسلامی نیست! این کار را کردید، باید میکردید، وظیفه شما بود. بله، آنها فاعل منکر بودند، ثابت هم شده، در دادگاه اعتراف کردند، نوشتند، امضاء کردند که ما زدیم. آن وقت چرا معاون محترم دادستانی میگوید: هیچ ضرب و شتمی اتفاق نیفتاده؟ ضرب و شتم برای همسر شهید اتفاق نیفتاده، برای دختر شهید که اتفاق افتاده! چرا اینطوری حرف میزنید؟ با این حرفها چه میخواهید بگویید؟ بعد بدتر از آن، بزرگواران را با فشار مجبور کردند که رضایت دهند. خود این خواهران بزرگوار میفرمودند: که اگر فشار اینها نبود ما نمیرفتیم رضایت دهیم. بعضی از این مسئولین شهر فشار آوردند که شما باید رضایت دهید.
بنده، هم متن اظهارات شکایتنامه، هم متن رضایتنامه را دیدم. رضایت هم دادند و متن خوبی هم نوشتند که رضایت و عدم رضایت، ترکیبی از این دو مطلب بود. شما چرا کسی که مورد ضرب و شتم واقع شده، خانوادۀ شهید، آمر به معروف و نهی از منکر را مجبور میکنید رضایت دهد؟ شما طرف کی هستید؟ برای آن خانواده خاطی و فاعل منکر قاضی حکم صادر کرد، چرا بعد از اینکه قاضی خودتان حکم صادر کرد باز میآیید اینطوری رفتار میکنید؟ خیلی زشت است.
خانوادههای شهدا سرمایه ما هستند. این نیروهای انقلابی که حاضر هستند با دهان روزه، بدون هیچ چشمداشتی برای رضای خدا بیایند در این میادین وارد شوند، چرا دارید این سرمایهها را میسوزانید؟ چرا دارید فاعل منکر را پررو میکنید؟ باز بدتر از فشار برای گرفتن رضایت، اینکه مدیر کل گردشگری استان در مقابل این بزرگواران آمر به معروف و ناهی از منکر که مورد ضرب و شتم هم واقع شدند و بعد با فشار مجبور به رضایت هم شدند، از آن خانوادۀ فاعل منکر عذرخواهی کند، بعد از آنها بخواهد که شما چند روز دیگر در شهر ما بمانید و یک پک هدیه به اینها بدهد!
توریستسالاری ممنوع! // مقصر کیست؟ // نگاه سکولار به گردشگری
آقای آخوندی شما تقصیری ندارید برادر، ما که شما را میشناسیم، شما تقصیری ندارید. مقصر اصلی وزیر گردشگری این مملکت است؛ اولاً میگوید: امر به معروف و نهی از منکر وظیفۀ حاکمیت نیست، این وظیفۀ همگانی است. وقتی وظیفۀ حاکمیت نشد شما در اداره کل خود وظیفه ندارید برخورد کنید با این مسائل، وظیفۀ حاکمیت نیست. هر منکری میخواهد اتفاق بیفتد، مردم خودشان بیایند جمع کنند، بعد کتک هم بخورند، بعد شما از آن فاعل منکر عذرخواهی کن!
دوماً وزیر گردشکری معتقد به گردشگری آزاد است. به نظر بنده، اسمش را نیاورده ولی معتقد به توریسمسالاری است، میگوید که آقا شما چرا توریسم و گردشگر را میترسانید؟ گردشگر اینجا میآید، چرا باید بترسد که متهم شود به جاسوس بودن یا یک چیزی به آن بچسبانیم؟ شما که میدانید، شما که اطلاعات مملکت دستتان هست میدانید که چقدر جاسوس از همین گردشگران خارجی بیرون میآید. فضا را برای چه کسی میخواهی امن کنید؟
گردشگر؛ خارجی یا داخلی، مگر قانون نیست که باید به قانون هر مملکتی احترام بگذارد؟ شما دارید با این کار و با این رفتار، با این برنامهریزی و سیاستگذاری کاری میکنید که اگر یک گردشگری تخلف کند، برای اینکه گردشگری لطمه نبیند، تخلف مهم نیست، هر کاری میخواهد انجام دهد، مدیر کل در یک استانی باید خدمات دهد تا گردشگر زیاد شود، پول دربیاوریم! این مهم است، گردشگر بیاید تا پول به دست بیاوریم. حالا خانههای فساد درست شود، کشف حجاب شود و... مهم نیست، شما به گردشگر تعرض نکن. مهم این است که گردشگر یزد، تهران، اصفهان، شیراز و... زیاد شود، گردشگر زیاد شود. مهم هم نیست از چه راهی ما پول درمیآوریم، از هر راهی پول دربیاوریم!
معاویه هم میگفت که مشروبات بفروشیم تا پول دربیاوریم برای این که حکومت اسلامی قوی شود. معاویه بت میخرید و میفروخت، عتیقهجات و اینها میخرید و میفروخت. میگفت: اینها چون برای حکومت اسلامی درآمد دارد، حکومت اسلامی قوی میشود! اسلام در مورد نحوۀ کسب و کار، تجارت و... دستورالعمل دارد. این یک نگاه سکولار به مقولۀ گردشگری است!
مهمترین ویژگی مؤمن انقلابی // مردم انقلابی، رفتار مسئولین را رصد میکنند
من یک نکتهای را باز خدمت مسئولین استان عرض کنم؛ بزرگواران، واقعاً نیروهای انقلابی، مردم، یک عقبۀ سنگینی در خانهها هستند، دارند رفتارهای من و شما را رصد میکنند؛ قوۀقضائیه، نمایندگان مجلس، مسؤلین مجری استان...، آنها را رصد میکنند شما هم به نام مسئولین انقلابی سرکار آمدید. از مهمترین ویژگیهای یک مؤمن انقلابی این است که دنبال حق و حقیقت باشد، دنبال عدالت باشد.
این رویه ،رویه خوبی نیست. مسئولین باتقوا و انقلابی باید سر کار بیایند. مسئولینی که مماشات میکنند به درد جامعه انقلابی نمیخورند. ما باید به صراحت به دوستان بگوییم و ما شما را میشناسیم، شما نیروهای انقلابی هستید و باید انقلابی عمل کنید و منتظریم ببینیم رفتار انقلابی شما چیست.
ما وظیفه داریم مطالبه کنیم. ما به شما رأی دادیم، ما به اعتبار انقلابی بودنِ شما از شما حمایت کردیم، امروز هم محکم ایستادیم تا هیچکس از صراط مستقیم انقلاب اسلامی خارج نشود. همه دست یکدیگر را باید بگیریم، به هم کمک کنیم. تا آخر این مسیر هم ایستادیم چون انقلاب، مسئولیت، پست و موقعیت ارث پدری کسی نیست. برای انقلاب اسلامی است و ما موظفیم بایستیم و از این موقعیتها در انقلاب اسلامی دفاع کنیم و منتظریم که انشاءالله نتیجه خوبی از این اتفاق بدست بیاید. امیدواریم انشاءالله در این ماه مبارک رمضان و با عنایت اهلبیت(علیهمالسلام) خداوند متعال به ما کمک بکند و نفوس ما از گناهان و رذائل پاک شود. هم ما، هم مسئولینمان انشاءلله شیطان و نفس اماره را ناامید کنیم. در مسیر اهلبیت(علیهمالسلام) قدم بگذاریم.
آرایش شیطان در کربلا
یکی از صحنههایی که شیطان آرایش را ایجاد کرد، صحنه کربلا بود. کربلا را شیطان ساماندهی کرد و نیروهای خودش را به صحنه آورد. کربلا اوج رذائل و فضائل انسانی بود. یکی از بزرگترین رذائل و جنایتهای بزرگی که در کربلا اتفاق افتاد، کودککُشی بود.
کشتن اطفال باعث میشود آدم از انسانیت خارج شود. نفس انسان هر طور کشتن امام حسین(علیهالسلام) را توجیه کند، یعنی یک بهانه پیدا کند که امام حسین(علیهالسلام) و اصحابش را بکشد و خودش را راضی کند، حتی اگر بتواند یک بهانهای پیدا کند که خانواده را به اسارت بگیرد، به چه بهانهای آدم میتواند یک بچه شش ماهه را بکشد؟! نفس چه کار میکند با آدم! (کودککشی) هیچ توجیهی ندارد. ولی در کربلا این اتفاق افتاد و آن چیزی که امام حسین(علیهالسلام) به خاطرش درد کشید، شهادت حضرت علیاصغر(علیهالسلام) بود.
اینقدر به امام حسین(علیهالسلام) سخت گذشت که وقتی روی دست امام حسین(علیهالسلام) به شهادت رسید، ندایی به گوش امام رسید: «یا حُسَین دَعهُ؛ فَإنَّ لَهُ مُرضِعاً فِی الجَنَّة»[5]؛ رهایش کن، غصهاش را نخور، ما برای او در بهشت دایهای قرار دادیم. امام حسین(علیهالسلام) هم در آن لحظه جواب خدای متعال را دادند، فرمودند: «هونٌ علی»؛ راحت شد برای من. در مورد شهادت حضرت علیاکبر یا ابالفضلالعباس(علیهماالسلام) چنین چیزی نیامده که ندا از غیب برای تسلای امام آمده باشد، اما در مورد این شش ماهه آمده است. به چه دلیلی؟ بچه شش ماهه را امام(علیهالسلام) آورده بود برایش آب بگیرد. امان از این نفس، امان از این شیطان!
[1]. تنبیه الخواطر، 1/259
[2]. سوره فجر آیه 28
[3]. سوره عنکبوت آیه 2
[4]. سوره اسرا ، آیه36.
[5]. تذکرهالخواص، ص227.