لزوم شناخت صحیح نقشها در خانواده
لزوم شناخت صحیح نقشها در خانواده
لزوم شناخت صحیح نقشها در خانواده
حجتالاسلام مهدوینژاد: همه مؤلفههای یک زندگیِ خوب، وقتی ایجاد میشود که نقشهایی که در خانواده هست بر اساس دستورالعملهایی که خداوند متعال داده، به شایستگی ایفا شود // زندگی تکوینی و تشریعی انسان در چه صورت به تکامل میرسد؟ // خداوند بر اساس ویژگیهای مرد و زن، برای آنها در زندگی نقش تعریف کرده است // باید حقوق و وظایفمان را در خانواده بشناسیم و عمل کنیم، در این صورت خانواده موفق در تراز تمدن اسلامی خواهیم داشت.
شناسنامه:
عنوان: دورهمی شبهای شهر خدا
موضوع: ایمان سازنده/ نگاهی بر نقش ایمان توحیدی در زیرساختهای انسانی تمدنساز (فرد، خانواده، جامعه)
تاریخ: 3 اردیبهشت ۱۴۰۱ / بیست و یکمین شب رمضان ۱۴۴۳
مکان: مسجد جامع کبیر یزد
خلاصهای از مباحث گذشته
توضیحی درباره اهمیت و جایگاه مسئله زوجیت و خانواده عرض کردیم و گفتیم که نیاز انسان به زوجیت و خانواده فقط مربوط به جسم نیست، بلکه روح انسان برای تکامل خود نیاز به زوجیت با روح انسانی دیگر دارد. نفس انسان که محل رذائل اخلاقی هست، برای اینکه به تعادل برسد و مبارزه با نفس به صورت آسانتری شکل بگیرد، به محیط خانواده نیاز دارد. محیط خانواده و زوجیت یکی از عرصههای مهم تعالی و رشد انسان است، البته اگر انسان به درستی با آن مواجه شود. بنابراین هم جسم و هم روح انسان به زوجیت نیاز دارد.
تبیین نقشها در خانواده
حال باید ببینیم نقشها و شئون فرد مؤمن در خانواده چیست و نسبتش با خانواده چگونه است؟ این یکی از بحثهای مهمی است که کمتر به آن توجه میشود.
خانواده یک ترکیب تکوینی دارد، تکوین از «کُوْن» گرفته شده؛ به معنای آفرینش. میگویند عالم کُوْن و مکان یعنی عالم مادی و طبیعت، یک ترکیب طبیعتی و آفرینشی دارد. طبق قانون آفرینش، هر عضو در خانواده طبیعتاً نقش و جایگاهی دارد. حتی اگر کار به دین هم نداشته باشیم، بصورت طبیعی خانواده نقشهایی برعهده افراد خانواده میگذارد و آنها باید آن نقشها را ایفا کنند. حال کار دین این است که آن نقشها و شئون را در جهت رشد و تعالی فرد و کل خانواده برنامهریزی و تنظیم میکند. به عنوان مثال یک فرد در خانواده با توجه به نقشی که دارد، چگونه میتواند به کمال خلیفهالهی برسد و مسیر سیر و سلوک خود را طی کند؟ دستورالعملهای دین برای مبارزه با نفس هم به گونهای نیست که زندگی را سخت کند، بلکه زندگی با دین شیرین میشود. امروزه همانطور که میبینیم خانوادهایی که زندگی آنها شیرین باشد خیلی کم هستند، چراکه در خانوادهها مبارزه با نفسی اتفاق نمیافتد و همینطور به نفس میدان داده میشود تا وقتی که در زندگی، ویرانی به بار میآورد.
شئون خانوادگی و رابطهها
- شأن همسری( زن و شوهری)، 2- شأن والدینی(پدر و مادری)، 3- شأن فرزند(نسبت به همدیگر و نسبت به والدین).
بنابراین در خانواده یک رابطههایی شکل میگیرد که شئون و نقشهایی را ایجاد میکند. مانند رابطه شوهر با زن، که یکسری دستورالعملها و ضوابطی دارد. همینطور رابطه زن با شوهر؛ درست است که یکسری اشتراکات دارد، اما یکسری اختصاصات نیز دارد که مرد باید نسبت به زن رعایت کند و یکسری اختصاصات که زن باید نسبت به مرد رعایت کند. اینها نقش و شأن همسری هست.
زن و شوهر وقتی دارای فرزند میشوند، نسبت به فرزندان خود نقش و شأنی به نام والدین پیدا میکنند. ارتباط پدر با فرزندان و ارتباط مادر با فرزندان، که اتفاقاً در این ارتباط هم یکسری وجوه مشترک و یکسری اختصاصات وجود دارد که پدر باید به گونهای با بچهها رفتار کند و مادر به شکل دیگر.
رابطه بعدی، رابطه فرزندان با پدر و مادر هست و در آخر رابطه فرزندان با یکدیگر، اینکه خواهرها و برادرها چگونه باهم رفتار کنند، یک شأن است. معمولاً کسی به اینها فکر نمیکند و بچهها همینطور به دنیا میآیند و بزرگ میشوند. اگر هرکس نقش خود را خوب ایفا کند، زندگی شیرین خواهد شد.
وظایف انسانها در نقشهایشان
هر فرد نسبت به خانواده شأن و نقشی پیدا میکند و نسبت به هر شأن و نقشی که پیدا میکند، وظائف و حقوقی به عهده او گذاشته میشود. فردی که شد همسر، پدر، فرزند و... یکسری وظایف دارد که باید به آنها عمل کند و همچنین حقوقی دارد که طرف مقابل، باید نسبت به او رعایت کند. انسان برای ادای وظایف و حقوق باید متخلّق به اخلاق و آدابی شود، حالا که میخواهد این وظایف را انجام دهد و حقوق را ادا کند، لازمهاش این است که یک سلسله از اخلاقیات و رفتارها را در وجود خود مدیریت کند. مهربانی، گذشت و... از لوازم ادای حقوق دیگران است. اگر شما اخلاق خوب نداشته باشید، نمیتوانید گذشت کنید، حق دیگران را هم به ایشان نمیدهید. حال چه اعضای خانواده خودتان باشند یا مردم، لازم هست انسان یکسری آداب و اخلاق را در خودش پیاده کند تا زندگی شیرین شود، شیرینی زندگی به همین هست و باعث تعالی انسان میشود.
دین، با ارائه اخلاق، آداب و احکام، به رعایت حقوق و انجام وظایف در خانواده کمک میکند. در مورد وظایف و حقوق همسران، والدین و فرزندان دقیقاً فرمول دارد. فرمول دین را هم خدا میدهد؛ خدایی که ما را آفریده و شأن پدری و مادری و فرزندی را او خلق کرده است. دقیقاً کاتالوگ زندگی ما دست او هست، میفرماید شما اگر واقعاً میخواهید موفق شوید، دستورات من را عمل کنید، از خودتان حرف درنیاورید، من شما را ساختهام، فقط من میدانم شما چطور به سعادت میرسید. اینها را عمل کنید تا هم دنیایتان شیرین و هم آخرتتان درست شود. ولی بشر همه عمر میرود دنبال آنکه هرجور دلش میخواهد، عمل کند.
همسر فرعون چگونه الگوی اهل ایمان میشود؟
رعایت آداب، اخلاق و احکام در حقوق و وظایف باعث میشود تا انسان به تکامل برسد. شما میدانید همسر فرعون چرا به مقامی رسید که خدا ذکر خیرش را در قرآن میکند؟ در کنار مریم(علیهاالسلام) و سایر زنهایی که خدا ذکر میکند. البته نکته ظریفی وجود دارد که خداوند او را به عنوان «إمرأت فرعون» نام میبرد، اصلاً خدا انگار از عمد نام او را نمیبرد، میفرماید: «إمرأت فرعون»؛ زن فرعون! فرعون کسی نیست که، برای چه خدا میگوید زن فرعون؟ میخواهد آبروی زن فرعون را ببرد یا به او آبرو بدهد؟! خداوند میخواهد ما را ملتفت یک نکته کند، «إمرأت فرعون» زن فرعون برای مؤمنین عالم، ضربالمثل شد. «وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِی عِندَکَ بَیْتًا فِی الْجَنَّةِ وَنَجِّنِی مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ»[1].
خدا برای همه مؤمنین عالم، زن فرعون را مثال میزند. میخواهد بگوید فرعون با این همه پلشتی، زنش زبانزد شد! چطور؟ او که خانواده درست وحسابی نداشت، چطور شد که به این مقام رسید؟! منظور این است که آدم میتواند کنار فرعون زندگی کند، از طریق زندگی کنار فرعون به چنین مقاماتی برسد.
پای گُل و درخت کود میریزند، ولی همین کود باعث میشود درخت رشد کند و ثمر دهد. زن فرعون در چنین خانوادهای هست، ولی در همین فضا ایمان خودش را حفظ میکند و از فضایی که در آن قرار دارد برای مجاهده با نفس و مجاهده با کفر استفاده میکند. از اینرو خدا به او مقامی میدهد که لایق میشود پیغمبر اولوالعزم در دامن او تربیت شود.
آنهایی که میگویند زندگی ما نابود شده است، بلد نیستند زندگی کنند. فکر میکنند زندگی یعنی اینکه در کنار یک انسان مؤمن بسیار فرهیختهتر از خود زندگی کنند، تا او دستشان را بگیرد و آنها را به یک زندگی آرام و توأم با معنویت برساند! البته انسان باید همسر مناسب اختیار کند، چه زن و چه مرد؛ ولی اگر از قضا چنین همسری نصیبش نشد، باید مدام خودش را مدیریت کند. این زندگی آزمایش او بوده و او از این طریق با مدیریت خودش، چه بسا بسیار زودتر از شرایط نرمال یک زندگی آرامی که خودش تصور میکرده به مقصد برسد. اینطور باید به زندگی نگاه کرد. از این طریق انسان به تکامل میرسد، هم تکامل تکوینی، هم تکامل تشریعی.
تکامل تکوینی و تشریعی
تکامل تکوینی این است که انسان نظام خانواده را مدیریت کند. گاهی بعضی خانمها میآیند مثلاً درباره زندگیشان سؤال دارند، میبینی چه خانم متدیّنی، اهل نمازشب، اهل عبادت، اهل کارهای خیر، با یک روحیه بالای دینی، ولی یک همسر لااُبالی دارد که زندگی کردن با این همسر زجرآور است. ولی او دارد زندگی میکند، با همه این سختیها و ناراحتیهایی که دارد، میبینی چه دلی میسوزاند، چه تلاشی میکند برای همسر لااُبالیاش که او را نجات دهد، چه بسا خدا او را در این زندگی برای هدایت و کنترل این آدم قرار داده، تا او در زندگی مسیر بدتری را طی نکند. و این زن با تلاشی که دارد میکند مراتب معرفتی و عرفانی و الهیاش افزایش پیدا میکند.
پس تکامل زندگی تکوینی انسان، پدری، مادری، همسری، فرزندی در سیر طبیعی خودش هم اگر بخواهد موفق باشد، باید انسان شئون و نقشهای خودش را درست ایفا کند. مادر، مادریاش را، پدر، پدری خودش را بکند، بچهها فرزندی خودشان، خواهرها و برادرها باید خواهری و برادری کنند تا زندگی تکوینی درست جلو برود.
تکامل تشریعی، یعنی سیر و سلوک، تکامل روح و شخصیت انسان هم به این است که همان دستوراتی که اسلام به پدر، مادر و نقشهای مختلف خانواده داده است، دقیقاً همانها را اجرا کنیم. آنوقت میبینیم چه زندگی و چه بندگی میکنیم! اینها همه در گرو مبارزه با نفس و اینکه انسان مؤمنانه زندگی کند، هست. چنین خانوادهای، مطلوبِ آن تمدن بزرگ اسلامی است که میخواهیم به آن برسیم.
نقش تکوینی تمام آفریدهها(مخلوقات)
خدا در آفرینش خود برای هر آفریدهای یک نقش و جایگاهی تعریف کرده و او به صورت تکوینی در عالم، نقش خودش را ایفا میکند. مگر اینکه بشر نقشش را بر هم بزند. قرآن کریم میفرماید: «و جَعَلنَا السَّماءَ سَقفاً مَحفوظاً....»[2]؛ ما آسمان را سقف حفظ کنندهای قرار دادیم، کار آسمان چیست؟ سقف محفوظ است. ازنظر علمی ثابت شده که آسمان اول، آسمان دوم و... از عناصری تشکیل شده که محافظ لایههای دیگر است.
«وجعَلنَا الیلَ لِباساً»[3]؛ شب را لباس و پوشش قرار دادیم. «وجَعلنَا الیلَ سَکناً»[4]؛ شب را مایه آرامش قرار دادیم. اینها ویژگیهای شب است. یعنی کارکرد شب در عالم، آرامش و پوشش است. میگوید ما اینها را آفریدیم، شب را با این کارکردها آفریدیم، دارد کار خودش را میکند. شب نور محو میشود و اشیاء در تاریکی شب فرو میروند.
انسانی که دائماً ذهن و چشم او در معرض دیدن اشیاء و حس کردن اشیاء هست، اشیاء از او غایب و یا کمرنگ میشوند. همین ندیدن و کمتر دیدن، همین تاریکی، باعث آرامش میشود. مشغلههای چشمی و ذهنی، آرامش را از آدم میگیرد. یکی از فوائد شب این هست که باعث پوشش حجابی است، همه چیز رنگ میبازد، انسان برای خواب، آرامش و استراحت آماده میشود. «وجَعلنَا النَّهارَ مَعاشاً»[5]؛ روز برای زندگی، کار و تلاش؛ «ألَم نَجعل الارضَ مَهاداً* وَالجِبالَ أوتاداً»[6]؛ آیا ما زمین را گهواره و آرامشگاه قرار ندادیم؟! و کوهها را میخهای زمین قرار ندادیم؟! در زمین یک بحث مفصلی است که مقالات علمی آن هم هست، کوهها در ثبات و گردش زمین و سردی و گرمی هوا نقش دارند. مثل میخی که محکم در یک جایی میکوبیم و به آن چیزهایی آویز میکنیم.
آیات دیگری هم هست: «وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا* وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا»[7] خورشید و گسترش روشناییاش و ماه که از پی خورشید میآید... شما یک کرم هم در عالم پیدا نمیکنید که نقشی نداشته باشد. در این عالم هیچ پدیدهای بیفایده و بی نقش نیست، خدا اینقدر حکیمانه همه چیز را آفریده است.
تا وقتی که میرسد به خانواده، برای آن هم نقش قائل است، میفرماید: «وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَجَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»[8] خلق کرد برای شما از جنس خودتان، زوجی برای آرامش شما. و بین شما مودّت و رحمت قرار داد تا این آرامش تداوم داشته باشد.
فرمول خدا و نقش ایمانی انسان
در اینجا ما میگوییم خدا یک نقش ایمانی برای انسان قرار داده و فرموده است ای انسان مؤمن باش و با فرمولهایی که من میگویم وارد زندگی شو، تا بتوانی هم خودت را آرام کنی هم اینکه یک زندگی آرامی را سر و سامان دهی. اسلام نیز در این باب گفته مَرد یک تواناییها، استعدادها و ویژگیهایی دارد و خانم نیز به عنوان جنس مؤنث یک استعدادها، تواناییها و ویژگیهایی دارد.
خداوند متعال بر اساس ویژگیهای مرد و زن، برای آنها در زندگی نقش تعریف کرده است. یک وظایف و حقوقی نیز به مرد و زن داده است. مرد مؤمن به عنوان همسر، وظایف و حقوقی دارد که در قالب اخلاق خانوادگی، اخلاق شوهر نسبت به زن، احکامی که مرد نسبت به همسر دارد و آدابی که باید رعایت کند، در این سه قالب آمده است.
مرد باید یاد بگیرد که نسبت به همسرش سه مسئله 1- احکام، 2- اخلاق و 3- آداب را رعایت کند. ما برای دورههای آموزشی مختلف ثبتنام میکنیم و دورههای خاصی میبینیم تا یک تخصصی را کسب کنیم. آیا برای یک عمر زندگی، نباید چند ساعت وقت بگذاریم و آموزش ببینیم؟! چند ساعت وقت بگذاریم، یاد بگیریم، در عوض یک عمر راحت و درست زندگی کنیم.
اهمیت شناخت وظایف و حقوق همسران
ما به این شیوهای که ازدواج میکنیم، آب هم نمیخوریم! شاید فکر کنید اغراق است، ولی این عین واقعیت است. مثلاً ما خواسته باشیم آب بخوریم، اگر ظرفی کثیف باشد داخل آن، آب نمیخوریم. آب آلوده را نمیخوریم. آب مسموم را نمیخوریم. ولی مثلاً فرد میخواهد ازدواج کند، آب را از دور دیده در صورتی که آب نیست، سراب است. با عجله میرود آب میخورد. بعد از اینکه این آب را خورد، شروع به سرفه کردن و استفراغ میکند. میبینید طلاق چقدر زیاد شده است! طلاق یعنی استفراغ زوجیت و زندگی. چراکه هیچ دقتی نمیکند. بعد از اینکه عقد کردند، تازه متوجه میشود که پسر، معتاد بوده است. بعد تازه متوجه میشود که دختر این مشکل را داشته است. خیلیها این مشکل را دارند. این وظایف را یاد بگیریم.
زن باید برود یاد بگیرد که نسبت به شوهرش چه وظایفی دارد. اینها را باید یاد بگیریم. جوانان مؤمن، به خاطر ایمانشان هم که شده، باید یاد بگیرند که نسبت به پدر و مادر، خواهر و برادر و... باید چطور رفتار کنند.
آدم یک پرنده میخرد، باید بلد باشد قفسش را کجا بگذارد، چه زمانی به او آب بدهد، چه غذایی به او بدهد و... اگر بلد نباشد که چطور با این باید رفتار کند، چند وقت بعد این پرنده میمیرد.
آنوقت چطور در زندگی، نسبت به خواهر و برادر و خانوادهاش اصلاً هیچ چیزی را نمیخواهد یاد بگیرد! نه پدرها و مادرها به بچههایشان یاد میدهند، نه بچهها میروند که یاد بگیرند. ما بر اساس چه آموزشی داریم زندگی میکنیم؟!
خانواده موفق در تراز تمدن اسلامی
اگر ما دستورات اسلام را عمل کنیم، یک خانواده متعادل، سالم، مهربان، آرام، صمیمی، مؤثر، پویا و بانشاط خواهیم داشت. یعنی همه مؤلفههای یک زندگیِ درست وقتی ایجاد میشود که نقشهایی که در زندگی هست، براساس دستورالعملهایی که خداوند متعال داده به شایستگی عمل شود. آن وقت است که زندگی شیرین میشود. آدم مؤمن باید بداند دستورالعملهای اسلام برای خانواده چیست.
باید حقوق و وظایفمان را در خانواده بشناسیم و عمل کنیم، در این صورت خانواده موفق در تراز تمدن اسلامی خواهیم داشت. اگر ما چنین خانوادهای را بتوانیم بسازیم، زیرساخت جامعه اسلامی فراهم میشود و جامعه اسلامی اگر چنین خانوادههای اسلامی را داشته باشد، زیرساخت تمدن بزرگ اسلامی فراهم میشود. این یعنی اینکه امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) میخواهند بیایند چنین جامعهای درست کنند و ما باید زمینهاش را فراهم کنیم. ما باید کار حضرت را سبک کنیم.
ما باید این کارها را انجام دهیم، منتظر نباشیم که یک قوم دیگری بیایند، به عهده ما گذاشته شده است. خطاب حضرت آقا در بیانیه گام دوم انقلاب خطاب به جوانان همین مملکت است. کس دیگری قرار نیست این کارها را بکند. منتظر چه کسی هستیم که نشستیم و کاری نمیکنیم؟! یک نفر، یک نفر باید قیام کنیم، خانوادههایمان را باید درست شکل دهیم، تا نتیجه بدهد.
ظلم و عدل و جابجایی نقشها
دقیقاً ظهور امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) برای این است که هرکسی نقش خودش را به درستی ایفا کند. آنوقت همه چیز درست میشود.
ظلم و عدل یعنی چه؟ ظلم یعنی فرد، به جای اینکه نقش خودش را ایفا کند، به کار دیگری مشغول باشد. عدل یعنی اینکه هرکس در جای خودش قرار بگیرد و به وظیفه و تکلیفی که دارد، عمل کند.
کل عالم به خاطر همین مسئله به هم ریخته است. هدف ابلیس(لعنةاللهعلیه) در طول تاریخ بشریت این بوده که نقشها را جابجا کند. انسان قرار بود عبد خدا و خلیفهالله شود، ولی شیطان انسان را عبد خودش کرد! تمام کار شیطان همین بوده است. اینکه خدا شیطان را بیرون انداخت، برای این بود که نقش را به هم زد، والّا اگر این نقش به هم نخورده بود، انسانها در بندگی خدا تا کجاها سیر میکردند؟! قرنها گذشته، انسان اگر در طول تاریخ در بستر عبودیت حرکت کرده بود، امروز کجا بود؟!
امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، کشته عدالت
خدا به انسان اختیار داده، ولی اسباب گمراهی هم هست. همانطور که مریضی هست، راه پیشگیری و دارو هم هست، اختیار یعنی همین که شما لابلای مشکلات، مسائل را مدیریت کنید.
یکی از غصههای وجود مبارک حضرت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) همین مسئله بود. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) کشته شده عدالت است. «قُتِلَ عَلِیٌّ فِی مِحْرَابِ عِبَادَتِهِ لِشِدَّةَ عَدْلِهِ»[9].
شدت عدل، یعنی حضرت میخواستند هرچیزی را در جای خودش قرار بدهند. نقشها سر جای خودش ایفا شود، معاویه نباید حاکم باشد، مال بیت المال نباید به هر شکلی مصرف شود. خلخال نباید از پای زن یهود کشیده شود و... امیرالمؤمنین(علیهالسلام) مدام تلاش و پشتکار میکنند، ولی آدمهای اطراف با ایشان همکاری نمیکنند، آنها دوست دارند انسانهای نالایق در نقشهای اصلی حاضر کنند.
مقابله امیرالمؤمنین(علیهالسلام) با جابجایی نقشها
زمان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) هم آدمها در جای خودشان نبودند. بیستوپنج سال، مسیر منحرف شده بود و در مسیر انحراف ریلگذاری انجام شده بود. حضرت میخواستند این ریل منحرف را بکَنند و قطار دین را برگردانند. یک دفعه این کار انجام نمیشود. لذا از همان اول امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمودند که اگر مال بیتالمال مِهر زنانتان شده باشد، از شما پس میگیرم. در آخر هم که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) میخواستند هر چیزی را سر جای خودش قرار دهند و نقشها را درست ایجاد کنند، جلوی ایشان ایستادند.
نمونهای از عدالت امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در برخورد با خواص
تنها چند ماه از بیعت طلحه و زبیر با حضرت گذشته بود، که طلحه و زبیر بیعتشان را شکستند. اینها کسانی بودند که با امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در رکاب پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) بودند. شانه به شانه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در جنگها شرکت میکردند و با دشمن میجنگیدند. از پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) لقب گرفتند.
زبیر جزء کسانی بود که وقتی بعد از رحلت پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) به خانه امیرالمؤمنین(علیهالسلام) حمله میکنند، زبیر به دفاع از امیرالمؤمنین(علیهالسلام) آمد. این افراد با این سابقه رفاقت با امیرالمؤمنین(علیهالسلام) نزد ایشان میآیند در حالی که بیستوپنج سال از آن دوران گذشته، ذائقهها عوض شده است. پول بیت المال به حساب اینها رفته و از این طریق سرمایهدار و پولدار شدهاند. (خانهها و مرکبهای اشرافی، امکانات آنچنانی از بیتالمال گرفته بودند. حال به محضر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) آمدهاند که ما جزء نخبگان و سران جامعه اسلامی هستیم. ما خواص جامعه اسلامی هستیم. ما اگر یک سخنرانی کنیم، کل جامعه علیه تو و یا همراه تو میشود.) حکومت یکی از بلاد اسلامی را به ما بده. وقتی آنها به داخل آمدند، حضرت شمعی را که روشن بود، خاموش میکنند و یک شمع دیگر روشن میکنند. آنها میگویند چرا این کار را کردید؟ حضرت میفرمایند این شمع بیت المال بود، شما کار شخصی دارید، من شمع خودم را روشن کردم. با این حرف حضرت، اینها دیگر حساب کار به دستشان آمد. با خودشان گفتند: کسی که حواسش به شمع بیتالمال هست، قرار نیست، همینطور به ما حکومت بدهد!
همین شد که اینها بعداً میروند و لشکرکشی میکنند. و بقیه ماجرا... امیرالمؤمنین(علیهالسلام) کشته این هست که نقشها به اهلش واگذار نشده، او میخواهد نقشها را بر سر جای خودش برگرداند.
[1] . سوره تحریم، آیه 11.
[2] . سوره انبیاء، آیه 32.
[3] . سوره نبأ، آیه 10.
[4] . سوره انعام، آیه 96.
[5] . سوره نبأ، آیه 11.
[6] . سوره نبأ، آیه 6 و 7.
[7] . سوره شمس، آیات 1 و 2.
[8] . سوره روم، آیه 21.
[9]. تعبیر دانشمند مسیحی، جرج جرداق.