فلسفه خلقت و قدرت شیطان چیست؟

فلسفه خلقت و قدرت شیطان چیست؟


فلسفه خلقت و قدرت شیطان چیست؟

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: چرا خداوند متعال مانع شیطان نشده؟! // آیا شیطان تحت مشیت الهی ما را فریب می‌دهد؟ // چرا در این نظام أحسن که انسان باید در آن رشد کند و اسباب رشد و کمال او هم فراهم است، خداوند متعال شیطان(این موجود مزاحم) را آفریده که همه افعالش شر و کارش اغواگری است؟ // آخرین مهلت شیطان چه زمانی است؟ // اگر شیطان همیشه در حبس بود...

 

 شناسنامه

عنوان: بفرمایید مهمانی خدا

موضوع: آخرین فراخوان شیطان

زمان: دوشنبه 7 فروردین 1402، پنجمین شب از مراسم ویژه ماه رمضان

مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

قدرت شیطان از کجاست؟// شیطان دشمن است یا مأمور؟

آیا آثار و کار‌هایی که شیطان در دنیا انجام می‌دهد، خارج از حیطه قدرت خداوند متعال است که اینقدر می‌تواند شر به پا کند و کسی هم به اصطلاح جلو‌دارش نیست؟ آیا شیطان مأمور خداوند متعال است و از طرف او انسان‌ها را امتحان می‌کند و به انحراف و اختلاف می‌اندازد؟ اگر مأمور خداست و برای امتحان شدن مردم به خداوند متعال کمک می‌کند، پس چرا خداوند متعال در قرآن او را لعنت کرده، پس چرا فرموده: «...الشَّیْطَانَ اإنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ»[1]؛ شیطان دشمن است. چطور می‌شود؟

 

فلسفه خلقت شیطان در نظام أحسن

نظام هستی که خداوند متعال آن را برپا کرده، نظام أحسن است؛ یعنی براساس خیر آفریده شده و بهترین خلقت، هستی و آفرینش اتفاق افتاده، چراکه کار خداوند متعال است. قبول داریم که عالم هستی نظام أحسن است، از آن طرف هم قبول داریم که شیطان وجودش شر است، پس چرا در این نظام أحسن که انسان باید در آن رشد کند و اسباب رشد و کمال او هم فراهم است، خداوند متعال شیطان(این موجود مزاحم) را آفریده که همه افعالش شر و کارش اغواگری است؟

جواب‌های مختلفی برای این سؤال وجود دارد تا بالاخره تکلیف روشن شود که آیا شیطان از طرف خداوند متعال این‌کارها را می‌کند، (چراکه خداوند متعال به او اجازه داده)، یا اینکه نه از قدرت خداوند متعال خارج شده و قدرتی برای خودش در مقابل قدرت و دستگاه خداوند متعال دارد؟

 یک جواب، ناظر به نظرات مرحوم ملاصدرا (صدرالمتألهین) و بر اساس حکمت ‌متعالیه‌ای که مطرح می‌کند این است؛ اولاً خداوند متعال شرّ نیافریده، در نظام أحسن هرچه آفریده خیر است، فرموده: «کُلُّ مَولودٍ یُولَدُ علَی الفِطرَة»[2]؛ هر انسان یا جنی که به دنیا آمده براساس فطرت خداپرستی خلق شده. حتی انسان‌های جنایت‌کار و خون‌ریز در تاریخ وقتی به دنیا آمدند موّحد به دنیا آمدند، کافر که به دنیا نیامدند. خداوند متعال اینها را براساس فطرت الهی، آفریده است. شیطان که از اول شیطان خلق نشد، شیطان هم موجودی بر اساس فطرت الهی خلق شد، منتها می‌فرمایند: موجودات دو وجود دارند؛ یک وجود فی‌نفسه و یک وجود لِغیره. وجود فی‌نفسه؛ یعنی خداوند متعال این موجود را فارغ از هر اتفاق پیرامونی که ممکن است بر او در آینده تأثیر بگذارد، آفریده است. فی‌نفسه این موجود، موجودی بوده که لازم بوده خداوند متعال خلق کند و بر اساس حکمت خداوند متعال در این عالم خلق شده است. هر موجودی؛ حیوانات، حشرات، گیاهان، انسان‌ها و... وقتی خداوند متعال فی‌نفسه آن را خلق کرده، در عالم جای خودش را گرفته و نقش خودش هم ایفا می‌کند. پس فی‌نفسه خیر است.

 

انتخاب خیر یا شر توسط وجود ثانویه

همین موجودی که فی‌نفسه خیر است، یک وجود لِغیره دارد؛ یعنی وجودش نسبت به دیگر موجودات و انسان‌ها. اگر از این وجود در نسبتش با سایر انسان‌ها و حیوان‌ها در این عالم، خیر صادر شد، این وجود ثانویه‌اش نسبت به بقیه عالم، خیر می‌شود، اگر از او شر صادر شد این وجودش شر می‌شود، حالا این وجود ثانویه‌ای که شر یا خیر از آن صادر می‌شود دیگر در اختیار خودش است.

خداوند متعال وجود اولیه‌ای که آفریده، فی‌نفسه این موجود را پاک، خوب و موّحد آفریده ولی در مسیر زندگی در نسبتش با سایر موجودات عالم، از این موجود یا خیر صادر می‌شود یا شر؛ این هم به خاطر اختیاری است که خودش دارد، دست خودش است. خداوند متعال انسان و جن و... را که آفرید، سه چیز به آنها داد: عقل، نفس و اختیار. عقل که امر به خوبی می‌کند، نفس به بدی امر می‌کند، این وسط یک چیز داریم به نام اختیار، که ما باید بین این دو، یکی را انتخاب کنیم؛ خوبی­ها را انتخاب کنیم یا بدی­ها را. لذا انسان و جن می­توانند راه سعادت و عقل یا راه شر را طی کنند، گمراه شوند یا گمراه کنند.

 

دلیل عقاب و اخراج شیطان

چرا خداوند متعال شیطان را آفرید؟ خداوند متعال، شیطان را از ابتدا شیطان نیافریده. شیطان را یک جن آفریده، مثل اینکه من و شما را به شکل یک انسان آفریده، خوب هم آفریده است. ممکن است بگویید: ای کاش خداوند متعال شیطان را با این همه بدی‌ها نمی­آفرید! خب، خداوند متعال می­توانست ما را هم خلق نکند تا این همه کارهای بد انجام ندهیم. اختیار کارهای بد با خودمان است، می‌توانیم به جای بدی، خوبی کنیم.

حضرت امیرالمؤمنین(علیه­السلام) می­فرمایند: شیطان شش­هزار سال عبادت کرد. (البته مشخص نیست این شش­هزار سال، سال دنیایی است یا سال آخرتی، که اگر سال آخرتی باشد، هر روز آن برابر با هزار سال است) عبادت کرده و زحمت کشیده، خداوند متعال به شیطان توفیق بندگی خود را عنایت کرد. شیطان عبادت کرد تا به مقام ملائکه رسید. خداوند متعال اجازه داد با ملائکه همنشین شود. به مقامات بالایی رسید که بعضاً در عبادت از ملائکه هم برتر شد (نه از همه ملائکه). خداوند متعال مزد عبادتش را به او داد و او را به آن مقامات رساند. خداوند متعال قانونی دارد؛ هرچقدر معرفت بیشتر، درجه تکلیفش بالاتر، همینطور اگر خطا و اشتباهی کند، شدت عقاب هم بیشتر است. شما وقتی در دامنه کوه هستید، اگر سقوط کنید خیلی آسیب نمی­بینید، اگر تا وسط کوه بالا بروید و بعد سقوط کنید، خطرناک می‌شود. اگر از قله کوه سقوط کنید، دیگر خلاص. کسی که به مقامات عالی بندگی رسیده، خیلی باید مراقب باشد؛ اگر خطا کند، عقابش شدید است. خداوند متعال هم شیطان را شدید عقاب و او را اخراج کرد.

 

درخواست شیطان از خدا// آخرین مهلت...// مزد عبادت شیطان چه بود؟

 در این حال که شیطان عبادت کرده بود و مزد عبادتش را هم به او داده بود و مقامات بالایی داشت، در زمان اخراج، از خداوند متعال درخواست کرد، خداوند متعال هم درخواست او را قبول کرد. گفت: حالا که من اینقدر عبادت کرده‌ام، مزد من را بده. مزد خود را گرفته بود. ولی گفت: «فَانظِرنی اِلَی یَوم یُبعَثون»[3]؛ خدایا به من مهلت بده تا روز رستاخیز؛ یعنی این دنیا تمام شود، همه بمیرند و در عالم برزخ هم من قدرت مانور داشته باشم. تا روزی که همه برانگیخته می­شوند، به من فرصت بده. اطلاعات خیلی دقیقی دارد، جغرافیای حیات بشری را می‌داند. می‌داند در این دنیا و برزخ تا کجا می­تواند دست­کاری کند و تا کجا می­تواند ضربه بزند. شیطان گفت: تا «یَوْمِ یُبْعَثُونَ»[4]. خداوند متعال قبول کرد ولی نه آن چیزی که او خواسته بود. خداوند متعال فرمود: «قالَ فَإِنَّک مِنَ الْمُنْظَرِینَ»، «إِلی یوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ»[5]؛ تا وقت معلوم. مفسرین در مورد وقت معلوم نظراتی دارند. براساس روایات، یکی از موارد وقت معلوم، نفخ صور است؛ یعنی زمانی که در صور دمیده می­شود و همه جان­­­ها قبض می­شوند. بعضی می­گویند: منظور از وقت معلوم، روز ظهور حضرت حجت(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) است که در روایات آمده، حضرت وقتی ظهور می­کنند گردن ابلیس را می­زنند، بعضی روایات دیگر هم منسوب به رسول­خدا­(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است که در ماجرای بیت­المقدس، بر آن صخره شیطان را به قتل رساندند. این هم یک روایت است. «اِلی یَومِ الوقتِ المَعلوم»؛ تا آن روز معلوم.

 

رفتار خداوند متعال بر اساس حکمت// چرا خداوند متعال مانع شیطان نشده؟!

پس شیطان در ابتدا شیطان خلق نشده، مثل ما و خیلی انسان­های دیگر. صدام از ابتدا صدام خلق نشده، هیتلر از ابتدا هیتلر خلق نشده، بعد اینگونه شده است. لذا خداوند متعال شر نیافریده، خیر آفریده و منتها خود انسان مسیرش را انتخاب کرده است.

نکته دوم؛ قدرت و وجود هیچ موجودی استقلالی نیست، یعنی از خودش نیست، همه چیز در این عالم از خداوند متعال نشأت می­گیرد؛ هر وجود و هر قدرتی! وجود همه از خداست. شیطان هم مخلوق خداوند متعال است. اگر قدرتی دارد و کاری می‌کند به این دلیل است که خداوند متعال مانع او نشده، اگر مانع او شود، نمی‌تواند کاری انجام دهد. هرکس قدرتی دارد و کاری انجام می‌دهد به این دلیل است که خداوند متعال مانع نشده است. مانع نشده چرا که در اصل، این حکمت الهی است. خداوند متعال براساس حکمت خود رفتار می‌کند. در خیلی از مواقع هم مانع شیطان شده است.

 

وقتی شیطان حبس می‌شود...

در زمان حضرت داوود(علیه‌السلام)، با اینکه ایشان مُلک داشت و حاکم بود؛ به شغل سبد‌بافی مشغول بود. سبدها را می‌فروخت و زاهدانه زندگی می‌کرد. خرج و روزی خود را درمی‌آورد. روزی به خداوند متعال گفت: آیا می‌شود که شیطان نباشد تا ببینیم دنیا چطور می‌شود؟ خطاب شد باشد، ما شیطان را  حبس می‌کنیم. بنا بر نقل، خدای متعال شیطان را حبس کرد، مثل ماه رمضان که شیطان در غل‌ و زنجیر است و احوالات مردم خیلی بهتر می‌شود، مردم مؤمن‌تر می‌شوند، بیشتر اهل مسجد می‌شوند. آنهایی که در سال مسجد نمی‌رفتند، مسجد می‌روند. آنجا خداوند متعال شیطان را کاملاً حبس کرد.

حضرت داوود(علیه‌السلام) شب سبدبافی می‌کرد، صبح طبق معمول بیدار می‌‌شد تا برود و سبدها را  بفروشد، دید همه مغازه‌ها بسته و بازار تعطیل است. هیچ‌کس نیست. یک نفر را پیدا کرد. سؤال کرد چه شده؟ گفت: همه به بیابان رفته‌اند، دارند توبه می‌کنند، ضجه می‌زنند و خداوند متعال را صدا می‌زنند. به بیابان رفت و جمعیت زیادی را در بیابان دید. بچه‌ها جیغ می‌زدند، زن‌ها گریه می‌کردند و مردها «الهی العفو» می‌گفتند. حضرت داوود(علیه‌السلام) در آن روز نتوانست سبدها را  بفروشد و گرسنه ماند. روز دوم و سوم هم همین اتفاق افتاد. قدیم کارگر روزمزد بودند، کارمند نبودند که حقوق‌شان به راه باشد. پیغمبر خدا(علیه‌السلام) سه روز گرسنگی را تحمل کرد. روز سوم گفت: خدایا، شیطان را آزاد کن! شیطان کنار رفته و یک دفعه چشم بصیرت مردم باز شده، همه از غفلت بیرون آمدند. خداوند متعال هم دوباره شیطان را آزاد کرد. از صبح روز بعد همه سرِ کار رفتند، همه مغازها باز شد و زندگی جریان داشت.

 

فواید کرونا// عدو شود سبب خیر

ممکن است سؤال پیش بیاید که یعنی ما به‌ خاطر شیطان زندگی می‌کنیم؟ آیا به دلیل وجود شیطان است که ما کاسبی می‌کنیم؟ خب، ما گرسنه می‌شویم، باید غذا بخوریم، باید کار کنیم تا بتوانیم خوراک و پوشاک و مسکن تهیه کنیم و زندگی کنیم.

رعایت بهداشت خوب است یا نه؟ خیلی هم خوب است. اصلاً سلامتی انسان در گرو رعایت بهداشت است. بهداشت را رعایت نمی‌کردیم تا کرونا آمد. بعضی عادت به شستن دست نداشتند، در کرونا مرتب ضدعفونی می‌کردند و از ماسک استفاده می‌کردند. قبل از کرونا بعضی‌ها میوه را نشسته می‌خوردند اما بعد از کرونا حتی هندوانه و... را هم با دقت می‌شستند. مردم بهداشتی شدند. اگر کرونا هیچ فایده‌ای نداشت، حداقل این بود که مردم را به سمت بهداشتی شدن سوق داد. آدم‌هایی که طهارت و نظافت و آثار آن را می‌دانند و عقلایی زندگی می‌کنند، در نبود کرونا هم این موارد را رعایت می‌کردند.

 

همه شؤن زندگی برای خدا

ما در بحث کسب و کار، ازدواج و... براساس عقلانیت رفتار نمی‌کنیم، بلکه نفسانی رفتار می‌کنیم، مثلاً انسان می‌تواند عاقلانه ازدواج کند، برای رضای خدا ازدواج کند، ولی به‌خاطر شهوت و هوس یا به‌خاطر پول ازدواج می‌کند. اگر به‌خاطر خدا ازدواج می‌کرد، معیارهایی که خداوند متعال فرموده بود رعایت می‌کرد، گرفتار هم نمی‌شد. یک ازدواج سالم بود، شغل و تحصیل هم همین است، اگر ما بر اساس سبک زندگی توحیدی و الهی زندگی کنیم، اگر شیطان هم نباشد ما استاندارد زندگی می‌کنیم. فرض کنید اگر خدا شیطان را حبس کند، بعضی از اشخاص، اولیای خدا، مقام معظم رهبری(حفظه‌الله)، همان ساعت بیدار می‌شوند، همان کارها را می‌کنند، قرآن می‌خوانند، ورزش می‌کنند، به‌خاطر اینکه شیطان نبوده، اصلاً به‌خاطر نفس نبوده، به‌خاطر خدا زندگی می‌کردند. حالا شیطان حبس شده، اما خدا که هست. لذا اگر می‌بینید بازار شلوغ است و زندگی در جریان است، برای اینکه عنان مردم به دست شیطان است، والا در بازار مشاهده می‌کردید که همه مؤمنین نماز می‌خوانند، قرآن و ذکر دارند و مراعات می‌کنند؛ دروغ نمی‌گویند، برای فروش غش در معامله نمی‌کنند. کاسبی می‌کنند ولی کسی دزدی نمی‌کند. اما می‌بینید زندگی در جریان است؛ ولی خوب و پاک در جریان نیست. لذا می‌فرماید: «قُلْ إِنَّ صَلَاتِی وَنُسُکِی وَمَحْیَایَ وَمَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ»[6]؛ نماز من و زندگی من (خوردن و خوابیدن) حیات من و مرگ من باید برای خدا باشد. خدا گاهی هم شیطان را حبس می‌کند؛ تا ببینید چند نفر حال آنها فرق نمی‌کند و همانطور مثل قبل‌ اهل رعایت هستند، خیلی کم هستند.

 

آیا شیطان تحت مشیت الهی ما را فریب می‌دهد؟

 خدا به او مهلت داده، یعنی چه؟ آیا تحت مشیت الهی ما را فریب می‌دهد؟ به اصطلاح آیا دست او در دست خداست، برای اینکه ما را امتحان کند؟ شیطان تحت مشیت الهی ما را فریب می‌دهد، اما مأمور خدا نیست. در کتاب «اصول کافی» بابی به نام باب توحید هست، آنجا روایت در مورد مشیت الهی وارد شده، می‌فرماید: مشیت دو نوع است: مشیت حتم، مشیت عزم. مشیت یعنی اراده، اراده الهی. مشیت حتم؛ خدا می‌خواهد شما با اختیار خود، کاری را که می‌خواهید یا دوست دارید، انجام دهید؛ اراده خدا بر این تعلق گرفته که شما کاری را که می‌خواهید، بتوانید انجام دهید ولو بر خلاف میل و دستورات الهی باشد. چراکه خدا به انسان اختیار داده بر اساس اختیار خود تصمیم بگیرد و راه رشد یا غَیّ را طی کند. اگر بخواهد جلوی او را بگیرد؛ پس برای چه به او اختیار داده است؟ خدا به انسان اختیار داده و بعد به او اجازه داده که اگر خواست تخلف کند بتواند تخلف کند. این هم اراده الهی است.

 

مشیت حتم خداوند// احترام خدا به انسان

به عنوان مثال، یک پدر، به فرزند خود می‌گوید: پسرم! فلان رشته را انتخاب نکن، با فلانی ازدواج نکن، من دوست ندارم، خوب نیست و او در جواب می‌گوید: نه! من دوست دارم این رشته را انتخاب کنم، من دوست دارم با فلانی ازدواج کنم و... پدر او را نصیحت و ارشاد می‌کند و بعد به او می‌گوید: اگر خودت می‌خواهی، من خرج تو را می‌دهم، ولی من می‌گویم این کار را نکن، اما اگر خواستی این کار را انجام دهی؛ من خرج تو را می‌دهم. هم به او اجازه می‌دهد و هم خرج او را می‌دهد و او می‌رود و گرفتار می‌شود. حالا یکی بیاید و به پدر بگوید که این کار را نکن، خرج او را نده، ولی پدر می‌گوید: نه! او یک آدم است و به غذا، زندگی و معیشت نیاز دارد و زندگی معیشت او دست من است و من معیشت او را تأمین می‌کنم، بدی یا خوبی را به او یاد می‌دهم، اگر نخواست گوش بدهد، من آب و غذا را از او قطع نمی‌کنم. در طول زمان سر او به سنگ می‌خورد و بعد می‌فهمد که باید گوش می‌داد. این را مشیت حتمیه الهی می‌گویند. خدا به‌خاطر اختیاری که به انسان داده، احترام می‌گذارد و اجازه می‌دهد انسان با اختیار و با پای خود، راه بیراهه برود. البته راهنمایی می‌کند، گاهی گوشمالی می‌دهد، راه بازگشت را هم می‌گذارد، ولی مانع او نمی‌شود. این نوع، مشیت حتمیه می‌گویند.

 

مشیت عزم الهی چیست؟

در بعضی از امور خداوند قاهرانه، مقتدرانه، چه بخواهید و چه نخواهید؛ چیزی را رقم می‌زند که خودش بخواهد. به آن مشیت عزم می‌گویند. یک نمونه آن مثلاً خدا مشیت را بر این قرار می‌دهد که حضرت موسی(علیه‌السلام) در خانه فرعون بزرگ شود و بعد ریشه فرعون را بکَند. فرعون چند ده‌هزار طفل را کُشت تا موسی(علیه‌السلام) به دنیا نیاید. چه قتل عامی کرد! آن‌‌وقت خدا او را در خانه فرعون جا می‌دهد، آنجا او را در دامن فرعون رشد داده؛ این مشیت عزم الهی است. اگر همه عالم هم تصمیم دیگری بگیرند، خدا کار خودش را می‌کند. می‌فرماید؛ عاقبت امر حق بر باطل پیروز می‌شود. «وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ»[7] این مشیت عزم خداست.

اگر در زندگی مؤمنانه، مجاهدانه و موحدانه زندگی کنید، عاقبت برای شماست. این مشیت عزم خداست. شیطان هم تحت مشیت حتمیه الهی همه را فریب می‌دهد، ما تحت مشیت حتمیه الهی گناه می‌کنیم، شیطان هم تحت مشیت حتمیه الهی انسان را فریب می‌دهد. اما مشیت عزمیه الهی این است که شیطان با پیروانش اهل جهنم‌اند، شکست می‌خورند. خداوند متعال وعده داده که من دنیا را به اهل تقوا می‌دهم. «وَنُریدُ أَن نَمُنَّ عَلَی الَّذینَ استُضعِفوا فِی الأَرضِ وَنَجعَلَهُم أَئِمَّةً وَنَجعَلَهُمُ الوارِثین»[8] نه در زمان ظهور اگر قبل از ظهور هم مؤمنین یک پارچه، امت خیر شوند، هرقدر بتوانند آن را محقق کنند، من به آنها می‌‌دهم. هر مؤمنی اگر باتقوا بود « وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقینَ».

 

حضور شیطان در ماجرای سقیفه// درگیری جدی بین شیطان و «الله»  

شیطان اجازه پیدا کرد که گناه کند و این تحت مشیت حتمیه الهی بود. آیا امکان نداشت خداوند متعال این مشیت را عوض می‌کرد، به شیطان مهلت نمی‌داد این همه زحمت درست و همه را بدبخت و جهنمی کند؟ به‌خاطر امت، به‌خاطر ملت، مردم، و بندگانش مهلت نمی‌داد! خداوند ما را از شر و وسوسه‌های شیطان حفظ کند.

شیطان در حوادثی که در صدر اسلام اتفاق افتاد، مستقیماً نقش داشت. البته در روایات و آیات داریم که بعضی از انسان‌ها اولیای شیاطین‌اند؛ یعنی برخی انسان‌ها در شیطنت به مقام و جایگاهی می‌رسند که شیطان تحت ولایت آنها در می‌آید. این چیز بسیار عجیبی است. روایت داریم، هنگام برپایی صحرای محشر، ابلیس را درحالی‌که یک حلقه آتش به دور گردنش بسته شده، حاضر می‌کنند، اما قاتلین حضرت زهرا(‌علیها‌السلام) را با دو حلقه آتش بر گردن حاضر می‌کنند!

در ماجرای سقیفه، شیطان مجسم شد و نقش ایفا کرد. ماجرای بعد از رحلت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خیلی مهم بود، به همین دلیل ابلیس مستقیماً خودش ورود کرد و نقشه کشید. از اینرو حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) وارد مبارزه و درگیری سنگینی با جریان ابلیس و شیاطین شدند. این درگیری جدی بین شیطان و حزب شیطان با «الله» و حزب‌الله بود.

 

مبارزه حضرت زهرا(علیها‌السلام) با شیطان

حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) بعد از وجود مبارک پیامبر(صلی‌الله‌و‌علیه‌وآله)، تمام تهدیدهایی که شیطان به‌وجود آورد را به فرصت تبدیل کردند. دشمنان قصد داشتند امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را به قتل برسانند، چندین مرتبه نقشه ترور امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) کشیده شد‌. حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) به عنوان دختر پیغمبر، بالاخره در امت و بلاد اسلامی حیثیتی داشتند، خودشان را فدا کردند. با قربانی شدن ایشان، یک حجاب سنگین بین دشمنان و قتل امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) افتاد؛ یعنی دیگر به سادگی نمی‌توانستند از این حجاب عبور کنند و ایشان را به قتل برسانند، چراکه شهادت دختر پیامبر، خود یک جنایت فوق‌العاده بود. پس حضرت این فرصت را ایجاد کردند و تهدید شهادت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را برطرف کردند.

 

هدف از غصب فدک// مبارزه سنگین با شیطان تا ظهور ادامه دارد

دشمنان فدک را با قصد زمین‌گیر کردن امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) غصب کردند. آنقدر بی‌بی رفتند و آمدند تا بالاخره قباله فدک را گرفتند و با این کار مسئله را مهم کردند، مسئله‌ای که مهم هم بود. به واسطه قضیه فدک، به حضرت تعدی کردند، ایشان را کتک زدند و دوباره قباله را پس گرفتند. کسی گمان نمی‌کرد که این اتفاق‌ها بیفتد، دختر پیامبر رفته بودند که حق خود را پس بگیرند، چرا کتکشان زدند؟! حضرت در اینجا تهدیدی که هدفش امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بود را تبدیل به یک فرصت کردند.

وقتی ماجرا برملا شد، می‌خواستند به عیادت بی‌بی بروند تا پرونده را مختومه کنند و بگویند: ماجرا ظاهراً فیصله یافته، اصلاً درگیری نبوده و بعد هم رسانه‌های مردمی چیزهای دیگر مخابره کنند و تاریخ مخدوش شود. بی‌بی مجدداً تهدید را برای امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، به فرصت تبدیل کردند؛ در ابتدا آنها را به خانه راه نمی‌دادند و بعد با اذن امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) راه دادند ولی از آنها روی گرداندند و حرف‌هایی زدند، فرمودند: «من از شما راضی نیستم». قضیه‌ کاملاً طور دیگری شد، برای دشمن تهدید شد و فرصتی شد برای امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) تا حق و حقیقت روشن شود. بعد می‌خواستند به تشییع جنازه‌ بی‌بی بروند، که بی‌بی آن را هم اجازه ندادند و وصیت کردند: «غَسِلْنی وَ کَفِّنی وَ دَفِّنی فی‌الَّیل وَلا تُعْلِنْ اَحَدا»[9]؛ شبانه مرا غسل بده و کفن و دفن کن و احدی را هم خبر نکن.

این فرصت هم از دشمنان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) گرفته شد. فاطمه زهرا(‌علیهاالسلام) همه فرصت‌های دشمن را به تهدید تبدیل کردند و همه تهدیدهای امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را به فرصت، و تا روز ظهور حضرت حجت(عجل‌الله‌تعالی فرجه)، این فرصتی که برای اسلام و آن تهدیدی که برای دشمن ایجاد کردند، ادامه دارد. چه مبارزه سنگینی کردند!

حالا اشاره کنیم به آن روضه‌ که دل‌ها برای این روضه می‌سوزد، چون روضه سختی است و آن هم ماجرای کوچه بود و اتفاقاتی که در کوچه افتاد؛ بمیرم برای درد دل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، یک بار خانمش را در خانه زدند، یک بار در کوچه

السلام علیک ایتها الصدیقه الشهیده

 


[1]. سوره یس، آیه 60.

[2]. بحار‌الانوار، ج3، ص281.

[3]. سوره حجر، آیه36.

[4]. سوره أعراف، ایه 14.

[5]. سوره حجر، آیه 37-38.

[6] . سوره أنعام، آیه 162.

[7] . سوره فصص، آیه 83.

[8] . سوره قصص، آیه 5.

[9] . کشف الغمة، ج 2، ص 68.