در قیامت با کدام امام محشور می‌شویم؟

در قیامت با کدام امام محشور می‌شویم؟


در قیامت با کدام امام محشور می‌شویم؟

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: خداوند متعال روح را به عنوان حقیقت واحد یکپارچه در وجود همه انسان‌ها به یک شکل قرار داده است. ولی بعضی این روح را تعالی می‌دهند و به اعلی مرتبه خود صعود می‌کنند. بعضی هم آن را آلوده و اسیر نفسانیات می‌کنند. // همه ارواحی که در جامعه ایمانی یکپارچه شدند و ارواحی که در جامعه کفر با هم یکپارچه شدند، دو جبهه ایمان و کفر(جبهه نور و جبهه ظلمت) را در این عالم تشکیل می‌دهند؛ هر کدام هم امامانی دارند. // ائمه نار و ائمه نور سعی می‌کنند سه دسته افراد را به خود جذب کنند... // یگانگی و اتصال روح ما با روح امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه)! چگونه ممکن است؟! // اجتماعات و مراسمات مؤمنین چه تأثیری در روح ایمانی ما دارد؟

 

شناسنامه:

عنوان مراسم: بفرمایید میهمانی خدا

موضوع سخنرانی: ابد در پیش داری(2)

تاریخ: 1403/12/27 - هفدهمین شب از مراسم ماه مبارک رمضان

مکان: مدینه العلم کاظمیه

 

روح، یک حقیقت واحد دارای مراتب

در شب‌های گذشته عرض کردیم که روح، یک حقیقت واحد و یکپارچه و دارای مراتب است. اینطور نیست که مثلاً هوایی که ما در یک بادکنک می‌دمیم و پنجاه بادکنک را باد می‌کنیم و در هر کدام آنها یک اجزایی از این اکسیژن وارد و بسته‌بندی ‌شود! اینطور نیست که فکر کنیم روح انسان هم مثل بادکنک جُزءبرداری شده از اکسیژن و در یک فضایی بسته‌بندی شده است. اگرچه اکسیژن هر کجا باشد، فرمولش یکی است و از این جهت شبیه روح دارای یک حقیقت واحد است ولی اینطور نیست که روح اجزایی داشته باشد و در وجود هر کسی دمیده ‌شود و یک روح جدا‌شده‌ای از روح اعظمی باشد که وارد وجود یک انسان شده است. روح یک حقیقت واحد است که خداوند متعال این را در وجود انسان‌ها قرار می‌دهد؛ از روح نبی مکرم اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تا روح اشقی‌الاشقیا در این عالم همه توسط خداوند متعال خلق شده و یک حقیقت واحد هستند.

مثال ساده دیگر اگرچه این مثال ناقص است. بدن شما، یکپارچه بدن شما است. عضوی که فاسد می‌شود و باید قطع کنید بدن شماست، عضو دیگری هم که سالم است بدن شماست. بدن شما اجزا دارد و قابل جدا شدن است ولی روح انسان یک حقیقت واحد است که دارای مراتب است. بعضی خود را از مراتب معمولی روح به مراتب اعلاء روح می‌رسانند و صعود می‌کنند. بعضی از مرحله روح درون این بدن تنزل پیدا می‌کنند و به سمت حیوانیت کشیده می‌شوند، روح خود را از تعالی می‌اندازند؛ این همه آن روح است، نه جزئی از آن.

مثال دیگر همان اکسیژن؛ یک جایی هوا خیلی تمیز است و اکسیژن خالص است. یک جایی مقداری آلوده است. درصد آلودگی این اکسیژن هر چقدر بالا برود انگار این اکسیژن از اصل و کارایی خود دور شده است. هر چقدر به خلوص بیشتری نزدیک می‌شود این اکسیژن پاک‌تر می‌شود و به اصل خود نزدیک‌تر شده و اثر آن بیشتر است.

 

روح را باید متعالی کرد

روح انسان یک حقیقت واحد یکپارچه است که از خداوند متعال در وجود انسان به ودیعه نهاده شده است. در همه انسان‌ها هم به یک شکل قرار داده است. ولی بعضی این روح را تعالی می‌دهند و به اعلی مرتبه خود صعود می‌کنند. بعضی هم این روح را آلوده می‌کنند به این معنا که روح خود را اسیر نفسانیات می‌کنند. خود را در زندان نفس اسیر می‌کنند و روح شهوت و تکبر بر آنها حاکم می‌شود.

 

مراتب ارواح ایمانی و ارواح کفر

ارواح مؤمنین در این عالم با درجات مختلف ایمانشان کنار هم یکپارچه می‌شوند. ایمان ده مرتبه دارد: بِر ابرار، صدقِ صادقین، یقینِ مقنین، رضا، وفا، حلم و...؛ اینها مراتب ایمان است. روح مؤمن به هر کدام از این صفات یا به هر تعداد بیشتر از این صفات متصف شده باشد در جامعه ایمانی ارواح مؤمنین تعریف می‌شود.

ارواح کافر آنهایی هستند که از ایمان خارج شدند، به ایمان متصف نیستند و به خداوند متعال ایمان ندارند. روح وقتی به مرحله کفر برسد به سمت پایین سقوط می‌کند. کفر هم مراتب دارد؛ یک مرحله کفر ِانکار است که منکرین می‌شوند. یک مرتبه آن جحد است که جاحدین می‌شوند. یک مرتبه آن عناد است که معاندین می‌شوند. یک مرتبه آن نفاق است که منافقین می‌شوند. روح در مراتب کفر مدام پیشرفت می‌کند و پایین‌تر می‌رود و به کفر و به ظلمات آن اضافه می‌شود.

 

جبهه ایمان و جبهه کفر

همه ارواحی که در جامعه ایمانی یکپارچه شدند و ارواحی که در جامعه کفر با هم یکپارچه شدند دو جبهه ایمان و کفر(جبهه نور و جبهه ظلمت) را در این عالم تشکیل می‌دهند؛ هر کدام هم امامانی دارند.

 ارواح قدسی در اعلی مراتب ایمان قرار دارند که ارواح انبیا و ائمه اطهار(علیهم‌السلام) هستند و ارواح اشقی‌الاشقیا که در پایین‌ترین و بدترین مرحله کفر هستند و کفر در وجود اینها به مرتبه اعلای خود رسیده است. اگرچه ممکن است در دنیا منافق باشند و مردم فکر کنند اینها مؤمن هستند.

 

ائمه نور و نار

 امامان حق و امامان باطل؛ ائمه نور و ائمه نار. امامان کسانی هستند که در رأس هستند. در رأس اهل ایمان، نبی مکرم اسلام حضرت خاتم‌الانبیا محمد مصطفی(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستند. در رأس کفار هم دشمنان درجه یک انبیا و ائمه اطهار(علیهم‌السلام) قرار دارند. این ارواح امام (چه امام کفر و چه امام ایمان) ارواح هم‌کیش خود را در این عالم دعوت می‌کنند. ائمه نور، ارواح نورانی و ایمانی را فرا می‌خوانند. وقتی دعوت می‌کنند، آنهایی که زود گرایش پیدا می‌کنند ارواح مؤمنین هستند که چون روح زلال و ایمانی دارند، گرایش به پیامبر و امام دارند.

 یک عده از ارواح خبیث کافر هم هستند که وقتی ائمه کفر فریاد می‌زنند و فرا می‌خوانند، زود جذب آنها می‌‌‌‌‌شوند. آنها ارواحی هستند که سقوط کردند و در دنیا اهل نفسانیات بودند و به هر دلیلی در ظلمات زیست می‌کنند؛ چنین افرادی جذب ائمه نار می‌شوند.

 

جذب مذبذبین

هر کدام از امامان حق و امامان باطل سعی می‌کنند ارواح مذبذب (گیج و سرگردان) را به خود جذب کنند. در این عالم عده‌ای نه طرف حق هستند و نه طرف باطل؛ تعدادشان هم کم نیست و شاید حتی خیلی زیاد باشد. به بیانی دیگر، کفر خالص و ایمان خالص کم است ولی مؤمن و کافر ناخالص زیاد است؛ یعنی طیف خاکستری خیلی زیاد است و ائمه نور و ائمه نار تلاش می‌کنند که نه تنها این ارواح مذبذب، گیج و ناخالص را جذب کنند، بلکه سعی می‌کنند حتی ارواح مصمم جبهه‌ مقابل را هم جذب کنند.

 

جذب مصممین طرف مقابل

شیطان سعی می‌کند عده‌ای که مؤمن مصمم هستند را هم جذب کند. شیطان برای اولیا و انبیا خدا هم برنامه‌ریزی کرده است. داستان‌هایی از این قبیل را می‌دانید. مثلاً وقتی حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) برای امتثال امر الهی و ذبح حضرت اسماعیل(علیه‌السلام) به قربانگاه می‌رفتند، شیطان مدام مجسم می‌شد و وسوسه می‌کرد. حضرت هفت مرتبه به سمت او سنگ پرتاب کردند تا او را دور کنند. یعنی حتی به انبیا هم طمع می‌کند و از آن‌ها ناامید نیست. از طرفی اولیای الهی نیز سعی می‌کنند ارواح مصمم در باطل و کفر را جذب کنند. لذا وجود مبارک پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای پادشاه ایران نامه‌ای می‌نویسند، یا امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) برای گورباچف نامه نوشتند. به این دلیل که ارواح قدسی که ارواح انبیا، ائمه معصومین و اولیای الهی هستند یکی از وظایف‌شان این است که تلاش کنند ارواح مصمم در ظلمات و کفر را حداقل برای اتمام حجت جذب کنند.

پس هر کدام از ائمه نار و ائمه نور سعی می‌کنند سه دسته افراد را جذب خودشان کنند؛ اول دعوت می‌کنند و افرادی که با آن‌ها سنخیت داشته باشند زود جذب‌شان می‌شوند. در صدر اسلام کسانی جذب پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) شدند که زیر شکنجه‌های مشرکین مکه «لا اله الا الله» می‌گفتند. مؤمنین مصمم و ارواح نورانی جذب پیامبر شدند. دسته دیگری که تلاش می‌کنند جذب کنند ارواح مذبذب، سرگردان و گیج هستند که مؤمن یا کافر خالص نیستند. سوم ارواح مصمم در کفر یا ارواح مصمم در ایمان؛ هر دو دسته ائمه سعی می‌کنند آن‌ها را جذب کنند. اکنون جریان حق و باطل در دنیا این‌گونه است. لذا اگر مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) نامه می‌نویسند، حضرت امام نامه نوشتند، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نامه نوشتند، اگر اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) روز عاشورا سخنرانی کردند و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در جنگ‌های متعدد اول سخنرانی می‌کنند و سعی می‌کنند افراد را هدایت کنند، از این باب است که در میان این دشمنان، ارواح مذبذب و حتی مصممی هستند که شاید هدایت و جذب شوند. تکلیف ما هم به قدر وسع و بضاعت ایمانی‌مان در دنیا همین است.

 

رسالت انبیا و کارِ شیطان

در سوره نحل می‌فرماید: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»[1]؛ ما در هر قوم و امتی رسولی را مبعوث می‌کنیم که رسالتش دو چیز است: خدا را عبودیت کنید و از طاغوت اجتناب کنید. این دو حرف، حرف تمام انبیا و اولیای الهی ا‌ست. از طرفی شیطان هم تمام تلاشش را می‌کند؛ «رَبِّ بِمَا أَغْوَیْتَنِی لَأُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَلَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»[2]؛ خدایا تو مرا اغوا کردی، من هم همه‌ بندگانت را اغوا می‌کنم و فریب می‌دهم، «إِلَّا عِبَادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»؛ مگر بندگان مخلص.

 دعوا بین ائمه نار و ائمه نور است. انبیا با شیاطین درگیر هستند، چه شیاطین انس و چه شیاطین جن.

 

یگانگی با امام حق

وقتی انسان در دنیا پشت سر امام حق قرار می‌گیرد، وارد جماعت ایمانی می‌شود. اگر بعد از ورود، اجتماعات ایمانی را ترک نکند (که خودش مهم است و موضوعیت دارد)، آن‌ها را دوست داشته باشد، ولایت آن‌ها را بپذیرد و با محبت با یکدیگر رفتار کنند، و این جمع مؤمنینِ محبت‌دار نسبت به یکدیگر ولایت امام‌شان را بپذیرند، به یگانگی با امام‌شان می‌رسند و با امام حق یک‌پارچه می‌شوند. آن‌وقت مقامات، لذات، توفیقات و برکاتی که خدا به مؤمنین ارشد این اجتماع و حتی به ولیّ خود عنایت می‌کند به آن‌ها هم عنایت می‌کند.

 

قطره چون واصل به دریا می‌شود دریا شود

در پایان اذن دخول زیارت‌نامه امام رضا(علیه‌السلام) می‌خوانید: «فَأْذَنْ لِی یَا مَوْلایَ فِی الدُّخُولِ أَفْضَلَ مَا أَذِنْتَ لِأَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ، إِنْ لَمْ أَکُنْ أَهْلا لِذَلِکَ فَأَنْتَ أَهْلٌ لِذَلِکَ»؛ خدایا به من اجازه بده وارد شوم، اجازه‌ای که به آیت‌الله‌بهجت(رحمت‌الله‌علیه) می‌دهی، اجازه‌ای که به اولیای خودت می‌دهی به من هم بده. بعد می‌گوید من که بهجت نیستم و این اهلیت را ندارم اما تو اهلیت داری و تو چنین کرامتی را داری. چنین درخواستی می‌کنم چراکه من در یک جامعه یکپارچه ایمانی وارد شدم، در توحیدی که بهجت ورود کرد من هم دارم ورود می‌کنم، در همین آستان «حَلَّت بفنائِک» که بهجت‌ها ورود کردند، من هم دارم ورود می‌کنم. پس من در این دریا دارم مستغرق می‌شوم. قطره چون واصل به دریا می‌شود دریا شود... این اذن و حالی که به او می‌دهی به من هم بده. ما در یک یکپارچگی روح با امام عصر(ارواحنا‌فداه) قرار داریم، فقط مراتب ما تا امام زمان خیلی زیاد است ولی همان روحی که خداوند در وجود امام زمان دمیده در وجود ما هم دمیده است. منتهی ما این روح را آلوده کردیم ولی ایشان در اعلی مقام در عالم قدس هستند. ما در نماز می‌خوانیم «إِیَّاکَ نَعْبُدُ» همان لحظه امام عصر(ارواحنافداه) به خدای متعال عرض می‌کنند: «إِیَّاکَ نَعْبُدُ «یعنی ما در عالم عبودیت، متصل به جریان ولایت و امامت می‌شویم. حواس‌مان باشد در نماز چه غوغایی اتفاق می‌افتد؛ ما یک روح یک‌پارچه هستیم ولی اتصال خود را با حجت خدا و روح قدسی اعظم ضعیف کرده‌ایم. باید این روح را به طهارت برسانیم و مدام به او نزدیک شویم.

 

اتصال به امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)

گاهی آستانه‌هایی وجود دارد که ارواح مؤمنین را به روح اعظم، روح قدسی و روح ائمه اطهار متصل می‌کنند، آن لحظه می‌تواند لحظه زیارت، نماز یا... باشد که اشکتان جاری می‌شود و روحتان به پرواز درمی‌آید. در عبارت «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَإِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» فعل به صورت جمع آمده است، ما فقط تو را عبادت می‌کنیم و فقط تو را می‌پرستیم. ما چه کسانی هستیم؟

در رأس ما امام عصر(ارواحنافداه) قرار دارند. ما با یکدیگر یکی شدیم، «إیّاک‌َ نَعبُدُ»[3]. آیا می‌شود آن لذّات را به ما عطا کنند؟ بله! قبل از اینکه نماز را شروع کنیم به خدای متعال بگوییم: خدایا می‌شود یک ثانیه از آن لذتی که امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) در نماز و ذکر با تو می‌برند، را به ما بدهی؟! آخر ما هم همان کاری را که امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) انجام می‌دهند، انجام می‌دهیم؛ البته به فاصله خود با امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) هم واقف هستیم، به جهالت‌ها و ظلمت‌های خودمان واقف هستیم ولی الآن همان کاری را می‌کنیم که ایشان انجام می‌دهند؛ مخصوصاً اگر اول وقت این کار را انجام دهیم، متصل می‌شود.

 

حساب خداوند متعال چرتکه‌ای نیست!

لذا به ما می‌گویند: در جماعت مؤمنین شرکت کنید. خیلی اصرار می‌کنند که نماز جماعت بروید و ما فکر می‌کنیم نماز جماعت ثواب دارد که این ثوابش را اعتباری می‌بینیم و می‌گوییم که یعنی اگر چنر نفر شود، چقدر ثواب دارد، حالا ده نفر شود دیگر خیلی ثواب دارد. اینگونه نیست. روایت می‌فرماید: اگر ده نفر شوید دیگر ثوابش قابل احصا نیست. اگر چُرتکه‌ای بود و می‌خواستند تشویق کنند، می‌گفتند اگر تعدادتان بالا برود مثلاً به ده نفر رسیدید، ثوابش هزار برابر می‌شود یا ده‌هزار برابر! این طور نگفتند. می‌گویند شما وقتی به ده نفر رسیدید دیگر ثواب آن را نمی‌شود حساب کرد؛ چراکه اصلاً چرتکهای دو-دوتا چهارتا نیست. مؤمنین وقتی یک جایی جمع می‌شوند، این جمع ضرب نفرات آن نمی‌شود، بلکه ضرب در بی‌نهایت می‌شود...

 

آثار و برکات ایمان

مراتب ایمان مؤمنین هم متفاوت است. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمایند: اگر چهل نفر مؤمن یک‌جا جمع شوند و دعا کنند که خداوند متعال کوهی را جابه‌جا کند! خداوند متعال این ‌کار را انجام می‌دهد. شما وقتی وارد امت می‌شوید، امت ضرب در هم می‌شوند. قرآن می‌فرماید: ده نفر از شما در مقابل صد نفر دشمن هستند! ده نفر چگونه در مقابل صد نفر؟ صد نفر در مقابل هزار نفر! یک زمانی می‌بینید یک جمع قلیلی بر جمع کثیری غلبه می‌کنند «کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً بِإِذنِ اللَّهِ»[4]؛ دیگر از معادله خارج می‌شود. از آمریکا می‌ترسید! از جنگ با دشمنان خدای متعال می‌ترسید! اگر مؤمن باشید، خداوند متعال شما را غلبه می‌دهد مگر اینکه ایمان شما ضعیف شده باشد و بگویید نکند اینگونه شود و... در اینگونه موارد شما از مراتب ایمانی تنزل پیدا کرده‌اید. قرآن چیز دیگری می‌گوید؛ اگر شما یکپارچه شوید و با امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) همراه شوید یک اتفاق دیگری رقم می‌خورد.

 

در آخرالزمان چنین ایمانی لازم است...

شهید سید حسن نصرالله(رحمت‌الله‌علیه) در یکی از سخنرانی‌شان فرمودند: ما را محاصره کنید، از زمین و دریا و آسمان از همه‌جا ما را محاصره کنید، ما اگر برای خداوند متعال کار کنیم تمام جنود الهی در اختیار ما قرار می‌گیرد و آسمان و زمین و ابر و باد و تمام اشیاء این عالم که جنود الهی هستند، سرباز ما می‌شوند و نصف زمین شما را فرو می‌برد، یک‌دفعه این آسمان بر شما سنگ می‌بارد. چنین ایمانی می‌خواهد، در آخرالزمان چنین ایمان می‌خواهد، برای ظهور امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) چنین ایمانی می‌خواهد. اگر ندارید بروید پیدا کنید، دیر نکنید که از قافله عقب بمانید. چنین ایمانی می‌خواهد.

 

اجتماعات و مراسمات مؤمنین از منظر امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) // چرا 30 شب مراسم؟

مدام اصرار می‌کنند در جمع‌های مؤمنین وارد شوید. بعضی افراد به ما می­گویند: چرا هر سی شب ماه مبارک رمضان هر سال را جلسه می‌گیرید؟ سخت است، چون مردم روزه هستند. توصیه‌هایی هم می‌کنند که چه کنید... بالاخره الحمدالله سال‌های سال این جلسه شب‌های ماه مبارک رمضان برقرار است و افرادی که اهل آن هستند و دلشان می‌خواهد و توفیق آن را دارند و می‌توانند حضور پیدا می‌کنند. امام(رحمت‌الله‌علیه) جمله‌ای در مورد ماه مبارک رمضان دارند که می‌فرمایند: «اجتماع داشته باشید با هم، برادرید شما، مجالس داشته باشید ماه رمضان است حالا شبها مجالس داشته باشید مردم را دعوت کنید به اینکه مجالس انس داشته باشند، مجالس احکام داشته باشند، مجالس دعا داشته باشند، شهر دعاست شهر توسل به خداست. ان شاالله همه موفق باشید که در این ماه رمضان این اسلام را بیمه کنید با دعاهای خودتان و با گریه‌زاری خودتان؛ آن روضه‌های سنتی را سر جای خودش نگه‌دارید و آن مصیبت­ها را زنده نگه‌دارید که برکاتی که به ما می‌رسد از آنهاست و از کربلا این برکات به ما می‌رسد».

 ارواح مؤمنین برای اینکه بتوانند به آن روح اعظم، قدسی و مطهر امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) نزدیک شوند نیاز به اجتماع دارند. در این اجتماعات توسل و معرفت لازم است. باید معرفت کسب کنند و تضرع و توسل داشته باشند و اینها روح‌های مؤمن را جلا می‌دهد. بعد این افراد را مدام بالا میبرد و اگر متوجه شوند که چه اتفاقی می‌افتد این اجتماعات مؤمنین را قضا نمی‌کنند.

 

وقتی در خط امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) یا نائب‌شان باشیم! //  محو سیئات با امام عادل

یک حرف خیلی مهمی می‌خواهم عرض کنم اگر کسی متوجه شود به وجد می‌آید. وقتی در عالم ایمانی رفتید و آنجا با امام حق یکپارچه شدید و سعی کردید با این اجتماعاتی که شما را جلا می‌دهد، همراه باشید، چه اتفاقی می‌افتد؟ البته انسان به خلوت‌هایی نیاز دارد، مدام خودتان را بالا بیاورید. می‌فرماید: اگر مردمی (مؤمنینی) بیایند پشت سر امام حق قرار بگیرند [حالا تعبیر روایت امام عادل و امام حق است] خداوند متعال همه‌ سیئات و اشتباهات آنها را می‌بخشد. چرا؟ «لِأَنَّ حَسَنَاتِ اَلْإِمَامِ اَلْعَادِلِ تَغْمِزُ سَیِّئَاتِ أَوْلِیَائِهِ»[5]؛ الله اکبر! حسنات امام عادل چقدر است؟ امروز نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)، امام ظاهر حیّ ماست. کسانی که پشت سر نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) و مأموم ایشان و جانانه در مسیرشان هستند، «تَغْمِزُ سَیِّئَاتِ أَوْلِیَائِهِ»؛ خداوند متعال سیئات آنها را می‌آمرزد و سیئات آنها را در حسنات‌ ایشان محو می‌کند. حسنات ایشان چقدر است؟ کسی چه می‌داند حسنات ایشان چقدر است! یک کلمه حرف نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) مُرده زنده می‌کند، جامعه و امت اسلامی را احیا می‌کند. یعنی حسنات ایشان اینقدر قدرت دارد‌ که سیئات دوستانشان را در خودش محو می‌کند. حالا امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) که دیگر هیچ! شما اگر در خط نائب­شان باشید، آن وقت در خط امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) هستید و الّا لاف می‌زنید!

 

آن‌گاه که خاک‌ را هم می‌خرند!

یک مثال؛ فرض کنید در جایی طلای زیادی با خاک قاطی شده است. یک نفر می‌گوید: بروید این طلاها را برای من جمع کنید، من باقیمت خوب از شما میخرم. می‌گویید اینجا پر از خاک است و خاک و طلاها قاطی شده‌اند. می‌گوید: شما جمع کنید من برای خاکهایش هم پول می‌دهم. شما همه را جمع کنید. خاک و طلاها را با هم بار می‌زنند و میآورند. طلاهایش میلیاردها می‌ارزد؛ به خاطر این طلاها، خاکهایش هم می‌خرند!

شما خودتان را با اولیای الهی، با شهدا قاطی کنید، می‌خرند! آن وقت اگر خاک هم نباشید خاک حرمش می‌شوید و وقتی طلاها را از خاک‌ها سوا می‌کنند این خاک‌ها را دیگر دور نمی‌ریزند. می‌گویند از این خاکها خانه‌ای برای امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) بسازید. این خاک‌ها را در راه حجت خدا بریزید. میدانید چه می‌شود و چه اتفاقی می‌افتد؟...

 

محو حسنات با امام جائر

از طرف دیگر می‌فرماید: کسی که در وادی کفر است، با کفار و ظلمات و با امام جائر یکپارچه شده و پشت سر اولیای شیطان قرار گرفته، هر چه کار خوب دارد از بین می‌رود و در سیئات امام جائر محو می‌شود. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «لِأَنَّ سَیِّئَاتِ اَلْإِمَامِ اَلْجَائِرِ تَغْمِزُ حَسَنَاتِ أَوْلِیَائِهِ»؛ این آدمهایی که دنبال امام جائر راه افتاده‌اند هر چه حسنات داشته باشند، در سیئات امام­شان محو و ذوب می‌شود. چون اصلاً نمی­شود حساب کرد که گناهان امام جائر چقدر نابودکننده است. آنوقت شما طرفدار او هستید!

حالا می‌بینید بچه مؤمن دعای ندبه‌خوان مذهبی نشسته و دارد از طاغوت دفاع می‌کند و علیه جمهوری اسلامی حرف می‌زند! آمریکا را تأیید می‌کند! آیا دیگر حسناتی برایش می‌ماند؟!

 

در قیامت با امام‌تان محشور میشوید

امامان نار و امامان نور در این دنیا یاران خود را یکپارچه می‌کنند و بعد در آن دنیا بروز و ظهور پیدا می‌کنند. «یَومَ نَدعُوا کُلَّ اُناسٍ بِاِمامِهِم»[6]. در قیامت هر گروهی را با امامشان صدا می‌زنند. نمی‌گویند که شما چقدر زیارت عاشورا و نماز خوانده‌اید! نه اینکه اینها مهم نباشد، اینکه شما شخصاً مؤمن باشید مهم است ولی از آن مهم‌تر این است که پشت سر چه کسی ایستاده بودید. وگرنه در روز عاشورا دو صف نماز جماعت درست شده بود، این‌طرف یاران امام و آن‌طرف هم لشکریان یزید؛ شما به نماز اینها نگاه می‌کنید یا ولایت‌شان؟ ولایت خیلی مهم است!

 

ذوب شدن در ولایت اهل‌بیت(علیهم‌السلام)

اگر با امام خودتان یکپارچه شوید، وقتی در دستگاه خداوند متعال و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) قرار بگیرید، هر چقدر بیشتر وارد شوید، بیشتر ذوب شوید، می‌دانید چه اتفاقی می‌افتد؟ امام صادق(علیه‌السلام) در زیارتی از زیارت‌های امام حسین(علیه‌السلام) اینگونه می‌فرمایند: «السلام علیکم یا انصار رسول الله السلام علیکم یا انصار امیرالمؤمنین السلام علیکم یا انصار حسن بن علی السلام علیکم یا انصار ابی عبدالله الحسین...»، بعد در جمله‌ای می‌فرمایند: «بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی»؛ پدر و مادر منِ امام صادق(علیه‌السلام) به فدای شما اصحاب امام حسین(علیه‌السلام)! آیا شما می‌توانید این جمله را بفهمید؟! آیا یعنی امام باقر(علیه‌السلام) فدای حر شود؟ امام معصوم فدای غیرمعصوم شود؟ آن هم حر؟! آقا دارید چه می‌گویید؟

امام حسین(علیه‌السلام) در روز عاشورا به برادرشان، اباالفضلالعباس(علیه‌السلام) فرمودند: «اِرکَب بِنَفسی اَنتَ یا اَخی»[7]. سوار شو، جانم به فدایت. هنوز مانده تا این قضیه برای ما حل شود. ببینید، امام که مثل ما نیست که مثلاً شاعرانه حرفی بزند. امام حرف لغو نمی‌زند. اصلاً مرتبه او با غیرمعصوم قابل مقایسه نیست. حالا چطور می‌گوید: جانم به فدایت؟ چطور امام صادق(علیه‌السلام) می‌گوید: پدر و مادرم به فدای شما؟ فقط یک راه دارد. اگر بخواهیم هر یک از اینها را مستقل از هم ببینیم، منطقی نیست و امکان ندارد. ولی اگر آنها در امام ذوب شده باشند «حَلَّت بِفنائِک»، در امام غرق شده باشند و به جایی رسیده باشند، بگویند حاشا، اگر از در بیرونم کنید، از پنجره می­آیم داخل، یکبار برایت بمیرم، دوبار برایت بمیرم، صد بار برایت بمیرم، خوب است؟ اگر دوباره زنده شوم هم برایت می‌میرم. این دیگر غرق شده، دیگر هیچ‌طور نمی‌توانید او را از امام حسین(علیه‌السلام) جدا کنید. این همان روح واحد و یکپارچه‌ای است که عرض کردم؛ یعنی به آن روح اعظم رسیده، به او اقتدا کرده و در آن ذوب شده و حالا با آن روح یکی شده‌ است. وقتی که یکی شد، امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرماید: پدرم و مادرم به فدای تو که الآن دیگر با امام حسین(علیه‌السلام) یکی شدی. «وَ عَلَی الاَرواحِ الَّتی حَلَّت بِفِنائِک»[8]. آدم می‌تواند به چنین جایی برسد؟ بله، می‌تواند. مگر حاج قاسم نرسید؟! آنها که امام معصوم(علیه‌السلام) را هم ندیدند. اگر آدم با امام معصوم(علیه­السلام) یکی شود، دیگر می‌شود «مِنهُم». اگر «منهم» شد، دیگر «مِن» را هم برمی‌دارند و می‌شود «هُم»! .یعنی تبدیل می‌شود به یکی از همان‌ها.

 

بانوی وفا و ادب

وقتی عاشورا تمام شد، کاروان رفت و به مدینه رسید. خواستند برای اهل مدینه خبر ببرند که در کربلا چه اتفاقی افتاد. همه از جمله حضرت امّ‌البنین(علیهاالسلام) بیرون آمدند. این جمله معروف بی‌بی را همه بلد هستید که وقتی بیرون آمدند مدام از بشیر می‌‌پرسیدند که امام حسین(علیه‌السلام) چه شد؟ بشیر از پاسخ دادن طفره می‌رفت و می‌گفت که فلان پسرت شهید شد، آن پسرت شهید شد، این پسرت شهید شد. حرفش که تمام شد، بی‌بی فرمودند: «أولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین»[9]؛ فرزندانم و تمام کسانی که زیر آسمان کبودند به فدای ابی‌عبدالله(علیه‌السلام). همه به فدای امام حسین(علیه‌السلام)! چرا؟ هر چقدر اسم بچه‌هایشان را می‌برند چیزی نمی‌گویند ولی به امام حسین(علیه‌السلام) که می‌رسد گریه می‌کنند. چراکه وقتی دارند برای ایشان گریه می‌کنند، برای حضرت ابالفضل(علیه­السلام) هم گریه می‌کنند. این دو دیگر با هم یکی شده‌اند، یک روح شده‌اند، نمی‌توانید آنها را از هم جدایشان کنید. امام حسین(علیه‌السلام) دیگر اجازه نمی‌دهند از پیش‌شان بروید.

 

نقش تربیت مادر در حادثه کربلا

ما چقدر با خانم امّ‌البنین کار داریم! بی‌بی جان چه تربیت کردید؟ خانم جان فرزندان­تان را به کجاها رساندید؟ وگرنه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به غیر از حسنین و قمربنی‌هاشم(علیهم‌السلام) فرزندان زیاد دیگری هم داشتند. مادر خیلی مهم است، مادر است که در تربیت بچه‌ها اهمیت دارد و تربیت پدر را هم نگه می‌دارد.

مدام سفارش کرد به عباسش: مادر دیگر سفارش نکنم. جان تو و جان حسین(علیه‌السلام). 

السلام علیک یا اباعبدالله...


[1]. سوره نحل، آیه 36.

[2]. سوره حجر، آیه39.

[3]. سوره حمد، آیه 4.

[4]. سوره بقره، آیه 249.

[5]. بحار الأنوار، ج ۲۷، ص۲۰۲.

[6]. سوره اسرا، آیه 71.

[7]. الإرشاد، ج 2، ص 90.

[8]. فراز زیارت عاشورا.

[9]. تذکره الشهداء، ص 443.