حرف نو جمهوری اسلامی چیست؟
حرف نو جمهوری اسلامی چیست؟
حرف نو جمهوری اسلامی چیست؟
حجتالاسلام مهدوینژاد: اسلام همانطور که برای هر فرد مسلمان تکلیف و حق تعیین کرده، برای امت هم تکلیف و حقی مشخص کرده است // اگر جامعه، جامعه رشد یافتهای نباشد، آدمها هم در آن جامعه رشد نمیکنند. همانطور که اگر آدمها رشدی نداشته باشند، آن جامعه هم به رشد نمیرسد. جامعه و فرد اثر متقابل روی هم دارند // جامعه امروز ما جامعه اسلامی و توحیدی، جامعه ایمانی و ولایی است، یعنی چارچوب این جامعه درست است. البته ممکن است در این جامعه شما تظاهرات بیدینی هم ببینید، که اینجا باید تلاش کنید تا آن تظاهرات بیدینی را تغییر دهید، یا باید امر به معروف و نهی از منکر کنید یا باید مسئولینی انتخاب کنید که آن مسئولین تأثیر خودشان را در تغییر جامعه بگذارند تواصی به حق کنید و... // امت باید برای تحقق رشد تلاش کند // حماسه ۹ دی پیوند اسلامیت و جمهوریت بود
شناسنامه:
عنوان: قرار هفتگی
موضوع: گرامیداشت حماسه 9 دی (روز بصیرت و میثاق امت با ولایت)
زمان: شنبه 9 دی 1402
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
امتها نیز مانند انسانها تکلیف دارند
اسلام همانطور که برای هر فرد مسلمان تکلیف و حق، تعیین کرده، برای امت هم تکلیف و حقی مشخص کرده است. همانطور که خداوند برای هر فردی، یک پرونده اعمال باز کرده، برای امتها هم پرونده اعمال باز کرده است؛ یعنی خداوند خطاب به انسان، در مورد او میفرماید: «کُلُّ نَفْسٍ بِمَا کَسَبَتْ رَهِینَةٌ»[1]؛ سرنوشت هر انسانی در گرو اعمال خودش است؛ یعنی خودش میتواند برای سرنوشت خودش تعیین تکلیف کند. درباره امت هم همین را میفرماید؛ «تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ»[2]؛ پیشینیان، امتهایی بودند که اعمالی داشتند که به حساب آن امتها میرسیم، شما هم اعمالی دارید که در پروندهتان ثبت میشود و به این کارهای شما (خطاب به امت) رسیدگی میشود. میفرماید: «...إِنَّ ٱللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَومٍ حَتَّی یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنفُسِهِم...»[3]؛ خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر نمیدهد، مگر اینکه آنها خودشان زمینه تغییر سونوشت خودشان را فراهم کنند. همانطور که انسانها مکلفاند، امتها هم مکلفاند، همانطور که انسانها پرونده اعمال دارند، امتها هم پرونده اعمال دارند. در قیامت هم میفرماید که هر نفر از شما پرونده اعمالتان را میآورید، «وَکُلَّ إِنسَنٍ أَلزَمنَهُ طَـئِرَهُۥ فِی عُنُقِهِ وَ نُخرِجُ لَهُۥ یَومَ ٱلقِیَمَةِ کِتَبا یَلقَهُ مَنشُورًا...»[4]؛ هر کدام از شما که قیامت برای حساب و کتاب میآیید، کتاب و نامه اعمالتان به گردنتان آویزان شده و بار اعمالتان به گردن خودتان است، اینگونه برانگیخته میشوید. کتابی به دست هرکسی است، یعنی یک نوشته مکتوبی دست هرکسی است که اعمالش در آن نوشته شده، بعد به او القا میکنند که: «ٱقرَأ کِتَبَکَ کَفَی بِنَفسِکَ ٱلیَومَ عَلَیکَ حَسِیبا»[5]؛ بخوان نامه اعمالت را، امروز خودت به حساب خودت برس. خودت اعمال خودت را ببین. پس یک نامه عمل فردی داریم که در روز قیامت به ما میدهند.
پرونده اعمال امتها
در مورد امتها هم همین است، امتها هم پرونده اعمال دارند، میفرماید: «وَتَرَی کُلَّ أُمَّة جَاثِیَة کُلُّ أُمَّة تُدعَی إِلَی کِتَبِهَا ٱلیَومَ تُجزَونَ مَا کُنتُم تَعمَلُونَ»[6]؛ امتها و گروههایی را میبینید که روز قیامت زمینگیر شدهاند، امتی را برای حسابرسی متوقف کردهاند. هر امتی را برای رسیدگی به پرونده امتی و جمعی یا ملیشان جمع میکنند. بعد میفرماید: آن روز، روزی است که امت به اعمالی که انجام داده، جزاء داده میشود. پس امتها هم همینگونهاند.
چرا خداوند اینگونه فرموده است؟ چرا پرونده امتی، ملی، اجتماعی، گروهی و... برای امتها تشکیل داده است؟ ما مسلمانیم، در امت اسلام قرار گرفتهایم، شیعهایم، در کشوری قرار گرفتهایم که این کشور، کشور امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) و کشور تشیع است، خدا اینجا یک پرونده برای ما باز کرده، شما اهل ایران و مسلمان و شیعهاید، اگر پرونده مردم ایران بخواهد بررسی شود، یک امت است، امام هم دارند.
اثر متقابل جامعه و افراد بر یکدیگر
چرا برای امتها هم مثل نفرها، حق و تکلیفی مقرر کرده و بعد از آنها هم مثل آدمهای معمولی حساب و کتاب میکشد؟ شاید به این معنا باشد که همانطور که هر فرد باید مهذّب شود، باید به تکلیفش عمل کند، به حق خودش برسد، هر فرد از نظر مادی و ظاهری و معنوی و باطنی هم باید رشد کند. ما برای چه به این دنیا آمدهایم؟ باید به جایی برسیم.
هماطور که فرد باید چنین رشدی کند، جامعه هم باید رشد و پیشرفت کند. جامعه هم از نظر مادی و ظاهری و هم از نظر معنوی و باطنی باید رشد کند. اگر جامعه، جامعه رشد یافتهای نباشد، آدمها هم در آن جامعه رشد نمیکنند. همانطور که اگر آدمها رشدی نداشته باشند، آن جامعه هم به رشد نمیرسد. جامعه و فرد اثر متقابل روی هم دارند. فرد باید متدین و مؤمن باشد، جامعه هم باید متدین و مؤمن باشد، فرد باید ظاهرش مؤمنانه باشد، جامعه هم باید ظاهرش مؤمنانه باشد.
نمیشود فرد مؤمن باشد ولی جامعه، جامعه ایمانی نباشد، پر از تظاهرات بیدینی، بیحیایی، بیعفتی و... باشد. آنوقت بعد از مدتی این آدم مؤمن در جامعه غیرمؤمن ایمانش تضعیف میشود، حتی شاید ایمانش هم از بین برود. ظاهر فرد باید مؤمنانه باشد، ظاهر جامعه هم باید مؤمنانه باشد. وقتی میروید در جامعه مؤمنانه و ایمانی قدم میزنید، باید صدای اذان از مساجدش بیاید و مساجدش زنده باشد. وقتی به بازارش میروید، نبض این بازار باید با تقوا بزند. وقتی به مدارس و دانشگاههایش و به محیطهای مختلف اجتماعیاش میروید باید اسلام و ظواهر دینی را حس کنید، امور معنوی را ببینید، این مهم است. در تبلیغات تجاری، تبلیغات و مبلمان شهری و معماری و مهندسی ساختمان و... باید معنویت نقش داشته باشد. منظور ما از معنویت، اسلام و تفکر اسلامی است که باید در جامعه نمود داشته باشد، براساس آن باید همه چیز طراحی شده باشد. پس خیلی مهم است که جامعه هم، جامعه مؤمنی باشد.
چارچوب جامعه امروز ما درست است
البته اگر جامعه مانند زمان طاغوت بود، یعنی از ریشه فاسد بود، باید از ریشه اصلاح میشد. ولی جامعه امروز ما جامعه اسلامی و توحیدی، جامعه ایمانی و ولایی است، یعنی چارچوب این جامعه درست است. البته ممکن است در این جامعه شما تظاهرات بیدینی هم ببینید، که اینجا باید تلاش کنید تا آن تظاهرات بیدینی را تغییر دهید، یا باید امر به معروف و نهی از منکر کنید یا باید مسئولینی انتخاب کنید که آن مسئولین تأثیر خودشان را در تغییر جامعه بگذارند تواصی به حق کنید و...
مردمِ ایران پای کارند
همانطور که یک فرد باید با ظلم بجنگد و مظلوم بیچاره را یاری کند، همانطور جامعه هم باید یاور مظلوم و خصم ظالم باشد. معنای جامعه یک نفر و ده نفر و صد نفر نیست، جامعه یعنی عموم و اکثریت جامعه باید ظلمستیز باشند، اهل مقاومت باشند، این میشود امت، امتی که پای کار است. امروز مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) به عنوان امام جامعه میفرمایند: مردم پای کارند، مردم هرکجا که لازم بوده، در صحنه آمدهاند، برای مردم دعا میکنم، از مردم تشکر میکنم. یعنی هر صحنهای از صحنههای انقلاب که شما میبینید یا راهپیماییها و مسائل دیگر که اتفاق میافتد، امام خامنهای(حفظهالله)، پیام میدهند من تکریم میکنم، من تعظیم میکنم، من تشکر میکنم... اعلام رضایت میکنند. این بدین معنا نیست که مردم ضعف ندارند، چرا ما ضعفهایی هم داریم، ولی نسبت به وضع موجود شما میبینید که حضور مردم مناسب است.
جنگ با طاغوت درون و بیرون تکلیف هر فردی است
جامعه باید ظلمستیز باشد. جامعه که ظلمستیز بود، همه را پای کار ظلمستیزی میآورد. همانگونه که هر فردی باید با طاغوت درونش که نفس امارهاش است بجنگد و خداوند تکلیف کرده که باید با طاغوت درونمان هم بجنگیم، باید با طاغوتهای اطرافمان هم بجنگیم، طاغوتچههای اطرافمان، آن آدم زورگیر است، در محله آدمی است که برای خودش طاغوتی است، با این طاغوتهای اطراف در محلات و شهر خودمان و... باید بجنگیم. این هم مهم است، مبارزه کنیم، این هم تکلیف اجتماعی جامعه است.
وظیفه جامعه در مبارزه با طاغوتها
همانطور ما با طاغوتهای اطرافمان باید بجنگیم، جامعه هم باید با طاغوتهای درون خود بجنگد. طاغوتهایی که میآیند مسیر جامعه را منحرف کنند و گاهی در قالب مسئولینی هستند که در انتخابات شرکت میکنند تا انتخاب شوند، بعضی از آنها واقعاً طاغوتاند. کسی که در مسیر اسلام، ولایت و شهدا نباشد، طاغوت است، چه در مسندهای قدرت و چه در مسندهای ثروت در جامعه باید با اینها مبارزه کرد. با این طاغوتها خود مردم و جامعه باید مبارزه کنند.
این نکته بسیار مهمی است! اگر آحاد یک جامعه، علاقهای به تعالی و رشد داشته باشند و بخواهند رشد کنند و به جایی برسند، خودسازی میکنند و باز برای اینکه بتوانند جامعه و امت را بسازند یکدیگر را توصیه میکنند، دست یکدیگر را میگیرند برای اینکه جامعهشان را بسازند.
تعالی امتها و انسانها
خدا میخواسته این جامعه ساخته شود. امتها هم خود به تعالی برسند و هم سایر انسانهای دیگر را به تعالی برسانند. هم انسانها باید به تعالی برسند و برای خودشان از نظر مادی و معنوی کار و تلاش کنند و هم امت باید برای تحقق این رشد تلاش کند، چراکه اثر متقابل روی هم دارند. برای اینکه این امت به وجود بیاید، خدا ارسال رسل و انزال کتب کرده، پیغمبر و کتاب آسمانی فرستاده، امر به تشکیل حکومت کرده، برای اینکه این جامعه و امت اسلامی شکل بگیرد. وقتی این امت شکل گرفت، در آن تکتک آدمها به تعالی و رشد میرسند. برای تکتک افراد جامعه وظیفه مشخص کرده است؛ گفته شما علاوه بر اینکه یک پرونده نزد من دارید که جدا جدا آن را رسیدگی میکنم که آیا دارید به وظایفتان عمل میکنید یا خیر، یک پرونده امتی هم دارید که نگاه میکنم ببینم به تکالیف امتیتان هم عمل میکنید یا خیر! یعنی آیا امت دارد در مسیر درست حرکت میکند.
کلاه خودمان را بگیریم باد نبرد!
تو نگو من که بچه خوبی هستم، بچه مذهبی هستم، کلاه خودمان را بگیریم باد نبرد! خیر. اسلام اصلاً این را نمیگوید. میگوید، تو الان برای جامعهات تلاش نکردی، گاهی میتوانستی اثر بگذاری برای اینکه این امت را به تعالی برسانی اما کاری نکردی. و خدا روی این چیزها خیلی حساس است.
به حضرت شعیب خطاب شد که صدهزار نفر از امتت را عذاب میکنم؛ چهلهزار نفرشان انسانهای پلیدی هستند، شصتهزار نفرشان انسانهای خوبی هستند. پرسید: خدایا شصت هزار نفرشان که خوب هستند، چرا همه را عذاب میکنی؟! خطاب آمد: چون آن شصتهزار نفر به بقیه کاری ندارند...!!
مؤمن در جامعه اثرگذار است
بناست امت بسازیم، قرار نیست انبوهی از درختانی داشته باشیم که هرکدام به تنهایی خوباند؛ بلکه قرار است جنگل سرسبز درست کنیم. وقتی افراد خوب به بقیه جامعه کاری ندارند، در گناهکاران جامعه مضمحل میشوند و تمامشان از بین میروند. درحالیکه آیات قرآن طور دیگری مؤمنین را دعوت میکند، میفرماید: مؤمنین اینگونهاند که ده نفرشان بر صد نفر کافر منافق غلبه میکنند و صد نفرشان بر هزار نفر. «کَم مِن فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَت فِئَةً کَثیرَةً بِإِذنِ اللَّهِ...»[7]؛ یک گروه آدم مؤمن آنقدر منسجماند و به یکدیگر و احوالات جامعه کار دارند که به اذن الله به گروههای زیادی غلبه میکنند. خداوند میخواهد امت تشکیل دهد، برای تشکیل این امت به پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) امر میکند که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را به عنوان جانشین معرفی کن و بعد حکومت تشکیل بده.
پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) حکومت تشکیل دادند. از بس تشکیل حکومت مسئله مهم و حیاتی است، شیاطین جن و انس بیکار ننشستند تا حکومت ایمانی تشکیل شود. قرار است این امور به صورت طبیعی جلو برود و معجزهای درکار نیست، قرار است که آدمها خود بیایند، با اختیار خودشان حق را بپذیرند و اگر نپذیرند، اتفاقاتی که دیدید میافتد. کسی را به زور به بهشت یا جهنم نمیبرند؛ بلکه همه اینها را برای سعادت انسانها ایجاد میکنند. پیغمبر(صلواتاللهعلیه) مدت کوتاهی حکومت کردند، طی ده سال، حکومت ابتدایی اسلامی را بنا کردند ولی هنوز زندگی شهری به آن معنا شکل نگرفته، تعاملات شکل نگرفته، حکومت باز نشده و زمان کافی طی نشده بود که پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) از دنیا رفتند.
نقطه آغاز انحراف
باید امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بیایند و این راه را ادامه دهند ولی همینجا کار قفل میشود. حق امیرالمؤمنین(علیهالسلام) غصب شده یعنی حکومت منحرف میشود تا دورانی که انحرافهای عظیمی در حاکمیتی که قرار بود سعادت تکتک انسانها را فراهم کند، به وجود آمد. حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) در خطبه فدکیه و بعدها در روایات دیگر، ائمه(علیهمالسلام) اشاره کردند که اگر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بر مسند حکومت میبودند، دو نفر اختلاف نمیکردند. ببینید چقدر فرقه و انحراف درست شد! بشر باید به سعادت میرسید ولی نرسید. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) چهارسال و اندی و بعد امام مجتبی(علیهالسلام) یکی دو ماه حکومت کردند و بس. دیگر امت اسلامی رنگ حکومت دینی واقعی را به خود ندید. بنیامیه و سپس بنیعباس آمدند و بعد، فرقههای مختلف روی کار آمدند تا دوران معاصر که قاجار، پهلوی و بعد انقلاب اسلامی شکل گرفت. قاجار و پهلوی هم ادعای اسلام و تشیع میکردند، ولی بحثهایی وجود دارد که به آن میرسیم.
از صدر اسلام، شیاطین نگذاشتند حکومت واقعی پیاده شود
رسیدیم به اینجا که قرار شد امت تشکیل شود تا انسان به سعادت برسد و برای این امت، باید حکومت ایجاد شود. از صدر اسلام اجازه ندادند حکومت به معنای واقعی پیاده شود، چون اگر اتفاق میافتاد شیطان باید از روی کره زمین به جای اولش بازمیگشت و شیاطین انس بساطشان جمع میشد؛ لذا تلاش شد تا این حکومت شکل نگیرد. خداوند نیز برنامهاش این است که با مردم کار را جلو ببرد؛ یعنی قرار نیست معجزهای کند و بساط شیطان را به هم بزند. خدای متعال اصلاً به اراده انسانها دست نمیزند؛ هدایت میکند، انبیا و اولیایش را میآورد و گاهی برای بیدار کردن انسانها، اولیایش را دم تیغ نیز میگذارد، ولی قرار نیست معجزه کند و با آن بخواهد اراده انسانها را تغییر دهد. در تاریخ نیز دیدهایم که اقوامی بودهاند که برایشان معجزه نیز میکرد ولی کفرشان اضافه میشد. انسان باید با اراده و اختیار خودش، مسیر سعادت را انتخاب کند و بپذیرد.
قبل از انقلاب اسلامی، امت اسلام رنگ حکومت دینی به خود ندید
تا وقتی انقلاب اسلامی پیروز نشد، امت اسلامی رنگ حکومت دینی واقعی به خود ندید. بعد از امام مجتبی(علیهالسلام)، امت اسلامی، رنگ حکومت دینی ناب به خودش ندید تا زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. این موضوع بسیار مهم است، ما باید اسناد را ببینیم. حداقل تاریخ 150 ساله این کشور را مطالعه کنیم تا بفهمیم انقلاب اسلامی چه کرده است. شما یکبار خودتان را در لحظه با خود مقایسه میکنید، نه به گذشتهتان نگاه میکنید نه به آینده و ماحصل آن، یک نوع تحلیل از مسائل بهدست میآورید. یکبار هم گذشته و آینده را میبینید، به اطرافتان هم توجه دارید و الان خودتان را نیز میبینید و بعد تحلیل میکنید. آنوقت واقعبین میشوید.
حرف نو جمهوری اسلامی
مقام معظمرهبری(حفظهالله) فرمودند: جمهوری اسلامی یک حرف نویی داشته است. گفتیم خداوند میخواهد مردم را با اراده خودشان، بر خودشان حاکم کند. منتهی بر مبنای هدایت؛ دین و اسلام را با دست خود مردم بر آنها حاکم کند. این را جمهوری اسلامی تا سطحی محقق کرده است.
حرف نو جمهوری اسلامی که امام خامنهای(حفظهالله) میفرمایند، تشکیل حکومت است. در تشکیل حکومت علاوه بر مردم، اصول دینی و ایمانی نیز اثرگذار است. کاری که جمهوری اسلامی کرده، پیوند اسلامیت با جمهوریت است. به این موضوع توجه کنید؛ بسیار مهم است. جمهوریت یعنی اغلب مردم و اسلامیت یعنی مردم پای کار اسلام بیایند، خودشان اسلام را بیاورند و حاکم کنند و خودشان نیز اسلام و حاکمیتش را اداره کنند و جلو ببرند. خودشان بخواهند اسلام حاکم باشد و پای آن بایستند، حکومتش را ایجاد کرده، مراقبت کنند و به مقصد که ظهور است برسانند. این اتفاقی است که در جمهوری اسلامی افتاده است. حرف نو جمهوری اسلامی، پیوند اسلامیت و جمهوریت است. کشوری مثل عربستان، اسلامش، اسلام دیکتاتوری و سلطنتی است، انتخابات معنایی ندارد و مردم نقشی ندارند. عدهای میآیند، سلطنت میکنند و میروند، مردم هم زیردست آنها هستند. اگر هم کسی مانند شیخ نمر(رحمتاللهعلیه) حرفی بزند، گردنش را میزنند. اسلامشان دیکتاتوری و انحرافی است. در حالی که پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و قرآن چنین اسلامی را قبول ندارند.
اسلام ترکیهای
یک اسلام هم مثل اسلام ترکیه است. ترکیه یک کشور مسلمان دموکرات لائیک است؛ یعنی 98 درصد این کشور مسلماناند ولی قانون اساسی این کشور، آن را لائیک معرفی میکند!! یعنی یک کشور بیدین است. جمهوری اسلامی هم نیست، بلکه جمهوری پارلمانی است. غالب آنها سنی حنفیاند و 25 میلیون شیعه علوی دارد ولی کشورشان حکومت لائیک دارد؛ یعنی نظام بر اساس شریعت اسلام پایهگذاری نشده است. غرب خیلی دوست دارد که ایران هم اینگونه باشد، یکطرف مسجد و یکطرف کاباره باشد، هر کس خواست نماز بخواند و... در آخر نتیجه این منفی در مثبتها این است که همه خراب میشوند و دلیلش این است که شریعت حاکم نیست. ۹۸ درصد مسلمان رأی میدهند و یک مسلمان روی کار میآید ولی قانون اساسی این کشور میگوید اسلام قانون این کشور نباشد.
اما در جمهوری اسلامی مردم اسلام را حاکم کردند نه یک مسلمان را. رضاخان هم خودش را مسلمان میدانست، ولی اکنون اسلام حاکم شده، قانون اساسی بر اساس اسلام و با نظرات کارشناسی فقها و حقوقدانان اسلامی نوشته شده و تحت نظارت است، قوانین مجلس باید به شورای نگهبان فرستاده شود و صحتسنجی شود که با قوانین اسلام سازگاری دارد یا نه؛ این سازوکاری است که به کار رفته تا اسلام حاکم باشد. باید در رأس آن یک اسلامشناس باشد. این قاعدهها خیلی مهم است. ما ادعا نمیکنیم که کشورمان کاملاً اسلامی شده است.
همین اسلام نیمهکاره، دنیا را متحول کرد
چند روز پیش رهبر معظم انقلاب(حفظهالله) فرمودند: ما الآن یک اسلام نیمهکاره داریم. ما با اسلام نیمهکارهای که پیاده کردیم، جامعه را از آن وضعیت اسفناک سابق به جایی رساندیم که دنیا را متحول کردیم، جبهه مقاومت ایجاد کردیم. با همین اسلام نیمهکاره، اسلام را به دنیا صادر کردیم. حال تصور کنید اگر همه اسلام پیاده میشد، چه میشد!
مردم همهکارهاند
حرف نو جمهوری اسلامی، مردمسالاری دینی است؛ یعنی مردم همهکارهاند، ولی حکومت باید بر اساس دین باشد. مردم خودشان دین را آوردند و بر اساس احکام و شریعت مردم، سالارند و خودشان هم این را پذیرفتهاند. یک اراده نورانی و نیت خالص در دل مؤمنین که مؤمن به خدا و اهل بیتاند وجود دارد که باید در حاکمیت دین نقشآفرینی کند. مردم مؤمن خودشان باید پای دین بایستند و حکمرانی را شکل دهند. سرنوشت کشور در چنین شرایطی باید به دست مردم مؤمن باشد نه در انحصار گروهها و حزبها. مثل خیلی از کشورها که حزب و گروه خاصی کشور را اداره میکند. سرنوشت باید به دست مردم باشد و مردم پای کار بیایند. شاکله اصلی جمهوری اسلامی این است که همه مسئولان حتی رهبری را یا با واسطه یا بدون واسطه مردم سرکار میآورند، از نماینده مجلس و شورای شهر و ده بگیر تا مسجد و محلهای که فرد معتمد محله را مردم بالا آوردند، حتی امام جماعت هم مردم باید پشتسرش نماز بخوانند. زور که نیست، اگر مردم نخواستند میتوانند او را از مسجد بیرون کنند. پس اولین مسئله این است. این دقیقاً حکومت مردم بر مردم با مدل اسلامی است، دموکراسی با مدل اسلامی است.
مردم باید ناظر کار مسئولین باشند
دومین نکته این است که وقتی مردم مسئولی را سرکار آوردند، نباید خودشان کنار بکشند و بگویند او نماینده ماست و باید مشکلات را حل کند. اسلام با این روش موافق نیست. اسلام میگوید انسان مؤمنی که حکومت را شکل داده نباید خودش را کنار بکشد. باید در امور دخالت و نظارت داشته باشد، باید در کارهای سیاسی حمایت، تحلیل و امر و نهی داشته باشید. باید بر مسئولانی که خودتان بر سر کار آوردید نظارت داشته باشید. در بقیه مسائل هم همینطور است؛ در مسائل اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم باید خودشان بار این مسائل را بردارند و ببرند و همهکاره باشند، مثلاً در اقتصاد، خصوصیسازی اقتصاد به این معناست که به دست مردم داده شود، نه به دست گروهها؛ اختصاصیسازی اقتصاد نباید انجام شود، مثلاً یک طیفاند که سی سال اقتصاد بازار به دست آنهاست، دست مردم نیست. در حالی که باید مردم صاحب کارخانه باشند، خودشان کارگر و کارفرما باشند، خودشان گروه و تعاونی تشکیل دهند.
مسئولین، خادم ملت
کار حکومت، رئیسجمهور، وزرا، وکلا و نمایندگان، تسهیلگری است. آنها بر اساس نیازهای مردم طراحی کنند و زمینهای فراهم کنند که مردم بتوانند کارها را جلو ببرند. پس نقش مسئولان تسهیلگری است که به نفع مردم قانونگذاری کنند، به نفع مردم اجرا کنند و مثل قوه قضائیه به نفع مردم با جرم و جنایت برخورد کند؛ لذا امام خمینی(رحمتاللهعلیه) فرهنگ حکمرانی و رئیسبودن را قبول نداشتند و میفرمودند من خادم ملتم. به مسئولان میگفتند: شما خادم ملتید. این به مبنای اصلی برمیگشت. مردم حاکم و مسئولان خدمتگزارند؛ آنها راه را باز میکنند که مردم هم از نظر مادی و هم از نظر معنوی به تعالی برسند.
محتوای حکمرانی، اسلام است
نکته سوم: محتوا و رویکرد این قانونگذاری و حکمرانی اسلام است. بر اساس قوانین اسلام باید حکومت شکل بگیرد. این را مردم خواستند و هنوز هم میخواهند. این محتوا، محتوای اسلامی است که در قرآن، تفاسیر و نهجالبلاغه است. جاهایی که مشخص شده مردم و حاکم باید چگونه باشند و حقوق متقابل حاکم و مردم چگونه است، مبانی اینها کاملاً بیان شده، اینها باید اجرا شود. اینها در شکل قانون اساسی طراحی شده، برای اینکه اجرا شود.
ولیّ فقیه، ناظر اصلی جامعه
ناظر اصلی در جامعه ولیفقیه است که این حرکت را مدیریت میکند تا از مسیر خودش منحرف نشود. بقیه مسئولین هم در قانون برایشان وظایفی مشخص شده که باید حرکت را دنبال کنند یعنی باندها و مافیاها حاکم نشوند، مردم همهکاره باشند. حرف نو و کار نو جمهوری اسلامی این است که چارچوب آن اتفاق افتاده است. مردم خواستند، انقلاب کردند و پیروز شدند. مردم انقلاب را پیروز کردند، احزاب که پیروز نکردند. مردم خون، جان و مال دادند، انقلاب پیروز شد. هشت سال جنگ شد. مردم پای کار آمدند، اگر مردم نیامده بودند، جنگ شکست میخورد.
وقتی که جنگ تمام شد و قرار شد دولت سرکار بیاید، از اینجا اشکالات شروع شد. اشکال هم این بود که دولتهایی که بعد از جنگ روی کار آمدند، تقریباً اکثرشان خیلی مسیر را اشتباه رفتند، البته بعضی خواستند مسیر را درست بروند، ولی بعد اشتباه رفتند. بخشهایی از بعضی دولتها درست عمل کردند. ولی بعد از جنگ چهار دولتی که روی کارآمدند، آن مسیری که مردم حاکم و همهکاره باشند را رها کردند و همهچیز دولتی شد. به جای اینکه مردم وسط بیایند و کار اقتصادی کنند، یک حزب کار اقتصادی را به دست گرفت، مردم به حاشیه رفتند، به جای اینکه پیشرفت اسلامی اتفاق بیفتد، که در قانون هم آمده بود، توسعه که مبنای آن در غرب است، بر جامعه حاکم شد و سبک زندگی، معماری و تغذیه عوض شد، آموزش و پرورش تغییر پیدا کرد و ریلگذاری خیلی موارد فرق کرد؛ چراکه هشتاد درصد قدرت و ثروت در دست دولت است. امام امت داد میزد که در آموزش و پرورش باید این کار انجام شود. بخشهای اقتصادی و بخشهای دیگر باید اینگونه باشد و سخنرانیها موجود است. گوش نمیدادند و کار خودشان را انجام میدادند. بالآخره مردمسالاری است، از مردم رأی گرفته، بالا آمده، ولی کار دیگری انجام میدادند. امام جامعه باید جامعه را در مسیر مردمسالاری دینی حفظ کند. یک عده جامعه را منحرف میکنند. اینجا کار لطمه میخورد و سخت میشود. مسیر مستقیم که باید طی شود، کج و معوج میشود.
ریشه مشکلات اقتصادی و سیاسی
لذا علت اصلی مشکلات اقتصادی و سیاسی، به خاطر حاکمیت یک طبقه بر اقتصاد کشور است که تفکرشان در حوزه اقتصاد اسلامی نبود. خودِ ما مردم در طول سالهای بعد از دفاع مقدس به آنها رأی دادیم و آنها بالا آمدند. در حوزه سیاست احزاب آمدند و سالها حزب و حزببازی ایجاد شد و درگیر احزاب بودیم و سالهای بعد درگیر مسایل اقتصادی همزمان شدیم. همینها مافیای اقتصادی شدند. فلان وزارت، صنعت یا معادن را دست گرفتند، آموزش و پرورش و سرمایههای انسانی و مالی را دست گرفتند مسیر را به سمت دیگری بردند. مسیر انقلاب منحرف نشده ولی در مسیر تحقق مردمسالاری دینی در حوزه اقتصاد و سیاست ضربه خوردیم. کسی نمیتواند بگوید ما در این حوزه هم انحراف پیدا کردیم چون از صندوق کسی بیرون آمده که مردم خواستند. آدمهایشان هم بعضا 180 درجه با هم فرق داشتند. مردمسالاری در حوزه انتخابات اتفاق افتاده، اما در حوزه اقتصاد به معنای واقعی اتفاق نیفتاده، در حوزه فرهنگ به معنای واقعی اتفاق نیفتاده است. تمام نقشههای اینها را مقام معظم رهبر(حفظهالله) در طول این سالها ریختند و آنها را بیان کردند، اگر ایشان نبودند و وارد این میادین نمیشدند و جلوی خیلی از این انحرافات را نمیگرفتند الآن وضعیت کشور ما شبیه ترکیه و افغانستان بود.
کشور از مسیرش منحرف نشده ولی در مسیر خودش برای رسیدن به اهداف خودش خیلی موج برداشته، اینها باید اصلاح شود. پس سومین مسئله هم اینکه محتوای این مملکت، قانون اسلام است. این همان مردمسالاری دینی است که جمهوری اسلامی آن را محقق کرد. حرف نو یعنی حکومتی در دنیا روی کار آمده که رأی مردم واقعی است. اولاً از مردم نظر گرفته میشود و ثانیاً مثل بعضی کشورها صوری نیست. از آن طرف اسلام قانون این کشور است. اینها خیلی مهم است. در همسایگی ما بعضی از کشورها هستند که 90 درصد مسلمان و شیعهاند. در بعضی از مناطق، حاکمانشان از مسلکهای دیگرند و به آنها رأی دادند. اینها آمدند مردم را دستگیر میکردند حتی محرم هم اجازه نمیدادند عزاداری اتفاق بیفتد چه برسد به مسائل اقتصادی، معیشتی و... اقلیتی میآید حاکم میشود و اکثریت را کنار میزند؛ چراکه اگر اکثریت باهم نباشند ولو 60 هزار نفر باشد عذاب دامن همه را میگیرد.
ثمره دموکراسی چیست؟
ثمره این حکومت مردمی و مردمسالاری دینی و به اصطلاح دموکراسی، در جنگ و پیروزی انقلاب است. هر جا هم مردم در صحنههای اقتصادی و فرهنگی وسط آمدند بار را برداشتند، مثلاً بعد از دوران دفاع مقدس که در کشور نظام توسعه شروع شد، در دهه70 و 80 بار فرهنگی که هیئتهای مذهبی برداشتند و جامعه را رشد دادند و جوانان را جذب کردند و مردم را پای کار مسائل فرهنگی و دینی آوردند، اگر اینها نبودند که در حقیقت همان مردم بودند آن فساد و تهاجم فرهنگی همان موقع جامعه را ریشهکن کرده بود، ولی این نهادهای مردمی روی کار آمدند و بدنه مُعظَمی از جوانان و مردم را حفظ کردند و این تا الآن هم ادامه دارد.
پیوند امام و امت
یک نمونه از پیوند امام و امت و پیوند مردم با حاکمیت و حکمرانی دینی، ثمره حکومت مردم بر مردم، ثمره اسلامیت و جمهوریت که حرف نو جمهوری اسلامی است، این است که این حکومت را مردم خودشان حفظ میکنند. هرچه نارضایتی هست در بدنه و در مسئولین است، ولی بین امام امت و امت پیوند ناگسستنی است. دشمنان خیلی هم تلاش میکنند تا این پیوند را پاره کنند، ولی انشاءالله این اتفاق نمیافتد.
مردمسالاری دینی؛ حرف جدید جمهوری اسلامی
از این جهت حکومت مردمسالاری دینی حرف نو بوده است؛ اگر حکومت مثل شاه دیکتاتوری، اسلامی شیعی بود، شاه هم میگفت من شیعهام، ولی انتخاباتش هم صوری بود. این اواخر هر کسی خودشان میخواستند هم سند تاریخیاش هست که از صندوقها بیرون میآوردند. رضاخان دیکتاتور بود. اگر جمهوری اسلامی ما یک حکومت جمهوری اسلامی نبود و یک حکومت شیعه دیکتاتور بود، چند اغتشاش و آشوب آن را سرنگون میکرد؛ زیرا ارتش مثل زمان طاغوت باید وارد میشد و مردم را جمع میکرد. حتی مثل سلسله پادشاهان گذشته، مردم طغیان میکردند. یا یک کودتا از بیرون اتفاق میافتاد، یک مغول یا دیگری حمله میکرد، این حکومت ساقط میشد.
چرا ایران با اینکه این همه از کشورهای مختلف به او حمله کردند، داخل هم اغتشاش است ساقط نشد؟ چون مردمپایه است، مردم حکومت را اداره میکنند؛ یعنی مردم ولی فقیه را سر کار آوردند و این در حد کلان مسئولان، تعلق عمیقی در جامعه ایجاد میکند و مردم پای کار این انقلابشان هستند. تلاش اصلی که دشمن میکند این است که این تعلق پاره شود؛ یعنی اینقدر مسئولین خرابکاری کنند و انتخابهای اشتباه و خبط و خطا و اختلاسها اتفاق بیفتد که مردم بگویند این حکومت فایدهای ندارد و کنار بکشند. وقتی کنار کشیدند کار تمام است.
رهبر انقلاب(حفظهالله) میفرماید: ما از اهداف انقلاب یک ذره منحرف نشدیم. خیلی این حرف مهم است ما در مسیر صحیح حرکت کردیم. در داخل مشکلات داریم، ولی دنیا را تحت تأثیر خودمان قرار دادیم. یک روز هیچکس برای جمهوری اسلامی ارزش قائل نبود و همه ما را تحریم کرده بودند، امروز همه از ما میترسند، در دنیا ابرقدرت شدیم، آمریکا میخواهد با ما حرف بزند. از این میترسد که از ده جا به او بزنند، ما یک قدرت جهانی شدیم. داخل کشور هم مشکلاتمان خیلی زیاد است. انشاءالله این دولت و شخص رئیسجمهور که دغدغهاش همین مسائل حکومت مردم بر مردم و مردمسالاری است، بتواند واقعاً عمل کند، بتواند واقعاً کابینه خودش را ارتقا دهد؛ چراکه ما به صدق نیت و صدق اعتقاد و عزم ایشان برای تحول در جامعه یقین داریم. وقتی معیشت و اقتصاد مردم اصلاح شود آنوقت خواهیم دید چگونه این جامعه شکوفا میشود. این خیلی مهم است که مردم پای کار نظام بیایند.
در 9 دی 1290 چه اتفاقی افتاد؟
در 9 دی 1290 در تبریز، زمانی که به ایران حمله شده بود و متفقین و روسها تا تبریز آمده بودند، یک عالم مجاهد در تبریز به نام ثقهالاسلام تبریزی که مجتهد بود، حکم جهاد علیه روسها را داد که: مردم بیایید جهاد کنید. روسها ایشان را دستگیر میکنند، حکم اعدام او را میدهند؛ چراکه حکم به جهاد داده بود. روز عاشورا در یکی از میادین تبریز میخواستند حکم اعدام را اجرا کنند و همه جا هم جار زدند. جمعیت قابل توجهی از مردم تبریز، روز عاشورا طبق سنت عزاداری دیرینه خودشان قمه میزدند. در یکی دو میدان آنطرفتر، یکی از مریدان این شهید بزرگوار آیتالله تبریزی خودش را به آن میدان رساند و بر آن جمعیت که همه کفنپوش و قمه به دست بودند، فریاد زد و گفت: آقا را دارند اعدام میکنند. کلا ۱۰۰ مامور که بیشتر نیستند، شما چندهزار نفرید و همه هم میگویید: یا مظلوم، یا حسین و قمه میزنید، پس یعنی مدافع مظلوم و دشمن ظالم هستید. به میدان بیایید، اصلاً درگیر هم نشوید، فقط با همین جمعیت و قمه به سمت میدان حرکت کنید، اینها فرار میکنند و آقا نجات پیدا میکند. ولی نیامدند، گفتند این مسائل سیاسی است. گفت مگر شما پای منبر همین مرد، امام حسین(علیهالسلام) را نشناختید؟ مگر همین آقا دین و شریعت را به شما نیاموخت؟ در اسلام ۱۴۰۰ سال پیش مانده بودند و امروز را درک نکردند و در آخر آقا را اعدام کردند.
9دی 88 پیوند جمهوریت و اسلامیت
۹۸ سال بعد ۹ دی ۱۳۸۸، اغتشاشگران در مدت ۸ ماه در تهران و شهرهای دیگر شورش کردند. این نوجوانان، دهه هشتادیها و دهه نودیها نمیدانند ۹ دی چیست، نه آموزش و پرورش به آنها یاد میدهد، نه شما در خانه به آنها میگویید، نه در بیرون چیزی به گوششان میخورد. وای بر حال آن پدر و مادری که به فرزندش نگوید در سال ۸۸ بر خامنهای و یارانش چه گذشت و نگوید 9 دی چه بود!!
باید بگویید ۹ دی چه شد؟ چه انتخاباتی بود؟ بعد چه کردند؟ رهبری(حفظهالله) چه کردند؟ مسئله اصلی چه بود؟ اینها را باید گفت. روضههای الان همینهاست. چه اتفاقی افتاد؟ ۱۲-۱۳میلیون طرفدار حسابی فریب آن آقای خائنی را خورده بودند که تقلب کرده بود و نظام را متهم به خیانت کرده بود. تا به روز عاشورا رسید. همین جماعتی که آن کاندیدا آنها را امت خداجو معرفی کرده بود، رفتند و حسینیهها و قرآن را آتش زدند، شعار مرگ بر اصل ولایت فقیه سر دادند، روز عاشورا سوت و کف زدند و... این شد که ناگهان مردم تعجب کردند. دوباره امام حسینی تا کنار گودال قتلگاه رفت تا ما بیدار شویم، آن جمعیت ناگهان به خود آمد و به خیابانها ریختند. باورشان نمیشد، فکر میکردند مسئله چیز دیگری است ولی دیدند نه واقعاً ۹دی شد. ۹ دی یعنی چه؟ یعنی پیوند اسلامیت و جمهوریت. مقام معظم رهبری(حفظهالله) فرمودند؛ هیچ حکومتی، هیچ قدرت نظامی نمیتوانست این فتنه را جمع کند. خود مردم آمدند و جمعش کردند. چیزی که زمان امیرالمؤمنین(علیهالسلام) وجود نداشت؛ حضرت بر منبر کوفه زار میزد که ای مردم، بیایید ولی نمیآمدند. امام معصوم کنارشان بود ولی نمیآمدند! بین اسلامیت و جمهوریت پیوند اتفاق نیفتاده بود.
رهبر انقلاب(حفظهالله) فرمودند؛ این همان حرف نو جمهوری اسلامی است. بیش از چهل سال است که از بیرون و داخل میزنند ولی چون مردم پای کار اسلام هستند، جمهوری اسلامی مانده است. مسئله همین جاست، حضرت آقا بارها فرمودند که مسئله نظام اسلامی و حکومت اسلامی را باید از بعضی مسئولین جدا کرد.
مردم ایران امت امام هستند
چگونه میشود امور را اصلاح کرد؟ آیا راه دیگری جز انتخابات هست؟ اگر هم روزی به این نتیجه برسند که حکومت را باید عوض کنند، حکومت عوض میشود. مثل زمانی که مردم به نتیجه رسیدند باید امام حسین(علیهالسلام) را تنها بگذارد و سر امام حسین(علیهالسلام) بر سر نیزه رفت، این حکومت هم میتواند برود. جمهوری اسلامی دیکتاتور نیست، برای همین اصلاً لازم نبود آنقدر در کف خیابان درگیری درست شود، خود مردم آدم میآورند، خودشان آدم میبرند. این جمهوری اسلامی یعنی مردم پای اسلام هستند، نباید بگذاریم این را از ما بگیرند. پدرانتان رفتند و کشته شدند، جنگ را اداره کردند، انقلاب را پیروز کردند. نباید حالا قافیه را در اقتصاد و بازار و سیاست و فرهنگ و غیره ببازیم. این هم پرونده ۸۸ و نه دی. مردم واقعاً امت امام هستند و پای کار.
فرهنگی که صادر کردیم
از مردم کوفه چندینهزار نفر به امام حسین(علیهالسلام) نامه نوشتند ولی کل یاران امام از کوفه ۴۰-۵۰ نفرند. فقط همین قدر پای کار ماندند! ولی مردم ایران واقعاً مردمان امتاند. آنهمه شکنجه در زندان، آنهمه قتل، ۱۷۰۰۰ ترور فقط به دست منافقین! به شهدای مدافع حرم و سلامت و امنیت بنگرید، نگاه نکنید که بعضی چیزها کج و منحرف شده است. بعد در این اوضاع، ما فرهنگی را صادر کردیم به غزه که زن سنّی میگوید مگر خون بچههای من از امام حسن و امام حسین(علیهمالسلام) رنگینتر است؟ این فرهنگ را ما صادر کردیم که تا قلب اروپا رفته است. بعضیها میخواهند بگویند جمهوری اسلامی کاسه داغتر از آش شده، درحالیکه جمهوری اسلامی در دنیا یارگیری کرده است. بمیریم برای امام حسینی(علیهالسلام) که این مردم دعوتش کردند، خودشان را کنار کشیدند و او را به همراه همسر و فرزندش از دم تیغ گذراندند. بعد از این طرف در ایران یک روزنامه علیه امام خمینی یک مطلبی نوشت، همان موقع مردم به خیابانها ریختند و اعتراض کردند...
تپه ندبه
یک عده از کسانی که با لشکر ابن زیاد به طرف کربلا آمده بودند تا با امام حسین(علیهالسلام) درگیر شوند، در واقع نمیخواستند این کار را بکنند، چون امام حسین(علیهالسلام) را دوست داشتند. در خود تاریخ ذکر شده که اینها از لشکر عمر سعد طوری فرار کردند که پیدایشان نکنند. تپهای در نزدیکی سرزمین کربلا بود که بعداً به تپه ندبه معروف شد؛ چون اینها بالای این تپه فرار کردند و گریه و دعا میکردند که خدایا، حسین(علیهالسلام) را نجات بده. ندبه میخواندند که خدایا، حسین(علیهالسلام) را نجات بده. نرفتند به امام حسین کمک کنند تا سر امام حسین(علیهالسلام) را از مقابل چشمشان به کوفه بردند.
ابالفضل العباس(علیهالسلام) یک امت بود
اباالفضلالعباس(علیهالسلام) آن زمان در مقابل ابیعبدالله(علیهالسلام) ایستاد، آقا دیدند حال عباس منقلب است، فرمودند چه شده؟ سینه مبارک عباس به تنگ آمده بود. گفت: «لقد ضاق صدری من هولا المنافقین»؛ سینهام تنگ شده از دست این منافقین. ببین با تو چه کردند؟ کربلا بیش از اینکه صحنه جنگ باشد، صحنه معرفی دستگاه توحید بود. یعنی اباالفضلالعباس(علیهالسلام) تنها «المُطیع لله و لرسوله و لامیرالمؤمنین و الحسن و الحسین» بود. چنین صحنهای بود. فرمود: عباس جان، شما لازم نیست بجنگید، همه نهایتاً شهید میشویم. شما برو برای بچهها و خیمهها آب بیاور. حضرت عباس(علیهالسلام) رفت که آب بیاورد...
این جماعت پای کار امام حسین(علیهالسلام) نیامدند، ولی علمدار یک تنه یک امت بود. وقتی یک نفره در مقابل تیر چهارهزار نفر تیرانداز میرود، یعنی یک امت است. به تنهایی بار چندهزار نفر دشمن را به دوش میکشد. اباالفضلالعباس(علیهالسلام) مشک آب را گرفته بود، میدانید که داشت از دست سربازان فرار میکرد ولی در واقع فرار نمیکرد. عباس که از دشمن فرار نمیکند! داشت از آن کمند رد میشد. اباالفضلالعباس(علیهالسلام) کسی نیست که از زیر تیغ کسی در برود. میخواهد آب را برساند. اینگونه به روضه اباالفضل(علیهالسلام) نگاه کنید! هیچ فراری در تاریخ شجاعانهتر از فرار عباس نبود! عباسی که هر شمشیری در مقابلش میآمد، صاحب شمشیر به زمین میافتاد. این همه تیغ و نیزه و تیر به سمتش روانه شده ولی دارد میرود. برای چه از جلوی دشمنانت فرار میکنی؟ لحظاتی هم سرش را روی این مشک خم کرده بود تا تیرها به مشک نخورد. این خیلی مهم است.
رزمندههایی که در جنگ خودشان را بر روی مینهای میدان مین میانداختند، این را از اباالفضل العباس(علیهالسلام) آموخته بودند. بعضی از آنها مینهای منور بود؛ بدنشان را میسوزاند. ولی خودشان را روی اینها میانداختند و از داخل میسوختند تا بچهها از پشتشان رد شوند. عباس(علیهالسلام) هم خم شده بود روی مشک، ولی چهارهزار تیر به سمتش پرتاب شده بود. بالاخره از این چهارهزار تا، چهارصد تا، نه حتی چهلتا هم به او خورده باشد چه اتفاقی میافتد؟ سرش همینطور پایین است. چون خود راوی در مقتل میگوید: شده بود مثل خارپشت! خارپشت وقتی خودش را جمع میکند، همه جایش پوشیده از خار میشود. خودش را روی مشک جمع کرده بود ولی بعد ناگهان بلند شد. آن هم زمانی که تیر به مشک خورده بود...
السلام علیک یا قمر بنی هاشم...