توبه قبل از مرگ
توبه قبل از مرگ
توبه قبل از مرگ
حجتالاسلام مهدوینژاد: انسان وقتی در دوران حیاتش از طاعات الهی و فرصت بندگی استفاده کرده و از آن بهرهمند شده باشد، هنگام موت، فوت نمیشود // توبه آن تحولی است که از حالت پشیمانی و انکسار در فرد به وجود میآید و منجر به تواضع و فروتنی در مقابل ذات اقدس الهی میشود // یکی از خواص توبه، تقرب انسان به خداوند است // تا قبل از اینکه جان به حلقوم انسان برسد اگر پشیمانی وجودش را بگیرد و توبه کند، مقرب خداوند میشود و توبهاش پذیرفته میشود // وقتی چشم انسان به عالم آخرت باز شد و فرشتههای عذاب و فعل انفعالات حیات اخروی و عالم آخرت را دید، دیگر توبهاش حقیقی نیست و ضایع است؛ چراکه از عالم مُلک و ماده خارج شده و پایش به عالم ملکوت باز شده است // تخفیف عذاب الهی در همین استغفارهای زبانی به انسان میرسد؛ اما مواظب باشیم که استغفار فقط لقلقه زبان و یک عادت برای ما نشود که این خطرناک است // گاهی خداوند گناهان یک امت را به خاطر حرکتی که برای مستضعفان عالم انجام میدهند، عفو میکند
شناسنامه:
عنوان مراسم: بفرمایید میهمانی خدا
موضوع سخنرانی: ابد در پیش داریم 17
تاریخ: پنجشنبه 9 فروردین ماه 1403، هفدهمین شب از مراسم رمضان
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
آیا توبه در هنگام مرگ امکان دارد؟
سؤال مهمی که برای افراد مرگاندیش وجود دارد این است وقتی انسان با قابضالارواح مواجه میشود و در سکرات مرگ قرار میگیرد، آیا برای توبه کردن مهلت دارد یا ندارد، توبه ممکن است یا ممکن نیست؟ اصلاً محدوده توبه کردن تا کجاست؟
مروری بر معنای فوت و موت
دو واژه فوت و موت را قبلاً توضیح دادیم؛ موت فرآیند انتقال یک انسان از این عالم به عالم دیگر است. اینکه میگوییم موت یک فرآیند است یعنی یک مخلوق است، این نیست که در لحظه یک اتفاق بیفتد و تمام شود، نه، مرگ خودش یک مخلوق و جریان است و اتفاقی است که واقع میشود و دارای مراحل است، برای همین میگوییم فرآیند انتقال انسان از این عالم به عالم دیگر. اما فوت یعنی از بین رفتن، از دست رفتن، ضایع شدن، مثلاً یک حیوان حلالگوشت را در نظر بگیرید، این حیوان میافتد، از بین میرود و کلاً نابود میشود این را میگویند فوت شد که به اصطلاح ما یعنی تلف شد؛ اما اگر همین حیوان حلالگوشت ذبح شود و از آن استفاده کنند، موت برایش حاصل شده (فوت نشده یعنی تلف یا ضایع نشده است. با اینکه از گوشتش خوردند و از پوستش هم لباس درست کردند و استخوانهایش هم استفاده شده و بالاخره دیگر در این دنیا نیست، نمیگوییم فوت شد چون از آن استفاده شده و در وجود دیگری اثری باقی گذاشته است. مؤذنهای قدیم و بعضی از مؤذنهای امروز هم میگویند: «عَجِّلُوا بِالصَّلاةِ قَبْلَ الْفَوْتِ وَ عَجِّلُوا بِالتَّوْبَةِ قَبْلَ الْمَوْتِ»[1]؛ به نماز تعجیل کنید قبل از آنکه فوت شود و به توبه کردن عجله کنید قبل از آنکه موت اتفاق بیفتد. ظاهراً حدیثی از رسول مکرم اسلام(صلیاللهعلیهوآله) است.
موت/ چه موقع انسان تلف نمیشود؟
این توضیح کمی مسئله را روشنتر کرد. انسان وقتی در دوران حیات از طاعات الهی و فرصت بندگی استفاده کرده و از آن بهرهمند شده باشد هنگام موت، فوت نمیشود. چه موقع انسان تلف میشود؟ ما به شخصی که تصادف کند و بمیرد میگوییم که فلانی نفله یا تلف شد. ولی خدا در مواقعی، شخصی را که تصادف کرده شهید میداند؛ بنده خوب من بود و بر اثر یک سانحه از دنیا رفت، او آدم تلف نشده؛ موت شده ولی فوت نشده! چون از دوران زندگیاش استفاده کرده بود. «عَجِّلُوا بِالصَّلاةِ قَبْلَ الْفَوْتِ»، اجازه نداده بود این نمازها فوت و ضایع شود، نگذاشته بود صدقات در حد توان ضایع و فوت شود و دین را ضایع نکرده بود. چنین آدمی وقتی هنگام فوتش فرابرسد فوت نمیشود، چرا؟ چون اثر وجودی او، یک روح سعادتی پیدا کرده و اثر همین زندگی او، روح سعادتش است. این آدم دیگر فوت نشده؛ چراکه کارش را انجام داده است.
آدمهایی که فوت میشوند
اما آنهایی که دائماً طاعات الهی و فرصتهای بندگیشان در دنیا فوت یا تلف شده، وقتی مرگ به سراغشان میآید، نه فقط لحظه موت فرارسیده بلکه لحظه تلف شدنشان هم است. چه کسی تلف شده است؟ کسی که آن طرف تحویلش نمیگیرند. این طرف که مهلتش تمام شده، آن طرف هم تحویلش نمیگیرند؛ میگویند ما هر چه در تو نگاه میکنیم اصلاً حسابی نداری. آن طرف کاری نکردی که جوابش را بگیری. این آدم را آدم تلف شده و فوت شده میگویند.
دعایی که انسان را در عبور از دنیا کمک میکند
فرمودهاند این دعا را در قنوت نمازهایتان بخوانید: «اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجافِی عَنْ دارِ الْغُرُورِ»؛ خدایا، روزی ما کن تجافی از دنیای پر از فریب و ضرر. وقتی شما در نماز جماعت به رکعت دوم میرسید، هنگام تشهد امام جماعت، باید به حالت نیمخیز روی پنجههای پا بنشینید و آماده بلند شدن باشید، به این حالت «تجافی» میگویند. پس از خداوند اینگونه درخواست میکنید: «خدایا در این دنیا به من حال تجافی عطا کن» تا آماده و سبکبال باشم. دنیا که جای چهار زانو زدن و لم دادن و جای خوابیدن و استراحت نیست، تا چشم به هم بزنید، میگویند بلند شو برویم. «وَ الإِنابَةَ إِلی دارِ الْخُلُودِ وَ الاسْتِعْدادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ»[2]؛ و این حال را به من عطا کن تا همیشه نسبت به دارالخلود (مکان ابدی) حرکت و تمایل داشته باشم و برای مرگ آماده باشم قبل از آنکه فوت حاصل شود، قبل از آنکه ناگهان بانگی برآید و بگویند که خواجه مُرد.
مرگ ناگهان میآید!
باور کنید مرگ ناگهان به سراغ انسان میآید. آدم اصلاً باورش نمیشود یک دفعه به خودش میآید و میبیند که مرده! هنوز داشت آماده میشد و داشت برنامه میریخت. ناگهان مرگ میآید و میبیند وقتی نمانده و نمیتواند کاری انجام دهد. به آخرتش نرسیده و خیلی چیزها از او فوت شده است. حالا وقت بگذارید! کی میخواهید حساب کتابهایتان را انجام دهید؟ وقت نیست، مواظب باشیم تا خیلی چیزها از ما فوت نشود؛ لذا اگر آنچه که انسان باید انجام میداده، مدام از او فوت شده باشد، لحظه موت، لحظه تلف شدن اوست.
توبه و خواص آن
«عَجِّلُوا بِالتَّوْبَةِ قَبْلَ الْمَوْتِ» قضیه توبه هنگام مرگ چیست؟ آیا در هنگام مرگ میشود توبه کرد یا نه؟
درباره توبه باید نکتهای عرض کنیم؛ اولاً اینکه خود مسئله رد یا قبولی توبه فینفسه هیچ ارتباطی با مرگ ندارد؛ اینکه مثلاً بگوییم چون لحظه مرگ است، دیگر توبه قبول نیست و توبه آدم تا زنده است قبول است و... نه، اینطور نیست، توبه ربطی به حیات ندارد به حقیقت خود توبه ربط دارد. توبه اگر شرایطی را دارا باشد، در زمان حیات قبول است، اگر زمان مرگش هم رسید و توبه آن شرایط را دارا باشد، باز هم قبول است. اما یک نکته دارد که عرض میکنم.
توبه، تحول درونی انسان است؛ تحول و دگرگونی در حال و فکر؛ آن تحولی که از حالت پشیمانی و انکسار و شکستگی در فرد به وجود میآید و منجر به تواضع و فروتنی در مقابل ذات اقدس الهی میشود.
پس نکته توبه چیست؟ این است که انسان اختیاراً دچار تحول میشود؛ یعنی با اختیار و فهم خودش میتواند خودش را متحول کند، نه اینکه متحول شود، خودش میتواند خودش را متحول کند. چون «متحول شود»، فاعل مشخصی ندارد. گاهی انسان فکر میکند که باید صبر کند تا به یک جای خیلی خوب مثل مکه یا مشهد برود و آنجا توبه کند، درحالیکه شما میتوانید خودتان، خودتان را متحول کنید و این تحول را در درون خودتان ایجاد کنید. توبه آن تحول درونی انسان است که انسان با اختیار، فکرش را به کار میاندازد و در نتیجه حالات روحیاش تغییر میکند. یک حالت انکسار و شکستگی در وجودش به وجود میآید و در مقابل خداوند سر به زیر میشود، تواضع میکند، دیگر گردنکشی نمیکند و از آن پس اتفاقاتی برایش میافتد که طی آن افعالش تحت تأثیر این تحول حال قرار میگیرد و حالش تغییر میکند؛ به این توبه میگویند. هرگاه در زمان حیات انسان این حالت اتفاق بیفتد، انسان توبه کرده و یکی از خواص توبه، تقرب انسان به خداوند است.
توبه اولیه
تقرب انسان به خدا؛ یعنی انسان همین که توبه کند مقرب خداوند میشود و ممکن است که گناهانش با این توبه بخشیده شود؛ چون به صرف اینکه حالت پشیمانی در انسان به وجود بیاید، ممکن است بعضی از گناهان بخشیده شود اما همه گناهان بخشیده نمیشود؛ چراکه بخشش گناهان شروطی دارد، هر گناهی اثر و توبه جداگانهای دارد. این توبه اولیه، یعنی حالت پشیمانی، خیلی مقدس است که انسان در برابر آفریدگار خود قُلدری نکند و غرور نشان ندهد. «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ»[3]؛ ای انسان! چه چیز باعث شد که نسبت به خدای کریمت مغرور شوی؟!
پس توبه کنید و تواضع داشته باشید. وقتی انسان گناه میکند از چشم خداوند میافتد و از تقرب به خداوند دور میماند و وقتی توبه میکند مقرب خداوند میشود. پشیمانی مثل این است که فردی که خیلی به شما آزار و اذیت رسانده عذرخواهی میکند و میگوید من اشتباه کردم، معذرت میخواهم. این معذرتخواهی باب آشتی را باز میکند و شما در دلتان احساس شادابی میکنید. این آغاز یک مسئله است.
تا کی وقت توبه داریم؟
اگر حالت پشیمانی در زمان حیات اتفاق بیفتد، پذیرفته است و خداوند میبخشد. یکسری گناهان در حالت پشیمانی بخشیده میشود و یکسری دیگر باقی میماند و بخشیده نمیشود. اگر همین حالت در حضور ملکالموت و در حالت احتضار اتفاق بیفتد، پذیرفته میشود. منتها از یک جا به بعد دیگر فائق نمیآید و پذیرفته نمیشود که توضیح میدهیم.
جایی که دیگر توبه قبول نیست
مراحل ششگانه موت را عرض کردیم؛ وقتی جان به تراقی (استخوانهای گردن) میرسد، مرحله سوم است. مرحله چهارم جان به گلوگاه و حلقوم انسان میرسد، «إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ»[4]. اینجا روایت داریم که کشف غطاء میشود. در آیات سوره «ق» میفرماید: «...فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ»[5]؛ لحظهای که جان به گلو (حلقوم) میرسد، انسان پایش را از عالم حیات مادی به حیات اخروی گذاشته است. پس تا قبل از اینکه جان به گلوگاه برسد، هنوز در حیات دنیوی است. وقتی جان به گلوگاه میرسد، از چشمانش کشف غطاء میشود و چشمش به عالم آخرت باز میشود. ملائکه از جمله ملکالموت را میبیند، احیاناً شیاطینی که اطرافش هستند و هر آنچه در آن عالم هست را میبیند؛ اینجا دیگر توبه قبول نیست. تا قبل از اینکه جان به حلقوم انسان برسد اگر پشیمانی وجودش را بگیرد و توبه کند، مقرب خداوند میگردد و توبهاش پذیرفته میشود.
ثمره توبه و پشیمانی
اگر انسان در زندگیاش گناه کبیرهای مرتکب شده باشد، از دایره ولایت اهلبیت(علیهمالسلام) و ایمان خارج میشود و اگر در این حالت و بدون توبه قبض روح شود، شفاعت شامل حالش نمیشود؛ چراکه بیایمان از دنیا رفته است. ثمره توبه و پشیمانی این است که وقتی انسان پشیمان میشود حتی اگر جان به تراقی (حلقوم) رسیده باشد، قبل از اینکه چشمش به عالم دیگر باز شود، سریع به دایره اهل ایمان و اهل ولایت برمیگردد. ممکن است گناهانش بخشیده نشود و در سکرات موت و برزخ عذاب شود، ولی تفاوتش این است که چون توبه کرد و اولین مرحله توبه، یعنی پشیمانی را پیدا کرد، حسابی که با او میشود حساب اهل ایمان است و میتواند به شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) در قیامت برسد. این تفاوت میان این دو حالت است. خداوند مهلت داده و گفته تا اینجا وقت توبه دارید. اینکه در آن لحظه شیطان چه کارهایی میکند و اینکه آیا انسان موفق میشود که به آنها غلبه کند و بتواند ایمان خودش را حفظ کند و پایش را به دایره ایمان وارد کند، عالَمی است!
دلایل بسته شدن باب توبه در بلغت الحلقوم/ وقتی سوت پایان را میزنند و دیگر عملی قبول نیست!
قبل از اینکه انسان وارد مرحله چهارم -که رسیدن جان به حلقوم و در آستانه جان دادن است- بشود میتواند توبه کند، ولی وقتی به این مرحله رسید دیگر نمیتواند توبه کند؛ چراکه باب توبه بسته میشود. اینکه چرا در آنجا دیگر نمیتوانند توبه کنند، کاملاً معقول و موجه است.
دلیل اول: مهلت عمل تمام شد؛ دنیا دار عمل است، تا زمانی که یک پای انسان در این دنیاست، هنوز دار عمل است یعنی توبه پذیرفته میشود، ولی وقتی زمان تمام شد، دار عمل هم تمام میشود. مثل مسابقهای است که سوت پایان را زدند، اگر گل هم بزنید دیگر فایدهای ندارد و پذیرفته نیست. وقتی انسان به این مرحله از موت برسد، سوت پایان را زدهاند و دیگر عملی قبول نیست؛ چراکه دیگر پایش در این دنیا نیست و زمان تمام شده است.
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: شخصی ملکالموت را میبیند که برای قبض روح او آمده، التماس میکند و میگوید: یک روز دیگر به من مهلت دهید تا برگردم و توبه کنم و توشهای بردارم، بعد مرا قبض روح کنید، ملکالموت خطاب به او میگوید: روزهای عمر تو سر آمده است. باز هم التماس میکند: یک ساعت به من مهلت دهید، توبه کنم و توشهای بردارم. به او خطاب میکند: ساعات عمرت هم سر آمده است. در روایت آمده این شخص را در حالی قبض روح میکنند که حسرت و ندامت عظیمی از مافاتش به جان او در این لحظه است و با همین حالت حسرت و ندامت قبض روح میشود.
پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «إنَّ اللهَ یَقبَلُ توبةَ العبدِه ما لم یُغَرْغِرْ»[6]؛ خداوند توبه بندهاش را تا زمانی که جان به گلوگاه نرسیده قبول میکند. همچنین فرمودند: «تُوبُوا اِلَی اللهِ قَبْلَ اَنْ تَمُوتُوا; وَ بادِرُوا بِالاَعْمالِ الصّالِحَةِ قَبْلَ اَنْ تَشْتَغِلُوا»[7]؛ به سمت خدای خود توبه کنید قبل از اینکه بمیرید و سعی و مبادرت کنید به اینکه اعمال زاکیه و خوب انجام دهید قبل از اینکه گرفتار شوید. اینها توصیههایی است که پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) به من و شما فرمودند که حواسمان جمع باشد!
دلیل دوم: وقتی چشم انسان به عالم آخرت باز شد و فرشتههای عذاب و فعل انفعالات حیات اخروی و عالم آخرت را دید، دیگر توبهاش حقیقی نیست و ضایع است، چراکه از عالم مُلک و ماده خارج شده و پایش به عالم ملکوت باز شده است. فرض کنید یک نفر شرارت کرده، ناگهان شکنجهگر شلاق به دست میآید، به محض اینکه او را میبیند میفهمد جریان جدی است و وقت کتک خوردن و شکنجههای سخت است. آنوقت میگوید: غلط کردم، ببخشید! این رفتار غیرارادی و از سر ترس است؛ لذا هیچ ارزشی ندارد و باب توبه در این مرحله بسته است. پس قبل از اینکه فوت شویم و عمر و فرصتها از ما فوت شود و مرگ ما برسد باید قدر بدانیم. امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمودند: «اِغتَنِمُوا الفُرَص فَاِنَّها تَمُرُّ مَرَّ السَّحاب»[8]؛ فرصتها را مغتنم شمارید، فرصتها مثل ابر میگذرند.
یک راه آسان
چند چشم به هم زدید تا موهای سر و صورتتان سفید شد؟! دنیا این است. پس مشغول دنیا نشوید، فریب دنیا را نخورید، بلکه سوار آن باشید! این، آن نکته مهم است. قبل از اینکه وقت تمام شود توبه کنیم. یک راه آسان این است که هر عملی که انجام دادیم و اشتباه بود، همان لحظه توبه کنیم و به طور جدی، اظهار پشیمانی کنیم، نه فقط لقلقه زبان باشد و بیتوجه بگوییم، بلکه تأمل داشته باشیم. گناهان را روی هم تلنبار نکنیم، چراکه بعداً نمیتوانیم جمع کنیم!
استغفارِ وقت و بیوقت
ابتدای توبه، استغفار، تضرع به درگاه خدا، گفتن استغفرالله و الهی العفو و... است. حال که وقت و بیوقت با زبان، چشم، گوش، دست و پایمان گناه میکنیم و حواسمان نیست، پس سعی کنیم وقت و بیوقت هم استغفار کنیم. حداقلی از تخفیف عذاب الهی در همین استغفارهای زبانی به انسان میرسد؛ اما مواظب باشیم که استغفار فقط لقلقه زبان و یک عادت کور برای ما نشود؛ این خطرناک است. شاعر گفت:
توبه بر لب، سبحه بر کف، دل پر از شوق گناه معصیت را خنده میآید ز استغفار ما
استغفار و شماتت امیرالمؤمنین(علیهالسلام)
شخصی در محضر امیرالمؤمنین(علیهالسلام) بود، ناگهان گفت: «استغفرالله ربی و اتوب الیه». حضرت جمله سنگینی به او فرمودند: «ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ أَ تَدْرِی مَا الِاسْتِغْفَارُ»[9]؛ مادرت به حالت گریه کند! فکر کردی استغفار چیست؟! امیرالمؤمنین(علیهالسلام) دریای ادب و معرفتاند. اینطور نیست که کسی استغفار کند و حضرت بیدلیل بگوید مادرت به عزایت بنشیند! این حرف امام حکمتی دارد. چه بسا این شخصی که استغفار کرده، از روی تمسخر یا شدیداً از سر غفلت بوده است. مثلاً طلبهای در حال عبور است و جوانی متلک میاندازد که حاج آقا تقبل الله! این نوعی بیاحترامی و مسخره کردن است. بعضی مقدسنماها دائم استغفار میکنند که بگویند ببینید ما داریم استغفار میکنیم! حضرت به چنین فردی این حرف را زدند، نه کسی که واقعاً و با خلوص نیت استغفار کرده است؛ این دور از ذهن است. بالأخره مرض و غرضی پشت استغفارش بوده که حضرت این حرف را زدند و خواستند او را به دیوار بزنند تا حواسش را جمع کند.
شرایط و مراحل استغفار حقیقی/ مراحل کمال توبه
حضرت در ادامه فرمودند: «استغفار درجه علیین (کسانی که مقامشان خیلی بالاست) است». استغفار حقیقی با شش شرط محقق میشود. گاهی تصور میکنیم با یک بار «استغفرالله» گفتن کار را تمام میکنیم. بعد حضرت فرمودند: «اولین شرط توبه، پشیمانی بر گذشته است». وقتی لذت انجام بعضی از گناهان را بردیم، پشیمانی کار راحتی نیست. در بعضی موارد انسان راحت پشیمان میشود، ولی در بعضی از گناهان دل آدم راضی نمیشود که پشیمان شود. پشیمانی مرحله اول است.
مرحله دوم: عزم بر ترک گناه است؛ یعنی تصمیم بگیرد که دیگر تا آخر عمر این گناه را انجام ندهد.
مرحله سوم: ادا کردن حقالناس است؛ حقالناسی که به سبب گناه بر گردن شخص هست را باید ادا کند و رضایت یا مهلت بگیرد. گاهی حقالناس به گردن ماست، ولی بیخیالیم. خیلی از بلاها و سلب توفیقات به همین خاطر است.
یک بخش از حقالناس مالی و یک بخش آن غیرمالی است. یک موقع کسی را ترساندهای یا بلایی سر کسی آوردهلی که خودت هم خبر نداری اینها حقالناس است یا باید بگردی پیدا کنی و حل کنی، یا اگر نمیشناسی باید از طرف آن شخص قرآن و نماز بخوانی و بگویی: خدایا اگر کسی حقی بر گردنم دارد که نمیشناسم به من بشناسان یا از طرف من این ثواب را به او برسان و رضایت او را بگیر.
مرحله چهارم قضا کردن هر واجبی که فوت شده است؛ نمازی که قضا شده را باید بخواند روزه را باید بگیرد. بالأخره احکام آن مشخص است.
مرحله پنجم که خیلی سخت است آب کردن گوشتی است که از حرام بر بدن روییده با حزن و اندوه، تا پوست به استخوان بچسبد وگوشت تازه بروید. بعضی مال حرام خوردهاند راهش این است، بعضی مال شبههناک خوردهاند. قصد حرام خواری نداشتیم، ولی ممکن است اشتباه شده باشد، بالأخره انسان باید محاسبه کند. میفرمایند: روزه بگیرد، ناراحت باشد تا گوشتهایی که بر بدن روییده آب شود و گوشت تازه از حلال بروید.
مرحله نهایی استغفار حقیقی
انتهای استغفار و مرحله ششم این است: میفرماید: «أَلَمَ الطَّاعَةِ کَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِیَةِ»[10]؛ سختی و مرارت طاعت الهی را به بدن خود بچشاند، همانطور که لذت حرام را به بدنش چشانده است. لذت حرام نقطه مقابل مرارت عبادت است. فرد گناهکار عین خیالش نیست. هیچ عبادتی را به خود تحمیل نمیکند، چون حال ندارد. حال نداشتن برای عبادت، محصول گناهان است، فردی که مریض است باید دارو بخورد، نمیشود دارو نخورد چون مریض است! برای رسیدن به سلامتی باید یکسری سختیها را بچشیم. میگویند: باید ورزش کنید ولی انجام نمیدهد. دکتر میگوید: اگر ورزش نکنید، میمیرید. از فردا صبح شروع میکند به انجام ورزش چراکه موضوع مرگ و زندگی است و قضیه بیماری جدی شد. آدم باید برای توبه و ترک گناه هم جدی شود. سختی عبادت را به بدنش بچشاند؛ نمازش را بخواند، روزههای قضا شده را بگیرد روزه مستحبی هم بگیرد. باز هر چه به خود نگاه میکند میبیند هنوز بدهکار است، خودش را جمع و جور میکند، سختیها را میچشد. این شش مرحله کمال توبه است.
استغفار زبانی، دروازه توبه
حضرت فرمودند: وقتی این شش مرحله را انجام دادید، تازه بگویید: «استغفرالله». البته منظور این نیست که «استغفرالله» نگوییم، فرمودند: روزی هفتاد مرتبه استغفار کنید، چون یاد خدا بودن و استغفار کردن بیتأثیر نیست. ما میگوییم: خدایا ما را ببخش! حواسمان باشد، خداوند رحمتش را از ما دریغ نکند و همین استغفار زمینه توبههای واقعی را برای ما پدید میآورد. با حواس جمع استغفارکنیم خیلی خوب است. تسبیح را دست بگیریم ذکر بگوییم. هر کسی هم هر چیزی خواست بگوید.
میفرمایند: وقتی گناهی مرتکب شدید دو کار باید انجام دهید: 1ـ دروازه ورودی توبه، استغفار زبانی است، مثل اینکه بگوییم: ببخشید من در مورد شما اشتباه کردم و از آن حرفی که زدم و کاری که کردم عذرخواهی میکنم. فرد مقابل میگوید: خواهش میکنم برای همه پیش میآید.
البته عذرخواهی تنها کافی نیست. پس 2ـ شما بدهکارید باید بدهی را بدهید. معذرتخواهی باب برگشت به شرایط اولیه را باز میکند.
عملی برای جبران گناه
غیر از استغفار زبانی، باید عملی هم در جهت جبران گناه انجام دهد. چه گناهی انجام دادی؟ عمل صالح مقابلش را باید انجام دهی. اگر خدای ناکرده حرام خوردی، باید روزه بگیری تا بدنت را پاکسازی کند. یا مثلاً فردی زبانش در کنترل خودش نیست. میفرمایند: نقطه مقابل گناهان زبان، کنترل زبان است. شخصی مرتب حرف بد میزند، اگر بخواهد کنترل کند، میگویند: شما یک مدت نباید حرف بزنی، حرف نزنید نه اینکه ساکت باشید بلکه کم حرف بزنید. شاخه وقتی به یک طرف کج شد باید در جهت مخالف کج کنید تا راست بایستد.
رسول مکرم اسلام(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: هر گناهی انجام دادید، پشت سر آن یک عبادت انجام دهید، تا آن گناه را محو کند. قرآن کریم میفرماید: «إِنَّ الْحَسَنَاتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئَاتِ»[11]؛ حسنات، پاککننده سیئاتاند.
مرحوم حاج رسول ترک ـ خدا رحمتش کندـ بعد از اینکه توبه کرد و آدم صالحی شد، یکی از کارهایی که میکرد این بود، میدیدند جاهای مختلف میایستد و دو رکعت نماز میخواند. گاهی گوشه خیابان میایستاد «الله اکبر» میگفت و نماز میخواند. از او سؤال کردند. گفت: من جاهایی که نماز میخوانم همین جاها گناه کردم. زمین گناه من را دیده و در قیامت شهادت میدهد. نماز میخوانم تا اثر آن سیئه مرا پاک کند. این مهم است که بعد از هر گناهی یک عمل عبادی انجام بدهید.
کمک به مردم مظلوم غزه/ پویش «یاوران غزه»
گاهی خداوند گناهان یک امت را بهخاطر حرکتی که برای مستضعفان عالم انجام میدهند، عفو میکند. مثل همین راهپیمایی روز قدس و کمکهایی که به مردم غزه میکنند. «إرحَمْ تُرحَمْ»[12]؛ رحم کنید تا خداوند به شما رحم کند. این مردم مظلوم در معرض این شدائد قرار گرفتهاند و راه به رویشان بسته شده است. کمترین کاری که ما میتوانیم انجام دهیم کمکهای مالی است. مجموعهای به نام «بنیاد خیریه امالیتام؛ حضرت خدیجه(علیهاالسلام)» دارند زحمت میکشند و از مؤمنین وجوهات را دریافت میکنند و این پولها را به دست برادران مجاهد در شمال یا جنوب غزه میرسانند. این دوستان مواد غذایی تهیه و بین مردم غزه توزیع میکنند. گرچه خیلی بیشتر از اینها نیاز است. همگی همت کنیم، تبلیغ کنیم، در فضای مجازی تبلیغات «پویش یاوران غزه» را برای یکدیگر بفرستیم. تبلیغ و ترویج کنیم، این وظیفه ماست. نمیشود فقط دعا کرد. مثل آن بنده خدایی که نان در دست داشت برای گرسنهای گریه میکرد. فرد گرسنه گفت: من دارم میمیرم تو چرا گریه میکنی؟ گفت: من دارم برای تو گریه میکنم. گرسنه گفت: نمیخواهد گریه کنی، یکی از آن نانهایی که در دست داری را به من بده بخورم تا نمیرم. گفت: نه من هر چقدر بخواهی برایت گریه میکنم، ولی نان به تو نمیدهم! ما در چنین شرایطی قرار داریم، باید کمک کنیم. عزیزان این مسئله پویش «یاوران غزه» را همت کنیم، به این بنیاد خیریه کمک برسانیم، حداقل کمی از سهممان را ادا کنیم.
شب قدر را قدر بدانیم/ توصیهای برای شبهای قدر
شب قدر شب سرنوشت است. تعیین سرنوشت حداقل یک سال در این شب اتفاق میافتد. گاهی یک دعا اثر هزار ماه در زندگی انسان دارد. در روایات فرمودند: اگر مؤمنین قبل از اینکه برای خود دعا کنند برای دیگران دعا کنند، خداوند دعای خودشان را مستجاب میکند. این زیرکی مؤمن است.
توصیه بنده این است که در شبهای قدر دعای «جوشن صغیر» را بخوانید، حضرت آیتالله بهجت و مقام معظم رهبری سفارش فرمودند به سید مقاومت که در جنگ ۳۳ روزه بخوانند. شب قدر قله اجتماع مؤمنین است ما دیگر چنین اجتماعی نداریم، شب قدر همه میآیند و جمع شوند، در لیلهالقدر این دعا را برای نجات مردم غزه و فلسطین و نابودی صهیونیستها بخوانند. در مساجد و محلات که برنامه دارند، این توصیه را همه جا به ائمه جماعات و وعاظ عزیز منتقل کنید. اگر در کشور این اتفاق بیفتد که در لیالی قدر دعای «جوشن صغیر» خوانده شود به برکت این نفوس طیبه و دعاها خداوند عنایت میکند و این بلاها از امت اسلام دفع میشود..
استغفار پدر مهربان عالم برای فرزندانش
شب جمعه است و شب زیارتی مخصوص اباعبداللهحسین(علیهالسلام)، ماه رمضان، ماه مغفرت است، شب جمعه هم شب مغفرت است. اسباب مغفرت جمع و اسباب توبه و نورانیت فراهم است، به درگاه خدای متعال تضرع میکنیم و از خدا میخواهیم که به ما کمک کند. از امام زمان(عجلالله تعالیفرجه) میخواهیم که برای ما دست به دعا بردارند. همان حرفی را که برادران یوسف به پدرشان گفتند، ما هم به پدرمان امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) بگوییم. به آقایی که اذیتش میکنیم اما اینقدر مهربان است که ندید میگیرد. به امام میگوییم: «یَا أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَاطِئِینَ»[13]؛ بابا جان، استغفار کن برای ما که خیلی گناه کردیم
حضرت یعقوب(علیهالسلام) به فرزندان فرمود: «سَوفَ أَستَغفِرُ لَکُم رَبِّی»؛ کمی صبر کنید، من برایتان استغفار میکنم. در روایت فرمودند: همان لحظه استغفار نکردند برای اینکه صبر کردند تا شب جمعه شود و برای فرزندان استغفار کنند.
امشب شب جمعه است، یا صاحبالزمان(عجلاللهتعالیفرجه)، ما آداب بلد نیستیم، چه بگوییم؟ آمدهایم معذرتخواهی کنیم. روزه ما روزه نیست؛ گاهی چشممان گناه میکند، گاهی قدممان به گناه میرود. به قول آن شاعر خیلی حرف قشنگی به امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) گفت؛
من آنچه دل تو خواست هرگز نشدم اما تو همانی که دلم خواسته است
سیدبنطاووس در سرداب، صدای مناجات امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) را شنید. آقا مناجات میکردند میفرمودند: خدایا! این دوستان ما، روی حساب ما گناه میکنند، روی حساب اینکه ما برایشان دعا میکنیم. خدایا! گناهان اینها را بهخاطر من ببخش، اگر گناهانشان زیاد است، از پرونده اعمال من بردار، به اعمال آنها اضافه کن. گاهی، یک پسر میرود خرید، پول کم میآورد، به پدرش زنگ میزند میگوید: من الآن دستم خالی است. پدرش با آن صاحب مغازه تماس میگیرد و میگوید: به حساب من بگذار، من بقیهاش را میدهم. یا صاحبالزمان! امشب برای ما از آن استغفارها بکنید. از ما بدتر را شما دعا کردید و راه دادهاید.
استغفار اباعبدالله(علیهالسلام) در گودال قتلگاه
مقتل نوشته است در میان گودال قتلگاه، اباعبدالله(علیهالسلام) داشتند استغفار میکردند، برای چه کسی استغفار میکنید؟ فرمودند: من کشتی نجات امت جدم هستم، من پسر همان مادری هستم که مهریه خودش را شفاعت گنهکاران قرار داد.
آن ملعون وارد گودال قتلگاه شد، همه عالم متوقف و متمرکز در آن گودال قتلگاه شد. به خدا قسم، در مقاتل اینگونه نوشتهاند، من نمیخواهم اصلاً در مورد آن لحظه که شمر چه کرد، حرفی بزنم. میخواهم بگویم آن لحظهای که شمر آمد روی سینه اباعبداللهالحسین(علیهالسلام) نشست، چه اتفاقی افتاد. این مهم است.
[1]. سلسله الأحادیثالضعیفهوالموضوعه، ج 1، ص 174.
[2]. فرازی از دعای شب 27 ماه رمضان.
[3]. سوره انفطار، آیه 6.
[4]. سوره واقعه، آیه 83.
[5]. سوره ق، آیه 22.
[6]. کنزالعمال، 10187.
[7]. بحارالانوار، ج 74، ص 176.
[8]. نهجالبلاغه، حکمت 21.
[9]. نهجالبلاغه، خطبه 417.
[10]. همان.
[11]. سوره هود، آیه 114.
[12]. الأمالی، 278/308.
[13]. سوره یوسف، آیه 97.