تأثیر شیطان بر اقتصاد

تأثیر شیطان بر اقتصاد


تأثیر شیطان بر اقتصاد

 

حجت‌الاسلام مروستی‌زاده: رسالت شیطان این است که نگذارد ظهور اتفاق بیفتد، لذا سعی می‌کند شکاف‌ها‌ی اجتماعی، ایجاد کند، گسست‌ها و گسل‌ها‌ی اجتماعی را فعال کند و بین مؤمنین اختلاف بیندازد // مدلی که اسلام برا‌ی اقتصاد پیشنهاد می‌کند، اقتصادی بر مبنای «وَ تَعاوَنوا عَلَی ‌البِرِّ وَ التَّقوی» است // دو نفر حزب‌اللهی اگر بخواهند کنار هم کار کنند، شیطان بین‌ آنها اختلاف می‌اندازد تا افراد دیگر هم که می‌خواهند با هم کار کنند، از این دو نفر عبرت بگیرند و سراغ کار اقتصادی، شراکتی و تعاون نروند// راه برون‌رفت از اقتصاد دستوری، دولتی و اقتصاد سرمایه‌‌داری، روی آوردن به تعاون و اقتصاد مردمی است‌ // جمع مؤمنانه باید دور هم جمع شوند، مدد کنند برای اینکه اقتصاد مملکت امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) را سر و سامان بدهند. از همزات، وساوس و خطوات شیطان پیروی نکنند // خرید از فروشگاه‌های زنجیره‌ای ظلم به مردم است // رضاشاه در جریان همسان‌سازی و مدرنیزاسیون عشایر را تضعیف کرد، بعد هم انقلاب سفید اتفاق افتاد و تعاونی‌های عشایر را به کلی از بین برد

 

شناسنامه:

عنوان: بفرمایید مهمانی خدا

موضوع: آخرین فراخوان شیطان

زمان: سهشنبه 29 فروردین 1402، بیست‌وهفتمین شب از مراسم ویژه ماه رمضان

مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

راهبردهای شیطان برای رسیدن به هدف

هدف غایی شیطان نشستن بر صراط مستقیم و ممانعت از عبور بندگان از صراط مستقیم و جلوگیری از عبودیت انسان است. شیطان راهبردهایی برای این کار در نظر گرفته است: 1. تزیین و تسویل 2. اختلاف و دشمنی در جامعه مؤمنین برای تکه‌تکه کردن جامعه ایمانی.

 

دو نوع اقتصاد از دو نگاه متفاوت

یک نکته‌ بسیار مهم تأثیر شیطان بر اقتصاد است. چگونه شیطان مانع از شکل‌گیری اقتصاد اسلامی می‌شود؟ چگونه مانع از دمیده شدن روح توحید در کالبد اقتصاد جامعه می‌شود؟

ما بر اساس دو نگاه کلی به عالم، دو مدل اقتصادی کلان در عالم داشته و داریم: 1. اقتصاد دولتی 2. اقتصاد خصوصی. اقتصاد دولتی می‌گوید: منِ دولت همه‌کاره کشورم؛ منابع، پول و کارخانه‌جات دست من است و مردم هم عیال من‌اند، کارخانه را من تأسیس می‌کنم و مردم موظف‌اند در این کارگاه کار کنند. حق‌شان را می‌دهم و سودش داخل خزانه دولت می‌آید و خرج همه مردم می‌کنم. دولت موظف است برای همه آحاد جامعه خانه و خودرو تهیه کند. نمونه‌اش شوروی سابق که کارخانه‌هایی داشتند و مردم برای دولت کار می‌کردند و دولت ثروتمند می‌شد و برای مردم خانه می‌ساخت. در چنین جامعه‌ای فقر معنای آن‌چنانی ندارد؛ زیرا بی‌خانمان نداریم و خانه‌ها هم با متراژهای برابر، شبیه هم‌اند و فرقی نمی‌کند که شما اهل کارید یا نه، استعداد پول درآوردن دارید یا نه، همه یکسانند. خودرو نیز در شوروی سابق همه یک مدل بوده و مردم در انتخاب رنگ فقط می‌توانستند نظر دهند. البته خود حزب کمونیسم ماشین‌های تشریفاتی خودشان را داشتند. بعضی‌ ممکن است بگویند: خوب است ماشین و خانه داری، به وقتش می‌توانی ازدواج کنی و فرزند بیاوری. بعضی از آدم‌ها مخصوصاً کسانی که تنبل‌ترند می‌گویند خوب است. البته دولت نیز از مردم کار می‌کشد و این دولت است که تصمیم می‌گیرد چه کسی چه رشته‌ای درس بخواند و چه کار کند؛ این اقتصاد دولتی است.

 

آمریکا، سنبل اقتصاد خصوصی

اقتصاد دیگر، اقتصاد خصوصی است که همه آزاد و راحتند. هر کس می‌تواند برود در یک فضای رقابتی کار کند و ثروتمند شود! می‌تواند یک خانه چهارهزار متری بخرد و مالیات بدهد و از خانه استفاده کند. اگر هم نمی‌تواند و عرضه و هوش اقتصادی ندارد کارتن‌خواب می‌شود. سنبل این اقتصاد، آمریکاست. ثروتمند‌‌ترین مردم جهان در آمریکا هستند و ثروت انباشته بعضی از آنها به ۲۰۰میلیارد دلار رسیده. فقر ‌هم در آمریکا هست، رشد اقتصادی هم دارد. بالاخره وقتی مال، برای خود آدم باشد دلش برایش می‌سوزد، وقتی خود فرد صاحب کارخانه باشد، خلاقیت نشان می‌دهد تا درآمدش را بالا ببرد، اما وقتی مال برای دولت باشد ممکن است نظارت درستی نشود.

 

اقتصاد سنتی یا مدرن؟

از این دو مدل که ظاهراً یکی به آزادی و دیگری به عدالت نزدیک‌تر است، اسلام کدام مدل را انتخاب می‌کند؟ قدیم وقتی وارد یک بازار می‌شدیم طرف هم خودش مالک کارگاه و صاحب سرمایه بود و هم کارگر بود، مثلاً آهنگری که مغازه و ابزار داشت و خودش در آهنگری خودش کار می‌کرد، نجار، خیاط و.‌.. نیز همین‌طور، ولی با وقوع انقلاب صنعتی که ماشین‌های غول پیکر صنعتی وارد گردانه بازار شد، دستگاه‌های بزرگ آمد و اقتصاد سنتی دیگر جواب نمی‌داد. مثلاً خیاط خیلی تلاش کند، روزی سه پیراهن بدوزد، ولی یک دستگاه بزرگ صنعتی روزی سه‌هزار تا پیراهن برش می‌زند و می‌دوزد. حالا این خیاط که هم مالک است هم گار‌گر، هم سرمایه‌دار است و هم حقوق بگیر، آیا می‌تواند برود آن ماشین و دستگاه را بخرد؟ معلوم است سرما‌یه ندارد. چه کسی این سرمایه را دارد؟ یا دولت‌ها چنین سرمایه‌‌ای دارند یا سرمایه‌داران بزرگ؛ تجار و بازرگانان و طبقۀ اقتصاد‌ی بر‌تر.

یک نگاه این است که اصلاً همان مدل سنتی خوب است. ولی مدل سنتی دیگر جوابگو‌ی نیاز جمعیت دنیا نیست. بله، زمانی مردم کلاً یک لباس، دو یا سه لباس می‌پوشیدند کلاً دو پیراهن داشتند، ولی الآن طرف ده دست کت و شلوار فقط داخل کمد‌ش هست. بازار سنتی نمی‌تواند نیاز بازار را تأمین کند، بازار جدید هم این مسئله را پیش می‌آورد که اقتصاد را باید دست سرمایه‌دار‌ها یا بخش خصوصی بدهید، یک نفر بیاید حاکم بر اقتصاد شود یا بدهید دست دولت که در‌آمد را بین مردم توزیع کند. حالا چهکار کنیم؟ خیلی معادله پیچیده شد.

 

روش جمهوری اسلامی در اقتصاد

جمهور‌ی اسلامی الآن دارد چه می‌کند؟ جمهور‌ی اسلامی همان‌طور که مقام معظم رهبر‌ی(حفظهالله) می‌فرمایند؛ مدل دولتی را انتخاب کرد. البته من به شما بگویم نظر جمهور‌ی اسلامی و نظر اسلام این نیست، نظر بزر‌گان و متفکران اسلامی هم این نیست. آنها راه‌حل دیگری دارند که مترقی‌ترین راه‌حل، برای برون‌رفت از مشکلات اقتصادی دنیاست. ولی جمهور‌ی اسلامی اول کار گفت: فعلاً خیلی اختلاف طبقاتی و بی‌عدالتی زیاد است، یک عده پابرهنه‌اند، یک عده از سیر‌ی دارند می‌ترکند، یک عده کوخ‌نشین و یک عده کاخ‌نشین‌اند. پس فعلاً دولت اقتصاد را دست بگیرد؛ به عبارتی اقتصاد دولتی. بعد از دهۀ 60 با رو‌ی کار آمدن دولت کار‌گزاران به سمت اقتصاد سرمایه‌دار‌ی و خصوصی رفتیم؛ گفتند پول را به یک نفر که توانش را دارد برود کار‌خانه بزند بده، هزار نفر از کنار این نان بخورند؛ این نگاه حاکم شد و می‌شود گفت: تا همین الآن هم این نگاه استمرار دارد.

 

اقتصاد چه ربطی به شیطان دارد؟// نظر اسلام درباره اقتصاد چیست؟

اما اقتصاد و مالکیت خصوصی، اقتصاد دولتی و... چه ربطی به شیطان دارد؟ جلسات قبل بیان شد که کلید ظهور، اجتماع قلوب و هم‌افزایی مؤمنین است. در روایتی از خود حضرت حجت(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌) نقل شده که اگر شیعیان ما اجتماع قلوب پیدا می‌کردند، توفیق زیارت ما از آنها به تأخیر نمی‌افتاد. هدف شیطان این است که تا جایی که می‌تواند نگذارد ظهور اتفاق بیفتد؛ لذا سعی می‌کند شکاف‌ها‌ی اجتماعی، گسست‌ها و گسل‌ها‌ی اجتماعی را فعال کند، بین مؤمنین اختلاف بیندازد.

 مدلی که اسلام برا‌ی اقتصاد پیشنهاد می‌کند، اقتصادی بر مبنای «وَتَعَاوَنُوا عَلَی الْبِرِّ وَالتَّقْوَی»[1] است. اقتصاد تعاونی نه به این معنا که مثلاً ادارهای یک تعاونی داشته باشد و اقلام کوپنی بدهد، این هم تعاونی است ولی تعاونی مد نظر ما که می‌تواند ناجی اقتصاد جامعه باشد، چیز دیگری هست.

 

معنای تعاون در اسلام

مانده بودیم بین یک دو راهی که بالاخره سرمایه، پول، قدرت، ادارۀ کار‌خانه‌جات، صنعت و اقتصاد را بدهیم دست دولت یا بدهیم دست یک عده آدم سرمایه‌دار که کار را جلو ببرند، بقیه مردم هم از کنار آنها نان بخورند؟ اسلام می‌گوید: هیچ کدام. نه بده به سرمایه‌دار که ثروت انباشته، به تعبیر قرآن «کنز» و به تعبیر روایات «تکاثر» درست شود، کثرت‌اندوزی و ثروت‌اندوزی درست شود؛ این ثروت وقتی در بازار سکه می‌رود، سکه را تحت‌الشعاع قرار دهد، وقتی در دلار می‌رود، دلار را تحت‌الشعاع قرار دهد، در هر چیز‌ی وارد شود آن را تحت‌الشعاع قرار دهد، در اقتصاد وارد شود اقتصاد را نابود کند، در فرهنگ یا در محیط زیست اثر خود‌ش را بگذارد... نه بده به دولت که استعداد‌ها و خلاقیت‌های مردم خفته و پنهان بماند. بلکه سرمایه را به خود مردم بده؛ یعنی خیاطی که دیروز مالک کارگر یک خیاطی کوچک بود، مغازه خیاطی و ابزار‌آلاتش را بفروشد، بعد پولش را وسط بیاورد، خیاطی کنار‌ی او و خیاطی محلۀ بعدی هم همین‌طور... این پول تبدیل به یک ثروت انباشته می‌شود، با آن کارخانۀ نساجی، پوشاک و البسه می‌زنیم. این فرد تا دیروز مالک و کارگر بود، الآن هم مالک و کارگر است منتها به صورت شراکتی و تعاونی! چون تنهایی نمی‌توانست برود ماشین دوخت و برش بخرد. پول‌ها‌یمان را می‌گذاریم روی هم، همه با همدیگر کار می‌کنیم، همه با هم سرمایه‌داریم، همه با هم سود می‌بریم.

خب معلوم است وقتی یک کارگر خود‌ش صاحب کار و سرمایۀ خود‌ش باشد، دلش هم بیشتر می‌سوزد و بهتر کار می‌کند. همۀ هستی‌اش را داخل این کار‌خانه گذاشته، چه اتفاق مبارکی می‌افتد! هم استعدا‌ها شکوفا می‌شود، هم هر کسی به اندازۀ کار و تلاش و نبوغ اقتصاد‌ی‌اش سود می‌برد، هم از آن طرف ثروت انباشته درست نمی‌شود که یک عده برده کار‌ی عدۀ دیگری شوند. یک عده کار کنند، یک عده سود ببرند، یک عده وقتی دلار گران شود، 300 برابر از محل صادرات سود‌ ببرند ولی حقوق کار‌گران‌شان را 30% افزایش دهند. گرفتید؟ مدل اقتصاد‌ی اسلام این است.

 

ایجاد ترس و عداوت در دل مؤمنین، راهبرد شیطان در اقتصاد

کار شیطان چیست؟ کار شیطان قرار دادن عداوت و بغضاست، کار‌ شیطان انداختن ترس در دل مؤمنین است. نمی‌شود، چگونه 500 نفر کارگر می‌خواهند با هم بسازند؟ عجب! آقا این کار را جا‌ها‌ی دیگر انجام دادند؛ در خود مملکت اسلامی انجام شده، در اسپانیا یک کار‌خانه‌ای هست 66هزار کار‌گر مالک دارد؛ موندراگن، آنجا دیگر قلب سرمایه‌دار‌ی و قلب مالکیت خصوصی است. آنجا چنین کار‌خانه‌ای هست 150 شرکت وابسته هم دارد پس سود سالانه‌اش هشت‌میلیارد دلار است که باز همین عدد را داخل ماشین حساب‌تان بزنید همان اتفاقی می‌افتد که عدد قبلی را زدید. حالا اگر می‌خواهید ببینید سود سالانۀ این کار‌گر مالک‌ها در این کار‌خانه چقدر است، هشت‌میلیارد دلار را تقسیم بر 66 هزار ‌کنید. البته همه، سهام برابر‌ ندارند.

 

اقتصاد را مردمی کنید!

آن‌وقت ما می‌آییم چه‌کار می‌کنیم؛ دولت که عرضه ندارد، دلسوز هم ندارد. مردم هم استعداد‌هایشان از بین می‌رود، به دست پولدار، سرمایه‌دار، کار‌آفرین، تولید‌کننده بدهیم، یعنی کسی پول دارد فقط تولیدکننده باشد. امام خامنهای(حفظه‌الله) فرمودند: اقتصاد را مردمی کنید؛ به این معنی‌ نیست که دولت اموال ملت را به حراج بگذارد، چوب حراج به آن بزند و یک عده سرمایه‌دار بیایند قسطی و زیر قیمت بخرند و مال‌شان را دو، سه برابر یا ده برابر کنند؛ چراکه پول دارند می‌توانند صدمیلیارد، پانصدمیلیارد، سرمایه‌گذاری کنند زمین رایگان هم به آنها می‌دهند. این زمین را من هم می‌خواهم ولی پول ندارم چه‌ کنم، هر کسی پول دارد باید به او بدهید، هر کسی پول دارد پول‌دار‌تر شود؟! این چه منطقی است که بر اقتصاد ما حاکم شده است! الآن چرا دولت نمی‌تواند بازار خودرو را مدیریت کند؟ با اینکه عزمش را دارد. اینها که آدم‌های خوب و اهل تقوایند، آدم‌های مخلص، مجاهد و تلاشگری هستند، آدم‌هایی هستند که شب و روز را به هم دوختند تا وضعیت مملکت را درست کنند! نمی‌توانند؛ چراکه دست آنها نیست و البته اینکه دست‌شان نیست هم مقداری خودشان مقصرند. ما کسی را تزکیه نمی‌کنیم. دولت‌های قبلی هم مقصر بودند که این خصوصی سازی‌ها را انجام دادند.

 

خرید از فروشگاه‌های زنجیره‌ای ظلم به مردم است

در سیاست‌های خصوصی‌سازی گفته شده که ۲۵‌درصد از سهم اقتصاد ایران باید در خدمت تعاونی‌ها یعنی کارخانه‌هایی که در آنها مالک_کارگر کار می‌کند باشد و 30درصد از عایدی واگذاری‌های خصوصی (زمین‌ها و کارخانجاتی که دولت واگذار می‌کند) باید خرج راه‌اندازی واحد‌های تعاونی شود، مثلاً فرض کنید راه‌اندازی کارخانه هزار نفره، ۵۰۰میلیارد برای شروع هزینه دارد، هزار نفر بخواهند در آن کار کنند نفری ۵۰۰میلیون باید بیاورند، یک کارگر می‌تواند ۵۰۰ میلیون، مثلاً طلای خانمش را بفروشد، دولت هم تسهیلات قرض‌الحسنه قرار بدهد، موتور یا ماشینش را بفروشد، قرضی بگیرد و ۵۰۰میلیون راه بیندازد. دو سه ساله بگذرد صاحب کارخانه است، در آمد بالا دارد می‌تواند به راحتی جبران کند. بالاخره می‌تواند این پول را تهیه کند، بیاورد سرمایه گذاری کند.

در صنعت ما این افتضاح هست و به بخش بازرگانی ما سرایت کرده. قدیم‌ها میرفتیم بقالی بستنی می‌خریدیم الآن فروشگاه‌های زنجیره‌ای راه انداختند که سودش در جیب یک نفر برود، خواهش می‌کنم عزیزان تا آنجا که امکان دارد از فروشگاه‌های زنجیره‌ای خرید نکنید. وقتی یک بقالی یا سوپر‌مارکت در محل ما زدند، به امید امثال من و شما این ‌کار را کردند. حالا کمی گران‌تر باشد، ولی اقتصاد مملکت را نابود نکنیم. بعد فروشگاه زنجیره‌ای زدند با بیش از ده‌هزار شعبه در سراسر کشور، شما حساب کنید از هر شعبه در سراسر کشور روزانه یک یا دو میلیون سود برسد، چه پول هنگفتی می‌شود! بعد می‌رود کارخانه می‌زند، کارخانه روی کارخانه می‌زند، می‌گوید: من رئیس برنج ایران، رئیس روغن ایران یا رئیس لاستیک ایران هستم! آنوقت دولت دیگر نمی‌تواند به این آدم امر و نهی کند‌. می‌گوید: کارگر‌ها را تعدیل می‌کنم، تعدادشان چقدر است؟ سه‌هزار نفر! خیلی برای دولت گران تمام می‌شود که این همه نیرو بیکار شود، زن و بچه دارند حقوق و بیمه‌شان هست.

 

ضررهای اقتصاد سرمایه‌داری

با دست خود اقتصاد را به سود‌جویان و زراندوزان تحویل دادیم. البته همه کارخانه‌داران اینطور نیستند، خیلی‌ها شریف‌اند، ضرر دادند تا بتوانند عَلم یک کارخانه را بلند کنند. می‌خواهند برای کارگر‌ها خانه بسازند، اهل امور خیریهاند. ولی واقعیت این است که این جریان به اقتصاد ما ضربه می‌زند و ما باید جلوی آن را بگیریم.

 

نابودی فرهنگ تعاون در ایران// یادِ «واره‌» به خیر!

این حرف شیطان است که نمی‌توانید با هم کار کنید. دو نفر حزب‌اللهی اگر بخواهند کنار هم کار کنند، شیطان بین آنها اختلاف می‌اندازد تا افراد دیگر هم که می‌خواهند با هم کار کنند، از این دو نفر عبرت بگیرند و سراغ کار اقتصادی، شراکتی و تعاون نروند.

در ایران تا سال ۱۳۳۵ هجری شمسی دو میلیون خانم عشایر در قالب چهارصدهزار تعاونی، کار تعاونی و اقتصادی می‌کردند. اسم این تعاونی‌ها «واره» بود. دکتر فرهادی کتابی راجع به همین موضوع نوشته است. سال ۱۳۳۵ کل جمعیت ایران حدود بیست‌وچندمیلیون نفر بود، یعنی حدود بیست درصد از خانم‌های ایران عضو این تعاونی‌ها بودند. رضاشاه در جریان همسان‌سازی و مدرنیزاسیون عشایر را تضعیف کرد، بعد هم انقلاب سفید اتفاق افتاد و این جریان را به کلی از بین برد. امروزه اثری از «واره» پیدا نمی‌کنید، دکتر فرهادی کتاب دیگری با عنوان «فرهنگ یاری‌گری» دارد، آنجا توضیح می‌دهد مردم ایران چگونه با هم تعامل، کار و شراکت می‌کردند، متعاون بودند، با همدیگر تعاون داشتند.

 

راه نجات اقتصاد چیست؟

راه برون‌رفت از اقتصاد دستوری، دولتی و اقتصاد سرمایه‌‌داری، روی آوردن به تعاون و اقتصاد مردمی است‌. در اروپا به کارخانجات تعاونی و بانک‌های تعاونی روی آوردند. در بانک‌های تعاونی، بانک به جای اینکه با پول مردم، زمین دلالی کند و مال بسازد با مراکز تولیدی ارتباط دارد، پول را جمع می‌کند به مراکز تولیدی می‌دهد، سود را می‌گیرد و به مردم برمی‌گرداند. در این بانک‌ها ملاک امتیاز وام به میزان پس‌انداز نیست، بلکه به ایده و خلاقیتی است که برای تولید دارند.

شیطان نمی‌گذارد ما با هم کار کنیم و به سمت تعاون برویم، دنبال یکدلی و یکپارچگی در اقتصاد برویم. اقتصاد مردمی که مقام رهبری(حفظه‌الله) در سخنرانی نوروز بیان کردند، عده‌ای گفتند: اقتصاد مردمی یعنی هر چه دولت دارد به افراد پولدار بدهد تا کارخانه بزنند و یک عده هم بیایند آنجا مشغول شوند! نه اینطور نیست.

باید اقتصاد و تولید را به مردم سپرد. اگر نمی‌دانند باید آموزش ببینند، در دبیرستان‌ها یاد بگیرند، اقتصاد و کارآفرینی، بازاریابی و برندینگ را یاد بگیرند. دولت هم تسهیل‌گری کند، مردم را دور هم جمع کند، از ظرفیت هیئتها و مساجد استفاده کند، بعد از جمع کردن و پیوند دادن مردم به آنها وام و زمین بدهند، چند سالی مهلت بدهند چرخ کارخانه‌شان بچرخد؛ بعد برای اداره کارخانه خودشان تصمیم‌گیری کنند. از بین خود یک نفر مدیرعامل شود یا از بیرون یک نفر را به عنوان متخصص بیاورند. تا دیروز خیاط، بقال و آرایشگر بودیم، الآن مدیرعامل نداریم، فردی می‌خواهیم کارکرده باشد، بیاید مدیرعامل شود و حقوق به او بدهند.

 

شیطان دشمن تعاون و همکاری

در مملکت خودمان و در دنیا اتفاق افتاده و جهان به این سمت می‌رود. جهان، خسته از دستورهای اقتصاد دولتی و خسته از ظلم و لگدمال شدن توسط اقتصاد سرمایه‌داری شده است. این حرف‌ها در قرآن است، قرآن سفارش به قرض‌الحسنه کرده است، در نهج‌البلاغه و در سیره معصومین ماست. جمع مؤمنانه باید دور هم جمع شوند، مدد کنند برای اینکه اقتصاد مملکت امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) را سر و سامان بدهند. از همزات، وساوس و خطوات شیطان پیروی نکنند؛ البته دولت باید حمایت کند، باید به مردم اطمینان بدهد، مردم هم خودشان صادقانه پای کار بیایند، بعد برادری و تعاون شکل بگیرد. شیطان نمی‌گذارد این اتفاقات بیفتد، شیطان جلوی مصافحه دو نفر مؤمن را می‌گیرد پس قطعا تلاش می‌کند و نمی‌گذارد با هم کار اقتصادی کنند. می‌بینیم ده نفر هنرمند با هم یک شرکت رسانه‌ای می‌زنند، کل استان و کل کشور را قبضه می‌کنند، اما سه، چهار نفر هنرمند انقلابی، مجرب، مؤمن، متدین نمی‌توانند یک‌ سال با هم خوب کار کنند. معلوم و مشخص است که دست شیطان در کار است. یکی از دیگری بهانه می‌گیرد، می‌گوید: حق من را خورد، او در حق من اجحاف کرد. درحالی‌که قانون اساسی غنی در این زمینه داریم، سیاست‌های ابلاغی مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) به دولت‌ها را در برنامه‌های مختلف توسعه داریم؛ واقعاً این سیاست‌ها مترقی است.

 

سیاست خصوصی‌سازی// دولت‌های قبل به کدام حق، انفال مسلمین و اموال مردم را اینطور خصوصی‌سازی کردند؟

بنده به یکی از مسئولین عالی‌رتبه استان گفتم: یک کارخانه، چند ده میلیارد تومان برای یک تیم فوتبال دسته یک هزینه می‌کند، بهتر است این پول در اختیار ورزش همگانی قرار بگیرد؛ یعنی پارک یا سالن بسازید و رایگان در اختیار مردم مستضعف قرار دهید. گفت: ما نمی‌توانیم به کارخانه‌های خصوصی امر و نهی کنیم. لحن بیان طوری بود که همین که انجام می‌دهند لطف می‌کنند. چه کسی به شما اجازه داده تا انفال مسلمین، اموال مردم را اینطور خصوصی‌سازی کنید؟ سیاست اقتصادی اینگونه است که زمین، مجوز و تسهیلات به یک شخص بدهد بعد دولت و مردم بروند از او خواهش کنند که این را به فلانی بدهید، می‌خواهد ازدواج کند. مال مردم را به مردم بدهید. مردم برادرانه کنار هم قرار می‌گیرند و اقتصاد را شکوفا می‌کنند، پول انباشته ایجاد نمی‌شود تا فساد درست شود. البته شرطش این است که مردم هم فرهنگش را داشته ‌باشند، پای کار بیایند و به همدیگر اعتماد کنند، البته کار شیطان این است که اعتماد مردم را بگیرد.

 

توصیه امام کاظم(علیه‌السلام) به تعاون و شراکت

یک روایت از کتاب شریف «الحیات» می‌خوانم. «الحیات» یک منظومه‌ کامل روایی و قرآنی است که چگونه زیستن را به ما آموزش می‌دهد؛ آموزه‌های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی فراوانی در این کتاب است، این کتاب  به حال امروز ما فوق‌العاده مفید است. بخش‌های مختلفی از این کتاب «تکاثر» را نفی می‌کند. تکاثر یعنی یک سرمایه‌دار، برای سیاست ما تعیین تکلیف می‌کند که چه کسی نماینده مجلس شود. نفوذی ندارد، بلکه پول خرج می‌کند، رسانه‌ها را در اختیار می‌گیرد، بر فرهنگ ما تأثیر می‌گذارد. این تکاثر را باید از بین ببریم و از انباشته شدن کنز به تعبیر قرآن باید جلوگیری کرد.

امام کاظم(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «یا عاصِمُ کیفَ أنتُم فی التَّواصُلِ والتَّواسی؟»[2]؛ چگونه با هم ارتباط دارید و از اموال خود به هم دیگر می‌دهید. گفت: «علی أفضَلِ ما کانَ علَیهِ أحَدٌ»؛ به بهترین شکلی که یک نفر می‌تواند اموالش را به هم‌دیگر بدهد، مثلاً به هم صدقه می‌دهیم، کمک‌های مؤمنانه جمع می‌کنیم، بسته معیشتی و افطاری می‌دهیم. امام فرمودند: «أیَأتی أحَدُکُم إلی دُکّانِ أخیهِ أو مَنزِلِهِ عِندَ الضَّائقَةِ»، آیا چنین است که یکی از شما وقتی که در مضیقه قرار می‌گیرد و تنگدست می‌شود، به مغازه یا خانه دوستش  برود. «فیَستَخرِجُ کِیسَهُ ویأخُذُ مایَحتاجُ إلَیهِ فلا یُنکِرُ علَیهِ ؟» نیاز خودش را از کیسه دوستش  بردارد و بعد برگرداند وکسی هم مانع او نشود؛ در دخل رفیقش اینقدر صمیمیت وجود داشته باشد و از آن‌ طرف هم مناعت ‌طبع باشد. بعضی‌ سر کیسه را شل می‌کنند، افراد تنبل می‌شوند و می‌گویند: ما سرکار نمی‌رویم، بلکه از کیسه رفیقمان برمی‌داریم. عاصم می‌گوید: نه. امام کاظم(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «فَلَستُم علی ما اُحِبُّ فی التَّواصُلِ»؛ پس اینگونه که من دوست دارم نیستید؛ هنوز به آن تراز اجتماع قلوب نرسیدید. چنین ارتباطی بین مؤمنین مد نظر اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است.

 

امام، برادر توست....

شیطان عداوت و بغض بین دو شریک می‌اندازد دو‌ رفیق، یا دو شریک یا دو مؤمن نمی‌توانند با هم کار کنند. شما گمان می‌کنید، امام‌کاظم(علیه‌السلام) که به تواصل توصیه می‌کنند آیا خودشان اهل تواصل نیستند؟ پول و ثروت و.... را کنار بگذاریم، ما سر کیسه آبروی اهل بیت(علیهم‌السلام) رفتیم و از آبروی آنها خرج کردیم. آبروی‌شان را به حراج گذاشتیم، برای خودمان آبرو خریدیم و اینها هم کریم‌اند و چیزی نمی‌گویند. مثلاً به ما سرباز امام‌زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می‌گویند، غیر از اینکه آبروی امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) را برده باشیم، غیر از اینکه عرق شرم بر پیشانی مبارک حضرت نشانده باشیم، کاری نکرده‌ایم. این عزیزان امام‌ ما هستند، کریم و باب‌الحوائج‌اند. امام رضا(علیه‌السلام) فرمودند: «وَ الأَخُ الشَّقِیقُ»[3]؛ امام برادرِ همسان است.

صد‌ بار اگر توبه شکستی باز آی         این درگه ما درگه نومیدی نیست

 

تفاوت یتیمی حضرت معصومه و حضرت رقیه(علیهما‌السلام)

امام‌کاظم(علیه‌السلام) چند سال بین روستاها، کوه‌ها و بیابان‌ها آواره بودند، حضرت معصومه(علیها‌السلام) سال به سال پدر بزرگوارشان را نمی‌دیدند. اگر رقیه امام‌حسین(علیه‌السلام) چهل روز یتیمی کشیده، دختر امام کاظم(علیه‌السلام) چند سال یتیمی کشیدند. یعنی پدرشان در کوه و بیابان یا داخل زندان‌های تاریک و نمور هارون‌الرشید بودند. آن هم چه پدر و دختری! در بعضی روایات تاریخی است که اینقدر سقف این زندان‌ها کوتاه بود که نمی‌شد بایستی و اینقدر عرض کمی داشت که نمی‌شد به صورت کامل بخوابی، چند سال در زندانی باشی؛ زندانی عمیق، بدون پوشش سقف و بدون ایمنی از باران، سرما و گرما.

حضرت معصومه(علیها‌السلام)) مدت طولانی یتیمی کشیدند، اما کیفیت یتیمی رقیه(علیها‌السلام) چیز دیگری است. بالأخره حضرت معصومه(علیهاالسلام) سایه پدر بالای سرشان نیست، اما داخل خانه، یک برادر مثل امام رضا(علیه‌السلام) و شاه‌چراغ دارند که مثل کوه پشت خواهر ایستاده‌اند اجازه نمی‌دهند کسی نگاه چپ به این خواهر بکند؛ اما رقیه چه! دست‌های امام سجاد(علیه‌السلام) را بسته بودند. امام سجاد(علیه‌السلام) وقتی وارد شام شدند، از پشت‌بام‌ها شروع به انداختن خاکستر روی عمامه مبارک امام کردند. یکی از گدازه‌های آتش روی سر امام افتاد و عمامه مبارک آتش گرفت. امام سجاد(علیه‌السلام) دستشان بسته بود پس مدام سر مبارک را تکان می‌دادند. جلوی چشم رقیه(علیها‌السلام) که همه پناهش امام سجاد(علیه‌السلام) است. جان‌ها برای آن دختر سه ساله بسوزد. چقدر حضرت معصومه(علیها‌السلام) بر مصائب رقیه(علیها‌السلام) گریسته باشند!

 


[1] . سوره مائده، آیه 2.

[2] . بحار الأنوار: 74/ 231/ 28.

[3] . مسند الامام الرضا علیه‌السلام، ج 1، ص69.