برای خادمی امام عصر(عج)، در عالم آرایش عملیاتیِ میدانی بگیرید
برای خادمی امام عصر(عج)، در عالم آرایش عملیاتیِ میدانی بگیرید
برای خادمی امام عصر(عج)، در عالم آرایش عملیاتیِ میدانی بگیرید
حاج حسین یکتا: . خادم بعد از یک خادمی، باید دلبری داشته باشد و دلبری هم به این است که هیچکس نفهمد شما خادم بودید./ خادمی و نوکری در هیئت برایتان عادی نشود. هر دفعه میرویم هیئت و برمیگردیم، عطر و بو و ریح و روح و حس و حالمان احساس شود./ برای اربعین هم برنامهریزی اساسی کنید، اربعین یک معجزه و پدیده عجیب است، نگذارید یکی از برنامههای جنبی هیئت باشد./
حاج حسین یکتا، مؤسس اردوهای راهیان نور و راوی خاطرات جنگ، پس از پایان جشن بزرگ زیر سایه خورشید برای دقایقی در محفلی خصوصی برای خدام جشن بزرگ زیر سایه خورشید صحبت کرد. وی در سخنانی به آداب نوکری در هیئت اشاره کرد و در ادامه به لزوم آمادگی برای خادمی حداکثری تأکید کرد.
در ادامه میتوانید گزیده سخنان وی را بخوانید:
دلبری خادم
قدر ایام نوکری و خادمی در هیئت را بدانید زود میگذرد، مثل همین جشن زیرسایه خورشید که برپا کردید و زود گذشت و تمام شد. ایام جنگ هم همینطور گذشت. خادم بعد از یک خادمی، باید دلبری داشته باشد و دلبری هم به این است که هیچکس نفهمد شما خادم بودید. کار سختی است، مثلاً وقتی دارید کار میکنید اگر داربست به سرتان خورد یا چکش به دستتان خورد، هیچچیز نگویید. بگویید امام زمان(عج) درد و بلایتان به جانم، این درد را تحمل میکنم، نمیخواهم رفیق خادمم بفهمد.
راز شهادت شهید حججی
وقتی آش حججی را هم میزنیم، میبینیم تهش این است که گفت کجای هیئت کاری هست من انجام دهم و کسی نفهمد و نبیند؟! گفتند ته آبدارخانه، قسمتی که لیوانها را میشویند. گفت این مال من. من با شهید حججی از زمان بچگی تا شهادتش در ارتباط بودم، خیلی مطالعه کردم ببینم چگونه خدا او را سری در سرها کرد و بعد بیسر شد. ته آن، جایی بود که نمیخواست پیدا باشد. در خادمی چون چوبپر دستمان هست، دم در خیرمقدم میگوییم و به این و آن میگوییم اینجا بنشین، آنجا بنشین، خیلی توی چشم هستیم. آن که را اسرار حق آموختند، در خادمی یک چیزی بهش دادند و مُهر کردند و دهانش دوختند.
اگر کسی از من بپرسد، چرا شهیدان شهید شدند میگویم به یک دلیل چون به قول معروف یک روده راست در شکمشان بود، راست گفتند امام زمان(عج) را دوست دارند [و واقعاً برایش نوکری کردند]. ما هم باید راستی و واقعاً بیاییم برای خادمی. «مِنَ الْمُؤْمِنِينَ رِجَالٌ صَدَقُوا مَا عَاهَدُوا اللَّهَ عَلَيْهِ»
خادم، حامل و واسط نور
در اردوی راهیان نور به کسی که میرود راهیان، میگویند راهی و زائر نور است. من به خادمان و راویان میگویم شماها هم واسط نور و فیض هستید. خادم هیئت هم حامل و واسط فیض و نور است. رفقا! زشت است که [فقط واسط نور باشید] زشت است که یک عده بیایند در جشن امشبِ ما و بارشان را ببندند و بروند و ما...!
من از آن بالا دیدم، تیپهای مختلفی حضور داشتند، آمد گره زد، خورد، برد، شاهرخ ضرغام شد. ما هشت سال پشت در بهشت خوب خدا ایستادیم و یک مرتبه قطعنامه شد و ما را از بهشت خوب خدا بیرون کردند. امشب کیسهها پر است، امشب نور اندر نور است، امشب به واسطه شما که بساطی به اذن امام رضا(ع) و امام زمان(عج) و به «لا حول ولا قوه الا بالله» خدا به پا کردید، به یک عده دادند [نشود که خودتان بیبهره باشید]
مستی خادم
مستیِ خادم زمانی است که فردا هر یک از این خادمهای هیئت که امشب برای امام رضا(ع) نفس، قدم و قلم زدند و نمک به زخم دلشان زدند و حرفی نزدند، قیافهاشان یک طوری است، یعنی یک خادم تا به رفیقش میرسد میگوید نمیتوانم بگویم دیشب چه به من دادند.
امام رضا(ع) با امام زمان(ع) و امام حسین (ع) فرقی ندارند، «کلهم نور واحد» هستند، اگر یک شب امام حسین(ع) دو انگشتش را باز کرد و به کسانی که محکم بله گفتند، گفت جایتان را ببینید، آن امام رضا(ع) هم دو انگشت را باز میکند، امام زمان(عج) هم امشب میتواند. شهیدان جایشان را دیدند، البته کربلاییها و عاشوراییان یکجور، جبههایها یکجور، خادمهای هیئت یکجور. هرکس امشب بلهاش به امام رضا(ع) و امام زمان(عج) محکم بود، باور کنید امشب برایش مثل شب عاشورا دو انگشت را باز میکنند.
خادم به حداقلی قانع نباش
در هیئت برای خادمی به حداقلها قانع نباش! به نوکری، مداحی، منبر و... قانع نباش، چرا؟ چون مأموریت، حداکثری آمده است. حداکثری دارند به ما بار میزنند، در آخرالزمان اتفاقات حداکثری میافتد.
بچههای هیئت و خادمان هیئت انصار ولایت کسانی هستند که واقعاً آمدند نصرت ولایت، آمدند در خیمه ولایت و پای کار ارباب، اینطوری در هیئت پا به زمین بکوبید. خادمی و نوکری در هیئت برایتان عادی نشود. هر دفعه میرویم هیئت و برمیگردیم عطر و بو و ریح و روح و حس و حالمان احساس شود. خادم فردا در جمع فامیل ریح و روح و عطر دارد، نور دارد، اثر وضعی دارد.
مسیحی آمد و گرفت و رفت
از آن طرف همه دارند میآیند و میگیرند و میروند. یکی از خادمان امام رضا(ع) برای من تعریف میکرد که یک مهندسی از سوئیس برای راهاندازی دستگاه یک شرکت به مشهد آمده بود، وقتی میخواست برود به مترجمش گفت من شنیدم شما یک مکان مقدس دارید میشود آنجا را ببینم؟ گفت آمدم گنبد و بارگاه را نشانش دادم. گفت میشود برویم داخل؟ رفتیم به سقاخانه رسیدیم. گفت: این چیست؟ گفتم بعضی به تبرکی از آن آب میخورند که مطهر است. (میروید حرم اول آب بخورید این دل و روده پاک شود «كُلُوا مِنْ طَيِّبَاتِ» ). گفت: این پنجره چیست؟ اینها که هستند؟ گفتم پنجره فولاد است که مریضها یک طناب به آن میبندند تا شفا بگیرند.
گوشیاش را به من داد. یک مرتبه یک طناب به گردنش بست و نشست کنار مریضهای پنجره فولاد، من هم دورتر ایستادم. بعد از چند دقیقه، گوشیاش زنگ خورد، قطع کردم، ولی دوباره زنگ زد. فهمیدم همسرش است گوشی را به او دادم. صحبت که کرد ریخت به هم.
گفتم چی شد؟ گفت: نخ را باز کن، تو گفتی این آقا شفا میدهد، با خودم گفتم یا راست است یا دروغ. من یک بچه معلول داشتم که از بدو تولد معلول بود. الان خانمم پشت خط بود، گفت کجایی؟ گفتم: حرم امام رضا(ع) و ماجرا را برایش تعریف کردم. همسرم گفت: من نمیدانم چه خبر شده، اما بچهام بلند شده نشسته میگوید مامان یک آقا اینجا ایستاده، میگوید به مامانت بگو زنگ بزند به پدرت و بگوید کار حل شد.
آن مهندس، آن خارجی و مسیحی که نمیدانست مشهد چیست آمد، گرفت، رفت؛ زشت است خادمش امشب نگیرد. شهیدان میخواستند، میشد؛ تو هم امشب باید بخواهی و بشود.
زیبا میدهند، اصلاً دادند که امشب اینجا هستی، اگر نداده بودند، اینجا نبودی، جای دیگری بودی، نمیگویم جای بد بودی، در این صحن و سرا نبودی. امام رضا(ع) خیلی از نازش کم کرد، این مدال خادمی را به شما داد، اجازه نوکری را به شما داد، این را حفظ کنید و نگه دارید.
زیبا خادمی کنید
اینکه هی میگوییم اربعین، اربعین، باور کنید در عالم دارد اتفاقات مهمی میافتد و لحظه قشنگ آن وقتی است که مسئول هیئت بگوید بچههای هیئت! خادمها! وقت گرفتم، میخواهیم برویم خیمه امام زمان(ع).
نگویید آقای یکتا میخواهی امشب حال ما را منقلب کنی فقط! نه، صبح کربلای 4، بعد از آن همه شکست فکر میکردیم برویم حرم امام حسین(ع)؟ فکر نمیکردیم. آنطور با عراقیها به هم زدیم، فکر میکردیم برویم موکب؟ فکر نمیکردیم. وقتی حضرت آقا میفرماید شما تمدن نوین اسلامی را میسازید، باور کنید.
آقا جملهای دارند، سال 76 میفرمایند: «چه بسا اینهایی که در این جمع هستند جزء آن 313 نفر باشند مگر آنکه به شهادت یا مرگ صحنه را خالی کنند»؛ یعنی آقا [امام زمان] دارد میآید. اگر بیاییم هیئت، یعنی آمدیم نصرت امام زمان(ع).
زیبا و بامعرفت خادمی کنید، معرفت، به مأموریت پیدا کنید. خادمی و هیئت برایتان عادی نشود. خدا حفظ کند حاج منصور را، میگفت: خدایا، ما را به کمیل مشغول کردی! یک هفته دیگر بشود یک کمیل دیگر، یک شنبه شب دیگر بیایَد مراسم هفتگی هیئت برویم! قرار بود هفته دیگر برویم دیدار امام زمان(عج)، لقاءلله و دیدار خدا. بله برنامه داریم به اندازه 50 سال اما به حداقلها دلبستگی نداریم. لذا زیبا خادمی کنید و زیبا دور هم جمع شوید.
بچهها را به هیئت بیاورید
دست بچهها را بگیرید و بیاورید هیئت. تیربارها سنگین است بچهها دارند پرپر میشوند. یار برای ارباب بگیرید و باور کنید به این عشق و صفا و پیمان و عهدتان نظر میکنند و شما نور آن را در نسل و جمعتان خواهید دید. در این استان دارالعباده، وسط این کشور و مملکت، اجازه دادند این جلسه را شما به پا کنید، اجازه دادند هیئت به پا کنید، به این کارها مفتخرید لذا مراقبت کنید، حفظش کنید و محکم بایستید.
از سازماندهی اربعین تا ظهور
برای اربعین هم برنامهریزی اساسی کنید، محکم بیایید. اربعین یک رزمایش و یارگیری و یک سازماندهی است. در اربعین، دستگاه ارباب یک روضهخوانی سنگین راه انداخته است. اربعین یک معجزه و پدیده عجیب است. قصه اربعین را در شهر دست بگیرید، کمک کنید، به آن بدمید. نگذارید یکی از برنامههای جنبی هیئت باشد که برکت آن را خواهید دید. مثل این جلسه زیبا را سالهای آینده در نقطههای خاص عالم، پیشبینی کنید. ما هنوز بیتاللهالحرام و قدس نرفتیم، این کارها را نکردیم و البته بسیار نزدیک است بنابراین برای خادمی امام عصر(عج) در عالم خلقت، آرایش عملیاتیِ میدانی بگیرید.