اگر اهل عاشورایید، فرصت ذی‌الحجه را دریابید!

اگر اهل عاشورایید، فرصت ذی‌الحجه را دریابید!


اگر اهل عاشورایید، فرصت ذی‌الحجه را دریابید!

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: مناسبت‌های دینی هرکدام یک باب معرفت است برای اینکه انسان بتواند در سیر خود به سمت خدای متعال و در تکمیل حرکت بندگی و تکامل حیات طیبه‌اش سلوک درستی داشته باشد.// امام حسین(علیه‌السلام) قبل از حرکت به سمت کربلا، برای اقامه حج یا حرکتی بزرگتر، به مکه مکرمه مشرف شدند و در آنجا حرف‌ها، عبادات، طواف‌ها و نمازهایی دارند که فارغ از حرکات سیاسی ایشان و فراهم شدن مقدمات قیام‌، یک سلوک معنوی شنیدنی و فهمیدنی بود. این کعبه‌نشینی، طواف و ورود به حریم الهی، قبل از عاشورا معنای خاصی دارد که کسی که امام حسینی است به آن نیاز دارد. گویا کسی که می‌خواهد محرم برای امام حسین(علیه‌السلام) عزاداری کند، باید قبل از آن فرصت ذی الحجه را دریابد.// باید از رفتن ایام ذی‌الحجه حس حسرت داشت.// یوم الترویه چه روزی است؟// حجی که برائت در آن نباشد، حتی ممکن است یزید و معاویه زمان را تقویت ‌کند.// صهیونیست دارد بنی‌امیه را احیا می‌کند و تنها جریانی که می‌خواهد در نزدیکی ظهور جلوی بنی‌هاشم تقابل کند بنی‌امیه است.// یوم الترویه‌هایی در زندگی ما ممکن است به وجود بیایند که اگر آنها را نشناسیم و از انها استفاده نکنیم، ظهور به تأخیر خواهد افتاد.// در این دوره، یوم الترویه جهان اسلام و تشیع اربعین است.// اربعین حرکت به سمت تحقق نابودی استکبار در عالم است.

 

شناسنامه:

عنوان مراسم: شنبه‌های ضدصهیونیستی

موضوع سخنرانی: اهمیت ماه ذی الحجه

تاریخ: شنبه 17 خرداد 1404

مکان: مدینه‌العلم کاظمیه

 

مناسبت‌های دینی، باب معرفت

مطلبی را به اقتضای مناسبت‌هایی که گذشت و معرفت مختصری در این باب عرض می‌کنم. ما در ماه فوق‌العاده ذی‌الحجه قرار داریم، در این ماه 23 حادثه و مناسبت فوق‌العاده اسلامی و مذهبی اتفاق افتاده که اگر آنها را کنار هم گذاشته و در آنها دقت و تعمق کنیم، هرکدام عقبه تاریخی، شأن نزول و معرفتی برای ایمان و دین ما دارند. معمولاً ما از رصد این مسائل مهم غافلیم و مشغول مسائلی هستیم که اولویت ندارند. البته گاهی امور زندگی، به قدری انسان را مشغول می‌کند که از واقعیت‌ها و حقایق متعالی بازمی‌ماند. مناسبت‌های دینی هرکدام یک باب معرفت است برای اینکه انسان بتواند در سیر خود به سمت خدای متعال و در تکمیل حرکت بندگی و تکامل حیات طیبه‌اش سلوک درستی داشته باشد.

 

ذی‌الحجه، مرکبی تندرو در جاده بندگی

 برای مثال «یوم الترویه» روزی که امام حسین(علیه‌السلام) برای خروج از مکه حرکت می‌کنند، خود یک فصل معرفتی ا‌ست و شناخت آن بسیار اهمیت دارد. شاید گاهی دانستن این مسائل، گره‌های ذهنی فعلی ما را باز کند. یا حوادثی مثل خاتم‌بخشی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و امثال این حوادث در ماه ذی‌الحجه کم نیست.

همچنین دهه اول ذی‌الحجه و نماز شب‌های آن که تأکید بسیاری بر آن شده است که اگر مؤمنین و کسانی که در حج مشرف نیستند این نماز را بخوانند، خدای متعال ثواب حاجیان را به ایشان خواهد داد. گاهی نگاه ما به این مقوله‌ها، نگاهی سطحی‌ است و متوجه نیستیم که در طی طریقی که به سمت خدای متعال داریم، این امتیازات چقدر برای ما سازنده است. وقتی کسی دهه اول ذی‌الحجه و نماز آن را از دست می‌دهد، گویا یک وسیله تندرو که می‌توانست او را در مسیری که داشت در آن آهسته‌آهسته حرکت می‌کرد به سرعت به نقطه بعدی برساند از او سلب شده است؛ چون نقشه‌ راه دست او نیست و آدمیزاد حواسش نیست که در سیر «إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ» و رجعت به سمت خدای متعال قرار دارد و در این حرکت چقدر به این منافع معنوی نیاز دارد.

 

تشرف با امام حسین(علیه‌السلام) به مکه قبل از ورود به محرم

تقرب به اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) نیز تقرب به خداست. در این‌باره می‌فرماید: «أَتَقَرَّبُ إِلَی اللَّهِ وَ إِلَی رَسُولِهِ وَ إِلَی أَمِیرِالْمُؤْمِنِین» امام حسین(علیه‌السلام) قبل از حرکت به سمت کربلا، برای اقامه حج یا حرکتی بزرگتر، به مکه مکرمه مشرف شدند و 65 روز در مکه ماندند. در آنجا حرف‌ها، عبادات، طواف‌ها و نمازهایی دارند که فارغ از حرکات سیاسی ایشان که مقدمات قیام‌شان را فراهم می‌کند، یک سلوک معنوی شنیدنی و فهمیدنی داشتند. گویا قبل از اینکه حضرت به کربلا تشریف ببرند و آن حادثه و آن ذبح عظیم، اتفاق بیفتد ایشان باید اتفاقاتی را در مکه رقم بزنند. گویا این طواف بیت‌الله الحرام لازم است و پیوند ظهور خدای متعال در انسان کامل که امام حسین(علیه‌السلام) است و در یک مکان که بالاترین مکان کعبه است، پیوند و تقارن این دو در کنار هم و در آستانه یک حادثه بزرگ مثل حادثه عاشورا معنای خاصی دارد.

وقتی ارباب ما اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) به کنار کعبه می‌روند و اعمال را انجام می‌دهند، گرچه وارد حج تمتع نمی‌شوند و به سمت کربلا حرکت می‌کنند، اما این کعبه‌نشینی، طواف و ورود به حریم الهی گویا معنای خاصی دارد که کسی که امام حسینی است به آن نیاز دارد. گویا کسی که می‌خواهد محرم برای امام حسین(علیه‌السلام) عزاداری کند، باید قبلش با ایشان به مکه مشرف شود...!

 

برای پیوستن به کاروان اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام)  به نماز دهه ذی‌الحجه و دعای عرفه نیاز داریم

اگر بخواهیم این جمله حضرت که فرمودند «فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا» (با ما بیایید) را دقیق معنا کنیم، سالک الی الحسین بایستی یک دور حج انجام بدهد و اگر نتوانست به مکه مشرف شود، گویا نماز دهه ذی‌الحجه خلأ معنوی ورود به حریم الهی و جدا شدن از تعلقات در حج را جبران می‌کند. کسی که می‌خواهد به کربلا و پای رکاب امام حسین(علیه‌السلام) برود، به این حس نیاز دارد و شاید نماز دهه ذی‌الحجه دارد چنین نیازی را تأمین می‌کند. وقتی می‌خواهیم در معیت اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) که گویا یک دور حج گذاشته و از همه تعلقاتش خارج شده است باشیم.

حضرت در دعای عرفه اوج توحید را به ما معرفی می‌کنند؛ می‌فرمایند: من با جزءجزء و عضوعضو بدنم با حرکات لفظ لسانم با خطوط چهره‌ام و... امام اینها را یکی‌یکی اسم می‌برند و می‌فرمایند: من به خاطر این همه نعمت بدهکار توام، با همه اینها تو را شکر می‌کنم. کجا می‌توان حق اینها را ادا کرد؟ امام حسین(علیه‌السلام) در عرفات زمزمه می‌کند. ما به دعای عرفه قبل از ورود به محرم احتیاج داریم؛ نه صرفاً به خاطر اینکه خوب است آن را بخوانیم. ما برای پیوستن به کاروان اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) و درک عزاداری محرم به دعای عرفه و نماز دهه اول ذی‌الحجه نیاز داریم. اگر کسی چنین درکی از مسئله پیدا کند و توفیق مثلاً عرفه یا نماز دهه ذی‌الحجه را از دست داده باشد، احساس کسی را دارد که از کاروان جا مانده است. کسی که از کاروان جا مانده برای اینکه به کاروان برسد باید چه کارهایی بکند؟ چنین حالی را سالک در سیر و سلوکش باید داشته باشد. تنها در همین دهه ذی‌الحجه چه اتفاقاتی افتاده که مؤمن باید روی آنها متمرکز شود، حواسش را جمع کند تا مبادا ورود در این حوادث را از دست بدهد.

 

آقا ما جا ماندیم...

غدیر در پیش است، غدیر اتفاق بزرگی ا‌ست، مباهله دارد می‌آید، باید در غدیر، مباهله و خاتم‌بخشی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) کاری کرد. می‌دانید در ذی‌الحجه کارهایی مؤمن باید انجام بدهد، از اینها نباید غافل شود چون این کارها آدم را به امام حسین(علیه‌السلام) می‌رساند.

حالا عوض اینکه که اینها را از دست داده تضرعی نمی‌خواهد؟ خلوتی نمی‌خواهد؟ بکایی بر نفس نباید بکند، نباید گریه کند و برای جلب نظر امام حسین(علیه‌السلام) التجا و ناله کند؟ به امام حسین(علیه‌السلام) عرض کند آقا ما نمی‌دانستیم کاروان آمد و رفت، ما نفهمیدیم، ما غافل بودیم. به امام حسین(علیه‌السلام) بگوید: آقا ما از اینها جا ماندیم ولی تو جامانده‌ها را هم با خودت تا کربلا بردی تا لحظات آخر بردی حالا ما غافل بودیم.

 

حال حسرت

دهه ذی‌الحجه و ماه ذی‌الحجه را از دست دادیم، اینها را باور کنید که لازم داریم. برای عزاداری بر امام حسین(علیه‌السلام)، برای اشک پر مغز برای امام حسین(علیه‌السلام) به یک غدیر پر و پیمان نیاز داریم، برای سوار شدن به کشتی نجات اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) مقدماتی را باید طی کنیم و حواسمان به این چیزها باشد. حال غبطه به کسانی که توفیق داشتند و انجام دادند، حال حسرت برای چیزهایی که از دست دادیم، حال قصور، حالت تقصیر. در روایت هست کسانی که این اعمال را انجام دادند باید حال تقصیر داشته باشند که خدایا حالا آیا این کاری که کردیم دست ما را خواهد گرفت؟ حالا ما دویدیم، بلیت هم گرفتیم... آخرش بقیه شرط‌ها چطور؟ ما را راه می‌دهند؟ این حالات است که انسان را تربیت می‌کند.

 

یوم‌ الترویه

ماه ذی‌الحجه، ماه تربیت است. یکی از مواردی که معرفت به آن لازم است روز هشتم ذی‌الحجه یعنی «یوم‌ الترویه» است. روز هشتم گذشته ولی این حرف هم خیلی درست نیست که گذشته‌ها، گذشته. همیشه اینطور نیست. گاهی گذشته‌ها، شروع حوادث و ماجراهایی است که باید برگردیم و آن معرفت را پیدا کنیم.

«یوم الترویه» چیست؟ چرا به این روز یوم ‌الترویه می‌گویند؟ یک معنای لغوی دارد و یک معنای تاریخی؛ روزی که حجاج در حج، نیت حج تمتع می‌کنند و محرِم می‌شوند و از مکه به سمت منا حرکت می‌کنند، شب را در منا بیتوته می‌کنند و صبح عرفه جمعیت حجاج به سمت عرفات حرکت می‌کنند. این روز هشتم را یوم ‌الترویه می‌گویند که در لغت چند معنا دارد؛ ترویه یعنی سیراب کردن، کسی را به کاری تشویق کردن یا واداشتن، در کاری اندیشیدن و عمیق شدن، عاقبت‌اندیشی در کار، تعجیل نکردن در جواب، همه اینها را ترویه می‌گویند.

 

فلسفه نام‌گذاری یوم ‌الترویه

‌حال چرا روز هشتم را که روز نیت، احرام و حرکت حجاج است یوم‌ الترویه می‌گویند؟ (روایات دیگری هم هست که حالا عرض می‌کنم. بین این معنای لغوی ترویه با علت نام‌گذاری این روز یک هم‌خوانی‌هایی وجود دارد) امام صادق(سلام‌الله‌علیه) می‌فرمایند: زمان قدیم در عرفات آب نبوده است، حجاج روز هشتم یعنی روز قبل از عرفه، از مکه آب برمی‌داشتند و به سمت صحرای عرفات حرکت می‌کردند. وقتی به یکدیگر می‌رسیدند این عبارت را می‌گفتند: «ترویتم، ترویتم»؟ آیا سیراب شدید؟ آیا شما آب برداشتید؟ لذا آن روز را روز ترویه نامیدند.

به امر خدا وقتی محدوده خانه خدا «کعبه» مشخص شد، ستون‌ها را جبرئیل نازل کرد، حجرالاسود را از بهشت آورد، ابراهیم و اسماعیل(علیهم‌السلام) کعبه را ساختند و برای آن دو در قرار دادند، یکی سمت مشرق و یکی مغرب، مستجار... بعد که حج بجا آوردند، روز هشتم جبرئیل آمد و خطاب کرد که شما باید آب بردارید چون که در عرفات آب نیست، آب ذخیره کنید؛ لذا آن روز یعنی روز هشتم یوم‌‌ الترویه نام گرفت.

 

نقلی دیگر

در نقل دیگری هم ابن‌عباس نقل می‌کند که حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) در خواب دید که سر اسماعیل را می‌برد؛ «فاصبح»؛ صبح شد، یعنی از شب تا صبح در فکر این خوابی بود که دیده بود که این قضیه چیست که سر را می‌برند! چون در خواب به او امر شد که باید سر اسماعیل رو ببری. به شدت و عمیقا در فکر و اندیشه فرورفته بود. به خاطر این اندیشه عمیق، آن روز را یعنی روز هشتم را یوم‌ الترویه نام گذاشتند که آیا این امری است از جانب خدا یا خیر؟ تمام آن روز ذهنش مشغول آن خوابی بود که دیده بود. پس یکی از معانی ترویه همین تفکر و تعمق است. شب بعد که شب نهم ذی الحجه بود، دوباره همان خواب را دید که به او امر کردند. «فلما اصبح عرفَ أنه من الله تعالی»؛ وقتی صبح بیدار شد مطمئن شد که این امر از خداست؛ لذا روز نهم روز عرفه شد. برای اینکه «عَرَفَ اَنَهُ مِنَ اللهِ»؛ آن روز برای او متیقن شد که این امر از خداست، لذا روز هشتم را یوم الترویه و روز نهم را روز عرفه می‌دانند.

در روایات دلایل دیگری هم هست که ذکر کردند و آن اینکه امام حسین(علیه‌السلام) یوم الترویه از مکه خارج شدند.

 

سخنرانی امام حسین(علیه‌السلام) در مِنا

نکته‌ای را قبل از آن عرض کنم که وضعیت تاریخی‌اش روشن شود. امام حسین(علیه‌السلام) یک سال قبل از مرگ معاویه(لعنت‌الله‌علیه) در منا نخبگان و بزرگان امت اسلام که از بلاد مختلف به حج آمده بودند را جمع کردند. در تاریخ آمده هفتصد نفر از تابعین و دویست نفر از اصحاب رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند، (اصحاب کسانی بودند که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را درک کرده بودند، تابعین کسانی بودند که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را خودشان درک نکرده بودند، بلکه به واسطه یکی از اصحاب با ایشان آشنا بودند.) آنجا حضرت در مورد ولایت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و همچنین علیه معاویه سخنرانی‌های مبسوطی کردند. در مورد حدیث سد الباب که در دعای ندبه می‌خوانید، مفصل صحبت کردند و بعد به اینها فرمودند که شما وقتی به سرزمین‌های خودتان برمی‌گردید، این حرف‌ها را به مردم برسانید.

 

شبکه‌سازی امام حسین(علیه‌السلام)/ نهی امام حسین(علیه‌السلام) از سکوت در برابر ظالم

در اوج حکومت معاویه حضرت در جمع نهصد نفر از بزرگان امت اسلام، در همایش بزرگ جهانی امت اسلام در حج، آن هم در جایی مثل منا چنین سخنرانی ایراد می‌کنند! بعد از حاضران می‌خواهند که بروید این سخن‌ها را انتقال دهید. حالا این حرف‌ها در مورد ولایت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است، در مورد معاویه و جنایت‌های معاویه است. هر آیه‌ای در شأن اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در قرآن نازل شده بود را حضرت در این جمع تفسیر کردند. بیانات رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را درباره اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تصریح و تأکید کردند و همه تصدیق می‌کردند. می‌گفتند بله اینها که شما می‌فرمایید فرمایشات رسول خداست. حضرت فرمودند: این حرف‌ها را بروید برای هر کس که به دینش اطمینان دارید نقل کنید و منظورشان شبکه‌سازی بود، یعنی کسانی که می‌توان این صحبت‌ها را به آنها انتقال داد، گروه‌گروه، دسته‌دسته، معتقدین به ولایت را ساماندهی و سازماندهی کنید. حضرت شبکه‌سازی می‌کنند و می‌خواهند یک جریان‌سازی بزرگ اتفاق بیافتد حرف‌هایی که حضرت فرمودند، حرف‌های خیلی سنگینی است و باید شما حتما خطبه را مطالعه بفرمایید.

فرمودند که شما جایگاه دارید و به منزلتی دست یافتید، الان آبرو پیدا کردید و امت اسلام حرف شما را می‌خواند. اما عده‌ای، کسی را که باید گرامی بدارند نمی‌دارند. پیمان‌های خدا شکسته می‌شود و شما سکوت می‌کنید. نگران نمی‌شوید، کاری نمی‌کنید. بدانید اگر احترامی در میان مردم دارید به خاطر خداست.

این حرف‌ها را شما در مورد مردم آن زمان می‌خوانید ولی در مورد خودمان هم می‌توانیم تطبیق دهیم. همین حرف‌ها که شما هر اندازه اعتبار و آبرویی پیدا کردید به واسطه دین خدا، اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و به واسطه انقلاب اسلامی بوده است پس وظیفه‌ای در قبالش دارید که باید انجام دهید.

دانه‌دانه این مطالب را حضرت می‌فرماید. خیلی اتفاقات می‌افتد، پیمان‌های خدا شکسته می‌شود، شما نگران نمی‌شوید! می‌ترسم که کیفری بر شما نازل شود!

 

بیانات امام حسین(علیه‌السلام) در مورد امربه معروف و نهی از منکر

درباره امربه‌معروف‌نهی‌ازمنکر حضرت مفصل سخن می‌گویند، می‌فرمایند: «چرا در خور مسئولیتی که به عهده شماست کاری نمی‌کنید؟» همین در مورد ما هم صدق می‌کند. ما کجا ایستاده‌ایم؟ چه کاره‌ایم؟ آقا می‌گوید ما کاره‌ای نیستیم، اصلا هیچ اشکالی نداریم. در اسلام کجا ایستاده‌اید؟ آنجایی که هستید و مسئولیتی بر عهده شما هست، چرا در آن مسئولیت حرف نمی‌زنید، کاری نمی‌کنید، تکلیفتان را انجام نمی‌دهید؟ آدم در اینجا مورد خطاب و عتاب امام حسین(علیه‌السلام) قرار می‌گیرد. چرا باید خدانشناس‌ها حاکم باشند و شما به خاطر تفرق‌تان در انزوا باشید؟! اینها حرف‌های امام است؛ می‌فرمایند: «شما به خاطر تفرق و اختلافتان به صحنه نمی‌آیید و ظالمان را در مسند نشانده‌اید.» یک موقع ظالم، یزید یا معاویه است که بر مسند نشسته، یک وقت دیگر ظالم فردی است که کنار دست شما روی مسند نشسته و شما مسیری را باید طی کنید برای اینکه حق را به حق‌دار برسانید، تلاشی نمی‌کنید، احساس مسئولیت نمی‌کنید، از هزینه‌ها می‌ترسید و یا هر چیز دیگری یا به خاطر اینکه بلد نیستید، فکر می‌کنید که مسئولیت از گردن شما برداشته شده است.

می‌گویند: ما که نمی‌دانیم، بلد نیستیم، شما که دستتان به جایی می‌رسد، شما که میکروفن دارید بگویید. با این حرف‌ها فکر می‌کنند تکلیف شرعی از گردنشان برداشته شده است. اینگونه نیست.

می‌فرماید: «شما از مرگ فرار کردید، شما می‌ترسیدید که معاویه شما را بکشد، برای همین ساکت شدید.» حالا شما این جملات را ترجمه‌های به روز کنید، ترجمه‌هایی در شأن و حد خودمان کنیم. شما از فقر ترسیدید، شما از بی‌آبرویی ترسیدید، از چه ترسیدید؟ شما از دردسر ترسیدید. بعد حضرت آنجا به سخنرانی‌های حکومتی که اتفاق می‌افتاد، می‌تاختند و شیوه‌های مدیریتی آنها را زیر سؤال می‌بردند. امام می‌فرمایند: «من برای قدرت‌نمایی و.. حرف نمی‌زنم، بلکه برای نمایاندن نشانه‌های آیین الهی و سر و سامان دادن اوضاع جامعه اسلامی و رفع ظلم و احیاء احکام و سیره پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) قیام کردم.»

 

آخرین خطبه امام حسین(علیه‌السلام) در مکه

روز هشتم که حضرت می‌خواستند از مکه خارج شوند «رُوِیَ اَنَّ اباعبدالله(علیه‌السلام) معظم علی الخروج العراق قام خطیبان»؛ وقتی می‌خواستند به سمت عراق بروند ایستادند و خطبه‌ای خواندند. آخرین خطبه حضرت در زمانی است که داشتند بیرون می‌رفتند. خطبه کوتاه ولی بسیار فوق‌العاده‌ای است.

حمد الهی گفتند و درود بر پیامبر فرستادند و یک جمله خیلی معروفی بیان کردند؛ فرمودند: «خُطَّ الْمَوْتُ عَلی وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقَلادَةِ عَلی جیدِ الْفَتاةِ، وَ ما أَوْلَهَنی إِلی أَسْلافی اِشْتِیاقُ یَعْقُوبَ إِلی یُوسُفَ وَ خَیر لی مُصرِعٌ أنا الاقیه، کَأنّی بِأوصَالی تَتَقَطَعُها عَسلانِ الفَلَوات، بَینَ النَواویسِ وَ کَربَلا، فَیَملان مِنی أَکراشا جَوفا وَ أَجرِبة سَغبا لا مَحیص عَن یَومِ خَطِ بالقلم. رضی الله رِضانا أَهلَ البَیت، نَصبِرُ عَلی بَلائِهِ وَ یوُفِینا أَجرَ الصابِرین، لَن یَشذ عَن رسولِ الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) لحمته، بَل هِی مَجموعَة لَه فِی حَظیرَةِ القُدس یُقرُ بِهمی عَینَه وَ یُنجِزُ بِهِم وَعدَه. مَن کان باذِلاً فینا مُهجَتَه و مُوطِنا عَلَی لِقاءِ اللهِ نَفسَهُ فَلیَرحَل مَعَنا فَانِی راحِل مُصبِحاً اِن‌شاءَ‌الله.» [1]؛ مرگ مثل گردن‌بندی که بر گردن دختران جوان کشیده شده بر گردن فرزند آدم بسته شده است، از چه فرار می‌کنید؟ حضرت می‌فرمایند: اینقدری که من عاشق پیوستن به اسلاف خودم یعنی رسول خدا و امیرالمؤمنین و فاطمه‌زهرا(علیهم‌السلام) هستم، «اشتیاق یعقوب الی یوسف»؛ مثل اشتیاقی که یعقوب به رسیدن به یوسف داشت. اشتیاق من اینگونه است. یک جایی است که محل شهادت و جان دادن من است، من آنجا، آنها را ملاقات خواهم کرد. آدرس می‌دهند، می‌گویند که من دارم می‌بینم که بند بند بدن من را گرگان بیابان از هم جدا می‌کنند. من میل به آنجا دارم. دیگر هیچ گریزی از این حرکت نیست و در این اتفاق رضای الهی در رضایت ما اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است. «نَصبِرُ عَلی بَلائِهِ وَ یوُفِینا أَجرَ الصابِرین» بر بلا صبر می‌کنیم و اجر این صبر را خدا به ما خواهد داد.

در ادامه می‌فرمایند: هر کس که با اهل‌بیت(علیهم‌السلام) باشد، تار و پودش از ایشان بافته شده باشد، اصل و ریشه‌اش از اینجا باشد جدا نمی‌شود. «بَل هِی مَجموعَة لَه فِی حَظیرَةِ القُدس» این جماعت همراهی می‌کنند تا حظیره قدس که جایی در عرش الهی است، آنجا چشم آنها روشن خواهد شد و رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را ملاقات خواهند کرد. جمله آخر حضرت این است: «مَن کان باذِلاً فینا مُهجَتَه و مُوطِنا عَلَی لِقاءِ اللهِ نَفسَهُ فَلیَرحَل مَعَنا»؛ هرکس که آمادگی دارد که در راه ما خون قلبش را بذل کند با ما بیاید. در زیارت اربعین می‌خوانیم «بَذَلَ مُهْجَتَهُ»، «مُهْجَة» به خونی که وارد قلب می‌شود می‌گویند. خونی که وارد قلب می‌شود و آن خون تازه، خون قلب است، خونی که از مرکزش صادر می‌شود. ایشان می‌فرمایند: هر کس حاضر است خون قلب خودش را در راه خدا بدهد و آماده است که به لقای الهی برسد، پس باید با ما حرکت کند. «فَلیَرحَل معنا» معنای بسیار عمیقی دارد. تاریخ اینگونه دیگر تکرار نخواهد شد، برای تو تکرار نخواهد شد. من صبح حرکت خواهم کرد. این یوم الترویه‌ای که حضرت بخواهند حرکت کنند، یوم الترویه آن سالی است که حضرت حرکت کرده‌اند. یک فهم ماست از یوم الترویه، از این حرکتی که امام حسین(علیه‌السلام) می‌کنند و حجّی که ناتمام می‌گذارد. البته از نظر فقهی عرض خواهیم کرد که این حج ناتمام نبوده است، اصلاً حضرت وارد حج نمی‌شوند.

 

حج بدون برائت، یزید زمان را تقویت می‌کند

حجی که برائت در آن نیست، حج یزید و معاویه را تقویت می‌کند. امام فرمودند، حضرت آقا هم فرمودند. اگر این حج دارد یزیدیان را تقویت می‌کند چرا حج را تعطیل نمی‌کنند؟ تعطیلی یا عدم تعطیلی حج در اختیار ولی فقیه است که تشخیص دهد الآن تعطیلی حج مصلحت اسلام است یا همین اندازه بودنش به مصلحت اسلام است.

اینکه شما حج را بروید، اگر هیچ برائتی از مشرکین هم نبود، بگویید که الحمدلله ما رفتیم خانه خدا را زیارت کردیم، ما بیست سال در نوبت بودیم و بالاخره الحمدلله قسمت ما شد خانه خدا و قبر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را زیارت کردیم و اصلاً ذره‌ای نسبت به حج ابراهیمی و برائتی که در آن نبود هیچ احساسی نداشتید، اصلاً حج را نفهمیدید. نظام جمهوری اسلامی به امر نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) حج را برقرار کرده است، طبق سیاست‌های حکومت توحیدی این کارها انجام می‌شود. چرا سعودی‌ها را در اقتصادشان تقویت کردید؟ چرا با فلان چیز عکس گرفتید که نباید می‌گرفتید؟ چرا آبروی اسلام و تشیع را بردید؟ چرا وحدت را خدشه‌دار کردید؟ و خیلی چیزهای دیگر که یک حاجی وقتی از مکه برمی‌گردد، در محضر خدای متعال حجش به این چیزهاست که قبول است. فکر می‌کند فقط طواف نساء است که اگر درست انجام داد، حجش درست است، یکی از شروط قبولی حج، صحت اعمال حج است.

 

صهیونست، بنی‌امیه را احیا می‌کند

صهیونیست دارد بنی‌امیه را احیا می‌کند و تنها جریانی که می‌خواهد جلوی بنی‌هاشم در نزدیکی ظهور قیام کند، بنی‌امیه است. آثار و نشانه‌هایش را داریم می‌بینیم. آن چیزی که در تاریخ بنی‌امیه در صدر اسلام خواندید که حوادثی که در کنار قبر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و بیت‌الله‌الحرام از فسادها، فحشا و انحراف‌های مختلف توسط بنی‌امیه اتفاق افتاد دوباره به سبک بنی‌امیه دارد احیا می‌شود.

اگر حج از محتوای خودش خالی شود، از برائت خالی شود، ترامپ هم احرام می‌بندد، می‌آید به نماد شیطان سنگ می‌زند. برای توسعه مسجدالحرام پول می‌دهد.

 

یوم الترویه‌های زندگی را بفهمیم

حقیقت ماجرا را باید فهمید. یوم الترویه‌هایی در زندگی ما ممکن است به وجود بیاید که اگر نشناسیم که باید در کدام لحظه تاریخی خروج کنیم و حرف بزنیم، در کدام لحظه تاریخی بازی را به هم بزنیم، اگر اینها را متوجه نشویم ظهور به تأخیر خواهد افتاد، تونلی که برای رسیدن به ظهور باز شده بسته خواهد شد. اینها تفقه می‌خواهد.

 حضرت اصلاً وارد اعمال حج نشده بودند، چون اعمال حج از شب نهم ذی‌الحجه با احرام در مکه و وقوف در عرفات شروع می‌شود، لذا حضرت روز هشتم حج را به عمره مفرده تبدیل کردند. «ارشاد» شیخ مفید می‌نویسد که حضرت، حج خودشان را به عمره مفرده تبدیل کردند، طواف و سعی کردند و از احرام بیرون آمدند؛ چرا که دیگر قادر به انجام اعمال حج نبودند. امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «قَدِ اعتَمَرَ الحُسین ‌بنِ علی(علیه‌السلام) فی ذی‌الحجه ثُمَّ راحَ یوم ‌الترویه إلی العراق وَ النّاس یروحون الی منی و لابأس باعمره فی ذی‌الحجه لمن لایرید الحج»[2]؛ حسین در ماه ذی‌الحجه عمره انجام داد و سپس در روز ترویه به سوی عراق حرکت کرد و کسی که نمی‌خواهد حج انجام دهد می‌تواند عمره انجام دهد.

 

دلایل تبدیل حج تمتع به عمره توسط امام حسین(علیه‌السلام)

دو دلیل که حضرت نتوانستند حج خود را انجام دهند: یکی خطر جانی بود و یکی شکسته شدن حرمت بیت‌الله‌الحرام. حضرت به عبدالله بن زبیر در مکه فرمودند: «به خدا سوگند اگر یک وجب بیرون از مکه کشته شوم برای من دوست‌داشتنی‌تر است از اینکه یک وجب داخل مکه کشته شوم. (چون داخل بیت‌الله‌الحرام نباید خونی ریخته شود.) سوگند به خدا اگر من به لانه‌ای از لانه حیوانات پناه ببرم مرا از آن بیرون خواهند کشید تا آنچه از من می‌خواهند را به دست آورند[3].

مأمورهای حکومتی برای کشتن حضرت به مکه آمده بودند در حالی که نوک شمشیرهایشان از زیر حوله احرامشان بیرون زده بود. نباید سلاح بردارند و داخل بیت‌الله‌الحرام بیایند. برای کشتن حضرت آمده بودند که آنجا یک اتفاق عجیب افتاد. قمر منیر بنی‌هاشم(علیه‌السلام) پرده کعبه را گرفت، روی بام کعبه رفت و خطبه‌ای خواند.

 اینها حوادثی بود که در یوم الترویه اتفاق افتاد و حضرت از مکه خارج شدند برای اینکه به سمت کربلا حرکت کنند. حرکت اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) به هم زدن بازی بنی‌امیه بود. مقدمه‌اش ترک حج، سخنرانی‌های حضرت در حج و دعای عرفه بود که دو سال قبل از آن قرائت کرده بودند. حرکت‌هایی که حضرت در مکه انجام می‌دادند در عرفات و منا در سال های قبل از آن انجام می‌دادند اینها پیام داشت.

 

اربعین، یوم الترویه جهان اسلام است

امام حسین(علیه‌السلام) به سمت کربلا حرکت کردند. ما یک سیر معرفتی به سمت کربلای امام حسین(علیه‌السلام) و محرم و حرکت عظیم اربعین داریم. در این دوره و عصر شاید یوم الترویه جهان اسلام و امت اسلام و تشیع اربعین باشد. آن حرکت بر هم زننده بازی مستکبران عالم، اربعین است. اربعین حرکت به سمت تحقق نابودی استکبار در عالم است. هدف اربعین این است اگر شما چیز دیگری از آن تصور می‌کنید اربعین را نشناخته‌اید. مستغرق در عرفانیات اربعین به معنای اعمال فردی اربعین شدن و ندیدن سیر عظیم و نقشه اصلی اربعین و حرکت به سمت قیام هدف اربعین نیست. چند سال است اربعین دارد برگزار می‌شود از آمریکا، انگلستان، آلمان و از بلاد مختلف افرادی می‌آیند اربعین را می‌بینند منقلب می‌شوند می‌روند در کشور خودشان در مورد اربعین حرف می‌زنند و کارهای اربعینی می‌کنند نزدیکی کاخ سفید موکب می‌زنند در قارهها و کشورهای مختلف.

موکب زدن و جلب قلوب مؤمنین و حتی غیرمؤمنین به سمت امام حسین(علیه‌السلام) این حرکت ولایی اربعین است؛ یعنی اربعین موالات بین المؤمنین را بالا می‌برد. تا قبل از این مردم آنقدر موالاتشان زیاد نبود که اینگونه به هم خدمات بدهند و به هم محبت کنند. این سطح از محبت را مردم ندیده بودند. در اربعین دیدند که فردی برای دادن یک استکان چای، یک وعده شام، مبیت و یک وعده خواب به زائرین التماس می‌کند، زن، بچه و زندگی خود را پشت سر می‌گذارد. مردم اینها را ندیده بودند. مردم می‌آیند می‌گویند مگر چه خبر است؟ می‌گویند حول محور امام حسین(علیه‌السلام) این اتفاقات دارد می‌افتد پس این امام حسین(علیه‌السلام) کیست، پس اسلام‌هراسی و شیعه‌هراسی از بین می‌رود. اینطور باید به اربعین نگاه کرد.

همواره باید لایه‌های پنهان اربعین را نشان داد. همانطور که امام حسین(علیه‌السلام) از یوم الترویه بساط معاویه و یزید را بر هم زدند و یک عَلمی بلند کردند که حول آن همه مؤمنین جمع شدند هنوز هم دارند جمع می‌شوند، اگر امروز در بسط و توسعه این فرهنگ کوتاهی کنیم معلوم نیست امام حسین(علیه‌السلام) ما را ببخشند.

 

حضرت مسلم(علیه‌السلام)، نائب امام در کوفه

حضرت مسلم(علیه‌السلام) از طرف اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) برای امتحان کردن مردم کوفه آمدند؛ به مردم کوفه گفتند: شما نامه نوشتید؛ به تعبیری هجده‌هزار نامه نوشته‌اید اینها درست است یا درست نیست؟ آنها همه آمدند گفتند که بله و پای کار هستیم و با حضرت مسلم(علیه‌السلام) بیعت کردند. مؤمن زیرک است، حوادث را پیش‌بینی می‌کند. در دام حوادث نمی‌افتد. امام حسین(علیه‌السلام) هم در دام حادثه نیفتادند. بقای اسلام در گرو این رفتن و این شهادت بود. حالا کوفیان هم نامه نوشتند حضرت مستمسک دیگری به دستشان آمد برای اینکه به سمت کوفه حرکت کنند.

امام، مسلم را به کوفه فرستادند. مسلم با سران قبایل نشست. آنها آمدند بیعت کردند و محکم حرف زدند. در این اثنا بود که کوفه دستخوش حوادثی شد و یزید ملعون، حاکم کوفه را عوض کرد؛ عبیدالله را آورد. عبیدالله شخصیت بی‌رحم و بی‌مبالاتی داشت. اینجا وضعیت مشخص می‌شود به قول شهید چمران می‌گوید: وقتی در شیپور جنگ دمیده می‌شود مرد از نامرد شناخته می‌شود. البته قبلش باید آماده می‌بودند.

 

امام خامنه‌ای، مسلم زمان ما

دقیقاً همین تمرین مردم کوفه را امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) به ما می‌دهند؛ یعنی یک غیبت طولانی با نوابش. حضرت، امت را امتحان می‌کنند. حوادث واقعه دارد اتفاق می‌افتد آنوقت در این حادثه‌ها مرد از نامرد شناخته می‌شود. آن کاری که ما با نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می‌کنیم، با امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) خواهیم کرد. کما اینکه مردم کوفه آن کاری را که با نائب امام حسین(علیه‌السلام) کردند، همان کار را با خود امام کردند. این فلسفه نیابت امام است. بسیار هم عقلانی و دقیق است. روضه مسلم ابن عقیل یعنی مواظب باشیم تاریخ تکرار نشود.

 

مسلم(علیه‌السلام) غریب کوفه

مسلم‌بن‌عقیل(علیه‌السلام) بالای دارالإماره در آستانه ملاقات خدا بود، ولی به فکر امام حسین(علیه‌السلام) بود؛ یعنی لحظه‌ای مشغول به نفس نشد که الآن مرا می‌خواهند بکشند. در مسیر هم همین بود شمشیر خورده بود، دهانش مجروح شده بود، خون می‌آمد، تشنگی غلبه کرده بود، خون می‌رفت در حلقش خون را بیرون می‌ریخت، برای اینکه خوردن خون حرام است. چشمش به یک کوزه آبی افتاد، ایستاد به کوزه آب نگاه کرد، درخواست آب هم نکرد. یک نفر گفت تشنه هستی؟ آب می‌خواهی؟ به او آب دادند. ظرف آب را گرفت پر از خون شد، نوشتند ریخت. برای اینکه آب‌ها نجس می‌شد، گفت: گویا باید با لب تشنه کشته شوم. بعد شروع به گریه کردن کرد، ملعونی گفت: حالا داری گریه می‌کنی؟! گفت: به خدا قسم، برای خودم گریه نمی‌کنم. دارم برای آن آقایی گریه می‌کنم که برایش نامه نوشتم تا بیاید و او با زن و بچه‌اش راه افتاده دارد می‌آید...

 برای خودش گریه نمی‌کند. مگر این نفس و جسم چه ارزشی دارد؟! آدم بر خودش گریه کند؟ بالای دارالعماره شروع کرد آیات استرجاع را خواند: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»[4]

حضرت مسلم(علیه‌السلام) از باب تکلیفش وصیتی به شُریح قاضی کرد. به هیچ کدام از اینها اعتماد نداشت ولی چاره‌ای نداشت دو بچه‌اش بودند. دو بچه‌اش را به شریح قاضی سپرد او هم این دو بچه را تحویل عبیدالله داد و گفت که نامه‌ای بنویس که امام حسین(علیه‌السلام) به سمت کوفه نیاید. او وظیفه‌اش بود بگوید.

روضه من همین باشد؛ کاری نمی‌توانست بکند دستانش را بسته بودند بالای دارالعماره ایستاد رو به اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) شروع کرد حرف زدن با امام حسین. از بالای دارالإماره با دست بسته او را هل دادند، پایین افتاد. «لایوم کیومک یا اباعبدالله».

بلندمرتبه شاهی ز صدر زین افتاد                            اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد

هوا ز باد مخالف چو قیرگون گردید                                 عزیز فاطمه از اسب بر زمین افتاد


[1]. بحارالانوار، ج44، ص366.

[2]. اصول کافی، ج 4، ص 536.  

[3]. وقعه الطف، ص 152.

[4]. سوره بقره، آیه 156.