اولین منزل سفر آخرت...

اولین منزل سفر آخرت...


اولین منزل سفر آخرت...

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: ما سفری در پیش داریم و اولین منزل این سفر که در آن فرود می‌آییم خانه قبر است. // زمان درک ورود به برزخ، برای افراد متفاوت است. // افرادی که از نظر ایمان ضعیف هستند، خیلی دیر متوجه عوالم برزخشان می‌شوند. معمولاً وقتی که دفن تمام شد و همه رفتند، این دفعه متوجه می‌شود که از دنیا رفته و برزخش آغاز شده است. برزخ آدم‌های معمولی این‌گونه است، لذا اسلام در این مورد خیلی دستورات دقیقی داده است. // چرا بدن میت باید غسل داده شود؟ فلسفه کفن کردن بدن میت چیست؟ چرا نباید بدن میت را سوزاند؟ // تأثیر نماز میت و شهادت مؤمنین برای آمرزش متوفی چگونه است؟ // اسلام چه دستوراتی برای آمادگی انسان برای لحظات بعد از مرگ داده است؟

 

شناسنامه

عنوان: بفرمایید مهمانی خدا

موضوع: ابد در پیش داریم (2)

زمان: 13/ 12/ 1403 ، شب سوم ماه مبارک رمضان

مکان: مدینة­العلم کاظمیه

 

قبر، اولین منزل برزخی

بحث ما درباره موضوع «ابد در پیش داریم»، به مسئله «قبر» رسید. وقتی‌که روح از بدن انسان مفارقت می‌کند، برزخ انسان شروع می‌شود و اولین منزل انسان در عالم برزخ، قبر او است. وجود مبارک پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «اِنَّ القَبرَ أوَّلُ مَنازِلِ الآخِرَةِ»[1]. وقتی حرف از قبر می‌شود با مسائل و پدیده‌هایی مواجه می‌شویم؛ بحث توضیح قبر از منظر دینی و معارف توحیدی که قبر چیست؟ موضوعات فشار قبر، وحشت قبر، وسعت و ضیق قبر یعنی گشادی و تنگی قبر در روایات آمده است. سؤال و جواب در قبر، نکیر و منکر که در قبر سراغ میت می‌آیند. روایات هم در این باب خیلی زیاد است. باز هم این را عرض کنم که واقعاً در زندگی انسان مسئله مرگ و پس از مرگ یک پدیده فوق‌العاده مهمی‌ست که ما سفری در پیش داریم و اولین منزل این سفر که در آن فرود می‌آییم خانه قبر است. به آنها اعتقاد داریم. بعد از این عالم، عالم اصلی، عالم ابد شروع می‌شود، آشنایی ما با این عالم ضرورت دارد. واقعاً نسبت به این مسئله نباید بی‌تفاوتی وجود داشته باشد. شیطان و نفس اماره خیلی تلاش می‌کنند که انسان نسبت به این مسئله مهم، بی‌تفاوت شود.

 

بدن مؤمن احترام دارد

انسان وقتی از دنیا می‌رود اولین اتفاق این است که بدن او روی زمین می‌ماند. بدن انسان مؤمن یک برنامه‌هایی برایش دیده ‌شده و دستورالعمل‌هایی در مورد او وجود دارد که باید رعایت شود؛ اول غسل است. روح که از بدن خارج می‌شود، بدن انسان نیاز به غسل و طهارت دارد. بعد از غسل نیاز به تکفین (کفن کردن) دارد و بعد نیاز به نماز و دفن دارد. برای هرکدام از اینها آداب و احکامی گفته ‌شده که باید انجام شود.

اولاً بدن انسان علی‌الخصوص انسان مؤمن احترام دارد. نباید مثل شیء با بدن رفتار کرد، یا مثل حیوان مرده با آن رفتار کرد و آن را به گوشه‌ای بیندازیم که البته حیوان هم وقتی می‌میرد باید آن را به دلایل طبیعی دفن کرد. بدن بی‌جان انسان مؤمن احترام دارد. مراحلی برای آن دیده ‌شده که اولین آن عرض کردیم غسل است. بدن باید پاک باشد. این مهم است.

 

چرا بدن میت باید غسل داده شود؟

روایاتی از ائمه معصومین(علیهم‌السلام) وجود دارد که می‌فرمایند: وقتی بدن بی‌روح می‌شود، ‌چیزهایی از آن خارج می‌شود. ممکن است که این بدن ترشحات و آلودگی داشته باشد. وقتی روح از بدن بیرون می‌رود، دیگر قدرت کنترل ندارد و آنچه در این بدن وجود دارد ممکن است از بدن خارج شود. ممکن است دچار جنابت شود. ممکن است نجاست‌ها و آلودگی‌هایی که در درون بدنش وجود دارد ترشح کند، پس نیاز به طهارت دارد. ممکن است کسی که از دنیا رفته باشد در حالت جنابت از دنیا رفته باشد، غسل بر گردن او باشد. پس واجب است میت غسل داده شود که دستورات و احکام خودش را دارد و آن غسل‌های سه‌گانه که برای میت واجب است باید انجام شود.

 

یک تلنگر و تذکر!

اینجا باید دقت کرد! کسانی هستند در زندگی دنیا اهل دنیاطلبی و غفلت از معنویات و عبادات هستند و با بدن خودشان گاهی کاری می‌کنند که وقتی از دنیا می‌روند غسل این بدن با مانع مواجه می‌شود. مثل بعضی خانم‌هایی که کاشت ناخن دارند یا بعضی آرایش‌هایی که متصل به بدنشان است و گاهی جدا کردن آن برای وضو بسیار مشقت دارد یا غیرممکن است. برای غسل هم همین طور است. وضو و غسل این افراد هم محل اشکال است. وقتی وضو و غسل محل اشکال باشد ممکن است به حرام‌های متعددی مبتلا شوند و آخرینش هم غسل میت است که باید به ‌درستی انجام شود و گاهی بعضی‌ها بدون غسل صحیح دفن می‌شوند. [بعد از این ماجرا در عالم قبر چه ابتلائاتی در انتظارشان است، خدا می‌داند.]

 

فلسفه کفن کردن بدن میت

دومین مسئله بعد از غسل، حنوط است. حنوط یعنی به ‌اصطلاح کافور را به کف دست، پیشانی، سر زانوها و دو تا انگشت‌های بزرگ پاهای میت می‌مالند به‌گونه‌ای که اثرش باقی بماند. بعد از غسل وقتی می‌خواهند کفن کنند، این کار را انجام می‌دهند و بعد هم کفن میکنند. بدن انسان مؤمن را باید کفن کرد. چرا باید کفن کنند؟ در فلسفه کفن مطالبی گفته‌اند. مهم‌ترین آن این است که بدن میت احترام دارد. برهنگی بدن، نوعی بی‌حرمتی به بدن است. عفت بدن مؤمن باید حفظ شود. چشم دیگران نباید به بدن، به عورت بدن بیفتد. بدن باید کفن شود. این مهم‌ترین علت است.

گاهی بدن میت دچار نقص یا اشکالی‌ست، کفن باعث پوشاندن بدن و ظاهر می‌شود که این نقص پوشانده شود. خیلی اسلام دقیق است! هم جنبه‌های مُلکی و زمینی مسئله را دیده و هم جنبه‌های ملکوتی مسئله را دیده که بدن انسان مؤمن متصل به روح او بوده، روحی که موحد، اهل ولایت، ساجد و راکع، اهل صلات و اهل صوم و تقوا بوده است. این جسمی که متصل و مباشر با روح بوده، احترام دارد!

 

قبل از مردن نماز میت خودت را بخوان!

مرحله بعد، نماز بر بدن میت است که پنج تکبیر دارد. نماز میت، هم یک نوع ساده‌ چند کلمه‌ای، هم یک نوع مفصل‌تر دارد. خوب است آدم این جملات را برای خودش تکرار کند. قبل از اینکه بمیرد، یک بار نماز خودش را مرور کند. نمازی که برایش می‌خوانند؛ «اَللّهُمَّ اِنَّ هذا عَبْدُک وَ ابْنُ عَبْدِک وَ ابْنُ أَمَتِک نَزَلَ بِک وَ أنْتَ خَیرُ مَنْزُولٍ بِهِ»[2]؛ خدایا این بنده‌ توست، فرزند بنده‌ تو! فرزند مادری که او هم بنده‌ تو بوده، کنیز تو بوده، او الآن نازل شده به تو و تو بهترین کسی هستی که می‌شود به او و به سمت او نازل شد.

 

تأثیر شهادت مؤمن واقعی برای آمرزش میت

در روایات ما فرموده‌اند؛ مستحب است که مؤمنین در تشییع جنازه مؤمن، به خوبیِ این مؤمن متوفی شهادت دهند. این هم از الطاف خداوند متعال است که در روایت می‌گوید: اگر چهل مؤمن به خوبی یک بنده‌ای که از دنیا رفته شهادت دهند، خداوند متعال او را می‌آمرزد. خدای متعال این‌قدر راحت گرفته، منتها او باید قبول کند چه‌کسی مؤمن است و چه‌کسی مومن نیست! طرف از روی ظاهرش فسق دارد. خانم‌هایی هستند که بی‌حجاب یا بدحجاب‌اند؛ بعضی باحجابِ بدحجاب هستند! آقایانی هستند، به چهره‌‌شان که نگاه می‌کنی، به چهره‌ مؤمن نمی‌خورد، ظاهرشان فرد اهل ایمان نیست! اینها اگر بایستند و این جمله را تکرار کنند، که خداوند متعال نمی‌پذیرد! حداقل مسئله‌ ایمان این است که ظاهر فرد به اهل ایمان بخورد! حالا باطنش را خدا ‌بپذیرد یا نپذیرد. در نماز هم آورده «اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیراً»؛ خدایا! ما جز خیر و خوبی از او ندیده‌ایم! یا اینکه اگه بدی هم دیده‌ایم همان جا در دل می‌بخشیم و می‌گوییم «اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیراً». خوبی‌های او یادمان می‌آید و بدی‌هایش یادمان نمی‌آید. اگر چهل مؤمن که علی‌الظاهر مؤمن‌اند، شهادت دهند که فرد متوفی، آدم اهل ایمان و خیری بوده، خداوند متعال می‌گوید: به احترام این چهل مؤمن من ندیده می‌گیرم و او را می‌بخشم! خیلی مهم است! برادران و خواهران اینها را جدی بگیریم! «اَللّهُمَّ اِنّا لا نَعْلَمُ مِنْهُ اِلاّ خَیراً وَ اَنْتَ أَعْلَمُ بِهِ مِنّا»؛ خدایا ولی تو از ما آگاه‌تر هستی، ما از او بدی ندیده‌ایم.

 

اقرارگرفتن حاج قاسم از مؤمنین قبل از شهادت

خاطرتان هست حاج قاسم(رحمت‌الله‌علیه) پشت تریبون سخنرانی می‌کرد، همه هم نشسته بودند. یک‌ دفعه پشت میکروفن گفت: من از شما یک سؤالی دارم خواهش می‌کنم جواب من را بدهید. [هنوز زنده است، خودش دارد از جماعت مؤمنی که مقابلش هستند، اقرار می‌گیرد!] من پیش شماها چطور آدمی هستم؟ گفتند بسیار خوب! حاج قاسم یک کفن داشت که این کفن را نزد شخصیت‌های خاص می‌برد؛ مراجع بزرگوار، حضرت امام خامنه‌ای(حفظه‌الله)، خانواده‌های شهدا، مادر شهید، فرزند شهید و... می‌گفت: این را امضا کنید؛ شما شهادت بدهید که حاج قاسم آدم خوبی است. بدنم را می‌خواهند در خاک بگذارند، مؤمنینی شهادت داده‌اند، امضا کرده‌اند که آدم خوبی است. خداوند متعال به احترام این مؤمنین از من می‌گذرد! ببینید حاج قاسم این مسئله را باور داشت که رفته بود کفنش را هم گرفته بود و امضا هم می‌گرفت! ما باور نکرده‌ایم، ما اصلاً کفن نداریم. ما گاهی ماه‌ها می‌گذرد، قبرستان نمی‌رویم.

به اموات سری بزنیم، فاتحه‌ای بخوانیم! انگار خیلی مطمئنیم که هستیم!

بعد می‌گوید: «اَللّهُمَّ اِنْ کانَ مُحْسِناً فَزِدْ فِی اِحْسانِهِ وَ اِنْ کانَ مُسِیئاً فَتَجاوَزْ عَنْهُ وَ اغْفِرْ لَه»[3]؛ خدایا اگر این آدم خوبی بود، بیشتر برایش خوبی بنویس، اما اگر گناهکار بوده از او بگذر!

 

اهمیت تشییع جنازه

تشییع جنازه خیلی مهم است، بله انسان وقتی از دنیا می‌رود خودش است و اعمال خودش. اما اگر مهم نبود این‌قدر سفارش نمی‌کردند که تشییع جنازه مؤمن شرکت کنید و به خوبی‌اش شهادت دهید. اینها اثر دارد. طوری زندگی کنیم که وقتی از دنیا رفتیم، یک عده بیایند پشت سرمان بگویند این آدم خوبی بود؛ خدا رحمتش کند! نه از سر رودربایستی بیایند تشییع جنازه‌مان!

 

چرا باید بدن میت را دفن کرد؟

بعد باید بدن را دفن کرد. بدن، به صورت طبیعی تجزیه می‌شود، بدن هر موجود زنده‌ای تجزیه می‌شود، بدن انسان هم تجزیه می‌شود. اگر دفن نشود آفت می‌زند، تعفن می‌گیرد و باعث آزار و اذیت و بیماری مردم می‌شود. امام رضا(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «اُمروا بِتَدفینِ المِیت لِئَلّا یَتأذِی بِهِ الأحیاء بِریحِهِ وَ بِما یَدخُلُ عَلیهِ مِنَ الآفَةِ وَ الفَساد»[4]؛ میت را باید دفن کرد، برای اینکه زنده‌ها از بوی تعفن آن و به آنچه که به این بدن آفت می‌زند، اذیت می‌شوند. پس به صورت طبیعی، عقل انسان می‌گوید میت را باید دفن کرد. شاید سؤال شود چرا میت را دفن می‌کنید؟ میت را مثل بسیاری از مکاتب و بعضی از اقوام بسوزانید. بهداشتی‌تر هم هست! بدن را می‌سوزانید خاکسترش می‌ماند. نه تعفنی می‌ماند، نه جایی را اشغال می‌کند. آن را بسوزانید، خاکسترش را خاک کنید! برای این مسئله دلایل متعددی وجود دارد که مهم‌ترین آن همان مسئله‌ای که عرض کردم؛ بدن میت، مخصوصاً مؤمن حرمت دارد! امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «حُرمَةُ المِیتِ کَحُرمَةِ الحَیّ»[5]؛ حُرمت میت، مثل حرمت آدم زنده است! اینطوری باید به این بدن احترام بگذارید. این خیلی مهم است.

دلایل دیگری هم وجو دارد؛ وقتی این بدن به عالم قبر منتقل می‌شود، حوادثی اتفاق می‌افتد و هنوز رابطه‌ای بین روح و بدن وجود دارد (که اشاره خواهم کرد)، اینها هم دلایلی است که بدن را باید با احترام دفن کرد. باقی ماندن این بدن در قبر، خودش اثراتی دارد و این قبور تذکر ایجاد می‌کنند. این بدن‌ها امانت خداوند متعال است، ما نمی‌توانیم با این بدن‌ها هر رفتاری انجام دهیم. خداوند متعال بدن‌ها را آفریده و برای برگرداندن اینها دستور داده که چگونه عمل کنیم!

 

آثار بدِ سوزاندن بدن میت

الآن اتفاقات عجیبی می‌افتد! متأسفانه در بعضی از کشورها این‌گونه است که بدن را می‌سوزانند که از آن کربن باقی می‌ماند. کربن طی مراحلی به نوعی الماس تبدیل می‌شود، که این الماس را به عنوان نگین انگشتری استفاده می‌کنند. شما به عنوان یادگاری عزیزت این انگشتر را در دست نگه می‌داری! ببینید بشر چطور به بیراهه می‌رود و شیطان چطور انسان را گمراه می‌کند! این کار آثار متافیزیکی منفی روی زندگی انسان دارد همچنین آثار بد معنوی برای میت دارد. وقتی انسان می‌میرد، روح این میت هنوز به بدنش تعلق دارد. مخصوصاً کسانی که از نظر نفسانی ضعیف بوده‌اند، در دوران حیاتشان تهذیب نفس نکرده‌اند، ایمان خودشان را بالا نبرده‌اند، معنویاتشان را افزایش نداده‌اند، عقایدشان را قوی نکرده‌اند و از نظر معنوی و ایمانی اعمال و رفتارشان قدرتمند نبوده است. این مؤمنین ضعیف معمولی، وقتی از دنیا می‌روند تعلقشان به بدنشان زیاد است.

 

مراتب تعلق به بدن مادی

اجمالاً عرض می‌کنم که ما یک نفس، یک روح و یک جسم داریم. جسم زیر خاک می‌رود و می‌میرد. نفس و روح باقی می‌مانند، افرادی که قدرت نفسانی بالایی دارند و در دنیا اهل طهارت نفس بوده‌اند، آسان می‌میرند. آسان جان می‌دهند؛ چون قدرت روحی‌شان بالاست و تعلقاتشان را در زندگی‌شان مدیریت کرده‌اند، تعلقشان به ظواهر، به مادیات، حتی به بدن خودشان خیلی کم است و زود جدا می‌شوند. این‌ها قدرت روحی‌شان بعضاً اینقدر بالاست که به محض اینکه روح از بدنشان مفارقت می‌کند، برزخشان آغاز می‌شود و متوجه موت و برزخشان می‌شوند و مسلط بر شرایط هستند و می‌فهمند چه اتفاقی دارد می‌افتد، برای همین خیلی اذیت نمی‌شوند. مفارقت از این بدن خیلی زجرشان نمی‌دهد. اما کسانی که در دنیا اهل طهارت نفس نبوده‌اند، وقتی که از دنیا می‌روند، چون نفسشان ضعیف است وقتی می‌خواهد مفارقت کند و از این جسم جدا شود، به خاطر شدت این تعلق، خیلی اذیت می‌شوند.

 

تفاوت تعلقات اشیاء مادی

یک مثال عرض می‌کنم. شما آب را ببینید، مولکول‌هایش به هم پیوسته است ولی راحت از هم جدا می‌شود. مثلاً از این لیوان، نصفش را در این ظرف و نصفش را در آن ظرف بریزید. می‌بینید بدون سر و صدای خاصی از هم جدا می‌شوند. این یک جسم است. یک ظاهری است که می‌بینید راحت از هم جدا می‌شوند. یک جسم مادی دیگر مثل یک کوزه در نظر بگیرید. این گِل با فناوری که روی آن استفاده شده، به هم پیوسته و مولکول‌هایش در هم تنیده است، این اگر بخواهد جدا بشود، صدا می‌دهد. چیزی به آن می‌زنید، یک صدایی می‌دهد و می‌شکند. می‌زنید زمین و با یک صدایی می‌شکند. این صدا چیست؟ این صدا ناله فراق و ناله جدا شدن است.

بعضی از اشیا هستند که تعلقشان به یکدیگر خیلی بیش از این‌ها است مثل آهن. آهن را وقتی می‌خواهند ببُرند، اره مخصوص را روی آهن می‌گذارند. دیدید چه صدایی می‌دهد؟ دیدید چه برقی تولید می‌کند؟ چه جرقه‌هایی می‌زند تا جدا شود؟ بعضی‌ این‌جور تعلقاتشان به دنیا زیاد است. این‌جوری به دنیا و جسمشان چسبیدند. در دنیا و در زندگی اهل مبارزه با نفس نبودند، اهل مبارزه با تعلقات و اهل کاهش تعلقات نبودند. این افراد وقتی که می‌خواهند جان بدهند، عربده می‌کشند. وقتی می‌خواهند از علایقشان جدایشان کنند، نمی‌توانند. سر همین تعلقات ممکن است دینشان را از دست بدهند.

خیلی باید مراقب بود. کسی که ضعیف‌النفس و ضعیف‌الایمان است و تعلقش بالا است، لحظه جان دادن و لحظه مفارقت روح از بدن و لحظه دفن، دنبال جسم راه می‌افتد و هنوز باور نکرده است که از دنیا رفته و مرده است. دنبال خودش راه می‌افتد، با مردم شروع به حرف زدن می‌کند، شروع به فریاد زدن می‌کند که من را کجا دارید می‌برید؟ چرا این کارها را می‌کنید؟ من که زنده هستم، چرا دارید برای من گریه می‌کنید؟ من را دارید کجا می‌برید؟ دارند می‌برند سمت قبر و این نمی‌تواند باور کند و هنوز متوجه نشده است.

 

مراتب نفوس مؤمنین

می‌فرمایند بعضی از ارواح مؤمنین این‌گونه هستند. نفوس ضعیف دارند و متوجه هم نمی‌شوند. از دنیا رفته ولی هنوز نمی‌فهمد وارد عالم برزخ شده و برایش سؤال است و همه چیز مبهم است چون در دنیا مطالعه نکرده، در دنیا عقایدش را قوی نکرده، در دنیا تعلقاتش را کاهش نداده، رفت و آمد به قبرستان نداشته، برنامه نداشته برای اینکه خودش را برای موت آماده کند. در این لحظه گیج است، در این لحظه برایش همه چیز مبهم است. چه اتفاقی افتاد؟ تا الآن که همه اینجا دور من بودند، الآن هم من دارم آن‌ها را می‌بینم. چرا این‌ها من را نمی‌بینند؟ متوجه نمی‌شود و عالم برزخش را نمی‌فهمد.

 

بدن میت حرمت دارد

بعد می‌فرمایند اگر به بدن میّت در این شرایط بی‌احترامی شود (حالا هر نوع بی‌احترامی) یا به آن توهین شود، این کار عذاب مضاعفی برای نفس میّت است که دارد می‌بیند این بدنی که اینقدر به آن تعلق داشت، [حالا چطور دارند با آن رفتار می‌کنند!] مثلاً کسی تصادف کرده، اینجا افتاده و مردم او را رها کردند و رفتند. در کشورهای خارجی که این بیشتر است.

یک مثال خیلی ضعیف می‌زنم. چه چیزی الآن برای شما خیلی مهم است؟ موبایلت؟ من مثلاً عمامه‌ام برایم مهم است، یک‌دفعه یکی این را روی زمین بیندازد و شروع کند به آن لگد بزند. چه حسی به شما دست می‌دهد؟ یا اصلاً عزیزتر از این‌ها. کسی به بچه یا همسرت، توهین کند و به او آسیب بزند، شما نمی‌توانید تحمل کنید.

از این بالاتر خودِ آدم است که انسان در قیامت خودش برایش مهم‌تر از حتی فرزند و عزیزانش است. می‌فرماید مصیبت این‌طوری می‌شود که همه مادرها، بچه‌هایشان را رها می‌کنند و فرار می‌کنند. در آینده برسیم به مباحث مربوط به قیامت، آنجا روایات عجیبی دارد که عرض می‌کنم.

در آن لحظه که دارید می‌بینید دارند به بدنتان توهین می‌کنند، صدها برابر عذاب می‌شوید. پس به بدن میّت نباید بی‌احترامی کرد. حالا این میّت مؤمن باشد یا نباشد (و به طریق اولی اگر مؤمن باشد) باید حتماً حرمتش رعایت شود.

 

زمان درک ورود به برزخ، برای افراد متفاوت است

افرادی که از نظر ایمان ضعیف هستند، خیلی دیر متوجه عوالم برزخشان می‌شوند. معمولاً وقتی که دفن تمام شد و همه رفتند، این دفعه متوجه می‌شود که از دنیا رفته و برزخش آغاز شده است. برزخ آدم‌های معمولی این‌گونه است، لذا اینجا اسلام خیلی دستورات دقیقی داده است. مستحب است که وقتی می‌خواهید میّت را تشییع کنید، آرام‌آرام سمت قبر بیاورید. اینگونه نباشد که سریع چند نفر جنازه را سر دست بگیرند و سر قبر بروند و سریع بدن را دفن کنند و سریع خاک بریزند و بروند. روایت می‌فرماید به آرامی. این سنت الحمدلله بین ما وجود دارد. جنازه را می‌برند، زمین می‌گذارند، توسل می‌کنند، دوباره بلند می‌کنند، آرام‌آرام.

میّت عادت ندارد که با این سرعت وارد خانه قبر و عالم برزخش شود، لذا می‌فرمایند با آرامی با میّت برخورد کنید. بعد می‌فرمایند وقتی می‌خواهید بدن را وارد قبر کنید، به آرامی بگذارید، با ملاطفت بدن را وارد قبر کنید. روح میّت دارد می‌بیند، نفسش دارد می‌بیند. وقتی خاک می‌ریزید، می‌فرمایند که آشنایان، بچه‌اش و ... نروید خاک بریزید، دیگران خاک بریزند؛ چون او ایستاده و دارد تماشا می‌کند که ببین! بچه‌ام دارد من را خاک می‌کند. ببین! کسی که یک عمری با من بوده و من با او بودم، الآن او دارد روی من خاک می‌ریزد. آنجا هم که می‌فرمایند اگر خواستید خاک بریزید وقتی عزیزتان را می‌خواهید دفن کنید، مستحب است با پشت دست خاک بریزید، با کف دست خاک نریزید یعنی من میل نداشتم تو را دفن کنم و خاک روی بدنت بریزم. همه این‌ها مفهوم است و هنگام دفن زبان بدن دارد.

از لحظه‌ای که میّت از دنیا می‌رود تا دفنش می‌کنند، ممکن است بعضی اوقات مدت‌ها طول بکشد تا طرف را دفن کنند، افرادی که ضعیف‌الایمان هستند، روحشان در این مدت سرگردان است و نمی‌فهمند کجا هستند و چه کار می‌کنند؛ کمی می‌توانند بروند به خانواده و اطرافیانشان سر بزنند، می‌روند این‌طرف و آن‌طرف، سرگردان هستند، چیزهایی می‌بینند، بعد از مدتی متوجه می‌شوند که در عالم برزخ هستند یعنی وقتی دفنشان می‌کنند، ممکن است چند روز طول بکشد، اما بعضی دیگر از مؤمنین که عرض کردم ایمانشان قوی است، تازه بعضی از آن‌ها که اینقدر ایمانشان قوی است که نه تنها با موتشان برزخ را ادراک می‌کنند، بلکه قبل از موتشان اینقدر روی خودشان کار کردند که قبل از اینکه وارد عالم برزخ شوند، چشمشان باز می‌شود و برزخ خودشان را می‌بینند. بودند اولیاء الهی که این چنین بودند.

یک نمونه آن در مورد مرحوم آیت‌الله‌العظمی‌خوئی(رحمت‌الله‌علیه) ذکر می‌کنند که محضر آقای قاضی(رحمت‌الله‌علیه) مشرف می‌شوند، آقای قاضی بالاخره شاگرد داشتند، نفوس تربیت می‌کردند. به ایشان اذکاری می‌دهند و ایشان در شب، یک دفعه آینده خودشان را می‌بینند. ظاهراً هنوز به مرجعیت نرسیده بودند. می‌بینند که مرجعیت‌شان از بلندگوهای حرم امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) اعلام شد و بعد دوران درس‌های خودشان، شلوغی درس‌های خودشان، برو و بیا و... را می‌بینند. حوادث را می‌بینند. تا وقتی که از بلندگوهای حرم امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) رحلت ایشان اعلام می‌شود و بعد تشییع جنازه و دفن خودشان را می‌بینند.

بعدها مرحوم آقای قاضی(رحمت‌الله‌علیه) فرموده بودند: اگر ایشان طاقتش را داشت من شب اول قبرش را نشان داده بودم. حالا ببینید آقای قاضی چه شخصیتی دارد که چنین اِشرافی بر همه امور دارد! نفس خودش را چقدر تربیت کرده است که مشرف به عالم برزخ است و برزخ افراد را هم می‌تواند نشان بدهد یا ندهد! آدم‌هایی هم در این حد هستند که این‌ها قبل از اینکه بمیرند، مرده‌اند. «مُوتُوا قَبْلَ أنْ تَمُوتُوا»[6]، یک مرتبه موت اختیاری هم رفته‌اند. حوادث برایشان، حوادث ناآشنایی نیست. من و شما اینجا گرفتار صبحانه، ناهار و شام، کت و شلوار و... خوش‌آمد‌ها و بدآمدهای این دنیا هستیم. با یک شکلات، فریب می‌خوریم با یک تغییر مزاج، دینمان، بالا و پایین می‌شود.

 

قبر کجاست؟

قبرکجاست؟ آنها که دفن نمی‌شوند، پس عالَم قبرشان چگونه می‌شود؟ فشار قبر دارند یا خیر؟ عذاب وحشت‌شان چگونه است؟ حالت کسانی که قبر ندارند چگونه است؟ می‌فرمایند: اولاً قبر به صورت معمول، همین زمینی است که می‌گویند، وگرنه قبر با برزخ، همزمان است. یعنی وقتی می‌گویند عالم برزخ شروع شد، وقتی روحش از بدنش رفت، عالم قبرش شروع شده است. معمولاً چون باید انسان‌ها در زیر خاک دفن بشوند، وقتی به ما می‌گویند قبر، این خاک و چاله به ذهنمان می‌آید. و اِلّا قبر منحصر در این چاله زمینی نیست. عالم قبر همان عالم برزخ است.

اگر کسی بدنش روی زمین رها باشد و اصلاً دفع نشود،  قبرش همان محیطی است که در آن قرار گرفته است. اگر کسی در دریا غرق بشود، قبرش همان دریا و آبهاست. حالا چگونه می‌شود؟ عذاب قبرش چگونه می‌شود؟ پاداش قبرش چه می‌شود؟ و ... ان‌شاءلله عرض خواهیم کرد.

 

انس با مرگ و قبر

فقط نکته‌ای که خیلی مهم است، این است که ما انس با مرگ و انس با قبر را باید در برنامه زندگیمان بگذاریم. خیلی مفید و کارگشاست. خیلی انسان را تربیت می‌کند. دستورالعمل‌هایی هم خدا داده که باید به آنها عمل کنیم که معمولاً عمل نمی‌کنیم. وقتی چشم و گوشمان باز می‌شود، می‌فهمیم این کارهایی که می‌گفتند مستحب است، خیلی خوب است که انجام بدهیم و باید انجام می‌دادیم و انجام ندادیم. زمانی متوجه می‌شویم که دیگر دیر است.

مثلاً می‌فرمایند: بر هر مؤمنی مستحب است که هفت نفر مؤمن که از دنیا رفتند را غسل بدهد. ما تا نمردیم باید ترس از این مسئله را از وجودمان بیرون بریزیم. دوران کرونا یک سری از مسائلش خوب بود. بعضی از بچه‌هایی که اهل عمل بودند، به این وادی‌ها رفتند و در غسل دادن میت، مجاهدت کردند. خیلی مهم است. مرتبه ایمان انسان یک دفعه بالا می‌آید. یک دفعه نگاهش به همه چیز فرق می‌کند و مؤمن‌تر می‌شود.

می‌فرمایند تشییع جنازه مؤمن مستحب است. وقتی می‌بینید مردم به تشییع جنازه مؤمنی می‌روند، شما هم بروید. لااقل هفت قدم، تشییع جناره مؤمن بروید. چه چیزی در این تشییع جنازه است؟ خیلی مهم است. سر زدن به قبرستان مستحب است. توجه و تفکر به این امور مهم است. شما می‌دانید بعضی از اولیا خدا چه در تخت فولاد اصفهان، چه در وادی‌السلام نجف، یا جاهای دیگر، برای بیتوته کردن در آن مزارها برنامه داشتند. حداقلش این است که هر هفته پنج‌شنبه تا پنجشنبه یک سر به اموات بزنیم. این سر زدن با تفکر باشد.

من اکثر زمان‌ها، مواقع شلوغی نمی‌روم چون گاهی اوقات انسان مرتکب گناه هم می‌شود. آدم‌هایی در این مزارها با یک وضعیتی می‌آیند که سر و وضعشان آدم را بیشتر به گناه می‌اندازد تا یاد قبر و قیامت بیاندازد. خوب است یک وقتی که خلوت‌تر است آدم یک تأملی بکند، فاتحه‌ای بخواند.

 

احتیاج شدید اموات

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) با لشکریانشان از جنگ برمی‌گشتند به قبرستان رسیدند. رو به قبرها گفتند: از آن طرف چه خبر؟ خبری که ما داریم، این است که خانه‌هایتان را خراب کردند، همسرانتان ازدواج کردند، اموالتان را تقسیم کردند. شما چه خبر؟ اموات محتاج هستند. سر قبورشان می‌روید یک فاتحه‌ای بخوانید. بعضی‌ بلاوارث هستند، هیچ کس را ندارند که فاتحه‌ای برایشان بخواند، برای دو رکعت نماز مشتاق هستند.

حضرت به اصحابشان فرمودند: این‌هایی که الان مُردند دو رکعت نماز را به همه دنیای شما نمی‌دهند. یکی، دو رکعت نماز برایشان بخوانید.

 

مصیبت رها کردن جسم مطهر اباعبدالله(علیه‌السلام) و یارانشان

وقتی که روز عاشورا تمام شد و لشکر عمرسعد، شیپور پایان جنگ را زد. بر بدن‌های کشته‌های خودشان نماز خواندند و همه را دفن کردند. شخصی محضر نحس عمرسعد(لعنت‌الله‌علیه) آمد و گفت: حالا حسین و یارانش که کشته شدند چطور؟ گفت: مگر فراموش کرده‌اید، اینها خارجی هستند، اینها از دین خارج شدند و مسلمان نیستند! جنازه‌ها‌یشان را برای وحوش بیابان بگذارید. یعنی قبر هم برای پسر پیغمبر(علیه‌السلام) قائل نیستند. ببخشید من این‌طوری می‌گویم. لعنت‌الله‌علیهم‌اجمعین، خواستند بگویند، اینها مسلمان نیستند و ما به رسم مسلمان‌ها با اینها رفتار نمی‌کنیم. زرتشت که می‌دانید قبل از اسلام بوده است. اینها به هر دلیلی بدن میت‌شان را دفع نمی‌کنند. در یک جایی، زیر هوا می‌گذارند. شاید اخیراً دفن بکنند، ولی سنت‌شان نبوده که دفن کنند. می‌گفتند در اینجا بگذارید تا این حیوانات و پرنده‌ها این بدن را بخورند.

وقتی می‌گوید بدن امام حسین‌(علیه‌السلام) و اصحابش را زیر آسمان و برای وحوش بیابان بگذارید. می‌خواهد بگوید، نستجیربالله، معامله‌ای که زرتشتیان با بدن مرده‌هاشان می‌کنند ما با اینها می‌کنیم!

خدایا با امام حسین(علیه‌السلام) چه کردند؟ چه ظلمی بود که در حق امام حسین(علیه‌السلام) نکردند؟! مسلمان‌های مدعی به بدن امام حسین(علیه‌السلام) نماز نخواندند! بدن در بیابان رها شد.

شاعری یک قصیده‌ای گفته است. خیلی این قصیده جانسوز است. هفتادویک بیت در مورد کربلا و امام حسین‌(علیه‌السلام) می‌گوید. این شعر عربی است. می‌خواست که هفتادودو بیت برای کربلا بگوید که یک بیت آخرش می‌ماند. می‌خواست بگوید که بر بدن امام حسین(علیه‌السلام) چه کسی نماز خواند؟ در مقاتل و... بررسی می‌کند و چیزی پیدا نمی‌کند. خلاصه مستأصل می‌شود و بعد از این همه مطالعه و بررسی با گریه و با توسل به امام حسین(علیه‌السلام) و امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) و ذوات مقدس، خوابش می‌برد. حضرت صاحب‌الامر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) در عالم رؤیا، می‌گویند چرا شعر را تمام نمی‌کنی؟ می‌گوید آخرش نفهمیدم که این قصه را چگونه بگویم. چه کسی نماز را بر بدن پاره‌پاره جد شما امام حسین(علیه‌السلام) خواند؟ حضرت فرمودند: من می‌گویم و این بیت آخر را تمام می‌کنم. حضرت فرمودند: بنویس:

«صَلَّت عَلَی جِسمِ الحُسَینِ سُیُوفُهم                   فَغَدَی لِساجِدِة الضبا مِحرابا»

«وِ مَضَی لِهیفا لَم یَجِد غَیرَ القنا                       ظِلا وَ لا غَیرَ النَجیعِ شَرابا»

شمشیرها بر بدن جد ما نماز خواندند. این قبر را محراب پاکی برای همه سجده‌کنندگان در عالم کردند.

حضرت می‌فرمایند: آنجا طوری بود که غیر از سایه نیزه‌ها، سایبانی بر سر اینها وجود نداشت.


[1]. بحار­الانوار، ج 64، ص 242، ح 6.

[2]. بخشی از نماز میت.

[3]. بخشی از نماز میت.

[4]. بحارالانوار، ج 75، ص 46.

[5]. الکافی، ج 7، 348/ 3.

[6] بحارالانوار، ج69، ص59.