امام سجاد و احیای جامعه امام‌کُش

امام سجاد و احیای جامعه امام‌کُش


امام سجاد و احیای جامعه امام‌کُش

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: برای محافل و مجالس مذهبی درجه‌بندی نکنیم و نگاه استخفاف به هیچ مجلسی نداشته باشیم. مجالس اهل‌بیت(علیهم‌السلام) چه خلوت باشد و چه شلوغ، همه محل نور و منشأ اثر و برکت است// به فرموده یکی از علما اگر هفته‌ای یک بار اشک بر امام حسین(علیه‌السلام) نباشد انسان جنایت‌کار می‌شود؛ جنایت گاهی این است که انسان در حق خودش جنایت می‌کند با برخی گناهانی مرتکب میشود و چه فرصت‌های معنوی را ضایع می‌کند // هیئت هفتگی، محل تزکیه و رشد است // گاهی گشایش ما در کارهای خیری است که از کنار آن می‌گذریم // راهبرد امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) در مبارزه چه بود؟ // صحیفه سجادیه، میراث مکتوب شیعه و نرم‌افزار احیای جامعه شیعی و توحیدی است // موضع هوشمندانه امام سجاد(علیه‌السلام) در قیام‌های بعد از عاشورا چه بود؟ // تنها اشک ریختن کفایت نمی‌کند، مجلس خطبه‌خوانی امام سجاد(علیه‌السلام) و جلسات صحیفه‌خوانی برگزار کنید

 

شناسنامه:

عنوان: قرار هفتگی

موضوع: الشام، الشام، الشام// شهادت امام سجاد(علیه‌السلام)

زمان: شنبه، 21 مرداد 1402

مکان: آستان مقدس امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

 

نکاتی از باب تذکر

محرم و صفر بهار عزای امام حسین(علیه‌السلام) است و طبیعی است که دهه اول محرم، شور و هیجان و حال عزاداری زیاد است. ما نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم که همه محافل و مجالس مثل دهه محرم شور و حال داشته باشد. مردم مشغولیت‌ها، کارها و گرفتاری‌هایی دارند و طبیعتاً این پذیرفته است که محافل یکسان و یکنواخت برگزار نشود.

برای محافل و مجالس مذهبی درجه‌بندی نکنیم و نگاه استخفاف به هیچ مجلسی نداشته باشیم. مجالس اهل‌بیت(علیهم‌السلام) همه محل نور و منشأ اثر و برکت است. این طبیعی است که بعضی محافل به اقتضای شرایط زمانی پررنگ‌تر باشد ولی ما به عنوان دوستان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) که می‌خواهیم اهل معرفت باشیم، یکسری نکات را باید مدنظر داشته باشیم.

وجود مبارک پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) با تعبیر تندی تأکید دارند که هر مسلمانی، باید یک روز در هفته را به یاد گرفتن معارف دینش اختصاص دهد. می‌فرمایند: «اُف بر مسلمانی که یک روز در هفته‌اش را به یاد گرفتن معارف دینش اختصاص نمی‌دهد!». این ظرفیت در جلسات هفتگی فراهم می‌شود که انسان در طول هفته چند ساعتی از وقتش را برای یاد گرفتن معارف دین بگذارد. الحمدلله اکثر اوقات در جلسات هم احکام گفته می‌شود و هم قرآن خوانده می‌شود. آنقدر توصیه شده‌ که قرآن بخوانید تا دل‌هایتان جلا و خضوع و خشوع پیدا‌ کند. گاهی هفته‌به‌هفته می‌گذرد و بعضی‌ها حتی قرآن را باز هم نمی‌کنند. جلسات هفتگی باعث می‌شود قرآن بخوانیم و احکام دین را بشنویم و بعد بر امام حسین(علیه‌السلام) اشک بریزیم.

یکی از اساتید فرموده بودند: «کسی که هفته‌ای بر او بگذرد و بر امام حسین(علیه‌السلام) اشک نریزد، جنایت‌کار می‌شود»، البته جنایت‌کار نه به معنای قاتل! شما در دعای کمیل میخوانید «وَ نَفسِی بِجِنایَتِها». جنایت گاهی این است که انسان گناهانی مرتکب میشود و چه فرصت‌های معنوی را ضایع می‌کند. جنایت یعنی کم‌کم آدم بدی می‌شود.

 

سفره‌ای پر از نور و برکت که هرهفته پهن می‌شود

هفته‌ای یکبار این سفره برای مؤمنینی که به دنبال تربیت، تطهیر و تزکیه خودشان‌اند پهن است. نباید به چشم استخفاف و سبک شمردن به این محافل و مجالس نگاه کنیم. نباید مجالس برای ما تراز و درجه‌بندی داشته باشد که برخی از مجالس را مجالس درجه اول اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بدانیم که باید حتماً برویم و برخی هم مهم نباشند. نه، اتفاقاً جلسات هفتگی مستمر در طول سال برای تزکیه نفس و رشد عقل و روح انسان خیلی کمک میکند.

در دهه اول محرم که همه کائنات برای امام حسین(علیه‌السلام) گریه میکنند، غیرمسلمانها هم پای سفره امام حسین(علیه‌السلام) میآیند، اما من و شما باید خودمان را با امام حسین(علیه‌السلام) به معراج ببریم که این امر زمان‌بر است.

 

گاهی گشایش ما در کارهای خیری است که از آن می‌گذریم

در روایت فرمودند: «سعی کنید کارهای خیر را از دست ندهید شاید گشایش شما در آن خیری بود که از آن گذشتید»؛ یعنی گاهی محفل و مجلسی هست که آن را به چشم سبک نگاه میکنیم، ولی گشایش معنوی ما در همان محفل بوده که نرفتیم؛ لذا مؤمن‌ سعی میکند تا آنجا که میتواند برنامه‌ریزی کند و فرصت‌های معنوی را از دست ندهد.

 

اهمیت برنامه‌های هفتگی مثل برنامه‌های محرم است

مبادا یک‌وقت اهمیت محفل قرآن در جلسه هفتگی کمتر از محفل قرآن دهه اول محرم شمرده شود! مبادا بگوییم جلسه قرآن چیزی نیست و قرآن را خفیف بشماریم! باید برنامه‌ریزی کنیم خودمان و خانواده‌مان هفته‌‌ای یکبار در مجالس شرکت کنیم. نور این محافل دسته‌جمعی که دور همدیگر قرآن بخوانیم زیاد است، ‌محفل قرآن را در ابتدای مراسم و پرشور برگزار کنیم. امام حسین(علیه‌السلام) فرمودند: «من به قرآن عشق می‌ورزم، من قرآن خواندن را دوست دارم.» مگر شب عاشورا به عمر سعد نفرمودند که یک شب مهلت دهید میخواهم قرآن بخوانم؟! در این دنیای پر از شلوغی و گناه و معصیت ما هفته‌ای یک شب در هیئت‌ امام حسین(علیه‌السلام) دور هم جمع میشویم و قرآن میخوانیم. در هفته‌ای که بر ما میگذرد خدا میداند که ما چقدر از نظر معنوی آسیب میبینیم. ساعتی پای سفره قرآن بنشینیم و آیاتی از قرآن را تلاوت کنیم و نور بگیریم. اینها را خفیف نشماریم.

 

هیئت محل تطهیر، تزکیه و رشد// مجلس اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، کوچک و بزرگ ندارد

هیئت‌ جای تطهیر، تزکیه و رشد است. ما شاید بعضی چیزها برایمان عادی شود، ولی برای برای خدای متعال و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هیچ چیز عادی نیست. هر محفلی مهم است و ظرفیت دارد و خدا در آن رزق قرار داده ‌است.

اگر قرار است در زمینه شهدا کاری بکنیم، آن را در همه محافل به یک اندازه و با یک اهمیت انجام دهیم. اگر قرار است احکام شرعی بگوییم، در یک اندازه از اهمیت بگوییم، اگر قرار است من منبر بروم، چه پای منبر من پنج نفر نشسته باشند، چه پنج‌هزار نفر باید مطالعه کنم و بیایم صحبت کنم. منبر جایگاه مقدسی است، هر نفر انسان مقدس و مهم است و خدای متعال فرموده هدایت یا ضلالت هر انسان برابر با همه انسان‌های روی کره زمین اهمیت دارد. نگاه ما باید کم‌کم اینطور شود که هیئت، هفتگی و غیرهفتگی ندارد.

 

از عنایت حضرت‌زهرا(سلام‌الله‌علیها) جا نمانی!

ما برای چه داریم به هیئت می‌آییم؟ هیئت دهه محرم و غیردهه محرم فرقی ندارد. اینکه می‌بینید هیئت‌ها در محرم شلوغ می‌شود، به‌خاطر این است که کسانی که غیرمحرم‌ اهل مجالس مذهبی نیستند، در محرم می‌آیند و هیئتها شلوغ می‌شود. ولی ما که با امام حسین(علیه‌السلام) کار داریم و کار معنوی و فرهنگی می‌کنیم باید در تمام سال و برای تک‌تک محافل به یک اندازه اهمیت قائل شویم. نشود مثلاً بگوییم این هفته جلسه مهم نیست، فلان جلسه اهمیت ندارد، این برنامه کوچک است، آن برنامه بزرگ است. کوچک و بزرگ‌هایی که ما می‌گویم، در چشم ما کوچک و بزرگ است. ممکن است در همان مجلسی که گفتی مجلس کوچک است و برای آن ارزش والایی قائل نشدی، در همان مجلس حضرت‌زهرا(سلام‌الله‌علیها) آمدند و عنایت کردند و رفتند و تو غافل بودی. با این دید ما باید به مجالس و محافل نگاه کنیم.

 

 نظم و سکوت در مجالس اهل‌بیت(علیهم‌السلام)

مجالس باید آرام باشد. کودکان هستند، سر و صدا می‌کنند عیبی ندارد. بالاخره نمی‌شود بچه‌های کوچک را آزار داد، البته اگر بتوان فضایی را محیا کرد برای اینکه این عزیزان را بتوانیم در بخشی از زمان هیئت مثلاً سخنرانی که بعضی از بچه‌ها نمی‌توانند بنشینند سخنرانی گوش دهند بروند فضاهای تفریحی و آموزشی و... داشته ‌باشند، در بخشی از جلسه هم وارد هیئت شوند که با هیئت انس داشته ‌باشند و سر و صدا کمتر شود، بسیار خوب است.  

ببینید مجلس، مجلس امام حسین(علیه‌السلام) و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است. در روایت می‌فرماید: ملائکه‌الله از عرش پایین می‌آیند برای تبرک و تیمن گرفتن از مجلس روضه‌. مجلس اهل‌بیت(علیهم‌السلام) آنقدر مهم است!

 

عواقب حفظ نکردن حرمت مجالس اهل‌بیت(علیهم‌السلام)

حضرات معصومین(علیهمالسلام)، عنایتشان خاص است، آن‌وقت ما بیاییم در این مجالس و محافل بنشینیم و شروع به حرف زدن کنیم. گاهی در این حرف زدن‌هایمان غیبت کنیم و تهمت بزنیم، یا تمسخری هم باشد! اصلاً هیچ‌کدام هم نباشد، احترام مجلس و محفل اهل‌بیت(علیهم‌السلام) خیلی بالاتر از این حرف‌هاست. گاهی از انسان سلب توفیق می‌شود. وقتی انسان در محفل و مجلسی از اهل‌بیت(علیهم‌السلام) حضور پیدا کند ولی وهن کند و خفیف بشمارد، بی‌توجهی کند، ضرر کرده. گاهی ضرر کسی که در محفل و مجلسی از اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بنشیند و رعایت ادب را در محضر اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و مجلس‌شان نکند، بیشتر از نفعش است.

 

تضییع محافل اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، هم حق‌الله است و هم حق‌الناس!

مردم آمدند تا معارف دین‌شان را یاد بگیرند، آنوقت افرادی شروع به صحبت و همهمه کردن می‌کنند، این‌ باعث می‌شود عده‌ای حواس‌شان پرت شود و نتوانند استفاده کنند. اینها حق‌الناس است، باید سعی کنیم تا امکان دارد خودمان را از معرض حق‌الناس خارج کنیم. چراکه محافل اهل‌بیت(علیهم‌السلام) تفاوتی که دارد این است که اگر انسان ضایع کند هم حق‌الله و هم حق‌الناس است؛ از یک طرف حق خدا و رسول این‌جاست و از یک طرف حق دیگر مستمعین!

مجالس هفتگی اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را عظیم بشماریم و جزئی از برنامه زندگی‌مان قرار دهیم، جوری که همه‌ همسایه‌ها و فامیل بدانند ما فلان شب هیئت داریم. کسی خانه ما نیاید، بدانند وقتی ما برنامه هیئت داریم، در این فرصت وقت‌مان برای اینجاست. اینها تعظیم و تبلیغ شعائر است. لذا هم دوستان خادم هیئت، هم عزیزان دیگر که برای تزکیه و تطهیر و رشد و تعالی خودشان برنامه دارند، جلسات هفتگی را جدی بشمارند. حضور به موقع داشته باشند. مخصوصاً سعی کنید جلسات قرآن را جدی بگیرید.

 

چرا جلسات هیئت را با قرآن شروع می‌کنیم؟

نکته‌ آخر از این مطلب اینکه: چرا جلسات هیئت را با قرآن مخصوصاً دور‌خوانی (که همه بخوانند) شروع می‌کنیم؟ برای آنکه آیات متعددی در قرآن است که شما وقتی قرآن می‌خوانید «...إِذَا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِیمَانًا...»[1] اصلاً خود خواندن و تلاوت کردن قرآن ایمان انسان را تقویت می‌کند. یا آیه دیگر می‌فرماید «أَلَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّه...»[2]؛ باعث خشوع قلب می‌شود؛ یعنی وقتی می‌نشینی پای آیات قرآن مخصوصاً وقتی در معنای آنها تأمل می‌کنی، مثل زمینی که شخم می‌زنند دلت زیر و رو می‌شود. بعد سخنران معارف دین را می‌گوید، بذر معارف را در دلت می‌کاری‌، بعد اشک بر امام حسین(علیه‌السلام) می‌ریزی. گویا داری زمین دلت را کشاورزی می‌کنی؛ با قرآن شخم می‌زنی، با معارف بذر می‌پاشی، با اشک بر امام حسین(علیه‌السلام) آبیاری می‌کنی. وقتی خودت را چند سال این‌طور عادت دهی و در معرض این برنامه باشی، زمین دلت حاصل‌خیز و وجودت پر از برکت می‌شود، میوه می‌دهد؛ میوه تواضع، اخلاص و تقوا.

 

شرایط سخت زمان امام سجاد(علیه‌السلام)

به مناسبت شام شهادت امام سجاد(علیه‌السلام) ان‌شاءلله معارفی را از زندگی این امام عزیز تقدیم می‌کنیم. سخن گفتن در مورد امام‌ سجاد(علیه‌السلام)، واقعاً در مدت کوتاه یک جلسه نمی‌گنجد. زندگی امام‌ سجاد(علیه‌السلام‌) خیلی فوق‌العاده است، جای کار و بررسی دارد.

دوران زندگی اما‌م‌ سجاد(علیه‌السلام) به دو بخش تقسیم می‌شود: قبل از کربلا و بعد از کربلا تا زمان شهادت. اینکه تا قبل از کربلا وضعیت جامعه چطور بوده را در جلسات دیگر گفتیم. در سال‌های گذشته توضیح دادیم که امام‌ حسین(علیه‌السلام) با چه جامعه‌ای مواجه بودند که مجبور شدند قیام کنند.

به هر حال کربلا اتفاق افتاد و امام‌ سجاد(علیه‌السلام) در بدترین و سخت‌ترین شرایط ممکن به امامت رسیدند. هیچ امامی شرایط امام ‌سجاد(علیه‌السلام) را نداشتند. امام ‌‌سجاد(علیه‌السلام) در میان غل و زنجیر، در اسارت بنی‌امیه، بعد از حادثه کربلا و آن فاجعه بزرگ، در حال بیماری، در بین یک امت امام‌کُش، به امامت می‌رسند. در چنین جامعه‌ای که از نظر فکری مرده، این جامعه از نظر روحی مرده؛ یعنی انسان‌هایش تبدیل به حیوان و بلکه بدتر از حیوان شده‌اند؛ این امام در چنین شرایطی به امامت می‌رسند.

امام چهارم شیعیان با شش‌ خلیفه هم‌عصر بودند: یزید‌بن‌معاویه، پسر یزید (معاویه‌بن‌یزید)، بعد عبدالله‌زبیر، مروان‌بن‌حکم، عبدالملک‌مروان و ولید‌بن‌عبدالملک؛ که ولید امام را به شهادت می‌رساند. اینها خلفای بنی‌امیه و مروانیاناند که هم‌عصر با امامند. شرایط، بسیار سخت و بسیار خطرناک است؛ نه می‌شود قیام‌کرد؛ چراکه سرکوب مطلق انجام شده، قتل‌عام پسر پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و همراهانش، دیکتاتوری مطلق، امکان هیچ قیامی نیست، از طرفی امکان اینکه امام(علیه‌السلام) از امت هم خارج بشود نیست. امام(علیه‌السلام) نسبت به امتشان موظفند و نمی‌توانند امت را رها کنند ولو همین امت امام کش را نمی‌‌‌توانند رها کنند. از طرفی نمی‌تواند سکوت هم بکنند و با ظلم کنار بیایند. چقدر شرایط سخت است! در چنین شرایطی امام چه کار باید بکنند؟

 

راهبرد امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) در مبارزه

امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) اولاً شعار خودشان را تقیه قرار می‌دهند. تقیه یعنی اینکه علناً دیگر امکان مبارزه ظاهری وجود ندارد باید احتیاط و تقیه کرد، دشمن تصور نکند شما در این شرایط درگیرید، ولی کارتان را هم باید انجام بدهید.

امام(علیه‌السلام) شعارشان تقیه بود. راهبرد ایشان برای مبارزه در چنین شرایطی در زیر لوای تقیه چه بود؟ دعا و دیگر اقداماتی که حضرت برای احیای جامعه امام‌کش و از حیات معنوی ساقط شده داشتند.

اولاً آن سی‌ودو سال گریه را که امام(علیه‌السلام) از کربلا آغاز کردند را آخر کار ان‌شاءلله اشاره خواهیم کرد. حضرت بر امام حسین(علیه السلام) اشک می‌ریختند و محفل و مجلس و عزا به پا می‌کردند.

 

تقیه در دوران سایر ائمه(علیهم‌السلام)

یکی از مواضع هوشمندانه امام تقیه بود. البته ائمه دیگر ما هم عمدتاً در تقیه بودند. مثلاً امام موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) در تقیه بودند؛ یعنی علناً نشان نمی‌دادند که دارند مبارزه می‌کنند ولی مخفیانه کار می‌کردند. علی‌بن‌یقطین از طرف امام، وزیر هارون بود و هارون نمی‌فهمید و کارهای امام را رتق و فتق می‌کردند. یعنی به خاطر شرایط پنهان‌کاری داشتند.

ائمه ما اغلب چون تحت سلطه حکام زمانشان بودند، تقیه می‌کردند. حتی امام صادق(علیه‌السلام) که کلاس درس چهارهزار نفری داشتند، منتها این چهارهزار نفر اقلشان از شیعیانشان بودند، اکثرشان لائیک یا از فِرَق مختلف اهل سنت بودند، یا گروه‌هایی مثل چهار امامی‌ها و... بودند. اینقدر وضعیت بد بود که امام شخصیتی مثل زراره‌بن‌اعین که از شاگردان برجسته امام صادق(علیه‌السلام) بود و در جلسات خصوصی‌ خودشان بین شیعیان امام فرمودند: «زراره منّا اهل‌البیت»؛ زراره از ما‌ست. یک روز روی منبر حضرت قبل از درس یا بعد از درس شروع کردند بد‌گویی کردن از زراره، همه تعجب کردند! زراره! چرا امام صادق(علیه‌السلام) از او بد می‌گویند؟! بعد حضرت پسر زراره را صدا زدند، فرمودند به پدرت سلام ما را برسان و بگو جایگاه تو نزد ما همان جایگاه است و به خاطر اینکه به قول معروف رد گم کنیم، به خاطر اینکه دشمنان دنبال او بودند و یک‌سری شایعات برای او درست کرده بودند برای اینکه او را نجات بدهیم این حرف‌ها را زدیم. ائمه(علیهمالسلام) در تقیه بودند، امام سجاد(علیه‌السلام) که در اوج تقیه بودند.

 

موضع هوشمندانه امام در واقعه حَرّه

 امام سجاد(علیه‌السلام) در این شرایط چه‌ کردند؟ یکی از کارها مواضعی بود که می‌گرفتند، مثلاً واقعه حره که در مدینه به وجود آمد. عبدالله‌بن‌حنظله غسیلالملائکه واقعه حره را رقم زد، امام به این قضیه راضی نبودند و همراهی نکردند. بعضی‌ سرخود راه کارهایی می‌کردند. وقتی سرخود راه می‌افتی یا باید خیلی اهل بصیرت باشی و مواضع امامت را بدانی، شبیه مختار، یا اگر بصیرتش را نداری، بیخود راه نیفتی کاری را انجام بدهی.

جنایت بزرگی که در مدینه توسط مسلم‌بن‌عقبه اتفاق افتاد که مردم مدینه را سرکوب کرد، به دستور یزید تا سه روز ناموس و مال مردم مدینه را بر سپاهیانش حلال کرد. که چقدر جنایت کردند، چقدر به نوامیس اهل مدینه تجاوز کردند و فرزندان نامشروع از آنها به دنیا آمد و اموالشان را از دست دادند. مسلم‌بن‌عقبه با امام(علیه‌السلام) کاری نداشت. چرا؟ چون امام دخالتی در این امور نکردند، چون کار درستی نبود. آن واقعه حره هم منجر به این اتفاقات شد. امام با هوشمندی تمام موضع‌شان را جوری انتخاب کردند که در این حوادث حقیقت و بیت رسالت ذبح نشود.

 

موضع امام سجاد(علیه‌السلام) در قیام‌های بعد از عاشورا

قیام توابین قیام عده‌ای بود که به خاطر اینکه نتوانستند امام حسین(علیه‌السلام) را یاری کنند، می‌خواستند توبه کنند. سیاسی نبود، اثر اجتماعی هم نداشت، یک عده بودند تشخیصشان این بود که الان باید بروند علیه حکومت قیام کنند، کشته شوند تا پاک بشوند. امام (علیه‌السلام) با این کار مخالف نبودند ولی موافق هم نبودند. توابین رفتند و کشته هم شدند، شهید هم شدند. خدا ان‌شاءلله گناه اینها را بخشید ولی امام(علیه‌السلام) در این مسئله هم دخالتی نکردند؛ چراکه ماجرا سیاسی نبود، در جامعه تأثیر سیاسی نداشت. یا در مورد قیام مختار اصلاً امام دخالت ظاهری نکردند ولی وقتی سر عبیدالله را  برای حضرت فرستاد، حضرت دعایش کردند. واکنش‌ها مهمند. حضرت فرمودند: «جزی الله المختار خیرا»[3]؛ خدا به مختار جزای خیر بدهد.

خب او پنهانی و با واسطه‌ها با امام(علیه‌السلام) ارتباط داشت ولی اصلاً اجازه نمی‌داد که ارتباط او با بیت امامت مشخص شود که تهمتی حمل بر امام(علیه‌السلام) شود و موجب دردسر برای امام شود. اینها باز دوباره فاجعه‌ای به باربیاورند. خودش را قربانی کرد.

 

 رابطه امام سجاد(علیه‌السلام) و شیعیان‌شان

وقتی شیعیان از کوفه و جاهای دیگر شهید شدند، بقیه اظهار وجود نمی‌توانستند بکنند، جرأتش را نداشتند. شیعیانی که در مدینه یا در عراق یا کوفه بودند، به‌خاطر خفقان سنگینی که بود، نمی‌توانستند شیعه بودن خود را ابراز کنند. یعنی امام سجاد(علیه‌السلام) از صفر شروع کردند. در روایت آمده: «اِرْتَدَّ اَلنَّاسُ بَعْدَ اَلْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلاَمُ إِلاَّ ثَلاَثَةً »؛[4] بعد از امام حسین(علیه‌السلام) هم همه مردم مرتد شدند نه به معنای اینکه دین را کنار گذاشتند. بلکه حقیقت دین را کنار گذاشتند، دینی که در آن ولایت نباشد، دین نیست. می‌فرماید غیر از خانواده خود حضرت، پنج نفر شیعه داشتند که مخفی بودند. حضرت ۵ نفر شیعه داشتند!

 

امام علی‌بن‌الحسین(علیه‌السلام) و تربیت نسل// معجزه امام سجاد، احیای جامعه مرده و امام‌کُش

از دیگر کارهایی که کردند؛ آرام‌آرام شروع به تربیت نسل کردند؛ یعنی یک امامت مخفی را شروع کردند. احیای قلوب و احیای عقول می‌کردند. مثلاً برده آزاد می‌کردند، آنهایی که مورد ظلم واقع شده بودند را جمع‌ می‌کردند، حیثیت اجتماعی به آنها می‌دادند. نوشته‌اند که تا صدهزار نفر را امام خریدند، آموزش دادند و آزاد کردند. آنها وقتی محبت امام سجاد(علیه‌السلام) را می‌دیدند شیفته اخلاق امام می‌شدند. در منابع آورده شده ماه رمضان تا ماه رمضان سال بعد حضرت آنها را آزاد می‌کردند؛ یعنی طول یک سال تحت آموزش قرار می‌دادند و شب عید فطر آنها را آزاد می‌کردند. آنها هم می‌رفتند ازدواج می‌کردند. حضرت هم مبالغی را به عنوان هدیه به آنها می‌دادند تا خانه و زندگی تشکیل دهند. اینها هم شیفته امام بودند. در تاریخ نوشته شده امام سجاد(علیه‌السلام) در مدینه لشکر مخفی درست کرده بودند.

 حضرت برای احیای این جامعه مرده، سفرهای زیارتی با پای پیاده می‌رفتند. در جامعه‌ای که معنویت افول پیدا کرده و امتی که امام کشته اصلاً آن جامعه چیزی ندارد، حضرت شروع به احیای معنویت در آن جامعه کردند. پیاده‌روی‌هایی که حضرت از مدینه به مکه انجام می‌دادند. در راه اسب می‌بردند، شتر می‌بردند، گاهی در راه به این جامانده‌ها کمک می‌کردند. کاروان‌ها که اتراق می‌کردند حضرت می‌رفتند در راه‌ها و به آنها کمک می‌کردند، از ایشان می‌پرسیدند آقا‌ شما چه می‌کنید؟ چون رایج نبود و حضرت می‌فرمودند: به زائر بیت‌الله کمک می‌کنم. به آنها رسیدگی می‌کردند، برایشان آب و غذا می‌آوردند و درمانشان می‌کردند، حتی به پیرمردهایی که نمی‌توانستند قضای حاجت کنند کمک می‌کردند و آنها را برای قضای حاجت می‌بردند. بعد به محض اینکه کاروانی می‌آمد و آن حضرت را می‌شناختند و به آنها می‌گفتند این علی‌بن‌حسین(علیه‌السلام) است که این کارها را انجام می‌دهد، حضرت هم وسایلشان را جمع می‌کردند و می‌رفتند در مسیر دیگری که کاروان‌های دیگر بودند و ایشان را نمی‌شناختند. برای اینکه نمی‌خواستند خودنمایی کنند، بلکه می‌خواستند فرهنگ معنویت همراه با اخلاص را ترویج دهند، می‌خواستند این جامعه مرده را که همه چیزش برای دنیاست را احیا کنند.

 

احیای عقلانی جامعه با دعا و مناجات

حضرت دعا و مناجات هم زیاد می‌خواندند؛ یعنی ترمیم و بازسازی عقلانی این جامعه در قالب مناجات. در صحیفه سجادیه، دعاهای حضرت را بخوانید. چقدر دعا و مناجات در احیای قلوب نقش دارد! اینکه انسان روزی سه مرتبه نمازهای سه وعده واجبش را با توجه بخواند، دعای کمیل، زیارت عاشورا، دعای توسل و دعای ندبه‌ای بخواند، اگر نمی‌تواند هر شبِ هفته را نماز شب بخواند، لااقل شب‌های جمعه را برنامه‌ریزی کند و در این شب حداقل دو رکعت نماز شب بخواند و باز هم اگر نتوانست حداقل یک رکعتش را بخواند. تضرعی به درگاه خدا داشته باشد تا دل انسان احیا ‌شود. حضرت با این مناجات‌های جانسوز که هر کس عبور می‌کرد و صدای مناجات‌های امام سجاد(علیه‌السلام)‌ را می‌شنید میخکوب می‌شد، می‌خواستند جامعه را زنده کنند. خدا می‌داند که این دعاها و مناجات‌ها با قلب و روح آدم‌ چه کارها می‌کند! ما باید خودمان را در معرض اینها قرار دهیم.

حضرت روایات زیادی دارند منتها چون دوران امامت ایشان خفقان بود در کل کتب اربعه شیعه ۳۰۰ روایت بیشتر از امام سجاد(علیه‌السلام)‌ نقل نشده است. رساله‌الحقوق منتسب به حضرت است که به نقل از ابوحمزه ثمالی است، ایشان این روایت‌ها را از امام سجاد(علیه‌السلام) جمع کرده و در منابع شیعه مثل تحف‌‌العقول و بحار آمده است. درون این کتاب حقوق فردی و اجتماعی و خانوادگی را توضیح می‌دهند. برای احیای جامعه مرده خیلی کتاب فاخری است. حضرت آنجا حقوق چشم، دست، اعضای بدن، حقوق خانواده، همسر، فرزندان و تا حقوق جامعه و همسایه، حقوق کارگر، کارفرما همه را بیان می‌کنند. حضرت برای اینکه اینها در جامعه رایج شود و دین و جامعه را زنده کنند، در این کتاب آورده‌اند. همچنین دعاهای مشلول، دعای سحر، زیارت امین‌الله از امام سجاد(علیه‌السلام)‌ است. متقن‌ترین سند را در میان زیارات دارد و ائمه(علیهم‌السلام) در همه جا بیان کرده‌اند.

 

صحیفه سجادیه، نرم‌افزار احیای جامعه شیعی و توحیدی

به صحیفه سجادیه اخت القرآن (خواهر قرآن)، زبور آل محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، انجیل اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هم می‌گویند. اسم نهج‌البلاغه‌ را بیشتر از صحیفه سجادیه شنیده‌ایم که برای امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)‌ است. البته این کتاب نوشته امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ‌نیست ولی خیلی عظمت دارد. نهج‌البلاغه‌ در کنار قرآن حتماً باید در خانه شیعیان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) باشد و مورد استفاده قرار گیرد منتها این کتاب با همه عظمتش به دست سیدرضی(رضوان‌الله‌علیه) جمع‌آوری شده و در ضمن همه جملات امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نیست، بلکه جملات بلیغ و زیبای امام در این کتاب جمع شده و بعد نهج‌البلاغه‌ شده است. اما صحیفه سجادیه کتابی است که امام سجاد(علیه‌السلام) ‌خودشان انشاء فرمودند و فرزندانشان امام باقر(علیه‌السلام)‌ و زید‌بن‌علی(علیه‌السلام) آن را می‌نوشتند. کتابی است که اصلاً خود امام نوشته‌اند و کتاب بسیار فاخری است.

شخصی که دنبال طی مراتب معرفتی بود به امام عصر(صلوات‌الله‌علیه) توسل پیدا کرد و بعد از مدت‌ها که حضرت را در عالم مکاشفه و رؤیا دید، حضرت او را به کتابی هدایت کردند که بعد وقتی که بیدار شد و آن خواب در بیداری برایش تکرار و تداعی شد، به صحیفه سجادیه رسید. تنها میراث مکتوب شیعه صحیفه سجادیه هست که مسائل فردی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، امنیتی، اعتقادی، اقتصادی، تاریخ، بهداشت، سلامت، نظامی، عبادات، سیاسی و... همه را حضرت در قالب دعا برای ما بیان فرموده‌اند. راه مبارزه‌ای است که ایشان مشخص کرده‌اند. یعنی نرم‌افزار احیای جامعه شیعی و توحیدی را حضرت اینطور به دست ما رسانده‌اند.

 

حفظ فرهنگ عاشورا، رسالت امام سجاد(علیه‌السلام)

 یکی از کارهای مهمی که حضرت در جهت احیای آن جامعه مرده انجام دادند؛ حفظ فرهنگ عاشورا بود. عاشورا با همه عظمتش اتفاق افتاد، ولی اگر قرار بود رسانه‌ای نشود و تبلیغ نشود اثری نداشت. کار مهم بعد از اتفاق کربلا بود که امام سجاد(علیه‌السلام) و حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها‌) این رسالت را به عهده گرفتند. بخشی از این رسالت در رفتارهای امام سجاد(علیه‌السلام) و بخشی در گفتار امام سجاد(علیه‌السلام) بود. رفتارها و گفتارهای حضرت به شدت رسانه‌ای و تبلیغی بود. امام یک سخنرانی در کوفه دارند و سخنرانی دیگر در شام.

 کوفه مرکز حکومت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بوده، مردم کوفه این خانواده را می‌شناسند، حضرت زینب(علیهالسلام) برای زن‌های کوفی تدریس داشتند. خطبه حضرت در کوفه طولانی نیست. می‌گویند من علی‌بن‌حسین(علیه‌السلام) هستم. بعد مردم را توبیخ می‌کنند و مردم ضجه می‌زنند و خیلی کوتاه خودشان، خانواده و حکومت یزید را معرفی می‌کنند. چون مردم آشنا بودند بعد از سخنرانی حضرت، شورشی در مردم اتفاق می‌افتد. سپس حضرت زینب(علیهالسلام) اینگونه توبیخ می‌کنند: «چشم‌هایتان همیشه گریان باد...». حضرت به شدت خودی‌ها را که ادعای اسلام و دین و پیامبر داشتند، می‌کوبند.

 

خطبه‌های امام سجاد(علیه‌السلام) در کوفه و شام

 خطبه‌های حضرت زینب(علیهالسلام) و امام سجاد(علیه‌السلام) را ملاحظه کنید. خطبه‌ امام سجاد(علیه‌السلام) در شام با خطبه ایشان در کوفه فرق می‌کند. حضرت در شام می‌فرمایند: «خدا ما را در چند چیز بر دیگران فضیلت داد…»، در شامی که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را بی‌نماز می‌دانستند و برای شهادت ایشان جشن می‌گرفتند، امام سجاد(علیه‌السلام) فضایل حضرت را بیان می‌کنند. امام می‌خواهند در جایی سخنرانی کنند که این خاندان را خارجی می‌دانند و حالا هم به عنوان اسیر در آنجا هستند، جمعی که تا چند دقیقه قبل داشتند به این خانواده سنگ می‌زدند، در حین عبور از بازار روی سرشان آتش، خاکروبه و سنگ می‌ریختند؛ امام می‌خواهند در جمع آنها سخنرانی کنند، درحالی‌که یزید بالای تخت اموی نشسته، یک عده زن و بچه و یک آقا‌ی بیمار را به عنوان اسیر جلوی این نماد قدرت آورده‌اند. در غل ‌و زنجیر، با دست‌ و پای پر از خون، از نظر جسمی آنقدر نحیف شده که مردم حتی فکر نمی‌کردند که ایشان بتوانند حرف بزنند…

خطیب به دستور یزید ملعون بالای منبر رفت و شروع به فحاشی و توهین به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) کرد، علیه امام مجتبی، اباعبدالله الحسین(علیهمالسلام) حرف می‌زد که ناگهان حضرت با همان غل‌و‌زنجیر شروع به حرف زدن کردند: «وَیلَکَ أیُّهَا الخاطِب! لَقَدِ اشتَرَیتَ مَرضاة المَخلوق بِسَخَطِ الخالق...»؛ وای بر تو ای سخنران! تو به سخط و خشم خدا آمدی تا رضایت یزید را جلب کنی؟! بگذار من بر این چوب‌ها بالا بروم و حرفی بزنم...

  بین مردم ولوله‌ افتاد که یعنی چه می‌خواهد بگوید؟ اطرافیان به یزید گفتند که بگذار برود و حرفش را بزند. گفت: نه، نمی‌شود. اطرافیانش اصرار کردند، گفت: اگر او بالای منبر برود، پایین نمی‌آید مگر آنکه دودمان بنی‌امیه را بر باد دهد! شما اینها را نمی‌شناسید! دیگر بین مردم ولوله افتاده بود. همه می‌خواستند بشنوند و اگر یزید مقاومت می‌کرد، خوار می‌شد. چند نفر گفتند: اجازه بده حرف بزند، او که نمی‌تواند صحبت کند. یزید بالاخره مجبور شد و اجازه داد.

 

غلبه امام سجاد(علیه‌السلام) و رسوایی یزید

امام سجاد(علیه‌السلام)؛ بالای همان منبر رفتند و در مقابل یزید شروع به گفتن فضایل خاندانشان کردند؛ اینکه ما چه کسی بودیم، پیامبر که بوده و ما منسوب ایشان هستیم. بعد، از حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) می‌گویند و وقتی به اسم امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌رسند، اسم ایشان را نمی‌آورند. می‌فرمایند: «من پسر آن کسی هستم که با دو شمشیر جنگید، با دو نیزه جنگید، به دو قبله نماز خواند...» همین‌طور ادامه می‌دهند و همه مشتاق می‌شوند، بعد می‌فرمایند: «أنا ابن حسین ابن علی بن ابیطالب»؛ من پسر حسین پسر علی‌بن‌ابیطالب(علیه‌السلام) هستم. آن شخص علی بود! ناگهان به شدت مردم از این اتفاق شوکه می‌شوند، صدای گریه و ضجه بلند می‌شود.

وقتی حضرت اینها را بیان می‌کردند، آنها گفتند که ما نمی‌دانستیم علی اینگونه بوده! ظرف چند دقیقه، حضرت چنان ورق را برمی‌گردانند که یزید مجبور می‌شود سخنرانی را قطع کند و برای آنکه سخنرانی را طوری قطع کند که مردم شاکی نشوند، می‌گوید: وقت اذان شده، مؤذن اذان بگو.

یزید باز از اذان که رسانه اسلام است استفاده کرد تا علیه امام سجاد(علیه‌السلام) جنگ رسانه‌ای شدید و تنگاتنگ راه بیندازد و به این بهانه کار امام را ابتر کند. وقتی موذن به «أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ‌الله» می‌رسد، حضرت به او می‌گویند: «نگو، اذان را قطع کن» بعد رو به یزید می‌کنند و می‌گویند: «یزید، این آقا‌یی که اسم او برده شد، جد من بود یا جد تو؟» یزید را با همان اذان مغلوب کرد. امام سجاد(علیه‌السلام) تا آخر آن اذان کاری کردند که یزید مجبور شد حتی دست داشتن خود در شهادت امام حسین(علیه‌السلام) را انکار کند. گفت: «خدا لعنت کند عبیدالله بن زیاد را، من که نگفته بودم حسین را بکشد، او خودش حسین را کشت». بعد هم رو به حضرت گفت: «اگر خواسته‌ای دارید بگویید». حضرت فرمود: «تو می‌خواهی من را بکشی! اگر نمی‌کشی، اموال ما را برگردان» ایشان سه خواسته مطرح کردند و یزید مجبور شد به همه خواسته‌های حضرت تن بدهد. یعنی طی یک سخنرانی چند دقیقه‌ای، حضرت ورق را اینچنین برگرداند و حاکمیت مطلق یزید که همه اهل‌بیت‌(علیهم‌السلام) را قلع و قمع کرده بود، مغلوب شد.

 

مجالس صحیفه‌خوانی برگزار کنید

خطبه امام سجاد(علیه‌السلام) را بخوانید. در ایام شهادت امام سجاد(علیه‌السلام)، در دهه دوم و سوم محرم و ماه صفر، در منازل، هیئت‌ها، خطبه امام سجاد(علیه‌السلام) را کامل بخوانید. مجلس خطبه‌خوانی امام سجاد(علیه‌السلام) و جلسات صحیفه‌خوانی برگزار کنید. اگر می‌خواهید به عمق معارف برسید، تنها اشک ریختن کفایت نمی‌کند. اشک مقدمه‌ است که ما به این معارف برسیم. اینها رسانه‌ امام سجاد(علیه‌السلام) بوده است. سهل‌بن‌ساعدی در شام به امام سجاد(علیه‌السلام) فحش داد، حضرت بالای شتر بودند درحالی‌‌که پاهایشان به زنجیر بسته شده بود، فرمودند: «این آیه را خواندی؟ «إِنَّما یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً»[5]. گفت: بله، آیه قرآن است. این اهل‌بیت چه کسی هستند؟ گفت: نمی‌دانم. حضرت فرمودند: ما هستیم! گفت: شما که خارجی بودید! شما از دین خارج شده بودید! حضرت چند آیه خواندند، آن پیرمرد هم که اهل قرآن بود، یک‌دفعه متوجه شد و گفت: آقا‌، من برای شما چه‌کار کنم؟

 

رفتارهای رسانه‌ای امام سجاد(علیه‌السلام) در تبلیغ عاشورا

درباره رفتارهای رسانه‌ای امام سجاد(علیه‌السلام) برای تبلیغ عاشورا مستحضرید. برای مثال، امام 34 سال گریه کردند! رفتارهای رسانه‌ای یعنی؛ یک بچه شیرخواره در آغوش مادرش می‌بینند، شروع به گریه می‌کنند. اطرافیان می‌پرسند آقا‌ چه شد؟ می‌فرمودند: این بچه را در آغوش مادرش دیدی؟ ما هم در کربلا یک شش‌ماهه شیرخواره داشتیم که با لب تشنه او را در دستان پدرم ذبح کردند. حضرت روضه می‌خواند و همه گریه می‌کردند، اینچنین بنی‌امیه را رسوا می‌کرد. غلام حضرت می‌گوید که در این سال‌ها هروقت آب و غذا جلویشان گذاشتم گریه کردند. گفتم آقا‌ چقدر گریه می‌کنید؟ فرمودند: وای بر تو! «قُتِلَ ابنُ رسول الله عطشاناً، قُتِل ابنُ رسول الله جائعاً»؛ پسر رسول خدا را تشنه و گرسنه کشتند.

در کوچه و کوی‌ و ‌برزن، چشم حضرت به یک قصاب می‌افتاد که گوسفندی را خوابانده تا ذبح کند، دوان‌دوان به سمتش می‌رفتند و می‌فرمودند: صبر کن! صبر کن! آقا‌ چه شده؟ می‌فرمودند: به او آب داده‌ای؟ می‌گوید: آقا‌ سنت رسول خداست، ما به زبان‌بسته آب می‌دهیم و قربانی می‌کنیم. دوباره فرمودند: کاردی که می‌خواهی با آن سرش را ببری و رگ‌ها را جدا کنی، تیز است؟ گفت: بله آقا. حضرت می‌نشستند و گریه می‌کردند. می‌پرسیدند آقا‌ چرا گریه می‌کنید؟ می‌فرمودند: پدر ما را در کربلا با لب تشنه کشتند. قصاب و اطرافیان را به گریه می‌انداختند، همه‌جا روضه می‌خواندند، اینها کارهای رسانه‌ای امام بود، غوغا کردند.

روی لیوان یا اجناس و کالاها، تبلیغات شرکتی را می‌کنند تا هرکس از این لیوان استفاده می‌کند، تبلیغ را ببیند. امام به جای آنکه کربلا را بر روی لیوان آب تبلیغ کند، روی خود آب تبلیغ کردند. شما هر جا آب می‌بینید، می‌گویید به فدای لب عطشان حسین(علیه‌السلام)، دختر امام حسین، ام‌کلثوم یا سکینه که با ندای ملکوتی به کنار گودال قتلگاه می‌آید و از آن رگ‌های بریده این صدا را می‌شنود:

شیعتی مَهما شَرِبتُم ماءَ عَذبٍ فَاذکُرونی          أو سَمِعتُم بَغریبٍ أو شَهیدٍ فَاندُبونی

 هرگاه آب گوارایی نوشیدید، مرا هم یاد کنید. امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) کاری کردند که هرکس آب ببیند، یاد کربلا بیفتد و ماجرای کربلا را فراموش نکند.

 

بکّائین عالم

بکائین و گریه‌کنان عالم پنج‌ نفرند؛ یکی حضرت آدم(علیه‌السلام) که به نقل امام صادق(علیه‌السلام) وقتی از بهشت رانده شد، بسیار گریه کرد. دیگری حضرت یعقوب(علیه‌السلام) بود که در فراق یوسف(علیه‌السلام) آنقدر گریه کرد تا چشم‌هایش نابینا شد و سپس خود حضرت یوسف(علیه‌السلام) که سال‌ها در فراق پدر گریه کرد و او هم از بکائین و گریه‌کنان بود. حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) در آن 75 یا 95 روز به قدری گریه‌ کردند که جزء بکائین عالم به شمار آمد. در آخر امام سجاد(علیه‌السلام).

با اینکه مدت زمان گریه‌ این افراد با هم فرق دارد اما حجم و عمق این اشک‌ها و اثر گریه‌هایشان جوری است که آنها را جزء بکائین عالم کرده است. بین امام سجاد(علیه‌السلام) و مادرشان حضرت زهرا(علیهاالسلام) شباهت‌هایی است: اول اینکه سلاح هر دو بزرگوار گریه‌ بود، یعنی گریه می‌کردند تا از حق امامشان دفاع کنند. حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) گریه می‌کردند و می‌فرمودند: «فَقدِ النَّبی وَ ظُلمِ الوَصیّ» گریه‌هایم به خاطر فقدان پیامبر و ظلمی است که به علی شد. گریه‌های امام سجاد(علیه‌السلام) هم برای کربلا و امام حسین(علیه‌السلام) و ظلمی بود که بنی‌امیه روا داشت.

 

وجه تشابه روضه حضرت زهرا و امام سجاد(علیهمالسلام)

روضه مشابه این به نقل از امام باقر(علیه‌السلام) است که راوی می‌گوید: حضرت داشتند بدن پدر را غسل می‌دادند که ناگهان دیدند از غسل دست کشیدند و شروع کردند به زار‌زار گریه کردن. سوال کردیم آقا‌ چه شد؟ فرمودند: دو چیز مرا به گریه وادار کرد: یکی اینکه هنوز جای غل و زنجیرها روی این بدن است. دوم هم این بود که پدرم آنقدر در شب‌ها کیسه نان و خرما حمل می‌کرد و برای فقرا می‌برد که روی شانه‌اش برآمدگی درست شده بود. اینها را دیدم و ناله زدم. آن غل و زنجیری که به پای امام فرو رفته بود و بر گردن امام زده بودند، هنوز آثارش بود. حضرت فرمودند: دل‌های شما برای امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بسوزد. امام باقر(علیه‌السلام) که اینگونه ناگهان دست از غسل کشید مرد بود، مرد جنگی بود. دیدن این جراحت‌ها بر بدن او آنقدر هم دور از انتظار نبود‌‌، اما بر دل امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) چه گذشت، وقتی بر بدن خانم هجده ساله‌اش جای زخم‌ و کبودی‌ می‌بیند؟! فرمود: الان دستم به بازوی ورم‌کرده زهرا رسید…

 


[1]. سوره انفال، آیه 2.

[2]. سوره حدید، آیه 16.

[3] . بحارالانوار، ج 45، ص 386.

[4] . بحارالأنوار،  ج ۷۱ ,  ص۲۲۰.

[5] . سوره احزاب، آیه 33.