امام سجاد(علیه‌السلام)، الگوی جهاد تبیین

امام سجاد(علیه‌السلام)، الگوی جهاد تبیین


امام سجاد(علیه‌السلام)، الگوی جهاد تبیین

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: اقدامات امام سجاد(علیه‌السلام) برای احیای امتِ امام‌کُش چه بود؟ // کار فرهنگی در شرایط بایکوت مطلق // میراث مکتوب شیعه را قدر بدانیم!// پی بردن به جایگاه آرامش به وسیله معنویت در غرب!// سلامت معنوی از همه‌ ارکان سلامت مهم‌تر است

 

شناسنامه:

عنوان: سومین شب از مراسم ویژه انوار کربلا، میلاد امام علی‌بن‌الحسین(علیه‌السلام)

موضوع: امام سجاد(علیه‌السلام)، امام بن‌بست‌شکن

زمان: 6 اسفندماه 1401

مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

توصیفی از دوران امامت امام ‌سجاد(علیه‌السلام)

ما امام سجاد(علیه‌السلام) را با کربلا و روضه‌های آن می‌شناسیم و غالباً چیز بیشتری از شخصیت این امام نمی‌دانیم، حال فرصتی است که به مناسبت میلادشان نکاتی در مورد این امام عزیز بشنویم و ان‌شاءالله از سفره‌ معرفت ایشان بهره ببریم.

 امام سجاد(علیه السلام) در چه عصری زندگی می‌کردند؟ شخصیت و عملکرد ایشان در دورانی که به امامت رسیدند چه بود؟ زندگی امام به دو بخش تقسیم می‌شود: دوران قبل از کربلا و دوران بعد از حادثه‌ کربلا که دوران امامت حضرت است. اولاً امام در کربلا به امامت رسیدند، در سخت‌ترین شرایط، در اسارت و غل و زنجیر به امامت رسیدند. شرایط هیچ امامی از نظر سختی شرایط دوران و انتقال امامت مثل امام ‌سجاد(علیه‌السلام) نبوده است. شرایط امام چهارم، فوق‌العاده سخت، بی‌نظیر و دوران عجیبی بوده است. ایشان امام امتی شدند که امام خودشان را کشته بودند. مردمی که برای کشتن امامشان وضو گرفتند و دور جنازه‌ امام‌ هلهله کردند، نوامیس امام را اسیر و اموالش را غارت کردند.

پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) امت اسلام را به گونه‌ای تربیت کرده و در مسیر رشد قرار داده بودند که رزمندگان در جنگ اُحد برای جان دادن در راه خدا از هم سبقت می‌گرفتند. شخصی در جنگ احد به مجروحانی که روی زمین افتاده بودند آب می‌داد، اولین مجروح گفت: مجروح بعدی از من تشنه‌تر است، آب را به او برسان. رفت به دومی آب بدهد، دومی گفت: سومی از من تشنه‌تر است، همین طور تا هفت نفر، رفت سراغ نفر هفتم دید شهید شده. برگشت سراغ اولی دید شهید شده، دومی و سومی هم شهید شده بودند. آدم‌هایی که اجازه نمی‌دادند آب وضوی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) روی زمین بریزد و برای تبرک می‌بردند. در میان این جماعت رشد می‌کردند تا به ملکات و فضائل اخلاقی برسند و مؤمنین حقیقی مثل عمار، یاسر، مالک اشتر و شخصیت‌های این چنین، بین آنها به وجود آمدند.

غاصبان حکومت، بعد از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بلایی بر سر این امت آوردند که این امت جمع شدند و با دست خود امام‌زمان‌شان را کشتند و بعد خوشحالی هم کردند؛ امام‌زین‌العابدین(علیه‌السلام) در این جامعه‌ که از نظر فکری و روحی مرده بود، جامعه نابینا، ناشنوا و‌ نافهم، به امامت رسیدند.

 

سخت‌ترین دوران امامت// وضعیت جامعه اسلامی بعد از واقعه عاشورا

امام سجاد(علیه‌السلام) در دوران امامت با چه خلفایی معاصر بودند؟ اول یزیدبن‌معاویه(لعنت‌الله‌علیه)، بعد عبدالله‌بن‌زبیر که در تاریخ هست که زبیری‌ها چه جنایاتی کردند! بعد مروان‌بن‌حکم که از بنی‌امیه بود، بعد عبدالملک مروان که او نیز از بنی‌امیه بود، ولید‌بن‌عبدالملک هم از بنی‌امیه بود؛ یکی خبیث‌تر از دیگری. داستان‌ جنایت و خباثت‌‌ اینها در تاریخ موجود است. جامعه بعد از واقعه کربلا، جامعه‌ وحشی‌ بود که امام و حجت خدا را سر بریدند.

در مورد شهادت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، یک نفر از خوارج حضرت را کشت. امام حسن(علیه‌السلام) را مخفیانه زهر دادند، ولی کم‌کم کار به جایی رسید که در زمان امام حسین(علیه‌السلام) جمعیت فخر کنند به اینکه امام‌شان را بکشند! حتی برای گرفتن جایزه از هم سبقت بگیرند! عجیب است! آن جامعه دیگر جامعه‌ وحشی بود. شیعیان به شدت سرکوب شدند، سروران‌ تشیع که اهل‌بیت(علیه‌السلام) بودند، اسیر شدند و به شهادت رسیدند. شیعه نمی‌توانست نفس بکشد، خفقان شدید حاکم بود. بعد از حادثه‌ کربلا چه جنایاتی رخ داد، در چنین شرایطی امام به امامت ‌رسیدند. شیعه‌ قدرتی نداشت، عقلی و معنویتی در جامعه وجود نداشت. امام باید چه می‌کردند؟ یاری وجود نداشت که با او قیام کنند. امام نمی‌توانستند از میان امت خود خارج شود، چراکه امام موظف است امت را هدایت کند. نه می‌تواند سکوت مطلق کند و نه می‌تواند با حکومت ظلم سازش کند، در یک شرایط بسیار سختی که این شرایط به این شکل حتی برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) نبود. شرایط امام حسین(علیه‌السلام) هم طوری بود که قیام کردند و شهید شدند، ولی در این موقعیت امام‌زین‌العابدین(علیه‌السلام) نه می‌توانستند قیام یا سکوت کنند و نه می‌توانستند از بین امت بروند.

 

نوع مبارزه امام سجاد(علیه‌السلام) // امام بن‌بست‌شکن

امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) چه کردند؟ حضرت برای اینکه آن جامعه‌ مرده را احیا کنند به کارهای عجیبی دست زدند. امام در بن‌‌بست کامل بودند، اما چگونه بن‌بست را شکستند؟ حضرت بعد از حادثه کربلا کار اساسی کردند و آن زنده نگه داشتن یاد کربلا، عاشورا و امام حسین(علیه‌السلام) بود. 34 سال دوران امامت حضرت بعد از کربلا که در این مدت راهی نداشتند که بخواهند عاشورا را به صورت رسمی تبلیغ کنند؛ نه تریبون اجتماعی، نه نماز جمعه‌ای، نه مسجد و نه محرابی، به آن معنا که بتوانند تبلیغ و ترویج کنند. حکومت مطلقاً در اختیار بنی‌امیه بود. در چنین شرایطی امام از راهی که دشمن تصور نمی‌کرد مبارزه را شروع کردند.

 در روایات می‌فرمایند که سلاح مؤمن بکاست؛ یکی از اسلحه‌های مؤمن گریه است، در دعای کمیل هم می‌خوانید: «و سِلاَحُهُ الْبُکَاءُ»، گریه اسلحه است، امام اسلحه گریه را به‌ کار انداختند. نه اینکه تصور کنید امام به صورت تصنعی گریه می‌کردند، ابداً! داغ مصیبت کربلا بیش از اندازه جانسوز بود. امام سجاد(علیه‌السلام) از این وسیله استفاده کردند. امام می‌توانستند فقط در خانه گریه کنند، ولی هم در خانه و هم بیرون از خانه گریه می‌کردند. در خانه غلام حضرت به امام عرض می‌کند: آقا شما سی سال است گریه می‌کنید، هر زمان ما سفره انداختیم که غذا یا آبی آوردیم، شما گریه کردید، آخر این چه مصیبتی است که سرد نمی‌شود؟!

 

اقدامات امام سجاد(علیه‌السلام) برای احیای امتِ امام‌کُش 

حضرت فلسفه گریهها را با چه ادبیاتی بیان می‌کنند! یعقوب(علیه‌السلام) دوازده پسر داشت، که یکی از آنها گم شد، او می‌دانست که یوسف زنده است، فقط نمی‌دانست کجاست، اما آنقدر گریه کرد که چشمانش نابینا، موهایش سپید و قدش خم شد. آن‌وقت شما می‌گویید من گریه نکنم؟! درحالی‌که سر هجده نفر از عزیزانم از جمله پدرم را که حجت خدا بود، در عرض یک روز، مقابل چشمان ما به نیزه زدند. حضرت دارند روضه می‌خوانند، ولی عمق فجایع و جنایت دشمن را در این روضه بیان می‌کنند. این مصیبت حتی با مصیبت یعقوب و ایوب(علیهما‌السلام) که صبرشان زبانزد بود، هم قابل مقایسه نیست.

در روایت هست قصابی داشت گوسفندی را ذبح می‌کرد. حضرت دوان‌دوان رفتند و جلویش را گرفتند و فرمودند: به این زبان‌بسته آب داده‌اید؟ پاسخ داد: بله، ما مسلمانیم، گوسفند را بدون آب دادن ذبح نمی‌کنیم. حضرت نشستند و گریه کردند. قصاب گفت: چرا گریه می‌کنید؟ آقا فرمودند: ولی پدر مرا لب‌تشنه شهید کردند. سؤال کرد: پدر شما کیست؟ فرمودند: من زین‌العابدینم، پدرم اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) بود. حضرت در میان مردم می‌رفتند و حادثه عاشورا را با اینگونه رفتارها زنده نگه می‌داشتند.

 

امام سجاد(علیه‌السلام) الگوی جهاد تبیین// جهاد تبیین با زبانِ بسته

امروزه برای رساندن حرفی یا انجام تبلیغی، روی لیوان، لباس یا دیگر اشیاء آن حرف یا تصویر را حک می‌کنند. در حالی که 1350 سال قبل، امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) نام امام حسین(علیه‌السلام) را نه روی لیوان آب، بلکه روی آب حک کردند. تا جایی که وقتی آب می‌بینیم، می‌گوییم: «السلام‌علیک‌یا‌ابا‌عبدالله‌الحسین». حضرت هر جا آب می‌دیدند، گریه می‌کردند. کم‌کم بین شیعیان مرسوم شده بود که تا آب می‌دیدند، یاد امام حسین(علیه‌السلام) می‌افتادند. اینها کارهای حضرت زین‌العابدین(علیه‌السلام) بود. حضرت در زنده نگه داشتن حادثه عاشورا و امام حسین(علیه‌السلام) و جنایات بنی‌امیه نقش بسیار مهمی ایفا کردند. ایشان نفر به نفر اقدام می‌کردند. با اینکه اصلاً رسانه‌ای نداشتند. قدرت اجتماعی یا قدرت حاکمیتی در اختیارشان نبود تا حرفشان را بزنند. مثلاً جارچی‌ها بگویند تا همه بفهمند. یعنی در شرایط بسته هم می‌توان تبیین کرد، می‌توان جهاد کرد.

 

مبارزه غیرعلنی و نامحسوس

دومین کاری که حضرت در دوران امامت کردند، اتخاذ مواضع فوق‌العاده هوشمندانه‌ بود. اتفاقات و حوادثی که باعث می‌شد شیعیان و دوستان اهل‌بیت به جنب‌وجوش بیفتند و حرکت یا اقدامی انجام دهند. بعضی‌ از این اقدامات مورد تأیید امام بود، ولی بعضی هم مورد تأیید نبود. سیاست کلی امام در آن دوران تقیه بود؛ یعنی امام اصلاً به‌طور علنی و رسمی اقدامی علیه بنی‌امیه و حکومت نمی‌کردند، چراکه با این کار قطعاً کشته می‌شدند و هیچ ثمره‌ای برای امت اسلام نداشت. جامعه‌ای که به انحطاط کشیده شده بود نیاز به امام داشت تا امام، جامعه را احیا کند. کشته شدن امام در آن شرایط اصلاً به نفع جامعه نبود. لذا امام تقیه می‌کردند؛ یعنی نیات خود را پنهان می‌کردند و هیچ مواجهه رسمی با حکومت نداشتند.

 

وقایع بعد از جریان کربلا

یکی از وقایعی که اتفاق افتاد، واقعه «حرّه» در مدینه بود. طی آن «عبدا‌لله‌بن‌حنظله»، در مدینه قیام کرد. بعد از آن مسلم‌بن‌عقبه از طرف بنی‌امیه آمد و جنایتی بس عجیب در آنجا رخ داد. یزید سه روز مال و ناموس اهل مدینه را بر سپاهیانش حلال کرد. چه جنایاتی که اینها در مدینه مرتکب شدند و در تاریخ ثبت شده است!

اما با اینکه مسلم‌بن‌عقبه آدمی بود که تا نام زین‌العابدین(علیه‌السلام) می‌آمد، شروع به فحاشی می‌کرد، چون حضرت در آن حادثه همراهی نکرده بودند، با امام و خاندان حضرت ملایم برخورد کرد و کاری به آنها نداشت. امام و عده‌ای از بنی‌هاشم اصلاً از قیام عبدالله حنظله راضی نبودند، ولی متأسفانه این کار را انجام دادند و سر خود قیام کردند.

دومین حرکت، حرکت توابین بود. «سلیمان بن صُرَد خزاعی» و عده‌ای که امام حسین(علیه‌السلام) را در عاشورا همراهی نکردند. بعداً پشیمان شدند و خواستند توبه کنند، برای همین قیام کردند. حرکت توابین سیاسی نبود، یعنی اصل قیام به قصد توبه بود. از اینکه کوتاهی کردند، آنقدر نادم و پشیمان بودند که جمع شدند و برای آنکه آمرزیده شوند، قیام کردند و همه هم کشته شدند. قیام توابین سیاسی نبود؛ یعنی با نیت مبارزه با طاغوت نبود. البته یزید را قبول نداشتند، ولی اصل نیت آنها توبه بود. با اینکه تعداد شهدای قیام توابین از شهدای کربلا خیلی بیشتر بود، اما اثر چندانی در تاریخ نگذاشتند. شاید خدا آنها را به خاطر آن اقدامی که کردند، بخشیده باشد. امام با این حرکت مخالف نبودند ولی موافق هم نبودند؛ یعنی واکنشی نسبت به این مسئله نداشتند.

 

واکنش امام به قیام مختار

قیام مختار حرکت دیگری بود که توسط جمعی از شیعیان انجام شد و امام در آن هم هیچ دخالت ظاهری نکردند. مختار حتی به منظور یافتن حجتی برای قیامش می‌خواست به محضر امام سجاد(علیه‌السلام) برود اما حضرت بنا به مصلحت ورود نمی‌کردند. از اینرو مختار به سراغ برادر حضرت (محمد حنفیه) رفت.

 به هر حال مختار قیام کرد. وقتی سر عبیدالله‌بن‌زیاد(لعنت‌الله‌علیه) را برای امام سجاد(علیه‌السلام) فرستاد، حضرت برای مختار دعا کردند و فرمودند: «جزَی اللهُ المُختارَ خَیراً»[1]؛ خدا جزاء خیر به مختار دهد. یا مثلاً وقتی خبر کشته شدن حرمله به امام سجاد(علیه‌السلام) رسید، مختار را دعا کردند. اینها نشان می‌دهد که حضرت با حرکت مختار موافق بودند، ولی نمی‌توانستند ابراز کنند. چراکه اگر ابراز می‌کردند، هم خود حضرت و هم مختار را می‌کشتند. لذا گرچه قیام او در ظاهر سر ‌خود بود، ولی در باطن از سر بصیرت بود.

 

هدایت امت اسلامی، بعد از عاشورا

بخش دیگری از اقدامات امام سجاد(علیه‌السلام)، رابطه ایشان با شیعیان بود. شیعیان ناب که در کربلا شهید شده بودند. فقط یک عده‌ مانده بودند که آدم‌‌های خوبی بودند، بعضاً حادثه کربلا را نفهمیده بودند و بعداً به آن پی بردند یا قدرت حضور نداشتند. یک عده‌ ناچیز هم که به شیعیان و پیروان علی‌بن‌ابی‌طالب و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) معروف بودند، عملاً در جامعه آن زمان هضم شده بودند و علاوه بر آن دور از امام، در کوفه و عراق زندگی می‌کردند. بنابراین امام به شیعیان دسترسی نداشتند و امکان هیچ حرکتی هم نبود. امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) در این شرایط و در طول امامت 34 ساله خود همه چیز را از صفر شروع کردند تا مردم و قلوب آنها را به سمت خاندان عصمت و طهارت جلب کنند. باید روضه‌های کربلا و شام را ببینید که حضرت چه صحبت‌هایی داشتند، آنجا قرآن می‌خوانند، آیات را تفسیر می‌کنند‌، به مردم می‌گویند ما اهل‌بیت هستیم.‌ از خطبه امام سجاد(علیه‌السلام) در مجلس یزید که رسواکننده بود، تا اقداماتی که پس از آن انجام دادند.

 

مواجهه امام سجاد(علیه‌السلام) با فرقه‌های انحرافی

 از همان تعداد کم شیعیان، بخشی هم منحرف شده بودند.‌ فرقه «کیسانیه» و «غُلات» ایجاد شد. کیسانیه گفتند: امام ما «محمد حنفیه» است و پیرو او شدند. فرقه غلات هم درباره اهل‌بیت غلو می‌کردند که امام سجاد(علیه‌السلام) برای اصلاح آنها جملاتی فرمودند: «أَحِبُّونَا حُبَّ اَلْإِسْلاَمِ فَمَا زَالَ حُبُّکُمْ لَنَا حَتَّی صَارَ شَیْناً عَلَیْنَا»[2]؛ اگر ما را دوست دارید، بر اساس اسلام و ضوابط آن ما را دوست بدارید. به گونه‌ای به ما محبت می‌کنید که باعث می‌شوید به ما آزار برسد، باعث می‌شوید دشمن بر ما مسلط شود. مثل ابراز محبت‌های غلوآمیز برخی هیئت‌ها و مداحان و بعضی از اهل‌بیتی‌ها که روز عاشورا و غیرعاشورا در کربلا، سینه‌خیز تا حرم امام‌حسین(علیه‌السلام) می‌روند، به حرم و ضریح امام‌حسین(علیه‌السلام) سجده می‌کنند، برای امام‌حسین(علیه‌السلام) قمه بر سر خود می‌زنند و... دشمن با این چیزها شیعه را وهن می‌کند و شیعه‌ستیزی می‌کند،. تصاویر این قمه‌زنی‌ها را در دنیا پخش می‌کند تا اگر کسی به تشیع گرایش پیدا کرده، با دیدن این تصاویر با خود بگوید اینها که به خودشان هم رحم نمی‌کنند، به ما رحم کنند؟!!

از اینرو مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) صراحتاً فرمودند که اینها اصلاً عزاداری نیست‌ و حرام است‌. بعضی کارها برای اهل‌بیت غلو است. می‌گویند علی(علیه‌السلام) خداست، زینب خداست، شعر می‌خواند: «لاحول و لا قوه الا باباالفضل»! در حالی که اگر ابالفضل قدرتی هم دارد، برای خداست. امام سجاد(علیه‌السلام) سعی داشتند اینها را کنترل کنند. بعضی از مورخین نوشته‌اند امام سجاد(علیه‌السلام) در دوران امامت‌شان یعنی از بعد از حادثه کربلا قبل از اقدامات، پنج نفر شیعه داشتند! آنهایی که حرف حساب می‌زدند و شیعه درست و حسابی بودند، فقط پنج نفر بودند.

 

کار فرهنگی در شرایط بایکوت مطلق// سیره تربیتی امام سجاد(علیه‌السلام) در مورد غلامان و کنیزان

امام چه کردند؟ اولاً اساس کار امام بر مخفی‌کاری بود. نمی‌توانستند علنی کاری انجام دهند، از اینرو شروع کردند به تربیت نسل جدید. در دورانی که جامعه اینقدر سقوط کرده که عقلانیت و معنویتش زائل شده، تا حدی که امام‌کش شده است، در آن جامعه باید چه می‌کردند؟ در جامعه‌ای که عقل، ایمان و معنویت مردم زائل شده هیچ کاری جز کار فرهنگی نتیجه نمی‌دهد. باید از صفرشروع کرد و معنویت و عقلانیت را تقویت کرد؛ از این جهت روش حضرت در امامتشان احیای عقول و قلوب بود.  

اینکه ما می‌گوییم امام بن‌بست‌شکن، حضرت بن‌بست آن جامعه را چگونه شکستند؟ حضرت تا صدهزار نفر غلام و کنیز می‌خریدند همه را هم یک سال نگه می‌داشتند؛ یعنی یک تعداد را در یک سال می‌خریدند بعد اینها را آزاد می‌کردند. آنها می‌گفتند آقا چرا شما ما را می‌خرید و آزاد می‌کنید؟ امام می‌فرمودند: شما برده نباشید، آزاد باشد برای خودتان، انسان‌ها حُرّند خدا آنها را آزاد آفریده. بعد اینها می‌دیدند این آقا واقعاً دارد با نیت خالص اینها را می‌خرد، کاری هم با آنها ندارد و آزادشان می‌کند، به همین دلیل شیفته امام می‌شدند. خیلی‌هایشان نزد امام می‌آمدند و می‌گفتند: می‌شود ما نزد شما بمانیم؟ همین‌گونه حضرت صدهزار نفر را خریدند و آزاد کردند و اینها در مدینه ماندند. شب‌های آخر ماه رمضان حضرت غلامان یک‌ساله را جمع می‌کردند، بعد یک لیست داشتند که می‌آوردند کارهای خطایی که غلامان و کنیزان کرده بودند را می‌خواندند، بعد اینها می‌گفتند: زین‌العابدین می‌خواهد چه کند، می‌خواهد چوب بزند، جریمه کند؟! بعد حضرت مثل ابر بهار شروع به گریه می‌کردند، دستانشان را بلند می‌کردند و می‌فرمودند: خدایا! تو شاهد باش همه خطاها و رنج‌هایی که از اینها دیدم را بخشیدم، برای اینکه تو زین‌العابدین(علیه‌السلام) را ببخشی. جلسه، مجلس گریه می‌شد و همه ضجه می‌زدند.

 آنها یک سال کنار چنین شخصیتی قرار می‌گرفتند. بعضی از غلامان و کنیزان حضرت جزء اولیای الهی شده بودند. شخصی گفت: دیدم فردی ناله می‌زند و دعای باران می‌خواند، همان‌جا ابرها به آسمان مدینه آمد و باران گرفت. دنبال سر او راه افتادم تا ببینم کیست؟ دیدم به خانه زین‌العابدین(علیه‌السلام) رفت و در‌ واقع غلام حضرت بود. حضرت آنها را تربیت و آزاد می‌کردند، مجدداً غلام و کنیز می‌خریدند و صدهزار نفر را اینگونه با آداب شیعه و تفکر ناب محمدی آشنا کرده بودند؛ یعنی امام(علیه‌السلام) در مدینه لشکری نامرئی برای خودشان ایجاد کرده بودند. این حرکت به معنای بن‌بست‌شکنی است.

 

جهاد فرهنگی و اخلاقی امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) در زیارت بیت‌الله‌الحرام

یکی دیگر از کارهای امام در دوران خفقان این بود که پیاده یا سواره به زیارت خانه خدا و بیت‌الله‌الحرام می‌رفتند.

در زمانی که زیادی از مردم به حج مشرف می‌شدند، حضرت در این مسیر به صورت ناشناس به زوّار خانه خدا کمک می‌کردند. حتی پیرمرد‌هایی که قدرت قضای حاجت نداشتند، حضرت در این امر به آنها کمک می‌کردند. به مریضان کمک می‌کردند و کارهای آنها را انجام می‌دادند. اگر هم شخصی ایشان را می‌شناخت و به بقیه معرفی می‌کرد، خدا‌حافظی می‌کردند و به مسیر دیگر و کاروان‌های دیگری که ایشان را نمی‌شناختند می‌رفتند. برای امت امام‌کُش و امتی که در آن معنویت و عقلانیت زائل شده، امام(علیه‌السلام) به زوّار خدمت می‌کنند؛ یعنی روح همبستگی، برادری و ایمان را احیا می‌کند‌. ایشان از صفر شروع کردند، خودشان یک تنه درس می‌دادند و جهاد فرهنگی و اخلاقی می‌کردند و مردم متحول می‌شدند. وقتی متوجه می‌شدند زیارت چقدر اهمیت دارد که پسر پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به زوار کمک می‌کنند و همین شأن زیارت بیت‌الله‌الحرام و زائر را بالا می‌برد.

 

هدایت مردم به وسیله نقل روایات و رساله حقوق

از دیگر کارهایی که حضرت انجام می‌دادند، روایاتی بود که نقل می‌کردند. البته متأسفانه تعداد زیادی از احادیث امام به دلیل خفقان، به ما نرسیده است. در کتب اربعه شیعه تقریبا سیصد حدیث از امام سجاد(علیه‌السلام) وجود دارد، ولی حضرت در همان خفقان هم مردم را هدایت و برایشان صحبت می‌کردند.

همچنین از حضرت کتابی به‌ نام «رساله حقوق» برای تقویت عقلانیت جامعه وجود دارد. این کتاب بسیار خواندنی است، جنبه‌های زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و... مدنظر ایشان قرار گرفته است. در این کتاب اینکه حق چشم، گوش، دست، پا، اعضا و جوارح ما یا حق پدر، مادر، برادر، خواهر و همسر چیست، آمده است. حضرت حقوق اجتماعی را نیز بیان نموده تا جامعه از این حالت توحش و دوری از عقلانیت خارج شود.

 

مبارزه امام سجاد(علیه‌السلام) در قالب دعا

یکی دیگر از کارهای اصلی و بسیار مهم حضرت، دعا و مناجات بود. ما مناجات را حرف زدن با خدا و یک عمل صرفاً فردی می‌دانیم، حتی اگر در جمع صورت گیرد. ولی امام سجاد(علیه‌السلام) برای ترمیم و بازسازی روحیه ازبین‌رفته، عقلانیت زایل‌شده و معنویت رنگ‌باخته جامعه در قالب دعا و مناجات، بیانات بسیار پرمعنایی دارند. این یکی از مبارزات حضرت در قالب صحیفه سجادیه بود.

دعای مشهور به سحر، از حضرت سجاد(علیه‌السلام) است. زمزمه‌های حضرت در سحرهای ماه مبارک رمضان، هوش از سر شنونده‌ها می‌بُرد و قلب‌ مرده‌ها را احیا می‌کرد یا وقتی مناجات می‌خواندند، مردم بین راه متوقف می‌شدند. قرآن نیز به همین مسئله اشاره دارد: «اَلَم یَأنِ لِلَّذین آمَنوا اَن تَخشَعَ قُلوبُهُم لِذِکرِ‌اللهِ»[3]؛ آیا وقت آن نرسیده که آنهایی که ایمان دارند، دل‌هایشان با یاد خدا بلرزد؟ زیارت امین‌الله از معتبرترین زیارات در همه اعتاب مقدسه، از امام سجاد(علیه‌السلام) است. همچنین در صحیفه سجادیه، حضرت در قالب دعا با بنی‌امیه مبارزه کردند. بین علما مشهور بوده که به صحیفه سجادیه «اخت‌ القرآن» ( خواهر قرآن) می‌گفتند. همچنین زبورآل‌محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) یا انجیل اهل‌بیت(علیهم‌السلام). این اسامی یعنی این‌‌ کتاب، کتابِ زندگی است. همان‌طور که انجیل برای مسیحی‌ها و زبور برای یهودیان بود، قرآن کتاب زندگی و صحیفیه سجادیه نیز خواهر قرآن است و تبیین می‌کند.

 

جایگاه و اهمیت والای صحیفه سجادیه // صحیفه سجادیه، کتاب دست‌نوشت امام معصوم(علیه‌السلام)

نهج‌البلاغه کتاب بی‌نظیری است که توسط عالم شیعی جمع‌آوری شده و بسیار کتابی عالی است و باید از آن استفاده کنیم، اما دست‌نوشته‌ شخص امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نیست. بلکه سخنرانی‌های حضرت جمع‌آوری و تبدیل به کتاب شده است. در حالی که دعاهای صحیفه سجادیه را خود حضرت انشاء می‌کردند و امام باقر(علیه‌السلام) و برادرشان زیدبن‌‌علی(علیه‌السلام) آنها را می‌نوشتند.

در بعضی از نقل‌ها آمده که امام صادق(علیه‌السلام) نیز کودک بودند و در آن جلسه حضور داشتند. بعداً امام صادق(علیه‌السلام) و سایر اهل بیت(علیهم‌السلام) این کتاب را تأیید کردند. اینکه شخص امام(علیه‌السلام) اقدام به انشاء کتاب کردند، بسیار اهمیت دارد. حال این کتاب در بین ما وجود دارد، ولی چند نفر از ما این کتاب را دیده است؟! بیشترین کاری که برای زین‌العابدین(علیه‌السلام) کرده‌ایم، ریختن چند قطره اشک در عاشورا برای ایشان بوده. البته این هم خوب است ولی اصلاً پذیرفته نیست که در خانه شیعیان، کتاب زین‌العابدین(علیه‌السلام) نباشد، یا باشد ولی آن را نخوانده باشیم!

 

صحیفه سجادیه، میراث مکتوب شیعه

صحیفه سجادیه؛ کتابی که غیرمسلمان‌ها و بعضی علمای اهل سنت به‌خاطر خواندن آن شیعه شدند. بنده اخیراً شنیدم افرادی در خارج از کشور، به‌خاطر خواندن صحیفه سجادیه مسلمان و شیعه شدند. همچنین علمای اهل سنتی که به‌خاطر خواندن این کتاب، شیعه شدند، اما هنوز اسم این کتاب هم به گوش بعضی از شیعیان نخورده است. به حرمت زین‌العابدین(علیه‌السلام) تصمیم بگیرید کتاب صحیفه سجادیه را تهیه کنید و در خانه‌هایتان داشته باشید. کسانی که دستتان می‌رسد تعدادی کتاب صحیفه سجادیه را تهیه کنید و به دوستان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هدیه کنید.

 به صحیفه سجادیه میراث مکتوب شیعه می‌گویند. امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) مسائل فردی، خانوادگی، اجتماعی، سیاسی، امنیتی، اخلاقی، اعتقادی، تاریخی، بهداشتی، جسمی، روحی و عبادات را در قالب دعا و حرف زدن با خداوند متعال آموزش داده‌اند. دشمنان هم متوجه این مبارزه نمی‌شدند، چراکه یک حرکت خزنده فرهنگی عمیق بود. ناگهان بنی‌امیه دیدند که با فوجی از مخالفین خود مواجه شده‌اند، به طوری که بنی‌عباس وقتی می‌خواستند روی کار بیایند با شعار حمایت از اهل‌بیت(علیهم‌السلام) مردم را فریب دادند! امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) الگوی جهاد فرهنگی و جهاد تبیین در فقر و بایکوت مطلق بودند.

 

کسی که اهل دعا نباشد، مستکبر است!

مردم معمولاً گرفتارند. نیازهایی دارند، خیلی‌ها به معنویات رجوع می‌کنند. تبلیغ، جلسه و کار تبلیغ دینی هم هست، ولی یک بخش از مردم‌اند که فشارهای زندگی، معیشتی، تربیتی، اخلاقی، اجتماعی و سختی‌هایی که در زندگی می‌بینند، آنها را وادار می‌کند به سمت معنویات بروند، به زیارت، نماز و دعا پناه ببرند. این نشانه خوبی است چراکه خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: کسانی که اهل دعا نباشند، مستکبرند! روحیه استکباری دارند. عده‌ا‌ی از مردم به‌خاطر مشکلات به خانه خدا می‌روند، یک عده هم شاید‌ مشکلات نداشته ‌باشند، ولی آرامش خود را در معنویات می‌بینند، یعنی با زیارت و خواندن نماز و نشستن در جلسه روضه حال‌شان خوب می‌شود. از این آرامش‌های معنوی لذت می‌برند و به سمت معنویات گرایش پیدا می‌کنند.

 

پی بردن به جایگاه آرامش به وسیله معنویت در غرب!

 امروزه لاییک‌ها به یک نتیجه‌ رسیده‌اند. این مطلبی که عرض می کنم در بعضی بیمارستان‌های انگلیس و کانادا اتفاق افتاده. در این بیمارستان‌ها یک عده برای عمل جراحی بستری بودند، زمان برایشان مشخص کرده بودند ولی با تأخیر به اتاق عمل می‌رفتند. سراغ‌شان که می‌رفتند می‌گفتند ما معتقد به دعاییم. ما باید دعا بخوانیم بعد به اتاق عمل برویم! مسیحی یا یهودی بودند. بعد پزشک‌ها جمع شدند و درباره نقش نیایش و دعا در بهبود و سلامت جسمی پژوهش کردند و به این نتیجه ‌رسیدند که بیمارانی که اهل معنویات و توجه به خدای متعالند، از نظر روحی آرامش بیشتری دارند و این آرامش به سلامت آنها کمک می‌کند. بالاخره وقتی مریض آرام باشد، استرس نداشته باشد، قوت قلب داشته باشد، دوام بیشتری می‌آورد و در سلامت جسمش‌‌ هم تأثیر دارد. از آن پس رسماً اعلام می‌کنند کسانی که می‌خواهند قبل از درمان و عمل جراحی دعا بخوانند، مجازند. الآن در بعضی از بیمارستان‌های انگلیس و کانادا که در حال فراگیر شدن است، مقالاتی هم درباره این موضوع نوشته شده. روحانیون، کشیش‌های مسیحی برای اینها در بیمارستان دعا می‌خوانند، بعد از دعا به اتاق عمل می‌روند.  

 

ارکان سلامت کدام است؟

ارکان سلامت چهار مورد است؛ 1. سلامت جسمی؛ که با بهداشت فردی مراعات می‌شود. 2. سلامت فکری و روحی؛ یعنی ممکن است فردی جسمش سالم باشد، اما از نظر فکری و روحی مریض باشد. آن هم یک بهداشت و سلامتی دارد که باید رعایت شود و‌ برنامه‌های فردی دارد. روان‌شناسان می‌گویند چه کارها را باید انجام دهید، چه حرف‌هایی را باید بزنید، انرژی‌های منفی را دفع کنید و... روش خودشان را دارد.

3. سلامت اجتماعی؛ شخص سلامت جسمی دارد، از نظر روحی و فکری هم خوب است، جامعه سالم نیست، در این جامعه نمی‌تواند زندگی کند. می‌گویند این سلامت ‌هم خیلی مهم است، جامعه هم باید سالم باشد. یک سلسله قوانین و دستورالعمل‌ها می‌گذارند، جامعه باید اینها را رعایت کند؛ اعم از قوانین راهنمایی رانندگی، قوانین سازمانی، اداری یا قوانین معاشرتی، اخلاقی، مردم باید اینها را رعایت کنند تا جامعه قابل تحمل باشد؛ به این سلامت اجتماعی می‌گویند. صد سال است این قانون وجود دارد. 4. سلامت معنوی؛ رکن دیگر سلامت که بسیار مهم‌تر از موارد قبلی است و کم‌کم انسانها دارند به اهمیت آن پی می‌برند.

 

ارزش و اهمیت سلامت معنوی// مهمترین رکن سلامت

سلامت معنوی با معنویات و با توجه به مبدأ حاصل می‌شود که به آن سلامت معنوی نیایش‌محور می‌گویند. سلامت معنوی خیلی مهم است. ممکن است فرد سلامت جسمی و روحی‌ داشته باشد، سلامت اجتماعی هم با یک‌ سلسله قوانین به وجود بیاید، ولی سلامت معنوی و باطنی نداشته باشد. به قانون عمل می‌کند ولی آدم ترسو، حسود یا بی‌صبری است؛ از نظر معنوی، قوت معنوی و باطنی ندارد. نزد بهترین پزشک آمده، میلیاردها هزینه می‌کند برای اینکه عملش کنند ولی دست و پایش می‌لرزد. مرحوم حضرت آیت‌الله‌المعظم سیداحمد خوانساری(رحمة‌الله‌علیه) که قبر مطهرشان در حرم حضرت معصومه(‌علیها‌السلام) در کنار قبر علامه طباطبایی(رحمة‌الله‌علیه) است، ایشان مرجع تقلید بودند، وقتی برای عمل جراحی می‌خواستند ایشان را بیهوش کنند، اجازه ندادند. چون فتوایشان این بود‌ که اگر کسی بیهوش شود، آن لحظاتی که بیهوش است قابل تقلید نیست چراکه از عقلانیت خارج می‌شود. از اینرو گفتند: مرا بیهوش نکنید. من شروع به ذکر گفتن می‌کنم، شما مرا جراحی کنید. از اول تا آخر جراحی که چاقو برداشتند، شکافتند، دوختند، ایشان ذکر می‌گفت و دردش را احساس نمی‌کرد. یکی در معنویت و توجه به خدای متعال به این قدرت می‌رسد، یکی هم می‌بینید همه‌ امکانات برایش فراهم است ولی از ترس می‌میرد. پس سلامت معنوی از همه‌ ارکان سلامت مهم‌تر است.

 

انس با صحیفه سجادیه

صحیفه‌ سجادیه، دعای کمیل، دعای ابوحمزه، نماز، روزه، توجه به خدای متعال و اهل ذکر بودن سلامت باطنی می‌دهد. مستمر باشد، هر چقدر اهل معنویات باشید، نسبت به دیگران سلامت بیشتری دارید.

حتماً صحیفه را مطالعه بفرمایید. در صحیفه‌ سجادیه امام(علیه‌السلام) در مورد جوانان و نسل، حرف‌های عجیب زده‌اند، درباره رفع کید دشمنان در قالب دعا حرف‌هایی زده‌اند که کاملاً برای ما درس است. ضعف‌های شخصیتی انسان را در یکی از این دعاها آورده‌اند. همه دعاها را مطالعه کنیم و عیب‌ها را از وجود خودمان رفع کنیم. سراسر این دعا مملو از معارف است.

 

 


[1]. بحارالانوار، ج ۴۵، ص۳۸۶.

[2]. کشف الغمة،  ج۲، ص۸۵.

[3]. سوره حدید، آیه 16.