اختلاف، نقطه آغاز اغواگری شیطان
اختلاف، نقطه آغاز اغواگری شیطان
اختلاف، نقطه آغاز اغواگری شیطان
حجتالاسلام مهدوینژاد: شیطان بر کسانی تسلط پیدا میکند که ولایتش را پذیرفته باشند // اولین آتشکده را قابیل با پیشنهاد شیطان ساخت! // تمدنسازی شیطان روی کره زمین چگونه شکل گرفته است؟ // ابلیس، شیاطین و جنیان از خودِ انسان برای به انحراف کشیدن و اغوا کردن انسان استفاده میکنند // لزوم جداسازی دو تمدن توحید و شرک از یکدیگر برای این است که سبک زندگی و بندگی آنها بر اساس بندگی شیطان و سبک زندگی شما بر اساس بندگی خداست. اینها نباید با هم مخلوط شود
شناسنامه
عنوان: بفرمایید مهمانی خدا
موضوع: آخرین فراخوان شیطان
زمان: سهشنبه 15 فروردین 1402، سیزدهمین شب ازمراسم ویژه ماه مبارک رمضان
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
مرور مباحث گذشته و معرفی تمدن شیطان
مطالبی را درباره شیطان، اهمیت اعتقاد به وجود آن، ویژگیهای شیطان، شیاطین جن و انس، قدرت شیطان و حیطه نفوذ او و درباره بعضی از مکاید و فریبهایش و نسبت بین نفس و شیطان عرض کردیم. اینکه شیطان دارای یک تمدن است و این تمدن را برای مبارزه با تمدن توحیدی اقامه کرده است؛ اینکه تاریخ تمدن بشر به چه زمانی برمیگردد، اولین تمدن، از آنِ چه کسی بوده و چگونه به وجود آمده، تمدن شیطانی چیست و تا به امروز در دنیای آخرالزمان کار این تمدن به کجا میرسد؛ اینها نکاتی است که انشاءالله وارد بحث آن میشویم و درباره آن صحبت میکنیم.
اولاً وقتی میگوییم تمدن؛ منظور یک زندگی به اصطلاح مدنی و شکلیافتۀ شهری، اجتماعی، دارای یک نظم و نظام و دارای اخلاق همزیستی جمعی است که این مجموعه را یک تمدن میگویند؛ در مقابل آن زندگی بیقاعده، حیوانی و توحش هست.
دو نظریه متفاوت درباره خلقت انسان
انسان یک موجود اجتماعی است و تحمل زندگی فردی را ندارد. انسان خودش جامعهساز است، خودش نیاز دارد و برای رفع این نیاز، خانواده را شکل میدهد و این خانواده و خانوادهها جامعهها را شکل میدهند.
حال درباره اینکه انسان چطور به وجود آمده، دو نظریۀ مهم هست؛ یک نظریۀ توحیدی و الهی، قرآنی و عقلایی که میگوید انسان مستقیماً مخلوق خداست. خداوند متعال انسان را آفریده و به او نعمتهای زیادی داده و او را جانشین خودش قرار داده و بشر، تحت اشراف خدای متعال زندگی میکند و برای او انبیا، راهنما و کتاب راهنما فرستاده و او را هدایت میکند. یک نگاه دیگر هم نگاه غیرموحدین عالم به انسان است، مثل نظریهپردازیهای داروین که میگوید انسان ابتدا میمون بوده و بعد در سیر تطوّر تاریخیاش تکمیل و تبدیل به انسان شده است! انسانها، اول موجودات وحشی غارنشین بودند و تمدن، لباس و خانۀ معناداری وجود نداشته و در این سیر تکاملی که امروز بشر به این تکامل رسیده، خودش به این تکامل رسیده است. میخواهند بگویند نیازی به وحی و خداوند متعال و... نیست، بشر خودش، خودش را تکمیل میکند؛ این تفکر مکتبهایی را تولید میکند که مکتب انسانگرایی و انسانمحوری یا همان امانیسم از دستاوردهای این تفکر است که همهچیز انسان است، همهچیز خودش است و خودش خودش را راهبری میکند.
دلایل رد تفکر غیر موحدین درباره خلقت انسان
تفکر (غیر موحدین) به دلایلی مردود است؛ اولاً که ما معتقد به وحییم و خداوند متعال این نظریه که انسان یک موجود دیگری بوده را رد میکند. مستقیماً خداوند متعال در قرآن میفرماید: ما انسان را خلق کردیم. درباره چگونگی خلق آن هم در قرآن آمده است. اما اینکه میگویند بعضی از آثار و نشانههای غارنشینی و توحش از انسانها در قرون گذشته به دست آمده که انسانها انسانهای نیمهوحشی بودند و... این را چگونه توجیه میکنیم و چگونه اینطور شده و چطور با این آیات قرآن جمع میشود؟ اینها هم جوابهایی دارد که به اختصار به آن اشاره میکنیم.
یک جواب آن این است که ممکن است در طول تاریخ، بخشی از این انسانها، از بدنۀ جامعۀ انسانی جدا شده باشند و در محیطهایی که جدا از این تمدنها بوده به زیست پرداخته باشند و قرنهای گذشته و هزاران سال گذشته ممکن است این اتفاق افتاده باشد و انسانهایی اینطوری زندگی کرده باشند. کما اینکه همین الآن هم در قرن 15 یا 14 که خیلی از آن نگذشتهایم، بعضی از روستاها و مناطق با جمعیتهای مثلاً محدودی پیدا شد که اینها اصلاً هنوز فاقد هرگونه امکانات و برخورداریهای بشر امروز که هیچ، انگار مثلاً این روستا اصلاً در نقشه نبوده است. حالا نمیخواهیم بگوییم که تقریباً بیش از یک دهۀ پیش در کشور خودمان هم یک نقطۀ اینچنینی در یکی از استانها کشف شد، در گوشه و کنار دنیا هم اینطور چیزها هست با اینکه قرنها از این دوران ابتدایی زندگی بشر گذشته ممکن است که چنین چیزهایی وجود داشته باشد.
وجود انسانهایی قبل از حضرت آدم(علیهالسلام)
نظریه بعدی مبنی بر وجود انسانهایی قبل از این انسان است. حتی در بعضی روایات ما هم به آن اشاره شده که قبل از خلقت آدم(علیهالسلام) هم انسانهایی بودهاند؛ بعضی روایات اسم آنها را به نام «نسناس» یا چیزهای دیگر ذکر کردهاند، آنها موجود بودند، مثل این بشر نبودند و تقریباً شکل آنها فاصله داشته که منظور این است که ظاهر انسانی داشتند ولی آن عقلانیت که در وجود بشرِ بعد که به دست خداوند متعال از حضرت آدم(علیهالسلام) خلق شد، را نداشتهاند. به اصطلاح امروزیها چند سطح، پایینتر از انسانها بودند. بله اینها وجود داشتند. یکی از شاهدهای این مطلب هم بیان ملائکه است که وقتی خداوند متعال میخواست حضرت آدم(علیهالسلام) را خلق کند ملائکه گفتند: «قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسْفِکُ الدِّمَاءَ»[1]؛ خدایا آیا میخواهی یکی را خلق کنی که در زمین فساد و خونریزی کند؟! گویا ملائکه یک خاطره و تصویری در ذهنشان بوده که اینها موجودات اهل فساد و خونریزی روی زمین بودند و با این ذهنیت چنین سؤالی را از خداوند متعال میپرسند. در روایت هم شخصی از امام صادق(علیهالسلام) سؤال میکند که اینها وجود داشتهاند؟ حضرت رد نمیکنند و میفرمایند: بله، انسانهایی قبل از حضرت آدم(علیهالسلام) بودند منتها به شکل بشر کنونی نبودند.
ممکن است اینها در آن وضعیت نیمهوحشی درون غارها زندگی میکردند که قابل پذیرش است. اما انسان مد نظر ما مستقیماً مخلوق خداست، کامل بوده و اولین انسان، پیامبر بوده زندگی منزه و زندگی انسانی و مدنی بوده است. نشانههای این مدنیت و تمدن: اول اینکه حضرت آدم و حوا وقتی از بهشت به زمین هبوط کردند، دچار فراق و غربت شدند، گریه میکردند و خیلی به آنها سخت میگذشت. به آنها این عبارات الهام شد که بگویید: «قَالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ»[2] بعد از آن این عبارات «فَتَلَقَّیٰ آدَمُ مِن رَّبِّهِ کَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَیْهِ»[3]. بعد از آن به آنها کلماتی القا شد که با آن توبه کنند، این کلمات را در روایات فرمودند: «یا حَمیدُ بِحَقِّ مُحَمَد یا عالیُ بِحَقِّ علی یا فاطِرُ بِحَقِّ فاطمه یا مُحْسِنُ بِحَقِّ الحسن یا قدیمَ الاِ حسان بِحَقِّ الحُسَیْن»، بوده است. با این عبارات حضرت آدم توبه کرد و آرامش و قرار پیدا کرد و زندگی آدم و حوا روی زمین شروع شد.
کعبه، اولین بنای روی کره زمین// بنای کعبه، نشانگر تمدن توحیدی
نشانههای آن زندگی شکلیافته و هدفمند و مدنی چه چیزهایی بوده که میگوییم زندگی آدم(علیهالسلام) زندگی متوحشانهای نبوده، از ابتدای خلقت، یک زندگی بدوی، غیرمتمدنانه نبوده، بر اساس ضابطه، قاعده، همزیستی، اخلاق جمعی و اخلاق انسانی بنا شده بوده است؟ نمونههایش را عرض کنم. یکی ساخت معبد، یعنی محل عبادت، یعنی یک سبک زندگی جهتدار و معنادار توحیدی.
اولین بنایی که روی کره زمین ساخته شد، به امر خداوند متعال به دست حضرت آدم(علیهالسلام) کعبه بود، به سند آیه: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکًا وَهُدًی لِلْعَالَمِین»[4]. کعبه، اولین خانهای است که حضرت آدم(علیهالسلام) به دستور خداوند متعال در زمین مکه (بیتاللهالحرام) بنا کرد. بعد خدای متعال حجرالاسود را برای نصب در کعبه نازل کرد. حجرالاسود سنگ بهشتی است که حجاج باید استلام کنند و محل توجه به خداوند متعال است و باعث زدوده شدن غفلت از قلب انسان است، اینکه خداوند دستور میدهد به آدم(علیهالسلام) که خانه بساز و سنگ را اینجا نصب کن، طواف کن و حج به جا بیاور، چون انسانی که از بهشت روی زمین هبوط کرده، نباید دچار غفلت شود و از خداوند متعال باز بماند.
این تمدن توحیدی است که اولین بنای روی زمین برای عبودیت است. دستور میدهد معبدی را بنا کنند، این زندگی که زندگی معمولی نیست. مناسک حج را به حضرت آدم(علیهالسلام) و حوا یاد میدهند و فرزندان آنها بعدها حج بهجا میآورند. شیطان باز اینجا ورود میکند و اخلال در عبودیت به وجود میآورد. سر راه اعمال حجِ حضرت آدم(علیهالسلام) قرار میگیرد و به دستور جبرئیل(علیهالسلام)، حضرت آدم(علیهالسلام) با سنگریزههایی شیطان را رمی جمرات میکند و شیطان را میزند.
زمان مبدأ و شروع حج
سؤالی که اینجا مطرح میشود که آیا حج از اوایل در آن ایام بوده است؟ امام صادق(علیهالسلام) میفرمایند: بله حج از اول بوده و در سوره قصص میفرمایند: در قصه ازدواج حضرت موسی(علیهالسلام) با دختران شعیب(علیهالسلام)، آنجا آیه شریفه با لفظ «ثَمانِیَ حِجَج»[5]، به جای «ثمانی سنین»، به جای اینکه سال به کار ببرد، حِجَج استفاده میکند یعنی سال را با حج استفاده میکند، نشان میدهد از اول بحث حج مطرح بوده است.
در آیات قرآن حضرت آدم و نوح(علیهماالسلام) حج به جا میآوردند، سلیمانبن داود(علیهالسلام) با جنیان و انسیان و با باد و قدرتهایی که در اختیار ایشان بود طواف بهجا میآوردند. هم روایات و هم آیات قرآن اشاره به اینها دارد. حضرت موسی(علیهالسلام) با شتر سرخی که داشتند طواف بهجا میآوردند و تلبیه میگفتند که در تاریخ ذکر شده، مخصوصاً تاریخ یعقوبی که این مطالب را نقل میکنیم.
سبک زندگی الهی، اولین سبک زندگی
روایات ناظر بر این است که حضرت آدم(علیهالسلام) با ورود به زمین با یک سبک زندگی با یک روش، زندگی خود را آغاز میکند. خداوند متعال آموزشهایی به ایشان میدهد که بتوانند از نعمات الهی و مائدههای طبیعی برای زندگیشان استفاده ببرند. حضرت آدم(علیهالسلام) که اولین انسان روی زمین بوده با آتش آشنا بوده و استفاده میکرده، دامداری و کشاورزی داشتند که اشاره خواهیم کرد.
دانه گندمی را خداوند متعال میفرستد و راه کاشت، داشت و برداشت آن را به حضرت آدم(علیهالسلام) یاد میدهند. بعد فرآیند آرد و خمیر کردن و پخت نان را یاد میدهند. اولین باری که حضرت آدم(علیهالسلام) نانی که از دسترنج خودشان تهیه کردند استفاده میکنند و بعد احتیاج به قضای حاجت پیدا میکنند، در روایت داریم که این مورد را هم به ایشان آموزش میدهند. نظافت و طهارت و قضای حاجت را به حضرت آدم(علیهالسلام) یاد میدهند یعنی یک زندگی پاک و استفاده از نعمتهای الهی و نظافت و طهارت و پاکی از همان اول بوده، نه اینکه (العیاذُ بالله) یک زندگی کثیف و نیمهوحشی جنگلی و حیوانی تصور کنیم! اصلاً چنین جوّی حاکم نبوده است.
چگونگی تداوم نسل بشر
بعد خداوند به آنها فرزندانی عطا کرده. حضرت حوا(علیهاالسلام) وقتی باردار میشوند برای اولین بار یک پسر و یک دختر که اسم فرزند پسر، قابیل و دختر هم لوپزا، با این تعبیر اگر اعرابی داشته و تلفظ دیگری داشته باشد. بعد مرتبه دوم که صاحب فرزند میشوند یک پسر و یک دختر که اسم پسر، هابیل و دختر، اقلیما. بعد ازدواجهایی اتفاق میافتد که اختلاف نقلهایی وجود دارد که چگونه اینها ازدواج کردند. یک نقل اینگونه است که پسر اول با دختر دوم، و پسر دوم با دختر اول به اذنالله اجازه داده شد که چنین ازدواجی شکل بگیرد و نسل بشر ادامه پیدا کند و نقلهایی دیگری هم هست که خداوند متعال حوریهای را از بهشت برای ازدواج آورد و نسل اینگونه ادامه پیدا کرد.
قابیل، پایهگذار تمدن شیطان روی زمین
تمدنسازی شیطان روی کره زمین چطور شکل گرفته است؟ شیطان برای اینکه تمدن خود را برپا کند؛ در مقابل این تمدنی که تمدن توحیدی او بر پایه عبودیت خداوند متعال و نبوت برپا شده و دارد یک زندگی پاک را پایهگذاری میکند و میخواهد بشر را به سعادت برساند، شیطان برای اینکه این سبک زندگی را تغییر دهد و این تمدن را زمین بزند، طراحی دارد. باید یک تمدن را در مثلا استفاده از آتش که مقابل آن تمدن اقامه نماید؛ راه دیگری ندارد مگر اینکه از میان فرزندان خود آدم گزینههایی را برای اقامه این تمدن انتخاب نمایند.
عرض کردیم که ابلیس، شیاطین و جنیان از خودِ انسان برای به انحراف کشیدن و اغوا کردن انسان استفاده میکنند. در بحث قدرتهای شیطان کاملاً به این مسئله اشاره کردیم که در میان انسانها، شیاطین جن و انس وجود دارند، در میان انسانها، کسانی که شیطان صفتاند با شیاطین جن دست میدهند و شیاطین جن بر نفس آنها سوار میشوند و به وسیله القائات و سوسههایی که به آنها میکنند آنها را به انجام دستورات خودشان وادار میکنند؛ یعنی بر کسانی که طبق آیه قرآن «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَی الَّذِینَ یَتَوَلَّوْنَهُ»[6]؛ ولایتش را پذیرفته باشند تسلط پیدا میکنند. شیطان بر کسانی تسلط پیدا میکند که ولایتش را پذیرفته باشند؛ از همان ابتدا ابلیس در میان فرزندان حضرت آدم(علیهالسلام) دنبال یارگیری بود و با نگاهی که به آنان کرد دید که قابیل قابل نفوذ است، سراغ او رفت. صاحب نفس امّاره بسیار قوی، صفت حسادت در او بسیار قوی و زمینههای اضلال و اغوا و انحراف در او بالا بود، سراغ قابیل رفت و روی حسد او سرمایهگذاری کرد. در وجود و صفت نفسانی او دمید و قابیل اولین شیطان انس روی زمین شد! پایهگذار تمدن شرک و کفر و مجری دستورات شیطان روی زمین، قابیل شد.
اختلاف، نقطه آغاز اغواگری شیطان
از همان ابتدا ابلیس در میان فرزندان حضرت آدم دنبال یارگیری بود و با نگاهی که به آنان کرد، قابیل را قابل نفوذ دید، پس به سراغ قابیل رفت؛ چراکه دارای نفس اماره و صفت حسادت بسیار قوی بود و زمینههای اضلال، اغوا و انحراف در او بالا بود. از اینرو شیطان روی حسد او سرمایهگذاری کرد. در وجود و صفت شیطانی او دمید و قابیل اولین شیطان اِنس روی زمین شد؛ پایهگذار تمدن شرک، کفر و مجری دستورات شیطان روی زمین، قابیل شد.
شیطان، اغواگری را از چند طریق پایهگذاری کرد. اولین آن اختلاف بین هابیل و قابیل بر سر وصایت و جانشینی حضرت آدم بود. میدانید وصایت دست خداست، انبیای الهی خودشان انتخاب نمیکنند، ولی قابیل دعوا داشت که من پسر بزرگترم و باید من جانشین پدر باشم. حضرت هابیل برای جانشینی ادعایی نداشت، ولیکن مشخص بود، هابیل با سجایایی که داشت جانشین حضرت آدم خواهد شد. چون اختلاف بالا گرفت آنجا خداوند متعال طراحی کرد، تا کمکم این صفت اهل توحید و اهل شرک و کفر از هم جدا شود. چراکه خداوند نمیگذارد، عهد او یعنی ولایت، طبق آیه قرآن به دست انسانهای ناشایست بیفتد، «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمینَ»[7]؛ عهد من، نبوت و رسالت من، به انسانهای ظالم نمیرسد.
دلیل قبول قربانی هابیل چه بود؟
قرار شد هابیل و قابیل هر دو قربانی دهند، هرکدام از قربانیها پذیرفته شد، آن شخص جانشین حضرت آدم (علیهالسلام) میشود، آیات 27 تا 31 سوره مائده میفرماید: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ ابْنَیْ آدَمَ بِالْحَقِّ إِذْ قَرَّبا قُرْباناً فَتُقُبِّلَ مِنْ أَحَدِهِما وَ لَمْ یُتَقَبَّلْ مِنَ الْآخَرِ قالَ لَأَقْتُلَنَّکَ قالَ إِنَّما یَتَقَبَّلُ اللهُ مِنَ الْمُتَّقینَ»[8]؛ قرار شد پسران آدم قربانی دهند؛ از یکی قبول شد از یکی قبول نشد، آنکه قربانیاش قبول نشد به برادرش گفت: تو را میکشم. او هم گفت: خدا از اهل تقوا قبول میکند. اگر شما دارید کاری انجام میدهید قبول نشد، در آن تقوا نبوده، به کسی ربطی ندارد. روایت از امام باقر(علیهالسلام) میفرماید: ماجرای قربانی این بود که هابیل دامداری داشت و قابیل کشاورزی میکرد. قرار شد قربانی دهند. قربانی از قرب میآید؛ یعنی عملی که انسان را به تقرب خدا میرساند. البته قربانی فقط گوسفند و شتر نیست، ما گمان میکنیم وقتی اسم قربانی میآید، منظور اینهاست، بلکه قربانی هر عملی است که موجب تقرب شود. لذا هابیل چه کار کرد؟ «فَقَرَّبَ هَابِیلُ کَبْشاً مِنْ أَفَاضِلِ غَنَمِهِ»؛ یک قوچ چاق و چله و فربه خوب از بهترین گوسفندانش انتخاب کرد، آن را برای قربانی آورد. انشاالله شما به مسجد اموی در سوریه مشرف شوید، آنجا دو جایگاه هست که میگویند جایگاه قربانی هابیل و قابیل است. گوسفند را گذاشت و رفت. قابیل چه کار کرد؟ «وَ قَرَّبَ قَابِیلُ مِنْ زَرْعِهِ مَا لَمْ یُنَقَّ»؛ شاخههایی از گندم که ناقابل و دورریختنی بود، مثل کاه را به عنوان قربانی آورد. آتشی آمد قربانی هابیل قبول شد و قربانی قابیل قبول نشد، «فَتُقُبِّلَ قُرْبَانُ هَابِیلَ».
کینهای که قاتل شد/ آغاز تمدن شرک و کفر
بعد از آن کینه برادر را به دل گرفت، حسادت هم داشت، خودخوری میکرد که چرا این اتفاق افتاده، حالا او جانشین حضرت آدم نمیشود. شیطان دوباره وارد مرحله بعد شد. شیطان سراغ قابیل آمد و گفت: دیدی که آتش آمد و قربانی هابیل را گرفت. این به آتش برمیگردد که در عالم یک قدرت است و پرستش آتش باعث میشود آتش برای تو کار کند. به او توصیه کرد که یک آتشکده بنا کند. «فَبَنَی لَهَا بَیْتاً وَ هُوَ أَوَّلُ مَنْ بَنَی بُیُوتَ النَّارِ»[9] اولین خانه آتش، یعنی آتشکده را قابیل با پیشنهاد شیطان ساخت. مرحله بعدی این تمدنسازی ساخت معبد شرک و کفر است. در تمدن الهی، خداوند دستور داد، کعبه ساخته شود. شیطان میآید در این تمدن معبد کفر و شرک بنا میکند. به دست یک انسان شیطانصفت، این اتفاق میافتد. برای اولین بار آتشکده ساخته میشود، هم عبادت میکند، هم نتیجه نمیگیرد. شیطان توصیه میکند، نامردی میکند، نتیجه هم نمیگیرد. شیطان پیشنهاد بعدی را میدهد. انسان را در مسیر سقوط قرار میدهد.
در روایت آمده است، شیطان مثل خون در بدن انسان جریان پیدا میکند و تمام وجودش را برای یک عمل ناشایست تحریک میکند. سراغ قابیل رفت و به او گفت: حالا که قربانی تو قبول نشد و قربانی هابیل قبول شد، حالا میدانی چه اتفاقی میافتد؟ دیگر نسل هابیل از این به بعد خواهند گفت: «نَحْنُ أَبْنَاءُ الَّذِی تُقُبِّلَ قُرْبَانُهُ»؛ ما فرزندان کسی هستیم که قربانیاش قبول شد. تو و فرزندانت سرشکسته خواهید بود، اگر میخواهی این اتفاق نیفتد اجازه نده نسل هابیل به وجود بیاید و زیاد شود، برو و هابیل را بکش. «فَاقْتُلْهُ کَیْلَا یَکُونَ لَهُ عَقِبٌ یَفْتَخِرُونَ عَلَی عَقِبِکَ فَقَتَلَهُ»؛ قابیل را تحریک کرد و قابیل رفت برادرش را کشت؛ اولین قتل روی زمین اتفاق افتاد.
اولین شهید عالَم
بنای این تمدن بر شرک و کفر، پرستش غیرخدا، قتل و فساد است. اولین قاتل قابیل شد، حضرت هابیل اولین شهید و اولین پدر و مادر شهید هم حضرت آدم و حوا شدند. برادر را کشت دید، این جنازه اینجا افتاده است. اولین قتل است دیگر، انسان انجام داده قطعاً ترس وجودش را میگیرد وجدانش ممکن است عذابش بدهد و حالا چه کنیم. قرآن میفرماید: «فَبَعَثَ اللَّهُ غُرَابًا یَبْحَثُ فِی الْأَرْضِ لِیُرِیَهُ کَیْفَ یُوَارِی سَوْءَةَ أَخِیهِ قَالَ یَا وَیْلَتَا أَعَجَزْتُ أَنْ أَکُونَ مِثْلَ هَذَا الْغُرَابِ فَأُوَارِیَ سَوْءَةَ أَخِی فَأَصْبَحَ مِنَ النَّادِمِینَ»[10]؛ خدا یک کلاغ را برانگیخت زمین را میکند از این کلاغ دفن کردن یاد گرفت، رفت و زمین را کند. گفت: من که کمتر از کلاغ نیستم. برادرش را دفن کرد بعد از این کاری که کرده به شدت پشیمان شد. بالاخره انسان فطرت و وجدان دارد، انسان وقتی به ندای فطرت و وجدانش گوش ندهد پا روی آنها بگذارد، جنایات بدتری را بعداً انجام خواهد داد. حضرت آدم سراغ هابیل را گرفت او هم جواب سربالایی به حضرت آدم داد. حضرت آدم آمد «فَوَجَدَ هَابِیلَ قَتِیلًا»[11]؛ متوجه شد که خون هابیل روی زمین ریخته شده و متوجه شد که ایشان به شهادت رسیده حضرت آدم و حوا چهل شبانهروز بر حضرت هابیل گریه کردند.
آغاز نبرد حق و باطل// وصیت حضرت آدم
حضرت آدم از خدای متعال فرزندی خواستند تا جانشین ایشان باشد؛ چراکه جانشین ایشان حضرت هابیل به شهادت رسیده بود. خداوند متعال دعای حضرت آدم را مستجاب کرد و حضرت شیث را در سن 130 سالگی به ایشان عنایت کرد که لقب او «هبهالله» (هدیه خدا) شد. ایشان وصی و جانشین حضرت آدم و پیامبر بعدی شد. قابیل با خانوادهاش از آن منطقه به یک منطقه دیگر رفتند. دو جریان حق و باطل دو سبک زندگی و دو تمدن متضاد روی زمین آغاز شد. حضرت آدم و به اصلاح امروزیها هابیلیان و آن طرف صف قابیلیان.
حضرت آدم در وصیتنامهای که به صورت مکتوب نوشته شده وصیتهایی کردند. طبق آیات قرآن خداوند به حضرت آدم کلماتی القا میکند و ایشان این کلمات را به زبان میآورند. معلوم میشود زبان یعنی کلام برای سخن گفتن بوده است. چون بعضی از کارشناسان معتقدند انسان نخستین، زبان نداشته و با اشارات یا اشکال حرف میزده، ولی ما به استناد آیات قرآن میگوییم: زبان بوده و گفتوگو شکل میگرفته و زندگی، زندگی متمدن و مدنی بوده است. حضرت آدم وصیت نوشتند تا مشخص میشود. خط و کتابت هم موجود بوده؛ چرا که این هم از شاخصهای تمدن است.
حضرت در وصیتنامه خود سفارش میکنند که جنازه مرا چگونه دفن کنید و به جنازه انسانها احترام بگذارید. همچنین سفارش میکنند بعد از ایشان حضرت شیث به رسالت خود عمل کند و سفارش به تقوا و پرستش خدا کند. یکی دیگر از توصیههای ایشان این است که با قابیل و فرزندانش رفتوآمد نکنید! حضرت شیث هم در پایان عمر به فرزندانش وصیت میکند که با قابیلیها رفتوآمد نکنید. این جداسازی همان جداسازی خط توحید از خط شرک است؛ مواظباند این دو تمدن و سبک زندگی و بندگی که یکی بندگی شیطان و یکی بندگی خداست با هم مخلوط نشود؛ چون رفتوآمد با آنها باعث تسلطشان بر شما میشود و با قاطعیت سفارش میکنند که صف خود را جدا کنید.
کعبه و شاخص تمدن توحیدی
حضرت آدم در سن 930 سالگی به رحمت خدا رفتند، آغاز این حرکت توحیدی روی زمین به رهبری حضرت آدم بود و کعبه محل زندگی و مراجعه اهل پرستش خدا. اولین نقطهای که روی زمین به وجود آمد و آخرین نقطه که محو خواهد شد، کعبه است و این، شاخص تمدن توحیدی است. میبینید دشمنان در طول تاریخ مدام سعی دارند بر این مکان مسلط شوند. ابرهه میخواست با سپاهش کعبه را خراب کند تا نماد این تمدن را از بین ببرد. از طرفی ائمه(علیهمالسلام) به زیارت حج بسیار سفارش داشتند. روایت داریم امام حسن مجتبی(علیهالسلام) 25 مرتبه از مدینه به زیارت خانه خدا رفتند، آن هم با پای پیاده.
امامِ جاماندهها// یک منزلگاه قبل از شب قدر!
نکته جالب این است که وقتی حضرت پیاده میرفتند، تعداد زیادی از اسبهای راهوار را با خود میبردند. از ایشان سؤال شد چرا پیاده میروید و با خود اسب میبرید؟ در پاسخ از ثواب زیارت خانه خدا با پای پیاده فرمودند و در ادامه فرمودند: اسبها برای این است که اگر کسی در راه مانده باشد، این اسبها را به آنها میدهم تا خودشان را به کاروانشان برسانند. کریم همه جا حواسش هست و زمینه را برای رسیدن مردم به خدا فراهم میکند و در مسیر عبودیت خدا و زیارت خانه خدا قرار میدهد.
نزدیک نیمه ماه رمضان است و چیزی به شبهای قدر نمانده، چه خوب است که ولادت حضرت درست قبل از شبهای قدر است؛ یعنی منزلگاهی قبل از این شبها وجود دارد. به امام بگوییم: آقا جان! شما که جاماندهها را میرسانید، ما را هم برسانید. ماه رمضان دارد به نیمه میرسد ولی ما همان آدم قبل از ماه مبارکیم، چیزی عوض نشده. این زبان حال خودم است، هر کس با زبان حال خود با آقا صحبت کند. ای کریمی که جاماندهها را به منزل میرساندی، فکری هم به حال ما جاماندهها کن، برایمان دعا کن. اگر با حالِ فعلی به شبهای قدر برسیم، رحمت خدا شامل حال ما نمیشود. هنوز با گناه دست و پنجه نرم میکنیم و اخلاقمان همان اخلاق قبل است؛ مهربان، متواضع و لطیف نشدیم، اهل مناجات، سحر و بکا نشدیم. یا امام حسن! دست ما را بگیر و به قافله ماه رمضانیها برسان.
غریب عالم
«السلام علیک یا قرةعین الرسول، السلام علیک یا امام الرحمة، السلام علی مسمومٍ قد قطّعت بجُرعِ السّمِّ أمعائه و شهیدٍ فوق الجنازةِ قَد شُکَّت بالسَّهامِ أکفانُهُ»؛ سلام بر آقایی که از جرعههای زهر، جگرش پاره شد. آن شهیدی که بالای تابوت، کفنش از تیرها پارهپاره شد. عجب تشیع جنازهای شد! آقا غریب مدینه، بلکه غریب عالم است. انتقام جمل را از پیکر حضرت گرفتند.
کنار قبر نبی صحنه جدل شده بود تلافی همه از کینه جمل شده بود
صدای ناله واغربتا به گوش آمد چنانچه غیرت عباس هم به جوش آمد
خواستند بدن را کنار قبر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) دفن کنند. اجازه ندادند و گفتند: اگر این جنازه را به سمت پیامبر ببرید، جواب شما را با تیر خواهیم داد. یکوقت هم اشاره کرد تیرها از کمانها رها شد و به تابوت امام حسن(علیهالسلام) نشست. تابوت مثل امروز چوبی نبوده و با لیف خرما درست میکردند. این تیرها عبور کرد به بدن حضرت اصابت کرد.
چقدر داغ جگرسوز تو زمینگیر است به روی پیکرت هفتاد چوبه تیر است
ابیعبدالله(علیهالسلام) یکی یکی تیرها را بیرون میآورد و بدن را دوباره غسل دادند. اما بعد از اینکه ساعتها طول کشید، به زخمها مرهم گذاشتند، بدن را کفن کرده و در بقیع دفن کردند. اما اجازه دهید روضه بیکربلا نمک ندارد:
ولی به کربوبلا چهارهزار تیرانداز هزارهها لبه تیر نیز به پرواز
به سمت ساقی لبتشنگان فرود آمد نکرد رحمی و تا عمق جان فرود آمد
گویا زینب(سلاماللهعلیها) جنازه برادرش را در مدینه ندید که تیرباران شد، فقط تشت و پارههای جگر را دید. اما دلها بسوزد برای زینب... ایستاد و دید که تیرها، نیزهها و شمشیرها به سمت حسین(علیهالسلام) میرود، مصیبت دیگر وقتی بود که در مجلس یزید چشمش به تشت طلا و سر بریده سیدالشهداء(علیهالسلام) افتاد....