زنان میدان

زنان میدان


زنان میدان

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: خانه واحد تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز جامعه است. تربیت انسان در خانه اتفاق می‌افتد. جامعه باکیفیت محصول خانواده‌های باکیفیت است و جامعه‌های بی‌کیفیت محصول خانواده‌های بی‌کیفیت است و این همان محوریت نقش زن در جامعه است. // در ادبیات دینی ما زن‌ها مانند شب‌ مظهر سکون و سباط و لباساند و مردها همچون روز، مظهر معاش و نشور و ظهوراند. هر دو نقش اختصاصی دارند که مکمل یکدیگر میشوند. خروج یا تغییر این نقشها باعث به هم خوردن نظام تکوینی و تشریعی حیات بشری میشود. // رابرت مرداک: تصمیم گرفته‌ام که مفهومی به نام مادر را در ایران از بین ببرم، دیگر  ما نباید روی سر مردم ایران بمب بریزیم، باید دامن‌های کوتاه بریزیم، باید مفهومی به نام «مادر» را به لجن بکشیم...// در فتنه‌های سیاسی، دشمنان روی زن‌ها سرمایه‌گذاری کردهاند.// خانم‌ها غیر از اینکه باید آن شأن ذاتی خودشان را حفظ کنند و نظام خانواده را حفظ کنند، امروز یک شأن اجتماعی دیگری هم دارند که حلول در جامعه است. // الآن به خانم‌هایی نیاز داریم که وارد معرکه شوند و نقش انقلابی خودشان را ایفا کنند. عصر، عصرِ همآوردی زنان مؤمن انقلابی با زنان تمدن فاسد غربی است.

 

شناسنامه:

عنوان: قرار هفتگی/ شنبه‌های ضدصهیونیستی

موضوع سخنرانی: نقش زنان در جامعه

زمان: شنبه 24/9/1403

مکان: حوزه علمیه کاظمیه یزد

 

بانویی مجاهد

در ایام شهادت بانوی بزرگوار اسلام همسر مکرم امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و مادر شهدای کربلا به ویژه قمر منیر بنی هاشم، حضرت عباس(علیه‌السلام) بانوی مجاهده‌، عالمه‌، تقیه، زکیه، عارفه، شاعره، کسی که ایمان او به مانند دریاها عمیق و مانند کوه استوار بود، حضرت فاطمه ام‌البنین(علیهاالسلام) هستیم، شهادت این بانوی بزرگوار را تسلیت عرض می‌کنیم.

در دورانی که شبهات و فتنه‌های زیادی دارد اتفاق می‌افتد و بانوان در عرصه بین‌المللی و بخصوص در کشور ما هدف جدی و اصلی دشمنان هستند؛ لازم است مطالب شناختی و معرفتی در مورد بانوان زیاد مطرح شود و از رهگذر این مباحث شناختی، آن وظیفه لازم و ضروری که به عهده بانوان و همچنین مردان در حمایت از بانوان است باید احصا و عمل شود.

 

 عدل چیست؟

روایات و آیات متعددی در تعریف عدل وجود دارد. امیرالمومنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «العَدْلُ یَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا»[1]؛ عدل یعنی اینکه امور در جای خودش قرار بگیرد. در روایت دیگری از امام کاظم(علیه‌السلام) آمده که می‌فرمایند: «أعْطی کُلَّ ذی حَقٍّ حَقَّهُ»[2]؛ حق هر صاحب حقی را به او برسانند؛ این عدل است. بر اساس همین روایات تعاریف مشهوری هم مطرح شده است، «وضع شی فی موضعه»[3]؛ قرار دادن شیء یا هر چیزی سر جای خودش، هر چیزی سر جای خودش نباشد ظلم است. عدل یعنی هر چیزی سر جای خودش باشد. این تعریف جامع و کاملِ خوبی است.

 

نتایج عدل

 اینکه هر چیزی در جای خودش باشد، سه نتیجه مهم دارد. عدل در هر دسته‌ای: عدالت اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی. عدل در عالم تکوین، در عالم تشریع، عدل هر کجا باشد سه ویژگی و نتیحه مهم دارد: یک. سبب استحکام امر می‌شود، آن کار و آن مسئله محکم می‌شود، قوام پیدا می‌کند. دو. باعث بهره‌برداری مفید از آن امر و مسئله می‌شود؛ چراکه هر چیزی در جای خودش قرار دارد، کار به روال است و بهره‌برداریش به نحو احسن اتفاق می‌افتد. سومین ویژگی‌ عدل این است که باعث زیبایی کار و زیبایی امر می‌شود. وقتی عدالت باشد و هر چیزی در جای خودش قرار بگیرد، هر امری محفوظ و مأخوذ به عدالت شده باشد زیبا می‌شود.

 

هر چیزی به جای خودش نیکوست

مثال‌ ساده: دندان‌هایی که خداوند به ما داده و در دهان ما قرار دارد، جایش در دهان است، بینی، چشم، صورت را به این شکل آفریده. هر چیزی جای خودش هست. این، هم باعث استحکام و دوام آن بدن و عضو و هم باعث بهره‌برداری مفید از آن می‌شود، هم زیبا می‌شود. حالا اگر بینی جای دیگر و چشم جای دیگری بود، مثل بعضی از ناقص الخلقه‌ به دنیا می‌آیند، بدنشان جابجاست یا ندارند و ناقص است، چقدر زشت است، تنفس با مشکل مواجه می‌شود. بدن با اختلال مواجه است. در یک ساختمان استفاده از مصالح را ببینید، تیرآهن، سنگ، چراغ و گچ هم هر کدام جزء وسایل و ابزاری هستند که جایشان در ساختمان مشخص است که قرار است در کجا قرار بگیرد. وقتی می‌خواهند نقشه جایی را ترسیم کنند، مهندسی ساختمان کنند، جای آشپزخانه، اتاق خواب، پذیرایی، سرویس بهداشتی معلوم است. بر اساس یک‌سری قواعد و ضوابط، هر کدام جای خودش است. حال اگر این‌ وسایل و ابزار از جای خودش جابهجا شود، هم استحکام ساختمان را از بین می‌برد، هم بهره‌برداریاش را دچار مشکل می‌کند، هم زیبایی‌ آن را از بین می‌برد.

 

خلقت انسان به عدل است

باز در همین مقوله می‌بینیم که بعضی از اعضای بدن ما هستند که اعضای پنهان‌اند و اعضای پیدای بدن ما نیستند. صورت، دست و پا پیداست، ولی بعضی از اعضای بدن داخل بدن انسان هستند، مثل قلب و مغز و ریه‌ها. بعضی اعضا عیان و متجلی‌ و بعضی اعضا مخفی هستند. بعضی اجزای ساختمان به اصطلاح روکار و بعضی‌ از آنها داخل ساختمان هستند. اینها هر کدام اهمیت خودشان را دارند و جای خودشان را پر می‌کنند، جای دیگری را اشغال نمی‌کنند. این برای ظاهر کار و آن برای داخل کار است، اتفاقاً اگر این اعضای پیدا و پنهان، جابجا شوند باز از عدالت خارج شده، نازیباست، بهره‌برداریش به درستی انجام نمی‌شود و اینکه ممکن است استحکام کار را مخفی کند.

 بعضی چیز‌ها بدیهیات است، چون بدیهی است ما به آن فکر نمی‌کنیم و چون به آن فکر نمی‌کنیم عظمت و عمق آن را درک نمی‌کنیم. مثلاً در توحید مفضل، امام صادق(علیه‌السلام) مطالبی را در باب توحید به مفضل می‌فرمایند، مثلاً چرا قلب ما را خدا داخل بدن و بدین شکل صنوبری شکل آفریده ‌است. آنجا می‌فرمایند که چرا پیشانی انسان چین و چروک دارد. می‌فرمایند که وقتی در مقابل آفتاب قرار می‌گیرد، صورتش عرق می‌کند، برای اینکه عرق وارد چشم انسان نشود، چین و چروک‌ها باعث می‌شود که آن عرق‌ها وارد چشم انسان نشود.

خداوند انسان را به عدل آفریده‌ است، در عالم تکوین وقتی شما حرکت می‌کنید، اگر به صورت طبیعی حرکت کنید، پای راست که جلو می‌آید، دست راست عقب می‌رود. یا برعکس پای چپ که جلو می‌آید دست چپ عقب می‌رود. به صورت خودکار این کار انجام می‌شود و این خیلی زیباست. اگر فقط همین یک فقره از جای خودش خارج شود، انسان مانند میمون راه می‌رود. میمون هنگامی که راه می‌رود دست چپش با پای چپش و دست راستش با پای راستش همزمان با هم حرکت می‌کنند، و این حرکت میمون زشت است.

بنابراین عدل ظرافت، زیبایی و بهرهبرداری را افزایش می‌دهد و باعث استحکام بدن انسان می‌شود، زیباست و عدل به این معناست. در ساختمان تیرآهن که داخل ساختمان است، اگر پیدا باشد زشت است و آن بهره‌برداری که می‌خواهیم از آن بکنیم نمی‌توانیم. در ساختمان، بدن و طبیعت همه اینها بر اساس حکمت و عدالت است.

 

اعضای پنهان بدن مهمتر و اثرگذارترند

مهمتر از اجزا و بخش‌های پیدای کار در عالم، اجزای پنهان آن در عالم هستی است، که آن هم به عدالت الهی برمی‌گردد. آن چیزهایی که پنهان است، در داخل این عالم و ساختمان و داخل بدن‌اند، معمولاً مهمتر و تأثیرگذارتر از چیز‌هایی است که پیدا هستند. اگر شما چشم نداشته ‌باشید می‌توانید زندگی کنید، ولی اگر قلب یا ریه نداشته باشید نمی‌توانید زندگی کنید. اعضای داخلی اثرشان خیلی بیشتر از اعضای خارجی است. معمولاً در عالم اینطور است و این هم از عدل الهی ‌است تا محافظت شوند. برای مثال در ساختمان برق یک سیستم و موتور، تشکیلاتی دارد که پنهان است، ما نورش را می‌بینیم اما تولیدکننده آن جای دیگر است، همه فعالیت‌هایی که اتفاق می‌افتد، کسب و کارها، عمل‌های جراحی و... وابسته به برق است. اینها را برق راه می‌اندازد که خودش پیدا نیست، اما اثرش پیداست.

مولوی یک شعری دارد که زیباست. در آن مثال می‌زند که شما باد را نمی‌بینید اما گرد و غبار را می‌بینید، طوفان با آن عظمتش برای حرکت هواست، شما حرکت باد را نمی‌بینید خاک را می‌بینید، حرکت برگ‌ها را می‌بینید اما خود باد را نمی‌بینید، اما اثر باد را بر اشیای دیگر را می‌بینید. 

ما همه شیران ولی شیر عَلَم                                              حمله‌مان از باد باشد دم به دم

یعنی شیری که روی پرچم است وقتی باد بیاید، انگار که دارد حمله می‌کند.

حمله‌مان پیدا و ناپیداست، باد                                     جان فدای آن که ناپیداست باد

به این چیز‌ها باید دقت کنیم. مؤمن دقیق و ظریف است، مؤمن متوجه است، می‌گوید:

در هر آن کاری که میلت است بدان                                 قدرت خود را همی بینی عیان

قدرتتان را نشان بدهید ببینم. قدرت فکری‌تان وقتی که مسئله‌ای را حل می‌کنید، نشان داده می‌شود. قدرت بازو، وقتی یک چیز سنگینی جابهجا می‌کنید و حرکتی اتفاق می‌افتد معلوم می‌شود. پس آن چیز‌هایی که معمولاً مخفی است و بخش پنهان کار است، اثرش، هم بیشتر و هم مهمتر است.

 

مرد، نماد روز و زن، نماد شب

به این مسئله در پدیده‌های عالم، توجه کنید. خداوند در عالم جنس زن و مرد را آفریده است. این دو جنس را انسان آفریده و از روح خودش، در این انسان دمیده است، منتها این انسان، «مِن ذَکَرٍ أو اُنثی»[4] زن و مرد است؛ یعنی دو قالب جسمانی متفاوت دارد. شأن انسانی آنها یکی است، هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد، ولی شأن جسمانی آنها متفاوت است. توانایی و نقش‌شان در این عالم، متفاوت است ولی هر دو انسان‌اند. کارکرد این دو جنس، اینطور است.

خدای متعال، مرد را در عالم تکوین (آفرینش)، مظهر روز قرار داده و فرموده است: «وَ جَعَلنَا النَّهارَ مَعاشاً»[5]، «وَ النَّهار إذا تَجَلّی»[6]، روز برای معاش و کار است. روز صد تجلی و جلوه‌گری دارد، همه چیز در روز دیده می‌شود. تلاطم‌ها، کارها و هیجانات، آن چیزهایی که سخت و شاید سنگین است سهم مرد است. مثال تکوینی مرد در عالم، مثال روز است، روز، مظهر دیده شدن، تجلی و در معرض بودن است. اما زن را در عالم تکوین، مترادف شب قرار داده است. «وَ جَعَل اللّیلَ سَکناً»[7]؛ شب مایه سکنی و آرامش است. «وَ جَعَلنَا اللَّیلَ لِباساً»[8] مثل اینکه شب مایه پوشش است. «هنَّ لباسٌ لَکُم»[9]؛ زن مانند پوشش و مایه فراغت و راحت است. «وَاللّیلِ إذا یَغشی»[10]؛ شب می‌پوشاند و مخفی می‌کند. بر عالم پرده می‌افکند و خودش هم مخفی است. خداوند در عالم تکوین مردها را شبیه روز و زن‌ها را شبیه شب‌ آفریده است. حافظ هم این را خیلی زیبا به شعر درآورده و می‌گوید:

در کار گلاب و گل                                      حکم ازلی این بود

وین شاهد بازاری                                       آن پرده‌نشین باشد

ما گل را می‌بینیم، از گل، گلاب می‌گیرند و گلاب را می‌فروشند. کار گل معلوم و کار گلاب هم معلوم است.

 

برترین زن، برترین شب

سیده نساء العالمین، حضرت صدیقه(علیهاالسلام) به شب تشبیه شدند، آن هم بهترین شب؛ یعنی لیله القدر. امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «مَن عَرَفَ فاطمه حَقَّ مَعرِفَتَها فَقَد أدرَکَ لیلهَ القدر»[11]؛ هرکس حق مادر ما، فاطمه(علیهاالسلام) را بشناسد؛ حقیقتاً لیله ‌القدر را درک کرده است. حضرت زهرا(علیهاالسلام) هم به شب تشبیه شده‌اند. منتها سیده شب‌ها هستند. سید همه شب‌ها لیله‌القدر است. سیده همه زن‌ها، فاطمه زهرا(علیهاالسلام) است و فاطمه زهرا(علیهاالسلام) لیله‌القدر است.

 

جایگاه زن در عالم تکوین و عالم تشریع

در روایات اینطور تشبیه میکنند؛ زن‌ها مانند شب‌ مایه سکنی هستند، «لِتَسکُنوا إلَیها»[12]، زن‌ها مثل لباس هستند. شب هم لباس شماست. زن‌ها مایه سبات و فراغند. همچنان که شبها مایه سبات و فراغ هستند؛ این تعبیرها را کنار هم بگذارید. جای این سکن، سبات (آرامش) و فراغ، در مسکن است. جای سبات در ساباط است. در معماری زیست‌‌بوم‌های کویری جاهایی را داخل کوچه‌ها و معابر می‌سازند که نوشته‌اند؛ ساباط. رهگذرها و مسافرها زیر سایه‌ آنجا استراحتی می‌کنند که به آن ساباط می‌گویند. این جایگاه زن در عالم تکوین است‌. در عالم تشریع هم خدا به زن اینطور مقامی داده است. بخش پنهان عالم، زن است و بخش پیدای عالم در انسان‌ها مرد است. آن بخش پیدا، معمولاً آرامش نمی‌دهد ولی بخش پنهان آرامش می‌دهد. اینکه در بعضی روایات می‌ببینم که می‌فرمایند؛ مسجد زن‌ها در خانه‌هایشان است؛ یعنی اگر نماز را در خانه‌هایشان بخوانند، خداوند ثواب زیادی به آنها می‌دهد. این معنایش این نیست که زن نباید حتی برای نماز هم از خانه به مسجد برود، این به معنای پرده‌نشینی نیست. این هست و این نیست. اینگونه با روایات، تشویق کرده‌اند به سمت اینکه خانم‌ها شأن پرده‌نشینی خودشان و شأن بخش پنهان این عالم را که نقش مؤثر‌تری در عالم دارد را پیدا و حفظ کنند. به تعبیر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) «اَلمَراَةُ رَیحانَةٌ وَ لَیسَت بِقَهرَمانَة»[13] کار زن حتی ریاست، وزارت و وکالت نیست. نه اینکه نمی‌تواند این کارها را انجام دهد، نه اینکه نمی‌تواند شاهد بازاری شود، اینگونه نیست که نمی‌تواند مدیریت انجام دهد. گاهی مدیریت یک زن از صد مرد بهتر است و این کار را خیلی خوب انجام می‌دهد. نه اینکه نتواند، بلکه ذاتاً شأن او در این عالم، این نیست. در جایی هم ممکن است لازم شود خارج از شأن ذاتی‌اش کاری انجام دهد، مثل اینکه کار مرد که خانه‌داری نیست و ذاتاً کار مرد بیرون است، روز است، عیان است، در جلوات سیر می‌کند، در قسمت پیدای عالم تکان می‌خورد، کار می‌کند. کارش ذاتاً کارِ خانه نیست، اما یک‌وقت ممکن است اقتضا کند و مرد خانه‌داری کند از زن‌ها هم بهتر خانه‌داری کند. ممکن است. بچه‌داری ذاتاً کار زن است و اصلاً ابزار و حس ‌و حالش را خدا به او داده است، مرد که نمی‌تواند بچه‌داری کند ولی یک‌وقت هم ممکن است مجبور شود یا ضرورت اقتضا می‌کند که بچه‌داری کند ولی ذات کار برای مرد نیست، برای زن است. ذات کارهای سخت، پرجلوه و پرپیدا برای زن نیست، گرچه اگر ضرورت پیدا شد می‌تواند وارد این معرکه هم بشود، عقل انسان این را می‌گوید.

 

پروردگار خانه

عرب‌ها به زن‌ها می‌گویند‌: «ربّ البیت»؛ یعنی پروردگار خانه، صاحب خانه. زن سَکَن است، کار ذاتی‌اش داخل مسکن است. زن سبات است، کار ذاتی‌اش آن بخش سبات‌بخشی، فراغ‌بخشی است. زن لباس است، کارش در این عالم پوشش دادن است. موضوع، شأن بالا و پایین نیست، می‌گوییم روز بهتر است یا شب؟ هر کدام از آنها کاری می‌کند، هر کدام‌ نباشد آن دیگری بی‌فایده است. اگر روز نباشد، شب معنا نمی‌دهد و کارکرد ندارد، اگر شب هم نباشد روز معنا نمی‌دهد. اینها هر کدام در جای خود لازم‌اند. زوجی هستند که همدیگر را تکمیل می‌کنند. اصلاً نمی‌توانیم بگوییم این بهتر است یا آن. برای شما روز بهتر و برای ما شب بهتر است. در عالم تکوین نمی‌توانیم این صحبت‌ها را داشته باشیم.

 

دال مرکزی جامعه

ما نمی‌گوییم بیت یا مسکن و خانه، یعنی درِ خانه را به روی زنان ببندیم. «رب‌البیت» یعنی پروردگارِ خانه. حالا خانه (بیت) کجاست؟ بین فرد و جامعه چیزی به نام خانه و خانواده وجود دارد. یعنی جامعه برای چه چیز تشکیل شده است؟ خانواده‌ها. خانواده واحد کوچک جامعه است. وقتی انسان از فردیت خارج و به جمعیت وارد شود، راهش چیست؟ راهش این است که از خانه وارد خانواده شود. خانواده تشکیل دهد تا واحدی از اجتماع شود. ازدواج اتفاق می‌افتد، فرزند متولد می‌شود و جامعه شکل می‌گیرد، جامعه تشکیل می‌شود و تداوم پیدا می‌کند. دال مرکزی جامعه خانواده است. خانه پایگاه و مرکز فرماندهی جوامع است.

 

مرکز فرماندهی در جوامع اسلامی/ خانه‌ای که عالم بر محور آن می‌چرخد!

مرکز فرماندهی در عالم اسلام کجاست؟ چه کسانی هستند؟ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ ٱللَّهُ أَن تُرفَعَ وَیُذکَرَ فِیهَا ٱسمُهُ»[14]، «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِّجسَ أَهلَ البَیتِ وَیُطَهِّرَکُم تَطهیرًا»[15] اهل عالم از صدقه سر اهل یک خانه و خانواده می‌چرخد، آنها تعیین‌کننده‌اند. آن خانواده است که کربلا به پا می‌کند، آن خانواده رسالت و نبوت است که دختر آن فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیها) زنان را از حقارت و ذلت نجات می‌دهد، شخصیت می‌دهد، نشان می‌دهد.

 

پایگاه مقاومت، تربیت و مجاهدت

خانه پایگاه مقاومت، پایگاه تربیت و پایگاه مجاهدت است. خانه جایی نیست که چند نفر در آن مانند لانه مرغ دانه بخورند و بخوابند و تخم بگذارند. خانه را کسی با مرغداری اشتباه نگیرد. اگر اینطور به خانه و خانواده نگاه کردیم معلوم است به خود و خانواده‌ نگاه انسانی و شأن الهی نداریم بلکه شأن حیوانی‌ را می‌بینیم. خانه و خانواده است که محور و پایگاه اداره جامعه است.

 

زن در خانه عالم را مدیریت می‌کند/ مردان موفق مرهون پرده‌نشین‌ها هستند

در این نظامی که می‌گویم زن داخل خانه (مسکن) است. پس خانه چکار می‌کند؟ اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) تربیت می‌کند. چکار می‌کند؟ محسن حججی، ابراهیم هادی، حاج قاسم سلیمانی و روح‌الله موسوی خمینی(رحمت‌الله‌علیه) تربیت می‌کند، عالَمی را از دل این خانه تربیت می‌کند. اگر ما خانه و خانواده را اینگونه ببینیم آن‌وقت هیچ زنی نمی‌گوید: خانواده، فرزند و خانه مزاحم من است مزاحم اجتماعی بودن من است. زن بخش پنهان ماجرا و بخش پنهان عالم است که عالم را مدیریت می‌کند. امام‌خمینی(رحمت‌الله‌علیه) بخش پیدای عالم بودند بخش پنهان، مادر و پدر بزرگوارشان بودند. ولی مادر چیز دیگری است. شیخ مرتضی انصاری(رحمت‌الله‌علیه) که به ایشان «ختم‌الفقها و المجتهدین» هم می‌گفتند، این شخصیت که حوزه‌های علمیه مرهون ایشان است، به مادر بزرگوارشان گفته شد: به شما به‌ خاطر داشتن چنین فرزندی تبریک می‌گوییم. ایشان فرمودند: به مرتضی تبریک بگویید که خدا چنین مادری به او داده است. هیچ وقت بدون وضو به او شیر ندادم، هیچ حرامی نخوردم، به حرامی نگاه نکردم و اینگونه فرزندم مرتضی انصاری می‌شود. آقا مرتضی انصاری شاهد بازاری می‌شود که عالم را تحت تاَثیر قرار می‌دهد. امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) شاهد بازاری می‌شود که عالم را تحت تاَثیر قرار می‌دهد. این مرهون کیست؟ مرهون آن پرده‌نشین است.

 

حفظ شأن زنان در اجتماع

من نمی‌گویم که زن باید داخل خانه برود و کارش این است که داخل خانه حبس شود و مثل باغبانی که داخل باغ فقط گل پرورش می‌دهد، تربیت می‌کند، اینگونه نیست. زن شأن اجتماعی هم دارد. می‌تواند خودش بیاید در عرصه‌های اجتماعی ورود کند. وقتی حکومت و جامعه اسلامی ‌می‌شود، وقتی بخش عمده‌ای از حقوق جامعه برای خانم‌هاست باید جاهایی زن‌ وارد عرصه اجتماعی شود. یکی از این جاهای ورود زن در عرصه پزشکی است. پزشک زن می‌خواهیم تا شأن زن حفظ شود. در عرصه‌های علمی، مخصوصاً در مسائل تربیتی که خیلی مهم است، زنان در رشته‌های تربیتی، به‌ صورت تخصصی کار کنند. خانه کانون تربیت است. ولی بعضی از کارها اصلاً برای خانم‌ها نیست و دستاورد فرهنگ غرب است. غرب می‌خواهد شب را به زور تبدیل به روز کنند. زن باید برود وزنه بزند، راننده کامیون شود. روز‌بازی در می‌آورند. زن علاوه بر شأن ذاتی که دارد، گاهی لازم است در جاهایی که اقتضائاتی پیدا می‌کند، وارد عرصه جامعه شود و شاهد بازاری شود. مقام معظم رهبری می‌فرمایند: بعضی وقت‌ها خانم‌ها لازم می‌شود در یک مسئولیت‌ مهم قرار بگیرند. با اینکه مراجع‌کننده‌های آنها مرد هستند، اشکالی ندارد با رعایت ضوابط پاسخ بدهند آنجا لازم است. لزوم آن و مسئله‌ را باید فهمید. شأن ذاتی زن را باید توجه کنید.

 

توجه به توان و قدرت زن و مرد

وجود مبارک پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌آیند برای امورات زندگی دختر و دامادشان تقسیم‌بندی‌ می‌کنند؛ می‌گویند: دخترم شما کارهای خانه را انجام دهید، علی جان، شما کارهای بیرون را انجام دهید. حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) می‌فرمایند: من نفس راحت کشیدم. خدا را شکر کردم که کارهای خانه را به من دادند. چراکه ذات این مسئله‌ برای زن است، توان و قدرتش این است. بعضی کارها را غیر از زن نمی‌تواند انجام دهد، مثل تربیت فرزند. اینها آن بحث‌های مهم است.

 

جامعه محصول خانواده است

پس زن‌ها باید مردها را اداره کنند زن‌ها باید جامعه را اداره کنند. خانه واحد تعیین‌کننده و سرنوشت‌ساز اجتماع است. تربیت انسان در خانه اتفاق می‌افتد. جامعه باکیفیت محصول خانواده‌های باکیفیت است و جامعه‌های بی‌کیفیت محصول خانواده‌های بی‌کیفیت است و این یعنی محور جامعه زن است. خدا هم قدرت و عاطفه و آرامش کار و آرامش‌گری را به زن داده، قدرت والد‌گری و مادری را به زن داده است. زن تأثیرگذارترین عنصر در تربیت انسان و جامعه است. بعضی از جامعه‌شناسان و روانشناسان می‌گویند: تا هفتاد درصد، زن در انتقال ویژگی‌ها به انسان و توارث مؤثر است؛ مادر اینقدر مؤثر است!

توجه کنید، ما مردان و پدرانی در تاریخ داشتیم که آدم‌های فاسد و فاسقی بودند ولی بچه‌های خوبی از آنها به دنیا آمده. پدران فاسدی بودند، ولی بچه‌های آنها بچه‌های خوبی بودند، مثلاً هارون‌الرشید. هارون‌الرشید فرزندی به نام قاسم داشت، از زُهّاد بود. این همه پول، مال و حکومت را رها و در خرابه‌ها زندگی می‌کند. آدم مؤمنی بود. معاویةبن‌یزید (معاویه ثانی) آدم مؤمنی بود. آیا شما زنی پیدا می‌کنید فاسقه، فاجره، بدکاره بگویند فرزندش از اولیای خدا شده باشد؟ بروید بگردید. چرا؟ چون «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ»[16]زمین کشاورزی تعیین‌کننده است. این خیلی مهم است. این جایگاه را کسی دیگری نمی‌تواند بگیرد، برای زن‌هاست. این را نباید فراموش کرد.

 

بزرگ‌ترین ظلم به زنان و مردان

غرب شروع کرده تا خانواده و مادری را از زن بگیرد. می‌گوید: من می‌خواهم مفهومی به نام مادر را از بین ببرم، لجن‌مال کنم، شأن ذاتی زن را از او بگیرم و شأن مرد را به او بدهم، شأن ذاتی مرد را از او بگیرم و شأن زن را به او بدهم. وقتی نقش‌ها دگرگون شد نظام به هم ریخت، دیگر عدل تبدیل به ظلم می‌شود. یعنی بزرگترین ظلم در این عالم این است که مردها تبدیل به زن و زن‌ها تبدیل به مرد شوند. بعد افتخار زن‌ها این باشد که کارهای مردانه می‌کنند و افتخار مردها این باشد که کارهای زنانه می‌کنند. یکی از ویژگی‌های دوران آخرالزمان هم همین است که در روایات که می‌فرمایند که مردها خودشان را شبیه زن‌ها و زن‌ها خودشان را شبیه مردها می‌کنند. حالا در ظاهر و آرایش یک مدلش هست در شأن ذاتی و اجتماعی و شغل و... هم یک مدل بدتر آن است.

 

شأن اجتماعی زن

این مسئله‌‌ای است که ما باید در چنین شرایطی به آن توجه کنیم. بله زن اگر تکلیفش بود باید وارد فضاهای اجتماعی هم بشود. الآن هم شرایط جامعه همین است. می‌خواهم عرض کنم که خانم‌ها غیر از اینکه باید آن شأن ذاتی خودشان را حفظ کنند و نظام خانواده را حفظ کنند، امروز یک شأن اجتماعی دیگری هم دارند که حلول در جامعه است. این مسئله بسیار‌ مهمی است. امام(رحمت‌الله‌علیه) در مورد خانم‌ها حرف‌های بسیار عجیبی زدند، شما به فرمایشات حضرت امام(رحمت‌اللهعلیه) مراجعه کنید، آنجا مفصل نکاتی می‌فرمایند؛ من یکی دو مورد را اشاره می‌کنم.

ببینید امام(رحمت‌اللهعلیه) می‌فرمایند: که بانوان عزیز ما اسباب این شدند که مردها هم جرأت پیدا کنند. ما مرهون زحمات شما خانم‌ها هستیم. در اتفاق ۱۷ شهریور میدان شهدا زن‌ها بیشتر از مردها بودند. اگر زن‌ها دست شوهرانشان و بچه‌هایشان را گرفته بودند و به خانه‌هایشان برده بودند، اتفاقی شبیه به جریان شهادت مسلم‌بن‌عقیل در کوفه می‌افتاد. در ایران قرار بود کربلایی اتفاق بیفتد، به خاطر وجود زن‌های مجاهد اتفاق نیفتاد. امام(رحمت‌اللهعلیه) می‌فرمایند. ایشان اطلاعاتشان از ما خیلی بیشتر است، میدانی‌تر حرف می‌زنند. امام(رحمت‌اللهعلیه) فتوا به شرکت خانم‌ها در راهپیمایی‌ها و تظاهرات داده بودند و اینها واجب است ولو با منع همسرانشان. تکلیف  اجتماعی و سیاسی است.

مسئله،‌ مسئله‌ اسلام است؛ حفظ اسلام است. آنجا می‌فرمایند واجب است بر همه شرکت کنند و هیچ مردی نمی‌تواند به خانمش بگوید تو حق نداری به راهپیمایی بروی، حق نداری در انتخابات رأی بدهی، مرد حق ندارد چنین کاری کند و اگر چنین حرفی بزند بر زن جایز نیست که از او تبعیت کند. زن‌ها حقوق اجتماعی دارند. حلولشان در جامعه نقش‌آفرین است.

در مدرسه علوی زمانی‌که امام به تهران تشریف آوردند؛ صبح‌ها آقایان برای ملاقات تشریف می‌آوردند و عصر خانم‌ها تشریف می‌آوردند، از بس شلوغ می‌شد به امام(رحمت‌اللهعلیه) گفتند: برنامه خانم‌ها را کنسل کنید؛ خانم‌ها می‌آیند جیغ، سر و صدا و غش می‌کنند در این فشارهایی که هست و...؛ فرمودند: نه، همین‌ها شاه را بیرون کردند.

 

جهاد بانوان امروز

 همین الآن در حکم جهاد حضرت آقا چه کسانی به میدان آمدند و طلاهایشان را دادند؟ خیلی از مردها و انقلابیون و مذهبی‌های ما اگر بعضی از خانم‌ها اینطور به میدان نیامده بودند، آنها به این شکل به میدان نمی‌آمدند! عرصه‌های اجتماعی؛ بله فعالیت‌های فرهنگی که امروز اگر دختران و همسران ما و افراد این‌چنینی وارد معرکه میدانش نشوند و اگر آنهایی که توانش دارند غبار این فتنه‌ها را از شهر شما دور نکنند به شهر شما هم خواهند رسید؛ بعضی از کارها را فقط خانم‌ها می‌توانند انجام دهند. متأسفانه برخی از کارها که مردها باید انجام دهند خانم‌ها انجام می‌دهند؛ مثل امربه‌معروف. الآن شما ببینید گروه‌های خانم‌ها بیشتر کار می‌کنند یا آقایان؟! چون آقایان به کنار کشیده‌اند خانم‌ها بیشتر دارند کار می‌کنند. به این مسائل باید توجه کرد؛ در هر جایگاهی هم باید آسیب و مشکلات آن دیده شود. شان ذاتی زن را عرض کردیم و گاهی لازم می‌شود در عرصه اجتماع ورود کنند.

بنده خواهش می‌کنم خود خانم‌ها جلسه بگذارید، مباحث زیادی مربوط به حجاب و عفاف است که باید روشن شود. خود خانم‌ها باید مسئله‌اش را بدانند و روشن کنند؛ مسائل مربوط به اشتغال است. اینکه واقعاً نظر اسلام چیست، آسیب‌های وضع موجود چیست، راه درست برای اصلاح این وضعیت چیست و خیلی مسائلی که مربوط به خانم‌هاست؛ از مسائل خانه و خانه‌داری تا مسائل اجتماعی و معنوی و معرفتی.

 

سرمایهگزاری جدی دشمن روی زن و مادر

دشمن سرمایهگزاری جدی روی بانوان کرده‌ است. مقاله رابرت مرداک ملعون را بخوانید؛ او در مقالهاش می‌نویسد: من تصمیم گرفته‌ام که مفهومی به نام مادر را در ایران از بین ببرم، دیگر  ما نباید روی سر مردم ایران بمب بریزیم، باید دامن‌های کوتاه بریزیم! باید مادر را حذف کنیم! در فتنه‌های سیاسی روی زن‌ها سرمایه‌گذاری می‌کنند. شما  فتنه 1401 و فتنه‌های الآن که دارد سر بر می‌آورد را می‌بینید و بهانه‌های دیگر که با بهانه‌های فمینیستی زور روی زن‌هاست.

خانم‌ها باید بحث را روشن کنند و آقایان هم باید در این بحث حامی خانم‌ها باشند؛ منتها هر چیزی حدی دارد و حدش را با فهم و شناخت معارف و تکالیف متوجه شود و مانع خیر نشود، زحمت ایجاد نکند، افراط هم نکند. همه اینها حدی دارد و این را باید بدانیم که ما در زمانی قرار گرفته‌ایم که نهضت اصلی الآن روی شانه خانم‌هاست، الآن دشمن برنامه‌ریزی اصلی را برای خانم‌ها کرده‌ است. در عرصه اجتماع متأسفانه شما می‌بینید به اسم خانم‌ها و خانم‌های مذهبی، به اسم خانم‌های چادری و حتی به اسم خانم‌های باسواد، شبهه‌افکنی می‌کنند و قطار حرکت بانوی عفیف مؤمن را از ریلش خارج می‌کنند؛ از طرفی با یک‌سری الگوهای غلط و با از بین بردن حریم زن‌ها و تحریک جوان‌ها، فضای جامعه را به سمت بی‌عفتی و بی‌حیایی میبرند. الآن در در فضای مجازی، اینستاگرام و.... این مسائل ترویج می‌شود. بخش عمده‌ای از اصلاح این وضع به عهده خانم‌هاست.

 

زنان میدان

الآن به خانم‌هایی نیاز داریم که وارد معرکه شوند و نقش انقلابی خودشان را ایفا کنند. عصر، عصرِ همآوردی زنان مؤمن انقلابی با زنان تمدن فاسد غربی است. ما به بانوان فرهیخته نیاز داریم که وارد میدان شوند و دیگران را توجیه نمایند. مسئولین را توجیه کنند و حرکت‌های میدانی انجام دهند و در این حرکت‌های میدانی جامعه را تطهیر کنند. مردها هم باید همراهی کنند. اگر فکر کنید اینجا بنشینیم و به همدیگر پیام بدهیم و مرتب تصاویر و فیلم‌ها را ارسال کنیم و تأسف بخوریم و بگوییم عجب چه دورانی شده، چرا هیچ‌‌کس هیچ‌کاری نمی‌کند، قرار نیست اتفاقی بیفتد؛ باید وارد میدان و وارد معرکه شد.

 

عرصه‌سازی و نهاد‌سازی همسران و دختران اهل‌بیت(علیهم‌السلام)

حضرت آقا فرمودند: همسران و دختران اهل‌بیت(علیهم‌السلام) با حفظ حجاب و عفاف وارد معرکه بودند. امام صادق(علیه‌السلام) در بعضی اوقات به دخترانشان ارجاع می‌دادند، کمااینکه در بسیاری از موارد به دخترشان حضرت معصومه(سلام‌اللهعلیها) ارجاع می‌دادند. جایی که باید عرصه‌سازی و نهاد‌سازی کنید، باید جامعه را تنظیم کنید، قواعدی دارد. اینها را باید فهم کرد.

 

بانویی نقش‌آفرین و حماسه‌ساز/ بانوی میدان

یکی از بانوان این عرصه حضرت فاطمه ام‌البنین(سلام‌الله‌علیها) است. این بانوی بزرگ بعد از واقعه کربلا چون شاعره بودند، زبان و  قدرت شعر داشتند، با اشعار و بیان قوی بنی‌امیه و یزید را رسوا می‌کردند. لذا روایتی از امام صادق(علیه‌السلام) نقل شده که فرمودند: «و کانَت تَلعَنُ بَنی اُمیّه»؛ ایشان بنی‌امیه را لعن می‌کرد. ببینید وسط میدان، ذیل حکومت بنی‌امیه، بعد از کربلا، با آن قتل عام فجیعی که انجام دادند، چه شجاعتی می‌خواهد؟! آن هم یک زن. از این زن عباس‌بن‌علی(علیه‌السلام) و فرزندان اینگونه متولد می‌شود.

ایشان با اشعاری که می‌گفت، یزیدیان را لعن می‌کرد.

 

شهادت حضرت ام‌البنین(سلام‌اللهعلیها)

 فرمود: «هی المَسمُومُ» ایشان را مسموم کردند. در روایت داریم «وَ وَصَلَت الشّهاده» با عسل زهرآگین به شهادت رسید. حالا در تقویم‌ها می‌نویسند: وفات حضرت ام‌البنین. حتی اگر سند تاریخی هم بر این مسئله نبود،  شما باور می‌کنید بانویی که هر روز می‌رفت چهار صورت قبر ایجاد می‌کرد، بالای آن قبرها مصیبت‌خوانی می‌کرد و در گریه‌هایش تبیین می‌‌کرد که اینها چه کسانی بودند، حسین‌بن‌علی که بود، چه کسانی اینها را کشتند و... باور می‌کردید که به مرگ طبیعی از دنیا برود؟! ایشان را به شهادت رساندند. حداقل 7-6 مدرک بر این مسئله هست. لذا خواهشم این است که خواهران بزرگوار! مجالسی که می‌گیرید، برادران عزیز! مداحان عزیز! سخنران‌های عزیزی که این‌طرف و آن‌طرف می‌روید، شهادت حضرت ام‌البنین(سلام‌اللهعلیها) را مطرح کنید. هم به استناد به این روایت، هم به استناد روایات دیگر. مگر ما نمی‌گوییم کسی که در راه خدا جهاد کرده، این مجاهد فی سبیل‌الله در حکم شهید است؟ مگر نمی‌گوییم کسی که از حریم اهل‌بیت(علیهم‌السلام) دفاع می‌کند و محبت آنها را دارد، وقتی از دنیا برود، شهید است؟ این مراتب پایین شهادتش است. اینجا ما سندی بر این داریم که ایشان را مسموم کردند و به شهادت رساندند.

 

همه هستی‌ام فدای حسین(علیه‌السلام)

 این بانوی بزرگوار چهار صورت قبر کشیده بود هر روز می‌آمد زیر آفتاب در بقیع می‌نشست و گریه می‌کرد و اشعاری می‌خواند که هر عابری را تحت تأثیر خودش قرار میداد؛ می‌آمدند اطراف ایشان جمع می‌شدند و اشک می‌ریختند همان کاری که زین‌العابدین(علیه‌السلام) ‌می‌کردند و هرجا می‌رسیدند، گریه می‌کردند و مردم را سر حادثه کربلا و شهادت اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) بیدار می‌کردند.

نقل می‌کنند که بشیر به همراه این کاروان بود. امام سجاد(علیه‌السلام) صدا زدند بشیر! پدر تو طبع شعر داشت، آیا تو هم شاعری بلدی؟ گفت: بله یابن رسول‌الله. حضرت فرمودند: برو و به اهل مدینه خبر بده که ما داریم می‌آییم.

 این خیلی مهم است. روضه امام حسین(علیه‌السلام) تبلیغات می‌خواهد. امام سجاد(علیه‌السلام) تبلیغاتچی خودشان را به مدینه می‌فرستند. بشیر می‌رود روی بلندی می‌ایستد و می‌گوید: «یا اَهْلَ یَثرِبَ لا مُقامَ لَکُم» دیگر در خانه‌هایتان نمانید «قُتِلَ الْحُسینُ»؛ حسین را کشتند. اشعارش را می‌خواند، مردم دورش ‌ریختند. یکی از آن کسانی که از خانه بیرون می‌آید، بانوی مکرمه مجلّله عفیفه‌ای است که پا به سن گذاشته است، همسر مکرمه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌آید و سؤال می‌کند: «اَخْبِرْنِی عَنْ الحسین»؛ خبر بده که با حسین چه کردند. می‌بیند خانم ام‌البنین(سلام‌الله علیها) است، بچه‌های خودش کربلا بودند. می‌گوید: جعفر شما را کشتند، بی‌بی صدا می‌زند: «اَخْبِرْنِی عَنْ الحسین»، می‌گوید: محمد شما را هم کشتند، می‌فرماید: «اَخْبِرْنِی عَنْ الحسین» می‌گوید: عثمان شما را هم کشتند. خبر شهادت سه پسر را همان جا در لحظه به این مادر می‌دهد و همین‌طور او از امام حسین(علیه‌السلام) می‌پرسد. حالا آخرینش را هنوز نگفته از عباسش، گل سر سبدش، پاره تنش. یک‌دفعه بشیر می‌گوید که عباس را هم کشتند. این بانو می‌فرماید: «فقد تقطعت نیا قلبی اخبرنی عن الحسین»؛ رگ قلبم را پاره کردی، بگو حسین چه شد؟ «أولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراء کُلُّهُم فداءُ لأبی عَبدِاللهِ الحُسین»[17]؛ بچه‌های من و هرکس زیر این آسمان و روی این زمین است، فدای حسین. « اَخْبِرْنِی عَنْ الحسین! » آنجا بود که صدا زد: «قُتِلَ الْحُسینُ» حسین را کشتند.

نوشته‌اند بانو دست روی قلبش گذاشت، قلبش را گرفت و روی زمین نشست و شروع به گریه کردن کرد. بعد سؤال کرد عباسم را چگونه کشتند؟ وقتی بالای این قبور فرضی که درست کرده بود می‌آمد و برای بچه‌هایش گریه می‌کرد، این زن‌ها می‌آمدند و صدا می‌زدند: ام‌البنین بس است، اینقدر گریه نکن. ایشان همان‌جا فی البداهه شعری گفته که می‌فرماید: «لا تَدْعُوِنِّی وَیْکِ أُمَّ الْبَنِینَ» دیگر به من ام‌البنین نگویید. «تُذَکِّرِینِی بِلِیُوثِ الْعَرِینِ» من را به یاد شیر بچه‌هایم می‌اندازید. «کانت ‏بنون لی ادعی بهم. و الیوم اصبحت ولا من بنین» بچه‌هایی داشتم، صدایشان می‌زدم، می‌دویدند و می‌آمدند و حالا هیچ‌کدام از این بچه‌ها را ندارم. بعد خطاب به عباس(علیه‌السلام) حرف‌هایی می‌زنند. آن هم یک بیتش را فقط عرض کنم. می‌فرماید «یا لیت شعری أ کما أخبروا بأن عباسا قطیع الیمین»؛ به من گفتند که دست‌های عباسم را قطع کردند، عباس من اگر دست در بدن داشت، کسی جرأت نزدیک شدن به او را نداشت. اگر عمودی به فرقش زدند، برای این است که دستانش را قطع کرده بودند.

این مادر را قدر بدانید، خیلی این مادر بزرگوار است. اگر کاری داری، امشب به بی‌بی بگو. با اعتقاد عرض می‌کنم اگر کاری داری، اگر گرهی داری امشب به بی‌بی بگو. گره هم نداری، به بی‌بی بگو: بی‌بی مادری کن و ما را رها نکن.

 


[1] . نهج البلاغه، حکمت 437.

[2]. اصول کافی، ج 1، ص 452.

[3]. همان.

[4]. سوره نساء، آیه 124.

[5]. سوره نبأ، آیه 11.

[6]. سوره لیل، آیه 2.

[7]. سوره انعام، آیه 96.

[8]. سوره نبأ، آیه 10.

[9]. سوره بقره، آیه 187.

[10]. سوره لیل، آیه1.

[11]. بحارالانوار، ج 43، ص 65.

[12]. سوره روم، آیه 21.

[13]. نهج‌البلاغه، نامه 31.

[14]. سوره نور، آیه 36.

[15]. سوره احزاب، آیه 33.

[16]. سوره بقره، آیه 223.

[17]. منتهی المقال، ج 2، ص 70.