دو درخت پاکی‌ و پلیدی

دو درخت پاکی‌ و پلیدی


دو درخت پاکی‌ و پلیدی

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: حق و باطل در قرآن به دو نوع درخت تشبیه شده‌اند؛ چراکه حق و باطل مثل درخت، ریشه و تنه و شاخ و برگ و میوه دارند. «شجره‌ طیبه» و «شجره‌ خبیثه». // کلمه‌ طیبه، توحید و اخلاص است و «شَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ» وجود مبارک خاتم‌الانبیا و خاندان مطهر و شیعیان ایشان. // کلمه‌ خبیثه که در مقابل کلمه‌ طیبه قرار دارد، کلمه‌ کفر و شرک است و «شجره خبیثه» هم بنی امیه هستند.// شجره ملعونه و شجره زقوم کدامند؟ // دو طائفه بنی هاشم و بنی امیه، جریان حق و باطل را در طول تاریخ اسلام بی کم و کاست نمایندگی کرده‌اند و همچنان هم بنی‌هاشم و بنی‌امیه نماینده‌ جریان حق و باطل‌اند. اینکه اینها در تاریخ بوده‌اند را متوجه می‌شویم اما اینکه در همین زمانه هم هستند یعنی چه؟ // علت اصلی‌ پرداختن به موضوع «زهرآورد شجره زقوم» بازگشت جریان خطرناک و مهلک و برانداز بنی‌امیه به صحنه‌ تاریخ در آخرالزمان است.

 

شناسنامه:

عنوان مراسم: اینجا خیمه‌ای برپاست...

موضوع سخنرانی: زهرآورد شجره زقّوم

تاریخ: پنجشنبه 05/04/1404 شب اول از مراسم ویژه دهه اول محرم

مکان: مدینه‌ العلم کاظمیه

 

دوگانه حق و باطل

سال گذشته موضوعی را مطرح کردیم تحت عنوان «طرف درست تاریخ» و در مورد ضرورت و شناخت آن صحبت کردیم. برای شناخت طرف درست تاریخ باید دوگانه‌های مهم تاریخ را شناخت. دوگانه حق و باطل مهمترین، جدی‌ترین و اصلی‌ترین دوگانه در عالم است. همان دوگانه نور و ظلمت است که جهت درست یا غلط تاریخ و حق و باطل را مشخص می‌کند. حق و باطل معیارهای مشخص دارد، اما تشخیص مصادیق آن گاهی سخت می‌شود. تراز حق و باطل در حال جابه‌جایی است. هر چقدر پیش می‌رویم امتحانات سخت‌تر، شرایط پیچیده‌تر و تشخیص حق از باطل سخت‌تر می‌شود. برای این تشخیص تراز ایمان هم جابه‌جا می‌شود. وقتی تشخیص حق و باطل سخت شود، بصیرت بیشتر و تقوای بیشتری هم لازم است و مراتب بالای ایمان لازم می‌شود.

 

باید با تغییر تراز حق و باطل، تراز ایمان هم افزایش پیدا کند

قبلاً با دو سه درجه یا سه چهار درجه ایمان، فرد اهل بهشت بود. پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مسجد فرمودند: الان کسی می‌آید که اولین نفری است که وارد بهشت می‌شود، مردی وارد شد. یکی از اصحاب گفت: برویم ببینم این مرد چکار می‌کند که اهل بهشت است! آیا اهل نافله شب یا عبادت‌های سنگین و آن‌چنانی است؟ به او گفت: مهمان نمی‌خواهی؟ گفت: بفرمایید مهمان حبیب خداست. این بنده خدا دو سه روز مهمان او بود، دید غیر از نمازهای واجب عبادتی ندارد، به جز کار برای معیشت خانواده کار عجیب یا نافله و.... نمی‌خواند. حداقل واجبات را به جا می‌آورد و بقیه زمان را برای زندگی فعالیت می‌کند. پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: او اهل بهشت است.

زمانی اینقدر دینداری سخت می‌شود که می‌فرمایند: فرد صبح مؤمن و شب کافر است، شب مؤمن و صبح کافر است؛ یعنی سرعت دگرگونی حوادث بالاست، فشارها زیاد و امتحانات سخت است. در چنین شرایطی که تراز حق و باطل دائم جابه‌جا می‌شود، تراز ایمان هم باید افزایش پیدا کند. ایمان‌های قویتری لازم است، دیگر کافی نیست شما شیعه باشید و واجبات را انجام دهید، بلکه باید گاهی مستحبات را مقید باشید وگرنه نمی‌توانید به واجبات برسید. انجام مستحبات انسان را در واجبات مقید می‌کند. مثل همین روضه امام حسین(علیه‌السلام) اگر این روضه‌های علی‌الظاهر مستحب نبود، چند درصد مردم دیندار بودند؟

 

شاخص آخرالزمانی حق و باطل

امروز شاخص حق و باطل، قرار گرفتن در جبهه مستضعفان و مظلومان عالم و مبارزه علیه جبهه مستکبران و ظالمان عالم‌ است. تراز حق و باطل و شاخصش در دوران آخرالزمان این است. مستضعفین و مستکبرین، مظلومین و ظالمین، اینها دو صف و دو طرف تاریخ‌اند؛ لذا ممکن است کسانی مسلمان شیعه یا مسلمان سنی باشند ولی در جبهه استکبار قرار بگیرند. نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، روضه می‌روند، بر امام حسین(علیه‌السلام) گریه می‌کنند اما گریه آنها از نوع آن گریه‌ای است که حضرت زینب(علیهاالسلام) در کوفه به مردم گفت: چشمان‌تان از گریه خشک مباد.

گاهی ممکن است مسلمان، یهودی و مسیحی در جبهه حق و طرفدار مستضعفان و مظلومان باشد، از آن طرف شیعه یا سنی، مسیحی یا یهودی در جبهه باطل قرار گیرد. از همه نوع قشر در جبهه حق و در جبهه باطل داریم.

شاخص چیست؟ اینکه شما طرفدار مظلوم باشید، عون مظلوم و خصم ظالم باشید. الان ما نماز و نماز شب می‌خوانیم، مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل می‌گوییم، در مبارزه با استکبار اگر شما در این جاده نباشید هر چقدر بیشتر عبادت می‌کنید دارید از خدا دورتر می‌شوید؛ چراکه صراط مستقیم این است، از این راه به مقصد می‌رسید.

 

ایستادگان در طرف درست تاریخ

نامه‌ای که امام خامنه‌ای(مدظله) سال گذشته به دانشجویان آمریکایی نوشتند و فرمودند: شما در طرف درست تاریخ هستید. برای دانشجوی مسیحی، یهودی و لائیک که بدون حجاب است بود، کسی که خیلی از فضایل اخلاقی را ندارد ولی نتوانسته ظلم را تحمل کند. بیرون آمده، کتک خورده، برای مردم مظلوم غزه هزینه داده تا از مظلوم حمایت کند، طرف درست تاریخ است. حتی اگر مؤمن و مسلمان هم نباشد امید به هدایت چنین افرادی بیشتر از مسلمان‌ها و مؤمنین علی‌الظاهری است که در جبهه باطل جا خوش کردند یا در دعوای بین جبهه حق و باطل ساکت هستند.

 

شاخص ظهور امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه)

شاخص ظهور امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) چیست؟ «یَمْلَأُ اللهُ به الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً» همه خستگان از ظلم و جور، همه مستضعفان عالم، همه مظلومان که از ظلم و جور به تنگ آمده‌اند، تشنه عدالت‌اند. امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) وقتی می‌آیند شعارشان عدالت است. اصلا آن موقع دیگر بشریت به آخر خط رسیده حضرت شعار عدل و داد سر می‌دهند. مردم همه عالم، مسیحی، یهودی همه آنهایی که آزاد و انسانند و نتوانسته‌اند ظلم را تحمل کنند به طرف امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می‌آیند. اینطور دنیا را فتح می‌کنند.

البته عبادت و تقوای فردی مهم است اما مهمتر از آن این است که شما در کدام صف قرار دارید. در کربلا هم سپاه عمرسعد و هم لشکر امام حسین(علیه‌السلام) هر دو نماز می‌خواندند منتها آنها طوق ولایت امام حسین(علیه‌السلام) به گردنشان بود و اینها طوق ولایت یزید بر گردن داشتند. کدام نماز قبول است؟ اول جاده و مسیر را مشخص کنیم، جهت را مشخص کنیم. اگر در صراط مستقیم در حرکت باشیم، آنوقت هر چه عبادت می‌کنیم داریم به خدا نزدیک می‌شویم. اگر در صراط مستقیم نباشیم و طرف غلط تاریخ ایستاده باشیم، طرف معاویه‌ها و یزیدهای زمان ایستاده باشیم یا ساکت باشیم، هر چقدر هم عبادت کنیم عبادت دارد ما را از خدا دور می‌کند. چون در مسیر نیستیم.

این بحث طرف درست و طرف غلط تاریخ بود. در ادامه می‌خواهیم از دو جریان، دو گروه و دو طایفه پرده‌برداری کنیم که نماد باطل، نماد مستضعفان و مستکبران و مظلومان و ظالمان در عالم از اول اسلام تا حالا بوده‌اند و مهمتر از آن هنوز هم هستند. هنوز هم آن دو گروه که می‌خواهیم معرفی کنیم خودشان شاخصی برای حق یا باطل شده‌اند.

 

دو درخت پاکی‌ و پلیدی‌

اجازه دهید برای اینکه وارد بحثمان شویم، از مصدر و درگاه قرآن کریم وارد شویم که هم نور و برکت قرآن ان‌شاءالله به ما برسد، هم اینکه پایه‌های بحثمان را قرآنی و محکم کرده ‌باشیم.

حق و باطل در قرآن به دو نوع درخت تشبیه شده‌اند؛ چراکه حق و باطل مثل درخت، ریشه و تنه و شاخ و برگ و میوه و ثمرات دارند. اول «شجره‌ طیبه» (درخت و رویش پاک) و در مقابلش فرمودند: «شجره‌ خبیثه»؛ (درخت و رویش پلید). فرمود: «أَلَمْ تَرَ کَیْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَهً طَیِّبَهً کَشَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ* تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا»[1]؛ آیا ندیدی که خدا مثلی زد کلمه‌ طیبه که مثل شجره‌ طیبه است که آن شجره‌ طیبه اصل و ریشه‌اش ثابت و استوار در زمین است و شاخ و برگ‌ها و ثمراتش سر به آسمان می‌کشد و این درخت به اذن خدای متعال میوه می‌دهد.

 

تفسیر شجره طیبه/ تصویر ملکوتی از محمد و آل‌محمد(علیهم‌السلام) و شیعیانشان

«کَلِمَهً طَیِّبَهً» چیست؟ فرمودند: کلمه‌ طیبه، توحید و اخلاص است. آن «شَجَرَهٍ طَیِّبَهٍ» چیست؟ آیا خدا یک مثال کور زده است یا یک مثال خیلی روشن و واضح؟ در تفسیر شریف «مجمع‌البیان» جلد سیزده، صفحه‌ 126، امام باقر(علیه‌السلام) این شجره‌ طیبه را معنا کرده‌اند: شجره‌ طیبه چیست؟ فرمودند: این «أَصْلُهَا ثَابِتٌ»؛ این ریشه، وجود مبارک خاتم‌الانبیا محمد مصطفی(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، تنه‌ این درخت که این ریشه را استوار کرده و بالا آورده، وجود مبارک امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است. جوهره‌، مغز و روح این درخت، وجود نازنین حضرت صدیقه‌کبری ‌فاطمه‌زهرا(‌علیها‌السلام) است و اما میوه‌های این درخت فرزندان و اولاد فاطمه ‌زهرا(علیهاالسلام) هستند؛ چهارده نور پاک. بعد فرمودند: و اما شاخه‌ها و برگ‌های این درخت، شیعیان و دوستان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستند. هر وقت که یکی از شیعیان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) از دنیا می‌رود، برگی از این درخت می‌افتد. وقتی نوزادی از دوستان و شیعیان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) متولد می‌شود یک برگ روی این درخت سبز می‌شود.

این شجره‌ طیبه است: تصویر ملکوتی از محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و آل‌محمد(علیهم‌السلام) و شیعیانشان. پس شجره‌ طیبه وجود مبارک پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اهل‌بیت و شیعیان ایشان هستند.

 

صلوات؛ ذکر و تفسیر شجره‌ طیبه

ذکری که برای این شجره‌ طیبه منتخب ماست این است که شما هر وقت شجره‌ طیبه می‌شنوید، می‌خواهید تفسیر و معنایش کنید باید صلوات بر محمد و آل محمد بفرستید: «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ».

 

 شجره‌نامه شجره طیبه/ ویژگی‌های طایفه بنی‌هاشم

به یک نکته توجه کنیم! این شجره‌ طیبه، این پیغمبر نازنین(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اهل‌بیت ایشان از چه خاندانی‌ هستند؟ از کدام طایفه‌اند؟ از طایفه‌ بنی‌هاشم. طایفه‌ بنی‌هاشم عمدتاً و قاطبتاً انسان‌های بزرگ، کریم، موحد، اصیل و وجیهی بودند که خدای متعال نور نبوت حضرت ابراهیم(علیه‌السلام) را در نسل بنی‌هاشم قرار داد. از وجناتشان مشخص بود که این طایفه، طایفه‌ متمایزی‌ هستند: همه موحد و خداپرست بر آیین حضرت ابراهیم؛ هیچ‌کدام بت‌پرست نبودند.

 

شجره خبیثه/ درخت اَنگَلی

در مقابل آن شجره‌ خبیثه است، می‌فرماید: «وَمَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ مَا لَهَا مِنْ قَرَارٍ»[2]، یک کلمه‌ خبیثه هم داریم. آن کلمه‌ خبیثه که در مقابل کلمه‌ طیبه است، کلمه‌ کفر و شرک است. کفر یعنی چه؟ انکار مطلق خدا. شرک یعنی چه؟ شریک قائل شدن برای خدا. این دو تا کلمه‌ خبیثه است.

فرمود: مثالشان مثل یک درخت خبیث است که ریشه در زمین ندارد. درختی است که ریشه‌اش روی زمین است. باد می‌وزد این‌طرف و آن‌طرف می‌افتد. ثبات و قرار و ثمر ندارد، برای صاحبش نفعی ندارد؛ چون کفر است، فقط ضرر دارد. در بعضی تفاسیر در تعبیر این لغت فرمودند که شجره‌ خبیثه یعنی درخت انگلی. درخت انگلی آن درخت و گیاهی‌ است که دور درخت‌های دیگر می‌پیچد، از آن درخت‌ها تغذیه می‌کند تا ادامه‌ حیات بدهد. از خودش چیزی ندارد. امام باقر(علیه‌السلام) فرمودند: منظور از این شجره‌ خبیثه بنی‌امیه است! می‌خواهیم این شب‌ها در مورد این جریان مفصل صحبت کنیم.

در کنار این شجره‌ خبیثه، دو شجره دیگر هم نام بردند: یکی «شجره‌ ملعونه»؛ شجره‌ لعنت‌شده، دیگری «شجره‌ زقّوم». اینها را سریع توضیح می‌دهم. خلاصه‌اش می‌کنم.

 

شجره ملعونه

پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خوابی دیدند که بر فراز منبرشان بوزینه‌ها می‌نشینند و بالا می‌روند و پایین می‌آیند. وقتی از خواب بیدار شدند، خیلی ناراحت بودند. آیه نازل شد: «وَ مَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلَّا فِتْنَهً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَهَ الْمَلْعُونَهَ فِی الْقُرْآنِ»[3]؛ ای رسول ما! اینها که بر منبر تو  بالا و پایین می‌رفتند، همان شجره‌ ملعونه‌اند.

بعضی‌ می‌گویند این آیه‌ای که نازل شد مکی ‌است، بعضی‌ می‌گویند مدنی‌ است. آنهایی که قائلاند مدنی است، می‌گویند در یک سال و نیم آخر عمر پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) این خواب را دیدند. بعد از اینکه این خواب را دیدند، دیگر تا آخر عمرشان کسی لبخند بر لب‌شان ندید. اینقدر ناراحت بودند! چون جبرئیل نازل شد گفت: ای رسول‌الله! بعد از شما کسانی می‌آیند، حکومت شما را غصب می‌کنند و در مسند می‌نشینند و امور را جابه‌جا می‌کنند. پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) دیگر اصلاً تا آخر عمرشان ناراحت بودند. امر مهمی بود! شیعه و سنی بالاتفاق نقل می‌کنند: این شجره‌ ملعونه بنی‌امیه است.

 

شجره زقوم، شجره منافقان

اما شجره‌ زقوم که به تعبیر قرآن در جهنم رویش پیدا می‌کند: «...أم شَجَرَهَ الزَّقُّومِ»، «إِنَّا جَعَلْنَاهَا فِتْنَهً لِلظَّالِمِینَ»[4] اینها برای کسانی است که در این دنیا به خودشان به اولیای الهی، دین خدا و مقدسات ظلم کردند. اینها به جهنم می‌روند گرفتار شجره‌ زقوم می‌شوند. «إِنَّهَا شَجَرَهٌ تَخْرُجُ فِی أَصْلِ الْجَحِیمِ»[5]؛ این درخت از اعماق جهنم می‌روید. ریشه در پایین‌ترین مرتبه‌ جهنم دارد. (در آیات و روایات اینگونه می‌فرمایند: پایین‌ترین مرحله‌ جهنم جای منافقین است.) پس یعنی این شجره‌ زقوم مال منافقین است؛ یعنی منظور، جریان نفاق است.

 

درختی با شکوفه‌های ترسناک!/ شکوفه‌های شیطانی!

آن هم می‌فرماید: «طَلْعُهَا کَأَنَّهُ رُءُوسُ الشَّیَاطِینِ»[6]؛ این درخت زقوم شکوفه‌هایی دارد که شما وقتی به شکوفه‌هایش نگاه می‌کنید، سر شیاطین را می‌بینید! شکوفه‌هایش ترسناک است! هرکس می‌بیند این‌ شکوفه‌ها شکل سر شیاطین است.

بعد می‌فرماید: «فَإِنَّهُمْ لَآکِلُونَ مِنْهَا فَمَالِئُونَ مِنْهَا الْبُطُونَ»[7]؛ اهل جهنم تغذیه‌شان از این درخت زقوم است که این درخت ممزوج با حمیم جهنم است. مفصل است که این چه رویشی دارد، چه میوه‌ متعفن و آلوده‌ای دارد! این رزق و روزی اهل جهنم است، تا طبقات بالای جهنم شاخ و برگ می‌کشد و آنها را تغذیه می‌کند. شما دیگر خود حدیث مفصل از این مجمل بخوانید که این جریان نفاق که در امت اسلام نفوذ می‌کند، در همه‌ لایه‌ها و جاهای مختلف حضور و ظهور پیدا می‌کند و جامعه را به آلودگی می‌کشاند.

خب آیات مختلفی وجود دارد: «ثُمَّ إِنَّکُمْ أَیُّهَا الضَّالُّونَ الْمُکَذِّبُونَ لَآکِلُونَ مِنْ شَجَرٍ مِنْ زَقُّومٍ»[8]؛ تکذیب‌کننده‌ها، گمراهان، خوراکشان از این شجره‌ زقوم است. در تفاسیر اهل سنت از ابن عباس هم نقل کرده‌اند که این شجره‌ ملعونه‌ای که الان در موردش حرف زدیم، همان شجره‌ زقوم است.

شجره‌ ملعونه چه کسانی بودند؟ بنی‌امیه بودند! این شجره‌ زقوم هم می‌فرماید همان شجره‌ ملعونه است. اینها عناوین مختلف، حالات و کارکردهای مختلف این شجره‌ خبیثه‌، شجره‌ ملعونه و شجره‌ زقوم است. همه‌ اینها به نحوی به بنی‌امیه برمی‌گردد.

 

نمایندگان جریان حق و باطل

قرآن جریان حق و باطل را با شجره‌ طیبه و شجره‌ خبیثه معرفی می‌کند و شجره‌ طیبه محمد و آل محمد(صلی­الله­علیه­و­آله) و بنی‌هاشم­اند. شجره‌ خبیثه، ملعونه و زقوم، بنی‌امیه هستند.

این دو طائفه، جریان حق و باطل را در طول تاریخ اسلام بی کم و کاست نمایندگی کرده‌اند و همچنان هم بنی‌هاشم و بنی‌امیه نماینده‌ جریان حق و باطل‌اند. اینکه اینها در تاریخ بوده‌اند را متوجه می‌شویم اما اینکه هنوز هم هستند یعنی چه؟ بحث ما این شب‌ها همین است؛ طرف درست تاریخ، طرف بنی‌هاشم است. طرف غلط تاریخ، طرف بنی‌امیه است. شاخص حق در طول تاریخ بنی‌هاشم بوده‌اند. شاخص باطل در طول تاریخ بنی‌امیه بوده‌اند. هنوز هم هستند همین حالا هم هستند. ممکن است کسی بپرسد آیا منظورتان این است که تاریخ بخوانیم تا ببینیم چه کسانی مانند بنی‌امیه و چه کسانی در این زمانه مانند بنی‌هاشم هستند؟ می‌گویم: خیر! اصلاً خود بنی‌هاشم‌اند، خود بنی امیه‌اند.

 

بنی‌امیه در کلام امیرالمؤمنین(علیه­السلام)

 امیرالمؤمنین(علیه­السلام) خودشان خط‌کش برداشته‌ و این دو را از هم جدا کرده‌اند. نامه‌ ۱۷ نهج‌البلاغه را بخوانید، حضرت می‌فرمایند: امیه (بنی‌امیه همه فرزندان او بودند) مانند هاشم نیست. حَرب مانند عبدالمطلب نیست، ابوسفیان مانند ابوطالب نیست. مهاجران (کسانی که به امر خداوند متعال و رسول(صلی­الله­علیه­و­آله) هجرت کردند) مثل آزادشدگان نیستند. بعد این جمله‌اش خیلی مهم است: «وَ لَا الصَّرِیحُ کَاللَّصِیقِ»[9]؛ یعنی اصل و نسب دارها مثل کسانی که خودشان را به دیگران منتسب کرده‌اند و اصل و نسبی ندارند نیستند. می‌فرمایند: اهل حق هم مانند اهل باطل نیستند. ببینید، قشنگ تفکیک و مرزبندی کرده­اند. حضرت دو جریان بنی‌هاشم و بنی‌امیه را کامل جدا و تأکید هم کرده­اند که اینها مثل آنها نیستند؛ یعنی اینها خودشان شاخص‌اند‌؛ به دنبال اینها راه بیفتی با حق هستی. دنبال آنها راه بیفتی با باطل هستی‌‌. بنی‌امیه همان شجره‌ ملعونه‌ خبیثه‌ زقوم‌اند که ریشه‌ درست و حسابی نداشت‌. حضرت می‌فرمایند: شما اصل و نسب ندارید.

یعنی چه بنی‌امیه اصل و نسب ندارند؟ یک معنایش این است: اینها فرزندان نامشروع بودند. دوم؛ اینها اهل یک جایی بودند؛ به یک مکان و منطقه‌ای به نام صَفوریه رفت و آمد داشتند. اجمالاً یک نسبت و ارتباطی با یهود داشتند. سر قصه‌ اینکه حضرت می‌فرمود: شماها اصل و نسب ندارید.

 

خصومت و درگیری تاریخی بنی‌امیه و بنی‌هاشم

چرا داریم این بحث را می‌گوییم؟ از لحاظ شهود تاریخی و هم از لحاظ روایات، این دو طائفه یعنی بنی‌هاشم و بنی‌امیه در دل تاریخ در مقابل هم بودند، درگیر بودند، تا زمان ظهور حجت(عجل­الله­تعالی­فرجه) هم درگیرند. یعنی وجود دارند که درگیرند. تاریخ اینطور شهادت می‌دهد؛ تاریخ می‌گوید: اصلاً بنی‌امیه با بنی‌هاشم خصومت داشتند و بنی‌هاشم هم با بنی‌امیه خصومت داشتند که حالا بعدها روشن می‌شود.

تاریخ شهادت می‌دهد که حَرببن‌اُمیه با عبدالمطلب درگیر بود، ابوسفیان با رسول مکرم(صلی­الله­علیه­و­آله) درگیر بود، معاویه با امیرالمؤمنین و امام حسن(علیهما­السلام) درگیر بود و یزید با امام حسین(علیه­السلام) درگیر شد و حضرت را به شهادت رساند. عبدالملک مروان با امام سجاد(علیه­السلام) درگیر شد، ولید بن عبدالملک امام سجاد(علیه­السلام) را به شهادت رساند، هشام بن عبدالملک امام باقر(علیه­السلام) را به شهادت رساند. تاریخ شهادت می‌دهد.

 

خصومت بنی‌امیه و بنی‌هاشم از منظر روایات

روایات شهادت می‌دهند که در آخرالزمان کسی به نام سفیانی از همین طائفه‌ بنی‌امیه قیام می‌کند و شیعیان را کشتار می‌کند و  به سمت جنگ با امام عصر(عجل­الله­تعالی­فرجه) می‌روند. آقا شما دارید می‌گویید بنی‌امیه یعنی در آخرالزمان هستند؟ بله! جریان بنی‌امیه، آدم‌های بنی‌امیه در آخرالزمان هستند. امام صادق(علیه­السلام) فرمودند: ما و خاندان سفیان دو خاندان هستیم که در راه خداوند متعال باهم دشمنیم. ما خداوند متعال را تصدیق می‌کنیم، آنها تکذیب می‌کنند. آیات الهی را تکذیب می‌کنند. بعد حضرت فرمودند: ابوسفیان با رسول­الله(صلی­الله­علیه­و­آله) جنگید، معاویه با جد ما امیرالمؤمنین(علیه­السلام) جنگید، یزید با امام حسین(علیه­السلام) و بعد حضرت فرمود: در آخر هم سفیانی با امام قیام کننده‌ ما خواهد جنگید. ببینید این خط را امام صادق(علیه السلام) از کجا به کجا وصل می‌کند.

در یک فقره‌ دیگری ذیل آیه‌ «وَإِنْ عُدْتُمْ عُدْنَا وَجَعَلْنَا جَهَنَّمَ لِلْکَافِرِینَ حَصِیرًا»[10]؛ اگر بخواهید سرکشی و تعدی کنید، عذاب در انتظار شماست. ما هم شما را سرجایتان می‌نشانیم. ذیل این آیه می‌فرمایند: این آیه خطاب به بنی‌امیه است که خدای متعال فرمود: اگر شما با آوردن سفیانی بخواهید تعدی کنید ما هم امامی داریم که قیام‌کننده است او را بر سر شما فرود خواهیم آورد او را ظاهر خواهیم کرد.

امام زمان(عجل­الله­تعالی­فرجه) می‌آیند تا با چه کسی بجنگند؟ با بنی‌امیه! یک مقدار تمرین کنیم تا باورمان شود. آقا شما چه می‌گویید؟ الآن صهیونیست‌ها سر کارند آمریکا سر کار است. اگر یک مقدار صبر کنید جلسات بعد پرده از بعضی اسرار این ماجرا که برداریم آن زمان روشن می‌شود که ما الآن کجا ایستاده‌ایم و قضیه از چه قرار است.

 

احیا و بازگشت بنی‌امیه در آخرالزمان!

علت اصلی‌ که به این بحث پرداختیم بازگشت جریان خطرناک و مهلک و برانداز بنی‌امیه به صحنه‌ تاریخ آخرالزمان است. جریاناتی دارد اتفاق می‌افتد. ببینید ظرف دهه‌ گذشته چه اتفاقاتی افتاده است؛ القاعده و داعش آمده، الآن جولانی آمده است. این دواعش از چه اسم‌هایی استفاده می‌کردند؟ خاطرتان هست؟ حالا اینها را در گوگل و هوش مصنوعی جستجو کنید برایتان نمی‌آورد. چون واقعاً هوش دارد دیگر. می‌فهمد که نباید این چیزها را بیاورد. اسم گُردانشان را می‌گذاشتند «شمر بن ذی الجوشن»! از اسامی بنی‌امیه استفاده می‌کردند. با چه اسامی‌ای مشکل داشتند؟ با اسامی‌ از بنی‌هاشم. یادتان هست چه چیزهایی می‌دیدیم؟ آن داعشی سینه‌ آن شیعه را شکافت، قلبش را از داخل سینه بیرون آورد، جلوی دوربین‌ها و جلوی مردم دنیا قلب او را خورد. یاد چه چیزی می‌افتید؟ «آکلة الاکباد»! به کجا برمی‌گردد؟

همین الآن جولانی‌ها در سوریه چه کار می‌کنند؟ هر مسجدی به نام علی­بن­ابی­طالب(علیه­السلام) هست را دستور می‌دهند اسمش را حذف کنند به جایش اسم معاویه‌بن‌ابی‌سفیان نصب می‌کنند. در سوریه هرکس می‌خواهد زیارت حضرت زینب(علیها­السلام) برود، آنها اینطور می‌گویند: هرکس می‌خواهد برود زیارت سیده زینب، اول باید برود زیارت سیدنا معاویه، بعد اجازه دارد برود زیارت سیده زینب! اینها احیای کیست؟ احیای چیست؟

این تفکر سَلفی­گری را یادتان هست؟ خارجی‌گری، تکفیری، وهابی‌گری؛ اینها نسخه‌های اموی‌گری است. بیشتر با آنها آشنا می‌شویم. چرا عده‌ای در حال احیای بنی‌امیه هستند و چه کسانی در حال احیای بنی‌امیه هستند و چگونه دارند بنی‌امیه را احیا می‌کنند؟

احیای بنی‌امیه جزء مهمترین حوادث آخرالزمان است. جزء مهمترین مقدمات ظهور حضرت، بازگشت بنی‌امیه است.

 

مشارکت یهود در غربت و تنهایی مسلم بن عقیل(علیه­السلام) 

شب اول مجلس و شب ورود به محرم، هم شب جمعه است هم شب مسلم بن عقیل(علیه­السلام). چون مسلم بن عقیل اولین شهید نهضت امام حسین(علیه­السلام) بوده، معمولاً شب اول محرم را همه روضه مسلم می­خوانند. در حدیثی وجود مبارک پیغمبر(صلی­الله­علیه­و­آله) فرمودند: یهود امت من کشندگان حسن و حسین من هستند. کشندگان امام حسن و امام حسین (علیهما­السلام) چه کسانی بودند؟ بنی‌امیه!

 یعنی شما با این الفاظ آشنا شوید (کشندگان امام حسین(علیه­السلام))؛ امام حسین(علیه­السلام) را بنی‌امیه، یهود امت پیغمبر(صلی­الله­علیه­و­آله) کشتند.

امام حسین(علیه­السلام) دقیق عمل می­کنند؛ اول آدم فرستادند کوفه را بررسی کند، مسلم به کوفه آمد همه چیز داشت خوب پیش می­رفت. یک‌دفعه چه شد؟ یک یهودی­زاده مشاور یزید بود گفت: اگر همین‌گونه پیش بروی کار کوفه تمام می­شود. من یک پیشنهاد دارم باید کاری کنید از اطراف مسلم پراکنده شوند و این ممکن نیست چون داخل کوفه سلحشوران هستند. ممکن نیست مگر اینکه آن کاری که من می­گویم انجام دهید. گفت چه کار کنم؟ گفت: ابن زیاد را بفرست کوفه؛ ابن زیاد زیرک است، رحم هم ندارد، فریبکار است. به مشورت این مشاور یهودی­زاده، یزید ابن زیاد را به کوفه فرستاد و آن چیزهایی که شما می­دانید که با مسلم بن عقیل چه کردند!

 

عشق مردم ما به مسلم زمان

این چند روزه حقیقتش من خیلی در خلوت خودم گریه می­کردم؛ وقتی مردم را می­دیدم اینطوری با غیرت، شجاعت و محبت این عکس­های نائب امام زمان(عجل­الله­تعالی­فرجه) را بالا می­بردند، همین دختران بی­حجاب و بد­حجاب، پسرهایی که ظاهرشان خوب نبود، تتو داشتند... خیلی­ها می‌گفتند اینها اصلاً این چیز‌ها را درک نمی­کنند. بعد رگشان را می­گذاشتند برای امام خامنه­ای(حفظه­الله). من با خودم می­گفتم: ایشان اینها را می­بیند اینقدر برای مسلم بن عقیل گریه می­کنند. چه حرف­هایی می­زدند به آقای ما! جان­مان را فدایت می­کنیم و آقا تو هم اگر ما را دوست نداشته باشی ما تو را دوست داریم و.....

 آنوقت در کوفه با مسلم کاری کردند که شب تنها در کوچه­ها می­رفت، سایه به سایه­اش منتظر بود که الآن بریزند سرش، اگر تو فکر کنی مسلم بن عقیل حتی یک لحظه بر خودش ترسیده و به فکر خودش بوده و نگران این بوده که الآن یکی می­آید او را می­کشد در حق مسلم ظلم کردی! هر قدمی که برمی­داشت در هر کوچه­ای می­پیچید می­گفت: گفتم آقا بیاید، حالا چه کنم؟ چطور به ایشان خبر دهم؟ دائم سرگردان از این کوچه به آن کوچه می­رفت.

 

امام زمان(عجل­ الله­ تعالی ­فرجه) دعاگوی ملت ایران

رفقا این شب و روزها مخصوصاً الآن شب­های محرم گوشه و کنار خیابان­ها موکب زدند. در روضه­ها حسینیه­ها خانه­ها چه پذیرایی­های مفصلی می­کنند؛ دیدید چای، شربت و غذا می­دهند، می­گویند: اینها سینه­زن­ها و گریه­کن­های امام حسین(علیه­السلام) هستند، سینه زده خسته شده­اند به آنها غذا و چای بدهید. گل به گل جا می­روید چیزی دست­تان می­دهند، می­گویند: بخورید؛ چراکه گریه­کن امام حسین(علیه­السلام) هستید؛ آنوقت شما باورتان می­شود که نائب امام حسین(علیه­السلام) در کوفه آنقدر در این کوچه­ها رفته بود، از فرط تشنگی و خستگی روی سکوی خانه­ای نشسته بود. طوعه نامی دم در بود، گفت: مرد غریبه اینجا چه می­کنی؟ گفت: آب داری به من بدهی؟.......

چرا امام حسین(علیه­السلام) ناز شما را نخرند؟ چرا امام حسین(علیه­السلام) برای مردم این مملکت سنگ تمام نگذارند؟ چرا به شما آبرو ندهند؟ شما برای سینه­زن­ها و گریه‌کن­هایش سنگ تمام می­گذارید. مردم کوفه نائبش را آواره کوچه­ها کردند. چرا امام زمان(عجل­الله­تعالی­فرجه) برای شما دعا نکنند؟ برای شما سنگ تمام نگذارند؟ دختر و پسرهایی که ظاهرشان ظاهر آدم­های گناهکار و آلوده بود، برای نائب امام زمان(عجل­الله­تعالی­فرجه) یقه پاره کردند.

 

حضرت مسلم قربانی خیانت شد!

در کوفه حافظ­های قرآن، نمازخوان­ها دور مسلم را خلوت کردند! چه بگویم مسلم که قربانی خیانت شد! یک وقت دلت می‌سوزد، یک‌وقت مغزت درد میگیرد. آن اشکی که از سردرد بریزی آن اشک، اشک است! با مسلم بن عقیل چه کردند؟ داخل خانه رفت تا استراحت کند، فهمیدند و او را لو دادند. داخل خانه ریختند، داشتند این خانه را سر طوعه خراب می­کردند، خواست بیرون برود، طوعه جلویش را گرفت، آقا کجا می­روی؟ یک مرد در این کوفه پیدا شده می­خواهد تو را پناه دهد. گفت: نه، بگذار بروم. می­ریزند خانه را خراب می­کنند. گفت: فدای سرت، فدای سر آقام امیرالمؤمنین(علیه­السلام). گفت: نه، تو را می­کُشند. چند تا دسته آتش داخل خانه پرتاب کردند. دیگر تحمل نکرد، خداحافظی کرد از خانه بیرون آمد. دور مسلم ریختند، اینها را می­زد می­کشت، قهرمان بود؛ در تاریخ دارد یقه بعضی­ها را می­گرفت به پشت بام پرت می­کرد! خسته شد چاهی سر راهش کنده بودند چاله بزرگی بود روی آن را پوشانده و خاک ریخته بودند، ندید در این چاله افتاد. همین­طور که نمی­توانستند او را بگیرند، مسلم را  شکار کردند.

 

اقتدا به معشوق

من نمی­دانم چرا کربلایی­ها همه باید در گودال  بیفتند! عاشق باید از معشوق نشانه‌ای داشته باشد. او را گرفتند آوردند، دستانش را بسته بودند داشتند طرف دارالحکومه می­بردند، از شدت تشنگی و زخمی که برداشته بود لب­هایش خشک خشک شده بود، دهانش هم خون می­آمد زخمی بود. نگاهش به ظرف آبی افتاد، بعضی می­گویند نگفت آب می­خواهم فقط نگاه کرد، گفتند: آب می­خواهی؟ گفت: بله، آب برایش آوردند، ظرف پر از خون شد دو بار. گفت: خدایا، راضیم به رضای تو، مصلحت نیست من آب بنوشم! مسلم نمی­داند چرا!!!

 او را بردند که بکشند، او را بالای بلندی بالای دارالإماره بردند، آنجا آن لحظه آخر داشت با امام حسین(علیه­السلام) حرف می­زد؛ آقا کاش من نیامده بودم، کاش به شما پیغام نداده بودم، کاش راهی داشتم...

در این بی­کسی­ها بالاخره یکی از این کسانی که اقوامش بود، حالا عمر سعد بود یا کس دیگری، دیگر مجبور شد، کاری نمی­توانست انجام دهد. گفت: دو خواهش دارم؛ یکی اینکه بچه­ها را بعد من مراقبت کن و یکی اینکه یک نامه بنویس اباعبدالله(علیه­السلام) به کوفه نیاید. امان از خیانت! نشان به آن نشان که سرِ جفت بچه­هایش را در همان کوفه از بدن جدا کردند. یا مسلم بن عقیل! قربانت شوم آقا جان! می­دانم چاره­ای نداشتی، ولی تو که می­دانی این جماعت نامه‌هایشان اعتبار ندارد.

او را بالای دارالإماره بردند، همه‌‌ اینها باور کن حکمت دارد. حالا چرا بالای دارالإماره بردند؟ همان­جا پایین گردنش را می­زدند. خودش نمی­داند چرا؟ چون باید از بلندی بیفتد. «بلند مرتبه شاهی ز صدر به زین افتاد...».


[1]. سوره ابراهیم آیه 24 و 25.

[2]. سوره ابراهیم، آیه 26.

[3]. سوره إسراء، آیه 60..

[4]. سوره صافات، آیه 62 و 63.

[5]. سوره صافات، آیه 64

[6]. همان، آیه 65..

[7]. همان، آیه 66.

[8]. سوره واقعه، آیه 52.

[9]. نهج­البلاغه، نامه 17.

[10]. سوره إسرا، آیه 8.