قم، قطعه‌ای از بیت‌المقدس است!

قم، قطعه‌ای از بیت‌المقدس است!


قم، قطعه‌ای از بیت‌المقدس است!

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: در آخرالزمان، قم پایگاه علمی تشیع خواهد شد و علم سرمنشأ تسلط و تحول است. قم به این دلیل آشیانه‌ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است که علوم ایشان در آخرالزمان از این پایگاه به عالم منتشر می‌شود و پایگاه قیام و تحول است// روایت‌های آخرالزمان را به سادگی تطبیق نکنید. چون ممکن است در زمان دیگری یک اتفاق مشابهی بیفتد و اعتقاد افراد نسبت به آن سست شود// حضرت معصومه(‌علیها‌السلام) محور مقاومت و علم در آخرالزمان هستند و این اراده خداوند متعال است که یک بانوی بزرگ، محور این حرکت‌های توحیدی و قیام‌های توحیدی در آخرالزمان هستند// سفر حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) به ایران یک سفر جهادی و برای نصرت امام بود‌ // چرا اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به قم عنایت ویژه داشتند؟ // امروز نسبت قم با بیت‌المقدس چیست؟ چرا در روایت می‌فرمایند: «قم، قطعه من بیت‌المقدس»؛ قم قطعه‌ای از بیت‌المقدس است؟

 

شناسنامه:

عنوان: قرار هفتگی

موضوع: مراسم وفات حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها)

زمان: 6 آبان 1402

مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

مقام والای حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها)

بسیاری از دوستان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نسبت به حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) شناخت و معرفت کافی ندارند و اگر آن دسته از روایاتی که در مورد وجود نازنین ایشان است مطرح شود و کامل توضیح داده شود، آن‌وقت است که شوق و ذوقی در دل مؤمنین پدید می‌آید و محبت و ارادتشان نسبت به این بانوی بزرگوار افزایش پیدا می‌کند.

 

اهل‌بیت و حضرت معصومه(علیهم‌السلام) الگویی برای تمام بشریت

ما به ذوات مقدس اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و شخصیت‌های بعد از ائمه معصومین(علیهم‌السلام) مانند حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) تنها به عنوان یک شخصیت برجسته یا عابدی که عمر خویش را در عبادت و بندگی خدا گذرانده و به درجات بالای عبودیت رسیده، نگاه نمی‌کنیم. بلکه به عنوان الگوهای بزرگ و قابل تأسی برای زندگی اجتماعی خودمان نگاه می‌کنیم، الگویی برای همه بشریت.

همان‌طور که حضرت صدیقه طاهره(سلام‌الله‌علیها) برای همه انسان‌ها چه مرد و چه زن‌، اسوه‌اند و وجود مبارک امام عصر(ارواحنافداه) می‌فرمایند: «إنَّ لِی فی إبنَةِ رَسولِ اللّه ِ اُسوَةٌ حَسَنةٌ»[1]؛ دختر رسول خدا(صلوات‌الله‌علیهما) برای من ـ آخرین حجت خداـ اسوه و الگوست؛ حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) هم اگر به درستی به شخصیت‌شان نگاه کنیم، برای مؤمنین و مؤمنات الگو هستند.

 

فداها ابوها...

در زمان حیات امام موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) خود حضرت، هم عباراتی در مورد ایشان به کار بردند و هم رفتارهایی در مورد ایشان داشتند که این رفتارها و کلمات، مردم را متوجه شخصیت عظیم آن بانوی کریمه می‌کرد. در دورانی که حضرت تشریف نداشتند، مثلاً امام موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) در مسافرت بودند، در نبود ایشان شیعیان را به حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) ارجاع می‌دادند. در مواردی امام رضا(علیه‌السلام) شیعیان را به حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) ارجاع می‌دادند که البته با رعایت ضوابطی که در اسلام آمده، افراد می‌آمدند و سؤالاتشان را می‌پرسیدند. در یکی از این موارد است که شیعیان به مدینه آمدند تا امام کاظم(علیه‌السلام) را ببینند، حضرت تشریف نداشتند. از قضا حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) که شاید آن موقع هنوز نوجوانی هم بودند، در منزل بودند و سؤال کردند که شما چه حاجتی با امام دارید، اینها گفتند ما سؤالاتی داریم، ایشان فرمودند: سؤالاتتان را به من بدهید. سؤالات را گفتند و حضرت همه آنها را جواب دادند و آنها رفتند. بین راه، امام را دیدند و ماجرا را نقل کردند که دختر شما چنین پاسخ‌هایی داده، حضرت جواب‌ها را که دیدند، این جمله معروف را فرمودند: «فداها ابوها»؛ پدرش فدای او‌!

 

جایگاه خاص حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) نزد امام معصوم

یکی از جایگاه‌های مهمی که به شخصیت بزرگوار حضرت معصومه(سلاماللهعلیها) ‌دادند، به کاربردن همین واژه «فداها ابوها» است که عبارت ساده‌ای نیست. ممکن است پدر روزی صد دفعه به دختر یا پسرش می‌گوید: فدایت شوم، این حرف یک آدم معمولی نسبت به یک فرزند معمولی است؛ پدر و فرزندی است، اما امام معصوم و حجت خدا هرگز حرف‌های غلوآمیز و خلاف عقل و شرع نمی‌زند. حجت خدا هیچ‌وقت نمی‌تواند فدای یک غیرمعصوم شود، ادبیات گفت‌وگو هم فقط ادبیات پدر و دختری نیست؛ یعنی محیط خانه و محیط زندگی نیست که یک ابراز محبت و عاطفه باشد که امام موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) می‌فرمودند: پدرش قربانش برود. در یک مسئله اجتماعی و علمی و جایگاهی که این حرف نوشته می‌شود، گفته می‌شود، به امام منصوب می‌شود، این جای مباحثه علمی دارد.

همه امامزاده‌ها چنین نبودند که ائمه ‌اطهار(علیهم‌السلام) در موردشان اینگونه سخن بگویند، اوحدی از امامزاده‌ها، مقامات این‌چنینی داشتند، مانند حضرت اباالفضل(علیه‌السلام) که روز عاشورا امام حسین(علیه‌السلام) به ایشان ‌فرمودند: «بنفسی انت»؛ جان من فدای تو. حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) که امام سجاد(علیه‌السلام) در موردشان می‌فرمایند: «أنتِ بِحَمدِ اللّهِ عالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ وَ فَهِمَةٌ غَیرُ مُفهَّمَةٍ»[2] یک عالمه بدون معلم هستی، یعنی خدا این علم را به تو داده است، فهم تو را خدا به تو داده است.

 

تنها امامزاده‌ای که درباره ایشان زیارت مأثور روایت شده

تنها امامزاده‌ای که درباره ایشان زیارت مأثور روایت شده، یعنی از امام زیارت برایشان وارد شده، حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) هستند؛ که مستند و بی‌تردید است. البته در مورد قمربنی‌هاشم(سلام‌الله‌علیه) هم ما زیارت داریم، ولی در مورد سایر امامزادگان نداریم. بعضی زیارات عمومی است که نسبت به همه امامزادگان اطلاق می‌شود، اما زیارت خاص متعلق به حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) است.

امام کاظم(علیه‌السلام) 37 اولاد غیر از امام رضا(علیه‌السلام) داشتند که افضل فرزندانشان حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) بودند.

 

عصمت حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها)

در مورد عصمت حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) بین علما و بزرگان مباحثه است. خب ما چهارده معصوم بیشتر نداریم، ولی مباحثی در مورد عصمت هست که عصمت دو نوع است: عصمت لدنی یا اکتسابی. قبلاً در مورد حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) یک بحث مفصل کردیم و مطالبش را عرض کردیم که می‌فرمایند ایشان عصمت اکتسابی داشتند و به مقام عصمت اکتسابی در مراتب بالا رسیده بودند. علما یکی از شواهد را ازدواج نکردن ایشان ذکر می‌کنند؛ برای اینکه کفوّی برای ایشان پیدا نمی‌شد. آیا شخصیتی با این عظمت که امام چنین حرفی در مورد ایشان می‌زنند، یکی از مهم‌ترین سنت‌های پیامبر(صلوات‌الله‌علیه) یعنی ازدواج را بدون حجت شرعی ترک می‌کند؟ یکی از دلایلش پیدا نشدن کفوی برای ایشان بوده است. شخصیت حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) بین بانوان عالم شخصیت کم‌نظیر و یا بی‌نظیری است.

 

عظمت حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) و شهر قم

نکته دیگری که می‌خواهم عرض کنم، درباره خود شهر قم و روایاتی است که در مورد این شهر داریم. حالا علت اینکه این روایت را می‌خواهم عرض کنم، همان نکته‌ای است که ابتدا عرض کردم، یعنی نگاه ما به شخصیت‌ها و بزرگانمان و به جغرافیای توحیدی و الهیمان یک نگاه متعالی پیوسته و دارای هدف و الگوست، نه یک مسئله ساده‌ای که در موردش روایاتی گفته شده است.

 شخصیت حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) باید به عنوان یک الگوی اجتماعی مطرح شود و الگوی همه زنان و مردان ما قرار بگیرد. اگر در مورد قم صحبت می‌کنیم، روایات را که بررسی می‌کنیم، فقط در مورد یک سرزمین و خاک حرف نمی‌زند، بلکه بابی از ابواب معرفت را به روی دوستان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) باز می‌کند.

 

قم آشیانه‌‌ آل‌پیامبر و حرم اهل‌بیت(علیهم‌السلام)

در مورد شهر قم، روایات متعددی داریم، از جمله این روایت که امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «اِنَّ لِلّهِ حَرَما وَ هُوَ مَکَّةُ، وَ لِرَسُولِهِ حَرَما وَ هُوَ الْمَدینَةُ، وَ لِاَمیرِ الْمُؤمِنینَ حَرَما وَ هُوَ الکُوفَةُ، وَ لَنا حَرَما وَ هُوَ قُم، وَ سَتُدْفَنُ فیها امْرَأةٌ مِنْ وُلْدی تُسَّمی فاطِمةُ...»[3]؛ خدا حرمی دارد، آن مکه است، پیامبر(صلوات‌الله‌علیه) حرمی دارند، آن مدینه است، امیرالمؤمنین‌علی(علیه‌السلام) حرمی دارند، آن کوفه است و ما اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هم حرمی داریم و آن سرزمین قم است! این روایت باید تحلیل و بررسی شود. یک روایت دیگری در مورد قم فرموند: «قُمُّ عُشُّ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَأْوَی شِیعَتِهِمْ»[4]؛ قم محل زندگی اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) و خاندان ایشان است. آشیانه‌‌ آل‌پیامبر(علیهم‌السلام) قم است.

 

فضیلت شهر قم

 چرا درباره‌ قم روایات این‌چنینی داریم؟! در روایتی میفرمایند: بهترین زمین‌ها، زمین‌هایی است که متعلق به قم و حومه‌ آن است. در روایتی هست که فرمودند: «اِذا أَصابَتْکُمْ بَلِیَّةٌ وَ عِناءٌ فَعَلَیْکُمْ بِقُم، فَاِنَّهُ مَأْوَی الفاطِمیینَ»[5]؛ هر وقت به مصیبت و گرفتاری رسیدید بر شما باد که به قم بروید. آنقدر روایات در مورد قم، امنیت، معنویت و مسائل مختلف این‌چنینی هست که اگر دوستان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) این روایات را بدانند، شاید در دوران آخرالزّمان، محل سکونت خود را قم انتخاب کنند. روایات مفصلی در این زمینه هست. بعضی از مؤمنین اصلاً همین کار را کردند و به قم کوچ کردند.

 قم، چه جایگاهی دارد؟ و چرا ائمه اینطور درموردش حرف زدند؟ چرا مشهد که حرم امام رضا(علیه‌السلام) است، کاظمین و سامرا که ائمه ما مدفون‌اند یا خود نجف، چرا آشیانه ائمه(علیهم‌السلام) نیست، چرا خود مدینه و مکه نیست! چرا اهل‌بیت(علیهم‌السلام) فرمودند: آشیانه، منزل، محل عیش و زندگی ما قم است؟ اجمال این بحث در روایات دیگر به چشم می‌خورد.

 

وجه تسمیه قم در روایت معراج پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)

در وجه ‌تسمیه قم فرموده‌اند: قم به این دلیل قم نامیده شده که وجود مبارک پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) وقتی در معراج بودند؛ در جایی ابلیس را دیدند و از جبرئیل ماجرا را پرسیدند. فرمود: شیطان برای به فساد کشیدن اهل این سرزمین برنامه دارد. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) کنار ابلیس آمدند و بر سر او فریاد زدند: «قُم یا مَلعون»؛ ای ملعون بلند شو! و بعد در مورد او نفرین و در مورد این سرزمین دعا کردند‌. یکی از دلایل وجه ‌تسمیه قم، همین روایت است. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) به شیطان فرمودند: «قم»؛ از اینجا بلند شو! این سرزمین برای اینکه محل فرار شیطان بوده؛ یعنی شیطان از اینجا گریخته و بلند شده، قم نامیده شد. کنایه از اینکه شیطان بر قم مسلط نیست.

البته به این معنا نیست که شیطان در قم نیست و مردم این شهر گول شیطان را نمی‌خورند یا شیطان وارد شهر قم نمی‌شود، اصلاً چنین چیزی نیست. بلکه به این معناست که خداوند متعال این سرزمین را از اینکه شیطان بر آن مسلط شود، حفظ می‌کند. حالا شیطان ممکن است شیطنت کند، انسان‌هایی نیز شیطنت کنند ولی خداوند متعال این زمین را به ‌صورت کلی از تسلط شیاطین حفظ کرده است.

 

قم، شهر خون و قیام و مقاومت

یک روایت دیگر هست که می‌فرماید: مردم قم مادامی‌که خودشان در حق خودشان خیانت نکنند و مؤمن باقی بمانند، خداوند متعال این ویژگی‌ها را برای اهل قم حفظ می‌کند. پس یکی از دلایلش این است. یکی دیگر از دلایلش در روایات از امام صادق(علیه‌السلام) آمده است؛ شخصی سؤال کرد که چرا قم را قم نامیدند؟ حضرت فرمودند: «لِأَنَّ أهلَهُ یَجتَمِعونَ مَعَ قائِمِ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَواتُ اللّه ِ عَلَیهِ»[6]؛ برای اینکه با قیام‌کننده ما اهل‌بیت(علیهم‌السلام) همراهند و حجت آخر را نصرت می‌کنند. اینها اهل قیامند، اطراف حجت آخر را می‌گیرند و با او هستند. به این دلیل مردم آنجا اهل قم نامیده شدند. اهل قیام و اهل بودن با قیام‌‌کننده ما اهل‌بیت‌اند. شما دیدید که این در انقلاب نیز ثابت شد؛ قم را شهر خون و قیام می‌گفتند، چراکه مقاومت و قیام مردم از همین شهر بود.

 

قم، پایگاه علمی تشیع/ چرا اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به قم عنایت داشتند؟

روایات متعددی درباره قم وجود دارد که نشان میدهد چرا اینقدر قم محل توجه است! در روایت دیگری می‌فرمایند: علم در سرزمین نجف (کوفه) بوده است (تعبیر امروزی‌ ما نجف است چون نجف وسعت بیشتری پیدا کرده اما قدیم در روایات از کوفه اسم می‌بردند چون نجف در زمان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هویتی نداشته و کوفه بیشتر مطرح بوده است)، می‌فرمایند: همان‌طور که مار در لانه‌ خودش می‌خزد، علم از کوفه ناپدید می‌شود و سر از قم درمی‌آورد. قم، محل علم اهل‌بیت(علیهم‌السلام) در آخرالزمان می‌شود. در آخرالزمان این علم از قم به سراسر جهان صادر می‌شود. به‌گونه‌ای که حتی هیچ نوعروسی در حجله باقی نمی‌ماند که احکام دینش را بلد نباشد و یاد گرفته و این قبل از قیام امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) است.

یکی از مهمترین دلایلش این است که در آخرالزمان، قم پایگاه علمی تشیع خواهد شد و علم سرمنشأ تسلط و تحول است. قم به این دلیل آشیانه‌ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است که علوم ایشان در آخرالزمان از این پایگاه به عالم منتشر می‌شود و پایگاه قیام و تحول است. اینها را ما دیدیم که در طول چهل پنجاه سال گذشته، قم منشأ تحولات، اثرات و برکات بوده و هنوز هم است.

چرا اهل‌بیت(علیهم‌السلام) اینقدر به قم عنایت داشتند؟! چرا خانه آنها قم است؟! به این دلیل که اصلاً کار اهل‌بیت(علیهم‌السلام)، معارف و علومی است که بشریت را به سعادت برساند و نشر آنها و کار آنها قیام علیه ظلم است و این دو در قم جمع شده است. قم پایگاه اینها بوده و کماکان نیز هست.

 

قم در آخرالزمان

روایات دیگری نیز هست که اشاره به اهل قم می‌کند. امام کاظم(علیه‌السلام)‌ در تأیید معانی قم می‌فرمایند: «رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ قُمَّ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی الْحَقِّ یَجْتَمِعُ مَعَهُ قَوْمٌ کَزُبَرِ الْحَدِیدِ لَا تُزِلُّهُمُ الرِّیَاحُ الْعَوَاصِفُ وَ لَا یَمَلُّونَ مِنَ الْحَرَبِ وَ لَا یَجْبُنُونَ وَ عَلَی اللَّهِ یَتَوَکَّلُونَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِین»[7]؛ مردی از اهل قم مردم را به ‌حق دعوت می‌کند، اطراف او قومی که مانند پاره‌های آهن‌اند گرد خواهند آمد. تندبادهای حوادث اینها را نمی‌لرزاند و از جنگ خسته نمی‌شوند و ترس ندارند؛ از خودشان ترس نشان نمی‌دهند. این روایت را عده‌ای به حضرت امام(رحمه‌الله‌علیه) تطبیق داده‌اند. البته به ما توصیه کرده‌اند که خیلی از روایت‌های آخرالزمان را تطبیق نکنید؛ چراکه ممکن است در زمان دیگری یک اتفاق مشابهی بیفتد و بعد اعتقاد افراد نسبت به آن سست شود. ولی اینکه چنین تشابهی وجود دارد و بعضی از علما و بزرگان ما این روایت را ‌چنین تطبیق می‌کنند و حوادث و شرایط زمان چنین نشان می‌دهد که ما به دوران ظهور نزدیکیم، بعید نیست، اگر برداشتی از این روایت شود که این حوادث برای زمان ما بوده و یکی از مصادیق مهمش حضرت امام(رحمة‌الله‌علیه) هستند؛ این شرایط را ما دیدیم که امام(رحمةالله‌علیه) از قم فریاد را بلند کردند، از قم تبعید شدند و بعد از سال‌ها مبارزه، مردم اطراف ایشان را می‌گیرند و الآن بیش از چهل سال است که دشمن دارد کارشکنی میکند، ولی این مردم همچنان پای انقلاب و آرمان‌های امام(رحمهالله‌علیه) هستند. این از عجایب روزگار است.

 

اهل قم در روایات

باز نگاه نکنید به اینکه ریزش‌هایی وجود دارد، ریزش‌ها همیشه وجود داشته و دارد؛ چراکه خداوند متعال انسان‌ها و جوامع را آزاد آفریده است، ولی اینکه جمعیت قابلی، یک امت ‌چنین بتوانند پای امام‌شان بایستند و تا به الآن با این ‌همه فشار، سر آرمان‌ها مثل روز اول‌شان باقی‌مانده باشند و مقاومت کنند، اینها اهل قم‌اند.  بعضی‌ شبهه‌ای درآوردند که حضرت امام(رحمةالله‌علیه) اهل قم نبودند، اهل خمین شهر اراک بودند! اینجا هم در لغت و هم در لسان روایات ما می‌فرمایند: اهل جایی به این معنا نیست که حتماً در آن شهر متولد شده باشد، گاهی می‌گویند: اهل تقوا، اهل‌الدیار، اهل‌الذکر. اهل وقتی می‌گویند یعنی کسی که با یک جا و‌ چیزی انس دارد، دائماً با او در ارتباط است. قم را اگر به معنای یک زمین بگیریم یک معنا می‌دهد، اگر به معنای دوام، مقاومت و محل مبارزه با شیطان و مستکبرین بگیریم، یک معنای دیگر می‌شود. ضمن اینکه امام(رحمةالله‌علیه) چهل ‌سال در قم ساکن بوده‌اند. با روح قم، اگر قم را معنا کنیم آن‌چنان‌که در روایات آمده هرکس چنین ویژگی‌هایی داشته باشد اهل قم است و نماد بارزش شهر قم است. یکی از نمادهای مهم اهل قم، امام(رحمت‌الله‌علیه) هستند. حالا اهل قم را اگر شما می‌خواهید بگردید و پیدا کنید و... می‌بینید که امام(رحمةالله‌علیه) اهل قم‌اند، مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) و سیدحسن‌نصرالله اهل قم هستند. با این نگاه شیخ ابراهیم زکزاکی هم اهل قم است؛‌ چراکه مکتب فکری قم، مکتب فکری امام(رحمةالله‌علیه)، آن مکتبی که امام تولید می‌کند و رهبر ما را به وجود می‌آورد و آن مکتبی که سیدحسن‌نصرالله را به وجود می‌آورد، همه این بزرگان و بعضی از بزرگان و روحانیون موجه کشور عراق و بعضی کشورهای دیگر، سال‌ها در قم بودند و پای مکتب امام(رحمةالله‌علیه) بودند. الآن اینها رهبران قیام‌های دنیای اسلام هستند. شیخ زکزاکی که می‌آید با امام(رحمةالله‌علیه) آشنا می‌شود و به تشیّع مشرف می‌‌شود و در نیجریه و زاریا بیش از بیست میلیون شیعه، آن ‌هم شیعه انقلابی نه شیعه انگلیسی و سکولار! شیعه انقلابی تربیت می‌کند‌ که در این حوادث هشت سال گذشته دوهزار نفر از شیعیان به دست دست‌نشانده‌های صهیونیست قتل‌عام می‌شوند، خود ایشان شش نفر از فرزندان‌شان به شهادت می‌رسند؛ او اهل قم است.

 

قم، پایتخت صدور قیام به عالم

[اگر حوادث را این‌چنینی ببینیم. ما بعد از این به آیات مراجعه می‌کنیم.] آیه شریفه ۵ سوره اسراء که در این ایام به مناسبت حوادث غزه خواندیم می‌فرماید: «فَإِذا جاءَ وَعْدُ أُولاهُما بَعَثْنا عَلَیْکُمْ عِباداً لَنا أُولِی بَأْسٍ شَدِیدٍ فَجاسُوا خِلالَ الدِّیارِ وَ کانَ وَعْداً مَفْعُولاً»[8]؛ وقتی وعده دوم ما برای عذاب بنی‌اسرائیل برسد. ما «اولی بأس شدید» را بر یهود مسلط می‌کنیم. آنها بندگانی هستند که عزم راسخ دارند و نفوذناپذیر و شدید‌القوی هستند. شخصی این آیه را نزد امام صادق(علیه‌السلام) خواند و به حضرت گفت: «اولی بأس شدید» چه کسانی هستند؟ حضرت سه بار فرمودند: «و الله اهل قم». این فرهنگ و این پایگاه و تفکر یعنی چه؟ اگر شما به مشتقات کلمه هم توجه کنید، بالاخره قیام. یاوران امام زمان(عجلالله‌تعالی‌فرجه)، فرهنگ مقاومت و... از قم، از امام(رحمةالله‌علیه) و از مردانی امثال حاج قاسم و رهبر عزیز ما که شاگرد مکتب ایشان بودند به دنیا صادر شده است و این کشورها و جبهه‌های مقاومت از این قم و مشرب اشراب می‌شوند؛ این ویژگی قم است. ما قم را به‌ عنوان شهری که مرزی دارد و ما به زیارت حرم حضرت معصومه(علیها‌السلام) برای ثواب می‌رویم که نگاه نمی‌کنیم، قم پایتخت صدور قیام به عالم بوده و هست.

 

نسبت قم با بیت‌المقدس/ بانویی که محور مقاومت و علم در آخرالزمان است!

امروز نسبت قم با بیت‌المقدس چیست؟ در روایت می‌فرمایند: «قم، قطعه من بیت‌المقدس»[9]؛ قم قطعه‌ای از بیت‌المقدس است.‌ بیت‌المقدس که قبله اول مسلمانان بوده است. نسبت قم با بیت‌المقدس، در این دوران تفسیر و تحلیل می‌شود. واقعاً ما داریم می‌بینیم. اگر درست به مسئله نگاه کنیم؛ قم، بیت‌المقدس را فتح می‌کند! منظورم از قم، مکتب قم است، همان تفکر قیام. علم قم دنیا را فتح کرده، قیام قم هم دنیا را فتح میکند. حضرت معصومه(‌علیها‌السلام) پرچم‌دار این ماجرا هستند. محور مقاومت و محور علم و دانش در دوران آخرالزمان هستند و این اراده خداوند متعال است که یک بانوی بزرگ، محور این حرکت‌های توحیدی و قیام‌های توحیدی در آخرالزمان هستند. فرمودند: «و علیکم بقم». فرمودند: «اهل الخراسان اعلامنا و اهل قم انصارنا»[10]؛ اهل خراسان نشانه‌ها و آیه‌های ما هستند و اهل قم یاران ما‌. البته با این معنی که عرض کردیم منافاتی ندارد که کسی اهل خراسان باشد و اهل قم هم باشد!

یکی از چهره‌های تابناک علامت هدایت در این دوران و اصلی‌ترین علامت هدایت، رهبر ما هستند. روایات می‌فرماید: امام زمان(عجل‌اللهتعالیفرجه) یارانی از خراسان دارند؛ قیام سید خراسانی در آخرالزمان. خراسان و قم چنین وضعیتی دارند‌! نسبت این سرزمین‌ها، اسامی و مفاهیم، با فتح جهان و فتح قله‌های سعادت در دنیا این‌چنین نسبتی است که اگر اهل قم و قیام و دانش شدیم، می‌توانیم به این قله‌ها نائل شویم. خداوند متعال را شاکریم و از او می‌خواهیم ما را اهل قیام و اهل معرفت قرار دهد و ان شاءالله ما را به یاری امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) نائل فرماید.

 

اولین کسی که پرچم فرهنگ عاشورا را در ایران برافراشت

حرکت حضرت معصومه(علیها‌السلام) به شهر قم یک حرکت معمولی نبوده، بلکه یک حرکت قیام‌گونه بوده است. وقتی امام‌رضا(علیه‌السلام) آمدند، مأمون فکر می‌کرد از محبوبیت و جایگاه امام برای دستگاه خلافت خود سوءاستفاده می‌کند و دشمنانش را که احیاناً همه طرفداران اهل بیت(علیه‌السلام) بودند، به این وسیله آرام می‌کند‌. دوستانش را هم به‌خاطر آرامش و تسلطی که در جامعه ایجاد می‌کند، مجاب می‌کند. مأمون تصور می‌کرد وضعیت را برده، ولی امام(علیه‌السلام) به گونه‌ای تدبیر کردند که آنچه که مأمون می‌خواست نشود‌ و نتواند از امام سوءاستفاده کند. آخر هم مجبور شد، امام را شهید کند‌ و آنچه امام می‌خواست تا حدود زیادی اتفاق افتاد؛ یعنی گردهمایی شیعیان، ایجاد وحدت، آوردن فرهنگ برادری در ایران. اولین کسی که هم‌زیستی بین شیعه و سنی را در ایران ترویج کرد، امام‌ رضا(علیه‌السلام) بودند‌. امام ‌رضا(علیه‌السلام) اقوام و مذاهب مختلف را کنار هم قرار دادند‌. اولین کسی که پرچم فرهنگ عاشورا را در ایران برافراشت، امام‌ رضا(علیه‌السلام) بودند و بعد به حضرت‌ معصومه(علیها‌السلام) نامه نوشتند و به فرزندان و برادرانشان پیام دادند که آرام‌آرام از مدینه به سمت ایران بیایند. ایشان با جمعی از برادران، نزدیکان و آشنایان به سمت ایران راه افتادند؛ یعنی سفر یک سفر جهادی و برای نصرت امام بود‌.

 چرا یاران حضرت معصومه(علیهاالسلام) را به شهادت رساندند؟ امام‌رضا(علیه‌السلام) شبکه عظیم خود را در ایران طراحی می‌کردند. دلیلی نداشت که اگر خطری نداشتند، اینها را به شهادت برسانند. از آن طرف حمله کردند و در این کاروان ۲۳ نفر با پنج نفر از برادرانشان و جمعی از اقوام به شهادت رسیدند؛ اینها همه درگیر شدند و به شهادت رسیدند.

 

قدرشناسی مردم قم

ایرانی‌ها سال‌ها در قم زندگی می‌کردند‌، با اهل بیت(علیها‌السلام) ارتباط داشتند و وقتی خبر این واقعه به مردم قم رسید، در آن شرایط به سمت حضرت معصومه(علیها‌السلام) آمدند. موسی‌بن‌خزرج بزرگ قبیله خزرج از بزرگان قم بود. املاک و عِده و عُده زیادی داشت و از مؤمنین قابل اعتماد بود. از بزرگانی بود که اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به او نظر لطف داشتند. او خودش با بزرگان بزرگ قم و جمعی از مخدرات و بانوانشان آمدند و همه سراغ دختر موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) رفتند و آن بزرگوار را از منطقه ساوه که محل درگیری بود و آنجا جنگ به وقوع پیوسته بود، با عزت و احترام همراه کردند و به سمت قم آوردند‌.

 عنان ناقه دختر موسی‌بن جعفر(علیه‌السلام) را بالاترین شخصیت قم یعنی موسی‌بن‌خزرج در اختیار داشت، درحالی‌که پای برهنه به سمت قم می‌آمد. چه معرفتی به ساحت ذوات مقدس ائمه داشتند! چقدر تشیع ایران ناب بوده است! البته همه مناطق یکسان نبوده، ولی قم ویژه بوده است. استقبال فوق‌العاده تاریخی به گونه‌ای که مردم قم بیرون آمدند و از حضرت‌ معصومه(علیها‌السلام) استقبال کردند، در محل بیت‌النور فعلی که منزل شخصی موسی‌بن‌خزرج بوده، منزلش را تخلیه می‌کند و در اختیار بی‌بی می‌گذارد.

حضرت معصومه(علیه‌السلام) هفده روز در قید حیات بودند و از شدت آلام و مصائبی که در جنگ رخ داده بود و جلوی چشم‌شان برادران و عزیزانشان را قتل عام کرده بودند، در این هفده روز در تضرع، ضجه و سوز و گداز بودند. شب‌ها به نماز و مناجات و روزها به ملاقات‌ها می‌گذشت. البته به اقتضای حالی که داشتند، ملاقات‌هایی اتفاق می‌افتاد و شیعیان را راهنمایی می‌کردند‌. وقتی حضرت از دنیا رفتند، این محوطه‌ای که قبر حضرت ‌معصومه(علیها‌السلام) هست، از زمین‌های شخصی موسی‌بن‌خزرج بود که این زمین را اهدا کرد و قبر مطهر بی‌بی را آنجا آماده کردند.

 

حضور امام رضا و جوادالائمه برای دفن حضرت معصومه(علیهاالسلام)

 وقتی خواستند بدن مطهر را دفن کنند. قبل از آن باید بدن را تجهیز می‌کردند یعنی بدن را غسل می‌دادند مخدرات و بانوان از سادات آمدند و بی بی را غسل دادند و بدن را کفن کردند. هنگامی که می‌خواستند بدن را در این شرایط دفن کنند، متحیر مانده بودند که چطور این بدن را دفن کنند، چه کسی این بدن را دفن کند... خانم‌ها که نمی‌توانند درون قبر بروند و این بدن را تحویل بگیرند، در توان جسمی‌شان نیست، یا شرایط جور نیست به دلیل حضور مردان. بدن باید توسط محارم دفن شود.

در روایت است که مردم دیدند که دو نفر سوار درحالی‌که نقاب بر چهره‌ دارند می‌آیند. آمدند و بدون اینکه با کسی حرفی بزنند از اسب پیاده شدند، مردم خودبه‌خود کنار رفتند و آنها به سمت این بدن رفتند یک نفر داخل قبر شد و دیگری  بدن را برداشت و به دست او داد و بدن را در قبر قرار دادند و اعمال و تلقین را انجام دادند و بعد از قبر بیرون آمدند و بدون آنکه با کسی صحبت کنند رفتند. به دلایل روشنی که مشخص شد این بزرگواران باید محارم این بانوی بزرگوار باشند، این دو بزرگوار کسی نبودند جز امام‌ رضا و جوادالائمه(علیهماالسلام) که هنگام دفن بی‌بی آمدند، و این‌چنین بی‌بی با عزت و احترام دفن شدند.

نتیجه این می‌شود وقتی اولیا و دوستانی باشند این عزت برقرار است، اما وقتی اهل‌بیت(علیه‌السلام) میان دشمنانشان و میان امتی قرار می‌گیرند که نه تنها ارادتی به آنها ندارند بلکه دشمن آنها هستند ببینید چه حوادثی به وجود می آید!

 

دختر مهتاب

یکی از روضه‌هایی که روضه خوان‌ها در چنین شرایط و حوادثی مثل ماجرای دفن حضرت‌ معصومه(علیهالسلام) می‌خوانند، روضه دفن حضرت‌ زهرا(علیها‌السلام) است. پدر مرحوم آیت‌الله‌ مرعشی نجفی(رحمه‌الله‌علیه) در عالم رؤیا به امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) گفته بود: «آقا ما از بچه‌های شماییم، ما حق داریم بدانیم قبر مادرمان حضرت زهرا(علیها‌السلام) کجاست.» وجود نازنین امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: «وصیت مادرتان است که قبر پنهان باشد من نمی‌توانم قبر را به شما نشان بدهم «علیکم بقم»؛ بروید قم. خدا عظمتی که قرار بود به مادرتان حضرت‌زهرا(علیها‌السلام) در گنبد و بارگاه بدهد به دخترم فاطمه معصومه(علیها‌السلام) داده، بروید آنجا زیارت کنید»، شاعر گفت:

آن قبر که در مدینه شد گم                              پیدا شده در مدینه قم

شاید امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌خواستند بفرمایند آنطور که مردم قم با دخترم فاطمه معصومه(علیها‌السلام) رفتار می‌کنند، باید مردم مدینه با دختر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفتار می‌کردند؛ آن از استقبال، تشییع و دفن و... .

 

تفاوت مردم قم و مدینه

یا فاطمه معصومه(علیها‌السلام)! شما مهمان اهل قم بودید، موسی‌بن خزرج منزل خود را در اختیار شما گذاشت، ملک و املاکش را به شما بخشید، آن‌وقت مردم مدینه با فاطمه ‌زهرا(علیها‌السلام) در خانه خودش چه کردند! با دختر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) چه‌ کردند؟ فاطمه معصومه(علیها‌السلام) علی‌الظاهر در قم غریب بودند، ملک و آشنایی نداشتند و همه عزیزانشان هم به شهادت رسیده بودند، ولی قبر، گنبد، بارگاه و زائر دارند و اولیای خدا و بزرگان اطراف ایشان هستند. اما مردم مدینه با دختر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) چه کردند که قبرش هم معلوم نیست. وصیت کرد مرا مخفی دفن کنید. اینها آدم را می سوزاند. مرحبا به اهل قم.

یکی دیگر از مصیبت‌ها این بود، شاید امیرالمومنین(علیه‌السلام) اینطور می‌خواستند بفرمایند که وقت دفن که رسید اینقدر حرمت و احترام داشتند که بعد از اینکه این بدن مجهز و آماده شد با چه عزتی دختر ما فاطمه معصومه(علیها‌السلام) را دفن کردند. دو امام و معصوم آمده‌اند که فاطمه معصومه(علیها‌السلام) را دفن کنند، اما امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بالای قبر که ایستاد دید خودش هست و فاطمه زهرا(علیها‌السلام. نوشته‌اند: امیرالمومنین(علیه‌السلام) کنار قبر رفت، به حکم این آیه قرآن که می‌فرماید: «وَاستَعینوا بِالصّبر وَ الصّلوه»[11]. دو رکعت نماز خواندند و از خداوند ‌متعال صبر خواستند. بالای قبر ایستاد دید دو دست شبیه دست‌های پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ظاهر شد. علی جان، امانت مرا بده.

 

حضرت معصومه(علیهاالسلام)، کانون برکت

نشنیدند از لب او جز رضا رضا                 دارد تپش تپش دل او یک صدا رضا

طوری دل کریمه با برادرشان گره خورده که نوشته‌اند: امام رضا(علیه‌السلام) اینقدر به خواهرشان علاقه داشتند که هر روز فاطمه معصومه(علیهاالسلام) و امام رضا(علیه‌السلام) همدیگر را می‌دیدند. اما تقدیر این چنین بود سال‌ها این وصال مبدل به فراق شد. آن هم فراقی که خواهر قبل از برادر از این دنیا رفت. امام رضا(علیه‌السلام) داغ خواهرش را دید؛ علی‌الظاهر امام رضا(علیه‌السلام) ساوه نبودند تا شهادت برادران و غصه‌های خواهر را ببینند. اما بمیرم برای آن آقایی که اولین خبری که به خواهرش داد صدا زد خواهرم خودت را برای داغ من آماده کن. 

خواهر نگو که دار و ندار برادر است      بختش بلند هرکه بر این خانواده نوکر است

آمد به قم رسید گلستان درست کرد         نوکر برای حضرت سلطان درست کرد

چادر تکاند، رحمت  باران درست کرد        چه  جنتی  میان  بیابان  درست کرد

حضرت آیت‌الله بهاءالدینی به دوستان و اطرافیان گفته بودند؛ امام رضا(علیه‌السلام) چون مظهر رحمت عام خدا هستند همه را می‌پذیرند، هر کس با هر وضع و شکلی باشند؛ اما حضرت معصومه(علیهاالسلام) هر کسی که آدم باشد را می‌پذیرند. لذا دور حضرت معصومه(علیهاالسلام) این همه اتفاقات خوب می‌افتد. حضرت معصومه اذن خاص دارند؛ یعنی سفارشی‌ها را امام رضا(علیه‌السلام) به حضرت معصومه(علیهاالسلام) حواله می دهند. دور حضرت معصومه در قم این همه مراجع، صلحا، عرفا، اوتاد و بزرگان جمع می‌شوند.

 

این شأن واقعی نوامیس حیدر است

جاده به جاده پشت سر یار راه رفت                    بیمار بود با تن تب‌دار راه رفت

شکر خدا که دور ز اشرار راه رفت              در یک مسیر راحت و هموار راه رفت

این شأن واقعی نوامیس حیدر است. وقتی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌خواستند فاطمیات را از مکه به مدینه برسانند، قافله‌سالار و امیر این کاروان بانوان و نوامیس خودشان از جمله زهرای مرضیه را امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) قرار دادند. غیرت‌الله یعنی آی مؤمنین، آی مسلمانان، آی احرار عالم، پاک‌ترین و امن‌ترین و قوی‌ترین آدم‌ها را بالا سر بانوان کاروان بگذارید. اما بمیرم با نوامیس امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) چه کردند کربلا؟!

پا درد می‌کشید ولی خون‌جگر نبود        با مست‌های بی‌سروپا همسفر نبود

آزرده  از شلوغیِ بین گذر  نبود               یعنی  اسیر  طعنه صدها نفر نبود

 

آنجا که آفتاب بدون حجاب بود                رنگ کبود بر رخ زن‌ها نقاب بود

پایین نیزه زیرِ کتک‌ها رباب بود              در این میانه صحبت بزم شراب بود

  امام رضا(علیه‌السلام) فرمودند: «اِن کُنتَ باکِیَاً لِشَیٍ فَابکِ لِلحُسین»[12]، یعنی در این هفده روزی که فاطمه‌ معصومه(علیهاالسلام) قم بودند مگر می‌شود در این گریه‌ها و مناجات‌ها یاد امام حسین‌(علیه‌السلام) نکرده باشند! امر امام‌شان است، مگر می‌شود برای خودشان گریه کرده باشد؟! ابداً. من می‌گویم: شاید هم گوشه بیت‌النور بی‌بی با خودشان زمزمه می‌کنند، می‌گویند: عمه جان زینب! کجا بودی؟ چه کسانی دور ناقه‌ مرا گرفتند؟ عمه جان، پیرمردها، محاسن سفیدها، پینه‌به‌پیشانی‌ها، مخدرات مؤمنات آمدند مرا با عزت در میان خودشان گرفتند و وارد منزل کردند. عمه جان! من بمیرم برای شما که شمر، خولی و سنان، این جماعت دور شما را گرفتند. شاید بی‌بی در زمزمه‌هایشان  فرموده باشد: عمه جان! من داغ پنج برادر دیدم، داغ عزیزانم را دیدم، اما این جماعت نگذاشتند من آنجا بمانم، زیر بغل‌هایم را گرفتند مرا از معرکه بردند. خانم‌ها آمدند گفتند: خانم، ما کنیز شماییم، نگویید ما خواهر نداریم، ما را به خواهری قبول کنید، پیرزنان محضر دختر موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) آمدند گفتند: یک‌وقت نگویید من مادر ندارم، ما همه مادر و کنیز شما هستیم. اما دل‌ها بسوزد برای آن خانمی که میان این جماعت نگاه کرد، دید دارند با تازیانه بچه‌ها را می‌زنند. نگاهی به زین‌العابدین(علیه‌السلام) کرد. خدا کند این جمله راست نباشد، کاری کردند که امام سجاد(علیه‌السلام) فرموده باشد: «فَیا لَیْتَ أمی لَمْ تَلِدْنِی‏»[13]؛ ای کاش مادرم مرا نزاییده بود؛ این همه مصیبت را نمی‌دیدم.

 

تشییع اهل بیت(علیهمالسلام) باید هم باشکوه باشد...

وقتی می‌خواستند بدن موسی‌‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) را دفن کنند هارون خواست بدن را خوار کند، چهار نفر باربر فرستاد بدن موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) را از زندان بیرون آوردند، روی تخته دری گذاشتند، اما شیعیان ریختند اجازه ندادند. این بدن را گرفتند، اینقدر جمعیت زیاد شد و گل ریختند، بدن گلباران شد.

 با بدن دختر موسی‌بن‌جعفر هم شیعیان چه کردند؟! می‌گویند بدن موسی‌بن‌جعفر(علیه‌السلام) را برای وداع مدت‌ها گذاشتند، شیعیان آمدند وداع کنند. بدن دختر موسیبن‌جعفر را هم وقتی غسل دادند، کفن کردند. مدت‌ها بدن روی زمین، با احترام، بانوان می‌آمدند وداع می‌کردند، مردان و مؤمنین می‌آمدند و بدن داخل تابوت بود، روی این تابوت را پارچه‌ای کشیده بودند، وداع شد، این بدن را امام رضا(علیه‌السلام) دفن کردند‌. اما «لایوم کیومک یااباعبدالله» جان‌ها فدای آن آقایی که بدنش را در میان گودال قتلگاه بی‌سر و بی‌دست رها کردند، اما نه، رها نکردند. کاش این بدن را رها کرده بودند... ده سوار، اسب‌ها را نعل تازه زدند، چنان بر این بدن تاختند که این بدن را با خاک همسان کردند. بمیرم سه روز این بدن روی زمین ماند، جوری که وقتی زین‌العابدین(علیه السلام) آمد این بدن را دفن کند تا چشمش به این بدن افتاد، حالی که بدتر از حال ابی عبدالله کنار بدن عباس بود، به آقا دست داد با بدنی مواجه شد من نمی‌گویم تاریخ ثبت کرده.

این ده نفر وقتی برگشتند به عمرسعد گفتند: «نَحْنُ رَضَضْنا الصَّدْرَ بَعْدَ الظَّهْرِ»؛ ما با این سینه کاری کردیم با پشتش یکی شد. زین‌العابدین(علیه‌السلام) چگونه این بدن را برداشت؟ چگونه دفن کرد؟...


.[1] الغیبه، طوسی، ص286.

.[2] بحارالانوار، ج45، ص162.

[3]. بحارالانوار، ج 6، ص216.

[4]. همان، ص217.

[5]. همان، ص215.

[6]. البحار: 60 / 216 / 38 نقلاً عن کتاب تاریخ قم.

[7]. بحارالانوار، ج57، ص216،ح 37.

[8]. سوره إسرا، آیه 5.

[9]. بحارالانوار، ج 57، ص 213.

[10]. همان، ج60، ص 218.

[11]. سوره بقره، آیه 45.

[12]. بحارالانوار،ج98،ص103.

[13]. مدینه المعاجز، ج4، ص110.