قدرت عواطف زن هم سازنده است هم ویرانگر

قدرت عواطف زن هم سازنده است هم ویرانگر


قدرت عواطف زن هم سازنده است هم ویرانگر

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: نقصان عقل زن از جهت معیوب بودن عقل نیست، بلکه از جهت غلبه احساسات بر عقل است // هجوم هیجانات زیاد، محاسبات پیچیده، سنگین و خشن؛ باعث می‌شود که عقل عملی تصمیمات قاطع وخشنی بگیرد که این، با وجود لطیف و ملایم روحی و جسمی زن سازگاری ندارد // گل مراقبت‌هایی لازم دارد و شرایطی را باید در مورد آن رعایت کرد. زن هم ویژگی‌هایی دارد که اگربدون مراعات در معرض نامحرم قرار بگیرد، آسیب‌های زیادی او را تهدید می‌کند

 

شناسنامه:

عنوان: قرار هفتگی

موضوع: آیا زنان ناقص‌العقل‌اند؟(4)

زمان: 24 دی‌ماه 1401

مکان: امامزاده سید جعفر محمد(علیه‌السلام)

 

نگاه ادیبانه به نهج‌البلاغه

بحث ما در مورد خطبه 80 نهج‌البلاغه، توصیفات امیرالمؤمنین(‌علیه‌السلام) از ویژگی‌های بانوان بود. نکاتی را پیرامون شبهاتی که درباره صحبت‌های حضرت مطرح بود، عرض کردیم. حضرت در قسمت دیگر این خطبه می‌فرمایند: «وَاَمّا نُقصانُ عُقولِهِنَّ فَشَهادَةُ امرَأَتَینِ کَشَهادَةِ الرَّجُلِ الواحِدِ»[1]؛ اما اینکه گفتم زن‌ها نواقص‌العقول هستند، نقصان عقل‌شان مربوط به این است که شهادت دو زن برابر است با شهادت یک مرد.

متأسفانه موضوع ناقص‌العقل بودنِ زنان لقلقه زبان خیلی‌ها هست و تلقی آنها، توهین امیرالمؤمنین(‌علیه‌السلام) به بانوان است. عرض کردیم که دلیل اینگونه تلقی‌ها در اصل، فهم نکردن مطلب حضرت است. نهج البلاغه به تدوین سید رضی‌(رضوان‌الله‌تعالی‌علیه)، شامل جملات ادبی و بلیغ امیرالمؤمنین(‌علیه‌السلام) است، نه عبارات معمولی حضرت؛ یعنی ایشان بیاناتی ادیبانه در قالب مثال و تشبیه داشتند که اولاً باید به این جملات ادیبانه نگاه کنیم تا بفهمیم نه مثل یک کلام ساده. ثانیاً این کلمات ادیبانه در اوج علم و حکمت قرار دارند و باید حکمت و دانشی که در این کلام نهفته هست را هم فهمید.

 

تفاوت نواقص‌العقول با نقائص‌العقول

عرض کردیم کلمه نواقص‌العقول با نقائص‌العقول متفاوت است. حضرت نفرمودند زن‌ها نقائص‌العقول هستند، بلکه فرمودند: نواقص‌العقول هستند. نواقص، جمع نقص و نقائص، جمع نقیصه است. فرق این دو کلمه در این است که نقص و جمعش نواقص به معنای کاستی و کاهش است، چیزی که نیاز به تکامل و تکمیل شدن دارد. یعنی ناتمام و نیمه‌کاره و در مقابل کامل قرار دارد. اما نقیصه، به معنای عیب، ایراد و زشتی است که در مقابل آن سالم قرار دارد. فرق این دو کلمه این هست که نقائص که جمع نقیصه است، یعنی اشکالات و ایراداتی که به ذات و وجود شیء برمی‌گردد و باید رفع شود. به طور مثال حسادت، از جمله اخلاق زشتی است که باید رفع و دفع شود؛ ایرادی هست که باید آن را دور ریخت. اما وقتی می‌گوییم چیزی ناقص است، به معنای عیب و ایراد نیست؛ بلکه به معنای این است که بخش دیگری لازم دارد تا کامل شود. نباید آن را دور ریخت؛ چراکه اصلِ وجود را دارد. ولی ایرادی دارد که باعث نقصان او شده و به کمال خودش نرسیده است.

پس فرق نواقص با نقائص این است که نقائص؛ ایراد، عیب، بیماری و زشتی است که باید رفع شود، ولی نواقص یک وجود برخوردار است که دچار یک سری نقصان‌ها، کمبودها و کاستی‌هایی می‌شود که قابل جبران هستند. بنابراین نقص را تکمیل می‌کنند، ولی نقیصه را از بین می‌برند؛ یعنی زن‌ها عقول‌شان ناتمام است، نه اینکه ناسالم و معیوب باشد! عقلِ معیوب و ناسالم با عقلِ دچار نقصان که از کمال خودش برخوردار نیست، متفاوت است.

 

نقاط مشترک ایمان زن و مرد

و اما در مورد نواقص‌الایمان، ‌گفتیم ایمان یا قلبی هست، یا زبانی و یا عملی. اینکه ما قلباً خداوند را قبول داریم و معرفت ‌الله پیدا می‌کنیم، برای اثبات وجود خداوند و پرستش او، برهان و استدلال داریم، ایمان و باور قلبی است. اینکه شهادتین را به زبان می‌آوریم و خدا را با زبان می‌خوانیم، اقرار زبانی به ایمان است. یک مرحله هم ایمان عملی است؛ بعضی عبادات را تشریح کردند که باید این کارها را انجام دهیم؛ اعمالی است عبادی که از قلب بیرون می‌آید و در واقع از زبان فراتر می‌رود و به عمل می‌رسد. گفتیم در دو مرحله اول ایمان، زن و مرد برابر هستند؛ یعنی آنچه که مرد می‌تواند در معرفت توحیدی فتح‌الفتوح کند، زن هم می‌تواند و از نظر فهم، عقل و درک هیچ تفاوتی بین زن و مرد وجود ندارد.

 

ناقص‌ بودن ایمان زن در مرحله سوم ایمان

از نظر اقرار به لسان، تکالیفی که به عهده زن هست، به عهده مرد هم هست. وقتی به مرحله عمل می‌رسیم، نقصانی برای زنان پیدا می‌شود که عرض کردیم. حضرت فرمودند: «فَاَمّا نُقصانُ ایمانِهِنَّ فَقُعُودُهُنَّ عَنِ الصَّلاةِ وَ الصِّیامِ فِی اَیّامِ حِیضِهِنَّ» زنان در هرماه، چند روزی نباید نماز و روزه را انجام دهند. یعنی نقص عملی در مقابل کسی که می‌تواند آن را کامل انجام دهد. در واقع زنان از سه مرحله ایمان، تنها در مرحله ایمان عملی، دچار نقصِ انجام عمل هستند. نقص انجام عمل هم، ایراد و زشتی نیست؛ بلکه شرایط طبیعی است و خدای متعال هم از آنها نخواسته. اگر نقیصه بود، خداوند می‌فرمود: جبران کن، وقتی در آن ایام نماز نخواندی و روزه نگرفتی، بعداً بجا بیاور. ولی این‌طور نمی‌گوید. چراکه معنای ناقص‌الایمان، مرحله سوم ایمان، یعنی ایمان عملی است.

 

معنای عقل نظری

عقل هم مثل ایمان، مراتب دارد. عقل نظری داریم و عقل عملی. عقل نظری یعنی قدرت فهم، درک، قدرت علمی و شناختی انسان. عقل انسان یک قدرت شناختی دارد که می‌تواند پدیده‌ها را فهم کند و کسب دانش کند. در واقع بخش تئوری و شناختی که می‌توان با آن سواد و علم یاد گرفت و فهم پیدا کرد، را عقل نظری می‌گویند. قدرت بحث و مناظره و گفتگوهای علمی، در اینجا خودش را بروز و ظهور می‌دهد. کسی که عقل نظری‌ قوی دارد، خوب درک می‌کند، خوب می‌فهمد و مُباحثات علمی خوبی می‌تواند انجام دهد.

 

تفاوت زن و مرد در مرحله عقل عملی

عقل عملی؛ قدرت اِعمال شناخت و فهمی است که انسان با عقل نظری پیدا کرده است. گاهی می‌فهمید که یک موضوع چقدر خوب یا بد است، ولی هنگامی که می‌خواهید خودتان را مجاب به ترک یا انجام آن کنید، نمی‌توانید. به این بخش، عقل عملی می‌گویند. عقلی که شما را به سمت انجام کاری سوق می‌دهد، عقل عملی است.

اینکه حضرت می‌فرمایند: زن دچار نقصان عقل است، منظور عقل نظری نیست؛ یعنی در سواد، فهم و علم، زن و مرد برابرند. هیچ نقصی در این مرحله شامل زن نمی‌شود. وجود مبارک پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمایند: «طَلَبُ العِلمِ فَریضَةٌ عَلی کُلِّ مُسلِمٍ وَ مُسلِمَةٍ»[2]، علم‌آموزی بر هر مرد و زن مسلمان لازم است. در این مورد زن و مرد برابر هستند.

پس در مرحله عقل نظری؛ یعنی در درک و فهم، هیچ تفاوتی بین زن و مرد نیست. پس نقصان عقلی برای عقل عملی هست. مثل ایمان که عرض کردیم که زن به دلیل خصوصیات جسمی‌اش شرایطی پیدا می‌کند که ایمان عملی را در یک مقاطعی، نمی‌تواند نشان دهد و در مرحله ایمان عملی دچار نقصان می‌شود. اینجا هم نقصان عقل عملی‌ زن، بخاطر شرایط خاص روحی‌ اوست. آنجا بخاطر شرایط خاص جسمی‌ زن بود و اینجا بخاطر شرایط خاص روحی او.

 

چرایی نقصان ایمان و عقل عملی

توضیح اول: عقل انسان مؤنث از نظر گیرایی و فهم و علم، با مرد برابر است. حتی ممکن است گاهی بیشتر هم باشد. بعضی از خانم‌ها از نظر علمی، قوی‌تر از خیلی از آقایان هم عمل می‌کنند. اما در اِعمال این علم و درک، در صحنه عمل دچار نقصان و کاستی می‌شوند. چرا؟

توضیح دوم: عرض کردیم که زن به لحاظ جنسیتی تشبیه به گل شده است. گل یک لطافت ظاهری و باطنی دارد. لطافت او مانع است از اینکه گل در هر شرایطی بتواند دوام بیاورد و حضور داشته باشد. این اصلاً عیب و ایراد نیست. مثلاً یکی بگوید: آقا این گل چه گلی است که در دمای 20 درجه زیر صفر پژمرده می‌شود یا یخ می‌زند؟! خب، گل ذاتش این‌طور نیست که در آن دما بتواند دوام بیاورد. این ایراد گل نیست. ساختارش این‌طور است که در یک شرایطی اصلاً نباید بتواند دوام بیاورد. اصلاً لطافت گل است که ظاهرش را زیبا کرده و بوی خوش دارد، همه جذابیت‌هایش برای آن لطافت است و اگر بخواهد لطافت داشته باشد، اصلاً نباید در بعضی از شرایط قرار بگیرد.

تندباد، باران شدید، خشونت محیط و... به گل لطمه می‌زند. به هر آدم عاقلی هم بگوییم، می‌گوید: خب گل است دیگر. کسی هم از گل انتظاری غیر از این ندارد. این‌طور آفریده ‌شده است.

 

نقش غلبه احساس بر عقل، در نقصان عقل زنان

زن هم به دلیل احساسات زیاد و فراوانی عواطفی که در او هست، تشبیه به گل شده است. عواطف فراوان و احساسات سرشار او، مانع می‌شود که در هر محیطی بتواند حضور پیدا کند و در هر شرایطی بتواند دوام بیاورد. چراکه با شرایط روحی و جسمی‌ زن منافات پیدا می‌کند.

هجوم هیجانات زیاد، محاسبات پیچیده، سنگین و خشن؛ که باید ما را به یک‌سری اعمال و رفتار سوق ‌دهد، گاهی شرایط خشنی به وجود می‌آورد که آن شرایط خشنِ عقل عملی، با وجود لطیف و ملایم روحی و جسمی زن سازگاری ندارد. مثلاً یکی از آنها قضاوت است. زن نباید قاضی شود چراکه عقل نظری می‌فهمد که یک جوان چون قتل مرتکب شده، حکمش قصاص است و باید اعدام شود. مادر همان پسر هم از نظر عقل نظری می‌فهمد و قبول دارد که فرزندش قاتل است و باید قصاص شود، اما از نظر عقل عملی نمی‌تواند بپذیرد. می‌گوید: درست است که قاتل است، ولی نباید اعدامش کنید! از نظر عقل عملی نمی‌تواند بپذیرد. اما ساختار وجودی‌ مرد عموماً ‌طوری است که می‌تواند چنین چیزی را بپذیرد.

 

 

نمونه تبعیت عقل عملی از عقل نظری

سال 1361 در دادگاه‌ انقلاب، مرحوم آیت‌الله‌ محمدی گیلانی(رضوان‌الله‌تعالی) حاکم شرع بودند. دو پسر ایشان، در جبهه مخالف؛ یعنی از منافقین بودند. نیروهای کمیته در جریانی یک خانه تیمی را محاصره می‌کنند و می‌خواهند آنجا را بگیرند. به ایشان خبر می‌دهند که پسر‌های شما داخل این خانه هستند و ممکن است در درگیری که اتفاق می‌افتد، کشته شوند. ایشان می‌فرماید: «هر قانون و دستوری که نسبت به بقیه اجراء می‌شود، نسبت به آنها هم اجراء شود». این خیلی مهم است که یک پدر بتواند این‌طور مقاومت از خود نشان دهد و عقل ‌عملی او این‌جا به دادِ او برسد تا پا روی حق نگذارد و بگوید: بچه من هم وقتی قانون خدا را می‌خواهد زیر پا بگذارد و محارب می‌شود، حسابش با دیگری فرقی ندارد. این عقل ‌عملی است. بالاخره درگیری اتفاق افتاد و آنها کشته شدند.

 اما آقای «محمدعلی زم» که از روحانیون و سال‌ها مسئول حوزه ‌هنری بود، وقتی پسرش(روح‌الله زم) را به حکم جاسوسی دستگیر و اعدام کردند، معترض شد. علیه نظام جلسه تشکیل داد، عمامه‌اش را برداشت و گفت: من به نشانه اعتراض، از لباس روحانیت جدا می‌شوم! در واقع عقل ‌عملی‌ او نتوانست حق را بپذیرد.

 

تفاوت مرد و زن در عقل عملی

ساختار وجودی جنس مرد ‌طوری است که توان، تحمل، کشش و پذیرش حکم خشن عقل‌ عملی را دارد. البته خانم‌هایی هم هستند که استثناء‌اند و وقتی در چنین شرایطی قرار می‌گیرند، حکم عقل عملی را می‌پذیرند. ولی قانون و احکام را به صورت کلی می‌نویسند، نه براساس استثنائات. مرد هم ذاتاً و شخصیتاً توان پذیرش حکم عقل‌ عملی را دارد، اما بعضی از مردها هستند که این توان را ندارند. زن‌ها غالباً این توان را ندارند.

مثال دیگر، شهادت در دادگاه است. وقتی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) فرمودند: «نُقْصَانُ عُقُولِهِنَّ»، منظور این است که اگر زن بخواهد در دادگاه شهادت دهد، شهادت دو زن برابر با شهادت یک مرد است. چراکه زن ممکن است تحت ‌تأثیر عواطف و احساسات، وقتی در محیط قضاوت و شهادت قرار می‌گیرد، به آنچه عقلاً علم دارد، شهادت ندهد. مثلاً زنی برای شهادت به دادگاه می‌آید، ولی با دیدن احساسات یک مادر، یا گریه یک جوان، احساسات و عواطفش برانگیخته می‌شود. می‌بیند اگر شهادت بدهد، یک نفر اعدام می‌شود! این مسئله بر روی شهادت دادن او اثر می‌گذارد. عواطف زن خیلی زیاد است، بنابراین در معرض زیر پا گذاشتن حق قرار می‌گیرد. لذا می‌فرمایند اگر شهادت دو زن مثل هم بود، بپذیرید.

 

شاهدی بر ناقص نبودن عقل نظری زنان از نظر اسلام

اگر اسلام زن را از نظر عقلی فاقد سلامت عقل، یعنی ناقص‌العقول می‌دانست، شهادت دو زن اصلاً معنی نداشت. از این مطلب معلوم می‌شود که زن از نظر کمال عقل نظری در حد مرد است، فهم و درکش زیاد و بالا است. منتها در عقل‌ عملی ضعیف عمل می‌کند که آن هم بخاطر غلبه عواطف بر عقل است، نه بخاطر کم ‌داشتن عقل. یعنی نقصانش از جهت معیوب بودن عقل نیست، بلکه از جهت غلبه احساسات به عقل است. لذا شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است. البته هستند زنانی که تحت‌ثأثیر عواطف قرار نمی‌گیرند، ولی آنها استثناء هستند.

 

منظور از کلام امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) همه زنان بودند

عده‌ای گفتند امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در این خطبه منظورشان عایشه، همسر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بوده، که در جنگ ‌جمل در مقابل امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) ایستاد و فتنه جمل درست شد. اصلاً این‌طور نیست! چون حضرت به صورت عمومی ادله را ذکر می‌کنند، یعنی می‌فرمایند: «مَعَاشِرَ النَّاسِ إِنَّ النِّسَاءَ...». حضرت هرگز به خاطر نقضی که مربوط به یک نفر می‌شود، تهمت‌ به همه زن‌ها نمی‌زنند. می‌فرمایند: «إِنَّ النِّسَاءَ نَوَاقِصُ الْإِیمَانِ نَوَاقِصُ الْحُظُوظِ نَوَاقِصُ الْعُقُولِ»[3].

همه زن‌ها چنین ویژگی‌هایی را دارند. کسانی که می‌گفتند منظور حضرت، عایشه بوده است، اشتباه می‌کردند. چراکه این ادله مربوط به افراد خاص نیست، مربوط به همه زن‌ها است. همه زن‌ها ایام‌ حیض دارند، حقوق همه زن‌ها در ‌فقه اسلام این‌طور است. همه زن‌ها از نظر عقل این شرایط که حضرت می‌فرمایند را دارند، بنابراین مربوط به عموم زنان است. حال اینکه چرا حضرت این جملات را بعد از جمل فرمودند، احتمالاً برای اینکه اگر بخواهیم نسبتی هم به عایشه بدهیم، از این جهت باشد که زن‌ها را دارند توصیف می‌کنند. از کلام امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) ایرادگیری از زن‌ها برداشت نکنیم. نواقصی را حضرت دارند ذکر می‌کند در زن‌ها هست که اینها عیب و ایراد نیست، اما نقصان‌ هست. که شامل حظ، ایمان و عقل زنان می‌شود. حضرت می‌خواهند اشاره کنند تمامی خانم‌ها درگیر این نقصان‌ها هستند، دقت کن! درگیر نقصان‌ها هستند!

 

قدرت عواطف زن هم سازنده است، هم ویرانگر

اصلاً ذات و شخصیت زن طوری است که به دلیل ریحانه ‌بودن، ویژگی‌های خاصی دارد. آن ویژگی‌ها هم طبیعی است. نباید زن را با شرایط خشن درگیر کنید، معلوم نیست بتوان به حرف یا عمل او در شرایط خشن استناد کرد. عایشه هم یکی از این موارد است، ولو همسر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) باشد. جنگ یک مسئله‌ خشن است، نباید زن را درگیر ‌کرد. قدرت عواطف زن هم سازنده است، هم ویرانگر. در آن جنگ، طلحه و زبیر همسر پیامبر را تحریک و او را پرچم‌دار جنگ کردند. خون هفده هزار نفر روی زمین ریخت. همان طوری که عواطف زن می‌تواند سازنده باشد، ورود نابجای زن در یک صحنه می‌تواند به شدت ویرانگر باشد. لذا اگر امیرالمؤمنین‌(علیه‌السلام) این خطبه را بعد از جنگ جمل می‌خوانند و به این موضوع اشاره دارند، برای این است که این بزرگواران(زنان) را در فضاهای خشن پیشوا قرار ندهید. مثل این است که گفته باشند گُل را وسط دعوا نبرید.

 

خوشحالی حضرت زهرا(علیها‌السلام) از تقسیم امور زندگی

وقتی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) کار منزل و بیرون از منزل را تقسیم کردند، کارهای خانه را به حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) و کارهای بیرون از منزل را به حضرت علی(علیه‌السلام) دادند. حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) در مورد بانوان می‌فرمایند: «فَلا یَعْلَمُ ما داخَلَنی مِنَ السُّرورِ اِلاَّ اللّه ُ بِاِکْفائی رَسولُ اللّه ِ صلی الله علیه و آله تَحَمُّلَ رِقابِ الرِّجالِ»[4]؛ هیچ‌کس نمی‌فهمد چه اندازه من خوشحال شدم مگر خدا، اینکه پیامبر هم‌دوشی با مردان(کار بیرون از منزل) را از من برداشتند. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند: کار رسمی شما داخل منزل است. ایشان بیرون بودنِ مداوم از منزل و حرف زدن زیاد با نامحرم و.... را از من برداشتند و خوشحالی وصف ناشدنی را به من دادند. این جمله اوج حقیقت و صداقت حضرت در بیان مطلب است.

 

نزدیک‌ترین حالت زن به خدا چه زمانی است؟

پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) از اصحاب سؤال می‌کنند: نزدیکترین حالت زن به خدا چه حالتی است؟ اصحاب جواب را نمی‌دانند. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به منزل می‌آیند و ماجرا را به حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) می‌گویند که رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) این سؤال را فرمودند. بی‌بی عرض می‌کنند: به محضر رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بفرمایید «خَیرٌ لِلنِّساءِ أن لایَرَینَ الرِّجالَ و لایَراهُنَّ الرِّجالُ»[5]؛ بهترین چیز برای زنان این است که مردان را نبینند و مردان هم آنها را نبینند.

وقتی حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) به مسجد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) برای احتجاج با خلیفه اول و دوم رفتند، وارد مسجد شدند. پرده‌ای زدند، بی‌بی پشت پرده نشستند و حرف زدند. حتی آنجا هم برای حرف زدن در مقابل مردها نرفتند.

 

حجاب در برابر نابینا / اوج عفت و حیا

روزی پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) با مرد نابینایی وارد خانه حضرت فاطمه(‌علیهاالسلام) شدند. بی‌بی سریع چادر پوشیدند. رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) پرسیدند: چرا این‌کار را کردید؟ حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) فرمودند: «إنْ لَمْ یَکُنْ یَرانی فَإنّی اراهُ، وَ هُوَ یَشُمُّ الریح»[6]؛ اگر او مرا نمی‌بیند، من که او را می‌بینم و او بوی من را استشمام می‌کند. این اوج حیا و عفت در مواجهه با نامحرم است، ولو فرد بینایی ندارد، و در حکم شرعی رعایت حجاب در این شرایط لازم نیست. حکم شرعی این است که در مقابل مرد نامحرمی که نابینا است، لازم نیست زن موهای خود را بپوشاند. این حکم شرعی اسلام است ولی حکم اخلاقی این است که حضرت می‌فرمایند: او من را نمی‌بیند، ولی من او را می‌بینم. مسئله این است که در مقابل نامحرم راحت نباشی و خودت را به راحت بودن در برابر نامحرم عادت ندهی، ولو نابینا باشد.

در احساسات و ادراکات انسان بخشی وجود دارد که علائم وجودی طرف مقابل را حس می‌کند. بر روی ناخودآگاه وجود انسان‌ها یا حیوانات یا اشیاء اطراف تأثیر می‌گذارد. «یَشُمُّ الرِّیحَ» شاید اشاره به این مطلب باشد که او وجود من را حس می‌کند، بوی وجودی من را حس می‌کند. یک عده هم گفته‌اند منظور از «ریح» عطری است که بی‌بی در منزل استفاده می‌کردند و گفته‌اند خودم را بپوشانم که کمتر این بو استشمام شود.

 

زن گل است و نباید در معرض آسیب قرار گیرد

خیر برای زن چیست؟ به عنوان مثال گفته می‌شود خیر یک شمش طلا در چه چیز است؟ خیر یک گل در چیست؟

گل مراقبت‌هایی لازم دارد و شرایطی را باید در مورد آن رعایت کرد. شمش طلا شرایطی دارد. بهتر این است که کسی آن را نبیند، اگر به راحتی در دسترس باشد، آسیب می‌بیند و ممکن است آن را سرقت ‌کنند.

زن هم ویژگی‌هایی دارد که اگر در معرض نامحرم قرار بگیرد، آسیب‌های زیادی او را تهدید می‌کند. وجود مبارک پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند: هیچ مرد و زن نامحرمی خلوت نمی‌کنند، مگر اینکه در دل هم‌ دیگر نسبت به هم خطوراتی پیدا می‌کنند. این مطلب مهم است. لذا می‌فرمایند هر چه حریم‌ها بیشتر رعایت شود، به سلامت نزدیک‌تر است.

 

افراط و تفریط در غیرت‌ورزی ممنوع!

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در نامه 31 خطاب به امام مجتبی(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «در غیرت‌ورزی مبادا افراط کنی و بیش از حد غیرت بورزی که زن را تباه می‌کنی». این نامه حضرت برای همه مؤمنین است. بی‌غیرتی بد است. از طرف دیگر غیرتی که بعضی‌ها دارند و زن را مثل یک اسیر نگه می‌دارند و نمی‌گذارند از منزل بیرون برود، حتی نمی‌گذارند به منزل خانواده‌ خود برود، نیز اشتباه است. بعضی‌ نسبت به زن‌ افراط می‌کنند. غیرت‌های بی‌جا، که جان زن را به لب می‌رساند. بعضی‌ هم تفریط می‌کنند، یعنی همه‌ چیز را رها می‌کنند و سایه‌شان بالای سر همسر نیست. افراط و تفریط، هر دو ناپسند است.

 

 


[1] . نهج‌البلاغه، خطبه 80.

[2]. تنبیه‌الخواطر: 176/2.

[3]. نهج‌البلاغه، خ 80.

[4]. وسائل الشیعة،  ج۲۰، ص۱۷۲.

[5]. بحار الأنوار، ج 104، ص 36.

[6]. بحار الانوار، ج ۴۳، ص ۹۱، روایت ۶۱.