شهدا، سربازان مبارزه با شیطان
شهدا، سربازان مبارزه با شیطان
شهدا، سربازان مبارزه با شیطان
حجتالاسلام مهدوینژاد: ما در نبرد تمام عیاری که در دنیا با شیاطین داریم، به امدادهای غیبی خداوند و به کمک سربازان غیبی و ملکوتی نیاز داریم// یاد شهید و شهادت از مصادیق بزرگ ذکر خداوند است و شیطان به دنبال محو کردن یاد خداوند در بین بشر است// رزقی که شهدا از نزد خداوند بهرهمند میشوند، قدرت اثرگذاری در عالم و حیات دادن به بشریت و انسانهاست. شهید، میتواند انسانها را نجات دهد // شیاطین با ایجاد خوف در دل دوستان خود، آنها را تسخیر میکنند و به گناه وا میدارند. مدام آنها را میترساند و از رحمت خدا ناامید میکند و اجازه نمیدهد که به حق و حقیقت عمل کنند. برعکس شهدا «فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ»؛ شهدا شاد هستند، به خاطر آنچه از فضل خداوند به آنها رسیده است. «و یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَلا هُم یَحزَنونَ»؛ به کسانی که پشت سر آنها هستند و راه آنها را ادامه میدهند، بشارت میدهند که نترسید و غصه نخورید. شیطان میترساند، اما شهدا ترس و خوف را برطرف میکنند
شناسنامه
عنوان: بفرمایید مهمانی خدا
موضوع: آخرین فراخوان شیطان
زمان: دوشنبه 28 فروردین1402، بیست وششمین شب از مراسم ویژه ماه مبارک رمضان
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
نیاز ما به امدادهای غیبی در نبرد با شیطان
ما در نبرد تمام عیاری که در دنیا با شیاطین داریم، به امدادهای غیبی خداوند نیاز داریم. ما به سربازان غیبی و ملکوتی نیاز داریم، تا در مواجهه با دشمنان غیبی (یعنی همان شیاطین جن که قسم خوردهاند ما را از مسیر و صراط مستقیم منحرف کنند) به ما کمک کنند. ما به امدادهایی نیاز داریم و شهدا بهترین امداد الهی هستند.
شهدا و ذکر شهدا چه اثری در زندگی مادی ما دارند؟ حضرت آقا(حفظهالله) میفرمایند: «زنده نگه داشتن یاد شهداء، کمتر از شهادت نیست»، حرف خیلی عمیقی است. وقتی حضرت امام(رحمتاللهعلیه) میفرمایند: «سیدالشهداء(علیهالسلام) را این عزاداریها حفظ کرده است». خیلی مهم است. همین محافل و مجالس باعث شده است که یاد امام حسین(علیهالسلام) زنده بماند. این یعنی یاد شهادت کمتر از خود شهادت نیست. حضرت زینب کبری(علیهاالسلام) بعد از عاشورا یاد شهادت امام حسین(علیهالسلام) را زنده نگه میدارند و کربلا به دست ما میرسد. خیلی حرف عمیقی است که ما به زنده نگه داشتن یاد شهدا توجه کنیم. آنها رفتند و جان و خون خود را دادند؛ این خون نباید فراموش شود. مجالس شهدا، یادوارههای شهدا و سالگرد شهدا ارزش زیادی دارد. باید همت کنیم تا در این مجالس شرکت کنیم و این مجالس را اقامه کنیم. اینها امتداد جریان عاشورا هستند.
اوج درگیری شیطان و انسان
اوج درگیری شیطان و انسان در کربلا بوده است. در روایت میفرماید وقتی که حادثه کربلا اتفاق افتاد، ابلیس به لشکریان خود گفت من انتقام خود را از فرزندان آدم گرفتم! شیاطین خوشحالی و هلهله میکردند. ابلیس بین زمین و آسمان خوشحالی میکرد که توانسته امت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) را پیرو خود کند و تا جایی بکشاند که سر پسر پیغمبر خود را از بدن او جدا کنند. فاجعه و هلاکتی بالاتر از این نیست. زمانی که خداوند متعال پرده از حادثه عاشورا برداشت و امام حسین(علیهالسلام) با شهادت خود رحمت واسعه الهی را برای بشریت به ارمغان آورد، شیطان متوجه شد که چه اشتباهی کرده است. امام حسین(علیهالسلام) در مسیر تحقق مشیت خداوند متعال دست به ترکیبی که خداوند ایجاد کرده بود، نزد و در مقابل خداوند تسلیم محض بود. همه چیز در جای خودش اتفاق افتاد، یعنی شیطان توانست بر مردم غلبه کند. مردم پسر پیامبرشان را به مسلخ بردند و خانواده ایشان طبق مشیت الهی در معرض سنگینترین مصائب قرار گرفتند. امام حسین(علیهالسلام) به همه توصیه کردند که بیصبری نکنند، چیزی نباید تغییر کند چرا که خداوند دارد یک اتفاق بزرگ را رقم میزند. بعد ابلیس متوجه شد وقتی شیشه عطری را بشکند، عطر آن همهجا را فرا میگیرد.
اشتباه شیطان در کربلا
امام حسین(علیهالسلام) به مقامی از قرب رسید که وجود او همه شیاطین، شیطنتها و فتنهها را در خود ذوب میکند. امام حسین(علیهالسلام) فراتر از تشیع و اسلام است. امام حسین(علیهالسلام) کسانی که به هیچ دینی معتقد نیستند را شیفته خود کرده است. شیطان فهمید چه اشتباهی کرده و از کار خود پشیمان شد؛ به این دلیل که به هدایت الهی و نابودی خود سرعت داد.
در روایت آمده است که ابلیس بلافاصله بعد از شادی از ناراحتی بین زمین و آسمان نعره میزد. لشکریان خود را جمع کرد و دستور داد با ایجاد تردید در بین کسانی که اهل عزای امام حسین(علیهالسلام) هستند، اجازه ندهند مجالس ذکر سیدالشهداء(علیهالسلام) بر پا شود. میبینید که چقدر دشمنان جن و انس در مورد امام حسین(علیهالسلام) و مجالس ایشان شبهه ایجاد میکنند. البته همه این شبههها و حرفها جواب دارد، ولی ابلیس بیکار نیست. به دنبال این است که یاد سیدالشهداء(علیهالسلام) و شهدا را حذف کند و از بین ببرد، چرا که یاد شهید و شهادت از مصادیق بزرگ ذکر خداوند است و شیطان به دنبال محو کردن یاد خداوند در بین بشر است.
عینیترین مصداق ذکر خدا/ مبارزه شهید با شیطان
عینیترین و اثرگذارترین مصداق ذکر خداوند، شهید است. وقتی جنازه شهیدی میآید چه دلهایی را منقلب میکند و چه اتفاقاتی میافتد. وقتی شهید میآید همه کسانی را که شیطان گمراه کرده است را یک جا صید میکند. ناگهان همه آنهایی که توسط شیطان وسوسه شدهاند و شیطان از وسوسه کردن آنها لذت میبرد؛ عکس حاج قاسم سلیمانی(رحمتاللهعلیه) را به دست میگیرند و برای شهید حججی(رحمتاللهعلیه)، شهدای غواص و شهدای مدافع حرم اشک میریزند. یک دفعه شهید میآید و هر چه که شیطان صید کرده را با خود میبرد. این بزرگترین اثر ذکر خداوند در این عالم است. یاد شهدا و سیدالشهداء(علیهالسلام) یک لشکر نامرئی است که شیاطین را تارومار و نابود میکند و میتواند زندگی ما را از گردنهها عبور دهد. شهدا جزء کسانی هستند که شیطان بر آنها تسلط ندارد. خداوند در قرآن می فرماید: «إِنَّ عِبادی لَیسَ لَکَ عَلَیهِم سُلطانٌ إِلّا مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الغاوینَ»[1]؛ شیطان بر بندگان من تسلط ندارد، مگر کسانی که از شیطان تبعیت کنند. شهید کسی است که از شیطان تبعیت نمیکند و فیسبیلالله حرکت میکند.
شیطان گفت: «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»[2]؛ به عزّت تو سوگند که همه مردم را گمراه خواهم کرد. «إِلَّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ»[3]؛ مگر بندگان تو آنان که خالص شدهاند. مُخلَص یک درجه بالاتر از ُمخلِص است. شهید در یک مبارزه جدی با شیاطین در مسیر خداوند متعال جان خودش را تقدیم کرده است و از کمند شیطان رها شده است. شیطان همین شهید را وسوسه میکند، انبیا را وسوسه میکند، اما وقتی شهید، شهید زندگی کرد و مرگش هم شهادت بود، از کمند شیطان رها شده است.
تفاوت شهادت با مرگ
در عالم برزخ تفاوت شهید با کسانی که به صورت معمولی از دنیا رفتهاند، این است که آنها مشغول حساب، کتاب و گرفتاریهای خودشان هستند، اما شهید در عالم دیگر مأمور از طرف خداوند متعال است برای ورود به زندگی بشر، چون خداوند فرموده آنها زنده هستند. «بَل احیاءُ» و موجود زنده با اثرگذاری خودش، حیات خودش را نشان میدهد. کسی که مرده باشد، اثری ندارد. کسی که زنده است از خودش اثری بجا میگذارد. خداوند متعال شهدا را برای اثرگذاری در عالم انتخاب کرده است.
«وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ»[4]؛ ای پیامبر! هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدهاند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند. آنها نزد خداوند متعال «رزق» میخورند. رزقی که شهدا از نزد خداوند بهرهمند میشوند، قدرت اثرگذاری در عالم و حیات دادن به بشریت و انسانهاست. کار شهدا در این عالم تأثیرگذاری و معنویت دادن به انسانهاست.
کار و رزق شهید/ عملکرد شهدا در دنیا
در اردوی مناطق جنگی جنوب، شلمچه، فکه و هویزه، مناطق جنگی غرب کشور و... خاطرات شهدا با جوانان، نوجوانان و مردم چه میکند! مناطق جنگی جایی است که آنها شهید شدهاند، مزار شهید نیست، ولی شاهدیم فردی که اهل دیانت و رفاقت با شهدا نبوده، بعد از چند روز حضور در این محیط کلاً زندگی او تغییر کرده است. نه تنها جوانهای خودمان بلکه افرادی از خارج کشور آمدهاند و تحت تأثر قرار گرفتهاند. یک پزشک آلمانی به فکه آمده بود، دیوانهوار گریه میکرد و میگفت: اینجا در این خاک چیست که من بیقرار شدهام؟ چرا من بیجهت اشک میریزم؟ آدمی که اصلاً مسلمان نیست. شهید در فطرت انسانها اثر میگذارد. این اثر، همان حیات است. اثر زنده بودن و زندگی بخشیدن است. رزق اصلی که خدا به او داده، این است که حیات معنوی و حیات طیبه به انسانها میدهد. بعد میفرماید: «فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ»[5]؛ از آنچه خدا از فضلش به آنها داده است، خوشحال و شادند.
شیطان میترساند، ولی شهدا بشارت میدهند
«إِنَّمَا ذالِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلَا تَخَافُوهُمْ وَ خَافُونِ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِین»[6]؛ در حقیقت شیطان دوستانش را با شایعه پراکنی و گفتار وحشتزا، از رفتن به جهاد میترساند؛ پس اگر مؤمن هستید از آنان نترسید و از من بترسید.
شیاطین با ایجاد خوف در دل دوستان خود، آنها را تسخیر میکنند و به گناه وا میدارند. مدام آنها را میترساند و از رحمت خدا ناامید میکند و اجازه نمیدهد که به حق و حقیقت عمل کنند. راهبرد شیاطین خوف است. برعکس شهدا، «فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ»؛ شهدا شاد هستند، به خاطر آنچه از فضل خداوند به آنها رسیده است. «و یَستَبشِرونَ بِالَّذینَ لَم یَلحَقوا بِهِم مِن خَلفِهِم أَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَلا هُم یَحزَنونَ»؛ به کسانی که پشت سر آنها هستند و راه آنها را ادامه میدهند، بشارت میدهند به آنها میگویند: «أَلّا خَوفٌ عَلَیهِم وَلا هُم یَحزَنون»؛ نترسید و غصه نخورید. شیطان میترساند، اما شهدا ترس و خوف را برطرف میکنند.
فقر و فحشاء ابزار شیطان است
کار شیاطین در این دنیا این است که «الشَّیْطَانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَیَأْمُرُکُم بِالْفَحْشَاءِ وَاللَّهُ یَعِدُکُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»[7]؛ شیطان به شما وعده فقر میدهد و شما را به فحشا امر میکند. خداوند به شما وعده مغفرت و فضل میدهد. شهدا همان مأموران الهی در این عالم هستند. «یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ»[8]؛ کار شهدا این است که در این دنیا به نعمت و فضل بشارت میدهند. میگویند از ادامه راه نترسید، غم به دل راه ندهید. در سختیها، فتنهها، مشکلات غصه نخورید و ناامید نشوید. شهدا پیروان خود را به نعمت و فضل از جانب خداوند بشارت میدهند و میگویند: «وَ أَنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ»؛ و خدا اجر مؤمنین را ضایع نمیکند.
شهدا این بشارت را به قلب کسانی الهام میکنند که پیرو آنها هستند. کسانی که پیرو شهدا هستند، این الهام را از شهدا دریافت میکنند. «وَ إِنَّ الشَّیاطینَ لَیوحونَ إِلی أَولِیائِهِم»[9] همانطور که شیاطین به دل دوستان خودشان، زمزمه، اعلام و وسوسه میکنند، شهدا هم بشارت میدهند «یستبشرون». کسی که در راه آنها باشد، نمیگذارند که ناامید و خسته شود و این بشارت فقط الهام غیبی نیست.
نعمت نجاتبخشی شهدا // شهید، احوال انسان را عوض میکند
بعضی میگویند شما چهل سال میگویید مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل، مرگ بر صدام و... چه اتفاقی افتاد؟ انگار واقعیتهای اطراف خود را نمیخواهند ببینند. نابودی صدام، اضمحلال قدرت آمریکا و اذنابش، اثر مرگ بر آمریکاست. یک روزی اگر آمریکا اراده میکرد، کشورها را در دنیا قلع و قمع میکرد. امروز در دنیا راه میافتد ائتلاف علیه جمهوری اسلامی برگزار میکند ولی شکست میخورد. الان کشتی آمریکا به گل نشسته است و دارد نابود میشود. دوستان آمریکا در کشورهای اسلامی که در رأس کار بودند، همه نابود شدند. اسرائیل نقشه داشت که از نیل تا فرات را دیوار بکشد، الآن دور خودش دیوار کشیده است.
حاکمیت عراق در دست صدام بود. الآن دست دولتی هست که با جمهوری اسلامی همراه است. میفرماید: «... أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ»[10]؛ شما غم به دل خودتان راه ندهید. وقتی که خسته و دلسرد میشوید، وقتی که ترس وجودتان را فرا میگیرد، بهترین همدم و همراه، بهترین انرژیبخش، شهدا هستند.
خداوند متعال در قرآن کریم در مورد شهدا، میفرماید: «وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا»[11]. یعنی شهدا دستشان پر است؛ خداوند متعال به آنها داده است. آن نعمتی که به آنها داده چیست؟ تنها تصوری که ما از شهدا داریم این است که خداوند متعال در عوض شهادت شهید، او را در بهترین جای بهشت، در کنار حوریان بهشتی قرار داده و این خیلی تصور کوتاهی نسبت به شهید هست! خداوند متعال به شهدا قدرت و نعمت نجاتبخشی داده. شهید میتواند انسانهایی را نجات دهد. این همان «أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ» است. خداوند متعال به شهید قدرت تصرف در این عالم و قلوب انسانها را داده است.
شما مگر به خداوند متعال خطاب نمیکنید: «یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ»؟! خداوند متعال این صفت را در این عالم، به شهدا داده است. یکی از کسانی که مأموریت دارند قلب و ذهن و حال و احوال انسانها را در این عالم تغییر دهند، شهدا هستند. شهید میتواند احوال انسان را عوض کند.
شهدا، بهترین رفیق
آخر آیه میفرماید: «وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا»؛ بهترین رفیق، اینها هستند. میفرماید: «مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَ حَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقًا». شهدا بهترین رفیقاند. «اَنعَمَ اللهُ عَلَیهِم» نیز هستند، دستشان هم پر است، میتوانند مشکلات مادی و معنوی ما را حل کنند. اگر شک میکنیم کار شیطان است. شیطان مأموریت دارد که در حقانیت و اثرگذاری شهدا در قلوب مردم تردید ایجاد کند. او دارد به مأموریتش به نحو احسن عمل میکند. اما آیا ما به نحو احسن در این مسیر پایداری میکنیم؟!
بهترین رفیق، شهدا هستند. اینطور هم نیست که ما، ذوقی یک چیزی از خودمان بگوییم. در خود قرآن مستقیماً خداوند متعال در مورد شهدا میفرماید: «وَ حَسُنَ اولئِکَ رَفیقاً» به چه کسانی میفرماید؟ «مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ»، کسانی که اهل اطاعت خدا و رسول باشند، بهترین رفیقشان این چند گروه هستند که یکی از آنها، شهدا هستند.
برای خودتان رفیق شهید انتخاب کنید
با شهدا به صورت عمومی، رفیق شوید و با یک شهید، طرح رفاقت خاص بریزید. عزیزان، با شهیدتان حرف بزنید. به شهیدتان گزارش کار دهید. به شهیدتان، گزارش زندگیتان را بدهید. به شهیدی که با او رفیق شدهاید، مددهای معنوی برسانید. برایش قرآن بخوانید. در همه کارهای خیرتان او را سهیم کنید، طوری که انگار در هر کاری که انجام میدهید، او نیز هست. وصیتنامه آن شهید را داشته باشید. با آن وصیتنامه زندگی کنید. عکس آن شهید را حتماً در خانهتان داشته باشید. در جیبتان، کیفتان به همراه خودتان داشته باشید، حواستان به او باشد. با شهیدتان خلوت کنید و درخواستهایتان را از او بخواهید. اینها کار راه میاندازند. چقدر داستان و واقعیت که در زندگی کسانی که اطراف خودمان بودهاند اتفاق افتاده که با شهدا ارتباط داشتند و از شهدا حاجت گرفتند. فقط هم بحث این نیست که مشکل زندگیمان را حل کنیم که باید هم با آنها حل کنیم، چون آنها امدادهای غیبی خداوند متعال هستند. بلکه ما یک راه طولانی را میخواهیم برویم. ما میخواهیم پا جای پای شهدا بگذاریم، باید این فهم و قدرت را شهدا به ما بدهند.
شهدا، ره صد ساله را یک شبه پیمودند // شهدا، تربیت یافته مکتب امام خمینی(رحمةاللهعلیه)
شهدا در این عالم، اثر میگذارند. بعضی از شهدایی که ما شبها، در مجلس به نام و یادشان بودیم و فرصت نشد در موردشان صحبت کنیم، واقعاً مراتب بالایی از معرفت را طی کرده بودند. شهیدی که لحظه شهادت خود، حتی نوع شهادت خود و اینکه کجا دفن میشود را خبر دارد.
رفقا، اینها کار اولیای خدا بوده که هفتاد سال عبادت میکردند. بعد امام خمینی(رحمتاللهعلیه) و انقلاب اسلامی یک نوجوان، یک نوجوان شانزده ساله یا نوزده ساله را طوری تربیت کرد که این شهید مراتب معرفتیاش آنقدر بالا هست که شخصیتی مثل آیتالله شهید مدنی(رحمتاللهعلیه)، شهید محراب، در زمان حیاتشان در مقابل شهیدی که به دیدن او رفته بودند زارزار گریه میکنند و به این جوان نوزده ساله میگویند: آقای عزیز، از آن حرفهایی که حضرت حجتبنالحسن(عجلاللهتعالیفرجه) در مسیر به شما گفتند، چند موردش را نیز به من بگو! ولی ایشان از شرم سرش را پایین میاندازد و به آقای مدنی عرض میکند: آقا، من واقعاً از شما شرمندهام. اجازه ندارم که بگویم و آقای مدنی شدیداً گریه میکنند. امام خمینی(رحمتاللهعلیه) اینها را تربیت کرد.
شهدا، این امامزادگان عشق را دریابید!
در اوج فتنهها یکدفعه حاجقاسم، به شهادت میرسد. تمام فتنههایی که در این کشور شده بود را جمع میکند و یک مکتب برجای میگذارد و سالیان سال کشور را بیمه میکند. ما متوجه نمیشویم که چه اتفاقی افتاد.
یکی از دوستان میگفت: رفتم گلزار شهدای خلدبرین، آن شب زیارت خواندیم و بعد به خانه برگشتم. شب در عالم رؤیا دیدم تمام شهدا تا کمر از قبرها بیرون آمدهاند. یکی دو نفرشان را میشناختم، نزدیکشان شدم. یکی از آنها گفت: فلانی حواستان جمع باشد، همه کارهای شما را ما داریم میبینم اینکه کجا میروید؛ مسجد میروید، هیئت میروید و ... شهدا حاضر و ناظرند.
چقدر دوستان میگفتند: ما به مشکلاتی برخوردیم که به فلان شهید متوسل شدیم و مشکل ما حل شد. به تعبیر مقام معظم رهبری(حفظهالله) شهدا امامزادگان عشقند. اینها را باید دریابیم و در زندگی برای آنها جایگاهی قرار دهیم. اینها در مسیر بندگی به ما کمک میکنند. اینها راه درست را طی کردهاند و به مقصد رسیدهاند، از اینرو میتوانند به ما کمک کنند.
زمانی در تختفولاد اصفهان مزار شهدا را زیارت میکردیم. یکی از دوستان گفت: فلان عارف بزرگوار اصفهان تشریف آورده بودند، شب مستقیم آمدند سر قبر یک شهید روحانی و فقط هم اینجا ایستادند، زیارت خواندند و رفتند. گفتیم آقا چطور شد. ایشان گفتند که من وارد تختفولاد شدم دیدم از آسمان به تمام قبور شهدا شعاعهای نوری وصل است. فقط قبر این شهید است که از این قبر به آسمان نور میتابد. ببینید چقدر این شهید مراتب و مقامات داشته است!
از شهدا وکراماتشان غافل نباشیم! // تنظیم زندگی با شهدا
آیتالله بهجت(رحمتاللهعلیه) در مورد شهید سید احمد پلارک که قبرشان در بهشت زهرای تهران است، فرموده بودند: در زیر قبر ایشان یکی از نهرهای بهشتی جریان دارد. شهیدی که به شهید عطری معروف است. قبرش بوی عطر میدهد. خودش در زمان حیاتش به مادرش گفته بود از مزار من بوی سیدالشهداء(علیهالسلام) میآید. اینها تصرفات در این عالم است. شهدا دلها را جابجا میکنند، آنوقت ما غافل هستیم. اصلاً با این شهدا نسبتی نداریم. بیست و چند شب است اینجا آمدیم گاهی حتی سلامی به این شهدا ندادیم. سر مزار این شهدا نرفتیم. به شهدا بیتوجهی میکنیم.
شهید احمدعلی نیری که یکی از این شبها به نامشان بود، حضرت آیتالله حقشناس(رحمتاللهعلیه) که خودشان شخصیت والا و ملکوتی داشتند ایشان میرود در مسجدی در زمان حیات شهید میبیند که آن شهید بزرگوار بین زمین و آسمان در سجده است. وقتی سجده ایشان تمام میشود، رو میکند به آقای حقشناس(رحمتاللهعلیه) میگوید من خواهش میکنم به کسی نگویید.
ما شهدای عجیبی داشتیم. اگر عزیزان مستند شنود را گوش داده باشند، آن برادر عزیز که از نیروهای اطلاعات و امنیت است و چیزهایی از عالم ملکوت و برزخ دیده را توضیح میدهد. میگوید من در خواب دیدم (البته بیشتر شبیه مکاشفه است) ما عملیاتی داشتیم و از دامنه کوه داریم بالا میرویم، شیاطین دنبال ما هستند و چنگ میاندازند تا ما را بگیرند. از یک نقطه از کوه دیدیم که دارد به سمت این شیاطین شلیک میشود و به این شیاطین تیر میخورد و هر کدام که تیر میخورند متلاشی میشوند. به زحمت و با ترس از کوه بالا میرویم تا اینکه به آن سنگری که از آن تیر شلیک میشود میرسیم. میبینیم شهدا آنجا هستند. شهید همت، شهید باکری،... لبخند میزنند و ما را صدا میزنند که اگر ما نبودیم، شما اینجا نمیرسیدید. ما این شیاطین را زدیم.
سردار کاجی میگفتند: یکی از شهدا که از دوستانم بودند را به خواب دیدم، گفتم: شما آنجا چه کار میکنید؟ گفت: ما اینجا منتظریم شما سراغ ما بیایید تا کار شما را راه بیندازیم. ما از این شهدا غافل هستیم. ما باید رفیق شهیدی داشته باشیم که زندگی و مراممان را با او تنظیم کنیم.
تأثیر نام شهید در تطهیر مکان و دفع شیاطین
یاد و نام شهدا در جامعه اثر دارد. اینها چون ذکر خداوند متعال هستند، شیاطین را دفع و دور میکنند. بعضی میگویند چرا کوچهها و خیابانها را به اسم شهدا میگذارید؟ اسم گل و بلبل بگذارید! در حالی که این اسامی دفع بلا میکند، اینها حرز و حصن است. وقتی کوچهای به نام یک شهید است، آن مکان را پاک میکند. مثل خود شهید که وقتی بدنش دفن میشود، آن مکان پاکیزگی پیدا میکند؛ طبق آنچه در زیارت وارث میخوانیم: «طِبْتُمْ وَ طابَتِ الارْضُ الَّتی فیها دُفِنْتُمْ»[12]؛ زمینی که شما در آن دفن میشوید طهارت پیدا میکند. جایی که شهید گمنام دفن میکنیم شیاطین دور میشوند، انسانهای مؤمن میآیند. چون جذب میکند. محیط را تطهیر میکند. نام شهید هم همین است؛ مثل وقتی که «بسماللهالرحمنالرحیم» میگوییم. این ذکر جلواتی دارد که یکی از آن شهید است.
شهدا، خادمان واقعی مجالس اهلبیت(علیهمالسلام)
من خاطرات عجیب و غریبی از ایامی که قم مشرف بودیم دارم که بعضی از آنها را برایتان میگویم. جمعه شبها به یک هیئتی میرفتیم که یک عده از دوستان، خادم آن هیئت بودند. آنجا هم هر مجلسی به نام یک شهید برگزار میشد و عکس شهید را ورودی مجلس میگذاشتند. چند روز بعد رفقا را دیدم که خیلی حالشان منقلب بود، گفتند: ما بعضی شبها در حسینیه میماندیم. یعنی هیئت که تمام میشد در حسینیه میماندیم تا حسینیه را تمیز کنیم، شب میخوابیدیم و صبح میرفتیم. یک شب خسته بودیم و نتوانستیم تمیزکاری را تمام کنیم، هر دو گوشه حسینیه خوابمان برد. نصف شب بیدار شدم دیدم دو نفر با لباس خاکی دارند حسینیه را جارو میزنند، در آن سنگینی خواب نفهمیدم چه کسی هستند، گفتم شاید رفقا هستند دارند تمیز میکنند. صورتشان را مشخصاً دیدم ولی متوجه نبودم که ما دو نفر بیشتر نبودیم و هر دو خواب بودیم، این دو نفر از کجا آمدهاند؟! از شدت خستگی دوباره خوابم برد. وقتی برای اذان صبح بیدار شدم و رفتم وضو بگیرم، همین که کفشهایم را پوشیدم نگاهم به جایگاه و عکس شهدا افتاد. مجلس آن شب ما به نام دو شهید بود. نگاهم که افتاد، خشکم زد. فکر کردم و مطمئن شدم دقیقاً همان دو چهرهای بودند که دیشب حسینیه را جارو میکردند. ما جارو نکرده بودیم ولی صبح، تمام حسینیه نظافت شده بود!
خادم مجالس اهلبیت(علیهمالسلام) ما نیستیم بلکه شهدا هستند. آنها به ما اذن میدهند و ما میآییم. حیف از کسانیکه فکر میکنند باید همه چیز را با دست خودشان حل کنند؛ در حالیکه شهدا هستند و باید از آنها مدد بگیرند. ما خیلی از کارها را نمیتوانیم انجام دهیم و باید زندگیمان را با شهدا ببندیم. رفیق شهید داشته باشید و با او زندگی و برنامههایتان را ببندید، با او حرف بزنید و از او کمک بخواهید.
این عزیز میگفت: یکبار دیگر هم چنین اتفاقی برایم افتاده بود؛ دیدم شهدا مشغول کارند، خواستم از سر کوچه رد شوم، دیدم اسم و عکس همان شهید روی تابلو خورده است.
مأمورین ملکوتی خداوند متعال در این عالم، شهدا هستند. نیت کنید و با شهدا جلو بروید. [امشب هم مجلس و محفل ما به نام شهداست و سفارش کردند روضه امام موسیبنجعفر(علیهالسلام) را بخوانیم؛ توسل ذیل عنایت اهل بیت(علیهمالسلام). انشاءالله مجلس امشب را یادگاری برای ما نگهدارند و شهدا به فریاد ما برسند.]
«من طَلِبَنی وَجَدَنی»
«السلام علیک یا انصار ابیعبدالله الحسین، السلام علیکم یا انصار فاطمهالزهرا»
یاران همه رفتند بیا ای دل غافل/ تا در غمشان با من دیوانه بسوزیم
آن روح خدا شمس فتح آب شد و ما / ماندیم ز حسرت که چو پروانه بسوزیم
زمانی میگفتیم: خوش بهحال رفقای شهدای دفاع مقدس که با آنها زندگی کردند. خداوند متعال در این دوران به ما هم عنایت کرد و خیلی از شهدای مدافع حرم را دیدیم و میشناختیم. بین ما زندگی کردند، در همین شرایطی که میگوییم نمیتوانیم خودمان را نگه داریم، زندگی کردند، بارشان را بستند و رفتند و ما ماندیم.
دیگر این خانه مرا تنگ بُوَد/ زندگی بی شهدا ننگ بُوَد
دوستانم هم از دستم رفت/ دل به هر پاک دلی بستم رفت
حال تنها و غریبم چه کنم/ معصیت داده فریبم چه کنم
فضایی باز را از دست دادم/ بهشتی ناز را از دست دادم
شهیدان دستهایم را بگیرید/ که من پرواز را ازدست دادم
اسیر وحشتی موهوم ماندم/ به مرگی اینچنین محکوم ماندم
بهاران(دوران شهادت) آمد و رفت و من افسوس ز فیض گل شدن محروم ماندم/ هنگامهی کار رفت و من نشکفتم
مدافعین حرم را ببینید! کسیکه اینکاره است مثل پروانه به در و دیوار میزند که برود. «من طَلِبَنی وَجَدَنی»[13]. هرکسی خواست، ما نخواستیم. ذرهای شوق و حس خواستن را در دلمان زنده کنیم و با شهدا حرف بزنیم.
از مناجات در سیاهچال تا تشییع با شکوه
جان ما به قربان آقایی که گوشه سیاهچالها سالهای سال با خدای متعال مناجات میکرد. روزهای اولی که حضرت را در سیاهچال انداختند که شب از روز معلوم نبود، حضرت مناجات میکرد و مناجات ایشان را نوشتند. اولین مناجات حضرت این بود که میفرمودند: خدایا من تو را سپاسگزارم که برای من جایی فراهم کردی تا بتوانم مناجات کنم. دیگر هیچ تکلیف و بار و وظیفهای روی شانه حضرت نیست، خلوت خلوت؛ گویا به خداوند متعال میگوید اصلاً من میخواستم مرا اینجا بیاوری تا با تو حرف بزنم، هیچ کار دیگری از من نخواهی تا با تو در اینجا حرف بزنم!
«السَّلامُ عَلی الْمُعَذَّبِ فِی قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ وَ الْجَنَازَةِ الْمُنَادَی عَلَیْهَا بِذُلِّ الاِسْتِخْفَافِ»[14]؛ سلام بر آقایی که در سیاه چالهای نمناک او را زندان کردند، به ساق پای او غل و زنجیر میبستند که با این زنجیرها استخوان پای حضرت مرضوض شده بود؛ یعنی خُرد شده، شاید کلمه مرضوض برای امام حسینیها آشنا باشد؛ جایی که ده نفر بعد از اینکه بدن را زیر سم اسبها بردند، صدا زدند: «نَحنُ َرضَضنا الصَّدر»[15]؛ ما سینه حسین(علیهالسلام) را با پشتش یکی کردیم؛ یعنی استخوانهایش را شکستیم.
بگذارید روضهای از موسیبنجعفر(علیهالسلام) بخوانم که احتمالاً کمتر شنیده باشید. وقتی حضرت از دنیا رفتند، تشییع جنازه ایشان در آخر شلوغ شد، جمعیت زیادی از شیعیان و غیره آمدند. کسانیکه زیر جنازه بودند را برایتان بگویم؛ عدهای شیعیانی بودند که زار میزدند، عدهای کسانی بودند که به دست موسیبنجعفر(علیهالسلام) توبه کرده بودند؛ مثل زن مغنیه و امثال آن که زیاد بودند و زیر جنازه و اطراف ناله میزدند. یک دسته هم دشمنان حضرت بودند که مخفیانه به تشییع جنازه آمده بودند و خودشان را نشان نمیدادند. الغرض بدن با احترام دفن شد. روایت میگوید: جنازه را که در سوق بغداد گذاشتند، آنقدر گل روی تابوت ریختند که بدن را از زیر گلها درآوردند و دفن کردند. بمیرم برای آقایی که جنازهاش را دست خانواده و اطرافیان و دوستان ندادند تا تشییع کنند. حضرت کسی را نداشت. تشییع کنندگان جنازه، ده نفر بودند که اسبها را نعل تازه زدند. تا آن زمان چنین تشییعی باب نبوده، همیشه بدن سر دست تشییع میشد. بمیرم برای آقایی که بدنش را زیر سم اسبها تشییع کردند!
السلام علیک یا اباعبدالله....
[1]. سوره حجر، آیه 442.
[2]. سوره ص، آیه 82.
[3]. سوره ص، آیه 83.
[4] . سوره آل عمران، آیه 169.
[5]. سوره آل عمران آیه 170.
[6]. سوره العمران آیه 175.
[7]. سوره بقره آیه 268.
[8]. سوره آل عمران آیه 171.
[9]. سوره انعام، آیه 121.
[10]. سوره آل عمران، آیه 170.
[11]. سوره نساء، آیه 69.
[12]. فرازی از زیارت وارث.
[13]. بحارالانوار، ج 67، ص 25.
[14]. مصباحالزائر، ص 382.
[15]. لهوف سیدبنطاووس، ص 182.