روضه‌ها درگاه ورود به شناخت امام

روضه‌ها درگاه ورود به شناخت امام


روضه‌ها درگاه ورود به شناخت امام

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: جذب ابتدایی با بیان مصائب اتفاق میفتد. شیفتگی انسان را مجبور به تحقیق و بررسی و تقرب می‌کند؛ امام را می‌شناسد. شناخت امام همانا و وارد شدن به مرحله بعدی یعنی معارف و اوامر اهل‌بیت(علیهمالسلام) همان. یعنی مصائب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) درگاه ورود به فضایل و شناخت علم و مناقب امام است // امام خمینی(رحمتاللهعلیه) با محرم و صفر و عزای امام حسین(علیه‌السلام) قیام کرد و طاغوت را سرنگون کرد. یعنی همان کار‌ی که امام حسین(علیه‌السلام) کرد // اینکه اشعار ما از اهداف بلند احیا‌ی امر امام حسین(علیه‌‌السلام) تهی باشد، اینکه بر مقتل و شهادت امام حسین(علیه‌السلام) گریه کنیم، اما آنچه او را به مقتل کشاند نشناسیم، این تحریف عاشوراست. این خطر است! // محرم و صفر، هیئت و روضه باید ما را از جا بلند کند، نه اینکه زمین‌گیر کند. باید در ما به سمت هدف، حرکت ایجاد کند // روضه‌ای که شخصی و فرد‌ی باشد و کار به هیچ کسی نداشته باشد، این روضه را یزید هم اگر باشد، در آن شرکت می‌کند! معاویه هم بودجه آن را تأمین می‌کند! تاریخ گواه این مطلب است

 

شناسنامه

عنوان: مراسم ویژه دهه اول محرم، شب اول

موضوع: حسین(علیه‌السلام) در مقتل دنیای یزید؛ بررسی نقش نظام توسعه اُمَوی در فاجعه عاشورا // مروری بر آرمان‌های اقتصادی انقلاب اسلامی

زمان: سه‌شنبه، 27 تیرماه سال 1402

مکان: آستان مقدس امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

سریع‌ترین و وسیع‌ترین کشتی نجات

امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «کُلُّنا سَفنُ النِّجاة وَ لکِن سَفینةُ جَدِیَّ الحُسَیْن أَوسَع وَ فی لُجَجِ البِحار أَسْرَع»[1]؛ همه ما اهل‌بیت(علیهم‌السلام) کشتی نجات هستیم اما کشتی نجات جد ما اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) وسیع‌تر و سریع‌تر است و در امواج طوفانی دریاها مؤمنین را به ساحل امن می‌رساند.

این روایت نورانی به عبارت‌های مشابه هم در لسان‌ اهل‌بیت(علیهم‌السلام) ذکر شده است. در جای دیگری به همین عبارت اشاره فرمودند: «ولکن سفینه الحسین اوسع و...».

این تصویرگری و مفهوم‌پردازی از کشتی، دریا، سرعت، وسعت، چراغ هدایت و... برای رساندن ما به مفاهیم متعالی و معقول به وسیله این مثال‌های محسوس است. «اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة»[2]. این عبارت‌پردازی‌ها که امام حسین(علیه‌السلام) را به کشتی نجات تشبیه می‌کنند، هدفی را دنبال می‌کردند. اینکه ما را درگیر ماجرای پرشور و هیجان و پرسوز و گداز عاشورا می‌کنند برای چیست؟ آیا می‌خواهند ما را هیجان‌زده کنند؟ سالی ده روز، یک ماه دو ماه همه سیاه بپوشیم، عزاداری کنیم، تا تخلیه هیجانی شویم؟ واقعاً هدف چیست؟

 

توجه به مصائب، فضائل و معارف اهل‌بیت(علیه‌السلام)

ما در مواجهه با اهل بیت(علیهم‌السلام) با سه عنوان و سرفصل روبرو هستیم؛ ماجراها و مصائب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) بخصوص مصائب امام حسین(علیه‌السلام) که اسم و ذکرشان قرین با اشک، آه و غم هست. سرفصل دیگر، فضائل اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و فضائل امام حسین(علیه‌السلام)، مناقب و ویژگی‌های‌ شخصیتی حضرات معصومین است. سومین سرفصل هم، معارف اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است که شامل دستورالعمل‌ها و اوامر آن بزرگواران می‌باشد.

 

مصائب امام، درگاه ورود به شناخت امام

وقتی ماجرای عاشورا به وجود می‌آید، وقتی محرم می‌شود، مجالس عزاداری به پا می‌شود و مصائب گفته ‌می‌شود، اینقدر این مصیبت عظمت، حقیقت و عمق دارد و به فطرت انسان‌ها نزدیک و یا عین فطرت انسان‌هاست و با غم امام حسین(علیه‌السلام)، غم انسانیت در وجود بشر هست که مصائب امام حسین(علیه‌السلام) یک غوغایی به پا می‌کند. هر کس انسان باشد وقتی مصیبت امام حسین(علیه‌السلام) را می‌شنود، منقلب می‌شود.

ما در سال‌های گذشته هر سال یک عده از گردشگران خارجی را در شب‌های تاسوعا، عاشورا به هیئت می‌آوردیم؛ طرف اصلاً مسلمان نیست ولی می‌آید سینه‌زنی، روضه و... را تماشا می‌کند، منقلب می‌شود‌. یکی از ایشان رفته مشکی پوشیده آمده ‌است! به او می‌گویند: چرا مشکی پوشیدی؟ می‌گوید: این شخصیت، خیلی شخصیت بزرگی بوده‌ و در غم عزای امام حسین(علیه‌السلام) گریه می‌کند. مسلمان هم نیست ولی انسان است. انسانیتش هنوز برقرار است؛ فطرتش اینها را می‌فهمد. مصائب امام حسین(علیه‌السلام) بشریت (کسی که هنوز خوی انسانیت در اوست) را وصل می‌کند، همه را شیدای خودش می‌کند.

فرشتگان الهی از جبرئیل، انبیا و اولیای الهی، علما، مرحوم آقای قاضی، امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) همه شیدای حسین(علیه‌السلام) هستند؛ شیعیان دلداده‌ جان می‌دادند، دست و پا می‌دادند تا به زیارت امام حسین(علیه‌السلام) می‌رفتند. مهاتماگاندی در هند و بعضی از هندوها... مجذوب حسین(علیه‌السلام) هستند. مهاتما گاندی می‌گوید: من وقتی روضه امام حسین(علیه‌السلام) را شنیدم، رفتم در مورد امام‌حسین(علیه‌السلام) مطالعه کردم و بعد به این نتیجه رسیدم که اگر ملت هندوستان بخواهد پیروز شود باید حسین‌بن‌علی(علیه‌السلام) را سرمشق خود قرار دهد. موجودات عالم و انسان‌ها با مصیبت امام حسین(علیه‌السلام) جذب می‌شوند!

پس مصیبت امام حسین(علیه‌السلام) یک درگاه ورودی است. جذب ابتدایی با بیان مصائب ایشان اتفاق میفتد. وقتی انسان مصیبت را می‌شنود یک دفعه این سؤال برایش پیش می‌آید که این حسین(علیه‌السلام) کیست که عالم همه دیوانه اوست؟! این چه شمعی است که جان‌ها همه پروانه اوست؟!

 

لزوم شناخت معارف و فضائل اهلبیت(علیهمالسلام)

حسین(علیه‌السلام) کیست؟ وقتی این سؤال به وجود می‌آید وارد بخش فضائل می‌شویم. امام شناسی از اینجا آغاز می‌شود. شیفتگی انسان را مجبور به تحقیق و بررسی و تقرب می‌کند؛ امام را می‌شناسد، شناخت امام همانا و وارد شدن به مرحله بعدی یعنی معارف و اوامر اهل‌بیت(علیهمالسلام) همان. یعنی مصائب اهل‌بیت(علیهم‌السلام) درگاه ورود به فضایل و شناخت علم و مناقب امام است. بنابراین گودال قتلگاه و سر بالای نیزه و این مصائب ماجرایی است که خواسته‌اند ما را از این راه به معرفت امام و بعد به معارف و تبعیت از آنان برسانند.

در کتاب شریف عیون‌ اخبار‌الرضا، شخصی از وجود مبارک امام رضا(علیه‌السلام) سؤال می‌کند، بعد از اینکه حضرت می‌فرمایند: «رَحِمَ اَللَّهُ عَبْداً أَحْیَا أَمْرَنَا»؛ خدا رحمت کند کسی که امر ما را احیا کند. «و قُلْتُ کَیْفَ یُحْیِی أَمْرَکُمْ»؛ میگوید: سؤال کردم چگونه امرتان احیاء می‌شود؟! فرمودند: «یَتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یُعَلِّمُهَا اَلنَّاسَ»؛ معارف ما را یاد بگیرد و به مردم را آگاه کند. «فَإِنَّ اَلنَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ کَلاَمِنَا لاَتَّبَعُونَا اَلْحَدِیثَ»[3]؛ اگر مردم با عمق و زیبایی معارف ما آشنا شوند، از ما تبعیت می‌کنند؛ دور ما جمع می‌شوند، دور یزید یا مأمون جمع نمی‌شوند!  

پس، این سیر را توجه کنید؛ هدف چیست؟ هدف احیا‌ی امر است. امر چیست؟ امر، ولایت‌الله و ولایت رسول‌الله و ائمه(علیهم‌‌السلام) است. امر، اقامۀ دین و حدود الهی، اقامۀ اخلاق اسلامی و اقامۀ سیاسیات و اجتماعیات اسلام است، اینکه دین حاکم شود. همان کار‌ی که امام عصر(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) وقتی ظهور کنند، انجام خواهند داد. هدف و امر این است.

 

اهمیت مجالس امام حسین(علیه‌السلام) در کلام امام(رحمتالله‌علیه)

جملات حضرت امام(رحمت‌الله‌علیه) را در مورد محرم و صفر ببینید؛ «این محرم و صفر است که اسلام را زنده نگه داشته است»[4]. نظر امام(رحمت‌الله‌علیه) در مورد عزا‌دار‌ی امام حسین(علیه‌السلام) این است. می‌فرمایند: این محافل و مجالس دو ویژگی دارد: 1. انسان‌ساز است. 2. جامع‌پرداز است. یعنی انسان در این مجالس و محافل پا‌ی منبر امام حسین(علیه‌السلام) عقلش اِشراب می‌شود[5]، روحش به پرواز در‌می‌آید و هماهنگی فکر و عاطفه اتفاق میفتد؛ یعنی شما منبر و معارف را گوش می‌دهید، بعد‌ روضه هم گوش می‌دهید روح‌تان با عقل‌تان هماهنگ با هم در راستا‌ی این هدف به حرکت در‌می‌آید. یعنی تربیت انسان و جامعه در روضه‌‌ها‌ی امام حسین(علیه‌السلام) اتفاق میفتد.

امام(رحمت‌الله‌علیه) جملات ویژ‌ه‌ای دارند. می‌فرمایند: «جنبۀ سیاسی این مجالس بالا‌تر از همۀ جنبه‌ها‌ی دیگری است که هست. بیخود بعضی از ائمه ما نمی‌فرمایند که برای من در منابر روضه بخوانند، بیخود نمی‌گویند ائمۀ ما به اینکه هر کس که بگرید، بگریاند و یا صورت گریه کردن به خو‌د‌ش بگیرد اجر‌ش فلان است و فلان، مسئله مسئله گریه نیست، مسئله مسئله تباکی نیست، مسئله مسئله سیاسی است که ائمۀ ما با همان دید الهی که داشتند می‌خواستند این ملت‌ها را با هم بسیج کنند و یکپارچه کنند، از راه‌ها‌ی مختلف اینها را یکپارچه کنند تا آسیب‌پذیر نباشند. مسائل اسلام، مسائل سیاسی است. و سیاستش غلبه دارد بر چیز‌ها‌ی دیگر‌ش... ائمه(علیهم‌السلام) نقشه کشیدند برای اینکه مجتمع کنند مسلمین را دور همد‌یگر»[6].

جا‌ی دیگر‌ی می‌فرمایند: «این روضۀ امام حسین را، شما فقط گریه تلقی نکنید فریاد و شعار علیه ظلم و ظالم است».

 

ظرفیت بی‌نظیر روضه امام حسین( علیه‌السلام)

ظرفیت روضه و وجود مبارک امام حسین(علیه‌السلام) اینهاست. امام(رحمتالله‌علیه) با همان محرم و صفر و عزای امام حسین(علیه‌السلام) قیام کرد و طاغوت را سرنگون کرد. یعنی همان کار‌ی که امام حسین(علیه‌السلام) کرد. امام(رحمت‌الله‌علیه) با همان روضه‌هایی که سالیان سال در ایران و عراق خوانده می‌شد، قرن‌ها این روضه‌ها خوانده می‌شد و چیز‌ی جز بخشش گناه از آن فهم نمی‌شد، چیز‌ی جز گریۀ بر امام حسین(علیه‌السلام) از آن برداشت نمی‌شد، قیام کرد.

ظرفیت روضۀ امام حسین(علیه‌السلام) این نیست که بنشینیم فقط گریه کنیم و ندانیم بر چه چیز داریم گریه می‌کنیم. با روضۀ امام حسین(علیه‌السلام) می‌شود طواغیت عالم را سرنگون کرد.

 

لزوم احیای امر و جلوگیری از تحریف عاشورا در روضه‌خوانی

ما متأسفانه بیشتر به دنبال بیان مناقب و فضائل و مصائب هستیم. به اینها بسنده می‌کنیم، به احیا‌ی امر توجه نمی‌کنیم. آیا با روضه‌ها‌ی ما امر احیا می‌شود؟ آن امر‌ی که فرمودند، داریم امر‌شان را احیا می‌کنیم؟ آیا طور‌ی روضه‌خوانی می‌کنیم طور‌ی از امام حسین(علیه‌السلام) حرف می‌زنیم که امر امام حسین(علیه‌السلام) احیا شود؟

وقتی به احیا‌ی امر توجه نمی‌کنیم باعث می‌شود حادثه عاشورا تحریف شود، چراکه ما در مناقب و ذکر مصائب باقی ماندیم؛ یعنی راه را هدف فرض گرفتیم. در حالی که ذکر مصائب، مسیری برای رسیدن به هدف بود، ما این را هدف گرفتیم! وقتی ذکر مصائب و مناقب هدف شد، در روضه‌ها متوقف می‌شویم. می‌گوییم هدف روضه و روضه‌خوانی است. در فضائل‌گویی متوقف می‌شویم، آنوقت وقتی هدف، فضیلت و مصیبت‌خوانی شد، کم‌کم برای اینکه کم نیاید، برای اینکه یک عشق‌ورز‌ی بیشتر‌ی هم کنیم، به فضیلت‌ساز‌ی دست می‌زنیم، به مصیبت‌سازی می‌افتیم، فضائلی که اصلاً نیست را بیان می‌کنند. مثلاً میگوید امیر‌المؤمنین(علیه‌السلام) خداست! شعر هم برای آن می‌سراید! می‌گوید ما یک عمر است که هنوز داریم ثابت می‌کنیم علی(علیه‌السلام) خداست یا بنده! در اینها مانده است.

در بعضی از کتاب‌ها که متهم به مصیبت‌ساز‌ی و دروغ‌پردازی برای عاشورا هستند چیز‌ها‌ی عجیب و غریبی می‌نویسند. بعداً علمایی از جمله شهید مطهری(رحمة‌الله‌علیه) برای مبارزۀ با خرافات در عاشورا پرچم بلند کرد و «حماسۀ حسینی» را نوشت. مثلاً در یکی از این کتاب‌ها که خیلی هم مشهور است و شاید اهل منبر هم بعضاً از آن نقل می‌کردند یا الآن هم نقل کنند، می‌گوید: روز عاشورا امام حسین(علیه‌السلام) 300 هزار نفر را کشت! ابا‌الفضل‌العباس(علیه‌السلام) 250 هزار نفر را کشت! قرار است فضیلت‌ساز‌ی شود دیگر، وقتی در فضایل متوقف هستیم، یک چیز‌هایی می‌گوییم که واقعیت هم ندارد، همه بگویند به‌به! در اینها نباید باقی ماند. اگر در اینها باقی بمانیم اینقدر متوقف می‌شویم که یاد‌مان می‌رود امام حسین(علیه‌السلام) را برای چه به مقتل کشاندند!

 

در روضه متوقف نشویم!

این روضه‌ و اشک‌ها بر زخم‌ها و اخم‌هایی که بر اهل‌بیت(علیهم‌السلام) کردند، بر مظلومیت و تشنگی اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و سر بریدۀ امام حسین(علیه‌السلام) بالا‌ی نیزه، باید ما را از جا بلند کند، نه زمین‌گیر کند. باید در ما به سمت هدف، حرکت ایجاد کند. اینکه ما در یک سری مسائل این چنینی حوالی گودال قتلگاه متوقف شویم و فقط مشغول پر و بال دادن به روضه شویم، مسئله را فقط فردی و عاطفی کنیم، مدام از کربلا، نجف و عشق امام حسین(علیه‌السلام) و رابطۀ خود‌مان با ارباب و به طور کلی مسئله را در رابطۀ فردی با امام حسین(علیه‌السلام) خلاصه کنیم، تحریف عاشوراست.

[دوستان عزیز می‌دانند من خودم روضه‌خوان هستم، افتخارم هم به روضه‌خوانی امام حسین(علیه‌السلام) است. اصلاً منظورم تعریضی به روضۀ امام حسین(علیه‌السلام) نیست. روضۀ امام حسین(علیه‌السلام) اصل مجالس ابا‌عبد‌الله(علیه‌السلام) است. منظور من این است که ما فقط در روضه متوقف شویم.]

اینکه اشعار ما از اهداف بلند احیا‌ی امر امام حسین(علیه‌‌السلام) تهی باشد، اینکه بر مقتل و شهادت امام حسین(علیه‌السلام) گریه کنیم، اما آنچه او را بر مقتل کشاند نشناسیم و بر آن گریه نکنیم، این تحریف عاشوراست. این خطر است!

چنین روضه‌ای که خیلی شخصی و فرد‌ی باشد کار به هیچ کسی نداشته باشد، این روضه را یزید هم اگر باشد در آن شرکت می‌کند، معاویه هم بودجه آن را تأمین می‌کند. بروید تاریخ را بخوانید. می‌گویند روز‌ی سفیر فرانسه یا انگلیس (شک از من هست) دید دارند اذان می‌گویند، گفت: چه می‌گویند؟ معنی اذان را برایش گفتند. پرسید: این جملات برای حاکمیت ما ضرر دارد؟ مشکل ایجاد می‌کند؟ گفتند: نه. گفت: پس بگذار بگویند. البته اگر اذان، اذان باشد و نماز، نماز باشد؛ «تَنهَی عَنِ الفَحشا وَ المُنکَر» است! روضه امام حسین(علیه‌السلام) هم همین است.

 

اهداف قیام عاشورا در اشعار

یک شعری از مرحوم خوشدل تهرانی است، ببینید وقتی یک شاعر مسئله را می‌فهمد و شعر می‌گوید، چقدر عمیق و زیبا و جامع و کامل شعر می‌گوید:

«بزرگ فلسفه قتل شاه دین این است            که مرگ سرخ به از زندگی ننگین است

نه ظلم کن به کسی، نی به زیر بار ظلم برو      که این مرام حسین است و منطق دین است

همین نه گریه بر آن شاه تشنه لب کافی است    اگر چه گریه بر آلام قلب تسکین است

ببین که مقصد عالی وی چه بود ای دوست      که درک آن سبب عز و جاه و تمکین است

ز خاک مردم آزاده بوی خون آید                   نشان شیعه و آثار پیروی این است»

چقدر قشنگ اهداف قیام عاشورا را می‌گوید. ببینید این شعر آدم را از جا بلند می‌کند، انسان را راه می‌اندازد، از خودش بیرون می‌رود.

برخی از اشعار، برداشت‌ها و تعبیرها از عاشورا انسان را در خود فرو می‌برد و منفعل می‌کند. اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) بیان می‌کنند که هدف از قیام عاشورا چه بود. می‌فرمایند: «انی لَم اَخرج عشراً و لا بَطَراً، خَرَجتُ لِطَلَبِ اِصلاح فی اُمة جدی و اَسیرُ بسیرةِ جدی و أَبی»[7]؛ دنبال اصلاح در امت جدم بودم، چون امت، فاسد شده بود. فسادهایی جامعه را فرا گرفته بود.

شعارهایی همچون «هَیْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ»[8]، «إنّی لَا أرَی المَوتَ إلاّ سَعادَةً وَ لَا الحَیاةَ مَعَ الظّالِمینَ إلاّبَرَماً»[9]، «وَ عَلَی الاِسْلامِ، و ألسَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ»[10]، «مِثْلِی لا یُبایِعُ لِمِثْلِهِ»[11]، خطبه منا و سخنرانی‌های دیگر امام، شعارهای امام حسین(علیه‌السلام) هستند که این شعارها اصلاً فردی نیست. اینکه خود حضرت می‌فرمایند: کشتی نجات هستم، نشان‌دهنده فردی نبودن شعار و هدف امام است. اینکه گفته شده اگر می‌خواهید نجات پیدا کنید...، به این معنی‌ نیست که در محرم و صفر فقط گریه کنید و بروید و حواستان به اهداف نباشد. وقتی حواستان به اهداف نباشد، آن‌وقت کار خراب می‌شود. وقتی فقط اسیر ظواهر شدید، برای اینکه هیئت‌ اُفت نکند، می‌روید یک کسی را که خواننده است، فیلم و کنسرت‌هایش را هم دیده‌اید، فیلمی دارد در پرواز ترکیه با دخترها و زن‌های کشف‌حجاب‌کرده، تنبک می‌زند و او می‌خواند، با کسانی که طرفداران آنها در فتنه ۸۸ کف خیابان آمدند و علیه امام حسین(علیه‌السلام) و عاشورا شعار دادند و خیمه عزای حسین(علیه‌السلام) را آتش زدند، آن‌ها را تأیید کردند و به اغتشاش کنندگان گفتند: امت خداجو!!!. این فرد خواننده را با این پیشینه دعوت می‌کنید، فقط بخاطر اینکه صدایش خوب و چهرهای معروف است! دقت کنید، آیا دارید «احیای امر» می‌کنید، یا «اماته امر»؟ چه کسی را می‌آورید برای امام حسین(علیه‌السلام) بخواند؟ آیا هدف این است که صدای خوبی بیاید برای امام حسین(علیه‌السلام) بخواند و مردم بگویند: فلان هیئت مداح خوش صدایی دارد؟!

من دارم واقعیت‌ها را عرض می‌کنم. بعضی‌ها همه چیز را دارند مخلوط می‌کنند. در حالی که محرم و صفر، هیئت و روضه باید احیای امر کند، این نسبت‌ها را باید خوب بفهمیم.

 

اصلی‌ترین دلیل واقعه عاشورا چه بود؟

امسال در مورد ریشه‌ها و زیربناهای زمینه‌ساز فاجعه عاشورا صحبت خواهیم کرد. در مورد زمینه‌های اجتماعی عاشورا، در مورد نقش مردم، در مورد زمینه‌های سیاسی عاشورا بعد از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، جریان خلفا تا حکومت معاویه و یزید، جریان‌های‌ چهارگانه سیاسی که در زمان حکومت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در مقابل حضرت اتفاق افتاده و زمینه‌های فرهنگی عاشورا، در مورد انحطاط اخلاقی مردم و جامعه، در مورد اینکه بعد از رحلت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)، فرزندان صحابه دنبال زراندوزی و زندگی‌های مجلل بودند.

 در مورد تغییر سبک زندگی مردم و روی آوردن به لهو و لعب و... زیاد صحبت شده است. اما یکی از ریشه‌های مهم زمینه‌ساز حادثه عاشورا، ریشه‌های اقتصادی است. حتی زمینه‌های سیاسی، فرهنگی و اجتماعی عاشورا متأثر از زمینه اقتصادی است. چون همان طاغوت‌هایی که در تقابل با جبهه حق قیام می‌کنند و دنبال کسب قدرت‌ هستند، ریشه قدرت‌طلبی آنها در دنیاطلبی ایشان است. علت بسیاری از دنیاطلبی و قدرت‌طلبی‌ها، ثروت‌طلبی است. عده‌ای مثل خوارج به دنبال اشرافیت نبودند، به‌خاطر جهالت روبه‌روی ولی خدا ایستادند، اما جریان انحراف آنها هم زاییده جریان پول‌سالار یعنی جریان معاویه و جریان صفین است و از آنجا به وجود آمدند.

 

شکم‌هایی که از حرام پر شده بود

وقتی حضرت نامه‌ها را در مقابل سپاه عمرسعد باز می‌کنند، می‌فرمایند: «یا شبث ابن ربعی، یا حجار ابن ابجد، یا قیس ابن اشعث، الم تکتبوا الّی»[12] نامه‌هایشان را می‌خوانند، بعد می‌فرمایند: شما نوشتید که من بیایم، آیا از دعوت‌تان پشیمان شدهاید، بگذارید من بروم. چرا نمی‌گذارید؟ چرا راه را بسته‌اید؟ چرا نه می‌گذارید برگردم نه می‌گذارید بروم؟

روز عاشورا حضرت دائم می‌خواستند با آنها حرف بزنند، ولی آنها هلهله می‌کردند، نمی‌گذاشتند آقا حرف بزنند. بخشی از سخنرانی حضرت این است: «کُلُّکُم عاصٍ لِأمری غیرُ مُستَمِعٍ لقَولی قَدِ انْخَزَلَتْ عَطِیّاتُکُمْ مِنَ الْحَرامِ وَ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرامِ فَطَبَعَ اللّهُ عَلی قُلُوبِکُمْ، وَیْلُکُمْ أَلا تَنْصِتُونَ، أَلا تَسْمَعُونَ»[13]؛ شما به حرف‌های من گوش نمی‌دهید، از امر من عصیان می‌کنید، چراکه حقوق‌ها و جایزه‌هایی که گرفته‌اید از حرام است، شکم‌هایتان از حرام پر شده، وای بر شما چرا گوش نمی‌دهید؟!

علت اینکه گوش اینها به حرف حق بدهکار نبود و یکی مثل امام حسین(علیه‌السلام) می‌خواهند حرف بزنند و اینها نمی‌خواهند بشنوند، و هیاهو می‌کنند، چیست؟! می‌فرمایند: شکم‌هایتان از حرام پر شده است، حقوق‌هایتان هم از حرام بوده است.

 

خطر بزرگ حاکمیت جریان حرام‌خواری

امام حسین(علیه‌السلام) چه چیزی را می‌خواهند به ما بگویند؟ ما همیشه خیلی ساده از کنار آن عبور می‌کنیم؛ مثلاً می‌گویند مواظب باش مال حرام وارد زندگی نشود. این مطلب درست است؛ ولی فرمایش اباعبدلله‌الحسین(علیه‌السلام) خیلی فراتر از این است که شما مال حرام را به زندگیت وارد کنید. مغازه‌دار جنس را به روش نادرست بفروشد یا ربا وارد مال بشود؛ اینها همه بد و حرام است. شخصاً باید مراقبت کنید.

امام حسین(علیه‌السلام) اشاره به حرام‌خواری در یک معامله نمی‌کنند. به دزدی یک نفر یا اختلاس یا احتکار یک فروشنده یا چندین فروشنده‌ اشاره نمی‌کنند. امام در مورد حاکم شدن جریان حرام‌خواری در جامعه‌ اسلامی صحبت می‌کنند، نه یکی دو تا حرام‌خواری که یک عده انجام داده‌اند. امام حسین(علیه‌السلام) در مورد یک ساختار فاسد اقتصادی، یک ساختار آلوده پولی و مالی در جامعه، یک جریانی که تمام جامعه را در برگرفته و در جامعه نظام طبقاتی ایجاد کرده، صحبت می‌کنند.

 

فریب خوردگان لشکر عمرسعد

پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) چه اتفاقی افتاده که فردی مثل عمرسعد که از بزرگان امت اسلام است و پدرش را معاویه به قتل رساند، پای رکاب یزید پسر معاویه می‌رود؟ چرا برای اینکه خانه و زندگی‌اش را از دست ندهد و مُلک ری را به دست بیاورد برای کشتن امام حسین(علیهالسلام) می‌رود؟ عمرسعد اینجا چکار می‌کند؟ او باید مدعی باشد، چطور از خون پدرش گذشت؟! چطور عده‌ای که خودشان را از بزرگان امت اسلامی می‌دانستند، برای بریدن سر مبارک امام حسین(علیه‌السلام) از یکدیگر سبقت می‌گرفتند؟! نمونه‌ دیگر شمر است؛ شمر جانباز رکاب امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در جنگ صفین در مصاف با معاویه بود. پای رکاب یزید پسر معاویه چکار می‌کند؟ چه اتفاقی افتاده است؟ مهم است علت این اتفاقات را بدانیم. نوشته‌اند 120 هزار نفر در کشتن امام‌حسین(علیه‌السلام)، برای گرفتن جایزه و... آمده بودند.

 

حاکمان دنیاطلب، مصیبت اصلی جامعه اسلامی

امام سجاد(علیه‌السلام) که اولین گریه‌کن اباعبدالله(علیه‌السلام) هستند، مصیبت اصلی و عمق فاجعه را اینطور معرفی می‌کنند و می‌فرمایند: «أیُها‌ المُؤمنوُن مُصیبَتُکُم الطُواغیت مِن اهلِ‌الرَغبهِ فیِ الدُنیا»؛ مصیبت اصلی جامعه طاغوت‌ها، حاکمان و سردمدارانی هستند که رغبت به دنیا دارند. گرایش به شهوات و ثروت و مال دنیا دارند، زاهد نیستند. شیدای دنیا، مال و منال دنیا هستند، اقبال شدیدی به مال دنیا دارند، در حالی‌که مال دنیا خرده‌کاه‌هایی است که نابود خواهد شد. قدرت‌هایی که به دنبال ثروت هستند و به ‌خاطر رغبتشان به دنیا حاضرند هر حقی را سر ببُرند.

حضرت چه چیزی را ریشه‌ مصیبت‌ها می‌دانند؟ زمینه‌های اقتصادی، افرادی که به دنبال ثروت و دنیا هستند. جریان دنیاپرستی، جریان پول‌سالار، جریان زراندوز، کسانی که به دنبال انباشت ثروت هستند.

بیان این موارد برای این است که ما باید به این موضوع بپردازیم تا عمق مصائب عاشورا را بفهمیم تا جامعه‌، مردم و مسئولین ما گرفتار این مسائل نشوند. این موضوع به این معنا نیست که الآن وضع ما اینگونه است، اما جامعه‌ای که پیغمبر و امیرالمؤمنین(علیهم‌السلام) را درک کرده بود، با یک سری اتفاقاتی که در آن افتاد به چنین سرنوشتی مبتلا شد. اگر ما هم مراقب نباشیم به چنین سرنوشتی مبتلا خواهیم شد. این خوب است که ما شب‌های محرم کنار هم بنشینیم و بررسی کنیم که چرا چنین اتفاقاتی رخ داد و چکار کنیم که ما مبتلا نشویم.

 

شناخت حق و معروف برای احیای امر

امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: بقا و پایداری اسلام و مسلمین، به این است که اموال دست کسانی بیفتد که اهل شناخت حق هستند و آن اموال را در راه معروف صرف می‌کنند. اما نابودی اسلام و مسلمین به این است که اموال در اختیار کسانی باشد که حق را نمی‌شناسند و اموال را در راه معروف استفاده نمی‌کنند.

اگر ما معنای عبارت حق و معروف را در ادبیات روایی، «احیای امر» ترجمه کنیم، چیزی فراتر از مصرف نکردن پول در راه گناه است. معروف چیزی فراتر از صدقه دادن و کار خیر انجام دادن است. تصور شما این است که افرادی پول‌ها را در راه حق و معروف خرج می‌کنند، یعنی حق را بشناسند و در راه معروف خرج کنند، باعث بقای اسلام و مسلمین هستند، و آنهایی که حق را نمی‌شناسند و در راه معروف خرج نمی‌کنند باعث فنای اسلام و مسلمین می‌شوند.

حق چیست؟ همین کارهای خیر و معروف، همین صدقه دادن و انفاق است. اینها خوب است اما وقتی روایت را در معیار حکومت اسلامی و «احیای امر» بررسی کنیم، حق و معروف شامل چیزی بزرگتر می‌شود. نگاه حکومت دینی در جامعه‌ اسلامی به حق‌المال چیست؟ تعریف اسلام از «معروف» در مسائل اقتصادی چیست؟ شما حق ندارید با تفکر سرمایه‌داری با اموال مسلمین معامله کنید. اجازه ندارید با گرایشات و تمایلات انحرافی، اموال مسلمین را در راه معروف هزینه کنید.

 

مسلم‌ابن‌عقیل چرا تنها شد؟

وقتی حضرت مسلم بن‌عقیل وارد کوفه شدند، افرادی که نامه فرستاده بودند، دور ایشان را گرفتند. یزید، ابن‌زیاد را به کوفه فرستاد. چه چیزی توانست سازماندهی و قیام مسلم بن‌عقیل را در هم بشکند؟

ابن‌زیاد سران قبایل و به اصطلاح عَریف‌ها یعنی کسانی که مسئولیت مناطق مختلف کوفه و رسیدگی به مخارج و هزینه‌های خانواده‌ها و آمارشان را داشتند، را جمع کرد. پول‌های هنگفتی را نشان‌ داد، وعده داد و گفت اگر همراهی کنید، این پول‌های فراوان به شما و قبیله‌تان تعلق ‌می‌گیرد. ولی اگر تخلف کنید و با مسلم ‌ابن‌عقیل باشید، با شمشیر من طرف هستید. پول، قیام مسلم ‌ا‌بن‌عقیل را در هم کوبید. البته که آدم‌های پول‌پرست، ترسو هم هستند.

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «أَنَا یَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمَالُ یَعْسُوبُ الْفُجَّارِ»[14]؛ من عامل انسجام و پیوستگی مؤمنین و مال عامل پیوستگی فجار است.

وقتی فجور در یک جامعه‌ زیاد شد، عامل جمع و تفرق‌ آنها مال است یعنی هر جا که پول بود، دور آن جمع می‌شوند. ولی اهل ایمان هر جا که ولایت بود، جمع می‌شوند. ابن زیاد با پول به جنگ مسلم‌‌ابن‌‌عقیل آمد، به جنگ امام‌حسین(علیه‌السلام) آمد‌. طرف دیگر قضیه چه بود؟ آنها که به کربلا آمدند برای چه آمدند؟ آن همه جمعیت برای جایزه‌ آمدند. ابن زیاد جایزه برای سر امام‌حسین(علیه‌السلام) گذاشت، آنها هم برای جایزه‌ آمدند. حتی برای آنان که کمترین مسئولیت را در سپاه عمرسعد داشتند جایزه مقرر کرد. البته در تاریخ نوشته‌اند، بعد از حادثه عاشورا، کسانی که برای جایزه آمده بودند، هیچ چیز دریافت نکردند. چون جمعیت زیاد بود، ابن‌زیاد بعضی را با یک سپر پر از خرما روانه خانه‌ کرد. یعنی بخاطر خرما رفتند سر امام حسین را بریدند!

می‌سوزم از این غم که کریم دو جهان را
 

 

کشتند لعینان به هوای دو سه در هم
 

 

مسلم‌بن‌عقیل‌ها را چه چیز جمع می‌کند؟ ولایت! سر چه چیز فدایی می‌شوند؟ سر ولایت!

 


[1]. بحارالانوار، ج 26، ص 322، ح 14.

[2]. سفینة البحار، ج 1، ص257.

[3]. عیون‌ اخبار‌الرضا، ج 1، ص 307. ؛ وسائل الشیعه، ج27، ص 92.

[4] . صحیفه امام، ج 15، ص 330.

[5] . به معنی سیراب شدن.

[6] . صحیفه امام، ج 13، ص 323.

[7]. مناقب آل ابیطالب.

[8]. بحار الانوار، ج 45، ص 83.

[9]. تحف‌العقول، ص276.

[10]. بحارالانوار، ج 1، ص 184.

[11]. بحارالانوار، ج 44، ص 325.

[12]. المنتظم فی تاریخ الأمم والملوک، ج2، ص: 198.

[13]. بحار‌الانوار ج45.ص8.

[14]. نهج‌البلاغه، حکمت 316.