تقویت ایمان به غیب و شناخت امور واقعی از امور خرافی
تقویت ایمان به غیب و شناخت امور واقعی از امور خرافی
تقویت ایمان به غیب و شناخت امور واقعی از امور خرافی
حجتالاسلام مهدوی نژاد: ایمان به غیب فصل جداکننده مؤمنان واقعی از مؤمنان غیر واقعی، لیبرال، سکولار، مادهگرا و غیر مجاهد است // ضرورت شناخت امور غیبی از خرافات و دقت در این مسئله از این جهت است که یکی از مهمترین تسلیحات متافیزیکی که امروزه دشمنان اسلام و دشمنان بشریت اعم از جن و انس علیه ما استفاده میکنند همین ابزار خرافات است؛ برای اینکه ایمان غیب را در قلوب مؤمنین تضعیف کنند // اختلاط امور غیبی حقیقی با خرافات باعث بیاعتنایی و بیاعتمادی مردم و جامعه نسبت به امور غیبی میشود// قاعده شناخت امور غیبی از خرافات چیست؟...
شناسنامه
عنوان: بفرمایید مهمانی خدا
موضوع: آخرین فراخوان شیطان
زمان: جمعه 4 فروردین 1402، دومین شب از مراسم ویژه رمضان
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
تکمیل ایمان با ایمان به غیب
ایمان کامل نمیشود مگر اینکه «ایمان به غیب» در وجود فرد مؤمن راسخ شود. ایمان به آنچه خدا نازل کرده؛ قرآن و کتب آسمانی، انبیاء و اولیای الهی، ایمان به خدای متعال، ملائکه، آخرت. اینها بخشی از غیب هستند؛ چیزهایی که با چشم دیده نمیشوند. برخی شهودی هستند مثل انبیا و کتب آسمانی که قابل رؤیت هستند. اما آخرت، ملائکه الهی قابل رؤیت نیستند. در قرآن اشاره به چیزهایی است که با چشم قابل دیدن نیست. مثل خدای متعال.
ایمان مؤمن وقتی کامل میشود که به غیب مؤمن شود. به چیزی که نمیبیند ولی به قول الهی و اولیای الهی اعتماد میکند، چراکه آنها عقل برترند. به خدای متعال که خالق عقل است، اعتماد میکند و این اعتماد کاملاً عقلانی و علمی است. در آن صورت ایمانش کامل میشود. فلذا مؤمنی که فقط به چیزهایی که میبیند ایمان دارد و چیزهایی که نمیبیند، ایمان ندارد، این مؤمن واقعی نیست، مؤمن ظاهری است.
ایمان به غیب، جداکننده مؤمن و غیرمؤمن
ایمان به غیب بسیار مهم است. نیمی از عالم هستی، غیب است. اگر کسی عالم غیب و امور غیبی را در محاسبات خود وارد نکند، محاسباتش ناقص میشود. ایمان به غیب فصل جداکننده مؤمنان واقعی از مؤمنان غیرواقعی، لیبرال، سکولار، مادهگرا و غیرمجاهد است. مؤمنین بدون ایمان به غیب؛ مؤمنینی هستند که به وجود خدا ایمان دارند، ولی به قدرت مطلقه خدا ایمان ندارند؛ به خالقیت خدا ایمان دارند، اما به رزاقیت مطلق الهی ایمان ندارند. یا اگر هم ایمان دارند فقط به زبان میگویند: خدا رزاق است. ولی ایمان آنها ایمان محکم و کامل نیست، چراکه ایمان به عمل آنها سرایت نمیکند. ایمانشان زبانی است، قلبی و عمیق نیست.
زمانی معلوم میشود که مؤمنین واقعاً ایمان دارند یا نه که بین دوگانه امر و نهی الهی و مصلحتهای فردی و گروهی یا حتی ملی خودشان قرار میگیرند. یک طرف امر و نهی خداست، یک طرف نفع خودشان، گروهشان و منافع ملیشان. در این مواقع کسانی که ایمان به غیب و قدرت مطلقه خدا ندارند (به اینکه وقتی خدا حرفی میزند پای حرفش هست. به اینکه شما به امر خدا اگر گوش دادید خدا شما را تأمین میکند، ایمان ندارند)، از سر ترس، به وعدههای الهی پشت میکنند. خداوند متعال میفرماید: اگر فلان کار را بکنید، عذابتان میکنم، ولی به نهی خدا توجهی ندارند چون مردم چیز دیگری میخواهند، حرف و نظر مردم برایشان مهمتر است.
آسیب اختلاط امور غیبی با خرافات
چرا ایمان به غیب ضعیف شده است؟ چرا حقایق غیبی را در محاسبات زندگی فردی و ملی خود دخیل نمیکنیم؟ یکی از دلایل این مسئله این است که خرافات با امور غیبی با هم ممزوج شدهاند. مرز بین خرافات و امور غیبی خیلی باریک است و حتی گاهی برای افراد خاص، اصلاً قابل تشخیص نیست.
عدهای امور غیبی را خرافات معرفی کردهاند. مثلاً میگویند نذری، دخیل بستن و شفا، یعنی چه؟! صدقه بلا را میگرداند چیست؟ از کجا میگویید فلان ذکر، مشکل را حل میکند؟! استخاره چیست؟ مطلقاً خواب را رد میکنند (هم رؤیای صادقه داریم هم «اضغاث احلام»). میگوید تربت امام حسین(علیهالسلام)، خاک، مریض شفا میدهد؟ و... همه این موارد را خرافات معرفی میکنند. یک عده هم خرافات را به اسم معنویات و امور غیبی به خورد مردم میدهند؛ رمالی و جنگیری میکنند، سرکتاب باز میکنند، سر مردم را کلاه میگذارند. مشکل مردم را حل نمیکنند، بلکه مشکلات مردم را اضافه میکنند.
ترویج خرافات در مجالس بانوان / دلیل تضعیف ایمان به غیب
خرافات خصوصاً در مجالس خانمها خیلی زیاد است. بعضی مجالسی میگیرند و یکسری خرافات را به اسم امور معنوی و غیبی و مشکلگشایی به خورد مردم میدهند. از خودشان اعمال و مناسک درمیآورند، سفرههای خاص میاندازند. البته اطعام کردن هیچ اشکالی ندارد. شما روضه بگیرید، اطعام کنید، سفره نذری بیاندازید به اسم موسیبنجعفر(علیهالسلام) و... بسیار هم عالی. ولی بعضی میگویند باید سفرهاش حتماً اینطور باشد موادش را باید همه بیاورند. آش فلان، حتماً باید فلان مواد در این آش باشد وگرنه قبول نمیشود! اینها خرافات است. ما اصلاً چنین روایاتی نداریم .در سیره علما هم این موارد را نداشتیم، اینها همه خرافات است. کتاب دعا را در حرم باز میکنیم نوشته فلانی در خواب دید که به او گفتند: سه مرتبه این را بنویس و هر کس بنویسد تا سه روز بعد خبر خوب به او میرسد، هر کس ننویسد تا سه روز بعد اتفاق بدی برایش میافتد... بعضی از مردم هم باور میکنند. امثال این مسائل باعث بیاعتنایی و بیاعتمادی مردم و جامعه نسبت به امور غیبی میشود.
چرا بعضی از مردم به امور غیبی اعتنایی نمیکنند؟ یک بخشی از آن به همین دلایل است. ما میدانیم غیب و خرافات وجود دارد. نه به خاطر ایمان به غیب باید در دام خرافات بیافتیم و نه به خاطر ترس از خرافات، میتوانیم ایمان به غیب را رها کنیم. این خیلی مهم است و باید هر دو را بشناسیم تا دچار اشتباه نشویم. باید بدانیم فرق بین خرافات و امور غیبی چیست.
ضرورت شناخت امور غیبی/ اقدام دشمن برای تضعیف ایمان به غیب
ایمان به غیب که یک فصل مهم ایمان است، ممزوج با خرافات میشود. وقتی ممزوج با خرافات شد مردم دیگر خیلی به آن اعتماد نمیکنند. یک عده از این طرف بام میافتند و کلاً همه چیز را انکار میکنند، میگویند همه اینها خرافات است. یک عده از آن طرف بام میافتند و به اسم عقاید اسلامی، باورهای دینی و امور غیبی به شدت خرافاتی میشوند. باید خیلی مراقب باشیم.
ضرورت شناخت امور غیبی از خرافات و دقت در این مسئله از این جهت است که یکی از مهمترین تسلیحات متافیزیکی که امروزه دشمنان اسلام و دشمنان بشریت اعم از جن و انس علیه ما استفاده میکنند همین ابزار خرافات است؛ برای اینکه ایمان غیب را در قلوب مؤمنین تضعیف کنند. وقتی ایمان به غیب را گرفتند، مؤمنین به سادگی به زانو درمیآیند. مؤمنی که ایمان به غیب، وعدههای نصرت الهی و امدادهای غیبی الهی ندارد، به سادگی از پا درمیآید، یک ذره فشار به او بدهند تسلیم میشود.
مقاممعظم رهبری(حفظهالله) در سخنرانی ابتدای سال فرمودند: «دشمنان دنبال این هستند که نرمافزار مقاومت ملت که ایمان است را از آنها بگیرند». ایمان را که گرفتند، دیگر برای چه چیز بایستند؟ دشمن با ترویج خرافات، عرفانهای کاذب که خیلی زیاد شده، معرکههای معنوی دروغین و شبیهسازیهای مکارانه و جذاب معنوی در قالبهای حلقههای عرفان، کلیساهای خانگی، فیلمها و سریالهای معناگرا، عوالم تخیلی در مقابل عالم آخرت که خدا به ما وعده داده، ایجاد میکند. دشمنان برای مردم دنیاهای تخیلی و فوقالعاده جذابی میسازند. وقتی این فیلمها را میبینند غرق در تخلیات میشوند، بعد باورها نسبت به آخرت ضعیف میشود. میگویند: آخرت چیست؟ قویتر از آن را اینجا میبینیم .
فیلمهای تخیلی ایمان به غیب را تضعیف میکند
در آیات قرآن آمده، جبرئیل برای عذاب قومی، شهر آنها را با اشارهای با جا به جا کردن زمین، بر سر آنها خراب کرد. بعد شما در یک فیلم میبینید که یک شخص ابرقدرت یا ابرانسان از زمین بلند میشود به آسمان میرود، اشاره میکند، یک شهر منهدم میشود. بعد با دیدن این فیلمهای تخیلی، ایمان به قدرتها و امدادهای الهی و معجزات تضعیف میشود. بعضی خرافات در دنیا، مانند «جشن هالوین» که لباسهای عجیب و غریب وحشتناک میپوشند، ریشه آن برمیگردد به اینکه معتقد بودند برای راندن ارواح خبیث در میان خود باید آتش روشن کنند و این لباسها را بپوشند، بکوبند و بزنند تا ارواح از بین آنها بیرون روند. اینها در قرن حاضر که ادعای تمدن میکنند، وجود دارد.
در صفحات مجازی و کلاسهایی شرکت میکنید که میگویند: با کائنات ارتباط برقرار کنید، صبح از خواب بیدار شدید به کائنات سلام کنید. کائنات چیست؟ اگر منظور ابر و باد و مه و خورشید و فلک و... است، خالق اینها خداست. پس به خدا سلام کنید. میگوید نه به کائنات سلام کنید! خب چرا پرستش را تنزل میدهید؟ اگر به خداوند متعال اعتقاد داشته باشید خداوند گفته به مورچه هم ظلم نکنید.
انحراف در فضای مجازی و کلاسهای قانون جذب
در بعضی از کلاسهای قانونجذب، کلاسهای توسعه فردی و موفقیت آیات و روایات میخوانند، بعضیها حرفهای فوقالعاده جذاب، زیبا و انگیزشی میزنند، اما در آن انحرافاتی است که افراد انحرافاتش را نمیفهمند و جذب این عبارات میشوند. تعارض این مطالب با عقل و شرع را نمیفهمند. با آن جملات و با این آدم به خوبی ارتباط برقرار میکند. با همه رفتارهایی که انجام میدهند ارتباط برقرار میکنند اما انحرافشان را نمیفهمند. کمکم با انحراف آنها هم ارتباط برقرار میکنند.
مثلاً طرف در فضای مجازی میگوید: جان دلم، برقراری عزیز؟ سرکیفی؟ حالتخوبه؟ خدا را شکر، هزار مرتبه خدا را شکر، اصلاً نگران نباش هیچ چیز اهمیت ندارد و...
خب مردم هم که مشکلات دارند و دنبال حال خوب هستند، دنبال کسی میگردند حرفی بزند و آنها را از این همه گرفتاری رها کند.
طرف میگوید: هیچ وقت از این زاویه به دنیا نگاه کردهای؟! بعد نگاهش را میگوید... شما هم پیجاش را دنبال میکنید، جذب او میشوید، بعد از مدتی متوجه میشوید که این انسان اصلاً حریم ندارد. با همه همینطور است و کلی دوست جنس مخالف دارد. حرفهای علمی را بعضاً نمیفهمید ولی جذب این قیافه، کلام و این حس و حال میشوید، در حالی که طرف با خودش هم درگیر است، اگر یک هفته با او زندگی کنید، طاقت نمیآورید. ولی در فضای مجازی اینطور افراد را جذب خودش میکند.
راهکار شناخت خرافات از امور غیبی/ لزوم رابطه امراء با علما
با چه شاخصی حرفهای خرافی را، از حرفهای حقیقی و غیبی میتوانیم تشخیص دهیم و از هم دیگر جدا کنیم؟ اولاً انسان باید در چنین اموری با علمای عامل و ربانی ارتباط داشته باشد. با دانشمندانی که متوجه میشوند. یک حرف قشنگ که شنیدید جذب میشوید و به سمت آن میروید. نه! اگر مؤمنید و دنبال حقیقت و میخواهید سرتان به سنگ نخورد، اولاً با یک عالم و کارشناس دینی در ارتباط باشید. روایات مفصل گفتند، در دعای ابوحمزه امام زینالعابدین(علیهالسلام) میفرمایند: خیلی از بلاهای که بر سر ما آمده برای این است که از مجالس علماء خودمان را دور کردهایم. در روایت میفرماید: در آخرالزمان مردم همانطوری که از گرگ فرار میکنند، از علماء فرار میکنند!
در روایت آمده است: امراء باید به مجالسالعلماء بروند. چون علماء باب نجات هستند. اُمَراء یعنی مسئولین. مسئولین باید خودشان را با علما بسنجند، این مسئله خیلی مهم است. دلیل نمیشود چون شما مسئولیتی در مملکت اسلامی دارید، دیگر همه چیز فهم شدهاید، اصلاً اینطور نیست!
ارتباط مستقیم امور غیبی و احکام شرعی
تطبیق دادن آن چیزی میشنوید با احکام شرعی خیلی اهمیت دارد. نمیشود که یک امر غیبی با احکام عینی شرعی در تعارض باشد. یعنی مثلاً یکی به شما توصیهای میکند، یک دستورالعملی میدهد، شما را در مسیر به اصطلاح معنوی، غیبی، عرفانی و اینطور چیزها میبَرد و در یک جلسهای از شما دعوت میکنند، این جلسه، حرفها و توصیهها نباید با احکام عینی و ظاهری شرعی در تعارض باشد. یعنی مثلاً شرع میفرماید: خوردن مال حرام یا خوردن نجاست، حرام است. حالا به یک جلسهای رفتهاید و میبینید که چقدر جمع عرفانی است و همه در حال و هوای عرفان هستند ولی این وسط اهل خوردن نجاست هم هستند. معلوم میشود این دیگر بازی هست، پس اینها را بگذارید کنار! اگر میبینید هیچ قیدی نسبت به حلال و حرام ندارد، ولی ادعای عرفان و امثال اینها را هم دارد، به مردم توصیه هم میکند! این را کنار بگذارید، دروغ میگوید.
مثلاً حکم شرعی میگوید: در رابطه با نامحرم قواعدی وجود دارد، حرام است که خلاف این قواعد عمل کنید. بعد میبینید یک جلساتی به اسم عرفان و کیهان یا نمیدانم کائنات و این چیزها برگزار میکنند؛ حدیث و آیه قرآن میخوانند، طرف هم خیلی قشنگ حرف میزند، ولی زن و مرد همه مختلط نشستند، بیحجاب، بدحجاب، معلوم میشود این عرفان دروغین چراکه با احکام شرعی در تعارض است. امکان ندارد که امور غیبی، معنوی و معرفتی با احکام ظاهری، عینی و شرعی در تعارض باشد. امکان ندارد کسی اهل آنها باشد و در عین حال اهل اینها هم باشد. چراکه اصلاً راه رسیدن به مراتب بالای معرفت، عمل به احکام است.
ملاک تشخیص صحت امور غیبی
مرحوم آیت الله فاطمینیا(رحمةاللهعلیه) میفرمودند: بعضیها اهل کشف و کرامت هستند، مثلاً به جایی رسیدهاند که چشم برزخ و باطنشان باز شده، یک چیزهایی در بیداری یا بین خواب و بیداری میبینند. بعد میگفتند: تا مراحل کشف و شهود و... هم امکان اشتباه، انحراف و ورود شیطان هست. بعد حالا ما چطور بفهمیم که این خواب خیلی خوبی که دیدهایم، واقعاً خیلی خوب است یا نه؟ استخارهای که گرفتهایم درست است یا نه؟ میفرمودند: راه تشخیص درستی یا نادرستی امور غیبی از طریق علوم عقلی و نقلی (روایات) است.
خواب حجت نیست! // خوابهای شیطانی
به عنوان مثال، نقل است که محقق حلّی(رحمةاللهعلیه) امام جماعت مسجدی بودند، (در نقل اختلاف هم است، اما اصل مطلب این بود) که یک مستی وارد مسجد شد یا به نقل دیگری یک سگ وارد مسجد شد، ایشان گفتند: این سگ یا این فرد مست را از مسجد بیرون کنید. این کار را کردند و بیرونش کردند. شب در عالم رؤیا به او گفتند: چرا از مسجد بیرونش کردی؟ دیگر این کار را نکن! فردا دید که آن مست یا آن سگ باز به مسجد آمده، مجدداً علامه گفت: بیرونش کنند. شب در عالم خواب با تشر بیشتری به او گفتند که چرا این کار را کردی و دیگر این کار را نکن! فردا دوباره این اتفاق افتاد و باز علامه گفت: بیرونش کنید. تا سه الی چهار شب، پیوسته خواب میدید که با تندی بیشتری به او میگفتند: این کار را نکند! ایشان هم بیرون میکرد. شب چهارم در عالم رؤیا توسط وجود مبارک امیرالمؤمنین(علیهالسلام)، ندایی به گوشش رسید که فرمودند: «اَنتَ حقاً مُحقق» تو واقعاً محقق هستی. چراکه حکم شرعی میگوید: نباید نجس وارد مسجد شود، بیرونش کنید. سگ وارد مسجد شد بیرونش کنید، آدم مست به مسجد آمد بیرونش کنید. حکم شرعی این است.
شما مثلا ًدر خواب، فرد بزرگی را دیدید، آمد و به شما گفت: چرا این کار را کردی؟ خیلی کار بدی کردی، این هم یک موجود زنده بود، خدا او را خلق کرده بود. میگویید: ای داد بیداد ما چه کردیم؟! فردا شب میروید سگ را بغل میکنید و میآورید به محراب در کنار خودتان میگذارید! چنین چیزی نمیشود! حکم خدا، آنچه که نازل شده، میگوید: نباید این کار را انجام دهید. صد شب هم اگر خواب ببینید، چون حکم، نقل و عقل میگوید که این کار درست نیست، پس شما حق ندارید به خاطر خواب، حقیقت را تغییر دهید. خواب حجت نیست! خواب جزء وهمیات محسوب میشود. هم اینکه هیچوقت آنقدر قدرت ندارد که بخواهد عقل، عین و ظاهر و حقیقت را تغییر دهد.
استخاره، برای مواقع بنبست // از تسلیحات شیطان غافلیم!
یک بزرگواری استخاره گرفته بود، خواب هم دیده بود که در خواب یک سید بزرگواری آمده بود و به او گفته بود که فلان ازدواج خیلی خوب است. بعد هم ازدواج سر گرفت، بعد هم دعوا شد و به طرز فجیعی طلاق اتفاق افتاد. گفت: من که خواب دیدم!
ما از تسلیحات شیطان در این عالم غافلیم. فکر کردید مثلاً شیطان چطور من و شما و مؤمنین را زمین میزند؟ از راه عقاید و امور غیبی؛ خرافات را به جای امور غیبی جا میزند. خواب میبینید و بعد هم کاری را انجام میدهید که خلاف است.
میگوید: ما که استخاره گرفته بودیم! رفیق استخاره جای خودش را دارد. استخاره برای امور بنبست هست. بنبست؛ یعنی فرد خیلی فکر کرده ولی به نتیجهای نرسیده، مشورت هم کرده اما به نتیجه نرسیده، ایندفعه استخاره میکند. همان استخاره هم آدابی دارد؛ یا باید به سراغ اهلش رفت یا خود آدم آدابش را بلد باشد که انجام دهد. همینطوری تلفن را برمیدارد که فردا میخواهد برود خرید، به کدام مرکز خرید برود بهتر است؟!! طرف در ازدواج تحقیق و بررسی نکرده بعد رفته استخاره بگیرد. خب معلوم است که خودش را بیچاره میکند. در امور معنوی و امور غیبی، قاعده چیست؟ عقل و نقل!
چند نمونه از خرافات رایج بین مؤمنین
از خرافات رایج در بین قدیمیترها این بود که مثلاً میگفتند: چون قیچی را بهم زدند، این زن و شوهر دعوایشان شده. یا مثلاً اگر میخواهی مهمان زودتر از خانهات برود، داخل کفشش نمک بریز! اگر چهارشنبهها به آرایشگاه بروی، مریض میشوی! عطسه میزنند، میگویند صبر آمد پس دیگر این کار را رها کن! حتی در حال انجام کار خیر بوده ولی چون عطسه زده دیگر رها میکند. ذکر میگفته، رها میکند.
بعضی از مؤمنین ما هنوز، به سیزده بدر میروند چرا که اعتقاد دارند سیزده نحس است! سیزده را به در میکنند. البته اگر غیر از روز سیزده وقت دیگری ندارید، میخواهید به مسافرت بروید! بروید، ولی به اطرافیانتان بگویید که به خاطر سیزده بدر نمیروید. چرا خرافاتی زندگی میکنید؟ میگویند سیزدهم فروردین روز نحسی است، 13 عدد نحسی است. جالب است که در پروازهای بینالمللی، در تمدن پُر ادعای غرب! هم میبینید که در صندلیهایش عدد 13 وجود ندارد، اینها خرافات است.
لزوم تقویت ایمان به غیب// تطهیر زندگی مؤمن از خرافات
مؤمن باید خودش، ذهن و زندگیاش را از خرافات تطهیر کند. ما با این همه خرافاتی که در زندگی به روح و ایمان ما غل و زنجیر شده، چگونه میخواهیم ایمان به غیب داشته باشیم؟ باید ایمان به غیب را در وجود خودمان تقویت کنیم. نمیشود بعضی چیزها را به مردم گفت. مثلاً آقا میدانید چرا خشکسالی میشود؟ امام محمد باقر(علیهالسلام) فرمود: چون مردم فلان گناه را انجام میشوند. میدانید اگر فلان گناه زیاد شود، چه بلایی زیاد میشود؟ امروزه این حرفها را اگر بزنید شما را مسخره میکنند. چرا که ایمان به غیب ضعیف شده است، ایمان به خدا، قدرت خدا، ثواب خدا، عقاب خدا و...
کشش و گیرایی درک بعضی از امور غیبی در مردم وجود ندارد
بعضی از این کلیپها را شما دیدهاید؛ یک شخص روحانی هست میگوید: روز عاشورا که گنجشکها جیک جیک میکنند، دارند میگویند: «وای حسین(علیهالسلام) کشته شد». این را در رسانه میگوید. البته کار خوبی هم نمیکند که در رسانه میگوید. چراکه اکثر مردم قبول ندارند و اینها را جزء خرافات میدانند، ولی اصل حرفش غلط نیست، واقعاً روز عاشورا زمین و آسمان گریه میکنند. عزاداری گنجشکها که چیزی نیست، همه عالم گریه میکنند. در روایت است که گرگها برای امام حسین(علیهالسلام) گریه میکنند. سنگ خون گریه میکند. در روایت است که این شفق و فلکی که در آسمان هست تا قبل از شهادت سیدالشهدا(علیهالسلام) این طوری نبود، بعد از شهادت سیدالشهدا(علیهالسلام) این طوری شد. اینها ایمان به غیب است که عینیت هم پیدا کرد. نمیشود گنجشکها مثلاً بگویند وای حسین کشته شد؟! بله، میشود.
یا مثلاً نقل میکند که قابله فلان شخصیت بزرگی، نقل میکند که وقتی ایشان به دنیا میآمد، لحظه به دنیا آمدن گفت: یا علی... دور از عقل و علم است که چنین اتفاقی بیفتد. خرافات است؟ نه، میتواند اتفاق افتاده باشد. یا فلان عالمی از دنیا رفته یکی از علما میفرمودند: زمان غسل، ایشان چشمشان را باز کردند یا یک ذکری گفتند. اما وقتی در تلویزیون میگوییم، مردم میگویند آخوندها با خرافات سر مردم را گول مالیدند. چهل سال است که این چرت و پرتها را به مردم میگویند. اینها نمیشود باشد؟! بله میشود.
نمونههایش هم در تاریخ زیاد اتفاق افتاده، ولی چون ایمان به غیب در مردم ضعیف شده، اصلاً این حرفها را نمیتوان زد. البته جایی که بعضی مسائل خریدار ندارد و اتفاقاً ایمان مردم را سستتر میکند، نباید حرفی از آنها زد. اهل بیت(علیهمالسلام) هم به دوستانشان میفرمودند: بعضی از روایات ما را در بعضی موقعیتها نگویید، چرا که کشش و گیرایی درک آنها در مردم وجود ندارد.
شناخت امور واقعی از امور خرافی در کلام امیرالمؤمنین(علیهالسلام)
درست و غلطِ مسائل را امیرالمؤمنین(علیهالسلام) در حکمت400 نهجالبلاغه فرمودند: «العَینُ حَقُّ و الرُّقَی حَقُّ»؛ چشم زخم حق است. پس چشم زخم وجود دارد و خرافات نیست. رُقَی یا تعویذ؛ دعای ضد چشم زخم و دعاهایی که رفع بلا میکند هم حق است؛ اثرات آیات و اذکاری مانند: ان یَکاد، ماشاءالله، لاحول ولا قوة الا بالله و سورههایی مثل چهار قل و... حق است و از اهل بیت(علیهمالسلام) نقل شده است.
«والسِّحرُ حَقُّ والفَأل حَقُّ»؛ سحر و فال نیک زدن هم درست است و خرافات نیست. مثلاً وقتی که صبح از خواب بیدار میشوید و هوا خوب است، نسیم میوزد و بلبلها و پرندگان میخوانند، بگویید چه روز خوبی است! انشاءالله روز خوشیمنی برای ماست. از احوالات فال نیک بزنید؛ الحمدلله امروز خدا به ما عمر داده و زنده هستیم، حتماً خداوند متعال به ما توفیق کار خیر خواهد داد. فال نیک بزنید، مثبتاندیش باشید و بجای آه و ناله، روزتان را با نگرش خوب شروع کنید.
از طرفی میفرمایند «والطِّیَرَةُ لَیسَت بِحَقٍّ»؛ فال بد زدن خوب نیست. «الطِّیَرَة»؛ مثل روزی که از خانه بیرون میآییم و کلاغی را روی دیوار خانه میبینیم که قار قار میکند، با خودمان میگوییم امروز روز خوبی نیست. حضرت میفرماید طیره باطل است و حق نیست، اینطور نگویید. وقتی به روزتان دید منفی دارید، کج خلقی میکنید و با اخم با بقیه روبه رو میشوید و اگر دعوا و مشاجرهای هم اتفاق بیفتد، فکر میکنید به خاطر همان کلاغ است. در صورتی که مقصر خودتان هستید و کلاغ، درون خودتان است! «والعَدوَی لَیسَت بِحَقٍّ»، اثرگذاری کسی بر دیگری در امور خرافی، این هم به حق نیست. مثل زمانی که میگویند: اگر کنار فلانی بنشینید، بلایی به سرتان میآید! حضرت می فرماید: فال بد نزنید. از آنطرف میفرماید: «والطّیبُ نُشرَةٌ» بوی خوب مایه قوت، نشاط و درمان است. در ماه مبارک رمضان از گلاب استفاده کنید. میدانید که روایت داریم که مستحب هست در ماه رمضان گلاب را مشت کنید و به صورتتان بریزید چرا که آبروی شما را زیاد میکند. آبرو؛ یعنی حداقل آن همان آبرویی است که میفهمیم. از بوی خوب استفاده کنید.
فرمودند: «والعَسَلُ نُشرَةٌ»؛ عسل باعث شفا و نشاط است. اثرات بوی خوب روی روان و اثرات عسل روی اخلاق در طب هم ثابت شده است. «والرُّکوبُ نُشرَةٌ»؛ سوار شدن بر مرکب از مواردی است که باعث قوت، نشاط و راحتی میشود. «و النَّظَرُ اِلی الخُضرةِ نُشرَةٌ»[1]. نگاه به سبزی هم باعث نشاط میشود. خیلی خوب است که در خانه گلدان و گل باشد مخصوصاً در خانههای آپارتمانی و سبک زندگی امروزی، اعصاب آدمیزاد بهم میریزد. پس تا میتوانید برای گل و گلدان و بوی خوب هزینه کنید. اینها روی روان خانواده و خودتان تأثیر میگذارند. اینها چیزهایی است که خرافات نیست و حق است. یک چیزهایی هم هست که خرافات و ناحق است. باید آنها را بشناسیم و به آنها توجه کنیم. باید در زندگی و عباداتمان، امور غیبی را محاسبه کنیم و به عنوان دستورالعمل در برنامه زندگی خود بیاوریم. آن وقت نتیجه آرامش، لذت بیشتر از زندگی و نجات از خطرات مادی و معنوی میشود.
آثار و برکات روضههای خانگی // دفع شرور و بلایا با روضه اهلبیت(علیهمالسلام)
یکی از اموری که فوقالعاده در زندگی اثر دارد و توصیه مکرر علما برای دفع مصیبتها و بلایای ظاهری، معنوی، اخلاقی، روحی و دفع شیاطین و شرور هست، روضه اهلبیت(علیهمالسلام) است. در خانههایی که روضه خوانده میشود، ذکر گفته میشود و نوای اهلبیت(علیهمالسلام) و معنویت هست، نورانیت وجود دارد و بلاها کمتر است تا خانههایی که در آنها دائماً نوای گناه و معصیت است. ولو اینکه خودتان در خانه خود روضه بخوانید. چه بهتر که روضه خانگی برگزار کنید؛ ماهی یکبار هم که شده این کار را انجام دهید. اجازه ندهید در خانهتان دائماً نواهای موسیقی بلند شود؛ بلکه نغمههای معنوی بگذارید. نمیگوییم همیشه روضه بگذارید؛ تواشیح خوب بگذارید، قرآن پخش کنید، مناجاتهای زیبا و جذاب بگذارید، نواهای شاد ولی معنوی پخش کنید. اینها مهم است.
لحظات سخت و اولویتهای زندگی
وجود مبارک قمر بنیهاشم(علیهالسلام) رفتند تا برای اهل خیمهها آب بیاورند. وقتی وارد شریعه شدند که آب بخورند «فَذَکرَ عَطشَ الحُسین و اَهلِ البَیتِه»؛ به یاد تشنگی اباعبدالله(علیهالسلام) و اهلبیت ایشان افتادند. کسی که روزه خیلی به او سخت میشود و تشنه میشود، با اینکه ممکن است خیلی گرسنه باشد، ولی معمولاً تشنگی را خیلی کمتر میشود تحمل کرد، لحظه افطار اولین کاری که میکند آب میخورد. قمر بنیهاشم(علیهالسلام) در آن گرما و با وجود عطش وارد شریعه شدند و دست زیر آب بردند تا آب بخورند. «فَذَکرَ عَطشَ الحُسین و اَهلِ البَیتِه». از دل این عبارت مطلبی بیرون میآید؛ معمولاً انسان در شرایط سخت بقیه را از یاد میبرد! مگر کسانی که بر نفس خود غلبه دارند، یک عمر روی امیال خود پا گذاشتند. زندگی آنها زندگی ولایی و تحت ولایت بوده و نفس خود را پایین نگه داشتند. کسانی که اولویتهای زندگیشان چیزهای دیگری بوده؛ اولیا خدا، دین خود، ایمان و... . پس در لحظههای سخت یاد آنها میافتادند. لذا هر کس لحظه جان دادن، چیزهایی که در زندگی برای او اولویت بوده جلوی چشمش میآید، یا او را عاقبتبهخیر میکند و یا عاقبتبهشر
اولویت حضرت عباس(علیهالسلام) در لحظه شهادت
در این لحظه سخت، حضرت عباس(علیهالسلام) یاد امام حسین(علیهالسلام) میافتند؛ چون در عمر خود، یک لحظه هم خود را مقدم بر حضرت و حتی مقدم بر همسر و فرزند ایشان ندانستهاند. پس آب را ریختند و مشک را پر از آب کردند و به سمت خیمهها رفتند. در میان راه دشمنان هجوم آوردند و دستان حضرت را قطع کردند. «فحَمل القِربة بأسنانِه» مشک را به دندان گرفتند. روی اسب خم شدند تا تیرها به مشک نخورد. در همین حالت، شخصی عمودی به فرق آقا زد. «فانقلبَ عَن فَرسه» حضرت از روی اسب به زمین افتادند. «و صاحَ إلی أخیه الحسین أدرکنی یا اخا ادرکنی، یا اخی یا حسین علیک منی سلام» خداحافظ برادر! تا این صدا بلند شد، «لمّا قُتل العبّاسُ بانَ الانکسارُ فِی وجهِ الحُسین علیه السلام»[2]. صورت امام حسین(سلام الله علیه) خُرد شد و در هم شکست. «وبَک البُکائاً شدیدا»؛ حضرت به شدت گریه میکردند، با صدای بلند فرمودند: «وا اخاه وا عباساه وا مهجة قلباه وا ضیعتاه!»؛ امان از اسیری...