تفاوت مشاهدات انسانها در هنگام قبض روح
تفاوت مشاهدات انسانها در هنگام قبض روح
تفاوت مشاهدات انسانها در هنگام قبض روح
حجتالاسلام والمسلمین مهدوینژاد: کسانی که هنگام مرگ سردرگمیهای عجیب را تجربه میکنند بهخاطر این است که در دنیا به اعتقاداتشان رسیدگی نکردهاند // کسی که مرگ را شناخته، معاد را آموخته و با این مفاهیم و معارف انس داشته، آسودهتر قالب تهی میکند و به عالم آخرت پا میگذارد // حالات انسانها در لحظه موت، نسبت به درجات و مراتب ایمان و معرفتشان در دنیا متفاوت است // ملائکه یک شأن مرآتی دارند (مانند آینه)؛ وقتی در مقابل کسی قرار میگیرند باطن آن شخص در وجود آنها تجلی پیدا میکند. لذا اینکه ملائکه در هنگام مرگ غلاظ و شداد یا با چهرههای وحشتناک میآیند به باطن متوفی برمیگردد // از آنجا که فرشتگان از عالم قدساند و مؤمنین هم در دوران حیاتشان با آن عالم سنخیت پیدا کردهاند، در هنگام مرگ این فرشتهها را که میبینند انگار آشنایانشان را دیدهاند و لذتبخشترین ملاقاتها برای مؤمن در هنگام مرگ، ملاقات با فرشتگانی است که برای قبض روحش آمدهاند، چون قبلاً سنخیت را ایجاد کرده است. آنوقت با تماشای این چهرههای فوقالعاده زیبا و دلربا دل کندن و بلکه جان کندن از این عالم خیلی راحت میشود
شناسنامه:
عنوان مراسم: بفرمایید میهمانی خدا
موضوع سخنرانی: ابد در پیش داریم 13
تاریخ: یکشنبه 5 فروردین ماه 1403، سیزدهمین شب از مراسم ماه مبارک رمضان
مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
قبض روح مؤمن ضعیف و خطاکار و غیرمؤمنان
عرض کردیم که مؤمن در لحظات موت در چه شرایطی قرار دارد و مورد چه عنایتهایی از طرف خدای متعال قرار میگیرد. روایاتی را هم عرض کردیم که مؤمن در این شرایط متوجه قبض روح خودش نمیشود و در آن لحظه مشغول انوار اهلبیت(علیه السلام) و تماشای جلوههای نعمتهای بهشتی که به آن نشان میدهند، میگردد و از این عالم عبور میکند و وارد عالم برزخ میشود.
اما تَوفای مؤمنان ضعیف، خطاکار و آلوده، آنهایی که گناهانشان بر اعمال صالحشان غلبه دارد و غیرمؤمنان به گونهای است که وقتی ملائکه برای قبض روح آنها میآیند؛ ملائکه را به اشکال وحشتناک و هولناکی میبینند و کاملاً متوجه میشوند که میخواهند از این عالم به عالم دیگر خروج کنند. متوجه جداشدن از دنیا و دل کندن از تعلقات، مال، زندگی، زن و فرزند و... میشوند و مرگ برای آنها به شدت دردناک میشود. در روایات آمده است که در سکرات موت حالتی به اینها دست میدهد مانند کسی که در میان آسیاب دارد خرد میشود یا با اره دارند دستها و پاهایش را میبرند؛ در کنده شدن از دنیا چنین حالت سختی بر او عارض میشود. این خیلی مهم است که انسان بهگونهای زندگی کند که در لحظه مرگ، تعلقاتش نسبت به دنیا شدید نباشد.
قبض روح مؤمنان با اعمال متوسط
عدهای از نظر اعمال، متوسطاند؛ نه اعمالشان خوب است نه بد؛ اینها در هنگام مرگ دچار حیرت و سرگردانی میشوند. هنگام جدا شدن روح از بدن، حیرت میکنند میگویند من چه کسی هستم، الان اینجا کجاست؟! چرا من هر چه فریاد میزنم کسی صدای مرا نمیشنود؟؛ یک حالت تحیر پیدا میکند و مدت زیادی هم طول میکشد تا متوجه شود حقیقت ماجرا چیست و او دارد قبض روح میشود و روحش از بدنش جدا میگردد.
چرا حیرت و سرگردانی؟
کسانی که هنگام مرگ این سردرگمیهای عجیب را تجربه میکنند بهخاطر این است که در دنیا به اعتقاداتشان رسیدگی نکردهاند، اعتقاداتشان را درست نکردهاند و طبق اعتقادات درست هم رفتار نکردهاند؛ از اینرو وقتی به لحظه موت و حقیقت سکرات موت میرسند برایشان ناآشناست و به شدت هول میکنند؛ لذا آدم تا زنده و در قید حیات است باید به مهمترین مسئله و حقیقیترین مسئله زندگیاش یعنی موت و حقایق آن بپردازد، آشنا شود و عقایدش را اصلاح کند.
قبض روح معتقدِ به معاد و مرگ
اما کسی که مرگ را شناخته، معاد را آموخته و با این مفاهیم و معارف انس داشته، آسودهتر قالب تهی میکند و به عالم آخرت پا میگذارد، میفهمد دارد چه اتفاقی میافتد، میفهمد این حالت موت و سکراتش است، در حالت گیجی قرار ندارد. (در آینده این مسئله را که شیطان چه کارهایی میکند را خواهیم گفت، انسان در حالت گیجی فریب میخورد.) حالات انسانها در لحظه موت، نسبت به درجات و مراتب ایمان و معرفتشان در دنیا متفاوت است.
اولین مشاهدات متوفی
اولین مشاهداتی که متوفی هنگام مرگ دارد، مشاهده ملائکه است که به اشکال مختلف آنها را میبیند. بعضی ملائکه را خیلی زیبا، دلنشین، آشنا و آرامکننده میبینند، بعضی ملائکه را غلاظ، شداد، هولناک و بیقرارکننده با درجات متفاوت میبینند.
دیدن باطن در آینه وجود ملائکه/ توضیح اول: ذات و هویت ملائکه پایدار است
چرا اینگونه است؟! علما درباره این مسئله دو توضیح دادهاند: یکی اینکه ذات و هویت ملائکه پایدار است، خلقتشان از نور است (نورانیاند)؛ ملائکه تغییری نمیکنند. اینکه میگوییم مَلَک شکل دیو یا اژدها شده، در حقیقت به این دلیل است که بهخاطر نفس خبیثی که متوفی داشته و بهخاطر رذائلی که در دوران حیاتش در وجودش پرورش داده به یک هیولا تبدیل شده است. ما در بعضی روایات هم داریم انسانها اشکال مختلفی پیدا میکنند. در مجموع انسان پر از رذائل و ظلمت است و باطن خودش را در آیینه وجود فرشته مرگ به این صورت میبیند؛ نه اینکه فرشته تغییر کرده، او باطن خودش را در این آیینه میبیند. چراکه ملائکه یک شأن مرآتی دارند (مانند آینه)؛ وقتی در مقابل کسی قرار میگیرند باطن آن شخص در وجود آنها تجلی پیدا میکند. لذا اینکه ملائکه در هنگام مرگ غلاظ و شداد یا با چهرههای وحشتناک میآیند به باطن متوفی برمیگردد، و الّا باطن خود فرشته نور است.
توضیح دوم: ملائکه از عالم قدس و نورند
ملائکه از عالم قدس و از عالم نورند؛ خلقتشان خلقت نوری است، در عالم طهارت و قداست سیر میکنند؛ هیچ آلودگیای بر ملائکه مترتب نیست؛ چراکه اساساً آنها به معنای ما نفس ندارند که گناه کنند و میل به گناه در وجود آنها وجود داشته باشد، پاکاند. انسانهایی که میمیرند اگر در دوران حیاتشان نفوس خودشان را تزکیه و تهذیب کرده باشند و ارتباط با عالم قدس و طهارت باطن پیدا کرده باشند سنخیتی با فرشتگان طاهر و قدسی پیدا کردهاند که هنگام مرگ حقیقت زیبای وجود خودشان را در این فرشتهها میبینند.
ملاقات لذتبخش
از آنجا که فرشتگان از عالم قدساند و مؤمنین هم در دوران حیاتشان با آن عالم سنخیت پیدا کردهاند، در هنگام مرگ این فرشتهها را که میبینند انگار آشنایانشان را دیدهاند و لذتبخشترین ملاقاتها برای مؤمن در هنگام مرگ، ملاقات با فرشتگانی است که برای قبض روحش آمدهاند، چون قبلاً سنخیت را ایجاد کرده است. آنوقت با تماشای این چهرههای فوقالعاده زیبا و دلربا دل کندن و بلکه جان کندن از این عالم خیلی راحت میشود که روایتش را عرض کردیم.
ملاقات عذابآور
اما نفسی که در دوران حیاتش، تابع هواها و آلودگیها بوده، در ظلمات سیر کرده و دلبستگیهای شدید به دنیا پیدا کرده، هیچ سنخیّتی با ملائکه ندارد. نه تنها سنخیّت ندارد بلکه این نسل با آن ملائکه تعارض و تضاد دارد. وقتی ملائکه میآیند خودبهخود، نفسِ دیدنِ ملائکه برای او عذاب است. او ملائکه را خصم خودش میبیند.
نمیخواهم اینطور مثالی بزنم، بعضیها در وادی دین نیستند و از مناسبتهای دینی و شاخصههای دینی دورند و همیشه با آدمهایی نشست و برخاست کردهاند که دین را برای آنها منفور کردهاند، مثلاً یک روحانی که میبینند شروع به فحاشی کردن میکنند انگار که دشمن خونی خودشان را دیدهاند. ولی شخص دیگر، وقتی یک روحانی میبیند، وجودش شکوفا میشود، به دلیل اینکه لباس پیغمبر را دیده و به دلیل آن فضای معنوی (حالا ممکن است روحانی ناخلف هم وجود داشته باشد اما) نفس این نماد دینی و نماینده دینی را میبیند، کسی که با اینها بیگانه است و فکرش نسبت به این چیزها مخدوش شده، او را دشمن خود تلقی میکند ولی یک نفر دیگر، همین آقا را از صمیم قلب دوست دارد. این آقا که چهرهاش تغییر نکرده، او احساس سنخیّت نمیکند و احساس تضاد میکند. همین احساس تضاد، مَلک و فرشته را نزد او وحشتناک و دلهرهآور میکند. درحالیکه او صورت نورانی دارد و موقعیت جذابی است و باید شما را به کرنش وادار کند، آنوقت شما را به خصومت وادار میکند؟
عینک زیبابین یا عینک زشتبین؟
روزی وجود پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) نشسته بودند که سلمان وارد شد، با دیدن پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) خوشحال شد و بعد از احوالپرسی گفت: یا رسولالله! چقدر شما زیبایید، چقدر دلنشین و دوستداشتنی هستید! پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) هم به او اظهار محبت کردند. چند لحظه بعد ابوجهل وارد شد، وقتی پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) را دید اخم کرد و با بداخلاقی گفت: چقدر شما زشت و کریهالمنظری، چقدر تنفربرانگیزی (نستجیر بالله)! اصحاب تعجب کردند گفتند: یا رسولالله! چه شد؟ پیغمبر(صلواتاللهعلیه) فرمودند: تعجب نکنید، سلمان خودش زیباست مرا هم زیبا میبیند، ولی او خودش زشت است، باطنش پلید است و نگاه میکند به من و هیچ سنخیّتی نمیبیند و فکر میکند من پلیدم. خودش را زیبا میبیند و بقیه را زشت! این به سیر درونی و عالم باطن او برمیگردد؛ در یک زیست پر از رذیلت به اینجا رسیده که باعث شده خودش را زیبا میبیند و بقیه را زشت!
ما باید در دوران حیاتمان سعی کنیم سنخیت خودمان را با عالم ملکوت بیشتر کنیم، در همین زمانی که به ما دادهاند خودمان را به خدا، فرشتگان، اهل بیت(علیهمالسلام) و معارف آنها نزدیک کنیم.
از لحظه مرگ تا ورود به قبر
وقایعی از لحظه مرگ تا قبر اتفاق میافتد که به بعضی از آنها اشاره میکنیم. کسانی که تجربه مرگ را داشتهاند، کسانی هستند که مردهاند و بعد دوباره زنده شدهاند، (البته بعضی از علما معتقدند کسانی که زنده شدهاند قطعاً مرگ برایشان محقق نشده است.) این مسئله را میدانند و دیدهاند که از لحظه جان دادن تا دفن در قبر ارواحی هستند که دور بدن خودشان در حال چرخیدن، آه و ناله کردن و ضجه زدناند. وقتی بدن در خاک دفن میشود اینها به شدت در حال ضجه و فریاد زدن هستند چرا؟ چون تعلقشان به این کالبد و عالم ماده به شدت بالا بوده، الان هنگام جدا شدن نمیتوانند تحمل کنند. کندن از این تعلقات و جدا شدن از این کالبد را در دوران زندگیشان تمرین نکردهاند؛ جدا شدن نه به معنای موت اختیاری که قبلاً گفتیم، بلکه به این معنا که سنخیت روحشان را با عالم ملکوت اینقدر افزایش دهند که آشناییشان با عالم ملکوت شکل گرفته باشد و جدا شدنشان از این کالبد خاکی، آنها را به هول و هراس نندازد. ارواحی که تعلق کمتری به این دنیا و کالبدشان داشتهاند فاصله مرگ تا دفنشان را راحتتر طی میکنند؛ این فاصله، فاصله بسیار بسیار سخت و خطرناکی است.
سنگینترین لحظه برای متوفی
بعد که متوفی را دفن میکنند و روی قبر را میپوشانند و همه میروند، در روایات دارد این لحظه، سنگینترین لحظه برای متوفی است؛ غربت شدیدی، سراپای او را فرامیگیرد. برای مثال، فرض کنید شما به اقتضایی به یک کشور کاملاً بیگانه و ناآشنا رفتید که نه زبانشان را بلدید نه آنجا را میشناسید، در ضمن آنها هم موجودات خیلی بیرحمی هستند، لباسهای شما را میکنند، اموال و مدارک شما را میبرند، شما آنجا چه حسی پیدا میکنید؟ تنها، از همه هستی شما را ساقط میکنند و شما نمیدانید از کدام طرف باید بروید، از چه کسی کمک بخواهید، باز هم نمیشود توصیف کرد چون در آنجا شما زندهاید. حال تصور کنید که روح شما را هم بگیرند، شما دیگر هیچ چیز ندارید و تنها در عالم قبر هستید، اینجا انسان میماند، احساس تنهایی شدید میکند که در روایات، وحشت را به معنای تنهایی شدید معنا کردهاند؛ در آن فراز دعا هم میفرماید: «اَللّهُمَّ ارْحَمْ غُرْبَتَهُ وَصِلْ وَحْدَتَهُ وَآنِسْ وَحْشَتَهُ»[1]؛ خدایا رحم کن بر غربت او و ترس و تنهایی او را به انس بدل کن. (چون ترسناکترین ترسها، تنهایی است.) او دارد وارد جایی میشود که کاملاً ناآشناست، از اینجا پردهها از جلوی متوفی کنار میرود شروع میکند به دیدن عالم برزخ و ادراکهای برزخی او از اینک فعال میشود.
آنچه در عالم برزخ اتفاق میافتد را در بحث برزخ بیان میکنیم.
ارزش و اهمیت جنازه/ احترام به جنازه در اسلام
یکی از آزارهایی که میت میبیند بیاحترامی به جنازه است. از فشارهایی است که میت میبیند. در بعضی اقوام و ملل، جنازهها را میسوزانند یا جنازه را در زیر آسمان میگذارند تا متلاشی شود و حیوانات از آن بخورند؛ البته اکثراً دفن میکنند اما هستند که این روشها را دارند. متوجه نیستند که برای متوفی این کار آزاردهنده است؛ زیرا دارد میبیند این بدنی که سالیان سال با آن انس داشته را با این وضعیت از بین میبرند و این جزء فشار و عذاب متوفی است.
ما در اسلام و تشیع، تدفین و تعلیق داریم، اینها احترام به جنازه است و باعث آرامش متوفی میشود. این تلقینی که ما به متوفی میگوییم باعث آرامش او و یادآوری میشود و همچنین باعث میشود راحتتر از عقبات برزخ عبور کند. اسلام کاملاً آگاه به مسئلههاست که این متوفی الآن چه شرایطی دارد و به چه چیزی نیاز دارد.
همراهی روح با بدن
نکته دیگر همراهی روح با بدن است. وقتیکه فرد متوفی میشود روح از بدن خارج میشود دیگر اتصالی بین روح و جسم نیست، اما ارتباط وجود دارد. به این معنا که روح به دلیل علاقهای که به بدن داشته است همراه بدن در تشیع میآید، تا وقتی بدن دفن میشود.
در روایتهایی است که تا چهل روز این ارتباط بین روح و بدن هست و روح در قبر سرکشی میکند و بعد از آن هم سر میزند و متوفی ناراحت میشود کسی در سر مزار نمیآید و یادی از او نمیکند؛ چون میفرماید این ارواح با قبور خود ارتباط دارند. حتی در جاهایی است که میفرمایند شما وقتی به زیارت قبور میروید این ارواح میآیند و شما را بدرقه میکنند تا جایی که نمیتوانند بیایند و این بستگی به عمل شایسته آنان در دنیا داشته است.
احاطه کامل ارواح مطهر ائمه(علیهمالسلام) به عالم
اما ارواح ائمه(علیهمالسلام) احاطه کامل به عالم دارند محدودیتی ندارند، جابجایی کامل دارند. اینجا یک سؤال مطرح میشود که اگر ارواح ائمه آزادند چرا ما باید به زیارت حرمها برویم، همینجا صدا بزنیم؟
حقیقت این است که ارواح طیبه ائمه(علیهمالسلام) نیازی به زیارت ما ندارند، ما نیاز داریم که برای اجابت دعا و توسلات به زیارت آنان برویم؛ چه زیارت از راه دور و چه در حرم، برای آنها فرقی ندارد، بلکه برای ما فرق دارد از راه دور یا از راه نزدیک زیارت کنیم. معمولاً ما انسانها بهخاطر حسگرا بودنمان هرچقدر به آن احوال و بعد و مکان نزدیکتر میشویم، ارتباط بهتری میگیریم، شرایط بهتر و حال بهتری پیدا میکنیم.
قابلیت قابل و فاعلیت فاعل
لذا دو مقوله وجود دارد که علما به آن اشاره میکنند: قابلیت قابل و فاعلیت فاعل؛ قابلیت قابل یعنی کسی که میخواهد کار خودش را بکند و منی که میخواهم به او متوسل شوم به این صورت است که او فاعلیت فاعل را کامل دارد و محدودیتی ندارد و افاضه میکند، اما من قابلیتم قابل نیست و هنوز به حدی نرسیدهام که دریافت کنم. من هنوز آن حال را دریافت نکردهام؛ وقتی حرم میروم قابلیتم کامل میشود. در این فضا فاعلیت آن کامل است و من هم قابلیت پیدا میکنم و این اتصال برقرار میشود و توسل اتفاق میافتد؛ لذا میفرمایند که خدا را باید با تضرع بخوانید، از قلب بخوانید. اینطوری کامل میشود.
اثر زمان و مکان در استجابت دعا
نکته دیگر اینکه خداوند دوست دارد بندگانش به نقاط خاصی بروند و آنجا دعا کنند. مکانهایی که شریفاند و اتصال با خداوند آنجا بهتر برقرار است. پس مکان هم اثر دارد. پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) حجرالاسود را میبوسیدند و دور خانه خدا طواف و دعا میکردند، درحالیکه روایت داریم: «حُرمَةُ المُؤمِنِ أعظَمُ مِن حُرمَةِ هذِهِ البَنِیَّةِ»[2]؛ حرمت یک مؤمن، اعظم از حرمت خانه خداست؛ ولی به همین مؤمن امر شده که طواف و دعا کنید.
در لیله القدر امام صادق(علیهالسلام) به شدت بیمار و در بستر بودند، اما اصرار کردند مرا به مسجد ببرید.
تأثیر زمان و مکان در سختی یا آسانی مرگ
زمان مرگ و تأثیر آن بر متوفی مهم است. بعضی میگویند چه فرقی میکند کسی چه زمانی یا کجا میمیرد؟ زمانها و مکانها مؤثرند، مخصوصاً زمان خیلی مؤثر است. قالرسولالله(صلیاللهعلیهوآله): «مَنْ مَاتَ یَوْمَ اَلْجُمُعَةِ أَوْ لَیْلَةَ اَلْجُمُعَةِ رَفَعَ اَللَّهُ عَنْهُ عَذَابَ اَلْقَبْرِ»[3] کسی که در شب یا روز جمعه از دنیا برود، خداوند عذاب قبرش را برمیدارد. اینقدر شب و روز جمعه عزیز است! پس زمانها تأثیر دارند. روایات دیگری است که در بعضی از شبها و روزهای مبارک و ساعات نزول رحمت خداوند، اگر کسی از دنیا برود، به او تخفیفات جدی میدهند؛ لذا برای مرگ خود باید درخواست کنیم و زمان و مکان خوب را از خدا بخواهیم.
باورهای اشتباه درباره زمان مرگ
بعضی عوام میگویند: اگر کسی مثلاً در شب عید غدیر بمیرد، همه پروندهاش پاک میشود و او آمرزیده است. اصلاً اینطور نیست که کسی در یک موقع خاص از دنیا برود و خداوند همه گناهانش را بیامرزد. بلکه فقط نقل مکان به عالم دیگر برای او راحتتر اتفاق میافتد.
بعضی بزرگان گفتهاند: مرگ مانند این است که شما میخواهید از جایی عبور کنید. دربان خیلی حالش خوب است و با یک سلام و احوالپرسی از آنجا عبور میکنید. گاهی هم این دربان، عصبانی است. مرتب از شما سؤال میکند و ایراد میگیرد؛ در نتیجه طول میکشد تا عبور کنید. در مواقع خاص انتقال انسان از این عالم به عالم دیگر در ساعات رحمت الهی، در لیالی مبارک، بهتر و راحتتر اتفاق میافتد. اینکه شب یا روز جمعه از دنیا برود، عذاب قبر را برمیدارند، خیلی مهم است. البته وقتی انتقال انجام شد، در یک فرصت اصلی انسان را سر میز محاکمه برمیگردانند. البته راحت عبور کرده و تخفیفاتی هم به او میدهند. این خیلی مهم است.
مسئلهای مهم
خداوند چقدر برای انسان و به ویژه انسان مؤمن، ارزش قائل شده که حتی به جنازه او هم نباید بیاحترامی کرد. این مسئلهای است که امروز ما بلکه دنیا را رنج میدهد. حوادثی که در غزه اتفاق میافتد واقعا غیرقابل تحمل است. از روزی که این حادثه طوفان الاقصی اتفاق افتاد ما جلسات متعددی داشتیم و حرفهای متعددی هم زدیم، اما نسبت به فجایعی که از دیروز اتفاق افتاد، واقعاً کاری باید کرد، فکری باید کرد. نباید بیتفاوت بود.
مهندسی نسلکشی در غزه
گاهی جنگ یا درگیری میشود میگویند: زدند و خوردند و کشتند، این نوع اتفاقات در دنیا خیلی اتفاق افتاده، اما امروز این چیزی که در غزه اتفاق میافتد فقط یک کشتار نسلی یا نسلکشی نیست بلکه یک مهندسی در نسلکشی است.
مهندسی نسلکشی یعنی چه؟ میآیند اول مناطق مسکونی را میزنند، وقتی مناطق مسکونی را زدند، تعداد کشتهها و مجروحها بالا میرود. مجروحان را به بیمارستان میبرند، بعد به سراغ بیمارستان رفته و بیمارستانها را میزنند، بعد کشتهها را به قبرستان میبرند تا دفن کنند، در مرحله بعد دشمن میرود قبرستانها را هم بمباران میکند. زیرساختها را میزنند؛ یعنی مدارس، کتابخانهها، و مساجد را منهدم کردند. زیرساختهای شهری یعنی آب و برق و... را زدند. تمام اینها مهندسی شده است. تمام مبادی را میبندند، بعد از آن طرف راه کمکرسانی را هم میبندند؛ نه میتوانید آب و نان وارد کنید، نه میتوانید هیچ خدمات بهداشتی و پزشکی وارد کنید. این یعنی چه؟ وحشیانهترین نوع قتلعامی که ما دیدهایم، البته اینها نسخهبرداری از جنایات گذشتگان خودشان است، ما در حوادث کربلا هم همین مهندسی نسلکشی را میبینیم.
مسلمانان نباید بیتفاوت باشند/ مقاومت عجیب مردم غزه
توجه کنید، صهیونیستها دارند چه کار میکنند! اول قصدشان کوچ دادن فلسطینیها به سمت مصر و سایر کشورها از طریق بمباران، بود که نتوانستند؛ چراکه یک مقاومت بینظیر اتفاق افتاد. مردم غزه چرا نمیروند؟ ممکن است برخی توجیهاتی بیاورند، ولی چیزی از جان انسان عزیزتر نیست، مردم غزه دارند یک مقاومت عجیب میکنند. ببینید بچههایشان چه رجزی میخوانند! اینها فیلمبازی نیست. بچه کوچک یا نوجوان که برادرش در حال جان دادن است، تلقین برای برادرش میخواند! آیا بچههای ما این چیزها را بلدند؟ اصلاً بچه در این شرایط میترسد. چیزی در آنجا دارد اتفاق میافتد که باید مفصل درباره آن صحبت شود.
در این شرایط مردم ماندند و دارند مقاومت میکنند و الآن این جنایت به حد اعلا رسیده. این مردم دارند فریاد میزنند: «یا للمسلمین، یا لَلمسلمین...»؛ مسلمانها! به فریاد ما برسید، دارند ما را میکشند، ما آب و نان و مکان نداریم. پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: اگر کسی یاللمسلمین کسی را بشنود، و ساکت باشد «فلیس بمسلم». کشورهای مسلمان دنیا کاری انجام نمیدهند! غیر از دو الی سه کشور، مثل حشدالشعبی عراق، انصارالله یمن و حزبالله لبنان دارند که حمایت میکنند، بقیه بیتفاوتاند. در جمهوریاسلامی هم کارهای دیپلماسی قوی انجام شد، کار خوبی هم در آغاز مسئله انجام دادند، اما الان نمیدانیم دارند چه کاری انجام میدهند. درست است اینجا کشورمان است و مشکلات داخلی هم داریم، اما این همه مردم را دارند قتل عام میکنند، اگر بیتفاوت باشیم خدا ما را عذاب میکند. مگر شوخی است! پدری شب روی دست، پا، سینه و اعضای بدن فرزندش اسمش را مینویسد که اگر صبح تکه پاره شد از تکههای بدنش بفهمند او کیست، بعد امت اسلام دارد زندگی عادی خودش را پیش میبرد!
در 75 سال گذشته، پنجاههزار نفر از مردم این منطقه کشته شدهاند، اما در این چند ماه نزدیک به چهلهزار نفر شهید شدهاند! میدانید چه فاجعهای دارد اتفاق میافتد؟
غزه و قحطی/ فاجعهای انسانی در پیش است!
به گفته نهادهای بینالمللی تا چند وقت دیگر یک قحطی در غزه اتفاق خواهد افتاد. واقعاً توصیف قحطی وحشتناک است. قحطی یعنی فرد وقتی غذایی پیدا نکرد، مجبور شود گوشت مردار بخورد، اگر مردارش حیوان است، گوشت حیوان بخورد، مثل یمن که در یک مقطعی مردم برگ درخت میخوردند. چنین فاجعهای اگر اتفاق بیفتد، بیماریهای وحشتناکی ایجاد میشود و مردم از بیماری میمیرند. اینها به دنبال چنین اتفاقی هستند. آنوقت ما به تماشا نشستهایم، امتهای اسلام به تماشا نشستهاند! ما مناجات بخوانیم، روضه و جلسه بگیریم و سر کار برویم، انتخاب کنیم سحری و افطاری چه بخوریم و هیچ دغدغهای نداشته باشیم! همه ما مؤمن هم هستیم، انسانهای خوبی هم هستیم. نباید شب خوابمان ببرد، لحظه افطار وقتی یاد این کودکان میافتیم که نان و آب ندارند بخورند، نباید آب از گلوی ما پایین برود.
کاری برای مردم غزه کنیم
دشمن به بیمارستان حمله کند و بعد این زنها را جلوی چشم همسر و خانواده برهنه کنند و بعد اگر چشمش را ببندد، بگویند رگبار روی شما میگیریم، جلوی چشمش به ناموسش تجاوز کنند و بعد زنها را برهنه کنند و به صورت اسیر در این حالت ببرند و ما زندگی کنیم، ما راحت بخوریم، راحت بخوابیم!
مسئولین ما چه میکنند؟ چرا کسی کاری انجام نمیدهد؟ مردم ما هم که الحمدلله نوروزشان به راه است، همه درگیر نوروزند. بازاریها مشغول خریدوفروش و مردم مشغول تفریحاند، ما هم مشغول روضه و جلسه و هیئت ...، خداوند دارد میبیند. ما دستمان نمیرسد، اگر نظام به ما اذن دهد، نمیایستیم، فردا شب هیئت را تعطیل میکنیم و همه میرویم. هر کس دستش برسد باید کاری که خدا از او میخواهد انجام دهد. اگر بگویند: فردا فلان جا تجمع است، چند نفر از این جمع میآیند؟ اگر اعلام کنند چند نفر از همین مؤمنین روزهدار میآیند؟ وقتی برای حمایت از مردم مظلوم غزه راهپیمایی میکنیم از محل مسجد ملااسماعیل میآییم تا سر مسجد که هیچکس نفهمد. فقط فیلمبرداری شود و معلوم شود مردم مؤمن یزد هم تجمعی کردند. میگویند: تجمع را اینجا تمام نکنید بروید داخل خیابان، میگویند: نه! خیابان ترافیک میشود، مهمانهای نوروزی هستند!
وقایع اخیر در غزه/ نمیتوانیم بیتفاوت و بیخیال غزه باشیم
چه چیزی مهم است؟ الان چه شده، از چه کسی گله کنیم؟ آن خانم میگوید: مادربزرگهای ما آنجا دارند فریاد میزنند و کمک میخواهند. صهیونیستهای سگصفت ایستادهاند و تیر میزنند که ما طرف آنها نرویم و آنها بمیرند. میگوید: ما جنازهها را از زیر خاک و آوار بیرون آوردیم، جلوی چشم ما سگها را رها کردند تا جسدها را بخوردند. خدا لعنت کند سران کشورهای اسلامی را، خدا اروپاییها و آمریکاییها را لعنت کند.
البته رهبری فرمودند: رزمندگان حماس پیام دادهاند که هنوز نود درصد تجهیزاتشان دست نخورده مانده است. این اتفاق قطعاً به نابودی رژیم صهیونیستی ختم خواهد شد. این شعار و ادعا نیست. طبق معادلات، میتوان روی تخته ثابت کرد که به زودی رژیم صهیونیستی نابود خواهد شد. اگر ساکت باشیم و حرف نزنیم، فقط روسیاهی آن برای ما میماند. این الهی العفو گفتن من و شما وقتی خریدار دارد و خداوند جواب میدهد که در کنارش در قبال این مسئله فریادی بزنیم، این اشک چشم ما را وقتی خداوند میخرد که این چشم در غصه مردم مظلوم غزه پر از اشک شود و اشکی هم برای آنها بریزد و حرکتی و کمکی کند. خوب نیست اینها را من پشت میکروفن بگویم، ببخشید، اما بچهها، ما بچه حزباللهیها و مؤمنین هم خیلی بیتوجه شدهایم.
مسئولین محترم، امت و دولت، باید تکانی بخوریم
از امیرالمؤمنین و اهلبیت عصمت و طهارت(علیهمالسلام) باید یاد بگیریم. آیا ایشان نسبت به این امور بیتفاوت بودند؟ امیرالمؤمنین(علیهالسلام) فرمودند: خلخال از پای زن یهودی بردهاند کسی حرفی نزده، اگر کسی بمیرد جا دارد. این حوادث دارد اتفاق میافتد. مردم غزه در مرز مقاومت ایستادهاند و به جای ناموس من و شما میجنگند، این بلاها سر آنها میآید، باید دستبهدست هم دهیم، حرکتی، تجمعی، اجتماعی. مسئولین محترم، امت و دولت، باید یک تجمع بزرگ اتفاق بیفتد. میترسید جشن خراب شود! باید تکانی بخوریم، باید کاری کنیم، حرکتی انجام دهیم. ما در قیامت باید جواب امت پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) را بدهیم که این اتفاقات افتاد و ما کاری انجام ندادیم.
وعده دیدار امام رضا(علیهالسلام) در سه جا
امشب توسلی به امام رضا(علیهالسلام) کنیم. حضرت فرمودند: «مَن زارَنِی عَلَی بُعدِ دارِی، أتَیتُهُ یَومَ القِیامَةِ فی ثلاثِ مَواطِنَ حتّی اُخَلِّصَهُ مِن أهوالِها: إذا تَطایَرَتِ الکُتُبُ یَمینا و شِمالاً، و عِندَ الصِّراطِ و عِندَ المِیزانِ»[4]؛ هر کس از راه دور بیاید و مرا زیارت کند، سه جا در قیامت او را یاری میکنم، از ترس و هول قیامت خلاصش میکنم. قیامت خیلی سخت است وقتی نامه اعمال را به دست چپ و راست امت میدهند، آنجا هم میآیند، آنجا جای خیلی مهمی است. حساب کنید، نامه عمل ما را میخواهند به دست چپ ما بدهند. امام رضا(علیهالسلام) میآیند کنار ما میایستند، میگویند: خدایا! این زائر من بوده، او سختی کشیده تا آمده زیارت من، نامه عملش را به دست راستش بدهید.
بعد فرمودند: «و عِندَ الصِّراطِ»؛ زمانیکه همه از صراط میخواهند عبور کنند، میلغزند، چون صراط خیلی جای مهمی است، باریکتر از مو تیزتر از شمشیر است. عبور از صراط سخت است. خیلیها داخل جهنم میافتند، آنجا حضرت میآیند و ما را از صراط عبور میدهند، این وعده امام رضا(علیهالسلام) است. خیلی به این وعدهها توجه کنید. بعد فرمودند: سوم: «و عِندَ المِیزانِ»؛ جایی که دارند اعمال را میسنجند. میزان خدا، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) است. همه را میسنجند، کسی نیست که عملش قابل باشد. حضرت میفرمایند: من میآیم و روی پرونده زائرم اعمال نفوذ میکنم و میگویم این را به حساب علیابنموسیالرضا بگذارید.
وداع امام رضا(علیهالسلام) در مدینه
لحظهای که امام رضا(علیهالسلام) میخواستند خداحافظی کنند و از مدینه بروند، لحظه عجیبی بود، امام کنار قبر پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) خیلی گریه کردند و وداع جانسوزی نمودند. همه تعجب کردند بعد آمدند و اهل منزل را جمع کردند و گفتند: برای خداحافظی با من همه گریه کنید. آنها گفتند: گریه پشت سر مسافر میمنت ندارد، حضرت فرمودند: بله، مسافری که امید برگشت دارد، ولی من دیگر برنمیگردم.
امام رضا(علیهالسلام) و یاری محبینشان
البته امام رئوف(علیهالسلام) در جاهای دیگر هم میآیند. حضرت وقتی آمدند و وارد شهر شدند همه آمدند گفتند: بیایید خانه ما، اما حضرت فرمودند: مانند جدم پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) شتری را رها میکنم هر جا ایستاد به آنجا میروم. شتر درِ خانه پیرزنی به نام شطیطه ایستاد؛ یک پیرزن بیکس و کار، البته محب امام رضا(علیهالسلام) که کسی به او توجه نمیکرد. امام رضا(علیهالسلام) به خانه پیرزن رفتند، آنجا یک درخت بود که به برکت وجود مبارک امام(علیهالسلام) سبز شد. میوه و برگ آن شفا میداد. حضرت فرمودند: ای پیرزن، هر وقت دیدی برگهای این درخت زرد میشود و میریزد، از ما خداحافظی کن. اما روزی هم این پیرزن دید برگهای درخت دارد، میریزد...
حضرت در یک سفر برای اصلاح سر و صورت نزد شخصی رفتند، وقتی موهای حضرت را کوتاه میکرد، حضرت فرمودند: چه چیزی به شما بدهیم؟ گفت: هر چه کرم کنید، حضرت دست زدند و سنگ دیوار طلا شد. گفت: آقا طلا نمیخواهم. وقتی میمیرم شما بالای سرم بیایید. امام به او قول دادند. امام رضا(علیهالسلام) در جاهای دیگر هم به یاری محبین خود خواهند آمد.
وعده دیدار با امام رضا(علیهالسلام)
اگر برای اهل بیت، برای امام رضا(علیهالسلام) نوکری میکنید، معرفت داشته باشید. کاری برای امام رضا(علیهالسلام) میکنید در خلوت خود، در دل به امام رضا(علیهالسلام) بگویید: بعد از مرگ جایی که هیچ کس نمیآید شما بیایید. امام بدهکار کسی نمیمانند و حتماً میآیند.
روزی حضرت در جمعی نشسته بودند که ناگهان امام رضا(علیهالسلام) بلند شدند و سراسیمه رفتند. آقا ساعتی نبودند و بعد برگشتند، حضرت ظاهرشان خاکی بود. پرسیدند آقا کجا رفتید؟ حضرت فرمودند: پیرمرد آرایشگر که من به او وعده داده بودم، الان زمان آخر عمرش بود، بالای سرش رفتم تا دفنش کنار او بودم و برگشتم. همه ما دلمان میخواهد امام رضا(علیهالسلام) چنین لحظاتی کنارمان بیایند. السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(علیهالسلام)،
پرچمی که بر سر بام حریم توست راه بهشت را به محبان نشان دهد
از خلقت تو خواست خداوند لامکان ما را کنار رحمت عامش مکان دهد
بی امتحان مرا به غلامی قبول کن رسوا شوم اگر دل من امتحان دهد
دید امام رضا(علیهالسلام) میآیند، اما عبا را روی سر کشیدند. دیگر با امام رضا(علیهالسلام) حرفی نزد. آقا وارد حجره شدند، درب حجره را از داخل بستند. اباصلت میگوید: از لای درب نگاه میکردم، دیدم فرش حجره را کنار زدند و روی خاکها خوابیدند. «یَتَمَلْمَلُ تَمَلْمُلَ السَّلِیمِ»[5]؛ حضرت مثل مارگزیده به خود میپیچیدند. ساعتی گذشت. دیدند فرزند بزرگوار حضرت از در وارد شد، کنار امام رضا(علیهالسلام) رفت، سر پدر را به دامن گرفت، امام رضا(علیهالسلام) سرشان بر دامن جوانشان بود که جان دادند. اما «لا یوم یومک یا اباعبدالله»...