تجربه‌های تاریخی اعتماد به آمریکا

تجربه‌های تاریخی اعتماد به آمریکا


تجربه‌های تاریخی اعتماد به آمریکا

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: مصر چطور سقوط کرد؟ قبل از بیداری ‌اسلامی آمریکایی‌ها چه بلایی به سر «حُسنی مبارک» آوردند؟ خود او گفت: «نباید به آمریکایی‌ها اعتماد می‌کردم»! او را سرنگون کردند. مردم مصر قیام کردند و به اصطلاح اخوان‌المسلمین حاکم شدند و مُرسی را رئیس‌جمهور کردند. مُرسی هم با آمریکا دست داد. او را هم بدبخت کردند، انقلاب مصر نابود شد، بعد خود مرسی گفت: «اشتباه استراتژیک من اعتماد به آمریکا‌یی‌ها بود». // در لیبی، «قذافی» جلوی سردمداران آمریکا تا کمر خم می‌شد. انرژی هسته‌ای کشورش را به آمریکایی‌ها داد و عامل آنها شد. آخر هم او را کشتند. فیلم کشته شدنش را دیدید، مردم مثل سگ او را کشتند! // صدام که این‌ همه نوکری آمریکا را کرد، به تعبیر خودشان فقط یک‌ دفعه شیر نداد، چه بلایی سرش آوردند؟! خود صدام گفت: «طناب دار را آمریکایی‌ها گردن من انداختند». // در تونس، بِن‌علی چطور ساقط شد؟ می‌گوید: «دلیل سقوط من اعتماد بی‌جا به آمریکا‌ بود». // در یمن، حاکم یمن می‌گوید: «من به آمریکا اعتماد کردم». // تاریخ اینطور شهادت می‌دهد، در نزدیکی خودمان اتفاق افتاده است. بعد یک عده دوباره می‌گویند با آمریکا مذاکره کنیم!

 

 

شناسنامه

عنوان: قرار هفتگی؛ مراسم جشن پیروزی انقلاب و میلاد حضرت علی اکبر(علیهالسلام)

موضوع: تجربه‌های تاریخی اعتماد به آمریکا

زمان: 20/11/1403

مکان: مدینة­العلم کاظمیه

 

بهره‌وری از فرصت‌های مناسبتی

ولادت با سعادت حضرت علی‌اکبر(‌علیه‌السلام) فرزند ارشد حضرت سید‌الشهدا(‌علیه‌السلام) است که روز جوان نامیده شده است. روز ۲۲ بهمن را هم در پیش داریم که ما باید بتوانیم از این عناوین استفاده کنیم و بهره ظاهری و باطنی ببریم. اینطور نیست که به حسن سلیقه فقط یک عنوانی انتخاب شده باشد و از آن عبور کنیم و هیچ کاربردی در زندگی ما نداشته باشد. روز جوان را از این جهت باید تبریک گفت که الگوی جوانان، حضرت علی‌اکبر(‌علیه‌السلام) است و بررسی زندگی این بزرگوار می‌تواند راه را پیش روی جوانانی که دنبال سعادت دنیا و آخرت هستند، باز کند.

مناسبت‌هایی ‌که پیش می‌آید فرصت خیلی خوبی هستند برای اینکه در این دنیای شلوغ و پر از مشغله و مسئله ما که به بهانه این مناسبت‌ها مراجعه‌ای به آن مسئله داشته باشیم و اخذ برکتی از آن مناسبت کنیم. مثلاً ولادت با سعادت حضرت علی‌اکبر(علیه‌السلام) است، چقدر خوب است که جوانان این را برنامه خودشان بدانند چند خط از زندگی پر شکوه علی‌اکبر(علیه‌السلام) را مطالعه کنند و بعد همین‌ها را نصب‌العین خود قرار دهند.

 

وظیفه اهالی محبت در مکتب اهل‌بیت(‌علیهم‌السلام)

[گاهی حرف‌های تلخی هم می‌زنیم، عیبی هم ندارد. یکی از آن حرف‌های تلخ این است که] ما نهایت کاری که برای اهل بیت(علیهم‌السلام)می‌کنیم این است که کف یا سینه می‌زنیم. اهالی محبت باید مراجعه‌ای به محبوب خودشان کنند و ببینند این محبوب چه ویژگی داشته و چه درسی می‌توانند از او بگیرند و خودشان را شبیه او کنند. وقتی‌ کسی سعی نمی‌کند خودش را شبیه محبوبش کند و اظهار خوشحالی یا حزن می‌کند، گرچه خوب است ولی بیشتر دارد ادا در‌می‌آورد تا حقیقتاً به محبت رسیده باشد.

همه اینها هم خوب است برای اینکه ما به آن حقیقت برسیم. اگر این شور و هیجان‌ها نباشد به قول حضرت امام(رحمت‌الله‌علیه) که می‌فرمودند: اگر این هیاهوها نبود و این سر و سینه زدن‌ها نبود چیزی از مکتب نمانده بود. واقعاً همین است. اینها لازم است ولی وقتی پای کار آمدیم دیگر توقف در این مسئله ضرر است، کسی سود می‌کند که از معبر شور و هیجان، محبت و عشق و ...، استفاده کند و خودش را شبیه محبوبش کند. این چیزیست که علی‌اکبر امام حسین(علیه‌السلام) از ما و مخصوصاً از جوان‌ها می‌خواهند. سیره حضرات معصومین(علیه‌السلام) را مرور کنیم و به بهانه این مناسبت‌ها دریافت‌هایی برای زندگی خودمان داشته باشیم.

 

برو بیای هیأتی باید مقدمه خودسازی باشد

انسان سال به سال از عمرش می‌گذرد اگر سالی یک برداشت هم از دریای معرفت حضرات معصومین(علیهم‌السلام) کرده باشد و بعد در خودش پیاده کرده باشد و برای پیاده کردنش بر روی خود، برنامه گذاشته باشد، سال به سال تغییر و رشد را در خودش می‌بیند. ولی اگر این کار را نکند فقط صرفاً برو بیایی داشته باشد این برو بیا یک زمانی ممکن است او را تأمین نکند. چرا که می‌دانیم ما در حوادث زمان و روزگار، وقتی با سختی‌های روزگار مواجه می‌شویم، نیاز به استحکام درونی داریم. این استحکام درونی با خودسازی درست می‌شود نه با رفت و آمد! رفت و آمد مقدمه است؛ برادرانه عرض می‌کنم دوستان عزیز مخصوصاً جوان‌ها و نوجوان‌ها که جدی بگیرند، ولادت یا شهادتی از ائمه(علیهم‌السلام) نگذرد که در مورد زندگی آن حضرت مطالعه نکرده باشند، یک چیزی یاد نگرفته باشند و دستورالعمل زندگی خودشان قرار نداده باشند، در موردش سؤال نکرده باشند. موضوع مهم این است.

 

اهمیت مراجعه به تاریخ بزرگان و حوادث مهم

تاریخ زندگی بزرگان و حوادث مهم عالم درس است. همین تاریخ جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی و مبارزات انقلاب و... هم یک نمونه است. همین‌ها هم اگر فراموش شود، مطالعه و مباحثه نشود، تکرار نشود، کمترین اتفاقی که می‌افتد این است که فراموش می‌شود؛ دیگر کم‌کم اهداف و آرمان‌ها کمرنگ می‌شود. اتفاق تلخ‌تری که برای آن می‌افتد این است که تحریف می‌شود و غیر واقعی جلوه داده می‌شود.

چرا مکتب سید‌الشهدا(علیه‌السلام) باقی ماند؟ چون مکتب ایشان مرتب بازخوانی شده، روی منابر گفته شده و به اصطلاح روضه‌خوانی شده؛ همین گفت و شنودهاست که این فرهنگ را زنده نگه داشته است.

تاریخ انقلاب هم اینگونه است. در ایام‌الله دهه فجر و آستانه ۲۲ بهمن قرار داریم قبلاً در این مورد زیاد صحبت کردیم ولی ما باید با این معارف و حوادث، نسبت برقرار کنیم. نسبت خودمان را با این مسائل مهم برقرار کنیم. جشن گرفتن ساده‌ترین نسبتی است که ما با اهل‌بیت(‌علیهم‌السلام) یا با انقلاب اسلامی برقرار‌ می‌کنیم. اگر یک زمانی این نسبت را هم برقرار نکنیم، چه اتفاقی می‌افتد؟ اینها در عین حالی که حرف‌های خیلی ساده‌ای است، فوق‌العاده مهم است. اینها را باید خیلی جدی بگیریم.

 

سالروز پیروزی انقلاب در حکم عید غدیر!

مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) می‌فرمایند: ۲۲ بهمن، روز پیروزی انقلاب، در حکم عید غدیر است! نمی‌دانم چند نفر از ما این حرف را که می‌شنویم تکان می‌خوریم! با این مقدماتی که این حرف را نایب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) دارند می‌زنند.

دشمن می‌گوید: اینها که دیگر معلوم است دین را ابزار حکومت خودشان کردند! از این چیزها در فضای لجن مجازی زیاد می‌گویند؛ مثلاً میگویند: برای اینکه نانشان آجر نشود، حکومتشان را نگه دارند و... از این حرف‌ها... آنوقت ذهن انسانی که مطالعه و بررسی ندارد، اگر عقیده‌اش را درست نکرده باشد، نسبت به این شبهات واکنش مثبت نشان می‌دهد. عقبه این باورها چیست؟ باورهای دیگری است که ما خداوند متعال را چگونه شناختیم؛ پیامبر و امامان(‌علیهم‌السلام) را چگونه شناختیم؛ سلسه امامت را چگونه شناختیم؛ در دوران غیبت اعتقاداتمان چگونه است؛ چقدر پیش رفته‌ایم و با خودمان چه کار کردیم که الآن وقتی نائب امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) می‌فرمایند: 22 بهمن در حکم عید غدیر است، ما اسیر شبهات نشویم که بگوییم حالا در این گرانی و بدبختی و... روز پیروزی حکومت هم مثل عید غدیر شد! بتوانیم این را فهم کنیم. عید غدیر است، یعنی اینکه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را در جلوی چشم مردم منصوب کردند و از مردم بیعت و رأی گرفتند ولی باز هم آن حکومت شکل نگرفت ولی الآن همان حکومت شکل گرفته است.

 

اهداف حکومت و انقلاب اسلامی در راستای غدیر

همان حکومت شکل گرفته‌ یعنی چه؟ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نیستند که می‌گویید شکل گرفته‌. اگر امیرالمؤمنین(‌علیه‌السلام) الآن بودند و این مردم به جای آن مردم بودند، حکومت شکل می‌گرفت؟ الآن نائب امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) حاکم است؛ مردم پای کار آمدند؛ غدیر محقق شده‌! الآن آن حکومت شکل گرفته‌‌ کما این‌که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در آن چهار سال و اندی که به حکومت رسیدند مگر به همه آمالشان رسیدند؟ مگر توانستند همه مسائل را حل کنند؟ نتوانستند، دشمنان دانا و دوستان نادان امکانش را از حضرت گرفتند. این حکومت بعد از 1400 سال شکل گرفته و یکی از فرزندان امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در رأس این حکومت قرار گرفته ا‌ست؛ اما فرآیند این تحقق و فرآیند این حوادث، فرآیند غدیر است.

حکومت علوی شکل گرفته‌ است؛ می‌فرمایند غدیر با 1400 سال تأخیر عملی شده، یک حکومت شیعی بر اساس ولایت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و احکام توحیدی و اسلام ناب محقق شده است. ممکن است درونش، در دل این ماجرا اتفاقاتی بیفتد که آنچه باید بشود، نشده‌ باشد ولی اهداف و آرمان، همان آرمان است. خیلی از راه را هم آمده‌ایم، اتفاقات خوب افتاده؛ زمینه سازی برای ظهور حضرت در این حکومت محقق شده است.

 

برنامه عمیق دشمن در تحریف انقلاب

چه حسی به مؤمنِ انقلابیِ معتقد به ولایت اولیای الهی و ولایت فقیه در دوران غیبت می‌دهد؟ چه کار می‌‌کنیم؟ الحمدلله مردم به این کارهایی که در غدیر سفارش شده است، عمل می‌کنند؛ مثلاً در غدیر اطعام می‌دهند، قرض می‌دهند، حتی کارهای خانگی! باید هم اینطور باشد تازه غدیری که محقق نشد. این کارها را انجام می‌دهیم و باید هم انجام دهیم اما حکومت این غدیر محقق شده است. برای تحقق سالگرد این غدیر مؤمنین و مؤمنات چه برنامه و دغدغه‌ای دارند؟ این، مسئله‌ای است که ما هنوز به آن نپرداخته‌ایم. آنوقت دشمن به آن پرداخته، عمیق هم به آن پرداخته است. «یُحَرِّفُونَ الْکَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ»[1]؛ به شدت روی تحریف حوادث انقلاب و تاریخ کار می‌کنند و نتیجه آن، این می‌شود که نسل‌هایی که جلو می‌آیند نسبت به آن اهداف و آرمان‌ها بیگانه می‌‌شوند و حتی کم‌کم بر اثر سونامی تهاجمات فکری و شبهات و... نظر و موضع­شان نسبت به همین غدیر عکس می‌شود.

امیرالمؤمنین(علیهالسلام) که به حکومت رسیدند و چه نسخه بی‌‌بدیلی هم از این حکومت اسلامی به جا گذاشتند! با همین امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) کاری کردند که مردم شامات می‌گفتند: مگر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نماز می‌خواندند! در مسجد چه می‌کردند؟! یعنی اینقدر ماجرا وارونه شده بود! ایستگاه تبلیغاتی معاویه توانسته بود اثر بگذارد، طوری که مردم می‌گفتند: علی‌بن‌ابیطالب(علیهالسلام) با نماز چه نسبتی داشته است؟! اگر روایت درست انجام نشود این نتیجه را میدهد.

 

نمونه­ای از جهاد تبیین در دهه فجر

بنده معمولاً حالت سخنرانی‌ام اینطور نیست که از این درگاه‌ها وارد شوم، ولی چون احساس می‌کنم گاهی باید عریان‌تر حرف زد، دارم می‌گویم و این حرف‌ها را اول خودم باید عمل کنم. چون باید عمل کنیم و شماها باور کنید که باید عمل کنید. باور کنید نباید منتظر باشید که کسی این کارها را انجام دهد. منتظر هیچ معجزه‌‌ای نباشید، منتظر هیچ اقدامی از طرف کسانی که شاید ذهن­تان بیاید که زمانی خواهند آمد یا هستند و دارند همه این کارها را انجام می‌دهند، نباشید. چون هر کدام از ما اولاً وظیفه­ای داریم که به عهده ماست، ثانیاً تسویف و معطل کردن، ضررهای بزرگی دارد.

به عنوان نمونه در همین ایام پیروزی انقلاب اسلامی، دوستانی حرکت کردند و فعل خوبی انجام دادند که مانورش در شهر هم مشخص است، گرچه خیلی‌ها نمی‌دانند.

حضرت آقا، امام خامنه‌ای(حفظه‌الله) می‌فرمایند: جهاد تبیین؛ در جمع دانش‌آموزان، علما، خبرگان، در جلسه با بانوان می‌فرمایند: جهاد تبیین. وقتی در جمع همه و در همه جلسات اینطوری می‌فرمایند، یعنی کسی مستثنی از این قضیه نیست. یک بخش از جهاد تبیین، به حرف زدن است؛ یک بخش به اقدام و عمل است، مثل حرکتی که دوستان ما در ایام دهه فجر تحت عنوان بوم‌گردی انقلاب انجام می‌دهند! برای اینکه تاریخ انقلاب این شهر به فراموشی سپرده نشود.

 

جهاد تبیین به سبک حضرت زهرا(علیهاالسلام)

حالا یک جمعی آمدند باری را بلند کردند، چند درصد می‌توانند این بار را بلند کنند و چند درصد می‌‌توانند به نتیجه برسانند؟! البته به خاطر اخلاصی که وجود دارد خداوند متعال به هر حرکتی صدها برابر بُرد خواهد داد ولی چیزی از تکلیف بقیه کم نمی‌کند. نهایتاً شما در دهه فجر هزار دانش‌آموز را می‌توانید بیرید بوم انقلاب شهر یزد را نشان دهید. بچه‌هایتان چقدر از انقلاب می‌دانند؟ پدربزرگ‌ها، مادر بزرگ‌ها، نوه‌هایتان چقدر می‌دانند؟ شما برای انقلاب چه کردید؟ آیا نوجوانان و جوانان شما نمادهای انقلاب شهرشان را می‌شناسند؟

حضرت زهرا(علیهاالسلام) دست حسنین(علیهم‌السلام) را می‌گرفتند و به اُحد می‌بردند و می‌گفتند اینجا مزار احد است، اینجا جنگ شد، اینجا این اتفاق افتاد، اینجا عمویتان به شهادت رسید، بابای شما اینجا می‌جنگید، اینجا اینطوری شد. اینها تکلیف و وظیفه است، وگرنه به فراموشی سپرده می‌شود.

اصلاً فکر نکنید اگر یک گروهی کاری انجام می‌دهد مثلاً مثل غسل میت است؛ واجب کفایی هست، وقتی یک نفر انجام داد از گردن دیگران برداشته میشود! نه، خانه به خانه، خانواده به خانواده، مدرسه به مدرسه، محله به محله این تبیین باید انجام شود.

 

نسبت ما با انقلاب اسلامی چگونه است؟ // برای انقلاب جشن تولد بگیرید!

نسبت ما با انقلاب اسلامی، برگزاری جشن‌های دهه فجر در حیثیت چراغانی و شیرینی و...که کمترین نسبت است. اما نسبت اصلی و مهم این است که حضرت آیت‌الله حائری شیرازی(رحمت‌الله‌علیه) می‌فرمودند: «جشن‌های خانگی برای دهه فجر بگیرید».

شما جشن تولد فرزندتان را می‌گیرید، خدا ان‌شاءلله طول عمر به او دهد و خوشبخت شود، اما مسلم است که انقلاب مهم‌تر از اینهاست ولی به فرزندتان نمی‌فهمانید که جشن تولد انقلاب مهم‌تر از اینهاست.

میان همه این رفت‌وآمدهایی که داریم، یک رفت‌وآمد هم برای بوم انقلاب شهرمان بگذاریم. حداقل خانواده‌هایمان را ببریم. یک کار خوبی هم عزیزان شهرداری کردند که تابلوهایی را در شهر نصب کردند که هنوز خیلی جای کار دارد، باید انجام دهیم وگرنه فراموش و تحریف می‌شود.

 

آیا هنوز مسئله برایمان حل نشده است؟

آنقدر هم این مسئله مهم است که ببینید مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) که رهبر جهان و امت اسلام هستند، سطح‌شان دیگر مشخص است، می‌فرمودند: در دهه فجر جلوی خانه‌هایتان پرچم جمهوری اسلامی بزنید.

آیا واقعاً کار ایشان است که این حرف‌ها را بزنند؟! چه کسی باید این حرف‌ها را بگوید که نمی‌گوید و ایشان می‌گویند؟ شهرها که صاحب دارند، باید این حرف‌ها زده شود، باید مدیریت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی شود. حالا دیگران نگفتند ایشان خیلی چیزها را گفتند، چرا عمل نمی‌کنیم؟ خجالت می‌کشیم در خانه خود پرچم بزنیم! حضرت آقا حرف مهمی زدند. ما به همین موارد کوچک هم عمل نمی‌کنیم بعد می‌خواهیم موارد بزرگتر را عمل کنیم! حالا چه فرقی می‌کند آقا امیرالمؤمنین(سلام‌الله‌علیه) فرموده باشند در خانه‌هایتان پرچم جمهوری اسلامی بزنید یا نائب­شان فرموده باشند. هنوز مسئله برایمان حل نشده؟ ظاهراً حل نشده!

 

هدیه الهی به ما در عصر حاضر

اگر ما اینطوری بودیم، امر ولی را اطاعت می‌کردیم، بالدم، بالروح اطاعت می‌کردیم خداوند متعال به ما وسعت می‌داد. چون این مصداق تقوای اجتماعی و سیاسی است که شما به امر ولی‌تان مطیع باشید، امر ولی برایتان مطاع باشد. «لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ»[2]؛ خدا نعمت‌هایش را سرازیر می‌کرد.

گاهی می‌بینید ولیّ خدا مثلاً می‌گویند: مذاکره خوب نیست، مذاکره به عنوان مسئله‌ای که این روزها دوباره داغ شده، خوب نیست نروید. یک عده قرآن و روایت می‌خوانند می‌گویند برویم مذاکره کنیم. این روایت‌هایی که شما تکه‌تکه از این طرف، آن طرف می‌خوانید، غلط و ناقص حفظ کردید، اصلاً (رهبری) اینها را کامل هضم علمی و بعد استنباط کرده‌اند! خداوند متعال ایشان را در این عصر به ما هدیه داده است! چه می‌گویید؟!

مثلاً ایشان درباره مذاکره، به صراحت می‌گویند به تجربه ثابت شده فایده ندارد، بلکه ضرر هم دارد، گرفتارتر و بدبخت‌تر می‌شوید، باز هم مدام یک عده می‌گویند مذاکره!

 چرا خودتان را معطل کردید؟ عالم چرخیده چرخیده چرخیده، خداوند متعال یکی از بهترین عباد صالحش را، در این عصر به ما هدیه داده است؛ ولی شرایط طوری شده است که اگر در جمع مؤمنین هم بخواهیم در مورد این آقا حرف بزنیم می‌ترسیم که انکار کنند! الآن باید سر و جان‌مان را فدا کنیم؛ برای اطاعت از او یقه چاک بزنیم. اما الآن سر اینکه ایشان یک چیز بگویند ما یک چیز دیگری بگوییم، دعوا داریم! صد بار یک حرفی را بزنند، بعد دوباره یک عده چیز دیگری بگویند، این خیلی چیز عجیبی است! چقدر معطل می‌شویم، چقدر دیر به مقصد می‌رسیم، چقدر دیر مشکلات‌مان حل می‌شود، چقدر گرفتاری‌ها ادامه پیدا می‌کند! چرا که باور نکردیم که اطاعت از ولی خدا گشایش است و فرج ایجاد می‌کند. تاریخ هم پر از این تجربه‌هاست.

 

مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود!

چرا گاهی از باورهای ملی‌ و بومی‌ در فرهنگ اصیل‌مان عدول می‌کنیم؟! بعضی از ضرب‌المثل‌ها در زندگی‌ ما رایج بوده و عمل می‌کردیم و خیلی از مشکلات اجتماعی و سیاسی برای ما پیش نمی‌آمد. همه ما بلد هستیم، «مارگزیده از ریسمان سیاه‌ و سفید می‌ترسد.» یعنی هر ‌وقت یک ریسمان هم می‌بیند که سیاه و سفید است، احتیاط می‌کند، نکند مار باشد! این تقریباً بدل آن روایتی است که البته باز‌ هم مردم به ‌صورت ضرب‌المثل می‌گویند: «آدم از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود». رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرمایند: «لا یُلدَغُ المُؤمِنُ مِن جُحرٍ واحد مَرَّتَین»[3]؛ آدم مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود. ضرب‌المثل هم شده است. ولی نمی‌دانیم چرا گوش نمی‌دهیم، چندین مرتبه در زندگی از یک‌ جا ضربه می‌خوریم، حواسمان هم نیست.

داستان آن هم در منابع شیعه ‌و‌ سنی نقل می‌کنند. یک شخصی به نام ابوعَزّه جُمَحی که جزء مشرکین بود، در جنگ بدر اسیر مسلمانان شد. او را نزد رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) آوردند، شروع کرد به التماس کردن که شما مرا ببخشید، من عیال‌وار و گرفتار هستم. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) او را آزاد کردند و به جمع مشرکین بازگشت و پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌‌وآله) را مسخره کرد. گفت من سرشان را کلاه گذاشتم و من را آزاد کردند. دوباره در جنگ احد شرکت کرد، پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) دیدند او آمده، دعا کردند و گفتند خدایا فرار نکند، اسیر ما شود. اسیر شد. او را نزد پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آوردند، دوباره شروع کرد به التماس کردن، گفت من عیال‌وار وگرفتار هستم. پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمودند: آزادت کنم که دوباره برگردی مکه و به همه بگویی که من سرشان را کلاه گذاشتم؟! این دفعه دیگر آزادت نمی‌کنم و فرمودند: «لا یُلدَغُ المُؤمِنُ مِن جُحرٍ واحد مَرَّتَین»؛ آدم مؤمن از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود. به گونه‌ای می‌خواستند به رخ اینها بکشند که شما فکر نکنید سر آدم مؤمن را می‌توانید کلاه بگذارید. من دفعه اول بزرگواری کردم و آزادت کردم. این اخلاق و رفتار است.

 

عدم اعتماد به یهود و نصاری

شما مؤمن، معتقد، قرآنی و اهل حدیث هستید. در منابع ما بسیار آمده است که به مشرکین و کفار اعتماد نکنید. آیات قرآن هم زیاد است: «لَا تَتَّخِذُواْ ٱلیَهُودَ وَٱلنَّصَرَی أَولِیَاءَ...»[4]. چرا از یک سوراخ دو‌ بار گزیده می‌شوید؟ چرا باور می‌کنید؟ مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) می‌فرمایند اصلاً به تجربه ۸۵ میلیون جمعیت هم ثابت شده، ممکن است یک عده مسلمان نباشند، قرآن را قبول ندارید ولی تجربه را که قبول دارید؟ ما می‌گوییم آدم عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمی‌شود. اتفاقاً آدم مؤمن عاقل است. ممکن است آدم عاقل مؤمن نباشد ولی حتماً هر مؤمنی باید به سبب ایمانش عاقل باشد. تجربه می‌گوید این کار را نکنید.

 

تجربه‌های تاریخی اعتماد به آمریکا

تجربه چه چیز‌هایی است؟ تاریخ انبیا را کنار بگذارید، کار نداریم. الآن همان تاریخ معاصر خودمان که همه شما این شرایط را درک کردید، آن کسی که ۲۰ ساله است درک کرده و آن کسی که کمتر است، بخشی از آن را درک کرده است.

مصر چطور سقوط کرد؟ حُسنی مبارک، رئیس‌جمهور مصر بود. قبل از بیداری ‌اسلامی (به تعبیر ما و به تعبیر بعضی انقلاب عربی و تعبیر بعضی‌ بهار عربی، که درست آن، همان بیداری اسلامی است)، آمریکایی‌ها چه بلایی به سر «حُسنی مبارک» آوردند؟ خود او گفت: «نباید به آمریکایی‌ها اعتماد می‌کردم»! او را سرنگون کردند. تاریخ آن را ببینید. انقلاب شد، مردم مصر قیام کردند. همه بیرون رفتند و به اصطلاح اخوان‌المسلمین حاکم شد. مُرسی را آوردند و رئیس‌جمهور کردند. مُرسی هم با آمریکا دست داد. او را هم بدبخت کردند، انقلاب مصر نابود شد، بعد خود او گفت: «اشتباه استراتژیک من اعتماد به آمریکا‌یی‌ها بود».

در لیبی، «قذافی» جلوی اینها تا کمر خم می‌شد. با آمریکایی‌ها دست داد، انرژی هسته‌ای را به آمریکایی‌ها داد و عامل آنها شد. آخر هم او را کشتند. فیلم کشته شدنش را دیدید، مردم مثل سگ او را کشتند!

صدام که این‌ همه نوکری آمریکا را کرد، به تعبیر خودشان فقط یک‌ دفعه شیر نداد، چه بلایی سرش آوردند؟! خود صدام گفت: «طناب دار را آمریکایی‌ها گردن من انداختند».

در تونس، بِن‌علی چطور ساقط شد؟ می‌گوید: «دلیل سقوط من اعتماد بی‌جا به آمریکا‌ بود». در یمن، حاکم یمن می‌گوید: «من به آمریکا اعتماد کردم». همه می‌گویند، تاریخ شهادت می‌دهد، در نزدیکی خودمان اتفاق افتاده است. بعد یک عده دوباره می‌گویند با آمریکا مذاکره کنیم.

 

عدم اعتنا به حرف ولی خدا

وَلی خدا می‌گوید: ضرر دارد، تاراجتان می‌کنند، می‌برند، می‌کشند. دوباره عدهای می‌گویند برویم بنشینیم با آمریکا صحبت کنیم، مشکلات را حل کنیم. چرا مردم را گول می‌زنید؟ به خدا مشکلات این مردم مظلوم بعد از مذاکره با آمریکا چند برابر می‌شود.

دیروز مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) فرمودند در سال ۱۳۹0 مذاکره کردند، در این مذاکرات دهه ۹۰ نتیجه چه شد؟ چه حل شد؟ همه کاری کردند. بتن ریختند و هسته‌ای ما را نابود کردند. چه ‌چیزی گیرمان آمد؟ چه ارزان شد؟ چه بهتر شد؟ عجیب نیست؟ اصلاً حافظه هم نمی‌خواهد. یعنی اگر یک مُشت به تو بزنند، تا سال بعد می‌گویی جایش درد می‌کند، عجیب است چطوری فراموش می‌کنیم؟! یک عده تئوریسین نفوذی منحرف آن بالا نشسته‌اند، اعتماد یک بخشی از مردم را به خودشان جلب کرده‌اند و حرف بیهوده می‌زنند، بقیه هم باور می‌کنند!

مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) می‌فرمایند: «مذاکره با آمریکا، نه عاقلانه است نه هوشمندانه و نه شرافتمندانه»! یکی از همین آقایانی که همیشه کارش تحریف ماجراها و دروغ‌پرداری است و تئوریسین جریان اختلافات است، می‌گوید خوانش دوم! یعنی خوانش اول حرف حضرت آقا(حفظه‌الله) این‌طوری است و خوانش دوم یعنی برداشتی که از این حرف می‌کنید. می‌گوید منظور آقا این است که مذاکره باید هوشمندانه، عاقلانه و شرافتمندانه باشد! تحریف را می‌بینید؟! خیلی عجیب است!

می‌گویند یک استادی در جمعی مطلبی را برای یک عده توضیح می‌داده، رسیده به یک موضوعی، بعد گفته فلان چیز را که همه مردم هم از آن استفاده می‌کنند‌‌، اینها را گاو نمی‌خورد، ولی مردم می‌خورند. چه نتیجه‌ای می‌گیرید؟ می‌گویند هر کسی که نخورد گاو است! خیلی برداشت خوبی بود که به ذهن هیچ دانشمندی نمی‌رسید!

در جنگ صفین وقتی که عماریاسر به شهادت رسید و آن حدیث پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بین اصحاب تکرار شد و به گوش سپاه معاویه هم رسید که پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «عمار را یک گروه سرکش می‌کشند». خب معلوم است گروه سرکش سپاه معاویه است که عمار به دست اینها کشته شد. ولی خوانش دوم بیرون آمد، چه چیزی بود؟ عمروعاص گفت نه اصلاً این‌طوری نیست، عمار را علی کشت. چرا؟ چون علی او را به اینجا آورد! اگر نیاورده بود که کشته نمی‌شد!

خیلی ساده است، حرف‌ها را کمی دقت کنید، اصلاً اینها یک حرف‌های مزخرفی است یک عده باور می‌کنند. یک حرف‌هایی هم هست که اثرگذار و جملات کلیدی است.

 

جملات اثرگذار و کلیدی

در یک فیلمی تکیه‌کلامی از زن و شوهری که از هم جدا شده بودند سر زبان مردم افتاده بود و یک عده که اهل فن بودند می‌گفتند آمار طلاق به خاطر همین یک جمله در کشور بالا رفت. حرف کسی که می‌خواست از دیگری جدا شود و خودش را قانع کرده بود، این بود که می‌گفت: «یک پایان تلخ، بهتر از یک تلخی بی‌پایان است.» جمله قشنگی هست، آدم‌ها  قانع می‌شوند!

طرفی که خودخوری دارد، حالا من چه کار کنم؟ زندگی‌ام را به هم بزنم؟ می‌توانم تحمل کنم یا نمی‌توانم؟ ... خب، راست می‌گوید یک پایان تلخ بهتر از یک تلخی بی‌پایان است. پس بهتر است جدا شویم. آمار طلاق به همین سادگی بالا می‌رود.

پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: صبر کنید، اجر کسی که صبر کند چه می‌شود؟ ایدئولوژی، مبانی، اخلاق و آینده جامعه چه می‌شود؟! مراقب این حرف‌ها باشید جدی بگیرید، جدی نیست ولی تأثیراتش را روی عده‌ای جدی بگیرید. چرا حرف نمی‌زنید، چرا کاری نمی‌کنید، چرا جهاد تبیین نمی‌کنید؟

مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) می‌فرمایند: «شرافتمندانه، عاقلانه و هوشمندانه نیست»؛ تمام شد. آب پاکی را روی دستتان ریختند. یعنی بفهم، منطق کلام این بود که هر کس که مذاکره کند هوش سیاسی، عقلانیت و شرافت ندارد. شما از کجا خوانش دوم درآوردی؟!

آن رئیس جمهور قبلی که پیرمرد بود و هر بار زمین می‌خورد، می‌گفتید یک احتیاطی می‌کنید و او هم هوش و حواس نداشت ولی این رئیس جمهور جدید که برجام را پاره کرده، آدمی که محکم ایستاده و گفته می‌کشم و حاج قاسم را به شهادت رسانده و این‌همه فتنه به پا کرده است، شما با این آدم می‌خواهید وارد مذاکره بشوید؟!

کسی که مظهر و تولیدکننده بی‌شرفی در عالم است، شما می‌گویید می‌خواهم شرافتمندانه با او مذاکره کنم. آیا این عاقلانه است؟! چه می‌گویید، با چه معادله‌ای؟ آیا یکی نیست از نهج‌البلاغه چهار تا عبارت بخواند، مسئله بزرگواران را حل کند؟ امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) این‌ را نمی‌گوید! قرآن این‌چنین نمی‌گوید! چرا همه ساکت هستند؟

 

این‌ چند نفر اگر حتی به پرده کعبه هم آویزان شده باشند، گردنشان را بزنید!!

در فتح مکه وقتی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) مکه را با مسلمان‌ها گرفتند یک اتفاقی افتاد و آن این بود که پیامبر همه از جمله ابوسفیان و خانواده‌اش را که کانون فتنه علیه اسلام بودند، را بخشیدند.

فرمودند: «الیوم، یوم المرحمه، لا یوم الملحمه»؛ روز انتقام نیست، روز رحمت است و همه را بخشیدند. ولی شش نفر را نبخشیدند و حکم اعدام دادند. ابوسفیان که رهبر ائمه کفر بود را بخشیدند ولی شش نفر را نبخشیدند و بعد هم فرموده بودند اگر این‌ها به پرده کعبه هم آویزان شده باشند، گردنشان را بزنید. این‌ها چه کسانی بودند که از ابوسفیان بدتر بودند؟ دانه‌درشت‌ها را نمی‌زدند بعد این‌ها را می‌زدند. اسم‌هایشان در تاریخ است. دو زن بودند که آوازه‌خوان بودند. در ترانه‌هایی که می‌خواندند پیامبر را هجو و تخریب می‌کردند یعنی ابزار هنر داشتند. شعر و آواز آن زمان خیلی اثر داشت. پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند این دو را هر کجا گیر آوردید اعدام کنید. چهار تا مرد هم بودند که از آن چهار مرد یکی عبدالله‌بن‌سعد‌ابی‌سعد (برادر رضایی عثمان) بود که این فرد هم پیامبر را هجو و تخریب می‌کرد. پیغمبر را مسخره می‌کرد و به ایشان نسبت شاعری داده بود و می‌گفت: این شاعر است. شعر از خودش درآورده که آیه «و ان‌ یکاد» نازل شد: تو شاعر نیستی، تو مجنون نیستی.

پیامبر گرامی ما قبلاً حکم اعدام این فرد را داده بودند که حتی اگر این آدم به پرده کعبه هم آویزان شده بود گردنش را بزنید. وقتی‌که این فرد را دستگیر کردند و نزد پیامبر آوردند، از عثمان خواست تا برود و ضمانت او را نزد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) بکند. عثمان او را زیر عبای خودش قرار داد و نزد پیامبر آمد، (بالاخره برادر رضایی او بود) و گفت آقاجان، یا رسول‌الله، بالاخره ایشان برادر رضایی من است یک غلطی کرده، شما او را ببخشید. پیغمبر گرامی ما سکوت کردند و او دوباره شروع کرد به خواهش کردن که من از شما خواهش می‌کنم شما محبت کنید و او را به خاطر من عفو کنید. پیامبر باز هم سکوت کردند. در مرتبه سوم باز او این خواهش را کرد و یک مدتی طول کشید و بعد از اصرار او، پیغمبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند که من او را بخشیدم. آن‌ها رفتند و پیغمبر ناراحت شدند، رو به اصحابی که آنجا نشسته بودند کردند و گفتند وقتی‌که من سکوت کردم، چرا یکی از شماها بلند نشد تا گردنش را بزند؟ مگر من حکم اعدام او را صادر نکرده بودم؟ شما همین‌طوری نگاه کردید؟!

 

تعلل در اجرای حدود الهی زیانبار است

امروزه هم همین‌طوری این اتفاقات می‌افتد، عده‌ای که نباید باشند هستند. همین‌طوری مثل کرم در جامعه اسلامی می‌لولند، بعد منشأ فسادها و انحراف‌ها می‌شوند و جامعه را به انحراف می‌کشند. آنوقت خود ما می‌گوییم که چرا این‌جوری شد؟ باید توجه داشته باشیم. همان روزی که گفته می‌شود یک کاری را باید انجام دهیم، باید انجام بدهیم، نباید تعلل کنیم. همان روزی که باید حمایت می‌کردید چرا حمایت نکردید؟ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: همان روزی که گفتم بزنید، باید می‌زدید. چرا عده‌ای به حرف‌های من عمل نکردید و سکوت کردید؟! چرا این‌قدر رهبر این نظام در رابطه با مذاکره با آمریکا حرف می‌زند و هیچ‌کس دفاع نمی‌کند؟ وعاظ محترم و منبری‌های مشهور، چند تا از شماها امروزه از حرف‌های رهبرمان حمایت می‌کنید؟ یک تعداد مشخص هستند. مداحان بزرگواری که به لطف اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و به یمن حمایت‌های مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) این ‌همه مجالس و محافلشان رشد کرده، چون یک جلسه در بیت حضرت آقا می‌آیند و می‌نشینند و از این موقعیت استفاده می‌کنند و به این جهت مخاطبانشان چندین برابر می‌شود، پس چرا وقتی ایشان حرف می‌زنند از حرفشان پشت تریبون‌هایشان دفاع نمی‌کنند. چرا؟ می‌ترسند که فالوورهایشان[دنبال‌کنندگانشان] ریزش کنند؟! خب ریزش کنند، به درک اسفل‌السافلین!

چرا وقتی‌که یک جوکی می‌گویند یا یک حرکتی می‌زنند سریع فیلمشان بیرون می‌آید ولی فیلم دفاع از حضرت آقا یا تبیین فرمایشات ایشان پشت تریبون جلوی مردم، بیرون نمی‌آید؟ شاید بعضی‌هایشان بگویند چرا بیرون می‌آید، اما این هم اشتباه است. این فیلمش خیلی مهمتر از مداحی کردن و سخنرانی و این‌هاست. همه این مردم را امام حسین(علیه‌السلام) در خانه شما آورده و به شما اعتماد کرده‌، پس چرا شما خودتان را خرج امام حسین(علیه‌السلام) نمی‌کنید؟! چرا خودتان را خرج دین و خرج انقلابش نمی‌کنید؟! عزیزان چرا چیزی نمی‌گویید؟! شما هم باید بگویید. شما هم اگر رفتید پای منبر کسی نشستید که اگر زمان طاغوت هم این منبر را می‌رفت همین منبر بود و همین حرف‌ها را می‌زد، الآن هم همین منبر هست و به هیچ جا برنمی‌خورد، انگار اول انقلاب شده است. باید به آن فرد بگویید که آقا این حرف‌ها چیست که می‌زنی؟ چرا حرفی از تکلیف امروز مردم نمی‌زنید؟ عزیزانم وقتی شما چیزی نگویید شما هم در ترک فعل‌ها و سکوت در مقابل حق و تضعیف حق شریک می‌شوید.

 

در برابر حق نباید سکوت کرد

پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: «السَّاکِتُ عَنِ الْحَقِّ شَیطانٌ أَخْرَسٌ»[5]؛ کسی که در برابر حق ساکت بماند این شیطان دهان‌بسته (گنگ) است. دین همین است، زندگی همین است. حیات داشته باشیم.

بله کسی لازم نیست که توهین کند یا فحش بدهد، اصلاً لازم نیست. آن‌قدر منطق و استدلال وجود دارد، آنقدر حرف‌های محکم وجود دارد که می‌توانید استفاده کنید.

حمایت عملی، آن موقع که ولی خدا امر می‌کند، آن موقع اگر انجام ندادید و زمانش گذشت، گرفتار تبعات ترک طاعت می‌شوید، ما مؤمنین این‌ها را باید بپذیریم، سر خودمان را نباید کلاه بگذاریم. مؤمنینِ ما، اگر مؤمنین درست‌ و حسابی بودند، آدم‌هایی که ایمانشان ضعیف بود، بالا نمی‌آمدند.

خدا ان‌شاءالله به‌ حق امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) و اولاد معصومینش به همه ما برای انجام تکلیف توفیق بدهد.

 

جنگ و بیداری برادرند

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در نهج‌البلاغه می‌فرمایند: «إنَّ أخا الحَربِ الأرِقُ و مَن نامَ لَم یُنَمْ عَنهُ»[6]؛ جنگ و بیداری با هم برادرند، بدان، اگر خوابیدی طرف مقابلت هنوز نخوابیده است. هر کس خودش را به خواب بزند، باید مراقب باشد. پس نه ما باید خودمان را به خواب بزنیم و نه کسی که خودش را به خواب زده باید از کنارش رد بشویم. وظیفه‌ داریم. وظیفه ‌داریم مسئولین را روشن کنیم. مسئولین شهر خودمان را، مسئولین کشور خودمان را، اگر توانستید دسترسی پیدا کنید، منطقی و محترمانه و محکم حرف بزنید. به خدا قسم، به این منبر پیغمبر قسم، روز قیامت جوابی نداریم به شهدا بدهیم. به شهدایی که خودشان و خانواده‌هایشان را فدا کردند، تکه‌پاره شدند و ما حتی یک حرف تند نشنیدیم و عافیت‌طلبی کردیم، از معرکه خودمان را بیرون بردیم. فکر هم نکنیم یک هیئت می‌گیریم داریم یک کار بزرگی می‌کنیم، یعنی الآن یک کار بزرگ فرهنگی کردیم، دور هم جمع شدیم؟ نه آقا جمع شدیم دور هم و حرف زدیم آیا به این حرف‌ها عمل هم کردیم؟ تازه اولش است. الحمدالله خدا این توفیق را به همه ما داده و بسترش را هم فراهم کرده است. خیلی‌ها که اصلاً دور هستند و از این ماجرا پرت هستند. خدا خیلی به ما لطف کرده، دست ما را گرفته و ما را سر این سفره نشانده است. نمک این سفره را خوردیم حتماً باید حق نمک را ادا کنیم. اولش هم خطاب به خودم، از خداوند می‌خواهم که گوینده را بیشتر از شنونده‌ها مقید کند.

 

مثل علی‌اکبر امام حسین(علیه‌السلام) باش

خدایا به ‌حق این جوان امام حسین(علیه‌السلام) ما را اهل فهم حقیقت و عمل به حقیقت قرار بده. آن‌طور که علی‌اکبر امام حسین(علیه‌السلام) مؤمن به این ماجرا بود که به پدر عرض کرد که آیا ما بر حق هستیم یا بر باطل؟ و امام فرمودند ما بر حق هستیم و او گفت حالا که ما بر حق هستیم پس از مرگ هیچ باکی نیست، ما را این‌چنین اهل حق قرار بده.


[1]. سوره نساء، آیه 46.

[2]. سوره اعراف، آیه 96.

[3]. صحیح بخاری، ج7، ص103.

[4]. سوره مائده، آیه51.

[5]. شرح نهج البلاغه مغنیه، ج 4، ص 227.

[6]. نهج‌البلاغه، نامه62.