برکات و معجزات تربت سیدالشهدا(علیهالسلام)

برکات و معجزات تربت سیدالشهدا(علیهالسلام)


برکات و معجزات تربت سیدالشهدا(علیهالسلام)

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: دوران آخرالزمان هر چه به ظهور نزدیک می‌شویم، شیاطین بیشتر علیه مؤمنین قیام می‌کنند، یکی از چیزهایی که لازم و بلکه واجب است مؤمنین و دوستان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) همراه خود داشته ‌باشند، تربت امام‌حسین(علیه‌السلام) است. // هر دارویی شفا نیست، خدا شفا را در بعضی داروها قرار داده‌، لذا شما دارویی را ممکن است مصرف کنید ولی شفا پیدا نکنید. یک‌سری چیزها هم هست که خدا مستقیماً شفا قرار داده ‌است: قرآن، عسل و تربت امام حسین(علیه‌السلام) که افضل همه اینهاست. // روایت می‌فرماید: اگر از جایی یا کسی ترس دارید، تربت امام حسین(علیه‌السلام) با خودتان بردارید و حرکت کنید. بعضی از علما مقید بودند تربت امام حسین(علیه‌السلام) را در عمامه‌شان می‌گذاشتند یا در جیبشان همیشه همراهشان بوده ‌است. تربت حضرت، امان از شرور و آفات و بلاهاست و انسان را حفظ می‌کند.

 

شناسنامه:

عنوان مراسم: جشن‌های انوار کربلا

موضوع سخنرانی: برکات و معجزات تربت سیدالشهدا(علیهالسلام)

تاریخ: دوشنبه 15/11/1403 شب سوم مراسم

مکان: مدینه‌ العلم کاظمیه

 

فلسفه پذیرایی مراسم  میلاد انوار کربلا با سیب، آب فرات و تربت

فلسفه‌ای را که در این شب‌ها دوستان ما به درستی و با نهایت سلیقه سعی کردند با اخذ معارف اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و مخصوصاً معارف عاشورایی، جلسات شعبانیه را مزین کنند، هم توصیف و توضیحی از اتفاقات رقم خورده داده شده و هم معارفی در این زمینه بیان شده است. سالیانی است که عزیزان با حسن سلیقه و معرفت در مجلس ولادت امام حسین و قمر منیر بنی‌هاشم و زین‌العابدین(علیهم‌السلام‌) با سه واژه که آن عبارات و واژه‌ها، هم آشناست هم اینکه در معارف ما از آن سخن گفته شده پذیرایی برای میهمانان این محفل تدارک دیده شده، یک شب سیب، یک شب آب فرات و یک شب تربت.

 

شب میلاد امام حسین(علیه‌السلام) معطر به عطر سیب/ سیب، میوه حضرت حسین‌بن‌علی(علیهالسلام)

هیئت محترم انصار ولایت، در شب میلاد سیدالشهدا(علیه‌السلام) پذیرایی را سیب قرار داد؛ علتش این است: در روایتی ام سلمه همسر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل می‌کند؛ حضرت در منزلشان بودند و جبرئیل به شکل دحیه کلبی (از اصحاب پیامبر) به محضر ایشان آمد. شخص خیلی زیبارویی هم بود، هر موقع منزل پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌آمد دست پر می‌آمد، برای حسنین(علیهمالسلام) هدیه‌ای با خودش می‌آورد و به بچه‌ها می‌داد. آن روز حسن و حسین(علیهمالسلام) اطراف جبرئیل می‌چرخیدند و مشغول بازی بودند و منتظر بودند که مثل همیشه هدیه‌ای بگیرند، وجود مبارک پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به جبرئیل می‌فرمایند: چون شما به شکل دحیه کلبی آمدید، همیشه از دحیه یک چیزی می‌گرفتند منتظرند شما هدیهای به ایشان بدهید. جبرئیل برای اینکه این توقع حسنین(علیهما‌لسلام) را برآورده کند، دستش را به سمت آسمان ‌برد، گویا می‌خواهد چیزی بگیرد و به بچه‌ها بدهد، در همان لحظه سه عدد میوه در دست جبرئیل ظاهر ‌شد: سیب، به و انار. این میوه‌ها را به بچه‌ها‌ داد. بچه‌ها به محضر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ‌دویدند و به ایشان ‌دادند. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) ‌بوییدند بعد فرمودند: پیش پدر مادرتان بروید. آنها به منزل می‌روند که این میوه‌ها را به حضرت زهرا و امیرالمؤمنین(علیهمالسلام) نشان بدهند. به منزل می‌روند ولی از آن میوه‌ها نمی‌خورند تا پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) به منزلشان می‌آیند، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌بینند که میوه‌ها دست‌نخورده است می‌فرمایند؛ میوه‌ها را نخوردید؟ می‌گویند: نه، تا شما تشریف نیاوردید، ما میوه‌ها را نخوردیم. بعد همه مشغول خوردن این میوه‌ها به اعجاز الهی می‌شوند؛ چراکه این میوه‌ها، میوه‌های بهشتی بوده امیرالمؤمنین، فاطمه زهرا، حسنین، وجود مبارک پیامبر(علیهم‌السلام) و ام سلمه(سلام‌الله‌علیها) خوردن این میوه‌ها را شروع می‌کنند و تمام نمی‌شود، هر چه می‌خورند، تمام نمی‌شود. وجود مبارک پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از دنیا می‌روند و این میوه‌ها هنوز باقی بوده تا حضرت زهرا(علیهالسلام) به شهادت می‌رسند و انار محو می‌شود، دیگر کسی انار را نمی‌بیند. معلوم می‌شود نسبت این انار با حضرت صدیقه(‌علیهالسلام) بوده که با رفتن ایشان این میوه هم محو می‌شود.

 سیب و به می‌ماند، امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) که به شهادت می‌رسند به ناپدید می‌شود. معلوم می‌شود که نسبت این میوه با وجود مبارک امیرالمومنین(علیه‌السلام) بوده است. سیب باقی می‌ماند، امام مجتبی(علیه‌السلام) به شهادت می‌رسند، سیب دست امام حسین(علیه‌السلام) می‌ماند و تا روز عاشورا در اختیار امام حسین(علیه‌السلام) بوده که امام سجاد(علیه‌السلام) می‌فرمایند: یک ساعت قبل از شهادت پدرم، از ایشان شنیدم که این سیب دست من باقی بود وقتی محاصره شدیم و تشنگی فشار می‌آورد من از این سیب استشمام می‌کردم و عطش را کاهش می‌داد و تا وقتی که حضرت یقین به شهادت کردند، سیب را به سمت دهان مبارک بردند و بعد از آن دیگر سیب دیده نشد. سیب هم با شهادت حضرت سیدالشهدا(علیه‌السلام) محو شد و معلوم شد که نسبتی با وجود مبارک امام حسین(علیه‌السلام) دارد. حضرت زین‌العابدین(‌علیه‌السلام) می‌فرمایند؛ بعد از شهادت پدرم، از قتلگاه پدرم بوی سیب به مشام می‌رسید و این بو در آن مزار باقی مانده است. بعد می‌فرمایند؛ من هر وقت سر مزار پدرم، مشرف می‌شوم این بو را هنگام سحر استشمام می‌کنم و هرکس از دوستان ما هنگام سحر به زیارت پدرم مشرف شود و مؤمن مخلصی باشد، این بو را استشمام می‌کند.

 

نسبت حضرت ابالفضل(علیه‌السلام) و آب فرات

 شب دوم مجلس، شب میلاد قمر منیر بنی‌هاشم(علیه‌السلام) است، پذیرایی مراسم را آب فرات گذاشته‌اند. شراب طهور، که همان منظور آب فرات است اشاره به آیه «وَ سَقاهُم رَبُّهُم شَراباً طَهوراً»[1] دارد. روایات متعددی در باب آب فرات هست؛ خصوصاً تحنک و تحنیک به آب فرات (برداشتن کام نوزاد با آب فرات) آثار زیادی که در این باره است از جمله امنیت و امانی که پیدا می‌کند.

قمر منیر بنی‌هاشم(علیه‌السلام) سقای دشت کربلا بودند و نسبت مستقیم با آب فرات دارند. به اتکای روایاتی که در باب آب فرات هست؛ دوستان سعی میکنند به خصوص ایامی که در اربعین و غیراربعین مشرف به کربلا می‌شوند، آب فرات را مخصوصاً از سرداب مطهر تهیه کنند.

 

نسبت تراب طهور و امام زین‌العابدین(علیه‌السلام)

اولین کسی که با تربت امام حسین(علیه‌السلام) نماز خواندند حضرت زین‌العابدین(علیه‌السلام) بودند. بعد از دفن پدر قبل از اینکه روی قبر را بپوشانند، وقتی که بدن مطهر سید‌الشهدا(علیه‌السلام) را درون زمین گذاشتند، یک مشت خاک از زیر جسد مطهر و قطعه‌قطعه شده امام حسین(علیه‌السلام) را در کیسه‌ای ریختند و مهر و تسبیحی درست کردند و در اختیارشان بود. وقتی حضرت به شام رسیدند، یزید ملعون از حضرت سؤال کرد که این چیست که در دستت هست؟ امام فرمودند: جدم رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) فرمود کسی که تسبیحی در دست داشته ‌باشد و دعای مخصوصی را بخواند تمام آن روز برای او ثواب تسبیح نوشته ‌می‌شود، حتی اگر ذکری هم نگوید. اشاره به تربت امام حسین(علیه‌السلام) بود‌. چون این خاصیت تربت امام حسین(علیه‌السلام) است که اگر تربت تبدیل به مهر و تسبیح شود ثوابش فوق‌العاده است.

 

تفاوت تراب و طین/ تراب طهور

تراب یعنی خاک، طین هم یعنی خاک. منتهی یک تفاوت دارد؛ تراب به خاک خشک می‌گویند، خاکی که رویش دست می‌زنید غبار بلند می‌شود، طین به خاک ممزوج با آب، خاک نمناک گفته می‌شود که غبار ندارد، تقریباً گِل ولو خشک شده ‌باشد و قبلش هم با آب مخلوط شده‌ باشد، به آن طین می‌گویند. در زیارت وارث می‌فرماید: «طِبتُم وَ طابَتِ الارضُ الَّذی فیها دُفِنتُم»[2]؛ جایی که شما دفن شدید زمین طیب و طاهر می‌شود. پاکی زمین؛ وقتی وجود مبارک امام حسین(علیه‌السلام) را در زمین کربلا دفن کردند و اصحاب و فرزندانشان را نیز دفن کردند این زمین به یمن جسد مطهر، طیب و طاهر و مقدس می‌شود.

پس تراب طهور، یعنی خاکی که در کربلا، در محدوده خاص مخصوصاً در حائر مطهر و از نزدیک قبر شریف، این تراب طهور است. طهور به معنای اینکه طهارت باطنی و معنوی به ما می‌دهد والا خاک که خودش پاک است. خاصیت و مزیت این خاک بر سایر خاک‌ها این است که یک اثر و طهارت معنوی به انسان می‌دهد.

 

امتیازات خدای متعال به امام حسین(علیه‌السلام) بعد از شهادت

وقتی امام حسین(علیه‌السلام) به شهادت رسیدند، خداوند متعال سه امتیاز به ایشان داد. محمدبن‌مسلم از امام صادق(علیه‌السلام) نقل می‌کند: «اِنَّ‌ اللَّهَ‌ تَعالی عَوَّضَ الحُسَینَ(علیه‌السلام) مِن قَتلِهِ»[3]؛ خدا در عوض شهادت امام حسین(علیه‌السلام) سه چیز به حضرت داد: «اَن جَعَلَ الاِمامَةَ فی ذُرّیَّتِهِ»[4]؛ امامت را در ذریه امام حسین(علیه‌السلام) قرار داد؛ ائمه همه از نسل امام حسین(علیه‌السلام) هستند. بعد از امیرالمؤمنین، امام مجتبی  و امام حسین(علیهما‌لسلام)، ائمه از نسل امام حسین(علیه‌السلام) هستند. «و لشِّفَاءَ فی تُربَتِهِ»[5]؛ شفا را در تربت ایشان قرار داد. تفاوتی بین شفا و دوا وجود دارد: دوا داروست، شفا از خداست، خدا شفا را در بعضی داروها قرار داده‌، لذا شما دارویی را ممکن است مصرف کنید ولی شفا پیدا نکنید. دوا آن چیزی است که شما مصرف می‌کنید و خدا در آن چیز شفا قرار داده‌ است. ممکن هم است خدا شفایش را از آن شیء بردارد ولی در یک‌سری چیزها هست که خدا مستقیماً شفا قرار داده ‌است. یکی قرآن است: «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ لَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا»[6]، خدا شفا را در ذات این قرآن گذاشته ‌و از آن جداشدنی نیست. یکی هم عسل است. این هم در آیه قرآن است، خدا شفا را ذات عسل قرار داده ‌است. یکی هم تربت امام حسین(علیه‌السلام) است. تربت امام حسین(علیه‌السلام) افضل همه اینهاست. تربت امام حسین(علیه‌السلام) را کنار عسل نمی‌گذاریم که بگوییم آن شفا می‌دهد، این هم شفا می‌دهد. در روایت دارد؛ تربت امام حسین(علیه‌السلام) «شفا مِن کُلِّ داءِ الّا السام وَ هُو الدَّواءِ الاکبَر»[7]، هر دردی را دوا می‌کند مگر مرگ را! ابر‌دارو، تربت امام حسین(علیه‌السلام) است. «امانُ مِن کُلِّ الخَوف»[8]، اگر تربت امام حسین(علیه‌السلام) همراهت باشد، از خوف و ترس‌ها در امانی.

«و اِجابَةَ الدُّعاءِ عِندَ قَبرِهِ»[9]، سومین مزیتی که خدا به امام حسین(علیه‌السلام) داده این است که دعا حتماً در نزدیکی قبر امام حسین(علیه‌السلام)، مستجاب است. زیر قبه، کنار ضریح، حتماً دعا مستجاب است. این سه را خدا به امام حسین(علیه‌السلام) داده‌ است.

بعد در ادامه روایت می‌فرماید: «وَ لا تُعَدُّ اَیّامُ زائِریهِ جائِیاً وَ راجِعاً مِن عُمُرِه»[10]؛ کسی به زیارت امام حسین(علیه‌السلام) برود، از وقتی که نیت زیارت امام حسین(علیه‌السلام) می‌کند از منزلش بیرون می‌آید تا به زیارت می‌رود و بر‌می‌گردد، خدا این ایام را جزء عمر او محسوب نمی‌کند؛ یعنی اضافه بر عمرش حساب می‌کند، این ایام را جزء عمرش حساب نمی‌کند، مثلاً اگر قرار است کسی۶۰ سال عمر کند و در شصت سالگی از دنیا برود، به اندازه روزهایی که به زیارت کربلا رفته، اضافه‌تر عمر می‌کند.

 

خواص تربت امام حسین(علیه‌السلام)/ فضیلت و برتری تربت سیدالشهداء(علیه‌السلام)

 امام صادق(علیه‌السلام) فرمودند: «إنَّ طینَ قَبرِ الحُسَین شِفاء مِن کُلِّ داء»[11]؛ بر هر درد، شفاست. روایات متعددی درباره تربت هست؛ می‌فرماید: اگر از جایی یا کسی ترس دارید، تربت امام حسین(علیه‌السلام) با خودتان بردارید و بروید. بعضی از علما مقید بودند تربت امام حسین(علیه‌السلام) را در عمامه‌شان می‌گذاشتند یا در جیبشان همیشه همراهشان بوده ‌است. تربت حضرت، امان از شرور و آفات و بلاهاست و انسان را حفظ می‌کند. می‌فرماید: امام صادق(علیه‌السلام) بقچه‌ای ابریشمی و زرد رنگ داشتند که تربت امام حسین(علیه‌السلام) را برای نماز داخل آن گذاشته بودند این را به ‌عنوان سجاده پهن می‌کردند و روی تربت امام حسین(علیه‌السلام) سجده می‌کردند. می‌فرمودند: «السُّجود عَلی تُربت الحُسَین یَخرَقُ الحُجُبِ السَّبع»[12]؛ بر تربت امام حسین(علیه‌السلام) سجده کنید، حجاب‌های هفت‌گانه را از بین می‌برد. حجاب‌هایی که بین خدا و سجده‌کننده هست با سجده بر ‌تربت امام حسین(علیه‌السلام) برداشته می‌شود. تربت امام حسین(علیه‌السلام) مغناطیس عجیبی دارد، ارتباط انسان را با خدای متعال به سرعت برقرار می‌کند. «السُّجودِ عَلی طینِ قَبرِ الحَسَین علیه‌السلام یُنَوِّرُ إلی الارَضینَ السَّبعَه»[13]؛ وقتی شما به تربت امام حسین(علیه‌السلام) سجده می‌کنید، تا طبقه هفتم زمین را روشن می‌کند.

اینها تعبیر روایات است که ما درک زیادی از آن نداریم. امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «ینوّر الی الارضین السّبعه و من کانت معه سُبحه من طین قبر الحسین کتب مسبّحا و إن لم یسبّح بها»[14] . اگر کسی تسبیحی از تربت امام حسین(علیه‌السلام) داشته باشد، فقط در دست بگیرد و ذکر نگوید، ثواب ذکر به او می‌دهند، اما با تسبیح‌ غیرتربت تا ذکر نگوید ثواب ذکر نمی‌دهند. در روایت آمده که اگر با تسبیح تربت ذکر بگویید مثلاٌ یک «سبحان‌الله» بگویید به فرد چهارصد حسنه می‌دهند، چهارصد گناه او را محو می‌کنند، چهارصد درجه به او می‌دهند، چهارصد حاجت او ‌روا می‌شود. اگر ذکر تسبیحات اربعه را با تسبیح تربت بگویید، اینقدر پاداش دارد که می‌ترسم، اگر ثواب آن را بگویم بعضی‌ انکار کنند! خداوند برای امام حسین(علیه‌السلام) ‌چنین اجری قرار داده‌ است! لذا حیف است مؤمن از چنین چیزهایی‌ استفاده نکند و در قیامت حسرت بخورد. در همین دنیا خیلی از آفات و ‌بلاها با تربت امام‌حسین(علیه‌السلام) برطرف می‌شود.

 

ناب‌ترین تربت

کام فرزندانتان را با تربت سیدالشهداء(علیه‌السلام) بردارید. ‌کنار آن قرآن یا دعا یا حرزی که همراه فرزندانتان قرار می‌دهید، تربت هم بگذارید. ممکن است بگویید تربت از کجا بیاوریم؟ بعضی‌ در این قضیه وسواس دارند. اگر آدم مؤمن و قابل اعتمادی به شما تربت داد، نیاز به بررسی نیست، چراکه چهار فرسخ در چهار فرسخ اطراف قبر شریف از هر کجا خاک برداشته شود، تربت است. اگر چه تربت هر چه به مضجع شریف نزدیک‌تر می‌شود آثار و برکات آن عجیب و غریب‌تر است.

«حائر» محدوده اطراف قبر امام حسین(علیه‌السلام) است. زمانی که آب بر قبر می‌بستند، آب از آن محدوده جلوتر نمی‌رفت، آنجا حائر است. تقریباً در محدوده اطراف ضریح مطهر می‌شود. ‌اگر کسی بتواند تربت آنجا را بگیرد، چه از قتلگاه، چه از قبر مطهر، آن تربت ناب‌ترین تربت است. روز عاشورا در تربت حائر رگه‌های خونین پیدا می‌شود. در یک روایت مفصل از ‌امام باقر(علیه‌السلام) توضیحاتی در مورد تربت حائر بیان شده است.

 

مهار سیل با تربت

از آثار تربت، در کتاب «خون ‌دلی ‌که ‌لعل ‌شد» خاطره‌ای از مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) نقل شده ‌است. این کتاب در مورد دوران تبعید ایشان ‌به ایرانشهر است. در بخشی از کتاب آمده، در ایرانشهر سیل آمد، سیل خیلی وحشتناک بود، آب بالا آمده بود و وارد مسجد شد، دیدیم آب دارد همه‌ جا را می‌گیرد و کاری نمی‌شود کرد‌. رهبری می فرماید: من آنجا تربتی همراه داشتم، در گوشه‌ای ایستادم و تربت را با توسل و توجه ‌در آب سیل پاشیدم و در مدت کوتاهی سیل فروکش کرد و مردم نجات پیدا کردند.

داستان‌هایی از این قبیل زیاد داریم، از جمله در زمان مرحوم شیخ عبدالکریم حائری(رحمت‌الله‌علیه) رودخانه‌ای که در قم نزدیک حرم هست، طغیان می‌کند و آب بیرون می‌ریزد مردم وحشت کردند نزدیک بود آب همه شهر را بگیرد. مرحوم آیت‌الله شیخ ابوالقاسم قمّی(رحمت‌الله‌علیه) که مزار ایشان در حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) در قسمت مراجع وجود دارد، مقداری از تربت امام‌ حسین‌(علیه‌السلام) را در رودخانه می‌ریزند و طغیان این رودخانه تمام می‌شود. در درگاه اهل‌بیت(علیهم‌السلام) به خصوص امام‌حسین‌(علیه‌السلام) همه چیز ذلیل است.

 

برکات و معجزات تربت کربلا

نقل می‌کنند در حرم حضرت معصومه(سلام‌الله‌علیها) زنی مشغول اغفال زنان عفیفه بود، وقتی دستش را به ضریح می‌زند، دستش به ضریح می‌چسبد، هر کار می‌کند جدا نمی‌شود، خدمت مرجع بزرگوار آیت‌الله‌حجت کوه‌کمره‌ای(رحمت‌الله‌علیه) که از اولیای الهی بود می‌روند. ایشان می‌گوید: تربت امام‌حسین(علیه‌السلام) را با آب مخلوط کنید و بر دست آن زن بریزید. همین کار را انجام می‌دهند و دست جدا می‌شود. بعد از این واقعه آن زن دیوانه می‌شود و بقیه عمرش در خیابان‌ها پرسه می‌زده و آخر هم تصادف می‌کند و می‌میرد.

از تربت امام‌حسین(علیه‌السلام) معجزات زیادی دیده‌ شده ‌است. از تربت حضرت، مرده زنده شده‌، بیماری‌های صعب‌العلاج درمان و بلاهای عظیم دفع شده ‌است.

به خصوص در این دورانی که پر از بلا و شرارت است، دوران آخرالزمان هر چه به ظهور نزدیک می‌شویم، شیاطین علیه مؤمنین قیام می‌کنند، یکی از چیزهایی که لازم و بلکه واجب است مؤمنین و دوستان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) همراه خود داشته ‌باشند، تربت امام‌حسین(علیه‌السلام) است.

 

علت پذیرایی با شربت تربت

حالا دلیل اینکه چرا دوستانِ ما در مراسم هیئت شربتِ تربت پذیرایی می‌کننند یک روایت هم از امام ‌باقر(علیه‌السلام) و هم از امام ‌صادق(علیه‌السلام) نقل شده است. در کامل‌الزیارات آمده که محمدبن‌مسلم در مدینه مریض شد. او از شاگردان امام‌ باقر و امام‌ صادق(علیهماالسلام) و شخصیت بسیار بزرگی بود. می‌گوید در مدینه مریض شدم و محضر امام ‌صادق(علیه‌السلام) عرض حال کردم، غلام حضرت برای من شربتی آورد و گفت: این شربت را حضرت فرستاده‌اند و گفتند: وقتی دیدی که محمد مسلم شربت را خورد از آنجا بیرون بیا و بعد بگو بیاید تا من او را ببینم. من این شربت را خوردم در حالی‌که فکر می‌کردم حالا حضرت من را احضار کرده‌اند و من حالم مساعد نیست و نمی‌توانم از روی زمین بلند شوم، اما چون حضرت امر کرده‌اند، اگر باید جانم هم بگذارم، حتماً به دیدار حضرت می‌روم. در همین فکرها بودم، شربت را خوردم، این شربت عطر و بوی خوبی هم داشت. تا این شربت را خوردم، بعد از چند لحظه انگار بند از دست و پای من باز شد و سر حال بلند شدم و سریع محضر امام‌صادق(علیه‌السلام) آمدم. در مسیر خیلی گریه می‌کردم و از این اتفاقی که برایم افتاده ‌بود احساس خوشی داشتم. وقتی محضر حضرت می‌رود حرف‌هایی بین او و حضرت رد و بدل می‌شود، روایتش مفصل است.

 

تربت دارویی است که هر خیری بگویید در آن هست

امام صادق(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «کَیْفَ وَجَدْتَ الشَّرَابَ؟»[15] این نوشیدنی را چگونه دیدی؟ او هم توضیح می‌دهد که من حالم بد بود و قدرت حرکت نداشتم. آن شربت را خوردم و شفا پیدا کردم. غلام شما اینگونه گفت و من اینگونه گفتم و راه افتادم، خدمت شما آمدم. وقتی می‌خواستم راه بیفتم، شفا پیدا کرده بودم. بعد می‌گوید که خدا را شکر که ما شما را داریم خدا را شکر که محبت شما را داریم. «أَشْهَدُ أَنَّکُمْ أَهْلُ بَیْتِ الرَّحْمَةِ». حضرت به او محبت می‌کنند.

 مقصد و مقصود من از خواندن این روایت این قسمت بود، می‌فرمایند: «إِنَّ الشَّرَابَ الَّذِی شَرِبْتَهُ فِیهِ مِنْ طِینِ قَبْرِ الْحُسَیْنِ وَ هُوَ أَفْضَلُ مَا اسْتُشْفِیَ بِهِ»؛ این شربتی که نوشیدی از خاک قبر حسین(علیهالسلام) بود که از او شفا می‌گیرند. «فَلَا تَعْدِلْ بِهِ»؛ چیزی را مقابل این ندان؛ دارویی را مقابل این ندانید و از آن عدول نکنید. این داروی اصلی است، با چیزی مقایسه‌اش نکنید. «فَإِنَّا نَسْقِیهِ صِبْیَانَنَا وَ نِسَاءَنَا»؛ ما از این به بچه‌هایمان و زنانمان می‌نوشانیم .«فَنَرَی فِیهِ کُلَّ خَیْرٍ»؛ هر خیری بگویی در این دارو و شربت هست. آن شربت چیست؟ شربت تربت

 

پذیرایی با شربت تربت و آب فرات/ شربت شفا

دوستان حُسن سلیقه به خرج دادند با آب فرات و تربت امام حسین(علیه‌السلام) چنین پذیرایی‌ای را برای عزیزان آماده کردند. در سال‌های گذشته مواردی بوده که بیماران لاعلاج با این شربت تربت درمان شدند. شخصی از خارج استان آمد این شربت را گرفت، برد و مریضش شفا پیدا کرد. من تبلیغ هیئت نمی‌کنم تبلیغ تربت امام حسین(علیه‌السلام) می‌کنم. چقدر خوب است که در مجالس اهل بیت(علیه‌السلام) از این دست کارها انجام شود و دوستانی هم برای تأمین آن شریک شوند. سیب را بعضی‌ها بانی می‌شوند. شما هم در این موارد شریک شوید برای شما می‌ماند. چگونه می‌ماند؟ وقتی چنین عملی انجام می‌شود، خود این عمل تعظیم شعائر است و این عمل اگر سبب شفای کسی شود، تمام عباداتی که آن شخص بعد از آن انجام می‌دهد در پرونده اعمال کسانی که در این اتفاق سهمی داشته‌اند، نوشته می‌شود. این کمترینش است. بالأخره مؤمن در دنیا باید زرنگ باشد.

 

آداب استفاده از تربت

در فراز پایانی روایت اینطور آمده است: محمدبن مسلم عرض می‌کند که ما به تربت استشفا کنیم؟ یعنی برای طلب شفا از تربت استفاده کنیم؟ حضرت می‌فرمایند: بله، ولی آداب دارد. یکی از آداب تربت این است که باید مخفی شود. تربت را دم دست، در طاقچه و در دسترس قرار ندهید. بعد حضرت می‌فرمایند: این تربت اگر باز باشد در مرئا و منظر باشد، ممکن است مورد دست‌برد جنیان و اشخاص شروری قرار بگیرد و خاصیت خودش را از دست بدهد؛ لذا مخفی کنید و از آن استشفا کنید. یکی دیگر از شرایط این است که فرمودند: بیش از یک نخود از آن استفاده نکنید، به این معنا که مقدار کمی از آن استفاده کنید. از اینکه تربت را زیاد استفاده کنید نهی کرده‌اند.

 دعاهایی دارد که قبل از استفاده از تربت این دعاها را بخوانید. باید وضو بگیرید رو به قبله باشید. دعایی دارد آن را بخوانید و به قصد استشفا استفاده کنید. بعضی از بزرگان برای درمان بعضی از بیماری‌های معنوی چله‌ استشفا به تربت توصیه می‌کردند، البته آدم باید به اهلش مراجعه کند.

 

تربت؛ یک مخلوق مقدس است

تسبیح و مهر تربت از وجود مبارک زین‌العابدین(علیه‌السلام) به ما رسیده است، حساس باشید که نمازهایتان را با مهر تربت بخوانید و تسبیح تربت را به همراه داشته باشید، برکاتی دارد. ان‌شاالله خدای‌ متعال از انوار مطهر و مبارک زین‌العابدین(علیه‌السلام) ما را هم بهره‌مند بفرماید. ان‌شا‌الله از وجود مبارک امام حسین(علیه‌السلام) بهرمند شویم که: «این آواز‌ها از شه بود».

 خرید و فروش تربت امام حسین(علیه‌السلام) اشکال دارد، تربت یک مخلوق مقدس است، شأن آن بالاتر از خرید و فروش کردن است، مثل قرآن. البته قرآن را همه می‌خرند و می‌فروشند. خرید و فروش تربت حرام نیست ولی به شأن تربت جسارت است به عنوان کالا به آن نگاه کنند. اینها را باید دقت و برای تهیه تربت به اهلش مراجعه کرد.

یک نکته دیگر در مورد تربت اینکه تربت را ترجیحاً در اماکن نامقدس و آلوده با خودتان نبرید، چون در روایت دارد که اگر به تربت اهانت شود اثرش از بین خواهد رفت. به تربت نباید اهانت شود، تربت را باید مقدس نگه داشت. ان‌شاالله که خدای متعال ما را از بلایا و آفات آخرالزمان حفظ کند.

 

صحیفه سجادیه کتابت و انشای امام/ از صحیفه سجادیه غفلت نکنید

یکی از علما به کسانی که پای این مجالس و محافل می‌آیند توصیه‌ کردند، مخصوصاً شب میلاد امام ‌زین‌العابدین(علیه‌السلام) از صحیفه سجادیه غفلت نکنید. همین امشب صحیفه سجادیه را اگر ندارید، تهیه کنید، و اگر دارید عهد کنید در هفته تورق کنید و دعاهایی از آن را با ترجمه بخوانید. خدا می‌داند که چه تحولی در وجود انسان به وجود می‌آید. این حلوای تن‌تنانی را تا نخوری ندانی، این را باید چشید. ما شیعه امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) هستیم و بر مصائب حضرت هم گریه می‌کنیم، ولی به کتاب ایشان بی‌توجه‌ هستیم‌. نهج‌البلاغه قلم امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نیست، بیانات ایشان است که علما جمع کرده‌اند اما صحیفه سجادیه را امام می‌فرمودند دو پسرشان می‌نوشتند، صحیفه سجادیه کتابت و انشای امام و کتابی فوق‌العاده است؛ لذا عزیزان به این کتاب هم ان‌شاالله ارادت بیشتری داشته باشند.

 


[1]. سوره انسان، آیه 21.

[2]. زیارت وارث.

[3]. وسائل‌الشیعه، ج 14، ص 537.

[4]. همان.

[5]. همان.

[6]. سوره اسرا، آیه 82.

[7]. بحارالانوار، ج 18، ص 123.

[8]. بحارالانوار، ج 101،ص 124.

[9]. وسائل‌الشیعه، ج 14، ص 537.

[10]. همان.

[11]. بحارالانوار، ج 101، ص 118.

[12]. بحارالانوار، ج 99، ص 195.

[13]. وسائل الشیعه، ج 3، ص 608.

[14]. وسائل‌الشیعه، ج ۳، ص ۶۰۷ و ۶۰۸٫.

[15]. بحارالانوار ، ج۵۷، ص ۱۵۷. کامل الزیارت، ابن قولویه قمی، ص ۲۷۶٫.