با امام می‌توان به مقصد رسید

با امام می‌توان به مقصد رسید


با امام می‌توان به مقصد رسید

 

حجت‌الاسلام مهدوی‌نژاد: چگونه اعمال مردم تابع اعمال امامشان است؟ // نظام عفو و عذاب الهی مبتنی بر مسئله ولایت است // کسانی که ولایت امام معصوم را نمی‌پذیرند، یا اینکه ولایت امام معصوم را پذیرفتند ولی ولایت جانشینان امام معصوم را نمی‌پذیرند، چه سرنوشتی خواهند داشت؟ // انسان چطور از مسیر ولایت خارج می‌شود؟ // شیطان در سه حالت انسان را رها می‌کند... // گستره فیض و برکات و تأثیرات یک عمل به دستور امام عادل، در بندگی خدا روی کره زمین غیرقابل‌حساب است // گمراهانی که با امام، راهشان را پیدا کردند...

 

شناسنامه:  

عنوان: قرار هفتگی

موضوع: شرح روایت شراب و شیعه ۲

زمان: شنبه 1 مهر 1402

مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

پاسخ امام صادق(علیه‌السلام) در مورد گناهانی که شیعیان مرتکب می‌شوند

در جلسه‌ گذشته مطالبی از امام رضا(علیه‌السلام) نقل کردیم که برای شیعیان و دوستان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) مضمون عجیبی داشت و آن نحوه پاسخ ایشان به یک انسان منافق و ایرادگیر بود. این شخص به محضر امام آمد و شروع کرد به خرده گرفتن که بعضی از دوستان و شیعیان شما شراب می‌خورند. درباره پاسخ حضرت در جلسه‌ گذشته به طور مفصل توضیحاتی دادیم. حال به روایت دیگری که مشابه این روایت است، اشاره می‌کنم. نکاتی ‌که پس از آن خواهیم گفت اهمیت زیادی دارد؛ چراکه شیعیان و دوستان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) باید در سلوک و طی طریقشان در حیات دنیوی، طبق دستورالعمل و قوانینی که وضع شده حرکت کنند تا رشد کنند.

روایتی که عرض می‌کنم از کتاب شریف «التمحیص» صفحه 40  است که در آن سلسله‌ روایاتی هم بیان شده است. شخص مغرضی به محضر امام صادق‌(علیه‌السلام) آمد و همین حرف را زد‌ که شیعیان شما نبیذ می‌خورند. امام تا سه دفعه این شخص را که به قصد ایرادگیری از شیعیان آمده‌ بود، نادیده گرفتند؛ بعد از آن، شخص گفت: آقا اجازه دهید حرفم را بیان کنم. آقا فرمودند: بگو، گرچه می‌دانم که حرف نادرستی خواهی گفت. آن شخص گفت: «إِنَّ شِیعَتَکَ یَشْرَبُونَ النَّبِیذَ»؛ بعضی از شیعیان شما شراب می‌خورند. پس امام در جواب فرمودند: «وَ مَا بَأْسٌ بِالنَّبِیذِ، أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ: أَنَّ أَصْحَابَ رَسُولِ اللَّهِ کَانُوا یَشْرَبُونَ النَّبِیذَ.»؛ چه اشکالی دارد که نبیذ بخورند؟ از پدرم شنیدم که از جابر نقل کرد که اصحاب پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم‌ نبیذ می‌خوردند. حضرت حرف آن مرد را اینگونه تعبیر کرده بود که منظورش از نبیذ همان شربت خرماست، زیرا هم به شربت خرما و هم به شراب خرما نبیذ می‌گفتند. شخص تصحیح کرد که منظور من مسکر و شراب است! حضرت جواب دادند: «شِیعَتُنَا أَزْکَی وَ أَطْهَرُ مِنْ أَنْ یَجْرِیَ لِلشَّیْطَانِ فِی أَمْعَائِهِمْ رَسِیسٌ»؛ شیعیان ما مطهرند و پاک‌تر از آنند که شیطان بخواهد در وجود آنها نفوذ کند و این نجاسات را وارد وجود آنها کند. «إنَّ فَعَلَ ذَلِکَ الْمَخْذُولُ مِنْهُمْ»؛ اما اگر کسی از شیعیان ما مخذول شد، یعنی خودش را خوار کرد و با بی‌ایمانی و ضعف ایمان، خودش را به خفت انداخت و اسیر شیطان شد و چنین عملی انجام داد، «فَیَجِدُ رَبّاً رَءُوفاً وَ نَبِیّاً بِالاسْتِغْفَارِ لَهُ عَطُوفاً وَ وَلِیّاً لَهُ عِنْدَ الْحَوْضِ وَلُوفاً»؛ یک پیغمبر عطوف، خدایی مهربان و امامی دارد که نزد حوض کوثر منتظر اوست. «وَ تَکُونُ وَ أَصْحَابَکَ بَبَرَهُوتَ مَلْهُوفاً»؛ ولی تو و امثال تو که چنین حرفی می‌زنید و در طریق اهل‌بیت(علیهم‌السلام) نیستید، در بیابان برهوت سرگردانید. ما منتظر این شیعه‌ایم و خدا با او مهربان است و در قیامت کار او اصلاح می‌شود، حتی اگر شیطان او را گول زده باشد و دچار این لغزش شده باشد. «قَالَ: فَأُفْحِمَ الرَّجُلُ وَ سَکَتَ»؛ یک‌دفعه مرد ساکت شد. حضرت جواب دادند: اگر شیعه ما این عمل را انجام داد، در آخر خدا و پیغمبر و ما او را نجات می‌دهیم. اما دوباره این فرد حرفش را ادامه می‌دهد و می‌‌گوید: من می‌گویم اینها شراب می‌خوردند و شما باز می‌گویی ما و خدا و پیغمبر نجاتش می‌دهیم؟! چون شراب در روایات خیلی تقبیح شده؛ شراب حرام عجیبی است، می‌فرمایند: اگر همه‌ بدی‌ها در اتاقی باشد و به آن قفل زده باشند، کلید آن شراب است؛ چراکه اگر کسی شراب بخورد و عقل او زایل شود، هر گناهی از او سر می‌زند.

 امام فرمودند: «سَلَبَکَ اللَّهُ لِسَانَکَ، مَا لَکَ تُؤْذِینَا فِی شِیعَتِنَا مُنْذُ الْیَوْمِ»؛ خدا زبانت را از تو بگیرد، داری ما را در مورد قیامت شیعیان‌مان اذیت می‌کنی؟! «أَخْبَرَنِی أَبِی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ(صلی‌الله‌علیه‌وآله) عَنْ جَبْرَئِیلَ عَنِ اللَّهِ تَعَالَی أَنَّهُ قَالَ..‌.» از این سلسله شنیدم که خدای تبارک و تعالی می‌فرماید:  «مُحَمَّدُ إِنِّی حَظَرْتُ الْفِرْدَوْسَ عَلَی جَمِیعِ النَّبِیِّینَ حَتَّی تَدْخُلَهَا أَنْتَ وَ عَلِیٌّ وَ شِیعَتُکُمَا إِلَّا مَنِ اقْتَرَفَ مِنْهُمْ کَبِیرَةً فَإِنِّی أَبْلُوهُ فِی مَالِهِ أَوْ بِخَوْفٍ مِنْ سُلْطَانِهِ حَتَّی تَلَقَّاهُ الْمَلَائِکَةُ بِالرَّوْحِ وَ الرَّیْحَانِ وَ أَنَا عَلَیْهِ غَیْرُ غَضْبَانَ»؛ ای محمد! همانا من ورود تمام پیامبران را به بهشت ممنوع ساختم تا تو و علی و شیعیانتان وارد بهشت شوید. مگر آن شیعه‌ای که مرتکب گناه کبیره شده باشد‌، من او را در دنیا به فقر و مشکلات و ترس از کسی که بر او مسلط شده، مبتلا می‌کنم تا وقتی که ملائکه را در هنگام مرگ ملاقات می‌کند که با گل و ریحان از او استقبال می‌کنند و من هم بر او غضبی ندارم.

حضرت می‌فرمایند: «فَهَلْ عِنْدَ أَصْحَابِکَ هَؤُلَاءِ شَیْ‏ءٌ مِنْ هَذَا؟ فَلُمْ أَوْ دَع‏»؛ آیا هم‌کیشان تو چنین امتیازی دارند؟ آیا خدا برای کسانی که به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) اعتقادی ندارند هم چنین امتیازی قائل شده است؟

حضرت اینگونه با او مواجه می‌شوند و پایان کار را می‌گویند. اینجا نقش فرد از جانب منافقین، ملامت امام و شیعیان است و از طرهی هم نقش حضرت، پاسخ‌گویی کوبنده به کسی است که به دنبال تخریب و سرزنش و بهانه‌جویی است‌. سؤالی برای آن مرد پیش نیامده بود که به دنبال جواب باشد، حضرت هم پاسخی در خور او می‌دهند که در عین‌ حال جواب کاملی است. منتها حضرت جزئیات این جواب را حذف می‌کنند و نهایتش را می‌فرمایند که شیعیان عاقبت‌به‌خیر می‌شوند. آنها اگر مرتکب گناهانی شوند، گناهانشان بخشیده می‌شود مگر به چند اما و اگر که من خواهش می‌کنم به این اما و اگرها توجه کنید.

 

بخشش گناهان با چه شرطی؟

بنابراین حرف این است که آن دسته از شیعیان که حضرت می‌فرمایند گناهانشان بخشیده می‌شود حتی اگر شراب خوردند و خودشان را خوار کردند و زمین خوردند یا گناهان کبیره و بزرگ انجام دادند، ما آنها را نجات می‌دهیم و خدا به آنها مهربان است، شرط و شروطش چیست؟

این مطلب را خیلی دقت بفرمایید. دو سؤال داریم و جواب این دو سؤال. یکی که اگر ولایت و صراط مستقیم هست، اگر خدا برای آنها که در طریق‌اند و دنبال اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستند، این امتیازات را قرار داده که حتی اگر گناهان کبیره هم انجام دهند، خدا حسابشان را در دنیا صاف می‌کند و بالاخره آخرت کارشان راه می‌افتد، چطوری در این صراط مستقیم قرار می‌گیرند یا باقی می‌مانند و آیا ممکن است اینها از صراط مستقیم خارج شوند؟ و با خارج شدن از صراط، از این شرط خارج شوند و دیگر مشمول این امتیازات که برای پیروان اهل‌بیت(علیهم‌السلام) است نباشند؟

 

شرط باقی ماندن در راه ولایت

البته ماندن در صراط مستقیم (صراط اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و ولایت) شرایطی دارد که اولین و مهمترین شرط آن تحت ولایت امام معصوم بودن است؛ یعنی پذیرفتن ولایت چهارده معصوم و دوازده امام با آن مشخصه‌ها و اسامی و واجب‌‌الاطاعه دانستن آنها و قلباً و اعتقاداً پذیرفتن آنها باشد تا شیعه محسوب شود.

 پس همان‌طور که عرض کردیم باید در مسیر آنها باشد، آنها را قبول داشته باشد تا شیعه باشد.

 

امام عادل و امام جائر

امام معصوم به پیامبر متصل است و پیامبر به خدا. وقتی امام معصوم حاضر باشد، امام عادل، معصوم هست. وقتی امام معصوم مثل الان که دوران غیبت است غایب باشد، امام عادلِ غیرمعصوم که منصوب از طرف امام معصوم است باید مورد اطاعت واقع شود تا همان سلسله و راه ادامه پیدا کند و این شرط که ما در ولایت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هستیم برای ما محقق شود.

وقتی می‌گویند امام عادل، در روایت منظور از امام عادل معصوم که دوازده ذات مقدس‌ هستند و امام عادل غیرمعصوم در اینجا یعنی پیشوا که در دوران غیبت، وُلات امر وکسانی که ولی‌امر می‌شوند منظورند و بحث جدایی دارد.

 

اعمال مردم تابع اعمال امامشان است

از امام باقر(علیه‌السلام) روایتی است که فرمودند: «قال الله تبارک و تعالی: «قَالَ اَللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی لَأُعَذِّبَنَّ کُلَّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَةِ کُلِّ إِمَامٍ جَائِرٍ لَیْسَ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَعْمَالِهَا بَرَّةً تَقِیَّةً وَ لَأَعْفُوَنَّ عَنْ کُلِّ رَعِیَّةٍ فِی اَلْإِسْلاَمِ دَانَتْ بِوَلاَیَةِ کُلِّ إِمَامٍ عَادِلٍ مِنَ اَللَّهِ وَ إِنْ کَانَتِ اَلرَّعِیَّةُ فِی أَنْفُسِهَا ظَالِمَةً مُسِیئَةً.»[1]؛ خدا قسم خورد که من مسلمان‌هایی را که در امت اسلامی تحت ولایت امام جائری رفتند که این امام جائر از طرف خدا نیست، عذاب می‌کنم. امام جائر یعنی سلسله این کسی که حاکم شده به «الله» و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) نمی‌رسد، از طریق امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) به پیامبر و خدا نمی‌رسد، هرکس تحت ولایت امامی برود که این امام، عادل نیست، جائر است، از طرف خدا نیست. من این رعیت را عذاب می‌کنم، اگر‌چه این آدم‌ها، آدم‌هایی باشند که اعمال خوبی انجام می‌دهند، ظاهراً اهل تقوا و کارهای نیک هستند و کارهای خوب زیادی انجام می‌دهند، من اینها را عذاب می‌کنم. اما گروه دیگری از مسلمانان را من عفو می‌کنم و می‌بخشم؛ آنهایی که تحت ولایت امام عادل رفتند. اگرچه این آدم‌ها اهل گناه باشند و درحال ظلم به خودشان باشند و مبتلا به گناهانی باشند، من اینها را می‌بخشم.

 امام باقر(علیه‌السلام) می‌فرمایند خدا مسلمان‌هایی که تحت ولایت یک امام جائر رفته‌اند، حتی اگر کارهای خوبی هم انجام می‌دهند، ظاهراً تقوا هم دارند، اعمال خوبشان را نمی‌پذیرد و عذابشان می‌کند، اما مسلمان‌هایی که زیر پرچم یک امام عادل رفتند که از طرف خداست، اگر چه اهل گناه هم باشند خدا آنها را عذاب نمی‌کند و گناهانشان را هم می‌بخشد.

در روایت دیگری شخصی از امام صادق(علیه‌السلام) سؤال کرد: «مَا العِلَّةُ أن لا دینَ لِهؤُلاءِ، ولا عَتَبَ عَلی هؤُلاءِ؟ قالَ: لِأَنَّ سَیِّئاتِ الإِمامِ الجائِرِ تَغمُرُ حَسَناتِ أولِیائِهِ وحَسَناتِ الإِمامِ العادِلِ تَغمُرُ سَیِّئاتِ أولِیائِهِ»[2]؛ علت چیست؟ چگونه است که اینها با این‌ همه کار خیر، دین ندارند اما گروه دوم با وجود گناهشان دین دارند و سرزنش نمی‌شوند؟! امام پاسخ دادند: برای اینکه گناهان امام جائر همه کارهای خیر طرفدارانش را از بین می‌برد و می‌پوشاند وکارهای خوب و حسنات امام عادل، گناهان همه پیروانش را می‌پوشاند. این روایت، از علامه مجلسی در مستدرک سفینه‌البحار هم هست و روایت معتبری است. علمایی درباره این روایت بحث کرده‌اند.

 

نظام عفو و عذاب الهی مبتنی بر مسئله ولایت است// سرنوشت کسانی که ولایت امام معصوم را نمی‌پذیرند

 به این دلیل این روایت را اینجا خواندم که خواستم عرض کنم چه کسی مورد عفو واقع می‌شود. نظام عفو و عذاب الهی مبتنی بر مسئله ولایت است. مسئله ولایت خیلی مهم است، جلسه قبل هم گفتیم: کسی ولایت امام معصوم و جانشینان امام معصوم را بپذیرد، این آدم در صراط و راه است و کسی که ‌در راه است هر ‌قدر هم زمین بخورد، هر ‌قدر هم تصادف کند و مشکلات برایش پیش بیاید آخرش به مقصد می‌رسد هر چقدر هم دیر راه بیفتد ولی در مسیر قرار دارد.

کسانی که ولایت امام معصوم را نمی‌پذیرند یا اینکه ولایت امام معصوم را پذیرفتند ولی ولایت جانشینان امام معصوم را نمی‌پذیرند، سرنوشتشان چیست؟ سرنوشتشان این است که خدا هر چقدر کار خوب هم بکنند عذاب‌شان می‌کند. حرف، حرف خیلی مهمی است. شاید باید در یک جلسه طولانی‌تر به بحثش بپردازیم ولی الحمدلله اهل جلسه، اهل درک این مسائل‌اند. من خلاصه بگویم و مفصلش برای جلسه دیگری باشد.

 

پیروی از امام عادل کفه اعمال او را بر همه غلبه می‌دهد

ببینید امام عادل و حق وقتی پیروانی داشته باشد، وزنه وکفه اعمال او بر کفه اعمال همه غلبه دارد. یک دستور امام عادل و یک عمل به دستور امام عادل، گستره فیض و برکات و تأثیراتش در بندگی خدا روی کره زمین غیرقابل‌حساب است. وقتی شما از امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) تبعیت می‌کنید، مستقیماً در راه تحقق عبودیت خدا روی زمین کمک می‌کنید. هر حرفی ایشان می‌زنند، هرکاری می‌کنند و شما عمل می‌کنید، باعث می‌شود اگر گناهانی هم در این مسیر دارید، خدا به سبب تبعیت شما از ایشان و در مسیر بودنتان و بر حق عمل کردنتان، ببخشد ولو اینکه جاهایی پایتان به زمین بلغزد و زمین هم بخورید، ولی خدا دستتان را می‌گیرد، چراکه در مسیر هستید.

مثلاً می‌گوید داشتیم به مشهد می‌رفتیم، تصادف کردیم. یک روز معطل می‌شوی اما دوباره راه می‌افتی. می‌گوید گناه کردیم، گناهان بدی هم کردیم. می‌پرسیم امام زمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) را قبول داری؟! می‌گوید بله، امام حسین و امیرالمؤمنین(علیهما‌السلام) را واقعاً، قلباً قبول داری؟ بله. در مصیبتشان گریه هم می‌کنم، سینه هم می‌زنم. قلباً قبول دارم، ولی مبتلا به گناه هم هستم. اینکه مبتلا به گناه هستی، خوب نیست ولی چون تو قبول داری، در مسیر درست هستی، امید است که به مقصد برسی؛ ولی اگر در راه نبودی حالا هر چقدر هم نماز بخوان و روزه بگیر، وقتی ولایت را قبول نداشته باشی، به دردت نمی‌خورد.

 

تنها راه تحقق عبودیت روی کره زمین

تحت ولایت امام عادل بودن باعث می‌شود که انسان در مسیر باشد و اگر در مسیر خطایی هم از او سر بزند قابلیت راه افتادن، بخشش و بازیابی وجود دارد. پس اینکه می‌فرماید اگر تحت ولایت امام عادل نباشی، اعمال خوبت هم بر باد می‌رود برای این است که تنها راه تحقق عبودیت روی کره زمین امام است؛ پیرو او باش، آنوقت در مسیر هستی.

پس مطلب اول: ما چطور در صراط مستقیم بمانیم و از صراط مستقیم منحرف نشویم؟ مهمترین مسئله‌اش تبعیت از امام عادل است. باید در صراط مستقیم ولایت باقی بمانیم. اگر از امام عادل تبعیت نکردی یعنی از امام عادل معصوم و امام عادل غیرمعصوم که در دوران غیبت است تبعیت نکردی اعمالت قبول نیست. ما در دوران غیبت چکار کنیم؟! در این دوران دست ما را در دست ولی‌فقیه گذاشتهاند. فرمودند: دنباله‌رو او باش.

 

گمراهانی که با امام راه را پیدا کردند

پس اولین مسئله که در راه بمانیم و از صراط خارج نشویم این است که از امام عادل تبعیت کنیم. روایتش را هم خواندیم که خدا اینقدر روی تبعیت از امام عادل تعصب دارد. اگر تبعیت کردی، حتی اگر گناهکار هم بودی خدا مثل خیلی‌ها که در تاریخ دستشان را گرفت، دستت را می‌گیرد. همان‌طور که در زمان ائمه معصومین(علیهم‌السلام) مثال‌های زیادی وجود دارد، کسانی که به‌خاطر ائمه هدی(علیهم‌السلام) آمدند مثل حُر که جریانش را زیاد شنیده‌اید. نمونه‌ها زیادند. در زمان ما یعنی زمان غیبت هم نمونه زیاد است که به واسطه ولی‌فقیه به راه هدایت کشیده شدند؛ نمونه‌اش طیب‌ حاج‌رضایی که در زمان شاه ملعون بهخاطر احترام به امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) و حفظ حرمت ایشان به امام توهین نکرد و شاه او را اعدام کرد و امام(رحمت‌الله‌علیه) در مورد او چه گفتند! نمونه دیگر شاهرخ ضرغام که آدم گمراهی بود و در مسیر نبود و به واسطه امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) هدایت شد. و الان هم کسانی هستند. پس این مسئله‌ است که روشن است که: بودن در مسیر و تحت اطاعت امام عادل بودن خیلی مهم است.

شخصی در فتنه ۸۸ اصلاً لاتی حرف می‌زند، فیلمش موجود است، خطاب به رهبری می‌گوید: آقا غصه نخور من به خدا، شاهرگم را هم می‌دهم اگر... این آدم در مسیر است، این آدم اگر خطا هم بکند دستش را می‌گیرند، چون در مسیر است‌. خانمی بدحجاب است، از چشمش دارد اشک می‌ریزد و عکس مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) و شهید حججی را گرفته و دارد برای سردار سلیمانی اشک می‌ریزد، این گناه ندارد؟ چرا گناه دارد. گناهش توجیه ندارد؟ نه، گناهش توجیه ندارد، گناهش، گناه است ولی این فرد هدایت می‌شود، اگر خودش را اصلاح نکرد، در روایت می‌گوید در همین دنیا مبتلایش می‌کنیم و او را پاک می‌کنیم و آخر به بهشت می‌رود. قبول دارد، قلباً قبول دارد. این فرد در مسیر است. پس یک شرطش این است.

 

انسان چگونه از مسیر ولایت خارج می‌شود؟

چطور کسی از مسیر ولایت خارج می‌شود؟ یک: از طریق مخالفت با امر امام عادل. دو: از طریق کثرت گناهان صغیره و کبیره.

دو واژه صراط مستقیم و حِصن را عرض کردم. شما این روایت را از امام رضا(علیه‌السلام) شنیدید: «کَلِمَهُ لا إلهَ إلاّ اللّه حِصْنی، فمَنْ دَخلَ حِصْنی أمِنَ مِن عَذابی. بِشُروطِها! و أنا مِن شُروطِها»[3]؛ یعنی هرکس وارد حصن من شود؛ کلمه «لااله‌الاالله» (توحید)؛ یعنی هرکس موحد شود در حصن من قرار گرفته است. بعد حضرت می‌فرمایند: «بِشُروطِها! و أنا مِن شُروطِها»، این شرط دارد و من شرطش هستم، من یعنی امام عادل معصوم؛ یعنی تبعیت از من، شما را به این توحید و حصن می‌رساند. در روایات می‌بینید ائمه معصومین(علیهم‌السلام) و به تبع آنها اولیای آنها، هم صراط‌اند و هم حصن‌اند. چون صراطند، راهی هستند که به خدای متعال منتهی می‌شود، تنها راه در عالم‌اند. و هم حصن‌اند؛ یعنی وقتی ولایت آنها را پذیرفتی در دژی قرار می‌گیری که شیطان نمی‌تواند به تو لطمه‌ای بزند.

اینکه می‌فرماید محبت امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) حسنه‌ای است که گناهان به آن ضرر نمی‌زند، یعنی چه؟! یعنی شما در مسیری هستی که با وجود اینکه گناه هم می‌کنی باز هم در مسیر قرار داری، از مسیر خارج نشدی، این محبت و این جاده تو را حفظ می‌کند، این طریق تو را می‌رساند.

پس هم صراط مستقیم هم حصن هردو به اهل‌بیت(علیهم‌السلام) اطلاق می‌شود. چون در جای دیگر می‌فرماید: «وَلَایَةُ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ حِصْنِی». پس هم کلمة «لا‌اله‌الاالله» حصن است هم ولایت علی‌بن‌ابی‌طالب.

پس بحث، بحث توحید است و ولایت هم همان توحید است، ولایة الله، ولایة الرسول، ولایة ائمه معصومین(علیهم‌السلام). توحید و ولایت یک چیز است. این مطلب در جلسه‌ای باید مفصلاً توضیح داده شود ولی اجمالاً این را می‌دانید.

 

ساحت‌های توحید

«لااله‌الاالله» لفظ توحید است، ولایت اهل‌بیت(علیهم‌السلام) هم همان حصن الهی، صراط مستقیم و توحید است. توضیح مختصر اینکه؛ در مورد توحید، سه ساحت توحیدی وجود دارد.

شما وقتی می‌گویید من موحد و خداپرستم سه اعتقاد باید داشته باشید: یک: توحید در خالقیت؛ یعنی خدا خالق من است، خدا مرا آفریده و اصل وجودم وابسته به خداست. بدون خدای متعال وجود متصور نیست، پس خلقت ما از خداست. خیلی‌ها در دنیا هستند که معتقدند ما همین‌جور به وجود آمده‌ایم. پس فرق می‌کند که شما معتقد باشید که خدا خالق شماست. جالب است بدانید خیلی از بت‌پرست‌ها در زمان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) کافر و مشرک بودند! یعنی «الله» را قبول داشتند، ولی برای «الله» شریک قائل بودند. می‌گفتند: «ما نَعْبُدُهُمْ إِلاَّ لِیُقَرِّبُونا إِلَی اللَّهِ زُلْفی‌»[4]؛ ما بت‌ها را می‌پرستیم تا ما را به خدا نزدیک کنند! انحراف در عقیده داشتند، ولی خالق خود را خدا می‌دانستند.

دو: توحید در ربوبیت؛ هر مؤمن و مسلمانِ موحدی باید به توحید در ربوبیت هم معتقد باشد. ربوبیت یعنی معتقد باشیم نه تنها خالق ما خداست، بلکه ربّ و مربی و پرورش‌دهنده ما هم خداست. ما در ادامه حیات، رزق و روزی، مرگ و رشد و هر اتفاقی که می‌خواهد در این دنیا برایمان بیفتد مستقل نیستیم و به خدا نیاز داریم. یعنی ما هیچ استقلالی از خود نداریم.

 توحید در ربوبیت دو شاخه می‌شود: توحید در ربوبیت تکوینی و تشریعی. ربوبیت تکوینی؛ تکوین یعنی کون، بودن و شدن؛ یعنی عالم خَلق. بیشتر اشاره به سایر مخلوقات غیر از مخلوقاتی که دارای عقل‌اند دارد؛ درخت، کوه، جنگل و حیوانات. همه مخلوقاتی که در این عالم‌اند تحت قانون تکوینی الهی‌اند؛ یعنی خدا کارگردانی این عالم را بر اساس یک قوانین و سیستم‌های طبیعی و غریزی دارد اداره می‌کند، مثلاً دانه در زمین رشد می‌کند. این عالم تکوین و قوانین تکوینی عالم است. نطفه در رحم قرار می‌گیرد و فعل و انفعالاتی اتفاق می‌افتد تا انسانی تولید می‌شود و به دنیا می‌آید. این می‌شود رشد تکوینی. در این تکوین عالم، خدا رب است، خدا ربوبیت دارد.

 اگر روزی تکنولوژی پیشرفت کرد و مثلاً اسپرم را به کمک دستگاه به انسان تبدیل کردند، نقش خداوند پابرجاست؛ چراکه اگر خدا نخواسته باشد این اسپرم تبدیل به انسان نمی‌شود.

شاید روزی پیشرفت‌ علم به حدی برسد که از ترکیب جن و انسان، اَبَرانسان‌هایی تولید شوند که برای ما بسیار عجیب است. ولی اگر اتفاق بیفتد، این هم کار خداست و هیچ چیز از قانون تکوین الهی خارج نیست. مثلاً هندوانه قرمز بوده ولی حالا رنگش زرد شده و طعم آناناس دارد، این هم کار خداست، اگر خداوند اجازه ندهد چنین اتفاقی نمی‌افتد. ما می‌توانیم گناه کنیم، گناه هم بد است ولی خدا مانع نشده و اگر اراده کند که این اتفاق نیفتد، نمی‌افتد؛ پس همه چیز تحت اراده تکوینی الهی است. این توحید ربوبی تکوینی‌ است.

 

توحید ربوبی تشریعی

تشریع مربوط به ذوی‌العقول ‌(هرکس که عقل دارد) است؛ مربوط به انسان‌ها و جنیان که عقل و اختیار دارند. به این معنا که خداوند عزوجل به آنها عقل داده و عقل، پیامبر درونی‌ است و آنها را به سوی سعادت هدایت می‌کند. از طرفی مربی‌های بیرونی یعنی انبیا و ائمه معصومین( علیهم‌السلام ) هم هستند و خداوند آنها را در بیرون گذاشته که انسان را هدایت کنند. این‌ تشریع است‌؛ عالم تشریع و شریعت، عالم آیین و دین است. در این عالمِ قوانین و ضوابط، خداوند کسانی را قرار داده تا انسان را هدایت کنند. به جز عقل‌هایی که درون ماست، عقل‌های کلی‌ در بیرون هستند که انبیا و ائمه معصومین(علیهم‌السلام) هستند و در عالم تشریع جای دارند و می‌فرماید در اینجا باید از عقل کل که پیامبر و امامان معصوم‌(علیهم‌السلام) هستند و بعد به تبعش جانشینانی که امام معصوم مشخص می‌کنند، تبعیت کنیم؛ این سلسله ولایت است.

 

توحید شیطان کامل است!

اعتقاد شیطان در توحید خالقیت و توحید ربوبیت تکوینی‌ درست است، می‌گوید: «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِی مِنْ نَارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طِینٍ»[5]؛. من از او بهترم؛ خدایا، تو مرا از آتش آفریدی و انسان را از خاک آفریدی. پس توحید در خالقیتش درست است. توحید در ربوبیت تکوینی‌‌اش هم درست است، چراکه معتقد است مرگ به دست خداست؛ یعنی همه موجودات روزی به دنیا می‌آیند و یک روز هم می‌میرند. «قَالَ أَنْظِرْنِی إِلی یَوْمِ یُبْعَثُونَ»[6]؛ شیطان گفت: خدایا تا روز قیامت به من مهلت بده؛ یعنی معتقد به ابتدا و انتهاست. شیطان حتی در بعضی مواقع در توحید تشریعی هم کفرِ عقیدتی ندارد، مثلاً به معاد اعتقاد دارد، ولی «أَبی وَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ»[7] کفر عملی دارد؛ اطاعت نمی‌کند.

 

مراقب باش از صراط مستقیم بیرون نروی

کسی که در عالم توحید به حصن می‌آید باید توحید‌ش درست باشد‌؛ یعنی توحید در خالقیت، ربوبیت (تکوینی و تشریعی). خیلی‌ها در ربوبیت تکوینی مشکل ندارند ولی در ربوبیت تشریعی، جایی که باید اطاعت کرد، شریعت، امام عادل، پیامبر‌ و قوانینی هست، آنجاست که نزاع شروع می‌شود. شیطان از آنجا منحرف شد، انسان‌ها هم از همان‌جا منحرف می‌شوند. می‌فرماید: اگر در صراط مستقیم باشید که صراط مستقیم از منِ خدا شروع می‌شود، به پیامبر، امام معصوم و جانشینان‌ آنها می‌رسد، بعد «إِنَّا لِلّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»[8]. اگر همین روند را ادامه دهید، به خودم بر‌می‌گردید و اگر در مسیر انحرافی رفتید، به من بر‌نمی‌گرد‌ید. پس مانند شیطان، مخالفت با دستورات خدا باعث خروج از صراط مستقیم می‌شود. اگر کسی از روی علم و عناد دستورات خدا را کنار زد و با امام عادل مخالفت کرد، او هم از صراط مستقیم خارج می‌شود. خداوند به او می‌فرماید: «فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ»[9]؛ برو، تو رانده‌شده هستی. خیلی از ما گناه می‌کنیم، گاهی گناه کبیره هم انجام می‌دهیم اما یک‌سری از کارهایمان نشان می‌دهد که خدا را قبول داریم، پیامبر و ولایتش را قبول کردیم. اهل‌بیت و صراط مستقیم را قبول داریم، پا‌ی آن هم ایستاده‌ایم، اما گاهی شیطان ما را فریب می‌دهد و دست ما را می‌گیرد و از صراط مستقیم به‌درمی‌برد، گناه و خلاف می‌کنیم و زمین می‌خوریم. دلیل آن هم از رو‌ی جهل، ضعف و یا خیلی از دلایلی ا‌ست که نمی‌دانیم. یا اینکه در صراط مستقیم هستیم ولی ضعیفُ‌الایمان هستیم؛ مرتب گناه می‌کنیم و زمین می‌‌خوریم ولی از صراط مستقیم بیرون نمی‌رویم. کسی با چند گناه و تعدادی گناه کبیره از صراط مستقیم خارج نمی‌شود.

 اگر کسی از روی جهل و ضعف به گناه مبتلا شد، درحالی‌که ائمه و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) و انبیاء را هم قبول دارد و بعد از گناهش توبه می‌کند و ناراحت می‌شود، در صراط مستقیم قرار دارد، اگر این فرد با همین گناهان و اعتقاد بمیرد، طبق روایات در قیامت به داد‌ش می‌رسند. به طور کلی به این افراد در دنیا بلا می‌دهند تا حساب‌شان صاف شود، اگر نشد شب اول قبر، باز اگر نشد برزخ، قیامت، جهنم...، ولی در نهایت به بهشت می‌روند. انسان هرچه در مسیر زندگی‌، مرتب خود‌ش را اصلاح کند، کمتر گناه کند و کفۀ گنا‌هانش را سبک‌تر کند، در آن دنیا کمتر معطل می‌شود. البته معطلی دارد، عذاب‌ها‌یش هم خیلی سخت است، همۀ این‌ سختی‌ها را هم می‌دانیم، ولی در آخر‌ کسی‌که اینگونه زندگی کند نجات پیدا می‌کند.

اهل‌بیت(علیهم‌السلام) برای کمک به ما در ایمان، عقیده و عمل در این مسیر به دادمان می‌رسند. در مورد امام حسین(علیه‌السلام) می‌فرمایند: «لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ»[10]. به جز کسانی‌که عناد دارند، امام حسین و سایر معصومین و انبیاء(علیهم‌السلام) آمدند تا اغلب افرادی که جهل یا ضعف ایمان دارند را نجات‌ دهند. ما باید با امام حسین(علیه‌السلام) ایمان خود‌ را بالا ببریم و جهل‌مان را رفع کنیم. در هیئت پای منبر می‌نشینیم تا رفع جهالت شود و مصادیق این موضوع را در کلام خداوند متعال و این بزرگان بیابیم. پس درگیری‌ها سر توحید ربوبیت تشریعی، ولایت و عمل است.

 

مسیر خروج از صراط مستقیم

ممکن است من که الآن در صراط مستقیم هستم، از این صراط مستقیم خارج شوم. اگر دو حالت بر ما مسلط شد، از همین صراط مستقیم خارج می‌شویم و دیگر شامل امتیازات شیعگی نخواهیم شد.

1. گناه یا کفر عقیدتی؛ می‌فرماید: اگر مبتلا به کفر عقیدتی شوید و ایمان تفریطی پیدا کنید. انحراف از صراط مستقیم یکی از راه تفریط در ایمان یا ترک نماز اتفاق می‌افتد؛ یکی از راه‌هایی که شیطان ایمان انسان‌ها را می‌گیرد؛ گناهانی مثل تفریط در ایمان و نماز نخواندن است که کفر عملی‌ است. می‌فرماید: حدّ ‌فاصل بین اسلام و کفر، نماز است، اگر کسی نماز نمی‌خواند نگوید مسلمانم. با این حال اگر بگوید نماز را قبول دارم از نظر عقیدتی کفر ندارد و مرتد نیست، ولی از نظر عملی کفر دارد. شیطان هم از نظر عملی کافر بود ولی از نظر عقیدتی کار‌ش درست بود. بعضی افراد ترک نماز، روزه، واجبات و انجام محرمات را تا جایی ادامه می‌دهند که منجر به کفر به آیات الهی می‌شود. « أَسَاءُوا السُّوأَی‏»[11] آنقدر بدی روی بدی انباشته می‌کند که نتیجۀ این کثرت گناهان، محرمات و ترک واجبات، تکذیب آیات الهی است. کم‌کم کار‌ش به جایی می‌رسد که می‌گوید خدا چیست؟ پیامبر کیست؟ همین دختر سگ را در دست می‌گیرد و -نستجیر با‌لله- به امام رضا(علیه‌السلام) فحش می‌دهد؛ بهخاطر کثرت گناه، کم و کوچک شمردن گناه، توبه نکردن، استغفار نکردن است. اوایل ناراحت می‌شد، گریه‌ا‌ش می‌گرفت، یک روز در خودش فرومی‌رفت، بعد کم‌کم برای خودش کار‌ی نکرد و رها کرد، از طرفی طرف قلبش سیاه شد و به انکار عملی رسید، انکار عملی هم ادامه یافت و به انکار عقیدتی و کفر عقیدتی رسید و از شیطان هم بد‌تر شد. لا‌اقل شیطان می‌گفت خدا هست، ربوبیت را قبول داشت. اما این افراد خدا را قبول ندارند. کثرت گناهان منجر به کفر عقیدتی می‌شود و کفر عقیدتی انسان را از صراط مستقیم خارج می‌کند و اگر از این دایره خارج شدیم، دیگر نباید انتظاری داشته باشیم. اما کسی که بد‌حجاب است یا گناه‌ صغیره یا کبیره انجام می‌دهد ولی مواظب است و توبه می‌کند، در صراط مستقیم است‌؛ حتی اگر دوباره هم گناه کند. اگر این فرد با همین وضع بمیرد، در قبر، برزخ و قیامت سختی می‌کشد ولی آخر ‌او را می‌بخشند و به بهشت می‌برند.

2. از طریق ثواب: راه دوم که شیطان به وسیله آن انسان را از راه راست خارج می‌کند با ثواب است! این خیلی مهم است. چگونه شیطان این کار را می‌کند؟ با نماز، روزه، عبادت، هیئت و امام حسین(علیه‌السلام) ما را از صراط مستقیم خارج می‌کند. شیطان(علیه‌اللعنه) می‌گوید: من با آدم‌ها‌ی مؤمن، حزب‌اللهی، مسجد‌ی و متدین سه کار می‌کنم و بعد کنار می‌روم: یک: او را مبتلا می‌کنم به «إِذَا اِسْتَکْثَرَ عَمَلَهُ»[12] عمل خود‌ش را زیاد می‌بیند، کار‌ی با او می‌کنم که خود‌ش را آدم خوبی تصور کند و کار‌ها‌ی خیر‌ش را زیاد و بزرگ ببیند.

امام(رحمةالله‌علیه) در کتاب چهل حدیث (اربعین حدیث) درباره‌ ریا می‌گویند؛ شخصی نیمه شب نماز شب می‌خواند و گریه می‌کرد و الهی العفو می‌گفت. ناگهان صدای در آمد و حسی به او دست داد و کمی مناجاتش را غلیظ‌تر کرد. وقتی سلام نماز را داد، دید سگی بیرون سردش بوده و در را باز کرده و وارد شده. کل نماز شبش را به سگ داد. خیلی اوقات فکر می‌کنیم خیلی از اعمال‌مان درست است ولی امام می‌فرماید طرف نماز شب می‌خواند، انتظار داشت جبرئیل بر او نازل شود.

 

فراموشی گناهان، دام شیطان

 دو: «وَ نَسِیَ ذَنْبَهُ» گناهانش را فراموش کند، یادش رفته بوده و حالا خودش را بالا می‌داند، درصورتی ‌که باید به یاد گناهانش بیفتد و سرش را پایین بیندازد. این بداخلاقی‌ها و عصبانیت‌ها و خیلی از احوالات منفی ما بهخاطر فراموشی گناهان‌مان است.

پس یکی از راه کفر عقیدتی که از راه تفریط در ایمان، ضعف ایمان، انسان مبتلا می‌شود از صراط مستقیم خارج می‌شود. یکی از راه افراط در ایمان، شیطان می‌گوید: یا من با گناه دینتان را می‌گیرم و یا با ثواب از صراط مستقیم بیرونتان می‌کنم، این یکی خیلی مهم است. با ثواب یعنی با نماز، روزه، عبادت، هیئت، امام حسین(علیه‌السلام)، ما را از صراط مستقیم خارج می‌کند. شیطان می‌گوید: من سه کار کردم دیگر رهایش می‌کنم، هر کار‌ی که دلش می‌خواهد بکند. ابتدا او را مبتلا می‌کنم؛ «اِذَا‌ استَکثَرَ عَمَلُه» عمل خود‌ش را زیاد می‌بیند. کار‌ی با او می‌کنم که خود‌ش را یک آدم خوبی تصور ‌می‌کند. چون کار‌ها‌ی خیر‌ش را زیاد و بزرگ می‌بیند، اعمالش را زیاد می‌بیند. شیطان می‌گوید من اگر موفق شوم کسی را مبتلا کنم عملش را زیاد ببیند دیگر کنار می‌روم. شما مشرک شدید چون فکر می‌کنید این کارها را خودتان انجام دادید. مغرور می‌شوید، فکر می‌کنید خودتان این کارها را انجام دادید. به هزار مسئله مبتلا می‌شوید که تمام زحماتتان را از دست بدهید.                

حضرت امام(رضوان‌الله‌علیه) در کتاب چهل حدیث (اربعین حدیث) درباره ریا می‌گویند؛ شخصی نیمه شب، نماز شب می‌خواند، در حالی‌که گریه می‌کرد و «الهی العفو» می‌گفت، یک‌دفعه صدای در آمد کمی حال مناجاتش را غلیظ‌تر کرد، بعد از سلام نماز، دید سگی بیرون سردش بوده در را باز کرده است، کلاً نماز شبش را به سگ داد. ما خیلی مواقع خیال می‌کنیم اعمالمان درست است. امام می‌فرمایند: «طرف نماز شب می‌خوانَد انتظار دارد جبرئیل بر او نازل شود».

در ادامه می‌فرماید: «وَ نَسِیَ ذَنبَهُ»؛ گناهانش را فراموش کند. بداخلاقی‌ها، عصبانیت‌ها و خیلی از این چیزها برای این است که یادتان می‌رود چه گناهی کردید و مقابل خدا شرمنده باشید.

 

عُجب، حربة شیطان

«وَ دَخَلَهُ اَلْعُجْبُ» سومین چیزی که شیطان می‌گوید انسان مؤمن را مبتلا می‌کنم و کنار می‌ایستم تا هر کاری می‌خواهد بکند «دَخَلَهُ العُجب» است؛ وقتی است که انسان گرفتار عُجب میشود. عُجب، خودشیفتگی معنوی است. شخص به تدبیر، عقل و منطقش خیلی می‌نازد. می‌تواند همه را ساکت ‌کند، نمی‌توانند جوابش را بدهند. نباید اینگونه خودش را بزرگ می‌کرد. باید کوچکی می‌کرد. باید ساکت می‌ماند. مقهور عبادت و منطق و استدلال خودش شده، این آدم دچار عُجب شده، بهخاطر معنویات و داشته‌های معنوی‌اش فریب خورده است. می‌گوید ما که آدم اهل عبادت و اهل بندگی هستیم، اعمال خوبش را زیاد می‌بیند. گناهانش را فراموش می‌کند و به خودش، به معنویات، خوبی‌ها و داشته‌هایش مغرور می‌شود. خیال می‌کند خودش مستقلاً در خوب شدن و خوب بودنش نقشی داشته است. شیطان می‌گوید من این آدم مؤمن را رها می‌کنم. این با این وضعیتی که دارد، مستقیم به جهنم می‌رود.

 

راه باقی ماندن در صراط مستقیم

چگونه از صراط مستقیم خارج نشویم؟ 1. مطیع امام عادل باشیم و مخالفت با امام عادل نکنیم. 2. کفر عقیدتی، نداشته باشیم که ما را از صراط مستقیم خارج می‌کند. کثرت گناهان کفر عملی است و اگر فکری به حالش نکنیم منجر به کفر عقیدتی خواهد شد و انسان از صراط مستقیم خارج می‌شود و شامل این روایات نمی‌شود. 3. ایمان افراطی به این معنا که شخص مبتلا به این سه شود. مشروع عبادت نمی‌کند. نماز شأن و شکلی دارد. روزه، عبادات، همه‌ اعمال دینی ما قواعدی دارد. باید قواعدش را رعایت کنیم. قواعد اخلاقی و قواعد عقیدتی دارد؛ اینها را باید رعایت کنیم اگر اهل ریا شدید قبول نیست. اهل عُجب شدید زمین میخورید. اگر اعمالتان را غلط انجام دادید زمین می‌خورید.

یکی از علما می‌فرمودند: در زمان آیت‌الله بروجردی، شخصیتی داشتیم به نام حضرت آیت‌الله حاج محمدتقی بروجردی. ایشان از علمای نجف بودند، یعنی در نجف تحصیل و تدریس داشتند، بعد مراجعت کردند و به تهران آمدند. شخصی از طرف آیت‌الله المعظم بروجردی خدمت ایشان آمده بود و می‌گفت آقای بروجردی نظرشان این است: آقای بروجردی محمدتقی از نجف آمدند، تهران رفتند و خودشان را وقف تهران کردند ایشان کاش به قم می‌آمدند. بعد ایشان حرف آیت‌الله بروجردی را نپذیرفت. یعنی به آن نماینده آیت‌الله بروجردی گفته بود آقا امر کردند یا اینکه درخواستی داشتند؟ آقای بروجردی پیغام داده بودند که نه امر نیست. ایشان هم گفته بودند پس اجازه بدهید تهران بمانم. یکی از علما می‌فرمود: پدرم محضر ایشان بود گفت آقا شما چرا قبول نکردید؟! فرمودند: برای اینکه وقتی من دیدم آیت‌الله بروجردی زعیم مطلق عالم تشیع، به من می‌گوید که به قم بروم، در دلم احساس کردم یک نفر پیدا شد قدر مرا بداند بعد همین‌طور ذهنم درگیر بود، دیدم نفس مرا رها نمی‌کند. به آقای بروجردی پیام دادم اگر امر نیست (چون امر امام عادل واجب الاطاعه است) اجازه بدهید نیایم، ایشان فرمودند امر نیست. من هم نفسم را کُشتم و نرفتم.

 

امام عادل، صراط مستقیم است

قرآن می‌فرماید: «وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلَا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ»[13]؛ صراط مستقیم را تبعیت کنید. راه‌های انحرافی را اگر انتخاب کنید، از صراط مستقیم بیرون می‌روید. آنهایی که امام می‌کُشند نه، آنها از صراط مستقیم خارج شده‌اند، آنهایی که در تبعیت مخالفت با امام عادل هستند؛ آنهایی که مخالف امام عادل هستند و آنهایی که کارشان به امام‌کُشی می‌رسد که در زیارت عاشورا آمده: «شایَعَت»، پیروی کردند «و بایَعَت» و بیعت کردند «و تابَعَت عَلی قَتلِه». یک عده نرفتند امام حسین(علیه‌السلام) را بکشند، اما پیروی کردند، شیعه آنها شدند، اینها هم «اللّهم العَنهُم جَمیعاً» هستند. کسی که امام می‌کُشد، کسی که با امام عادل و امر امام عادل مخالفت می‌کند، نه تنها از صراط مستقیم و از حصن خارج شده، بلکه سدّ صراط مستقیم می‌کند، همه را گمراه می‌کند تا صراط مستقیم را ببندد، می‌خواهد این حصن و دژ را خراب کند، می‌خواهد این نور الهی را خاموش کند، البته نمی‌تواند خاموش کند. خودش بدبخت و بیچاره می‌شود و هر کس که از او تبعیت کند.

 

لحظه شهادت امام حسن عسکری(علیه‌السلام)

امام عسکری(علیه‌السلام) را در پادگان مخفی کردند تا کسی به صراط مستقیم دسترسی پیدا نکند و کسی به این حصن نرسد، ولی امام با شیعیان خاصشان ارتباط داشتند، آن طریق مسدود نبود. دشمنان گمان کردند با کشتن ائمه هدی(علیهم‌السلام) راه هدایت بسته می‌شود. «یُرِیدُونَ لِیطْفِؤُا نُورَ الله بِأَفْواهِهِم وَاللهُ مُتِمُّ نورِه وَ لو کرهَ الکافرون»[14]، می‌خواستند نور خدا را خاموش کنند، ولی نمی‌شود.

ناگهان آقازاده‌ای مانند خورشید وارد اتاق شد. امام عسکری(علیه‌السلام) در بستر بودند، زهر در همه وجود حضرت اثر کرده بود. رنگ حضرت تغییر کرده بود و سبز شده بودند، بدن می‌لرزید با اینکه امام عسکری(علیه‌السلام) جوان بودند، در سن 28 سالگی به شهادت رسیدند، اما دست امام آن‌قدر می‌لرزید که امام به پسرشان حضرت صاحب الزمان(عجل‌الله‌تعالی‌فرجه) فرمودند که آبی برایم بیاورید. نقلی است که شربتی آماده شد. آقازاده پنج ساله آمدند که به پدر آب بنوشانند. آب را به دست امام دادند، اما آن‌قدر دست امام می‌لرزید که آب می‌ریخت و نمی‌توانستند بخورند. حضرت خودشان ظرف را به دست گرفتند و شربت را به پدرشان نوشاندند. عبارت امام عسکری(علیه‌السلام) این بود: «یا سَیّد أهلَ بَیتی أسقِنِی الماء» ای آقای پنج ساله اهل بیت (خانواده) من. بزرگ این خانواده یک آقای پنج ساله است. آب به من بده. امام زمان(عجّل‌الله‌تعالی‌فرجه) آب را به دست پدر بزرگوارشان رساندند. اما دل‌ها بسوزد برای آن امامی که از شدت تشنگی لب‌های مبارکشان مانند چوب، خشک شده بود...


[1] . الکافی، ج1، ص376.

[2] . بحارالانوار، ج27، ص201.

[3]. التوحید، ج23، ص25.

[4]. سوره زمر، آیه 3.

[5]. سوره ص، آیه 76.

[6]. سوره أعراف، آیه 14.

[7]. سوره بقره، آیه 34.

[8]. سوره بقره، آیه 156.

[9]. سوره ص، آیه 77.  

[10]. زیارت اربعین.

[11]. سوره روم، آیه 10.

[12]. الخصال، ج 2، ص 112.

[13]. سوره أنعام، آیه 153.  

[14]. سوره صف، آیه 8.