اهمیت الگوسازی و توجه به نمادها

اهمیت الگوسازی و توجه به نمادها


اهمیت الگوسازی و توجه به نمادها

 

حجت‌الاسلام مروستیزاده: بیش از بیست فیلم در چند سال اخیر در مورد قاجار ساخته شده است و حواشی دوران قاجار را نشان می‌دهد. وقتی هم به دوران قاجار می‌رسد، شیخ انصاری و کاشف‌الغطا را نمی‌گوید، کودتا را نمی‌گوید، امیرکبیر را نمی‌گوید.... به جای آنها حرم‌سرای ناصرالدین شاه را می‌گوید که ای ایرانی بدان از امثال چنین زباله‌دانی به وجود آمده‌ا‌ی، غرور و اعتماد به نفس ملی نداشته باش. اراده‌ات تقویت نشود. شما از نسل همین قاجار و حرم‌سرا هستید // یکی از مقوله‌های مهم در تربیت این است که برای کودکان و نوجوانان نمادسازی کنیم، قصه شهدا، انبیا و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را به فرزندان‌مان بگوییم و اجازه ندهیم دشمنان نسخه جعلی تربیت تحویل فرزندان ما بدهند // حمزه سیدالشهداء شخصیت بزرگی است. مقام معظم رهبری در سال ۱۴۰۰ در بیانات دیدار با برگزارکنندگان کنگره بین‌المللی حضرت حمزه(علیه‌السلام) می‌فرمایند: باید کار هنری صورت بگیرد تا شخصیت حضرت حمزه(علیه‌السلام) جاودانه شود‌، در حق این شخصیت جفا شده است

 

شناسنامه:

عنوان: قرار هفتگی

موضوع: شهادت حضرت حمزه و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی(علیهما‌السلام)

زمان: شنبه 16 اردیبهشت 1402

مکان: امامزاده سیدجعفرمحمد(علیه‌السلام)

 

مظلومیت حضرت حمزه(علیه‌السلام)

حضرت حمزه سیدالشهداء(علیه‌السلام) از آن شخصیت‌‌های کم‌نظیری است که در تاریخ مظلوم واقع شده است. در مظلومیت ایشان همین بس که حتی ما هم به عنوان شیعیان و محبین اهل‌بیت(علیهم‌السلام) کمتر به شخصیت این بزرگوار پرداختیم. نکته دیگر اینکه به واسطه‌‌ انتصاب ایشان به خاندان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) و بنی‌‌هاشم، همواره بنی‌‌امیه تلاش کردند تا این شخصیت را تخریب کنند یا اگر امکانش را داشته باشند ایشان را از تاریخ محو کنند.

 بعضی از راویانی که دست‌نشانده امویان بوده‌اند تهمت و افتراء‌‌های زیادی را به حضرت حمزه(علیه‌السلام) نسبت داده‌اند. متأسفانه آنقدر تعداد این احادیث جعلی بالا رفته که به تواتر رسیده، تا جایی که حتی در برخی از منابع شیعی هم وارد شده است! هر چند که علمای رجال شیعه راویان این احادیث را قبول ندارند و علمای علم حدیث هم محتوایش را تأیید نکرده‌اند، اما دقت کنید حجم کار رسانه‌‌ای دشمن تا چه حد زیاد بوده است.

 

حمله همه‌جانبه دشمن

گاهی دشمن یک هشتگ یا تیتر یا سرفصل را چنان در حد وسیع بارگذاری می‌‌کند که می‌‌بینیم کانال‌‌ها، سایت‌‌ها و گروه‌‌های خودی هم از آن استفاده می‌‌کنند و آن را بازنشر می‌‌دهند! تلاشی که برای تخریب شخصیت حضرت حمزه(علیه‌السلام) توسط دستگاه خلافت اموی شده، اگر بیشتر از تلاشی که برای تخریب حضرت ابوطالب(علیه‌السلام) پدر بزرگوار امیر‌‌المؤمنین(علیه‌السلام) شده نباشد، کمتر نیست. روایات متعددی جعل کردند تا شخصیت اخلاقی حضرت حمزه(علیه‌السلام) را زیر سؤال ببرند.

 

دلیل هجمه‌های زیاد علیه حضرت حمزه(علیه‌السلام)

اما دلیل اینکه این شخصیت عظیم تا این حد مورد هجمه قرار گرفته این است که حضرت حمزه(علیه‌السلام) در ماجرای بعد از شهادت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مدینه حضور نداشتند تا از حق امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) دفاع کنند. به عبارتی نام ایشان علی‌الظاهر در سیاهه‌‌ نام یاران امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نیست، ایشان تنها یکی از صحابه‌‌ جلیل‌القدر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستند که از قضا همان اوایل هجرت به شهادت رسیدند. یعنی حضرت حمزه(علیه‌السلام) خیلی فرصت برجسته شدن پیدا نکردند. در یک سریه و دو غزوه بدر و احد شرکت کردند و بعد هم به شهادت رسیدند.

 

حضرت حمزه(علیه‌السلام) الگوی کم‌نظیر برای مسلمانان

دلیل اینکه بنی‌‌امیه اینقدر تلاش داشتند شخصیت حضرت حمزه(علیه‌السلام) را تخریب و حتی از تاریخ محو کنند این است که نبی مکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) اصرار داشتند این شخصیت را برجسته کنند و از ایشان یک الگو بسازند تا اهل‌بیت عصمت و طهارت(علیهم‌السلام) بعدها بتوانند برای مبارزه‌‌ با طاغوت از این الگو استفاده کنند. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از شخصیت حضرت حمزه(علیه‌السلام) چنین الگویی را به جامعه ارائه‌ می‌‌دهند، ایشان را سیدالشهداء لقب می‌‌دهند، عزاداری ایشان را یک عزاداری فراگیر و همگانی اعلام می‌‌کنند. در مواطن مختلفی از ایشان یاد می‌‌کنند، خود نبی مکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر بالین ایشان آنقدر گریه می‌‌کنند که بیهوش می‌شوند، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) علاقه و ارتباط قلبی خودشان را به حضرت حمزه(علیه‌السلام) فریاد می‌‌زنند، چراکه حضرت حمزه(علیه‌السلام) ظرفیت کمک به جبهه‌‌ حق را حتی بعد از شهادتشان هم دارند. ایشان از بنی‌‌هاشم هستند و به عبارتی حزب ایشان حزب پیامبر است. فکر نکنید همه‌‌ صحابه‌‌ در حزب پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستند! بسیاری ممکن است اسمشان در سیاهه‌‌ صحابه‌‌ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)بوده  باشد اما در زمان خود پیامبر هم در حزب ایشان نبودند. بعضی‌‌ در حزب اموی بودند.

اواخر عمر شریف پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بعد از فتح مکه، بنی‌‌امیه هم ایمان آوردند. بسیاری از اهل مکه هم ایمان آوردند، اما حزب اینها جدا بود، حزب بنی‌‌امیه بود. بسیاری توسط بعضی از صحابه ایمان آورده بودند و تا آخر هم بیشتر مرید همان افراد بودند.

مثلاً خالدبن‌‌ولید از مریدان ابوبکر بود و ابوبکر را بیشتر از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) قبول داشت. عثمان (خلیفه سوم) از مریدان ابوبکر بود و توسط او هم ایمان آورده بود و او را بیشتر از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) قبول داشت. احزابی به وجود آمده بود.

امروز هم همه‌‌ کسانی که کارگزار جمهوری اسلامی هستند، پیرو منویات ولی‌‌فقیه نیستند. زمان پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم همین بود.

 

حضرت حمزه(علیه‌السلام) یار صدیق پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)

حمزه‌‌ سیدالشهداء(علیه‌السلام) در حزب پبامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است. در حزبی است که جعفرطیار، عمار، یاسر، مقداد و سلمان فارسی(رحمت‌الله‌علیهم) در آن حزب قرار می‌‌گیرند. لذا این شخصیت باید برجسته و الگو شود، باید نام حمزه(علیه‌السلام) مشهور شود. این نمادسازی را پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) انجام می‌‌دهند، میوه‌‌ آن را فاطمه‌زهرا(سلام‌الله علیها) در ماجرای سقیفه می‌‌چینند؛ آنجایی که دست حسنین(علیهم‌السلام) را می‌‌گیرند و هر هفته برای زیارت قبر مطهر حضرت حمزه(علیه‌السلام) می‌‌روند. فاطمه‌زهرا(سلام‌الله‌علیها) در واقع قصد داشتند یادآوری کنند که یک حمزه‌‌ای بود که پدرم اینقدر به ایشان ارادت داشت، اینقدر گردن اسلام حق دارد. ای مردم حواستان هست این حمزه در حزب ما بود؟! حواستان هست چه کسانی باعث شدند احد شکست بخورد و حمزه(علیه‌السلام) به شهادت برسد و آن داغ سنگین بر قلب پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تحمیل شود؟!

همان کسانی که سبب شکست مسلمین در احد شدند، سنگر را رها کردند، پیامبر را تنها گذاشتند و مثل بزکوهی از دامنه‌‌ کوه در جنگ فرار کردند؛ سرباز فراری‌‌های اُحد امروز می‌‌خواهند حق علی را بگیرند، حواستان باشد. و این نماد همه این مسائل را به روشنی بیان می‌کند. در واقع برای مردم یک کلیدواژه است. شما بگویید حمزه؛ اهل بدر و اهل احد و مهاجر و انصار تا آخرش را می‌فهمند.

 

ثمره نمادسازی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله)

میوه این نمادسازی و الگوسازی را امام سجاد(علیه‌السلام) در شام می‌چینند، آنجایی که با افتخار می‌فرمایند «و منا أسدُالله و أسدُ رسولِه» اسدالله در این خطبه منظور امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) نیستند، منظور حمزه سیدالشهداء(علیه‌السلام) است، چراکه قبلش فرموده «و منا صدیق» که منظور امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است، «و منا طیار» جعفرطیار از ماست، «و منا اسدالله و اسد رسوله» شیر خدا و شیر رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) از ما است، حمزه سیدالشهداء(علیه‌السلام)از ماست. خب اگر حمزه جایگاه و اعتباری نداشته باشد و قبلاً در موردش حرفی زده نشده باشد، شخصیت‌سازی نشده باشد، نمی‌توان به آن استناد کرد.

پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) این کار را انجام دادند. خود فاطمه‌زهرا(سلام‌الله‌علیها) از خاک مزار حمزه سیدالشهداء(علیه‌السلام) تسبیح تربت درست کردند و با آن ذکر می‌گفتند، تسبیح تربت چیز تازه‌ای بود، معمولاً تسبیح‌هایی که در صدر اسلام بوده، از هسته خرما درست می‌شده است.

فاطمه‌زهرا(سلام‌الله‌علیها) دست به یک ابتکار می‌زنند، یک تسبیح تربت از خاک مزار حمزه سیدالشهدا(علیه‌السلام) درست می‌کنند و دست می‌گیرند، سؤال‌برانگیز است! مردم سؤال برایشان پیش می‌آید که این چیست که دختر رسول خدا(سلام‌الله‌علیها) به دستش گرفته است؟ پاسخ می‌دهند: خاک مزار حمزه(علیه‌السلام) است که از بنی‌هاشم بود، که پشت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) بود، که فتوحات اسلام و جایگاه امروز اسلام مدیون اوست، که به واسطه ناجوانمردی بعضی از مسلمانان کشته شد. کدام مسلمانان؟ فلانی و فلانی و فلانی. اینها که الآن می‌گویند ما وارث پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) هستیم، ما خلیفه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) هستیم!! بی‌خود می‌گویند.

حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها) از این نمادها استفاده می‌کنند.

 

اهمیت نمادسازی

نمادسازی اینگونه است و اینقدر اهمیت دارد. ما چنین نمادهای کمنظیری در اسلام داریم ولی متأسفانه قدرش را نمی‌دانیم و استفاده نمی‌کنیم. چقدر مقام معظم رهبری(حفظه‌الله) تأکید کردند که غربی‌ها قهرمان ندارند، یک حاج قاسم سلیمانی، یک شهید حججی، یک ابراهیم همت ندارند، بتمن و سوپرمن و اسپایدرمن و... را درست می‌کنند، تحویل جوانان می‌دهند؛ از چیزی که ندارند، نماد درست می‌کنند، آن‌‌وقت ما اینقدر قهرمان داریم و استفاده نمی‌کنیم، حتی گاهی خراب هم می‌کنیم!

 خدا به ما لطف می‌کند، یک شهید حججی به ما می‌دهد، می‌گوید این هم تقلب و کمک من به شما، بفرمایید، ببینم با آن چکار می‌کنید.

اگر یکی از کشورهای غربی در کل تاریخشان در جنگ جهانی اول، جنگ جهانی دوم، جنگ ویتنام و... چنین انسانی مثل شهید حججی داشتند، می‌دیدید که چند فیلم سینمایی برای او درست می‌کردند و آن را برجسته می‌کردند. آن‌وقت ما چنین قهرمان‌هایی را داریم و آن‌طور که باید استفاده نمی‌بریم.

حضرت حمزه(علیه‌السلام) را به عنوان یک نماد مطرح کردند، آن‌وقت شما ببینید چقدر به نسبت حضرت حمزه(علیه‌السلام) با امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) احتجاج می‌شود؟!

امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بالاتر است یا حضرت حمزه(علیه‌السلام)؟ معلوم است که امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) بالاتر است.

امام سجاد(علیه‌السلام) بالاتر است یا حضرت حمزه(علیه‌السلام)؟ امام سجاد(علیه‌السلام) بالاتر است، چون معصوم است.

چرا باید امام سجاد(علیه‌السلام) بیایند به وجود حضرت حمزه(علیه‌السلام) افتخار کنند؟ چرا نمی‌گوید حسن از ما ست؟ حسین از ماست؟ من خودم، از اینها هستم؟!

می‌فرماید: حمزه از ما است، چون نماد برایش شده است. پایگاه برایش ساخته شده است، افکار عمومی با آن درگیر شده است، به همین سادگی نمی‌توان حمزه(علیه‌السلام) را از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) جدا کرد.

 

عماریاسر(علیه‌السلام) نمادی دیگر

درباره عماریاسر(علیه‌السلام) همین اتفاق افتاده است؛ یک روایت از پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) است که شبیه آن روایت «علیٌ معَ الحق و الحقُ معَ علی» قسمت اولش می‌گوید «عمار مع الحق» ولی دیگر نمی‌گوید «و الحق مع عمار».

«عمار مع الحق» را هم مکرر نبی مکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) فرمودند، باز دارد نماسازی صورت می‌گیرد.

جای دیگر می‌گوید این عمار توسط فئه باغیه‌ای به قتل می‌رسد که ماجرایش را هم بگویم بد نیست.

وقتی داشتند در مدینه مسجد نبوی را می‌ساختند خود پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) آستین‌ها را بالا زده بودند و کار می‌کردند و اصحاب هم کار می‌کردند. خلیفه سوم اشراف‌زاده است، خودش هم از بنی‌امیه و ثروتمند است، کلاً هم اشرافی زندگی کرده، یعنی خیلی سختی نهضت و نظام را نکشیده است. هیچ کجای اسلام، یک سیلی بخورد، یک گرسنگی تحمل کند، این‌گونه نبوده است. او هم باید بالاخره دستی به کار بزند. آمده بود ولی خودش که خیلی کاری نمی‌کرد، عمار داشت خیلی تلاش می‌کرد، در گرمای طاقت‌فرسای مدینه خشت‌ها را می‌آورد و می‌برد و عرق می‌ریخت و استراحت نمی‌کرد و...

خلیفه سوم نزد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) رفت و به طعنه گفت که عمار نزدیک است خودش را بکُشد! خیلی خودش را اذیت می‌کند. پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌) فرمودند: (البته نقل به مضمون) شما غصه نخور، کسی از آجر و خشت جابه‌جا کردن نمرده است، الآن کشته نمی‌شود، او را یک فئه باغیه‌ای می‌کُشند.

همه می‌خواستند بدانند آن گروه سرکش طغیانگر چه کسانی هستند؟ تا اینکه جنگ صفین اتفاق می‌افتد و عمار(علیه‌السلام) در لشکر امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) به شهادت می‌رسد. همه کسانی که در سپاه امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) دچار تردید بودند، تردیدهایشان برطرف می‌شود. عزمشان راسخ می‌شود و سرنوشت صفین عوض می‌شود. در مدت کوتاهی به خیمه معاویه می‌رسند و قضایایی که خودتان می‌دانید. اینگونه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) الگو می‌سازند و معیار مشخص می‌کنند.

 

فرصت‌طلبی دشمن

اینها چیزهای خیلی مهمی است که ما به آن توجه نداریم. ولی دشمنان ما خیلی توجه دارند. شما نگاه کنید هر اتفاقی می‌افتد، آنها یک طرح گرافیکی برایش می‌زنند و یک عنوانی روی آن می‌گذارند و روی آن کار رسانه‌ای می‌کنند. آن وقت بچه‌های ما حصر آبادان را می‌شکنند، داعش را نابود می‌کنند. بعد تحقیر هم می‌کنیم و می‌گوئیم ما در سوریه اشتباه کردیم! چرا اینقدر رسانه را باخته‌ایم؟!

دیشب آقایی که قبلاً سوپرحزب‌اللهی بوده است؛ الآن هم اگر قیافه او را ببینید، یک عمامه روی سرش می‌گذارید و می‌گوئید سخنران جلسه بعد [این آقا] باشد. از لب او همین‌طور حدیث و آیه می‌تراود. این آقا دیشب در یک مناظره دوساعت و بیست‌ونه دقیقه‌ای همه افتخارات نظام، همه نمادهای برجسته انقلاب، نمادهایی که در چهل سال ساخته شده است و همه الگوهای بی‌نظیر این مسیر را کوبیده، تخطئه کرده، به آنها تهمت و افترا بسته، یک آب هم روی آن و ما هنوز گیج هستیم و هنوز خبر نداریم که چنین اتفاقی افتاده است.

 

توجه به الگوها و نمادهای تاریخی

برای اینکه حاج‌قاسم، حاج قاسم بشود، چهل سال خودش زحمت کشیده ولی چهارصد سال علما زحمت کشیدند تا چنین مکتب سلیمانی‌سازی پا بگیرد. حال یک نفر می‌گوید بله ایشان اشتباه کرده، میدان را بر فلان غلبه داده است. حالا گاهی به اسم مذاکره این حرف زده می‌شود، گاهی به اسم عدالت‌خواهی و به بهانه‌های مختلف این حرف زده می‌شود. نمادی که هر گوشه دنیا و هر کجای تاریخ اگر چنین آدمی داشتند، از او نمی‌گذشتند، را می‌خواهد تخطئه کند.

حمزه سیدالشهداء شخصیت بزرگی است. مقام معظم رهبری در سال ۱۴۰۰ در بیانات دیدار با برگزارکنندگان کنگره بین‌المللی حضرت حمزه(علیه‌السلام) می‌گویند: باید کار هنری صورت بگیرد تا شخصیت حضرت حمزه(علیه‌السلام) جاودانه شود‌، در حق این شخصیت جفا شده است. رهبری از «مصطفی عقاد» کارگردان فیلم محمدرسول‌الله، تقدیر و تجلیل می‌کنند و می‌گویند همین شناخت نسبی و تصویر ذهنی هم که ما از حضرت حمزه(علیه‌السلام) داریم از زحمت این آقاست که نه ایرانی است و نه تعلقی به این جریانات دارد. این خیلی زشت است. مقام معظم رهبری تأکید می‌کنند که نماد و الگو بسازید، اینها را فیلم کنید.‌ شخصیت‌های ما را کشورهای دیگر برمی‌دارند فیلم می‌کنند، سریال می‌کنند. از آنها اسوه و الگو می‌سازند.

 

شناخت و تقویت نمادهای ملی و مذهبی

وضعیت فیلم‌ و سریال‌ها در تلویزیون و در شبکه نمایش خانگی مناسب نیست. همه آنها تاریخ سیاه دوره قاجار را به تصویر می‌کشند. بیش از بیست فیلم در چند سال در مورد قاجار ساخته شده است و حواشی دوران قاجار را نشان می‌دهد. وقتی هم به دوران قاجار می‌رسد، شیخ انصاری و کاشف‌الغطا را نمی‌گوید، کودتا را نمی‌گوید، امیرکبیر را نمی‌گوید.... به جای آنها حرم‌سرای ناصرالدین شاه را می‌گوید که ای ایرانی بدان از امثال چنین زباله‌دانی به وجود آمده‌ا‌ی، غرور و اعتماد به نفس ملی نداشته باش. اراده‌ات تقویت نشود. شما نسل همین قاجار و حرم‌سرا هستید.

باید اقدام کرد و این نمادها را معرفی و تجلیل کرد.‌ شهدا، روضه سیدالشهدا یک نماد است. خود اباعبدالله الحسین(علیه‌السلام) یک نماد است. زیارت نماد هست، بقاع متبرکه نماد هستند، گلزارهای شهدا نماد هست. باید اینها را تقویت کرد.

ما در نوجوانی‌ و اوایلی که با جماعت حزب‌اللهی و مذهبی انس و الفت برقرار کرده بودیم، قرارهای دوستانه و رفاقتی دوستان نوجوان و جوان گلزار شهدا بود، یا سر مزار شهدای گمنام. الان در کافه، پیتزافروشی یا صبحانه‌‌سرا! الآن اگر صبح یا غروب به گلزار شهدا بروید، بچه حزب‌اللهی نمی‌بینید.

شهید شایق که شهید شاخص هیئت است، وقتی به گلزار شهدا می‌رفت، پابرهنه می‌شد. ما هم جوان‌تر که بودیم این تقیدات را داشتیم. حالا که بزرگتر شدیم، بدی‌هایمان هم با ما بزرگتر شد. این امامزاده جلیل‌القدر که در کنارش مراسم هفتگی برگزار می‌شود. خیلی‌ها به جلسه می‌آیند ولی یک سلام به این امامزاده نمی‌دهند، دو رکعت نماز زیارت نمی‌خوانند. اینها نمادها و تکیه‌گاه‌های فرهنگی ما هستند.

 

الگو و نمادسازی توسط ائمه

نبی‌مکرم، حضرت حمزه(علیه‌السلام) را مهندسی کردند و الگو قرار دادند، حضرت عمار را به شکلی دیگر. زیارت، مناسک زیارت و اربعین اباعبدالله مهندسی شده است. اینکه امام‌ رضا(علیه‌السلام) باید به مشهد و در شهر طوس بیاید، اینها مهندسی شده است. حضرت عبدالعظیم‌حسنی از عراق به ایران می‌آیند و در شهر ری ساکن می‌شوند. بعد در روایات ثواب زیارت ایشان معادل با ثواب زیارت اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) قلمداد می‌شود.

شخصی از یاران امام هادی(علیه‌السلام) نزد امام آمد و گفت: من از ری به کربلا آمده‌ام. آقا فرمودند: اگر عبدالعظیم را در ری زیارت می‌کردید ثوابش را خدا به شما می‌داد. حضرت عبدالعظیم، طبق اکثر نقل‌ها به شهادت نرسیدند بلکه به مرگ طبیعی مرده‌اند. فرزند امام هم نیستند. با چهار واسطه به امام‌حسن(علیه‌السلام) می‌رسند. پس معلوم است که اهل‌بیت، می‌خواهند پایگاه درست کنند. این حرم‌های مقدس  برای نهضت تاریخی اهل‌بیت چه برکاتی داشته است. تحصن‌هایی که در این حرم‌ها انجام شده در نهضت مشروطه، در نهضت مقابله با بیگانگان در بحث تجارت و... شده باعث شد تا سال‌های سال مهد هیئات مذهبی شود. مهد پایگاه‌های دینی ‌شود. مهد پرورش علما ‌شود. امامزاده عبدالعظیم یک نماد است که در شهر ری گذاشتند. چون ری قرار است مهد ام‌القرای دنیای اسلام شود. چون قرار است مهد مبارزه و کانون انقلاب علوی شود. اینها مهندسی شده است.

 

اقدامات آیت‌الله ‌شاه‌آبادی در تهران

مرحوم آیت‌االله شاه‌آبادی(رحمت‌الله‌‌‌علیه) استاد اخلاق امام، و بهتر است بگوییم استاد سیاست امام، استاد جامعه‌شناسی امام، استاد فلسفه امام بوده‌اند. کتاب «شجرات» ایشان، بسیاری از جامعه‌شناسان غربی را متحیر کرده است. ایشان تشریف می‌برند به نجف بعد از مدتی یا باید به وطن برگردند یا باید در نجف بمانند، مثل خیلی از علمایی که نجف ماندند و کرسی تدریس تشکیل دادند. ایشان به تهران می‌روند.

در آن زمان تهران حوزه علیمه داشت ولی پایگاه نبود. یعنی شأن این بزرگوار، بالاتر از این است که به حوزه علمیه تهران برود. پس چرا به تهران رفتند؟ برای اینکه یک پایگاه تربیتی تأسیس کند و از دل این پایگاه تربیتی، هیئت‌های مذهبی شکل بگیرد. دعاهای کمیل تهران در شب‌ جمعه را ایشان راه می‌اندازد. خود ایشان می‌نشیند و دعای کمیل برای مردم می‌خواند. تهرانی‌ها چرا انقدر امام‌حسینی هستند؟ چرا هیئت‌هایشان آنقدر باشکوه است؟ چرا انقدر مداح دارند؟ چرا انقدر بچه‌ هیئتی دارند؟ اینها همگی محصول تربیت آیت‌الله شاه‌آبادی است و امام خمینی(رحمت‌الله‌علیه) و بسیاری از مجاهدین نیز محصول تربیت آیت‌الله شاه‌آبادی است. یک پایگاه درست می‌کند برای اینکه نیروی کمکی برسد. برای اینکه می‌داند اینجا چه خبر است. این مرد بزرگ از کسانی است که ما پوشیدن این لباس را مدیون او هستیم. در زمان رضاخان ملعون که پوشیدن لباس روحانیت را ممنوع کرد.

 

ضرورت توجه به نمادها و الگوها

اگر فردی در لباس روحانیت اشتباهی کرد، نباید به لباس پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) خورده گرفت. به استقبال خادمین زیر سایه خورشید رفته بودیم، یکی از مأمورین پلیس به بنده گفت: حاج‌آقا! لباس نپوشید، خطر دارد. عجب! سنگ را بستند و سگ را ول کرده‌اند! گفتم: اگر بزرگان ما در زمان رضاشاه ملعون لباس خود را کنار گذاشتند، ما هم کنار می‌گذاریم. شرایط کنونی بدتر از زمان رضاشاه نیست، حداقل در کشوری با حکومت و جمهوری اسلامی زندگی می‌کنیم و نباید از این دست تحلیل‌ها داشته باشیم. برای امثال شما زشت است. این ضرورت توجه به نمادها و الگوهاست. یکی از مقوله‌های مهم در تربیت همین است که برای کودکان و نوجوانان نمادسازی کنیم، قصه شهدا، انبیا و اهل‌بیت(علیهم‌السلام) را به فرزندان‌مان بگوییم و اجازه ندهیم دشمنان نسخه جعلی تربیت تحویل فرزندان ما بدهند.

 

دخترانی که ام‌ابیها بودند

روضه حضرت حمزه(علیه‌السلام) را شنیده‌اید که وقتی ایشان را به مدینه آوردند، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمودند: حمزه در مدینه گریه‌کن ندارد. بعضی‌ها برای‌شان سؤال شد، آیا همسر و فرزندی نداشتند؟ ایشان همسر داشتند ولی در قید حیات نبودند، فرزندانشان‌ هم در مکه بودند. وقتی ایشان را به شهادت ‌رساندند، گریه‌کن نداشتند و چند سال بعد که پیامبر(صلی‌‌الله‌علیهو‌آله) بعد از صلح حدیبیه، در سال هفتم برای اولین بار به حج مشرف شدند، بعد از اینکه از حج فارغ می‌شوند، دختر کوچکی که به سن تکلیف نرسیده بود، پشت سر ایشان راه افتاد و فریاد می‌زد: عمو عمو! دختر خردسال حضرت حمزه را دیدند. امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) دست دختر خردسال را گرفتند و تحویل حضرت زهرا(علیهاالسلام) دادند و گفتند: مقام او بسیار بلند مرتبه است. نامش عمامه بود ولی به ام‌ابیها معروف بود.

سه ام‌ابیها داریم؛ حضرت زهرا(سلام‌الله‌علیها)، دختر حمزه(علیه‌السلام) و یکی از دختران امام‌کاظم(علیه‌السلام). این سه شخصیت در کودکی از پدرانشان مراقبت و پذیرایی می‌کردند، آنها را پرستاری می‌کردند و خستگی از تن‌شان در می‌کردند. بین امیرالمؤمنین(علیه‌السلام)، جعفرطیار و زید بحث سرپرستی این دختر مطرح بود. جعفر خدمت رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفت، حضرت فرمودند: جعفر سرپرست شود، چون همسر جعفرطیار خاله‌ عمامه است و خاله مثل مادر است.

 

شباهت حضرت حمزه و امام حسین(علیه‌السلام)

یکی از شباهت‌های حمزه سیدالشهداء به اباعبدالله‌الحسین(علیه‌السلام) این است که هر دو بزرگوار در زمان شهادت‌شان، دختر خردسال داشتند. بنده عباراتی را می‌خوانم که به استناد آنها می‌توان به حضرت رقیه گفت ام‌ابیهای چهارم. نقل است وقتی در خرابه تشت را آوردند، پارچه‌ای روی آن بود. وقتی پارچه را برداشتند و چشم بی‌بی رقیه به سر بریده بابا افتاد گفت: «ما هذا الرَّأسُ»؛ این سر کیست؟ دختر باید سر بابا را بشناسد، چرا سر بابا را نمی‌شناسد؟! نه فقط سر ارباب، بلکه با تن اباعبدالله(علیه‌السلام) هم کاری کرده بودند که زینب کبری نتوانست بشناسد. در جواب سؤال بی‌بی رقیه فرمودند: « قالُوا لَها: رَأسُ أبیکِ» سر پدرت است، «فَرَفَعَتهُ مِنَ الطَّشتِ حاضِنَةً لَه»؛ سر را بلند کرد در حالی‌که از سر حضانت می‌کرد، یعنی مراقب سر بود. «یاأبَتاه! مَن ذَا الَّذی خَضَّبَکَ بِدِمائِکَ؟ یاأبتاه! مَن ذَا الَّذی قَطَعَ وَریدَکَ؟» اول از خودش نمی‌گوید، بلکه از معشوقش می‌گوید. نمی‌گوید من را یتیم کردند، می‌گوید: چه کسی رگ‌های گلویت را بریده و محاسنت را به خون خضاب کرده؟ بعد می‌گوید «یاأبتاه! مَن ذَا الَّذی أیتَمَنی عَلی صِغَرِ سِنّی؟ یاأبتاه! مَن بَقِیَ بَعدَکَ نَرجُوهُ؟»[1] بعد از تو به چه کسی امید ببندیم؟

وقتی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) از کوچه‌ها رد می‌شدند و بر سر و روی ایشان زباله و خاکروبه می‌ریختند، حضرت زهرا(‌علیهاالسلام) صورت آلوده به غبار و خون پدر را تمیز میکردند و این بود که ایشان را ام‌ابیها کرد.

 درطول مسیر، چه حسرتی به دل رقیه ماند، مدام نگاهش به سر خونین پدر می‌افتاد و کاری از دستش برنمی‌آمد، می‌دید از لب‌های مبارک پدر خون جاریست، ولی دستش به سر نمی‌رسد. می‌دید در شام، بر سر پدر بزرگوارش خاکستر و خاکروبه می‌ریزند، اما فقط می‌توانست تماشا کند. وقتی به خرابه رسیدند، سر را بغل گرفت، با آن گفت و گو کرد و سر را نوازش کرد. آن‌قدر با دست‌های زخمی سر را شانه کرد و با آن حرف زد، آن‌قدر گریه کرد تا جایی که از هوش رفت. گمان کردند خوابش برده ولی وقتی بالای سرش آمدند، دیدند جان به جان آفرین تسلیم کرده...

 


[1]. المنتخب فی جمع المراثی و الخطب طریحی، ص ۱۳۶