مجاهدت مساوی است با نصرت الهی
مجاهدت مساوی است با نصرت الهی
مجاهدت مساوی است با نصرت الهی
حجتالاسلام مهدوینژاد: خداوند از چه راههایی امداد غیبی میکند؟ // امداد غیبی خداوند شامل حال کسانی میشود که «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»[1]؛ باشند؛ یعنی به غیب ایمان داشته باشند. // اگر ما در مسیر اراده الهی حرکت کنیم خداوند متعال همه امکاناتش را برای ما بسیج میکند. البته به هر میزانی که مخلص، محکم و مؤمن هستیم و عزم راسخ داریم، به همان میزان، امکانات خداوند متعال برای ما بسیج میشود. لذا گاهی سست میشویم خداوند متعال هم سست میکند چون میخواهد ما را تربیت کند تا به یقین برسیم. // تاریخ شهادت میدهد که هر وقت سست شدیم ضربه آن را خوردیم. هر وقت محکم پای آرمانهای انقلاب و فرامین امام(رحمتاللهعلیه) و حضرت امام خامنهای(حفظهالله) ایستادیم و جلو رفتیم، پیروز شدیم. // در برابر مشکلات دل نبازید! بدانید که خرمشهرها در پیش است، حادثه طبسها در پیش است! یعنی خداوند متعال دشمن را در جای خودش منکوب میکند.
شناسنامه:
عنوان مراسم: قرار هفتگی؛ شنبههای ضد صهیونیستی
موضوع سخنرانی: واقعه طبس
تاریخ: شنبه 6 اردیبهشت 1404
مکان: مسجد امام کاظم(علیهالسلام)
واقعه طبس
مناسبتی که امروز در آن قرار داریم(یعنی حادثه صحرای طبس)، یکی از حوادث مهم تاریخ انقلاب اسلامی است. خوب است که در مورد آن هر چند مختصر نکاتی را عرض کنیم؛ مخصوصاً باید برای جوانترها گفته شود، شاید این حوادث و وقایع بسیار مهم، تاریخساز و توحیدیِ انقلاب اسلامی و نهضت حضرت امام(رحمتاللهعلیه) را ندانند. این حوادت دارای معارفی است که لازم است حتماً مورد بررسی قرار گیرد.
در ابتدا مختصری به این ماجرا اشاره کنم. این حادثه در پنجم اردیبهشت سال 1359 اتفاق افتاد. سال 57 وقتی انقلاب پیروز شد، یک نهال تازهای بود و هنوز قوام نگرفته بود و مراکز قدرت نظام شکل نگرفته و توانمند نشده بودند که بتوانند با همه حوادث مقابله کنند. به همین دلیل بهترین فرصت بود که دشمن اگر میخواست انقلاب را ریشهکن کند، ضربات مهلک را وارد کند. دشمنی که مسلح است، طراحی و برنامهریزی دارد، سابقه دخالت در امور کشورهای مختلف را دارد. برای یک نظام نوپایی که تازه انقلاب کرده و حکومت تشکیل داده و هنوز ارکان قدرتش استوار نشده و هرج و مرجهایی هنوز وجود دارد، بهترین فرصت ضربه زدن است. همین کار را هم کردند و اتفاقات زیادی در سالهای اول انقلاب برای براندازی افتاد که به بعضی از آنها اشاره خواهد شد.
فتنه ملیگراها
از همان ابتدا که امام(رحمتاللهعلیه) فرمودند به جمهوری اسلامی رأی دهید، یک عده از ملیگراها و از این تیپ شخصیتها گفتند جمهوری اسلامی چیز مبهمی است. مثلاً بگویید جمهوری دموکراتیک اسلامی و در مقابل آن مسئلهای که امام مطرح کرده بودند چنین اسمهایی را گفتند، که در نتیجه به دنبال آن اغتشاش و اذهان مشوش میشد.
انواع فتنههای اوایل انقلاب
از جمله این مسائل وجود داشت تا فتنه بنیصدر؛ که بنیصدر جاسوس آمریکا از آب درآمد. درگیریهای خیابانی اتفاق افتاد. شهادت شهید رجایی، شهید باهنر، شهید بهشتی و هفتاد و دو تن؛ اینها ارکان نظام بودند، پایهها و ستونهای انقلاب را اینها میزدند. منافقین در ایران هفده هزار ترور از نوع ترورهای کور انجام دادند. مردمِ کوچه و بازار، مغازهدار، معلم، مأمور شهرداری و هر کس که نسبتی با انقلاب اسلامی داشت، را ترور میکردند. فتنه خلق کُرد، فتنه در سطح بیوت مراجع. مثلاً در بیت یکی از مراجع به نام آیتالله شریعتمداری نفوذ کردند، پسرهایش آدمهای منحرفی بودند، او علیه حضرت امام(رحمتاللهعلیه) حرفهایی میزد. حزب جمهوری اسلامی خلق مسلمان را در مقابل حزب جمهوری اسلامی که شهید بهشتی(رحمتاللهعلیه) تأسیس کرده بود ایجاد کردند. فتنه حذف روحانیت که از دولت اول آقای میرحسین موسوی کلید خورد. سالهای 60 تا 64 -65 اوج این مسائل بود. تحمیل جنگ حادثهای دیگر بود. حوادث عجیبی اتفاق افتاد، که ما فقط چند نمونه از آنها را گفتیم. اوایل انقلاب، ما روز بیحادثه نداشتیم.
وارونهسازی وقایع در فضای مجازی
این حوادث همینطور به انقلاب اسلامی اصابت میکرد و قاعدتاً باید انقلاب متلاشی میشد، ولی این انقلاب ماند. منتها الآن در فضای مجازی میبینید که دشمن حوادث را تحریف کرده؛ خیلی از جوانها و نوجوانها نمیدانند انقلاب چه بوده، علت و ریشه انقلاب را تحریف کردهاند و آنها فکر میکنند که انقلاب ضرر و خسارت به آنها وارد کرده است. فکر میکنند انقلاب به دنیایشان ضرر زده است؛ در حالی که انقلاب اسلامی، دنیای مردم را آباد کرد. باید اینها را تحلیل کرد.
منکر مشکلات نیستیم. کشور قبل از انقلاب، یک کشور متلاشی از نظر اقتصادی، تورم و... بود، کسانی که اهل مطالعه هستند، اینها را میدانند. وضعیت روستاها، حواشی شهرها بسیار سخت بود؛ فقط در بعضی از شهرها مثل تهران، آن هم قشر خاصی دارای امکانات بودند. تاریخ را اگر بخوانید، میبینید چهطور بوده است. امروز تا اقصی نقاط روستاها، آب و برق و امکانات وجود دارد. زندگی دنیایی مردم هم خیلی تغییر کرده؛ ولی برای مردم برعکس جلوه میدهند. مشکلات و گرفتاریها وجود دارد؛ گرفتاری هم به خاطر همان تفالههای طاغوتپرست غربزده است که افکارشان باعث شده انقلاب اسلامی به درستی در کشور پیاده نشود. با چنین مشکلاتی ما الآن یک کشور آباد داریم؛ ولی در فضای مجازی مدام القا میکنند و میگویند کشور بدبخت، بیچاره، ویران، خراب، مردم بیچاره و گرفتار...!
دنیای مردم باید آباد شود
این موضوعات القا میشود ولی اگر الهیات انقلاب اسلامی را بدانیم و بدانیم انقلاب بر چه پایهای استوار شد و چرا انقلاب کردیم، بسیاری از مسائل حل میشود. ما برای شکم و امور دنیایی انقلاب نکردیم. حضرت امام(رحمتاللهعلیه) فرمودند ما برای این انقلاب نکردیم؛ نه اینکه قرار نیست دنیای مردم را آباد نکنیم؛ دنیای مردم هم باید آباد شود. اصلاً اسلام خواهان همین است. ولی افق کار، انسانیت است، برای آن قیام کردیم. «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست». شما در جامعه توحیدی، مؤمنین را میبینید که از فقر دیگران بیتاب هستند. سیاستمداران و حاکمانی میبینید که از فقر مردم بیتاب هستند. ما به آن تراز نگاه کردیم و حرکت کردیم. یک حکومتی مثل حکومت امیرالمؤمنین(سلاماللهعلیه) با آرمانهای حکومت علوی مدنظر ما بود. آیا به همه اینها رسیدیم؟ خیر نرسیدیم. اما به خیلی از اهداف رسیدیم. در مورد اینها باید بحث شود که نمیخواهیم الآن وارد این مباحث شویم.
حادثه طبس
انقلاب با این مشکلات مواجه شد. یکی از آن حوادث، حادثه طبس بود. حادثه طبس چرا اتفاق افتاد؟ 13 آبان سال 58 دانشجوها لانه جاسوسی آمریکا را تسخیر کردند که امام فرمودند: «تسخیر لانه جاسوسی، انقلاب دوم بود»! دشمنان داشتند توطئههای عجیبی برای ساقط کردن نظام طراحی میکردند؛ اما دانشجویان آنجا را تسخیر کردند، اسناد و مدارک را گرفتند و جاسوسهای آن سفارت را هم دستگیر کردند. یک سال گذشت، آمریکا نمیتوانست تحمل کند که در کشوری که حیاطخلوتش بوده، الآن او را از این کشور بیرون کنند، عواملش را هم دستگیر کنند و بعد او برود با کسانی که انقلاب کردند سر میز مذاکره بنشیند و بخواهد گروگانهایش را پس بگیرد. این خیلی برایش سخت و سنگین بود!
نقشه آمریکاییها
آمریکا خواست خودش اقدام کند و ضربشست نشان دهد. در اردیبهشت سال 59، هلیکوپترها و هواپیمایشان را در صحرای طبس آوردند. عملیاتی را طراحی کرده بودند. بنیصدر هم عامل و جاسوس بود و آن موقع کسی نمیدانست. اینها تحت پوشش و حمایت رئیسجمهور بنیصدر، مخفیانه و شبانه به صحرای طبس آمدند. برنامهشان هم این بود که یک روز آنجا بمانند، فردایش به تهران بروند و به سفارت حمله کنند. گروگانهایشان را آزاد کنند و بعد هم در تهران فرودگاه را بگیرند و هواپیماها را آنجا مستقر کنند. طراحی کرده بودند که هواپیماهای نظامی اماکن و شاهرگهای اقتصادی کشور را بزنند و شخصیتهای درجه یک انقلاب را ترور کنند. مراکزی هم شناسایی شده بود که آنها را هم بزنند تا انقلاب سقوط کند. حتی لحظهای که کارتر پشت تریبون اعلام کند که انقلاب اسلامی ایران سقوط کرد، را هم طراحی کرده بودند.
اما چه اتفاقی میافتد؟ در این شرایطی که جمهوری اسلامی هنوز روی پاهای خودش نایستاده و قدرت کاملی پیدا نکرده، اینچنین طراحی عظیمی انجام شد و اینها واقعاً برایشان سخت بود که به ایران آمدند.
ذلت شاه ایران در مقابل شرق و غرب
تصور اینها، تصور سابق بود. تقریباً سال 1322 یعنی 80-70 سال قبل ایران به گونهای بود که رئیسجمهورهای وقت انگلیس و آمریکا و شوروی میآمدند در تهران جلسه میگرفتند و محمدرضا شاه اصلاً در ابتدا مطلع نمیشد که اینها آمدهاند. جالب است آنها میآمدند ایران و در تهران جلسه میگرفتند و شاه این مملکت نمیفهمید! تا این حد ایران برایشان حیات خلوت بود! بعد وقتی که به رؤسایجمهور آمریکا و شوروی گفتند که بروید یک دیداری هم با شاه ایران داشته باشید و لااقل یک سلامی کنید، قبول نکردند و گفتند نه و رفتند! برای همین نمیتوانستند تحمل کنند که این فضا را از دست دادهاند و بخواهند بیایند با ایران مذاکره کنند. لذا ورود کردند، طراحی دقیقی هم کرده بودند.
تحلیل دقیق حضرت امام(رحمتاللهعلیه) از واقعه طبس
امام(رحمتاللهعلیه) بعد از حادثه طبس جمله معروفی دارند که فرمودند: «شنها مأمور خدا بودند.» (همین جمله معروف را اگر جستجو کنید، کل سخنرانی ایشان را برایتان میآورد). آن سخنرانی خیلی به انسان یقظه میدهد و بیدارکننده است. امام فرمودند: این حرفها دیگر کهنه شده، حالا غیر از سابق است. فرمودند: «پیشتر بله؛ زمان سابق اینطور بود که تا قراردادی را میخواستند تحمیل کنند و مثلاً یکی یک نالهای میزد یعنی مخالفت میکرد، یک کشتی از انگلستان در آبهای خلیجفارس میآمد، مسئله تمام میشد. اصلاً کشتیشان راه میافتاد، آن کشور تسلیم شده بود. حالا همه کشتیهایتان را هم بیاورید اینجا، همه طیارههایتان را هم بفرستید اینجا، مسئله حالا غیر از سابق است. ما اتکال به خدا داریم.» امام(رحمتاللهعلیه) این حرف را بعد از حادثه طبس به شکل دیگری بیان میکردند. ایشان همیشه از اول انقلاب و شروع نهضت این را میگفتند، ولی بعد از حادثه طبس چون یک اتفاق عینی افتاده بود، امام خیلی دقیق مسئله را مطرح میکردند.
واقعه طبس مثل واقعه اصحاب فیل
اینکه آن حادثه طبس چه بود خودش داستانی است. یک هلیکوپتری از جایش بلند میشود، یکدفعه یک اشتباهی میکند، پرههایش به پره یک هلیکوپتر دیگر برخورد میکند. بر اثر این برخورد آنجا انفجاری اتفاق میافتد و طوفان شن هم آن لحظه شروع میشود، اینها به هم میخورند و میسوزند و حادثهای شبیه حادثه مکه و اصحاب فیل اتفاق میافتد (از این جهت که دستی غیر از دست خدا در کار نیست). مردم خواب هستند، مسئولین نظام هم علیالظاهر خبر ندارند چه اتفاقی در حال رخ دادن است.
در صحرای طبس طوفان شن میشود و هلیکوپترها به یکدیگر برخورد میکنند و منفجر میشوند. فردای آن خبر میپیچد که چنین اتفاقی افتاده است. بعد از این حادثه چون طبس نزدیک به یزد است، فرمانده سپاه یزد - شهید محمدمنتظرقائم(رحمتاللهعلیه)- برای بازبینی صحنه به آنجا میروند. هواپیماهای آمریکایی دوباره میآیند و برای اینکه بقایای اسناد و مدارکی که آنجا بوده را کاملاً از بین ببرند، بمباران میکنند که در این بمباران شهید محمدمنتظرقائم به شهادت میرسد.
این بمباران با حمایت و پشتیبانی بنیصدر اتفاق میافتد. ولی میبینیم که چنین توطئه و کودتای سنگینی توسط خاک و طوفان خنثی میشود. آیا این فقط یک اتفاق است؟! ما این را در اراده الهی نمیبینیم؟! سخنرانی امام(رحمتاللهعلیه) در این زمینه را ببینید، ایشان مفصل در مورد این موضوع، سخنرانی دارند که چه اتفاقی میافتد، عقبه ایدئولوژیک این ماجرا و عقبه توحیدی آن چیست. ایشان آنجا به بعضی از آیات اشاره میکنند.
راه جذب امدادهای الهی
بسیاری از آیات هست که همه آنها را حفظ هستیم ولی آنها را باور نداریم. مثلاً در این آیه معروف میفرماید: «إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدَامَکُمْ»[2]؛ اگر خدا را یاری کنید، خدا شما را یاری میکند. امدادهای غیبی خدا به کمک شما میآید. اگر شما برای خدا قیام کرده باشید و به انجام تکلیف پرداخته باشید خدا به شما ولو از راه غیب کمک خواهد کرد. شما میتوانید در زندگی خودتان امدادهای الهی را جلب کنید. وقتی که برای خدا قیام کنید، بنده خالص خدا باشید این اتفاقات میافتد.
خدا چگونه امداد غیبی میکند؟
1- امکانات غلبه بر دشمن را به شما میرساند؛ یعنی از راهی که فکرش را هم نمیکنید امکاناتی که بر دشمن مسلط شوید را به شما میرساند. کشور ما الان در تحریم است اما جزء قدرتهای برتر نظامی دنیاست. در همین تحریم، آخرین ورژن پهپادهای آمریکایی را از آسمان میگیریم، روی زمین مینشانیم، با مهندسی معکوس آن را تولید میکنیم! خودشان التماس میکنند که به ما اصل را برگردانید. کشورهای اطراف هم از ما پهپاد میخرند. تکنولوژیهای نظامی ما به قدری پیشرفت کرده که دنیا باورش نمیشود. اینها از کجا آمده است؟
شهید تهرانی مقدمی(رحمتاللهعلیه) که صبح و شب زیارت عاشورا میخواند، نماز شبش ترک نمیشد به چنین جایگاهی دست پیدا میکند (و همینطورکسانی که اطراف او هستند). اینها امدادهای غیبی خداست که یکدفعه میبینید علم آن را به شما میدهد یا اسباب آن را برایتان فراهم میکند یا کاری میکند که به چنین تکنولوژی دست پیدا کنید در حالی که همه راهها بسته است.
2- یکی دیگر از راههای امداد غیبی خدا از کار انداختن امکانات غلبه دشمن بر شماست. دشمن امکانات زیاد دارد، ولی خدا میتواند از راه غیب تسلیحات دشمن را از کار بیاندازد و دشمن را مغلوب کند.
3- اینکه با هر دو روش خدا کمک کند. یعنی هم امکانات را به شما برساند هم دشمن را با وجود امکاناتش مغلوب کند.
4- یک راه دیگر این است که بدون امکانات، بدون عده و عده، شما را بر دشمن پیروز کند. جایی که شما واقعاً دستتان نمیرسد که تلاشی کنید، شما در راه خدا مجاهدت را شروع کردید ولی یک جاهایی دیگر اصلاً خبر ندارید، قدرت و پول شما نمیرسد، نیروی انسانی و امکانات هم ندارید ولی در مسیر مجاهدت خدا هستید، خدا اینها را تأمین میکند و بدون اینها شما را پیروز میکند. چگونه؟! مثل همین حادثه طبس، طوفان میشود و همه نقشهها به هم میریزد.
5- خدا گاهی با ترس در دل دشمن انداختن امداد غیبی میکند. وجود مکرم پیغمبر(صلیاللهعلیهوآله) را خدا اینگونه یاری کرد، وجود صاحبالعصر(ارواحنافداه) را هم همینگونه امداد خواهد کرد که میفرماید هر جا او بخواهد برود، در هر سرزمینی، قبل از رسیدن او با رعب انداختن به جانها باعث فتح میشود. با ترسی که او در دل دشمنان خواهد انداخت، خلع سلاح میشوند.
6- گاهی با مکر شما را یاری میکند، مثلاً سپاه ابرهه کعبه را خواست خراب کند، سراغ عبدالمطلب آمدند که میخواهند کعبه را خراب کنند؛ تو کلیددار کعبه هستی، میخواهی چی کار کنی؟ گفت: «انا رب الابل و البیت رب»؛ من خدای شترم این کعبه هم خدایی دارد، من در مقابل سپاه فیلسوار ابرهه چه کار میتوانم انجام دهم؟! به خدا سپرد.
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم أَلَمْ تَرَ کَیْفَ فَعَلَ رَبُّکَ بِأَصْحَابِ الْفِیلِ، أَلَمْ یَجْعَلْ کَیْدَهُمْ فِی تَضْلِیلٍ، وَأَرْسَلَ عَلَیْهِمْ طَیْرًا أَبَابِیلَ، تَرْمِیهِمْ بِحِجَارَةٍ مِنْ سِجِّیلٍ، فَجَعَلَهُمْ کَعَصْفٍ مَأْکُولٍ»[3].
مثل یک چیز جویدهشدهای همه آنها از بین رفتند. ابابیل سنگ بر سرشان زدند. کار خدا بود، مکر الهی، امداد غیبی الهی بود.
نمونه امداد غیبی در انقلاب و صدر اسلام
امام میفرمودند: خدا شما را با الله اکبر پیروز کرد. رژیم شاه ژاندارم منطقه بود؛ یعنی اینقدر قدرت نظامی داشت که ایران ژاندارم منطقه شده بود! ولی مردم قیام کردند، با الله اکبر پیروز شدند، شاه را بیرون کردند، هشت سال در مقابل دشمنانی از سراسر دنیا ایستادند و تا الان مقاومت کردند. به نظر شما با چه چیزی؟! صدر اسلام هم چنین اتفاقی افتاد. شما ببینید در جنگ بدر مسلمانها سیصدوسیزده نفر و مشرکین هزار نفر بودند. مسلمین به اندازه کافی تجهیزات نداشتند. یعنی تمام آن هزار نفر غرق تسلیحات، اسب و امکانات و... بودند ولی مسلمانان هیچ چیز نداشتند. چاههای بدر هم آب نداشت. اینجا یک اتفاق خیلی عجیبی افتاد، سپاه اسلام پیروز شد، چهارده نفر از مسلمانان شهید شدند، در مقابل هفتاد نفر از مشرکین کشته شدند. امکانات و غنائم بسیار به دست آوردند و هفتادوچهار اسیر هم گرفتند.
آیاتی ذیل توحیدیات امدادهای غیبی
چند آیه ذیل همین توحیدیات ماجرا ذکر میکنم. میفرماید: «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَ أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»[4]؛ خدا شما را در بدر نصرت داد، درحالیکه شما ذلیل بودید («أَنْتُمْ أَذِلَّةٌ»). ذلیل نه به این معنا که خوار بودید؛ به معنای اینکه تسلیحات و امکانات نداشتید. همه میگفتند شما ذلیل هستید، دستتان خالی است؛ شما دست برتر نداشتید، زیردست بودید از نظر امکانات و تجهیزات هیچ چیزی نداشتید، اما «وَ لَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ و َأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ»؛ خدا شما را کمک کرد، «فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ»؛ تقوا را رها نکنید! اگر تقوا داشته باشید خدا خودش فرموده شما را کمک میکند. چند نوع تقوا داریم؛ تقوای فردی، اجتماعی، تقوای خانوادگی، سیاسی؛ همه نوع تقوا را رعایت کنید.
«إِذْ تَقُولُ لِلْمُؤْمِنِینَ أَلَنْ یَکْفِیَکُمْ أَنْ یُمِدَّکُمْ رَبُّکُمْ بِثَلَاثَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ مُنْزَلِینَ»[5]؛ آن هنگام که به مؤمنان میگفتی: آیا شما را بس نیست که پروردگارتان به سه هزار فرشته نازل شده شما را یاری دهد؟ سه هزار فرشته را خدا به یاری مسلمانها فرستاد.
نمونههای امداد غیبی در دفاع مقدس
موارد زیادی از این امدادهای غیبی در خاطرات دفاع مقدس هم وجود دارد. یکی از اسرای بعثی در مصاحبهای گفته بود ما یک دفعه دیدیم جمعیتی از اسبسوارها به ما حمله میکنند، چنان ترسیدیم که اسبسوار وسط میدان جنگ کجا بود! و همه تسلیم شدیم.
خاطرات فتح خرمشهر را حتما بخوانید؛ فقط چند دقیقه زمان میبرد. داستانش را جستجو کنید و بخوانید. ببینید چگونه ارتش عراق وارد خرمشهر شد و شهر را گرفت و ما چگونه خرمشهر را فتح کردیم و نوزدههزار اسیر از آنها گرفتیم. اصلاً باورنکردنی نیست! نمیدانستند این اسرا را چکار کنند؟ خدا این کارها را کرده است.
معجزه صبر و پرهیزکاری
میفرماید: «بَلَی إِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا...»[6]؛ اگر صبر کنید، در راه خدا ایستادگی کنید و در این جهادی که شروع کردید تقوا پیشه کنید و پرهیزگار باشید، «وَ یَأْتُوکُمْ مِنْ فَوْرِهِم یُمْدِدْکُمْ رَبُّکُمْ بِخَمْسَةِ آلَافٍ مِنَ الْمَلَائِکَةِ مُسَوِّمِینَ»؛ اگر همه کفار جمع شوند و با خشم و غضب بر سر شما فرود بیایند خداوند با پنجهزار فرشته شما را مدد خواهد کرد. خدا به تعداد کمکهایش اضافه میکند، امدادهای غیبی سنگینتری برای شما میفرستد. اگر تقوا و صبر بر مجاهدت داشته باشید، از بالا و زمین به شما حمله کنند خدا شما را کمک میکند.
ایمان به غیب رمز پیروزی
پس چه زمانی چنین اتفاقی میافتد؟ وقتی «الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ»[7]؛ باشید؛ یعنی به غیب ایمان داشته باشید. همین است که شما امروز وقتی اسلحه، امکانات، پول، نیرو و تجهیزات ندارید، دستتان خالی است، پارتی ندارید، ولی خدا کمک میکند.
میگویند الان که نمیشود کار فرهنگی و کار دینی انجام داد! مسخره میکنند... چون به غیب اعتقاد ندارید. امام معتقد به غیب بود، سربازانش، شهدا همه معتقد به غیب بودند و ایستادند، خدا هم کمک کرد. مجاهدت مساوی است با نصرت خدا.
غلبه حق بر باطل قطعی است
در جنگ اُحد هفتصد نفر مسلمان در برابر سه هزار نفر از کفار! در جنگ خندق سه هزار نفر مسلمان در برابر ده هزار نفر از کفار! در جنگ موته ده هزار نفر مسلمان در برابر صد هزار نفر از کفار! اصلاً هیچ وقت در تاریخ اسلام این معادله درست نشده است. خداوند متعال هم در قرآن میفرماید: «وَقَلِیلٌ مِنْ عِبَادِیَ الشَّکُورُ»[8]. شکرگزارها و بندگان خدا نسبت به آدمهایی که کفر میورزند تعدادشان کمتر است. از این چیزها نترسید خداوند متعال همیشه در همین فضا حق را بر باطل غلبه داد.
امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: در آغاز اسلام هر مؤمن مأمور بود با ده مشرک جهاد کند و حق اینکه فرار و پشت کند نداشت. الآن ما در یک جهادیم. در چند جبهه دارید میجنگید؟ چند جا مشغول جهاد هستید؟ چند مؤمن را از تیررس دشمنان نجات دادهاید؟ آیا الآن میتوانیم به امام زمان بگوییم من جنگیدم؟!
نتیجه تقوا و پایداری
در آیه 65 سوره انفال میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتَالِ»[9]؛ مؤمنین را بر قتال تحریض کن. چقدر این آیات به آدم قدرت میدهد! «...إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ...»؛ اگر بیست نفر باشید ولی در راه خدا صابر باشید بر دویست نفر غلبه خواهید کرد. «...وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِائَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا...»؛ اگر صد نفر باشید بر هزار نفر آنها غلبه خواهید کرد. اگر این شرطهایی که گفتیم رعایت کنید («تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا». اهل پایداری باشید، اهل تقوا باشید)، خداوند متعال شما را به تنهایی بر بیست نفر غلبه میدهد. بیست نفر از شما را بر دویست نفر غلبه میدهد. صد نفر را بر هزار نفر غلبه میدهد. معادله را ببینید! امام صادق(علیهالسلام) فرمودند: با ده نفر باید بجنگید. مؤمن اینگونه نیست که یک نفر با یک نفر باشد. اگر مؤمنین جمع شوند و دست به دست هم دهند، دیگر با چرتکه نمیشود حساب کرد! بیست نفر از شماها بر دویست نفر پیروز خواهید شد! چطور است که الآن یک مؤمن در یک محلهای که دارد زندگی میکند مغلوب است؟ ما همه مغلوبیم! بعد میگوییم ما اصلاً نمیتوانیم حرف بزنیم، جایی برویم و کاری انجام دهیم؟ چگونه است؟ احتمالاً این شروط را نداریم احتمالاً تقوا و پایداری کافی نداریم.
منطق امام(رحمتاللهعلیه) و شاگردان مکتب ایشان
امام(رحمتاللهعلیه) فرمودند: هلیکوپترهای کارتر را چه کسی ساقط کرد؟ ما ساقط کردیم؟! شنها ساقط کردند. شنها مأمور خداوند متعال بودند. باد مأمور خدای متعال است. ادبیات را ببینید. این حرفها را در حرفهای شهدا، حاج قاسم و مجاهدان راه خدا میبینید. سید حسن نصرالله(رحمتاللهعلیه) چند وقت قبل از شهادتش یک سخنرانی داشت؛ اینها در مکتب توحید حضرت امام(رحمتاللهعلیه) رشد کردهاند. در مکتب رسولالله و اهلبیت(علیهمالسلام) بزرگ شدهاند. این افکار و روحیات به کار امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) میآیند نه کسانی که تا اتفاقی میافتد باید قرص بخورند و بخوابند! سید حسن میفرماید: ما مؤمن به خدا هستیم، «اِنَّ اللهَ بِیَدِهِ مَلکوتُ سَمواتِ وَ الاَرض»؛ خدایی که ملکوت همه آسمانها و زمین به دست اوست. بعد میفرماید: ما عِباد او هستیم. چگونه؟ عبادت در نماز، عبادت در جهاد. ما عبد او هستیم و عبادتمان اینهاست. بعد میگوید: هر وقت عبد خدا شدیم جُند الهی (سربازان خدا) میشویم و هر وقت جند خدا و سرباز خدا شدیم جزئی از جنود الهی میشویم «وَ لِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ»[10].
«وَمَا یَعْلَمُ جُنُودَ رَبِّکَ إِلَّا هُوَ»[11]؛ و خداوند متعال فقط میداند که سربازهایش چه کسانی و چه چیزهایی هستند. اینکه خدا چقدر سرباز دارد، قدرت دارد و چه چیزهایی در اختیار اوست را فقط خداوند متعال میداند. اگر تو بنده درست خدا شدی جزو سربازان الهی میشوی و خداوند متعال سربازان زیادی دارد. سربازانی که ما اصلاً بسیاری از آنها را نمیبینیم. بعد میگوید: «هر چند ما را محاصره کنند، (آن موقع در محاصره دشمن بودند) این را میگویم که دشمن بداند که با چه کسی طرف است». عین این حرفها را امام(رحمتاللهعلیه) در واقعه طبس بیان کردند: کارتر احمق است، نمیفهمد با چه کسی طرف است با چه ملتی طرف است. سیدحسن نصرالله میگوید: «احساس ما این است که ما محاصره نیستیم». در محاصره هستند اما میگوید احساس ما این است که محاصره نیستیم. «زیرا زمین، کوهها، دشتها، خاکها، رودها، دریاها، اقیانوسها، ابرها، بادها، خورشید، ستارگان، سماوات سبع، ملائکه و آنچه خداوند متعال خلق کرده، ما میدانیم و نمیدانیم، جزء جنود الهی و پشتیبان ماست. پس بنابراین آمریکا و دشمنان ما در محاصره ما هستند»! منطق را ببین! همان زمینی که روی آن ایستاده جنود الهی است یک روز دهان باز میکند اینها را میبلعد.
از حرکت در مسیر الهی تا مأموریت شنها// وقتی خداوند متعال امکاناتش را برای ما بسیج کند...
اگر ما در مسیر اراده الهی حرکت کنیم خداوند متعال همه امکاناتش را برای ما بسیج میکند. البته به هر میزانی که مخلص، محکم و مؤمن هستیم و عزم راسخ داریم، به همان میزان، امکانات خداوند متعال برای ما بسیج میشود. لذا گاهی سست میشویم خداوند متعال هم سست میکند چون میخواهد ما را تربیت کند تا به یقین برسیم. هر وقت سست شدیم ضربه آن را خوردیم. هر وقت محکم پای آرمانهای انقلاب و فرامین امام(رحمتاللهعلیه) و حضرت امام خامنهای(حفظهالله) ایستادیم و جلو رفتیم، پیروز شدیم. اینها را بررسی کنید؛ این حرف ادعا نیست، بررسی کنید، در تاریخ هم هست. بعد میفرماید: «هر کس مؤمن به خدا باشد ممکن نیست احساس محاصره کند گرچه همه جغرافیای پیرامونش بر علیه او قفل شده باشد. وقتی ما اینچنین باشیم کشتن بیشتر ما، ما را قویتر و عزم ما را محکمتر میکند و باعث اتصال بیشتر ما به منبع قدرت میشود». ما را دارند میکشند ما که به خودمان وصل و متکی نیستیم ما به منبعی لایزال وصل هستیم. هر چقدر میبینیم کمتر شدهایم اتصالمان به او بیشتر میشود تا آنجایی که ما خوابیدهایم خداوند متعال شنها را مأمور میکند و دشمنان را از بین ببرند.
حالا ممکن است بگویید پس چرا سیدحسن نصرالله شهید شد؟ پس چرا او را کشتند؟ اینها در طول اراده و حکمتهای الهی است. یک اتفاقاتی باید میافتاد، ما باید کارهایی میکردیم که انجام ندادیم، چنین اتفاقاتی افتاده یا اراده الهی بر تغییر و تحول است، و الّا خداوند متعال میتوانست امام حسین(علیهالسلام) را هم در کربلا نجات دهد ولی این کار را نکرد. ما الآن با کشته امام حسین(علیهالسلام) داریم در عالم فتحالفتوح میکنیم. با سر بریده بالای نیزه عالم را فتح کردیم. اصلاً امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) بر بستر عاشورا ظهور میکنند.
شکست آمریکا در طبس از زبان آمریکاییها
سال 1359 خبرنگار از وزیر دفاع وقت آمریکا میپرسد: در طبس چه شد که چنین شکست مفتضحانهای خوردید؟ (در حالی که حیرتزده و گیج بود؛ آنها که نمیتوانند این معادلات را بفهمند این حرف، حرف اوست). او در مصاحبهاش میگوید: آیتالله خمینی(رحمتاللهعلیه) در بالکن محل سکونت خود حضور یافت و با هر حرکت دست او یک هواپیما به زمین افتاد! این را او دارد میگوید. مراجعه کنید خاطرهاش را ببینید. بعداً پاسدار بیت میگوید: امام(رحمتاللهعلیه) نصف شب از خانه بیرون آمدند و در بالکن ایستادند، یکدفعه شروع کردند به حرکت دادن دست خود! این را وزیر دفاع آمریکا میگوید. وقتی کسی عبد خدا شود، در طول اراده الهی قرار گیرد، عصای چوبی هم باشد به دست موسی(علیهالسلام)، اژدها میشود و دشمن را از بین میبرد. [خواهش میکنم بروید جملات امام(رحمتاللهعلیه) بعد از آن حادثه را مفصل بخوانید.] حالا اینها شکست خوردند، گیج شدند نفهمیدند از کجا خوردند.
تبلیغات ریاست جمهوری امام(رحمتاللهعلیه) برای کارتر// کارتر، گروگان امام(رحمتاللهعلیه) بود!
امام(رحمتاللهعلیه) بعد از این حادثه فرمودند: «کارتر باید بداند که این عمل احمقانه او در ملت آمریکا چنان اثری خواهد گذاشت که طرفداران او را مخالفان او خواهد کرد». این پیرمرد در جماران نشسته، در صحرای طبس هواپیما ساقط شده، حالا دارد در مورد آمریکا رجز هم میخواند و میگوید: در آنجا وضعیت تو اینطور است. الآن با این حماقتی که کردی، دوستانت تبدیل به دشمنانت میشوند. با این سخنان، چالش سیاسی در آمریکا ایجاد میکند. با چه قدرتی؟ با چه پشتوانهای؟ «کارتر باید بداند که با این عمل بسیار ناشیانه، حیثیت سیاسی خود را به صفر رساند».
ببینید! او دارد یک رئیسجمهور ابرقدرت دنیا را در سال 1359، نه سال 1404، از حیثیت ساقط میکند، در همان سال اول. یکی از دلایلی که کارتر این اقدام را در طبس انجام داد، این بود که میخواست با این کار و موفقیت در آن، در انتخابات بعدی رأی بیاورد. امام(رحمتاللهعلیه) میفرمایند: «از ریاستجمهوری قطعامید کند. کارتر با این عمل خود ثابت کرد که قدرت تفکر خود را از دست داده و از اداره یک کشور بزرگ مثل آمریکا عاجز است».
این تبلیغات ریاستجمهوری امام(رحمتاللهعلیه) برای کارتر بود! ساقط شد و رأی نیاورد. دو جمله از کارتر را برایتان میگویم؛ یکی قبل از برگزاری انتخابات (یعنی بعد از حادثه طبس) بود و یکی بعد از انتخابات. کارتر بعد از حادثه طبس گفت: سرنوشت انتخابات آمریکا در تهران رقم خواهد خورد.
سال ۱۴۰۰ نیست که بگویند حوادث منطقه به دست ایران رقم میخورد که ایران ابرقدرت نظامی شده باشد. سال ۵۹ است. رئیسجمهور آمریکا میگوید: در تهران تعیین میشود ریاستجمهوری آمریکا چه کسی خواهد بود. به این معنا که معادلات دارد به هم میخورد. یعنی آنچه، آنجا طراحی میشود، اتفاق نمیافتد. بعد از شکست در انتخاباتش این جمله را گفت: سالهای آخر ریاستجمهوری، من گروگان آیتالله خمینی(رحمتاللهعلیه) بودم! من تحت سیاستهای او بودم. او هر تصمیمی میگرفت، همان اتفاق میافتاد. انگار من گروگان او بودم نه فقط نیروهای ما در سفارت، گروگان او بودند، بلکه من هم گروگان او بودم!
برای خداوند متعال چرتکه نینداز!
ببینید تقوا چه میکند! در مسیر الهی قدم برداشتن، تبعیت از امامِ حق کردن... اینها را از ما گرفتهاند. اینها در بین عدهای از جامعه کمرنگ شده، در خودِ ما گاهی کمرنگ شده است. بچه حزباللهی الآن دارد چرتکه میاندازد، محاسبه مالی میکند. برای هر کاری میخواهد انجام دهد ولو کار الهی دیگر مجاهدت به معنای خاص خودش نیست. امام(رحمتاللهعلیه) فرمودند: اگر برای خداوند متعال، همه دارایی و امکانات در وجودت را وسط آوردی، خداوند متعال میآید وسط. ولی اگر چرتکه انداختی، خداوند متعال برایت چرتکه میاندازد.
در فیلم «لیلی با من است»، طرف میخواست صدقه دهد مدام میگفت: نه و در جیبش میگذاشت و دوباره درمیآورد. شک داشت که بدهد. آخر هم یک دهتومنی داد و میگفت: خدا کمک کن!
در آن فیلم «اخراجیها» میگفت: خدا کمک کن جایی را برای پناه گرفتن پیدا کنم (گلوله داشت میآمد). یکدفعه دید یک تانک آنجاست که زیر آن خالی است. گفت: «خدایا ممنونم! خودم پیدا کردم.»!! الآن گاهی اوقات اینطور است. خودمان راهحل را پیدا میکنیم!! بروید خاطرات دفاع مقدس شهدا را بخوانید! ما بدجور داریم دینداری میکنیم!
پای حرف حضرت امام خامنهای(حفظه الله) بایست!
حادثه طبس یکی از یوماللههای انقلاب اسلامی بود. انقلاب پر است از این حوادث. فکر میکنید الآن اتفاقی که دارد میافتد کمتر از حادثه طبس و امثال حادثه طبس است؟! الآن شرایط به شدت سختتر از دوران حضرت امام(رحمتاللهعلیه) است! درست است قدرت ما زیاد شده، ولی قدرت آنها هم زیاد شده. ولی قدرت ایمانی ما میتواند آن قدرتها را بشکند؛ کما اینکه دارد میشکند.
امام خامنهای(حفظهالله) میفرمایند: آمریکا دارد افول میکند. به حرف ایشان اعتماد کنید! حزبالله قویتر شده، به حرفشان اعتماد کنید. جوانهای سوری این بساط را به هم خواهند زد. به حرفشان اعتماد کنید! لبنان را باید کمک کرد. به حرفشان اعتماد کنید! پای حرف حضرت امام خامنهای(حفظهالله) بایست.
نگران نباشید! // حادثه طبسها در پیش است!
امام خامنهای(حفظهالله) فرمودند: حضرت موسی(علیهالسلام) با بنیاسرائیل وسط دریایی که شکافته بود، حرکت میکردند. وسط معجزه بودند. فرعونیان پشت سرشان حمله کرده بودند. گفتند: «إِنَّا لَمُدْرَکُونَ»[12]؛ گیر افتادیم! خداوند متعال آبها را کنار زده شما رد شوید میگویید گیر افتادیم! نفهمیدید، شعورتان نمیرسد که اگر خداوند متعال میخواست گرفتار شوید، همان اول گرفتارتان میکرد. الآن وسط دریای شکافته شده میگویید «إنَّا لَمُدْرَکُونَ»؟ چرا نمیفهمید؟! حضرت موسی(علیهالسلام) دوباره وسط دریا برای اینها استدلال میکنند: «إِنَّ مَعِیَ رَبِّی»[13]؛ خدا با من است، نگران نباشید! (ایشان هم فرمودند:) نگران نباشید! من هم همین را میگویم: «إِنَّ مَعِیَ رَبِّی».
دیگر به چه زبانی بگویند؟! دل نبازید! پای کار در میدان محکم بایستید! بدانید همانطور که فرمودند خرمشهرها در پیش است، حادثه طبسها هم در پیش است و چقدر ما دیدهایم! یعنی خداوند متعال دشمن را در جای خودش منکوب میکند. مگر قرار نیست نزدیک ظهور، سفیانی و یاران سفیانی را در سرزمین بِیداد نابود کند؟! در روایت دارد جزء قطعیات ظهور است، زمین آنها را میبلعد! دارند میروند یک دفعه زمین باز میشود، میروند داخل زمین، زمین بسته میشود. سفیانی جزء قطعیات ظهور است، هیچ بدائی در آن اتفاق نمیافتد.
امداد الهی وجود دارد؛ الآن هم برای من و شما وجود دارد؛ محکم باشیم! پای کار باشیم! آن وقت ببینیم چه اتفاقی میافتد.
غربت و تنهایی، وجه مشترک امام حسین(علیهالسلام) و امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه)
حضرت اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) مظهر و مصداق همین مسئله بودند. خداوند متعال امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) را در حالی ظاهر میکند که صدها سال اینگونه زندگی کردهاند، در مورد امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) روایت فرمود: «إِنَّ الْمَهْدِیِّ غَرِیبٌ وَحِیدٌ فَرِیدٌ طَرِید»[14]؛ امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) غریب است، وحید است یعنی یکدانه است، فرید یعنی بدون یار است، طَرید یعنی کنار گذاشته شده است. ما هم او را کنار گذاشتهایم!
در مورد جدِّ غریبشان امام حسین(علیهالسلام)، از امام صادق(علیهالسلام) روایت داریم، جد ما را اینگونه کشتند، میفرمایند: «غَرِیباً وَحِیداً فَرِیداً طَرِیداً»؛ یعنی همه یارانش را کشتند، تنها و غریب شد و کنار گذاشته شد. «طَرِیداً»، یعنی طردشده. یک معنای «طَرید» این است که امام شأنی دارد وقتی به او مراجعه نمیشود، میگویند «طَرید». حالا نه تنها به امام حسین(علیهالسلام) مراجعه نشد، بلکه با امام چه کردند؟ فرمود: تریحاً. مؤدبانه ترجمه کنم: او را بر زمین انداختند. او را پخش زمین کردند. این امام حسین(علیهالسلام) است!
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند...
این روضه از آن روضههایی است که فریاد دارد. روضه مصیبتی نیست. قرآن میفرماید: «وَکُلَّ شَیْءٍ أَحْصَیْنَاهُ فِی إِمَامٍ مُبِینٍ»[15]؛ همهچیز دست امام است. ابر و باد و خورشید و فلک، زمین و زمان... همهچیز دست امام است. ولی حکمت الهی اینطوری اقتضا کرده که «إِنَّ اللهَ شَاءَ أَنْ یَرَاکَ قَتِیلاً»[16]؛ خدا میخواهد تو را کشته ببیند. «و إنّ َاللهَ شَاءَ أَنْ یَرَاهُنَّ سَبَایَا»؛ میخواهد زن و بچه را اسیر ببیند. اراده الهی و حکمت خداوند متعال این شده است.
شیخ مفید میفرماید: وقتی امام حسین(علیهالسلام) تنها شدند و فرمودند: «هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنِی»؛ فوجفوج ملائکه از آسمان آمدند، محضر حضرت عرض کردند: اجازه دهید، شما را یاری کنیم؛ پدر شما در بدر تنها شد. ما با سه هزار ملائکه یاری کردیم. امام فرمودند: نه! «إِنَّ اللهَ شَاءَ أَنْ یَرَاک قَتِیلاً».
شیخ مفید میفرماید: جنیان فوج فوج نزد حضرت آمدند. بعضی نوشتهاند: زعفر جنی (بزرگ جنیان) آمد محضر اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) عرض کرد: آقا! ما نمیتوانیم ساکت باشیم! حضرت فرمودند: شما را کسی نمیبیند، ملائکه را کسی نمیبیند، بروید! اجازه ندادند. همه این جنیان و ملائکه ایستادند و گودال رفتن امام حسین(علیهالسلام) و سر به نیزه امام حسین(علیهالسلام) را دیدند.
«جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند» ببین محتشم از کجا این روضه را گرفته! جنیان و ملائکه به کربلا آمدند. امام حسین(علیهالسلام) فرمودند: اولین عزادارها اینها بودند!
جن و ملک بر آدمیان نوحه میکنند |
| گویا عزای اشرفِ اولاد آدم است |
در روایت دارد: وقتی سر مقدس امام حسین(علیهالسلام) از بدن جدا شد، بالای نیزه رفت. ماه و خورشید گرفت. آسمان سرخ شد. باد سیاه و سرخ وزید. خون از در و دیوارها و زیر سنگها جاری شد. از دیوار دارالعماره کوفه خون میریخت. تربت کربلا خون شد.
گریه بر امام حسین(علیه السلام)، نشانه نصرت ایشان است
همه اینها برای کمک به امام حسین(علیهالسلام)، اعلام آمادگی کردند ولی اجازه نبود. فرمود: یکی از نشانههای نصرت امام حسین(علیهالسلام)، گریه بر امام حسین(علیهالسلام) است.
یا اباعبدالله(علیهالسلام)! امام زمان(عجلاللهتعالیفرجه) فرمودند: «وَ قَد اَخَّرتَنِی الدُّهور». روزگار مرا به تأخیر انداخت. یا اباعبدالله(علیهالسلام)! اگر بودم در کربلا تو را یاری میکردم. الآن نیستم «لَأندُبنَّ علیکَ صَبَاحًا وَ مَسَاءً و لَأبکینَّ لکَ بَدلَ الدّموعِ دَماً»[17]. اما صبح و شام برایت گریه میکنم و به جای اشک، برای غمهای شما خون گریه میکنم.
[1]. سوره بقره، آیه 3.
[2]. سوره محمد، آیه 7.
[3]. سوره فیل، آیات 1تا5.
[4]. سوره آلعمران، آیه123.
[5]. سوره آلعمران، آیه 124.
[6]. همان، آیه 125.
[7]. سوره بقره، آیه 3.
[8]. سوره سبأ، آیه 13.
[9]. سوره انفال، آیه 65.
[10]. سوره فتح، آیه 7.
[11]. سوره مدثر، آیه 31.
[12]. سوره شعرا، آیه61.
[13]. سوره شعرا، آیه 62.
[14]. کمالالدین، باب 34، ح 4.
[15]. سوره یس، آیه 12.
[16]. بحارالانوار، ج 44، ص 364.
[17]. فرازی از زیارت ناحیه مقدسه.